در پیوست با درگیری‌ها میان تایلند و کامبوجیا:

جنگی فراتر از انتظار در جنوب شرق آسیا

 

درگیری ‌های مرزی میان تایلند و کامبوجیایا که از دیرباز وجود داشته، اکنون به سطح بی‌ سابقه‌ای از خشونت رسیده است. این درگیری ‌ها که پیش از این به نزاع‌ های محدود مرزی شناخته می‌ شد، در روزهای اخیر به تبادل آتش سنگین و حملات هوایی گسترده تبدیل شده و جان ده‌ها نفر را گرفته است.

آغاز درگیری‌ها و تشدید خشونت

در هفته‌ های اخیر، تنش‌ها در مرز دو کشور به سرعت افزایش یافت و در نهایت به درگیری نظامی تمام‌ عیار تبدیل شد. ارتش کامبوجیا با استفاده از راکت ‌اندازهای ۱۲۲ میلی ‌متری «گراد» ساخت شوروی، حملات گسترده‌ ای را علیه شهرهای مرزی تایلند انجام داد. این حملات قطعات نظامی، بیمارستان‌ها، منازل مسکونی، تانک تیل ها و حتا فروشگاه‌ های زنجیره‌ ای را هدف قرار داد که منجر به کشته شدن بیش از ۱۰ غیرنظامی تایلندی گردید، از جمله ۶ نفر که در یک فروشگاه هدف قرار گرفتند.

در واکنش، ارتش تایلند نیز با تغییر رویکرد معمول خود، ۱۰ فروند جنگنده اف-۱۶ خود را به پرواز درآورد و طی دو حمله هوایی، دو مقر لشکر قوای زمینی کامبوجیا را به طور کامل منهدم کرد. این سطح از خشونت نشان ‌دهنده عمق خصومت و عصبانیت فزاینده میان دو کشور است.

ریشه‌ های تنش: گذشته ‌ای پرفراز و نشیب و اختلافات مرزی

اگرچه تایلند و کامبوجیا هر دو کشورهایی با اکثریت بودایی و اعضای انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) هستند، اما روابط تاریخی آن‌ ها مملو از اختلافات و رقابت است. از زمان امپراتوری خمر در دوران سلسله تانگ چین، که قلمرو وسیعی را دربر می ‌گرفت، تا ظهور اقوام تایی و سپس استعمار فرانسه، این دو کشور همواره درگیر نزاع‌ های ارضی بوده‌اند. معابد باستانی خمر که اغلب در مناطق کوهستانی و مرزی قرار دارند، از جمله معبد «پریاه ویهر»همواره محل مناقشه و درگیری بوده‌اند.

این اختلافات تاریخی، در کنار احساسات ملی‌ گرایانه در هر دو کشور، به راحتی به تنش‌های داخلی و خارجی دامن می ‌زند. درگیری‌ های اخیر در نزدیکی معابد مرزی، بار دیگر ثابت کرد که این اماکن مقدس، به راحتی می ‌توانند به صحنه نبرد تبدیل شوند.

جرقه جنگ: «ماجرای مکالمه کامبوجیا » و پیامدهای سیاسی

تحلیلگران معتقدند که نقطه اوج این تنش‌ها، حادثه‌ای بود که به «ماجرای مکالمه کامبوجیا » معروف شد. این واقعه شامل افشای مکالمه خصوصی میان پایتونگتارن شیناواترا، نخست ‌وزیر تایلند (نماینده جناح تاکسین شیناواترا) و هون سن، نخست ‌وزیر سابق کامبوجیا، بود.

تاکسین شیناواترا و هون سن روابط نزدیکی داشتند و تاکسین در دوران تبعید خود از تایلند، بارها در کامبوجیا پناه گرفته بود. دولت پایتونگتارن، که ادامه دهنده سیاست‌های «تاکسین» بود، تلاش می ‌کرد تا تنش‌های مرزی را کاهش دهد. با این حال، ارتش تایلند و جناح‌ های محافظه‌ کار، که مخالف سرسخت تاکسین هستند، از این اختلافات برای تضعیف دولت استفاده می ‌کردند.

در می ۲۰۲۵ ترسایی پس از یک درگیری محدود مرزی،جنرال بونسین، فرمانده ارتش منطقه دوم تایلند، بدون توجه به دستورات دولت، نیروهای زیادی را به مرز اعزام کرد و مرز را بست. این اقدام، دولت را در موقعیت دشواری قرار داد.

در ۱۵ جون، هون سن و پایتونگتارن مکالمه‌ای خصوصی داشتند که در آن پایتونگتارن از هون سن خواست تا به تنش‌ها دامن نزند و حتا ژنرال بونسین را «دیوانه» توصیف کرد. اما روز بعد، هون سن این مکالمه را افشا کرد که به شدت در تایلند جنجال ‌برانگیز شد. این افشاگری، پایتونگتارن را در معرض اتهامات «خیانت» و «وطن ‌فروشی» قرار داد و به سرعت منجر به تعلیق وی توسط دادگاه قانون اساسی تایلند شد.

افشای این مکالمه، هون سن را به عنوان « نابود کننده صلح» در منطقه معرفی کرد. این اقدام، تنها نیروی «طرفدار کامبوجیا» در دولت تایلند را از بین برد و در نهایت به جبهه «تاکسین» و پایتونگتارن این امکان را داد که برای بقا و انتقام، به سمت اقدامات تهاجمی علیه کامبوجیا حرکت کنند.

در پی این اتفاقات، روابط دو کشور به سرعت رو به وخامت گذاشت. تایلند شروع به تعقیب «گو آن»، سرمایه ‌دار کامبوجیای نزدیک به هون سن در تایلند، کرد و فعالیت‌های مربوط به کلاهبرداری‌های سایبری فرامرزی را به شدت سرکوب کرد. اتهامات متقابل «تاکسین» مبنی بر «بی ‌وفایی هون سن» و هون سن مبنی بر « بی‌وفایی تاکسین به پادشاه تایلند»، روابط دو رهبر را به طور کامل قطع کرد.

تشدید درگیری‌ها و ورود مین‌های جدید

در اواخر جولای، مین‌های جدیدی در مرز تایلند و کامبوجیا پیدا شد که منجر به زخمی شدن چندین سرباز تایلندی شد. دولت تایلند در واکنش، سفیر کامبوجیا را اخراج و سفیر خود را از کامبوجیا فراخواند، که به منزله قطع موقت روابط دیپلماتیک بود.

در ۲۴ جولای، درگیری‌های مسلحانه به اوج خود رسید. هر دو طرف یکدیگر را به آغاز درگیری متهم کردند. ارتش کامبوجیا در شش نقطه مرزی به طور همزمان به مواضع تایلند حمله کرد و از راکت‌اندازهای «گراد» برای گلوله ‌باران عمق خاک تایلند استفاده کرد. همزمان، پیاده‌ نظام کامبوجیا با نفوذ از مسیرهای کوهستانی مسدود شده، دو معبد مورد مناقشه را اشغال کرد.

در پاسخ، ارتش تایلند با استفاده از جنگنده‌های اف-۱۶، حملات هوایی گسترده‌ای را علیه اهداف نظامی کامبوجیا، از جمله مقرهای فرماندهی لشکر، مواضع تانک و راکت‌انداز، و جاده‌ های منتهی به خط مقدم، انجام داد. این درگیری‌ها، بزرگترین نبرد نظامی در منطقه از دهه ۱۹۸۰ ترسایی تا اکنون است.

در حالی که تایلند از نیروی هوایی قوی ‌تری برخوردار است و توانسته اهداف نظامی کامبوجیا را با دقت هدف قرار دهد، کامبوجیا با تکیه بر تعداد زیاد توپخانه قدیمی خود، به حملات بی‌ هدف علیه مناطق غیرنظامی تایلند ادامه می ‌دهد. این حملات منجر به کشته شدن بیش از ۱۰ نفر (عمدتاً غیرنظامی) و زخمی شدن ده‌ها نفر دیگر در تایلند شده است. همچنین، صدها روستا و ده‌ها هزار نفر در مناطق مرزی تایلند مجبور به تخلیه شده‌اند.

در بعد ازظهر ۲۴ جولای، نیروی هوایی تایلند دومین موج حملات هوایی خود را علیه اردوگاه‌ها و مواضع توپخانه و تانک کامبوجیا آغاز کرد و همچنین حملات زمینی را علیه نیروهای کامبوجیا به راه انداخت.

جنگ اطلاعات و دیپلوماسی

همزمان با درگیری‌های نظامی، جنگ اطلاعاتی و دیپلوماتیک نیز شدت گرفته است. کامبوجیا ادعا می‌کند که یک جنگنده تایلندی را سرنگون کرده، در حالی که تایلند شایعه « فرار هون سن به چین» را منتشر کرده است. هیات‌های دیپلوماتیک دو کشور در سازمان ملل متحد یکدیگر را به تجاوز متهم می ‌کنند. انور ابراهیم، رییس دوره‌ای آسیان، خواستار آتش‌بس و مذاکره شده و چین نیز از « نگرانی عمیق » خود از درگیری‌ها ابراز نگرانی کرده و از طرفین خواسته است اختلافات را به درستی حل و فصل کنند.

قمار کنترول‌ نشده: انگیزه‌های داخلی و آینده نامشخص

این جنگ، در واقع یک قمار سیاسی کنترول‌ناشده است که از انگیزه‌های داخلی در هر دو کشور نشات می‌ گیرد. به نظر می ‌رسد که کامبوجیا برای این درگیری آماده‌ تر بوده است. هدف استراتیژیک کامبوجیا ممکن است این باشد که با استفاده از ابزارهای نظامی محدود، فشار استراتیژیک تایلند را بشکند، با یک پیروزی مخاطره ‌آمیز ثبات سیاسی داخلی خود را تقویت کند و به تضعیف دولت تاکسین و کاهش ثبات داخلی تایلند کمک کند.

به عبارت ساده‌ تر، هون سن ، قصد داشت «تاکسین» را به طور کامل از بین ببرد، اما در نهایت منجر به ضربه بزرگ ‌تر تایلند به کامبوجیا شد. از این رو، او مجبور شد به سمت اقدامات جسورانه نظامی برود تا کنترول تنش‌ها با تایلند را دوباره به دست آورد. برای تایلند نیز، این درگیری پیامد اجتناب‌ ناپذیر اقدامات ارتش و جناح‌ های محافظه‌ کار علیه «تاکسین» است.

ارتش تایلند برای تضعیف «تاکسین»، بارها مذاکرات صلح را به هم زده و به درگیری‌ها دامن زده است. اکنون دولت پایتونگتارن ، خود را در میان آتش دو جبهه، یعنی ارتش تایلند و کامبوجیا، گرفتار می‌بیند و مجبور است برای بقا، از «جنگ ‌طلبان» نیز جنگ‌ طلب‌تر به نظر برسد.

تضادهای تاریخی درونی دو کشور، با انگیزه‌های هون سن برای « جنگ با دشمن خارجی برای تثبیت داخلی» در کامبوجیا، و انگیزه‌های ارتش و محافظه‌ کاران تایلند برای « تحریک دشمن خارجی برای کنترول تاکسین»، در نهایت هرگونه امکان صلح را از بین برده و طرفین را به یک وضعیت کنترول ‌ناپذیر سوق داده است.

در حال حاضر، هیچ یک از طرفین جرات عقب ‌نشینی ندارد، زیرا افکار عمومی داخلی تحریک شده و هرگونه ضعف به منزله «خیانت» تلقی خواهد شد. بنابراین، روابط دو کشور در یک مارپیچ نزولی گرفتار شده است و این دو همسایه، که ساختارهای اقتصادی بسیار مکملی دارند، برای مدت طولانی در فضای خصومت باقی خواهند ماند.

چشم‌انداز آینده: درگیری‌های محدود و بدون راه‌ حل فوری

خبر خوب این است که در حال حاضر، هیچ نشانه‌ای از بسیج گسترده نیروها برای یک جنگ تمام‌ عیار وجود ندارد. نه هون سن،  و نه ارتش تایلند، اراده و توانایی برای یک جنگ گسترده بر سر قلمرو را ندارند. درگیری ‌ها بیشتر برای حفظ آبرو و آسیب رساندن به طرف مقابل است؛ درگیری ‌های محدود خوب است، اما یک جنگ تمام‌ عیار برای هیچ‌ یک از طرفین قابل تحمل نیست.

بنابراین، انتظار می‌ رود که درگیری‌های بزرگ رخ ندهد، اما درگیری‌ها و رویارویی‌ های مرزی کوچک برای مدت طولانی ادامه یابد. نیروی نظامی تایلند به مراتب قوی ‌تر از کامبوجیا است و احتمالاً از نیروی هوایی برتر خود برای حملات مکرر علیه مواضع کامبوجیا استفاده خواهد کرد. در مورد کامبوجیا نیز، با وجود فقر، سربازان آن از اراده قوی برای نبرد برخوردارند و تعداد زیادی راکت‌ انداز شوروی در اختیار دارند. پیش‌ بینی می ‌شود که گهگاه به سمت تایلند شلیک کنند و برای مدت طولانی فشار مرزی بر تایلند وارد کنند. این وضعیت، یعنی جنگ‌ های خنثی در اطراف معابد مرزی و درگیری‌های مسلحانه و توپخانه‌ ای در مقیاس کوچک، محتمل‌ ترین سناریو برای روابط آینده تایلند و کامبوجیا خواهد بود.

عدم دخالت امریکا و فرصت برای میانجی گری چین

در مورد نقش امریکا در این درگیری، شواهدی مبنی بر دخالت مستقیم امریکا وجود ندارد. اگرچه تایلند از جنگنده‌ های اف-۱۶ امریکایی استفاده می‌ کند، اما امریکا انگیزه یا تمایلی برای تحریک این درگیری‌ ها ندارد. این تصور که «پشت هر هرج و مرجی در اطراف چین، امریکا قرار دارد»، بسیار ساده‌انگارانه است.

اما در مورد چین، با توجه به اینکه هم تایلند و هم کامبوجیا کشورهای دوست چین هستند و هیچ یک واقعاً قصد جنگ تا پای مرگ با دیگری را ندارند، ممکن است فرصتی برای میانجی گری چین وجود داشته باشد. پس از اینکه دو طرف از درگیری خسته شدند، اگر یک قدرت بزرگ منطقه ‌ای بی‌ طرف میانجی گری کند، اگرچه نمی ‌تواند ریشه‌های خصومت را به طور کامل از بین ببرد، اما می ‌تواند به آتش ‌بس و توقف درگیری‌ها منجر شود.

این درگیری‌ها، یک جنگ بی‌ معنی و غیرضروری است که می ‌توانست به طور کامل از آن جلوگیری شود. این دو کشور مانند روسیه و اوکرایین یا اسراییل و فلسطین نیستند که با تضادهای عمیق ژیوپولیتیکی مواجه باشند و « چاره‌ای جز جنگ » نداشته باشند. این وضعیت ناگوار، نتیجه دسیسه‌ های داخلی حاکمان، تحریکات ارتش و محافظه‌ کاران تایلند برای سرنگونی دولت غیرنظامی، و اقدامات عجولانه هون سن، بوده است که در نهایت منجر به خونریزی و گسترش جنگ شده و جان بسیاری از غیرنظامیان بی‌ گناه را در خانه‌هایشان، در تانک تیل ها، و در مسیرهای معابد باستانی گرفته است.

امید به صلح از بین رفته و خون غیرنظامیان قربانی ریخته شده است. این همه نه برای کشور، نه برای عزت ملی، بلکه تنها برای منافع یک طبقه، یک گروه، یا حتا یک نفر بوده است. جان ‌های از دست رفته، واقعاً بی ‌ارزش تلف شدند.

چین باید قدردان صلح باشد، از آن دفاع کند، و نسبت به آشفتگی‌ های پیرامون خود هوشیار باشد. باید حقیقت پشت این وقایع پوچ را درک کند و عقلانیت و آرامش بیشتری را به این دنیای متناقض بیاورد.

 

منبع :رسانه‌های چینایی

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ‍۲۶۰۷     

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

مینت‌ پرس‌ نیوز

شرکت اپل (Apple Inc) درهفته‌های اخیر به دلیل تبلیغ تعهد خود به حریم خصوصی و حقوق بشر و ارایه ابزارهایی برای محدود کردن نظارت و جاسوسی خبرساز شده است. اما در پس این پیام‌ رسانی شرکتی، واقعیت بسیار تاریک ‌تری نهفته است.این شرکت به طور بی‌ سروصدا ده‌ها نفر از کهنه‌ سربازان « قطعه ۸۲۰۰ » قطعه  اطلاعات نظامی سایه‌ ای اسراییل که به دلیل باج‌ گیری، نظارت جمعی و کشتارهای هدفمند شناخته شده است، را به استخدام خود درآورده است.

بسیاری از این گزینش های استخدامی در حالی صورت گرفت که اسراییل جنگ خود علیه غزه را تشدید کرد و تیم کوک، مدیرعامل اپل، در حالی که کارمندان را به دلیل ابراز عقاید طرفدار فلسطین توبیخ می‌ کرد، علناً از اسراییل حمایت کرد. روابط عمیق‌ تر اپل با بحث ‌برانگیزترین سازمان اطلاعاتی اسراییل، سوالات ناراحت ‌کننده ‌ای را نه تنها در مورد وفاداری ‌های سیاسی این شرکت، بلکه در مورد نحوه مدیریت حجم وسیعی از داده‌ های شخصی کاربران ایجاد می ‌کند.

تحقیقات «مینت ‌پرس نیوز» ده‌ها نفر از عوامل « قطعه ۸۲۰۰ » را که اکنون در اپل کار می ‌کنند، شناسایی کرده است. این استخدام گسترده شرکت همزمان با افزایش نظارت بر روابط آن با دولت اسراییل، از جمله سیاست تطبیق کمک‌های مالی کارکنان به گروه‌هایی مانند «دوستان ارتش اسراییل» و « صندوق ملی یهود »، که هر دو در جابجایی (اخراج) مردم فلسطین نقش دارند، صورت می‌ گیرد. تعصب شدید طرفدار اسراییل در این شرک ، فیس‌بوک و گوگل و اینکه چگونه جاسوسان سابق « قطعه ۸۲۰۰ » اکنون مسوول نوشتن بخش عمده‌ ای از اخبار امریکا در مورد اسراییل ـ فلسطین هستند و در رسانه‌هایی مانند سی‌ان‌ان و آکسیوس مشاغل بالایی دارند را بررسی کرده است.

تعداد (ده‌ها) سیب فاسد

شهرت بین‌المللی اسراییل در بحبوحه رسوایی‌های متعدد جاسوسی و حملات مداوم به همسایگانش به شدت آسیب دیده است. در همین دوره، اپل استخدام پرسونل سابق اطلاعاتی اسراییل را افزایش داده است.

این غول سیلیکون ولی ده‌ها نفر از عوامل سابق سازمان اطلاعاتی بحث ‌برانگیز اسراییل، « قطعه ۸۲۰۰ » را استخدام کرده است که این امر سوالاتی را در مورد جهت ‌گیری سیاسی این شرکت ایجاد می‌کند.

نیر شکدی یکی از برجسته‌ ترین نمونه‌هاست. او از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ ترسایی به عنوان فرمانده و رییس آموزش در «قطعه ۸۲۰۰  » خدمت کرد و تیمی متشکل از تقریباً ۱۲۰ نفر را رهبری کرد که ابزارهای هوش مصنوعی جدیدی را برای انجام تجزیه و تحلیل سریع داده‌ها توسعه می ‌دادند.

«قطعه ۸۲۰۰ » در خط مقدم این فناوری قرار دارد و شناخته شده است که از هوش مصنوعی برای تولید خودکار فهرست‌های کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم غزه، از جمله کودکان، استفاده کرده است. این ابزارها به نیروهای دفاعی اسراییل (IDF)  کمک کرد تا به اصطلاح «گردن‌گاه‌های» هدف‌ گیری انسانی را دور بزنند و به تعداد زیادی از فلسطینیان حمله کنند.

شکدی از سال ۲۰۲۲ به عنوان انجینر طراحی فیزیکی در پردیس اپل در منطقه خلیج سانفرانسیسکو مشغول به کار بوده است.

نوعا گور یکی دیگر از چهره‌های ارشد « قطعه ۸۲۰۰ » است که به کارمند اپل تبدیل شده است. گور از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ به عنوان مدیر پروژه و رییس تیم توسعه امنیت سایبری و داده‌های بزرگ در« قطعه ۸۲۰۰ » ارتقا یافت، جایی که به گفته خودش «راه‌ حل‌های فناورانه خلاقانه ‌ای را برای اهداف اطلاعاتی با اولویت بالا اختراع کرد» و « دو پروژه سایبری با اهمیت استراتیژیک را برای ارتش اسراییل مدیریت کرد».

یکی از مهم ‌ترین پروژه‌های سایبری که « قطعه ۸۲۰۰» در دوران اخیر راه‌اندازی کرده است، حمله با پیجر در ماه سپتامبر به لبنان است، اقدامی که هزاران غیرنظامی را مجروح کرد و به طور گسترده به عنوان یک اقدام تروریستی بین ‌المللی محکوم شد، از جمله توسط لیون پانه ‌تا، رییس سابق سیا. در حالی که گور شخصاً در این عملیات دخالت نداشت، « قطعه ۸۲۰۰»  دهه‌ هاست که اقدامات شنیع مشابهی را رهبری کرده است.

گور در سال ۲۰۲۲ ترسایی توسط اپل به عنوان انجینر طراحی سیستم -روی- چیپ استخدام شد.

الی یازوویتسکی، در همین حال، مستقیماً از« قطعه ۸۲۰۰  » استخدام شد. او در سال ۲۰۱۵ پس از ۹ سال فعالیت پرقدرت به عنوان مدیر در این قطعه  نظامی، به اپل پیوست و در آنجا به مقام مدیریت انجینری رسید. او از آن زمان به غول فناوری کوالکام نقل مکان کرده است.

« قطعه ۸۲۰۰ » زبده ‌ترین ( و بحث‌برانگیزترین ) قطعه  اطلاعات نظامی اسراییل است. این قطعه  به عنوان ستون فقرات بخش فناوری نوپای اسراییل و دستگاه سرکوبگر نظارتی آن عمل می ‌کند. این قطعه  فناوری‌های پیشرفته ‌ای مانند تشخیص چهره و نرم‌ افزار تبدیل صدا به متن را برای نظارت، سرکوب و هدف قرار دادن فلسطینیان توسعه داده است.

مقادیر زیادی از داده‌هایی که در مورد جمعیت فلسطین جمع‌ آوری شده است، از جمله سابقه پزشکی، زنده گی جنسی و سابقه جستجوهای آن‌ها، برای اجبار و اخاذی استفاده شده است. اگر فرد خاصی نیاز به عبور از ایست‌های بازرسی برای درمان پزشکی حیاتی داشت، مجوز او می‌ توانست تا زمان تسلیم به خواسته‌ های اسراییل به حالت تعلیق درآید. اطلاعات مربوط به روابط خارج از ازدواج یا گرایش جنسی، به ویژه همجنس‌ گرایی، به عنوان ابزار باج‌ گیری مورد سواستفاده قرار می‌ گیرد. یکی از عوامل سابق « قطعه ۸۲۰۰ » به یاد می‌ آورد که در طول آموزش به او دستور داده شده بود که کلمات مختلف عربی برای «همجنس‌گرا»  را به خاطر بسپارد تا بتواند در مکالمات شنود شده به آن‌ها گوش دهد.

در سطح بین‌المللی،«  قطعه ۸۲۰۰ » ممکن است بیشتر به دلیل عوامل «سابق» خود که نرم ‌افزار بد نام پگاسوس را ایجاد کردند، شناخته شود، نرم ‌افزاری که توسط دولت‌ های سرکوبگر در سراسر جهان برای جاسوسی از ده‌ها هزار شخصیت برجسته، از جمله خانواده‌ های سلطنتی، روسای دولت ‌ها، فعالان و روزنامه ‌نگاران استفاده می ‌شود.در میان آن‌ها جمال خاشقجی، مبصر واشنگتن پست بود که در سال ۲۰۱۸ ترسایی توسط عوامل عربستان سعودی در ترکیه به قتل رسید.

در حالی که خدمت سربازی برای اسراییلی‌ های یهودی اجباری است، تعداد کمی به طور تصادفی وارد  « قطعه ۸۲۰۰ » می‌ شوند. والدین که آن را «هاروارد اسراییل»  توصیف می ‌کنند، ثروت خود را صرف دروس فوق برنامه مبتنی بر (STEM ـ علوم، فناوری، انجینری و ریاضیات) برای فرزندان خود می ‌کنند به این امید که برای پیوستن به زبده ‌ترین و گزینشی ‌ترین قطعه  ارتش اسراییل انتخاب شوند. کسانی که انتخاب می ‌شوند پس از اتمام خدمت خود با مشاغل پردرآمد در صنعت فناوری پاداش می ‌گیرند.

با توجه به سابقه مستند خشونت، جاسوسی و نظارت « قطعه ۸۲۰۰ » هم در داخل و هم در سطح بین‌المللی، شایسته است پرسیده شود که آیا غول‌ های فناوری باید فارغ‌ التحصیلان آن را به این تعداد زیاد استخدام کنند یا خیر.

شکدی، گور و یازوویتسکی برجسته ‌ترین نمونه‌ها هستند، اما آن‌ها تنها نیستند. با نگاهی دقیق ‌تر مشخص می ‌شود که ده‌ها نفر دیگر از کهنه‌ سربازان « قطعه ۸۲۰۰  »نیز نقش ‌های کلیدی را در اپل به دست آورده‌اند.

انجینری و طراحی سخت ‌افزار:

ناتانل نیسان، رییس سابق تجزیه و تحلیل داده‌ها در « قطعه ۸۲۰۰ » در سال ۲۰۲۲ به دفتر اپل در تل‌آویو پیوست. افک هار-اون، افسر و مدیر دیرینه در این قطعه ، از سال ۲۰۲۲ به عنوان انجینر تایید طراحی در اپل مشغول به کار بوده است. گال شارون، اپراتور سابق سیستم‌ های اطلاعاتی و تحلیلگر داده، نیز از همان سال به عنوان انجینر طراحی فیزیکی کار می‌ کند.مایان هوخلر و شای بوزگالو، هر دو تحلیلگر و مربی سابق « قطعه ۸۲۰۰ » به ترتیب در طراحی فیزیکی و انجینری اعتبارسنجی نقش دارند.

نرم ‌افزار و امنیت سایبری:

اوفر تلاستی، که نزدیک به شش سال در « قطعه ۸۲۰۰ » به عنوان تحلیلگر امنیتی و اطلاعاتی خدمت کرده است، از سال ۲۰۲۱ ترسایی به عنوان انجینر نرم‌ افزار در اپل کار می ‌کند. افک رافایلی، که بین سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۶ خدمت کرده و در جریان حمله اسراییل به غزه در سال ۲۰۱۶ به مقام مدیریت پروژه رسید، در سال ۲۰۲۳ به انجینر نرم ‌افزار در اپل تبدیل شد.گای لوی، تحلیلگر اطلاعاتی سابق، اکنون نیز به عنوان انجینر نرم‌ افزار کار می‌کند.

هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و اعتبارسنجی:

آویتال کلیمان، کهنه‌ سرباز شش ساله  « قطعه ۸۲۰۰ » اکنون انجینر الگوریتم یاد گیری ماشین در اپل است. نیو لو آری، که در حال حاضر انجینر اعتبارسنجی است، در پروفایل لینکدین خود اشاره می ‌کند که به دلیل کارش در این قطعه ، نامه تقدیر از آویو کوخاوی، فرمانده « قطعه ۸۲۰۰ » دریافت کرده است.

سایر نقش‌های فنی:

شاهر موشه، که از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ به عنوان متخصص اطلاعاتی در « قطعه ۸۲۰۰ »  کار می ‌کرد، اکنون انجینر تایید طراحی است. گیل آونیل، که بیش از پنج سال را در این قطعه  گذرانده است، در حال حاضر به عنوان انجینر شبکه خدمت می ‌کند.

یک سیب از هسته ‌اش می ‌گندد

به نظر نمی ‌رسد که تعداد فزاینده عوامل اطلاعاتی سابق اسراییلی که در اپل کار می ‌کنند، نگرانی مدیران ارشد این شرکت را برانگیخته باشد. تیم کوک، مدیرعامل اپل، به داشتن دیدگاه‌ های به شدت طرفدار اسراییل معروف است و همکاری این غول سیلیکون ولی با دولت اسراییل را رهبری کرده است.

اپل چندین شرکت فناوری اسراییلی را خریداری کرده و اکنون سه مرکز در این کشور اداره می‌ کند که حدود ۲۰۰۰ نفر در آن مشغول به کار هستند. در سال ۲۰۱۴ ترسایی  تیم کوک، نخست ‌وزیر اسراییل، بنیامین نتانیاهو را به مقر شرکت در کوپرتینو، کالیفرنیا دعوت کرد، جایی که این دو نفر در مقابل کمره نا آشکارا یکدیگر را در آغوش گرفتند. سال بعد، کوک دعوت رییس جمهور را برای بازدید از اسراییل پذیرفت. رییس جمهور اسراییل گفت: « افتخار بزرگی است که از شما و تیم تان در اینجا میزبانی می ‌کنم. حتا برای من که ترجیح می ‌دهم با قلم و کاغذ بنویسم، وقتی به کارکنان و نوه‌هایم نگاه می‌ کنم، روشن است که چه معجزه بزرگی خلق کرده‌اید. »
ستایش‌های پرشور از مدیر عامل اپل به شکل افتخارات از سوی سازمان ‌های طرفدار اسراییل نیز صورت گرفته است. در سال ۲۰۱۸، اتحادیه ضد افترا جایزه « شجاعت در برابر نفرت» خود را در اجلاس «هرگز اکنون است» در مورد یهودستیزی و نفرت به کوک اهدا کرد، جایی که این سازمان او را «رهبری دوراندیش در جامعه تجاری» توصیف کرد.

در پی حملات ۷ اکتوبر ۲۰۲۳، کوک ایمیلی به کل شرکت ارسال کرد و همبستگی خود را با اسراییل ابراز کرد. او نوشت: « مانند بسیاری از شما، من از حملات وحشتناک در اسراییل و گزارش‌های غم ‌انگیزی که از منطقه می ‌رسد، ویران شده‌ام. قلب من با قربانیان، کسانی که عزیزان خود را از دست داده ‌اند و همه افراد بی ‌گناهی است که در نتیجه این خشونت رنج می ‌برند.»

با این حال، به گفته گروه («Apples4Ceasefire»  گروهی از کارمندان سابق و فعلی که مخالف اقدامات اسراییل در غزه هستند  ) او هنوز هیچ اظهارنظر علنی در مورد ویرانی‌های گسترده ناشی از پاسخ اسراییل به ۷ اکتوبر نکرده است.

در واقع، این شرکت واقع در سیلیکون ولی سیاستی دارد که بر اساس آن کمک ‌های مالی کارکنان به گروه‌ هایی مانند «دوستان ارتش اسراییل» (که برای خرید تجهیزات برای سربازان ارتش اسراییل پول جمع ‌آوری می‌کند) و «صندوق ملی یهود» (سازمانی که در سرقت و تخریب زمین ‌های فلسطینی مشارکت دارد) را تطبیق می ‌دهد.

در دوران رهبری کوک، کارمندان اپل به دلیل استفاده از سنجاق، دستبند یا چفیه در حمایت از مردم فلسطین مورد انضباط قرار گرفته یا حتا اخراج شده‌اند. با این وجود، گروه‌هایی مانند Apples4Ceasefire همچنان در مورد آنچه که همدستی اپل در نسل ‌کشی توصیف می ‌کنند، صحبت می‌ کنند.

تسخیر فناوری توسط « قطعه ۸۲۰۰ »

منصفانه بگوییم، اپل تنها شرکت فناوری یا رسانه ‌ای نیست که تعداد زیادی از عوامل سابق « قطعه ۸۲۰۰  » را استخدام می‌کند. یک گزارش افشاگرانه «مینت ‌پرس» در سال ۲۰۲۲ نشان داد که صدها نفر از کهنه ‌سربازان اطلاعاتی اسراییل در گوگل، فیس ‌بوک، مایکروسافت و آمازون کار می‌ کنند.

شاید برجسته‌ ترین این افراد، امی پالمور، مقام سابق وزارت دادگستری اسراییل باشد که در هیات نظارت ۲۱ نفره فیس‌بوک حضور دارد. این هیات که مارک زاکربرگ آن را « دیوان عالی » پلاتفرم خود توصیف می ‌کند، در نهایت تصمیم می ‌گیرد که چه محتوایی مجاز به انتشار یا حذف از بزرگترین شبکه اجتماعی جهان است. فیس ‌بوک از نزدیک با دولت اسراییل برای سانسور یا حذف محتوا و حساب‌های فلسطینی همکاری کرده است.

حتی تیک ‌تاک، که اغلب به عنوان یک پلاتفرم بازتر دیده می ‌شود، طبق تحقیقات نوامبر «مینت ‌پرس»، جاسوسان سابق اسراییلی را برای کمک به مدیریت عملیات خود استخدام کرده است. برای مثال، ریوت مدالیون به عنوان فرمانده اطلاعاتی « قطعه ۸۲۰۰ » خدمت کرده و تیم عملیات امنیت سایبری آن را رهبری کرده است.

در دسامبر ۲۰۲۳ ترسایی در اوج حمله اسراییل به غزه، مدالیون به شهر نیویورک نقل مکان کرد تا شغلی را به عنوان مدیر حوادث جهانی برای بخش اعتماد و ایمنی تیک ‌تاک بپذیرد. با توجه به رویداد هایی که در آن زمان در جهان رخ می ‌داد، شایسته است پرسیده شود که او برای مدیریت چه نوع « حوادث جهانی » به آنجا آورده شده بود. پس از اینکه «مینت ‌پرس» گذشته مدالیون را برای مخاطبان جهانی افشا کرد، او تمام ردپای دیجیتالی خود را از اینترنت حذف کرد.

عوامل اطلاعاتی سابق اسراییل نیز راه خود را به جریده های امریکا باز کرده‌اند و پوشش خبری خاورمیانه را شکل می‌ دهند. یک تحقیق اخیر «مینت‌پرس» شبکه ‌ای از عوامل سابق «قطعه ۸۲۰۰ » را که در برخی از تأثیرگذارترین جراید‌های خبری در ایالات متحده کار می‌کنند، کشف کرد.

در میان آنها باراک راوید، خبرنگار آکسیوس است که پوشش خبری او از خاورمیانه جایزه معتبر خبرنگاران کاخ سفید را برای او به ارمغان آورد. راوید حداقل تا سال ۲۰۲۳ عضو « قطعه ۸۲۰۰ » بود. سی ‌ان‌ ان نیز حداقل دو جاسوس سابق را برای تولید پوشش خبری خود استخدام کرده است، که یکی از آنها، تال هاینریش، اکنون به عنوان سخنگوی رسمی نخست ‌وزیر نتانیاهو خدمت می‌ کند.

با توجه به این الگو، نباید از جانبداری سیلیکون ولی نسبت به اسراییل تعجب کرد. از غول‌ های فناوری مانند گوگل و آمازون گرفته تا نیروگاه‌ های رسانه‌ های اجتماعی مانند تیک ‌تاک و فیس‌ بوک، این عرصه مملو از جاسوسان سابق اسراییلی است. اپل نیز از این قاعده مستثنی نیست و ده‌ها، اگر نگوییم بیشتر، از عوامل « قطعه ۸۲۰۰ » را برای اداره پلاتفرم‌ های خود و شکل دادن به شرکت استخدام کرده است.

این تحقیق ادعا نمی ‌کند که دولت اسراییل عمداً در حال نفوذ به سیلیکون ولی است. با این حال، آنچه که بدون شک نشان می‌ دهد این است که دیدگاه و تعصبات کلی این نهادها به شدت طرفدار اسراییل است. این چه چیزی در مورد فرهنگ سیلیکون ولی می ‌گوید که افرادی با پیوندهای مستند به یک سازمان جاسوسی خارجی بحث‌ برانگیز، به عنوان استخدام‌های ایده‌آل در نظر گرفته می ‌شوند؟

غیرقابل تصور است که عوامل اطلاعاتی سابق حزب‌الله، وزارت اطلاعات ایران یا FSB یا GRU روسیه به طور دسته‌ جمعی استخدام شوند و به آنها اعتماد شود تا به حساس ‌ترین داده‌ های ما دسترسی داشته باشند. با این حال، وقتی صحبت از اسراییل (یا آژانس‌های نظارتی ایالات متحده امریکا) به میان می‌آید، پاسخ متفاوت است. بسیاری از این کارمندان حتا  جواسیس«سابق» نیستند و مستقیماً از « قطعه ۸۲۰۰ » در حالی که هنوز در خدمت فعال هستند، استخدام می‌شوند، با وجود اینکه قانون اسراییل به صراحت اعضای این گروه را از شناسایی خود یا افشای اتحادهایشان منع می‌کند.

بنابراین، در این راستا، به نظر می ‌رسد کسانی مانند Apples4Ceasefire که برای پایان دادن به استانداردهای دوگانه شرکت تلاش می‌کنند، در حال نبردی دشوار هستند.

 

یاداشت : این جستار با عنوان « سیب گندیده اپل: استخدام ده‌ها جاسوس سابق اسراییلی توسط غول سیلیکون ولی » در جنوب جهانی بنشر رسیده است .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۲۳۰۷    

Copyright ©bamdaad 2025

 

اخراج دسته‌ جمعی مهاجرین افغان از ایران:

بحران انسانی در سایه نقض حقوق بین‌الملل و حق آموزش

 

هایده صدیقی

 

مقدمه

در ماه‌ های اخیر، جمهوری اسلامی ایران اقدام به اخراج گسترده و دسته ‌جمعی هزاران مهاجر افغان کرده است. این روند در شرایطی صورت می ‌گیرد که افغانستان تحت حاکمیت طالبان با بحران‌ های شدید سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی روبروست و شمار زیادی از شهروندان آن، به‌ ویژه زنان و کودکان، برای حفظ جان، آزادی و حق آموزش، به کشورهای همسایه از جمله ایران پناه آورده‌ اند.

این مقاله با هدف تحلیل جامع و علمی این بحران، به بررسی آن درسه بٌعد اصلی می‌ پردازد:

نخست: تعهدات بین‌المللی ایران از منظر حقوق پناهندگی و حقوق بشر،

دوم : ریشه‌های مهاجرت اجباری و نقش ساختار سیاسی طالبان در آن،

سوم :  پیامد های اخراج مهاجرین بر حق آموزش، به‌ ویژه آموزش دختران افغان.

۱ـ  زمینه ‌شناسی مهاجرت اجباری و نقش نظام طالبان

سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان در اگست ۲۰۲۱ و تسلط طالبان، نقطه عطفی در تاریخ مهاجرت اجباری افغان‌ها به شمار می ‌رود. نظام طالبان با تحمیل سیاست‌های واپس ‌گرایانه، موجب گسترش فقر، ناامنی و نقض سیستماتیک حقوق بشر شده است. مهم ‌ترین عوامل موثر بر مهاجرت اجباری افغان‌ ها عبارت‌اند از:

۱.۱ـ  سرکوب حقوق زنان و دختران

طالبان آموزش دختران را بالاتر از صنف ششم ممنوع کرده و محدودیت‌های شدید اجتماعی و شغلی بر زنان اعمال نموده‌اند. این محدودیت‌ها خانواده‌ های بسیاری را ناگزیر به ترک کشور برای حفظ حق آموزش فرزندان ‌شان کرده است.

۱.۲ـ  ناامنی و خشونت ساختاری

سرکوب مخالفان سیاسی، هدف‌ گیری اقلیت ‌های قومی و مذهبی، عدم حاکمیت قانون و نبود امنیت عمومی، مهاجرت را به تنها راه نجات بسیاری از افغان‌ها تبدیل کرده است.

۱.۳ـ  فروپاشی اقتصادی

با قطع کمک‌های بین‌المللی و اعمال تحریم‌ ها، اقتصاد افغانستان به مرز فروپاشی رسیده است. فقر گسترده، بیکاری و گرسنگی، محرک‌های اصلی مهاجرت به‌ شمار می‌ روند.

۱.۴ـ  تهدید اقلیت‌ها

اقلیت‌هایی در افغانستان با خطر آزار سیستماتیک مواجه‌ اند. ترس از پاک‌ سازی قومی یا مذهبی، دلیل مهاجرت بسیاری از آنان است.

با توجه به این عوامل، مهاجرت افغان‌ها به ایران بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، جنبه انسانی و پناهندگی دارد و مشمول اصول حقوق بین‌الملل بشر‌دوستانه و پناهندگی است. 

۲ـ  تحلیل حقوقی اقدام ایران بر اساس تعهدات بین‌المللی 

۲.۱ـ  اصل عدم بازگشت اجباری (Non-refoulement)

طبق پروتوکول ۱۹۶۷ الحاقی به کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به وضعیت پناهندگان، ایران ملزم به رعایت اصل عدم بازگشت اجباری است. این اصل که یکی از ارکان بنیادین حقوق بین‌الملل پناهندگان است، دولت‌ها را از بازگرداندن افرادی که در معرض خطر شکنجه، تعقیب یا آسیب جدی قرار دارند، منع می ‌کند. اخراج مهاجرین افغان به افغانستان تحت حاکمیت طالبان، نقض آشکار این اصل به ‌شمار می ‌رود.

۲.۲ـ ممنوعیت اخراج جمعی

بر اساس ماده ۱۳ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی  (ICCPR)، اخراج افراد خارجی باید براساس رسیدگی قضایی و بررسی فردی انجام شود. اخراج دسته ‌جمعی بدون دادرسی منصفانه، ناقض این ماده و مغایر با اصول عدالت است.

۲.۳ـ  ممنوعیت رفتار غیرانسانی

ماده  هفتم  (ICCPR)هرگونه رفتارغیرانسانی، تحقیرآمیزیا شکنجه را ممنوع می ‌داند. گزارش‌های مستند نشان می ‌دهند که بسیاری از مهاجرین در فرایند اخراج تحت فشارهای روانی، ضرب ‌وشتم، بازداشت خودسرانه و شرایط غیربهداشتی قرارگرفته‌اند ، که این موارد نقض جدی تعهدات حقوق بشری ایران است.

۲.۴ـ  نقض حقوق کودک

ایران عضو کنوانسیون حقوق کودک (CRC) است که بر حفاظت از منافع عالیه کودک، از جمله حق آموزش، امنیت و رشد سالم تأکید دارد. اخراج اجباری کودکان مهاجر بدون ارزیابی وضعیت آنان و بدون تضمین جایگزین مناسب، نقض تعهدات ایران در چارچوب CRC محسوب می‌شود. 

۳ ـ پیامد های آموزشی اخراج مهاجرین، تمرکز بر وضعیت دختران 

اخراج اجباری مهاجرین افغان، به‌ ویژه زنان و کودکان، تأثیرات ویرانگری بر حق آموزش داشته است. ایران تا پیش از اخراج‌ ها، میزبان صدها هزار کودک مهاجر افغان بود که در مدارس دولتی و غیردولتی تحصیل می ‌کردند.

۳.۱ـ  قطع حق آموزش دختران

در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، آموزش دختران بالاتر از صنف ششم ممنوع است. بازگرداندن دختران مهاجر به چنین ساختاری، عملاً به‌ معنای محرومیت کامل آنان از آموزش و نقض صریح ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۲۸ کنوانسیون حقوق کودک است.

۳.۲ـ  پیامدهای اجتماعی و روانی

محرومیت از آموزش، کودکان را در معرض پدیده‌هایی همچون کارکودک، ازدواج زودهنگام، فقر پایدار و افسردگی قرار می‌ دهد. این امر نه ‌تنها بر رشد فردی تأثیر منفی دارد، بلکه تهدیدی جدی برای توسعه پایدار و آینده افغانستان و منطقه محسوب می‌ شود.

۳.۳ـ  نابرابری جنسیتی فزاینده

اخراج مهاجرین دختر از فضای آموزشی نسبتاً امن ایران و بازگرداندن آنان به نظام تبعیض‌آمیز طالبان، شکاف جنسیتی در دسترسی به آموزش را عمیق ‌تر می ‌کند و فرصت‌های اجتماعی آنان را به شدت کاهش می ‌دهد.

۴ـ  ابعاد سیاسی پنهان در سیاست اخراج ایران

درتحلیل‌ های سیاسی، این پرسش مطرح است که آیا سیاست اخراج تنها تصمیمی در راستای مدیریت امنیت مرزی است یا بخشی از راهبرد فشار بر طالبان؟

برخی تحلیل‌ گران معتقد اند که ایران با استفاده از کارت مهاجرین افغان، در تلاش است تا توازن قدرت در روابط منطقه ‌ای را تغییر دهد یا طالبان را به پذیرش برخی امتیازات وادار کند. با این حال، چنین سیاست‌هایی، قربانیان بی ‌دفاع را درمعرض سرکوب بیشتر قرار می ‌دهند و موجب انتقاد گسترده از ایران در سطح بین‌المللی می‌ گردند.

نتیجه‌ گیری

اخراج گسترده مهاجرین افغان از ایران، نقض صریح اصول بنیادین حقوق بین‌الملل و اقدامی غیراخلاقی در قبال یکی از آسیب‌ پذیرترین گروه‌های انسانی است. در شرایطی که میلیون‌ها زن و کودک افغان از حق آموزش، امنیت و کرامت انسانی محروم‌ اند، کشورهای میزبان از جمله ایران، مسوولیت اخلاقی، انسانی و حقوقی دارند تا از اخراج‌ های غیرقانونی پرهیز کرده و چارچوب‌های حمایتی تقویت گردد. 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ‍۱۵۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025

 

ژانت خارا منحیث نامزد « اتحاد برای چیلی » برگزیده شد

 

ژانت خارا، عضو حزب کمونیست و وزیر کار سابق در دولت گابریل بوریچ، با کسب بیش از ۶۰ درصد آرا در انتخابات مقدماتی نامزدهای ایتلاف مترقی در روز یکشنبه ۸ سرطان ۱۴۰۴ به پیروزی قاطعی دست یافت و نامزد گروه‌های چپ و مترقی برای انتخابات ریاست ‌جمهوری اواخر امسال (نوامبر ۲۰۲۵) شد. رقیب اصلی خارا در این انتخابات کارولینا توها بود که همکار سابق اش در دولت و وزیر سابق بود.

خارا پس از پیروزی خطاب به هوادارانش گفت: « از شما می‌ خواهم که دست ما را رها نکنید، زیرا با گسترده ‌ترین وحدت سیاسی و اجتماعی است که ما می ‌توانیم با راست افراطی مقابله کنیم.»

او روز دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴ در جلسه گروه « اتحاد برای چیلی » برای هماهنگی سیاسی نیروهای چپ و ترقی‌ خواهان مستقل شرکت کرد که ریاست جلسه را نیز به عهده داشت. نامزد چپ‌ها در انتخابات ریاست ‌جمهوری نوامبر ۲۰۲۵ ترسایی در این جلسه گفت: « این نخستین نشست ما آغازگر مسیر تدوین برنامه مشترک و فرماندهی‌ ای است که با وسعت نظر، سخاوت، و برادری و با تمرکز بر توسعه عادلانه و نیازهای ضروری شهروندان دور اول انتخابات ریاست ‌جمهوری را آغاز خواهد کرد. » در این نشست روسای جبهه آمپلیو، حزب سوسیالیست، حزب لیبرال، فدراسیون منطقه‌ یی سوسیال سبز، حزب دموکراسی، حزب رادیکال، حزب کمونیست و حزب اقدام هیومانیست حضور داشتند که از اعضای ایتلاف انتخاباتی چپ‌اند.

ژانت خارا در این جلسه، که در مقر انتخاباتی ‌اش برگزار شد، با روسای حزب‌ های تشکیل‌دهنده ایتلاف انتخابات مقدماتی (برای تعیین نامزد چپ‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی) دیدار کرد. هدف این جمع تدوین برنامهٔ مشترک و برقراری قرارگاه واحد برای حمایت از ژانت خارا در انتخابات پیش رو است.

خانم خارا گفت که از حمایت روسای حزب‌هایی که از نامزدی او در انتخابات نوامبر پشتیبانی می‌ کنند تشکر می ‌کند. او تأکید کرد که این حمایت « نشانه روشنی است که آنعده از ما که برای داشتن یک نامزد واحد و مشترک علیه راست افراطی متعهد شدیم، به این تعهد مان عمل می ‌کنیم و قول مان را عملی می‌ کنیم.»

این نامزد چپ‌ ها در انتخابات ریاست‌ جمهوری خزان امسال تاکید کرد که این پروژه برای کسب مقام نیست، بلکه برای این اعتقاد است که وقتی راست افراطی در چیلی بتواند جلو برود، « حقوق زنان، کارگران، دگراندیشان، و بازنشستگان در معرض خطر قرار می‌ گیرد و در این مورد ما مسوولیتی داریم که از آن طفره نمی ‌رویم، بلکه آن را تقویت خواهیم کرد.»

ژانت خارا تاکید کرد که هدف این روند « برجسته کردن گفت ‌وگوی سیاسی، بدون خطوط قرمز، یافتن نقاط مشترک برای ایجاد یک برنامه واحد، با پیشنهادهایی است که عشق و امید را به نفرت و خشم اولویت می‌ دهد.» او بر ایمانش به کشور و نیاز به تداوم پیشرفت در حقوق و عدالت اجتماعی برای چیلی و چیلیایی‌ها تاکید کرد.

لایوتارو کارمونا، صدرحزب کمونیست چیلی، در پایان جلسه مشترک حزب‌های چپ بر اهمیت اتحاد به‌ دست‌آمده تأکید کرد وگفت: « امروز تعهد همه حزب‌های ایتلاف انتخاباتی ‘اتحاد برای چیلی” برای احترام گزاردن به توافق مشترک و حمایت قاطعانه از نامزدی که نماینده ما در دور اول انتخابات ریاست‌ جمهوری خواهد بود، به‌ صراحت اعلام شد. این نشستی رفیقانه و سازنده بود و به‌ روشنی دیده شد که این جمع سیاسی نه ‌فقط باید کارزار انتخاباتی فشرده‌ای را با پیشرفت‌ های مشخص تضمین کند، بلکه همان‌ طور که نامزد ما پیشنهاد کرده است باید با هماهنگی یکدیگر به شکل‌گیری فهرست پارلمانی و ادغام جبهه‌های مختلف شرکت ‌کننده در قراگاه فرماندهی گسترده و متنوع ریاست ‌جمهوری بپردازد. »

او افزود: « ما در حزب کمونیست به همان تعهدهای وفا داریم که بقیه حزب‌های این ایتلاف به عهده گرفته‌اند و آنها را با وسواس انجام خواهیم داد.»

منشی عمومی حزب کمونیست چیلی در مصاحبه‌ ای با رادیو نووُ موندو (جهان نوین) گفت: «ما به مسوولیت عظیمی که بر دوش داریم آگاهیم. اگر همیشه به ‌طور کلی حامی اتحاد بوده‌ایم، اکنون به‌ طور خاص باید متحد باشیم. اگر همیشه فعالیت‌های توده‌ یی داشته‌ ایم، از حالا تا نوامبر باید سیل بزرگی از جمعیت را بسیج کنیم. سیلی متنوع از توده‌های مشاق، زیرا هرچه توده‌ها آگاه‌تر و فعال‌تر باشند، راست افراطی با کاریکاتورها و رسانه‌هایش کمتر می‌تواند به ما گل بزند.»

او اشاره کرد که ژانت خارا « دیگر نامزد حزب کمونیست نیست» ، بلکه نامزد ایتلاف حزب‌های مترقی و چپ « برای تشکیل دولت جدید». او به این امر اشاره کرد که« حزب کمونیست تا کنون تجربه نامزدی کل نیروهای مترقی را، آن هم در زمانی که نبرد ریاست ‌جمهوری بسیار دشواری در پیش است، نداشته است.»

او تأیید کرد که « بی ‌سابقه است که نامزد حزب کمونیست در ایتلافی بسیار وسیع نقش رهبری داشته باشد. در موارد قبلی، ایتلاف کاملاً چپ بود. این بار ایتلاف بسیار گسترده ‌تر است.»

صدر حزب کمونیست گفت: « برای ما که قصد شکست دادن راست را داریم تا نگذاریم سیاست‌های دست‌ راستی در حوزه ارزش‌ها، در اقتصاد، و در عرصه روابط بین‌المللی اجرا شود، هدف این است که همه با هم باشیم. چالش ما اکنون اینست.»

با توجه به انتخابات ریاست ‌جمهوری نوامبر آینده، او تاکید کرد که « برای نبرد آینده باید نسبت آرا را به سود ایتلاف خودمان افزایش دهیم. » او هشدار داد که راست و راست افراطی « از مک‌کارتیزم مکتب قدیمی ضد ّکمونیزم استفاده خواهند کرد و سعی خواهند کرد ژانت را رد صلاحیت کنند، و به این امر اعتنایی نخواهند کرد که ژانت نامزد ایتلاف است.” او افزود که “آغاز کارزار انتخاباتی دور اول به‌اتکای ۱۰درصد کل رأی‌دهندگان که از حالا سازمان داده شده‌اند گام بزرگی به جلو است.”

رفیق کارمونا در بخش دیگری از سخنانش گفت: « می‌خواهم از مبارزه‌جویی حزب کمونیست، جوانان کمونیست، دوستان نزدیک ما، پیکارجویی ‘اقدام هیومانیستی’ و “چپ مسیحی”، و همهٔ کارهایی که اینها در میان مردم کردند قدردانی کنم. کارزار انتخاب ژانت فقط در همایش‌های رسانه‌یی یا کارزارهای شبکه‌یی نبود، بلکه کارزاری مردمی بود و برای این کار باید حزب داشت و این همان چیزی است که رخ داد.” او تأکید کرد که «حزب [کمونیست] عظمت و اهمیت موضوع را درک کرد. تن به فرقه ‌گرایی نداد. پیوندها را برقرار کرد.»

او گفت که حزب کمونیست «حزبیست که بسیار مشتاقانه، بسیار باانگیزه، و با دقت به وحدت عمل می‌ کند. قدرت وحدت عمل در اینجا معلوم می ‌شود. هیچ‌ کس بیرون گذاشته نشد. همه با اشتیاق مشارکت کردند».

رفیق کارمونا درباره تلاش‌های راست و راست‌افراطی با درس‌گیری از مک‌کارتیزم دهه ۱۹۴۰ در امریکا هشدار داد: « راست افراطی یا بخشی از راست، اگرچه همه از نظر ما افراطی‌ اند، تلاش خواهد کرد با احیای مک‌کارتیزم دهه چهل برای آزار و اذیت کمونیست‌ها و ساختن هیولایی از کمونیست‌ها جلو بیاید. باید هوشیار باشیم، زیرا این افراد از توسل به شوم‌ ترین کارها ترسی ندارند. و ما نباید این فرصت را به آنها بدهیم.»

رهبر حزب کمونیست چیلی افزود که در هر صورت، « در این مرحله، بسیاری از مردم ما را می ‌شناسند و می ‌دانند که ما سالمندان را از هم جدا نمی‌ کنیم، ما عجیب و غریب نیستیم. اما خب، باید بتوانیم نشان دهیم که این تلاش راست‌ها از روی استیصال و ناامیدی است، کاریکاتور است، اخبار جعلی است، که نمادگرایی‌ای است که می ‌خواهد روی مردم اثر بگذارد.» او گفت که بهترین واکنش به این اقدام راست‌ها و ضد ّکمونیست‌ها حمایت گسترده از نامزد ما و دفاع از او و توضیح چرایی این انتخاب درست است.

« اینکه ژانت خارا نامزد ایتلاف است،‌ نامزد اتحاد است، خودش نیروی بزرگی برای توضیح و دفاع از اوست، و اینکه او با چشم‌انداز مترقی به کارزارهای ضدّ کمونیستی پاسخ می‌ دهد.»

او توضیح داد که براساس نظرسنجی‌ ها، ایتلاف « اتحاد برای چیلی » با ۳۰درصد آرایی که دارد برنده نخواهد شد. باید بیشتر از ۵۰ درصد رأی بیاورد. « آنچه در پیش رو داریم گام کیفی بزرگی در هماهنگی متحدانه است.» او تصریح کرد که به‌ دلیل این اتحاد متنوع، هر فردی احساس خواهد کرد که به یکی از اعضای ایتلاف گرایش دارد و بنابراین باید از نامزد مشترک پیشتیبانی کند، « به‌ خصوص اگر برنامه‌ های تدوین‌شده‌ای داشته باشیم که از لحاظ مردم مهم ‌اند.»

او گفت که« اتحاد مترادف با هماهنگی و همبستگی نیروهاست، و همبستگی اکثریت در میان نیروها مترادف با احتمال پیروزی و تداوم گذار و تحول است.»

رفیق کارمونا در پایان گفت ‌وگو خود با رادیو نوو موندو گفت که این لحظه‌ای تاریخی برای حزب کمونیست است و « ما یاد و خاطره همه آنهایی را که در ساختن و فرارسیدن این لحظه مشارکت داشته ‌اند و اکنون در میان ما نیستند گرامی می ‌داریم.»  او افزود:« بار مسوولیت سنگینی بر دوش ماست. و البته مشحون از افتخار و دلگرمی هستیم. ما باید همه اینها ادای احترام کنیم و هرگز بر سر هویتی که داریم سازش نکنیم. هویت ما به انتخاب خود ماست. حزب ما حزبی طبقاتی است و ما از این بابت بسیار خوشحالیم. ما باید به جنبش سندیکایی و جنبش اجتماعی کمک کنیم و اینها وظایف اجتناب ‌ناپذیری‌اند که ما به عهده داریم»./ نامه مردم

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۱۹۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025

 

هشت تز برای مقابله با منطق جنگ ‌افروزی

شجاعت سیاسی واقعی این نیست که مثل سگ دست‌آموز دنبال ترامپ راه بیفتیم. شجاعت سیاسی واقعی این است که چشم ‌انداز خودمان را داشته باشیم

 

پیتر مرتنز،

دبیرکل حزب کارگران بلجیم، در آستانه برگزاری نشست سران ناتو در لاهه

 

۱ ـ  هر کسی که از محکوم کردن امریکا و اسراییل خودداری کرده باشد، اعتبارش را از دست داده است 

در مارچ ۲۰۰۳ ترسایی ایتلافی به ‌رهبری امریکا جنگی غیرقانونی را علیه عراق آغاز کرد. هیچ تاییدی هم از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود نداشت. آن جنگ با سه استدلال اصلی توجیه شد:

اینکه عراق سلاح ‌های کشتار جمعی دارد، عراق تهدیدی برای امنیت جهانی است، و اینکه تغییر رژیم برای همه مفید خواهد بود.

هیچ ‌یک از این سه استدلال درست نبود. هیچ سلاح کشتار جمعی وجود نداشت، هیچ تهدید واقعی وجود نداشت، و پس از تهاجم به عراق، آن کشور به خاستگاه خشونت‌های فرقه ‌یی تبدیل شد. جهان امن ‌تر نشد، بلکه خطرناک ‌تر شد.  آنچه امروز علیه ایران می ‌بینیم به نظر می‌ رسد نسخه‌ای از همان رویکرد باشد. همان سه استدلال دوباره استفاده شد:

اینکه ایران در آستانه دستیابی به سلاح هسته ‌یی است، تهدیدی برای امنیت جهانی است، و اینکه آوردن یک رژیم دست ‌نشانده جدید با حمایت امریکا برای همه بهتر خواهد بود.

این استراتژی انگار از کتاب‌های درسی پنتاگون برداشته شده است. این بار هم بدون تایید شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل شد. این یعنی که اقدامات امریکا و اسراییل ناقض قوانین بین‌المللی است و طبق این قوانین، جنگ تجاوزکارانه غیرقانونی محسوب می‌شود.

تاسیسات انرژی هسته‌ یی ایران قانونی است و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) همچان بر آنها نظارت دارد. ایران در سال ۱۹۵۸، اندکی پس از تاسیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به این سازمان پیوست و از آن زمان تا اکنون به معیارهای آن برای استفاده صلح‌ آمیز از انرژی هسته ‌یی پایبند بوده است. با وجود فشارهای سنگین دولت‌های امریکا برای اعمال تحریم‌های متعدد، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هرگز به این نتیجه نرسیده است که ایران قوانین را نقض کرده یا سلاح هسته‌ یی دارد.

شنبه شب، ترامپ (با حمله به ایران) این پیام را به جهان داد که راه‌ اندازی جنگ تجاوزکارانه غیرقانونی و بمباران تاسیسات هسته ‌یی اشکالی ندارد و پذیرفتنی است. هر عضو سازمان ملل متحد که این اقدام گستاخانه و غیرقانونی را قاطعانه محکوم نکند، به ترامپ چک سفید می ‌دهد تا به این کارش ادامه دهد.

در همین حال، ریاکاری سر به فلک می‌زند: تنها قدرت مسلح به سلاح هسته‌ یی در منطقه اسراییل است که حتا پیمان منع گسترش سلاح ‌های هسته‌ یی را هم امضا نکرده است و بازرسی نهادهای بین‌المللی را هم نمی‌ پذیرد. درعین زمان، اسراییل است که دارد در غزه نسل‌ کشی می کند، لبنان و یمن را بمباران می ‌کند، و بخشی از سوریه را اشغال کرده است. با همه اینها، هنوز هیچ تحریمی علیه اسراییل اعمال نشده است.‎

در آستانه نشست ناتو، یک چیز روشن است: امریکا و اسراییل فقط جنگ و بی ‌ثباتی بیشتر به بار می ‌آورند. هرکسی که از محکوم کردن امریکا و اسراییل خودداری کرده باشد، اعتبارش را از دست داده است. زمان آن رسیده است که اروپا به‌ جای اینکه مثل سگ دست‌آموز دنبال ترامپ راه بیفتد، به این جنون و دیوانگی نه بگوید.

۲ـ  قاعده افزایش ۵ درصدی قاعده ترامپ است

از امسال ناگهان همه شروع کردند به صحبت کردن درباره بودجه ۵ درصدی ( تولید ناخالص داخلی هرکشور) برای ناتو. امروزه این شده گاو مقدس، اما این گاو از کجا آمد؟ از واشنگتن. خود ترامپ بود که این رقم را به میان کشید و حالا می ‌خواهد آن را به همه کشورهای عضو ناتو تحمیل کند. و ناگهان تمام دنیا طوطی ‌وار حرف او را تکرار می ‌کنند: باید ۵درصد باشد و خواهد بود.

سوال اینست: چرا ترامپ چنین چیزی می ‌خواهد؟ اول اینکه چون بخش عمده این پول صرف خرید سلاح‌ های امریکایی می شود. دوم، و اساسی تر، اینکه ترامپ می ‌خواهد اروپا هزینه کند تا امریکا بتواند بر چین تمرکز کند.

مارک روته، که اکنون رییس ناتو است، بهترین طوطی ترامپ است: « ما بیشتر مصرف می‌ کنیم تا امریکا بتواند به منطقه اقیانوس هند و آرام بپردازد.»

این یعنی محاصره نظامی چین. ناتو ابزاری برای سیاست اعمال قدرت امریکا است و ما اروپایی‌ها باید صورت‌حسابش را بپردازیم.

۳ـ ترامپ اروپا و آسیا را رودرروی یکدیگر می‌گذارد و بازی می ‌دهد

اول، ترامپ اروپا را متقاعد می ‌کند که ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی هر کشور را خرچ تسلیحات کند. بعد امریکا به کشورهای آسیایی می ‌گوید ببینید اروپا را، حالا شما هم همین کار را بکنید! البریج کولبی، معاون سابق وزیر دفاع امریکا، در ایکس نوشت: « متحدان آسیایی باید اروپا را سرمشق قرار دهند. حتا المان نیز اکنون ۵ درصد برای دفاع نظامی صرف می ‌کند.»

استرالیایی‌ها، نیوزلندی‌ها، جاپانی‌ها، و فیلیپینی‌ های عزیز: شما هم از اروپا یاد بگیرید و ۵ درصد خرج تسلیحات کنید. و این سلاح‌ها را از کجا می‌ خرند؟

بله، بخش عمده‌اش را از صنایع تسلیحاتی امریکا می‌ خرند.

دارند ما را فریب می ‌دهند. اروپا را در برابر آسیا قرار می ‌دهند و برعکس. و در این میان، صنایع تسلیحاتی امریکاست که از همه طرف برنده است.

۴ـ  قاعده ۵ درصدی ناتو تعهد نیست

قاعده ۲ یا ۵ درصد به‌هیچ ‌وجه الزام‌آور نیست. به ‌اصطلاح قاعده ناتو هیچ ماهیت حقوقی یا معاهده‌ یی ندارد. نمی ‌توان اجرای آن را مثل قانون عملی کرد. این قاعده یک توافق سیاسی است، نه یک تعهد قانونی. کشورهای عضو مستقلانه می ‌توانند سیاست دفاعی‌ شان را تعیین کنند.

برای مثال، دنمارک و ناروی و اسپانیا از استقرار سلاح ‌های هسته‌ یی در خاک خود شان سر باز زدند. یا فرانسه و المان و بلجیم با دخالت ناتو در جنگ دوم خلیج فارس علیه عراق مخالفت کردند. یا ترکیه که از استفاده نیروهای امریکایی از خاکش جلوگیری کرد.‎

خلاصه اینکه حتا در داخل ناتو هم کشورها می ‌توانند راه خود شان را بروند، البته اگر بخواهند. اسپانیا گفته است که قاعده ۵ درصد را نخواهد پذیرفت. پس چرا بلجیم یا هلند باید این قاعده را بپذیرند؟

۵ـ  قاعده ترامپ امنیت اجتماعی ما را تهدید می‌ کند

ده‌ ها سال است که می‌ شنویم « پول نیست». پول برای سرمایه ‌گذاری در حمل ‌ونقل عمومی، در مراقبت از کودکان، یا در تامین مسکن ارزان نیست. پول برای پرداخت حقوق بازنشستگی مناسب نیست. ولی اکنون ناگهان میلیاردها یورو برای تسلیحات و جنگ پیدا می ‌شود.

بلجیم برای رسیدن به ۳٫۵درصد باید سالانه ۱۰میلیارد یورو اضافی مصرف کند. قاعده ترامپ حمله به امنیت اجتماعی و دستاوردهای اجتماعی ماست و اگر اجازه دهیم اینها را نابود کنند، ترامپ پیروز شده است.

در عین حال، تولید کنندگان اسلحه از همین حالا برنده‌اند و دارند سودهای کلانی به دست می ‌آورند. حتا سرمایه ‌گذاری در صنایع تسلیحاتی را « بهترین سرمایه‌گذاری تاریخ » می‌ خوانند و برایش تبلیغ می ‌کنند.

نظامی که به سرمایه‌ گذاران تسلیحات اجازه می ‌دهد پول‌های کلانی به جیب بزنند، در حالی که بازنشستگان به‌ سختی می ‌توانند از پس مخارج زندگی برآیند، نظامی منحط است. نظامی که پول بیشتری برای تانک‌ها خرج می ‌کند تا برای مدرسه‌ها منحط است.

۶ ـ  ناتو همین حالا هم مبالغ گزافی خرج می ‌کند

جنگ ‌طلبان هرگز سیر نمی‌ شوند. این طور وانمود می ‌کنند که کشورهای عضو ناتو بدبخت‌ های فقیری‌ اند که تقریباً هیچی برای دفاع خرج نمی ‌کنند. اما درست برعکس اینست.

کشورهای عضو ناتو (۳۲ کشور) در سال ۲۰۲۴ در مجموع ۱٫۲۷۵تریلیون دلار خرج تسلیحات کردند. اگر قاعده ۵ درصد اجرا شود، این مبلغ به ۲٫۷۵۸تریلیون دلار در سال می ‌رسد، یعنی بیش از دو برابر می ‌شود!

این مبلغ بیشتر از مجموع هزینه نظامی کشورهای دیگر جهان، از جمله چین، روسیه، هند، اسراییل، اوکرایین، و عربستان سعودی است. امروزه مصارف نظامی کشورهای ناتو ۱۲برابر روسیه و ۴٫۵برابر چین است. وقتی هزینه ‌های نظامی به ۵ درصد برسد، این رقم حتا ۲۰برابر خواهد بود.

این امنیت نیست. این مسابقه تسلیحاتی پوچی است که دستاورد های اجتماعی ما را از بین می ‌برد و جهان را به جنگی بزرگ نزدیک می‌ کند.

۷ـ ناتو سازمان دفاعی نیست، بلکه ماشین جنگی ست

ناتو می‌ گوید که طرفدار صلح است. اما به آنچه مارک روته اخیراً گفته است گوش دهید: « ناتو قدرتمند ترین ایتلاف نظامی در تاریخ بشر است. قدرتمند تر از امپراتوری روم ، و قدرتمندتر از امپراتوری ناپلیون.»

این مقایسه گویای همه‌ چیز است. امپراتوری روم اتحاد دفاعی نبود. امپراتوری‌ای بود که با فتح سرزمین‌های دیگر و سلطه شکوفا شد.

اگر ناتو با ۱٫۲۷۵تریلیون دلار واقعاً قدرتمندتر از امپراتوری روم است، پس چرا باید بیشتر از این هزینه کنیم؟ روته خودش جواب می‌دهد، زیرا ناتو اصلاً ایتلاف دفاعی نیست، بلکه ابزاری برای سلطه بر جهان است، درست مانند امپراتوری روم. ناتو ماشین جنگی است.

۸ ـ لحظه را غنیمت بشماریم: به قدرت جمعی‌ مان ایمان داشته باشیم

با هراس‌افکنی و جنگ و جزییات فنی در مورد عمق انفجار و تخریب بم ‌های جدید امریکایی در زیر زمین می ‌خواهند خسته‌ مان کنند. می ‌خواهند ما ضدّجنبش جنگ و قدرت جمعی خودمان را نبینیم.‎

ما نیروهای صلح هستیم. ما مردمی هستیم که با ۱۵۰هزار نفر در لاهه و ۱۱۰هزار نفر در بروکسل خط قرمز علیه نسل‌ کشی را ترسیم کردیم. ما شش میلیون امریکایی هستیم که در تظاهرات اعتراضی علیه ترامپ شرکت کردیم: « نه تاج، نه تخت، نه شاه !». ما کارگران اسکله مارسی هستیم که از بارگیری کشتی‌های جنگی به اسراییل خودداری می ‌کنیم. ما فلسطینی ‌های سراسر جهانیم !

دوستان عزیز: نظم جهانی آنها به پرتگاه منتهی می شود. همه می ‌فهمند که درست نیست که خودمان را تا بن دندان مسلح کنیم، در حالی که قطارهای ما درست کار نمی‌ کند، حقوق‌ های بازنشستگی ما کم می ‌شود، و بیمارستان‌های ما کادر کافی ندارند.

شجاعت سیاسی واقعی این نیست که مثل سگ دست‌آموز دنبال ترامپ راه بیفتیم. شجاعت سیاسی واقعی این است که چشم ‌انداز خودمان را داشته باشیم: چشم‌اندازی که در صنعت، در فناوری و علم، در گذار زیست‌ محیطی سالم، و در صلح سرمایه‌ گذاری می ‌کند.

نظم جهانی آنها نظم گذشته است. جنبش صلح قدرت آینده است.

به قدرت خودمان ایمان داشته باشیم.

به قدرت جمعی خودمان ایمان داشته باشیم.

به سوسیالیسم اعتقاد داشته باشیم. 

منبع : نامه مردم 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ‍۱۰۰۷   

Copyright ©bamdaad 2025