دوراهی انتخاب:
امارت توام با استبداد یا جمهوری آلوده با فساد
محمد ولی
این گفته که افغانستان پولیگون آزمایش سلاح ها گردیده است، از دیدگاه نظامی واقعیت است .
اما از دیدگاه سیاسی اینکه افغانستان تخته مشق انواع رژیم های سیاسی نیز بوده است نمیتواند از واقعیت دور باشد.
از سال ۱۳۵۲ خورشیدی که اکنون ۴۶ سال ازآن میگذرد شش نوع رژیم درکشورشکل گرفته؛ جمهوری افغانستان ، جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان ، جمهوری افغانستان ، جمهوری اسلامی افغانستان ، امارت اسلامی افغانستان وجمهوری اسلامی موجود افغانستان .
سوال بر سر انواع جمهوریت ها نه ، بلکه همه آنها دریک طرف و امارت در طرف دیگر است .
اینکه درجمهوریت ها چه گذشت علیحده ودر امارت چه گذشت جداگانه باشد .حفظ نام جمهوریت در رژیم پنج ساله به اصطلاح اسلامی جهادی ها را باهمان حالت جنگی وحوادث ناشی ازآن بحیث یک ارزش نباید از نظر دور داشت.
اما امارت طالبانی که بزرگترین کمالش امنیت وحکمرانی سرتاسری بدون تخار و پنجشیر بود نامی به جا نگذاشت که مردم به آن ارزش یک رژیم سیاسی دارای پس زمینه های بهتر قایل شوند.
نام بردن ازآن نوعی وحشت بر اندام مردم اعم از اهل معارف ، مذهبیون معتقد به روش های مذهبی متفاوت، روشنفکران ، کارمندان دولتی ، احزاب سیاسی، جامعه مدنی وبخصوص زنان می افتد و در برابر آن ابراز مخالفت میکنند، زیرا آن رژیم با آن استبداد همه مظاهر زنده گی متمدن را از مردم گرفت . فلج شدن دستگاه دولت، انسداد دروازه های مکاتب وپوهنتون ها به امتداد رژیم جهادی، نبود اقتصاد تولیدی، جمع آوری عشر و ذکات برعلاوه مالیه از دهقانان، بیکاری سرتاسری وسکوت بر همه عرصه های زنده گی اعم از سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی، کشوررا به دهکده ویران شده ای مبدل کرده بود که مجموع وظایف آن خواندن نماز با وضو و بی وضو طور اجباری در جماعت بوده دولت داری درهمین محدوده خلاصه میگردید .مظالم دره و شلاق که وسیله تحقق آن سیاست بود از یاد مردم نرفته است .
آن امارت درادامه حکومت مجاهدین سرعت سقوط همه شوون زنده گی به سراشیب بی فرهنگی و ویرانگری را بیشتر ساخت.
اما جمهوریت و انفاذ قانون اساسی حدود روابط ، مکلفیت ها ، حقوق و وجایب میان حکومت کننده گان وحکومت شونده گان را ولو ناقص واکثرآ غیرتطبیقی معین کرده است . جنب وجوش معارف و تحصیلات عالی ، مطبوعات و رسانه ها، آزاد سازی استعدادهای هنری و ادبی ، مناسبات با جهان خارج، حق زنده گی بدون مداخله دولت درامور شخصی ، وجود ارگانهای سه گانه دولت، چندین دور انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری ( ازفساد وتقلب وقدرت پول درآنها نمی شود چشم پوشید) به انسان این جامعه حق داد تا فعالانه درتعین سر نوشت اش اظهار رای کند .
زنده گی فعال اجتماعی و سیاسی زیر حمایت قانون و در روشنی ارزش های مدنی با همه کمبودی هایش روح تازه بر کالبد منجمد شده دوره طالبی دمیده است .
باوجود ادامه جنگ ، جدالهای سیاسی از اخبار وتلویزیون ها ها تا داخل پارلمان ومبارزات انتحاباتی همه مظاهر تحرک میان مردم وجامعه است . ازاین جهت جمهوریت با مفاسد و کمی هایش به مردم امید آنرا داده است که در صورت تغیر آرام درمجریان امور و تحقق درست قانون میتوان در وضع بهتر قرارگرفت .رجحان جمهوریت برامارت که چهره های متعصب وتمدن ستیز آنرا رهبری کنند وگذشته شان هم معلوم است یک امر طبیعی و حق قانونی مردم است ازاین جهت روان جمعی جامعه در کلیت ساختاری (سیاسی، اجتماعی، مدنی و فرهنگی) جمهوریت را بر امارت برتر میداند و نمی خواهد راه طی شده را که با خون و وحشت و زجر یکجا بوده باردیگر به یک جامعه سربسته دیکتاتوری مذهبی گذشته تبادله نماید .
باید روح زیستن در یک نظام آزادتر ، قانونی تر و دموکراتیک تر را درمقابل خطرات برگشت به گذشته حمایت کرد و دفاع نمود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۷۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright © bamdaad 201
به پیشوازوتجلیل از یکصد سالگی استقلال افغانستان:
مفاهیم استقلال و آزادی از دیروز تا امروز و فرداها
ع. بصیر دهـزاد
ملت افغانستان در استقبال از یکصد سالگی بدست آوردن استقلال کشور قرار دارند. اهمیت تجلیل و بزرگداشت از استقلال و آزادی ملی با نتیجه گیری وپیامد های حوادث یکصد سال بعد از کسب استقلال متبارز میگردد. مفاهیم استقلال و آزادی ملی اکنون بدون شک به روان و احساس درونی و آرزو های ما برای امروز و فردا مبدل گردیده اند. این ناشی میگردد از عوامل و انگیزه های مختلف که تحریک کننده این احساس و روان ما به دو مفهوم استقلال و آزادی بحیث دو ضرورت برای موجودیت و بقا در سطوح ملت، جامعه و خواست های حقوق بشری افراد میباشند. استقلال تنها یک ترم سیاسی و احساساتی نیست بلکه یک احساس عمیق در روان ماست که با موجودیت آن ما به آرامش ، اطمینان و رفع هر گونه رعب، ترس و تشویش نایل میگردیم. پس ما استقلالیت و آزادی را باید در مفاهیم تاریخی، زنده گی امروزی و فردا ها وبا تفکیک ملت، جامعه و فرد به ارزیابی گیریم و نتیجه گیری های خویش را از آن برونکش نماییم.
قبل بر همه باید مفاهیم استقلال و آزادی را در یک تعریف کوتاه بیان دارم.
استقلال و آزادی هردو ازیک دیدگاه بیان یگانه را افاده مینمایند. اما در صورت که در آنها مفاهیم ترکیبی دیگری مانند ملی، اجتماعی و فردی اضافه گردند، آنجاست که مفاهیم سیاسی، اجتماعی فردی / بشری افاده میگردند که بحث های حقوق ملی، حقوق اجتماعی و حقوق فردی و بشری را مدلل میسازد که درابعاد وسیع تر برهر موضوع آن میتوانیم عمیق گردیم.
ما دراین خامه بیشتر برمفهوم سیاسی استقلال و آزادی ملی متمرکز میگردیم که درورای آنها اهمیت تاریخی ، ضرورت کنونی و آینده بینی جامعه ملی را به بحث گیریم.
پس چه تعریفی از دو مفهوم آزادی و استقلال سیاسی میتوان بدست داد؟
استقلال و آزادی سیاسی ـ ملی عبارت از داشتن حق خود ارادیت برای تعین سرنوشت یک ملت، متکی بر اراده شهروندان ، بدون اعمال نفوذ توسط نیروهای بیگانه خارجی و یا عمال بیگانه گان است. آزادی سیاسی بیشتر مفهوم تعمیل استقلالیت و عدم وابسته گی درتعین سیاست، مسیر رشد و انکشاف و تعین خط سیاسی ملی ( داخلی و خارجی ) برای یک ملت میباشد که توسط یک دولت دارای حاکمیت ملی تمثیل، تعین و اجرأ میگردد. مفهوم آزادی ملی بدین امراست که شهروندان در تمام عرصه های زنده گی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حقوق را کسب مینمایند که توسط دستگاه دولت با قوانین اساسی و قوانین فرعی و سایر اسناد حقوقی تضمین میگردد و شهروندان در پاسبانی نهادهای حراست قانون مورد حمایت قرار میگیرند. اصل عمده در مفاهیم استقلال و آزادی اطمینان و اعتماد روانی شهروندان میباشد که خود را فارغ از هرگونه تشویش مصوون احساس مینمایند.
در مفهوم استقلال ملی مفاهیم با ارزش دیگری مانند حاکمیت ملی بر تمامیت ارضی، اقتدار ملی، منافع ملی برای سرنوشت ملی ، دولت ملی و اراده ملی گره خورده اند، بدون یکی از این مفاهیم اصل استقلال ملی میتواند مورد سوال قرار گیرد. نباید یک نکته مهم را فراموش نمود که مفاهیم استقلال و آزادی ملی با انکشاف، ترقی ملی، روشنگری و تحول فرهنگی آمیخته اند . روی همین واقعیت است که در هر پروسه استقلال طلبی و آزادیبخش، ارتجاع و عمال جهل و عقب گرایی در تقابل فرهنگی قرار میگیرند. سیر تاریخ تمدن استقلال طلبی و ضد استبداد نشان داده است که عمال ارتجاع بیشترین استفاده را از اعتقادات مذهبی مردم در حفظ پدیده های کهنه و مقاومت در برابر نو و نواندیشی سیاسی و اجتماعی مینمایند و از مذهب روپوش و وسیله تحریک احساسات مردم عوام بر علیه این پدیده های نو و نو اندیشی استفاده مینمایند. . برای توضیح بیشتر این نکته مطالعه مقاله وزین و تحلیلی محترم احسان لمر در سایت وزین افغان -جرمن را که در زیر لنک داده شده است مشورت میدهم.
اکنون برمیگردیم بر اصل موضوع که چرا ما مفهوم استقلال ملی یکصد سال قبل را از کدام دیدگاه ها به ارزیابی میگیریم و ارزش های آنها را در همان مقطع سیاسی و پیامد های آنها، در پروسه های یک صد سال اخیر به ارزیابی میگیریم.
مقدم برهمه باید تذکرداد که شاه امان الله بحیث یک جوان تحول پسند، ترقیخواه ولی احساساتی تحت تاثیر یک نهضت قرار داشت که قلم، ترقی خواهی، آزادی پسندی ، رشد ژورنالیزم و رشد ابراز نظر به تکوین اندیشه ترقی خواهی و ضد استبدادی بر این نهضت مسلط بود. شاه ترقی خواه در همان جو فکری ، شعار پیشرفت ، فرهنگ مدرن، تشویق تحصیل کرده گان و سهمگیری زنان در شناخت حقوق اجتماعی شان را میداد. برای شاه جوان الگوهای مانند ایده های اتاترک و ایده های جدید بعد از جنگ اول جهانی و تغیرات سیاسی در روسیه انقلابی، تحت رهبری لینن اثر بخش بودند. تعداد چهره های اجتماعی ملی گرا و ترقی خواه و ضد استبداد از هر کنج و کنارکشور این نهضت را همراهی مینمودند. اگر محمود طرزی سرآمد قلم و ژورنالیزم بود، محمد ولی خان دروازی بزرگ ترین دیپلومات هوشیاز ، توانا و زیرک بود که این نهضت ترقیخواهی را در خارج کشور تمثیل مینمود. محمد عثمان خان پروانی در زیر چوب اعدام استبداد نادری گفت « شکنجه مرگ ما لحظه بیش نیست ولی محاسبه مردم با شما شکنجه یست ابدی ». بهمین ترتیب بزرگمردان دیگری چون عبدالرحمن لودین، فیض محمدکاتب، غلام محمد میمنگی، ملکه ثریا ،عبدالهادی داوی، غلام محمدغبار،شجاع الدوله غوربندی، محمدرحیم شیون ضیایی، میرسید قاسم، غلام محی الدین أفغان، بابا عبد العزی، کاکا سید احمد لودین، ماما محمدإبراهيم ساعـت ساز، سردارعبدالحبیب، مولوی عبدالروف خاکی، محمد حسين راقم و ده های دیگر که شاه امان الله جز این نهضت ترقی و آزادیخواه و ضد استبداد بود که از هر منطقه افغانستان و از هر قوم و تبار بخاطر وطن و هدف واحد این مبارزه را قوام میبخشیدند. با آنکه دوره استبداد نادرخانی تعداد این مبارزین وطن را اعدام ، تبعید نمود و به زندان ها انداخت ، ولی ادامه این نهضت ملی پایه های فکری و مبارزاتی را برای نهضت های بعدی گذاشت. یعنی نهضت جوانان افغان اساس فکری برای نهضت ویش زلمیان و بعداْ نهضت روشنفکری سالهای شصت وهفتاد در افغانستان گردید. این ارزش بزرگ دوره شاه امان الله و پیامد های بعدی را نباید با دیدگاه های تنگ نظرانه و حاشیه پردازانه به هیچ گرفت و چشم انکار بست.
مفاهیم استقلال و آزادی ملی در شرایط کنونی یک موضوع بحث برانگیز و قابل تحلیل است زیرا سوالات زیاد وجود دارد که مفاهیم مانند، دولت ملی، اقتدار ملی، حاکمیت ملی و خود اراده گی ملی را نمیتوان بر مبنی تعاریف اصلی آنها و توضیح که در منشور ملل متحد تعریف گردیده اند ، مصداق حکم و توجیه پیدا نماید و آن مبتنی بر دلایل زیر:
۱- حکومت تنظیم های جهادی در سال ۱۹۹۲ بر اساس پلان و اراده پاکستان، امریکا و انگلیس به وجود آمد ، جنگ های بین التنظیمی مستقیمن از جانب کشور های خارجی مانند، پاکستان، عربستان سعودی و روسیه رهبری و پیشتیبانی مالی و تسلیحاتی میگردیدند. حزب اسلامی مربوط آقای حکمتیار با همکاری مستقیم با آی اس آی جنگ ها در کابل را پیش میبرد. تنظیم های مانند جمیعت و وحدت هدایات از روسیه و ایران بدست میآوردند.
۲- حکومت طالبان در سال ۱۹۹۶ مستقیماْ تحت اراده آی اس آی از سرحد سپین بولدک داخل قندهار شدند. اولین گروه طالبان در موتر های بار بری پاکستانی که تحت نام کمک های بشر دوستانه راهی ترکمنستان بودند، در سپین بولدک پیاده شدند و با تصرف سرحد بطرف قندهار مارش نمودن که با فوتو های ظاهر شاه مردم را با فریب ابلیسانه انگلیسی از آمدن این شاه مژده میدادند. طالبان خود فرخته ترین عمال حکومت پاکستان، ترویج دهنده فرهنگ عقب مانده پاکستانی و دیوبندی ، ترویج دهنده کلدار پاکستانی به عوض پول افغانی و حتی ترویج زبان اردوی پاکستانی بودند. لوحه ها بالای تعداد زیاد دوکآنها در افغانستان به زبان نفرت آفرین پاکستانی بودند. رهبران طالبان در همجواری سرحد یعنی قندهار، روابط روزانه برای تطبیق هدایات آی اس آی تأمین مینمودند. بطور کوتاه، حکومت طالبان شالوده اهداف و سیاست پاکستان و در تبانی با غرب به وجود آمد و ادامه داد.
۳-ذحکومت بعد از سال ۲۰۰۲ ترسایی نیز بر نفوذ سیاسی و مداخله مستقیم دستگاه های نظامی، استخباراتی و سیاسی امریکا به وجود آمد. مداخله نظامی امریکا بدون کدام مجوز قانونی و نورم های بین المللی صورت گرفته است. با آنکه حکومت ظالم، استبدای قرون اوسطایی طالبی سر نگون گشت، اراده امریکا در تعین حکومت و حکومت داران مستقیمن اساس برای احیا و ادامه تضمین شده منافع منطقوی و استراتیژیک امریکا بوده است. اکنون باید واضیحاْ بیان نمود که موجودیت امریکا در افغانستان نقض صریح حاکمیت ملی، تمامیت ازضی و سلب حقوق ملی شهروندان برای خود ارادیت شان بوده است و ادامه دارد. حال اگر حتا، تا حد تخلیه صفری، نظامیان امریکایی از افغانستان خارج گردند، موجودیت هزاران کارمندان استخاراتی سی آی ای و صد ها جاسوسان افغانی الاصل در داخل کشور و نظام نمیتوان حرف از آزادی ملی، دولت ملی به اراده ملت بمیان آورد.
اکنون ماباید یک مساله دیگری را مطرح نماییم و آن نتیجه گیری ها دریکصد سال بعد از استرداد استقلال کشور و بحث آینده نگری برای فردا ها و حتا یکصد سال آینده باید مطرح و مورد تبادل نظر حلقات ترقیخو اه، روشنگر و آزادیخواه قرار گیرد که احیای و حفظ استقلال و آزادی ملی ، انکشاف و سیررشد کشور را در یک پروسه طولانی مطرح نمایند که در آنها مفاهیم ترقی ملی، خود ارادیت برای تعین سرنوشت ، استقلال ، هویت ملی، اراده ملی و وفاق ملی برای اهداف ملی مطرح گردند که رشد فرهنگ عالی و مدرن ما را در پذیرش مفاهیم ملی نایل گرداند. این بدون شک یک پروسه طولانی و بدون چالش نیستند، ولی اراده و هدف واحد برای ملت و ملت خواهی میتواند توانایی های حلقات ترقی خو اه و روشنگر را به هم گره بزند.
من با ارزیابی از مطالب که به تحریر و تحلیل در این مقاله گرفتم، یکصد ومین سالگرد استرداد استقلال کشور را گرامی میدارم و به شهدا و قهرمانان راه آزادی ، ضد استبداد و ترقیخواه کشور ادای احترام نموده یاد شان را گرامی و جاویدان میخواهم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۰۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright © bamdaad 2019
صد سالگی استقلال وغفلت زده گی ملت
محمد ولی
طی صد سال اخیر نقشه کشورها تغیر کرد، دو جنگ مهیب جهانی اروپا را با خاک وخون برابر ساخت ولی اروپا و روسیه دوباره به پا ایستادند ، زنجیرهای استعمارکهن فرو ریخت، انقلاب ها رخ داد، رژیم های مختلف بر کشورها مسلط شد، امپراتوری جهانشمول بریتانیای کبیر فروپاشید، ممالک زیادی به آزادی نایل آمدند ، برای معضلات ناشی از جنگ ها جامعه ملل تشکیل شد، سازمان ملل متحد به میان آمد ، مسابقات تسلیحاتی وسلاحهای کییماوی و اتمی همچون اجل معلق زنده گی جهانیان را زیر تهدید درآورد ، انسان پا به کره ماه گذاشت ، اقمار مصنوعی بر فراز کره خاکی درسیر وحرکت آورده شد ، این عصر به نام های عصر اتم ، عصر کیهان وعصر ساینس وکمپیوتر مسما گردیده اقصی نقاط جهان با امواج صوتی وتصویری بیکدیگر وصل شد، سیستم جهانی سوسیالیستی از نقشه جهان حذف وامریکا یکه تاز صحنه جهانی گردیده تا توانست جنگید وجنگاند .
در کشور طی این صد سال چهارده پادشاه و رییس جمهور حکمرانی کردند که از جمله سه تن آنان مجبور به ترک وطن شده ، سه تن دیگر معزول و هفت تن به قتل رسیده ازجمله دوتن دیگر زنده اند.
طی این زمان مساعد ترین فرصتها برای ترقی وپیشرفت کشور مهیا گردید اما مستعجل و زود گذر بوده از دست رفت ودر بدل ان رژیم های قرون وسطایی سقوی، جهادی و طالبی بر کشور مسلط ساخته شد . افغانستان تب وتاب های دیکتاتوری های استبدادی ، دموکراسی های نیم بند ورژیم های سیاه افراطی را سپری کرد، دوبار مورد قشون کشی بزرگترین قدرت های جهان قرارگرفت . مردم نام جهاد را بحیث یک فریضه شنیده بودند ولی در دوران سقوی و به اصطلاح جهاد علیه شوروی درک کردند که درعقب این فریضه ، نه حقیقت یک فرض بلکه فجایع استعمار بحیث نیروی محرکه عمل کرده کشور را به قدمگاه چپاولگران و استعماریون مبدل نمود ، خونها ریخته شد ، قریه ها به خاک یک سان گردید وشهرها با تمدن آنوقت به اتش جنگ سوختانده شد ، دوبار نهضت زنان روی کار آمد اما دوباره زن را در زیر چادری و در گوشه منزل محصورکردند ، صدها هزار انسان این وطن تا گوشه گوشه دنیا هجرت نمود ، تحصیلکرده ها ودانشمندان کشته ، زندانی و فراری گردیدند .
ارگ سلطنتی میدان مرغ جنگی سقویان شد ، صحن مکاتب و پوهنتونها به میدانچه های قمار مجاهدین مبدل گردید، چهل سال جنگ گلیم غم را خانه به خانه هموار کرد ، باز کشور درمیان خاک وخاکستر سربلند نمود ، نهضت جدید معارف بنابر عطش جوانان رونق گرفت، نماد ها ومظاهر تکنالوجی جدید وارد شد ، افغانستان در موجودیت چهل کشور متجاوز درسطح جهان از سر شناخته شد ، چشم و گوش مهاجران در ممالک دیگر با دست آوردهای علم وفرهنگ قرن گذشته وحاضر آشنا گردید ولی ذهنیت مردم همان است که صد سال پیش بود.
صد سنگ شد آیینه وصد قطره گهر گشت
افسوس همان خانه خراب است دل ما
با گذشت صد سال بازهم سایه های شوم نفاق ملی ، شعور عقب نگهداشته شده قرون وسطایی، بی باوری به علم ودستاوردهای علمی، فراموشی معبود حقیقی وبه پای پیران بی خرد ، فرومایه وستم پیشگان استعمار افتیدن ، عدم تن دهی به همدیگر، تکبر خشکه با دست خالی ، جهالت و کشتن دیگران به حکم غازی شدن وخود را در بدل قباله بهشت وحکم شهید شدن کشتن، امید به کنیز ساختن زنان کفار، دلبسته گی به تعویذ وطومار ، خود را بدست تقدیر سپردن بدون به باور به ( لیس الانسان الا ماسعی ) ، چشم امید به دیگران داشتن ، فرورفتن و باقی ماندن در عمق خرافات بر عقل وخرد اکثریت قریب به تمام مردم کشورهمچون ابلیس لعین حکمفرمایی میکند. همین حالا ستم دو گانه اشغال و سیستم فاسد فریادش را از ناسوت تا ملکوت بلند کرده است ولی صبور است نه حرکت دارد ونه عکس العمل داد خواهانه .
چرا؟
زیرا جفای استعمار وجفا کاران مزدور آن این مردم را در ژرفای جهل ونااگهی از حقایق سیاست های جهانی ومنطقه وی فرو برده است ،بیسوادی بر آن بیداد میکند ، متعصبین وتنگ نظران برروان آن حکم میرانند ، استفاده جویان مذهبی که خود معتقد نیستند ومزدوران دیگران اند مهارت آنرا دارند و داشتند که این ملت را به رخوت واز خود بیگانه گی عقیدتی نگهدارند.
این مردم خود نمی اندیشد ، گوش به آواز دیگران می نهد دیگرانیکه هر حرف شان چون دانه ها وقطرات زهر در ذهنیت ها می نشیند وتمیز خیر وشر را ازایشان میگیرد .
دشمنان میدانند که بیداری وهمبسته گی ملت جالهای تنیده شده قرون را از دست وپایش دور میسازد، ازاین سبب بیداری ملت را تحمل ندارند ، اگر این ملت باربار به پا بایستد باربار آنرا از پا در می آورند وبا اتکا به سیه دلان وسیه اندیشان به تاریکی های گذشته اش برمیگردانند ، اینجا نبرد گاه نور و ظلمت است امید به پیروزی نور بر ظلمت امید برحق میباشد ولوکه نور بارها با ظلمات عقب زده شود.
حالا نه طرح ستم طبقاتی ونه طرح ستم ملیتی سرخط این پیکار بوده نمیتواند نباید ملت را با آن مصروف ساخت ، برای بیداری ملت به هر قشر وطبقه وهر قوم و ملیتی که تعلق دارد کار کرد . زیرا مسوولیت اولین آنست تا درجنگ حق و باطل کشور قربانی پلان شوم حامیان باطل نگردد.
کسانی که استطاعت زعامت گروه های کوچک یا بزرگ مردم را دارند به گفته شاعر:
در جنگ نور وظلمت باید یکی گزیدن
یا راه نور رفتن یا ظلمت آفریدن
نفاق در زیربارسلطه بیگانه و خطرات برگشت سلطه سیاهی یر کشور برای همه نو اندیشان وترقیخواهان ننگین است .
بگذار تجلیل از صد سالگی روز استرداد استقلال کشور مایه بیداری ملت گردد تا بار دیگر وطن در معرض خطر سیر به گذشته قرار داده نشود.
تنها وحدت ملی ، همبسته گی همه سالم اندیشان ویک جهتی نیروهای مطرح تحول طلب ونیک اندیش باعث میگردد تا عفریت شوم عقب روی در فضای کشور از حرکت باز ماند .
بس است خوابیده گی .
بس است خمار نشه صد ساله نیرنگ استعمار.
بیدارشو ملت وگرنه سنگسار ودره و شلاق را امریکا بر تو مسلط میسازد . همان دشمن دیرینه که استخوانهای اجدادت را از قبرها بیرون میکرد و ریشه درختان مثمرت را میخرید ، فرزندانت را از مکتب باز میداشت تا جاهل و جنگجو باشد ، تاقین وچپلک را اجباری ساخته بود باز درکمین است وبا خوش خدمتی به امریکا بار دیگر دم از دمار و دود از دماغت برمی آورد.
روشنفکران دراین نبردگاه حق وباطل که باطل زیر چتر استعمار واشغال قرارداردباید با قامت آفراشته ، قلب مملو ازدوستی وطن و مردم، دماغ س شار از تحول طلبی و ذهن مبرا از امراض قومی وسمتگرایی برای دفاع از حق تان ایستاه گی کنید وطن ومردم از شما امید رهنمایی و رهگشایی دارد .
این ملت خوابیده و رخوت زده استعمار را به هوش آورید واز گرو معامله گران نجات دهید .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۷۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright © bamdaad 2019
دافغانستان د خپلواکی دبیرته اخیستلو د ورځی په وياړ
دوکتور حبیب منګل
د زمری دمیاستی ۲۸ دګران هیواد افغانستان دخپلواکی دبیرته اخستلو ورځ ده. پوره ۱۰۰ کاله یا یوه پیړی دمخه دافغانستان آزادی ِغوښتونکو خلکو او ملی اومترقی سیاسی ځواکونو د دخپلواکی اوآزادی؛ مشروطیت؛ تجدد او ترقی دملی - اجتماعی غورځنګ اتلانو د سرښندونکی مبارزی او جد وجهد په بهیر کی دغازی شاه امان الله خان په رشادت او قیادت دافغان- انګلیس په دریمه جګړه کی دبریالیتوب په نتیجه کی دهیواد سیاسی خپلواکي بیرته ترلاسه کړه او بیا د یوه حاکمیت (واکمنئ) لرونکی اوخپلواک او آزاد ملی دولت خاوندان شول؛ کوم دولت چی تهداب یی احمد شاه بابا ایښودلی وه اوپه دی توګه ېې د افغانستان ملی او ڼړیوال دریځ بیا اعاده شو. زه هم ددې ستری ملی- تاریخی اوویاړلی جشن په مناسبت افغان په خپلواکی مینو او آزادی خوښونکی خلکوته دزړه له کومی مبارکی وایم اود افغانستان د تل پاتې خپلواکې او آزادی په وياړه ډکه مبارزه کې دافغان ولس تلپاتې بریالیتوب غواړم.
خپلواکي او آزادی
هردولت دواکمنی (حاکمیت) حق لری. او دواکمنۍ درلودونکۍ دولت هغه دي چه خپلواکي او آزادی ولری اوخپلواک او آزاد دولت هغه دي چئ د اشغال او دبهرني سلطي لاندې واقع نه وي اوپه خپل ملي برخه ليک مسلط وی؛ د ملي صلاحيت درلودونکۍ وی اود دولتی نظام یا سیاسی رژیم د ټاکلو اود کورنیو او بهرنیو چارو د پرمخ بیولو کی آزادي ولری؛ د نورو دولتونو سره رسما دحاکميت له نظره برابر وی؛ ملی ګټې لري يعني(دملي هويت او ملي موجوديت اوبقا خاوند اوپه خپل سياسي برخه ليک مسلط دی او پورته ټول حقونه په عمل کې کارولی شی. او په همدی ډول حاکمیت لرونکی او خپلواک آوازاد دولت هغه دی چی د ملي ګټو لرونکی دی او داحق وکارولی شی او ازادي او خپلواکي ېې دنړيوالو منل شوو موازينو له مخې تضمین شویده، او هیڅوک نه شی کولای په کورنیو او بهرنیو چارو کی یی خپلواکی اوآزادی سلب کړی.
دا پداسی حال کی ده؛ چه کلوبالیسم او نړیوال کیدو په دوران کی دنړيوال اقتصاد ((ديوکاسه)) کيدو، نړيوالو اړيکو د هم سويه کيدو او ټينګيدو تر تاثيراو نفوذ لاندي دهیوادونه او دولتونه خپلواکی او آزادی دردرلودلو باوجود او کارولو کی؛ د سياسي رژيم په ټاکلو، مدني قوانينو په وضع کولو اوبشري حقونو دتامين په برخه کې دنړيوالو غوښتنو اوموازينو تابع دي او محدود شويدي؛ خو دددولتونو د نړیوالو حقونو له مخی هيڅوک حق نلري چه دملتونو د خود ارادیت حق او دیوه دولت د خپلواکۍ او آزادی او د حاکميت د تساوۍ حق تر پښو لاندي کړي. خو په عمل کې هم په تيرو او هم اوس کې ددولتونو اوملتونو واکمني، آزادي او خپلواکي د استعماري اوزبر ځواکونو له خوا په پرله پسې ډول تر پښو لاندې شوي اودادي زمونږ دسترګو وړاندې زمونږ دهیواد سیاسی خپلواکی او دنړۍ په نورو سيمو کې په مختلفو ډولونو ترپښو لاندې کيږي. او پدې ډول ليدل کيږي چه نړیواله ټولنه د زوراو ځواک په ډګر بدله شوی، چه په هغه کې د ځواکمن اړخ قانون حاکم شويدی او چلیږی. او دا ظالمانه نړيوال نظام چه په هغه کې آزادی او حق تر پښو لاندي کيږي او يوازي زور چليږي، بايد بدلون ومومي.
دافغانستان د خپلواکۍ او آزادی غورځنګ
زمونږ ګران هیواد افغانستان، لرِغونۍ تاریخ اوزوړ تمدن لری. دغی خاورې ته د لرغونو تمدنونودزیږیدو او د ودې ټاټوبۍ او زانګو وایی. پدی خاوره کې ستر فرهنګونه را منځته شوی، سره یو ځای شوی او غوړیدلي دی. دهمدې خاورې نه «پندار نیک، ګفتار نیک اوګفتار نیک» غږ را پورته شویدی اوددې ځايه دعلم اوفلسفې َ، ریاضی، نجوم، طبابت، عرفان، هنر او ادب مشالونو او سرغندویان را پورته شویدي. افغانستان ته دآسیا زړه، دسوداګرۍ څلورلاره، او داستعمار ګرو او پراختیا غوښتونکو ځواکونوګذرګاه او پامیر ته یی ددنیا بام وایی. دوریشمو لاره دهمدغی خاوری تیره شویده، اونړیوال پراختیا غوښتونکي او چپاول ګردطلاي مرغه ((هندوستان)) دترلاسه کولو لپاره َاو په منخنۍ آسیا، عربی بحیره اوپه فارس باندې د تسلط اوحکمرانۍ په مقصد دهمدی ستراتیژیک معبر څخه تیر شویدي اود همدې لارې دکنترول پر سر دیو بل سره ډغرې وهلي اوجنګیدلي او ګټه پورته کړې ده. اوددغواستعماري اواستیلاګرو ځواکونو له جملې، ځينو په همدې خاوره کې ماته خوړلې ده اوهمدلته دفن شویدي، نو ځکه دغې خاوری ته «د زبرځواکونو هديره» هم وایی. او دافغانستان دغه مهم جيو پوليتيک، جيو ستراتيژيک او جيو ايکونوميک موقعیت، ددې هیواد داوسیدونکوپه ملی اوسیاسی برخه لیک کی تل عمده او ټاکونکۍ او مثبت او منفی رول درلودلۍ اواوس یی هم لری.
دافغانستان اوسیدونکې، په وطن مین اومیړني، شریف اونجیب خلک دي. خپلواکي اوآزادی د بل هرڅه نه ورته ګرانه ده اودهغه د ترلاسه کولو اوساتلولپاره تل جنګدلی او بی ساری قربانی ورکړې ده او ددې ولس ملي ځانګړتيا او ټول تاریخ تشکیلوی. نوځکه افغانستان ته دآزادۍ او خپلواکۍ د غورځنګونو د غلیان نقطه اوافغانانو ته د ملی آزادی بښونکوغورځنګونو سرغندویان وايي. او که دا ولس، ځان وپيژني او متحد شی، ددې توان لري چه دآسیا په زړه کی په یوه ځواکمن اوسرلوړی دولت - ملت مبدل شي اویوه پرمختللي او غوړیدلی هیواد را منځته کړی
دافغانستان خللکو دخپلواکی او آزادی دِغورځنګ په بهیر او ۱٧۴۷ میلادی کی د احمدشاه بابا ترمشرۍ لاندی معاصر ملي دولت رامنځته کړ؛ کوم چه په یوه ستره امپراطوری بدل شو، چه د مشهد نه تر کشمیره او دډهلي اود امو دسیند نه ترعربي بحیرې، ېې په یوه ستره ساحه باندی حاکمیت درلود. خو دغه دولت او امپراطوری ډیر دوام ونه کړ، او د احمدشاه بابا دمړینی وروسته دده داخلافو ترمنځ ددولتی واک پر سر د کړکیچونو، درباری خپل منځی اختلافونو او دسیسو، قبیلوي دشمنيو او کورنيوجګړو، ملوک الطوایفې نظام اووروسته پاتې والي او دپردیو د یرغلونو اوپه دی خاوره باندې د تسلط لپاره د «سترې لوبې» په دوران کې، داستعماری ځواکونو د مقابلې او رقابت له کبله له منځه لاړ، او هیواد دخاورې ځنې برخې ېې له هرې خوا قیچې شوې، او په نتیجه کې په مستعمره او نیمه مستعمره هیواد بدل شو اود اوسنی نقشې شکل ېې غوره کړ، وران شو او دنړیوال پرمختګ دکاروان څخه وروسته پاتې شو.
خپلواکۍ بیا ترلاسه کول
دافغانستان خلک په ازادی ِغوښتونکو خلکو او ملت یادیږی او ټول تاریخ دځپلواکی آو ازادی لپاره دمبارزی ا وجد وجهد تاریخ دی چی یوه زرینه پاڼه یی د غازي شاه امان الله خان او د افغان ځوانانو دمشروطه غو ښتونکي او تجدد پلوه ملي غورځنګ تشکیلوی؛ کوم چی شاه امان الله د ۱۲۹۸ لمریز ددلوې په میاشت کي د افغانستان خپلواکئ اعلان کړه او بیا تر لاسه کړه او دیوه خپلواک اوملي - مترقی دولت تهداب کیښود. اود عید ګاه په جومات کی ېې یوې ستري تاریخی غونډې ته دافغانستان دخپلواکئ داعلان په ترڅ کې دخپل حکومت دپروګرام اساسی ټکی پدې ډول وړاندې کړل «د افغانستان دولت، دنړۍ دنورو خپلواکو قدرتونو په شان دهیواد دننه اوبهر باید آزاد او خپلواک وي، دافغانستان ملت دهیواد دننه کامله آزادي لري اودهر ډول تیري اوظلم نه محفوظ دي اوخلک یوازې دقانون اطاعت باید وکړی اوبس. اجباري کار اوبیګار په ټولوبرخو کې منعاولغوه دی. زمونږ حکومت به په افغانستان کې اصلاحات راولي چه زمونږ ملت او مملکتوکولاي شي دنړۍ د متمدنو ملتونو په منځ کې مناسب ځای او مقام ترلاسه کړي. زه به دهیواد په چارو کې مشوره دخپل کار او حکم لارښود وګرځوم... .»
اماني دولت د افغانستان لپاره د (ځوانوافغانانو دمشروطیت دغورځنګ) دمرام او د علامه محمود طرزی د فکرونو څخه په الهام او پیروی لمړي اساسي قانون او ددولت پروګرام تدوين کړ، چه دهغه مفاد او اساسي کرښي په لادې ډول دي
)) دافغانستان د تاريخي موجوديت او ملي هويت ساتل او ټينګول، د ملي حاكميت داصل تامين او ددولت په چارو کې دولس ګډون، د هیواد والي «شهروندۍ» او ټولنیزې همپالنی داصل دتسجيل او ترويج پر مبنا دهيواد دټولو اوسيدونکو رسمي برابری او دهیواد ولو د اساسی حقونو اوآزادیو تامین، د مرکزیت اوپه هيواد کې دوروڼو اوسيدونکو قومونودبرابري داصل پر مبنا دهيواد او ملت یوالۍ، دتجدد (مدرنیتی) پر اساس پرمختګ او دټولنی هراړخیزه وده، دنوی او مدرنې قانون جوړونې پر اساس د سیاسی تاسیساتو، دولتي دندو او حقوقي سیستم عرفی کول، دملي اوردوجوړل او دهيواد دفاعي قابليت لوړول، او دافغانستان دملي ګټو پر مبنا دمتوازنو نړیوالو اړیکو او خپلواک ملی سیاست پر مخ بیول)). پدې ډول دزمري ٢٨ او د اماني دولت په تاسیس سره دیوه ملي انقلاب په څیر د پردیو دتسلط او استبداد څخه دافغان ولس دژغورنې او د خپلواکئ او ملي واکمنئ، ملي یووالي، مشروطيت او دموکراسۍ، آزادئ، برابرئ او دنوې او مترقي ټولنې ته دتيريدو په لارکې دافغانستان دخلکو دمبارزي او جهد وجهد الهام بښونکئ اودویاړه ډک پیل شمیرل کیږي.
خو؛ خپلواکۍ او آزادی هغه وخت ارزښت لري چه دفاع او ساتل شي
دافغانستان خلکو «دافغان ځوانانو ملي، مترقي غورځنګ» په داوږده جدوجهد او بي ساري قرباني په نتيجه کې خپلواکۍ او ملی واکمني ترلاسه کړه او دشاه امان الله ترمشرئ لاندي ېې دلمړي خپلواک، مدرن او مترقي دولت اساس کیښود، خو له بده مرغه دغه ملي او مترقي دولت د هیواد دآزادی او پرمختګ ضد کړیو د بغاوت او شرارت له کبله چه دبهر څخه تحریک او ملاتړ کیده داصلي عامل په توګه له یوې خوا او ديوه پياوړي مرکزي دولت دایجاد او مترقی اصلاحاتودتحقق او ښې حکومت دارئ په را منځته کولو کې ددولت دپاتې راتلو په وجه له بلې خوا دوام ونه مونداو سقوط ېې وکړ.
دشاه امان الله دحکومت دسقوط نه وروسته رامنځته شوې سیاسی تشې (خلا)، انارشی او کورنۍ جګړې ډیر دوام ونه موند او مرکزی دولت اعاده شو او دیوه حاکمیت لرونکۍ دولت په توګه دافغانستان موقف وساتل شو. خو نوي حاکمیت ونه شوای کولای د خپلواکۍ او مشروطیت دغورځنګ اهداف په سمه توګه تعقیب کړي، ملي او مترقی ِغورځنګ وځپل شو او هیواد داستبدادي اداري لاندئ راغۍ، اواقتصادی َ، ټولنیز او فرهنګی رکود کی پاتې شو. خو مبارزې دوام وموند او د تيري میلادي پيړۍ د٦٠-٩٠ کلونو ترمنځ د اجتماعی – اجتماعی ودی له امله سیاسی رکود او اختناق مات شوو او په هیواد کی نوي ملي اومترقي ځواکونو را منځته شول اودخپلواکئ دساتلو او تجدد، مشروطیت او دموکراسی او دسیاسی پر مختیا په لارکې مهمې لاسته راوړنئ ترلاسه شوې.
خو له بده مرغه تاريخ بياتکرارشو او هیواد دسړي جګړي په ډګر بدل شو او د ملي دموکراتیکو او مترقی بدلونو په مقابل کې دپرمختګ ضد کورنيو ځواکونو دمخالفت، مقاومت اوبغاوت او بهرنی دخالت او لاس وهنو له کبله دخپلواکی او ازادی اود یوه خپلواک، آزاد، دموکراتیک، پرمختللي او غوړیدلی افغانستان درامنځته کیدو داعیه بيا دماتې سره مخامخ شوه. او په پاې کې هيواد د ۱۹۹۲-۲۰۰۱ کالونو د ملي تراژیدئ او ددولت دله منځه وړلو دواک دخلا، انارشئ او کورنئ جګړې او ورپسی دطالبانو دواکمنی اواستیدادی نظام له امله د آزادۍ، خپلواکۍ، مشروطيت، دموکراسۍ اودهیواد د پر مختيا په لارکې دافغان ولس د مبارزې جدوجهد ټولې لاسته راوړنې تباه شوي اوهيواد په وروسته پاتې والي محکوم او شاه ته مځنيو پيړيو ته لاړ او دتروريسم په اډه بدل شو.
افغانستان اوس په کوم ځاي کي يو؟
سره له دي چه دطالبانو دحکومت دسقوط وروسته دافغانستان دریځ په دفکتو کی ديوه مستقل او واکمني لرونکي دولت په توګه اعاده شويدي اود اساسي قانون له مخي قانونا او بلقو د خپلواکی اوآزادی دتامين لپاره امکانات ته رامنځته شوي او اساسي نهادونه او موسسات فعال شويدي. خوواقعيت دادي چی افغان دولت په خپلو چارو کې په پوره ډول خپلواک او ملي صلاحيت نه شي کارولی او په بهرنی نظامی ملاتړ متکی دی او توان نه لری چه خپلې ملي ګټې په مستقلانه ډول وساتي اودنورو دولتونو سره دتساوي موقف په عمل کې وکاروي او دا پداسي حال کې ده او تاريخ ښودلې چه هيڅ هيواد او په ځانګړی ډول افغانستان، هيڅکله دبهرنيو په اتکا او زور آزادۍ او خپلواکۍ ته نه شي رسيدلۍ. افغانان په خپل سیاسی برخه لیک په پوره ډول ندي مسلط شوي او دسیاسی مشروعیت مشکل ندی حل شوی او دواک په جوړښت او دولتی اداره دقشری، ارتجاعی او افراطی کړیو د تسلط له امله دافغانستان دملي او مترقی غورزنګ اهداف او دخپلواکئ، دموکراسئ او دموکراتیک نظام داستقرار او يوې مدنی ټولنی د ایجاد او دهیواددهراړخیز پرمختګ داعیه همداسې دسترو ګواښونو سره مخامخ ده.
سیمه ایزاونړیوالی قوتونه چه هریو یی زمونږ په هیواد کې د ځانګړو او متضادو ګټو په لټه کې دي او خپلو موخو ته دهر ډول وسایلوڅخه کار اخلي؛ دافغانستان خپلواکي او ملی حاکمیت يي دګواښ سره مخامخ او محدود کړئ دئ؛ زمونږ هیواد ته دولتی تروریسم صدور همداسی دوام لري او القاعده او ۲۱ تروریستی ډلی ددولت پرضد په ټول توان جنګږي او تلاش لري، څو بیا په افغانستان ((دآسیا په زړه)) مسلط شی او په سیمه او نړئ کی خپلې موخو ته ورسیږي. په دي ډول ليدل کيږي چه افغانستان اوافغان ولس په اوس کې هم دخپلې خپلواکۍ او آزادی دساتلو اودهغه داساسي موخو يعني ديوه پياوړي، پايښت لرونکي او په ملي واکمنۍ متکي او ټولنيزې پرمختيا ته متعهد، حقوقي، مدني او پرمختللي دولت درامنځته کيدو، جوړيدو او استقرار په ډګر ګې دسترو چلجونو او ستونځو سره مخ دی.
نو څه بايد وشي چه افغانستان دخپلې ازادی او خپلواکۍ دفاع او ساتنه وکولاي شي؟
دهیوادونو او ملتونو تجربي ښې چه یو هیواد خپلواکي او آزادی د یوه ځواکمن ملی دولت او متحد ملت؛ وړ زعامت اودولس په خدمت کې سالمې دولتي ادري، ملي اردو اونظامي – امنيتي کارامده دستګاه دموجوديت، دلوړدفاعي قدرت، غوړيدلۍ او ځواکمن ملې اقتصاد اومجربي ديپلوماتيکې دستګاه او په ملي ګټو ولاړې فعالې ديپلوماسۍ، په صورت کي دفاع اوساتل کيږي.
افغانستان د خپلواکۍ او آزادی او دهغه دارزښتونو او موخو دساتني او تامين لپاره بلقوه پوره انساني، مادي او معنوي امکانات اوزميني لري، خو يوازي ديوه پياوړي ملي او دموکراتيک دولت جوړښت او استقرارته اړتيا ده، چه پورته دندي ترسره شي. او داډول دولت به په افغانستان کې هغه وخت رامنخته شی او استقرارمومي چه په روانه سياسي مبارزه کې دهيوادآزادي غوښتونکي، تجدد پلوه، ملي، دموکرات او عدالت پلوه سياسي اوټولنيز ځواکونه، قطعي او پريکړونۍ بر ياليتوب ترلاسه کړي او په ټولنه او دولت کې د مسلط سياسي جريان په حيث تثبیت شي.
داځواکونه په افغانستان کې په زياته اندازه وجود لري چه باید په یوه غورځنګ او واحده وطنی جبهه کی سره يو شي او په مسالمت او قانوني ډول په روانه سیاسی مبارزه کی اغیزمنه برخه واخلی او په سیاسي وضعیت کی دارګانیک حضور دتامین او يو ه دموکراتيک بديل د رامنځته کولو له لارې د خپلواک، آزاد دموکراتيک، غوړيدلي، پر مختللي، پیاوړي اوسرلوړي افغانستان دجوړولو اویوی دموکراتیکې او مدنې، مرفه او عادلانهټولنې دایجاد تاریخياو ملي داعیی په عملي کولو کې خپل هوډونه ترسره کړي.
نیک مرغه دی وی دافغانستان دخپلواکی د بیرته اخیستلو ورځ او جشن!
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۹ـ ۱۹۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright © bamdaad 2019
امریکا در هیبت « ترامپیزم » درگیر جنگ با جهان
اردشیر ز.قنواتی
ایالات متحده امریکا هنوز بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان و به تبع تاثیرگذارترین قدرت سیاسی ـ امنیتی در نظام بین المللی است که به همین دلیل می توان از آن به عنوان اصلی ترین قدرت هژمونیک جهان معاصر نام برد. اما این قدرت هژمونیک با ظهور قدرت های نوظهور و بازسازی روسیه، در حال افول است و این افول در تمامی عرصه های اقتصادی، نظامی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی در طی یک روند عینی در حال انجام است.
ظهور پدیده « ترامپیزم » در این کشور به خلاف نظر بسیاری یک اتفاق پیش بینی نشده و خارج از روند حرکتی ساختار سیاسی حاکم بر این کشور نبود. در واقع پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ ترسایی محصول همین روند افول هژمونی و چگونگی امکان بازدارنده گی این مسیر بوده است. به همین دلیل بسیاری از سیاست های اعمالی دولت ترامپ هرچند که بعضا با رفتار توییتری وی به نظر می رسد حرکات احساسی و تصمیم های شخصی است، اما این برداشت بسیار گمراه کننده است.
تفاوت سیاست های ترامپ با همتای سابق خود باراک اوباما ، در این می باشد که رییس جمهوری قبلی امریکا با پذیرش و درک این روند افول هژمونی، هم چنان سعی داشت تا با همکاری با جامعه جهانی و به خصوص متحدین سنتی خود سرعت این افول هژمونی را کند و بطی تر کند ولی ترامپ به عنوان کارگزار دولت پنهان با اتخاذ سیاست تهاجمی و بازدارنده گی منفی تلاش می کند « چرخ تاریخ » را با اهرم فشار و قاعده باج گیرانه به عقب بازگرداند. بدون هیچ تردیدی این سیاست تهاجمی در کوتاه مدت امکان بی نظمی و تشدید آنارشی در جامعه ملی امریکا و جامعه بین المللی را به میزان زیادی تشدید کرده و بسیار تنش زا خواهد بود. به خصوص در آنجا که سیبل این تحرکات منازعه جویانه فراتر از برخورد با دولت های ضعیف به عرصه برخورد و تقابل قدرت های بزرگ بین المللی و به خصوص چین و روسیه کشانده می شود.
روز پنج شنبه اول ماه اگست دونالد ترامپ اعلان کرد که از ابتدای ماه سپتامبر بر سیصد میلیارد دالر از کالاهای وارداتی از چین تعرفه ده درصدی اعمال خواهد کرد چرا که پکن هم چنان حاضر نیست به پیمان پیشنهادی واشنگتن برای متوازن سازی تراز بازرگانی دو کشور تمکین کند. این در حالی بود که تنها یک روز از زمان بازگشت هیات اقتصادی امریکا به ریاست استیو منوچین ، وزیر مالیه این کشور از سفر به چین و مذاکرات دوجانبه برای یافتن یک راه حل و توافق گذشته بود و قبلا نیز امریکا بر دوصد و پنجاه میلیارد دالرازکالاهای چینی تعرفه بین ده تا بیست و پنج درصدی وضع کرده بود. در مورد قبلی در تلافی وضع تعرفه از طرف امریکا رهبران چین هم بر یکصد و ده میلیارد دالر کالای امریکا تعرفه های سنگین بستند و اتفاقا خیلی هدفمندتر بیشتر محصولاتی را مشمول تعرفه کردند که اقتصاد در بخش کشاورزی و در ایالت های میانی و به خصوص پایگاه رای جمهوریخواهان را هدف قرار می داد. نتیجه دور اول این رویارویی یا « جنگ تجاری » بنا به گفته اکثرتحلیل گران و اقتصاددانان امریکایی و بین المللی بیشتر به زیان واشنگتن تمام شد و بر اساس آمارهای رسمی نه تنها صادرات چین به امریکا کاهش پیدا نکرد که حتا از افزایش تقریبا هفت درصدی هم برخوردار بود. بر اساس گزارش روزنامه اتریشی » اشتاندارد» تراز تجاری چین در مبادلات کالا با امریکا در ماه جون ۳۰ میلیارد دالر مثبت بوده، در حالی که این رقم در ماه قبل از آن ۲۷ میلیارد دالر بوده است و در طی شش ماه اول سال ترسایی جدید نسبت به سال گذشته صادرات چین به امریکا از ۱۳۳,۷ میلیارد دالر به رقم ۱۴۴,۵ میلیارد دالر رسیده است. بر اساس گزارشات بلافاصله بعد از اعلان تصمیم ترامپ برای بستن تعرفه ده درصدی به سیصد میلیارد دالر بر کالاهای چینی بازار سهام « داوجونز» در امریکا دو درصد سقوط کرد و بنا به گفته روسای اتاق های بازرگانی و اقتصادی این جنگ تجاری بیشتر مصرف کننده گان امریکایی را در معرض آسیب قرار داده است.
هم زمان با تشدید جنگ تجاری با چین یک روز بعد در روز جمعه دوم ماه اگست امریکا ابتدا با خروج رسمی از پیمان « منع موشکهای هسته ای میان برد » موسوم به (آی ان اف) با روسیه وارد یک مسابقه تسلیحاتی جدید از نوع « جنگ سرد» گردید که صدای اعتراض جهانی را درآورد و چند ساعت بعد هم به بهانه پرونده مسمومیت شیمیایی « سرگیی اسکریپال » جاسوس سابق روسی در بریتانیا، دور جدیدی از تحریم ها را علیه این کشور اعلان کرد.
خروج از پیمان سالت جدید که شامل محدودیت برای ساخت موشک های کوتاه برد و میان برد از ۵۰۰ کیلومتر تا ۵۵۰۰ کیلومتر در سال ۱۹۸۷ ترسایی بین شوروی و امریکا منعقد شده بود و در سال ۲۰۱۱ با دولت روسیه به روز شده بود، زنگ خطر برای صلح و امنیت جهانی را به صدا در آورد و با اعترضات جهانی مواجهه شد. بهانه این خروج هم ظاهرا ظن ساخت موشک «ام ۷۲۹» بوده است که گفته می شود زیر پنجصد کیلومتر برد دارد اما هنوز هیچ مستند و سندی به غیرچند گزارش اطلاعاتی در این خصوص وجود ندارد. در هر دو مورد جنگ تجاری و جنگ سرد جدید بلافاصله رهبران چین و روسیه واکنش نشان داده و ابتدا هیوا چون ینگ، یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه چین گفته است « ما هرگز فشار حداکثری ، ارعاب یا باج خواهی را نمیپذیریم و در خصوص موضوعات اصلی ما یک اینچ هم به عقب نخواهیم نشست» و در مورد دومی هم روس ها نیز با استناد به خروج واشنگتن از پیمان سالت جدید آنان نیز خروج خود را رسما اعلان کردند. جناح جنگ طلب و تندروی حاکم بر واشنگتن درحالی وارد جنگ تجاری با چین و جنگ سرد جدید با روسیه شده است که هم زمان در خلیج فارس بزرگترین تنش های محتمل به جنگ با جمهوری اسلامی را دنبال می کند و در کنارگوش خود نیز با مدیریت جان بولتون ، نماد جنگ طلبی دو دهه اخیر در ساختار سیاسی امریکا، گریبان ونزویلا را سخت گرفته و مصمم است که با ساقط کردن دولت نیکلاس مادورو ،مهره دست نشانده خود وان گوایدو را بر سر کار بیاورد.
تازه این تمام داستان نیست و دولت ترامپ هم اکنون در پرونده های زیادی به متحدین سنتی خود در اتحادیه اروپایی و حتا هند و جاپان نیز درگیر شده است. هم زمانی تمام این وقایع و تنش ها با حربه تحریم و تهدید جنگ، نشان می دهد که امریکای امروز در هیبت یک امپریالیرم افسارگسیخته برای جلوگیری ازافول هژمونی خود با تمام جهان به غیر ازمحدود کشورهای هم پیمان در سیاست جنگ طلبی خود، بیش از همیشه به یک تهدید جهانی تبدیل شده است. جدا از اینکه در راستای این سیاست منازعه جویانه بعضی کشورهای ضعیف تر و در سیبل قرارگرفته چون ایران می تواند در چارچوب تشدید منازعه بیشترین آسیب را ببینند، اما در تحلیل نهایی این هماوردی امپراتوری در حال افول با صلح و امنیت و حتا اقتصاد جهانی بیش از همه به خود امریکا در میان مدت و درازمدت آسیب خواهد زد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۹ـ ۰۹۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.
Copyright © bamdaad 2019