گفتگو با جرمی کوربین
اخراج ها به افغانستان به ویژه غیرعادی است، زیرا این کشور هیچ یک از الزامات انسانی جهانی را مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون ژنیو ۱۹۵۱، کنوانسیون های حقوق کودک، اعلامیه پکن یا کنوانسیون استانبول درباره حقوق زنان برآورده نمی کند. بنابراین هیچ مبنایی برای بازگرداندن کسی به افغانستان وجود ندارد. این تنها یک اقدام تجاوزگرانه علیه افرادی است که به شدت به دنبال پناهنده گی هستند. (کوربین )
کارملا نگرت و فیل باتلند
جرمی کوربین (متولد ۱۹۴۹) دهههاست که به عنوان فعال صلح و در کارهای همبستگی بینالمللی فعالیت میکند. او از سال ۱۹۸۳ترسایی نماینده حوزه انتخابیه ایزلینگتون شمالی در مجلس عوام بریتانیا است. کوربین، که بعنوان یک سوسیالیست دموکرات شناخته شده است، از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ترسایی ریاست حزب کارگر را برعهده داشت؛ در این دوره، حزب کارگر شاهد افزایش چشمگیر تعداد اعضا بود. پس از او، کِیِراستارمربه عنوان جانشین کوربین، رهبری حزب را برعهده گرفت و مسیر حزب را دوباره به سوی حمایت از ناتو و سرمایهداری سوق داد. در انتخابات مجلس عوام در جولای۲۰۲۴، کوربین به عنوان نامزد مستقل در حوزه انتخابیه ایزلینگتون شمالی، بر رقیب خود از حزب کارگر پیروز شد. کوربین یکی از روسای مشترک پروژه صلح و عدالت است که در سال ۲۰۲۱ترسایی به ابتکار خود او تاسیس شد. این پروژه با هدف گردهم آوردن فعالان، اتحادیههای کارگری و جنبشهای اجتماعی در بریتانیا و سطح بینالمللی برای مبارزه در راه عدالت اجتماعی و اقتصادی، صلح و حقوق بشر ایجاد شده است. امروز این جنبش ۶۰,۰۰۰ حامی دارد.
***
پرسش : در اجلاس ناتو در ماه جولای، توافق شد که موشکهای دوربرد امریکایی در المان مستقر شوند. شما این توافق را چگونه ارزیابی می کنید؟
کوربین :همه ما باید بپذیریم که ایتلافهای نظامی که بر تفکر سیاسی اروپا حاکم هستند، ریشه در ناتو دارند. نیروی محرک اصلی سیاست خارجی و اقتصادی اکنون اینست که همه کشورها هزینه های نظامی خود را به حداقل ۲.۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. در مورد بریتانیا، این بدان معناست که سالانه ۳۰ میلیارد پوند دیگر برای تسلیحات مصرف شود. در عین حال، مانند همه کشورهای اروپایی، هزینه های اجتماعی کاهش می یابد.
اکنون اتحادیه اروپا تحت رهبری اورسلا فون درلاین سعی دارد خود را به عنوان یک بلوک نظامی نیز توسعه دهد. خطرات ناشی از نظامی گری فزاینده اقتصاد و جامعه درغرب بسیار زیاد است. اما فرصتهای صنایع تسلیحاتی در روسیه، هند و چین نیز بسیار زیاد است. بنابراین، اقتصادی وجود دارد که بر ادامه جنگ در اوکرایین استوار است، جنگی که روزی باید از طریق مذاکره پایان یابد و درگیریهای دیگری مانند فلسطین، سودان، کانگو و یمن نیز وجود دارد.
پرسش : بسیاری از سلاحهایی که اسراییل در جنگ غزه استفاده می کند، مستقیماً از سوی غرب تأمین میشوند.
کوربین :بله، دقیقاً.
ما در پروژه «صلح و عدالت» به طور نزدیک با کارزار همبستگی با فلسطین و بسیاری دیگر از سازمانها در بریتانیا همکاری می کنیم و توانسته ایم تا یک میلیون نفر را در یک روز برای حمایت از مردم فلسطین بسیج کنیم. ما نه تنها خواستار آتش بس هستیم، بلکه پایان تجارت سلاح بین بریتانیا و دولت اسراییل و همچنین خروج نیروهای اشغالگر از غزه و کرانه باختری را نیز مطالبه می کنیم. اسراییل فعالیت های نظامی خود را در کرانه باختری تشدید کرده است و به نظر می رسد که جناح راست افراطی اسراییل، که به دنبال الحاق کامل فلسطین است، در حال قدرت گرفتن است.
پرسش : آیا بین این جنگ ها و آنچه که اکنون در ونزویلا در خصوص عدم به رسمیت شناختن نتیجه انتخابات توسط ایالات متحده و متحدانش رخ می دهد، ارتباطی می بینید؟
کوربین :ارتباط در این است که ناتو در کنفرانس لیزابون سال ۲۰۰۶ تصمیم گرفت که نقش جهانی ایفا کند. مشارکت ناتو در مشاورههای نظامی و سایر فعالیتها درسراسر جهان، از جمله در غرب افریقا، بسیار گسترده است. هدف ناتو به وضوح حمله به نمادهای نوع دیگری از اقتصاد در امریکای لاتین است. به همین دلیل، حملات به بولیویا، پیرو (در دوران ریاست جمهوری چپ گرا)، به رییس جمهور لولا دا سیلوا در برازیل و البته به کوبا و ونزویلا صورت گرفت.
پرسش :چه معنایی دارد که دولت المان اکنون پناهجویان را به افغانستان بازمی گرداند؟
کوربین :دولتهای اروپایی در برخورد با پناهنده گان و درخواست کننده گان پناهنده گی روزبه روز کارنامه بدتری ازخود نشان می دهند. افرادی که در کالی تلاش می کنند از کانال مانش عبور کرده و به بریتانیا برسند، یا در لیبیا که می خواهند به ایتالیا بروند، یا در ترکیه که به سمت یونان حرکت می کنند، تقریباً همه گی قربانیان جنگ یا بلایای محیط زیستی هستند.
اخراجها به افغانستان به ویژه غیرعادی است، زیرا این کشور هیچ یک از الزامات انسانی جهانی را مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون ژنیو ۱۹۵۱، کنوانسیون های حقوق کودک، اعلامیه پکن یا کنوانسیون استانبول درباره حقوق زنان برآورده نمی کند. بنابراین هیچ مبنایی برای بازگرداندن کسی به افغانستان وجود ندارد. این تنها یک اقدام تجاوزگرانه علیه افرادی است که به شدت به دنبال پناهنده گی هستند.
پناهنده گان اوکرایینی به درستی در سراسر اروپای غربی حمایت و پذیرفته شدند. اما همین موضوع درباره پناهنده گان فلسطینی یا افغان، یا افرادی که از لیبیا، سوریه یا مناطق دیگر درگیر درگیری مانند اریتریا، اتیوپیا و غرب افریقا می آیند، صدق نمی کند. به نظر می رسد یک دستور کار نژادپرستانه در اروپای غربی وجود دارد که تعریف می کند کدام پناهنده گان قابل قبول هستند و کدام نه. این موضوع قطعاً به تقویت جناح راست افراطی در اروپا کمک می کند.
پرسش : در بریتانیا در ماه اگست شورش های نژادپرستانه چند روزه رخ داد. چه عاملی در پس این وقایع بود؟
کوربین :در ساوت پورت، در شمالغرب انگلستان، سه کودک در یک مدرسه رقص به قتل رسیدند. در شبکه های اجتماعی گفته شد که عامل جنایت یک پناهجو بوده است. در حالی که در حقیقت او در بریتانیا متولد شده بود، که البته این از شدت جرم نمی کاهد. اما در پی این ماجرا، تامی رابینسون و جناح راست افراطی به خیابانها آمدند و به مساجد و به ویژه به زنان مسلمان که حجاب داشتند، حمله کردند. واکنش جنبش ضد نژادپرستی بسیار سریع و سازمان یافته بود. ما در سراسر منطقه تجمعاتی برگزار کردیم. خود من نیز در یک تظاهرات همبستگی در مقابل بزرگترین مسجد ما سخنرانی کردم. اما مساله تنها اعتراض به نژادپرستی نیست؛ بلکه باید به زمینهای که خشم جناح راست افراطی از آن سرچشمه می گیرد نیز توجه کرد.
آنها پناهنده گان را مقصر کمبود مسکن، نبود جای کافی در مدارس، لیستهای انتظار بیمارستان ها و افزایش فقردر میان کارگران می دانند. در حالی که سطح زنده گی کارگران در ده سال گذشته بر اثر سیاستهای ریاضتی ۲۰ درصد کاهش یافته، ثروتمندان ثروتمندتر شدهاند. جناح راست افراطی به دلایل سیاسی به فقر نمی پردازد، بلکه تلاش می کند اقلیتها را مقصر بداند، همان طور که نازیها در المان این کار را کردند. یک پاسخ سیاسی از سوی چپ ضروری است:
ما باید قدرت و نابرابری اقتصادی در جامعه مان را با همبستگی طبقه کارگر به چالش بکشیم. کارگران طبقه دارند، نه رنگ. آن ها همه رنگها را دارند.
پرسش : تقسیم طبقه کارگر بخشی از سرمایه داری است. آیا به نظر شما جایگزینی وجود دارد؟
کوربین :البته، من سوسیالیست هستم. یک جایگزین شامل درخواست برای خدمات بهداشتی همگانی، مسکن و آموزش است. به جای انتخاب براساس رقابت، که آرزوهای تعداد زیادی از جوانان طبقه کارگر را نادیده می گیرد، باید به این واقعیت اعتراف کنیم که هرکودکی در مدرسه یک انسان ارزشمند است. همچنین این موضوع به عضویت در اتحادیه ها و مالکیت عمومی خدمات حیاتی مربوط می شود.
پرسش :چه پاسخی به چپ گرایانی می دهید که اکنون به کامالا هریس در ایالات متحده امید بسته اند؟
کوربین :من نه ازطرفداران ترامپ هستم و نه از تحسین کننده گان دموکراتهای امریکا. چرا که دموکراتها مسوول بدترین حملات به پناهنده گان و مهاجران در ایالات متحده هستند. در دوران جوزف بایدن و باراک اوباما، تعداد بیشتری مهاجر ( از جمله مکسیکوییها، گواتمالاییها و دیگر افراد طبقه کارگر ) اخراج شدند تا هررییس جمهور دیگری. شکست دونالد ترامپ من و بسیاری دیگر را بسیار خوشحال می کند. اما ترجیح می دهم که یک جایگزین قوی تر از طبقه کارگر در امریکا وجود داشته باشد و نه فقط دو حزب سرمایه داری که اساساً همان پیام اقتصادی را منتقل می کنند.
پرسش :نگاهی به مکسیکو بیندازیم. رییس جمهور چپ گرای تازه انتخاب شده کلودیا شینبام در ماه جون با چه چالشهایی مواجه است؟
کوربین : با چالشهای عظیمی روبه رو است. شینبام شهردار بسیار موثری برای مکسیکوسیتی بود. من او را ملاقات کردم و مدت زیادی با او گفتگو کردم و فکرمی کنم او راه عدالت اجتماعی را در مکسیکو ادامه خواهد داد. حزب مورنا به رهبری او در هر روستا و شهر سازماندهی شده و توانسته است اکثریت آرا و اکثریت پارلمانی عظیمی را کسب کند. امیدوارم که اکنون نابرابری های فاحش در مکسیکو به چالش کشیده شود. تا اکنون پیشرفت های بزرگی به ویژه در حوزه های آموزش و بهداشت حاصل شده است، اما کشور هنوز راه درازی در پیش دارد.
پرسش :در انتخابات مجلس عوام بریتانیا در ماه جولای، پس از ۱۴ سال، محافظه کاران سرانجام از قدرت کنار گذاشته شدند. از دولت کارگر به رهبری کی یر استارمر چه انتظاری دارید؟
کوربین : من برای اولین بار به عنوان یک نامزد مستقل شرکت کردم، زیرا حزب کارگر از قرار دادن نام من به عنوان نامزد امتناع کرد … و ما پیروز شدیم. بیانیه انتخاباتی من حول محور صلح، حذف تسلیحات هستهای، پایان فروش سلاح به اسراییل، مالکیت عمومی و بازتوزیع ثروت و قدرت بود. اینها اصولی هستند که من قبلاً در برنامه انتخاباتی حزب کارگر گنجانده بودم. ما با ۵۰ درصد آرا در حوزه انتخابی ام پیروز شدیم. من به این نتیجه بسیار افتخار می کنم، زیرا موفقیت تلاشهای افرادی بود که در این کارزار شرکت داشتند. نتیجه کلی انتخابات حزب کارگر در این دوره کمتر از سال ۲۰۱۹ ترسایی بود و این حزب سه میلیون رأی کمتر از سال ۲۰۱۷ کسب کرد. پس از به قدرت رسیدن، دولت استارمر برنامه های ریاضتی بیشتری و افزایش هزینه های دفاعی به ۲.۵ درصد را اعلام کرد. این شروع خوبی نیست و من پیش بینی می کنم که این منبع یک اختلاف بزرگ خواهد بود. دوست داشتم خوش بین باشم، اما متاسفانه نیستم./ مجله هفته
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ۰۸۰۹
Copyright ©bamdaad 2024
هانس گیورگ هیرمن
نامزد مورد نظر باید راستگرا باشد، از ماهیت سرمایه داری مالی شناخت کافی داشته باشد و با راستهای افراطی حزب تجمع ملی (RN) که با فراکسیون قوی خود درمجلس ملی طی روزهای اخیر رییس جمهور را تحت فشار قرار داده بودند، سازگاری داشته باشد. پس از دو ماه بدون دولت منتخب، امانویل ماکرون در روز پنجشنبه، در نهایت، میشل بارنی، متخصص امور تجاری، کمشنر سابق اتحادیه اروپا و میانجی گر برگزیت را بهعنوان نخست وزیر معرفی کرد. مارین لوپن و یارانش، که به وضوح راضی به نظر می رسیدند، بعد ازظهر اعلام کردند که مانع تراشی نخواهند کرد و با طرح فوری رای عدم اعتماد، این نامزدی را متوقف نخواهند کرد. این سیاستمدار ۷۳ ساله تنها روز گذشته در فهرست طولانی نامزدهای احتمالی برای پست نخست وزیری ظاهر شده بود. پیش تر، به گزارش رسانههای پاریسی، ماکرون با لوپن تلفونی گفت وگو کرده بود.
با این حال، بحران دولتی که از هفتهها پیش شعله ور شده، هنوز پایان نیافته است. نه تنها ایتلاف چپ «جبهه جدید مردمی ـ NFP » ، بلکه بخشی از راست میانه و همچنین طرفداران لوپن، در کمپاین های موفقیت آمیز انتخاباتی خود خواستار لغو اصلاحات بازنشستگی ماکرون شده بودند و این خواسته کلیدی، دولت ایتلافی ماکرون را از قدرت ساقط کرد، در حالی که این موضوع اصلی در معرفی نخست وزیر بود، که ماکرون بارها آن را به تعویق انداخته بود و بعید است بارنی بتواند در برابر این خواسته تسلیم شود. به جای آنکه به برنده واضح انتخابات، NFP، اجازه دهد تا به طور سنتی نخستین حق انتخاب نخست وزیر را داشته باشد، رییس جمهور خود را بهعنوان مدیر تشریفاتی بازیهای المپیک تابستانی معرفی کرد و آتش بس سیاسی اعلام نمود. به جای آنکه سپس به تشکیل دولت بپردازد، بهعنوان نوعی فروشنده تسلیحات ملی به صربستان سفر کرد و ۱۲ جنگنده رافال را به قیمت سه میلیارد یورو به فروش رساند.
نزدیکی به جناح سیاسی راست افراطی از این منظر نیز قابل درک است: به گفته لوس گراس، دانشمند علوم سیاسی و سیاستمدار میانه رو پاریسی که در روز چهارشنبه در شبکه Franceinfo صحبت می کرد، ماکرون « کاملاً از نقش خود که قانون اساسی فرانسه دراین وضعیت برای او تعیین کرده بود، خارج شده است»: یعنی «باید لوسی کاستس، نامزد پیروز چپ NFP، را بهعنوان نخست وزیر معرفی می کرد و سپس به پارلمان اجازه می داد تا راه حلی برای تشکیل دولت پیدا کند .»
درحالی که حزب راست RN و مارین لوپن روز پنجشنبه اعلام کردند که به طور آرامی منتظر سخنرانی بارنی درباره برنامه دولت تحت رهبری او خواهند بود، از جناح چپ انتقادهای تند و قابل انتظار مطرح شد. ژان لوک ملانشون، یکی از بانیان جبهه مردمی، اظهار داشت:
« انتخابات دزدیده شده است».
الیویه فور، شریک ایتلافی او از حزب سوسیالیست، افزود:
«ما نخست وزیری داریم که حزب او در انتخابات ۷ جولای در رتبه چهارم قرار گرفت». در واقع، حزب جمهوری خواهان بارنی تنها ۷.۲۵ درصد آرا و ۴۶ کرسی به دست آورد. بنابراین، مرد منتخب ماکرون کار سختی خواهد داشت ، رییس جمهور او را در نهایت به لطف حمایت راست افراطی از حزب RN معرفی کرد؛ حزبی که با ۱۴۳ کرسی از ۵۷۷ کرسی، یک اقلیت مسدودکننده در پارلمان دارد. بزرگ ترین فراکسیون متعلق به NFP با ۱۹۳ نماینده است.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ۰۶۰۹
Copyright ©bamdaad 2024
بزرگ ترین حمله اسراییل به کرانه باختری اشغالی
اسراییل روز چهار شنبه یک حمله نظامی بزرگ در کرانه باختری اشغالی آغاز کرد و از زمین و هوا حداقل سه شهر را هدف قرار داد.
حملات پهپادی به جنین، طولکرم و طوباس انجام شد و همزمان نیروهای نظامی به سمت فلسطینی ها شلیک کردند که به گفته وزارت صحت عامه فلسطین، حداقل نه نفر از جمله هفت نفر در طوباس و دو نفر در جنین کشته شدند.
این حمله بلا فاصله پس از نیمه شب به وقت محلی (۹ شب به وقت گرینویچ) آغاز شد، پس از آنکه سربازان اسراییلی به طور مخفیانه وارد اردوگاه پناهنده گان جنین و اردوگاه نور شمس در طولکرم شدند.
در طوباس، نیروهای اسراییلی از طریق هلیکوپترهای نظامی وارد شدند و حمله به ویژه در اردوگاه پناهنده گان فَرَع را رهبری کردند، طبق گزارش های رسانههای اسراییلی و فلسطینی.
به گفته شاهدان عینی و هلال احمر فلسطین، نیروهای اسراییلی به تعداد زیادی اردوگاه ها را محاصره کرده و بیمارستانها را تحت محاصره قرار دادند و مانع از رسیدن نیروهای امدادی به آنها شدند. یک مأمور آمبولانس در شهر به « میدل ایست آی » گفت که نیروهای اسراییلی به ایستگاه آمبولانس در اردوگاه فَرَع حمله کرده و برای مدت کوتاهی امدادگران را در خارج از ایستگاه نگه داشتند.
عدنان غنیمی گفت که سربازان اسراییلی تیم های پزشکی را مجبور به ترک ایستگاه کردند و آنها را در مقابل دیوار قرار دادند تا محل را جستجو کنند.
وی افزود که از زمان شروع حمله در نیمه شب، امدادگران شهر قادر به رسیدن به اردوگاه نبودهاند.
سه شهر جنین، طولکرم و طوباس در شمال کرانه باختری به محاصره درآمدهاند و از بقیه مناطق فلسطینی جدا شدهاند.
شذا صباغ، ساکن اردوگاه جنین، این حمله را بزرگترین حمله ای که در سال های اخیر دیده است، توصیف کرد.
وی به میدل ایست آی گفت: «تعداد خودروهای نظامی که به جنین حمله کردهاند بسیار زیاد است.»
وی افزود: « سه شفاخانه اصلی محاصره شدهاند و تمامی جادههای منتهی به شهر با موانع خاکی مسدود شدهاند. ما از مدتها پیش چنین حمله گستردهای را شاهد نبوده ایم و به نظر می رسد که این حمله برای چندین روز ادامه خواهد داشت.»
خالد صبح، ساکن طوباس، نیز صحنه ای مشابه را توصیف کرد.
وی به « میدل ایست آی» گفت: « وضعیت در اردوگاه فَرَع فاجعه بار است و این حمله بزرگ ترین حمله ای است که تا اکنون شاهد بوده است.»
وی افزود: « آمبولانسها اجازه حرکت ندارند. مجروحان به خاطر این همه بسته شدن راه ها به طور مخفیانه به بیمارستانها منتقل شدند.»
به گفته صبح، نیروهای اسراییلی به طور « وحشیانه » به خانه ها حمله می کنند و از ساکنان به عنوان سپر انسانی استفاده می کنند. وی گفت که حداقل یک خانواده به عنوان پوششی برای سربازان استفاده شد تا زمانی که به پشت بام خانه شان رفتند و در آنجا مستقر شدند.
عدنان غنیمی تأیید کرد که یک پهپاد اسراییلی در سپیده دم اردوگاه را بمباران کرد و چهار نفر را کشت.
تیم های آمبولانس توانستند ساعت ها بعد به منطقه برسند و از شدت ضربه شگفت زده شدند.
در اردوگاه نور شمس در نزدیکی طولکرم، شاهد عینی بیان منصور گفت که سربازان به محض رسیدن پس از نیمه شب شروع به ترساندن ساکنان کردند و دو بیمارستان اصلی را محاصره کردند.
منصور به میدل ایست آی گفت: « حمله و حرکت وسایل نقلیه و سربازان نشان می دهد که آنها آماده میشوند تا مدت طولانی بمانند.»
وی افزود: « درگیریها فروکش نکرده و ما همچنان صدای انفجار دستگاههای انفجاری را میشنویم.»
گزارش شده است که تعداد زیادی بولدوزر نظامی در هر سه شهر حضور دارند و جاده ها را تخریب کرده و زیرساختهای حیاتی برق و آب را از بین می برند.
بزرگ ترین حمله از زمان انتفاضه دوم
ارتش اسراییل اعلام کرد که در جنین و طولکرم در حال انجام عملیات بزرگ « مقابله با ترور» است، بدون اینکه جزییات بیشتری ارایه دهد.
منابع نظامی به « تایمز آو اسراییل » گفتند که این حمله قرار است چندین روز ادامه داشته باشد. کانال ۱۲ اسراییل گفت که چهار واحد شامل نیروهای زمینی و نیروی هوایی در این حمله شرکت دارند.
در همین حال، رسانه عمومی « کان نیوز » گزارش داد که این حمله بزرگترین حملهای است که از زمان حمله « سپر دفاعی» در سال ۲۰۰۲ در اوج انتفاضه دوم توسط ارتش اسراییل انجام شده است.
بلافاصله پس از آغاز حمله، وزیر امور خارجه اسراییل، اسراییل کاتس خواستار «تخلیه موقت» فلسطینیها از بخشهایی از کرانه باختری اشغالی شد.
کاتس گفت که ارتش در اردوگاههای پناهنده گان جنین و طولکرم به طور «فشرده» کار می کند تا « زیرساختهای تروریستی اسلامی- ایرانی» را که ادعا می کند در آنجا وجود دارد، نابود کند.
کاتس افزود: «ما باید با این تهدید همان گونه که با زیرساختهای تروریستی در غزه مقابله می کنیم، برخورد کنیم، از جمله تخلیه موقت ساکنان فلسطینی.»
وی تأکید کرد: «این جنگی است برای همه چیز و ما باید در آن پیروز شویم. »
در همین حال، گروههای مسلح فلسطینی در شهرهای هدف قرار گرفته، از جمله شاخههای محلی حماس، جهاد اسلامی و فتح، اعلام کردند که اعضای آنها در حال مقابله با ارتش اسراییل هستند، از جمله منفجر کردن دستگاههای انفجاری در مقابل نیروهای نظامی.
رسانه اسراییل هیوم درگیریهای اردوگاهها بین سربازان و فلسطینیها را «سنگین و سخت» توصیف کرد.
شاخه طولکرم جهاد اسلامی مسوولیت حمله به یک بولدوزر نظامی اسراییل را با استفاده از بمب کنار جادهای بر عهده گرفت.
تصاویر منتشر شده توسط رسانههای محلی نشان داد که نیروهای اسراییلی در حال تخلیه یک بولدوزر آسیب دیده از شهر هستند.
جهاد اسلامی همچنین ادعا کرد که تک تیراندازها را در طولکرم در جریان تبادل آتش مورد هدف قرارداده و گفته است که مبارزانش یک پهپاد اسراییلی را سرنگون کردهاند.
گزارشی از تلفات اسراییل بلافاصله منتشر نشده است.
بیمارستانها محاصره شدند
مدیر بیمارستان دولتی جنین، معروف به بیمارستان خلیل سلیمان، به « میدل ایست آی » گفت که این بیمارستان همچنان تحت محاصره ارتش اسراییل است، نزدیک به ۱۲ ساعت پس از یورش به شهر کرانه باختری.
دکتر وسام ابوبکر گفت که وسایل نقلیه نظامی اسراییل بیمارستان را محاصره کردهاند و مانع از ورود و خروج آزادانه مردم می شوند.
ابوبکر گفت: « آمبولانسهایی که چندین مجروح را از شهر منتقل کردند، هنگام تلاش برای ورود به بیمارستان مورد بازرسی دقیق قرارگرفتند، در حالی که سربازان کارت شناسایی برخی از کسانی را که در بیمارستان گرفتار شده بودند جست وجو کردند و بعد از چند ساعت به آنها اجازه خروج دادند.»
وی افزود که واحدهای تک تیرانداز نیز در ساختمانهای مجاور و مشرف به بیمارستان مستقر شدهاند و حرکت ساکنان را محدود کردهاند.
در اردوگاه فَرَع، غنیمی گفت که به دلیل بسته شدن جاده های منتهی به اردوگاه، امدادگران مجبور شدند از جادههای ناهموار برای انتقال کشتهها و مجروحان استفاده کنند.
برخی از ساکنان مجبور شدند درختان نزدیک خانههای خود را قطع کنند تا آمبولانس ها بتوانند از کوچههای باریک عبور کنند.
غنیمی گفت که هر زمان که تیم های پزشکی سعی می کردند به ورودیهای اردوگاه برسند، سربازان آنها را تهدید می کردند که به آنها شلیک خواهند کرد.
او گفت: « اگر تماسی در مورد موارد اضطراری داخل اردوگاه دریافت کنیم، امدادگران سعی می کنند در محل با آنها برخورد کنند، و اگر نیاز به انتقال به بیمارستان باشد، آمبولانس سعی می کند از طریق جادههای خاکی ناهموار که عبور از آنها زمان بیشتری میبرد، به آنجا برسد.»
غنیمی به « میدل ایست آی » گفت که بمباران اردوگاه « خشونت آمیزترین بمباران هوایی» بود که او تجربه کرده است.
او گفت: « یکی از شهدا بدون جمجمه، شانه ها یا مغز بود، انگار که در طول بمباران ذوب شده بود. » / مجله هفته
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ۰۱۰۹
Copyright ©bamdaad 2024
گفت وگو با ایگون کرنس درباره وضعیت ژیوپولیتیکی و «آماده گی جنگ» جدید المان
در مصاحبهای که ایگون کرنس ( Egon Krenz) ، رییس سابق شورای دولتی جمهوری دموکراتیک المان (DDR)، با« روسیه امروز» انجام داده است، به پرسشهایی در مورد وضعیت ژیوپولیتیک کنونی پاسخ گفت. به طور خاص، او تحولات ژیوپولیتیک پس از فروپاشی دیوار برلین را خلاصه کرده و بر تسلط ایالات متحده امریکا پس از آن و اهداف این کشور تاکید کرده است. کرنس همچنین سیاست خارجی و دیپلوماسی صدراعظم های پیشین المان غربی در قبال ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری دموکراتیک المان را با سیاست اولاف شولتس، صدراعظم فعلی المان، مقایسه کرده است.
کرنس در این مصاحبه خواستار آن شده است که المان باید به دنبال برقراری صلح باشد.
روسیه امروز: آقای کرنس، پس از پایان اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی دیوار برلین و پایان آنچه «جنگ سرد» نامیده می شد، بسیاری از مردم در سراسر جهان به همکاری بین المللی صلح آمیز ملتها امیدوار بودند. شما وضعیت ژیوپولیتیک کنونی و خطرجنگ جهانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایگون کرنس: من بسیار شک دارم که جنگ سرد واقعاً به پایان رسیده باشد. در اروپا، درگیری بین سوسیالیزم و سرمایه داری پایان یافت، اما تلاش ایالات متحده برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی تعیین کننده، حذف روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ و جلوگیری از روابط خوب بین المان و روسیه همچنان ادامه دارد. درحال حاضر، هدف براینست که روسیه « ویران» شود تا ایالات متحده بتواند به چین روی آورد. این تبلیغات نیست. اینها حقایقی هستند که می توان آنها را تایید کرد.
روسیه امروز: از دیدگاه ایالات متحده امریکا، اتحاد المان به چه هدفی خدمت می کرد؟ می توانید اهداف ایالات متحده پس از سال ۱۹۸۹ ترسایی را توضیح دهید و از دیدگاه خود توجیه کنید؟
ایگون کرنس: من بخشی از آن را خودم تجربه کردم: وقتی گرباچف در اوایل دسامبر ۱۹۸۹ در مالتا در دیدار با بوش پدر، یک جانبه جنگ سرد را پایان یافته اعلام کرد، ایالات متحده خود را به عنوان برنده این جنگ معرفی کرد. این بدون شک تحقیری برای اتحاد جماهیر شوروی بود که نه تنها کنفرانس امنیت و همکاری اروپا (KSZE) در سال ۱۹۷۵ در هلسینکی به ابتکار آن برگزار شد، بلکه تمام توافقهای مهم در مورد خلع سلاح با ایالات متحده در دهه های هفتاد و هشتاد نیز به ابتکار شوروی بود. در سال ۱۹۸۹، ایالات متحده به هیچ وجه تنها به اتحاد المان اهمیت نمی داد. این تنها یک فرصت برای بیرون راندن نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی از مرکز اروپا بود. پیمان وارسا منحل شد. ناتو باقی ماند.
نیروهای روسی از اروپای مرکزی خارج شدند ( با بدرقه ای درجه سوم در مقایسه با متحدان غربی ) به نظر می رسید نه فاتحان فاشیزم المان، بلکه بازنده گان به خانه باز می گردند. امریکا در اینجا مستقر شد. آنها همچنان سلاح های هسته ای در المان مستقر کردهاند. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه بعدی امریکا، در مصاحبه ای با مجله اشپیگل صادقانه اعتراف کرد که با المان متحد در ناتو، « نفوذ امریکا در اروپا تضمین شده است». مرز بین ناتو و پیمان وارسا تا ۳ اکتوبر ۱۹۹۰ از میان اروپا می گذشت. درالمان در امتداد رودخانه های الب و ورا و در برلین از وسط شهر. امروز این مرز در مرزهای روسیه قرار دارد.
جای تعجب نیست که این موضوع در حافظه جمعی مردم روسیه حک شده و آنها پس از سال های آشفته یلتسین، از رییس جمهورخود پوتین خواستند تا منافع امنیت ملی را با اعتماد به نفس پیگیری کند. علت تنشهای ژیوپولیتیکی کنونی، از جمله احتمال جنگ جهانی جدید، در سیاست چندین دهه امریکا و متحدان ناتو علیه روسیه نهفته است. من خوش بین هستم و در این رابطه سخنی از برتولت برشت را به یاد می آورم که در سال ۱۹۵۲ به عنوان دانش آموز در المان شرقی آموختم:
« ...زیرا بشریت را جنگ هایی تهدید می کند که در مقایسه با آنها، جنگ های گذشته تلاشهایی ناچیز به نظر می رسند و این جنگ ها بدون شک رخ خواهند داد، مگر آنکه دستان کسانی که آشکارا آنها را تدارک می بینند، درهم شکسته شود.»
روسیه امروز: آیا می توان وضعیت کنونی را با تنش های دهه هشتاد مقایسه کرد؟
ایگون کرنس: از نظر من: خیر. وقتی در سال ۱۹۸۴ ترسایی اولاف شولتس جوان، سوسیال دموکرات را در کمیته مرکزی حزب سوسیالیست متحد المان (SED) پذیرفتم، اعتقاد او بر این بود که صلح را بدون سلاح ایجاد کنیم. آن زمان هرگز تصور نمی کردم که روزی او جمهوری فدرال المان را به دورهای از تسلیحات سازی گسترده سوق دهد. ۱۰۰ میلیارد یورو برای ارتش ( با این پول چه کارهای بزرگی می توان برای مردم انجام داد! ) آن زمان نیز شرایط بسیار خطرناک بود، اما رهبران دو طرف از تجربه شخصی می دانستند که جنگ به چه معناست و بنابراین خطوط قرمز را می شناختند که اگر می خواستند صلح برقرار شود، نباید از آن ها عبور می کردند. بسیاری از رهبران کنونی اتحادیه اروپا دیگر این توانایی را ندارند.
اخیراً در پلاتفرم « پایونیر بریفینگ » خواندم که اولاف شولتس صدراعظم در سیاست امنیتی و تسلیحاتی ظاهراً شبیه سلف سلف سلفش هلموت شمید شده است. من تا حدی بر اساس دانش شخصی با این موضوع مخالفم. پیش روی من یادداشتی از مذاکره خصوصی بین هلموت شمید و اریش هونیکر در ۱۱ دسامبر ۱۹۸۱ بین ساعت ۱۹ تا ۲۳:۳۰ قرار دارد که توسط ولفگانگ فوگل، وکیل و نماینده المان شرقی در امور بشردوستانه با المان غربی تهیه شده است. این سند روحیه سیاسی و نظامی کاملاً متفاوتی نسبت به صدراعظم کنونی را نشان می دهد.
روسیه امروز: استراتیژی دیپلوماتیک و سیاسی رهبران پیشین المان چگونه با اولاف شولتس، صدراعظم کنونی حزب سوسیال دموکرات، متفاوت بود؟ صورت جلسه گفت وگوی شمید و هونیکر در دسامبر ۱۹۸۱ چه تفاوتهایی را نشان میدهد؟
ایگون کرنس: از این سند مشخص می شود که هلموت شمید همواره راه حل مذاکره را ترجیح می داد، اگرچه او نقش مهمی در ابتکار تصمیم دوگانه ناتو داشت که مسکو به حق از او انتقاد می کرد. اما درحالی که امریکا از همان زمان اتحاد جماهیر شوروی را از هر جهت تحریم می کرد، شمید دقیقاً به همین دلیل به دنبال گفت وگو با رهبری شوروی بود و در برابر تحریمها، به ویژه در مورد معامله لولهها با اتحاد جماهیر شوروی، مقاومت می کرد.
شولتس متفاوت عمل می کند: به جای ارایه پیشنهادات مذاکره خود، او از امریکا با طرح های از پیش تصویب شده برای استقرار موشک های جدید امریکایی بازگشت که می توانند تا اعماق روسیه برسند. یک تصمیم قطعی. من این را بیمسوولیتی و بازی با آتش می دانم.
این روزها رسانه ها دیدار رسمی اریش هونیکر از جمهوری فدرال المان از ۷ تا ۱۱ سپتامبر ۱۹۸۷ را به یاد میآورند. در گفت وگوهای بین صدراعظم کول و اریش هونیکر، موضوع صلح و اینکه چگونه هر دو کشور می خواستند به آن کمک کنند، نقش تعیین کنندهای داشت. متاسفانه دولت فدرال کنونی این میراث را نیز کنار گذاشته است.
روسیه امروز: شولتس و شمید، هر دو سوسیال دموکرات، در نگرش خود نسبت به مساله جنگ و صلح متفاوت هستند. اما به نظر نمی رسد جمهوری فدرال آن زمان چندان با امروز در نگرشش نسبت به روسیه متفاوت باشد؟
ایگون کرنس: بله و خیر.
اگرچه در جمهوری فدرال قدیم یک ضد کمونیزم نهفته همراه با اندکی ضدیت با شوروی وجود داشت، اما چنین روسیههراسی که اکنون توسط سیاست و رسانه ها گسترش می یابد را آخرین بار درهشت سالگی در مراحل پایانی جنگ جهانی دوم تجربه کردم.
شمید دوراندیشی سیاسی داشت که جانشینان سیاسی او فاقد آن هستند. او به اریش هونیکر اعتراف کرد که با وجود تمام تردیدها نسبت به طرف های مذاکره شوروی، قصد جنگ راه انداختن را به آنها نسبت نمی دهد.
او معتقد نبود که رهبری شوروی یک جنگ هسته ای را آغاز کند. او به هونیکر گفت که درست است که هیچ کشور دیگری به اندازه جمهوری فدرال بر رییس جمهور امریکا نفوذ ندارد. با این حال، او، شمید، تنها رییس دولت یک کشور متوسط است. علاوه بر این، این المانیها بودند که جنگ جهانی دوم را آغاز کردند. امروزه چنین لحنی را به ندرت در سطح رسمی می شنویم.
من مطمینم اگر وزیر خارجه وقت جمهوری فدرال اظهار می کرد که ما « در حال جنگ با روسیه» هستیم و می خواهیم « روسیه را نابود کنیم »، یک صدراعظم شمید او را فوراً برکنار می کرد.
علاوه بر این، می خواهم یک سوتفاهم عمومی را روشن کنم. برانت، ونر، شمید و ایگون بار * به حق برای سیاست تنش زدایی خود ستایش می شوند. اما آنها این کار را به تنهایی انجام ندادند. آنها به شرکایی نیاز داشتند، که شامل اتحاد جماهیر شوروی و همچنین المان شرقی می شد. بدون سیاست خارجی صلح آمیز المان شرقی، هیچ سیاست تنش زدایی ممکن نبود.
روسیه امروز: آیا المان باید «آماده جنگ» شود؟
ایگون کرنس: البته که نه.
المان باید قابلیت صلح را به دست آورد. لفاظی های جنگی در کشور ما نه تنها مرا می ترساند. در سال گذشته، رییس حزب سوسیال دموکرات کلینگ بیل در یک سخنرانی اصولی خواستار این شد: « پس از ۸۰ سال خویشتنداری»، المان نقش جدیدی دارد که عبارت است از اینکه یک « قدرت رهبری» نظامی باشد. وقتی ۸۰ سال به عقب برمیگردم، به خویشتنداری المان برنمی خورم، بلکه به جنایات المان، به بزرگترین نبرد تانک جنگ جهانی دوم در قوس کورسک می رسم. گفته میشود ۳۵۰ تانک ویرماخت ** مدل ماردر در نبردها علیه ارتش سرخ شرکت داشتهاند.
در این میان، گزارشهایی وجود دارد که تانک های ماردر تحویلی از المان دوباره در منطقه کورسک می جنگند. این برای من مانند خنجری به قلب است. و می دانم: برای بسیاری از شهروندانی که در المان شرقی اجتماعی شدهاند نیز همینطور است. استفاده از سلاح های المانی در خاک روسیه توسط اوکرایین باید متوقف شود.
این باید نهایتاً دلیلی برای دولت المان باشد که دیگر سلاحی به اوکرایین نفرستد. در ضمن: با پیروزی ارتش سرخ در خاک کورسک، رویای طرفداران فاشیست اوکراینی استپان باندرا برای تأسیس یک دولت ملی فاشیستی اوکراینی تحت حاکمیت نازیها نیز برای همیشه درهم شکسته شد.
اجازه دهید یک تجربه شخصی را به گفته هایم اضافه کنم:
در اوایل دهه ۱۹۶۰ ترسایی یک روس در متروی مسکو از من پرسید که آیا المانی هستم. گفتم بله، المانی از المان شرقی. او می خواست با من یک گیلاس بنوشد و مرا به خانه اش دعوت کند. وقتی به آنجا رسیدیم، خانواده از همه تا مادربزرگ دور یک میز بلند جمع شده بودند. جلوی دو چوکی خالی، عکسها و گلها قرار داشت. فهمیدم که خانواده ( مانند بسیاری دیگر در سراسر کشور در این روز ) به یاد کشته شده گان جنگ جهانی دوم هستند. ۲۲ ژوین است، روزی که در سال ۱۹۴۱ المان نازی با نقض عهد به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد.
نوشیدنیهایی به یاد مرده گان و زنده گان نوشیده شد. مادربزرگ تعریف می کند که چگونه شروع جنگ را تجربه کرد، چقدر تحمل اینکه شوهرش در اولین سال جنگ کشته شد سخت است. او برای آینده آرزو می کرد که هرگز نیروهای خارجی آنقدر نزدیک مرز نباشند، مانند آن روزی که المان نازی با نقض عهد به وطنش حمله کرد. من از خودم می پرسم چرا سیاستمداران در المان ( عمدتاً از بخش غربی ) نمی توانند یا نمی خواهند این خواسته ساده روسها را درک کنند.
من متقاعد شدهام: سیاست فعلی المان در قبال روسیه عینا با منافع ملی المانیها در تضاد است. تنها با روسیه و هرگز علیه بزرگترین کشور جهان از نظر مساحت، صلح برقرار خواهد شد.
این را صدراعظم آهنین محافظه کار بیسمارک می دانست که حتا در بستر مرگش وصیت نامهاش را به جا گذاشت: «هرگز، هرگز علیه روسیه! »
ایگون کرنس در سال ۱۹۳۷ در کولبرگ / پومرانی در پولند امروزی متولد شد. از سال ۱۹۷۳تا ۱۹۸۷ترسایی عضو کمیته مرکزی SED( حزب سوسیالیت متحد المان ـ SED) و از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۳منشی اول ( سازمان جوانان آزاد المان FDJ ) بود. از سال ۱۹۸۴ معاون رییس شورای دولتی تحت رهبری اریش هونیکر بود و از ۲۴ اکتوبر تا ۶ دسامبر ۱۹۸۹ آخرین رییس شورای دولتی المان شرقی بود. در ماه نوامبر، جلد سوم زندگینامه او با عنوان «از دست دادن و انتظار – خاطرات» توسط گروه انتشاراتی اویلن اشپیگل منتشر خواهد شد.
*
ویلی برانت، Willy Brandt صدر اعظم المان فدرال ،سیاستمدار حزب سویال دموکرات
هیربرت ونر، Herbert Wehner، وزیر کابینه ، رییس فراکسون پارلمانی حزب سوسیال دموکرات المان در بوندس تاگ
هلموت شمید Helmut Schmidt ، سیاستمدار سوسیال دموکرات صدراعظم المان فدرال
ایگون بار Egon Bahr سیاستمدار برجسته سوسیال دموکرات ، وزیر دولت در کابینه المان غرب ( بامداد )
**
ارتش دولت فاشیستی المان ( بامداد )
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ۰۲۰۹
Copyright ©bamdaad 2024
خیزش توده یی در بنگله دیش و سقوط دولت عوامی لیگِ شیخ حسینه
مصاحبه اختصاصی با نماینده ارشد حزب کمونیست بنگله دیش
رخدادهای اخیر در بنگله دیش با اعتراض دانشجویان و جوانان به تعیین سهمیه شغلی و استخدامی بیش از حد برای بازمانده گان و خانوادههای مبارزان شرکت کننده در جنگ استقلال آنکشور آغاز شد. در نهایت، در پی خیزشی توده یی در واکنش به اوضاع عمومی اقتصادی-اجتماعی آن کشور، شیخ حَسینه، صدراعظم بنگله دیش، روز دوشنبه ۱۵اسد به هند گریخت.
شیخ حسینه دختر شیخ مجیبالرحمان است که بنیان گذار و نخستین رییس جمهور بنگله دیش پس از استقلال بنگله دیش (پاکستان غربی سابق) از پاکستان در سال ۱۳۵۰ خورشیدی بود. شیخ حسینه خود از مبارزان جنگ استقلال بود که پدر و بیشتر اعضای خانوادهاش در کودتای نظامی سال ۱۳۵۴ کشته شدند و او شش سال در تبعید در هند زنده گی کرد. او سرانجام در سال ۱۳۶۰ به بنگله دیش بازگشت و در انتخابات تابستان ۱۳۷۵ برای نخستین بار به نخست وزیری رسید. او از آن زمان تا روزی که از کشور فرار کرد در مجموع دو بار و بیشتر از ۲۰ سال نخست وزیر بود، از جمله در تمام ۱۵ سال اخیر. اکنون، پس از فرار شیخ حسینه به هند، روند انتقال قدرت دولتی در بنگله دیش در جریان است. برای شناخت بهتر اوضاع عمومی بنگله دیش و به ویژه رخدادهای اخیر، بر آن شدیم با رفیق نثار احمد، نماینده ارشد حزب کمونیست بنگله دیش در بریتانیا گفت وگویی کنیم. حاصل این گفت وگو را در ادامه می خوانید.
پرسش : لطفاً خلاصهای از پیشینه جنبش دانشجویی اخیر در بنگله دیش را که به خیزش تودهیی منجر شد برای ما بگویید.
پاسخ : علت و انگیزه اصلی جنبش دانشجویی اخیر مصوبه جدید دولت برای افزایش سهمیه بندی استخدامی و تخصیص ۳۰درصد از مشاغل دولتی به فرزندان و نوههای مبارزان آزادی در جنگ آزادی بخش ملی ۱۹۷۱ ترسایی بود. پس از گذشت ۵۳ سال از جنگ استقلال، چنین طرحی از دید دانشجویان منطقی و موجه نبود. علاوه بر این، در ۱۵ سال دولت عوامی لیگ و شیخ حسینه، از این سهمیه بندی به سود اعضای آن حزب و سیاسی کردن دستگاه دولتی سواستفاده شد. با توجه به بیکاری حاد در میان جوانان پس از دو دهه اجرای سیاستهای اقتصادی نولیبرالی، این تصمیم دولت بمبی آماده انفجار بود.
پرسش : انگیزه چنین خیزش بزرگی چه بود؟
پاسخ : انگیزه مستقیم خیزش توده یی که پس از اعتراض دانشجویان و جوانان به سهمیه بندی مشاغل دولتی رخ داد سخنرانی نخست وزیر سابق ( شیخ حسینه ) در بازگشت از سفر رسمی به چین بود. او در پاسخ به پرسش روزنامه نگاران گفت که تظاهرات اعتراضی علیه سهمیه بندی مشاغل دولتی را فرزندان «رضاکاران » (یا داوطلبان، که اشاره دارد به خاینان و همدستان دشمن- پاکستان- در جنگ استقلال) به راه انداخته اند. پاسخ او به هر گونه مخالفت با رژیم اش همیشه همین بوده است و هر مخالفتی را همواره ناشی از مخالفت «رضاکاران » با مبارزان آزادی در سال ۱۹۷۱ترسایی دانسته است.این حرف او احساسات دانشجویان و عموم مردم را جریحه دار کرد. هزاران نفر از ۱۴ جولای به خیابانها آمدند. رژیم حاکم نزدیک به سه هفته سیاست سرکوب خشونت آمیز را با استفاده از همه عناصر دولتی، از پولیس و نیروی گارد مرزی گرفته تا گردان کنش سریع (RAB) ، در پیش گرفت. بیش از ۳۰۰ نفر کشته، بیش از ۱۰۰۰ نفر زخمی، و در حدود ۱۰هزار نفر دستگیر شدند. چنین شد که مبارزه دانشجویی به سمت خیزش تودهیی همهٔ مردم کشیده شد.
پرسش : بعد از آن چه رخ داد و خیزش توده یی چگونه به سقوط دولت حسینه منجر شد؟
پاسخ : دولتِ عوامی لیگ، که مجری سیاست های اقتصادی نولیبرالی بود، با اوضاع اقتصادی دشواری روبه رو بود: کاهش ذخایر ارزی، نظام بانکی در حال فروپاشی، غارت وجوه و دارایی های دولتی و انتقال آنها به خارج، تورم زیاد، و روند صعودی بیکاری جوانان. مهم تر از همه، تقلب آشکار در انتخابات ملی در سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۸، و ۲۰۲۴ ترسایی در مجموع باعث شد که جنبش اعتراضی جوانان بر سر سهمیه بندی قدرتمندتر و یورشی مرگ بارتر برای دولت شود. اما آنچه به سقوط نهایی رژیم حسینه منجر شد سرکوب وحشیانه تظاهرکننده گان از ۱۵ جولای تا ۴ اگست بود. شیخ حسینه نخست پولیس و شاخه دانشجویی مسلّح نخست وزیری را برای ایجاد آشوب به موسسات آموزشی فرستاد. آنها از معترضان لت و کوب شدند. سپس، در اقدامی جنون آمیز، او پولیس و شاخه شبه نظامی قطعات سرحدی و واحد های کنش سریع را برای ایجاد هرج ومرج و وحشیگری لگام گسیخته به سراغ معترضان فرستاد. این اقدام او به جای مهار و آرام کردن دانشجویان باعث شروع خیزشی عظیم شد، زیرا صدها هزار نفر برای کمک به دانشجویان به خیابانها آمدند. همه یک شعار واحد داشتند: یک کلام، یک خواست: تو کی می روی حسینه؟
شیخ حسینه در آخرین تلاش ناامیدانه اش به ارتش روی آورد، ولی ارتش دستور او برای شلیک کردن به مردم را نپذیرفت. او قمارش را کرد و باخت. شیخ حسینه روز ۵ اگست پس از ۱۵ سال حکومت با خفت و خواری کشور را ترک کرد.
پرسش :پس از سقوط دولت، اوضاع اکنون چگونه است؟
پاسخ : فرمانده ارتش بنگله دیش روز ۵ اگست استعفای شیخ حسینه و در نتیجه پایان حکومت عوامی لیگ را اعلام کرد. مثل همه حرکت های اولیه این چنینی طبقات حاکم، اکنون نااطمینانی و دلهره و البته امیدهایی وجود دارد. نخستین وظیفه ارتش فرونشاندن اعتراضها و سپس به خانه فرستادن دانشجویان و عموم مردم از خیابانهاست. سناریوهای آشنای دیگری نیز محتمل است، مانند سال ۱۹۹۰ ترسایی که دیکتاتوری نظامی جنرال ارشاد سرنگون شد یا در سال ۲۰۰۶ ترسایی که حکومت حزب ملی گرای بنگله دیش (BNP) برکنار شد. این بار نوبت لیگ عوامی بود.
طبق قانون اساسی کشور، ارتش از رییس جمهور می خواهد که با سران ارتش، رهبران دانشجویی، برخی از حزبهای سیاسی و افراد جامعه مدنی و صاحبان کسب وکار و غیره گفت وگو کند و هرچه زودتر در مورد تشکیل دولت موقت و ادامه کارهای روزمره دولتی با آنها به توافق برسد. در ضمن، برای برگزاری انتخابات عمومی که همه بتوانند در آن شرکت کنند تدارک ببیند. در سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۶ نیز همین روند پیش رفت و به نظر میآید که این بار نیز همین روند طی شود.
اما چنین سناریویی ممکن است از چند جنبه با چالشهایی مواجه شود:
اول اینکه : رهبران دانشجویی و نماینده گان آنها ممکن است با روش کار دولت موقت یا ترکیب آن موافقت نکنند.
دوم اینکه : نیروهای داخلی و خارجی گوناگون با خرابکاری، انتقام جویی، و نابود کردن جان و مال مردم ممکن است برای برهم زدن صلح و آرامش بکوشند.
سوم اینکه : اقتصاد در وضعی بسیار سیال و ناروشن است و بخشهای گوناگون جامعه انتظار تسکین فوری دارند. اگر چنین نشود، ممکن است خواستهای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی متفاوتی ظاهر شود.
پرسش :ارزیابی نیروهای چپ و مترقی از اوضاع و تحولات در میان مدت چیست؟
پاسخ : از دیدگاه تحلیلی، آنچه رخ داده است بحران کامل در طبقات حاکم بنگله دیش نیست. مداخله ارتش در واقع برای جلوگیری از وقوع چنین بحرانی بود. آنچه می بینیم بحران کامل حزب عوامی لیگ است. بخشهای دیگر طبقات حاکم ( ارتش، دستگاه دولتی، نماینده گان سیاسی مانند حزب ملی گرای بنگله دیش (BNP)، مجموعه طبقه سرمایهدار، و غیره ) دست نخورده باقی مانده است. اگر مردم در خیابانها با ارتش رودررو شوند، اقتصاد فرو بپاشد، کارگران و دهقانان برای افزایش مزد و قدرت چانه زنی دست به اعتراض بزنند، یا نیروهای خارجی برای متوقف کردن اوضاع رو به وخامتِ حاکمیت نظم و قانون مداخله کنند، آنگاه ممکن است کشور به بحران کامل سقوط کند. من شخصاً گمان می کنم چنین نخواهد شد.
نیروهای چپ و ترقی خواه در برخورد با سناریوهای سیاسی محتمل در بنگله دیش نظریات متفاوتی دارند. بخشی از آنها روایت عوامی لیگ را می پذیرد که آنچه در جریان است مبارزه بین بنیادگرایی اسلامی و سکولاریزم است. این بخش به ندرت در مبارزات دانشجویی شرکت کرده است و از همراهان و همگامان عوامی لیگ تلقی می شود.
بخش دیگری از نیروهای مترقی براین نظر است که اولویت با مبارزه برای دموکراسی است و باید نوعی جبهه متحد از همه حزب های سیاسی، از جمله حزب ملی گرای بنگله دیش تشکیل شود. این بخش متحد حزب ملی گرای بنگله دیش تلقی میشود. آنچه تظاهر برجسته ای نداشته است روایت چپ مستقل است که فراتر از این روایت دوگانه دموکراسی و سکولاریزم است.
پرسش :لطفاً در این مورد و درباره آینده تشکیلات چپ مستقل بیشتر توضیح دهید.
پاسخ : کمی اشاره به تاریخ به فهم موضوع کمک می کند. پیش از تشکیل دولت مستقل بنگله دیش، نُه ماه مبارزه مسلحانه آزادی بخش ملی با دولت مذهبی پاکستان در جریان بود. نیروهای مترقی در سراسر جهان، از جمله در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی، از این مبارزه حمایت می کردند و امپریالیزم امریکا با آن مخالفت میکرد. قانون اساسی ای که برای بنگله دیش مستقل تدوین شد چهار اصل کلیدی داشت:
ناسیونالیزم، سکولاریزم، دموکراسی، و سوسیالیزم. اما از آن روزها ۵۳ سال گذشته است و آنچه شکل گرفته است شکلی از «سرمایه داری در دولتی پسااستعماری » است. چنین دولتی از آن چهار اصل دور شده است.
در برابر روایت های بخشهای گوناگون طبقه حاکم در بنگله دیش باید بگویم:
در برهه کنونی، چپ نمی تواند از عوامی لیگ حمایت کند، زیرا ادعای سکولار بودن آنها دروغ است. آنها دموکرات نیستند. اقتدارگرا/فاشیستاند. به همین ترتیب، نمی توانیم در کنار حزب ملی گرا (BNP) قرار بگیریم، زیرا ادعای آنها مبنی بر دموکرات بودن نیز دروغین است. آنها سکولار نیستند. شبه/اسلام گرا هستند. به عبارت دیگر، اگر دموکرات نباشید، نمی توانید سکولار باشید و اگر سکولار نباشید، نمی توانید دموکرات باشید. با همه دشواری اوضاع، چپ در تلاش است که بدیلی به وجود آورد و جنبش را در مسیر سومی هدایت کند که دو اصل کلیدی دیگر ناسیونالیزم و سوسیالیزم را نیز احیا کند.
تمام حزبهای اصلی بورژوایی، از عوامی لیگ گرفته تا BNP و جماعت اسلام، مسیر ناسیونالیزم عوامفریبانه/افراطی را دنبال می کنند که آنها را در کنار نیروهای امپریالیستی و توسعه طلب قرار می دهد. همچنین، آنها مسیر اقتصادی مشترکی را بر اساس سیاست های اقتصادی نولیبرال مطابق با نسخههای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی دنبال می کنند.
چپ مستقل می کوشد با در پیش گرفتن موضع ضدامپریالیستی همراه با پیگیری سیاستهای اقتصادی ملی- دموکراتیک و سوسیالیستی حاکمیت ملی را حفظ کند.
پرسش :خیزش توده یی و مبارزه کنونی برای قدرت در بنگله دیش چه درسی برای چپها و ترقی خواهان جهان دارد؟
پاسخ : در سطح جهانی، شاهد روند مشترک خیزشهای توده یی هستیم که در پی بحران مالی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ ترسایی به راه افتاد. در کشورهای متعدد، در جهان پسااستعماری، شاهد بحران ترکیبی اقتصادی- سیاسی هستیم. از لحاظ اقتصادی، این خیزش ناشی از انباشت بدوی و نابرابری عظیمی است که بر اثر سلطه بی قیدوشرط سرمایه داری نولیبرال جهانیشده با حمایت صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی پدید آمده است. از جنبه سیاسی، بحران حکمرانی و پاسخگویی وجود دارد که به ظهور دولتهای غیردموکراتیک، اقتدارگرا، و فاشیستی و ظهور رژیم های عوامفریب و افراطی منجر میشود.
به همین ترتیب، در بنگله دیش نیز شاهد تقلب آشکار رژیم عوامی لیگ در سه انتخابات سراسری بودیم. آیا دیگران بهتر خواهند بود؟ درهرسه حزب سیاسی اصلی بنگله دیش شاهد پیشبرد ناسیونالیزم تهاجمی زیر پوششهای مختلف هستیم: عوامی لیگ (ناسیونالیزم مبتنی بر قومیت)، حزب ملی گرای بنگله دیش (ناسیونالیزم مبتنی بر کشور)، و جماعت اسلام (ناسیونالیزم مبتنی بر دین). اینها ممکن است در شکل ناسیونالیزم تفاوتهایی داشته باشند، اما در پیشبرد سیاستهای اقتصادی نولیبرال متحد و مشترک اند.
این وضع منحصر به بنگله دیش هم نیست. در بهار عربی، جنبشهای امریکای لاتین و افریقا و در دیگر کشورهای جنوب آسیا نیز شاهد همین وضع بودهایم. حزب های چپ و کمونیست و جنبشهای پیشرو باید استراتیژی سیاسی مشخصی برای متحد کردن زحمتکشان- اکثریت جامعه- زیر پرچم ضدامپریالیزم و ضدسرمایه داری تدوین کنند. ما باید بر مشکل «سیاست مبتنی بر هویت » غلبه کنیم و جنبش طبقاتی متکثری را برای ساختن جهانی دموکراتیک تر و صلح آمیزتر ایجاد کنیم.
پرسش :مطلب دیگری هست که بخواهید اضافه کنید؟
پاسخ : برای تدوین و پیشبرد این استراتیژی جبهه متحد باید نیروها و طبقات جدیدی را که در دولتهای گوناگون پسااستعماری ظهور می کنند خلاقانه ارزیابی کنیم. پس از پایان جنگ جهانی دوم و به ویژه در ۴۰ سال گذشته، در این کشورها نسخه های اقتصادی نولیبرالی به کار بسته شده است. حاصل این روند ظهور طبقات، عوامل اجتماعی، و نیروهای بسیج کننده جدیدی مبتنی بر هویت بوده است. نیروهای سابقه دار چپ و کمونیست باید حکم لنینی « تحلیل مشخص از شرایط مشخص » را به کار بندند و استراتیژیهای سیاسیشان را طوری تدوین و تنظیم کنند که حوزههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را به هم پیوند دهد. باید زمینه و امکان ظهور ایدههای جدید در مورد چگونگی به حرکت درآوردن خیزش های توده یی و بهره برداری درست از آنها را فراهم آورد و دولتهای پسااستعماری را در مسیری مترقی و سوسیالیستی به پیش راند.
منبع : سایت حزب توده ایران
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۳۰۸
Copyright ©bamdaad 2024