گلبدالدین حکمتیار همان است که بود!

 نیش موجودی اگر نبود زکین

 اقتضای  طبع  او  باشد چنین

 

عبدالو کیل کوچی

 

هر چند بر ف زمستانی شاخه های عمرش را خمیده ولی بنای بنیا دینش ، ریشه در جریا نی با منشاُ خارجی ممیزات درونی آنرا معین میسازد . مشخص است که موضوع عودت گلبدین حکمتیار همراه با تعبیرات گوناگون و سوال برانگیز است . اما واقعیت اینست که مختصات درونی این مرد سالخورده هرگونه تغیرات ماهیوی را در خصلت ، کرکترومفکوره ذاتی خود نفی میکند . موجودی که با خصلت افراطی ،کرکتر تندروانه ومفکوره ایگویست وبیگانه نواز که بربنیاد آن  خواصش روی گزینه های جنگی متمرکز بوده است که نکاتی چند از آن ارایه میشود.

اول ـــ باید گفت اساساً مشخصات یاد شده در وجود این مرد فرامرز گزین برمیگردد بزمانی که مردم افغانستان در حدود چهار دهه قبل داشتند زنجیراستبداد نظام  فاسد شاهی وپایه های لرزان فیودالی آن را درهم شکسته تا سرنوشت خویش را بدست گیرند . مادامیکه زحمتکشان وروشنفکران کشوربرهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۳۵۷ خورشیدی پیروزی را بدست آوردند ، ارتجاع داخلی و استکبار جهانی تاب وتحمل آنرا از دست داده در تبانی هم از ملت عقب نگهداشته کشور ما سرباز گیری کرده ودر خاک پاکستان  تنظیمهای جهادی آفریدند .

در این میان آقای گلبدالدین حکمتیار از همه پیشی داشت تا زیور طلایی امارت حزب اسلامی را نثارش کردند و آن هدایا در ازآی نخستین میثاقی بود که حزب اسلامی حکمتیار، پیشبرد جنگهای نیابتی را بر ضد مردم ودولت دموکراتیک افغانستان از خاک پاکستان ضمانت میکرد  وبر چرخه سوخت ماشین جنگی غربی ها در افغانستان با هزینه امریکا یی ومتحدانش روغن میریخت که منجر به بربادی وطن ما گردید . در آنوقت گلبدین حکمتیار به بهانه موجودیت قوای خارجی میگفت الی خروج خارجی ها میجنگیم او در عین حال هرگونه گرایش متفاوت نسبی تنظیمهای میانه رو و معتدل جهادی را مورد نکوهش قرار میداد .

دوم ــــ مادامیکه قوای نظامی روسها  در سال ۱۳۶۷خاک افغانستان را ترک کردند ، علی الرغم اعلان مصالحه ملی از جانب حزب ودولت افغانستان باز هم مرغ آقای حکمتیار یک« لنگ » داشت ومیگفت تا نابودی آخرین پایگاه دولتی افغانستان میجنگم وبه این ترتیب میثاق صلح بین المللی را زیر پا گذاشت . واین همان حکمتیاری است که با ادامه مواضع جنگی پس از رفتن روس ها مسله جهاد را نیز  زیر سوال برده وجهاد پس از موجودیت قطعات نظامی شوروی سابق ، معنای اصلی خود را از دست میداد زیرا تا دیروز جهاد به بهانه حضور قوای ( یک ) کشور کافر ولی پس ازعودت آن باکی وادامه آن برای چی ؟

سوم ــــ  طوریکه گفته آمدیم بعد از رفتن روس ها از افغانستان ، گلبدین حکمتیار بار دیگر جنگ را علیه هموطنان مسلمان خود ادامه داده وتوافقات پنج فقره یی کنفرانس ژنیو را  پشت پا زد وگذشته از آن با همراهی لشکر زرهی پاکستان بدروازه های شهر جلال آباد حمله ور شد که بهره ایشان از آن درسهای تاریخی را خود دانند  .

چهارم ــــ  پس از آنکه درنتیجه چرخش عظیم جهانی وتحولات منطقوی ودر یک جنگ نابرابر، نا عادلانه وظالمانه که در سال ۱۳۷۱ منجر به فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان گردید، این بار نیز همان گلبدالین است که با دولت جدیدالتاسیس جهادی واسلامی راه جنگ را که هیچ توجیه شرعی واسلامی نداشت در پیش گرفت به این معنا که حزب اسلامی با دولت اسلامی میجنگید تا حدی جنگید که کابل به ویرانه مبدل گشت وهشتاد هزار انسان بیگناه کشته و زخمی وصدها هزار دیگر آواره گردیدند .یکی از صدها مناطق ویرانشده ، پیکر زخمی وتکه تکه قصر دارالامان است که با استواری شاهد راکتپرانی ها ی جنگ تنظیمی درافغانستان میباشد .

پنجم ــــ پس از رویداد جنگ در کابل وبحران عمومی در کشور وناکامی دولت تازه بقدرت رسیده و حامیان بیرونی شان ، سران تنظیمهای جهادی بشمول آقای حکمتیار در سال ۱۳۷۲سری به خانه کعبه زدند ودر آنجا بنام خدا ، قرآن وخانه کعبه قسم خوردند که دیگر جنگ نمی کنند فقط بیست روز از قسم خوردن سران جهادی در خانه خدا گذشته بود که با راکت پرانی از سر گرفته شد. این بود پابندی آنها به تعهد در خانه خدا واین زمانی بود که آنها مسلمانان مخالف خود را به کفر والحاد وبیدینی نسبت میدادند .

ششم ــــ پس از خونریزی های بیشمارجنگهای تنظیمی  در مناطق کابل ودیگر ولایات    کشور این بار نیز همان آقای حکمتیار بود که بار دیگر سر در آغوش رژیمهای خونتای  پاکستانی کشیده ومدت بیست سال بعدی با ساز وبرگ قدرتها ی دیگر ، درکنار طالب ،القاعده ودیگر تروریستها ، بر ضد دولت اسلامی افغانستان ووطنش میجنگید. باید گفت  با توجه به موضعگیری های متضاد آقای حکمتیار در طول چهل سال جنگ که شمه آن در شش موارد مهم  تذکر داده شد نمونه اندکی از بسیاری عملکردهای حزب اسلامی  چون قطره ی بمقیاس بحر از آن تذکرداده شد که آقای حکمتیار در تمام این مدت نتوانست روحیه خود را به امر صلح متمرکز سازد  .

بنا بر آن  معلوم بود که آقای حکمتیار در همین مدت چهار دهه ی جنگ نه ازروی خصلت وکرکتر ونی از لحاظ وابستگی میتوانست از جنگ وخونریزی دوری گزیند وحالا نیز طوریکه معلوم است آقای حکمتیارهمان چیزیکه بود ه هست .زیرا  او در حال حاضر با شعار های متضاد وسخنان نیم بند وبنوعی اخطاریه ها که اندیشه خود محوری ،قبیله سالاری ، بیگانه نوازی وحس انتقام جویی در رگ وریشه سخنانش موج میزند ، چگونه میتواند بجای افراطیت ،اعتدال ،  جای تندروی عطوفت وبجای خود محوری ، خواست جمعی را برگزیند وبروند صلح همکاری نماید.

 این درحالی شده میتواند که آنها بجای استفاده از عقبماندگی مردم ، اشک خون آلود مردم را پاک کرده وبا معذرت خواهی از مردم  گذشته های نامیمون را جبران وبا مشکلات ناشی از ترک عادت مقابله نمایند ودر آزمون اخیرو پیشگاه مردم افغانستان زخمهای خونین وطن را التیام بخشند. زیرا مردم افغانستان با کسب تجارب ازچهار دهه جنگ ، باز آزمودن ی آزموده شده را خطا دانسته عمل گروه ها را بتجربه میگیرند . لهذا شرایط موجود ، طرفهای درگیر ومسول را به تفکر جمعی ملزم میسازد که بادرنظر داشت تجارب از همه چرخشهای سیاسی ورخداد های نظامی با دگر اندیشی وتحمل پذیری به گفته ها عمل کرده زیراکه محک وملاک قضاوت انسانها عمل است . همه میدانند که در حال حاضر در افغانستان ومنطقه  شرایط دیگری حکمفرماست .

اکنون که در تنگنای هولناکی از تاریخ قرار داریم ، اکنون که گروه های داعش وهزاران تروریست دیگر از سرزمینهای شرق میانه بمقصد لانه سازی در ین منطقه آسیا در حرکت اند ودشمنان افغانستان میخواهند برای تحقق استراتیژی های کلان خویش خاک افغانستان را پامال دزدان ،قاچاقبران ،تروریستان وآدمکشان داعش والقاعده بسازند  .حالا که طالبان این برادر خوانده های کرزی ، غنی واتمر همراه با حکمتیار راه مشترک را در پیش گرفته  و روز تاروز در نفس قدرت ودولت نفوذ داده میشوند ،اکنون که دولت افغانستان از راست بجانب راست افراطی در حرکت است  وتصفیه ی قومی بر پایه ی قبیله سالاری بشدت جریان دارد، حالا که باتوجه به موقعیت جیوپلتیک کشور تحرکات تازه بر اهداف جیو استراتیژیک منطقه رویدست گرفته میشود واکنون که معادن افغانستان تازه توجه جهانیان را بخود جلب کرده وهمانند ماروملخ وزنبور بر پیکره بیجان معادن کشور بانیشهای زهرآلود ودستان ناپاک غارتگرانه همانند قاچاق وترافیک مواد مخدره توسط مافیای بین المللی چپاول میشود .

 در چنین حال وهوا آقای حکمتیار چگونه میتواند با ژست رهبرانه چهره تغیر را در سیمای خود ترسیم کند در حالیکه مواضع حکمتیاردر قبال اوضاع افغانستان کاملاً روشن ومیزان صلاحیت مذکور درسخنانش آشکاراست . چنانچه سخنرانی موصوف در مقالات علمی دوستان بزرگوار بتفصیل وبا نتیجه گیری های همه جانبه انعکاس یافته است که دراینجا بتفصیل آن نیازی دیده نمیشود .

بعضاً گفته میشود که آمدن گلبدین حکمتیار بنوعی چالش بر سر راه آقای غنی خواهد بود در حالیکه به همگان معلوم است که اگر غنی وعبدالله از راه غرب وگلبدین ودیگر همراهان از راه جنوب وارد کشور گردیدند همه دست پرورده یک منبع ، تمویل وتحمیل شده یک قدرت اند .  

اکثر گمانه زنی ها از نفوذ آقای حکمتیارمنحیث پر آخر برای سرعت بخشیدن برنامه ریزی قومی و نفوذ دادن طالبان ودیگر جناح های راست افراطی در اداره  وهموار ساختن راه برای  جابجا سازی گروه های  دیگر در سمت شمال کشورحکایت دارد زیرا در سخنان آقای حکمتیار ناتوانی دولت و تغیرساختار دولتی وکلمات بنوعی اخطار آمیز به آدرس نهادهای اجتماعی نشاندهنده پافرا گذاشتن آن از حدود موافقت نامه صلح میباشد و این خود بیانگر اهدافی است که در شراین فکری خود ومتحدانش بطور یکسان موج میزند .

واما راه مردم افغانستان راه متفاوتیست . راه مردم راه صلح وآرمش راه نجات است ومردم افغانستان نیازمند دولتی قانونمند هستند که با قاعده های وسیع وپایه های مردمی مجهز با پروگرام صلح و آزادی ،عدالت ودموکراسی باشد . جامعه روشنفکری وترقی خواهی افغانستان مستلزم همکاری های ذات البینی گروهای نو اندیش ترقیخواه وعدالت پسند میباشد که هر گونه تمایز وبر تری جویی وتعصبات قومی ،زبانی وسمتی را کنار گذاشته همه در یک طیف وسیع روشنگرانه وطنپرستانه وداد خواهانه بسوی وحدت مردمی وملی گام برداشته تا شرایطی بوجود آید که آزادی شهر وندان کشور در تمام عرصه های حیاتی وسرنوشت والاگهر مردم افغنستان را ضمانت کند وراه را بسوی سعادت انسان زحمتکش باز گشایی نماید .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۱۰۵

 

          

از« جهاد؟» تا تسليمی !

 

این چه شوریست که در دور قمر میبینم

همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم 

هر کس روز بهی می طلبد از ایام

علت آن است که هر روز بدتر میبینم

(حافظ ) 

 

صمد كارمند

گلبدين حكمتيار چهره بحث برانگيز و مهره مهم سياست های تجاوزكارانه پاكستان، يكی از رهبران سنی مذهب تنظيم های جهادی، پس از انزوای بيش از بيست سال در نتيجه توافق نامه دولت وحدت ملی و حزب اسلامئ افغانستان به حمايت پاكستان و دستور امريكا ، وارد كابل شد.

 اين در حاليست كه حزب اسلامی حكمتيار نزدیک به بيست سال اخير به شاخه های مختلف تقسيم و بخشی از فعالان اين حزب در قدرت كابل شريك و به ظاهر از رهبر ديروزی خويش فاصله اختيار نموده بودند.  همچنان با درنظر داشت رشد فعاليت های نظامی طالبان و كنترول طالبان به حدود پنجاه فيصد خاك افغانستان و ظهور گروه تروريستی و بنيادگرای داعشيان، ديگر ساحه فعاليت و نفس كشيدن حزب اسلامی  حكمتيار تنگ تر شده رفت و عملاْ اين حزب انچنان كه پنج سال قبل رقيب اصلی حاكميت بود امروز اين جايگاه و مقام را نداشته و خود زمينه ميشود برائ رجوع كردن حكمتيار بطرف كابل تا بتواند با دريافت امتيازات و امكانات  دولت افغانستان به زنده گی سياسي و نظامی خويش ادامه دهد.

 با وجودي كه حكمتيار پیش از این  خروج بئ قيد و شرط نيرو های امريكايی و ناتو را مطرح ميكرد مگر امروز اين خواست به تعيين جدول زمانی تعديل شده و در ضمن او در حاليكه هميش صدای تغيير قانون اساسی و نظام را مطرح ميكرد امروز در حمايت قانون اساسی و نظام متمركز شعار ميدهد و به اين ترتيب آرزو دارد  تا از كاروان دريافت امتيازات و ألقاب افتخاری انچنان كه جهاديان بدست اوردند عقب نمانده و نام و مقامی داشته باشد برائ زنده ماندن سياسی خويش .

 اما آیا واقعاْ  حكمتيار پيام آور صلح خواهد بود؟

 هرگاه به گذشته حكمتيار و فعاليت های او و حزب اسلامی توجه صورت گيرد به روشنئ ميتوان ديد كه اين حزب منحيث يك جريان بنيادگرای افراطی در پيوند قوی بااستخبارات پاكستان ، حمايت مادی حكومت سعودی و برنامه های منطقوی استخبارات امريكا ايجاد و نقش بزرگ را در دوران جنگ سرد عليه كشور ما داشته و بيشترين امكانات غرب و پاكستان را هم بدست آورده است . 

این چهره منفور، از زمان جمهوری سردار محمد داوود خان به شرارت پرداخت و در چهارده سال حاكميت حزب دموكراتيك خلق با بيرحمی و خشونت عليه نظام عمل كرد. در كشتار مردم بيگناه و تخريب وطن دست بلند تر نسبت به همقطاران خويش داشت.  پس از حوادث ٩٢ همچنان در مخالفت با دولت دست نشانده پاكستان قرار گرفت و باز هم با امكانات بيشتر و دست بلند در ويرانی كابل و كشتن بيش از هفتاد هزار شهروندان كابل به نام جهاد زير شعار " الله اكبر" عمل كرد و لقب " قصاب كابل" را از آن خویش نمود.  حكمتيار به حمايت استخبارات و نظامی هائ پاكستان و دولت سعودی  در بيست سال اخير به جنگ و ترور ادامه داد و هيچگاه حاضر نشد تا از اعمال جنايتكارانه ئ حزب خويش از مردم و وطن معذرت بخواهد. او به درستی ميداند كه از لحاظ نظامئ و سياسی آن جايگاه بلند جنگی یی را كه در گذشته داشت ندارد و ازطرف ديگر ايديولوژی  اين حزب كه بر بنياد اسلام سياسی ، تامين و تحقق نظام اسلامی  متكی است توسط جنبش طالبان گرفته شده و فعاليت گسترده طالبان كمتر چانس مطرح شدن حكمتيار در خط ديروزی را ميدهد وهمچنان پلان و برنامه پاكستان داخل كردن مهره جديد در قدرت و حفظ منافع پاكستان در وجود حاميان شان بوده و است پس راه بازگشت برای حكمتيار تنگ تر شده و گويا ميخواهد در روند صلح داخل و به گفته خودش گذشته را فراموش و اينده را بهتر رقم زِند.

با حضور خويش در كابل، حكمتيار در سناريوئ شعله ور ساختن جنگ در شمال كشور و اماده سازئ شمال به تخته خير عليه جمهوريت هائ شمال افغانستان و جنوب روسيه نقش مؤثر را به نفع طالبان ، داعشيان و پاكستان ادا خواهد كرد.

. حكمتيار در سخنرانئ هايش در ولايات شرقئ افغانستان " لغمان و ننگرهار" بر رسانه هائ ازاد افغانستان تاخت و تاز كرد و حتا مسدود كردن انها را  خواستار شد كه شديدأ مورد نكوهش و اعتراض رسانه ها، جامعه مدنئ و نهاد هائ ازاد و ديموكراتيك كشور قرار گرفت

حكمتيار پس از اين همه سالها هنوز هم در سر انديشه جهاد و جهاد بازی داشته چنانچه او در حضور رسانه ها و رهبران حكومت وحدت ملی به برادر بودن طالبان تاكيد ورزيد .

 همه می دانیم که سازمان استخبارات پاكستان بنياد گذار و حمايت گر جهاديان،طالبان و داعش بوده و نقش مادر را برای تنظيم هائ جهادی، گروه های طالبان و داعشيان تروريست ادا نموده اند. 

اينها بخواهند يا نه، برادر و همقطاران همديگر اند، اينكه ديروز كرزی و يا امروز حكمتيار به يكديگر و به خصوص طالبان برادر خطاب ميكنند حق دارند زيرا همه  زاده ء  يك مادر همانا پاكستان اند 

او خود رانماينده جهاد و ازادئ افغانستان خواند .

اگر حكمتيار بر صلح، امنيت و كنار امدن ها باور دارد پس با هزاران نيرو و تجهيزات سنگين نظامئ وارد كابل شدن چئ معنئ را دارد؟ 

  چرا حاضر نيست به بخش نظامئ خويش نقطه پايان گذاشته و منحيث يك شهروند در سياست و قدرت سهم گيرد  بنابراین با صراحت ميتوان گفت كه حكمتيار در جاده های  خشونت، خيانت و جهالت ديروزی خويش قدم ميزند اگر گلبدين حكمتيار از لحاظ سياسی ، نظامی ، اجتماعی و فرهنگی  خود را با ارزش ها و روند موجود سياسی افغانستان سازگار نسازد و حاضر به همديگر پذيری و داشتن فكر و انديشه جديد نشود به زودی دو باره منزوی خواهد شد.

او بايد بداند كه با شعار های عوامفريبانه و دروغين خويش نميتواند در مقابل ارزش های جامعه ما و جامعه جهانی قرار گيرد. به باورم با تكيه بر گذشته سياه و جنايتكارنه او ميتوان نتيجه گرفت كه وی به صلح و ثبات باور ندارد بلكه منحيث مهره سوخته و بافته در پی گوياحق و حقوق بيشتر و ادامه زنده گئ باخته خويش است.كابل و كابليان به او باور و ضرورت ندارند .

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۹۰۵

گلبدین حکمتیار "سیاه" بود وسفید شد

 

 

علی رستمی

گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی که در کشتار وجنگهای داخلی افغانستان در طول چهار دهه واندی،که از جانب کشورهای بزرگ جهانی ومنطقه سازماندهی وپشتبانی میشد،در دومرحله سهم فعال درکشتارو ویرانی  وبی ثباتی کشور،نقش همه جانبه داشته است.مرحله اول بعدازکودتای محمد داوود در26سرطان 1352،و به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان درهف ثور 1357 خورشیدی ،ودرمرحله دوم بعداز رسیدن قدرت تنظیمهای جهادی درهشت ثور1371 خورشیدی ، برشالودهء اختلاف درتقسیم وکسب قدرت با سایر تنظیمهای جهادی درشهر کابل جنگ های خونین را اغاز کرد، که به اثر ان دومیلیون انسان آواره و60 هزار باشندگان کابل به قتل رسیده وشهرکابل ویران وبه خاکروبه تبدیل شد.بعداز شکست فاحش و ختم جنگ بعداز سقوط دولت مجاهدین ،وبه قدرت رسیدن طالبان وسپس سقوط طالبان با مداخله  نظامیان امریکا، وحضور عساکر 48 کشور جهان بعداز حادثه خونین 21 دسمبر 2001 در مرکز تجارتی جهان در نیویارک برای دستگیری اسامه بن الادن، وایجاد حکومت پوشالی دودوره یی حامد کرزی ؛گلبدین حکمت یار از صحنه سیاسی کناررفت ومفقودالاثرکردید؛ سازمان ملل متحد گلبدین را نسبت  مرتکب جنایت جنگی  درلست سیاه ناقضین حقوق بشرشامل  نمود.ازان بعد گلبدین مخفی شده صدایش  گاه ازایران وگاه از عربستان وپاکستان وسایر مناطق دیگری ، در رادیوها وتلویزیونها از طریق شبکه های مجازی وغیر مجازی شنیده میشد. عده یی اعضای این حزب ،  درصفوف القاعد ه وطالب فعالیتهای مسلحانه درافغانسستان داشتند وفعلأ هم دارند.دراین اواخر وضع نظامی وسیاسی افغانستان نسبت فعالیتهای تخریبکارانه  داعش ، القاعده وطالبان  وخیم تر و تشدید یافت، که حوادث خونین را درکشور بوجود اورده وصلح از افغانستان  رخت بست و به بن بست مواجه شده وهرروز هزاران تن از سربازن وافسران و افراد غیر نظامی وبی گناه کشور نسبت حمله های انتحاری درنقاط مختلف کشورازبین رفته وازدیاد یافته است.  ولسوالیها وولایت کشور ازدست دولت سقوط نموده وزیر سلطه تروریستهای بین المللی طالب و داعش قرار میکرد .نظربه احصائیه سازمانهای جهانی حقوق بشر تقریبأ 55فیصد اداره کشور بدست انها میباشد. کشور های امریکا وانگلیس  برای تحقق اهداف خویش بالای رهبران حکومت ملی موفق شدند،که توسط اجنتهای خویش در درون دولت اختلافات جناحی وگروهی را بر بنیاد تنظیمی ، زبانی وقومی را براصل"ضعیف کن وحکومت کن، وتفرقه به انداز حکومت کن" تشدیدببخشد.از سوی دیگربازی جدید همسایه گان افغانستان ازجمله روسیه، چین ،ایران وپاکستان با استفاده از نیروی طالبان  برای سرکوب وجلوگیری داعش وسایر تروریستها وباندهای تخریبکار  درسرحدات و ساحه نفوذ خویش وهمچنان به چالش کشیدن اهداف استراتیژیکی امریکا  باهم متحد شدند.بادرنظرداشت نکات متذکره دولت افغانستان با توصیه دولتهای غربی درراس امریکا برای تحکیم پایه اجتماعی دولت براساس مشی مصالحه وتقویه روندصلح با مخالفین دولت ،تماس خودرا باگلبدین حکمتیار ازطریق اعضای حزب اسلامی که دربدنه دولت درسکانهای مختلفی  فعالیت داشتند ،تامین نمود. بعداز انکه گلبدین نظر به فرمان باداران غربی وپاکستانی خود حاضر به مذاکره و شرط وشروطش قبول گردید نامش از لست   تروریستهای  بین المللی  کشیده شده وتمام دارای هایش ازاد گردید؛و بتاریخ اول میزان 1395خورشیدی    قرارداد صلح را غیر مستقیم از طریق تلویزیون با دولت افغانستان به امضا رسانید. درحالیکه حکمتیار همیشه میگفت که تا یک فرد نظامی خارجی درافغانستان موجود باشد ،من سلاح خودرا به زمین نه گذاشته وبا هیچ دولت دست نشانده وتمایل به کشورهای جهانی را نمی پذیرم؛در حالیکه بعد از امدن وموجودیتش در افغانستان ، امریکا اعلام نمود که 10 هزار سرباز دیگری به افغانستان گسیل می کردد.

 این امر ناشی از تغییررویکرد و سیاستهای ژیو پلتیکی امریکادر منطقه وشرق میانه   و مهار کردن فعالیت سایر گروهای تنظیمی بویژه ایتلاف سمت شمال و جلوگیری رشد سیاستهای روسیه ، چین وایران در منطقه ،صورت گرفته است.  گلبدین حکمتیار به افغانستان از راه های نامعلوم ومشکوک اولأ درولایت لغمان وبعدأ به کابل بتاریخ 4می 2017 با لشکری از افراد مسلح داخل شهر کابل شد،که ازطرف عدهء ازمردم ورهبران دولتی وجهادی درارگ کابل پذیرایی واستقبال گردید. دردمندانه،گلبدین حکمت یار بر علاوهء اعمال دهشت افکننانه ضدانسانی خود پیروز مندانه به صفت یک رهبر باصلاحیت وارد شهر کابل  گردید! محفلی که درارگ سازماندهی شده بود رهبران دولتی وشخص حکمتیار صحبت نموده که هر کدام   غیر مستقیم  صحبت های یگدیگر را نفی میکردند. از قراین چنین بر میآید که فعلأ درافغانستان "مثلث شیطانی" دروجود اشرف غنی، حامد کرزی وگلبدین درحال شکل گیری میباشد.هرکدام برای کسب ساحه نفوذ بیشتردرمیان مردم  مولفهای ضدونقیض را علیه خواستهای یکدیگر پیش کش مینمایند. یکی از گزینه های که گلبدین یکبارکی به مانند سمارق سرزد! عبارت  از مخاضمت های احزاب تنظیمی و اقوام سمت شمال درمیان هم  وخصومت سترجنرال عبدالرشید دوستم معاون  رئیس جمهور با اشرف غنی ، شرایط  برای گلبدین مهیا گردید، تا از نیروی ان دولت افغانستان وجهان غرب  علیه اتحاد منطقوی بوجود امده میان روسیه ایران، چین وپاکستان  بربنیاد خصومتهای قبلی که گلبدین با روسیه دارد،و درضمن برای تقویه  ساحه نفوذی دولت  اشرف غنی وهمکاری درانتخابات بعدی ازان استفاده نمایند. همچنان کشورهای غربی بهتر میتوانند که به مثابه اخرین موره ابزاری ازگلبدین علیه روسیه که گلبدین ازان خاطره یی  ناخوشی در رابطه به جنگهای کابل و گرفتن قدرت از نزدش بعداز سقوط جمهوری دموکراتک افغانستان که شهرکابل توسط افرادش  تقریبأ  تسلیم کردیده بود، دوباره توسط نیروهای ایتلاف سمت شمال از کابل  بیرون وبه شکست مواجه شد، در دل نهفته دارد. همچنان سفر هیأ ت جمعیت اسلامی به رهبری مرحوم استاد ربانی برای کسب قدرت وپشتبانی روسیه از انها، گلبدین از این رویکردها ناراض وهیچ نوع تماس مستقیم ویا غیر مستقیم در این مدت با کشور روسیه نداشته است.   گمان میرود ، تا با استفاده از وضع موجود،  یکجا بانیروهای امریکایی  چالشهای را  زیر نام تشکیل" کنفدراسیون اسلامی" با پاکستان و احزاب  تروریستی اسیای میا نه برای بی ثباتی وضعت سیاسی در کشورها اسیای میانه  بوجود اورد! ؛ برعلاوه با امدن گلبدین یک بار دیگر تاریخ شوم فعالیتهای اخوانیزیم درافغانستان زیر عنوان "اسلام سیاسی" با اندیشه های کهنهء ضد دموکراسی وسکولاریزم ، اگر جلوش گرفته نشود،تکرارونفس تازه خواهدگرفت! .چنانچه درصحبتهای گلبدین درجمع ازمردم دراستدیوم کابل نماینگر تقویه ایده های شوینزم قومی ومذهبی  محسوس هست؛ این تکتیک ابزاری سیاست مخرب وخطرناکی است، که افغانستان را بسوی بنیادگرایی دینی سوق میدهد.درضمن درصحبتهای خویش واضحأ علیه حکومت وحدت ملی وقانون اساسی کشور سخن گفت وانرا غیر مشروع تلقی کردواظهارداشت که باید این قانون تغییر نماید.

به این رو، ضرورت پنداشته میشود که همه نیروهای دموکرات ملی ومترقی ، صرف نظر از اندیشه های ایدیالوژیکی به دور جبهه واحد روشنفکرانه بسیج، وهمبستگی خویشرا درمقابل اهداف شوم تحجرگرانه ان مقاومت ومبارزه پیگیر نمایند. همه نخبه گان ملی مذهبی و علمی دست به دست بدهند ودراین همنوای یکی شوند وبه غیران مرگ سیاسی همه نخبه گان علمی سیاسی در پیش رو خواهد بود!

امروز افغانستان درمیان بازی های خطرناک  قدرتهای منطقوی وداخلی به شمول اشرف غنی ، حامد کرزی و گلبدین حکمتیار با" کتلیستی پاکستان" قرار گرفته است که چه گونه حوادث رقم میخورد ،تاریخ سخن خواهدگفت ! امدن غیر مترقبه نوید مختار رئیس اطلاعاتی دستگاهی پاکستان آی.اس.آِی ،همزمان با حضور گلبدین به لغمان شک وتردیدهای را بوجود اورده که مبادا نفوذ پاکستانیها درافغانستان بازهم  مانند حاکمیت طالبان تشدید یابد ،ورهبران  بازیچه دست انها کردد!

بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۷ـ ۰۸۰۵

« ما از میهن‌ مان، از شرف‌ مان دفاع می ‌کردیم ! »

به مناسبت هفتاد دومین سال پیروزی بر فاشیزم

 

ا. م. شیری

روز نهم ماه می سال جاری درست ۷۲ سال از روز اعلام پیروزی باشکوه خلق‌ ها، ارتش سرخ، دسته‌ های پارتیزان کشور بزرگ اتحاد جماهیرسوسیالیستی شوروی تحت هدایت حزب بلشویک ها  به رهبری‌ خردمندانه یوسف ویساریونویچ استالین بر طاعون فاشیزم سپری می ‌شود. این پیروزی عظیم در جریان جنگ جهانی دوم که در اتحاد شوروی با عنوان « جنگ کبیر میهنی » از آن یاد می‌ شود، در اثر قهرمانی‌ ها و فدارکاری های خارق ‌العاده صد ها میلیون انسان، قبل از همه ، خلق‌ های اتحاد شوروی در جبهه‌ ها و پشت جبهه‌ ها، در میدان‌های کار و پیکار، با تحمل رنج‌ ها و مشقت‌های خارج از تصور و به قیمت جان بیش از ۸٠ میلیون نفر انسان، از جمله آنها، بیش از ۲۷ میلیون نفر انسان شوروی، به ویژه بلشویک ها، این عصاره‌ ها و گل‌ های سرسبد جامعه بشری و به بهای ویرانی‌های گسترده  ده‌ها  کشور جهان حاصل گردید.

در روز هشتم ماه می قوای ظفرمند ارتش سرخ و نیروهای خلقی اتحاد شوروی پس از چهار سال نبرد، ارتش  ویرمخت  و  رژیم هیتلری المان را به تسلیم بی‌ قید و شرط  وادار نمودند و متعاقب آن، دشمن غدار بشریت را در خانه خودش (در نورنبرگ) به پای میز محاکمی کشیدند و شماری از سران آن ها را بسزای جنایات خارج از توصیف خود رسانیدند.

واضح است که در جریان جنگ جهانی دوم و جنگ کبیر میهنی اگر چه تقریبا هیچ خلق و ملت جهان از عواقب شدیدا ناگوار و تلخ آن در امان نماند؛  اما سنگین ترین تلفات انسانی و معنوی، اقتصادی و اجتماعی را خلق های اتحاد شوروی متحمل شدند.

امروز، در هنگامی برگزاری این پیروزی بزرگ در مقیاس جهانی، متاسفانه، کشور پیروزمند ( اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی)  پشتیبان  و تکیه‌ گاه  اصلی صلح و امنیت  جهانی از نقشه سیاسی جهان حذف گردیده است. واضح است، که نابودی خاینانه این کشور بزرگ، در اصل علت عمده و اساسی اوضاع فاجعه‌ باری می ‌‌باشد که در جهان امروز بیداد می‌ کند. سالهاست که فاشیزم جهانی تحت بهانه جنگ با تروریزم، جنگ بی ‌رحمانه‌ای را بر علیه بشریت جهان آغاز کرده است؛ به صغیر و کبیر می‌ تازد؛ تر و خشک را می‌ سوزاند؛ سیاسـت انگلوساکسونی « تفرقه بیانداز و حکومت کن » را جایگزین دوستی و برادری خلق ها نموده و بعد از تجزیه اتحاد شوروی، نظام مستعمراتی را در اشکال نو و کهنه آن احیا و بازسازی کرده است. با این حال، خلق‌های اتحاد شوروی در شرایط هلاکت بار کنونی به موجودیت خود ادامی می‌ دهند و همچون گذشته پر افتخار خویش در راه تحقق صلح و امنیت جهانی، در دفاع از استقلال و آزادی کشورها و ملت ها، برای تامین حقوق حقه انسان و ایجاد جهانی عاری از ستم و بهره ‌کشی، عاری از تبعیض و نابرابری‌ های اجتماعی در صف مقدم مبارزه می ‌کنند.

امروز کمتر کسی در این واقعیت تردید دارد، که جنگ جهانی دوم یکی از بزرگ ترین تهاجمات سرمایه‌ داری به بشریت و یکی از تلاش‌ های آن برای نابودی جامعه عادلانه مستقر در یک ششم کره زمین- اتحاد شوروی بود. هدف از برافروختن آتش این جنگ خانمانسوز از میان برداشتن نظم جهانی جدیدی بود، که توسعه دیالکتیکی تاریخ آن را ایجاب می‌ کرد. اما، اگر چه در آن زمان، جنگ‌ سالاران فاشیزم و حامیان و منادیان آن در سایه وجود اولین حاکمیت کارگری در تاریخ و مبارزات قهرمانانه خلق‌ های اتحاد شوروی به تحمل شکست سخت وادار گردیدند و کل بشریت از چنگال خونچکان آن نجات یافت، اما در سال های اول آخرین دهه قرن گذشته ترسایی کارگزاران « نوسازی گارباچوفی » تمامی ارزش‌های جامعه سوسیالیستی، دستآوردها و پیروزی‌های نسل‌های گذشته را نابود ساختند.

البته در طول همی این چندین ده سال پس از پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتوبر تلاش‌های بی‌ حد و مرز فراوانی به منظور تحقیر و توهین به ایده‌آل‌ های بشری، برای خوارداشت جامعه عادلانه سوسیالیستی، بازنویسی تاریخ به عمل آمد، و این تلاش‌های مذبوحانه حتا در مدت قریب به سه دهه اخیر بر علیه کشور نابود شده اتحاد شوروی با شدت و حدت  دیوانه‌ واری در داخل و خارج از محدوده آن ادامه یافت. افزون بر این همی، هم اکنون نیز این حملات ارتجاع جهانی بر مبنای تضادهای آشتی‌ ناپذیر بین طبقات متخاصم  اجتماعی، به شکل مبارزه طبقاتی بر علیه کارگران و زحمتکشان، بر علیه محرومان و ستمدیده گان همچنان ادامه دارد. تبلیغاتی که در یکسری کشورهای غربی، در نهاد های دولتی آنها و از سوی برخی سیاست ‌ورزان برای علامت مساوی قراردادن بین کمونیزم و فاشیزم  براه افتاده، در واقع  چیزی جز ترور تاریخ و ارزش‌های تاریخی، پایمال نمودن دستآوردهای بی‌ نظیر سازنده گی‌های و سیاه‌ نمایی سرداران و فرمانده کل قوای طرف ظفرمند این جنگ ویرانگرانه نیست. این در حالی است که ارتش سرخ و دسته‌ های پارتیزان اتحاد شوروی نه فقط قاره اروپا را از اشغال فاشیزم آزاد کردند، حتا خطر طاعون فاشیزم را از کل جهان و سر ساکنان آن برداشتند.

در آستانه نهم ماه می، در روزهای منتهی به برگزاری این جشن باشکوه جهانی، یادآوری گوشه‌ هایی از خدمات عظیم مردم جمهوری سوسیالیستی آذربایجان در روند جنگ کبیر میهنی و سهم آن در حصول این پیروزی بی‌ جا نیست. خلق آذربایجان در ترکیب اتحاد شوروی بدفاع از میهن سوسیالیستی بزرگ خود به پا خاست و با تمام توان، فعالانه در جنگ علیه فاشیزم شرکت کرد. بیش از ۶۸٠ هزار نفر از فرزندان خلق آذربایجان، از جمله آنها، ۱٠ هزار تن از دختران این خلق به جبهه‌ های نبرد علیه اشغالگران فاشیست شتافتند. در حدود نیمی از پیکارگران ضد فاشیست به خانه بازنگشتند. صدها نفر از سربازان آذربایجان‌ به دریافت مدال و نشان افتخار مفتخر شدند. سینه ده ها نفر آنها، از جمله، قهرمانان اسطوره‌ایی مثل میدی حسین، هزی اسلانوف، اسرافیل محمداوف، اولین خلبان هواپیمای جنگی از قفقاز خالد محمدخانوف، سرتیپ محمود آبیلوف، میرزا ولی‌یف، محمد محمداوف، غفور محمداوف و بسیاری دیگر با مدال قهرمان اتحاد مزین گردید.

درپشت جبهه نیز خلق آذربایجان نقش تعیین ‌کننده‌ایی در راه غلبه بر فاشیزم ایفا نمود. نفتگران آذربایجان در سال های جنگ تقریبا ۷۵ درصد نفت مورد نیاز اتحاد شوروی را تامین کردند که خود این نیز اهمیت بسزایی در حصول پیروزی بر فاشیزم جهانی داشت.

افتخار آشنایی و مصاحبت با برخی از سربازان اعزامی از آذربایجان را داشتم. متاسفانه، شمار رزمنده گان جان بدربرده از این جنگ هلاکت بار همی ساله کمتر و کمتر می‌ شود. از میان آشنایان، پارتیزان خوش‌الحان خانم آنتونینا آودی‌اوا الکساندراونا ( توسیا )، سربازان قهرمان گادیلزیان بوخاریف سلیم‌جان‌اویچ و باریس پاستریگایف ترتنتیویچ در همین چند سال اخیر به جاودانه گان پیوستند.

متانت و فروتنی، صلابت و ساده گی کهنه سربازان ارتش سرخ و پارتیزان‌های شوروی شگفت‌انگیز است. همی آنها ساده زیستند و ساده درگذشتند. نه فخرفروش بودند و نه ادعایی داشتند. توسیا می‌گفت: «ما هیچ کار عجیب و غریبی نکردیم. ما فقط به دعوت دولت‌ مان، رهبرمان برای دفاع از کشورمان پاسخ مثبت دادیم. برای حراست از مرزهای کشورمان و حفظ تمامیت آن به پا خاستیم و این وظیفه ما بود». در جواب این پرسش که چه گونه از محله بی‌بی هیبت باکو تا منچوری، تا برلین ره پیمودی، جواب داد: « خیلی ساده. چرا تعجب می‌ کنی؟ ایمان توام با اراده، هر مانعی را از سر راه کنارمی ‌زند. سنگر به سنگر، جبهه به جبهه به منچوری رسیدیم؛ یک وقت دیدیم که به برلین رسیدیم. ما به حقانیت کار خود ایمان داشتیم؛ ما از میهن‌ مان، از شرف‌ مان دفاع می ‌کردیم؛ ما برای نجات بشریت و دفاع از آن سلاح برگرفته بودیم نه برای جنگ. وقت هایی بود که سلاح بر دوش، میکروفن بدست می‌ گرفتم. ترانه‌ها و سرودهای شورانگیز برای رزمنده گان ایفا می ‌کردم. جعبه کمک های اولیه پزشکی نیز جزیی از تجهیزات نفری من بود...». شمع وجود او در عقرب سال گذشته خاموش شد.

یاد و خاطره عزیز همی رزمنده گان بر علیه فاشیزم جهانی، همه  آن انسان‌ هایی که در راه صلح و امنیت عمومی از جان خود گذشتند یا سالم به خانه بازگشتند، گرامی باد!

هفتاد و دومین سالروز پیروزی باشکوه ارتش سرخ، خلق‌ها و دسته‌های پارتیزان کشور بزرگ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بر طاعون فاشیزم سرمایه‌ داری در سیمای رژیم های فاشیستی المان، ایتالیا و ژاپن به رهبری حزب بلشویک ها تحت فرماندهی و هدایت ژنرالیسموس یوسف ویساریونویچ استالین بر بشریت صلح دوست، آزادی خواه و عدالت جو، بویژه، بر همی پیروان صدیق انترناسیونالیسم پرولتری جهان مبارک باد!

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۹۰۵


پاکستان د بنسټ پالني او تروريزم مرکز

 

امير محمد گران

 

د هند په نيمه وچه کي د پاکستان تيوري د انګريز د امپريل استعمار د جيوستراتيژيکو او جيوپوليټيکو ــ
اوږدمهاله اهدافو لپاره د دوي د لاس پوڅو لخوا مطرح او عملي سوه ، هغه وخت ياني د 18 پيړۍ په پاي کي
برطانوي ښکيلاک يواځنئ اروپائي ځواک وو چه د هند په نيمه وچه او هندي سمندر کي ئي خپلي اډي ــ
قرارګاوي او د سوق الجيش مرکزونه مستحکم کړل ، د انګريزانو ستراتيژي دا وه چه خپله سياسي ــ
اقتصادي او تجارتي ولــکـه په ټول هند او له هند څخه بهر د فارورډ پاليسي ( Forward ) په چوکاټ کي ــ
د منځنۍ اسيا په لور پـلـنـه کړي ، ولي ددوي د استعماري موخو او پراختيا غوښتني په وړاندي په برصغير
کي د مختلفو ډلو ټپلو او ګوندنو لکه ، په 1813 تر 1823 د پنداريانو ازادي بخښوونکي غورځنګ چه د ــ
روهـيـله پـښـتـنو امـيرخان افغان ئي رهبري کوله او وروسته له مبارزو او اتلوليو د انګريزانو د 120000 ــ
منظم اردو لخوا په بي رحمۍ وټــکول سول ، همدارنګه د هند د ملي کانګريس ګوند چه په 1885 کي ــ
تاسيس او د دغه ګوند په رهبري کي بيا مهاتماګاندي ، مولانا ابوالکلام ازاد ، ډاکتر ذاکرحسين چه دواړه ـ
افغانان دي ، راجندر پرساد ، جواهرلال نهرو ول ، خان عبدالغفار خان پاچاخان او د هغه مشر ورور ــ
ډاکتر خان صيب هم د کانګريس له ګوند سره د استعمار په شړلو کي همـغـږي او همکار ول د يادولو وړ
ده چه محمدعلي جناح هم د کانګريس دګوند غړي وو او وروسته د انګريزانو په اشاره په 1913 کي ــ
د ټول هند مسلم ليګ ګوند ته ورغي ، پاچاخان هم د هند په شمال غربي سيمه کي د انگريزانو په ضد په
1921 کال کي د انجمن اصلاح افاغنه او په 1929 کال کي ئي د خدائي خدمتگارو غورځنګ بنسټ ــ
کيښود ، په دي وخت کي وو چه د علــيــګـړهـ مسلم يونيورسيټي لخوا په 1906 کال کي په ډاکــه کي ــ
د ال انډيا مسلم ليگ د ګوند بنسټ کيښول سو .
د هند په نيمه وچه کي د مسلمانانو ځينو کـتـه ګوريو او ليږکيو له استعماري واکمنو څخه د مسلمانانو ــ
لپاره د ځينو امتيازاتو غوښتني پيل کړي ، د بيلگي په توګه په 1906 کال د مسلمانانو يو 36 کسيز ــ
پلاوي د سـراغاخان تر مشري لاندي د شــمـله په توريستيکي او تفريحي ښارګوټي کي چه د ډهـلي په ـ
شمال کي موقـعـيت لري د هند له وايسراي ( نائب السلطنة ) لارډمنټو سره ملاقات وکړ ، دغه پلاوي له ــ
انګريزانو څخه د هند په نيمه وچه کي د مسلمانانو لپاره د ځانګړي امتيازاتو او حقوقو غوښتنه کوله ، ــ
همدارنګه د مسلم ليګ ګوند د مسلمانانو د ځانگړي حقوقو اوامتيازاتو په چوکاټ کي خپلي غوښتني ــ
مطرح کولي او فعاليتونه ئي ګړندي کړل ، د يادولو وړ ده چه د هند په نيمه وچه کي د سرسيداحمدخان
لخوا د دوو قومي نظرئي تيوري ، ياني هندوان بيل او مسلمانان بيل وړاندي او د ښکيلاکي ځواکونو په
لمسونه د هندو ـ مسلمان جګړو زور واخيست او په ټول هندوستان کي نفرت او کرکه پيل سوه ــ
د مسلم ليگ ګوند د دوه قومي نظرئي تيوري تائيد او د پلي کولو لپاره ئي نه ستړي کيدونکي مبارزه کوله
همدارنګه په 1930 کال کي د هند د الله اباد په ښار کي د مسلم ليگ د ګوند کلنی اجلاس د علامه ــ
محمداقبال لاهوري ترقيادت لاندي جوړ او علامه اقبال پخپله پرانيستونکي وينا کي د هند په نيمه وچه ــ
کي د مذهب په اساس د دوو قومي نظرئي ياني ، هندوستان بيل او د مسلمانانو لپاره جلا هيواد تائيد ــ
او ملاتړ ئي وکړ چه له دغه وخته د مذهبي ائديولوژۍ په اساس د "پاکستان" د جوړښت لپاره لاره هواره
او هــڅـي ګړندۍ شوي ، د پاکستان د نوم وړانديز د لومړي ځل لپاره په لندن کي د Cambridge ــ
( کامبريج ) د پوهنتون يو تعداد هندي محصيلينو وړاندي کړ چه په 23 مارچ 1940 کال د ال انډيا ــ
مسلم ليگ د ګوند چه د موضوع په اړوند ئي په لاهور کي جلسه وکړه د تائيد وړ وګرځيد او د ــ
هند په نيمه وچه کي د مسلمانانو لپاره د جلا هيواد غوښتنه او مطالبه پکي تــکرار سوه ، د مسلم ليگ ـ
د ګوند دا جلسه تراوسه پوري د قرارداد لاهور يا قـرارداد پاکستان په نامه ياديږي او هر کال ئي په ــ
لاهور کي د منارپاکستان او نورو ښارو کي په 23 د مارچ تجليل کوي ، وروسته له پورتنۍ سريزي ــ
اوس د کنفرانس د اجندا په اړوند يو څو کرښي ليکم ، د دويمي نړيوالي جګړي په وخت کي په اروپا ــ
او اسيائي محاذ کي انګريزي ښکيلاک له گڼو ستونزو سره مخامخ وو ، په همدي شرايطو کي ــ
د مولانا ابواکلام ازاد په مشرۍ د هند کانگريس ګوند لخوا هندوستان ته د بشپړي خپلواکۍ غوښتنه ــ
وشوه او هم د Quit India او " هندوستان چهوړدو" ياني له هندوستان څخه ووځئ او هم له ــ
له انګريزانو سره ئي د عدم همکاري نوښت او تحريک پيل کړ چه د کانگريسي رهبرانو د نيول کيدو ــ
سبب شو ، برطانوي حکومت د کانگريس د ګوند په مشرۍ د خپلواکي غوښتونکو او مبارزينو ــ
لخوا د هــنــد د استقلال مطالبه ومنله ، خو په دغه وخت کي د مسلم ليگ ګوند د محمد علي جناح په ــ
مشرۍ له انگريزانو سره همکاري کوله او د ښکيلاکي مسلطو ځواکونو لخوا به ورته وعدي ورکول کيدي
چه تاسو به بيا خوښحاله کړو او يو څه به درکړو ،
چه په 1946 کال د برطانوي هند وايسراي ( نائب السلطنة ) لارډ ډيول ، وروسته له انتخاباتو د ــ
کانگريس ګوند د ليږد ( انتقالي ) يا Transitional حکومت په جوړولو مؤظف کړ او پـنـډت نـهـرو ــ
ئي د انتقالي حکومت د مرستيال رئيس په توگه معرفي کړ ، خو د مسلم ليگ ګوند په انتقالي حکومت ـ
کي د برخي اخيستلو څخه انکار وکړ ، مګر وروسته د وايسراي لارډ ډيول د تماسونو په نتيجه کي ــ
مسلم ليگ ګوند هم په انتقالي حکومت کي شامل سو او په وروسته فعاليتونو کي د کانگريس او ــ
مسلم ليگ ګوندونه له وايسراي سره دي تاريخي فيصلي ته ورسيدل چه د هــنــد نـيـمـه و چــه به په ــ
هندوستان او پاکستان تجزيه کيږي ، همدارنګه د برطانيا پارلمان د هند د تجزئي موضوع د 1947 ـ
کال د جون د مياشتي په 3 نيټه ومنله ، ولي د هند د نيمي وچي ويش د اگست مياشتي ته وځنډيد ـ
چه په 14 د اگست 1947 ، پاکستان د انګريزانو د بدشګونه او شوم ميراث او د دوي د ــ
جيوپوليټيکو او جيوايکانوميکو اوږدمهاله گټو لپاره په مصنوعي توګه په داسي حال کي چه ځمکه ــ
د افغانانو او کلتور ئي د هند څخه واخيست را منځ ته کړ ، د هند د نيمي وچي د ويش يا ــ
‏ Partition له امله د هند د نيمي وچي خلک له يوي ستري غميزي او فاجعي سره مخامخ سول ــ
د بيلګي په توګه 10 مليونه خلک دواړو خواوو ته وکوچيدل ، د 1 يو مليون په شاوخوا کي مظلوم ــ
انسانان مړه سول ، د پاکستان جوړښت د هند په نيمه وچه کي يوه متفقه پروسه نه وه ، د برصغير
اکثريت خلک د مسلمانانو په ګډون د مذهبي ائديولوژۍ له مخي د هند د نيمي وچي له ويشلو سره
سخت مخالف ول ، له هغي جملي څخه مولانا ابوالکلام ازاد ، خان عبدالغفار خان ( پاچاخان ) ــ
ډاکتر ذاکرحسين او ګـــڼ شمير نور ، مولانا ابوالکلام به استدلال کاوه چه "يو هيواد د مذهب يا ـ
تيوکراسۍ په اساس نه جوړيږي ، که داسي وي ، نو ولي 21 عربي هيوادونه يو مملکت نه دي .

ياددونه : پاکستان د بنسټ پالني او تروريزم مرکز ، لومړۍ برخه پاي ته ورسيده ، ولي د پاکستان ـ
او سيمي د بحران او ستراتيژيو په اړوند به بحث ادامه پيدا کړي .

د پورتنۍ ليکني لپاره لاندي اخـځونـه مطالعه سوي :
1 ـ India Wins Freedom د مولانا ابوالکلام اثر .
2 ـ مولانا ابوالکلام ازاد Selected Speeches and Writings د سيد شهاب الدين
اثر .
3 ـ په پاکستان کي زما د ديپلوماتيک ژوند ځني يادداشتونه . نــــوربــيــا