اتحادیه اقتصادی و یا اتحادیه اجتماعی، اروپا به کدام سو روان است ؟
دکتر اسد محسن زاده
امروز ۲۳ ماه می با گشایش حوزه های رایدهی درهالند و انگلستان ، انتخابات برای پارلمان اروپایی در۲۸ کشورعضو این اتحادیه آغاز گردید.
این انتخابات که الی تاریخ ۲۶ ماه می دوام می یابد ، در شرایط پیچیده ناشی از بحران اجتماعی و اقتصادی عمیق ، بحران اعتماد میان کشورهای عضو و بحران « برگزید » بر پا میگردد. «برگزید » درعرصه های اقتصادی ، اجتماعی و حقوقی سایه اش را بر این انتخابات انداخته ؛ و شماری از احزاب و سازمانهای راستگرایی اروپا خواستار بیرون رفتن کشورهای شان از عضویت دراین اتحادیه میباشند.
از انجایی که پارلمان اروپایی یگانه نهاد انتخابی درساختاراتحادیه اروپا میباشد ، قرار است در انتخابات پیش رو ۷۵۱ نماینده از ۲۸ کشور عضو اتحادیه براساس سهمیه ملی تعین شده انتخاب گردند.
چون مساله خروج بریتانیا ازاتحادیه اروپا و قراردادهای مربوط به آن تا حال نهایی نشده ُ و هنوز سوالات زیادی در این بخش لاینحل باقی مانده است ، بریتانیا اینبارمنحیث عضو اتحادیه دراین انتخابات شرکت می ورزد. البته در صورت ترک عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا تغیراتی درتعداد کلی اعضای پارلمان اروپایی و تعداد نماینده گان ازکشورهای عضو نیز به عمل می آید . در آنصورت تعداد مجموعی اعضای پارلمان از ۷۵۱ به ۷۰۵ عضو کاهش یافته ، و بررقم نماینده گان کشورهای عضو به تناسب نفوس شان افزایش به عمل می آید . البته دراین مورد قبلاً این سهمیه تعین شده به اگاهی کشورهای عضو رسانیده شده است.
در دوره حاضر پارلمان اتحادیه اروپا : فراکسیون دموکرات های مسیحی و محافظه کاران (EVP) دارای ۲۱۶ کرسی ، سوسیالیست ها و سوسیال دموکرات ها (S & D) ۱۸۵کرسی ، محافظه کارها و شکاکان ( EKR ) ۷۷ کرسی ، احزاب سنتریست و لیبرال ( ALDE) ۶۹ کرسی ، چپی ها ـ کمونیست ها و سبزهای نوردیک ( GUE - NGL) ۵۲ کرسی ، سبزها ، محل گراها (Grüne/EFA ) ۵۲ کرسی ، پوپولیست ها و مخالفین اتحادیه اروپا ( EFDD ) ۴۲ کرسی ، راست افراطی و راست ـ.پوپولیست ( ENF) ۳۶ کرسی ، نماینده گان بدون فراکسیون ۲۰ کرسی .
از تصویر بالایی چهره پارلمان اروپا که درآن راستگراها دارای اکثریت میباشند به گونه روشنی برجسته میگردد ، وهمین ترکیب درتصمیم گیری های آن به نفع سرمایه و خواست های انحصارات و لابی گری سرمایه داری در۵ سالیکه گذشت برجسته گی داشت.
انتخابات حاضر برای پارلمانی اتحادیه اروپا را« سرنوشت ساز» عنوان مینمایند. « راست » به دلیل ظهور نیروهای تازه ایی در جناح راست ، و« چپ » بخاطرضرورت تغیر در و ضع موجود و تبدیل اتحادیه به نهادی که منافع زحمتکشان و لایه های ناتوان اروپا را درنظر داشته و دربرابر بیکاری ، گرانی قیمت ها ، جلوگیری ازخصوص سازی و سیاست های ریاضت کشی؛ و بخاطر افزایش خدمات اجتماعی ، حق کار ، تحصیل، حفظ محیط زیست ، ناسازگاری با جنگ مسابقه تسلیحاتی و...عمل نماید می رزمند.
رسانه های حاکم و جهانخوار وابسته به ارتجاع تلاش دارند تا مساله رشد ناسیونالیزم و خطر راست گرایی را منحیث سوال بنیادی برای سرنوشت اروپا مطرح ساخته ، و با ایجاد جو ترس و وحشت مردم را بسوی دادن رای به نماینده گان اصلی سرمایه داری مالی و صنعتی دعوت می کنند.
امانویل ماکرون و منفرید ویبر نماینده راست سنتی با کاربرد اصطلاح تازه « دموکراسی غیرلیبرال» و « اعلام جنگ » در برابر راست افراطی ـ پوپولیست ( عوام گرا ) برای حفظ منافع و مواضع خود کوشیده و با بهره از امکانات گسترده مالی و رسانه ایی در راه انحراف ذهنیت عامه از پرابلم های عدیده اجتماعی دراروپا می کوشند که خود زمینه ساز رشد راستگرایی در اروپا شده است.
او که نتوانسته است به خواست میلیون های فرانسوی بخاطردستیابی به شرایط بهتر زنده گی ، از جمله جنبش « واسکت زرد ها » که بیش از شش ماه در رویایی با سیاست های نیولیبرال او قرار دارند پاسخ بدهد ، افرایش راست افراطی را بهانه گرفته وشعار « تولد دوباره اروپا همراه با همبسته گی و همدردی » را فریبکارانه سر می دهد.
راست سنتی خود را حامی « دموکراسی لیبرال» در برابر« دموکراسی غیرلیبرال» راست افراطی میداند ، در حالیکه همین دو همه روز دست بدست هم در راه تبدیل اتحادیه به اتحادیه سرمایه داران و منافع آنها در برابر منافع اکثریت زحمتکشان اروپا می کوشند.
اروپایی میلیون ها زحمتکش ، در برابر اتحادیه اروپایی میلیونرها
درانتخابات روان پارلمان اروپا سوال « اتحادیه اقتصادی» و یا«اتحادیه اجتماعی » در اروپا منحیث مساله بنیادی مطرح است . برای تبدیل اتحادیه به یک اتحادیه اجتماعی و در دفاع از منافع زحمتکشان و گسترش خدمات اجتماعی و حقوق زحمتکشان ، احزاب چپ اروپا که در سالهای گذشته از اثرگزاری بیشتر برخوردار شده اند با پیش کش نمودن برنامه های مردم دوست در این انتخابات سهم می گیرند.
« چپ اروپا » که تشکلی از احزاب و سازمانهای چپ و اکولوژیک میباشد د رکنفرانس شان در بن ـ المان با گزینش بانو ویولتا تومیچ ( Violeta Tomič) از سلونیا و نیکو کیو (Nico Cué ) ازجنبش کارگری بلجیم برنامه ایی را با خواست های زیر مطرح نمودند :
امنیت اجتماعی برای همه ، پایان بخشیدن به فقر دراروپا ، تامین صلح در اروپا و جهان، شرایط بهترو عادلانه کار در اروپا ، تقدم انسان درمقابل سود، اقتصاد اجتماعی و اکولوژیک ،اروپا منحیث قاره همبسته بجای کشیدن دیوار بدور قلعه اروپا ، دموکراسی واقعی بجای انحصارات و لابی گری، ناسازگاری و ضدیت با راسیزم ، فاشیزم و ناسیونالیزم ،حقوق برابر برای همه، عدالت جنسیتی ، دموکراسی در عرصه های آموزش ، اطلاعات و فرهنگ و....
شعاراصلی « چپ اروپا» که همه روزه در رده جنبش های اجتماعی اروپا سهم فعال دارند اینست که : « اروپا را بدست راستگرا ها و نیولیبرال ها نگذارید! »
جنبش های اجتماعی تاثیرات بزرگی بر رخدادهای اجتماعی اروپا داشته، و توانسته است احزاب راستگرا را در تحمیل سیاست های ضد مردم شان به چالش بکشاند. جنبش های ضد جنگ ، کارگری و سندیکایی ، حفظ محیط زیست ، جوانان ، زنان ، دانشجویان ، بازنشته گان کشاورزان و....
« جمعه ها برای آینده» ،« جلیقه زردها » ، « بپاخیزید! » ، « برای سرپناه قابل پرداخت » « مظاهرات پنجشنبه ها » و... توانسته است خواست ها و اراداه مردم را در برابر دولت های دست راستی به خیابان ها انتقال دهند. اروپا در برابر بیداد به پا ایستاده است . درهیچ کشوراروپا نیست که مردم به ویژه جوان به گونه ایی ناسازگاری خود را دربرابرسیاست های ضد انسانی نیولیبرال اقتصادی و اجتماعی بیان ننمایند.
دموکرات ها و دادخواهان اروپا درانتخابات پیش رو از یکسو با رشد ناسیونالیرم روبرو هستند و از طرف دیگر افرایش اقدامات ضد مردمی نیولیبرال ها .
انتخابات پارلمان اروپا و جامعه مهاجر افغان
درخوریاد است که مهاجران سیاسی افغان نیز ازچند سال بدینسو در انتخابات پارلمانی اروپایی حضور داشته و کسانی از این جمع خود را برای راهیابی به پارلمان اروپا نامزد نموده اند.
البته این نامزدان مربوط به جناح های مختلف سیاسی اروپا از راست و میانه تا چپ بوده است.
قرار معلوم در انتخابات پیش رو نیز چند افغان مهاجر خود را برای پارلمان اروپایی از طریق احزاب مختلف سیاسی اروپا نامزد نموده اند.
مساله سهمگیری در انتخابات و استفاده از حقوق شهروندی در اروپا هنوز به اگاهی آن هموطنان ما که ازحق سهمگیری درپروسه های سیاسی و انتخابات برخوردار اند ، تبدیل نشده است که دلیل اصلی آن موجودیت گتوها و یا پیوند عمیق و سنتی با زادگاه میباشد.
و این درحالیست که ضرورت حضور و سهمیگری در تصمیم گیری های شهروندی اثرات بزرگتری بر زنده گی روزمره و سرنوشت آتی این مهاجران دارد.
باید با صراحت یاد آوری نمود که در دفاع از حقوق مهاجران « چپ » پیوسته با صداقت ، هیومانیزم و دید فراخ برخورد نموده است . بادرنظر داشت این حقیقت میتوان از جامعه مهاجر افغان دعوت کرد که بیایید رای تانرا به « چپ » که از منافع تان دفاع نموده و می نماید بدهید. احزاب و شخصیت های چپ درکل اروپا شامل لیست نامزدان انتخاباتی میباشند.آنها را شناسایی نموده و بر آنها اعتماد نمایید.
در خوریاد است که در همین تاریخ موازی با انتخابات پارلمان اروپا انتخابات با اهمیت و سرنوشت سازی درسطح کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز صورت میگیرد که حضور و رایدهی در آن نیز از جایگاه مهمی برخوردار میباشد. از جمله :
ـ در بلجیم ، انتخابات برای پارلمان ملی ، پارلمان های والونی و فلیمی ، پارلمان شهر بروکسل و اطراف آن ،
ـ درالمان ، انتخابات برای پارلمانی ایالتی دربریمن ، انتخابات محلی در بادن ورتمبیرگ ، مکلنبورگ ـ فروپومن ، راین لند ـ فلس ، زاکسن ، زاکسن انهلت ، تیورینگن ، زارلند و نواحی هامبورگ.
ـ درایرلند ، انتخابات محلی .
باید یاد آوری نمایم که دربلجیم رفیق گل احمد بازساز به نماینده گی از حزب کاربلجیم نامزاد احراز کرسی پارلمان ولامس ( ولونین) آنکشور میباشد .
علاوتا یونس محمدی که از وابسته گان حزب وحدت اسلامی در یونان میباشد ، خود را برای عضویت درپارلمان اروپا کاندید نموده است.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۴۰۵
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright ©bamdaad 2019
در حاشیه رخداد های منطقه :
آیا امریکا به ایران حمله خواهد کرد ؟
و بازجنگ افروزان در ایالات متحده سناریوی تهدید آمیز جنگ را برپاکرده اند. تشدید وخامت نظامی علیه ایران دهها سال است که صورت می گیرد ولی تا اکنون همه این تبلیغات لاف و گزاف از آب درآمده. ولی از آنجا که واشنگتن تغییر کرده، ممکن است این بار وضع به شکل دیگری باشد، که به معنای وقوع یک فاجعه برای همه است.
در المان هیجان و برافروخته گی شدیدی حاکم شده، چون وزیر امور خارجه امپراتوری واشنگتن «پمپیو» با «المان بزرگِ» اروپاییِ نوین مانند یک رعیت رفتار کرد و آن طور که قرار بود در برلین به زمین ننشست، بلکه مستقیم از هلسینکی به بغداد پرواز کرد. برلین سیاسی و رسانههایِ درباری آن در مقابل چنین تحقیری سر از پا نمی شناسند.
ولی در اصل بهتر بود که آن ها به خاطر نیتی که پمپیو را به پرواز مستقیم به عراق واداشت، برآشفته می شدند، زیرا پمپیو، این بدترین دولتمرد جنگافروز در دستگاه دیپلوماسی ترامپ کار بهتری جز این نداشت که جدی بودن آماده سازی مقدمات حمله به ایران را به نمایش بگذارد.
با درنظر گرفتن اخباری که به دست ما رسیده، این طور به نظر می رسد که واشنگتن سناریوی تهدیدآمیز جنگ علیه ایران را تشدید می کند تا از این طریق تهران که تا اکنون حمله امریکا را محتمل نمی شمرد، مجبور شود آماده سازی مقدمات جنگی امریکا را جدی تلقی کند و خطر حمله بی واسطه را محرز بداند که تنها وقتی قادر خواهد بود از وقوع آن جلوگیری کند که در مقابل امریکا زانو بزند.
سفر پمپیو به عراق را نیز باید از همین منظر تحلیل کرد، زیرا دولت بغداد روابط بسیار خوبی با ایران دارد. ایالات متحده قبل از هر چیز شبهنظامیان شیعه درعراق را که بسیار پرقدرتند و از نظر نظامی به خوبی تجهیز شده و درجنگ علیه داعش تجربه کسب کرده اند، خطر بزرگی به شمار می آورد. این شبه نظامیان با سپاه پاسداران ایران در رابطه نزدیکی قرار دارند و در صورت حمله امریکا علیه ایران کلیه سربازان امریکایی مستقر در عراق بدون حمایت هوایی ارتش امریکا امنیت جانی نخواهند داشت. مطمیناً سفر پمپیو به عراق در نظر داشت دولت بغداد را مجاب کند که محدود کردن خطر شبه نظامیان شیعه ضروری است.
مطلب دیگری که احتمالاً در دستورکار وزیر امور خارجه امریکا با دولت عراق بود، می تواند دریافت مجوز برای استفاده از پایگاههای هوایی امریکا درعراق و همین طور استفاده از حریم هوایی عراق برای جنگندههای امریکایی برای حمله به ایران بوده باشد، که در شرق دریای مدیترانه در ناو هواپیمابر امریکا مستقراند. امریکا که دیگر نمی تواند روی ترکیه حساب باز کند و حریم هوایی سوریه نیز برای حمله گسترده امریکا به ایران مسدود است، زیرا کلیه پروازهای امریکا در سوریه باید برای جلوگیری از ضربات تصادفی موشکی با روسیه هماهنگ شود.
لغو غافلگیرکننده پرواز پمپیو به برلین و به جای آن سفر مستقیم به بغداد بخشی از سناریویی است تا حاد بودن حمله احتمالی امریکا به ایران مورد تأکید قرارگیرد.
برای تأکید این تهدید، گسیل ۴ بمبافکن غولآسای B-52H Stratfortress به خاورمیانه، یعنی به پایگاه هوایی امریکایی «العدید» در کشور کوچک قطر، یعنی در همسایه گی مستقیم ایران را نیز باید اضافه کرد. این هواپیماها امروز هریک عمدتاً به عنوان سکوی پرتاب چندین موشک هدایت شونده «کروز میسایل» محسوب می شود که در نزدیکی سطح زمین و خارج از حیطه دید رادار پرواز می کنند و از قدرت نقطه زنی برخوردار است، البته به این شرط که بر فراز هدفهای مهم نظامی کسی مکان یابی جی- پی- اس را مختل نسازد. بنا برگزارشات معتبر، روسیه در سوریه با موفقیت از این فنآوری استفاده کرد. البته این که آیا ایران نیز از این تواناییها برخوردار است یا نه، معلوم نیست.
دلیل اعزام ۴ هواپیمای B-52H به زعم پنتاگون گویا « خطر حمله به نیروهای ایالات متحده در منطقه» خاورمیانه است. گویا سازمانهای جاسوسی امریکا « فعالیتهایی در رابطه با حملات محتمل کشف کرده اند.» و صد البته که جنگ افروز برجسته امریکایی «جان بولتون» در مقام مشاور امنیت ملی ريیس جمهور ترامپ نیز باید اظهار وجود می کرد.
اعزام اخیر نیروی ضربتی که به وسيله ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به بخش شرقی دریای مدیترانه رهبری می شود، با در نظر گرفتن « نشانههای متعدد و تشدید وضعیت » هشدار روشنی به «رژیم» در تهران است.
ولی بنا بر گزارشات حاصله در واقع باز این اسراییل است که در پس این «« هشدارها» قرار دارد. طبق این گزارشات این پیش بینی ها از طریق سازمان جاسوسی اسراییل موساد در اختیار ایالات متحده نهاده شده است. البته طبیعی است که هرکس که در این رابطه فکر بدی به خود راه دهد، یک ضدسامی محسوب خواهد شد.
برای یادآوری: پروژه جنگ « اجتنابناپذیر» علیه ایران سالها پیش در اسراییل طراحی شد و در ایالات متحده امریکا روزنامه واشنگتن پست در شماره ۱۵ جون ۱۹۹۲ ترسایی نقش مامای موفقی را ایفا کرد. این روزنامه در صفحه A-12 خود نوشت که فرمانده نیروی هوایی اسراییل سرلشگر «هرتزل بودینجر» بر این عقیده است که اقدامات نظامی ضروری خواهد بود تا بتوان از دست یابی ایران به سلاح هسته ای جلوگیری به عمل آورد. قبل از آن، او در مقابل روزنامه نگاران گفته بود که «بزرگ ترین اخلال، چه نظامی و چه سیاسی» لازم است تا برای ممانعت از وقوع یک جنگ جهانی، کلیه سلاحهای هسته ای از منطقه خاورمیانه دورگردد. (البته به استثنای سلاحهای اتمی اسراییل، چون اسراییل جزو «خوبها» محسوب میشود) منظور بودینجر از اخلال، «برخورد بینالمللی سیاسی و یا در صورت لزوم برخورد نظامی» بود.
زمان را کوتاه کنیم. ۲۰ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۲ ترسایی حمله اسراییل به ایران با حمایت ایالات متحده امریکا اجتناب ناپذیر و عاجل به نظر می رسید. ماه و هفته ای نمی گذشت بدون این که یک نفس تبلیغ جنگ علیه ایران صورت نگیرد. حتا یک مجله جدی و موقر استابلیشمنت امپریالیستی مانند « فارین آفرز» نقد خود را با عنوان « زمان حمله به ایران فرا رسیده است» منتشر کرد. این فراخوان آتشین برای توسل به سلاح در همان شماره طی مقاله دیگری زیر عنوان « دفاعیه ای در مورد تغییر رژیم در ایران» تقویت شد. چندی بعد یعنی در شماره ماه می ـ جون «ورلد آفرز جورنال» آقای «الیوت آبرامز» خواستار حمله فوری اسراییل به ایران شد.
در ضمن این آقا همان «الیوت آبرامزی» است که در سالهای پیش در جنگهای کثیف و کشتارهای غیرقانونی نیروهای چپ و سندیکایی در امریکای لاتین در خدمت پلوتوکراسی امریکایی اسم و رسمی به هم زده بود و اکنون وظیفه یافته بود، تجربیات گذشته خود را در مقام فرستاده ویژه دستگاه دیپلوماسی ترامپ در ونزویلا به کار بندد.
با وجود همه تبلیغات و تحریکات جنگی در سال ۲۰۱۲ ترسایی حمله ای به ایران صورت نگرفت. و در سالهای بعد نیز به همین شکل. ولی پس از این که لابی اسراییل توانست رفته رفته دولت امریکا را متقاعد کند و نقش اسراییل را به عهده آن کشور نهد، اسراییل (حداقل در ادراک عمومی) به عنوان جنگافروز عمده در سایه قرار گرفت.
آنجا که اسراییلیها موفقیتی کسب نکردند، تنها ابرقدرت جهان یعنی ایالات متحده می خواست توانایی خود را اکنون ثابت کند و نشان دهد که می تواند از طریق تحریمهای شدید اقتصادی و انزوای سیاسی و امکانات نظامی ایران را به زانو درآورد.
ایالات متحده واقعاً در دوره ویژهای توانست به کمک یک صحنه پردازی دراماتیک، تهدید نظامی و مرعوب کنندهای ایجاد کند. اول به کمک نیروهای ضربتی پيرامون ناو هواپیمابر که در نزدیکی سواحل ایران متمرکز شده بود و همین طور با ارسال نیروهای نظامی به پایگاه های نظامی امریکا در خلیج فارس و منطقه. ولی در حالیکه امریکاییها با بیعملی خود هر روز بیش تر «اعتبار» خود را از دست میدادند، ایرانیها اصلاً وقعی به این اقدامات نمی نهادند.
طبیعی است که امریکا می تواند خسارات سنگینی به ایران وارد کند ولی با اطمینان زیاد می توان گفت که امریکا نیز با خسارات سنگین و پایداری روبه رو خواهد شد و با ریسک اقتصادی و نظامی و انسانی و مادی بزرگی مواجه خواهد بود. نظامیان امریکا از همه بهتر بر این امر واقفند و به همین دلیل تا اکنون تقابل و رويارویی با ایران را رد کرده اند. و درست این یکی از دلایل مهم بود که ترامپ وزیر دفاع خود ژنرال «جمز. ن. ماتیس» را در آغاز سال جاری از کار برکنار کرد؛ آری، بیرون انداخت. او به عنوان فرمانده سابق CENTCOM همی نطور «مسوول» منطقه خلیج و ایران بود و در نتیجه گزینههای تهران در مقابل حمله امریکا را دقیقاً می شناخت.
این واقعیت که تا اکنون جانشینی برای ماتیس پیدا نشده و پست ریاست پنتاگون در حال حاضر به وسيله « پاتریک شاناهان » (۵۷ ساله) بدون تجربه سیاسی- نظامی موقتاً اشغال شده، عنصر خطرناک غیرقابل پیش بینی بودن تقابل را که در حال حاضر روزبه روز تشدید می شود، وارد معادله می کند. «شاناهان» هیچ گونه تجربه نظامی ندارد. او قبل از اینکه دو سال پیش به پنتاگون بیاید، ۳۰ سال در پست مدیریت در صنایع طیاره ا سازی بویینگ بود.
جا برای فردی چون ژنرال ماتیس که از تجربه کافی برخوردار بود و می توانست نقش متعادل کنندهای در بازی فکری و تصمیم گیری در کابینه جنگی ترامپ ایفا کند، خالی است و جنگ افروزان وحشی چون پمپیو و بولتون و آبرامز اکنون به تاخت و تاز مشغولند.
با این حال وزیر امور خارجه ایران محمد جواد ظریف تصور نمی کند که ترامپ به عنوان فرمانده کل قوا مجبور خواهد بود فرمان حمله به ایران را صادر کند و او واقعاً خواستار جنگ با ایران نیست. او طی مصاحبهای با «فاکس نیوز» در اواخر اپریل سال جاری درست افرادی را که روی ترامپ اعمال نفوذ می کنند نامید و گفت که او معتقد است این افراد واقعاً خواستار جنگ بین ایران و امریکا هستند. در پاسخ به این سوال که آیا ترامپ در صدد تقابل و تغییر رژیم در ایران است او به صراحت گفت:
« من معتقد نیستم که ريیس جمهور ترامپ خواستار جنگ است. معتقدم ريیس جمهور ترامپ می خواهد به وعدههای انتخاباتی خود عمل کند و ایالات متحده امریکا را با جنگ دیگری درگیر نسازد. ريیس جمهور ترامپ خود گفت که ایالات متحده امریکا تا اکنون ۷ تريلیون دلار هزینه جنگ در منطقه کرده است … و تنها نتیجه ای که حاصل شده تنها تشدید ترور و ناامنیتی و بی ثباتی بوده است. مردم درمنطقه ما بر این عقیده اند که حضور ایالات متحده در منطقه، خود ذاتاً بی ثبات کننده است. فکر می کنم که ريیس جمهور ترامپ نیز با این نظر موافق باشد.»
ولی اگر این ترامپ نیست که بر تقابل و جنگ با ایران پافشاری می کند، پس چه کس دیگری است؟ ظریف می گوید: « تصور میکنم که تیم B مایل است ایالات متحده را به آنجا بکشاند و ريیس جمهور ترامپ را به تلهای بیافکند که نهایتاً به جنگی منجر می گردد که او خواهان آن نیست.» ظریف تیم B را متشکل از بولتون و بنيامين نتانیاهو و ولیعهد عربستان بن سلمان و ولیعهد ابوظبی در امارات متحد عربی، بن زاید آل نهیان اعلام می کند. اگر این تیم در مساعی خود موفق شود، جنگ علیه ایران جنگ ترامپ خواهد بود و چشم انداز برای انتخاب مجدد او برای پست ریاست جمهوری از بین خواهد رفت. البته دشمنان بزرگ و کوچک صهیونیستی ایران با رویای یک جنگ «بامزه» جدید در خلیج به وجد و طرب میآیند ولی گذشته از تراژدی انسانی این جنگ هم برای اقتصاد ایالات متحده امریکا و هم منافع سرمایههای امریکایی در اروپا و در بقیه جهان یک فاجعه خواهد بود، زیرا ایران هشدار داده که در صورت وقوع جنگ، تنگه هرمز را به طور کامل مسدود خواهد کرد تا صدور نفت از خلیج فارس را متوقف سازد.
از آنجا که تقریباً ۳۰ درصد صدور نفت جهان از تنگه هرمز عبور میکند، طی چند هفته قیمت نفت به شدت افزایش پیدا خواهد کرد. به ویژه در بخشهای جهانی شده دنیا این روند به سقوط اقتصادهای واقعی خواهد انجامید که مطمیناً خانه تکانی را که لزومش از مدتها پیش در بازارهای مالی ورم کرده احساس می شود، به دنبال خواهد داشت و همین طور بحران مالی جهانی بس عظیم تری را پدید خواهد آورد. لذت جنگ جدید «بامزه» این بار به کام امریکایی های دست به هفت تیر بسیار زود تلخ خواهد شد. «رابرت گیتز» وزیر دفاع سابق دولت جورج دبلیو بوش و باراک اوباما در سال ۲۰۱۲ ترسایی به جنگ افروزان هیستریک علیه ایران هشدار داد: «هر کس که معتقد است جنگ در عراق بسیار سخت بود، باید بداند که حمله به ایران به نظر من یک فاجعه خواهد شد.»
روشن است که ایران خواستار مقابله نظامی با ایالات متحده امریکا نیست ولی در عین حال روشن است که حمله امریکا را بی جواب نخواهد گذارد. اکنون بولتون و پومپیو به تهران هشدار داده اند که ایران را برای هر نوع حمله به نیروهای امریکایی مسوول خواهند دانست، حال چه در عراق از سوی شبه نظامیان شیعه و یا در سوریه به وسيله شبه نظامیان هوادار ایران و یا در هر نقطه دیگری از منطقه. بنا بر تفسیر کابینه جنگی ترامپ در واشنگتن اگر به نیروهای نظامی امریکا و یا کارمندان سفارت و یا دیگر ماموران دولتی این کشور درخاورمیانه خسارتی وارد شود، حمله ایران محسوب خواهد شد.
فیلم نامه برای توجیه جنگ بعدی را می توان در اینجا به ساده گی شناخت که در واقع نوعی فراخوان برای حمله «زیر پرچم دروغین» به امریکایی ها است. همزمان با آن دولت راست افراطی نتانیاهو در اسراییل به حال آماده باش منتظر نشسته است. دولت اسراییل برای انداختن تقصیر به گردن دشمن، هرگز در اختراع « پرچم های دروغین» و ترفندهای کثیف دیگر ابایی نداشته است و این اولین بار نخواهد بود که اسراییلی ها به سربازان امریکایی حمله می کنند و آنان را به قتل می رسانند تا کشور دیگری را مقصر جلوه دهند. (مصر درجنگ سویز)
دراین واقعیت که هم بولتون و هم پمپیو در جهت منافع اسراییل فعالیت می کنند و به هر قیمت خواستار جنگ علیه ایران هستند، وقوع جنگ امریکا علیه ایران را دور از واقعیت نمی کند. این که به طور همزمان آرای معتدلی در کابینه جنگی ترامپ وجود ندارد، نیز وضعیت را ساده تر نمی کند. یک نماینده معتبر در بین رهبران نظامی می تواند حداقل به موقع پی آمدهای حمله به ایران را برای چندین هزار سرباز امریکایی که در این منطقه مستقرند در مقابل چشمان غیرنظامیانی که شهوت جنگ آنها را کور کرده، قرار دهد./ منبع: راشیا تودی ـ برگردان : خ. طهوری
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۹ـ ۱۶۰۵
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright ©bamdaad 2019
گفت و گوی ویژه بامداد با رفیق صفت الله عملیار سکرتر مسوول و رییس کمیسیون تدارک وبرگزاری کنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان
پرسش : رفیق عملیار گرانقدر، شورای موقت اروپایی حزب آبادی افغانستان در نشست تاریخی ۴ مارچ ۲۰۱۹ ترسایی خود کمیسیون پنج نفری را برای تدارک کنفرانس شورای اروپایی حزب تعین نمود. شما که ریاست این کمیسیون را به عهده دارید لطف نموده با اختصار در باره کارکردهای این کمیسیون برای خواننده گان تارنمای بامداد، ارگان شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان معلومات بدهید .
پاسخ: به پاسخ سوال شما باید بگویم که انتخاب و ایجاد یک کمیسیون برای تدارک کتفرانس اولین تجربه برای سازمان حزبی ما در اروپا میباشد. باید عرض نمایم که ما در چهار جلسه کمیسیون ،ما با اشتراک مساعی و گره زدن توانایی ها و نکات نظر اعضای کمیسیون رفیقانه و مسوولانه برای سازمان حزبی مان اندیشیدیم، حدود مسوولیت و صلاحیت خویش را معین و مشخص ساخته در همان جو کاری به تصامیم رسیدیم که بیان موفقیت آمیز از یک تجربه جدید است. ما با یک تقسیم کار و وظایف توانستیم در قدم اول یک پلان کاری و عملی را تنظیم و مطابق بر آن در چهارجلسه به وظایف ذیل نایل گردیدیم:
تهیه تعداد اسناد برای تدارک کنفرانس که شامل رهنمود تدویر جلسات و کنفرانس های حزبی، نورم نماینده گی و شیوه انتخاب نماینده گان به کنفرانس اروپایی ،لایحه وظایف کمیسیون تدارک، فورم گزارش تشکیلاتی جدیداز شورا های کشوری، سند معلوماتی و رهنمودی پیرامون تدویر کنفرانس های انتخاباتی در سطح شورا های کشوری، فورم کاندیدان نماینده گان برای شورا های کشوری، فورم کاندیداتوری برای مقامات حزبی در سطح شورای اروپایی، گراف تقسیم کار بین اعضای کمیسیون بخاطر همکاری با شورا های کشور در تدویرکنفرانس های انتخاباتی.
کمیسیون در اولین جلسه خویش تصمیم مهم را نیز به تجربه گرفت که همه موضوعات مورد بحث در سطح همین کمیسیون محرم باقی مانده تنها رییس کمیسیون صلاحیت و مسوولیت آنرا دارد تا رییس شورای موقت روپایی را منظماً درجریان قرار دهد.
پرسش : شما روحیه کاری دراین کمیسیون را چگونه ارزیابی مینمایید؟
پاسخ: من باید با مسوولیت اظهار نمایم که روحیه کاری را فقط یک همکاری رفیقانه باید تعریف نمود. اعضای کمیسیون هر کدام به یک هدف کارمیکردند و تجارب خویش را به همه شریک میساختند که چگونه ما بطرف یک کنفرانس کارا، بامحتوا ، وزین و با وجاحت برویم که در آن وضاحت، شفافیت باشد که همه نماینده گان خود و امیال خود را در این کنفرانس بیابند ، با علاقمندی و مسوولیت رهبری و شیوه کاری شورای اروپایی را انتخاب و معین سازند.
ما تلاش نمودیم تا در بحث ها و تبادل نظرها از مقدمه های طولانی و بحث های غیرمرتبط با موضوعات مورد بحث ، با جدیت ولی رفیقانه ، جلوگیری نمودیم.
جلسات ما به وقت معین آغاز و در زمان پیشبینی شده ختم می شد و موضوعات برای جلسه بعدی پیشبینی میگردید. یکی از موفقیت های ما این بود که ما در صحبت های یکدیگر داخل نمی شدیم و می گذاشیم برای هر صحبت مجال گفتن و حوصله شنیدن باشد. صحبت کننده گان هنربیان موضوع را بصورت کوتاه و قوی و با مفهوم بخوبی بکار میگرفت.
پرسش: درجریان هفته ایی که گذشت ، برپایه نورم های تعین شده وبا تکیه بر اصول زرین دموکراسی در زنده گی حزبی ما ، شوراهای حزبی با اعتماد ومسوولیت پذیری درفضای آزاد انتخابات برای تعین نماینده گان شان برای کنفرانس اروپایی را شروع کردند.
این انتخابات تا چه تاریخی ادامه داشته، و به نظر شما چه وقت کنفرانس اروپایی حزب برپا میگردد. آیا شما از سرعت کار شوراهای کشوری حزب راضی هستید ؟
پاسخ: رضاییت ما از شورا های کشوری زمانی خواهد بود که همه الی تاریخ پیشبینی شده ۲۶ می ۲۰۱۹ ترسایی جلسات خویش را در روشنی سند معلوماتی کمیسیون تدویر نمایند. البته در این مورد باید گفت که به ابتکارات شورای کشوری و رهبری آنها مربوط میشود که چگونه در تدویر یک کنفرانس با محتوا و در فضای دموکراسی درون حزبی و تبارز اراده مستقلانه هرعضو سازمان خود را در نظر داشته آنرا در گزارش خبری خویش و ارایه گزارش به کمیسیون تدارک کنفرانس انعکاس دهند. این کنفرانس ها تنها دست بالا کردن برای انتخاب نماینده گان نیست بلکه همه رفقا در سازمان های شان در فضای رفیقانه جهات کاری خویش را در سال های گذشته به ارزیابی میگیرند با روش نقد، پیشنهاد و ارایه بدیل سازمان خود و شورای آینده اروپایی را شکل و محتوای نو و بهتر خواهند داد.
پرسش : خوشبختانه حزب ما منحیث یک حزب دموکراتیک و مدرن سیاسی ، پیوسته از اعضای خود و حتا ازسایر نیروهای سیاسی کشور دعوت نموده است تا اندیشه ها و برداشت های شان در باره اسناد بنیادی وکارکردهای ما را درمیان بگذارند. درپرتوهمین اصولیت وعلنیت، اعضای حزب ما و رهروان جنبش پیوسته نظریات واندیشه های شانرا با ما درمیان گذاشته اند. چنانچه ما همیش این دیدگاه ها را با صداقت و امانت داری در رسانه های حزب، از جمله در تارنمای بامداد به نشر رسانیده ایم. شما سهمگیری مسوولین شوراهای حزبی و اعضای سازمان را درجریان آماده سازی اسناد و رهنمودها ، وعلاوتاٌ گفت وگو درباره کنفرانس قریب الوقوع شورای اروپایی حزب را چگونه بررسی می نمایید؟
پاسخ: دربرابرکنفرانس اروپایی حزب و رفقای نماینده مسوولیت و وظایف بزرگی از جمله انتخاب شورای جدید اروپایی و تعین برنامه های کاری آینده شورا قرار دارد. سازمان اروپایی ما بعد ازیک دوره طولانی بسوی انتخابات و گزینش شورای جدید می رود . بدون شک هر رفیق ما از یک واحد اولیه تا سطح کنفرانس اروپایی باید بدین بیاندیشد که کدام شیوه های جدید کاری کار هدفمند ، تفاهم رفیقانه، فضای همکاری و اعتماد، پروسه های ساده، مستقیم و گره زدن تجارب و توانایی های همه رفقا ، میتواند معضلات وکمبود های گذشته را جبران و سازمان را در راستای بهتر و جدید قراردهد. سازمان های حزبی ما باید بدیل های بهتر و نو را به تجربه بگیرند. ما شیوه انتخاب برای پست های حزبی را برمبنای یافتن چانس هر رفیق که توانایی کاری را دارد ، بازبگذاریم و تجارب بدون موثریت را نباید باردیگر تجربه کنیم. این یک پیام واضح کمیسیون برای اعضای شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان در کنفرانس پیشرو است.
من باوردارم که این تجربه و شیوه کارکرد کمیسیون میتواند برای تدارک کنفرانس قریب الوقوع شورای اروپایی ، کنفرانس های بعدی و یا جلسات بزرگ سازمانی و سیاسی یک الگوی مناسب و موثر باشد . با کمال رضاییت کمیسیون کارهای بکر و عملی را انجام داده است که میتوانند، پروسه ها را برای تدویر یک کنفرانس خوب و با محتوا ی بهترکوتاه تر،عملی تر و با بکارگیری واضح تر و شفاف تردموکراسی باز باشند.
رفیق عملیارعزیز، سازمان اروپایی ما بعد ازیک دوره طولانی که مسوولین و رهبری آن انتصابی بودند باردیگر بسوی انتخابات و گزینش شورای انتخابی می رود، ازاینکه درچنین شرایط به پرسش های ما پاسخ داده، و خواننده گان تارنمای بامداد را با کارکردهای کمیسیون تدارک وبرگزاری کنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان، آشنا ساختید از شما سپاس نموده ، برایتان در پیشبرد امور محوله آرزوی پیروزی و کامگاری داریم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۶۰۵
ادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright ©bamdaad 2019
از زنده گی احزاب سیاسی جهان
بحران سرمایه داری بریتانیا و کارزار حمله طبقه حاکم به جِرِمی کوربین
بریتانیااین روزها درگیر بحران برگزیت یا خروج از اتحادیه اروپاست. در مجموع می توان گفت که رای مثبت مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا نتیجه نارضایتی زحمتکشان آن کشور از اجرای سیاستهای نولیبرالی و ریاضتی دولتهای متوالی دهه های اخیر درآن کشور و سیاستهای تحمیلی اتحادیه اروپا به سود کلان سرمایه داری جهانی شده بود. آنچه اینروزها در خبرها درباره برنامههای خانم ترزا مِی و توافق های او (به نماینده گی از حامیانش در طبقه حاکم) با اتحادیه اروپا منتشر می شود، در اساس ربطی به خواستهای عدالتجویانه زحمتکشان آن کشور ندارد و بیشتر نمایانگر و بیانگر بحرانی است که طبقه سرمایه داری آن کشور با آن روبروست و در مناقشه با سرمایه جهانی شده اتحادیه اروپا، درتلاش برای حفظ منافع خودش است. در این میان، در این بحرانی که دربخش اروپایی اردوگاه سرمایه داری پیش آمده است، آنچه در گفته های دولتمداران و سیاستمدارآن حاکم دیده نمی شود، منافع و خواست های زحمتکشان است.
از دیگر پیآمدهای نارضایتی زحمتکشان بریتانیا، انتخاب جرمی کوربین به رهبری حزب کارگر بریتانیا درسپتامبر ۲۰۱۵ ترسایی بود. کوربین ازچهرههای ترقی خواه و چپ گرا در عرصه مبارزه سیاسی و اجتماعی در کشورهای سرمایه داری پیشرفته در اروپاست که در انتخابات سراسری دو سال پیش بریتانیا، کارزار انتخاباتی خود را با شعار « برای تودهها، نه برای چند نفر » به پیش برد. اگرچه حزب کارگر در آن انتخابات پیروز نشد، ولی خود کوربین در حوزه انتخابیاش با بیشترین رای در تاریخ آن حوزه به نماینده گی مجلس انتخاب شد و تعداد کرسیهای حزب کارگر نیز افزایش چشمگیری یافت، به طوری که حزب محافظه کار مجبور به تشکیل دولت اقلیت شدند. این روزها هم که کار برگزیت گره خورده است، خانم ترزا مِی از حزب کارگر و رهبر ان جرمی کوربین برای گرهگشایی یاری میطلبد! همچنین، آن انتخابات نشان داد که مواضع مردمی حزب کارگر به سود خواستهای زحمتکشان، حمایت میلیونی گستردهای در میان مردم دارد، و به همین دلیل، مجموع تعداد ارای حزب کارگر در انتخابات بسیار بالا رفت.
گفتنی است که حزب کارگر بریتانیا ریشه های قوی در میان اتحادیههای صنفی و سندیکایی بریتانیا دارد. در سال ۱۸۹۹ ترسایی « کنگره اتحادیههای صنفی » رای به تشکیل حزب کارگر داد، و امروزه هم نماینده گان اتحادیههای صنفی وابسته به این سازمان کارگری، رای تعیینکنندهای در نهادهای ارشد و تصمیم گیری حزب کارگر دارند. به این ترتیب، می توان گفت که هر تغییری در حزب کارگر، نمایانگر تغییر و چرخش دراگاهی سیاسی طبقه کارگر بریتانیاست. همین امر، عامل مهمی در گردش به چپ حزب کارگر در سالهای اخیر بوده است. دیدگاه های خودِ جرمی کوربین نیز ریشه در حضور فعال و فعالیت او در جنبش کارگری دارد. او فعالیت اش در جنبش کارگری را با سازمان دهی کارگران در اتحادیههای صنفی آغاز کرد و پس از انتخاب شدن در مجلس بریتانیا، همواره دیدگاههایی مترقی در مخالفت با امپریالیزم، حمایت از خلع سلاح هستهیی، و دفاع از آرمانهای سوسیالیستی اساسنامه ۱۹۱۸ترسایی حزب کارگر داشته است. انتخاب او به رهبری حزب کارگر در سال ۲۰۱۵ ترسایی با ۵۰۰ صدهزار رای ( به ویژه در میان جوانان و کارگران) بر پایه همین دیدگاه های او بود.
دیدگاههای جرمی کوربین در مخالفت با سیاستهای ریاضتی و خصوصی سازیها، گسترش و تعمیق و تحکیم خدمات اجتماعی همگانی، مخالفت با نظامیگری، مخالفت با مالی گرایی و دفاع از گسترش بخش تولید، مبارزه با سودوَرزی بورژوازی، افزایش حداقل دستمزدها، و امثال آن، توجه بخش بزرگی از زحمتکشان را به او و مواضع اش جلب کرده است. به همین علّت، و نیز به دلیل احتمال زیادِ انتخاب شدن کوربین به عنوان نخست وزیر بریتانیا و تشکیل دولت حزب کارگر در دور بعدی انتخابات سراسری در آن کشور، او از همه طرف مورد حمله تبلیغاتی- سیاسی طبقه سرمایه داری قرار دارد. حتا کار به جایی کشیده است که در ویدیویی که اخیرا در شبکههای اجتماعی پخش شد، دیده می شود که نظامیان بریتانیایی مستقر در کابل، پایتخت افغانستان، برای تمرین تیراندازی از پوستر بزرگ جرمی کوربین به مثابه هدف استفاده می کنند و به سوی آن تیراندازی می کنند. جرمی کوربین سوسیالیست، همیشه از نقشی که ارتش بریتانیا در حمله به افغانستان و عراق داشته است، و نیز نقش آن در ایرلند شمالی، به سختی انتقاد کرده است. همچنین، او همیشه از حقوق مردم فلسطین در برابر حکومت نژادگرای اسراییل دفاع کرده است.
اما حمله به جرمی کوربین منحصر به راست گرایان حزب توری (محافظه کار) و بهاصطلاح لیبرال دموکراتها و نماینده گان بورژوازی بزرگ و پُرقدرت حاکم بربریتانیا (و اروپا ) نیست، بلکه او در خودِ حزب کارگر نیز زیر فشار زیادی از سوی راست گرایان و محافظه کاران قرار دارد که هوادار سیاستهای نولیبرالیاند و مواضع سیاسی-اجتماعی او را « افراطی » یا « رادیکال » می دانند، و می خواهند که مسیر حزب کارگر را به سمت راست « تصحیح » کنند. او گرچه رهبر فراکسیون حزب کارگر در مجلس بریتانیاست، ولی بخش اعظم اعضای این فراکسیون از سوسیال دموکراتهای راست گرا هستند که پیش از این، از نخست وزیری تونی بلر حمایت کردهاند. این فشاری که از داخل حزب کارگر به جناح چپ وارد می شود، تاثیری بازدارنده در پیشبُرد سیاستهای مردمی جرمی کوربین به ویژه درپارلمان آن کشور داشته است. نقش این جناح راست حزب کارگر، مشابه نقشی است که بورژوازی کلان امریکا در حزب دموکرات امریکا در جریان انتخابات ریاست جمهوری آن کشور در سال ۲۰۱۶ ترسایی داشت. در آن سال، هیلاری کلینتون و دارودسته اش به هر وسیله ای که بود از پیروزشدن برنی سندرز(نماینده جناح چپ حزب) در رقابت برای نامزد شدن از طرف حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری کردند و مانع برگزیده شدن او به مثابه رقیب دونالد ترامپ از حزب جمهوری خواه شدند.
نگاهی به تاریخ معاصر نشان می دهد که همانطور که حمله به کمونیستها و نیروهای چپ و پیگرد و اذیت و آزار آنها در دوران مک کارتیزم در دهه ۱۹۵۰ ترسایی در امریکا، و به تبع آن در بسیاری کشورهای سرمایه داری دیگر، به پیش برده شد و لطمه زیادی به جنبش دموکراتیک و دموکراسی در امریکا و جهان زد، امروزه نیز از همان شیوههای تحریف واقعیت و اتهام زنی بدون شاهد و مدرک برای خدشه دار کردن چهره های ترقی خواه در کشورهایی مثل بریتانیا و برازیل و ارجنتاین و پولندن و اوکرایین و امریکا و ترکیه و... استفاده می شود. ترقی خواهان و اندیشههای آنان را « خطرناک و فاسد کننده » معرفی می کنند و طوری وانمود می کنند که انگار وجود آنها تهدیدی است برای « دموکراسی موجود » و هر طور شده باید آنها را ساکت کرد و سرجایشان نشاند.
در بریتانیا، یک عامل مهم در محبوب شدن جرمی کوربین در میان زحمتکشان، مواضع مترقی او در مخالفت با سیاستهای نولیبرالی و ریاضتی دولت های پیشین در سی- چهل سال گذشته است که سطح زنده گی مردم عادی و زحمتکشان را پایین آورده است در حالی که باعث افزایش چشمگیر ثروت بالاترین قشرهای ثروتمند( به ویژه در بخش مالی- بانکی ) شده است و اختلاف درآمدها میان قشرهای بالایی و پایینی (و حتا متوسط ) را بسیار زیاد کرده است. اکنون زحمتکشان دیگر گوش شنوایی برای وعده و وعیدهای نولیبرالها ندارند و تحقق خواست های خود را در پیگیری مواضع سیاسی جرمی کوربین و جناح چپ حزب کارگر می بینند. زحمتکشان بریتانیا با حضور فعال خود در صحنه سیاست بریتانیا، نه فقط جرمی کوربین را به رهبری حزب کارگر رساندند، بلکه امید دارند که او و یارانش در حزب کارگر را به قدرت دولتی نیز برسانند.
حمله به جرمی کوربین به قصد « مهار کردن » او و جلوگیری از به قدرت رسیدن حزب کارگر به رهبری او، از همان زمانی شروع شد که احتمال انتخاب او به رهبری حزب کارگر مطرح شد. از آن زمان تا اکنون، هم زمان با افزایش نفوذ کوربین در حزب کارگر و در بدنه اعضا و هواداران آن، حمله راست گرایان به او به طور فزایندهای افزایش یافته است. مخالفان کوربین در این تلاش خود به هر وسیله ای علیه او و مشاورانش متوسل شدهاند: از ضد یهودی خواندن او به خاطر مواضعش علیه نژادگرایی دولت اسرايیل گرفته، تا موضوع مخالفت او با برگزاری یک همه پرسی دیگر در مورد خروج از اتحادیه اروپا، و تبلیغ اینکه او دانش و هوش و منش و شایسته گی کافی برای احراز مقام نخست وزیری و رهبری کشور را ندارد! نادیده نباید گرفت که وسعت و شدّت حمله تبلیغاتی علیه جرمی کوربین نشانه قدرت رسانههای انحصاری و غالب است که طبقه بورژوازی دراختیار دارد. از آنجا که این بورژوازی حاکمیت خود را از سوی دولت احتمالی حزب کارگر به رهبری کوربین در خطر میبیند، بی تردید بیکار نخواهد نشست و با استفاده از امکاناتی که دارد، به این حمله ها ادامه خواهد داد. اما این تلاشها در مجموع هنوز به نتیجه ای که می خواسته اند نرسیده است، زیرا که جرمی کوربین خواستهای اکثریت زحمتکشان را بیان می کند.
گرچه تبلیغاتچی های بورژوازی او را « ساده لوح و نه چندان باهوش و کم اطلاع » می خوانند که بازیچه دست « مشاوران باهوش و مطلع » است، اما شیوه گفتار صمیمانه و صادقانه و بیان روان و همه فهم او که با شیوه بیان « تشریفاتی » سیاستمداران بورژوا تفاوتی فاحش دارد، باعث افزایش محبوبیت او درمیان زحمتکشان شده است. دیدگاه های جرمی کوربین تفاوت چشمگیری با نماینده گان سیاسی طبقه حاکم دارد که خواهان حفظ وضع طبقاتی موجود و نظام اقتصادی-اجتماعی بورژوایی غالب بر کشور هستند. روشن است که مثل هر مورد دیگر درهرکشور دیگر، ایجاد تغییرهای بنیادی در عرصه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی صرفا با به دست گرفتن دولت و تغییر دادن وزیران و معاونان و مدیران ارشد امکان پذیر نیست، یا دست کم امکان موفقیت زیادی ندارد. تغییرهای بنیادی، نیاز به دگرگون کردن دستگاه دولتی دارد که باید دید دولت احتمالی حزب کارگر در صورت به قدرت رسیدن، تا چه حد دراین مسیر خواهد توانست پیش برود.
بیشتر مردم بریتانیا ضمن اینکه بر پایه تجربه مستقیم خود با اقتصاد ریاضتی مخالفاند و خواهان برقراری نظام مالیاتی عادلانه هستند که درآن ثروتمندان باید سهم خود را بپردازند، ولی متوجه این امر نیز هستند که در اقتصاد جهانی شده امروزی، نمی توان سیاستهای اقتصادی کشور را بدون در نظر گرفتن تجارت بینالمللی، از جمله در اتحادیه اروپا، تنظیم کرد. به همین دلیل، و با درنظر گرفتن امکاناتی که طبقه حاکم بریتانیا در درون و بیرون دستگاه دولتی و نیز متحدان جهانی آن برای بی ثبات کردن اوضاع و پایههای قدرتِ دولتِ احتمالی حزب کارگر دراختیار دارند، این موضوع که چنان دولتی به رهبری جرمی کوربین تا چه حد خواهد توانست برنامههای درازمدت خود به سود زحمتکشان بریتانیا را به پیش ببرد، بسته گی به میزان آماده گی سیاسی و اگاهی طبقاتی زحمتکشان و حضور فعال آنها درعرصه سیاست خواهد داشت که حزب کارگر و دیگر نیروهای ترقی خواه باید با کار تبلیغاتی و عملیاتی گسترده آن را بالا ببرند. طبقه حاکم، از بانکداران و شرکتهای بزرگ فراملّی گرفته تا مقام های ارشد دستگاه دولتی- کشوری و لشکری، و چه امنیتی- و رسانههایی مثل بی بی سی و اندیشکدههای مرتبط با طبقه حاکم، تمام تلاششان را برای شکست دادن کوربین و همراهانش به کار می بندند. فشارهایی که هم اکنون به جرمی کوربین و جناح چپ حزب کارگر اورده می شود، نمونه و گویای فشارها و چه بسا خرابکاریهایی است که در آینده، در صورت به قدرت رسیدن حزب کارگر با رهبری جرمی کوربین، در مورد او و حزبش و دولتش اعمال خواهد شد تا این تلاش را به تجربه ای شکست خورده تبدیل کند و بگوید که باید از تکرار اآن حذر کرد! سرمایه داری وقتی که موجودیتش به خطر بیفتند، در بسیج همه نیروهای ارتجاعیای که در خدمت دارد کوتاهی نخواهد کرد. اگر حملههای امروزی به جرمی کوربین را شاهد و نمونه بگیریم، میتوان گفت که مخالفت با دولت احتمالی حزب کارگر بریتانیا به رهبری کوربین صرفا محدود به بحث و جدل در مجلس یا در قالب زبان مودبانه نخواهد بود.
در خبرها آمده بود که رییس سازمان امنیت و اطلاعات بریتانیا (ام ای۶) آشکارا اعلام کرد که نخواهد گذاشت جرمی کوربین نخست وزیر شود!
طبقه سرمایه داری حاکم در بریتانیا، مثل همتاهایش در هر کشور دیگری، نخواهد گذاشت که امتیازهایی را که به اتکای مالکیت خصوصی به آن دست یافته است از دست بدهد، و در این راه، از توسل به هیچ وسیله ای فروگذار نخواهد بود. آنچه این روزها پیرامون موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا می گذرد، و تلاشی که طبقه سرمایه دار به ویژه دربخشهای مالی و بانکی می کند تا امتیازهایش را به بهای ریاضت زحمتکشان حفظ کند، شاهد این مدعاست.
جرمی کوربین سوسیالیست برای به پیش بردن برنامههای ترقی خواهانه و عدالت جویانه اش راه دشواری در پیش دارد و خواهد داشت. حزب کمونیست بریتانیا انتخاب جرمی کوربین به رهبری حزب کارگر را گامی مهم در راه تغییر مسیر حزب کارگر به سوی آرمانهای سیاسی سالهای اولیه بنیادگذاری این حزب دانسته و برنامه انتخاباتی حزب کارگر در انتخابات ۲۰۱۷ ترسایی را چرخشی عمده به چپ ارزیابی کرده است. باید دید که چالش میان او و طبقه بورژوازی حاکم چه فراز و نشیبهایی را طی خواهد کرد و دراین میان، آیا حزب کارگر بریتانیا زیر رهبری کوربین خواهد توانست به اتکای بسیج گسترده زحمتکشان راه خود را به جلو باز کند یا نه. پیروزی او و یارانش در حزب کارگر، گام مهمی در پیشبُرد سیاست های ترقی خواهانه و عدالت جویانه در اروپا و جهان خواهد بود./ نامه مردم
بامداد ـ سیاسی ـ ۵/ ۱۹ـ ۱۳۰۵
ادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright ©bamdaad 2019
کارگران کتاب میخواهند!
اول ماه می وبازتاب آن در نساجی گلبهار
عبدالوکیل کوچی
دستگاه نساجی گلبهار که در شش کروهی شمال کابل درسال ۱۳۳۰خورشیدی دوره صدارت شاه محمود خان به سرمایه مختلط دولتی وعبدالمجید زابلی در کنار دریای خروشان پنجشیر بروی دشت شیرخانخیل بنا نهاده شد چرخ زنده گی بیش از پنجصدهزار نفر را بجلو تحرک بخشید .
چنانچه پروسه اشتغال شامل بخش های تهیه وتدارک ، تولید وصدور کالا با هزاران نفرکارگر وانجنیر، بنا وگلکار، مهندس ومعمار وکارگران تهیه سنگ خشت وسمنت اسباب وآلات ساختمانی از داخل وخارج کشوردر بخش ساختمانی و هزاران نفر کارگر وسایط نقلیه ورکشاپ ترمیم وسایط وتولید پرزه جات وماشینری ، صدها انجنیر تحصیلکرده ومتخصصین تخنیکی دررشته نصب ومونتاژ ماشین ها وتعداد کثیری از پرسونل انتقالات ماشین ها از کشور المان تا افغانستان ومنطقه گلبهار، هزاران کارگر پخته کاربرای تولید کالا وهزاران کارگرتولید غله ومواد غذایی از قبیل برنج ،گندم وتربیه دام بمنظور تهیه گوشت ،روغن وسایر خوراکه باب ،همچنان صدها کارگرمعادن ذغال سنگ ومحروقات در سمت شمال کشور، صدها متخصصین انرژی وانتقال برق از سروبی وماهیپر الی نساجی گلبهار، وتعداد کثیری از کارگران بخاطر تهیه وانتقال پخته ، پشم ، مواد آر ونخ ،رنگ باب ، وسایر مواد مورد ضرورت فابریکه وبه تعداد پانزده هزار کارگر تولیدی در بخش های پخته ،ریسنده گی یا نختابی ، آرو نخ ،رنگ آمیزی ، شعبه بافت شامل صدها رقم پارچه ابریشمی وپخته یی وپشمی از پوشاک گرفته تا کمپل ودریشی عسکری وتکه های مرغوب تزین منازل ومفروشات که قلم صادراتی مهمی را به اروپا بالاخاصه کشور المان تشکیل میداد وهزاران نفر کارگر انتقالاتی تولیدات فابریکه به تمام شهر های افغانستان وخارج از کشوربشمول هزاران نفر فروشنده گان که به یکصد هزار نفر تخمین گردیده است .
نساجی گلبهار در زمان احداث وایجاد گردید که بیشترین سرمایه پولی کشور دست دلالان وکمپرادورهای بیرحم متمرکز بود وسهم دولت نمی توانست با آن رقابت کند . ازاین رو مقررات سخت گیرانه کارفرمایان مستبد در رابطه به پامال کردن حقوق کارگران واستثمار بیرحمانه آنها انگیزه جوشش و حرکت را درمیان کارگران بوجود آورد .درآنوقت کارگران جوان نساجی گلبهار بخاطر تنظیم حرکت های حق خواهانه خود بیک مرکزیت سیاسی و تجمعات صنفی نیاز داشتند .
اولین هسته سیاسی جنبش کارگری در نساجی گلبهار در سال ۱۳۴۴ خورشیدی کمتر از یکسال پس از تاسیس جریان دموکراتیک خلق افغانستان به وسیله زنده یاد عبدالقدوس کارگر با شرکت میرعلم کارگر ، سید علم کارگر ، نجم الدین کارگر ، حمید کارگر ، سلام کارگر ،غنی کارگر ، اسلم کارگر وستارکارگر در ششصد کوتی نساجی تشکیل شد .
عبدالقدوس کارگر فرزند حاجی محمد کریم خان مسکونه فریه شصت نواحی رخهُ پنجشیر یکی از مویسفیدان با اعتبار ومعزز مردمی بود. علاوه بر عبدالقدوس کارگر ، عبدالرحیم ولسوال مردمی ، عبدالبصیر ، محمد امین ، و زنده یادعبدالهادی کریم همرزم نزدیک اکادمیسین دستگیر پنجشیری یکی از موسسین جریان دموکراتیک خلق افغانستان فرزندان مرحومی بودند .که زنده یاد عبدالهادی کریم و زنده نام عبدالقدوس کارگر به رهنمایی غلام دستگیر پنجشیری در نخستین تشکل کارگران نساجی گلبهار نقش اساسی داشتند .
تشکل کارگری بخاطر تحقق خواست های صنفی کارگران اعم از تقلیل ساعات کار ،افزودی معاشات ،تامین حق بیمه کارگران ، توزیع مواد کوپونی برای کارگران ، توزیع دریشی وسایل کار ، دسترسی به وسایط نقلیه بخاطر انتقال کارگران از نقاط دوردست ، اجرای بیمه صحی ،داشتن حق اعتراضات وتجمعات وراه اندازی مظاهرات واعتصابات کارگری وتامین رخصتی وحق استراحت ایجاد استراحتگاه و داشتن حق شوراهای کارگری واتحادیه های صنفی کارگران را تشکیل میداد .
حزب دموکراتیک خلق افغانستان با تامین ارتباط منظم با کمیته کار ، کارگران نساجی گلبهار توسط اعضای ارتباطی ومسولین حزبی کاپیسا ، کارگران را به مطالعه کتاب ، جراید ومجلات تشویق نموده وبا تدویرجلسات حزبی و تنظیم آنها در واحد های اولیه حزبی ،وتشکل شان در کلپ های ورزشی ، اتحادیه های کارگری ، کارهای دستجمعی و داوطلبانه و شرکت در مراسم خوشی وغم مردم جنبش کارگری را رونق بخشید .
خاطره ایی از مطالعه کارگران در سالهای ۴۶ و۴۷ خورشیدی هرچند تکراری باشد باعرض پوزش میخواهم مواظبت رهبری حزب را از کارگران ، دررابطه چشم دید خود را بیان دارم .
درسال ۴۷ خورشیدی که آخرین سال تحصیلاتم در دارالمعلمین کابل بود دریکی از روزهای بهاری در کنار دریای کابل نزدیک لیسه عالی حبیبیه همراه با همصنفم عبدالوکیل فولاد مصروف گردش بودیم که ناگهان نظرم به بزرگ مردی افتاد که با قدمهای متین بسوی ما می آید تا اینکه خود را به آنسوی سرک برسانم سلام کنم رفیق کارمل بزرگ فوراً بسمت ما پیچید وسلام کرد و اولین احوالپرسی اش را از کارگران نساجی گلبهار شروع نمود. من که در پاسخ همچو بزرگان گرچه برایم بسیار سخت ودشوار بود ، گفتم کارگران کتاب میخواهند .
رهبر عزیز فرمود مگر پرچم برای شان نبردی ؟ ازینکه بنده بخاطرفراگیری شیوه سخن گفتن با بزرگان و درک وهضم محتویات جریده تابناک پرچم هنوز بزمان بیشتری نیاز داشتم با چهره حق بجانبانه گفتم پرچم را چه کنند ؟
در آن هنگام رهبر فرزانه حزب با یک تبسم معنی دار فرمود به رفیق کریم میگویم کتاب برای کارگران تهیه کند از او بگیرید وکتاب را با سلام های من بکارگران برسانید .این بود شمه ایی از مواظبت وملاطفت رهبری حزب با کارگران .
پس از ساختمان نساجی گلبهار که عظیم ترین فابریکه در شرق جهان محسوب میشد نظام بیرحم شاهی و اوامر مستبدانه سرمایداری وقت نخستین کار ضد انسانی اش این بود که تمام آبهای بدر رفت وفاضلاب های مرکب از رنگ ومواد زهری وشیمیایی فابریکه را پس از فلتریشن سطحی وفریبنده بدریای پنجشیر که تنها از گلبهار تا عبدالله برج بیش از پنجصد هزار نفرسکنه هردو طرف دریا از آن آب مینوشید ند ، جاری ساخت که در نتیجه آن ، آب دریا ، دریاچه ها وجویبار ها که در میان قرا در جریان بود زهرآلود شده و مردم به امراض گوناگون وبخصوص مرض امعا وجاغور مبتلا گردید تا حدی که درختان هم جاغورکشیدند . همچنان اطفال از شیوع بیماری اسهال وپیدایش کرم معده رنج می بردند .هکذا به نسبت مرکبات کیمیاوی و زهری شدن آب دریا ، مزارع در مسیر آبیاری از این دریا دچار ورشکستگی شد . چیزی که هم نان مردم وهم جان مردم را بخطر انداخت وخوشی های ایجاد فابریکه را در اذهان مردم به ماتم مبدل ساخت . ازین رو این روند تحمیلاتی به مهمترین انگیزه ایی حرکت های جمعی اعتراضی مردم مبدل گردید که در راس آن شاگردان مکاتب و به پیشآهنگی کارگران نساجی گلبهار راه اندازی گردیده بود . مظاهرات شاگردان معارف وکارگران که بوسیله کمیته حزبی هسته مرکزی کاپیسا هدایت میگردید تا بحدی گسترش یافت که دهقانان مناطق یاد شده با جوشش های اعتراضی کارگران را همراهی میکردند .
خواستهای جنبش اعتراضی تا سطح پارالمان کشور رسید ولی وکلای وابسته به دربار از کنار خواستهای صنفی کارگران وخواستهای حیاتی جنبش اعتراضی با سکوت مرگباری گذشتند .
تا بالاخره در نتیجه هماهنگی وهمبستگی کارگران با سایر روشنفکران و دهقانان هسته های کارگری ودهقانی در محلات کار وزنده گی مردم گسترش یافت . کار سیاسی در واقع زنجیر محکم روابط اندیشه وی وپل استوار عقیده تی وفکری در میان کارگران ،دهقانان وروشنفکران گردید که منجر به بست وتوسعه کار حزبی وانکشاف واحد های اولیه حزب در میان قرا وقصبات کاپیسا گردید .
در سالهای ۴۶ و۴۷ خورشیدی مارش ها ومتیتنگ های پر خروش کارگران بخاطر تحقق خواستهای صنفی کارگران وهمسویی وپشتیبانی با مارش ظفرنمون کارگران نفت وگاز شبر غان ودیگر موسسات ولایات سمت شمال کشور ، پارک ملی شهرک گلبهار را به مرکزدایمی تجمعات اعتراضی کارگران مبدل ساخت وپایه های نظام سلطنتی را آنقدر بلرزه در آورده بود که دولت با تطمع ورشوه وصدها حیله ونیرنگ ،تهدید وفشار ژاندرمری هم نتوانست صدای اعتراضات کارگران را خاموش سازد . بنا بر آن تعدادی از وکلای پارالمان شاهی وپسر کلان شاه با صدراعظم کشور به پاسخ سوالات کارگران وارد گلبهار گردیده و بادستهای خالی به کابل باز گشتند .
پس از پیروزی قیام مسلحانه ثور ۱۳۵۷ خورشیدی کار گران از کلیه حقوق و آزادی های دموکراتیک شان برخوردار گردیده بود . دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مطابق به مشی انساندوستانه و ترقی خواهانه در تعین سرنوشت کارگران بدست خود کارگران وسایر زحمتکشان در مشارکت قدرت دولتی ودرامر ایجاد اتحادیه ها وسندیکا های کارگری ، شورا ها ، کلپها وکورسهای آموزشی کارهای زیادی را انجام داد ودر جهت مواظبت دایمی از کارگران تقلیل ساعات کار ،افزودی معاشات ،اعطای بورسیه های کارگری ،حق استراحت ،بیمه صحی ، تعلیم وتحصیل بخاطر رشد مهارتهای مساکی کارگران ،ایجاد کلپ های سپورتی تفریحی ورزشی ، اعطای مواد کوپونی وکوپراتیفی وسایط نقلیه وغیره خدمات معشیتی برای کارگران تامین گردید که همه وهمه کوششها ی ترقی خواهانه در جریان ارتقای سطح زنده گی ، بلند بردن مهارتهای مسلکی وپروسه رشد تولید ی تاثیر بسزایی داشت .
واما چنین پیشرفتها غضب ارتجاع واستبداد را بر انگیخت که به بنیاد آن گروه های ارتجاعی به همدستی پاکستانی ها جنگ اعلان ناشده ونیابتی دشمنان افغانستان را بر علیه مردم ودولت دموکراتیک افغانستان بر پاکردند و قبل از همه در دشمنی با فرهنگ مکاتب ومدارس را به آتش کشیدند ودر میدان دشمنی با هستی اقتصادی کشور ومنافع ملی مردم زیر بنا های اقتصادی را به امر پاکستانی ها به آتش کشیدند ودر سال ۱۳۶۷ زمانیکه ولایت کاپیسا بعنوان حسن نیت منطقه صلح اعلان شد ودولت ولایت کاپیسا را بشکل صلح آمیز به حزب اسلامی واگذار گردید .
نخستین حمله غارتگرانه حزب گلب الدین غارت نساجی گلبهار بود که از تولیدات گرفته تا مواد خام وذخایر گرفته تا بانکها واز بزرگترین ماشین های برق وتولید تکه گرفته تا وسایل تولید وسایط نقلیه واز دفاتر گرفته تا قلفک دروازه ساکت برق واز تعمیرات گرفته تا جنگلات همه وهمه را چور وغارت کردند وکالای قابل انتقال را به بازار های باداران پاکستانی این رژیم دشمن افغانستان لیلام کردند و دروازه آ ن را با قفل بزرگ سنگی بروی کارگران بستند. اینست مزایای اسلام ساخته دست غارتگران که مزید بر آن بیش از یکصد جریب زمین مربوط به نساجی وششصد کوتی این منافع ملی را نیز غضب کردند .آیا میشود بیشتر ازین خیانت که نان مردم را از گلو های شان بگیرند وباز هم با مکر وفریب ودیده درایی اسلام را بهانه قرار دهند ؟ نه خیر روزی خواهد رسید که حق بجای خود تقرر خواهد گرفت وچهره واقعی چپاولگران منافع علیای کشور را همهگان خواهند شناخت و روزی خواهد رسید که مردم آزاده افغانستان در همراهی با کارگران شریف نساجی گلبهار این فابریکه عظیم ملت را دوباره سازی خواهند نمود .
خاطرات شیرین کارگران گرامی
یادشان بخیر ونام شان جاودان
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۱۰۵
ادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright ©bamdaad 2019