اول می الگوی مبارزه عدالت خواهانه در روند تاریخ

علی رستمی

قرن هجـده ونـزده زمان دوران سازی بو د برای عروج طبقه کارگر و پیروزی های بعدی آن درجهان. تاریخ هیچ زمانی قیام ومبارزه جانثارانه طبقه کارگرشهر پاریس را درجهت به پیروزی رسانیدن انقلاب کبیرفرانسه که از ۱۷۸۹ تا ۱۸۳۰ صورت گرفت؛  فراموش نمی کند،که درجهت پیروزی رساندن آن سهم بزرگی را ادا  کرده اند. این طبقه کارگر پاریس بود که در۱۸۴۸ جمهوری را بوجود آوردند، متاسفانه که نقش آنها در این روند مورد معامله افراد خایین قرار گرفت و شکست خوردند و آنها بعداً درکودتای ۱۸۵۱ علیه  لویی بناپارت ، درسنگرهای خود مقاومت نشان دادند و متاسفانه بازهم مغلوب شدند. همچنان انقلاب گارکری درسال ۱۸۷۱  که بنام قیام « کمون پاریس» مشهوراست، به پیروزی رسید که متاسفانه پیش از سه ماه ادامه نیافت، وبه شکل وحشتناک فعالین طبقه کارگران سرکوب وبه قتل رسیدند.  جنبش کارگران در اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده با رشد سرمایه داری صنعتی داخل فاز بزرگ از روند تاریخ خود گردید. با بوجود آمدن نظام های سرمایداری ورشدسرسام اورتولید کالایی درجهان ، تغیر بنیادی درعرصه تولید مدرن بوجود امده ،طبقه کارگر نیز داخل شرایط مدرن خویش کردید. برای بدست اوردن  احقاق حقه  خویش از چنگال بی رحم وظالمانه نظام استثماری سرمایه داری با رشد شعور سیاسی براساس بوجود امدن ایدیالهای سوسیالیستی بعداز تشکل انترناسیونالیزم یک ،دو وسو م و انتشار مانفیست کارگری توسط کارل مارکس وانگلس ومبارزه یی خستگی ناپذیر احزاب چپ سوسیال دموکراسی وکمونیسم درجهان نفسِ تازه یی علیه دشمن تاریخی خویش گرفت. با تشکیل اتحادیه های کارگری ورشداحزاب چپ و ایجاد سازمان بین الملی کارگران درسال ۱۸۶۴، کارگران درفش انرا درروند بعدی مبارزه دربرابر دشمنان اخلی وخارجی بر دوش گرفتند. طوریکه درکنگره  نخستین بین المللی کارگران درسال ۱۸۶۶ درژنیو اعلام گردیده بود: «  انترناسیونال وظیفه خودرا انجام داده و به هدف بزرگ خودیعنی تشکل پرولتاریای تمام جهان برای مبارزه برعلیه ستمکاران نایل آمده است.»

پیروزیهای شگفت اور طبقه کارگر در۱۸۷۷ درکشورهای اروپایی وسایر نقاط جهان، ازجمله اشتراک طبقه کارگرالمان  درانتخابات پارلمانی در سال ۱۸۷۴ با گزینش ده نفر از حزب کارگر،بزرگترین موفقیت برای این طبقه   بود.

جنبشهای کارگری در سوئیس ایتالیا، هسپانیا، پرتگال روسیه وامریکا،هریک فعالیتهای پر ثمر رادر بازسازی جهان مدرن وتغیر چهره ان با رویدادهای بزرگی انقلابی واجتماعی درزمینه تشکیل دولتهای مردمی وفعالیت سندیکایی برای گسترش عدالت اجتماعی ،برابری  ورفاه عامه درجهان نقش بی مانند ی را اجرای نموده اند. انقلابهای۱۸۴۸  اروپا وهمچنان قیام بی نظیر وتاریخی طبقه کارگر امریکا درسال ۱۸۷۷  برعلیه کارفرمایان  که درمقیاس وسیع گسترش یافته بود ، یکی از واقعه خونین وتاریخی  کارگران راه اهن دراین سال ، که برای ازدیاد مزد وتقلیل ساعتهای کاربراه انداخته شده بود،میباشد، اما توسط گروهی ضربتی پولیس وافراد گارد ملی به شکل خونین  سرکوب  که باعث کشته وزندانی شدن تعدادی زیادی کارگران گردید. به ادامه این قیام جانبازانه طبقه کارگر امریکا بازهم درسال ۱۸۸۶ اعتصاب بزرگی خیابانی به اشتراک هزاران تن ازکارگران درشهر شیکاگوی امریکا بخاطر کاهش ساعت های کارو افزایش مزد خویش به راه پیمایی مسالمت آمیزاقدام نمودند. این مظاهره لشکر بزرگی از کارگران  شهرهای مختلف همجوار شهرشیگاگوراتشکیل داده بود ،که پایه های حکومت را به لرزه دراورده  و با خشونت گروپهای ضربتی پولیس وگاردملی سرکوب و رهبران آنها دستگیر وبعد از محکمه نمایشی اعدام گردیدند. دراین روزصدها تن ازکارگران  زندانی  ویابه فجیع ترین شکل به قتل رسیدند. سپس برای گرامی داشت از این روز در سال ۱۸۸۹  درکنگره بین المللی کارگران نظر به پیشنهاد نماینده کارگران کشور امریکا روز اول ماه می را به عنوان « روز جهانی کارگر»  برگزدیدند. ازان روز به بعد همه ساله درتمام کشورهای مترقی ودموکرات   با راه پیمایهای بزرگی خیابانی تجلیل بعمل آاورده می شود.این عوامل بالای رشد جنبش های کارگری درجهان وبویژه درکشور روسیه تزاری تاثیر فاحش نمود. بعد از سال۱۸۶۱  با ریفورم های ارضی الکساندر اول که تعدادی زیادی ازدهقانان بی زمین  وبه حیث کارگران آزاد تبدیل شدند ؛همچنان جنگ های بین روسیه وترکیه ،کریمه و دوم جهانی اثرات منفی را درجامعه روسیه تزاری از خود به جاماند.  با ناراضی بودن مردم از وضع موجود، یکجا با کارگران ودهقانان جنبش بزرگی انقلابی تحت رهبر ی سوسیال دموکرات ها با رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین بوجود آمد وبا رهبری مدبرانه خود این جنبش را رهبری  نموده که سبب پیروزی انقلاب اکتوبر وسرنگونی جکومت تزار گردید .برای نخستین بار دولت بزرگی کارگری وسوسیالیستی درجهان بوجود آمد که باعث تغییر چهره جهان شد و اهداف بزرگ کارگری مورد تحقق قرار گرفت. بزرگ ترین قدرت جهان موازی با کشور ایالات متحده امریکا تبارز نمود وجهان به دو قطب یعنی سوسیالیزم وکاپیتالیزم تبدیل شد.امسال ازپیروزی  آن صد سال می گذرد وهنوزهم دستاوردها وایده های انسانی آن در خاطره ها باقی و ورد زبان مردم جهان می باشد.

هسته های کارگری درکشورما هم بعد از ایجاد احزاب مترقی و دموکرات، بویژه حزب دموکراتیک خلق افغانستان    در شرکت های تولیدی بوجود آمد. این طبقه از لحاظ رشد کمی وکیفی درسطح نازل خود قرارداشت و یاهسته های آن درحال شکل گیری بود. با استفاده از این امکان حزب دموکراتیک حلق افغانستان با مشی و اهداف مردمی خود برای رشد و تشکل طبقه کارگر وهمه زحمتکشان کشوردرعرصه مبارزه عدالت خواهانه گام گذاشت ، و درجهت سازماندهی وتشکل آنها با دیگر اقشار کشوردر روزهای ملی و بین المللی راه پیمای ها و اعتصابات روشنفکرانه وعدالت خواهانه درمیان اقشار وسیع کشورعلیه سیاست های  ضد مردمی حکام وقت اقدام می گرد .از آن جمله روز اول می را به مثابه روز جهانی کارگر همه ساله تجلیل بعمل می آورد، بعد از کسب قدرت حزب دموکراتیک خلق افغانستان درهفت ثور ۱۳۵۷  خورشیدی تغییر بزرگی بنیادی درعرصه های اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی ، درزنده گی زحمتکشان کشور و به ویژه طبقه جوان کارگر کشور رونما کردید، و تمامی ارزش های مادی ومعنوی به اختیار آنها به مثابه شهروند باهم برابربا سایراقشاراجتماعی قرار گرفته، و قوانین دموکراتیک  مطابق نورم های قانون کاروکارگرجهانی به نفع شان تحقق پذیرفت.شوربختانه بر شالوده دسایس کشورهای امپریالیستی و نماینده  گان دست نشانده آنها در داخل و خارج کشور توطیه بزرگی درجهت تخریب وازبین  بردن دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان ، با تضعیف رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان وتحقق اهداف یک جانبه به نفع مخالفین دولت جمهوری افغانستان درسطح منطقه وجهان قدرت به تنطیم های جهادی برای نیل به آرزوهای صلح سرتاسری درکشور به طورمسالمت آمیز انتقال یافت. دردمندانه این تغییر قدرت روز دردناک و فراموش ناشدنی است در حیات سیاسی مردم افغانستان که به خط  درشت سیاه درج تاریخ هست. برای اینکه باتغییر قدرت جنگ های تنظیم ها و مداخله های مستقیم کشورهای بزرگ جهان به بهانه های مختلفی مانند: حمله  در عراق ،لیبیا  و سوریه صورت گرفت که باموجودیت 48 کشور جهان و حضور یکصدو چهل هزار عسکر نظامی امریکا نه تنها صلح در افغانستان بوجود نیآمد، بلکه نیروهای عامل جنگ وتروریزم هزار چند رشد نموده ؛ وهر روز بیش تر ساحه سلطه آنها درافغانستان گسترش می یابد. جهانیان و مردم رنج دیده ما شاهد خونین ترین واقعه ها  دراین اواخراز جمله حمله تروریستی درشفاخانه چهارصد بستر محمد داوود درشهر کابل و قول اردوی ۲۰۹ شاهین دربلخ که به کشته وزخمی شدن هزاران تن  تمام شد ،میباشند.که  مسوولیت این عمال ضدبشری را داعش وطالبان به عهده گرفته اند.

  این همه بدبختی ها ناشی از خواست ها و آرزوهای اهداف جهان گشایی کشور های امپریالیستی در راس امریکا بوده که برای تحقق اهداف نهایی خود یکجا با دولت دست نشانده غیر قانونی زیر نام « حکومت وحدت ملی » هموطنان ما را به خون و خاک و ماتم عزیزان شان  می نشاند. امروز افغانستان نه تنها گدام بزرگی  کالایی مصرفی جهان لیبرالیزم سرمایداری شده، بلکه به پولیگون نظامی آنها برای آزمایش های سلاح های مدهش ضد انسانی وبشری که تا بحال  از آن استفاده نه کرده اند به بهانه ازبین بردن تروریزم  که خودشان باعث پیدایش و تنطیم شا ن شده اند، برای فریب اذهان مردم استعمال می نمایند.به گفته مردم ما «هم ثواب وهم خرما » بدست می آورند.باتعقیب این سیاست ها امروز طبقه کارگر وسایر نیروهای اجتماعی کشور درشرایط غیر انسانی وبدون ارزش های بین المللی قراردارند وپیش هفتصد هزار تن بیکارمی باشد.نیم میلیون باشنده گان کشوردرسال۲۰۱۶ ترسایی ازجمله جوانان وسایر افراد بخاطر زند ه ماندن و پیدا کردن یک لقمه نان به کشورهای همسایه وسایر کشورهای جهان ،با متقبل شدن بدترین شرایط رسیدن به هدف مهاجر ت نموده اند، که تابجال صدها تن از جوانان اعم زنان واطفال دراین راه جان های شیرین خود را ازدست داده اند. سوگمندانه همه اراکین دولت به فکر چورچپاول برای زنده گی مجلل برای خانواده و اقارب خویش مصرف می باشند. تنها  برای تسلی خاطر مردم با اضافه گویی های پوپولیستی با تجویزهای معمولی و کهنه با تشکیل کمیسون ها و تغییر وتبدیل این که برای علاج موقتی دیگراثر دایمی در پی خود نخواهد داشت ،اقدام می شود . چاره بنیادی بر شالوده ارزش های تفکر نوین و اصول حقوق دولت داری سنجش نگردیده ،بلکه میان آنها فاصله های درازی وجود دارد. همه اقدام ها به مانند«  کوبیدناب درهاون » می باشد.

ازسوی دیگر امروز جهان به اثر تحقق اهداف نیولیبرالیسی و جهان کشایی کاپیتالیزم امریکا  که ازدرونش « نیوقاشیزم ترامپی»  سربلند کرده ، در پرتگاه نابودی جنگ هستوی  قرارگرفته است،  هران لحظه زنده گی بشریت و جهان با تهدید وچالش های سنگین خطر وقوع جنگ هستوی روبرومیباشد .

بسیج نیروهای صلح دوست جهان یک جا با طبقه کارگر و روشنفکران مزد بگیرو سایراقشار و لایه های محتلف اجتماعی برای مبارزه علیه  تحقق اهداف نیو فاشیستی سرمایداری برای گسترش سلطه جهانی ضرورت زمان  است ؛ یکبار دیگر نقش خویشرا درجهت تغییر جهان پسامدرن در روند تاریخ درعمل تثبیت نمایند. طوری که کارل مارکس گفته است:« ما به جزم جهانی نو را پیش بینی نمی کنیم،بلکه  آنرا از راه نقد جهان کهنه خواهیم یافت.»

نقد علیه جهان پسامدرن که از درون خود فاشیزم ترامپی را بیرون آورده است، و مبارزه دربرابر نیروهای غول پیکری که تنها روی منافع اقلیت الیگارشی مالی برای گسترش مالی در وال استریت امریکا  با کشتار بی رحمانه و چور وچپال سرمایه های ملی کشور های کم زور عمل می نماید، وظیفه شرافتمندانه هر روشنفکر دموکرات وچپ عدالت خواه در جهان می باشد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۱۰۵

 

بم او ترور د حل لار نه ده!


نورمحمد غفوری
کله چې د ملي اردو په څلورسوه بستریز روغتون تروريستی حمله وشوه، د ټولو افغانانو او نړیوالو له پاره دا له تعجبه ډکه پیښه وه. د پیښې تر مخه چا دا تصور نه کاوه چې په اوسنۍ زمانه کې دې د سیاسی ځواک د نیولو له پاره جګړه په داسې خدعه او نیرنګ واوړی، چې ټول انساني، افغاني او اسلامي اصول او ارزښتونه د تر پښو لاندې کړي. په مریضانو د ډزې وشي، ډاکتران چې بې له تعصب او تبعیضه  د هر مریض تداوي یې دنده ده، د کار پر ځای کې شهید، زخمی او وډارول شي.
دا پېښه لا نه وه سړه شوې چې د اچین په ولسوالۍ کې امریکایانو، د دوی په خبره، د داعش په سمڅو او پټنځایونو، د (بمونو مور) وغورځوله. دې بم غورځونې خلک او د هیواد روڼ اندی له ډیرو سوالو سره مخامخ کړل. د (بمونو مور) د خپل زور او قدرت په ښکاره ولو ددې سبب شوه چې د خلکو فکر خپلې خواته راوګرزوي او د اردو د څلورسوه بستریز روغتون ناورین او غم په خلکو هیر کړي. په اچین کې د (بمونو مور) د (بمونو پلار) جوړوونکی او څښتن هم را بیدار کړ او وئې ویل چې د بمونو د مور پر سر د بمونو پلار هم شته چې ځواک او اغيزې یې دوه برابره دي.
اوس دادی د بلخ د شاهین په ۲۰۹ ګڼه قول اردوکې داسې ستره او غم لړلې پېښه وشوه چې هیواد ئې له ملی ماتم سره مخامخ کړ. دې ستر غم عام ذهنیت خپلې خواته را واړاوه او د څلورسوه بستریز روغتون وحشت او د (بمونو مور) د اچولو ویر یې تر خپل سیوری لاندې ونیو. دې پرله پسې لویو پیښو زموږ هیواد د سولې خواته نږدې نه کړ، بلکې د نفاق او شقاق اور ته یې نورې پکې ووهلې.
ددې لیکنې هدف د اردو روغتون ته د تروریستانو د ورننتولو په وخت کې د بشری نارمونو تر پښو لاندې کول او د هغوی په مخنیوی کې د امنیتي ارګانونو د ناکامۍ څیړل نه دی. دلیکنې اصلي موخه دا هم نه ده چې د (بمونومور) د قیمت او اغیزې ترمنځ انډول حساب کړي او یا پر دې بحث وشی چې امریکایان ولې په افغانستان کې پر « وړو داعشیانو» لوی بم او په سوریه کې په « لویو داعشیانو»  واړه بمونه اچوي. زه په داسې حال کې چې د ۲۰۹ لمبر قول اردو د پیښې په اړه د غمجنو کورنیو سره خپله غمشریکی او خواخوږي ښکاروم، شهیدانو ته یې د جنتونو او زخمیانو ته یې د بیړنۍ روغتیا هیله من یم؛ خو په دې مقاله کې دموضوع نه څیړم چې ولی، په څه ډول او کوم نیرنګ «اشتهادی طالبان» د دولت د داسې غوره نظامی جګړه ایز مرکز منځ ته ورننوتل او ولې هغه قول اردو چې د ټول شمال د ساتلو دنده ور په غاړه ده، د خپل مرکز د ساتلو توان نه لری؟
ددې لیکنې اساسي موخه دا ده چې موږ افغانان باید د هیواد دستونځو د حل په اړه له احساساتو، کرکې، پیشداوریو او بدبینیو پرته د تَعَقُل او تَعَمُق څخه کار واخلو او د وطن د ستونځو د حل داسې ممکنه او مناسبه لار ومومو چې د ټولو خواوو له پاره د منلو وړ وګرځي او وکولای شي چې هیوادنۍ ملي او د زیارکښو ولسونو ګټې خوندي وساتی. په لنډ مهال کې جنګ ودروي، او په اوږد مهال کې د ډاډه سولې او امنیت تر څنګ د ټولنیز عدالت او پرمختګ لاره زموږ پر مخ خلاصه کړي.
دا ښکاره خبره ده چې د ټاکلې ټولنیزې کشالې او جګړې هرلوری هڅه کوی چې دښمن ته غوڅه ماتې ورکړي، خو دې ته پام کول اړین دی چې د دښمن د پيژندلو او د هغو د مشخصاتو په اړه په ټولنه کې مختلف نظرونه شته او پر همدې بنسټ  جګړه روانه ده. اوس هم د خلکو په منځ کې دا سوال شته چې څو ک د چا دښمن دی او د خلکو او وطن دښمن څوک دی؟  نن زموږ په هیواد کې د ګډوډیو له کبله د خلکو، ملت او وطن د رښتینو دښمنانو له پاره څرګندې پولې نشته، د اکثریت ولس له پاره د دښمنانو تشخیص او عوامو ته ور پیژندل ستونځمن کار دی. که دولت د طالبانو پر ضد د قطعی اوغوڅې ماتې غږ جګوی، دا موضوع د دقیق غور، څیړنې او
بحث وړ ده . دا باید دقیق محاسبه شي چې طالب ته چیرته، څنګه، په کومه وسیله او د چا په زور ماتې ورکول کیدای شي؟ ددې ماتې ګټه به څه او چاته وی؟
زما په نظر طالب ته قطعی ماته ورکول تر هغو پورې سخته ده، تر څو چې په وطن کې د ملي پرمختګ، ټولنیزعدالت او فردي آزادیو ستنې نه وی مُحکمې شوی، د دولت په اډانه کې د شته جګړه مارانو او د شر او فساد د عاملینو ولیې نه وي وچې شوې او په ټولنه کې د نفاق او شقاق عوامل له منځه نه وی تللي. طالب جنګیالی د طالبي افکارو زیږنده دي او د طالب د ایډیا تولیدوونکی او پالونکی هم د دولت په منځ کې او هم له دولته د باندې شته. د طالب په ضد ښه اغیزمنه جګړه د هغو د پیدایښت د عواملو په ضد مؤثر اقدامونه دی. طالب په تیرو لسو کالو کې نه یوازې ورځ تر بلې غښتلی شو او د جګړې په ډګر کې پر مخ روان د بلکې د دولت په ريښو او رګو کې یې هم نفوذ کړی چې وروستی عملیات یې دا ادعا ښه ثبوتوي. د طالبانو او همدا راز د دولت د خارجی ملاتړانو له په نظر کې نیولو، په افغانستان کې د سیمه ایزو او نړیوالو لوبغاړو مغلق ترکیب او د هیواد په داخلی چارو کې د خارجی ځواکونو بې پایه لاسوهنې زموږ د هیواد موضوع نوره هم پیچلې او حل یې ستونزمن کړی دی. اوس طالب هم یوازې د پاکستان محصول نه دی، بلکی نورې او نویې نړیوالې اړیکی یې هم موندلی دي.
که د ملي ګټو د زاویې څخه روانې جګړې ته وکتل شي، په دواړو لورو کې افغانی بشري ځواکونه له منځه ځي، ځوانان مو شهیدان او ټپيان کیږي، کوچنیان مو له علم او پوهې محرومیږي، د جګړو سره عادت او سخت زړي روزل کیږي. جګړه افغانی کورنۍ د غم په ټغر کښینوي، ځوانان مو له کاره لويږي او ډیر وګړي مو په روحي او عصبي ناروغیو اخته کیږي. په ټول کې مو د هيواد مادي شتمنیو او ملي تاریخي ویاړونو ته ضرر رسیږي. د هیواد په اوسنیو روانو جګړو کې د دولتي اعلانونو پر بنسټ د ورځې له پنځوسو تر سلو افغانان وژل کیږي. دا له ځانه سره د هیواد وراني او د هغه د زیربناوو (انفراسټروکتور) تخریب هم لري. ګړې له افغانانو څخه د ملي پرمختګ، د وطن د آبادۍ او د خلکو د سوکالۍ چانسونه او فرصتونه اخیستي. دې حال ته په کتو سره د هیواد د ستونزو د حل لاره د بمونو غورځول، د ترور او ډار لړۍ ته دوام ورکول او په نظامی ډګر کې یو لوری پر بل کامیابیدل نه دي. ترور، بمونه او جنګونه د ټولنې په نفاق او شقاق کې شدت او زیاتوالی راولی؛ د وژنو، غچ اخیستنو او د هیواد د ورانولو د زنځیر په کړیو کې نورې زیاتوی. هر څومره چې جګړه اوږدیږي، سوله لرې کیږي او د هیوادنیو ستونځو حل مغلق او سختیږي. څرنګه چې د علمي اصولو پر اساس جګړه د ټولنیزو ستونځو د حل سمه لار نه ده او د هیواد په روانه جګړه کې یوه لوري بریا او د بل ماتې محتمله نه ده، له دې کبله د سولې د راوستو او د هیوادنیو مسئلو د رښتینی او دوامدار حل له پاره خبرو اترو، تفاهم، ګذشت او ديپلوماسۍ ته اړتیاده.
په افغانستان کې د سولې په اړه په اخلاص سره د خبرو اترو شروع او بریالی کول تر هر څه د مخه د جګړې په دواړو خواوو کې د سیاسی ارادې شتون ته اړتیا لري. د جګړې په دواړو خواوو کې داسی رهبري ضروري ده چې خپلې شخصي، ګروپي او ملي ګټې په سوله او آرامۍ کې وویني او ویې لټوي. هغوی چې د جګړې او ورور وژنې په دوران کې او له همدې لارې له ملنګۍ څخه خانۍ ته رسیدلی او هنوز هم جګړه ورته د عوایدو او چوکیو د ترلاسه کولو ښه بهانه او سرچینه ده، وطن ته سوله نه غواړي او نه ئې شي راوستلای. د سولې غږ باید د ملت له بطنه او د خلکو د تودو له متنه راپورته او په ځواک بدل شي.
دا به د سولې په خوا غټ ګام وي که زموږ خلک او په تیره ځوانان په دې پوه او باورمند شی چې د دین، مذهب، قوم، ژبې او سیمې په نامه د هغو تحمیلی « مشرانو!» له پیروۍ، ساتنې او باډیګاردۍ څخه لاس واخلي، کوم چې د دوی د اولادونو، پلرونو، وروڼو او خویندو د وژنو او ځورونو عاملین دی. په قومي، ژبنیو او دیني مسئلو کې د احساساتو پر ځای له تعقل او منطقي سنجش څخه کار واخلي، د چپاولګرو مفسدو کسانو د شخصی ګټو د ساتلو په خاطر د هغوی په فردی امر او قومانده د نورو په وړاندې د جګړې ډګر ته او د ترور او وحشت سنګر ته ولاړ نه شي.
نن مو هیواد عملا د جګړه مارو قوماندانانو تر ځواک لاندې دی. بنسټپال فکرونه تر ډیره د ځوانانو په ذهنیتونو مسلط دي. د شر او فساد عواملو په ډیرو دولتي چوکیو خېټې اچولې. د اسلام پاک دین د مدنیت دښمنو زورورو او پرشاتګ غوښتونکو لخوا یرغمل نیول شوی او دا د سولې دین یې د جنګ په وسیله اړولی. افراطیانو د ډیرو قومي، ژبنیو او سیمه ایزو جوړښتونو په سر کې ځای نیولی. ځینې ځوانان مو د ډالرو او شتمنیو په لټون او موندلو پسې داسې سرګردان ګرزی چې خپل او د کورنۍ حیثیت، اخلاقی نارمونه، عقیده او ایمان تر پښو لاندې کوي. د مدنیت هره وړه او لویه نښه د کفر او الحاد ټاپه خوري او په  عاطفه کې له منځه ځي. د هیواد د زخمی زخمی بدن ټول عصبی تارونه د خارجیانو په لاس او اختیار کې دي. د سیاسي، ټولنیزو، اقتصادي، نظامي او کلتوري چارو په متن کې د ملي روشنفکرانو، د علم او تحصیل څښتنانو او د انسان د آزادۍ، سوکالۍ، او ټولنیز عدالت د پلویانو له پاره ځای او د آزاد فعالیت موقع نشته. نو ځکه اړتیا ده چې ملی روڼ اندي، د خلکو د ګټو ساتونکی، د پرمختګ پلویان او د ملي استقلال او فردي آزادیو غوښتونکي ځواکونه د خلکو په عدالت غوښتونکي جنبش کې سره یوځای شي، یو د بل په وړاندې له خپل منځو زړه بدیو تیر شي، په ولس کې د سولې، آزادۍ او ټولنیز عدالت د روحیې په غښتلتيا او د ټولنیز شعور په خپراوی کې ګډې هڅې وکړي، تر څو چې وکولای شي د وضعیت په سمون کې رول ولوبوي او د جګړې په دواړو خواوو باندې د سولې په راوستو کې فشار واچوي.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۷۰۴

آقایان روسای مدعی دولت و حکومت: جواب دهید!

 

سلیمان کبیر نوری

 فامیل های جان باخته گان و زخمی ها ی فاجعه ی چهارصد بستر( براساس اظهارات هیات سنای کشور، در حمله بر شفاخانه چهارصد بستر ۸۲ تن کشته شده و ۱۲۰ تن دیگر زخم برداشته ‌اند)*  و فاجعه  قول اردوی شاهین مزارشریف ( به قول شجاع الدین شجاع ، عضو شورای ولایتی بلخ ، گفته می شود که تا هنوز در حدود ۱۵۰ کشته شده گان را شمارش گرفته اند و ۶۰ الی ۷۰ تن دیگر هم زخمیان که در این رویداد بیشتر نظامیان که در تمرینات مشغول بودند، کشته شده اند)**، و سایر  مردم ستمدیده افغانستان به تدویر محافل نمایشی فاتحه خوانی، همدردی و اعلان عزای ملی از جانب شما، نیازی ندارند.

 تا به کی دون صفتانه، رذیلانه، پست و پلشتانه به چشم مردم خاک می پاشید؟

 مردم دگر بیدار و هوشیار شده اند. اگر شما ها فرزندان حلالی این وطن هستید، بیش از چهار صد طالب تروریستی که حکم اعدام شان از پیش صادر شده است و در زندان ها همچو مهمان از آنان پاسداری و پذیرایی به عمل می آید ( مدارک معتبر در زمینه وجود دارد.)***، چرا تا اکنون  اعدام آنها را به تعویق انداخته اید ؟

 برای شما اجیران همین کفایت نمی کرد که هزاران طالب تروریست را از زندان ها رها کرده  و روانه ی جبهات و سنگرهای داغ جنگ بر ضد سربازان دلیر و وطن پرست مان نمودید؟ چونانیکه مصایب و تبعات خونین آن را همه ی مردم مان در حملات انتحاری زنجیره ای این برادران غیرحلالی شما هر از گاهی با خون و گوشت و پوست شان مشاهده و لمس می کنند.

آیا این شما آقای برنشانده جان کیری نبودید که اعضای باصطلاح پارلمان در مورد استیضاح وزرای جانه جانی امنیتی تان را اخطار و فشار داده و سرانجام سگ منشانه نزدشان استخوان انداخته تطمیع کردید. بالاخره این همان اعضای پارلمان اجیر نبودند که مسوولین امنیتی رسوا و بی حیثیت شما را به دنبال فجایع ۴۰۰ بستر بازهم با معامله های ننگین پشت پرده  دوباره رای اعتماد داده کف زنان به مقامات شان ابقا کردند؟

 مگر مردم با هزاران زبان و بی زبانی رساتر از زبان؛ هی از شما نمی خواهند تا این وزرا و مسوولین ناکام و ناتوان ( اگر نه خاین و مزدور ) سه نهاد امنیتی را برکنار و مورد پیگرد قانونی قرار دهید.

اما کدام حاکمیت قانون و کدام زمامدار اهل و مسوول، گوش شنوا و اراده و شرف و وجدان دارد که چنین خواست های برحق سراسر ملی را انجام دهند؟

شما هر باری زیر نام کمیسیون و هیات حقیقت یاب همه مردم را گول زده رفته اید. آیا باری هم کدام شمه ای از حقیقت های مخوف و افغانستان سوز و افغانستان کش روشن شده است؟ اگر چیزهایی دریافت شده است، مگر خایینانه در تاق نسیان حبس نگردیده است؟

ببینید! حدود دو هفته از رویداد تکاندهنده جهانی اچین می گذرد، اما ژورنالیست ها و خبرنگاران کشور تحت حکومت شما چرا اجازه  نیافته اند تا از ساحه ی انفجار دیدن و حد اقل واقعیت را به صاحبان این آب و خاک اطلاع رسانی نمایند.

مگر کشور اشغال شده شاخ  و دم دارد یا نوکران در چنین کشوری پشم و یال دارند که شما ندارید؟

دراین  کشور اشغالی آیا همه چرخ های لوکوموتیف نظام حتا کوچک ترین ها به دست استعمارگران و اشغالگران و تاراج گران می چرخد که از شما مُلی درست کرده اند؟!

ایوای؛ پس چه باید کرد؟

 

جوانان میهن!

رزمنده گان آگاه غیور این سرزمین سنگری!

 پیشقراولان راه دانش و خردمندی و آزادی!

حامیان دولتی دشمنان قسم خورده خود تان  را تشخیص  داده به مبارزه بی امان بر ضد این لشکر نیابتی انگریز و آی اس آی به پا برخیزید!

تا پُشت اینان و حامیان خارجی شان به لرزه افتیده برنامه های این همه جنایات ضد بشری خویش را قطع نمایند و با شما به مانند سیالان آزاده و آگاه و هوشیار آماده پیش آمد و کنش و واکنش شوند. در کشور عزیزمان «ستون پنجم » دشمن که این آقایان؛ یا مهره ها یا اُسرای آن اند؛ باید درهم شکسته شود. جز این دیگر همه چیز سراب است و خواب و خیال و تداوم و مرگ و ماتم و قهقرا و تباهی!

کمتر دیده، شنیده و اندیشیده بودیم؛ حال از حد های دیده و شنیده و دریافته گذشت!

 حق مردم بزرگ ماست که در کشور آزاد خود به زنده گی غنامند و تنفس آرام نایل آیند.

*

 http://www.dw.com/fa-af/%D9%85%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88-%D8%AC%D8%B1%DA%AF%D9%87-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%B4%D9%81%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%B5%D8%AF-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF/a-928135

**

http://ariananews.af/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D9%82%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B5%DB%B0-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87/?=fa

***

https://www.youtube.com/watch?v=ANhMEre0

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۷ـ ۲۴۰۴ 

انتخابات فرانسه و ناجیـان دروغیـن

 

پس از پایان دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه مارین لوپن و ماکرون « اوبامای فرانسه » تقریبا با آرای برابر به دور دوم انتخابات راه یافته اند. در تلویزیون المان احزاب این کشور از حزب دمکرات مسیحی حاکم گرفته تا حزب چپ مطمین اند که ماکرون دور دوم را با موفقیت پشت سر می نهد و رییس جمهور بعدی فرانسه خواهد بود. این احساس اطمینان چندان متقاعد کننده  به نظر نمی رسد. این احساس بیش تر شبیه رفتار فردی تنها در جنگل است که از ترس  دور کردن ارواح از خود با صدای بلند سوت میزند.

بهرحال« تا جان هست امید هم هست»، آنهایی که قصد متوقف کردن « فرونت  ناسیونال ـ جبهه ملی » را دارند تا بیضه « ایده اروپایی » ( حالا هرچه که هست) را حفظ کنند، تا فرانسه در ناتو  و حوزه پولی یورو بماند، تا مانع  نزدیکی سیاسی بین فرانسه و پوتین شوند، همانطور که تحلیل گر کانال دو تلویزیون دولتی المان هم تاکید داشت، آنها آرزوی موفقیت ماکرون را دارند، چرا طوری که به نظر می رسد ماکرون تنها کسی است که ضمانت رسیدن به این اهداف را می دهد.
اما تحلی گر ما قبل از آنکه دست به انتشار خوشبینی در مورد موفقیت ماکرون  در دور دوم انتخابات بزند نیم نگاهی هم به وضعیت موجود فرانسه می آندازد:

از ده سال پیش اقتصاد هیچ رشدی نداشته است.

آمار بیکاری « رسمی » ۱۰ ٪ است.

۷٪ از فرانسوی ها رسما زیر خط فقر قرار دارند.

البته باید توجه داشت، این ها آمار رسمی یعنی  دولتی است، آمار واقعی بسیار بدتر از این هاست . در المان هم که به آمار بیکاری اش افتخار می کند اگر نظری گذرا بیفکنیم، واقعیت کاملا چیز دیگریست، دولت المان با زرنگی خاصی چند سال پیش تعریف پدیده « بیکاری » را تغییر داد و میلیون ها دریافت کننده  حداقل کمک اجتماعی (هارتس۴) و بخش های دیگری از ارتش بیکاران با درآمدهای پایین را از این آمار رسمی خارج کرد.

با همان وقاحتی که اوبامای « دوست داشتنی »  را به عنوان « مهدی موعود » سیاهپوست و پیام آور امید برای جهانی بهتر به دنیا معرفی کردند ؛ با همان وقاحت هم ماکرون را به ما معرفی می کنند.

ماکرون هم باید آن چیزهایی را نجات دهد که روسای جمهور قبل از او نتوانستند نجات دهند. بازهم باید مهدی ظهور کند تا نجات دهنده خلقی ناامید شود، تا جهان را نجات دهد و یا حداقل اروپا را و شاید هم فقط بتواند فرانسه را نجات دهد؟

چه خواهد شد اگر این نجات دهنده هم مانند اوباما  نتواند دنیا را نجات دهد؟

آیا دوباره شرایط  و محیطی مناسب برای به قدرت رسیدن پوپولیست هایی مانند ترامپ مهیا نمی شود که ادعا می کنند می توانند آب را سربالا جاری کنند؟

« تا جان هست امید هم هست ».این هم اوضاع احوال اوباما، ترامپ هم که در همان ۱۰۰ روز حکومت اش بسیاری از زرق و برق اولیه اش را از دست داد. در واقع از آن زرق و برق اولیه هیچ چیزی دیگر باقی نمانده تا او با آن فخر فروشی کند.

ماکرون هم دچار همین سرنوشت ترامپ خواهد شد، همین سرنوشت در انتظار لوپن و حزب راست افراطی المان الترناتیف المان نیز خواهد بود اگر به قدرت برسند.

چرا که آنها حمایت مردم در انتخابات از آنها را با ایمان و اعتقاد مردم به حزب شان و یا نماینده شان اشتباه می گیرند. این ازپایه غلط است.

در وهله اول باید مد نظر داشته باشیم، اینکار به معنای فرصت طلبی رای دهنده گان است که با انتخاب نماینده گان درپای صندوق رای، وظیفه خود را پایان یافته تلقی می کنند و بیش تر از محدوده صندق رای حاضر به حمایت  فعالانه از حزب و یا نماینده ای که به آن رای داده اند نیستند.

ترامپ درحزب اش از پشتیبانی برخوردار نیست و خود نیز سازماندهی و یا تشکیلاتی  دراختیار ندارد تا بتواند پل ارتباطی با هوادارانش در جامعه ایجاد و یا برقرار کند. ترامپ می تواند تنها بر ثروت ، نفوذ اش و کارمندان اش در کاخ سفید تکیه کند.

ویلدرز در هلند از حمایت  هیچ حزبی برخوردار نیست و در واقع او در پارلمان نماینده خودش است، الترناتیف المان یا « آ.اف. د » چنان ناقص سازماندهی شده که در بسیاری از مناطق المان شعبه ای ویا نماینده گی ندارد و یا حتا قادر نیست به اندازه کافی نامزد انتخاباتی در مناطقی که احتمالا حتا بیش از ده درصد  آوردن آرا را دارد،  نماینده ای را معرفی کند.

و ماکرون هیچ  سازماندهی پشت سرخود ندارد. او نه بر حزبی تکیه دارد، نه تشکیلاتی و نه هیچ چیز قابل توجه ای. او از پایه ای اجتماعی سازماندهی شده ای هم برخوردار نیست که از قدرتش بنفع خود استفاده کند. در این مورد « جبهه ملی » از وضعیت بهتری برخوردار است، در بین تمام این جریانات آنها سازماندهی شده ترین بوده و قادر به برنامه ریزی و بسیج پایه های خود بوده و توانایی به خیابان آوردن آنها را دارند.
تمامی این مبلغان و شفا بخش ها بر نارضایتی مردم از وضع موجود تکیه زده اند. آنها  از این وضعیت سواستفاده می کنند که مردم از تمامی احزاب حاکم  و یا شناخته شده ناراضی اند  و احساس نمی کنند که آنها واقعا آنان را نماینده گی می کنند. این احزاب ده های زیادی با موفقیت این وظایف را انجام داده بودند، در سال های دولت رفاه و رشد اقتصادی و وفور کار این احزاب توانستند پایه های خود را به خود نزدیک کرده و به عضویت درآورند.این احزاب توانستند مردم را متقاعد کنند که وضعیت رضایت بخش زنده گی شان (در آن سال ها ) حاصل تلاش های آنهاست.
با بکار آمدن قانون فقیرسازی هارتس ۴ در المان و یورو به عنوان واحد پولی مشترک  وضعیت شغلی مردم و سطح درآمد  بشکل نگران کننده ای تغییر کرد. راه های بازرفت و آمد و حذف ویزا و اجازه کار در اروپا و برداشت موانع گمرکی باعث پایین آمدن قیمت کالا شد اما باعث پایین آمد دستمزدها نیز شد. کارگران المانی دیگر در حال رقابت دستمزدی با  کارگران فرانسوی نبودند بلکه می بایستی با کارگران بلغاری، رومانیایی و پواندی هم وارد مسابقه دستمزدها می شدند، اینترنت این امکان را بوجود آورد که شغل های اکادمیک مانند انجینریان و متخصصان و شغل های خدماتی اروپا با هندوستان و چین و دیگر نقاط جهان وارد رقابت شوند. وضعیت زنده گی مردم درالمان، بریتانیا، فرانسه و امریکا  و اروپا شکننده و وضعیت معیشتی انسان ها دچار بی ثباتی گردید.
انسان ها رای خود را به ترامپ، ویلدرز، لوپن و  آ اف د  می دهند چرا که امیدوارند با این چهر ه های جدید  به دوران « خوش » گذشته بازمی گردند. آنها احزاب سنتی را رها می کنند و به تازه واردها اعتماد می کنند که به آنها قول بازگشت آن دوران  می دهند قولی که احزاب سابق امتحانش را پس داده اند که از اجرای دوباره اش ناتوان اند.

رویایی که احزاب جدید مطمین اند قادر به حقیقی ساختن اش هستند. آنها قصد فریب کسی را ندارند قصد آنها این نیست که آگاهی سیاسی به مردم منتقل کنند  بلکه آنها فروشنده گان توهمات سیاسی اند. اما این همان کالایی است که رای دهنده گان به آنها جست وجو می کنند.
رای دهنده گان به نجات دهنده گان جدید خوش آمد می گویند و از آنان ادامه آن شرایط و زنده گی را می طلبند که احزاب قدیمی زمانی مدعی بودند که آنها  آنرا برایشان ایجاد کرده بودند.

شفابخشان به مردم این احساس را منتقل می کنند که از این پس نیازی نیست آنها نگران چیزی باشند، آنها به نماینده مردم همه مشگلات را حل می کنند و علایق آنرا در نظر می گیرند.این همان است که بیش تر مردم از احزاب انتظار دارند وبه همبن علت نیز در انتخابات شرکت می کنند، با وجود آنکه آنها سیاست مداران، نخبه گان و اهل قدرت را قابل اعتماد نمی دانند.این دسته از رای دهنده گان مایلند خواسته های شان مورد توجه قرار گیرد و لازم نباشد خودشان برای رسیدن به آنها آستین بالا بزنند.

اگر انصاف داشته باشیم این برای افراد منفرد و غیرمتشکل بسیار مشکل است از منافع خود در برابر قدرت هایی مانند دولت و قدرت مندان جامعه دفاع کنند. اما سرآخر راه دیگری نخواهد بود به جز این که انسانها سرنوشت خود را خود بدست گیرند و از حقوقشان دفاع کنند. تا ناجیان دروغین و قهرمانان ظهور پیدا می کنند به توهمات دامن می زنند، انسان ها بدنبال شان روان خواهند شد چراکه این راه ساده است و آنها به این روش زنده گی عادت کرده اند. اما زرق و برق ناجیان دروغین بسیار سریع تر از آنچه انتظار می رود رنگ می بازد.  مثال زنده آن دونالد ترامپ در مقابل مان قرار دارد. ناجیان هرچقدرهم پر قدرت و زرنگ باشند نمی توانند بر واقعیت ها پیروز شوند، واقعیت ها  و مشکلات از آنها جلو خواهند زد، چرا که واقعیت ها از جنس دیگری هستند و در باغ سبز که آنها به عنوان « واقعیت » ترسیم می کنند با واقعیت سازگار نیست./ ترجمه و تلخیص از الف. میم / مجله هفته

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۷۰۴

چشم انداز همکاری پاکستان با ایتلاف نظامی ناتوی اسلامی

 

فرزاد رمضانی بونش

در آذر ۱۳۹۴ عربستان از شکل‌ گیری یک ایتلاف نظامی اسلامی ضدتروریزم موسوم به « ناتوی اسلامی » با مشارکت ۳۴ کشورعلیه تروریزم خبر داد. بیانیه مشترکی بر طبق مفاد سازمان همکاری ‌های اسلامی و مبارزه با تروریزم، ایتلاف نظامی اسلامی را شکل داد و جدا از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، ترکیه، پاکستان، مالزیا و مصر عمان نیز در دسامبر گذشته اعلام کرد که به این ایتلاف پیوسته است. در این میان در واقع از نگاه ریاض تنها سه کشور پاکستان، مصر و ترکیه و تا اندازه ای امارات می توانستند در موفقیت نسبی ایتلاف نقش بازی کند و بنابراین حضور ارتش پاکستان، ( از قدرتمندترین کشورهای عضو این ایتلاف است و تنها قدرت هسته ای ایتلاف) می تواند بسیار مهم باشد. درهمین راستا قبلا در سال ۲۰۱۴ ترسایی  پس از آنکه عربستان اعلام کرد که اسلام‌ آباد جزیی از ایتلاف نظامی بازگرداندن دولت منصورهادی است، پارلمان پاکستان قطعنامه‌ ای را تصویب کرد و از دولت خواست در جنگ یمن موضع بی‌ طرفی اتخاذ کند. در این بین عربستان با رایزنی ها و گفت و گوهای مختلف از پاکستان درخواست کرد تا نقش جدی از سوی پاکستان در این ایتلاف را مشاهده کنند. اما باید گفت چالش های پاکستان در همکاری گسترده با ایتلاف نظامی ناتوی اسلامی بسیار است.


دامنه مخالفت های داخلی :

در گذشته احزاب در پارلمان پاکستان با صدور قطعنامه ای، دولت را موظف به اتخاذ مواضع بی طرفانه در مورد بحران ها در خاورمیانه کرده بودند، اما پس از اعلام وزیر دفاع پاکستان و مجوز لازم برای پیوستن جنرال راحیل شریف فرمانده پیشین ارتش این کشور به ایتلاف نظامی به رهبری عربستان به عنوان فرمانده این ایتلاف موجی از مخالفت ها آغاز شد. از یک سو شخصیت ها و مقاماتی چون عمران خان رهبر حزب تحریک انصاف ، فواد چودری سخنگوی حزب تحریک انصاف، رئیس پیشین سنای پاکستان، جریان‌های اصلی و احزاب سیاسی شیعه در پاکستان چون حزب وحدت مسلمین پاکستان، برخی  از سران حزب مردم پاکستان، اعضای کمیته روابط خارجه مجلس و.. به رویکرد همکاری با ایتلاف نظامی ناتوی اسلامی انتقاد داشتند. در این حال هر چند پاکستان کشور نیازمند سرمایه ، نفت و انرژی بوده و بخش مهمی از نیروی کار پاکستان (یا بیش از سه میلیون نفر) در کشورهای عرب خلیج کار می کنند و این کشور جدا از کمک های مالی بسیار بیش از  ۱۱ میلیارد دلار مناسبات تجاری با این کشورها دارد ، اما مخالفان معتقدند در حالی که در پایان سال ۲۰۱۶ ترسایی تلفات غیرنظامیان در حملات تروریستی و مرگ ‌ومیرهای خشونت‌های قومی تا حدود ۸۰ درصد (نسبت به ۲۰۱۳ کاهش ) کاهش یافته جانبداری اسلام آباد از عربستان و هرگونه  حضور غیر نظامی و .. در یمن می تواند به تنش شیعه - سنی و فرقه گرایی در کشور دامن زده و موجب تحریک طالبان پاکستان و گروه داعش و منافع ملی قربانی خوشنودی سعودی گردد و غرق کردن پاکستان در جنگ های فرقه ای ابعاد نوینی به خود گیرد. مخالفان با اتکا به دلایلی چون ایتلاف عربستان در واقع طبق فرمان ریاض است و جدا از رفتار دوگانه، فرقه‌ ای و غیرعادلانه عربستان ایتلاف نظامی خود ساخته عربستان خدمت به امریکا است، به پیامدهای منفی آن توجه می کنند. در همین چارچوب افکار عمومی و رسانه های مخالف این کشور معتقدند  دولت نباید وارد جبهه جنگ غیرپاکستانی شود. در همین راستا برخی دیگر نیز معتقدند که جنرال راحیل شریف فقط چند ماه از ارتش بازنشسته شده و طبق قانون اساسی پاکستان، تا دو سال حق هیچ گونه فعالیت مجدد نظامی یا دولتی ندارد دولت پاکستان با دادن مجوز به راحیل شریف، این قانون را هم زیر پا گذاشته است.

چالش های منطقه ای و بین المللی:

هر چند از دید اسلام آباد نگاه مثبتی به اشتراک‌ گذاری اطلاعات بین کشورهای مسلمان و مبارزه با جنگ جویان خارجی چون داعش در قالب همکاری ایتلاف نظامی وجود دارد و عربستان اسلام‌ آباد را با وعده‌های چون کمک‌ های اقتصادی متقاعد به مشارکت در گسترده با ایتلاف نظامی ناتوی اسلامی تشویق می کند. به علاوه در همین راستا این نگاه وجود دارد که هر افسر ارتش پاکستان پس بازنشسته گی می تواند هر مسوولیت و شغلی را بپذیرد، اما تردیدهایی در مورد رویکرد اسلام آباد در نوع اهداف ریاض با توجه به چالش های درونی ایتلاف و نامعلوم بودن دستور کار، استقرار نیروهای مشترک ایتلاف، نوع هماهنگی نظامی، آیین‌نامه  اداری و تشکیلات سازمانی ، نوع کنش کشورهایی ضعیف چون سومالیا در مبارزه با تروریزم ، سهم و میزان نقش بازیگرانی چون ترکیه در کنار عدم حضور حضور دو کشور درگیر در بحران یعنی عراق و سوریه وجود دارد. گذشته از این انتصاب فرمانده پیشین ارتش پاکستان به فرماندهی این ایتلاف ، از یک سو پیام منفی را برای کشور دوست و همسایه غربی پاکستان یعنی ایران در شرایط تنش ایرانی - سعودی دارد. از این منظر با وجود شروطی پاکستان چون چون ضدایرانی نبودن ایتلاف و نقش اسلام آباد برای کاهش تنش‌ها بین ریاض و تهران، پاکستان همچنان از نوع پیامد منفی این حضور بر روابط خود با ایران ( که در جنگ ١٩٦٥ میان هند و پاكستان از این کشور پشتیبانی کرد) و نارضایتی ایران از این تصمیم پاکستان می هراسد. در واقع رویکرد فرقه‌ای ایتلاف و عدم حضور ایران و عراق موجب شده است تا تردیدها در مورد پذیرش نقش فرماندهی نظامی از سوی راحیل شریف بیشتر شود و این رویکرد تقویت گردد که این ایتلاف بیش از آنکه اسلامی باشد در خدمت برخی اعضای این ایتلاف همچون عربستان، قطر و امارات و نگاه ویژه و یک سویه آنها از تروریزم خواهد بود. در بعد دیگری حضور پاکستان در همراهی با عربستان و چشم انداز حضور در بحران های منطقه می تواند روابط پاکستان با روسیه را ( در شرایطی که پاکستان روابط نوینی را با روسیه را شروع کرده است) را تحت تاثیر قرار دهد.

چشم انداز همکاری پاکستان با ایتلاف نظامی ناتوی اسلامی

هر چند ایتلاف اسلامی مبارزه با تروریزم با شعار نگهبانی از كشورهای اسلامی در برابر تروریزم بدون توجه به نژاد و نوع مذهب مردمان و هم راستا با سازمان ملل و سازمان همكاری‌ های اسلامی و ایفای نقش هماهنگ ‌كننده تلاش‌ها برای مبارزه با تروریزم اعلام شد، اما عدم حضور ایران، عراق و سوریه در این ایتلاف و ایجاد نوعی اتحاد ضمنی سنی در برابر شیعه موجب شده پاکستان در مقابل در همکاری گسترده با ایتلاف نظامی ناتوی اسلامی تردیدهای بسیاری داشته باشند. در این بین از یک سو هر چند احزاب اسلامی تندرو و جریان هایی در دولت و ارتش از نظر فکری همکاری هایی با عربستان سعودی دارند و مشارکت در ایتلاف نظامی اسلامی پاکستان روابط با کشورهای عربی خلیج را تقویت می کند و پیامدهای مثبت مالی خواهد داشت اما در اجلاس آتی ایتلاف نظامی پاکستان تلاش خواهد کرد تا با در نظر داشت منافع ملی پاکستان در حوزه‌های سیاسی و امنیتی در کنار توجه به عدم تیره گی روابط خود با ایران با حدود ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک ، و علایق و نگرش حزب مردم و احزاب منتقد و  جریان های شیعی و بریلوی با پیش شرط هایی چون حضور ایران در این ایتلاف برای رهایی از جدایی شیعه و سنی و ایفای نقش میانجی میان كشورهای اسلامی به بهره گیری از منافع نظامی، امنیتی و مالی  همکاری های حداقلی با ریاض در حوزه هایی مستقیم رویارویی در بحران ها بپردازد و در صورت تداوم رویکرد ایتلاف بیش از اقدام به ارایه مشاوره‌های نظامی بپردازد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱۳/ ۱۷ـ ۲۴۰۴