آسیبشناسی رویکردهای اصلاحطلبی در افغانستان
مصاحبهٔ محمد عارف با هفته نامهٔ وزین «نننی افغانستان »چاپ کابل درخصوص روند اصلاحات در دولت وحدت ملی،تحت عنوان : آسیبشناسی رویکردهای اصلاحطلبی در افغانستان
پیشگفتار:
اصلاحات دغدغه اصلی مردم، احزاب و جریانهای سیاسی است، حتی سیاستهای اعلامی حکومت هم چنین می رساند که اصلاحات و مبارزه با فساد در مرکز توجه حکومت آقای غنی است. گذشت زمان نشان میدهد که اندیشه و عمل اصلاحی به بنبستهای شدید برخورده است.
واکاوی عوامل این بنبست و راههای برونرفت را آقای برینمهر سردبیر«هفتهنامه نننی افغانستان» با محترم محمدعارف عرفان، پژوهشگر، نویسنده و فعال سیاسی افغان مقیم لندن در میان گذاشته است.آقای عرفان از نویسندگان به نام کشور است که دارای تجارب بسیار ارزنده علمی و عملی بوده است.
برینمهر: مسئله اصلاحات و رفع مشکلات بنیادی افغانستان همواره مورد بحث دولت و جریانهای سیاسی بیرون از دولت بوده، اما موفقیت چشمگیری در این راستا دیده نمیشود، شما بنبست اصلاحات در حکومتداری را در چه میبینید؟
عرفان: به پندار من فاکتورهای متعدد و مؤلفههای فراوانی وجود دارد، که پروسه دولتسازی و اصلاحات را در کالبد دولت به مشکل مواجه ساخته است. ساختار هر دولت برآمدی از بستر اجتماعی و فرهنگ سیاسی جامعه میباشد. جامعهٔ افغانستان به لحاظ ساختاری یک جامعه سنتی، قومی و قبیلهای است.انطباق فرهنگ سیاسی جامعه با فرایند مدرنیزاسیون دولت پیوند گسستناپذیر داشته لذا روند اصلاحات باید به شکل مداوم کنشها و واکنشهای جامعه را در نظر داشته باشد. با این پیشزمینه میتوان مشخص ساخت که دولت کنونی در کجای تاریخ ایستاده است؟
برینمهر: حکومت وحدت ملی از دل یک مصلحت بیرون آمد و هر دو ستاد انتخاباتی نتوانستند شعارها و برنامههای انتخاباتی خود را که بخش بیشترش موضوع اصلاحات بود عملی نمایند، به نظر شما ناکامی در اصلاحات به ذات حکومت وحدت ملی برمیگردد یا اراده اصلاحات وجود دارد، اما موانع و مشکلات بیشتر است؟
عرفان: به اعتقادم نخست باید شالوده یک نظام ملی را به مثابهٔ پایههای بنیادین در چهارچوب قانون اساسی و سایر قوانین و هنجارهای مدرن و مردمسالار ساخت و سپس فرایند اصلاحات آن را در پرتو تغییرات زمان پیریزی کرد. دولت فعلی اساساً هم از فقدان بستر اجتماعی و فرهنگی وهم نبود مدیریت کاریزماتیک، موجودیت گرایشهای قومی، نبود فرهنگ مسئولیتپذیری و انظباط و دسپلین وظیفوی، نبود قوانین بایستۀ متناسب به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه رنج میبرد.
سوگوارانه اکثر بندهای قوانین موجود هراز گاهی توسط والارتبهگان نظام بیدریغ پامال شده و ارزش کاربردی خود را از دست میدهد، که چنین رفتار فراقانونی پروسه اصلاحات را خدشهدار ساخته و روند آن را متلاشی میسازد.
وجود فساد گسترده در داخل نظام مثل عنکبوت همه شریانها و شاهرگهای نظام را درهم پیچانیده و نقش بازدارنده را برای هرگونه اصلاحات چه در محور ساختاری و چه در جاده پراتیک مختل میسازد. یکی از اشکالات دیگر در این فرآیند عبارت از کاربرد شیوههای فرماندهی و مداخلهٔ صریح اصحاب اقتدار در امورات اداره ملکی ونظامی و سیستم گزینش مقامات و کادرها بر حسب روابط میباشد.
درست که حکومت وحدت ملی از دل یک مصلحت بیرون آمد و این رویکرد نمیتواند به تنهای دلیلی بر عدم موفقیت دولت در مسیر اصلاحات قلمداد گردد. بخشی از این ناکاراییها به ذات حکومت و قسمت اعظم آن به ضعف اراده، فقدان تجربه، نبود خرد لازم و کمبود جدی تخصص وظیفوی متعلق است.
دولت موجود هرگز موفق نبوده است تا شایستهسالاری را در ترکیب بلند پایهگان و مدیران خویش نهادینه ساخته، ظرفیتهای کاری را توسعه داده و زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی خویش را اصلاح و گسترش دهد.
روند توسعه و پیشرفت هر کشوری به توسعه متوازن و مساوی سه عرصه عمده "فرهنگی، سیاسی و اقتصادی" بستگی دارد، که در چنین نگرشی باید دید که دولت فعلی کدام آزمونها را پشت سرگذشتانده است تا بتواند از پروسه اصلاحات موفقانه سر بیرون آورد؟ وجود فرهنگ فساد، قومگرایی، زورآزمایی و تقابل، کاربرد سیاستهای ارتجاعی و اقتصاد ضعیف که عمدتاً در زیر سایه فساد، اختلاس و تاراجگری شکل گرفته است، پروسهٔ اصلاحات را از نفس انداخته است.
یکی از بارزترین مشکل بازدارنده، ساختار نظام متمرکز وعدم تقسیم صلاحیتها است نظام فعلی بهگونه عمودی طرحریزی شده و نبود ساختار افقی اقتدار سیاسی و نبود تقسیم صلاحیتها باعث شده تا آنارشی اجرائیوی بر بدنه دولت سایهافگنده و آن را زمینگیر نماید.
برینمهر: وضعیت حاشیه نشینی جریانها و احزاب سیاسی چه آسیبی به امر اصلاحات میزند، به نظر شما اصلاح طلبی جریانها و احزاب سیاسی و حکومت بیشتر شعارمحور است یا اراده و برنامه محور؟
عرفان: در راستای حاشیهنشینی جریانها و احزاب سیاسی و نقش آنها حول اصلاحات نظام، میتوان داوری نمود، که وجود اپوزسیون ملی و نقاد میتواند تا نقش برجستهٔ را در روند اصلاحات نظام ایفا نماید. با تأسف که از یکسو نقش دستان مرموز و از سوی دیگر تاثیرات نشست خاکستر شکستهای سیاسی، برصورت نیروهای ملی، باورهای ابدیتگرایانهٔ اقتدار بیرونی بر مقدرات سیاسی جامعه، ضعف بنیادهای اندیشوی، عدم انگیزه و خلاقیتهای سیاسی، سیطرۀ ارتجاع بر شئون اجتماعی، اوج بحران سیاسی، قسمآ حالت عزلتنشینی و حاشیهزیستی را درمیان این نیروها پدید آورده است و این امر باعث شده است تا نظام موجود بدون هیچ بازپرسی در فضای بیکرانه به پرواز درآمده و از روند اصلاحات طفره رود.
من بهندرت شاهد طرح مدون و گسترده این احزاب در قبال اصلاحات نظام بودهام، اما به پندار من از آنجاییکه این احزاب و جریانات سیاسی از امکان کمترین نقشی برای اداره دولت محروماند، طرحهای آنها دارای بار شعارمحور میباشد تا اراده محور.
برینمهر: نگاه شما راهکار واقعی برای اصلاحات در نظام دولتی افغانستان را با درنظرداشت وضعیت و حقایق موجود چگونه میبیند و چه پیشنهاد میکند؟
عرفان: نگاه من برای دریافت راهکار اساسی برای اصلاحات نظام دارایی ابعاد ژرفتریست:
نخست باید طرح جامع و افغانستان شمول را متناسب با واقعیتهای موجود جامعه، که ضامن منافع همه طبقات ملیتها واقشار اجتماعی باشد ریخت. با این چشمانداز باید قانون اساسی کشور و ساختار نظام را بازنگری نمود و با اصلاح قانون انتخابات، نظام پارلمانی را در یک انتخابات آزاد و منصفانه جاگزین ساخت و نظام شایسته سالار را بدون توجه به رنگ سیاسی، قومی و مذهبی پایهگذاری نمود.
مبرهن است که بنا برحضور سرباز خارجی در کشور و فقدان مانور بزرگ سیاسی برای دولت فعلی کاربرد هرگونه اصلاحات بدون یک خانه تکانی گسترده ناممکن است. ساختار نظام موجود دارای ضعف و معیوبیت فراوانی است. چگونه میتوان بر بستر یک ساختمان خامه، اعمار ساختمان کانکریتی را در نظر گرفت؟ هرگاه قرار باشد به اصلاحات نیم بند اکتفا گردد، بهترین فاکتور تربیت و پرورش متخصصین، کاربرد شایسته سالاری و خردگرایی در نظام است. باید از تجارب نظامهای سیکولار وایجاد فناوریهای معاصر در خصوص تسریع پروسهٔ کاری بهره جست.
برینمهر: تمام انرژی اندیشهگران اصلاحی معطوف به دولت شده و موضوع اصلاحات اجتماعی و فرهنگی از چرخه توجه مصلحین بیرون مانده است، این معضل را ناشی از چه میدانید؟
عرفان: یکی از مهم فاکتوری که به کاهش بحران موجود وزدودن خط فاصل میان مردم و دولت نهایت سازنده است، عبارت از گزینش استانداران (والی ها) و شهردارها بر اساس انتخابات است.
در وضع بحرانزای موجود گزینش کادرهای محل نقش بسزایی را در اصلاح اداره و جذب اراده و تواناییهای مردم برای استحکام نظام ایفا میدارد.
یکی از اشکالات دولتسازی در افغانستان زمان گیر بودن رشد اجتماعی و فرهنگی است، که دولت بر بستر آن اسقرار مییابد. ضعف پروسه دموکراسی و نبود تأثیرات اراده مردم در گردانندگی نظام، ضعف موسسات، نهادها و سازمانهای اجتماعی و مدنی، ظهور شیوههای خودکامگی و وجود بحران عمیق و سهمگین باعث شده است تا اندیشهگران و فرهنگیان جامعه بیشترین بخش اصلاحی را به سازوکارهای حکومت منصوب بدارند. ایجاد خط فاصل میان دولت و ملت احساسات بیگانگی را میان مردم برانگیخته و در بسا حالات مردم دولت را حامی منافع و امنیتشان ندانسته و با دلسردی با همه پدیدههای که روند اصلاحات را نضج میدهد برخورد مینمایند.
برینمهر: اندیشه اصلاحی در افغانستان عقیم و اسیر سیاستزدگی شده و همین امر همه را به یک بلاتکلیفی و ناامیدی سوق داده است، این وضعیت اگر بهبود نیابد پیامد آن چه خواهد بود؟
عرفان: درباره سیاستزدگی اندیشهٔ اصلاحی در دولت و بازتاب تداوم وضعیت موجود باید خاطر نشان ساخت که اساساً نقش اصلاحی در بدنه دولت متناسب به مقتضیات زمان چندان چشمگیر نیست.
با جرئت میتوان خاطر نشان ساخت که حدود اربعه اصلاحات به دلایل متعدد تا همین دایره موجود در کالبد دولت فعلی طراحی شده است. طوری که شما شاهد آنید دولت به سرعت راه زوال خویش را میپیماید. متاسفأنه اتخاذ سیاستهای نامتعارف بر بدنه دولت و روند اصلاحات شدیداً سایه افگنده و قابلیت حیات آن را به چالش جدی کشیده است. بهترین راهکاری که تداوم حیات دولت را تضمین مینماید گزینش سیاستهای ملی و مردمی و ایجاد قالبهای مردمشمول و برداشتن فاصله از میان شهروندان و دولت است. در غیر آن تداوم وضع موجود که عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی را آماج قرار داده و بحران انگیز است، عواقب ناگواری در پی خواهد داشت.
برینمهر: آقای عرفان بابت اینکه وقت گذاشتید از شما سپاسگذاریم.
عرفان: تشکر از شما!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ / ۱۷ـ ۲۲۰۵
افغانستان کې سياسي گوندونه او ستونزې
محمد اقا کوچی
داوسني حکومت د عدليي وزرات د راپور له مخې د ۶۳ سياسي گوندونه ددوی سره ثبت او رسمي فعاليت کوي،
سياسي ګوندونه ټولنيز سازمانونه
دسياسي گوندونواو ټولنيزو سازمانودځيړني،ثبت اوسمون (انسجام) رياست د5/8/1381نيټي د(125) گڼي فرمان په اساس دعدليي وزات په چوکات کي جوړا و رامنځ ته شو دسياسي گوندونو ټولنيزو سازمانو قانون چه دوزيرانو دعالي غونډي د 25/6/1381 نيټي د24/12 گڼي مصوبي پرښت په (4) فصلواو (25) مادوکي تصويب اود 5/8/1381 نيټي دافغانستان دانتقالي اسلامي دولت درئيس په منظوري اوتوشيح اوله مرغومي مياشتي په 22نيټه 1381کال درسمي جريدي په(804)گنه کي نشرشوي دي .
ددي رياست دفعاليدونه تر25/11/1384نيټي پوري ټول(436)ټولنيزسازمانونودفعاليت قانوني جوازونه اخستيي دي.،که په يوه امن درلودونکي او پرمختللي هېواد اود يوه جنگ ځپلي هېواد لکه افغانستان کې سياسي فعاليت او سياسي گوندونه سره پر تله کړی ډېر لوی توپير لري،زموږ په شان جنگ ځپلي او کړيدلي ولس لپاره په اوسنيو بدو نظامي او جنگي حالت کې يو سياسي گوند څنگه پرمخ تگ او پېاوړې کيدای شي؟
زما له نظره زموږ هېواد چی د لويديز او ختيځ د جنگونو ډگر گرځېدلې زموږ ولسونه تل دوير او نادارې سره لاس په گريوان ژوند کوي .
ولسونه مو د ملت جوړونې پر ځای د قوم گيرايي خواته کشول کيږي، دزورواکو سرټمبه وو دساتور لاندې ژوند کوي .
دولت د قانون حاکميت پر ټول ولس يوشان نشي عملي کولای، يو شمېرسياسي گوندونه خپل ځان ته د امتياز په خاطر د يوه گوند په جوړولو لاس پوری کوي، ټول گوندونه که اسلامي نوم ورته غوره شوی يا ملي دموکرات که ددوی تگلارې ولټول شي ټول مشابه تگلاری لري ددی پر ځای چی ددی گوندونو لارښونکې سره په گډه د يوه ځواکمن گوند په گډميکانيزم کار وکړي موجودی ستونزی رابسيره اود حل لاری چاری په گوته کړي، يوبل ته تير په هير حساب کړي د ملي گټو دخوندي کولو په خاطر د ډېرو سياسي گوندو پر ځای څو ځواکمن گوندونه جوړ کاندي په گوند کې د ټاکلو ميتود رايج کړي گوند داسې تگلاره چی دولس ټولی ستونزی پکې راسپړل شوي وي اودا تگلاری د ټولو منل شوو اصولو پر بنا د ولسونو د تاييد وړ وي، دا ډول گوندونه په ټولنه کې پېاوړې کيږي او ډېر ژر د خلکو د تاييد وړ گرځي.يو شمېر سياسي گوندونه د تيرې بدې سابقې له امله دولس ملتېا نه لري.
ما چی کله د عدليي وزارت د سياسي گوندونو لست مطالعه کړو داسی گوندونه مې وليدل چی دگوندونو ريسان يا مړه شوي او يا له رهبري مقام نه ليری شوي ولی اوس هم ددوی په نمونو ثبت دی داسې رسمي گوندونه مې هم تر سترگو شول چی چی تر کابل او څو محدودو سيمو علاوه نور کومه سيمه کې گوندي دفتر يا رسمي فعاليت نه لري، زما په گمان دوی به هيڅکله دعدلي وزارت نورم نه ونه لري داسی سياسي گوندونه هم راجستر شوي چی د قانون له مخی بايد سياسي گوند وسلوالې ډلی ونه لري ولی دا قسم گوندونه شته خو دعدليي وزارت تری انکار کوي، زيات داسي گوندونه هم شته چی دگوندي کار لپاره له دولتي واک او صلاحيت نه کار اخلي اود خپلې چوکې له امله يو شمېر خلک دی گوند ته ورغلي چی له کار ه باسل کيږي او يا چوکې ورکول کيږي،سياسي گوندونه ځکه وده نه کوي ، چی د گوند غړي په خپل راتلونکي بی باوره دي. بايد گوندي غړي دسياسي تغهد له مخې د وطن او خلکو سره د عشق او محبت له مخې په کلکه ژمنتېا او کلک هوډ سره د يوه گوند غړيتوب تر لاسه کړي ، اود تغهد ته ژمن پاته شي اودا ژمنه وکړې چی دی به خپلې شخصې گټې له ملي گټو څخه پورته نه گڼي تل به د يوه رښتني افغان په حيث ددی وطن د ملي منافعونه دفاع کوي اود خپل وطن دهر ډول دښمنانو پر ضد کلکه غښتلې سپېڅلې مبارزه کوي داولس به له شر و فساد کورني او بهرنيو دښمنانو نه په امن کې ساتي خپلو خلکو ته تل پاته سوله غواړي او په دی لار کې هر ډول قربانی ته حاضروي،اودخپلو خلکو پر وړاندی سوگند يادوکړي او تغهد سپاري چی د قوم، ژبی مذهبي تعصب او ټولو ناخوالې چی زموږ ملت د کمزوری خواته کشوي په کلکه مبارزه کوي دا يو سپېڅلې ارمان دی اوددی ارمان لپاره نه ستړې کيدونکې مبارزه وکړي د يوه رښتني گوندي نبايد دا يو شعار وگڼي بلکې د يوه مبارز خبری او عمل بايد روښانه او يو شان وي .که دا ډول همفکره دسياسي مفکوری خلک په يوه گوند کې را ټول شي بريا ته حتمي رسيږي او بس.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ / ۱۷ـ ۲۲۰۵
خطرناکترین مردان جهان
عارف عرفان
روزنامه« ایندیپندنت» در شماره مورخ ۱۲ می تحت عنوان "ملاقات دونالد ترامپ ومحمد بن سلمان شهزاده ووزیر دفاع عربستان سعودی به حیث خطرناکترین مردان جهان" محتویات بازدید دونالد ترامپ را که در هفتهٔ آینده از عربستان سعودی صورت میگیردمورد تحلیل قرار داده است .
پاتریک کاکبرن نویسنده این مقاله بطرز بیسابقه از اسرار جنایت خانوادهٔ آل سعوددر راستای حمایت انکشور از تروریسم وجنایت جنگی آن پرده برداشته اظهار میدارد :"دونالد ترامپ قبلا حمایت بزرگ آمریکا را از جنگ عربستان در یمن اعلام داشته است امانایب ولیعهد عربستان سعودی تلاش مینماید تابه درجهٔ نخست ،حمایت ایالات متحده آمریکا را در رویاروی با ایران بدست اورد."
روزنامه مزبور در خصوص سفر دونالد ترامپ به عربستان سعودی نظریه پردازی نموده مینگارد:"
بسیاری از مردم، دونالد ترامپ را خطرناکترین مردجهان در سیاره زمین میشناسند ،اما هفته آینده او در یک سفر سه روزه به عربستان سعودی مردی را ملاقات خواهد نمود که یقینآدومین منبع بی ثباتی را ایجاد نموده است.
این مرد محمد بن سلمان نایب ولیعهد عربستان سعودی است که به اثرکهولت و ناتوانی پدر ۸۱ ساله اش فرمانروای بلفعل عربستان سعودی گردیده است.
البته مردی که طی دونیم سال زمامداری اش بخاطر ناکاررایی، تحمل ضربات، تجاوزات وقضاوتهای ضعیف، از شهرت بدی برخوردار میباشد."
نویسندهٔ مقاله چشم انداز سیاست خارجی شهزادهٔ سعودی را مورد کنکاش قرار داده خاطرنشان میدارد :"او در تشدید گستره نقش سعودی در سوریه باعث تسریع مداخلهٔ نظامی روسیه در سوریه وباعث برپایی جنگ با«یمن» گردید که در نتیجهٔ آن هفده ملیون انسان را در پرتگاه قحطی قرار داده است.ترکیب شکستهای او با نادانی وبی پروای مرد یی چون ترامپ که به همان اندازه بازتاب اعمال خویش را در نظر نمی گیرد،معجونی انفجار آمیزی راشکل داده است که اوضاع شکننده بخشی اعظم از مناطق جهان را مورد تهدید قرار داده است.
شهزاده محمد در حالی که سکاندار وزارت دفاع میباشد از تبار مردانی نیست تااز شکستهای خویش درس عبرت فراگرفته ویا لااقل به کارکردش که سبب آن اشتباهات شده باشد توجه داشته باشد ."
پاتریک کاکبرن در خصوص نگاه جهانیان به رفتار آتش افروزانه شهزاده سعودی مینگارد:"در ظرف کمتراز یکسال، زمانی که پدرش در جنوری ۲۰۱۵بر سریر شاهی جلوس کرد،سازمان استخبارات آلمان « BND»هوشدارداد که عربستان سعودی سیاست خارجی تهاجمی و مداخله جویانه را اتخاذنموده است،که در گزینش چنین سیاست ساده لوحانه کهسرنوشت کشور را به قمار بسته است،میتوان چهرهٔ شهزاده سعودی را به تصویر کشید.
نویسنده پیشبینی استخبارات آلمان را در خصوص سیاست خارجی سعودی صحه گذاشته ادامه میدهد:" نایب ولیعهد سعودی نه تنها یک قمارباز سیاسی است بل با همه بی پروایی در اوضاع مخاطره آمیز ،عصای خویش رابلند نموده وآنرا به اهتزاز میکشد.چنانچه او هنگام مصاحبه اخیر خویش که توسط تلویزیون های العربیه وسعودی انتشار یافت ،دولت ایران را به مداخله نظامی تهدید نموده اظهار داشت "ما منتظر نخواهیم بود تا دامنهٔ نبرد در خاک عربستان سعودی کشانیده شود،بل ما اقداماتی را اتخاذ خواهیم نمود تا این جنگ را در خاک ایران انجام دهیم."
به قول نویسنده ،محمد بن سلمان در اظهارات تند و فرقه گرانهٔ مذهبی خویش ادعا نمود که رهبران شیعهٔ ایران پلان گذاری نموده اند تا مکه را فتح نموده و قوانین شرع شیعه را بالای ۱/۶ بلیون مسلمانان جهان پیاده سازند.
شهزاده معتقد است که دیدگاه اش مبتنی بر چنین ایده استوار است که «امام مهدی » بر میخیزد، لذا رهبران ایران میخواهند تا شرایط محیطی یی را برای ظهور او بارور ساخته تا بتواند ازینطریق، تمامی جهان اسلام را کنترول نمایند."
برروایت نویسنده انتقاد شدید شهزاده ،مستدام علیه شیعه ها و ایران است و احتمال دارد تاچنین رویکرد، ترس و وحشت را در میان تشیع در عراق ،لبنان،پاکستان،وداخل خود عربستان سعودی که شیعه ها ده درصد جمیعت آنکشور را تشکیل نموده برانگیزد.
نویسنده مقاله مینگارد که محمد شهزاده سعودی، احساسات ملی ومذهبی را به حیث شلاق خویش درآورده تا بتوانددر حریم خانوادهٔ آل سعود ورقبای موجود، پایگاه خویش را استحکام بخشد. ازینرو موصوف ، اهداف بلند پروازانه را برای تطبیق سناریوی خویش اتخاذ نموده است ،که هیچ بخشی از سرمایه گذاری های خارجی اش تاکنون اهداف او رامحقق نساخته است.
نویسنده چشم اندازگرایشات تروریستی را در خانواده آل سعود به بحث کشانیده مینگارد:"در بهار ۲۰۱۵ عربستان سعودی از« جبهه الفتح »وسازمان وابسته به القاعده موسوم به «النصره » واحرارالشمس در نبرد سوریه حمایت نمود که در آغاز منجر به برخی فتوحاتی شده اما درنهایت منتج به مداخله نظامی روسیه در سوریه گردید.
سپس سطح نفوذ و اقتدار عربستان سعودی در سوریه به حاشیه کشانیده شد که در چنین شکست ،شهزاده سعودی ،بارک اوباما رییس جمهور پیشین آمریکا را برای فرصت سوزیها و شانس های برباد رفته مقصر میپندارد.در عمل عربستان سعودی برای مداخله امریکا برای تغییر رژیم در سوریه امید بسته بود. آنچه که در عراق در سال ۲۰۰۳ ودر لیبیا در سال ۲۰۱۱ اتفاق افتید."
پاتریک کاکبرن در خصوص حمایت امریکا از تجاوز عربستان سعودی در یمن چنین مینگارد:"باوجودی که اوباما ازتجاوزعربستان سعودی وبمباردمان آنکشور دریمن در سال ۲۰۱۵ حمایت نمود،که بازتاب آن نهایت ویرانگر بوده است. اما با صراحت باید گفت که عربستان سعودی ومتحدین آن جنگ را در یمن باخته ومصیبتهای بزرگی را برای کشور ۲۷ ملیونی یمن به بار آورده وانکشور را در پرتگاه قحطی قرار داده اند."
برقول نویسنده نیروهای تحت حمایت سعودی مستدام بندرگاه« هودیدا» را مورر حملات مستدام قرار میدهد،جای که بیش از ۸۰ درصد واردات کشور یمن را تامین میدارد.
نویسنده وجوهات مشترک امریکا وسعودی را حول رخداد های منطقوی مورد گفتمان قرار داده خاطر نشان میدارد:ترامپ قبلا حمایت بزرگ خویش را از جنگ سعودی در یمن اعلام داشته است ،اما شهزاده سعودی در نظر دارد تا حمایت او را در تقابل با ایران حاصل نماید،اکنون بیان حرف ها، در جاده پراتیک سیر نموده وبنابر گزارشات، عربستان سعودی و امریکا مشترکأ برنامه ریزی نموده اند تا اقلیت های قومی مانند بلوچها را علیه ایران تحریک نموده و آنها را به شورش برانگیزند."
برقول نویسنده نخستین سفر دونالد ترامپ در کشوری اتفاق می افتد که حتی درآنجا خانمها از حق رانندگی محروم اند.
پاتریک کاکبرن تشابهات سیاسی ترامپ وشهزاده جوان سعودی را مورد توجه قرار داده خاطر نشان میسازد:" کاخ سفید بدون شک، مشتاق رویکردیست که دونالد ترامپ فقط برای یکبار توانست تا باحملات راکتی بالای سوریه وپرتاب« مادر بمبها» در افغانستان تمجید مردم آمریکا را برانگیزد.
ممکن شهزاده محمد ودونالد ترامپ در بسا عرصه ها کرکترهای متفاوتی داشته باشند اما هردو باورمند اند که به اهتزاز کشیدن درفش دشمنی در سیاست های خارجی،حمایت مردم را در داخل کشور برای ماموریت روبه زوال آنها برمی انگیزد. "
***
نظرگاه این قلم:
از دید این قلم علاوه بر پهلوهای متعدد روابط سیاسی سعودی -امریکا،داغ سازیی جو سیاسی قلمرو خاور میانه مزیتهای بزرگی را برای ایالات متحده امریکا فراهم مینماید.امریکا توانسته است تا عربستان سعودی را برای تحقق برنامه های خویش به ژاندارم خلیج وکشور های اسلامی در اورده وبابذر افشانی دانه های تروریسم وبارور سازی هسته های تروریستی در کشور های اسلامی وتبدیل سعودی به پیشقراول تروریسم جهانی اهداف خویش را به سادگی در قلمرو کشور های اسلامی بویژه افغانستان پیاده نماید.
نزدیک به چهار دهه است که نه تنها عربستان سعودی بر آتش جنگ افغانستان مستدام نفت افشاند بل به حیث حامی تروریسم در خلقت وصدور تروریسم و اشاعه یی افکار وایدولوژی تروریسم ،افراطیت ووهابیسم نقش آتش افروزانه ویرانگرانه را ایفا نموده وتا کنون درین امتداد به پیش میرود.
ایجاد آتشفشانهای منطقوی، کشور های عربی را به وارد کنندگان اصلی سلاح های امریکا مبدل نموده است چنانچه برقول روزنامه ایندیپندنت قرار است قرار داد« یکصد بلیون» دالری فروش سلاح میان امریکا وسعودی در سفردونالد ترامپ عقد گردد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۶۰۵
بادهای سرچپه
عبدالوکیل کوچی
هر چند توفان آتشزای برخاسته از جنوب مرزی کشور هر گوشه وکناراین سر زمین را در نوردیده است .اما وزش معکوس ومداوم تند بادهای موجود از سوی جنوب بسمت شمال کشورعوامل اصلی و بنیادین این صاعقه حاکی از آن است که جریان حوادث دردناک تاریخی در کشور ما بزمانی بر میگردد که امیر عبدالرحمن خان جابردر زمان حکمرانی اش برای حفظ قدرت لگام گسیخته خود با توسل به قوه قهریه از کشتار آزادی خواهان گرفته تا سرکوب سران اقوام و تصفیه قومی ونسل کشی پیش رفت .
چنانچه امیر غضبناک پس از نسل کشی برادران ملیت هزاره ، اقوام مرزنشین جنوب کشور را بنام اعمال مجازات بسمت شمال کشور تبعید کرده که بیشترین کوچ کشی ها به لشکرکشی طولانی می ماند . نقل وانتقال وجابجا سازی ها در طول زمامداری اخلاف امیر ادامه داشت تا که این روند در زمان حکمرانی خاندان آل یحی به یک امر جدی مبدل گردید .
در آنزمان سری نبود که بسنگ نادرشاه ، هاشم وشاه محمود کوبیده نمیشد . زیرا که آنها سرکوب مردم و نسل کشی اقوام ناراضی را با قساوت قلب ونهایت بیرحمی انجام داده وبخاطر تحکیم سلطه شوم استبدادی خود در میان مردم تضاد های قومی ،اختلافات سمتی ، تعصبات دینی ، نفاق وتفرقه راایجاد می نمودند .
با چنین دسیسه کاری ها ، مردم بومی وباشنده گان اصلی سمت شمال وغرب کشور را بنام شورشی وبه بهانه های گوناگون سرکوب نموده وبقایای آنها را زندانی وتبعید میکردند .وبخاطر اجرای اهداف استراتیژی سیاسی قومی خود ، بهترین زمینهای زراعتی ، باغات ومزارع آبی مناطق یاد شده را به تبعید شده گان ( اصلاً ناقلین ) وبه اقوام لشکری وحشری خود اعطا میکردند .
درین رابطه مرحوم غبار تاریخدان شهیر کشور مینوشت « نخستین کار نادر شاه بمنظور سرکوب مردم ایجاد تفرقه در میان اقوام مختلف افغانستان با تولید نفاق ودشمنی همچون ادامه سیاست استعماری انگریز تضاد های قومی را بوجود آورد .شروع این کار با غارت ارگ کابل وتاراج داخل شهر توسط قبایل سرحدی بود که پس از تاراج کابل توسط همین اقوام به سرکوب کاپیسا وپروان لشکر کشید به این ترتیب، مردم ولایات جنوب وشمال کشور را بگردن هم انداخت .مرحوم غبار علاوه میکند نادر شاه که از سرکوب مردم در سمت شمال عاجز بود شاه محمود را با سپاه منظم حشری قومی به مزار فرستاد وهمراه با اردوی چهل هزار نفری از اقوام جنوب کشور مدت هشت ماه به بهانه دفع شورش با اهالی ولایات شمال جنگید ومردم را بسختی مورد سرکوب قرار داد وزندانها را از اشخاص وافراد بیگناه پر نمود .شاه محمود بدون حکم محکمه وتفکیک گنهگار وبیگناه اسرای جنگ را تیر باران میکرد وبیشتر از هزار نفر از اسرا را با پای پیاده زیر جلو سوار کاران جنگی همچون عساکر سواره نظام چنگیز به جانب کابل فرستاد ، ضعیفان را در راه تیرباران کرده واز اسرای رسیده به کابل ، تعدادی را کشتند ،عده ی را زندانی وبخش دیگری را همانند برده ها بکارهای شاقه مجبور ساختند»
آنها میخواستند تا با چنین روش خطرناک پایه های استراتیژی سیاسی قبیله سالاری را محکم ساخته تا تمام محلات را مادام العمر تحت کنترول خود داشته باشند . قدرت ناقلین ولشکریان حشری آنها همانند فاتحین جنگی با تکیه بر مال ومنال بدست آمده ، نفوذ و تسلط شان با پشتوانه دولتی با دیگر اقوام بومی یاد شده اصلاُ قابل مقایسه نبود .تا رفته رفته ناقلین به فیودال های بزرگ وملاکین بیرحم مبدل گشته نظام ارباب رعیتی را در سمت شمال کشور محکم سازند.زمامداران افغانستان که پایه های اساسی قدرت استبدادی شان را فیودالیزم ومفتخواران هرزه گوی تشکیل میداد با اتکا بر وجوهات مشترک با آنها ملاکین را در محلات وفرزندان مستبد آنها را در شهرها بر سرنوشت مردم حاکم ساختند که با عکس العمل های مردمی وخیزشهای روشنفکری وآزادی خواهانه مواجه بودند .
با پیروزی قیام ثور ۱۳۵۷ برهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نخستین بار در تاریخ کشور عدالت ،مساوات ،برادی وبرابری اقوام وملیتها در سرتاسر کشور بمیان آمد .تمام اقوام وملیتها در برابر قانون با حق مساوی وهمزیستی برادرانه بسر میبردند .حزب وحاکمیت دولتی مطابق به اهداف ترقی خواهانه وسیاست انساندوستانه متکی بر عدالت وبرابری اجتماعی ، مبارزه بر ضد عقب گرایی و ریشه کن ساختن انواع تبعیض ، نفاق ، تعصبات قومی و بی عدالتی را بمنظور تحکیم وحدت ملی ، رشد متوازن اجتماعی کلیه اقوام وملیتها پروگرام های هدفمند وبرنامه کاری رویدست گرفته بود. سیاست عادلانه دولت مبنی بر مشارکت وسیع مردم اعم از اقوام وملیتهای ساکن کشور واشتراک وسیع زنان در ساختار دولتی وتامین حقوق مساوی زنان با مردان ،رشد علمی وگسترش فرهنگ مترقی در بین اقوام وملیتها که برای نخستین بار در تاریخ کشوربا تقرر کادر های برجسته تمام اقوام وملیتها در مقامات عالی دولتی در صدر کار دولت قرار داشت.
اما این دستا ورد ها با چالشها ی رنگارنگ زیر نام اسلام ودسایس شدید و تحمل ناپذیر دشمنان افغانستان مواجه گردید که توفانهای برخاسته از آنسوی مرزها توام با موجهای وحشتناک از دور ونزدیک جهان را درپی داشت که منجر به فروپاشی حاکمیت ح د خ ا گردید .
با فروپاشیدن نظام دموکراتیک در کشور ، بحران اجتماعی ، برتری جویی قومی وگروهی ،تفوق طلبی ، انواع تبعیضات وتعصبات سمتی ، لسانی ، مذهبی ، قومی وجنسیتی توام با روحیه ی قبیله سالاری از بالا به پایین واز سطح تا عمق بار دیگر جامعه را فراگرفت که تا دولتهای بعدی الا اکنون در چشم انداز سیاسی آن تلاشها و تفوق طلبی ها در وجود یک استراتیژی سیاسی قبیله سالاری بمشاهده میرسد .
در حال حاضر دولت که خصلتاً برپایه ی گرایشات قبیله سالاری به سمت وزش باد های سرچپه در حرکت است اعتبار ملی خود را دارد ازدست میدهد زیرا بوضاحت دیده میشود که سازش های پنهانی داخلی ومعاملات خارجی دولت ، منافع علیای مردم را به نابودی سوق میدهد و جریانی را بوجود می آورد که نهال آزادی، ترقی وعدالت را ازریشه میخشکاند . چنانچه بقول یک منبع رسمی ، بنا بگفته یکی از سخنگویان دولتی بنام آقای مجیب الرحمن که اخیراً چنین اظهار داشته است « قوم گرایی وجنگ داخلی یک هشدار برای مردم است » ودر جای دیگر انگشت انتقاد را بسوی رهبری دولت گرفته میفرماید « اگر تصمیم باشد که اشرف غنی بخواهد قومگرایی وجنگ داخلی را راه اندازی کند ریاست اجراییه آرام نخواهد ماند »
همچنان در روزنامه افغانستان از قول داکتر ثنا نیکپی در مقاله تحت عنوان «سیاست تغیر جغرافیای افغانستان عملی میشود » چنین آمده است در حال حاضر وضع بحرانی کشور حاصل انتقال عوامل جنگ در کشور است که از بیست سال گذشته آغاز گردیده والی اکنون بصورت تشدیدی ادامه دارد . خواننده ها مطلع هستند که موضوع انتقال طالبان مسلح از جنوب به شمال افغانستان در رسانه ها نشر شد که حتا سال گذشته انتقال طالبان مسلح توسط هلیکوپتر های جنگی انگلیس در بغلان که افشا شده بود مورد اعتراض ساختگی حامد کرزی قرار گرفته بود این اقدامات سیاست دولت افغانستان را مبنی بر انتقال جنگ از جنوب به شمال را نشان میدهد .به عباره دیگر ( انتقال جنگ از جنوب بشمال افغانستان ) سیاست دولت افغانستان است »
درین رابطه سایت همایون در مقاله تحت عنوان چرا راز ورمز....میخوانیم «اخبار مبنی بر انتقال طالبان از جنوب بشمال تمویل وتجهیز طالبان تا پرتاب کانتینر های سلاح ومهمات ومواد غذایی به ساحه زیر تسلط طالبان حتا در سنا وپارالمان به بحث وگفتگوها کشانیده شده است .اکنون اوضاع شمال با در نظرداشت موجودیت پایگاه های امریکا در کشور روبه وخامت بیشتر پیش میرود .باز هم این در حالیست که زمین وهوا وفضا ی کشور زیر فوکس وکنترول نیروهای اشغالگر خارجی است وحاکمیت مزدور هم از واکنش به چنین رویداد ها طفره میرود »
طوریکه معلوم است تقویت تبلیغات زهر آگین بنام اسلام وانتقال طالبان توسط چرخبالها در ولایات کندز وسر پل وافزایش کشت کوکنار تشدید فقر وسرباز گیری طالبان از مردم فقیر کشورهمه موضوعاتی است که با مسایل یاد شده مرتبط است که دوامش کشور را از دم پرتگاه نیزمی افگند زیراکه در شرایط کنونی وضعیت کشور هر روز به وخامت پیش میرود .
میزان نا امنی ها ونگرانی از اوضاع امنیتی، باوجود فداکاری نیروهای امنیتی مردمی ،هنوز هم قتل عام وکشتار مردم بیگناه توسط جلادان آدمکش داعش واختطاف انسانها ی بیگناه ،ایجاد ترس وحشت واختلافات قومی ملی سمتی وزبانی کما کان ادامه داشته وراه را برای تجاوز دشمنان افغانستان باز نگه میدارد. سوال بر انگیز است که پاسخ آن بعهده دولت افغانستان وزمامدارانی که برای مردم تعهد سپرده اند میباشد .
با وجود ملیاردها میلیارد دالر از کمکهای خارجی ، کمبودات تجهیزات عصری عسکری ، بی ثباتی ونا امنی ، قتل وخونریزی وتشدید حملات انتحاری ،عدم باز سازی دستگاه های تولیدی وزیر ساختار های اقتصادی وزیر بنایی کشور بیکار ی ،بیماری ،فقر ،مرض وجهالت محصول بی توجهی وتکتیک های نادرست دولت های بیکفایت نابکار وقبیله سالاری افغانستان است که بخاطر اغوای مردم وحدت ملی اش میخوانند .
راه نجات از حالت کنونی هما نا تفاهم ملی وحدت نیروهای روشنگرا ومترقی کشور بخاطر رویکار آمدن یک نظام سیاسی موثر وتحکیم واقعی وحدت ملی وصلح عادلانه در راستای منافع ملی کشور میتواند کشور را از بحران عمومی حاضر نجات دهد .
در چشم انداز اخیر حوادث بخوبی معلوم میشود که استمرار وزش باد های معکوس واکنشهای شدید منطقوی را در پی خواهد داشت زیرا پاکستان منحیث محور شرارت در منطقه دارد کاسه صبر مردم افغانستان ، ایران ،هند ودیگر همسایه های شمال افغانستان را لبریز میکند .در آنصورت خود در گردباد حوادث خواهد پیچید . به باور این قلم بلاخره زمانی فرا خواهد رسید که با طلوع خورشید آزادی وتغیر جوسیاسی در کشور کوهستانی ما باد های سرچپه نابود و متوقف خواهد شد . برغم اینکه انگیزش شمال متقابل ، مصرف داخلی هم اگر داشته باشد ولی نمیتوان امواج توفنده آنرا در فضای باز سیاسی کشور مرزبندی نمود.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ / ۱۷ـ ۲۰۰۵
افغانان عدالت غواړی!
نور وهاب څپاند
که چې په نورو ویناګانو کې ورته ګوته نیغه شوي وه، د افغانستان خلک په تیرو څه کم څلورو لسیزو کې د اوږدې جګړي د اور په لمبو کې سوځې. هغوي په دې عقیده دي چې د هیواد د اقتصادي، سیاسي او ټولنیزو اډانو په ویجاړولو کې د نړۍ او سیمې یو شمیر زبرځواکونه او سیالې کښ هیوادونه شامل دي. که څه هم چې زموږ د خلکو عمومې وروسته پاتیوالې، په سیاسي بعد کې ایدیولوژیکو چلندونو او نورو لاملونو خپلې اغیزي ښیندلې، خو د اسلامي پاکستان دوښمنانه او یرغلیزو کړنو د افغانستان په تباهۍ کې تر هر بل لامل زیاته برخه لرلې ده. پاکستان نړۍ ته د افغانستان اړوند ځکه دوکه ورکړه چې بي له دي یي د خپل بي تاریخه او مصنوعي هیواد د پایښت او ودې ممکنې لارې چارې نه شوي لټولی. اوس پاکستان افغانستان اوسیمه په داسې ناسور ټپ اړولې چې د هرې ورځې په تیریدو یي د افغانانو کړاؤ ډیریږي او پاکستان ګټه کوي. زموږ هیوادوال حق لري د خپل هیواد د ویجاړیدو، د ولس د پرله پسې کړیدو او د وژونکې جګړي مجرمین نړیوال عدالت ته راکش کړي. ښایي زیات هیوادونه او سازمانونه په افغان خاوره د جګړي د پیلولو او د سترو بشري جنایتونو په سرته رسولو کې لاس ولري، خو د پاکستان رول په دي اړوند ډیر تبا کوونکی دی. څومره چې انګریزانو د افغانستان خاوره په ټوټو ټوټو ویشلې او هره ټوټه یي په تیرو څو پیړیو کې د خپلو تیرې کوونکو پالیسیو د لابراتوار په توګه کارولې، پاکستان هم په تیره څه کم یوه پیړۍ، په ځانګړې ټوګه وروستیو درې لسیزو کې ورته چلند سرته رسولی دی. پاکستان د خپلو جنرالانو د ارمان پوره کیدو په هېله کابل او ټول افغانستان ورو ورو سوځولی او خپل ځان یي په سیمه ایز ځواک اړولی. د افغانستان واکمنواو اړوندو دولتي ادارو د هیواد د بچ کیدو په موخه، تر دې دمه د پاکستان د محدودیدو عملې او بریالۍ پالیسۍ نه ده لرلې. تاریخ مهم چانسونه د افغانانو په برخه کړل لکه، د هند اوپاکستان د څو جګړو طلایي فرصتونه، په شلمه پیړۍ کې د کابل ـ ډیلې اومسکو د ګډو ګټو د لیکې جوړیدل، په ۲۱ مه پیړۍ کې د کابل ـ ډیلې او واشنګټن ګډې ګټې په یوه لیکه واقع کیدل او تر دې دمه د هغې ادامه او نور، خو د هیواد مشرتابه او په ټوله کې هیوادوالو، د پورته لاسته راغلو مهمو شیبو څخه د افغانستان په ګټه اړینه استفاده ونه کړه. تاریخ شاهد دی تر څو چې د افغانستان د دروازو په وړاندې د پیښور او کوټې مورچې د پنجاب په لاس کې وي، د هیواد د انګړ په دننه کې د افغانانو ډاډه ګرځیدل را ګرځیدل لامهال ښکاري او د نیم تنه هیواد خلک تل بي موراله، محتاجه او د ملي مهمو مسألو په حل کې د اړین مانور کولو څخه محروم بریښې. په همدې تصور پاکستان غواړي په خپل ګاونډ کې یو شل، محدود او تلپاتې کمزوری افغانستان ولري. پاکستان د افغانستان، هند او سیمې په هکله د تیري د ځانګړې ستراتیژۍ د پلې کولو په دایره کې تیرې کوونکی پوځ او د اي اس اي په څیر دوزخې استخبارات جوړ کړي چې په اټومې وسلو سمبال دي. د دې سره جوخت یي په دینې مدرسو کې د ترهګریزو بریدونو په موخه اسلامې بنسټپالې روزلې چې د بیلا بیلو ورانکاریو له پاره یي افغانستان، د سیمې هیوادونو او نوري نړۍ ته لیږي. چیري چې ترهګریز برید کیږي، په یوه یا بله بڼه د پاکستان له نامه سره غوټه خوري. له دې کبله پاکستان او ترهګري یو له بل سره تړلې دي. اوس نړۍ ته هم پته لګیدلې چې پاکستان د اټومې وسلو او تیکنالوژۍ د لرلو او خوندي ساتلو فرهنګ نه لري او د امریکا د پخوانې سفیر حسین حقانې په قول، نور پاکستانې جنرالان د تیر په څیر د ټولو اسلامې اورپکو د کنټرول واک په لاس کې نه لري. د امریکا د متحده ایالاتو د وارخطایئ څخه جوتیږي چې د ډیراوتر او هرې خوا لاس اچونکې پاکستان په واک کې د اټومې او اسلامې بمونو شتون نړۍ او سیمه یو شان ګواښې. حالات دومره ترینګلې شوي چې، که پاکستان د افغانستان او هند د خطر خبري بس کړي اود ترهګرۍ څخه هم لاس واخلې، هغه هیواد په خپله سقوط کوي او که خپلې افغاني ضد او هندي ضد پالیسۍ چلولو ته د تیر په څیر ادامه ورکړي، نړیوال اغیز لرونکې ملاتړي نه شي موندلی. په دې بنسټ افغانانو ته یو ځلې بیا ښه موقه په لاس ورځې چې د ناسمو پالیسیو په ګرداب کې د راګیر شوي پاکستان د لا ګوښه کولو او په نهایت کې نړیوالي محکمې ته د هغه هیواد د راکش کولو له پاره هیوادوال، په تیره بیا روڼ اندي سره لاسونه ورکړي. دا موضوع د خپل خصوصیت له مخې یوه سیاسي حقوقي او مسلکې موضوع ده چې مخته بیول یي پوره اړینه پوهه، هوښیاري او ځیرکتیا غواړي. په سیالیو کې اموخته شوي افغانانو ته په کار ده چې د پاکستان څنډي کولو ته ګړندی هر اړخیز فعالیت او سالمه سیالې وکړي. په برتانیا کې د افغانانو د عدالت غوښتنې مرکز (مدا) چې د ۲۰۱۶ م کال په جولاي کې پرانیستل شوی، غواړي، د پاکستان د منزوي کیدو له پاره د افغان او بهرنیو حقوق پوهانو او کارپوهانو یوه اجماع راوغواړي، د افغانستان اړوند د ټولو مظالمو او تیریو لاسوندونه ومومې چې د پاکستان د پوځ او اي اس اي له خوا شوي او په پاي کې هغه هیواد د جنګې جرمونو د ارتکاب له امله نړیوالي محکمي ته راکش کړي. ټاکل شوي دندی پلي کول یو هر اړخیز مسلکې کار دی چې باید د بهرمیشتو مینه والو افغانانو او د هیواد دننه هغه هیوادوالو له خوا پلی شي چې د یاد شوي کار په حساسیت پوهیږي. لکه چې محترم همایون تاچ ورته په خپله وینا کې ګوته ونیوله، د پاکستان د ګوښه کولو او نړیوالې محکمې ته د هغه د کشولو نوښت په ټولو هغوهیوادوالو اړه نیسې چې له ډیر پخوا یي په دې اړوند د نظریو راکړه ورکړه او مشوره کوله. مدا د خپلو موخو د پلې کولو په هدف په برتانیا کې د افغاني او برتانیایي حقوق پوهانو د یوي کړۍ سره اړیکې ټینګې کړي او د یو شمیر وتلو کارپوهانو سره یي د مشورو د پیلولو تکل کړی چې څنګه د پاکستان د منزوي کیدو او نړیوال عدالت ته د هغه هیواد د وړاندي کولو لارې چارې ولتوي. مدا د افغانستان د حکومت د یو شمیر چارواکو، په تیره بیا د امنیت شورا سره اړیکې نیولې او د هغوي په غوښتنه یي په کابل کې د استازولۍ د یوي کاري او اغیز لرونکې ډلګۍ د معرفۍ کار هم بشپړ کړی. مدا ته اوس روښانه شوي چې تر څو د پاکستان د انزوا او عدالت ته د وړاندي کولو په هکله فکري کار غښتلی نه شي، یو شمیر ساده زړې افغانان د هغه هیواد د ریښتینې څیري په کتلو نه شي بریالي کیدلی. همدا اوس یو شمیر هیوادوال شته چې د پاکستان د تبلیغاتو د اغیزي لاندي د خپل وطن د ورانولو په نه بښونکې عمل لګیا دي. موږ اوس د مدا په چوکاټ کې تصمیم نیولی چې د فکري کار د کرښو د واضح کولو په نیت یو سیمینار راوبولو او له هغو حقوق دانانو او کارپوهانو بلنه وکړو چې د موضوع اړوند علمي بحثونه وکړي او د عملي فعالیت یو ټاکلی چوکاټ ترسیم کاندي. څرنګه چې د پاکستان د انزوا او عدالت ته د کش کیدو کار دمدرحاله د بهرنیانو په مالي امکاناتو شونی نه دی، له دې امله د سیمینار په څنډه کې به د مخته پرتې ملي مهمې دندې د پلې کیدو د مالي اړخ د برابرولو او پیاوړتیا اړوند هم نظر واخستل شي. همدارنګه د سیمینار په بحثونو کې به د موضوع په دې اړخ چې د پاکستان انزوا او ټیله کول یوازي یو سیاسي تبلیغاتي فعالیت نه دی، بلکه هغه یوه ستره سرښیندنه ده خبرې اتري وشي. ځکه له دې سره برسیرن او په بي احتیاطۍ چلند کول، بې ځایه سیالۍ هڅول او له مسلکې پولو وتل د موخې څخه د ځان د لیري کولو په مانا دي. مدا ستاسو سره د خپلو تجربو د شریکولو په برخه کې ځان ژمن بولي او له تاسو هم په درناوي هیله کوي چې د خپلوارزښتناکو تجربو د تبادلې له بهیر سره مو په اړیکه کې ساتئ. که داروپا میشت علاقمند افغاني حقوق دانان، کارپوهان، سیاسي، فرهنګي، ټولنیز او مدني شخصیتونه او د هغوي ټولني په خپلو میشت ځایونو کې یو له بله سره اړیکې ټینګې کړي او د پاکستان د منزوې کولو په اړتیا او اهمیت خبرې اترې وکړي او لاسته راغلې پایلې د یو او بل د خبرتیا په موخه سره شریکې کړي، باور شته چې په دې اړوند د اروپا په کچه د څرګندو اهدافو د تعریف او د هغې د پلې کیدو مشخص میکانیزم ټاکلو ته زمینه برابریږي. دا باید په یاد ولرو چې عدالت ته د پاکستان د مخته کولو دنده د هر افغان په اوږو لویږي او د دې ستري ملي دندي په سرته رسولو کې د بهر میشتو حقوق پوهانو، کارپوهانو او اګا وطنوالو رول او مانور د ډیري پاملرنې وړ دی، ځکه په بهرکې اوسیدونکې افغانان د خوندیتوب د لرلو او اړینو سرچینو ته د لاسرسې له پلوه په نسبې مساعد موقعیت کې قرار لري. له دې امله زموږ ټولو دندي ډیر اهمیت مومې او پیچلې کیږي. د هیوادوالو یو خواخوږی وایي هغه افغان نسل به ویاړمن ژوند ولري چې په ګاونډ کې یي د پاکستان په نامه دولتي سیاسي تشکیلات له منځه تللې وي.
د جنګې جرمونو د محکمو د اصل له مخې، راځئ چې ژر نړیوالي محکمې ته پاکستان مخامخ کړو، تر څو د هغو وطنوالو روح ښاد شي چې د هغه هېواد د مظالمو او تیریو له امله یي خپل خوږ ژوند او ټوله هستې د لاسه ورکړي او هغه څوک په سزا ورسول شي، چا چې دا جرم تر سره کړی دی. همدارنګه د جنګې جرمونو یوه بریالۍ محکمه کولی شي زړه بګنونکې تیر ته لاره ورکړي چې ارام پریوځې او د هغې پر پایلو یوه سوله ایزه راتلونکې ودانه شي.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۱۰۵