چرا ایران راه حل دو دولت برای فلسطین را رد می کند؟
در باره ختم اشغال فلسطین و برقراری صلح پایدار میان گروه های مختلف اتنیکی در شرق میانه طرح های گوناگونی توسط کارشناسان پیشکش شده است که سه طرح هواداران بیشتری داشته و در مجامع بین المللی مورد بحث و گفت وگو قرار میگیرد .
گزینه یک دولت ( فلسطین / اسراییل ) ، طرح دو (دولت مستقل فلسطین و دولت مستقل اسراییل ) ، و طرح سه دولت ( اسراییل ، غزه و کرانه غربی مستقل و یا زیر اداره اردن و مصر) . با آنکه طرح دو دولت که از سوی سازمان ملل متحد پذیرفته شده بیشتر مورد توجه قرار گرفته است ، در این اواخر بخصوص پس از نشست مشترک کشورهای اسلامی ـ عربی در قطر مساله طرح یک دولت و دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران خبرساز شده است . بخاطر آشنایی با این گزینه مقاله ایوان کسیک را خدمت خوانندگان تارنمای بامداد پیشکش میداریم . امید مورد پسند قرار گیرد . بـامــداد
ایوان کسیک
ایران راه حل دو دولت در موضوع فلسطین را مردود دانسته و درعوض بر شکل گیری یک دولت واحد و دموکراتیک بر اساس همه پرسی میان تمامی ساکنان اصلی این سرزمین تأکید می کند.مجمع عمومی سازمان ملل متحد هفته گذشته با رأی قاطع خود «اعلامیه نیویارک» را که به ابتکار عربستان سعودی و فرانسه تهیه شده بود تصویب کرد. این بیانیه خواستار اجرای راه حل دو دولت در خصوص مساله فلسطین است.قطعنامه در حالی با ۱۴۲ رأی موافق در برابر ۱۰ رأی مخالف ( شامل رژیم صهیونیستی، ایالات متحده، هنگری و ارجنتین ) و ۱۲ رأی ممتنع به تصویب رسید که جمهوری اسلامی ایران نیز در میان کشورهای ممتنع قرار داشت.ایالات متحده و رژیم صهیونیستی این نشست را تحریم کردند و رأی گیری تنها یک روز پس از آن برگزار شد که نخست وزیر اسراییل، بنیامین نتانیاهو، علناً اعلام کرده بود که دولت فلسطینی تشکیل نخواهد شد.موضع ایران مبتنی بر حمایت دیرینه اش از تأسیس یک دولت دموکراتیک واحد در فلسطین است، دولتی که بقای آن از طریق همه پرسی ساکنان بومی تضمین می شود.
تصمیم تهران به عدم مشارکت در رأی گیری اقدامی منفعلانه نبود، بلکه موضعی سیاسی و حساب شده بود که طی نامه ای رسمی خطاب به سرمنشی سازمان ملل تشریح شد. در این نامه به اصولی بنیادین پرداخته شد که به اعتقاد ایران، اساساً در متن اعلامیه نادیده گرفته شدهاند.نمایندگی ایران در سازمان ملل تأکید کرد که هرگونه راه حل عملی باید بر شناسایی حق غیرقابل سلب ملت فلسطین در تعیین سرنوشت و نفی جا به جایی اجباری استوار باشد، اصولی که به باور ایران در «اعلامیه نیویارک» به طور شایسته منعکس نشدهاند.
این رأی گیری نشان داد اختلافات عمیقی در جامعه جهانی بر سر مسیر رسیدن به صلحی عادلانه و پایدار در فلسطین وجود دارد، اختلافی که میان ابتکار دیپلوماتیک مورد حمایت اکثریت کشورها و مخالفت اصولی و ایدیولوژیک بازیگران منطقه ای همچون ایران آشکار شد.
چرا ایران از رأی گیری درباره راه حل دو دولت خودداری کرد؟
تهران امتناع خود را بر مبنای مخالفتی اصولی و بنیادین با محتوای قطعنامه و کاستی های ذاتی آن توجیه می کند. ایران بارها اعلام کرده است که صلحی پایدار تنها در صورتی دست یافتنی خواهد بود که حقوق تاریخی و غیرقابل انکار ملت فلسطین به رسمیت شناخته شود، حقوقی که به باور ایران، بیانیه اخیر نادیده گرفته است.از نگاه ایران، این بیانیه واقعیت های میدانی را تحریف می کند و میان رژیم اشغالگر و ملت تحت اشغال، نوعی همسنگی کاذب ایجاد کرده است، در نتیجه، مسوولیت اصلی بیش از هشتاد سال اشغالگری، جنایت و محرومیت ملت فلسطین از حقوق بنیادین، از دوش رژیم صهیونیستی برداشته می شود.
تهران همچنین بر این باور است که اعلامیه، اشغالگری نظام مند و تداوم حضور صهیونیستها در سرزمینهای فلسطینی را در قالب پروژهای استعماری عامدانه نادیده گرفته است، پروژهای که از عوامل اصلی بی ثباتی منطقه محسوب می شود.
ایران بر این نکته نیز انگشت می گذارد که تدوین کنندگان بیانیه، عامدانه نقش بازدارنده اسراییل و ایالات متحده امریکا در تحقق ایده دو دولت را سانسور کردهاند و در نتیجه، کل فرآیند را فاقد صداقت می دانند.از سوی دیگر، روایت ارایه شده از وقایع ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ ترسایی از منظر ایران ناقص و مغرضانه است، چرا که آن روز را از متن ۸۰ سال اشغال و استعمار جدا می کند و هم زمان حق مشروع ملت فلسطین به دفاع از خود تحت قوانین بینالمللی را نادیده می گیرد.
ایران همچنین مخالفت صریح خود را با خواست بیانیه مبنی بر خلع سلاح گروههای مقاومت فلسطینی اعلام کرده و آن را نقض حقوق یک ملت تحت اشغال می داند، امری که آنان را بی دفاع رها خواهد کرد.سرانجام، کنار گذاشتن مسایل حیاتی امنیت منطقهای ( همچون ایجاد منطقه عاری از سلاح های هستهای در غرب آسیا ) تهران را بیش از پیش به این نتیجه رسانده که بیانیه اخیر چارچوبی جامع و جدی برای صلح نیست، بلکه ابزاری است که استمرار بحران را تسهیل می کند.
راه حل دو دولت چیست؟
راهحل دو دولت چارچوبی است که در دهه های گذشته به عنوان مکانیزمی دیپلوماتیک مطرح بوده تا از طریق آن دو دولت مستقل در سرزمین فلسطین تاریخی تشکیل شوند. بر اساس آن، دولت فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ با پایتختی بیت المقدس شرقی تعریف می شود، همراه با ترتیباتی درباره تبادل اراضی و بحث بازگشت آوارگان.
اگرچه مجمع عمومی سازمان ملل با ۱۴۲ رأی موافق این چارچوب را بهترین مسیر برای صلح معرفی کرده است، اما ایران و برخی دیگر کشورها این طرح را ناکام و غیرواقع بینانه می دانند. از دید آنان، نتیجه عملی این سیاست چیزی جز تشدید نقض حقوق فلسطینیان و تثبیت سامانه ای آپارتایدی نبوده است.گسترش شهرک سازیهای غیرقانونی در کرانه باختری، تکه تکه شدن قلمرو فلسطین و مخالفت صریح رهبران سیاسی صهیونیستی با اصل دو دولت، همگی نشانههایی هستند که نشان می دهد این راه حل عملاً به پوششی دیپلوماتیک برای ادامه اشغال تبدیل شده است.
راه حل یک دولت چیست؟
راه حل دولت واحد، الگویی جایگزین است که تشکیل یک حکومت دموکراتیک فراگیر را در کل سرزمین فلسطین تاریخی ( از رود اردن تا دریای مدیترانه ) پیشنهاد می دهد.این دولت میزبان همه ساکنان فعلی اعم از مسلمانان و مسیحیان فلسطینی، یهودیان اسراییلی و سایر سکنه خواهد بود و حقوق برابر برای همه از حیث شهروندی و سیاسی فراهم می سازد.مبنای اصلی تحقق این طرح، برگزاری همه پرسی سراسری و آزاد با مشارکت تمامی ساکنان اصلی فلسطین است، کسانی که پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در این سرزمین زندگی می کردند. شرط لازم برای این فرآیند نیز بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی به موطن خود است.
حامیان این طرح، از جمله جمهوری اسلامی ایران، آن را تنها راه حل دموکراتیک و پایدار می دانند، چرا که ساختار تبعیضآمیز و آپارتایدی موجود را از اساس برمی چیند. مقایسه این سناریو با سقوط نظام اپارتاید افریقای جنوبی نیز در گفتمان ایران جایگاهی ویژه دارد.موضع کلی ایران در مساله فلسطین سیاست ایران در قبال مساله فلسطین بر اصولی تغییرناپذیر استوار است: عدم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و حمایت مستمر سیاسی و معنوی از مقاومت فلسطین.
تهران هرگونه طرح تقسیم فلسطین ( از جمله راهحل دو دولت ) را نوعی عقب نشینی در برابر مطالبات صهیونیستی می داند که حقوق ملت فلسطین و آوارگان را پایمال می سازد.ایران در سازمان ملل چهار گام مشخص را به عنوان طرح دموکراتیک جایگزین پیشنهاد داده است:
ـ بازگشت آوارگان به موطن اصلی،
ـ برگزاری همه پرسی با مشارکت کلیه ساکنان بومی،
ـ تشکیل نظام سیاسی برآمده از آن همه پرسی، و
ـ واگذاری تصمیم گیری درباره ساکنان دیگر به دولت منتخب.به باور جمهوری اسلامی، مقاومت و دفاع از حقوق فلسطین بخشی مشروع از حقوق بینالملل محسوب می شود و حمایت از گروههای مقاومت نه بر مبنای هویت مذهبی، که بر اساس اصل ضداشغالگری صورت می گیرد. ج ج
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۰۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
بعـد از اوکراییـن
اسد کشتمند
تجربه عملیات ویژه نظامی در اوکرایین برای روسیه تجربه ای بس گران و سنگین، اما در عین حال بسیار کارآمد و آموزنده بود. جنگ با ناتو در خاک اوکرایین، آخرین ذرات توهم را درباره ماهیت غرب، امریکا و ناتو از ذهن روسها زدود. بقایای همان توهمها سبب شده بود که روسیه تا اندازهای به تعارفات دیپلوماتیک و ظرافت های صحنه سیاست پایبند بماند. برای نمونه، روسها عملاً چنین میاندیشیدند که در برابر نفوذ امریکا و ناتو در کشورهای واقع در حوزه نفوذ مستقیم شان، دست کم از درون کشورها به فکر خرابکاری، کودتا و تغییر رژیم ها برنمی آیند تا همچون ناتو سیمای منفی به خود نگیرند.
این نگاه، ریشه در میراث نظام سوسیالیستی داشت، نظامی که پایبندی اخلاقی به معیارهایی مرتبط با زندگی تودههای مردم را در نظر می گرفت. در آن چارچوب، راهاندازی کودتا، دامن زدن به شکاف های فرقهای و مذهبی و گنجاندن این گونه ابزارها در سیاست خارجی، جایی نداشت. اما اکنون دیگر کار از کار گذشته است و مجالی برای تعارفات و پذیرش صدمات بیهوده به نام حفظ سیمایی پاک تر از دیگران باقی نمانده است.
زندگی خود بزرگ ترین مدرسه چند سویه است، در سه دهه و نیم پس از فروپاشی شوروی، امریکا لحظه ای از زیر نظرگرفتن و اثرگذاری بر سرنوشت روسیه بزرگ بازنایستاده است. تمامی این مداخلات در جهت تضعیف، خرد کردن و نهایتاً تحقیر روسیه به کار گرفته شد. انجام کودتای فاشیستی در اوکرایین در سال ۲۰۱۴، آماده سازی آن کشور، و سپس تحریک مستقیم به جنگ علیه روسیه ( و اکنون در دست گرفتن کامل هدایت این جنگ به دست خود ) امریکا را برای همیشه، و اگر زندگی مجال دهد برای دهه ها و حتی سدههای آینده، به دشمنی خونین برای روسیه بدل ساخته است.
هیچ یک از خدعه های حاکمیت پنهان امریکا ( همچون خیمه شب بازیهای ترامپ وار ) این حقیقت مسلم را خدشه دار نخواهد کرد که روسیه از این پس با شک و تردیدی کامل، هر گام امریکا را زیرنظرخواهد گرفت. جنگ اوکرایین نقشی بزرگ در این بیداری و در مجموع، در بیداری «جنوب جهانی » ایفا کرده است. بسیار محتمل است که پس از پایان ماجرای اوکرایین، روسیه با تحمل بار کمرشکن حضور تمام عیار ناتو در این جنگ ( ولو در قالب یونیفورم و سرباز اوکرایینی ) تغییراتی اساسی در روش سیاسی، دیپلوماتیک و شیوه برخورد خود با تمامی اشکال اقدامات نفوذی، خرابکارانه و تعرضی، به ویژه در کشورهای سابق عضو اتحاد شوروی، پدید آورد.
امروز دیگر برای روسیه ممکن نیست ( و شاید نیز به صلاح نباشد ) که با همان معیارها و شیوههایی که از دوران شوروی به میراث مانده است، در سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی خود نسبت به کشورهای بازمانده از اتحاد شوروی سابق عمل کند. در طول بیش از سه دههای که از فروپاشی شوروی می گذرد، روسیه در مقایسه با عملکرد کشورهای غربی در شرایط مشابه، مدارایی شگفت آور در قبال این کشورها از خود نشان داده است. بسیاری از جمهوریهای تازه استقلال یافته از این رویکرد مسالمت جویانه روسیه بهره برداریهایی غیرمنتظره و گاه ناموجه کردهاند.
اگر از تجربه های گرجستان و اوکرایین بگذریم، رفتار مولداویا، ارمنستان و به ویژه آذربایجان به روشنی نشان می دهد که رهبران این کشورها نه تنها به واقعیات امروزین صرفاً از منظر ظواهر می نگرند، بلکه از پیآمدهای اقدامات خود نیزغافل اند و گویی هیچ اندیشهای در این باره ندارند. عقل سلیم حکم می کند که به محض آن که پرونده اوکرایین بسته شود، روسیه با دقتی بیشتر و روشی نوین به مسایلی که از سوی کشورهایی چون ارمنستان و آذربایجان پدید آمده است، رسیدگی کند، چرا که راه دیگری برایش باقی نمانده است.
طبیعی است که چنین تغییر رویکردی فرآیندی زمان بر خواهد بود و نمی تواند یک شبه تحقق یابد. با این همه، اکنون پس از گذشت این سالیان و رویارویی روسیه با مشکلات متعدد، زمینه تغییر ذهنیت و دگرگونی در شیوه تعامل با این همسایگان نوظهور فراهم تر از همیشه است. نباید فراموش کرد که سیاست بینالمللی روسیه پس از سال ۲۰۰۷ و سخنرانی تکان دهنده پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ، وارد مرحله ای نوین از مقاومت قاطع در برابر پیشروی های ناتو شد. سیاست تعرضی و بی پروای امریکا در گرجستان در سال ۲۰۰۸، با دستان عروسک پروردهاش، ساکاشویلی، و سپس از سال ۲۰۱۲ با حضور سرگی لاوروف در راس وزارت خارجه روسیه، عملاً دیپلوماسی این کشور پوست انداخت و قید و بندهای سنتی به جامانده از دوران شوروی در روابط با غرب به تدریج به حاشیه رانده شد. حوادث سوریه و سپس اوکرایین نیز بر این روند شتاب بخشید.
امروز، پس از تحمل رنج های سنگین از سیاستهای تجاوزکارانه و تعرضی امریکا، همه نشانهها گواه آن است که روسیه دیگر تاب تحمل خیانت هایی را که رهبران کشورهایی چون آذربایجان در پیش گرفته اند، نخواهد داشت. و اگر همه بدعهدیهای امریکا و ناتو را در نظر آوریم، منطقی است که روسیه در برابر هرگونه پیشروی بعدی آنان در منطقه، این بار به گزینه تغییر رژیم در چنین کشورهایی بیندیشد. به راستی، هر کشور یا رهبری که در موقعیتی مشابه قرار گیرد، بر اساس تجربه های تلخ این سه دهه پس از فروپاشی شوروی، جز این راهی نخواهد یافت.
اما رهبران کوته بین و عاقبت نیندیشی چون الهام علی اف درنیافتهاند که روسیه ابزارها و امکاناتی در اختیار دارد که تنها به سبب وفاداری به سنتهای دیرینه به ارث مانده از سیاست شوروی سابق، تا اکنون از به کارگیری آن ها پرهیز کرده است. او از دگرگونیهای عظیم ژیوپولیتیکی منطقه و جهان بی خبر است و از قدرت ظاهری و زودگذر امریکا و اسراییل دچار سرگیجه شده است. گاه چنین به نظر می رسد ( و زمزمه هایی نیز در این باره شنیده میشود ) که برای روسیه شاید اندیشیدن به تغییر رژیم در آذربایجان آسان تر باشد تا مواجهه مستقیم با هیولای عاقبت نیندیشی چون الهام علیاف. همه می دانند که اگر روسیه به چنین گزینه ای روی آورد، امکاناتی شگرف و غیرقابل تصور در اختیار خواهد داشت.
نخست باید در نظر داشت که سیاست محیلانه علیاف تاکنون چون تیغی دو لبه هم علیه روسیه و هم علیه ایران عمل کرده است. آیا او اندیشیده است که در جهانی که رو به هویت خواهی و اعتلای نقش دین و مذهب ( بهویژه در میان مسلمانان ) نهاده، جمهوری آذربایجان با ۸۵ درصد جمعیت شیعه، زمانی تا اوایل قرن بیستم بخشی از ایران بوده است؟ برای هر ناظر عاقل و واقع بین، این حقیقت آشکار خواهد بود که در شرایط کنونی، که جمهوری آذربایجان سیاستی آشکارا خصمانه در برابر ایران و روسیه پیش گرفته است، این دو کشور ممکن است به جد در اندیشه کنار زدن علیاف از قدرت باشند. روسیه در آذربایجان دست باز دارد و ایران نیز از امکانات فراوانی برای تأثیرگذاری برخوردار است.
درست است که سوسیالیزم در تمامی جمهوری های شوروی سابق، از جمله آذربایجان، نقشی عظیم در تحمیل سکولاریزم ایفا کرد و جایگاه مذهب در سیاست و حکومت را به حاشیه راند، اما در طول سی وچند سال پس از فروپاشی شوروی، مردم بسیاری از نقاط آن سرزمین پهناور ( بهویژه در تاجیکستان و ازبکستان ) شاهد بودند که جنبشهای اسلامی با خشونت و گستردگی وارد عرصه سیاست شدند و حتی شکل جنگی به خود گرفتند. آذربایجان نیز نمی تواند مطمین باشد که «اسلام خواهی» از نوع شیعی آن در این کشور سربرنیفرازد؛ و در آن صورت، ایران نخستین و آخرین بازیگری خواهد بود که در این میدان سخن خواهد گفت.
شکی نیست که حضور اسراییل و ناتو در آذربایجان خط قرمزی پررنگ برای روسیه و ایران به شمار می آید. با توجه به این واقعیتها، روزهای ناخوشایندی در پیش روی علیاف خواهد بود. هرگونه نزدیکی و خوش خدمتی او به امریکا و اسراییل در برابر ظرفیت تخریبی روسیه و ایران وزنی نخواهد داشت. به همین ترتیب، این منطقه نیز می تواند آبستن تحولات شگرفی باشد؛ چرا که با فروپاشی قدرت پوشالی الهام علیاف، تغییرات بزرگی در منطقه رخ خواهد داد. یکی از پیآمدهای روشن آن، ارتقای جایگاه و نقش ایران در عرصه سیاست و اقتصاد منطقه خواهد بود؛ جایگاهی که می تواند با روابط تجاری و اقتصادی مستحکم تر میان ایران و روسیه تضمین گردد.
با دگرگونی در آذربایجان، ملت ارمنستان نیز جانی تازه خواهد گرفت. با یادآوری خاطره تلخ نسل کشی خونین سال ۱۹۱۵ به دست ترک ها، مردم ارمنستان از بلندپروازیهای ترکیه و از تلاش برای تکمیل حلقه ترک تباران به سوی دریای خزر رهایی خواهند یافت. آنان بیش از پیش به استقلال خود خواهند اندیشید و سیاستمداران کج رو و سادهاندیشی چون پاشینیان را به حاشیه خواهند راند. در چنین شرایطی، ترکیه نیز نخواهد توانست با بلند پروازیهای کنونی اردوغان در منطقه پیشروی کند. نقشه ژیوپولیتیک غرب آسیا دستخوش تحولی مثبت خواهد شد؛ تحولی در جهت احقاق حقوق خلقها، تأمین صلحی پایدار و استوار، و پاسداشت هویت ها و تاریخ ملتهای منطقه.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۵ـ ۱۲۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
درحاشیه نشست سران سازمان همکاری شانگهای:
شی جین پینگ: سازمان همکاری شانگهای به نیرویی مهم در ساخت نظم نوین بینالمللی بدل شده است
عصر روز یکشنبه ۳۱ اگست ، شی جین پینگ رییس جمهوری خلق چین به همراه همسرش پنگ لی یوان برای استقبال از مهمانان بینالمللی شرکت کننده در نشست سران سازمان همکاری شانگهای ۲۰۲۵، ضیافت شامی برگزار کرد. شی در این ضیافت سخنرانی ایراد کرد.
او ضمن ارزوی سلامتی برای همه میهمانان تاکید کرد که سازمان همکاری شانگهای از زمان تاسیس، با پایبندی به «روح شانگهای»، تقویت همبستگی و اعتماد متقابل، گسترش همکاریهای عملی و حضور فعال در امور بین المللی و منطقهای، به نیرویی مهم در ترویج ایجاد نظم نوین بین المللی و ساخت جامعهای با سرنوشت مشترک برای بشریت تبدیل شده است.
وی با اشاره به اینکه تحولات بی سابقه جهانی در یک قرن اخیر سرعت گرفته و عوامل بیثبات و غیرقابل پیش بینی به طور چشمگیری افزایش یافته است، خاطرنشان کرد سازمان همکاری شانگهای وظیفه سنگین تری برای حفظ صلح و ثبات منطقهای و ارتقای توسعه و رفاه مشترک کشورها بر عهده دارد.
شی افزود: نشست سران تیان جین ماموریت مهمی در گردهم آوردن دیدگاههای مختلف، تقویت نیروی همکاری و ترسیم نقشه راه توسعه بر عهده دارد. او اعلام کرد که فردا (اول سپتامبر) همراه با نمایندگان کشورهای عضو نشست شورای سران سازمان همکاری شانگهای را برگزار کرده و همچنین جلسه «SCO+» را با حضور کشورهای دوست و سازمان های بینالمللی برگزار خواهد کرد تا درباره گسترش همکاریها و ارتقای حکمرانی جهانی تبادل نظر شود.
رییس جمهوری چین در پایان ابراز اطمینان کرد که با تلاش مشترک همه طرفها، نشست سران تیان جین با موفقیت برگزار خواهد شد. او تاکید کرد سازمان همکاری شانگهای قطعاْ دستاوردهای بزرگ تری به همراه خواهد داشت، توسعه بیشتری را محقق خواهد کرد و سهم مهمی در تقویت وحدت و همکاری میان کشورهای عضو، تجمیع قدرت کشورهای جنوب جهانی و پیشرفت تمدن بشری ایفا خواهد نمود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۵ـ ۳۱۰۸
Copyright ©bamdaad 2025
حمله غافلگیرکننده ، پانزده جنگنده اسراییلی دوحه را بمباران کردند
گزارش تحلیلی خبرنگار چینی درباره حمله اسراییل به قطر
یک سناریوی غیرمنتظره و رسواییامیز دیگر رخ داد و این پرسش را مطرح کرد که در پس پرده چه معاملات پنهانی در جریان است؟
اگر اسراییل با این بمباران یاداوری نمی کرد، شاید فراموش می کردیم که از اغاز «عملیات طوفان الاقصی» در هفتم اکتوبر ۲۰۲۳ تا اکنون، ۷۰۴ روز گذشته است. در تمام این مدت، مردم فلسطین به مقاومت خود ادامه دادهاند و اسراییل نیز از سیاستهای تهاجمی و سلطه جویانه خود دست برنداشته است.
ظهر روز ۹ سپتامبر، صدای انفجاری مهیب در شمال دوحه، پایتخت قطر، به گوش رسید که نشانهای اشکار از یک حمله نظامی بود. در حالی که جهان در حال گمانه زنی درباره احتمال یک عملیات تروریستی بود، ارتش اسراییل و سازمان امنیت داخلی ان (شاباک) بیانیه ای مشترک منتشر کردند. در این بیانیه تایید شد که این حمله هوایی در یک عملیات مشترک نظامی و اطلاعاتی با مشارکت حدود ۱۵ جنگنده انجام شده است. در عرض چند ثانیه، تقریبا ۱۰ موشک هدایت شونده به سمت یک هدف مشخص شلیک شد. در طول این عملیات، سوخت گیری هوایی نیز صورت گرفت و تمام خلبانان به سلامت به اسراییل بازگشتند.
براساس گزارش رسانه های اسراییلی، هدف حمله نیروی هوایی این رژیم، دفتر سیاسی و تیم مذاکره کننده جنبش حماس در دوحه بود. خالد مشعل، که پس از ترور اسماعیل هنیه، به عنوان رهبر جدید دفتر سیاسی حماس انتخاب شده بود، هدف اصلی این عملیات ترور بود و خلیل حیه، معاون او و رهبر تیم امذاکره کننده حماس در دوحه، به عنوان هدف دوم در نظر گرفته شده بود.
به گفته منابع، سازمان شاباک پس از شناسایی حضور رهبران حماس در یک ساختمان مشخص، بلافاصله نیروی هوایی را مطلع کرد. جنگنده های اسراییلی بدون هیچ تاخیری، ده ها موشک بالستیک هواپرتاب LORA و بمبهای هدایت شونده دقیق JDAM را به سمت این ساختمان واقع در منطقه دیپلوماتیک دوحه شلیک کردند و آنرا به تلی از خاکستر تبدیل نمودند، با این هدف که این رهبران را به طور کامل از بین ببرند.
با این حال، به دلیل نقص اطلاعاتی یا شاید به دلیل شانس عجیب، هر دو هدف اصلی، خالد مشعل و خلیل حیه، از مرگ نجات یافتند. تنها حمام خلیل حیه، پسر خلیل حیه، و چند نفر از اعضای دفتر او در این حمله جان باختند. تصاویر منتشرشده از بیمارستان های دوحه نیز تایید کردند که خلیل حیه و دیگران زنده و سالم هستند. به عبارت دیگر، عملیات ترور اسراییل علیه رهبران حماس با شکست مواجه شد.
پس از این حادثه، واکنشهای جهانی متفاوت بود. بنیامین نتانیاهو، صدراعظم اسراییل، اعلام کرد که این اقدام کاملا مستقل و بدون دخالت هیچ کشور خارجی صورت گرفته است. دونالد ترامپ، رییس جمهور وقت امریکا، نیز اظهار داشت که از این عملیات بزرگ اسراییل بیاطلاع بوده و تنها زمانی که جنگندههای اسراییلی درحال پرواز به سمت دوحه بودند، از آن مطلع شده است. او ادعا کرد که بلافاصله دستور داده تا قطر در جریان قرارگیرد، اما به دلیل مشکلات دیپلوماتیک، پیش از آنکه این اطلاع رسانی انجام شود، بمباران آغاز شده بود. در همین حال، قطر، عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس، بیانیههای به ظاهر خشمگینانهای در محکومیت این اقدام صادر کردند.
جنبههای مشکوک حادثه
در واقع، تمام این توجیهات سست و بیاساس هستند. با بررسی تصاویر و شواهد فنی موجود، مشخص است که سلاح های به کار رفته به احتمال زیاد شامل موشکهای بالستیک هواپرتاب LORA و بمبهای JDAM از خانواده GBU بودهاند.
موشک هواپرتاب LORA شبیه یک راکت بزرگ با بردی در حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ کیلومتر است و برای دقت بیشتر، بهتر است از فاصله نزدیک به هدف شلیک شود. بمبهای JDAM نیز، حتا با تجهیز به بالکهای هدایت شونده، نیازمند نزدیک شدن به فاصله تقریبا ۱۰۰ کیلومتری از هدف هستند.
اما فاصله اسراییل تا دوحه بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر است. حتا با استفاده از موشک LORA، جنگندهها باید حدود ۱۳۰۰ کیلومتر را طی می کردند و برای این کار، باید از فضای هوایی حداقل چند کشور، از جمله اردن، سوریه، عراق یا عربستان، عبور می کردند.
چرا سیستمهای دفاع هوایی این کشورها، به ویژه عربستان و قطر که دارای سامانههای پیشرفته «پاتریوت» ساخت امریکا و رادارهای AN/MPQ-53/65 هستند، هیچ واکنشی نشان ندادند؟
آیا سامانههای دفاع هوایی امریکا در عمل تنها مجموعهای از ضایعات صنعتی بی خاصیت هستند؟
از سوی دیگر، با توجه به مسافت طولانی و سنگینی بار جنگندهها، پرواز بدون سوخت گیری هوایی غیرممکن بود. طنز تلخ ماجرا اینجاست که هواپیماهای سوخت رسانی که به جنگندههای اسراییلی خدمات می دادند، از خود خاک قطر برخاسته بودند. همزمان با حمله هوایی به دوحه، چندین هواپیمای سوخت رسان امریکایی و بریتانیایی در آسمان قطر حضور داشتند و حتا جنگندههای F-15QA قطری نیز برای محافظت از این هواپیماهای سوخت رسان، در آسمان پرواز می کردند.
بنابراین، تصویر کلی این عملیات به شکلی کاملا عجیب درهم تنیده می شود: در حالی که جنگندههای اسراییلی از بالا دوحه را بمباران می کنند، جنگندههای قطری در پایین، به جای مقابله، در حال محافظت از هواپیماهایی هستند که به جنگنده های مهاجم سوخت می رسانند. این هواپیماهای سوخت رسان نیز متعلق به امریکا و بریتانیا هستند. به وضوح، تمامی این بازیگران در یک تیم مشترک قرار دارند.
در مورد اظهارات ترامپ نیز باید گفت که فاقد هرگونه اعتبار است. ترامپ که هشت ماه پیش به قدرت رسیده، رفتاری کاملا شبیه به روشهای مافیایی نیویارکی از خود نشان می دهد: در ظاهر، دوستی صمیمی با شما دارد، اما در پشت پرده مشغول توطیه و خیانت است و ناگهان از پشت به شما خنجر می زند.
این همکاری نمایشی میان ترامپ و نتانیاهو، که یکی نقش «خوب» و دیگری نقش «بد» را بازی می کند، بارها تکرار شده است. پیش تر، امریکا خود را به عنوان واسطه مذاکرات با ایران معرفی کرد و حتا از اسراییل به عنوان طرفی « بی قرار و خطرناک» یاد نمود، اما دقیقا در همان زمان، اسراییل با حمایت ضمنی امریکا، ضربه غافلگیرکنندهای به ایران وارد کرد.
این بار نیز سناریو کاملا تکراری است: تحت میانجی گری ویتکوف، نماینده ویژه امریکا در امور خاورمیانه، حماس و اسراییل در دوحه در حال مذاکره بودند و ترامپ حتا شرایط « صلح » خود را نیز اعلام کرده بود، البته شرایطی که برای فلسطینیان بسیار تحقیرآمیز و غیرقابل قبول بود. اما درست در همان لحظه ای که حماس در حال بررسی این « شرایط صلح » بود، اسراییل از فرصت گردهمایی رهبران حماس استفاده کرد و به آنها حمله نمود، دقیقا همان سناریویی که قبلا علیه ایران به کار رفته بود.
با نگاهی توطیه آمیز می توان گفت که این عملیات حاصل همکاری ترامپ و نتانیاهو، یا حداقل تحت تاثیر فشار نتانیاهو بر ترامپ و سکوت او، بوده است. امریکا نقش «خوب» را بازی می کند و اسراییل نقش «بد».
در مورد حاکمان کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز باید گفت: ایا اینان در برابر «استبداد» امریکا و اسراییل هیچ قدرت چانه زنی دارند؟ خیر. آنها حتا پس از دریافت ضربههای مستقیم، مجبورند لبخند بزنند. چه بخواهند و چه نخواهند، باید شکست های خود را بپذیرند.
پس از این حمله، اسراییل نقش قدرت نمایی و تهاجم را بازی می کند و امریکا نقش بی گناه و بی خبر را ایفا می نماید. این دقیقا الگوی استاندارد جنگهای نیابتی امریکاست، همان الگویی که در اوکرایین به کار رفته و احتمالا در منطقه هند-اقیانوسیه نیز تکرار خواهد شد. تفاوت این است که در اوکرایین و هند-اقیانوسیه، امریکا کنترول کامل را در دست دارد، اما در خاورمیانه، گاهی اوقات این اسراییل است که سیاست امریکا را جهت می دهد و نه برعکس.
این اتفاق را چگونه می توان ارزیابی کرد؟
نخست، امریکا امروزه هیچ اعتبار و اعتمادی ندارد و تنها به قدرت و زور متوسل می شود، این یک دیپلوماسی مبتنی بر مشت است، نه گفت وگو. هدف این حمله، نماینده گی دیپلوماتیک حماس در دوحه بود؛ افرادی که برای مذاکره صلح به آنجا رفته بودند و محل اقامت و برنامه هایشان عموما شفاف و علنی بود، چرا که باید با رسانه ها مصاحبه می کردند و در رویدادهای عمومی شرکت می نمودند. محل حمله نیز یکی از ساختمانهای دولتی قطر بود که این موضوع را تایید می کند. با این وجود، اسراییل، با دستور یا حداقل رضایت امریکا، بدون هیچ تردیدی به آنها حمله کرد.
این عمل شبیه آنست که یک میانجی، دو طرف را برای مذاکره جمع می کند، اما در پشت پرده با یکی از آنها همدست شده و به دیگری خیانت می کند. این رفتار حتا از استاندارد های مذاکرات مافیایی نیز پایین تر است و با واژه «بی اخلاقی» هم نمی توان ان را توصیف کرد. اگر روسیه و چین سلاح هستهای نداشتند، امریکا ممکن بود در مذاکرات الاسکا، کل هیات روسیه را بازداشت کند.
دوم، اسراییل اکنون بزرگ ترین عامل بیثباتی در خاورمیانه است. در این ۷۰۴ روز، اسراییل با بمباران های مداوم، کشتار مردم فلسطین و حمله به لبنان، سوریه و ایران، خود را به عنوان منبع اصلی بحران و جنگ در منطقه معرفی کرده است. بسیاری از این درگیریها کاملا غیرضروری بوده و تنها هدف آنها حفظ جایگاه سیاسی نتانیاهو و فرار او از پیگرد قضایی به دلیل فساد است. در واقع، منافع شخصی یک فرد، کل یک کشور را به سمت نظامی گری و نابودی کشانده است.
بسیاری شاید ناخوداگاه فکر کنند که اگر اسراییل تمام نیروهای مقاومت منطقه را نابود کند، دیگر جنگی نخواهد بود و صلح برقرار می شود. این تفکر، نهایت سیاست تسلیم طلبانه و ریاکارانه است. ما می دانیم که هر حمله ای، مقاومتی را در پی دارد. وجود اسراییل به شکل کنونی، به خودی خود، محرک مقاومت مردمی در سراسر منطقه است. در عمل نیز، قدرت نظامی اسراییل آنقدرها هم عظیم نیست. پس از ۷۰۰ روز جنگ، تنها نقاط قوت آن در حوزه هوایی و اطلاعاتی است و این دو، ضعفهای فاحش نیروی زمینی اسراییل را پنهان می کنند.
کشتار هزاران فلسطینی و ترور دهها رهبر، هنوز نتوانسته است حتا نوار غزه را به طور کامل تسخیر کند، این خود گواهی بر شکست است. ضعف نیروی زمینی اسراییل نیز نشاندهنده پوسیده گی درونی این رژیم است. امکان سرکوب کامل مقاومت مردمی خاورمیانه تقریبا غیرممکن است. حتا اگر فرض کنیم که مقاومت منطقه به طور موقت سرکوب شود، آیا « صلح » تحت سلطه اسراییل و در نهایت تحت سیطره امریکا، صلحی است که ما به دنبال آن هستیم؟ این پرسشی است که باید با دقت به آن پاسخ دهیم.
سوم، آیا حاکمان کشورهای حاشیه خلیج فارس واقعا دوستان ما هستند؟ شواهد نشان می دهد که در برابر استکبار امریکا و سلطه منطقه ای، اینان کاملا ضعیف و بی اراده عمل کردهاند. قطر و دیگران، برای جلب رضایت ترامپ، حتا یک هواپیمای مجلل به او هدیه دادند و یک تریلیون دلار سرمایه گذاری در امریکا وعده دادند، اما در مقابل، ترامپ به آنها بیاعتنایی کرد و آنها حتا اعتراضی نکردند.
برای ما، اتکا به چنین کشورهایی چقدر منطقی است؟ اگر قابل اتکا نیستند، چگونه می توانیم قدرت چانه زنی آنها را افزایش دهیم؟ ایا باید خودمان دست به کار شویم و نقش فعال تری ایفا کنیم؟ این مسالهایست که نیازمند تامل و برنامه ریزی است.
در پایان، دفتر سیاسی حماس باید هوشیاری خود را افزایش دهد، زیرا اگر این بار عملیات ترور شکست خورد، اسراییل قطعا دوباره تلاش خواهد کرد. این روند ادامه خواهد داشت./ج جهانی
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۰۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
ترامپ تعرفه های واردات هند را به ۵۰ درصد رساند
« همه ما باید شعار خرید فقط کالاهای ساخت هند را دنبال نماییم ، فشار بر ما ممکن است افزایش یابد ،از جانب تعرفه ها، اما ما اآنرا تحمل خواهیم نمود»
روزنامه گاردین
دونالد ترامپ با وضع تعرفه پنجاه در صدی بر کالاهای وارداتی امریکا بر هند ، تهدید خود را برای مجازات یکی از بزرگ ترین اقتصاد های جهان بدلیل خرید نفت از روسیه عملی نمود .
این تعرفه ها پس از نیمه شب چهارشنبه در واشنگتن به اجرا درامدند که خطر وارد نمودن آسیب قابل توجه به اقتصاد هند و اختلال بیشتر در زنجیره های تامین تجارت جهانی را به همراه خواهند دشت . تعرفه های بیست و پنج درصدی امریکا بر کالاهای هند، قبلا در اویل ماه اگست به اجرا گذاشته شد .رییس جمهور امریکا ،از زمان ورود مجدد به کاخ سفید تعرفه های گمرکی کالاهای وارداتی از بسیاری کشور های جهان را به میزان قابل توجهی افزایش داده است . و این امر اقتصاد متحدان و رقبا را متشنج نموده و نگرانی های از تورم بالاتر را افزایش داده است .این اقدام اخیر ، صادر کنندگان هندی را با یکی از بالاترین تعرفه های گمرکی امریکا مواجه نموده است ، برازیل نیز با تعرفه های پنجاه درصدی امریکا دست و پنجه نرم می کند .
وزرای هندی به این باور اند که این کشور به دلیل روابط تجاری اش با روسیه بطور غیرعادلانه ای تنبیه می شود ، و هشدار می دهند که در نتیجه ادامه این امر ،هند احتمالا همکاری نزدیکتر با مسکو و پیکنگ تامین خواهد نمود و از واشنگتن دور خواهد شد .ارزش کالاهای تجارتی هند به امریکا در سال گذشته معادل به ۸۷٫۳ میلیارد دالر بود .
ترامپ ، درماه گذشته در شبکه اجتماعی خود چنین اظهار داشت « برایم مهم نیست هند با روسیه چه می کند ،آنها می توانند اقتصاد های مرده شانرا باهم نابود کنند ، برای من مهم نیست ».درهند ، فضای حاکم بر بازار ، مقاومتی بوده است و دولت هند از توقف خرید نفت از روسیه تا اکنون خوددارای نموده است .
مودی ، روز سه شنبه با تشویق مغازه داران به نصب تابلوهای بزرگ تبلیغ محصولات داخلی، چنین اظهار داشت : « همه ما باید شعار خرید فقط کالاهای ساخت هند را دنبال نماییم ، فشار بر ما ممکن است افزایش یابد ،از جانب تعرفه ها، اما ما اآنرا تحمل خواهیم نمود».
یکی از اقتصاد دانان ارشد هندی هشدار داد که وضع عوارض پنجاه درصدی می تواند رشد تولید ناخالص داخلی را از سطح پیش بینی شده شش در صد کاهش دهد .صادر کننده گان رقیب از ترکیه تا تایلند که با تعرفه های پاینتر امریکا روبرو اند ،در حال حاضر با پیشنهاد کالا های ارزان تر ،خریداران امریکایی را بخود جلب می نمایند .
حدود سی درصد از صادرات هند به امریکا ،از جمله دوا ، ابزار الکترونیک ، مواد اولیه دارویی و مواد سوختی تصفیه شده به ارزشی بیست و هفت میلیارد دالر بدون عوارض گمرکی است ، مگر منسوجات، سنگ های قیمتی ،،جواهرات و غذاهای بحری شامل اعمال این تعرفه ها اند.
سهام هند پیش از اعلام تعرفه ها سقوط نمود ،بطوری که در بمبایی روز سه شنبه ،یک درصد یا ۸۴۹ واحد کاهش یافت. امریکا ،بزرگ ترین بازار صادراتی هند ، است که تقریبا یک سوم از صادرات در بخش های کلیدی مانند سنگ های قیمتی ، جواهرات و منسوجات را بخود اختصاص می دهد ،که نشان دهنده تاثیر اقتصادی بالقوه بر اقتصاد هند است .
یک مقام ارشد تجاری هند که نخواست نامش افشا شود ،چنین اظهار داشت :
« ترامپ ، همه چیز را خراب کرد ، تلاش ها بین دو کشور که ذاتا به یکدیگر اعتماد نداشتند اما بسوی یک رابطه استراتیژیک پیش میرفت ، اکنون در معرض خطر قرار دارد.راه اندازی مجدد روابط مدت زیادی طول خواهد کشید ، و احتمالا تا زمانی که ترامپ در قدرت باشد،این اتفاق نخواهد افتاد» .
وزیر خارجه هند،اس جایشنکر، درخواست واشنگتن مبنی بر توقف خرید نفت خام روسیه توسط دهلی نو را غیرموجه و غیرمنطقی خواند و غرب را به ریاکاری متهم نمود و خاطر نشان ساخت که اروپا تجارت بسیار بیشتری با روسیه دارد .
برای جلوگیری از اعمال این تعرفه اعمال شده ، هند باید حدود چهل دو در صد از واردات نفت خود را که از روسیه وارد می نماید ، کاهش دهد.جایشنکر ،اضافه نمود که ،علیرغم تنش ها ،مذاکرات تجارتی امریکا و هند ادامه دارد و ما دو کشور بزرگی هستیم که باید گفت وگو نماییم ،… خطوط ارتباطی قطع نشده است .
هند به سمت روسیه که انرا دوست همه جانبه می داند چرخش نموده است و وزیر خارجه هند ،اخیرا برای دیدار با پوتین به مسکو سفر نمود و انتظار میرود اواخر امسال پوتین نیز به دهلی نو ، سفر نماید ،مودی همچنین اولین سفر خود به چین را در هفت سال گذشته برای شرکت در اجلاس سازمان همکاری شانگهای انجام خواهد داد . روابط هند با چین پس از درگیری مرگبار هیمالیا در سال ۲۰۲۰ به سردی گرایید و روابط را بشدت به حالت تعلیق در آورد .
یک مقام ارشد دیگری هند اظهار نمود که ،هند با احتیاط به سمت چین حرکت خواهد نمود ،اما نه بطور کامل ،یک عامل اعتماد از گذشته با چین وجود دارد و تاریخ زیادی برای آشتی نیز وجود دارد ،اما واقعیت اینست که ، هند باید با چین تجارت نماید .
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۵ـ ۲۹۰۸
Copyright ©bamdaad 2025