استقلال و آزادی، بازخوانی دو مفهوم بنیادین در پرتو واقعیت‌های معاصر افغانستان 

 

حبیب الله  « فتاح »


استقلال و آزادی دو مفهوم بنیادین در علوم سیاسی و فلسفه ‌اند که در نگاه نخست ساده می ‌نمایند، اما هر یک دارای لایه‌های پیچیده و تعاریف گوناگون هستند. این مقاله می‌ کوشیم با مرور دیدگاه ‌های فیلسوفان و تحلیل‌ گران سیاسی، و با توجه به شرایط افغانستان و جهان سوم، بازخوانی تازه‌ای از این مفاهیم ارایه دهیم.
واژه‌ هایی چون استقلال، آزادی، عدالت و دموکراسی در مکالمات اجتماعی بسیار به کار می ‌روند، اما هنگامی که هدف، تعریف دقیق و جامع آن‌ها باشد، با دشواری ‌ها و اختلاف نظرهای جدی روبه‌ رو می ‌شویم. استقلال و آزادی، از گذشته تا امروز، موضوع تأمل فیلسوفان و تحلیل‌گران سیاسی بوده‌اند و هم در سطح نظری و هم در عرصه عمل سیاسی، نقش کلیدی ایفا کرده‌اند.

 استقلال سیاسی از معنا تا واقعیت
در گذشته، استقلال به معنای عدم تابعیت از قدرت ‌های خارجی و توانایی حفظ حاکمیت ملی تعریف می ‌شد. اما با گذشت زمان و گسترش جهانی ‌شدن، این مفهوم نیز تحول یافته است. امروز، استقلال نه تنها به معنای کنترول  بر امور داخلی و خارجی است، بلکه شامل توانایی تأمین نیازهای اساسی کشور بدون وابستگی حیاتی به منابع خارجی نیز می‌ شود.

فرآیند جهانی ‌شدن وابستگی متقابل میان کشورها را افزایش داده است. این وابستگی اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک، استقلال مطلق به معنای گذشته را عملاً ناممکن ساخته است. کشورهای جهان سوم، از جمله افغانستان، که از نظر اقتصادی، امنیتی و فنی به شدت به قدرت ‌های بزرگ وابسته‌ اند، ناگزیر باید تعریفی واقع ‌گرایانه و نسبی از استقلال ارایه دهند، تعریفی که تعامل هوشمندانه با جهان را در راستای منافع ملی بپذیرد.

 زمینه تاریخی استقلال افغانستان
بیست ‌وهشتم اسد، یادآور رویدادی مهم در تاریخ کشور است. امسال، ۱۴۰۴ هجری خورشیدی، یک‌صد و ششمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان است. استقلال کشور در ۲۸ اسد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی (برابر با ۱۹ آگست ۱۹۱۹ میلادی) به‌ دست آمد. در آن زمان، افغانستان در دوران سلطنت شاه ترقیخواه امان‌الله خان غازی، با بهره‌ گیری از شرایط ویژه سیاست بین‌الملل، توانست استقلال خود را از بریتانیای کبیر به‌ دست آورد. این رویداد نقطه عطفی در تاریخ سیاسی افغانستان بود، اما معنا و کارکرد استقلال در گذر زمان و به ‌ویژه در عصر جهانی‌ شدن دستخوش تغییر شده است.

تجربه کشورهایی مانند المان، جاپان و کوریای جنوبی پس از جنگ جهانی دوم نشان می ‌دهد که بهره‌ گیری از کمک ‌های خارجی می‌ تواند سکوی پرش به سوی خودکفایی و قدرت ملی باشد. بنابراین، تعریف ایجابی از استقلال ، یعنی پیوند آن با توسعه اقتصادی، دولت ‌سازی و حضور فعال در معادلات بین‌المللی، بیش از هر زمان دیگر ضروری است.

آزادی همزاد استقلال
آزادی، همچون استقلال، مفهومی چند وجهی و پرچالش است که از روزگار فیلسوفانی چون جان لاک، روسو، کانت، جان استوارت میل و آیزایا برلین تا اکنون دستخوش تحول بوده است.

ـ جان لاک: آزادی را حق طبیعی انسان دانست که به معنای انتخاب و عمل بدون دخالت دیگران است، مشروط بر اینکه به حقوق دیگران آسیب نرساند.
ـ  ژان ژاک روسو: آزادی واقعی را در مشارکت در « قرارداد اجتماعی » و وضع قوانینی دانست که خود فرد در تدوین آن نقش دارد.
ـ  ایمانویل کانت: آزادی را خودمختاری بر اساس اصول اخلاقی تعریف کرد و آن را جدا از تمایلات صرفاً شخصی دانست.
ـ جان استوارت میل: بر آزادی فردی و اجتماعی تأکید کرد و شرط آن را عدم آسیب به دیگران دانست، همچنین بر اهمیت آزادی بیان و اندیشه پای فشرد.
ـ  آیزایا برلین: دو نوع آزادی را مطرح ساخت، آزادی منفی (عدم دخالت دیگران) و آزادی مثبت (توانایی تحقق اهداف فردی).

با گذشت زمان، مفهوم آزادی به‌ سوی فضیلت و مسوولیت اجتماعی سوق یافته است. آزادی امروز نه فقط حق انتخاب، بلکه توانایی عمل اخلاقی و احترام به حقوق دیگران را نیز شامل می ‌شود.

پیوند استقلال و آزادی در سیاست امروز افغانستان
استقلال و آزادی در عمل، جدایی‌ ناپذیرند. کشوری که استقلال سیاسی خود را از دست می‌ دهد، ناگزیر بخشی از آزادی ‌های سیاسی و اجتماعی شهروندانش را نیز محدود خواهد دید. از سوی دیگر، آزادی بدون بستر استقلال سیاسی، در معرض تهدید و وابستگی خارجی قرار دارد.

برای افغانستان امروز، که با چالش‌های امنیتی، اقتصادی و دیپلوماتیک روبه‌ روست، هم استقلال نسبی و هم آزادی مسوولانه، دو ضرورت موازی‌اند. استقلال باید به‌ گونه‌ای تعریف شود که تعامل سازنده با جهان را تضمین کند، و آزادی باید به شکلی فهمیده شود که در خدمت تقویت دولت ـ ملت و پیشبرد منافع ملی باشد.

در نتیجه‌:

در قرن بیست ‌ویکم، استقلال مطلق و آزادی بی‌ قید، هر دو مفاهیمی غیرواقع‌ گرایانه ‌اند. آنچه اهمیت دارد، ایجاد توازن میان تعامل بین ‌المللی و حفظ منافع ملی، و میان آزادی فردی و مسوولیت اجتماعی است. افغانستان، با اتخاذ رویکردی ایجابی نسبت به هر دو مفهوم، می ‌تواند هم در مسیر توسعه گام بردارد و هم جایگاه شایسته‌ای در نظام بین‌الملل کسب کند.
به این مناسبت، سالروز استقلال افغانستان را به مردم و زحمت کشان کشور شادباش گفته و آرزو می‌ کنیم که این سرزمین، با تکیه بر استقلال سنجیده و آزادی مسوولانه، آینده‌ای باثبات و پرافتخار را تجربه کند.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۱۵۰۸   

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

  از گریه های شاه محمود خان فقید ، تا استغاثه های  آقای مولوی منصور 

 

میرعبدالواحد سادات 

  

به بهانه : 

افشاگری  اقای مولوی منصور سرپرست وزارت آب وبرق است ! 

دو روز قبل ایشان ضمن صحبت در مورد پاکستان افشا ساخت که :  

« حال ، ما به این نتیجه رسیده ایم که برخی همسایه ها به ویژه پاکستان نمی خواهد که در اینجا – در

افغانستان یک  مقتدر مرکزی وجود داشته باشد. برای پاکستان مهم نیست که این حکومت ازطالبان 

باشد، از مجاهدین باشد ویا از کمونیست ها » 

براساس واقعیت های اظهر من الشمس تا ریخی ، این افشاگری ، در واقع اعتراف شجاعانه « درد » هشتاد ساله و عامل مصیب خانمانسوز و تاریخی افغانستان ، است . 

بدینرو : 

بر مبنای منافع  علیای افغانستان و بدون پرداختن  به « ملامت » و « سلامت » ، به این « اعتراف » و افشا ساختن کلیدی ترین ، علت العلل بنیادی « افول تاریخی » و شکست پی در پی افغانستان ، مکث آسیب شناسانه ، با گرفتن یخن خود در برابر آیینه تاریخ  نماییم  ، تا سرانجام بتوانیم به : 

چه باید نکرد تاریخی ؟ 

و چه میتوان کرد تاریخی ؟ 

برای نجات وطن مشترک ، پاسخ درست را مطرح نماییم .

البته این بار اول نیست که چنین سخنان را می شنویم ، چندین سال قبل نیز سه شخصیت منسوب به « جهاد » و تنظیم های « جهادی » وکلای قندهار ، غزنی و کندز  ، ( اقایان پیمان ، صادقی و بارکزی ) حرف های مشابه را دلیرانه ابراز نموده اند و یکی از آنجمله  عبیداله بارکزی فقید ، در پلان های زنجیره یی ترور شخصیت ها ، توسط ( ای اس ای ) در شهر قندها ترور گردید . 

 

( ۷۸ ) سال گریه، ناله و عزا داری:

 پاکستان این کشور غیرطبیعی و مخلوق استراتیژی استعمار هنوز دو ساله نشده بود که در (۲۲) 

جون(۱۹۴۹ م) نخستین تجاوز نظامی را با بمبارد قریه مغلگی ولایت پکتیا با چراغ سبز انگلیس و 

امریکا و  بخاطر زهر چشم نشان دادن به افغانستان ضعیف و فاقد قوای مسلح مدرن و مقتدر، 

انجام داد که باعث شهادت (۲۳) تن هموطنان عزیز ما گردید. 

پادشاه  فقید اعزای ملی اعلام و مراسم فاتحه رسمی در مسجد مجنون شاه صدارت برگزار گردید، 

شاه محمود خان صدراعظم وقت : 

 که بازوبند سیاه داشت پیوسته اشک می ‌ریخت و گویی به نوعی عجز دولت خود را  در مقابله با تجاوزدشمن بیان می ‌نمود.

واضع است که دراین بیشتر از هشت دهه ، و به صورت دوامدار ، زمامداران افغانستان و رهبران رژیم های  رژیم های مختلف  سیاسی ، از نقش منفی پاکستان شکایت نموده اند و در مقابله با « جنگ اعلان ناشده پاکستان » کتاب قطور از اعتراضات مستند افغانستان در سازمان ملل متحد ، ثبت کردیده است . 

سوال اساسی این که صرف اعتراف و افشاگری کافی است ؟ و‌میتواند حلال مشکلات ما باشد ؟ 

تا بکی استغاثه و شکایت ؟ 

در تمام این هشت  دهه 

سوال اساسی این است که : 

چگونه میتوانیم ؟ 

با دسایس سوپر شیطانی پاکستان مقابله نماییم ؟ 

اگر به  این سوال پاسخ دقیق و‌مبتنی بر واقعیت های تاریخی و عینی نداشته باشیم ، کماکان مقهور ‌ و مغلوب پاکستان اين کشور تصنعى و مخلوق استعمار ، باقی میمانیم .

مقابله با پلانهای سوپر شیطانی پاکستان مستلزم آن است که : 

 افزون بر پلان‌های شیطانی بیرونی باید به ضعف خود نیز اعتراف نماییم که چرا از همان یک غار دراین هشتاد سال  ، مار افعی از ما قربانی می‌گیرد و ما که «خرد گریزی تاریخی» داریم 

و مصاب با فقدان حاکمیت عقل می ‌باشیم، به خود نه می ‌آییم . 

شعارزدگى ما که باعث برخورد  غیر شعورى ما با مسايل و مصايب گردیده است . 

 

خوش هستيم که : 

پاکستان را « دال خور » بگوييم و درد خود را تسکين و کتمان نماييم ! 

– بسيار عام و هوایى  ، تقليل گرايانه و ساده انگارانه ، یا از « اخوت اسلامی » صحبت مینماییم و یا ، پاکستان را « وطن دوم » خود میدانیم . 

 

تا زمانيکه با عقلانيت سياسى به مسایل نپردازيم و علل ضعف و ناکامى خود را مشخص نسازيم ، درک نخواهیم کرد ، که : 

افول تاريخى ما در نیم قرن اخیر ، از  آغاز جنگ اعلام ناشده پاکستان بر ضد نخستين 

جمهوريت در (۴۶) سال قبل شروع و  تا اکنون ریشه مصیبت ما ،  با چگونگى  آن گره خورده است . 

آرمان  تاریخی جنرال ضیاالحق و جنرال اختر عبدالرحمن که : 

کابل بايد بسوزد ! 

شرکا و رقباى تنظيمى شان بواقعيت مبدل ساختند .

عواقب نا ميمون جنگ اعلام ناشده اين کشور و طرح « پروژه » های : 

« جهاد » و « هجرت » 

پاى بزرگترين قدرتهاى جهان و سازمانهاى طراز اول نظامى در دهه هشتاد اتحادشورى و 

پيمان وارسا و در دونیم دهه قبل  امريکا و ناتو را در سرزمين ما کشانيده است . 

اکنون اين دشمن تاريخى افغانستان مقدرات تاريخى ما رقم ميزند و براى ما « خط » و « نشان » تعین مینماید . 

 

رمز اصلى و شاه کليد « موفقيت  » پاکستان کدام است ؟ 

از ديد اين قلم : 

پاکستان تعريف دقيق و روشن از منافع ملى خود دارد که هر پاکستانى اعم از ملکى و نظامى ، ملا و تاجرو …

 بدان باوردارند . بر مبناى همين باورمندى هيچ زمامدار ، جنرال و مولاناى پاکستان از دشمنى با 

هندوستان و افغانستان دست نميکشند . 

پاکستان بحيث کشور متخاصم زيادترين تاثير و نفوذ را بر بخش زياد افغانان اعم از تنظيمى ، طالبی  و … دارد و در داخل حکومت دیفکتوی طالبان ستون پنجم شان فعال ميباشد .     

دراین نیم قرن اخیر این شعار و سخن را از زبان رهبران تنظیمی شنیده ایم : 

« ما در افغانستان براى بقاى پاکستان مبارزه مينماييم » ،« پاکستان وطن دوم من است ! » 

 

ساده انگاری و ساده لوحی ما :  

تبليغ تصنعى «  فضاى نيک » ، « فرصت نيک  » ، « فصل نو در مناسبات پاکستان با افغانستان » و اعلام   اينکه : « پاکستان به صلح افغانستان متعهد است » 

و ديگر « سياست عمق استراتيژيک » را تعقيب نميکند و … 

موفقیت  کشورپاکستان  در تداوم موسسه دولت درين کشور ، قواى مسلح مقتدر ، 

استخبارات نيرومند، کدر اگاه ملى و قدرت بزرگ لابى گرى در جهان ميباشد . 

در حاليکه ديگر از کفر ابليس معروفتر است که : 

پاکستان مرکز شرارت پيشه گان جهان و بزرگترين زراد خانه توليد ذهنيت تکفيرى و تروريستان 

است که حتا بزرگترين حامى انکشور امريکا نيز بدان، اعتراف نموده است . 

اما اکنون چنانچه شهباز شریف صدراعظم انکشور ، حتا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ،

افغانستان را بحیث مرکز تروریزم معرفی و چندین بار مقامات شان : 

پاکستان را قربانی تروریسم خوانده اند .

از قرار معلوم لوی درستیز پاکستان درسفر قبلی و کنونی خود به امریکا روی همین پروژه « لابی » 

مینماید ، تا  موقف « قیم » کشور ما ، بدست آورد .

(افغانستان به فرزند شریر و دلیر همانند  سید اکبر ببرکزی ( پسر ببرک خان معروف ) به تاریخ (۱۶ - اکتوبر سال ۱۹۵۱ م )  دهن صدراعظم وقت پاکستان لیاقت علی خان در شهر راولپندی پاکستان ، و هنگامیکه  ایراد سخنان تحقیر آمیز علیه افغانستان ، با فیر چند مرمی برای ابد ، خاموش ساخت ) 

برخلاف ما در چه موقيت داريم ؟ 

در تمام اين مراحل ما مسير تضعيف دولت را پيموده و سقوط ، انارشى و سيطره مستقيم پاکستان راتجربه و 

با بلند ترين رقم مهاجر ، زيادترين کشته ، معلول ، يتيم ، بيوه ، معتاد و … بحيث ناامن ترينکشور در جهان شناخته ميشويم . 

نه از منافع ملی خود و نه از منافع مشروع همسایه تعریف  دقیق داریم . 

پاشنه اشيل افغانستان  : 

فقدان دولت ملى قانون محور و عدالت گستر ميباشد که راه را به اقتدار نيرومند ملى هموار نمايد تا ما تعريف روشن از منافع ملى داشته باشيم و با چنگ زدن بوحدت ملى  

( که بقول شاه امان اله موجوديتاافغانستان در گرو آنست ) و مصالح علياى  کشور از اتش افتراق ملى ، با نه گفتن به شهونيزم و

سکتاريزم از خود محورى ، تنظيم و حزب محورى ، قوم و سمت محورى گذار نماييم . 

هشدار و هوشدار ! 

خوب است تا : 

 آقای مولوی منصور ( که از قرار معلوم پدرش نیز  به اشاره پاکستان ترور گردیده است )و سایر مسوولان اداره طالبان که  چنین مسایل را درک نموده اند ، اکیدا متوجه باشند که در : 

تدام بحران بزرگ حقوقی و مشروعیت 

تداوم انزوای بین المللی 

نبود قانون اساسی و فقدان حاکمیت قانون 

تهدید و تحدید حقوق و ازادی مردم و بویژه زنان و دختران 

همانطوریکه ، دراین چهار سال ، زعامت طالبان در ایحاد دولت متعارف ناکام مانده اند ،  با برخورد متحجرانه ، استبدادی و خلاصه ساختن تمام ارزشهای دین و آیین مردم به ریش و حجاب ، هیچگاهی افغانستان ، صاحب دولت متعارف نمیگردد

و حاجت به هیچ استخاره نیست که تداوم این احوال ناهنجار : 

خلاف منافع و مصالح علیای  کشور است ، افغانستان را از مجموع  « فرصت » ها محروم میسازد ، راه جنگ های نیابتی  ، مداخله نظامی قدرتهای بزرگ  ، هموار و صاف و ساده بنفع دشمنان تاریخی ما و منجمله پاکستان می باشد .  

مقابله با پلانهاى سوپر شيطانى پاکستان و همچنان دسایس الحیل ایران در احوالیکه مقدرات تاریخی ما در کشمکش قدرتهای رقیب ژیوپولتیک منطقوی و ابر قدرتهای رقیب رقم میخورد ، مستلزم فکر کلان ملی و در وجود،  يک منشور ملى ممکن است . 

منشوريکه بايد محصول فکر کلان ملى ، فراقومى ، سمتى و مذهبى در بحث و گفتمان وسيع همگانى باشد و بتواند تعريف دقيق منافع ملى و مصالح افغانستان  و منافع « مشروع » پاکستان و ساير 

همسايه تعریف گردد . 

پرداختن به طرح جوانب مختلف این منشور رسالت تمام افغانان متعهد بوطن و مردم است و  روشنفکران و روشنگران باید دراین عرصه پیشگام باشند . 

بیاد داشته باشیم که : 

که در صورت که خود را تغیر ندهیم و نتوانیم ، صاحب دولت مقتدر ملی قانون محور و عدالت گستر ، منعث از اراده آزاد مردم نشویم ، کماکان ، مقهور اجنبی و همسایه های حریص و طماع خواهیم بود 

و منحيث حسن ختام : 

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی 

که در نظام طبعیت ، ضعیف پامال است 

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۵۰۸   

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

لافوکان جهان متحد شوید ! 

 

میرعبدالواحد سادات

به بهانه اظهارات اخیر « جنرال » سمیع سادات

 

این اقا که « مقر فرمانده »شان در واشنگتن در یک تعمیر مجلل نزدیک به قصر سپید است ، هرازگاهی و در حالیکه سیگار دود مینماید ، سخنان مشمیز کننده و اراجیف را بخورد رسانه ها میدهد .

البته در افغانستان در پهلوی آفات و بلیات فراوان ، لافوک های حرفوی و تا سطح امپراپوف کم نیستند که حرف های شان ببرکت کهکشان انترنیت ثبت تاریخ و برای همه قابل دسترسی است .

در «ورق گردانی وضع » جهان این اقایان که فرسخ ها دور از وطن ، زندگی مسافری و مهاجرت را سپری مینمایند ، هر باریکه اقای ترامپ ( زنگی مست گوش بریده » ، اقای تزار پوتین و یا کدام قلدر و ارباب دیگر جهان ، « سرفه » نموده و حرف و حدیث به آدرس افغانستان ایراد نمایند ، مزاج شان تغیر و نقل مجلس رسانه ها می‌شوند و از آسمان و ریسمان گز مینمایند .

میدانیم که درین شب وروز و بعد از « پیشدستی » پوتین و صدور حکم محکمه جزایی بین المللی ، در رابطه به رهبر طالبان ، بازار این حرافان گرم است و چنانچه اقای « جنرال » دو روز قبل و از همان « مقر فرمانده » ، اخطار صادر کرد :

« آماده بازداشت آن‌ها هستند…

می‌دانم آنها مقاومت می‌کنند و ممکن است به این دلیل به آنها شلیک کنیم. »

واه ، واه نام خدا !

دعوی مردان این عصر انفعالی بیش نیست

شیر می‌غرند و چون وامی‌رسی بزغاله‌اند

( حضرت بیدل )

البته انگیزه مکث و مرور این قلم موارد آتی است :

شاید اقای « جنرال » متوجه عواقب ، لاف و‌پتاق خود نباشد .

در گام نخست :

حکم آن محکمه مشهور و نه چندان با اعتبار جهان را مسخره مینماید :

آیا در اساسنامه آن محکمه چنین ، حکم وجود دارد که :

فیصله آنرا ، این اقا تطبیق نماید ! ! !

شاید اقای « جنرال » مربوط « بلک واتر » باشد .

اما بیاد داسته باشد که دولت امریکا به اساسنامه آن محکمه الحاق نکرده است .

از جانب دیگر :

چنین سفاهت و بلاهت ، سرو صدای مهره های فساد و تباهی افغانستان ، صاف و ساده ، بنفع رهبر طالبان و شرکای جرمی او تمام میشود .

و حرف اخیر اینکه :

این اقا و اشخاص مماثل او باید بدانند که :

افغانستان و مردم آن بسیار بزرگ اند و فقط در وجود طالبانیزیم ، زعامت تندرو و متحجر طالبان و فساد سالاران اجزای کلیپتوکراسی ، شرکت سهامی دیروز ، تاجران دین و دکانداران « جهاد » خلاصه نمیشوند .

توجه فرمایید :

به مبارزه شیرزنان افغانستان درین حدود چهار سال اخیر !

پاسداران شجاع داعیه برحق زنان و دختران افغان چگونه دشمن حقوق و ازادی شانرا در محکمه جزایی بین المللی ، مطرح ساخته اند .

در همین شب و روز غم انگیز و فاجعه بزرگ انسانی ناشی از اخراج جبری مهاجران افغان از ایران و‌پاکستان ،مشاهده نموده اند ، که :

که چگونه و با فداکاری بینظیر ، زنان و‌مردان هرات باستان ، نیمروز و بادغیس ، جنبش بزرگ مدنی و انسانی کمک به هموطنان عزیز و مستضعف ما ، براه انداخته اند که خوشبختانه مورد استقبال و پشتیبانی اکثریت افغانان در داخل و خارج افغانستان قرارگرفته است .

این حماسه مردمی « انقلاب امید » است که از زنده بودن ملت افغانستان در این کسوف تاریخ مژده میدهد ، حماسه ای که سیلی محکم بر رخ جمهوری‌ها قلابی و به اصطلاح اسلامی ایران و‌پاکستان است که در جمع حامیان غاصبان حقوق و ازادی مردم و همین زعامت دیوبندی طالبان قرار دارند ، که دین و آیین افغانستان را بگروگان گرفته اند .

با حرمت

 

یاداشت : من در دور اول ریاست جمهوری آقای ترامپ ، ایشانرا به تأسی از کلام حضرت مولانا :

تیغ دادن در کف زنگی مست

فتنه آرد در کف بد گوهران  ،

«ملقب » به « زنگی » مست نمودم و میدانیم که در حمله سال قبل ، گوش شان مصدوم گردید . که اصطلاح گوش بریده و خطرناک بودن آن را« حریفان نکته سنج » بخوبی میدانند .

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۱۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025

 

افغانستان د ژیوپولیتیک په هنداره کې 

(دوهمه برخه )

شاهین

لازمه ګڼل کېږي چې په دې پوه شو او وئ منو چې زموږ په نړۍ کې نوی ژیوپولیتیکي ځای پر ځاېنه او د انقلاب لړۍ په کلکه روانه ده، دا بهیر د قدرت نوی معادله په سیمه او نړۍ کې زېږوي.

دا د دې دوران مشخصه ده چې د لویو قدرتونو په شتون کې لکه روسیه، چین، هند، ایران د جوړښتونو په بڼه کې لکه شانګهای د همکارېو سازمانونو، برېکس او اوروشیا ځان انځوروي او دا ظهور د تاریخ

د ډېالکټيک او قانومندېو منطقي پاېله ده.

ژېوپولیتیي بدلونونه، نوی لیدنې، پېژندنې او د قدرت نوی معادلې را پورته کړې دي چې د سړې جګړې د معیارونو او لیدنو سره ژور توپير لري. که دا حقېقت په هر دلیل چې وي و نه منو او د تاریخ د دې سر سخته حقېقت پر ضد هڅه وکړو، د بحرانونو او په خاصه توګه د سیمې بحران ته د زمان او تاریخ د غوښتنې پر خلاف لمن وهو چې پاېله یې د افغانستان د بحران تداوم او د هغه نه د بنسټ پالو ترهګروسازمانونو غوړېدل په سیمه او نړۍ کې ده چې بې تردیده  بشري تاریخي لاسته راوړنې او تمدن نوی ګواښ ګڼل کېږي.

په دې سیمې کې ژیوپولیتیکي بدلونونه نوي واقېعیتونه را څرګند کړي دي چې د هغو پر بنا سیاسي محاسبې د ریاضي محاسبې په توګه د بحران د حل لپاره ېوه مېتودیکه لاره ده.

که چېرې دا محاسبه د سړې جګړې د فاکټورونو او د هغو نه د متاثره ساېکالوژۍ پر بنا وشي، نو پاېله به یې ډېره دردونکې وي چې نه ېوازې به کړکېچ له منځه یوسي بلکه بحران به په سیمه کې د ېوې اېپېډیمي په توګه خپور کړي.

افغانستان په اسیا کې د قدرتونو د توازن محراق (فوکس) دی او هغه څه ته چې په منطقه کې نظم او ثبات وېل کېږي په بهرني بعد کې د قدرتونو د توازن د اصل ښکارنده او مکمله بېلګه ده نو منطقي برېښي چې نړۍ وال او سیمه ييز قدرتونه خپله ستراتېژي د خپلو حقېقي ګټو او ځانګړي دروندوالي (مخصوصه وزن) پر بنا د حقیقي پارامتر په توګه خپلئ او په ېوه پراخ او مقابل مېکانېزم کې پس د ګټو د تعادل په انعطاف سره د نړۍ والو موازینو پر بنا پلې کړي. انعطاف او تعامل د سیاست او په خاصه توګه د ډېپلوماټيکي بهیرونو ېو اصل دی چې د دې په خپلولو سره ډېر نړۍ وال او سیمه یيز کړکېچونه په لږو تلفاتو او که موده کې حل کېدای شي.

د یادونې وړ ګنل کېږي چې ملګرو ملتونو په تاسف سره د بحران د حل لپاره د پېل نه بیا تر اوسه پورې حساب شوی رول نه دی لوبولی. په تېره بیا د بېنن سېوان رول چې د دوکتور نجیب الله رژیم یې بې له جوړښته او بې له ستراټېژیه د اختلافاتو او تضادونو شورا ته تسلیم کړ، ېو غملړلی الترناتیف او تبادل تنظیمي ثور دوهم شور ته ورتسلیم کړل؟!   

مخکې له دې چې قدرت وسپارل شي د څو ورځو په ترڅ کې د قدرت او سیستم اساسي ستنې د قاعده مسلحو قوتونو له خوا تالا او له منځه ېوړل شوی. چې د قدرت د رسمي تسلیمېدو او انتقالېدو په وخت څه نه و پاتې چې وسپارل شي. په دې توګه د سیستم او قدرت خلا مېنځ ته راغله چې د کړکېچ ژورتیا او پراختیا ته یې په دننه او بهر (کور دننه او بهر) لمن ووهله. پس له هغې هم ملګو ملتونو د خپلو خاصو نماېنده ګانو په وسیله چې ېو په بل پسې سیمې ته را روانېدل پر هغه کوڅه روان وو چې د اخر بندښ یې له وراېه ښکارېده.

د بن کنفرانس او له هغې نه مصلحتي دولت زېږنده چې د تضادونو نه ډک د نیمګړي او کمزوري اسلوب او بې تعادله بهرنی سیاست یې د ېو اړخیر لید پر بنا غوره کړی و. افغانستان ته یې نه ېوازې له بحرانونو و نه ژغوری ، بلکه هغه یې په سیمه کې منزوی او د لویدیځ د سیمه ییزو ستراتېژېو قرباني کړ چې د افغانستان ژیوپولیتیکي او تاریخي واقېعیتونه او ارزښتونو سره په ښکارنده تقابل کې وو.

دا مهال چې د قدرتونو تر مېنځ په نړۍ کې د مذاکراتو او د سیمه ییزو بحرانونو د حل لارې د هڅو ګنګوسی او بېلګې اورېدل کېږي، د افغانستان د حل کړکېچ د حل ستراتېژي ډېره اړینه ښکاري. دا هله کېدای شي چې د افغانستان تاریخي او ملي ارزښتونه، د سیمې ژیوپولیتیک واقېعتونه، د سیمې او نړۍ والو چارو اغېزمنتیا د پارامترونو په توګه په یادې شوې ستراتېژۍ کې دخیل شي، بېشکه چې د زبرځواکونو د ګټو د تعادل او توازون فاکټور له نظره نه شو غورځولی. که داسې اوسي، نو د پسرلي مور به ودې غمځپلي هېواد ته راشي، د سولې او ټيکاو غوټۍ به دلته او په سیمه کې غنچې شي.

پای 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۵ـ ۰۹۰۸   

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

یادداشت یک رفیق

(۵ )

 

اکنون طنین آواز انسجام پارچه های پسا فروپاشی  جریان دموکراتیک از گوشه وکنار جهان شنیده میشود ، که امید وار کننده است.

دراین صدا جلوه های از راهکار انسجام ولایه بندی مکانیزم آن با تاسف باز تاب ندارد .

این نگارنده نکات زیرین را به عنوان  سخن نخستین مورد بحث در راستای یاد شده ، پیشنهاد میدارد :

ـ  ترقیخواهان نه یک تصادف ونه تراوش ذهن یک شخص بوده ، بلکه برخاسته از یک نیاز والزامیت زمان ماست، که چهره جدیدی از مجموعه ای جریان دموکراتیک را  به نمایش می ‌گذارد. 

نباید فراموش کرد که  شرایط امروزین  بگونه ای رقم خورده که اگر حال ما به این مهم نپردازیم ، دیگران بگونه ای خودشان به آن راه خواهند رفت.

ترقیخواهان همچنان نه یک الهام وشهود ، بلکه ندای زمان است.

ـ ترقیخواهان را باید بعنوان یک گفتمانی که در آن اندیشه ها ،تفاهم ، و دیدگاهای سیاسی با هم گفت و گو می ‌کنند، پذیرفت. این گپ وگفت باید در مداری سمت داده شود تا به  نقطه تلاقی ومشترک برسد و تنوع را به آشتی برساند.

ـ درگام نخست باید فورمات ترقیخواهان را ایجاد و باهم در آن فورمات تعریفی ازخویش وتدوین  راهکار و « نقشه راه » برای رسیدن به انسجام و وفاق را بسر رسانید.

بی تردید این یک رویکرد موثر و پیش زمینه ای انسجام است که ما را از فضای پراگندگی پسافروپاشی، بسلامت عبور میدهد .

ـ  امروز در جهان ومنطقه واقعیت های جدیدی زاده شده اند که الزاماْ به عنوان باید ها آنرا درک کرد و به فهم رساند.

اینگونه است که آهنگ تعاملات جديد منطقه شنیده می‌ شود. 

باید متناسب به فضای جدید بوجود آمده در منطقه بقول معروف : اسب را زین کرد ، تا باد در بیرق ترقیخواهان بوزد.

ـ بایسته است که برای نیل به یادشده ها، گفتمان های سلطه گرانه و جناح گرانه را از زبان ادبیات خویش برداشت، وفکری دشمن پندار را کنار گذاشت  ، تا فضای اعتماد رفیقانه بوجود آید و زمینه ای شنیدن و گوش دادن به همدیگر باز سازی شود .

باید ها :

ـ پرداختن به گذشته تنها برای امروز متفاوت الزامی است .

ـ باید فراتر از خاطرات پویایی داشت و حرکت کرد .

ـ باید هویت امروزین را نه بردوش گذشته ، بلکه بر بنیاد و مولفه های حال تعریف کرد.

ـ  ترقیخواهان با اینکه به سنت عدالت گرایی وفادار اند ، بایستی به چالش ‌های امروزین نه با اولگوهای دیروزین ، نیز پاسخ  مناسب داشته باشند.

ـ اندیشه سیاسی مدرن ، تفاوت نظریات، اختلافات ، شکافه ها... میان افراد وجریان های جمعی را جز از طبعیت روندهایی سیاسی می‌ داند. باید تنوع و تمایز فکری را از طریق  گفت وگپ های فراگیر  وساز کار های همکاری محور به آشتی رساند.

ـ  وباید از اکنون به سازماندهی فورمات ترقیخواهان پرداخت، در غیر آن از کنار فرصت عبور خواهیم کرد. 

باحرمت

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۱۳۰۷  

Copyright ©bamdaad 2025