محافل سالروز و یادبود برای راه گیران و قطاع الطریقان در کابل

 

همـه جـا دوکان رنگ است همه رنگ می فروشد

دل من به شیــشه ســوزد همه سنگ  می فروشد

                                     ( رزاق فانی )

 

نجیب عظیمی

ازچندی به این سو حواص ام تا حدی پرت بوده و دل گیر بودم، که دلم نمی شد و تمایلی چندان نداشتم، که قلم را برداشته و چند نکته  بنویسم، گمان می بردم، که همه چیز در موردی زاده گاه  بی سرنوشتم، این کشوری جنگ زده و مردم فریب داده شده  آن گفته شده و تحریر گردیده است و چیزی نمانده، که گفته نشده باشد و چیزی نمانده، که نوشته نشده باشد ؟

همین چند شب پیش زمانی که عقب پرده یکی از تلویزیون ها قرارگرفتم، تلویزیون های که اکنون ده ها نوع آن در سراسر کشور فعال گردیده ؛ و بیست وچهار ساعت دُر افشانی می نمایند. دیدم که همان چهره های تکراری و( تجرید وتُفاله شده درمیان مردم) و باز چند تن از همان بازیگران آبرو باخته، که با دیده درایی کامل و تظاهر به بی خبری از همه آنچه که درطی این اضافه از یک و نیم دهه در کشور انجام داده اند، در محفل نمایشی و تکراری سالروز درگذشت این و یا آن (جهادگر عقب گرا) ظاهر گردیده و همان بیت های بی هوده و تکراری سی و چند سال پیش را سر می دهند.

به امید آنکه، با این تظاهـر و با سری هم گذاری چند جفنگ و دروغ ، بتوانند با حرف های اثری باخته شان و با براه اندازی نعره های دروغین تکبیر، بازهم چنگی به دلی از حاضری بی خبر بزنند و بازچند صباحی دیگری مردم را فریب داده و به همین نیرنگ ها آنها را به عقب خود به کشانند.

در اخیر باز خود فاتحانه و قهرمانه در حضور مردم ظاهر گردیده و همه چیزی بدست آمده توسط دیگران را، باز به تنهایی یا خود، و یا هم به اولاد و خانواده خود تخصیص داده و یا هم به اقارب نزدیک شان تقسیم نموده و خورانده و حتا استخوانی را هم برای همراه و هم سنگران خود ندهند.

درهمین ماه حوت این (جهادگران، تاریخ سپری شده، ولی مردم به گروگان گرفته) چندین محفل را براه انداختن و از جمله محفلی به ارتباط سومین سالروز وفات مارشال شان محمد قسیم خان فهیم و همان گونه به تاریخ هفدهم مارچ بازمحفلی را به ارتباط بیست و دومین سالروز کشته شدن یکی از راه گیران معروف شان بنام قوماندان پناه.

اینکه این محافل به پول و پیسه  کی و یا کدام پول باد آورده و یا هم (زیرزده شده) از جانب ( کی؟) براه انداخته می شود، معلوم نه بوده و معلوم هم نه خواهد شد؟

و یا آنکه به اصطلاح خودی شان این (قهرمانان) چون حال دیگر بالای خزانه دولت نیز تکیه زده اند ، می توانند محافل حق و ناحق شانرا شاید با پول های دولتی دایر و یا این گونه آنرا حیف و میل غرض جلب و جذب چند جوان خوشگذر، ولی پلوخور و چند میان سال مفتخور هم ولایت و هم قریه شان نمایند؟

در این چنین موارد کسی را پیدا نتوان کرد، که جواب بدهد، که این قدر محافل برای هرکدام، با کدام پول دایر و از جانب کی پرداخت می گردند؟

در محفل  قوماندان پناه جناب داکتر عبدالله چنین نشخوار نموده و به استحضار میرساند: « گروه های تروریستی افغانستان را مورد تجاوز قرار داده اند و از این ها حمایت هم می شوند و بازهم از مردم ما قربانی می گیرند و آون های که از این سرزمین دفاع می نمایند ، در حقیقت رهروان راه مجاهدین هستند، رهروران راه مقاومت گران هستند.»

 

می خواهم تبصره خود را در مورد این گفته های شان داشته باشم:

جناب ایشان به گمانم، که فراموش نموده اند، از زمانی که جناب کرزی با (پول سیاه و طیاره سیاه و دول پیش دوسیاه) در بن به قدرت تکیه داده شد، جناب شان نه بود، که چوکی وزارت خارجه را به عده گرفتند؟

همان طور دیگران شان به سایر چوکی ها تکیه نزدند؟

از همان زمان به بعد به غیر از مجاهدین، آیا کسی دیگری تشریف داشت، که بالای ارگان های نظامی و امنیتی دولت تکیه داده باشند ؟

چرا از دو گروه (طالبان و القاعد) در آن زمان، این بغاوت گران به اضافه از بیست گروه انکشاف نموده و فعلاً به یک خطر جدی برای کشور تبدیل گردیده اند؟

در طی همین حاکمیت مشترک اضافه از 50 کشور در افغانستان به غیر از مجاهدین سابق، کسی دیگر به جُز از چند نیم سواد و کم سواد و حتا ظرف شویان که از امریکا آورده شدند، آیا کسی دیگری توانست که برای احراز کدام چوکی نظامی و یا امنیتی کشور جراات تکیه زدن را نماید؟

اگر درمیان شما به اصطلاح خودی تان ( جهاد گران صادق !) کسی پیدا نگردید، که واقعآ به تواند برای آن ملت رنجدیده و عذاب کشیده کمرهمت ببندد و کشور را با اجندای وطن پرستانه خود به سوی ترقی و تعالی ببرد، گناه کی است ؟

آیا شما تاکنون به جُز از قماش خود و همراهان خودی تان کسی دیگری را گذاشتید، که صادقانه برای آن کشور کاری کرده بتواند؟

اینکه دو گروه را به بیست گروه انکشاف دادید، ثمره بی کفایتی های خودی شما را نشان میدهند.

شما نباید راه فرزندان پاکباز( سربازان معاش گیر دولت ) این کشور را با راه  رفته  خود یکی دانسته و قضیه را یا به اشتباه و یا هم عمدآ این طور به مقایسه گرفته و به خورد مردم بدهید؟

راه شما به ترکستان رفته بود، که امروز نه تنها خودی تان، بلکه همه مردم افغانستان آنرا دانسته و شاهد آن هستند؟

سربازان معاش گیر امروز کشور در مقابل آن های ایستاده اند، که هدایت گران آنها زمانی (ایام جهاد تان ) شما را هدایت و دستور می دادند.

طوریکه زمانی پاکستانیان در عقب شما قرار داشتند و شما را تجهیز و تسلیح می نمودند. امروزدرعقب طالبان قرار دارند و آنها را تجهیز و تسلیح می نمایند.

کجای این دو راه مشابه همدیگراند؟

زمانی شما و تمام گروه های جهادگر معاش خور پاکستانیان بودید ، امروز طالبان هستند. پس راه شما و راه طالبان یکی بود وامروز نباید مردم را، با حرف های دروغین و بدون پشتوانه تان فریب داد؟

پس خواهش این است، که برای مردم نباید بیشتر از این دروغ گفت و بیش تر از این نباید مردم را اغوا نموده و فریب داد.

برای شما یک پیشنهاد دوستانه دارم و می خواهم آنرا برای تان طرح نمایم و آن اینکه:

اگرشما از دریشی های تان که هرکدام آن شاید چند هزار افغانی و یا چند صد دالر ارزش داشته باشند ، فروخته و پول آنرا برای غُربا و فقرای وطن توزیع نمایید، شاید چند نفر فقیر و غریب وطن پیدا گردند، که چند روزی برای تان سلاح بدست گرفته و عقب منزل تان پیره و گزمه نماید.

درغیر آن دیگر نه خود را تکلیف بدهید و نه مردم بی چاره را فریب، که به گمانم مردم تا آن حد بیدار شده باشند، که دیگر فریب بیانیه های میان تهی و سخنان راه گُم گر تانرا نخورند؟

درهمین محفل جناب احمد ضیا مسعود چنین بیانیه ایراد نمودند:

« تا وقتیکه ما مردم را منسجم نسازیم ، ما قدرت بسیج مردم را نداشته باشیم، ما واقعآ برای مردم انگیزه ندهیم، ما واقعآ وفاداری های ملی را در ذهن مردم در قلب مردم به وجود نیآریم، و جنگ را هدفمند نسازیم و میلیون ها انسان سرزمین خود را در پشت این هدف بسیج نسازیم، بسیار مشکل است که ما این جنگ را بتانیم با مامورین خدمات ملکی و یا چند نفری که در راس قدرت هستند، ما بتایم این را به موفقیت برسانیم.»

تبصره من در باره صحبت های شان:

به جناب احمد ضیا خان باید که چنین مشوره داد که: از زمان برگشت پدر طالبان جناب کرزی به کابل و به تخت نشینی ایشان منحیث شاه شجاع ثانی در کدام حکومتداری شان نبود، که شما در آن تشریف نداشته باشید و در کدام چوری که نبود، که جناب شما در آن حضور به هم نرسانیده باشند؟

من یک سوال از این برادر (قهرمان جهاد افغانستان) دارم و آن اینکه :

اگر شما ها از روزی اول در فکری این مردم می بودید، امروز روزگار شما و خانواده های تان به این حالت نمی کشید؟

شما ها همه ای تان بدون استثنا رو به پول آورده و پشت به مردم تان نمودید؟

تمام شما که به اصطلاح لاف از (جهاد و مقاومت) می زنید، آن جهاد و مقاومت تان صرف در محدوده پنجشیر، اکثرآ درتخار و درزاب قرار داشت تا زمانیکه پای امریکاییان در شمال کشور گردید و جناب مارشال تان بعد از تقاضای دریافت میلیون ها دالر پول ازجانب امریکاییان را نمود، همه شما جهادیون رو به طرف کابل نمودید؟

رول همه تان درتمام فقروغُربتی که امروز دامنگیر مردم در شهر کابل و ولایات کشور گردیده، مشهود و هویدا می باشند؟

نمی شود که خود در ناز و نعمت و در قصر چند میلیونی در منطقه ایی که از جانب مردم دیگر بنام (شیرچور) مشهور گردیده است، زنده گی کرد و از مردم تقاضای وفا داری به آیده آل های را کرد، که وجود خارجی ندارند؟

نمی شود که از مردم دور بود، و با چندین بادی گارد و محافظ و درحفظ سیم خاردار زنده گی کرد، ولی ذهن، هوش و حواص مردم را در تصرف خود داشت ؟

نمی شود که خود را از شری جنگ خلاص دانست، و شب را در محافل غذاخوری و منازل گرم سپری کرد، ولی جنگ را برای مردم هدفمند ترسیم کرد؟

نمی شود، که خود و اولاد خود را به خارج فرستاد و مردم را در داخل کشور برای جنگ برای آینده آرام و مرفه خود و خانواده خود بسیج نمود.

نمی شود، که خود مامور با معاش بلند دولتی بود و مردم را با معاش بخور و نمیر به جنگ بی برگشت فراخواند؟

اینها همه مشوره های بودند، که در اختیار تان گذاشته شد، پیش از آنکه در جست وجوی استراتیژی جدید برآیید، علل و عوامل بی چاره گی و درمانده گی تانرا در وجود خود  تان و کم سوادی و بی دانشی و دورنااندیشی خود  تان جست وجو نمایید.

صحبت کننده دیگر هم جنای ادیب فهیم پسر مارشال قسیم بود، که فعلاً معاون امنیت ملی کشور می باشد، ایشان با سن خورد شان برای جهادگران پدرانه چنین نصیحت می نمایند:

« اختلاف نظر و دیدگاه به خاطری رسیدن به یک آرمان بزرگ ، مخصوصآ به آرمان بزرگ مجاهدین افغانستان، مثل هرآرمان دیگر، یک امرموجه می توانند باشند، اما توقع و انتظار از همه بزرگان مجاهدین ای است، که اختلاف نظرها را و تفاوت دیدگاه ما را به حدی بزرگ جلوه نتین و تا حدی بزرگ نه سازین ، که باعث خشنودی و یا خوشی بد بیننان و دشمنان مجاهدین ما گردد.»

 

تبصره من در مورد این عالی جناب:

از زمانی که هزاران سر به قربانی رفته اند ، خاری در پای این جوان نخلیده است و ایشان چنین دعوت سر می دهند.

داشتن اختلاف نظر در دیدگاه ها به خاطر رسیدن بیک آرمان بزرگ؟

کدام آرمان بزرگ؟

آرمان رسیدن به پول و قدرت، آرمان غصب  بزور زمین و جایداد مردم و ملت در کابل و ولایات کشور توسط باند گروه های مسلح مجاهدین؟

همین خانه که امروز در ساحه کارته پروان زنده گی می نمایید، آیا قبلاً از هندو ها نبوده، که پدر تان آنرا به زور از آن مردم بیچاره و صلح دوست گرفته اند؟

توقع و انتظار از بزرگان؟

کدام بزرگان، همین بزرگانی که سر را به پیش پای پول گذاشته و سر فدای شکم فدا نمودند؟

تفاوت دیدگاه ها را به حدی بزرگ جلوه نتن؟

کدام توافق قبلاً وجود داشت، که حال بروی آن استوار و وفادار نیستند؟

آیا برای این جهاد گران توصیه نگردیده بود ، که چشم به مال و دست به جیب مردم نداشته باشند؟ آیا توافق نگردیده بود، که مال و جان مردم حفظ و مصوون بمانند، و آیا چنین شد؟

از روزی که پای لچ های تان پا به کابل گذاشتند، همه در چور و چپاول دارایی مردم سهم نگرفتند؟

این همه سلاح های با ارزش دفاعی کشور، از اوره گان گرفته تا سکات و غیره همه کجا شدند؟

این همه طیارات جنگی و هلیکوپتر های فراوان، که سرمایه مجموعی ملت و مردم بود، به کجا برده و فروختانده شدند؟

کی ها این همه سرمایه های مادی ملت را ، از راه های که قبلاً بلد بودند، به پاکستان انتقال داده و به نرخی کاه و جو آنها را به فروش رسانیدن؟

آیا پاکستان بعد از بدست آوردن آنهمه سکات ها نبود، که با نصب کلاهک اتمی بالای آن، تا امروز جهان و مردم ما را از خود می ترسانند؟

این مردم هنوز بی چاره و بی رهبر هستند، که شما واری جوان بی خبراز نسل دوم جهاد گران را میدان داده اند، که چنین پند و نصیحت های را پدرانه را  به دیگران به فرستید؟

به امید بیداری این ملت !

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۴۰۳

جنرال عبدالرشید دوستم در میان فرازها و فرودها

 

عبدالو کیل کوچی

جای تعجب نیست که جنرال عبدالرشید دوستم در اثر فشار رقبای داخلی ویا مخالفان خارجی از قدرت به انزوا واز سیاست به حاشیه کشانیده شود . زیرا کشوریکه بوسیله گروه خاص وابسته به خارج اداره شود ، روزگار مردمش همینطور خواهد بود .

زندگی جنرال دوستم از همان آغاز جنگ نیابتی ارتجاع داخلی ، پاکستانی ها وحامیان غربی آنها در میدانهای  دفاع از وطن  و شخصیت آن منحیث یک سر باز وطنپرست از ایام جوانی الی اکنون در سنگر دفاع از وطن شکل گرفته است . از این رو مورد ستایش ،اعتماد وپشتیبانی مردم افغانستان قراردارد . جنرال دوستم تمام نیروی جوانی ، تجارب واندیشه های وطنپرستانه خود را در جهت بسیج واتحاد مردم در ایجاد لشکر مردمی بمنظور تقویت نیروهای دفاعی یعنی قوای مسلح کشو ر وقف نموده است .

تاریخ خوب بیاد دارد مادامی که پاکستانی ها به منظور مداخله وتجاوز بر حریم کشورما با راه اندازی جنگ اعلان ناشده وتحمیلی و بکارگیری گروه های عقب گرای داخلی مزدور در کنارعرب های مرتجع وحامیان بین المللی آنها همه در یک صف نامقدس با کمک های تسلیحاتی ومالی غرب برضد دولت قانونی ودموکراتیک افغانستان وبرعلیه مردم ومنافع ملی کشور ما قرار داشتند .

آنگاه شیر مردان وطن به خاطر دفاع از استقلال ، تمامیت ارضی ،حاکمیت ملی ومنافع علیای کشور درمبارزه علیه ارتجاع واستکبار پرچم مبارزه را به منظور سرکوب دشمنان وطن  با ایثار و فدا کاری برافراشته سنگر به سنگرحماسه آفریدند که شجاعت و دلاوری آنها را مردم افغانستان هرگز فراموش نکرده وهمچنان دشمنان داخلی وخارجی شکست وتلفات ننگین خود را هیچ گاه از یاد نخواهند برد. زیرا مبارزات قهرمانانه دوستمی ها ،رزمنده ها ، غلام حضرت ها ،مصطفی ها ، فیض محمد ها ،احمد الدین ها ، بدخشی ها ، جلیل ها  وصدها قهرمان راه آزادی ومدافعان صدیق کشور بود که تاریخ مبارزات آزادی خواهی را در جبهات قندهار ،کنر ،ننگرهار ،وازه خواه ،ست کندو ، لغمان وپغمان ،جوزجان وپروان پر رنگ ، جاودانه ومانده گار ساخت .

هرچند جنرال عبدالرشید دوستم اخیراً در آستانه  تحولات سیاسی سال ۱۳۷۱ خورشیدی با موضعگیری مصالحه جویانه در بسیج تمام نیروهای دفاعی علیه دشمنان خارجی به خاطر دفاع از وطن موفقیت چشمگیری داشته ودر سطوح بالایی سیاست گذاری ها مطرح گردیده بود و به همین ترتیب ساحات تحت امر آن در سمت شمال کشور  برای هموطنان بخصوص کسانیکه از جنگهای تنظیمی مجاهدین بر سر قدرت که درنتیجه آن هشتاد هزار نفر از همشهریان کابل شهید وهزاران دیگر مجروح وصدها هزار نفر دیگر مجبور بفرار گردیده بودند بمثابه جای امن وتکیه گاه مردم مبدل گردیده بود .

اما درانکشافات بعدی اوضاع  رشادت جنرال دوستم در جبهه پاکسازی مناطق از وجود دهشت افگنان طالب وتروریستها علی الرغم تایید موافقان ومخالفان موصوف بقول معروف نام جنرال  را در سرخط لیست سیاه دشمنان رقم زد که چالش های بعدی بر سر راه آن را در پی داشت .همین  قدرت رزمنده گی او بود که جنرال دوستم را در اریکه قدرت سیاسی دولتی وجنبش ملی اسلامی کشاند ولی این جنرال مجرب اوپراتیفی  اشتراک در جبهه جنگ را در کنار سربازان مدافع وطن نسبت به تکیه بر کرسی معاونیت اول ومقامات عالی دولتی ترجیح داده وبه منظور تقویت رزمنده گی وبلند بردن مورال دفاعی سربازان وطن در کنارآنها قرارگرفته و تاریخ مبارزات چهار دهه اخیر نشاندهنده آنست که نیروهای نظامی جنرال دوستم در کنار قوای مسلح قهرمان کشور بار ها حملات وحشیانه طالبان واقاعده وداعش را در ولایات مختلف افغانستان وبه خصوص شمال کشور عقب زده  ومردم را از چنگال دشمن رهایی داده اند .چنین است که عبدالرشید دوستم را تاریخ مبارزات وطندوستانه وپشتیبانی مردمش او را جنرال دوستم ، رهبر جنبش و دوستم پاچا ساخت .

واضح است که آگاهان سیاسی ونیز خود جنرال دوستم بهتر می دانند که قرار گرفتن در خط مردم و ایستاده گی در برابر دشمنان سوگند خورده  در واقع عبور از کوره راه هایست پراز چالش ها وخطرها  . چنانچه در داخل  و در میدان رقابت های ناسالم داخلی ،عدم تحمل شخصیت های مبارز، با اعتماد ومردمی از سوی گروه های بزرگ « کوچک نظر » که با منافع قوم سالاری شان در تضاد کامل قراردارد و در عرصه خارجی چنین پالیسی ها درسرزمین افغانستان به خصوص مناطق شمال کشورکه منحیث دهلیز عبور آتش از لحاظ  اهمیت جیوپولیتیک وجیواستراتیژیک با اهداف و استراتیژی های بزرگ منطقه وی همخوانی نداشته انگیزه های سیاسی را درپی دارد . بعضاً گفته می شود که جنرال دوستم بجای کار در پشت میز معاونیت اول ریاست جمهوری ، بیشتر متمایل به رفتن در جبهات است اما پاسخش را نیزخود می دانند .

چنانچه دولتی که در قلمرو تحت امر آن د ه ها وصدها مناطق دور و نزدیک کشور همواره مورد ضربات پیهم دشمن قرار داشته و در میان خون وآتش فرومی رود ، چگونه می توانند دولتمردان آن با وجدان آرام و آسوده از عقب میزهای کلان داخل ارگ وسپیدار امر و نهی صادرنموده و هر قضیه را به منظور فریب مردم با کلمات مزمن وعوامفریبانه بنام « تحقیق می کنیم »آرام بگیرند . دولتی که در تمام عمرش فقط یکبار آنهم در جریان کمپاین انتخاباتی به مردم مراجعه کرده و پس از آن زیر نام وحدت ملی فریبنده ترین کلمه تکراری ، هزاران کیلومتر از مردم فاصله داشته باشد و با بی تفاوتی در مسایل خیر وشر مردم چگونه می تواند خود را وحدت ملی بخواند .

درحالیکه مردم افغانستان با توجه به تجارب سی چهل سال جنگ و تحولات سیاسی  با کسب آبدیده گی سیاسی ، جریانات و موضعگیری های شخصی وسیاسی را زیر ذره بین  داشته هر آن عملکرد دولت ها وشخصیت ها را مورد قضاوت قرار میدهند ودر چشم انداز  بعدی به روز بازخواست  وعدالت مردمی باور وامید وار اند و در عین حال هر گونه مداخلات خارجی را بر سرنوشت خویش محکوم نموده درک میکنند که میزان مداخلات خارجی ها برابر با ضعفها ومقدار کارایی دولت افغانستان بوده زیرا  پروسه روابط اجتماعی وسیاسی اقوام داخل کشور با جوامع کشورهای همسایه و منطقه ریشه تاریخی واثرات متقابل دارد .

 به گونه مثال روابط خونی اقوام پشتون با ولایات آن سوی سرحد دیورند ، روابط فرهنگی برادران هزاره ما با آن سوی سرحدات غربی کشور واز ترکمنها با مردم ترکمنستان ، تاجیک ها با مردم تاجیکستان وازترک تباران با کشور ترکیه مشخص میسازد . تا وقتی که این گونه روابط برمبنای احترام متقابل ،حسن همجواری و با منا فع علیای هردو طرف مطابقت داشته باشد روابط مفید ودوستانه را بین طرف ها تحکیم بخشیده وهرگاه پای منافع فرمایشی ویک جانبه پیش می شود طبعاً پایه ی دوستی خلق ها را متزلزل ومنافع را یکجانبه می سازد  . به گونه مثال در مورد روابط ترک تباران افغانستان با کشور ترکیه در مقاله ی زیر عنوان ( دوستم کنار میرود ) بنقل از سایت وزین همایون میخوانیم «فراموش نکنیم که گلبدالدین حکمتیار از چندین دهه بدینسو با ترکیه روابط خوبی داشته است .رجب طیب اردوغان که حالا رییس جمهور ترکیه است از جمله یاران دیرینه سیاسی حکمتیار است ودر دوران جنگ های داخلی روابط گرمی با هم داشته اند وحال نیز این روابط بر قرار است .بناً تعجب آور نیست که پس از دوستم مردم ترکتبار در نتیجه هماهنگی های دوسویه از جانب حزب اسلامی و ترکیه یکی از کشورهای حامی ترک تباران افغانستان نیز گرایش به حزب اسلامی پیدا کنند »

از مطالب فوق چنین بر می آید که اهمیت جنگ وصلح نیز مطابق نرخ روز شکل میگیرد نی قول وقرار داد های اجتماعی وریشه دار تاریخی . و در این صورت سوال پیدا میشود که دولت ترکیه چگونه میتواند تاریخ قدرت ونفوذ مردمی جنرال دوستم را با همه وجوهات مشترک ودیرینه اش گویا تیر شده انگارد وگلبدین را که تا دیروز در لست سیاه تروریستی ملل متحد ثبت بود در سکوی قدرت ببیند . اگر چنین بود چرا این پالیسی را دولت های قبلی ترکیه از سالهای دهه هفتاد وهشتاد خورشیدی روی دست نگرفتند که حالا چنین روابطی در سطوح بالایی رنگ ورقم میگیرد . آیا این موضع گیری ها بیانگر علایقات شخصی رده های بالایی آن کشورخواهد بود ویا مصلحت و پالیسی منطقه وی ترکیه در قبال اوضاع منطقه .

به باوراین قلم بهترین سیاست رای و نظرعمومی وخرد جمعی مردم است همان طوری که دولت افغانستان ادعای وحدت ملی دارد می باید با پیگیری سیاست روشن ، متوازن وعادلانه در راه تحکیم وحدت ملی کشور گام های صادقانه برداشته درچنین شرایط حساس سیاسی ونظامی که پاکستانی ها مستقیماً حریم کشور ما را مورد تجاوز قرار می دهند ، اوضاع جاری نسبت به هرزمان دیگراز دولت افغانستان می طلبدکه درراه تحکیم وحدت ملی و تقویه صفوف نیروهای مسلح کشور بسوی وحدت ویکپارچه گی ملی گام های عملی برداشته با کسب اعتبار مردم فاصله ها را نابود سازد .

البته جامعه روشنفکری افغانستان ، نیروهای مبارز وترقی خواه ،وطن دوست ، احزاب سیاسی ، دموکرات وعدالت پسند ، شخصیت های مستقل ملی وعناصر آگاه و چیز فهم جامعه با درک این رسالت تاریخی در شرایط کنونی می توانند تمام اختلافات را به یکسو گذاشته وبا عزم جمعی و آهنین در راه نجات مردم ودفاع وطن بسیج گردند ونیروهای مدافع استقلال ،حاکمیت ملی وتمامیت ارضی را  تحکیم بخشند .

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۴۰۳

 ضرورت تدویرکنفرانس سراسری نیروهای چپ، مترقی، ملی و دموکرات افغانستان

داکترآرین

قابل توجه رهبران احزاب سیاسی!

ضرورت تدویر کنفرانس احزاب چپ، مترقی، ملی و دموکرات افغانستان دراروپا و در داخل کشور یکی از مبرم ترین و حیاتی ترین مساله سیاسی است که در برابر احزاب و سازمان های مردمی  قرار دارد، این ضرورت تاریخی نه تنها از شرایط اسفناک افغانستان برخواسته، بلکه از زمینه های مشترکی نظریات قدرت های بزرگ جهان در مورد اینکه: چگونه می توان در افغانستان صلح و امنیت دایمی را ایجاد کرد؟ نیز برخواسته است، زیرا  برای اولین بار درچهل سال اخیر یک رییس جمهور امریکا صادقانه نبرد خویش را علیه تروریزم اعلام می کند - دونالد ترامپ و  ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه در صحبت تیلفونی به مبارزه با تروریزم و به وجود آوردن یک جهان دارای امنیت تاکید نموده؛  و صلح را مسوولیت مشترک خویش خواندند. به همین ترتیب در مورد مبارزه با تروریزم آقای  صلاالدین ربانی  وزیرامور خارجه افغانستان درسفرش به مسکو خواستار داشتن روابط نیک و دو جانبه افغانستان با روسیه و همسایگان شد، نه اینکه افغانستان پایگاهی باشد برای فعالیت های خصمانه تروریستان که امنیت همسایگان را تهدید کند. همچنان در حاشیه نشست وزیران خارجه گروه بیست در شهر بن آلمان سرگی لاوروف  وزیرامورخارجه روسیه در دیدار خویش با رکس تیلرسون وزیرامور خارجه امریکا مساله افغانستان را در اجندای گفت وگوها گرفته و برمبارزه و نابودی تروریزم در افغانستان ابراز نظر نمودند، همان طور ولادیمیر پوتین درمورد اینکه چه طورجهان را امن ساخته و تروریزم را ریشه کن کرد ازعدم توافق دولت های سابق امریکا وغرب درمورد مبارزه با تروریزم در سال های اخیرانتقاد نموده و برای اولین باراست که بعد از فروپاشی دولت شوروی سابق، یک رهبر روسیه اعزام قطعات محدود اتحاد شوروی را به افغانستان قانونی وبنا به دعوت حکومت افغانستان توصیف نمود و اولین بار است که در تجلیل از بیست و نوهمین سالگرد خروج قطعات محدود شوروی از افغانستان مفصرین سیاسی و منابع رسمی دولت روسیه خروج قوای نظامی اتحاد شوروی را از افغانستان در مقایسه به حضور قطعات نظامی امریکا و چهل و چند کشور دیگرکه پس از پانزده سال ناکام برگشتند  و به هدف اصلی خویش که محو تروریزم بود نرسیدن و افغانستان همچنان منبع تروریستی باقی مانده است. اجرای وظایف انترناسیونالیستی قطعات محدود اتحاد شوروی را موفقانه و خروج آنان را پیروزمندانه ارزیابی و تقدیر نمودند، زیرا اردوی افغانستان را مجهز ساخته و سطح قابلیت محاربوی آن را آماده دفاع مسقلانه کردند، که بعد ازآن دولت جوان افغانستان توانست بیشتر از سه سال دیگر درمقابل تجاوز خارجی و تروریستی مقاومت و ازحاکمیت ملی و تمامیت ارضی خویش دفاع نماید.

طوری که روشن است، قدرت های بزرگ جهان سیاست های نوین و واقعبینانه  را درمبارزه با تروریزم، ریشه کن نمودن فساد، قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه و انسان که دربیست و پنج سال اخیر درجهان به اوج خود رسیده بود در پیش گرفته اند ومصمم اند که با نابود نمودن تروریم، تهدید های که از  این ناحیه سراسر بشریت را فرا گرفته است دنیا را نجات بدهند. انقلاب که آقای دونالد ترامپ  جهت احیا کردن یک امریکای مقتدر، بزرگ و پرقدرت در جهان، آغاز نموده است بزودی تاثیرات مثبت خویش را بالای کشورهای جهان و شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان خواهد گذاشت.  این انقلاب، استراتیژی ایالات متحده امریکا را در موارد مشخص مانند - صدور انقلاب های رنگین، صدور دموکراسی!! و بی ثبات نمودن جهان و بهره گیری از گروه های دهشت افگن به کلی تغییر داده و سیاست در حکومت جدید امریکا از«  فرق به پا » استوار شده است وامکان دارد که کشورهای روسیه ،  امریکا، چین، هند، ایران و پاکستان در تفاهم با دولت افغانستان و شرکت سازمان ملل متحد  کنفرانس و نشستی را مانند نشست«  آستانه در باره سوریه »، در مورد اوضاع افغانستان و چگونگی تحقق « مصالحه ملی»، در پایتخت یکی از کشور های آسیای میانه به گمان اغلب در « دوشنبه »  با دعوت از تمام احزاب سیاسی و نیروهای مطرح  افغان برگذار نمایند که در این نشست راه های علمی و عملی ایجاد  دولتی متشکل از تمام نیروهای سیاسی شناخته شده و مورد بحث که دارای جایگاه در ساختار سیستم سیاسی افغانستان اند، بحث و مباحثه صورت گیرد،  به همین ارتباط آقای  پوتین  در سفر  سه روزه اش به آسیای میانه در « دوشنبه »  پایتخت جمهوری تاجیکستان  بتاریخ ۲۷ فبروری ۲۰۱۷ ترسایی از کار و زحمات رییس جمهور تاجکستان آقای  امام علی رحمانوف  قدر دانی نموده و اظهار امیدواری کرد که در آینده نزدیک گفت و گو ها در مورد تحقق « مصالحه ملی »  در افغانستان با تمام نیروهای سیاسی و درگیر برگزار؛ و دور جدید مذاکرات آغازگردد، زیرا صلح و امنیت در صورتی درافغانستان امکان پذیراست که تمام نیروهای سیاسی و مردم در قدرت بطورعادلانه سهیم باشند. ولی در این لحظات پر اهمیت، حساس و مناسب از لحاظ سیاسی و بین المللی، که اوضاع در ارگ جمهوری اسلامی متشنج  و  درجامعه آشفته و دولت مردان  افغانستان اعتماد خود را نزد جهانیان از دست داده اند و اکثر آنها متهم به فساد و قاچاق مواد مخدر اند و تروریزم و بنیادگرایی دیگرخریدار در جهان ندارد، طوریکه دیده و شنیده می شود با وجود دستاوردهای کم و بیش، که نمی شود آنرا نادیده گرفت، میان احزاب سیاسی چپ و مترقی افغانستان هنوز حرکت، جنبش و همبسته گی که درخورد شرایط نوین و میراث انقلابی جنبش های مترقی و دادخواهانه باشد دیده نمی شود، باید بیاد داشت، آنجاکه« پهلوان » ما در صحنه تاریخ غایب است و یا کمرنگ عمل می کند، در صحنه تاریخ ما غایب هستیم و دشمنان مردم آنجاست، پس نه تنها از شرایط مساعد نوین جهانی باید سود جست، بلکه برای تشکیل یک ایتلاف و یا « جبهه ملی » نیرومند و قوی که دربرگیرنده تمام احزاب سیاسی و سازمان های ملی و مترقی، مردم و شخصیت های با اعتبار سیاسی باشد، باید تلاش عملی کرد.

سیاست تنها عاطفه نیست، بلکه شجاعت، نبرد، پیکار، تدبیر، قاطعیت، تحلیل، تجزیه و عمل به جا و به موقع در رزم گاه سیاسی است، سیاست ارتباطات است، ارتباط میان احزاب، ارتباط میان احزاب و دولت است، ارتباط میان احزاب و مردم است، ارتباط میان ملیت ها، دولت و احزاب است، سیاست سازماندهی و رهبری جنبش و مردم است، رهبری دولت است، رهبری و سازماندهی احزاب است. سیاست پیاده نمودن تاکتیک و استراتیژی است، سیاست برنامه و استراتیژی است و مساله اساسی درسیاست رسیدن به قدرت سیاسی می باشد، پس ضرور است تا به منظور تحکیم و تثبیت سیاست های خویش و انتقال قدرت از یک « گروپ مافیایی بیست و پنج ساله» به توده های مردم، یکجا شده اراده و خواست خویش را واضع اعلام نموده و برای ساختن « جبهه ملی »  و سراسری متحد شویم. وگرنه تا به ابد «  ثنا خوان» سیاست باقی خواهیم ماند.

افزون بر این در حالیکه تمام احزاب چپ، مترقی، ملی و دموکرات در افغانستان خواستار عدالت اجتماعی، ترقی و دموکراسی اند و برنامه های آنها دارای اهداف و محتوای عمیقا خلقی و مردمی می باشد، همگان در دفاع از زحمتکشان و محرومان جامعه  و خواستار محو تروریزم و فساد بوده و تشکیل ائتلاف ها، جبهه و وحدت ها می باشند. اگر صادقانه بگوئیم در طرح و پیاده نمودن این اهداف و برنامه های خویش، ما هنوز موفق نیستیم؟ به باور نگارنده باوجود اینکه در مسایل اساسی برنامه ها وحدت اندیشه وجود دارد، اما در مسایل تخنیکی و تاکتیکی میان احزاب هنوز وحدت نظر و عمل به وجود نیامده و همواره مسایل خورد و کوچک باعث جلو گیری از وحدت ها و ائتلاف ها شده است، هنوز ما در پاسخ به عمل مشترک جهت نجات میهن و مردم ما به یک نتیجه نرسیدیم و یک نحو فکر نمی کنیم، هنوز « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی »  را نداریم، هنوز از همکاری با یکدیگر امتناع می نماییم، هنور هم ما اسیر اگر مگرها و تعهداتی هستیم که تنها ما به آن پابند می باشیم. این بزرگترین نقطه ضعف ماست که دشمنان مردم افغانستان و مخالفین ما حد اکثر استفاده را از این وضع نموده اند.

باید بپذیریم که دشمنان ترقی و سعادت مردم افغانستان حالا دیگر گروپ «  شرور و شیطان صفت» که پیش از قیام مسلحانه ثور در مظاهرات عمومی در  پارک زرنگار  جهت اخلال مظاهرات و تظاهرات، مسلح با کارد و چاقو و چوب می آمدن و یک افغانی هم در جیب شان نبود، نیستند.  در بیست پنج سال اخیر به کمک کشورهای خارجی و ارتجاع عرب و غارت حق و حقوق مردم افغانستان و پول های باد آورده، بصورت غیر مشروع امروز بزرگترین شیریان های اقتصادی و پوست های دولتی را در اختیار دارند، آنها به هرگونه تلاش و توطه و حتا جنایت دست خواهند زد تا از اتحاد، همکاری و راه یافتن احزاب سیاسی چپ و مترقی در قدرت سیاسی جلو گیری نمایند، به این ترتیب وطن پرستان تنها آنوقت در مقابل این حملات و اعمال محیلانه از آماده گی لازم برخوردار می باشند که یک مشت، همکار و متحد در یک « جبهه ملی »  و یا ایتلاف سیاسی به خاطر صلح، امنیت و دموکراسی قدرت خویش را متمرکز سازند.

 رهبران و اعضای احزاب سیاسی چپ، مترقی، ملی و دموکرات!

به خواست زمان و به واقعیت « جبهه ملی »  بمثابه یک سازمان توده ایی، اجتماعی و سیاسی تن در داده و با سربلندی و افتخار صف خود را در این رزم گاه روشن و علنی کنید، به «  خپ، خپ شتر گرفته نمی شود »  و آشکار برای دفاع از میهن و منافع ملی و نجات کشور با آغاز تدویر « کنفرانس بزرگ و سراسری » با گذاشتن یک گام بزرگ در راستای برپایی « جبهه ملی »  در افغانستان و خارج از آن، هرجای دنیا که میهن پرستان دور از میهن خویش بسر می برند اقدام نمایید، هیچ راهی دیگر به جز از تشکیل « جبهه ملی »  نیرومند برای دفاع از منافع ملی، مردم و ترقی افغانستان و استقرار صلح و امنیت که تنها از طریق دست یافتن به قدرت سیاسی میسر است، وجود ندارد. چرا؟

- در صورتیکه  « جبهه ملی »  یا ایتلاف یا هر نامی که بالایش می گذارید تشکیل نشود و احزاب چپ مترقی، ملی و دموکرات به نیروی قابل اعتماد در جامعه مبدل نگردد، نمی تواند پشتیبانی معنوی مردم را جلب و از کمک های مادی تجار و توانگر برخوردار گردد - آنچه که پیکار مشترک را برای ایجاد تحول بنیادی در جامعه آسان نموده و رسیدن به اهداف استراتیژیکی را سهل و راه را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری هموار می گرداند با جذب نمودن اسپانسر های ثروتمند «جبهه ملی » ثروتمند می شود و ثروت شرط دست رسی به قدرت است «  سیاست بیان متبلور و متمرکز اقتصاد است »  اقتصاد اکثرا تعیین کننده ای سیاست است، سیاست روبنا و اقتصاد زیر بنای آن است.

- نیروهای چپ، مترقی، ملی و دموکرات هنگامی می توانند رسالت تاریخی خود را ایفا نمایند، که بر پایه یک تشکل سراسری قوی و هدفمند استوار بوده و از پیوند آهنین در « جبهه ملی » بهره مند باشند، در غیر آن همین شیوه ارتجاعی چند صد ساله «  تفرقه بینداز و حکومت کن »  ادامه داشته، مردم و میهن ما بیشتر از این هم بخاک و خون کشانده خواهد شد.

- « جبهه ملی »  بمثابه یک سازمان واقعا ملی، مردمی و مترقی شایسته گی جلب اعتماد کشورها را در صحنه بین ا لمللی دارد، یعنی سازمانی می تواند از پشتیبانی جوامع بین المللی و کشورهای بزرگ دنیا مستفید  شود، که در میدان نبرد و مبارزه سیاسی پررنگ بوده و از نام و آوازه بهره ور باشد و این پشتیبانی نهایت ضروری است، زیرا با توجه به مبرم بودن عامل داخلی، بدون حمایت کشورهای بزرگ در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در افغنستان، مبارزه نمودن با مافیای پاکستانی و ارتجاع عربی و چپاولگران افغانی مشکل و پیروزشدن دشوارذاست.

- تنها « جبهه ملی »  نیرومند احزاب چپ، مترقی، ملی و دموکرات به مثابه یک سازمان یکپارچه صلاحیت تامین حاکمیت واقعی مردم را در افغانستان داشته و می تواند دولت اسلامی افغانستان را وادار به برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه نموده و به پذیرفتن پیشنهادات سالم ومفید خویش مجبور سازد و  در تمام کمیسیون های انتخاباتی نماینده و ناظر داشته باشد و فعالیت آنرا از امروز تا به برگذاری انتخابات کنترول نماید. درغیرآن « خود می برند و خود می دوزند »  درحالی که از کمترین مشروعیت در جامعه برخوردار نیستند، بازهم یک گروه تحمیلی و دست نشانده و مزدور که تا به گلو در خیانت، جنایت و فساد غرق اند حاکم مردم بیگناه و بی دفاع افغانستان خواهد شد.

- فقط « جبهه ملی » به مثابه یک سازمان وسیع تبیلغاتی توانایی روشنگری، تنویر و تربیه مردم را داشته ومی تواند با مطبوعات وابسته به دولت اسلامی و رسانه های که در اختیار دارند مقابله نموده  و جلو تبلیغات اغواگرانه ای آنان را بگیرد. آیا متوجه یک تعداد از رسانه های گروهی در ایالات متحده امریکا شده اید، که در مقابل دولت قانونی رییس جمهور امریکا به یک اتحاد نامقدس دست زده اند و به اشاره ارتجاع و « خشونت طلبان » امریکایی، به تبلیغات زهرآگین علیه آقای دونالد ترامپ دست زده و کوشش دارند که دولت جدید را تحت فشار آورده و از اهداف انسانی و صلح خواهانه ای آن منحرف نموده و قدرت را دوباره به حلقات طفیلی و خونخوار تکیه بدهند تا اختناق جهان را فراگرفته و به تعداد کشورهای مانند افغانستان، اعراق، لیبیا، سوریه و ...اضافه شده و آتش جنگ و کشتار بی رحمانه ای تروریزم زمین زیبای ما را به « سلاخی »  و قصابخانه بزرگ تبدیل نماید.

به این ترتیب تا دیر نشده بخاطر رسیدن به پیروزی های نهایی و دستیابی به  تشکیل جبهه وسیع ملی، ضرورت است تا « کنفرانس » های وسیع و سراسری تدویر گردیده و در مورد ایجاد « شورای احزاب سیاسی »  و « جبهه ملی » گفت و گوها و تبادل نظر صورت بگیرد. همکاری احزاب سیاسی و تشکیل « جبهه ملی » برای میهن و مردم ما زنده گی ساز است و دوری و تفرقه نیروهای چپ و میهن پرست، سند محکومیت به فنا می باشد.

نوت: هفته گذشته در صحبت تیلفونی با یکی از پیشکسوتان و سابقه داران سیاست و شخصیت با تدبیر سیاسی افغانستان، از نوشته قبلی ام که درآنجا از ایجاد « شورای احزاب سیاسی » و به تعقیب آن اساسگذاری « جبهه ملی » را خواستار شده بودم، یاد آور شدم و از امکانات عملی بودن آن نظر شان را خواستم، این رفیق گرامی برایم مشوره داد که : سهل تر و در قدم اول تدویر یک کنفرانس متشکل از تمام نیروهای ملی، مترقی و دموکرات است، اگر در آن باره چیزی می نوشتید بهتر بود. همین انگیره باعث شد تا این نوشته را تحریر و خدمت میهن پرستان تقدیم نمایم.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۴۰۳

 

  

 

 

بازار شـام خـاورمیانه مامـن سوداگـران سلاح

 

مهـدخت ذاکـری

براساس گزارش ارزیابی ریسک مجمع  تجارت جهانی سال ۲۰۱۶ ترسایی ریسک «تجارت غیرقانونی» در جدول ۱۰ ریسک مهمی قرار دارد که جهان را تهدید می‌کنند. مولفه‌های این ریسک، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، قاچاق اسلحه و انواع دیگر جرایم سازمان ‌یافته است. بدون ‌شک دلیل قرارگیری این ریسک را می ‌توان منازعات سوریه  و ظهور کنشگر هیبریدی داعش و انجام فعالیت‌های مجرمانه ‌ای دانست که به‌ منظور درآمد زایی انجام می ‌دهد. قاچاق اسلحه به‌ مثابه یکی از مولفه‌ های این ریسک، یکی از تجارت‌های پردرآمد غیرقانونی جهانی به‌ شمار می ‌رود. این نوشته برآن است تا به نوسانات و فراوانی قاچاق اسلحه در منطقه  خاورمیانه در دوران پساظهور داعش بپردازد. 

گزارش سازمان همکاری و اقتصادی توسعه (OECD) ۲۰۱۶ ترسایی در موضوع  تروریسم بیان می‌ کند که داعش به‌ منظور تقویت بنیه مالی خود با گروه‌های جرایم سازمان ‌یافته، شبکه‌ های قاچاق و سندیکاهای مجرمانه منطقه پیوند خورده ؛ و به انجام قاچاق اسلحه، عتیقه  و انسان درطول مرزها  می‌ پردازد. بنا بر تصدیق شورای مقابله با تجارت غیرقانونی مجمع جهانی اقتصاد (WEF)  ارزش کلی «ا قتصاد سایه » در سال ۲۰۱۱ ترسایی بالغ بر دو تریلیون دالر بوده که سهم  درآمد حاصل از تجارت غیرقانونی اسلحه بالغ بر یک ‌میلیارد دالر برآورد شده است.
تجارت سلاح چگونه غیر قانونی می ‌شود؟
بنا بر تعریف کمیسیون خلع‌ سلاح سازمان ملل متحد، زمانی تسلیحات قانونی تبدیل به فرم قاچاق می‌شوند که:

 ۱ـ  دولتی وانمود کند قصد دارد سلاح را برای خودش بخرد درحالی‌که تصمیم  دارد برای مقاصد غیرقانونی از آن استفاده کند. به‌عنوان‌مثال کمپانی اسلحه محصول خود را به نیروی پولیس آن کشور می ‌فروشد، اما کشور مزبور این تسلیحات را در اختیار یک گروه شورشی در کشوری دیگر قرار می‌دهد.

 ۲ ـ فساد دولتی نیز عامل مهمی در این تغییر ماهیت است. به این صورت که مقامات دولتی فاسد به ‌منظور کسب درآمد تسلیحاتی را که قانونی وارد کشور شده به سازمان‌ها یا افراد دیگری بفروشند.

 ۳ ـ درصورت دزدی تسلیحاتی اگر این محصولات در اختیار گروه یا سازمان‌های غیرقانونی و مجرمانه قرار بگیرد.
منازعات سوریه و عراق و افزایش تجارت غیرقانونی سلاح
براساس گزارش کمیسیون خلع ‌سلاح سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶ ترسایی  تجارت غیرقانونی سلاح عامل اساسی منازعات دوامدار خاورمیانه  و بارزترین مثال موقعیت داعش در این منطقه است. این گزارش عنوان می‌ کند که قاچاق سلاح منجر به افزایش خشونت و بی ‌ثباتی حتا در کشورهای باثبات خاورمیانه خواهد شد.
بنابر گزارش اخیر موسسه بین‌المللی تحقیقات صلح استکهلم  (SIPRI)  درباره تجارت سلاح، افزایش چشمگیری در حجم تجارت منطقه خاورمیانه روی داده است** ، به‌ طوری ‌که حجم خرید تسلیحات عربستان‌سعودی ۲۱۲ درصد افزایش داشته است. به گزارش گاردین، میزان هزینه‌ های تسلیحاتی منطقه خاورمیانه  از ۱۹۶میلیارد  دالر در سال ۲۰۱۴ با بیش از ٤,١ درصد افزایش به بیش از ۲۰۵‌میلیارد  دالر در ۲۰۱۵ رسیده است (لازم به ذکر است که اطلاعات تعدادی از کشورهای منطقه به دلیل منازعات و درگیری نسبت به سال‌های گذشته در دسترس نبوده است). خریداران اصلی منطقه کشورهای عربستان ‌سعودی، امارات متحده عربی، قطر، ترکیه، عراق و ایران بوده  و بزرگ‌ ترین صادرکنندگان نیز کشورهای امریکا، روسیه، چین، فرانسه و المان هستند، اما نکته قابل توجه، پیش ‌بینی دانشگاه براون امریکا از هزینه‌های نظامی این کشور در منطقه خاورمیانه است. براساس این پیش ‌بینی، این هزینه‌ها به حجمی بالغ بر ٤.٧ تریلیون دالر در سال ۲۰۱۷  ترسایی افزایش خواهد یافت.
علاوه‌ براین، براساس گزارش « شبکه تحقیقات بالکان »  (BIRN) و « پروژه گزارش فساد و جرایم سازمان‌یافته »  (OCCRP)   در چهار سال گذشته بیش از یک ‌میلیارد  یورو تسلیحات از اتحادیه اروپا به مقصد سوریه، وارد منطقه شده است. عمده کشورهای مبدأ، کشورهای شرق اروپا چون چک، بوسنی، بلغاریا، کرواسی، مونته‌ نگرو،  سلواکیا، صربستان و رومانیا  بوده‌اند.
مایکل چوزودوسکی، استاد اقتصاد دانشگاه اتاوا، معتقد است که یکی از دروازه‌های ورود سلاح قاچاق به منطقه خاورمیانه، شهر بندری « کونستانزا » در رومانیا در حاشیه دریای سیاه است. به این ترتیب که این سلاح‌ها از بازار سیاه شرق اروپا و بالکان به‌ سوی سوریه روان می ‌شود. براساس گزارش گاردین، در حمله نوامبر ۲۰۱۵ترسایی  پاریس، تروریست‌ها از سلاح‌ هایی که از شرق اروپا قاچاق شده، استفاده کرده بودند. مجارستان نیز از جمله دیگر مسیرهای قاچاق سلاح از اروپا به‌ سوی خاورمیانه است. سلاح‌ های امریکایی از دو مسیر تاشوچو(  (Taşucu   در ولایت مرسین ترکیه و بندر عقبه (Aqaba) در اردن، وارد سوریه می‌ شوند. براساس گزارش هفته‌ نامه دفاعی چين، تنها در دسامبر ۲۰۱۵  ترسایی مقدار ۹۹۵ تن سلاح از این  دو منطقه وارد سوریه شده است.
آنچنان  که برآمد، در منطقه خاورمیانه، تجارت سلاح، منازعه، بی‌ ثباتی و خشونت متغیرهای وابسته‌ ای هستند که تغییرات به‌هم‌ پیوسته‌ای دارند. با  وجود منازعات فعلی در سوریه، یمن و عراق، تقاضا برای تسلیحات در این فضای آشوب ‌زده رو به افزایش است. حجم بسیاری از این تقاضاها به صورت قانونی و دولتی از طرف کشورهای منطقه است، اما بخش دیگری نیز وجود دارد که در اختیار گروه‌های تروریستی و هیبریدی با مقاصد دفاعی یا درآمدزایی قرار می ‌گیرد. همان ‌طور که ذکر آن رفت، تجارت قانونی اسلحه به‌ آسانی قابل تبدیل به فرم قاچاق آن خواهد بود. در شرایط منازعه‌ خیزی، عواملی همچون ضعف دولت مرکزی، خلأ قدرت، وجود هرگونه مناقشه، افزایش ارتباطات تکنولوژیکی، فساد دولتی و ضعف اقتصادی نیز به‌عنوان عناصر شتاب ‌دهنده عمل کرده و این تسلیحات وارداتی قانونی به سهولت در دسترس گروه‌های غیرقانونی وخشونت ‌ورز قرار خواهد گرفت. بنابراین افزایش روزافزون حجم قاچاق اسلحه در خاورمیانه ۲۰۱۷ مادامی که شاهد منازعات هستیم ، دور از انتظار نخواهد بود. 

 * به گزارش بامداد زیرعنوان « ۳۰ درصد کل تسلیحات جهان در پنج سال گذشته به خاورمیانه صادر شد» در نشانی : http://www.bamdaad.org/djahan.html توجه فرمایید.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۷ـ ۰۶۰۳

اتحاد ما ضامن شکست توطیه های پاکستان است

صمد کارمند

استخبارات، نظامیگران و در کل حکومت های پاکستان پس از ١٩٤٧ «  تولد پاکستان »  هیچگاهی سیاست های مسالمت آمیز و حسن همجواری نسبت به کشور ما نداشته اند و نخواهند داشت. بنام های مختلف سیاست های تجاوزکارانه خویش را علیه کشورما ادامه  دادند و استراتیژی شان همانا حاکمیت ضعیف و ناتوان در افغانستان ، پایین بودن اقتصاد و نبود قوت نظامی دولت افغانستان است.

پس از ثور ١٣٥٧به خصوص ورود ارتش سرخ در افغانستان دولت پاکستان  زیر شعار دفاع از اسلام و آزادی مردم افغانستان به ایجاد، تجهیز، تقویه  و آماده کردن نیروهای  بنیادگرا  و مذهبی اقدام ورزید و بیش از یک دهه ترور و جنگ را در سرزمین ما رهبری و هدایت نمود، میلیون ها هموطن ما کشته، زخمی و مهاجر شدند و کشور ما عملاً با یک جنگ اعلان ناشده مواجع شد.

حوادث ١٩٩٢ چرخش عظیم  در معامله قدرت و ادامه جنگ  در افغانستان به وجود آورد، پاکستان  آنانی را که تربیه  و پرورش کرده و حلقه غلامی برگردن شان انداخته  بود برای ایجاد دولت و ادامه سیاست درافغانستان فرستاد که بزرگ ترین خاطره از آنها همانا جنگ داخلی، ویرانی کابل و مرگ بیش از هفتاد هزار انسان کابل است.

با وجود دولت دست نشانده و اجیر هنوزهم  آتش تجاوزکارانه  پاکستان خاموش نشد و مهره های  قدرت را از جهادیان به طالبان تبدیل نمود، افغانستان سیاه ترین دوره طالبان را تجربه کرد در دوران حاکمیت طالبان پاکستانی ها دست بلند و تواناتر در تجاوز علیه مردم و کشور ما داشتند.

 امروز در پهلوی طالبان  آنان یکجا با حکومت سعودی، سیاه پوشان داعش را ایجاد و شامل ادامه جنگ نموده اند.

دراین اواخر پاکستان باز هم خاموش نه نشسته بد نام ترین مهره دخالت و تجاوز را وارد صحنه سیاست و قدرت می نماید که همانا حکمتیار بزرگترین جنایت کار و قصاب کابل می باشد.

نظامیگران پاکستان تصمیم  و اراده دارند تا جنگ را از جنوب افغانستان به مناطق مرکزی و شمال افغانستان انتقال داده و بدین ترتیب جنگ و ویرانی را افغانستان شمول ساخته و بیشتر بر تحقق أهداف استراتیژیک خویش نایل شوند.

با تاسف بعضی حلقات حاکمیت و ستون پنجم  افزار سیاست های خصمانه  پاکستان علیه کشورما بوده و عمیقاً سیاست و عملکردهای دولت مردان افغانستان را در دست خویش دارند.

آنچه کاملاً روشن و واقعیت  دارد همانا  اهداف تجاوزکارانه پاکستان علیه کشورما است برای آنها نحوه سیاست و عملکرد های دولت های افغانستان مطرح نبوده؛  بلکه چگونگی تحقق خواست ها و آرمان های شان مهم  و با ارزش است.

با صراحت می توان نتیجه گرفت که پاکستان هیچ زمانی دوست ما نبوده و هیچ  گونه امید واری برای حسن همجواری وجود نداشته و نخواهد داشت.

ضرور است تا سیاسیون حاکم درافغانستان در پیوند با منافع ملی ما از خواب غفلت بیدارشوند، افغانستان به یک دیپلوماسی  فعال و متکی بر واقعیت های موجود نیاز داشته ؛ و باید جامعه جهانی را بیش تر از پیش بر حقانیت تروریستی و تجاوزکارانه ی پاکستان متیقن ساخت.

بیداری، هوشیاری، خود اگاهی و اتحاد مردم نسبت به سیاست های خصمانه  پاکستان حتمی بوده ؛ و روند ضدیت با پاکستان تقویه  و گسترش یابد.

همچنان بهتر خواهد بود تا در کادر رهبری کشور و سیاسیون  حاکم خانه تکانی صورت گیرد تا زمینه عملکرد برای ستون پنجم و اجیرهای پاکستانی ها تنگ تر شده و افغانستان  از مصیبت، جنگ  و انسان کشی نجات یابد.

با جسارت و ایمان  بیش تر در پیشاپیش این همه  داد خواهی  و مبارزه ملی  و وطنپرستانه  قرار گرفت  و آن چنان که لازم است  دین ملی، انسانی  و ترقی خواهانه خویش را اجرا کرد این خواست مردم، زمان و تاریخ است.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۸۰۲