کارگران قربانیان عروسی و عزا !

بمناسبت اول ماه می، روز جهانی کارگر

 

ا. م. شیری

کارگران جهان، « در حزب طبقاتی خود سازمان یابید»، متحد شوید، شعار اصلی و اساسی اول ماه می، روز اتحاد و همبستگی طبقه کارگر جهان است.   بدیهی است که طبقه کارگر، شامل تمام طیف‌های فروشنده نیروی کار( حقوق بگیران ) اعم از کار جسمی یا فکری، وسیع ‌ترین طبقه اجتماعی است که تمام نعمات مادی و معنوی مورد نیاز هستی را تولید می ‌کند. این طبقه برغم جایگاه بی ‌بدیل اش در چرخه تولید و خلق ثروت‌های مادی و معنوی بشری، از آنجاییکه بواسطه سارقان دارایی‌های عمومی و غاصبان ابزار کار و تولید، بعبارت دقیق ‌تر، از سوی انگل‌ها و زالوهای اجتماعی مورد استثمار بی ‌امان واقع می ‌شود، محروم‌ ترین و بی ‌حقوق ‌ترین طبقه‌ اجتماعی در همه نظامهای مبتنی بر مالکیت خصوصی بوده و هست. اجداد این طبقه محروم که زمانی برده و در دوره‌ای دیگر رعیت نامیده می ‌شدند، امروز کارگر نامیده می‌ شوند. در اثر تشدید روزافزون بهره‌کشی و استثمار در نظام سرمایه‌ داری، شرایط زنده گی و معیشت این طبقه  اجتماعی بطور مداوم محقرتر می‌ شود.

از هر سو که بنگریم، کارگران در همه ادوار تاریخی «مرغان عروسی و عزا » بوده و هستند.عمر و جان عزیز آن ‌ها هم در روند کار، در اثر استثمار بی ‌امان، قربانی مطامع انگل‌ های اجتماعی می ‌شود و هم هنگام وقوع رخدادهای مختلف، حتا حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله، طوفان و....

و یا، زمانی که میهن با خطر مواجه می ‌شود، قبل از همی، کارگران و زحمتکشان برای حفاظت از آن به پا می‌خیزند، از جان و عمر یکباره خود مایه می ‌گذارند. اما آنگاه که توزیع ثروت‌ های ناشی از کار و زحمت به میان می‌ آید، سارقان دسترنج کارگران که اساساً پدران شان نیز از طریق دزدی « سیم و زر اندوخته»، به اندک سهم کارگران به انحا مختلف حمله‌ ور می ‌شوند، قانون وضع می ‌کنند و از راه « قانون» هجوم می‌ کنند.

این واقعیت آشکار که کارگران و زحمتکشان در همه دوران‌ها قربانیان «عروسی و عزا» بوده و هستند، در تمام رخدادهای تاریخی و معاصر، از جمله، در جریان جنگ عراق و ایران، در حادثه معدن طبس، انفجار و آتش ‌سوزی اخیر در اسکله شهید رجایی بندر عباس و یا هنگام وقوع حوادث طبیعی در دوره‌های مختلف به وضوح قابل رویت است.

در مواجه با این واقعیت ناهنجار، قبل از همی، این پرسش به ذهن خطور می ‌کند: در حالیکه طبقه کارگر تمام نیازمندی ‌های مادی و معنوی زنده گی بشری را تولید می‌ کند، در مواجه با سختی‌ها و مشکلات عمومی از جان مایه می ‌گذارد، برای حفاظت از میهن به پا می‌ خیزد، بی‌ مزد و منت فداکاری می ‌کند، پس چه نیازی به حاکمیت سرمایه ‌داران، انگل‌های اجتماعی هست؟

چرا زالوهای اجتماعی همچنان به حاکمیت خود ادامی می‌ دهند؟ چرا طبقه کارگر نمی‌ تواند مسوولیت اداره کشور را به عهده بگیرد؟ علت روشن است: عدم تشکل و سازمانیافتگی این طبقه خالق تمام ثروت‌های مالی و معنوی هستی اجتماعی در حزب طبقاتی خاص خود برای تصرف قدرت سیاسی!

در این رابطه، ناگفته نماند که امروزه جنبش‌های كارگری نه تنها در ایران، حتا در کل جهان با هجوم‌های مداوم چهار نیروی عمده مواجه است:

١  - از جانب حاکمیت‌های سرمایه ‌داری با استفاده از كلیه دستگاه‌های اطلاعاتی، پولیسی، تبلیغاتی و فرهنگی،

٢-  از جانب بخشی از نماینده گان اقشار میانی جامعه كه سعی دارند همان سیاست‌های كهنه را به اشكال و بیانی متفاوت بازتولید نموده و درعرصه سیاسی تبلیغ کنند. آن‌ها سعی می ‌کنند خواسته‌های جنبش كارگری را تا سطح مطالبات ریفورمیستی تقلیل داده و با تبدیل جنبش كارگری به زایده سایر گروه‌ها و اقشار اجتماعی، جوهره طبقاتی آن را از محتوا تهی سازند،

٣-  از جانب گروه‌های تندرو راست و چپ كه با توسل به سیاست‌ های ماجراجویانه و تخیلی سعی می‌ کنند جنبش كارگری را از شركت مستقل در مبارزات جاری و پیوند با دیگر اقشار و طبقات تحت ستم دور ساخته و آن‌را از حمایت دیگر جنبش ‌های مردمی محروم نمایند،

۴- از جانب طبقات مرفه و لیبرال (انگل‌های اجتماعی) كه سعی می ‌کنند با توسل به حمایت‌های همه جانبه امپریالیسم جهانی تحت نام دفاع از آزادی و حقوق بشر، اصالت جنبش کارگری را  به سایه ببرند....طبقه كارگر بعنوان طبقه بالنده، پیشرو و رو به تکامل، این توانایی و پتانسیل را دارد كه بتواند در پیوند با دیگر اقشار زحمتکش، روند قهقرایی نظامیای ارتجاعی- استثماری را متوقف ساخته و نظم نوین انسانی برقرار نماید.

با این حال، زمان پایان دادن به تمام محرومیت‌ها و بی‌ حقوقی‌های طبقه کارگر و پایان دادن به حاکمیت سرمایه‌ داران دزد و غارتگر از دیر باز فرارسیده است.

فلسفه اول ماه می، روز کارگر ما را متقاعد می ‌سازد که تنها وحدت پرولتاریای جهان می ‌تواند دنیا را از سلطه نظام متکی بر تقدس مالکیت خصوصی و بهره ‌کشی انسان از انسان آزاد سازد و امکان برقراری عدالت اجتماعی در جامعه را فراهم ‌آورد! این گرانبها ترین ارزش است که هیچگونه مرز یا موانع نژادی و ملی نمی‌ شناسد.

اکنون زمان، زمان عمل است و طبقه کارگر و سایر اقشار ستمدیده جامعه برای پیشروی و پیروزی در میدان نبرد طبقاتی و پایان دادن به خودسری‌ها، زورگویی‌ها و مظالم بی‌ حد و حصر استثمارگران، هیچ راه و چاره دیگری جز سازمانیابی در تشکل‌های صنفی و سیاسی خود ندارند. تنها اتحاد و همبستگی در مبارزه مشترک، امکان برقراری عدالت اجتماعی در جامعه را فراهم می ‌کند!

بنابراین، انتظار می ‌رود کارگران در تجمعات، گردهم‌آیی و راهپیمایی‌ها به مناسبت اول ماه می، با توجه به موقعیت و جایگاه ممتاز خود در جامعه و سطح توسعه آن، مبرمیت اتحاد و تشکل ‌یابی در حزب طبقاتی خاص خود را در اولویت اول قرار دهند....

مبارک باد اول ماه، روز اتحاد و همبستگی کارگران جهان!

«چاره رنجبران، وحدت و تشکیلات است»!

پیروز باد رزم متحدانه کارگران و زحمتکشان جهان!

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۵ـ ‍۳۰۰۴ 

 Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

مرور مختصر بر وضعیت جاری میان هند و پاکستان

 

محمد ولی

معضلات جنگ در اوکرایین و غزه راه حل عملی در نیافته است که مشکل برخاسته از یک عمل تروریستی در پهلگام کشمیر هند ، هند و پاکستان را تا سرحد رویاروی کشانیده جنوب آسیا را در مخاطره انداخته است .

وضعیت چگونه است ؟

از اثر این حمله تروریستی برگردشگران ، مودی سفربه عربستان سعودی را نیمه گذاشته به کشورش برگشت ، او در بیایه ای گفت تروریست‌ها را تا آخر زمین تعقیب و مجازات می‌ کند او این اقدامات عاجل را عملی ساخت : ویزه های سارک را به تعلیق درآورد، به پاکستانی های که در هند اند ۴۸ ساعت وقت داد تا آن کشور را ترک کنند ، مستشاران نظامی پاکستان در سفارت پاکستان مقیم هند را نامطلوب خوانده امر بازگشت به پاکستان را داد و به ۲۵ تن از دیپلومات‌ های هند در سفارت آن کشوردرپاکستان را به هند فراخواند ، سرحدات میان دو کشور مسدود است .

مودی خروج یکجانبه از معاهده اندس سال ۱۹۶۰ تحت نظر بانک جهانی میان هند و پاکستان را اعلان کرد .

به اثر معاهده اندس بین دو کشور آب دریاهای سند ، جهلم و چناپ به پاکستان و آب دریاهای راوی ، ستلچ و بیات (؟) به هند تعلق می ‌گیرد. ۸۰ فی‌ صد زراعت پاکستان به آب همین دریاها تعلق دارد که قطع آن برای پاکستان مساله حیاتی است ، آماده گی های نظامی ادامه دارد و طبق یک خبر میان نظامی ها در سرحد هردو جانب تبادل آتش صورت کوفته است

وضعیت پاکستان

شهباز شریف جلسه شورای امنیت پاکستان را دایر کرده اعلان جواب سخت در برابر اقدامات هند را نموده گفت بندش آب دریاها اعلان جنگ است .

پاکستان دچار بحران مالی بوده زیر قروض imf  (صندوق بین‌المللی پول ) غرق است ، مردم بخصوص نسل جوان آن کشور از اردو و جنرالان پاکستان و مداخلات آنها در امور سیاسی و دولتداری و سیاست خاجی ناراضی اند ، بد می ‌گویند و حتا به آدرس آنها دشنام می ‌دهند، اردوی پاکستان با پیشنهاد وضع تعزیرات بر جنرال عاصم منیر لوی درستیز آن کشور از جانب سنای امریکا درسطح جهان بدنام شده است ، امریکا عاصم منیر را کم از اسامه بن لادن نمی ‌داند، فساد درآن کشور بیداد می ‌کند و کاربرد تروریزم اظهرمن الشمس است که با انکارهای سران دولتی بر بدنامی پاکستان می افزاید ، مرکز لشکر طیبه و رهبر آن حافظ سعید ، جیش محمد و حزب المجاهدین در پاکستان بوده از حمایت استخبارات آن کشور برخوردار اند . مسوولیت حمله بر پهلگام را جبهه مقاومت کشمیر به عهده گرفته که هند آنرا شاخه ای از لشکر طیبه می ‌داند.

اشتهای سران تنظیم های تروریستی پاکستان در فتوحات برهند نابلند کردن دست دعا به اجمیر شریف می ‌رسد، همانطوریکه اشتهای ضیا الحق خواندن نماز عید در مسجد پل خشتی کابل بود .

در سخنرانی های سران این گروه‌ها همان اصل بنیادین تشکیل پاکستان یعنی هندو و مسلمان ادامه دارد و میخواهند از احساسات مذهبی مردم در تقویت تروریزم و حقانیت کشتارها کار بگیرند که اردوی پاکستان نیز در عقب آنها قرار دارد .

خطر رویارویی نظامی منتفی نیست اما بنابر عدم توازن در توان اقتصادی و نظامی پاکستان با هند این کشور با مراجعه به شورای امنیت ملل متحد و برخی کشور های اسلامی چون سعودی و قطر و ترکیه به حل مشکل از راه میانجیگری توصل جوید . چین نمی‌ خواهد این دهلیز اقتصادی و تجارتی اش در ابتلا به جنگ ضربه ببیند و شاید کشورهای غربی در مورد محتاطانه از موضع حل صلح آمیز پیش بروند ، روسیه نیز نخواهد خواست تا بین دو‌کشور برخورد نظامی صورت گرفته منطقه دچار تشنج دیگر گردد . پاکستان با همه بازی های تروریستی بنابر وضعیت جاری جهان و اهمیت آرامش در جنوب آسیا از جواب متقابل هند در امان باقی خواهد ماند .

اما این منطقه با شرارت‌ها پاکستانی همیشه در خطر تشنج و جنگ باقی می ماند .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۲۷۰۴ 

 Copyright ©bamdaad 2025

 

شمال جهانی ۹ برابر قدرت رایدهی بیشتری در صندوق بین‌المللی پول نسبت به جنوب جهانی دارد

ویجی پراشاد

موسسه تحقیقاتی « تری ‌کانتیننتال »

در صندوق بین ‌المللی پول (IMF) ، ارزش هر فرد در شمال جهانی برابر با ۹ نفر در جنوب جهانی است. این محاسبه بر اساس داده‌ های رسمی IMF درباره قدرت رایدهی کشورها نسبت به جمعیت مناطق شمال و جنوب جهانی به‌ دست امده است. هر کشور، بر اساس « موقعیت اقتصادی نسبی » خود ( همان‌طور که IMF می ‌گوید ) دارای حقوق رای برای انتخاب نمایندگان در هییت اجرایی صندوق بین‌المللی پول است؛ نهادی که تمامی تصمیمات مهم این سازمان را اتخاذ می‌کند. نگاهی گذرا به این هییت نشان می‌دهد که شمال جهانی در این نهاد چندجانبه، که نقشی کلیدی برای کشورهای بدهکار دارد، به‌ شدت بیش از حد نمایندگی دارد.
به عنوان مثال، ایالات متحده ۱۶.۴۹٪ از کل ارای هییت اجرایی IMF را در اختیار دارد، درحالی‌ که تنها ۴.۲۲٪ از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد. از انجا که اساسنامه صندوق بین‌المللی پول برای هرگونه تغییر، به تایید ۸۵٪ ارا نیاز دارد، ایالات متحده عملا دارای حق وتو در این نهاد است. در نتیجه، مقامات ارشد IMF سیاست‌های دولت امریکا را در اولویت قرار می‌دهند و به دلیل استقرار این نهاد در واشنگتن دی‌سی، غالبا با وزارت خزانه‌ داری ایالات متحده درباره چارچوب‌های سیاستی و تصمیمات خاص مشورت می‌کنند.
برای مثال، در سال ۲۰۱۹، زمانی که دولت ایالات متحده به‌صورت یک‌جانبه تصمیم گرفت دولت ونزویلا را به رسمیت نشناسد، IMF را نیز تحت فشار گذاشت تا همین مسیر را دنبال کند. ونزویلا، که یکی از اعضای بنیان‌گذار IMF است، پیش‌تر چندین بار برای دریافت کمک به این صندوق مراجعه کرده و در سال ۲۰۰۷ بدهی‌های خود را تسویه کرده بود. اما پس از ان، تصمیم گرفت برای دریافت کمک‌های کوتاه‌مدت به IMF مراجعه نکند و به‌جای ان، به ایجاد «بانک جنوب» متعهد شد تا به کشورهای بدهکار در مواقع بحران پرداخت‌های بین‌المللی قرضه دهد. با این حال، در طول همه‌گیری کرونا، ونزویلا – مانند اکثر کشورهای جهان – درخواست برداشت از ۵ میلیارد دلار ذخایر خود در قالب حق برداشت ویژه (SDR)، که ارز صندوق بین‌المللی پول محسوب می‌شود، را ارایه داد. اما تحت فشار ایالات متحده، IMF از انتقال این مبلغ خودداری کرد. پیش از این نیز، درخواستی دیگر از سوی ونزویلا برای دسترسی به ۴۰۰ میلیون دلار از ذخایر SDR ان کشور رد شده بود.
در حالی که ایالات متحده اعلام کرده بود که رییس‌جمهور واقعی ونزویلا «خوان گوایدو» است، IMF  همچنان نماینده رسمی ونزویلا را «سیمون الخاندرو زِرپا دلگادو»، وزیر دارایی دولت نیکلاس مادورو، در فهرست خود ثبت کرده بود. سخنگوی IMF، رافایل انسپاخ، در پاسخ به ایمیلی که ما در مارچ ۲۰۲۰ درباره این مسدود سازی ارسال کردیم، پاسخی نداد. با این حال، بیانیه ‌ای رسمی منتشر کرد که می‌ گفت تعامل IMF با کشورهای عضو بر اساس به‌ رسمیت ‌شناختن رسمی دولت‌ها توسط «جامعه بین ‌المللی» است. انسپاخ نوشت که از آنجا که « وضوحی » در این مورد وجود ندارد، IMF  اجازه نخواهد داد ونزویلا در طول همه‌ گیری کرونا به ذخایر SDR خود دسترسی پیدا کند. سپس، IMF  به ‌طور ناگهانی نام زِرپا را از وب ‌سایت خود حذف کرد، که این نیز نتیجه مستقیم فشار ایالات متحده امریکا بود.
در سال ۲۰۲۳ ترسایی  در نشست «بانک توسعه جدید» (بانک بریکس) در شانگهای چین، «لوییز ایناسیو لولا دا سیلوا»، رییس‌ جمهور برزیل، به سیاست ‌های « خفه‌ کننده » صندوق بین‌المللی پول علیه کشورهای فقیر اشاره کرد. درباره ارجنتین، او گفت: « هیچ دولتی نمی ‌تواند با چاقویی بر گلو، تنها به ‌دلیل بدهی، اداره شود. بانک ‌ها باید صبور باشند و در صورت نیاز، توافقات را تجدید کنند. زمانی که IMF یا هر بانک دیگری به یک کشور جهان سوم قرضه می ‌دهد، تصور می‌ کند که حق دارد به آن کشور دستور دهد و اقتصادش را مدیریت کند ( انگار که کشورها گروگان قرضه ‌دهنده گان شده‌اند.)
تمام بحث‌های مربوط به دموکراسی در برابر واقعیت قدرت در جهان ( که همان کنترول بر سرمایه است ) رنگ می ‌بازد. سال گذشته، سازمان اکسفام نشان داد که «۱ ٪ ثروتمند ترین افراد جهان، ثروتی بیش از ۹۵٪ از کل جمعیت بشری دارند» و « بیش از یک‌ سوم از ۵۰ شرکت بزرگ جهان( به ارزش ۱۳.۳ تریلیون دلار ) توسط یک میلیاردر اداره می ‌شود یا یکی از میلیاردرها سهامدار اصلی آنست.» بیش از دوازده نفر از این میلیاردرها در کابینه دونالد ترامپ، رییس ‌جمهور وقت ایالات متحده، حضور داشتند؛ آن‌ها دیگر نماینده «۱٪» نیستند، بلکه در حقیقت نماینده «۰.۰۰۰۱٪» (یک ده‌هزارم درصد) از جمعیت هستند. با ادامه این روند، تا پایان این دهه، جهان شاهد ظهور پنج تریلیونر خواهد بود. این افراد همان‌ هایی هستند که دولت‌ ها را تحت سلطه خود درآورده‌ اند و بنابراین تاثیری فوق ‌العاده بر سازمان‌های چندجانبه دارند.
در سال ۱۹۶۳ترسایی جایا انوچا ندوبوییسی واچوکو، وزیر امور خارجه نیجریا، ناامیدی خود را از سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای چندجانبه ابراز کرد. او گفت که کشورهای افریقایی « در ارکان مهم سازمان ملل حق ابراز نظر در هیچ موضوع خاصی را ندارند». هیچ کشور افریقایی ( و هیچ کشور امریکای لاتین ) کرسی دایمی در شورای امنیت سازمان ملل ندارد. در IMF و بانک جهانی نیز هیچ کشور افریقایی نمی ‌تواند دستور کار این نهادها را تعیین کند. واچوکو در سازمان ملل پرسید: « آیا ما فقط قرار است بچه‌ های ایوان ‌نشین (veranda boys) باشیم؟»
اگرچه IMF در سال ۲۰۲۴ ترسایی یک کرسی دیگر برای نماینده گی افریقا اضافه کرد، اما این اقدام برای قاره‌ای که بیشترین تعداد کشورهای عضو (۵۴ کشور از ۱۹۰ کشور) و بیشترین برنامه ‌های قرضه فعال IMF (۴۶.۸٪ بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ ترسایی ) را دارد، اما دومین سهمیه رایدهی پایین (۶.۵٪) را پس از اقیانوسیه دریافت می ‌کند، کافی نیست. در حالی که امریکای شمالی با تنها دو عضو، ۹۴۳,۰۸۵ رای دارد، افریقا با ۵۴ عضو، تنها ۳۲۶,۰۳۳ رای در اختیار دارد.
پس از بحران مالی ۲۰۰۷ و در آغاز سومین رکود بزرگ، صندوق بین‌المللی پول (IMF) تصمیم گرفت روندی برای اصلاحات آغاز کند. انگیزه این اصلاحات این بود که وقتی کشوری برای دریافت قرضه اضطراری (bridge loan) به IMF مراجعه می ‌کرد( قرضهی که باید به‌ عنوان اقدامی بی ‌طرفانه تلقی می ‌شد) در نهایت به زیان آن کشور در بازارهای مالی تمام می ‌شد. دلیل آن این بود که دریافت قرضه از IMF به‌عنوان نشانه‌ ای از عملکرد ضعیف تلقی می‌ شد و در نتیجه، سرمایه ‌گذاران نرخ بهره بالاتری برای قرضه ‌های آن کشور تعیین می ‌کردند. این امر بحران مالی ‌ای را که در وهله اول باعث درخواست قرضه شده بود، تشدید می ‌کرد.
اما فراتر از این مشکل، مساله‌ ای عمیق‌ تر وجود داشت: تمام مدیران عامل IMF اروپایی بوده‌اند، که این بدان معناست که جنوب جهانی هیچ نماینده گی‌ ایی در سطوح بالای مدیریت این نهاد ندارد. کل ساختار رای ‌گیری در IMF با افزایش سهمیه‌ های رایدهی ( که بر اساس اندازه اقتصاد و میزان مشارکت مالی در صندوق تعیین می‌ شود) به‌ طور فزاینده‌ای غیرعادلانه شده، در حالی که نقش ارای پایه‌ ای، که ماهیت دموکراتیک ‌تری دارند («یک کشور، یک رای»)، به ‌شدت کاهش یافته است.
رای ‌ها در IMF به دو شکل سنجیده می ‌شوند: سهمیه‌ های محاسبه‌ شده (CQS)، که بر اساس فرمولی مشخص تعیین می ‌شوند، و سهمیه‌ های واقعی (AQS)، که از طریق مذاکرات سیاسی مشخص می ‌شوند. به‌عنوان نمونه، در محاسبات سال ۲۰۲۴ ترسایی  چین دارای AQS برابر با ۶.۳۹٪ بود، در حالی که CQS ان ۱۳.۷۲٪ بود. برای افزایش سهمیه واقعی چین به میزان سهمیه محاسبه‌ ده، لازم است که سهمیه کشورهای دیگر( مانند ایالات متحده) کاهش یابد. امریکا دارای AQS برابر ۱۷.۴۰٪ است و برای جبران افزایش سهمیه چین، باید این مقدار به ۱۴.۹۴٪ کاهش یابد. اما این کاهش سهمیه، حق وتوی امریکا را تضعیف می ‌کرد. به همین دلیل، ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۱۴ اصلاحات IMF را متوقف کرد. در سال ۲۰۲۳ نیز تلاش‌ ها برای اصلاح مجدد شکست خورد.
پایولو نوگویرا باتیستا جونیور ، از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ مدیر اجرایی برازیل و چندین کشور دیگر در IMF بود، از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ ترسایی به‌ عنوان معاون رییس « بانک توسعه جدید» (NDB)  فعالیت کرد و در حال حاضر یکی از نویسنده گان نسخه بین‌المللی مجله چینی Wenhua Zongheng است.
او در مقاله ‌ای مهم با عنوان « راهی برای اصلاح IMF» (جون ۲۰۲۴)، یک برنامه اصلاحی هفت ‌بندی برای صندوق بین‌المللی پول ارایه می ‌دهد:

۱. کاهش سخت ‌گیری در شروط قرضه‌ها.
۲. حذف هزینه‌ های اضافی برای قرضه‌ های بلندمدت.
۳. افزایش قرضه های امتیازی (concessionary lending) برای ریشه‌ کن کردن فقر.
۴. افزایش منابع مالی کلی صندوق بین ‌المللی پول.
۵. افزایش قدرت ارای پایه‌ ای برای افزایش نماینده گی کشورهای فقیرتر.
۶. اختصاص کرسی سوم در هیات مدیره برای قاره افریقا.
۷. ایجاد یک معاون پنجم برای مدیرعامل IMF که از کشورهای فقیرتر انتخاب شود.

باتیستا استدلال می ‌کند که اگر شمال جهانی چنین اصلاحات معقول و ابتدایی را نادیده بگیرد، « کشورهای توسعه‌ یافته، مالک یک نهاد خالی خواهند شد». او پیش ‌بینی می ‌کند که جنوب جهانی از IMF  خارج شده و نهادهای جدیدی را تحت پلاتفرم‌هایی مانند بریکس (BRICS) ایجاد خواهد کرد. در واقع، چنین نهادهایی در حال شکل‌ گیری هستند، مانند « توافق ذخایر احتمالی بریکس» (CRA)  که در سال ۲۰۱۴ ترسایی پس از شکست اصلاحات IMF، تاسیس شد. اما همان ‌طور که باتیستا اشاره می‌کند « CRA  تقریبا در حالت رکود باقی مانده است.»
تا زمانی که چنین جایگزین‌هایی به ‌طور کامل عملیاتی شوند، IMF  همچنان تنها نهادی است که نوعی از تامین مالی را ارایه می‌ دهد که کشورهای فقیر به آن نیاز دارند. به همین دلیل است که حتا دولت‌ های مترقی، مانند دولت سریلانکا( که در سال ۲۰۲۵، ۴۱٪ از کل هزینه ‌های آن صرف بازپرداخت بهره قرضه‌ها می‌ شود) مجبورند برای دریافت کمک ‌های مالی به واشنگتن مراجعه کنند. با کلاه در دست، لبخندی بر لب، از کنار کاخ سفید عبور می‌ کنند و راهی ساختمان IMF می ‌شوند. / مجله جنوب جهانی

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ‍۱۴۰۴ 

 Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

برنی سندرز، سناتور ۸۳ ساله ایالت ورمونت، ایالات متحده را یک « شبه ‌دموکراسی» خواند و دلیل آنرا نحوه حکومت «دونالد ترامپ» و اینکه چگونه ثروتمندان در هر دو حزب اصلی قدرت کسب کرده‌اند، توصیف کرد.

سندرز که با شبکه « سی ‌بی ‌اس نیوز » گفت ‌وگو می ‌کرد، اظهار داشت: این کشور امروز با سطح بی ‌سابقه ‌ای از خطر مواجه است، چیزی که من هرگز در طول عمرم ندیده ‌ام. ما ملتی هستیم که به سرعت به سمت الیگارشی پیش می ‌رویم، به این معنا که ما دولتی داریم که توسط طبقه میلیاردر اداره می‌ شود، برای طبقه میلیاردر.او که این روزها جمعیت زیادی را در سراسر کشور برای مخالفت با دولت ترامپ و تلاش‌های او برای کاهش تعداد کارمندان دولتی به سوی خود کشانده است، در پاسخ به این سوال که هنگام سخنرانی در میان مردم چه چیزی می ‌بیند؟ گفت: فکر می ‌کنم ترس را می ‌بینم و خشم را. ۶۰ درصد از مردم ما تمام حقوق و دستمزد خود را صرف مصارف روزمره‌ شان می ‌کنند. رسانه‌ها در مورد آن صحبت نمی ‌کنند. و ما در اینجا، در کنگره به اندازه کافی در مورد آن صحبت نمی ‌نماییم.

سناتور امریکایی در پاسخ به سوالی درباره اظهارات ترامپ درباره کاندیداتوری برای دور بعدی ریاست جمهوری و واکنش مثبت جمهوری ‌خواهان به آن تصریح کرد: ایده یک دوره سوم؟ چرا که نه؟ انها به حاکمیت قانون اعتقادی ندارند. انها به قانون اساسی اعتقادی ندارند. بنابراین، بله، من آن را جدی خواهم گرفت.موضوع دیگری که برنی سندرز آنرا جدی می ‌گیرد و نگران ‌کننده می‌ داند، نفوذ گسترده «ایلان ماسک» میلیاردر و کارآفرین امریکایی است که نیروی کار فدرال را در دولت ترامپ اصلاح کرده و به اخراج ده‌ها هزار نفر انجامیده است.

سندرز در این باره گفت: یکی از نگرانی‌ های دیگر وقتی درباره الیگارشی صحبت می ‌کنم، فقط مربوط به درآمد هنگفت و نابرابری ثروت نیست. این، فقط قدرت طبقه میلیاردرها نیست. این افراد به رهبری ماسک، اکنون به میلیاردرها اجازه داده ‌اند که اساسا مالک فرآیند سیاسی ما شوند. بنابراین، من فکر می ‌کنم وقتی در مورد اینکه امریکا یک دموکراسی است، صحبت می‌ کنیم، باید آنرا دوباره بازخوانی کنیم و آنرا « شبه‌ دموکراسی» بنامیم. و فقط ماسک و جمهوری‌ خواهان نیستند. این میلیاردرها در حزب دموکرات نیز هستند.

او در ادامه به کمک‌ های مالی ایلان ماسک در جریان رقابت‌های انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۲۴ ترسایی اشاره کرد و گفت: ببینید، شما یک رای دارید و ایلان ماسک می ‌تواند ۲۷۰ میلیون دلار برای کمک به انتخاب ترامپ خر{ کند. ایا این به نظر شما یک دموکراسی است؟

سندرز در بخش دیگری از این گفت وگو یادآورشد: ثروتمندان در ایالات متحده امریکا در ۳۰ یا ۴۰ سال گذشته ثروتمندتر شده‌اند، در حالی که ۶۰ درصد مردم به سختی هزینه‌ های یک ماه خود را از درآمدشان تامین می‌ کنند. سیستم مراقبت های بهداشتی ما ازهم پاشیده است. سیستم مراقبت از کودکان ما ناکارآمد است. این، همان انفعال است و من می ‌ترسم که دموکرات‌ها برای مدت طولانی منفعلانه عمل کرده باشند.وی ادامه داد: چرا طبقه کارگر در این کشور تا حد زیادی از آنها ( دموکرات‌ها ) روی گردان شده است؟ و برای بازپس ‌گیری آن طبقه کارگر چه باید کرد؟

 آیا فکر می ‌کنید کارگران به این دلیل به ترامپ رای می ‌دهند که او می ‌خواهد به میلیاردرها معافیت‌های مالیاتی گسترده بدهد و تامین اجتماعی و خدمات بهداشتی را کاهش دهد؟

من اینطور فکر نمی‌ کنم. حزب دموکرات سال‌هاست که از بازی خوب صحبت کرده است اما انها هیچ کاری نکرده‌اند. بنابراین، من فکر می ‌کنم که حزب دموکرات باید یک تصمیم اساسی بگیرد و مطمین نیستم که آنها تصمیم درستی بگیرند. آنها حامی کدام طرف هستند؟ [آایا] آن‌ها به گرفتن کمک‌های کلان از سوی افراد بسیار بسیار ثروتمند ادامه خواهند داد یا در کنار طبقه کارگر می‌ایستند؟

سندرز در پاسخ به سوالی درباره این ‌که برخی حامیانش از او می ‌خواهند که به انتخابات ۲۰۲۸ فکر کند، گفت: برای اینکه به چنین چیزی بیندیشم کمی پیرهستم اما خوشحالم که سناتور ایالات متحده از ورمونت هستم.

او همچنین در پاسخ به این سوال که آیا از مبارزه و برگزاری تجمعات لذت می ‌برد، اظهار داشت: اگر سوال شما اینست که ایا من از صحبت و ملاقات با مردم در سراسر کشور الهام تاثیر میگیرم؟ بله، عمیقا. این، چیزیست که من را پیش می ‌برد. به عبارت دیگر، به این معناست که زنده گی خارج از کنگره وجود دارد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۱۴۰۴ 

 Copyright ©bamdaad 2025

درجهان ما چه میگذرد ؟

سودان: جبهه جدید ایران و روسیه در بحیره احمر


ایدان جی. سیماردون
 

وزیر خارجه سودان، علی الشریف، در ۱۲ فبروری اعلام کرد که سودان با ایجاد یک پایگاه دریایی روسیه در سواحل دریای سرخ موافقت کرده است. این پایگاه پس از سقوط بشار اسد، رییس ‌جمهور سابق سوریه در دسامبر، به روسیه یک موقعیت استراتیژیک کلیدی می‌ دهد، چراکه مسکو پایگاه‌های خود را در سوریه از دست داده است.
این تحولات همزمان با پیشروی‌ های سریع نیروهای مسلح سودان «نیروهای مسلح سودان» در میدان نبرد رخ داده است. این نیروها موفق شده‌اند مرکز خرطوم و شهر استراتیژیک «ام‌ روابه » را تصرف کنند. در همین حال، روابط بین ‌المللی با « نیروهای مسلح سودان» در جنگ داخلی این کشورعلیه نیروهای پشتیبانی سریع «نیروهای پشتیبانی سریع» مورد حمایت امارات متحده عربی نیز در حال گسترش است.
تا اوایل سال ۲۰۲۴ ترسایی روسیه عمدتاً از « نیروهای پشتیبانی سریع » حمایت می‌ کرد، اما تغییر موضع آن باعث شد مسکو به ایران  که حامی اصلی «نیروهای مسلح سودان» است ، نزدیک ‌تر شود. این تغییر، همکاری « نیروهای مسلح سودان » با اوکرایین را کاهش داد و به نفع روسیه برای تأسیس یک پایگاه دریایی در بندرسودان تمام شد.
پیامدهای گسترش نفوذ « نیروهای مسلح سودان » تنها محدود به سودان نیست، بلکه بر کل غرب آسیا نیز تأثیر گذاشته است، منطقه ‌ای که به شدت درگیر این جنگ نیابتی است.

ایتلاف‌های متغیر در جنگ سودان
حامیان «نیروهای پشتیبانی سریع » شامل امارات متحده عربی، ارتش ملی لیبیا، چاد و تا پیش از این روسیه و کنیا بوده‌اند. در مقابل، « نیروهای مسلح سودان » از حمایت مصر، اریتریا، عربستان سعودی، اوکرایین، ترکیه، ایران و اکنون روسیه برخوردار است. این اتحادها گاهی سیال بوده‌اند و وفاداری‌ها بر اساس منافع متغیر، از جمله ذخایر طلای سودان و معاملات پرسود تسلیحاتی، تغییر کرده‌اند.
اما بزرگ ‌ترین پیامد پیشروی‌های « نیروهای مسلح سودان» در حوزه ژیوپولیتیک خواهد بود. با توجه به اینکه ساحل سودان در دریای سرخ در میانه مسیر اسراییل و یمن قرار دارد، حمایت ایران از « نیروهای مسلح سودان» می‌ تواند به تقویت « محور مقاومت » کمک کند و روابط اسراییل و سودان، که در سال ۲۰۲۰ ترسایی بر اساس توافق ابراهیمی برقرار شد، را به خطر بیندازد.
دامنه نفوذ ایران در سودان بستگی به میزان حمایت یا تضعیف « نیروهای مسلح سودان » توسط کشورهای غربی و متحدان آن‌ ها خواهد داشت.

ریشه‌های جنگ داخلی کنونی
سودان از زمان استقلال خود در سال ۱۹۵۶ تقریباً همواره درگیر جنگ داخلی بوده است. در سال ۱۹۸۹، عمر البشیر نخست ‌وزیر وقت، صادق المهدی، را سرنگون کرد و خرطوم را با ایران متحد ساخت. ایران در ازای دسترسی به بندر سودان در دریای سرخ، تسلیحات در اختیار سودان قرار داد. این حمایت ایران به دلیل نسل‌ کشی در دارفور بحث ‌برانگیز شد.
با این حال، روابط ایران و سودان در پی تشدید تنش‌های ایران و عربستان سعودی تیره شد. از سال ۲۰۱۴، سودان تمامی مراکز فرهنگی ایران را بست و دیپلمات‌های ایرانی را اخراج کرد. سال بعد، سودان نیروهای « نیروهای پشتیبانی سریع » را برای حمایت از ایتلاف تحت رهبری عربستان سعودی علیه نیروهای هم ‌پیمان انصارالله در یمن اعزام کرد.
در سال ۲۰۱۶ ترسایی پس از حمله معترضان ایرانی به اماکن دیپلوماتیک عربستان در واکنش به اعدام شیخ نمر باقر النمر، سودان به همراه سایر کشورهای عربی روابط خود را با ایران قطع کرد. در همان سال، خرطوم روند عادی‌ سازی روابط با اسراییل را آغاز کرد.
در سال ۲۰۱۹، اعتراضاتی علیه افزایش هزینه‌های زنده گی در سودان آغاز شد. در اپریل همان سال، ارتش سودان ( که شامل بخش‌ هایی از «نیروهای مسلح سودان» و «نیروهای پشتیبانی سریع» نیز بود ) دولت را سرنگون کرد. درگیری قدرت میان « نیروهای مسلح سودان» و «نیروهای پشتیبانی سریع» در اپریل ۲۰۲۳  ترسایی به جنگ تبدیل شد، زمانی که نیروهای « نیروهای پشتیبانی سریع » میدان هوایی خرطوم، کاخ ریاست ‌جمهوری و چندین پایگاه نظامی مهم را تصرف کردند.

از جنگ داخلی تا جنگ نیابتی
با طولانی شدن جنگ، قدرت‌ های خارجی نیز مداخله کردند. امارات متحده عربی به دلیل همکاری گذشته ‌اش با « نیروهای پشتیبانی سریع » علیه انصارالله در یمن، این نیروها را مسلح کرد و در برابر آن از معادن طلای تحت کنترول « نیروهای پشتیبانی سریع » بهره ‌برداری نمود. بخش عمده‌ای از این طلا به خارج از کشور قاچاق شده است.
امارات این رابطه را مخفی نگه داشت و امیدوار بود بندری جدید در سواحل تحت کنترول « نیروهای مسلح سودان » در دریای سرخ تاسیس کند، اما پس از افشای حمایت آن از « نیروهای پشتیبانی سریع»، این طرح لغو شد. به ‌طور گسترده‌ای اعتقاد بر این است که « نیروهای پشتیبانی سریع» بدون حمایت امارات کاملاً سقوط خواهد کرد.
چاد، همسایه غربی سودان، که به « نیروهای پشتیبانی سریع» سلاح می‌ رساند، از این نیروها حمایت می‌ کند. ارتش ملی لیبیا نیز در ازای قاچاق کالاهایی همچون طلا، چرس و موترهای دزدی شده به «نیروهای پشتیبانی سریع» کمک می ‌کند.
روسیه که پیش از جنگ در حال استخراج طلا از معادن سودان بود، ابتدا از « نیروهای پشتیبانی سریع » حمایت کرد. اما در سال گذشته، حمایت خود را به سمت « نیروهای مسلح سودان» تغییر داد تا از طریق آن به بندر سودان دسترسی پیدا کند. همچنین، کینیا که قبلاً « نیروهای پشتیبانی سریع » را به رسمیت شناخته بود، اکنون به حمایت از « نیروهای مسلح سودان » روی آورده است.
بزرگ‌ ترین حامی « نیروهای مسلح سودان»، مصر است که نه تنها سلاح تأمین می‌ کند، بلکه با حملات هوایی و اعزام نیرو مستقیماً در جنگ دخالت کرده است. قاهره امیدوار است که « نیروهای مسلح سودان» یک متحد قابل‌اعتماد در برابر اتیوپیا باشد، کشوری که متهم به سرقت منابع آبی نیل است. با این حال، اولویت اصلی مصر، تضمین ثبات در سودان و کنترول موج پناهجویان است. هرگاه « نیروهای مسلح سودان» در جبهه‌های جنگ دچار مشکل شده، مصر حمایت خود را کاهش داده است.


ترکیه، اوکرایین و اریتریا: حمایت از نیروهای مسلح سودان «نیروهای مسلح سودان»
ترکیه نیز از طریق مصر به نیروهای مسلح سودان «نیروهای مسلح سودان» سلاح ارسال می‌ کند. اوکرایین ابتدا نیروهایی را برای مقابله با روسیه اعزام کرد، اما اکنون در حال آموزش نیروی هوایی سودان است. اریتریا که هم‌ مرز با سودان است، نیز از شبه ‌نظامیان هم‌ پیمان با « نیروهای مسلح سودان» حمایت کرده است.

نقش غیرمنتظره ایران در سودان
شاید شگفت ‌انگیزترین تحول، نقش ایران باشد که پیش ‌تر دشمن سودان محسوب می ‌شد. پس از قطع روابط و عادی ‌سازی مناسبات سودان با اسراییل، « نیروهای مسلح سودان » تغییر موضع داده و به دنبال حمایت ایران رفته است.
یکی از دلایل این نزدیکی، ناامیدی مطلق « نیروهای مسلح سودان » بود؛ چرا که در طول سال ۲۰۲۳ ترسایی این نیرو بارها زمین‌های تحت کنترول خود را از دست داد و تقریباً پایتخت و شهر دوم، ام‌ درمان، را نیز از دست داد. مهم‌ ترین متحد آن، یعنی مصر، به دلیل نارضایتی از عملکرد « نیروهای مسلح سودان » و تمرکز بر بحران اقتصادی داخلی خود، حمایت خود را کاهش داد.

محور ایران، عربستان و سودان
بهبود روابط ایران و عربستان سعودی برای سودان یک الگو شد. همچنین، کشف حمایت امارات از « نیروهای پشتیبانی سریع » باعث شد که منافع ایران و « نیروهای مسلح سودان » همسو شوند؛ زیرا ایران نیز در یمن از دولت صنعا در برابر نیروهای نیابتی امارات حمایت می‌ کند.
با آغاز حملات اسراییل به غزه ، ایران انگیزه بیشتری برای همکاری با سودان پیدا کرد که در موقعیت استراتیژیکی میان اسراییل و یمن قراردارد. در اکتوبر ۲۰۲۳، « نیروهای مسلح سودان » روابط خود را با ایران عادی کرد و دو ماه بعد، ایران صادرات سلاح « به‌ ویژه پهپادها ) را آغاز نمود. در فبروری ۲۰۲۴ ترسایی همین پهپادها به شکستن محاصره « ام‌ درمان» کمک کردند.

پیشروی‌های « نیروهای مسلح سودان » و پیامدهای آن بر غرب آسیا
در سال ۲۰۲۴ ترسایی  «نیروهای مسلح سودان» شهرهای کلیدی را تصرف کرده و مناطق پرجمعیت را تحت کنترول درآورده است، در حالی که «نیروهای پشتیبانی سریع» به غرب عقب ‌نشینی کرده است. اگر تغییرات عمده‌ای رخ ندهد، پیروزی «نیروهای مسلح سودان» محتمل به نظر می ‌رسد.
طول مدت جنگ تا حد زیادی به امارات متحده عربی بستگی دارد، زیرا حمایت آن برای « نیروهای پشتیبانی سریع»  حیاتی است. یکی از دلایل حمایت ابوظبی از « نیروهای پشتیبانی سریع »، مقابله با دولت صنعا در یمن بود. اما حتا اگر « نیروهای پشتیبانی سریع » بتواند پیشروی « نیروهای مسلح سودان» را کٌند کند، به نظر نمی‌ رسد که قدرت کافی برای ورود به جنگ یمن را داشته باشد.
در نتیجه، تنها انگیزه باقی ‌مانده امارات برای حمایت از « نیروهای پشتیبانی سریع»، طلا است. در سال منتهی به جنگ، امارات ۲.۳ میلیارد دلار طلا وارد کرد و این رقم از آن زمان افزایش یافته است. با این حال، تأمین تجهیزات « نیروهای پشتیبانی سریع » هر روز دشوارتر و پرهزینه‌ تر می ‌شود، زیرا « نیروهای مسلح سودان» در متوقف کردن محموله‌های تسلیحاتی توانمند تر شده است.
علاوه بر این، ایالات متحده امریکا در جنوری ۲۰۲۵ تحریم‌ هایی را علیه شرکت‌ های اماراتی که از « نیروهای پشتیبانی سریع » حمایت می ‌کنند، اعمال کرد. همچنین، صدور حکم بازداشت از سوی دادگاه کیفری بین‌المللی برای اعضای « نیروهای پشتیبانی سریع » و حمله اخیر این گروه به یک بیمارستان سعودی در دارفور، بیش از پیش « نیروهای پشتیبانی سریع » را منزوی کرده است. اینکه آیا این هزینه‌ ها امارات را مجبور به تغییر سیاست خود خواهد کرد، هنوز مشخص نیست.

ایتلاف ایران و سودان: پیامدهای ژیوپولیتیکی
حمایت ایران از «نیروهای مسلح سودان»، وضعیت منطقه را تغییر خواهد داد. نخست، سودان از اسراییل فاصله گرفته است. در فبروری ۲۰۲۴، علی الصادق، وزیر خارجه « نیروهای مسلح سودان»، به تهران سفر کرد و با ابراهیم رییسی، رییس‌ جمهور فقید ایران، دیدار کرد.
در این دیدار، رییسی کشورهایی مانند امارات متحده عربی را به دلیل عادی‌ سازی روابط با اسراییل محکوم کرد. الصادق نیز اعتراضی نکرد و برای نخستین بار، به صراحت حملات اسراییل به غزه را محکوم کرد. پیش ‌تر، سودان صرفاً خواستار پایان درگیری و رعایت حقوق فلسطینیان شده بود، اما این بار مستقیماً اسراییل را هدف انتقاد قرار داد.
سودان برای ایران از اهمیت استراتیژیکی برخوردار است، زیرا در دریای سرخ، میان اسراییل و یمن قرار دارد. پیش از قطع روابط ، بندر سودان مرکزی برای ارسال سلاح‌ های ایرانی به گروه‌های مقاومت فلسطینی بود. اگر روابط تهران و خرطوم احیا شود، نه‌ تنها حماس، بلکه یمن نیز از این ارتباط بهره‌ مند خواهد شد.
حضور ایران در سودان همچنین می ‌تواند به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر اسراییل و ایتلاف تحت رهبری عربستان در یمن عمل کند. سودان با هفت کشور هم‌ مرز است، که این امر به ایران اجازه می‌ دهد نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. از سال ۲۰۱۸، اتیوپیا نیز به ایران نزدیک ‌تر شده است، به‌ ویژه پس از اینکه تهران در «جنگ تیگرای » پهپادهایی در اختیار این کشور قرار داد. این مساله می‌ تواند ایران را به عنوان یک میانجی احتمالی در مذاکرات میان سودان و اتیوپی بر سر رود نیل مطرح کند و رقابتی را با تلاش‌های مشابه ترکیه ایجاد نماید.

چشم‌انداز آینده: نقش سایر کشورها در سودان
میزان وابستگی « نیروهای مسلح سودان » به ایران به حمایت دیگر کشورها بستگی دارد. « نیروهای مسلح سودان » حمایت‌هایی از سوی متحدان غربی همچون مصر، عربستان سعودی و ترکیه دریافت کرده است. مصر که در ماه‌های اخیر موقتاً از سودان فاصله گرفته بود، مجدداً در این کشور فعال شده و ماه گذشته اعلام کرد که با اریتریا و سومالیا برای آموزش نیروهای « نیروهای مسلح سودان» همکاری خواهد کرد.
درخواست ایران برای ایجاد پایگاه دریایی در بندرسودان ظاهراً به دلیل نگرانی از واکنش متحدان غربی رد شده است. اما ایجاد پایگاه دریایی روسیه در سواحل سودان در دریای سرخ، می ‌تواند این خلأ را برای ایران پر کند، به‌ ویژه پس از آنکه تهران و مسکو در جنوری ۲۰۲۵ یک توافق راهبردی تاریخی امضا کردند.

نتایج احتمالی جنگ و تأثیر آن بر منطقه
تحریم‌های امریکا علیه عبدالفتاح البرهان، فرمانده ارتش « نیروهای مسلح سودان »، در ماه گذشته، همراه با حمایت مستمر امارات از « نیروهای پشتیبانی سریع »، ممکن است موجب نزدیکی بیشتر «نیروهای مسلح سودان» به دشمنان غرب، یعنی ایران و روسیه، شود.
پیروزی احتمالی « نیروهای مسلح سودان» می‌ تواند در سراسر غرب آسیا تأثیر بگذارد و اتحادها و توازن قدرت را تغییر دهد. اگرچه کشورهای غربی تلاش خواهند کرد که نفوذ ایران را مهار کنند، اما تهران تا اکنون جایگاه خود را در سودان تثبیت کرده است.
موضع جدید سودان در قبال اسراییل در میان کشورهای عربی که به دنبال عادی‌ سازی روابط با تل‌آویو هستند، به ‌شدت چشمگیر است. پس از پایان جنگ، سودان احتمالاً از ایران برای حمایت‌هایش قدردانی خواهد کرد.
در حالی که حمایت امارات از « نیروهای پشتیبانی سریع » از نظر اقتصادی سودآور بوده است، اما ادامه آن دیگر پایدار به نظر نمی ‌رسد. مصر، عربستان سعودی و ترکیه همچنان از « نیروهای مسلح سودان» حمایت می ‌کنند، اما تداوم حمایت امارات از « نیروهای پشتیبانی سریع » خطر دور شدن سودان از بلوک غرب را افزایش می ‌دهد. اگر امارات از حمایت خود دست بکشد، پیروزی « نیروهای مسلح سودان» و پایان جنگ تقریباً قطعی خواهد بود، رویدادی که اثرات پایداری بر منطقه خواهد گذاشت./ج ج

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ‍۰۷۰۴ 

 Copyright ©bamdaad 2025