تدابیـر نجـات افغانستان 

داکتر آرین

 

بیست و پنج سال اخیر دوره تاریکی در تاریخ جهان و سال های پر از وحشت و دهشت برای جهانیان بوده، تشنج و تهاجم کشورها را تهدید می نمود ترس، وحشت، بیم و هراس چهره زندگانی عادی مردم را در اکثریت کشورهای دنیا دگرگون ساخته بود. از یک طرف بنیادگرایی و تروریزم بنام اسلام کشورها را یکی پی دیگر به آتش و خون می کشیدند و از جانب دیگر سیاست مدارانی در کشورهای مختلف سالوسانه با کشیدن نقاب « حقوق بشر و دموکراسی»  بر چهره، زیر نام دموکراسی و حقوق بشر جنایات را انجام می دادند که اعمال تبه کاران المان نازی در برابر آن رنگ می باخت. فریاد خلق های جهان به گوشی نمی رسید و پیشنهادات کشورهای صلح دوست را بیهوده و بی معنا می خواندند، چنین تصور می شد از طرف یک حلقه جنگ طلب و روانی، که خواستارحاکمیت مطلق بالای تمام جهان هستند آخرین تصمیم و تدارکات قاطع برای به آتش کشیدن جهان و نابودی بشریت گرفته شده است.

تهاجم قدرت های بزرگ به بهانه های مختلف در یوگوسلاویا، افغانستان، عراق ، لیبیا، سوریه و یمن اسناد غیرقابل انکار بر محکومیت سیاست های نادرست، در رابطه به لشکر کشی ها و  مداخلات نظامی  است که هزاران کشته و زخمی به جا گذاشته و تا هنوز کسی رقم درستی آنرا نمی داند، در جهان شرایطی به وجود آمده بود و هنوز هم ادامه دارد که اگر روزی خبر حوادث اسفناک و به خاک و خون کشیدن ها را نشنوی باید آنروز را جز استثناها  دانست و جشن گرفت. بهار عربی و کودتا در اوکرایین  جهان را در مجموع نا امن نموده و دامنه این بی امنی ها هر روز وسعت بیشترپیدا می کرد.

حملات ۱۱ سپتامبر در امریکا، بمب گذاری های ۱۱ مارچ در مادرید، گروگان گیری ها در تیاتر ماسکو و مکتب شهربسلان در قفقاز روسیه، حملات تروریستی در لندن، فرانسه، بلجیم، جرمنی، آسترلیا، کانادا و ایالات متحده امریکا و وقوع صدها انفجار و انتحار در افغانستان، عراق، سوریه و لبیا  و رشد تروریزم در کشورهای جهان سوم - آسیا و افریقا، در نیم قرن اخیر در تاریخ جهان سابقه ندارد، این جنایات تاریخی و باور نکردنی پرده از چهره ریاکارانی برداشته است که توانسته بودند سال ها مردم را زیر نام دین اسلام  و مذاهب مختلف بازی داده، اصلیت خویش را پنهان و قرآن را دام  فریب مردم سازند.

عفریته ای پست و زشت دیگری که در این دوره سیاه کشورها و مردم جهان با آن مواجه بودند دولت های ضد مردمی و پر از فساد و زمامداران مزدور، فروخته شده و خاین به دولت و مردم بود، در این دولت ها جرم، جنایات سازمان یافته، قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه و انسان، فساد گسترده، بی مسوولیتی، وطن فروشی، نبود حاکمیت و استقلال سیاسی، ظلم و ستم بی پایان بالای مردم، غارت بیت المال و عضویت در سازمان های جاسوسی کشورهای خارجی از جمله خصوصیات و افتخارات روسای جمهور و ارکان دولتی شان محسوب می شد، که یکی از این دولت های پیش قدم در این دوره و به این صفات رژیم های تروریستی و بنیاد گرا و پر از فساد افغانستان است که شب و روز مصروف جنایت و خیانت می باشند، اما جنایت بارتر و خیانت بارتر این است که تمام این جنایات بشری زیر نام دین و « دولت اسلامی» در افغانستان، برای بدنامی دین و مسخره ساختن اسلام صورت می گیرد.

فاجعه عظیمی ضد بشری دیگر - تروریزم که در نوع خویش بی مانند است جهان را تهدید می نمود و در این « بازار قیامت »  آتشی درجهان برپا شده بود که امید و آرزوهای صلح خواهی و عدالت طلبی، آرامش و امنیت در شعله های سوزان آن می سوخت و جهان را یک جنگ تباه کن جهانی تهدید می کرد. هرچند که گرفتن تصمیم جهت آغاز نبرد با تروریزم، جلوگیری از فاجعه و پایان این غوغای بزرگ بعید به نظر می رسید، اما وجدان جامعه بشری به ویژه مردم امریکا  تشنج، تروریزم و مداخله را با رای و اراده خویش محکوم نموده و رییس جمهور ایالات متحده امریکا آقای دونالد ترامپ این امر را به انجام رسانید.

با آنکه نگرانی های فراوان وجود دارد و تلاش های رنگارنگ  دشمنان صلح و امنیت در جهان از آغاز مبارزات انتخاباتی آقای ترامپ، حتا لحظه هم قطع نشده است و می خواهند نیات خوب را بد جلوه بدهند، افترا و تهمت می بندند، ولی آنچه که مسلم است ورق در تاریخ جهان برگشته و سخنان رییس جمهور امریکا آقای ترامپ مبنی بر مبارزه قاطعانه با تروریزم، پاک کاری و « محو کامل آن از روی زمین»، همچنان توقف « صدور دموکراسی » از امریکا به کشور های جهان، کاهش تشنج، شناخت اصل حاکمیت ملی کشورها، ساختن دنیایی با امن تر، معقول تر، عادلانه تر و شگوفاتر، آغاز اقداماتی است که تمام بشریت مترقی و دموکرات از آن استقبال نموده و با پیروزی دولت جدید در امریکا جهانیان خود و کشورهای خویش را مصوون احساس می کنند.

 

اما اینکه: ورق در تاریخ جهان برگشته به افغانستان چه ارتباط دارد؟

باور نگارنده این است که :ارتباط مستقیم دارد، یعنی در افغانستان بخت « دولت وحدت ملی» برگشته است و یا ساده تر بگویم، گلیم دولت وحدت ملی، بنیاد گرایی و تروریزم جم می شود. چرا؟ به خاطری که: بیست و پنج سال است افغانستان را برای مردم « جهنم » ساخته اند، بعد از این که  قدرت سیاسی را صلح آمیز از دولت شهید داکتر نجیب الله بنیاد گرایان تسلیم شدند یک روز هم در افغانستان جنگ خاموش نبوده، تجاوز با مال و منال مردم، کشتار دسته جمعی، غارت بیت المال، همکاری با تروریزم، سازمان دادن انتحارها و انفجارها، فساد گسترده و ثروتمند شدن غیر قابل باور و اتوماتیک، اندوختن سرمایه از هیچ تا به پنجصد میلیون دالر و هزار میلیون دالر و به هزاران جنایت و خیانت دیگر که مردم افغانستان شاهد آن اند و دولت های افغانستان با انجام این اعمالی ضد انسانی حکم محکومیت خود را به دست خویش صحه گذاشته اند، اگر تا به حال مجرمین به محاکمه کشانده نشده اند و به کیفر نرسیده اند مردم افغانستان می ترسیدند، زیرا نمی خواستند گرفتار توطیه و سزای مرگ شوند ورنه از ابتدا اعمال جنایتکارانه دولت های جهادی، طالبی و جهادی- طالبی « کرزی» و « غنی» محکوم و نفرین شده است و خوشبختانه که اسناد، مدارک، آمار و امثله به شکل کاملا مشخص، مستند و روشن مبنی بر فساد، چپاول، جنایت، شیادی و سواستفاده آنان از قدرت دولتی وجود دارد.

خلاصه اینکه: با توجه به رویدادهای نوین درامریکا و بررسی سیاست های نو، نگارنده منظرگاهی یک دولت واقعا دموکراتیک و مردمی را در آینده نه چندان دور در افغانستان می بینم، زیرا  ماهیت دولت کنونی را چور و چپاول جان و مال مردم افغانستان تشکیل می دهد و این ها همه مور و ملخ جهت دزدی و غارت افغانستان و کمک های جامعه بین المللی جمع شده اند، آرزوی این دولت ها هیچ وقت خدمت به مردم نبوده و هرگز به ترقی وطن و سعادت خلق مصمم نبوده اند، همین که  کمک های جامعه جهانی قطع و یا محدود شود و یا جامعه جهانی و امریکا از آنها گذارش مصارف میلیاردها دالر را بخواهند، که بعید هم نیست، در چنین شرایطی « تاج را از سر خویش برداشته » فرار را بر قرار ترجیع می دهند و وحشتناک تر برای آنان این است که: آنها خطر بازخواست و محکمه تودهای مردم را نیز درک می کنند، با جنایات، بی مسوولیتی ها، و خیانت های که صورت گرفته ثابت ساخته اند که لیاقت یک محکمه ملی و یا بین المللی را دارند.

با این وصف، اگر گاهی حادثه ای را پیش از وقوع آن احساس کرده باشید، فرار سران دولت افغانستان همانطور است، خطری جدی وجود دارد که دولت فعلی در یک معامله با تروریزم و وهابیت این وطن را برای آخرین بار فروخته و از کشور فرار نمایند.

هموطنان عزیز، نیروهای مترقی، احزاب سیاسی چپ میهن پرست و شخصیت های با اعتبار ملی و بین المللی در چنین شرایط بد و بحرانی چه باید کرد؟

آیا سکوت کرد؟ یا بی تفاوت و سیل بین بود؟ آیا غفلت کرد و غافل گیرشد؟ یا در پی چاره و یافتن راه های علمی، عملی و صلح آمیز و بدون خشونت آن برآمد؟

اما چطور؟

تدابیریکه برای نجات افغانستان گرفته شود قرار ذیل است:

- عملی نمودن «  طرح بخاطر رسیدن به صلح » که نگارنده بتاریخ ۲۴جنوری ۲۰۱۶ نوشته ام.

- آماده گی نیروهای چپ و مترقی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری. برای معلومات بیشتر به نوشته نگارنده:«  چپ بر روی امواج رای توده ها به قدرت بر می گردد » مراجعه شود.

- تسلیم مسالمت آمیز دولت به « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی».درمورد چگونگی و میکانیزم آن به نوشته ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶ ترسایی نگارنده زیر عنوان:« چپ بر روی امواج رای توده به قدرت بر می گردد.» مراجعه شود

 من باور کامل دارم که سیاستمداران افغانستان، عناصر مترقی و میهن پرست صلاحیت و فهم ساختار و تشکیل « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی » را دارند، اما بی جا نخواهد بود اگر چند کلمه در این مورد به عرض برسانم.

« شورای سیاسی احزاب چپ و مترقی » متشکل از تمام احزاب سیاسی صلح خواه، ترقی پسند، چپ و دموکرات افغنستان است است، که به مثابه یک نیروی یگانه و متشکل بسیج کننده تمام مردم افغانستان دریک « جبهه ملی » به خاطر پایان جنگ و اسقرار صلح، ترقی، دموکراسی و امنیت دایمی در افغانستان عمل می نماید، سازماندهی این شورا بدون شرکت فعال و همکاری مستقیم جزایر جدا شده از « حزب وطن»  غیر ممکن است، بر شالوده این باور تشکیل « شورا سیاسی احزاب » تنها و تنها در صورت اتخاد و همکاری همه جانبه نیروهای مترقی و میهن پرست امکان پذیر است. زمان و شرایط سیاسی برای تمام احزاب چپ بیدار باش و هوشیارباش می دهد که خود را برای مکلفیت و رسالت مقدس خویش نجات وطن و مقابله با دسایس و توطیه ها تجهیز کنید.

شرایط نوین در جهان به نفع وطن پرستان و نابودی تروریزم و بنیاد گرایی است، اما از آنجایی که ارتجاع و بنیاد گرایی«  سخت جان » اند و توطیه گر.تا به فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان که پیروزی حتمی از نیروهای مترقی و چپ است کدام تدابیر را در نظر گرفت:

- در صورت تشدید حملات تروریستی.

- درصورت فرار سران دولتی افغانستان و به وجود آمدن خلا قدرت.

 - در صورت وقوع حملات احتمالی بالای قوای خارجی و یا اتباع خارجی در افغانستان، این توطیه امکان دارد، زیرا دشمنان دولت جدید امریکا می خواهند وانمود کنند که سیاست خارجی دولت جدید علمی و عملی نبوده و آنرا بدنام نمایند، که آغاز «گدو ودی» ها را از توطیه علیه ستر جنرال عبدالرشید دوستم شروع نموده اند.

- در صورت تسلیمی و فروختن قدرت سیاسی به تروریستان و وهابیت.

  در وقوع تمام این حوادث شورای احزاب سیاسی و نیروهای چپ و مترقی، باید آماده گی کامل مبارزه با این شرایط ناگوار و ناآگاهانی را داشته باشند، تا یک بار دیگر مردم افغانستان چپاول نشده و توده های بی گناه و بی دفاع به خاک وخون کشیده نشود. اما چطور؟

نیروهای که امکانات بیشتر مادی و معنوی را داشته و درخور توانایی نبرد را جهت جلوگیری از این وقایع و حوادث ناگوار و ناآگاهانی و دفاع از وطن و مردم را دارند ، امکانات سترجنرال عبدالرشید دوستم معاون اول رییس جمهور و توانایی های شخصیت با اعتبار سیاسی و مذهبی افغانستان جناب سید منصور نادری است، همچنان متحدین دوران حاکمیت دموکراتیک (حزب وطن) و اعضای سابق حزب وطن می توانند نقش برازنده ای را در امر صلح و ثبات در کشور و دفاع از میهن و مردم داشته و به خاطر ساختن و سازماندهی « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی»  و « جبهه ملی »  به هدف اشتراک فعال در انتخابات ریاست جمهوری آینده و پیروزی مردم افغانستان  سهمگیری، کار و پیکار آنان دارای اهمیت بزرگ سیاسی می باشد.

گفتن این نکته ضروری است که: سرنوشت افغانستان و مردم آن مصرانه و پیگیرانه می خواهد که بی درنگ اختلافات فرعی را کنار بگذارید و به مبرم ترین و فوری ترین خواست جامعه و مردم ما پاسخ داده و تلاش نمایید، (بعد از نجات وطن تصفیه گله و گذاری ها)،  این عمل شجاعانه و میهن پرستانه نه انقلاب است و نه کودتاه، این حق مسلم و قانونی مردم افغانستان است تا در حالات بحران سیاسی عمومی و بحران امنیتی تدابیر جهت نجات افغانستان اتخاذ نموده و بسوی تامین صلح و امنیت و عدالت اجتماعی حرکت نمایند.

 به این ترتیب، تشکیل«  شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی» و به دنبال آن اساسگذاری« جبهه ملی» متشکل از تمام نیروهای خواستار صلح، امنیت و ترقی افغانستان در داخل و خارج کشور وظیفه تاریخی تمام میهن پرستان راستین، شجاع و فداکار است که هرچه زود تر تلاش، سعی و کوشش خود را در این راه پر افتخار بخاطر نجات وطن و مردم آن بکار اندازند.

سوال آخر که خواننده گان گرامی به آن می اندیشند این است که از کجا شروع کرد و کدام شخصیت و کدام حزب رشته ابتکار را بدست بگیرد؟

هرکی پا کج می گذارد  خون دل ما می خوریم

شیـشـه  نـامــوس عـالــم در بـغــل داریــم  مـا

از آنجایی که تثبیت، تحکیم، پیاده نمودن و عملی ساختن این طرح در شرایط حساس و بغرنجی ملی و بین المللی و موقعیت فعلی افغانستان کار آسان و ساده نیست، به این سبب دو شخصیت سیاسی و شناخته شده ملی را پیشنهاد می نمایم در داخل افغانستان شخصیت شجاع،مدبر، سیاستمداربی بدیل که در زنده گی سیاسی خویش همیشه شکوهمندانه درخشیده است، عضوبیروی سیاسی« حزب وطن - منظورحزب دوران حاکمیت دموکراتیک است»  محترم ظهور رزمجو  و در خارج از افغانستان شخصیت با اعتبار سیاسی، با تدبیر و دانشمند عضوکمیته مرکزی « حزب وطن» - منظور حزب دوران حاکمیت دموکراتیک است ـ  محترم دوکتور حبیب منگل.

امید است که ظهور رزمجو گرانقدر و دوکتورحبیب منگل گرامی نگارنده را ببخشند، زیرا نظر آنان را در مورد این پیشنهاد قبلا خواستار نشده ام. و برای این که وطن پرستان سرگردان رهبری جهت سازمان دادن و رهبری « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی »  نشوند و هرچه زود تر در این راه گام برداشته شود این پیشنهاد را اریه کردم.

درگریبان غوطه خوردم رستم از آشوب دهر

کشـتی ام مـی بـرد طـوفان لـنگـرم آمـد بـیـاد.

به توفیق و یاری جهاندار جان آفرین

برای معلومات بیشتر در مورد به نوشته نگارنده لطفا مراجعه نمایید که به تاریخ ۲ ماه سپتامبر۲۰۱۶ تحت عنوان« پیروزی ترامپ و آینده افغانستان » نگاشته ام.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۷ـ ۲۹۰۱

          

 

  

 

 

 صــدای مهاجـــران

صدای دادخواهی وعدالت است

عبدالو کیل کوچی

 همه می دانند که در کشوری بنام افغانستان اوضاع ازهمان آغاز تحول جمهوریت با دسایس وتوطیه همراه بود . دسایسی  که بنام جهاد درخاک پاکستان  طرح و در افغانستان تحمیل شد . پس از قیام ثور با رویکار آمدن تحولات سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی  وفرهنگی که برای دشمنان داخلی و خارجی افغانستان غیرقابل تحمل بود با شعله ورشدن جنگ نیابتی مجاهدین ، افغانستان به می دان کشمکش ها و رقابت های بین المللی مبدل گردیده  وتمام هست وبود کشور به خاک یکسان شد .

دراین جنگ خانمانسوز زیرساختار های اقتصادی ، دستگاه های صنعتی ، تولیدی وکشاورزی ، بناهای فرهنگی ، مکاتب ومدارس، پل  ها وشاهراه ها ، بند وانهار یکسره نابود ؛ وکشور را به مخروبه مبدل وصدها هزار انسان را به کام مرگ فروبرد که مصیبت های فقر ، مرض ، بیکاری ، جهالت و تولید مواد مخدره را نیز درپی داشت . جنگی که میلیون ها انسان را بی خانمان و فراری نموده وجوانان را از حق کار واشتغال محروم و مردم را به گروه های مستهلکین مبدل ساخت همچنان  با انتقال قدرت بدست مجاهدین  در حمایت پاکستانی ها وغربی ها باردیگر شهرکابل به آتش و خون نشسته و افغانستان به جهنم عمومی ملت مبدل گردید. درچنین حال و هوای آشفته  دولت های بعدی وشرکای آنها نیز به جای خدمت به مردم میلیاردها میلیارد دالراز کمک های خارجی را دزدیدند وبه خاطر روز های مبادا خود به بانک های خارجی تحویل دادند .

دوام جنگ های سه ـ چهار دهه درکشور به ظهور دسته جمعی طالبان و گروهای القاعده وسایر گروه های تروریستی وداعش منجرشد .

دشمنان صلح وترقی این حامیان بین المللی جنگ و ایجاد گران تروریزم طالب و داعش که با تعقیب استراتیژی مداخله جویانه دست به بازی خطر ناکی زده دستجات تروریستی  را برای نا امن ساختن کشورما ومنطقه می خواهند افغانستان را به مرکز تروریزم و تولید داعش مبدل ساخته وازاین طریق به آسیای میانه نفوذ دهند.

 در چنین شرایط زنده گی برای عموم مردم وبالاخاصه برای جوانان وطن غیرقابل تحمل گردیده با تاسف گروه های بزرگی ازجوانان  به ناچاری راه خارج را در پیش گرفتند چیزی که غربی ها می خواستند کشورما از وجود نیروی بالنده تهی گردد، ومغزهای متفکر وشخصیت های مسلکی وتحصیل کرده در خدمت اوشان قرار گیرد. .راین میان بیش ترین قربانی از قشر جوان کشور ، کودکان و زنان راتشکیل می دهد که با دادن تلفات سنگین جانی و مالی نیمی از هزاران هزار مهاجر می تواند خود را به اروپا برسانند.

برغم مشکلات فراوانی که در شرایط مهاجرت بر جوانان سایه می افگند، هستند کسانی از سردمداران رژیم ع و غ که بی شرمانه تلاش می کنند تا شرایط زنده گی را به اروپا یی ها آرام جلوه داده عودت مهاجران را از خارج کشور ونگهداری آنها را در داخل کشورمتعهد می شوند تا مگر برعلاوه میلیاردها میلیارد دالر دزدی شده توسط زورمندان پول پرست ، پول دیگری بنام مهاجران بدست آورند تا به جیب های گندیده آنها سرازیر شود. به این ترتیب مهاجرین افغانستان ساکن اروپا را درخطر دیپورت و یا اخراج از اروپا قرار می دهند که شرم ونفرین باد برآنهایی که با سرنوشت مهاجران بازی می کنند .

همین اکنون بر اساس توافقا ت حاصله بین آنها شرایط را پیچیده ترکرده است زیرا  مهاجرانی که تمام هست و بود خود را برای رسیدن به خارج از دست داد ه به خطر بازگشت مواجه شده اند. آیا وجدان دولت مردانی که این زمینه را می سازند تکان نمی خورد .جوانا نی که اگردروطن بمانند طعمه داعش شوند وا گر ایران بروند به جنگ سوریه ویمن کشته شوند واگر راهی پاکستان شوند در زندان حبس ابدی ببیند واگر به اروپا برسند زهر بازگشت خورانده شوند پس چه راهی برای جوانان مهاجر باقی می ماند به جز سیه روزی .

در حالیکه عده یی از جوانان مهاجر در شرایط غربت ودور از عزیزان و خاک شیرین وطن آرامش فکری وعقلی خود را از دست داده  طوری که گفته می شود مصیبت خطر بازگشت وناهنجاری های روحی باعث قتل وقتال اعضای فامیل خود شده ماه ها در زندان نگهداری می شوند  وآنهایی که سلامتی خود را از دست داده ماه ها درشفاخانه ها باقی می مانند که در چنین مصیبت های هولناک  کسی نیست که در جنازه مهاجران تا هدیره ، در فاتحه رفته گان تا مسجد و در تداوی مریضان تا شفاخانه قدم رنجه کنند .

همچنان اوضاع به میراث مانده در داخل کشور متوجه کسانیست که فابریکات ،بند برق ودستگاهای صنعتی ، مکاتب ، مدارس وکشتزار ها را نابود کرده واسلحه این ناموس وطن را در پاکستان به لیلام می گذاشتند وکشورش را به ویرانه وکشت مواد مخدره مبدل ساختند گاهی وجدان شان تکان خورده فکر می کنند که جواب خدا و مردم عذاب کشیده را چه خواهند داد آیا این ها به روز بازخواست عقیده خواهند داشت که روزی در دادگاه تاریخ محاکمه و مجازات خواهند شد؟

 آیا دولت نابکار وضعیف افغانستان گاهی می اندیشد که قوماندانان خود سر داخلی که گفته می شود سلاح و مهمات به داعش می فروشند چه تدابیری را بایست در پیش گیرند وگذشته از آن طوریکه معلوم است .

درچنین شرایط جنگ وناامنی درکشور مهاجرانی که جبراً به بازگشت به کشور مجبور ساخته می شوند آیا طعمه جنگ جنایتکاران طالبی و داعشی نخواهند شد یا اینکه دولت مردان درامتداد فاجعه غارت گرانه میلیونها دالری خود حالا زیر نام پول کمک به مهاجران بار دیگر جیب های بزرگ تری دوخته اند و درکنار تمام بی مسوولیتی های شان اینک مرگ جوانان توسط دشمنان وطن را نیز با سکوت می گذرانند شرم وننگ است بر جبین آنها ننگی ابدی!

 بآنکه جوانان به مثابه  نیروی بالنده کشور بوده وطن به آنها نیاز مبرم دارد که موجودیت جوانان منحیث آکسیجن در حیات جامعه برای دفاع وطن مهم وبا اهمیت دانسته می شود؛ ولی این شرایط هولناک بوجود آمده زمینه زنده گی برای جوانان را در داخل کشور غیرقابل تحمل ساخته است  .   

 وقت آن رسیده است که  تمام نیروهای روشنفکری داد خواه وترقی خواه از احزاب سیاسی گرفته تا سازمان های خیریه وبشر دوست همه باهم دست مهاجرین تازه وارد را گرفته در شرایط دشوار زنده گی مورد پشتیبانی قرار داده شوند  ومی باید با آنها در هولناک ترین شرایط زنده گی غمشریکی کرده واز حق پناه جویی آنها قاطعانه دفاع نمود  مردم غیور وشرافتمند افغانستان به خوبی می دانند که دشمن در کمین است میتوان با هوشیاری کامل دوستان ودشمنان را از هم تشخیص داده صفوف فرزندان راستین وطنپرست اعم از سازمان های صل حدوست وعدالت پسند را تحکیم بخشید .

وقت آن رسیده است که مردم باهمصدایی فریاد های اتحاد وهمبسته گی را برای نجات وطن وبرضد تجاوزگری ومداخله ، برضد جنگ وجنگ افروزی بلند کرده همه با یک مشت پولادین با وحدت وهمبسته گی وبا اتحاد وهمدلی در یک صف مقدس دفاع از وطن متحد ویکپارچه شوند تا شرایطی مساعد گردد که به موجب آن در وطن آرامش سرتاسری بوجود آمده هیچ جوان وطن راهی دیار بیگانه نگردد.

مشرب و مکتب ما خواب پریشانی نیست

از همـین خـاک  بسازیم  جهــان  دگــری

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۷ ـ ۲۹۰۱

 

کندز:

« ازمیدان های سرد محاربوی ، تا میدان های گرم سگ جنگی»           

 

عبدالوکیل کوچی

در چنین شرایطی که دشمنان افغانستان در وجود گروه های تروریستی القاعده ، طالب وداعش به منظور ترور وقتل ، کشتاروحشت وبه آتش کشیدن هستی و تجاوز به سمت شمال کشور، به خصوص در ولایت قندوز اعزام و انتقال داده می شوند که دراثرحملات وحشتناک شان شهر قندوز را چندین بار به خاک وخون کشانیده صدها هموند قندوزی وده ها افراد قوای مسلح شهید وهزاران نفر زخمی وچند صدهزار نفر دیگر را بی خانمان ساخته ، موسسات دولتی، دیپوهای سلاح ومهمات ودارایی هایی عامه وبیت المال ، بانک ها ،مغازه ها ، دکان ها و خانه های مردم را غارت کرده و به آتش کشیده اند.

گفته می شود با وجود آزاد سازی شهر قندوز از وجود دشمنان ، هنوزهم شعله های آتش در حومه ها ونواحی شهر قندوز زبانه می کشد ومردم در زیرپاشنه های خونین دشمنان طالبی و داعشی فریاد مرگ و آزادی سر داده  ولی گوش های ناشنو و احساس منجمد مسوولان کمترجنبیده وبه فریاد این مردم بی دفاع رسیده گی لازم نمی شود زیرا که بسا فرماندهان نظامی وقوماندان های محلی به جای آن که در میدان محاربات صف آرایی نموده در خط دفاع از نوامیس مردم وآماده گی لازم جنگی در برابر دشمن ، دسایس شوم وهجوم دشمنان را عقیم بسازند ، مصروف عیاشی وخوش گذرانی بوده مردم را به میدان های سگ جنگی کشانیده ودرین کار هرزه وخلاف ارزش های اسلامی کودکان ونوجوانان را از مسیر درست زنده گی آداب واخلاق انسانی منحرف ساخته و از ریختن خون حیوان نیز لذت می برند که این خود آب انداختن به آسیاب دشمنان افغانستان بوده و پس کردن سنگ از سر راه دشمن و هموار کردن راه برای تعرض وتجاوزات بعدی دشمنان افغانستان به خاک و نوامیس وطن است. جهالت به این اندازه که در سرتاسر جهان گوشی نشنیده وچشمی ندیده باشد که انسان قرن بیست و یکم فرصت های طلایی دفاع از وطن را از دست داده خودش بدست خود قبر خود را درست می کند .

در حالیکه شهر قندوز یا کهندژ یکی از شهرهای تاریخی کشور که در واقع نماد شجاعت وطن پرستی ؛ وشهری سرشار ازعلم وفرهنگ و دانش بشری و دارای تاسیسات بزرگ علمی کانون علوم و اکادمیک عصر خود بوده و مردم شریف قندوز همچون دیگر ولایات کشور علم دوست ، بافرهنگ و سرشار از عشق ومحبت ،صل حدوست وباغیرت و افتخار بهترین همزیستی اجتماعی را دارا می باشند . ولی جبر تاریخ و گردش معکوس چرخ براین کسانی را برسرنوشت این مردم حاکم ساخته است که درگزارش ذیل وضاحت کامل دارد .

درین جا توجه خواننده محترم به گزارش مختصری ازآقای فرشاد صالح از آریانا نیوزتحت عنوان : «از میدانهای سرد نبرد ها  تا میدانهای گرم سگجنگی در قندوز » جلب میگردد .

به این مفهوم آمده است که « با سرد شدن هوا انتظار می رفت که فرماندهان نظامی به میدان های نبرد رفته و طالبان را از حومه های شهر قندوز عقب بزنند . ولی دیده می شود که هیچ برنامه ای برای سرکوب گروه های شورشی درین ولایت وجود ندارد و فرماندهان محلی به جای رفتن به میدان نبرد به میدانهای سگ جنگی رفته ودر گیر جنگ سگ های هزار دالری شان است. ارزش سگ های جنگی در میدان های سگ جنگی به هزاران افغانی و هزاران دالر امریکایی می رسد. آنجا بیش تر در روزهای جمعه گواه سگ جنگی است درین میدان وکسانی که علاقمند سگ جنگی هستند حتا در برابر هزاران افغانی وهزاران دالر امریکایی قمار می زنند» یکی دیگر از تماشاگران می گفت که : « این ها اکت می کنند ،اکت بدماشی می کنند قوماندانان....»

آقای صالحی به ادامه گفتند : « نگهداری سگ  های جنگی بدوش نوجوانان وکودکان شده است وبیش تر این کودکان به جای فراگیری آموزش وپرورش مصروف گردش سگ های جنگی اند وحتا این کودکان نیز تشویق به سگ جنگی شده اند .سال های زیادیست که فرماندهان محلی وکسانی که خود را درین حوزه ها بدماش می دانند به میدان سگ جنگی آمده وبه ارزش صدها هزار افغانی را به گونه قمار بالای سگ جنگی می پردازند.اما حکومت به ظاهرهیچ برنامه ای را برای متوقف ساختن این سگ بازی ها ندارد.»

این درحالیست که مدت کمی پس از آن اخباری به نقل از سایت وزین همایون از« کشف کارخانه بزرگ بم سازی گروه تروریستی طالبان در بلخ وهمچنان خبر اولین هنگ منسجم داعشی از ننگرهار سر بیرون کرد » به نشر می رسد . این است  شرایط  اوضاع  واین است روزگارملتی که از یک سو در چنبره و چنگال طالب وداعش و از سوی دیگر در زیر امر قوماندانان محلی به گروگان نشسته اند . اینست همان مدعیان اسلام که گاهی بنام جهاد می سوختاندند ومی کشتند  وگاهی بنام طالب و القاعده سر می بریدند  واکنون بنام داعش قتل عام می کنند . قوماندانان محلی و فرماندهان نظامی با گرفتن امتیازات کلان از دولت و اندوختن ثروت های میلیون دالری مصروف خوش گذرانی خود هستند وملتی هردم شهید را در مکاره بازار دین به بازی مضحکانه نگهمیدارند .

آنانی که در بلند گوها بزعم خود ناجی وطن خود را معرفی می کنند ، آنان نقش بازیگران بزرگ وحامیان خارجی خود را نادیده گرفته برد جنگ نیابتی متجاوزین بزرگ خارجی را  بنام خود قلمداد نموده ، آیا مدافعین اسلام همین ها بودند که ده ها بار زهرشکست طالب را چشیده واکنون با وجود پیشروی های طالب وداعش بر نوامیس همشهریان وهموندان مظلوم ما باز هم مصروف عیش ونوش وبازی با حیوانات می باشند دین اسلام وطن را همین ها نجات داده اند .

 همچنان حزب اسلامی  گلبدین که هزاران مکتب را به آتش می کشید و طلاب معارف را به جرم دانشجویی وانسان را بجرم انسایت می کشتند ، حالا از ریختن خون حیوان بی گناه نیز لذت می برند. آنها زمانی که  خواندن دروس در مکاتب را گنه کبیره می شمردند وموجودیت مکاتب را برخلاف اسلام تبلیغ کرده و به آتش می کشیدند  ولی حالا همان مدافعین پیروزمند ؟ اسلامی سگ جنگی وغارت گری را مطابق به کدام نوع اسلام جایز می دانند؟

  آنانی که زیر ساختارهای اقتصادی را تخریب ومکا تب ومدارس را به آتش کشیدند به این ترتیب جوانان را از حق کار وتحصیل محروم ساخته ومجبور می سازند که به جای تحصیل، یا اجیرطالب وداعش شوند ویا در خدمت فرماندهان محلی و پرورش دد ودام قرار بگیرند.  آیا همین بود مزایای دفاع از اسلام ؟

علمای اسلام و روحانیون که وظیفه رهنمایی و ارشاد در بین مردم را دارند کجاهستند که جوانان محروم از تحصیل را از گزند جهالت و بهره گیری فرماندهان محلی نجات دهند . نگذارند تا نوجوانان وجوانان در خدمت گروه های مسلح مخالف دولت بپیوندند . کجا هستند آن مدعیان مذهبی که در روز جمعه مبارک سگ جنگی را منع کرده ومردم را به سوی صراط المستقیم راهنمایی کنند. کودکان صغیر را به عقد زورمندان مسن نداده از حقوق انسانی آنها و هزاران کودک و نوجوان گروگان شده در دست زورمندان دفاع نمایند ، آیا آنها منحیث عالم صل حدوست مسوولیت های خود را در قبال پرسش روز بازخواست ادا نموده و در باره بدی جنگ و ارزشمندی های صلح توانسته اند که جلو جنگ را بگیرند ومردم را به امر دفاع از وطن ، صلح و نوامیس ملی بسیج بسازند . تا جایی که از ملا های پاک نهاد وطن دوست انتظار می رود که خط سیاه طالب داعش را با تمام جنایات آنها برای ملت واضح ساخته ومردم را برای عقیم ساختن ودفع تجاوزات دشمنان وطن وگماشتگان خارجی آنها بسیج ومتشکل سازند وظیفه ملاهای دینی درین مقطع حساس تاریخی تشریح وتوضیح مسایل بزرگ صلح بر جنگ است که برای مردم ارزش حیاتی دارد .

در چنین شرایط ناامن وناگوار کجاست دولت مردانی که با همه نفاق وشقاق داخلی که دارد خودش را وحدت ملی می خوانند ولی بسا فرماندهانش را به حالت خود رها کرده بی آنکه ایشان را به وظایف اصلی شان درراه دفاع از وطن متوجه ساخته مورد تشویق و پشتیبانی قرار داده واز کارهای هرزه وکشنده برحذردارد.

با آنکه قوای مسلح و امنیتی تا آخرین نفس درسنگر دفاع از هر وجب خاک وطن وبه خصوص شهر قندوز قرارداشته وشجاعانه از آن پاسداری می کند ولی نرسیدن کمک های به موقع دولتی عقب جبهه را خالی گذاشته که گاه گاهی به غلبه دشمنان منجر می شود.

در حالیکه دشمن تا لب دروازه های همه گان رسیده است دولت می باید هر چه زود تر برای مفرزه های مسلح دفاعی قندوز وسایر ولایات نا امن تدابیر اکمالاتی لوژیستکی ومساله تعلیمات مداوم مسلکی وآموزه های میهنی را در صدر وظایف خود قرارداده وبلند بردن ظرفیت توانایی قوای مسلح در نقاط استراتیژیک کشور وبه خصوص قندوز از الویتهای کاری دولت باشد . در غیر از آن اگر اوضاع نابسامان وخودسری ها چنین ادامه یابد، چه می توان از دولت ونهادهای دولتی توقع نموده وبه کدام چشم اندازی امید وار وبه آینده روشن باورداشت .

در چنین حال و هوا یگانه راهی که برای ملت باقی مانده است آنست که تمام مردم آگاه وچیزفهم کشور اعم از گروه های وطن پرست وصلح دوست ، احزاب وسازمان های سیاسی علما و روحانیون پاک نهاد کشور در یک طیف وسیع و در یک تشکل عظیم وگسترده ملی بسیج شوند تا فرصت های ناچیز موجود بدفاع از وطن ونجات مردم زمینه ختم جنگ را فراهم سازد و به صلح پایدار دسترسی حاصل گردد وبه این ترتیب از وطن آبایی مان دفاع لازم صورت بگیرد .

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۷ـ ۲۱۰۱

به نظر من نظام مختلط گزینه مناسب است!

( مساله  نظام سیاسی)

 

ډاکترحبیب منګل


در این اواخر بحث نظام و تعدیل نظام سیاسی درحلقات سیاسی کشور مجددا بالا گرفته است . برخی از این حلقات به این نظر اند که نظام کنونی ریاستی به (  نظام پارلمانی ) تعدیل شود،  وعده ایی هم خواهان حفظ نظام کنونی ریاستی اند ،  وبرخی خواستارایجاد نظام ریاستی - صدراتی ( ریس جمهور + صدراعظم ) درنظام کنونی ریاستی هستند ؛ و اما عده دیگری ( نظام مختلط ریاستی - پارلمانی) را برای کشور مناسب می دانند. قبل ازاینکه دراین موضوع ومساله نظر خود را ابراز نمایم ؛ برچیستی و ویژه گی نظام های سیاسی ویا حکومتی متذکره مکث می نمایم :


نظام ریاستی :
کشور ما بر اساس قانون اساسی خویش نظام ریاستی را برگزیده است که نتیجه تفکیک کامل قواست. در این نظام رییس ‌جمهور که با رای مردم انتخاب می ‌شود ؛ ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد و از قدرت قابل توجهی در رهبری هر سه قوه دولت برخوردار می باشد . اعضای کابینه را تعین؛ و برای تایید و یا رد به پارلمان ( قوه مقننه ) معرفی می نمایند. و  ولسی جرگه حق رد؛ استیضاح وسلب اعتماد کابینه دارا می باشد ومجلس حق انتخاب رهبری ستره محکمه کشور را نیز بر عهده دارد و از صلاحیت پشنهاد درمورد محاکمه ی جمهور نیز برخوردار می باشد ؛ دراین نظام حکومتی قوه قضا نیز از استقلال کامل برخوردار است .


نظام پارلمانی:
نظام پارلمانی یا مجلس‌ محوری نوعی نظام حکومتی است که از تفکیک نسبی قوا ایجاد می ‌شود . در نظام پارلمانی ، قوه مجریه از دل قوه مقننه می برآید و لذا قوه مقننه برقوه مجریه بر تری حقوقی و قانونی دارد  و همانگونه که آن را به وجود می آورد، منحل هم کرده می تواند . در این نظام ؛ رییس کشور ( پادشاه یا رییس‌ جمهور ) و رییس قوه مجریه ( صدراعظم یا نخست وزیر ) دو شخص متفاوتند ؛ رییس کشور نقش مهمی را برعهده ندارد و قدرت اصلی در دست نخست ‌وزیر قرار دارد که از اکثریت پارلمانی ومعمولا ( اکثریت حزبی ) ازسوی رییس دولت موظف و توسط پارلمان انتخاب می‌ شود . دراین نظام قوه اجراییه و قوه مقننه درهمکاری با یکدیگر فعالیت می‌ کنند و از ابزارهایی برای تاثیرگذاری و نفوذ بر یکدیگر برخوردارند. کابینه حق پیشنهاد قانون به مجلس و شرکت در مذاکرات و مباحثات مجلس نماینده گان را دارند و پارلمان نیز حق سوال، استیضاح و دادن رای عدم اعتماد به کابینه را دارا می باشد  ودر مقابل رییس‌ دولت ( رییس جمهور ) نیز حق دارد پارلمان را منحل کند . دراین نظام قوه قضا از استقلال معین برخوردار است .بنآ در نظام پارلمانی تفکیک نسبی قوا حاکم است و قدرت مطلق را نه پارلمان به عنوان مرجع مشروعیت بخش و نه قوه ی اجراییه دارد .


نظام مختلط:
در نظام حکومتی مختلط (نیمه پارلمانی- نیمه ریاستی)، آمیزه ای از نظام های ریاستی و پارلمانی است. در اینگونه نظام ؛ رییس جمهور که عالی ترین مقام کشور است و درانتخابات مستقیم مردم برگزیده می شود ؛ دارای صلاحیت های گسترده نسبت به نخست وزیر برگزیده شده از سوی پارلمان می باشد .اما نخست وزیر که به پشنهاد رییس جمهور از میان اکثریت پارلمانی موظف وکسب رای اعتماد پارلمان انتخاب می شود نه فقط دربرابر پارلمان بلکه در برابر ریس حمهورنیز مسوول و پاسخ گو می باشد.
درنظام مختلط ؛ همکاری قوه مقننه و قوه اجراییه از الزمات اساسی می باشد ، قوه اجراییه ازحقوق مشارکت در امورقانونگذاری ؛ حضور در پارلمان و تدوین آیین نامه ها برخوردار است و درمقابل قوه مقننه نیز از حق نظارت کامل به مثابه تمثیل کننده بخشی ازحاکمیت ملی برقوه اجراییه ؛ استجواب ؛ استیضاح و عزل اعضای کابینه وساقط ساختن حکومت ؛ تصویب بودجه، حق نظارت، حق تحقیق و بررسی در امور اجرایی و حق مشارکت در امور اجراییه  برخوردار است.
هر چند که انتخا ب از میان سه نوع نظام ؛ بر مبنای ویژه گی های ومتناسب به سطح توسعه سیاسی و فرایند استفرار دموکراسی صورت می گیرد وبه طور کل هیچ یکی از این نظام های حکومتی ناکار آمد گفته شده نمی تواند و کارآمدی ونا کار آرایی آن به سرشت قدرت و حاکمیت ومجریان نطام منوط ومشروط است .
و به نظر من گزینه مناسب برای کشور ما « نظام مختلط ریاستی - پارلمانی » می باشد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۹۰۱

نقش مبارزات ملی و تاریخی مردم کشورما در تاسیس ح د م خ ا

 

علی رستمی 

پنجاه ودوسال قبل در ۱۱ جدی خورشیدی ۱۳۴۳ به خاطر « رنجهای بیکران مردم افغانستان» جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان ، درشهرکابل تشکیل گردید ، این امر رویدادی بسی عظیم و تاریخی بود درحیات سیاسی واجتماعی زحمتکشان افغانستان. 

افغانستان مانند بساکشورهای منطقه و جهان دارای تاریخ باشکوه و مشحون از مبارزات دلیرانه و وطن پرستانه می باشد . نیروهای روشن ضمیر ، ملی و وطن پرست کشورما، بادرک از ارزش های دموکراتیک ، بخاطر آزادی ، گسترش عدالت اجتماعی و تحقق مولفه های قانون بشری براساس جو سیاسی که پیش و بعد از جنگ اول جهانی و دوم درجهان بوجود آمده بود، با تشکل سازمان ها وحلقات قانون خواهی به مبارزه سیاسی واجتماعی در جامعه قد علم کردند. مشهورترین حلقات وگروه های سیاسی  نخستین بار زیر نام نهضت « مشروطه خواهان » به مبارزه علیه نظام خود کامه حاکمیت فیودالی  و استبداد شاهی الی ختم حاکمیت حبیب الله خان رشد و گسترش پیدا کرد. بعد ازکشته شدن امیرحبیب ا لله توسط اعضای این نهضت نظام جدید مترقی وملی تحت رهبری امان الله خان غازی  تشکیل شد. امان الله خان بعد از اعلام استقلال افغانستان از انگلیس ها ، تشکیل حکومت اصلاحات مترقی را روی دست گرفت. 

 در گام نخست حلقات روشنفکری درپایتخت انکشاف کرد. این گروه های  اصلاح طلب درمحور سه گروه وسازمان ها بنام: لیبرال های دربار که درآرزوی اصلاحات دردرون نظام بودند.گروه دومی: حزبی را بنام «جمعیت سری ملی»   که عمدآ تحصیل کرده های دموکرات را تشکیل میدادند ، درمکاتب کابل اهداف ومرام خود را ازطریق ترور وکودتا می خواستند عملی سازند. 

دسته سومی: روشن کران  وتحصیل کرده گان انفرادی بودند، که خارج ازدربار به شکل انفرادی براساس رفاقت های شخصی مبارزه می نمودند.اهداف آنها درقدم اول دولت مشروطه واصلاحات اجتماعی ـ اقتصادی در جامعه بود. این نهضت روشنگری الی حکومت امانیه بنام مشروطه خواهان درتاریخ یاد گردیده اند.  بعد ازسقوط دولت امانیه این سازمان ها وحلقات در زمان پادشاهی حبیب الله کلکانی و پادشاهی نادرخان غدار که فضای ترور اختناق سیاسی حاکم شده بود، به اثر استبداد وظلم بی رحمانه ضد بشری نادر خانی ،همه متلاشی ، پراگنده و یا بنام  مشروطه خواهان  کشته و زندانی شدند. بعد ازکشته شدن نادرخان ،پادشاهی ظاهرشاه و رویکار آمد ن  صدارت شاه محمود خان با اعلام دموکراسی و قوانین دموکراتیک و شروع آزادی وانتخابات بلدیه وشورای ملی ،احزاب وحلقات جدید با تشکیلات و مرام های مترقی ،در موجودیت فضای نوین سیاسی جهان،   بعدازجنگ دوم جهانی و دوقطبی شدن جهان درمحور نظام های کاپیتالیزم وسوسیالیزم ،  بوجود آمدند. ازآن جمله حزب ویښ زلمیان، حزب دولتی دموکرات ملی، جمعیت وطن و حزب خلق تشکیل گردید، که توسط روشنفکران ملی و دموکرات باشتراک نماینده گان اقشار جامعه با برنامه های ملی ودموکرات مترقی ومتاثر از ایده های سوسیالیستی ولیبرالیستی که درجهان حاکم بود، بنیان گذاری شده وهرکدام برای اهداف خویش درمیان مردم فعالیت می نمودند.  

 بعد از ختم صدارت شاه محمود و محمد داوود خان ، داکتر یوسف خان  برای اولین بار خارج ازخانواده سلطنتی به صدراعظمی انتصاب گردید. که پاد شاهی مطلقه به مشروطه اعلام  وپارلمان دوباره فعال وضمنا آزادی های فرهنگی که بنام آزادی« نیم بند وتاجدار» مشهوراست بوجود آمد.قانون احزاب تدوین وبرای توشیخ به محمد ظاهرشاه سپرده شد، اما تا اخردوره سلطنت  امضا نگردید.با آنهم حلقات وگروه ها وشخصیت های سیاسی با استفاده از وضع بوجود آمده استفاده کرده واحزاب مورد علاقه خویش را تشکیل وبه شکل نیمه علنی ومخفی به مبارزه آغاز نمودند . از آن جمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان به ادامه مبارزه آزادیخواهانه وعدالت پسندانه نیاکان ونسل های گذشته، به تاریخ ۱۱جدی سال ۱۳۴۳ خورشیدی برابر اول جنوری سال ۱۹۶۵ ترسایی با پرپایی نخستین کنگره خود به اشتراک نیروهای ملی و دموکراتیک ، تحت کمیته تدارک تشکیل گردید. دراین کنگره  شادروان نورمحمد تره کی منشی عمومی و شادروان ببرک کارمل منشی اول کمیته مرکزی حزب دموکرات خلق افغانستان با رآی سری ا نتخاب شدند . برای اعتلای  ریشه های  بنیادی امور جامعه و نابودی کامل مناسبات عقب مانده یی فیودالی ، ظلم واستبداد سلطنتی و ملک الطوایفی وایجاد جامعه نوین مترقی ، گام به  میدان مبارزه  سیاسی ،اجتماعی واقتصادی  گذاشت .درزمانی کوتاهی توانست که هزارن تن ازنماینده گان پیشتاز ونخبه گان تحصیل کرده و روشن ضمیر را به دورخود بسیح نماید، و با رویکردهای مختلفی مبارزه درجامعه به مثابه نیروی مدافع زحمتکشان اعم از کارگران، دهقانان وسایر اقشار اجتماعی تبارز کرد ،از طریق میتنگ ها ومحافل سیاسی ومبارزه پارلمانی ازشهرت عظیمی درمیان توده های برخوردار گردیده ، صدای برحق مردم را  با رویکردها وگفتمان مختلفی سیاسی به گوش حاکمان وقت می رساند.برای بهبود زنده گی مردم ، رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان ازانجمله شادروان نورمحمد تره کی و زنده یاد ببرک کارمل با مسوولین بلند پایه دولت وحکومت های وقت ، برای اصلاح جامعه به نفع مردم  از نزدیک ملاقات وپشنهادات ها ونظریات خودرا ارایه می داشتند، طوریکه رفیق وکیل یکی از با تجربه ترین کادرهای رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان درکتاب زیرعنوان «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان » درصفحات ۱۰۶ ،۱۰۷ و۵۵ در مورد تماس و ملاقات های  رهبری حزب  با رهبران حکومت وقت ، براساس نیت نیک مردم دوستی وخدمت به وطن  به مثابه شخصیت های ملی و دموکراتیک برای بوجود آوردن اصلاحات ، غرض تحقق ارزشهای بشری  و پلان های مترقی به نفع کارگران و زحمتکشان مشوره های لازم ارایه می کردند .بر علاوه ازطریق  پارلمان  در انتخابات دوره دوازده وسیزده شورا درداخل پارلمان توسط نماینده گان منتخب حزب مانند جاویدان نام ببرک کارمل ،اناهیتا راتب زاد ونوراحمدنور به  سمع شان رسانیده می شد. ح د خ ا بعد ازتاسیس ،مرامنامه واهداف دور نزدیک خود را ،توسط جریده خلق و پرچم برای درک و روشنی اذهان مردم به نشر می سپرد، که مورد پشتبانی واستقبال نیروهای ملی ودموکراتیک  قرارمی گرفت. شادروان ببرک کارمل  درمقالات منتشره در پرچم ،اهداف، وظایف وسیاست های حزب را توضیح می داد و چنانچه شادروان کارمل درسر مقاله شماره نخست جریده پرچم  تحت عنوان« نگاه به وظایف ملی ما دراین مرحله تاریخی» در رابطه هدف غایی حزب که درمرامنامه منتشره ح.د.خ.ا که درجریده خلق ازآن ذکر بعمل آمده بود چنین نگاشته است:« افغانستان درمرحله مبارزه وجنبش دموکراتیک وملی قرار دارد،نه درمرحله"هدف غایی"که بعضی ها ناشیانه وعوامفریبانه آنرا بحث مساله روز وجز وظایف وهدف نزدیک سیاسی طرح میکند» . 

 رهبری ح.د.خ.ا از جمله شادروان ببرک کارمل  معتقد بودند، که مبارزه مسالمت آمیز وروشنگرانه ملی ومترقی برای تغیرات بنیادی وترقی خواهانه وعدالت پسندانه،با فعالیت سیاسی میان مردم ،با ارتقای  سطح شعور مردم ،  به تدریج می تواند درافغانستان با پشتبانی وسیع مردم عملی شود؛ هرگونه عمال ماجراجویانه ای نظامی را برای رسیدن به هدف رد می کرد. طوریکه رفیق وکیل درکتاب «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان »  به استناد از قول حسن شرق در مورد ملاقات محمد داوود و ببرک کارمل قبل از کودتای 26 سرطان 1352 درصفحه 137 جلداول چنین نگاشته است: « ببرک کارمل: چون شما(محمدداوود) مطابق قانون اساسی حق فعالیت سیاسی ندارید، اگر بخواهید می توانید از سه طریق استفاده نمایید. 

۱ـ یک روزنامه یا جریده بنام شخص دیگر امتیاز بگیرید ونظریات خودرا به نشر برسانید تا زمینه فعالیت های سیاسی شما میسر و مساعد گردد. 

۲ـ اگر امکان داشته باشد، با اعلیحضرت راه مفاهمه را باز نمایید و بهترین راه خدمت گزاری به شما این خواهد بود که شما در صورت امکان نایب سلطنه شوید. 

۳ـ کودتا با روش مبارزه ایدیالوژیکی  ما  متضاد بوده وآنرا یک عمل خاینانه وضد منافع ملی می شماریم وهرکسی به این راه اقدام کند ما طرف مقابل آنها قرار خواهم داشت.»  

  مقالات واسناد تاریخی گواهی می دهد که حزب دموکراتیک خلق افغانستان به صفت حزب ترقی خواه وملی از بطن جامعه روشنفکری بر اساس الگوهای تاریخی و ملی بوجود آمده ، و تغیرات دموکراتیک ملی  رابه نفع مردم در اولیت های وظایف اهداف خود قرار داده بود. اما وضع سیاسی ملی ، جهانی ومنطقه وی ،که براساس کشمکش های جنگ سرد میان دوقطب  امپریالیزم وسوسیالیزم در راس امریکا واتحادشوروی وجود داشت ،ح.د.خ.ا مجبور شد، تا بایکی ازاین قدرت ها پیوند همکاری و دوستی را بعداز کسب قدرت انتخاب نماید. حزب بنابر تجارب تاریخی، بعداز کسب قدرت در هفت ثور ۱۳۵۷ خورشیدی ، برشالوده یی مناسبات دوستی وهمکار و حسن همجواری که درفرآیند تاریخی بعد ازکسب استقلال افغانستان از زمان حکومت امانیه الی سقوط دولت جمهوری داوود خان با کشور اتحادشوروی سوسیالیستی وجود داشت،آنرا تمدید وبا رویکرد نوین سیاسی، به خاطر پشتبانی وتحقق اهداف انقلابی خویش  ادامه داد.به این رو ،قراردادهای جدید میان هردوکشور برای همکاری های  وکمک های بزرگی اقتصادی ،اجتماعی  ونظامی  بعد ازقیام نظامی هفت ثور توشیح، ودرعمل بادرنظر داشت شرایط حساس  وپیچیده یی کشور به مردم افغانستان صورت گرفت.  

 زمانیکه جمهوری  دموکراتیک  جوان افغانستان ، تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوجود امد ، آعمال تخریبکارانه توسط احزاب بنیادگرایی اسلامی وعقب گرا که قبل از قیام هفت ثور درزمان  محمد داوودعلیه نظام جمهوریت  وی به پاکستان لانه کرده بودند؛  در گوشه وکنار افغانستان  قیام های مسلحانه را با کمک دولت پاکستان و جهان غرب درراس امپریالیزم امریکا سازماندهی و شروع نموه بودند، با ازبین رفتن دولت محمد داوود دست ازاین عمل شنیع وحنایتکارانه دست نه کشیدند ،بلکه تحت رهبری دستگاهی جاسوسی ای. اس. ای  کمپ های  نظامی راغرض تربیه آنها درخاک پاکستان گسترش داده و برای تخریب کاری وخشونت وازبین بردن نهادهای مردمی واجتماعی دولت، به افغانستان زیر نام جهاد گسیل داشتند، وکوشیدن تا نفاق و دشمنی را درمیان افغان ها تشدید  بدهند، تا دولت جوان دموکراتیک افغانستان رادرنطفه خفه واهداف باداران منطقه وی وجهانی خودرا عملی سازند. جنگ های تخریبی احزاب هفت گانه وهشت گانه یی پاکستان وایران مجهز با سلاح های مدرن غربی از یک سو و اختلافات درونی جناحی حزب وتندروی و افراط گرایی باند امین درجهت تحقق برنامه های  دولتی از دیگر سو، زمینه ساز تشدید قیام های مسلحانه  دژخمیان گروه های احزاب اسلامی درگوشه وکنار کشور وپیش روی آنها در نقاط مختلفی کشور گردید ، هرروز فضای سیاسی در دردرون حزب و دولت میان رهبران  متشنج ترمی گردید . این امر باعث تضعیف روحیه رزمی دفاع از حاکمیت دولت وسقوط شهرها بدست اِعمال نیروهای پاکستانی  وایرانی میشد. حفیط الله امین برای غضب قدرت از هیج نوع اعمالی فردمنشانه درخارج وبیرون دولت وح.د.خ.ا دریغ نمی ورزید؛ برای رسیدن به این هدف ، تمام مخالفین خود را کنار زده ،ازجمله  شادروان نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق را، ناجوانمردانه توسط افرادخود به شهادت رسانید ، که  این عمل باعث تشدید تشنج وبر خوردهای مسلحانه ، میان طرفداران  تره کی و امین  درداخل حزب گردید ؛ افغانستان دریک باتلاق کشمکش های سیاسی داخل حزبی و گروهای مسلح تنظیم های جهادی خارجی تبدیل ، وحاکمیت دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به سقوط مواجه شده بود . بر اساس  این همه حرکات های ماجراجویانه حفیط الله امین درسطح منطقه وجهان باعث شد، تا اتحادشوروی برای نجات حزب ودولت ج د ا  وحفظ  امنیت سرحدات جنوبی خود ،نظر به تقاضای دولت ج ا که درزمان زمامداری حفیظ لله امین و تره کی چندین بار تقاضا شده بود، کمک نظامی خودرا برای دفاع از ج د علیه تجاوزات کشورهای منطقه که با پشتبانی ایالات متحده امریکا ،ایران وعربستان سعودی  صورت می گرفت به افغانستان اعزام نماید، که بعدازآن فصلی جدیدی سیاسی درکشور گشوده شد. عبدالوکیل در کتاب « از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان » علت اعزام عساکر شوروی را چنین بازتاب داده است

۱ـ قتل نورمحمد تره کی،

 ۲ـ ترس از ارتباط امین با سی. آی.ای ونزدیکی با پاکستان،

 ۳ـ قیام ها واعتراضات مردم علیه استبداد رژیم در ولایت،

 ۴ـ نگرانی وتشویش اتحادشوروی ازمداخله امریکا

 ۵ـ نگرانی وتشویش اتحادشوروی از سرحدات جنوبی آن کشور،

۶ ـ عدم تصویب معاهدهء سالت 2 وحضور نیروهای نظامی امریکا درخلیج فارس،

 ۷ـ بهبودی روابط امریکا وجمهوری توده یی چین،

 ۸ـ نصب راکتهای میان برد اتومی دراروپایی غربی،

 ۹ـ فرضیه توسعه طلبی نظام سوسیالیستی جهانی و دستیابی به آبهای گرم ." 

همچنان به ادامه می افزاید: «چنانچه درتمام فیصله ها وتصامیم رهبری اتحادشوروی دراین دوران دلواپسی ودودلی، درمورد فرستادن قوای شان به افغانستان بطور روشن و واضح مشاهده می گردد. آنها تمام خطرات وعواقب فرستادن قوای نظامی خود را به افغانستان می دانستند . چنانچه  به تقاضای های مکرر تره کی وامین برای فرستادن به اشکال گوناگون بطور کلی جواب رد می دادند. ولی بالاخره به خواست آنها جواب مثبت داد ودرآغاز واحد های کوچک وبعدأ نیروهای تقویتی بیشتر نظامی را درمناطق حساس چون میدان هوایی بگرام وتپهء تاج بیگ فرستادند.» 

 بعد از تحول شش جدی ۱۳۵۸  نظر به فیصله رهبری جمعی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا شادروان ببرک کارمل به حیث منشی ورییس شورا انقلابی ج دا که بعد ازقیام نطامی هفت ثور منشی اول کمیته مرکزی ح .دخ.ا ومعاون شورای انقلابی جمهوری د ا نیز دراین پست وظیفه داشت، انتخاب گردید. رهبری جدید درحزب ودولت در تلاش بودند، تا تمام انحرافات که درزمان امین بوجود آمده بود آنرا اصلاح وانقلاب را به سوی مسیر درستش سوق واداره نمایند.   شوربختانه که دشمنان داخلی وخارجی انقلاب ثوربه سطح منطقه وجهان یکبار دیگردست را باهم یکی کرده جنگ اعلام ناشده  را علیه دولت ج دا گسترش و سازماندهی  نمودند. با قراردادن سلاح های مدهش پیشرفته  به اختیار نیروهای عقب گرایی تاریک اندیش وسنت گرا،جنگ را علیه نیروهای مترقی ودموکرات به یک جنگ طولانی ایدیالولوژیکی تبدیل نمودند. تمام امکانات و نیروی خویشرا دراین عرصه بسیج ساختند، تا پای شوروی درافغانستان  هر چه چُقرترفروبرود ، تا انتقام شکست جنگ ویتنام را از اتحادشوروی بگیرند.  وکیل از نقل از ولیم کیسی رییس سابق سی .آی.ای  درمصاحبه با رادیوی بی بی سی در ۳۰ دسمبر ۲۰۰۴ درصفحه ۳۹۸ کتاب « از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دمکراتیک افغانستان» نگاشته است:« به بسیاری آرامی ، اکثر دولت های شرق میانه وعربی ، زندان های خودرا از افراد مضر خالی وآنها را به امید های فراوان به جهاد فرستادند تا درانجا شهید شوند. تعدادجنگ جویان خارجی وعربی  درافغانستان به ۶۰ هزارتن میرسند». 

چنانچه نظر به اظهارات برژنسکی مشاور امنیت ملی امریکا ، درکتاب «حقایق پشت پرده افغانستان» بقلم سلیک اس هاریسون در رابطه به تصمیم گیری  تشدید جنگ در افغانستان چنین تحریر یافته است: « دراواخر ۱۹۷۸ واوایل ۱۹۷۹ میلادی برژنسکی ودابس هرکدام روی اهدافی که مخالف دیگری بود، کارمی کردند. برژینسکی به طور مداوم سعی می کرد رییس جمهور را ترغیب کند که صلاحیت های کمیته بررسی سیاست خارجی سیا به سرپرستی وزیر خارجه را به کمیته هماهنگی ویژه شورای امنیت ملی ـ که خود او به عنوان مشاور امنیت ملی تصدی آن را به عهده داشت ـ انتقال دهد وبدین ترتیب اختیارات ونس( وزیر خارجه امریکا در زمان کارتر) را کاهش دهد دراین صورت برژنسکی می توانست یک سری اقامات تهاجمی علیه شوروی انجام دهد تا پای ان درقضیه افغانستان کشانیده شود، بدون اینکه وزارت خارجه چیزی زیادی ازآن بدانند.» بنان از شواهد فوق معلوم است که ایالت متحده امریکا پیش از آمدن قوتهای اتحادشوروی درافغانستان پلان های شوم تخریبکارانه ومدهش ضد بشری رادرمقابل زحمتکشان افغانستان طرح ریزی میکرد. 

با کمک های مادی ومعنوی اتحادشوروی و تدابیر وتحقق پلانهای مترقی به نفع کارگران وزحمتکشان کشور کارهای بسی عظیم وبی شایبه درطول ۹ سال ازموجودیت نظامیان شوروی درافغانستان انجام کردید . با نهادینه ساختن حکومت قانون وحقوق مساوی زن مرد براساس ارزش های شهروندی  وتطبق پلان های اقتصادی و اجتماعی به نفع زحمتکشان اخص کارگران، دهقانان وکارمندان دولت وسایر اقشار متوسط ومرفه ساحه نفوذ دولت ج دا هرروز بیشتر تحکیم می یافت ، مردم به حقانیت آرمانهای ح د خ ا پی می برد اند.درتما م عرصه اقتصادی واجتماعی ونظامی غرض ، تامین امنیت کشور سهم فعال می گرفتند. گروه های عقب گرایی اسلامی آهسته آهسته اعتماد ونفوذ خوی شرا درمیان مردم از دست می دادند . اما با رفتن عساکر شوروی ها به کشور شان مطابق به قرارداد مورخ ۱۴ اپریل ۱۹۸۸میان وزرای خارجه افغانستان وپاکستان در ژنیو و اعلام مشی مصالحه ملی یک جانبه از جانب شادروان نجیب الله عساکرشوروی  به ان شتاب که امده بودند به همان شتاب، رفتند. بعد ازان دولت جمهوری افغانستان  سه سال دفاع مستقلانه ازخود نمود. اما متاسفانه که باز هم تاریخ  به اثر اختلاف های درون حزبی وخودخواهی ها وفردمنشی های رهبری فرگشت کرده وبا  تغیر جهان دوقطبی به یک قطبی با ازبین رفتن اتحادشوروی ومعامله های سیاسی بالای سرنوشت زحمکشان کشور به سطح ملی وبین المللی  زیر  نام مصالحه ملی، قدرت به سیاه ترین گروهی عقب گرایی تاریخ انتقال یافت وشرایط برای مداخله مستقیم نظامی  بادران منطقه وی و بین المللی شان  درکشورمهیا وهست و نه بود تمام افتخارات مادی ومعنوی تاریخی کشور به حراج آنها گذاشته شد.  نه تنها صلح تامین نه شد بلکه جنگ وخون ریزی  تا امروز ادامه  پیدا کرد. زمینه اشغال افغانستان توسط ۴۸ کشور جهان در راس ناتو وامریکا مساعد که تاامروز این غایله ادامه دارد.  

شوربختانه حوادث تلخ تاریخی که ناشی از خودخواهی ،قدرت طلبی ، بی اعتمادی ،عدم صادقانه ء وحدت  اندیشه وی ،سازمانی و تشکیلاتی  و اتکا به نیروهای بیگانه بالای ح د خ ا به نوع از داخل وخارج تحمل شده بود،نه توانست اهداف خویشرا کاملأتحقق ببخشد. باهمه تلفات مادی ومعنوی و جانفشانی  ومبارزه صادقانه وخدمتگذاری به مردم  که درطول تاریخ بی نظیرو بی مانند هست ،  هویت ملی ان کم رنگ وپایه های توده یی آن در کشور تضعیف و زمینه ساز آن شد تا نیروهای سیاه تاریک اندیش سنت گرا به قدرت برسند.  

چانچه وکیل درکتاب خود درمورد مصاحبه شادروان ببرک کارمل با مصطفی دانش روزنامه نگار اشپیگل المانی  بعداز قدرت رسیدن تنظیم های جهادی درشهر حیرتان، چنین نگاشته است:  «عبرتی که من از مجموع تحولات آغازشده از هفتم ثور تا سقوط رژیم گرفته ام،این است که هیچ قدرتی نمی تواند و نمی خواهد ملت ومردم دیگری را برای رسیدن به استقلال و آزادی و ترقی کمک کند، مگرآن که تحت چنین عناوین اهداف خویش را به پیش ببرد .» 

با این همه تجارب و قربانی های مادی ومعنوی در طول چهار دهه درافغانستان، هنوز هم رهبران حاکم امروز نه توانستند که از تجارب تلخ گذشته پند بگیرند.   وطن را ازتاثیرات ، حمایه و دستبرد کشورهای بیگانه  که درجهت تحقق اهداف استراتیژیکی خود می باشند نجا ت دهند . یک کشور مستقل و آزاد وسربلند آباد نمایند. دسیسه وتوطیه ها  بازهم درآبستن هست ، وحدت قومی وملی کشورما اماج حملات دشمنان خارجی برای تحقق اهداف خویش قرار گرفته، هرروز پدیده های منفی خشونت های قومی سازماندهی شده ومی خواهند از این طریق اختلافات قومی زبانی ومحلی  را همان قسمی که درپایان سقوط جکومت شادروان نجیب الله  تشدید یافته بود، سناریوی آن  شعوری توسط عاملین دولت  درحال اجرا می باشد . مانند ادعای خجالت آوری ایشجی سابق معاون ولایت جوزجان در رابطه به استفاده جنسی از وی توسط جنرال دوستم وافرادش،برضد جنرال دوستم معاون اول رییس جمهور، به دستور فعالان حکومت اشرف غنی و کشورهای غربی سازماندهی شده است. تا جنرال دوستم که  باعث ممانعت جابجا شدن طالب وداعش درشمال میباشد و سرسختانه ازوطن وحاکمیت ان دفاع مینماید ، ازمقامش دور وآنرا خلع قدرت نمایند. تا پلان های شوم آنها مورد تحقق قرار گیرد. 

نابود باد دشمان وحدت ملی افغانستان! 

درود به روان پاک شهدای ح د خ ا که به خاطر آزادی ، ترقی وعدالت اجتماعی درکشورجانثاری نمودند.