واکاوی ویژه گی های جامعه روسیه تزاری در آستانه انقلاب کبیر اکتوبر
( بخش های اول و دوم )
رستمی
بخش نخست :
انقلاب اکتوبر با عظمت ترین تحول بنیادی را درعرصه اجتماعی، اقنصادی وسیاسی بعد از انقلاب کبیر فرانسه درجهان بوجود آورد. جهان را داخل روند جدید تاریخی نمود و آرمان هایش ازتیوری به عمل تحقق یافت. آرمان های هردو انقلاب، نه تنها تغیر بنیادی معنوی ومادی را درکشورهای فرانسه و روسیه وارد کرد ، بلکه ارزش هایش درسرتاسر جهان فراگیر شد. درحالی که هردو کشور دارای ویژه گی های جداگانه را از لحاظ مناسبات اقتصادی واجتماعی داشتند. دستآوردهای با ارزش علمی و آموزشی وتربیتی ان وِرد زبان همه فرهیخته گان و پژوهش گران ، ونیروهای دموکراتیک انقلابی وسایر روشنگران به مثابه مایه های تاریخی ،علمی قرار گرفته، و رهنمایی رویکرد های اهداف وطنپرستانه آنها گردید.هردو درعقب خویش نیروهای فداکار وزحمتکشِ، دهاقین و کارگران را که درقهر استبداد واستثمار ظالمانه طبقات اشراف ،اعیان ، زمین داران بزرگ وسرمایه داران صنعتی زباله و رنج می کشیدند ، قرار داشت.
شوربختانه در رساله ها ی تحلیل گران سیاسی راست وبعضی چپ های ریفورمیستی به ملاحظه میرسد که اانقلاب اکتوبر را تحریف شده وانحرافی ومحصول شرایط جنگی وکودتا م دانند . در همه انقلاب های جهانی، درپهلوی دستآوردهای سرنوشت سازتاریخی،عقب گردی ها، زشتی ها وبدی های در جریان وقوع آن وجود داشته است . ازجمله انقلاب د رفرانسه ، انگلستان وامریکا ، که از خود پیامدها وعوامل گوناگونی تاریخی داشته و باعث کشتار و عواقب وخیم غیرانسانی دراین کشورها شده است. درانگلستان کشتار بیرحمانه دهقانان وغضب زمین ها توسط طبقات اشراف سرمایه دار برای رشد جامعه سرمایداری و انقلاب امریکا که هدف، قیام مردم جلوگیری از واردات چای از هند توسط انگلیس ها که به صنعت چای امریکا ضربه وارد می نمود ودرعین حال مستعمره اش بود ، منجر به کشتار هزارن انسان واستقلال امریکا در۱۷۷۵ ترسایی شد.همچنان کشتاری بی رحمانه درجریان وبعد از پیروزی انقلاب فرانسه که هزاران انسان انقلابی و بی گناه به شمول ژاکوپنیها کارگر و دهقانان و رهبران شان ازجمله رسپیر در« گیوتین» انقلابی به قتل رسیده اند. انقلاب اکتوبر در روسیه نیز ازاین کاستی ها مبرا نبوده ، که عوامل مختلفی نظر به شرایط درسطح ملی وبین المللی داشته است !
ویژه گی های روسیه قبل از انقلاب اکتوبر
سیه از لحاظ تاریخی خصیصه بنیادی آن ، همانا آهنگ بطی رشد او بود، که ناشی ازعقب مانده گی اقتصادی بدویت اجتماعی وی ،محسوب می گردید .از سوی دیگر شرایط طبیعی گرم و سرد این سرزمین با بادهای شرق ومهاجرت های آسیایی وکشمکش ها با صحرانشینان تا پایان قرن هفده ام ادامه داشت. زنده گی بدوی ،رفت آمدها و قطع جنگلات درشمال وجنوب ، برای تامین احتیاجات مردم ،این مناطق به دشت های فراغ تبدیل شد. کشاورزی با شیوه های سطحی پیش رفت .طوریکه لیون تروتسکی درکتاب خود « تاریخ انقلاب روسیه » می نویسد: « بربرهای غرب بر ویرانه های فرهنگی روم جا خوش کردند. ودر آنجا سنگ های کهن بسیار یافتند که چون مصالح آماده یی ساختمانی به کارشان آمد،حالانکه اسلاوها در شرق هیچ میراثی دردشت آشفته یی خویش نیافتند. خلق های اروپای غربی، که مرزهای طبیعی خودرا به سرعت یافته بودند، آن خوشه های اقتصادی و فرهنگی یعنی شهرهای تجارتی را برپاکردند.جمعیت هامون شرق ، به محض رویت نخستین نشانه های ازدحام ، عمیق تر درجنگل فرو می رفت، ویا آن که بر پهنه ی دشت پراکنده می شد.»
با رشد ابتدایی کشاورزی عناصر کارکشته جسور و دهقانان غرب نشین وصنعت گران آهسته آهسته بازرگان شدند. درشرق هم عده به تجارت پرداختند، که زیادتر آنها قزاق ها ،مرزنشین و کوچ نشین ها بودند. روند تشکیل لانه های اجتماعی در غرب زودتر؛ واما در شرق بعدها این قشر بندی بوجود امد. ویکو امپراتور ایتالیا یکی از معاصران پطراول می نویسد: « تزار روس گرچه مسیحی است. اما برمردمی کند ذهن فرمان می راند.» آن ذهن « کند » هدفش « روس ها انعکاسی از اهنگ کند رشد اقتصادی، بی شکلی روابط طبقاتی، وتهی دستی تاریخی داخلی آنها وانمود شده است.»
همچنان روسیه نه تنها از لحاظ جغرافیای بلکه از لحاظ اجتماعی و تاریخی نیز در وسط اروپا و آسیا قرارداشت. از غرب هم متمایز بود و از شرق آسیایئ هم؛ ودرادوارتاریخی گاهی به غرب و گاهی به شرق نزدیک می شد. از شرق تاتارها در روند تاریخ در روسیه جای گرفتند ، تا اینکه درساختار قدرت دولتی به رهبری رسیدند. غرب برای روسیه همیشه آموزگار خشم ،خطرناک ودشمن (به مانند قرون معاصر ) بوده است.
چنانکه تروتسکی درمورد برخورد کشورهای غربی درجهان از آن جمله درامریکا میگوید: استعمارگران اروپا تاریخ را از ابتدا درامر یکا آغاز نگردند .پیشرفت کنونی اقتصاد امریکا و المان از اقتصاد انگلستان درست وبه دلیل عقب افتاده گی، رشد سرمایداری درآن دو کشور میسر شد .»
کمک های غرب وعناصر فنون و آموزش غرب بویژه آموزش نظامی و صنعتی در زمان پطراول به تقویت برده داری با شرایط طاقت فرسای سازمان بندی کار گردید؛ این امر منجر به تقویه تزاریزم وبه تعویق افتادن رشد روسیه شد.
در روسیه مذهب و دستگاهای روحانیت مانند قدرت کلیسای کاتولیک غرب دارای قدرت نبوده، بلکه به نقش نوکرما بانه یی معنوی استبداد قناعت می کرد. اسقف ها ی اعظم مانند تزار از اقتدار برخوردار بودند. در دوره پترزبورگ وابسته گی کلیسا بیشتر بود. هزاران کشیش و راهبان جزو ساختار بوروکراسی بودند ونوعی پولیس انگلی (مفت خور) به شمارمیرفتند. اسلاو پرستی رویکرد فلسفی خود را براین می دانستند که کلیسا مردم روس دموکراتیک است ، حالانکه ساختار آن مانند بوروکراسی المانی ها بوده که توسط پطر کبیر بالای مردم روسیه تحمیل میشد. مارکس دراین مورد چنین گفته است:« کله پوک های المانی به همین سان گناه خودکامکی فردریک دوم را به گردن فرانسوی های می انداختند. توگویی برده گان عقب مانده برای تربیت خود همواره نیازمند برده گان متمدن نبودند. »
شهرها ی قدیم روسیه همه بازرگانی ، اداری ونظامی بودند ، درنهایت مراکز مصرفی محسوب میشدند، نه مراکز تولیدی. وابسته گی بیشتر بازرگانان به تجارت وصنعت روستای باعث گردید، که مانند غرب به صنعتگران و بوروژوازی بزرگ تبدیل شوند.
پانزده سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه، جنبشی موسوم به « شور ش گاپوچف » که دهقانان قزاقی و رعیاتهای اورال درآن شرکت د اشتند صورت گرفت . که منجر به تقویت استبداد بوروکراتیک به حفظ منافع اشراف گردید.
در زمان پطرکبیر بود، که اروپایی شدن روسیه آغاز شد، و درسال ۱۸۲۵ قیام دکابریست برای تامین نفوذ سیاسی اشرافیت وتکامل بوروژوازی غرب صورت گرفت، که موفق به اهداف خود نشد وعمل شان خنثی شد.
در ۱۸۶۱ ترسایی بوروکراسی اشرافی با پشتبانی وتکیه برملاک های لیبرال ،اصلاحات دهقانی را به اجر درآورد. تاریخ صنعت روسیه گواهی میدهد ، که صنعت دیرمانده روس روند تکاملی کشورهای پیشرفته را تکرار نکرد ؛ بلکه خود را در آن مسیر اعیار ساحت.توانست که عقب مانی های خود را جبران کند. درمیان انقلاب اول در ۱۹۰۵ ترسایی و جنگ، تولید صنعتی درروسیه تقریباً دوبرابر شده بود.
درامد سالانه ملی روسیه نسبت به سرآمد ملی در ایالت متحده ۸ تا ۱۰ بار کمتربود. برای اینکه چهار پنجم از نفوس روسیه متکی به کشاورزی بود، درحالیکه در ایالت متحده دربرابر هر یک کشاورز دونیم نفر درصنایع کار می کردند. در آستانه جنگ اول جهانی : در ازای هرصد کیلومتر مربع از زمین، روسیه۰.4 کیلومتر، المان ۱۱.۷ ، اتریش ومجارستان ۷ کیلومتر راه آهن داشتند.
سطح رشد اقتصادی دهقانان به پیمانه قرن هفدهم قرارداشت، وصنعت روس ها در ساخت فنی وسرمایداری خود درسطح کشورهای انکشاف یافته ودر برخی جهات از این کشورها جلوتر بود. طوریکه لیون تروتسکی درتاریخ انقلاب روسیه چنین تحریر داشته است:« کارخانه های کوچک ، یعنی کارخانه های با کمتر از صد کارگر درامریکا در سال ۱۹۱۴ ترسایی ، ۳۵ درصد از کل کارگران صنعتی را دراستخدام داشتند، اما در روسیه این رقم فقط ۱۷.۸ درصد بود. تعداد نسبی کارخانه های که بین ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ کارگر را دراسخدام داشتند، درهردوکشور تقریبأ یک سان بود. اما کارخانه های غول پیکر ،هریک یا بیش از ۱۰۰۰ کارگر، درایالت متحده۷ و۸ درصد و درروسیه ۴۱ و۴۰ درصد از کارگران را دراستخدام داشتند! درمهم ترین نواحی صنعتی نسبت اخیر حتا بالاتر هم بود: درناحیه یی پتروگراد۴۴.۴ درصد، درناحیه یی مسکو ۵۷ و ۳۵ درصد. هنگام مقایسه یی صنعت روسیه با صنعت بریتانیا با المان به نتایج مشابه می رسیم. این واقعیت که نخستین بار درسال ۱۹۰۸ ترسایی به وسیله ی مولف کتاب حاضر به اثبات رسید با مفهوم عوامانه عقب افتاده گی اقتصادی روسیه جور درنمی آید. اما آن عقب افتاده گی را نفی نمی کند، بلکه به طور دیالکتیکی تکمیل اش می سازد.»
در روسیه سرمایه صنعتی با سرمایه بانکی بسیار زود رشد نموده بود. با منابع مالی غرب یکی بود، فرمانبردار بازار های پولی اروپایی غربی بود؛ صنایع سنگین وسبک روسیه مانند فلزات ، ذغال سنگ ، نفت همه زیرسلطه سرمایه های مالی خارجی قرارداشتند،خارجی ها درمجموع چهل درصد سرمایه موجود روسیه را دراختیار داشتند، کنترول سهام بانک ها، تاسیسات و کارخانه های روسی درخارج روسیه وجود داشت.
نکته مهم اینست که تمام مسوولین وصاحبان موسسات صنعتی، بانکداری وحمل ونقل خارجی بودند که مفاد بیشتری را به جیب های خود می زدند.طبقه کارگر روسیه درشهرهای برزگ صنعتی و بویژه در پتروگراد فعالیت داشتند، درمناطق دیگر مانند اورال اکثریت نیمه کارگر و دهقانان بودند ، پیوستن نیروهای تازه نفس از روستا ها به صفوف کارگران در رشد کمی کارگران می افزود.
لیون تروتسکی در کتاب خود بنام « تاریخ انقلاب روسیه » درمورد وضع دهاقین و زمیندارن چنین می نویسد:« تمدن بشری دهقان را حیوان بارکش خود کرده است. بوروژوازی درنهایت امر فقط شکل بار را تغیر داده است». دهقانان نقشی مهم را درانقلابات جهانی بازی کرده اند ودر روند تاریخ مستور مانده است. طوری که مارکس درسال ۱۸۴۸ ترسایی نوشت :« بورژوازی فرانسه کارخود را با آزاد سازی دهقان ها آغاز کرد .وانگاه به کمک دهقان ها اروپا را فتح کرد. بوروژوازی پروس چنان از برق منافع تنگ نظرانه وفوری خود کور شده بود که حتا این متحد را هم ازدست داد و او را به حربه یی دردست ضد انقلاب فیودالی تبدیل کرد.»
دهقانان روسیه ضد اشراف بودند، آنها مطابق گفته ماوکیالی « درجمهوری که اشراف باشد جمهوری نیست» عقیده خود را آشکار میساختند. در روسیه در زمانی شرایط انقلابی نقش بزرگی را کارگران وسربازان شهر پتروگراد ومسکو ایفا نمودند ؛که در جنبش دهقانی مراکز عقب مانده زراعتی ومنطقه میانی ولگا را نام برد. اشراف مالک برزمین ماهیت انگلی داشت ، لایه های دهقانی هنوزاز مراحل ابتدایی خود نه گذشته بودند و فقر روستایی هرچه بشتر مسلط بود. اما بعد از روند انقلابی ۱۹۰۵ ترسایی بر اساس تلاش احزاب درمسیر سیاسی قرار گرفتند. در آستانه انقلاب اول تمام زمین های قابل کشت درروسیه درحدود ۲۸۰ میلیون دسیاتین (هر دسیاتین برابراست با ۲.7 جریب فرنگی وهرجریب فرنگی برابراست با ۴۰۴۷ متر مربع) برآورد می شد. قطعات اشتراک در حدود ۱۴۰ میلیون دسیاتین را دربر می گرفت. زمین های سلطنتی در حدود پنج میلیون دسیاتین بود. زمین های کلیسا وراهبان خانه ها، در حدود دو نیم میلیون . ازمیان زمین های خصوصی ، ۷۰ میلیون دسیاتین متعلق بود به ۳۰ هزار زمین داربزرگ که هریک بیش از۵۰ دسیاتین زمین داشتند. این ۷۰ میلیون دسیاتینن زمینی بودکه به ۱۰ میلیون خانواده دهقان تعلق می گرفت . دهقانان روسیه اروپای ۲۷ میلیون دسیاتین زمین در حدود ۶۰ درصد از کل زمین های خصوصی از ملاکان را اجارکرده بودند. وسالانه مبلغ ۴۰۰ میلیون روبل به آنها می پرداختند و پس از انقلاب فبروری مبارزه شدید علیه این معامله کمرشکن آغازشد ، به عنصر اصلی خواست جنبش دهقانی تبدیل گردید. درمحموع درسرتاسر روسیه ۶۰۰۰۰۰ خانوار روستایی وجود داشت که هریک تا ۵۰ دسیاتین زمین درملکیت خود داشتند. این وضع تاثیرانگیز امار اراضی در روسیه خود نمایانگر سیاست غیرعادلانه وبرمبنای منافع طبقاتی اعیار شده بود ،می باشد، که باید علیه آن قیام صورت می گرفت. همچنان در روسیه دربحبوبه انقلاب اکتوبردرسال۱۹۱۷ ترسایی کوپراتیف های دهقانی فعال بود،که ۱۲ میلیون عضو داشت.
در روسیه آنزمان دیکتاتوری فردی خانواده تزارکه مدافع گر اشراف وزمیداران بزرگ وسرمایداران صنعتی ، که قدرت را انحصار کرده بود، وجود داشت. روسیه نسبت به اروپا عقب مانده بود؛بانهم کارخانه جات صنعتی که دران هزارها کارگر مشغول تولید بود، فعال و به اختیار مالکیت خصوصی افراد قرار داشت. شیوه و مناسبات خصوص سرمایداری بالای وسائل تولید حاکم بود .روسیه در دردازنای تاریخ با کشورهای فرانسه ، انگلستان ، المان وغیره که دارای کشورهای استعماری درجهان بودند، در رقابت منطقه وی و جهانی قرار داشت . جنگ های برای غضب سرزمین های همسایه و کشورهای عقب مانده میان هم صف آرایی کرده اندد، که اخرین جنگ پیش از انقلاب ۱۹۰۵ و اکتوبر با جاپان بود، که تاثیر منفی بالای وضع اقتصادی سیاسی واردکرده بود،مردم ازاین وضع ناراض خسته شده بودند. بعداز انقلاب ۱۹۰۵ ترسایی جنگ اول جهانی میان ابر قدرتها برای تقسیم جهان آغاز شد که روسیه جز و متفقین علیه المان وهم پیماناش برای دفاع از سلاوهای صربستان، داخل جنگ شد.جنگ این پدیده شوم وتباه کن بالای سرنوشت مردم و بالخصوص بالای دهقانان ، کارگران و سایر زحمتکشان تاثیرمنفی وارد ساخت؛ برعلاوه مناسبات غیرعادلانه اشراف زمین دار وسرمایه داران بزرگ که طرفدار ادامه جنگ و انحصار قدرت را دراختیار داشتند، دهاقین و کارگران را با مزد ناچیزبهر ه کشی می نمودند، که عامل نارضایتی بیشتر مردم شده بود. به این رو، روسیه پیش از آغاز جنگ کاملا طبقاتی و اشرافی بود، دهقانان و کارگران وسایر زحمتکشان از دست شرایط ناسالم رنج بیکران میبردند؛ و در زنده گی فلاکتباری قرار داشتند. لایه های مختلفی اقشارفوقانی جامعه که اشراف بودند، از زندگی مرفه وعالی برخوردار بودند.تشدید تضادهای طبقاتی جامعه و نارضایتی مردم یکجا باشرایط طاقت فرسایی جنگ که سربازان را متنفر و رنج میداد، وضع را انقلابی ساخته بود ،که در آرزوی تغییرات بنیادی بودند . مبارزه طبقاتی بنابرشرایط اختناق آور با تسلط دیکتاتورانه تزار روس هرچه بیشتر درمیان کارگران و دهقانان شدت روز افزون خود را می گرفت. بلشویک ها درمیان توده ها برای بدست آوردن حقوق عدالت خواهانه وارتقای سطح شعورسیاسی آنها اندیشه های مترقی وانقلابی را توضیح و ترویج می نمودند، درهمه جا درحال پیشروی برای سرنگونی سلطنت واحراز قدرت بودند.
روسیه دراغاز قرن بیستم صدو پنچاه میلیون نفوس داشت که ازجمله سه میلیون آن در پتروگراد ومسکو زنده گی می کردند و درحالیکه در انگلستان درقرن هفدهم ، وفرانسه درقرن هجدهم ، طبقه کارگر به مفهوم امروزی نداشتند. برعکس در۱۹۰۵ ترسایی روسیه درهمه رشته های کار درشهر و روستاها به تعداد ده میلیون تن کارگر داشت ، که با اعضای خانواده آنها به بیست و پنج میلیون میرسید. یعنی بیش از جمعیت فرانسه در زمانی انقلاب کبیربوده است. جان رید درکتاب خود بنام « ده روزی که جهان را لرزاند » درمورد خصائص مردم روسیه و کارگران اقتباس ازنطریه ویلیام انگلش والینگ مینویسد: « اکثر کارگران روسی می توانند بخوانند وبنویسند. کشورطی سال های بسیار درحال انچنان غلیان شدیدی است که در روند مبارزه آنها نه فقط نماینده گان پیشرو طبقه آنها بلکه همچنین عناصر انقلابی بسیار از اقشار تحصیل کرده جامعه قرار گرفتند که با اندیشه های سیاسی و اجتماعی رستاخیز روسیه به کارگران روح دمیده بود.»
هرانچه گفته آمدیم این پدیده ها ویژه گی ها ی تاریخی پیش از انقلاب ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ ترسایی درکشور روسیه وجود داشت، که در آن هسته های دانش انقلابی شکل گرفت و برای حل تضادهای طبقاتی وسرنگونی مناسبات مالکیت خصوصی وتسلط زمینداران بزر گ اشراف اعیان گردید. و روسیه داخل مراحل نوین تاریخی برشالوده مناسبات اقتصادی و اجتماعی نوین که مالکیت خصوصی به مالکیت اجتماعی به رهبری طبقه کارگران و دهقانان تعلق گرفت شد.
واکاوی ویژه گی های جامعه روسیه تزاری درآستانه انقلاب اکتوبر
( بخش دوم )
رستمی
جستارهای انقلابی :
رویدادهای انقلابی سال ۱۹۰۵ ترسایی مقدمه ایی بود برای دو انقلاب فبروری و اکتوبر سال ۱۹۱۷ که دراین روند همه نیروهای دموکراتیک و انقلابی اشتراک فعال داشتند. جنگ میان روسیه و جاپان پایه های سلطنت تزار را ضعیف ومتزلزل ساخته بود، بورژوازی لیبرال برای کسب قدرت از جنبش توده یی که بوجود آمده بود، پشتبانی ، وبه مثابه هرم فشاربرضد دستگاهی سلطنت استفاده می کرد ، کارگران با ایجاد شوراهای کارگر ی که برای نخستین باردر آنزمان بوجود آمد ه بود، متشکل شدند. قیام های دهقانی به تدریج برای تصرف زمین در سراسر روسیه اوج گرفت. حتا دراین قیام ها دهقانانی بخشی از انقلابیون که درارتش سرباز بودند، برضد سلطنت ازانقلاب پشتبانی می کردند. دستگاهی تزاریزم با خواست زمان یکجا با بورژوازی از لحاظ اقتصادی رشد یافته بود ، تضادهای تاریخی حادتر می شد؛ در این شرایط تنها طبقه کارگر جوان بود، که بادرک رسالت تاریخی ، تحت رهبری حزب سوسیال دمکراتیک با جلب توده های وسیع کارگران و دهقانان پرچم مبارزه انقلابی را به دست گرفت، و خود را آماده هرنوع پیکارانقلابی نمود ، درهمین زمان بود که رشد صفوف کارگران مساعد و سیر صعودی گرفت.
از آنجایی که هرانقلابی که درجامعه صورت می گیرد مایه های پیروزی آن قبلاً طرح ریزی شده و دینامیزم وقایع انقلابی بوسیله فعالیت های توده ایی که پیش تر در روان طبقاتی مردم نسج و پرورش و شکل می یابد، تعلق می گیرد.
تحول و تغییرات انقلابی بعد از پیروزی نخستین انقلاب ۱۹۰۵ ترسایی با تشکیل سلطنت مشروطه و ایجاد شوراها ی کارگری دردوران مدرنیته در روسیه بوجود آمد. آغازگر این تغییر رویداد تاریخی روز یکشنبه ۹ جون ۱۹۰۵ ترسایی در پترزبورگ بود، که به روی جمعیت بزرگی کارگران و دهقانان وسایر اقشار مردم که برای شکایت از وضع زنده گی خویش وستم گری های عاملین تزار درنزدیکی کاخ سلطنتی راهپیمایی مسالمت آمیز می کردند، به فرمان نیکلای دوم پادشاهی روسیه بوسیله گارد سلطنتی به سوی شان شلیک گردید ،که هزار تن کشته و دوهزار تن زخمی شدند، این حادثه علتی بود، برای ازبین بردن دیکتاتوری تزار وتامین مناسبات عادلانه اجتماعی به نفع کارگران ودهقانان که با پیروزی انقلاب کبیراکتوبر « نظر به تقویم گذشته نومبر» ۱۹۱۷ شروع کردید. چنانکه لینن گفت : « این آغاز انقلاب در روسیه است».
مبارزه بی امان و سرسخت و پیگیر طبفه کارگر و دهقانان بی زمین و سایر زحمتکشان روسیه تحت رهبری بلشویک ها در راس ولادیمیر ایلیچ لینن ، برای ایجاد جامعه دموکراتیک و سوسیالیستی نقطه عطف تاریخی درروند مبارزه مردم این سرزمین می باشد؛ که در وضع ترور و اختناق ازعمال دولت مستبد آموخته بودند، تا راه خود را هویدا سازند ، و آموزش انقلابی را که در این روند درمکتب خود که مولود نظام سرمایداری بود، با برپایی محافل مخفی ،اعتصاب ها، تظاهرات خیابانی برعلاوه ممنوعیت از جانب دولت گسترش ودر عمل تحقق بخشیدند. بسیج کارگران در واحد های عظیم تولیدی، به شمول طبقه کارگر جوان و تازه نفس زمینه آن موثر شد، تا در اعتصاب های سیاسی که دراروپایی غربی نادر بود ، در روسیه به رویکرد بنیادی مبارزه تبدیل شود. رشد متواتر وسرسام آورطبقه کارگر درسال ۱۹۰۵ از لحاظ کمیت وکیفت ارتقا نمود. چنانکه درسال ۱۹۰۴ ترسایی برای نخستین بار دراعتصاب کارگران، علیه جنگ روسیه و جاپان تنها 25 هزار کارگر، اشتراک ورزیده بودند؛ سپس درسال ۱۹۰۵ ترسایی در اعتصابهای سیاسی و اقتصادی درمحموع ۲۸۶۳۰۰۰ تن توده های مردم سهم داشتند، که رقمی بالای نسبت به سال ۱۹۰۴ را نشان میدهد، این تغییر براساس تشکیل شوراها که به وسیله انقلاب اول ایجادشده بود ، میباشد. با رونق بیش تر رشد صنعت از سال ۱۹۱۰ الی ۱۹۱۵ ترسایی روند جدیدی در اعتصاب های سیاسی از لحاظ کمیت وکیفت تغییر بوجود می آمد ،که درقیام فبروری سال ۱۹۰۷، با اشتراک بیشتری سربازان ، کارگران ودهقانان به اوج نهایی خود رسیده بود. همچنان راهپیمایی کارگران به کاخ زمستانی درنهم جون ۱۹۱۶ گسترده ترین اعتصاب ، نسبت به سالهای قبل محسوب میشد ، که با خشونت وخشم پولیس تزاری همراه بود. در دوماه اول ۱۹۱۷، ۵۷۵ هزار کارگر در اعتصاب های سیاسی درپایتخت اشتراک داشتند. برعلاوه چالش های وحمله های پولیس ، بازهم دراستانه نهم جون ۱۹۱۷ ، ۱۵۰ هزارکارگر در پایتخت در سالگرد « یکشنبه خونین» دست به اعتصاب زدند.
حوادث دوهمین انقلاب در فبروری ۱۹۱۷
انقلاب کبیر اکتوبر از ۲۳ فبروری یا فبروری سال ۱۹۱۷ (به تقویم آن زمان که ۱۳ روز با تقویم بسیاری کشورهای دیگر فرق داشت) درواقع آنروز مصادف با هشت مارچ روز جهانی زنان بود، آغاز یافت. دراین روز هزاران زن کارگر و خانه نشین در پتروگراد نسبت قحطی مواد خوراکه به خیابان ها سرازیر شده بودند، روز بعد کارگران معترض می خواستند داخل کارخانه پوتیلوف شوند، از جانب کارفرمایان مانع ورود شان به کارخانه شد، این عمل باعث تداوم اعتراضات خیابانی گردید. برعلاوه اینکه بلشویک ها آماده گی قبلی داشتند، با آنهم انقلاب به طوری خودجوش آغاز و دامنه آن گسترش یافت، ومردم خواستار برکناری تزار وختم جنگ شدند. در روز سوم دراین تظاهرات تعدادی چند صد نفر به قتل رسیدند، در مدت یک هفته در پتروگراد ۱۷۰ هزار نفر سربازن با شورشیان پیوستند. نیکلای دوم تزار روسیه نسبت فشار و اعتراض های توده های وسیع اعم ازکارگران ودهقانان دستور لغو مجلس روسیه را صادر کرد، اما اعضای آن متفرق نشدند. .درپی قیام های توده یی مردم ، نیکلای دوم از سلطنت استعفا داد و سپس در۱۵ مارچ ۱۹۱۷ ترسایی حکومت موقت به رهبری الکساندر کرنسکی بوجود آمد. شمار قربانیان انقلاب در پتروگراد به ۱۴۴۳ تن کشته و زخمی رسیده بود ،ازجمله ۸۶۹ تن آنها سرباز ۶۰ تن دیگر افسران بودند.این انقلاب نتیجه بود از تلافی ستم و آزار و رنج ومشقتی که توده های کشور روسیه درطول قرون واعصاردیده بودند. سپس مبارزه پیگیر وسلحشورانه کارگران ودهقانان ادامه یافت و هر روزبیشتر جزوتامها وسایر اعضای گروه های ارتش با آنها هم دست می شدند.درماه اکتوبر سوسیال دموکراتها روز به روزه قیام رارهبری میکردند، مقالات واعلامیه ها را به نشر میرساندند. نخستین اعلامیه بتاریخ 26 فبروری خطاب به ارتش ازجانب بلشویک ها به نشر رسید ودرمیان ارتش وتمام نواحی توزیع شد.لئون تروتسکی مینویسد:« زینورنف ، یکی از رهبران آن سازمان ، می گفت: آهنگ حوادث انقلابی چنان بود که حتا شعارهای ما به گردش هم نمی رسید. تا نامه های ما درمیان شان رخنه کند،نیروهای نظامی خود به مردم پیوسته بودند و افکار کارگران برهمه ارتش تاثیر گذاشته بود» .
در ۲۷ فبروری فعالین کمیته صنایع جنگی با توافق نماینده گان سوسیالیست در دومای دولتی تصمیم به ایجاد شورای کارگران و سربازان گرفتند. همزمان با انتخاب ۱۲۰۰ نماینده نظامیان که به ۳۰۰۰ نفر افزایش یافت شورای شهر پترگراد تشکیل شد.
انقلاب ۱۹۰۵ زمینه را برای تغییرات بنیادی وپیروزی انقلاب فبروری ۱۹۱۷ ترسایی مساعد ساخت؛ برای اینکه وعده که نیکلای دوم به مردم به خاطر تغییر وضع سیاسی واقتصادی به زحمتکشان داده بود عملی نشد.هم زمان با انزجارو تنفر مردم ازجنگ که باعث سقوط اقتصاد وتلفات انسانی گشته بود، ازبین رفت . روسیه پیش ازآغاز جنگ بزرگ ترین صادرکنند ه غلات درجهان محسوب می شد. اما بعد ازجنگ وضع دگرگون شد در حدود ۱۶ میلیون نفر به ارتش پیوستند. کسانی که به ارتش می رفتند جوانان کارگر بود که شغل خود را رها می کردند و به جنگ می رفتند و قسمتی زیاد از تولیدات صرف نیروهای نظامی می شد. انقلاب فبروری نتیجه نارضایتی مردم ازتزار ، اشراف ونخبه گان ، قحطی و فشار جنگ برتهی دستان بود.
بعداز تشکیل حکومت موقت منشویک ها می خواستند که انقلاب را به انحراف بکشانند ، جفای بزرگی را علیه کارگران که خواستارانتقال قدرت به شورهای کارگران و دهقانان و سربازن بودند، مرتکب شدند ، با دسایس وعمال خاینانه نمی خواستند، که انقلاب به رهبری طبقه کارگر و دهقانان به پیروزی نهای خود برسد؛ انها می خواستند سازش با بورژوازی به حاکمیت خود ادامه بدهند . بنابراین توطیه ها ودسایس نیروهای ارتجاعی سازشگر،باتعقیب وپیگرد ومحفی شدن رهبران بلشویک ها به شمول لینن دوباره در روند انقلاب ازترس ارتجاعین ، توسط حکومت موقت ادامه یافت، که این عمال باعث تاخیر روند پیروزی انقلاب می شد . اپورتونیزم و محافظه کاران بمانند: سوسیال رولوسیوونرها ، سازش کاران، دفاع طلبان سلطنت تزار، اکتبریست ها، وحزب لیبرالها بنام کادتها،چنانکه در سپتامبر ۱۹۱۷ ترسای کرنسکی وسوسیالیست های معتدل برعلاوه خواست اکثریت توده های مردم توانستند، تا با سهم گیری طبقات ثروت مند حکومتی ایتلافی را ایجاد نمایند. وحکومت دوگانه زیر رهبری کرنسکی و شورای کارگران ودهقانا ن بوجود آمد. این امر زمینه تضعیف اعتماد منشویک ها وسوسیالیست ها را درمیان مردم سرعت بخشید ه و برای ابد ازدست دادند . عمال را که نیروهای چپ میانه و راست ودموکرات ها بورژوازی لیبرال برای تاخیر روند انقلاب انجام دادند چنین میتوان برشمرد:
تسرز تلی از رهبران حزب منشویک کارگران را خلع سلاح نموده به اتفاق ژنرال پولوتسف سربازن انقلابی را آرام ساخته و حکم اعدام را برای سربازان تایید نمود.
اوکسینتیف : چند صد تن دهقان که اعضای کمیته های ارضی بودن به زندان افکند وچند روزنامه کارگران وسربازان را تعطیل کرد.
چرنوف از رهبران سوسیال رولوسیونرها، فرمان تزار را درباره انحلال سیم پارلمان فنلاند امضا کرد.
سارینکوف:با ژنرال کورنیلوف متحد شد وفقط درنتیجه شرایطی خارج از اختیار او نتوانست پتروگراد را به او تسلیم کند.
زارونی و نیکیتسن:با موافقت الکسنی وکرنسکی هزاران کارگران ، ملوان وسربازان انقلابی را زندانی کرده ونقش یک ژانرم عادی را عیه کارگران راه اهن ایفا کردند.
برعلاودر۲۵ سپتامبر ژنرال کورنیلوف برای سرکوب انقلابیون وتامین دیکتاتوری نظام به سوی پتروگراد حرکت کرد که با وی تعدادی زیاد از سرمایداران نیز همراه شد. تعدادی از وزیرا ن حکومت موقت دراین توطیه کورنیلیوف برای سرنگونی حکومت موقت کرنسکی بود، اما خود کرنسکی هیچ نوع اقدام موثر برای خنثی آن نکرد، به همین اساس مورد سوی ظن قرارداشت، اما توسط کمیته های سربازان انقلابی وبلشویک ها کورنیلیوف دستگیر و شورش سرکوب شد؛ تعدادی از افسران بلند رتبه و وزیرانی که دراین توطیه شامل بودند از وظایف شان برکنار شدند.
روزنامه های افراطی راست عبارت از:ارگانهای سلطنت طلبان از قبیل تربیون خلق متعلق به پوریسکه ویچ، روسیه نوین و کلام زنده اشکارا، قتل عام دموکراسی انقلابی را طلبیدند. شورش کورنیلیوف باعث شد، تا همه انقلابیون وگروهبندی ها با سوسیالیست های معتدل انقلابی برای دفاع ازخود متحد شوند؛ از این رو کمیته اجراییه مرکزی به تمام سازمان های دموکراتیک پیشنهاد کرد ، تا نماینده گان خود را برای کنفرانس به شکل دموکراتیک که در پتروگراد تشکیل میکردد، اعزام نمایند.
ویکتورسرژ یکی از مدافع گران انقلاب اکتوبر حوادث کسب قدرت را چنین توضیح می کند:« بعداز ماه جولای ، بیشتر رهبران فعال بورژوازی در فکر درمان این نقض وکمبود بودند. آنها در ایده یی یک دولت مقتتدر را می پروراندند. روسیه درمیان دو دیکتاتوری قرارداشت ـ دولت «کرنسکی» بیش از یک دولت موقتی وگذرا نقش دیگری را بازی نمی کرد. کودتای ناموفق «کورنیلف» که به طور نهانی به وسیله یی«کرنسکی» و «ساونکف» کمک می شد باعث بسیج تازه یی پرولتاریا گردید.»
انتخابات شهر داری های عمده درماه سپتامبر از ۷۰ درصد آرای که در ماه جون نصیب منشویک ها وسوسیالیست ها شده بود به ۱۸ درصد به نفع آنها باقی ماند. بناً بلشویک ها برعلاوه در اتحادیه ها و در بین سربازن وناویان درسراسر روسیه موافقیت های عظیمی بدست میآوردند. جان رید خبرنگارامریکای لاتین ، درکتاب خودبنام « ده روزیکه جهان را لرزاند» می نویسد:« مبارزه بین پرولتاریا وبورژوازی بین شوراها ودولت ، که در روزهای نخست مارچ آغاز شده بود، اینک به اوج خود نزدیک می شد. روسیه که بایک جهش از قرون وسطی به قرن بیستم جهیده بود، دریک نبرد حیات ومماتی به دنیای حیرت زده ، دوانقلاب ارائه داد: انقلاب سیاسی ، انقلاب اجتماعی.»!
کرنسکی رییس حکومت موقت بعد از انقلاب فبروری ۱۹۱۷، درروزهای اخیر در پارلمان میگفت:« دراین روزها مردم روسیه ومخصوصأ مردم پایتخت، دایمأ درحال وحشت بوده اند.روزی نیست که درروزنامه های بلشویک مردم دعوت به قیام نشوند.»
زنده گی روزمره مردم درماه های سپتامبر واکتوبر به تدریج بد وبدتر شده میرفت مواد عذایی به ندرت وبا قیمت گران یافت می شد،مواد تامین کننده خوار بار کمیاب تر می شد، کمبود نفت و برق دشوارتر شده می رفت، مردم با قیمت بلند شمع دریافت می کردند، اکثرأ برق نداشتند ،وشب ها را به تاریکی سپری می نمودند؛ دزد ی و رهزنی به اوج خود رسیده بود، مردم با اسلحه به اپارتمان های خویش به نوبت کشیک میدادند، جیره نان وجود داشت ؛ هفته ها سپری میشد نان برای کسی نمی رسید و مقدار شیر به کودکان تقلیل یافته بود، برای دریافت لقمه نانی ساعت ها باید مردم در قطار انتظار می کشیدند.
پس درآمد لرزه های این وقایع که درجامعه برشالودهی تضادهای طبقاتی رشد یافته بود، باعث دگرگونی بنیادی و ازبین رفتن قدرت دوگانه و ایجاد حکومت کارگران و دهقانان که از طریق انقلاب بیست چهارم وبیست پنجم اکتبر ۱۹۱۷ (مطابق تقویم جدید ۶ و۷ نوامبر)تحت رهبری بلشویک ها با رهبر خردمندانه لینن بوجود آمد، می باشد.درآستانه این قیام مسلحانه انقلابی درکاخ سمولنی، دومین کنگره شوراهای نماینده گان کارگران وسربازن تشکیل یافت. که درآن ۶۵۰ تن ازتمام سراسر روسیه به پتروگراد آمده بودند،کنگره تماتم قدرت را به شوراها اعلام داشت.حادثه بزرگی بود که ضربه بزرگی بر اندام امپریالیزم جهانی وارد نمود.این حکومت نخستین پیشنهاد صلح عادلانه و دموکراتیک را شعار آغازین خود قرارداد؛ همچنان تمام معاهدات قبل از بیست و پنجم اکتوبر را از لحاظ دیپلوماسی میان روسیه تزاری و سایر کشورها وجود داشت وبه نفع ملاک ها وسرمایه داران بود، ملغی اعلام شد، برای این امر سه ماه آتش بس اعلام کردید.
( ادامه دارد)
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۷۱۰
سعودی عربستان دبدلونونو په درشل کی
نصیراحمد څپاند
سعودی عربستان یو پاچایی دولت دی چی د عرب په ټاپووزمی کی پروت تر ټولو لوی هېواد دی . سعودی عربستان په جنوب کی د یمن ، په جنوب ختیځ کی د عمان ، په ختیځ کی د قطر ، په شمال کی د عراق ، کویت او اردن سره گډې پولې لری . مساحت یی ۲۲۴۰۰۰۰ کیلومتره مربع او پایتخت یی الریاض دی . د سعودی عربستان د مځکې سطحه اواره ده . د سعودی عربستان په جنوب کی لوی دښته پرته ده چی د « رب الخالی » په نوم یادېږی . د هېواد په لویدیځ کی غرونه شته چی د المدیان او الحجاز په نوم یادېږی او په جنوب کی یی د عسیر غر موقعیت لری . په سعودی عربستان کی هیڅ سیند نشته.
په ۱۶ مه پیړۍ کی عربستان د عثمانی حکمرانانو لاس ته ور غلی ؤ . په ۱۸ مه پیړۍ کی یو عالم محمد ابن عبد الوهاب په سعودی عربستان کی یو مذهبی ډله تاسیس کړه . دغه مذهبی ډله په عربستان کی افراطی مذهبی ایدیولوژی ( عقیده) خپروی چې د الوهابیة په نوم یادیږی . الوهابیة په اوس وخت کی د سعودی عربستان دولتی ایدیولوژی ده . په ۱۹ مه پیړی کی د سعودی کورنۍ د مصر او عثمانی دولت په خلاف جگړه وکړله . په ۱۹۰۴ کال کی سعودی کورنۍ نجد ونیولو . په ۱۹۲۴ کال کی حجاز، مدینه او مکه د بریتانیا د پوځ له خوا ونیول شول . مگر تر درې کالو وروسته دغه ښارونه خپلواک شول . سعودی عربستان په ۱۹۳۲ کال کی د برتانیا د پوځ تر وتلو وروسته تاسیس شو.( ویکیپېډیا )
د سعودی حکومت د سخت دریځی پالیسی ترڅنګ یو انحصاری شاهی سیستم حکومت جوړکړ چی د یوی کورنې له خوا د حکومت ټولی چاری اداره کیږی او ډیرمحدودیتونه اوبندیزونه یی په وګړو خصوصآ په ښوونځیو باندی لګیدلی وه . په ټولنیزوچاروکی هغوی ته ونډه نه ورکول کېدله ، دا او داسی نور سیاسی محدودیتونه یی ښه مثال کیدلی شی .د سعودی د حکومت د قانون له مخې ښځو د موټر چلولو اجازه نه درلوده . په سعودی عربستان کې ښځې همداراز د قانون له مخې باید اوږدې چپنې واغوندی او د هر قانونی اقدام له پاره یی د نارینه خپلوانو اجازې ته اړتیا درلودله . همدا راز ښځوته په کاری ساحه او د فترونو کې د ګډون حق نه ورکول کیدلو . له همدی امله سعودی عربستان د ټولې نړۍ له تندوانتقادونو اوغبرګونونوسره مخامخ ؤ . ډیرو مدنی او سیاسی فعالانو له ۱۹۹۰مې لسیزې راهیسی د ښځو د موټر چلولو او په دولتی نهادونو کې هغوی ته د کاری فرصتونو او یو شمیرنورو ازادیو د حق ورکولو له پاره مبارزه کوله . بلاخره لاندی اصلاحات او تحولات پیل او تر سره شول .
۱۹۹۹ـ اکتوبر : د لومړی ځل له پاره ۲۰ تنو سعودی ښځو د مشورتی شورا په غونډې کې ګډون وکړ .
۲۰۰۱ـ دسمبر : پاچا فهد د تروریزم د له منځه وړلو غږ وکړ او ویې ویل چې اسلام کې دا پدیده ممنوع ده . حکومت د یو بیساری ګام په ترڅ کې د ښځو له پاره د هویت کارتونه جوړ کړل .
۲۰۰۳ ـ سپتمبر : د ښځو او نارینه ؤ په ګډون د ۳۰۰ نه زیاتو سعودی روڼ آندو د سیاسی اصلاحاتو له پاره یو غوښتنلیک لاسلیک کړ .
۲۰۰۳ـ اکتوبر : پولیسو د ریاض په مرکز کې یوه بیسارې غونډه ماته کړه ، چې د سیاسی اصلاحاتو غوښتنه یې کوله . د ۲۷۰ تنو نه زیات کسان ونیول شول .
۲۰۱۱ ـ سپتمبر : پاچا عبدالله د ښځو له پاره د نورو حقونو اعلان وکړ ، لکه د رایې ورکولو حق ، د ښاروالیو انتخاباتو کې ګډون او د هیواد تر ټولو بانفوذه ادارې ، مشورتی شورا ته ، د ټاکل کېدو حق .
وروسته له دې نه چې یوه ښځه د موټر چلولو په جرم ګناهکاره وموندل شوه د لسو دُرو په وهلو محکومه شوه. دا لومړی ځل و چې د ښځو د موټر چلولو د بندیز څخه د سرغړونې په خاطر یوه قانونی سزا ورکړل شوه . پاچا عبدالله دا سزا بیرته وګرځوله.
۲۰۱۲ـ جون : ولیعهد شهزاده نایف ومړ ، د هغه پرځای آزاد خیاله دفاع وزیر ۷۶ کلن شهزاده سلمان وټاکل شو .
سعودی عربستان ومنله چې ښځینه ورزشکارانې کولای شی د لومړی ځل له پاره د اولمپیک لوبو په سیالیو کې ګډون وکړی ، په داسې حال کې چې اټکل کیده ممکن د سعودی ټوله ورزشی ډله د جنسی توپیر له امله لوبو کې د ګډون څخه محرومه شی .
۲۰۱۳ـ فبروری : پاچا عبدالله ، په مشورتی شورا کې چې پخوا په کې ټول نارینه وه ۳۰ ښځینه غړی شامل او سوګند یی ورکړ ، دا په عامه چارو کې د ښځو د ګډون په لاره کې یو ستر ګام ؤ . دا لومړی ځل و چې ښځې پر سیاسی دولتی څوکیو وټاکل شوې .
۲۰۱۴ـ مارچ : سعودی عربستان یو شمیر اسلامپالې ډلې د تروریستی سازمانونو په نوم یادې کړې او د هغوی تمویل او ملاتړ یې ممنوع کړ . په دې ډلو کې اخوان المسلمین ، د النصره جبهه او په عراق او شام کې اسلامی دولت ډله شامل دی.( بی بی سی)
د سلمان بن عبدالعزیز په نوی فرمان کې راغلی چې د ښځو د موټر چلولو منفی او مثبت اړخ ته په کتو او همداسی د سعودی د لویو علماو د شورا غړو اکثریت رایو ته په کتو دا جوته شوه چې د ښځو د موټر په چلولو کې اصلیت « جواز لرل » دی، کوم څوک چې ددې کار سره مخالفت لری، هغوی د احتمالی منفی اړخونو څخه د مخنیوی په خاطر دا خبره کوی، خو علماء وایی که چیری د ښځې په موټر چلونې کې نور شرعی تضمینونه وشی، نو هیڅ خبره نه ده چې ښځه لایسنس ولری او موټر وچلوی.
د سعودی باچا ملک سلمان بن عبدالعزیز د یوه خاص فرمان له مخې د کورنیو چارو وزارت ته امر کړی چې له دې وروسته ښځو او نارینه ؤ ته په مساوی ډول د ترافیکی قوانینو مطابق لایسنس ورکړی . د سعودی حکومت د قانون مطابق د ۱۴۳۹/۱۰/۱۰ هجری قمری څخه دغه فرمان عملی کړی .
همدارنګه د سعودی عربستان پلازمینې ریاض ته څیرمه د ساتیرۍ د یوه ښار جوړېدل چې ۳۳۴ کیلومتره مربع پراخوالی به ولری ، دا په نړۍ کې د خپل ډول لومړنی د ساتیرۍ ښار کېدلی شی چې د امریکا د لاس ویګاس له ښاره به لوی وی او تر ۲۰۲۲ کال پورې به یې کار بشپړ شی. د سعودی حکومت ، هڅه کوی د سعودی د اقتصاد تکیه د تیلو پرځای په نورو سرچینو ووېشی .
همدارنګه د سعودی د سپورت د فیدراسیون د مشری په ټوګه د ریما بنت بن سلطان السعودی لمړنی ښځینه ټاکنه همدارنګه د سعودی تلویزیون له لاری د لمړی ځل له پاره د ښځینه ؤ په اواز سندریزو کنسرټونو خپرولو اجازه ورکول هم د لوی بدلون په لور یو سترګام شمیرل کیږی .
د سعودی عربستان د هغه وهابی پاچا څنګ ته کیدل چې جسمانی وضعیَت ئې دومره هم بد نه دی او د محمد بن سلمان له خوا د حکومتی چارو په لاس کی نیول .سعودی عربستان واشنګټن ته د یوه نږدې عنعنوی متحد په سترګه کتل او خپل د اړتیا وړ زیاتره وسلې له متحده ایالاتو او همدارنګه له بریتانیې څخه پیرودل .
دونالد ترمپ د ولسمشر په توګه د خپل لومړنی بهرنې سفرپه ترځ کی ، سعودی عربستان او امریکا د یو میلیارد دالرو په ارزښت د وسلو او تجهیزاتو د خریدارۍ تړونونه لاسلیک کول .
مسکو ته د سعودی عربستان د پاچا سلمان تاریخی سفر دغه دواړه هیوادونه د سوریې د شخړې په څیر مسائلو کې نږدې همکاری ته هڅول ، په لسګونو تړونونو لاسلیک کیدل . د بیلګې په توګه د ریاض له خوا د روسیې څخه د S-400 ډوله هوایی دفاعی سیستم ، د ټانګ ضد سیستم او راکټی وسلې پیرودل . د پوځی روزنې پروګرام ، د تجهیزاتو تخنیک او د تیلو د تولید په برخه کې همکاری کول.
د رویټرز خبری آژانس د روان میلادی کال ۲۰۱۷ په جنوری کې خبر ورکړی ؤ چې د سعودی د باچا ملک سلمان زوی محمد بن سلمان یو لړ اصلاحات په پام کې لری چې د دینی عالمانو د پاریدو سبب ګرځېدلی شی ، اژانس زیاته کړې وه چې محمد بن سلمان د علماوو د قابو کولو له پاره پلان ترتیب کړی دی .
د سعودی پاچا سلمان بن عبدالعزیز د نوی شاهی فرمان له مخې د نبوی احادیثو د څار او تفسیر له پاره د یو داسې کمیسیون د جوړولو امر کړی چې ټول ( ناسم نصوص، افراط، ترهګرۍ او د قتلونو جواز ورکوونکی احادیث ) دغه احادیث چی د سخت دریځۍ او ترهګرۍ له پاره د کارولو له دایری بهر کړی . همدارنګه په زرګونو سخت دریځی امامان او خطیبان یې له دندو ګوښه کړی او د مشهورو علماوو په ګډون یې ګڼ شمېر خطیبان ، واعظان او دعوتګران نیولی دی .
پایله :
پورتنیو بدلونونو ته په کتلو سره ویلی شو چی د سعودی عربستان حکومت غواړی د نړیوال سیاست سره ځان عیارکړی همدارنګه د ستروهیوادونو سره د سترو اقتصادی ګټو تعدل وساتی او همدارنګه د سیمه ایز سیاسی نفوذ د پیداکیدو ترڅنک غواړی چی د نړیوال تروریزم او ترهګرۍ سره په مبارزه کی د نړیوالو سره برخه واخلی او په منطقه کی د ترویزم د پالنی کوم تورچی پر دی هېواد لګیدلی ؤ هغه له ځان څخه لیزی کړی . همدا راز د خپلوسیالو ګاونډیو اسلامی هیودانو سره چی ځینو یی اتومی تکنالوژی اواتومی وسلو ته لاس رسی پیداکړی ده ، د هغوی په مقابل کی د پوځی ځواکمنتیا له پلوه خپل هیواد د هغوی سره یال کړی ، ځینې پوځی ټړونونه د زبرهیوادونو سره لاسلیک کړی چی روسییه او متحده ایالات یی ښه مثال کیدلی شی . همدارنګه د ملی تفریحی سترو پارکونو جوړول او دی ته ورته زیربنای سترو پروژو پیلول ، مانا دا چې دوی غواړی که مبادا د تیلو سرشاره منابعو په ختمیدوشی د نورو سرچینو څخه به د خپل هیواد په اقتصادی کی په لویه کچه ګټه پورته کړی . همدارنګه ځینی مذهبی اصلاحات شاید ورته ستونزمن وی او ورته لوی ستونزی وزیږوی . همدارنګه ښځو ته په ځینو ازادیو ورکولوکی د دوی سیاست او اصلاحات شاید د نړیوالو د ستاینې وړ وګرځی او د هغوی سره د اړیکو په جوړولو او ساتلوکی ښه رول ولوبوی .
سرچینی او ماحذونه :
ـ بی بی سی پښتو وبیپاڼه
ـ المان اونړی ویبپانه
ـ پښتونیوز
ـ نن ټکی اسیا ویبپاڼه
ـ ویکیپیډیا
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۶۱۰
پیشنهاد به کمیته تدارک تدویر کنگره، حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان
( پیوسته به گذشته)
داکتر آرین
سوال: نام حزب را چی پیشنهاد می کنید؟
جواب: «حزب واحد مردم افغانستان» و یا « حزب افغانستان واحد » این نام به این مفهوم است که حزب ما به وحدت ملی، تمامیت ارضی و اسقلال سیاسی افغانستان ایمان راسخ داشته و وفا داراست و حزب به تمام مردم افغانستان تعلق دارد.
سوال: برای بیرق حزب ، کدام رنگ را پیشنهاد می کنید؛ و به چه دلیل؟
جواب: پرچم سه رنگ ملی که در زمان حاکمیت « حزب دموکراتیک خلق افغانستان » پرچم جمهوری دموکراتیک افغانستان بود.
بخاطریکه وحدت و واحد بودن افغانستان را تمثیل می نماید و مورد قبول تمام لایه ها و اقشار جامعه در افغانستان می باشد و با این پرچم بهتر تر و آسانتر میتوان قلوب توده های مردم را تسخیر کرد و بلاخره از تمام مردم افغانستان نمایندگی می نماید و مفهوم فراگیر بودن و ریشه دار بودن حزب را در جامعه ارائه می نماید. همچنان ما میتوانیم شعار های حزبی را بالای پارچه های سه رنگ با در نظر داشت مضمون آن جدا جدا بنویسم و خوبی آن در این است که ما رنگ سرخ پرچم خویش را هم ازدست نداده و داریم.
سوال: برای شورا های حزبی دفاتر لازم است؟ کرایه ، فرنیچر و مصارف دفاتر چه گونه تامین شود؟
جواب: افغانستان را هفت کشور همسایه احاطه نموده است - ایران، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، جمهوری مردم چین، هندوستان و پاکستان. برنامه حزب متحد ملی ترفی مردم افغانستان با برنامه ها و اهداف احزاب بر سر اقتدار شش کشور همسایه بکلی نزدیک و یا مطابقت کامل دارد، پس ضرور است تا کنگره روابط نهایت صمیمی، برادرانه و رفقانه را با احزاب بر سر اقتدار ایران، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، جمهوری مردم چین و هندوستان برقرار نموده و از آنها طلب کمک نماید که بدون شک و تردید آنها به این خواست حزب ما لبیک می گویند، زیرا یکی از اهداف مهم ما که با شش کشور همسایه باهم یکی است مبارزه با تروریزم است به همین جهت در بخش اول پیشنهادات خود تاکید نمودم که موضعگیری ما علیه تروریزم آشکار و صریح باشد. همچنان جهت عمیق ساختن روابط دوستانه اگر مهمانان از تمام احزاب کشورهای همسایه در کنگره حزب داشته باشیم عمل نهایت بجا و سنجیده ای است. این شرم و جنایت نیست یک همبستگی بین المللی میان احزاب در جهان است. شرم و جنایت آنست که امروز در افغانستان تعدادی زیادی از احزاب به اصطلاح سیاسی و مقامات عالی رتبه! بصورت متداوم از سازمانهای جاسوسی و سفارت خانه های خارجی ماه وار معاش می گیرند و اهداف خرابکارانه و تفرقه انداز و ضد منافع ملی افغانستان را تبلیغ و ترویج می نمایند، جامعه را به عقب کشانده و زمینه را برای فعالیتهای سازمانهای تروریستی آماده می سازند.
سوال: امور مالی حزب چه گونه تنظیم شود ؟
جواب: از طریق حق العضویت ها، اعانه و مهم تراز همه از طریق سرمایه گذاری، به این ترتیب : استرداد پول و یا سرمایه حزب نزد هر شخص که است و به جریان انداختن شفاف و سود آور آن، استرداد ملکیت های حزب موکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن). حصول مبالغ پرداخت حق العضویت ها و اعانه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان( قوای مسلح جمهوری دموکراتیک و بخش ملکی) از بانک ملی و یا دافغانستان بانک. حاصل نمودن حق العضویت های اعضای سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان از بانکهای مذکور.
تقاضای کمک از احزاب چپ و مترقی در جهان.
تهیه و ترتیب سرمایه ابتدائی حد اقل دوصد هزار دالر برای تجارت و سرمایه گذاری، کشورهای آسیای میانه سر شار از مواد خام و پخته اولیه و مصارف روزانه مردم ما است برای آغاز کار میتوان از همین جا شروع کرد. انتخاب اشخاص وارد و بلد و صادق برای اینکار ضروری است.
سوال: حزب با انتخابات ( ریاست جمهوری ، پارلمانی، شورای ولایتی، شورای ولسوالی و شاروالی ها ) چه گونه برخورد کند؟
جواب: نگارنده ( آرین )بتاریخ ۲۷ نوامبر۲۰۱۶ ترسایی نوشته زیر عنوان« چپ بروی امواج رای توده ها به قدرت برمی گردد » به سایت های وزین « بامداد » ، « وطندار » و « آزادی.رو » جهت نشر فرستاده بودم، که همین اکنون هم در آرشیف مطالب سایت بامداد موجود است. در قسمت اخیر این مقاله چنین آمده است:
« هوشدار می دهم که: چپ بعد از گذشتاندن شرایط ناگوار خارجی و داخلی، وضع و شرایط موجود سیاسی، وقت کم در اختیار دارد گذشت هر روز، هر هفته، و هرماه زمان را کمتر و انتخابات را نزدیک تر می سازد. زمان برای نیروهای چپ نهایت مهم و ارزشمند است و نه باید یک روز هم هدر برود و فدای جروبحث های بی نتیجه و ذهنی گری ها و منفی بافی های مایوس کننده، خودخواهی ها و پیشگویی های عالمانه شود. ورق برگشته و زمان به نفع وطن پرستان و نیروهای چپ و مترقی در حرکت است، مردم در مورد همه و همه چیز قضاوت نموده اند و جهان هم الترناتیف دیگر که با بنیاد گرایی، تروریزم و فساد مبارزه نماید به جز از وطن پرستان و ترقی خواهان ندارد
اگر از این شرایط استثنایی و فضای نوین سیاسی جهان که میسر شده است در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک استفاده بجا و لازم صورت نگیرد و اشتراک نیروهای چپ فعال و چشمگیر نباشد، تاریخ و نسل های آینده در مورد ما قضاوت خوب نخواهد داشت، هرقدر فشرده تر و مردمی تر شوید به همان اندازه به پیروزی نزدیکتر می شوید.
اما چطور یک انتخابات آزاد، دموکراتیک و عادلانه را میتوان سازمان داد که رای مردم در آن تعیین کننده باشد؟
تدویر منصفانه و کشیدن آن از نمایش و تقلب بازهم مربوط به اتحاد و همکاری همه جانبه نیروهای چپ و مترقی می شود که توانایی دفاع از حق خود و حق مردم و جلو گیری از یک انتخابات غیر دموکراتیک و خودکامه را داشته باشند . به منظور کوتاه ساختن دست خیانتکاران از تقلب در انتخابات میتوان از تجربه ذیل که در بسیاری از کشور های پیشرفته و دارای دموکراسی مروج است استفاده کرد:
۱- شخص رای دهنده داخل مرکز رای دهی شده، اسم و نمبرتذکره او دراسناد توسط اشخاص موظف ثبت و فورمه برایش داده می شود.
در این صورت مردگان، فراری ها، اشخاص واهی و اشخاص بی تذکره از رای دادن محروم می گردند.
۲- انگشت شخص رای دهنده رنگ نمی شود، بلکه ماشین الکترونیکی آن را عکاسی و ثبت کسیت مخصوص خویش می نماید که با مرکز انتخاباتی در پایتخت کشور وصل است.
در این صورت نه انگشت رای دهنده را طالب و داعش قطع می کند و نه کمپیوتر یک انگشت را دوبار ثبت می نماید و چند صدهزار دالر که جهت مصارف و خریداری رنگ تخصیص داده شده است به خزانه دولت اندوخته می شود.
۳- فورمه رای دهی بعد از خانه پری و انتخاب کاندید مورد نظر توسط رای دهنده، به ماشین الکترونیکی دیگر ثبت و" اسکن یا عکاسی"می شود که به مرکز وصل است.
دراین صورت اگر کاندیدی اوراق بیشتر را داخل صندوق انداخته و بخواهد خیانت نماید با تعداد انگشت های ثبت شده و اوراق عکس برداری شده سر نخورده و یکی نمی باشد و از این نوع خیانت و تقلب هم جلوگیری به عمل می آید.
۴- در مرحله آخر رای دهنده فورمه خویش را به صندوق مخصوص رای دهی می اندازد که بعد از شمارش آرا و نشانی شد ناظرین و نمایندگان احزاب سیاسی به مرکز انتخاباتی در پایتخت و مرکز شمارش آرا انتقال داده می شود.
در این صورت اگر صندوقهای رای مردم از بدخشان تا به کابل توسط « خر» هم انتقال داده شود افزودن و یا کم نمودن اوراق رای دهی به این صندوق ها بی مفهوم است.
۵- در ختم رای دهی در همان روز به مقابل ناظرین از تمام احزاب و سازمانها رای ها حساب شده به مرکز « ایمیل » می شود و اوراق رای دهی بعد از نشانی شد تمام ناظرین به مرکز انتقال داده می شود یعنی یک رای سه بار به کمپیوتر ثبت می شود و سه بار توسط انسان ثبت و "نشانی شد" می گردد به این مفهوم که در اخیر باید شش سند ثبت و نوشته شده و انتقال داده شده باهم سر خورده و یکی باشد.
در این صورت ۹۰ فیصد از تقلب و خیانت جلو گیری شده، تنها یک راه خیانت و تقلب باز است که آن خریدن اشخاص بطور انفرادی و گرفتن رای آنان است." اگر وضع چنین شد حزب ماهم میتواند که افراد را بخرد، حتما سوال خلق میشود مبلغ که باید برای خریداری بپردازیم نداریم، پیدا می شود، همان طوریکه آنان از ممالک خارجی می گیرند کشور های فراوان است که حاضر به تمویل خرچ و مصرف یک حزب در انتخابات هستند، اما شرط آن این است که ما نیرو و قوت خویش را نشان بدهیم و آنان مطمعن شوند که پول شان به هدر نمی رود.
« نا گفته نباید گذاشت که تمام وسایل الکترونیکی در کشور های دوست و دونر افغانستان موجود است میتوانند کمک نمایند و هم می توانند بالای دولت افغانستان بفروشند و فایده دیگر این میخانیزم در آن است که دولت می تواند پنخاه فیصد از بودجه ای که برای مصرف و خرچ پروسه انتخابات تخصیص داده شده است صرفه جویی نموده و برای یک پروژه دیگر اجتماعی بخرچ برساند.»
نوت: یک سوال دیگر هم در ذهن رفقا خلق خواهد شد که ما نمی توانیم جلو تقلب زر داران و زور داران را بگیریم. همانطوریکه متذکر شدم، ما باید این توانایی را داشته باشیم و سرسختانه مبارزه و جدل نمائیم تا میخانیزم بالا تطبیق شود، در غیرآن، آنها « خوشان می برند و خودشان می دوزند » و ضرورت آن هم نیست که ما در انتخابات اشتراک نمائیم، ما همه شاهد آن هستیم
که آقای رییس جمهور بدون هیچگونه شرم از مردم، ترس از خدا و خجالت کشیدن از فامیل خویش، از ولایتی که یک ملیون نفوس ندارد دو ملیون رای با خود آورد، از صندوقهای رای کرزی، عبدالله و غنی چند میلیون رای تقلبی پیدا شد، اینها بی شرم و متقلب و خاین هستند، بدون تردید در انتخابات آینده همین حالا می گویم که رای صندوقهای شان بیشتر از نفوس افغانستان خواهد شد.
سوال: حزب با جامعه مدنی چه گونه روابط تامین کند؟
جواب: رابطه نزدیک و مفید و استفاده از آنان بخاطر خوشبختی مردم و برای منافع حزب.
سوال: اصول زرین تشکیلاتی ـ سازمانی ما چه باشد؟
سوال: سنترالیزم و دموکراسی، در تعادل که بر قرار می گردد ضرور است تا دموکراسی بیشتر باشد.
جواب: ساختار تشکیلاتی حزب چگونه تنظیم شود؟
بر اساس اصول و نوزم های تشکیلاتی.
سوال: ایجاد واحد های اولیه (گروپ حزبی) ضروریست و چرا؟
جواب: تنها وسیله ارتباط حزب با مردم و از مردم با حزب از طریق واحد های حزبی است . تکیه گاه اجتماعی و سیاسی حزب حوزه ها و یا گروپ های حزبی می باشد، واحد های حزبی وسیله تطبیق و پیاده نمودن فیصله های حزب میان مردم و انتقال خواسته های مردم برای حزب می باشد.
ـسوال: جلسات واحد های اولیه دایر شود؟ چه گونه و چند مدت بعد؟ تحت کدام اجندا؟
جواب: ماه وار و تحت اجندای قبلی و همیشگی حزب.
سوال: موجودیت شورای مرکزی (کمیته مرکزی) ضرور است؟ اگر است، به چه ترکیب و چرا؟
جواب: شورای مرکزی مرکز و مغز حزب است، بدون یک مرکز رهبری کننده حزب فلج می باشد. چون شورای مرکزی یک ارگان منتخب است نمشود که برای آن ترکیبی پیشنهاد کرد، اگر مقصد از ترکیب تعداد باشد بازهم نظر دادن مشکل است زیرا معلوم نیست که به چه تعداد اعضا در تشکیل حزب عضویت دارند، به همه حال به تناسب تعداد اعضای حزب در سال ۱۳۵۸ و حال، نیمی از کمیته مرکزی سال ۱۳۵۸.
سوال: آیا جمع آوری حق العضویت ضروریست؟ اگر است به کدام نورم ؟ و کدام میکانیزم؟
جواب: برای کارمندان دولت ماه وار پنج افغانی و برای متعلمین و محصلین یک افغانی و از بیکاران حق العضویت گرفته نشود.
سوال: ارگان های نشراتی حزب چگونه فعالیت کند و چطور تنظیم شود؟
جواب: ارگان نشراتی حزب زبان حزب است، بخاطریکه این زبان کارا، رسا، موثر و فراگیر باشد باید به بهترین شکل آن تنظیم شود از رفقای که در این رشته مسلکی اند و سابقه کار را در این بخش دارند استفاده شود.
سوال: آ یا برای زون های هشت گانه داخل کشور ارگان های نشراتی انترنتی نیاز است؟ چه فکر می کنید؟
جواب: بازار فریب دادن مردم، بخصوص جوانان و نوجوانان هر روز رونق بیشتر پیدا نموده و هشتاد فیصد مطبوعات افغانستان در خدمت مناسبات حاکم استبدادی، تاریک اندیشی و بنیاد گرایی است که اکثرا مبلغ مبتذل ترین آیدیولوژی ها، افکار و اندیشه های منحط و عوامفریبانه زیر نام دین، مذهب، ملیت و زبان جهت خنثی نمودن مردم ما عملی می شود. در چنین وضع و شرایط ناگوار تبلیغ، ترویج و نشرات حزب نه تنها در زونهای هشت گانه، بلکه در دور ترین قریه ای از میهن ما ضرور و مانند آب و هوا است که بدون آن خلق ما نه تنها گمراه، بلکه به دشمنان مردم و میهن خویش نیز تبدیل می شوند.
سوال: برای اعضای حزب مکافات و مجازات ضرورت است ؟ چرا و چه گونه؟
جواب: بلی! در حزب که پاداش، جزا و اقناع وجود نداشته باشد بیشتر به یک ارگان خنثی می ماند تا یک ارگانیزم زنده.
بادرودهای رفقانه - آرین.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۶۱۰
پیشنهادهای چند در باره اساسنامه حزب
دکتر اسد محسن زاده ، عضو شورای کشوری اتریش حزب؛ و مدیرمسوول تارنمای بامداد
رفقای گرانقدر کمیته تدارک تدویر کنگره حزب ،
با بازخوانی اسناسنامه موجود حزب باردیگر دریافتم که اصول و موازین پذیرفته شده درحزب ما منحیث یک حزب پیشتاز امروزین بربنیاد دموکراسی گسترده ، ساختارها و اصول مدرن مدیریتی استوارمی باشد.
با اختصارمی خواهم چند پیشنهادی برای بهبود و اثرمندی همین اصول؛ که خانه سازمانی ما برآن بنا شده است را در میان بگذارم. امید این پیشنهاد ها درتدوین اساسنامه جدید حزب درنظرگرفته شوند.
پیشنهاد اول: اساسنامه حزب فشرده ترتدوین ؛ و اصول دموکراسی درون سازمانی، انتخابی بودن همه ارگان ها و مسوولین ، رهبری و مدیریت دسته جمعی در آن حفظ گردد.
پیشنهاد دوم : حزب به « حزب مردم افغانستان » و یا « حزب زحمتکشان افغانستان » مسما گردد.
دلیل : در باره پایه اجتماعی حزب آمده است که پایه اجتماعی حزب را اقشار وسیع مردم اعم از کارگران ، دهقانان ، پیشه وران ، روشنفکران ، کارمندان و.. تشیکل می دهد.علاوتا ً لایه های زحمتکش اکثریت باشنده گان کشور را تشکیل داده ؛ و آینده و سرنوشت دموکراسی و اعتلای میهن با سطح اگاهی ، سازمان پذیری و مبارزه در راه دفاع ازمنافع ، خواست ها و بهبود شرایط زنده گی آنها پیوند خورده است ، پس باید نام حزب نیز با پایه اجتماعی آن گره خورده و این دو با آن همخوان باشند.
پیشنهاد سوم : درفش و یا پرچم حزب به رنگ آبی بوده؛ و نشان حزب ساده ، با نام و اصول مرامی حزب مطابقت داشته باشد.
دلیل : در مرحله کنونی مبارزه اجتماعی حزب و مردم ما ، مبارزه در راه صلح یکی از بنیادی ترین خواست های و نیازمردم و جامعه می باشد. با دریغ حزب ما تا حال نتوانسته است در این میدان کدام تلاش اثرگزاری را سازمان بدهد. رنگ آبی ( آسمان آبی ) سمبول مبارزه در راه صلح ، خلع سلاح و ضدیت با جنگ و نظامی گیری می باشد. با تکیه بر واقعیت های امروزی افغانستان و جهان ، مبارزه به خاطر صلح ، دموکراسی واقعی ، تامین امنیت و عدالت گزینش همین رنگ با خواست ها و اماج های حزب ما همخوان می باشد. اینکه درفش یا پرچم حزب در آینده به چه رنگی باشد، آنرا شرایط مبارزه فردای ما تعین مینماید.
پیشنهاد چهارم : برای سازماندهی، مسوولیت و شیوه رهبری سازمان های برون مرزی حزب در اساسنامه حزب صراحت داده شده؛ و دربخش (شورای های محلی ) اساسنامه حزب ماده جدیدی با متن زیراضافه گردد.
ماده ... سازمانهای برون مرزی حزب :
سازمانهای برون مرزی حزب که در شرایط کاملاً متفاوت ازداخل کشور؛ درراه تحقق اصول کلی حزب ، اندیشه های ترقی خواهی و انترناسیونالیزم کارمی کنند؛ فعالیت شانرا براصول زیر تنظیم می نمایند:
ـ شورای های اعضا و هواداران حزب درکشورها و مناطقی که دارای منافع و ساختارهای سیاسی ـ اقتصادی همگون می باشند، ایجاد گردند.
ـ سازماندهی و پیشبرد فعالیت های این شوراها درمطابقت با اصول سازمانی ـ مرامی حزب ؛ و بادرنظر داشت قوانین جاری کشورهایی که درآن فعالیت می نمایند تدوین گردد.
ـ برنامه های کاری وساختارهای سازمانی شوراهای برون مرزی درمطابقت به نیازهای خود آنها ، و درهمخوانی با منافع حزب توسط این شورا ها تنظیم گردد.
ـ شورا های برون مرزی درصورت نیاز، پس ازموافقت دارلانشای حزب به ایجاد ارگان های نشراتی شان می پردازند.
ـ شوراهای برون مرزی حزب ازفعالیت شان دربرابردارلانشای حزب جوابده می باشند.
دلیل :
شورا های برون مرزی حزب از سالهای زیادی بدینسو؛ منحیث زبان گویای حزب و آرمانهای شریفانه انساندوستی و ترقی خواهی دربین جامعه رو به افزایش مهاجر افغان فعالیت می نمایند. شرایط متفاوت حقوقی ، سیاسی و اجتماعی نسبت به افغانستان ، شیوه ها وامکانات دیگر مبارزه سیاسی ـ سازمانی را در پیش روی رفقا قرار میدهد. بناً رفقای برون ازکشور بیش تر از رفقای داخل ، برشرایط و امکانات کاری دربرون از کشور وارد بوده ، می توانند با ایمانداری ، پشت کار و پیشبرد برنامه های دقیق و سازنده ، نقش و اثرمندی درجلب و جذب افراد تازه به حزب ، گسترش فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و آموزشی، نماینده گی شایسته ازحزب درمیان احزاب و سازمانها دادخواه و ترقی پسند جهان ، انتقال اندوخته ها و تجارب احزاب و سازمان های اجتماعی جهان به حزب، کارهای سودمندی را به نفع حزب و وطن انجام دهند. علاوتاً شماری ازاعضای حزب با داشتن اندوخته های چندین دهه در رده های سازمان های سیاسی برون مرز دارای تجارب بزرگ می باشند که با به کارگیری آن می توان زمینه رشد واستحکام مزید سازمان های برون مرزی حزب را فراهم نمود.
پیشنهاد پنجم: ماده جداگانه درباره نشرات حزب دراساسنامه حزب افزون گردد.
حزب دارای ارگان های نشراتی است که انعکاس دهنده اهداف مرامی، اندیشه ها ، خواست ها وسیاست های حزب؛ وشرایط زنده گی مردم می باشد. رسانه های حزب در راه بلند بردن سطح اگاهی اعضای حزب و توده های مردم تلاش مینمایند.فعالیت این رسانه ها توسط ارگان های مربوط رهبری و از پیش برده می شود.
دلیل : شرایط موجود مبارزه سیاسی و نقش رسانه ها در تبلیغ و اشاعه اندیشه و دیدگاه های حزب و اثرگزاری آنها برجنبش حکم می نماید؛ تا حزب دارای رسانه های مرکزی و محلی بوده و در مطابقت با خواست ها و منافع حزب فعالیت ؛ و مطالبات مردم را انعکاس داده و در راه برآورده شدن آن به بسیج مردم بپردازند.
پیشنهاد ششم : ماده جداگانه در مورد ایجاد سازمانهای اجتماعی ـ فنی زیر رهبری حزب در نظر گرفته شود.
برای.پیشبرد کار سیاسی ـ تبلیغی و بسیج گروه های مختلف صنفی و اجتماعی؛ حزب به ایجاد سازمان های اجتماعی چون : زنان ، جوانان ، مهاجران ، روشنفکران خلاق ، کارگران و کارمندان ، حفظ محیط ریست ، پیشه وران ، کوپراتیف ها ، متقاعدین ، معیوبین و معلولین و ....تلاش می نماید. این سازمان ها در راه پیوند حزب با نهادهای جامعه مدنی و سازمان های صنفی دیگر تلاش مینمایند.
دلیل :
تجربه جنبش های ترقی خواهی کشور و جهان نشان می دهد که بیش تر احزاب سیاسی اثرگذار؛ خود دارای سازمان های اجتماعی مربوطه می باشند . درصورت تحقق دموکراسی واقعی و ایجاد نهادهای مدافع منافع گروه های صنفی و اجتماعی این سازمان ها با دیدگاه وخواست های خود، درنهادهای عمومی چون سندیکا ها و یا اتحادیه های کارگری؛ اتحادیه های جوانان و دانش آموزان و... با نام و خواست های خود حضور یافته ؛ و می توانند تکیه گاه مهمی برای گسترش پایگاه توده ایی حزب باشند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۶۱۰
سیستم مافیایی درافغانستان
میرعنایت الله سادات
سالهاست که فساد اداری، دولت افغانستان را در میان دول فاسد جهان، به مقام اول ارتقاء داده است. درین ارتباط گاه گاهی ازجانب حکومت، هوشدار هایی داده شده و کمسیون هایی هم بخاطر مبارزه علیه فساد ساخته می شود. ولی نتیجه ای عملکرد انها، محسوس نیست. چرا ؟ علت در کجاست؟ چرا علی الرغم اعتراضات ملت افغانستان و تهدید های کشور های کمک کننده، مبنی بر قطع کمک های شان، این پدیده ای شوم هنور هم درحال قوت یابی است؟
پاسخ به این سوال وابسته از دستیابی به اسناد و ارقام دقیق است. تا پس از بررسی همه جانبه، در برابر این سوالات، جوابات روشن ارایه شده بتواند. اینکه چه وقت این امکان مساعد می شود نمی توان پیش گویی کرد.
اما نباید تا آن زمان منتظر ماند که زمینه دست یابی به این همه اسناد و اوراق برای محققان فراهم شده بتواند. تا فرا رسیدن آن روز، همین حالا می توان محتوای این پدیده را فی المجموع و بطور کلی مورد دقت و تحلیل قرار داد. متکی برهمین روش، نوشته ای حاضر درحدود امکانات دست داشته، نگارش یافته و کوشش می شود تا علل، ابعاد واثرات این پدیده، شناسایی و مورد مداقه قرار بگیرند.
با دیدن کلمه ای « مافیا » در عنوان این مقال، شاید اخبار و فیلم های مافیایی در کشور های مشخص که خاستگاه اولی این پدیده بودند، درذهن انسان تداعی شود و ارتباط این ساختار درافغانستان، با همان کشور ها، جست وجو گردد. در حالیکه واقعیت به گونه دیگر است. شبکه ای مافیایی با مساعد شدن فرصت ها و بمیان آمدن زمینه ها، می تواند مبتنی بر عوامل موجود درهریک ازکشورها، بطور جداگانه بمیان آید. هدف گروه های مافیایی، کسب ثروت بوده که برای حصول و حفاظت آن، آنها تلاش میورزند، تا قدرت را در اختیار داشته باشند.
با پیدایش یک گروه مخفی جنایت پیشه در اواسط قرن نزده در شهر سیسل ، اصطلاح «مافیا » برای بار نخست درکشور ایتالیا ظهور کرد و سپس از آنجا به گوشه و اکناف جهان خبر ساز شد.
مشابهه این شبکه ، چندین دهه بعد تر در ایالات متحده امریکا، تشکیلات پر قدرت و بی سابقه مافیایی، بر مبنی علت خاص ظهوریافت.
پس از آنکه، دولت مرکزی قانون منع فروش مشروبات الکلی را در سال 1920 به تصویب رسانید. گروه های تبهکار، از انفاذ این قانون جدید، سواستفاده نموده و از کشور های همسایه ، مشروبات الکلی را بطورقاچاق وارد ایالات متحده امریکا کردند. بخاطر تقاضای زیاد به مشروبات، آنها متاع قاچاقی شآنرا به قیمت بلند عرضه کرده و ازین مدرک، ثروت های هنگفتی به دست آوردند. افزایش ثروت، توام با مقابله علیه دولت وتشدید رقابت با شبکه های دیگر مافیایی بود. لذا هر یک آنها، بمنظورمحافظت ترافیک و فروش مشروبات قاچاقی شان، دسته های مسلح خود را ایجاد نمودند. این امکانات به آنها فرصت داد تا درمحیط ماحول خویش، روش دوگانه تخویف و تطمیع را در پیش بگیرند .شبکه های متشکل شده مافیایی با همین دو روش در داخل نظام رخنه کرده و اثرات ناگواری را براوضاع امنیتی برخی از شهرها، در ایالات متحده امریکا بمیان آوردند. تاثیرات تخریبی و منفی این پدیده بر عرصه های مختلف زنده گی امریکایی ها، سالها بعد، از جانب رسانه ها بررسی گردیده است که فیلم های ساخته شده ای هالیوود درین ارتباط خیلی بازگو کننده اند.
گرچه دولت مرکزی امریکا، بعد ازیک دهه، قانون منع مشروبات الکلی را پس گرفت. ولی شبکه های ایجاد شده مافیایی، قدرت شان را در عرصه های پردرآمد دیگر جابجا کرده و به این ترتیب به نقش مخرب شان درجامعه ادامه دادند.
با معرفی مختصرپیدایش و ظهور شبکه های مافیایی در اروپا و امریکا، اکنون می توان مشابهت ها و وجهه مشترک میان گروه های فساد پیشه درافغانستان وشبکه های خارجی مافیایی را به آسانی دریافت
چگونگی پیدایش شبکه های مافیایی در افغانستان :
درافغانستان گروه های قاچاقبرومولدین مواد نشه آور درگذشته هم وجود داشت.ولی امکانات آنها محدود بوده و در آن سطح قرارنداشتند که دردولت نفوذ کرده ویا دسته های مسلح داشته باشند. آنها درمیان جامعه بحالت منزوی زیست میکردند. تریاک در بعضی محلات دور افتاده و آن هم درمحدوده تقاضای مستهلکین محلی زرع می شد. همی نطور، چرس به پیمانه کوچک در ولایات مختلف کشت می گردید. تا آنکه سیاحین خارجی، منحیث متقاضیان جدید، به آن علاقه گرفته و در دهه شصت میلادی هنگام بازدید شان از شهرهای بزرگ افغانستان، این ماده را استعمال میکردند. در دیگر عرصه ها، مانند دستبرد معادن، سواستفاده از پروژه های انکشافی، تورید ادویه غیر مجاز، خرید و فروش اسلحه و امثال آن، فساد در سطح انفرادی وآن هم به پیمانه خیلی کوچک قرار داشت .
اما جنایات سازمان یافته و بمیان آمدن شبکه های مافیایی، توام با شدت گرفتن جنگ سرد و مبدل ساختن افغانستان به کانون تشنج ، آغاز یافت. این شبکه ها در عرصه های مختلف بوجود آمدند که بایست هریک آن بطور جداگانه بررسی شود .
تسلیح و تمویل مخالفین دولت از طریق دو کشور همسایه افغانستان:
با سقوط رژِیم شاهی (1973) کار تسلیح و تمویل مخالفین دولت جمهوری افغانستان، در پاکستان آغاز شد. این پروسه پس از رویداد هفت ثور 9781، توجه و علاقمندی هردو ابرقدرت آنوقت را در امر تقویه دولت و مخالفین آن بالا برد. سقوط رژیم شاهی و بمیان آمدن ج. ا . درایران، به تشنجات آغاز یافته، دامن زد. این وقت است که گروه های استفاده جو در زیر شعار های مذهبی بدور تمویل کنندگان عملیات های مسلحانه، علیه دولت افغانستان حلقه زده بودند. آنها فهرستی از ضرورت های همقطاران شانرا به پول و اسلحه، به سردمداران خارجی خود ارایه میکردند. اما اکثر این خواسته ها، بیشتر از واقعیت، پیش کش شده و مبالغه می بودند. ولی تمویل کننده گان نمی خواستند با افشا مبالغه های مراجعین شان، همکاری آنها را از دست بدهند. به این ترتیب خود به خود زمینه ای آن بوجود میآمد، تا گروه های استفاده جو از تفاوت درآمد و مصارف عملیات ها نفع برده و آنرا به حسابات شخصی خویش منتقل سازند. فروش سلاح های بدست آورده، دریافت معاش جنگجویان خیالی و اخاذی های گوناگون دیگر، آنها را مالک ثروت هایی هنگفتی ساخت. همین سواستفاده ها، در طی یکنیم دهه، آنها را به جای و جایگاه های بخصوص زیر نام رهبر و قوماندان رسانید.
با هجوم شبکه های تنظیمی به سال 1992 در شهرها و ازهم پاشی اداره دولت، زمینه های چور و چپاول دارایی های عامه و افراد، مساعد تر شد و این چهره ها، افراد مسلح تحت کنترول خود را بیش تر از پیش در قالب شبکه های مافیایی درآوردند. گرچه با تسلط طالبان، عرصه تاخت و تاز آنها محدود گردید. تا آنکه با سقوط طالبان و جابجا شدن قوت های ناتو، نفس تازه یافتند.
دریافت قرارداد های خارجی از طریق نفوذ در اداره دولت:
این بار، کمک های باد آورده خارجی بدون گذار از فلتر های پاکستان، به افغانستان سرازیر شد. دولت های کمک کننده، با میانجگری ادارات دولتی و یا بطور مستقیم، قرارداد ها را با اشخاص وشرکت های افغانی و خارجی بستند. با بکار برد هردو راه و طریق، دولت های خارجی به چهره های معلوم الحال و آشنایان سابق خود فرصت زیاد دادند.این زمینه سازی سبب شد، تا بخش های بزرگ از کمک های انکشافی به افغانستان، در اختیار آنها قرار بگیرد. به این ترتیب چهره های مورد نظرامداد دهنده گان، امکان آنرا بدست آوردند تا قسمت اعظم این کمک ها را بالوسیله شبکه های مافیایی شان دزدیده وصاحب ملکیت های افسانه وی در داخل وخارج شوند. دادن قرارداد ها به این چهره ها، هدفمندانه بود. گفته می شود که با این کار، دول کمک کننده، می خواستند تا یک طبقه سرمایدار وابسته به خود شان را درافغانستان عقب نگهداشته شده، بوجود آورند. تا مانند گذشته از گروه های سنتی ( قومی و مذهبی ) وابسته نباشند. به افاده خود آنها، ایشان می خواستند که « ملت سازی » کنند. بی اعتنا به این اصل که « ملت سازی» رسالت خود یک ملت بوده و بدست خارجی ها ساخته شده نمی تواند .آنها نمی فهمیدند که به عوض این مشی پنهانی شان، سیستم مافیایی تقویت می شود. واقعیت این است که بخش اعظم این پول ها، به خارج انتقال یافته و به حسابات همین دار و دسته مافیایی در جاهای مورد نظرسرمایه گذاری شده است.
دستبرد معادن
سنگ های قیمتی افغانستان از قدیم الایام شناسی شده بود. مصری ها در مجسمه چشمان آختاتون و ملکه « نفریتست » از لاجورد افغانستان، استفاده کرده اند. افغانستان بخاطر کوهستانی بودنش، دارای ذخایر متنوع میباشد. 1400 نوع سنگ معدنی دراین کشور شناسایی شده است.
پس از انقلاب صنعتی ، کاوشگران غربی در لباس های مختلف و چهره های گوناگون، تلاش به شناسایی و کشف معادن افغانستان کردند. در حالیکه خود افغان ها با شیوه های عنعنه وی، تنها به استفاده بعضی سنگ های قیمتی علاقمند بودند. تا اینکه درآغاز دهه پنجاه قرن گذشته، شعبات مختلف در وزارت معدن ایجاد شد. تا به کمک مشاورین خارجی، معادن افغانستان را بصورت دقیق شناسایی نمایند .
پس از مبدل شدن افغانستان به کانون تشنج، مخالفین دولت ابتدا به استخراج خودسرانه معادن در پنجشیر، جگدلک، بدخشان و نورستان مبادرت ورزیدند. آنها احجار قیمتی ( زمری ، لاجورد ، یاقوت، لعل و طلا) را به پاکستان برده و به قیم نازل بفروش میرساندند. به این ترتیب معادن افغانستان، مورد دستبرد اشخاص و گروه های مافیایی قرار گرفت. این سرقت تا حال ادامه دارد. گروه های مافیایی بخاطر تسلط برآن معادن که در دسترس دولت نیست، باهمدیگر شان برخورد های خونین مینمایند. اگر این معادن در ساحه تحت کنترول طالبان باشد، شبکه های مافیایی از یکطرف به آنها باج داده و از جانب دیگر به کمک عمال نفوذی شان در دولت، زمینه انتقال این احجار را به خارج از کشور فراهم میسازند.
زورمندان فاسد در اداره دولت از یک طرف به قاچاقبران احجار قیمتی مساعدت می کنند و از جانب دیگر برای بستن قراردادهای غیرعادلانه و ضد منافع ملی افغان ها، با کمپنی های خارجی، تلاش میورزند. ایشان با استفاده از تعریف « سیستم اقتصاد بازار آزاد » در قانون اساسی، قرارداد های استفاده از معادن را با اشخاص و کمپنی هایی عقد می نمایند که همیشه در چپاول معادن نقش داشته اند.
اخیرآ وزارت معادن، 450 قرارداد استخراج معادن را در 34 ولایت افغانستان روی دست گرفته است که تا کنون 86 قرارداد آن به امضا رسیده است. معادن افغانستان ثروت ملی شهروندان کنونی و نسل های آینده ای این سرزمین است و باید مطابق به منافع ملی آنها استخراج گردد .نه اینکه در اختیار غارتگران قرارگرفته و با عقد قرارداد های اسارت بار، مشکلات عدیده، برای نسل های آینده به ارث گذاشته شود.
غصب ملکیت های عامه و خصوصی
طبق اظهارات وزیراسبق انکشاف شهری تا سال 2008، بیش از سه میلیون جریب زمین از جانب زورمندان غصب شده بود. طبیعی است که این رقم درسال های بعدی افزایش یافته است.مسوولین کمسیون نظارت ولسی جرگه بر اعمال حکومت، شمار غاصبین این زمین ها را در سال 2013 به تعداد پانزده هزارنفر شناسایی نمود. اما ازافشای اسمای آنها به رسانه ها ابا ورزید. زیرا دراین فهرست بلند پایه های دولت و وکلای ولسی جرگه نیزشامل بودند.
غصب زمین، شامل ملکیت های خصوصی و عامه بوده و ناتوانی دولت سبب می شود که این زمین ها دوباره به مالکین اصلی آن مسترد نشود. همین ناتوانی باعث می شود که مقامات دولتی، حتا به غصب ملکیت های دولت در داخل پایتخت، پایان داده نتوانسته اند.
جعل اسناد و مدارک برای غصب ملکیت های دولتی و رسمیت بخشیدن آن بالوسیله شبکه های مافیایی در ادارات قضایی کشور، ایجاد شهرک های رهایشی و اعمار ساختمان های بلند منزل در مناطق مختلف توسط زورمندان، گره بزرگی است که گشودن آن آسان نیست.
پرسش اساسی این است که آیا دولت فعلی می تواند، داد مردم و دولت را از مافیای زمین بستاند و حق را به حقدار بسپارد؟ در پاسخ به این سوال چنین معلوم می شود که دولت با صدور فیصله ها و اعلامیه ها، سیاست « تسکین دهی » را در پیش گرفته است. تا وقتی که عمال مافیا در دولت جابجا باشند، نمی توان امیدوار بود که دولت قاطعانه عمل بتواند.
قاچاق مواد مخدر
روابط ذات البینی میان قاچاق مواد مخدر و بی امنیتی در کشور را همه ارباب ذی صلاح داخلی و خارجی میدانند.آنها خوب میدانند که جلوگیری ازین پدیده ضد بشری، رسالت هر انسان با وجدان است. ولی متأسفانه، عملکرد مقامات مسئول در رابطه به زرع، انتقال و توزیع مواد مخدر، در افغانستان و سطح جهانی، نه تنها قاطعانه نیست بلکه سوال بر انگیز هم میباشد. بر طبق اطلاعیه سازمان ملل متحد ، همین اکنون 30 میلیون انسان از اختلالات ناشی از استفاده مواد مخدر در جهان رنج میبرند واز جمله 190 هزار آنها، زنده گی شان را سالانه از دست میدهند.
افغانستان در تولید تریاک، سهم بزرگ داشته و هنوزهم 90 فیصد تریاک جهان در این سرزمین کشت می شود. تولید مواد مخدر از سال 2002 به بعد در حال افزایش است . در سال 2016 مقدارموادمخدر تولید شده درافغانستان بصورت تخمین به 4800 تن ارتقا کرد. مساحت زمین های تحت زرع تریاک، طبق احصاییه سال 2014 ترسایی به 224 هزار هکتار زمین میرسید. ولایت هلمند با زرع هشتاد هزار هکتاردر صدرجدول ولایات تولید کننده قرار دارد.
سوال اساسی این است که سرچشمه و ریشه تولید و توزیع مواد مخدر در اختیار کی است؟ کی در عقب پرده این عمل ضد انسانی قراردارد؟
اگرمافیای مواد مخدر از قدرت و نفوذ مؤثر در دولت افغانستان بی بهره می بودند، به هیچ وجهه، زرع مواد مخدر تا آن سطح ازدیاد نمی یافت که این کشور در سطح جهانی به مقام اول منسوب شود. ازهمین جهت، شبکه های داخلی و خارجی مافیایی، پیوسته تلاش می نمایند تا نفوذ شآنرا درادارات دولتی افغانستان حفظ نمایند. زیرا ازین طریق ، قاچاقبران را حمایه نموده و ترافیک مواد مخدررا درزیر نظر داشته می باشند. اوضاع نا امن کنونی، زمینه مساعد برای قاچاق بران بوده و ازهمین جهت ، شبکه های مافیایی به حفظ حالت موجود علاقمند اند.
در محلات که زیر کنترول طالبان قرار دارند، شبکه های مافیایی در زد وبند با آنها ، قاچاق شان را به پیش می برند. طالبان یک مقدار پول را بنام عشر و ذکات از آنها تحویل گرفته و مسیر انتقالات مواد مخدر را برای آنها باز نگهمیدارند. اگر دولت افغانستان توان آنرا میداشت که اداره دولت را ازوجود عمال شبکه های مافیایی تصفیه کرده و شرکای خارجی آنها را، افشا کند، امروز این معضله حل شده می توانست.
نتیجه: چطور می توان این سیستم مافیایی را مضمحل ساخت؟
اولین ارزیابی از بررسی مختصرعرصه های فوق الذکر، این واقعیت را بازگو مینماید که ضعف دولت و پرقدرت بودن شبکه های مافیایی، علت و معلول همدیگراند. اگر یگ دولت ملی و قدرتمند وجود میداشت، پیدایش شبکه های مافیایی در جامعه ناممکن می بود. همینطور هرقدر، افراد و نیروهای ملی کمتردر دولت سهیم باشند، به همان اندازه زمینه های جابجا شدن شبکه های مافیایی در ساختار دولت فزونی میآبد.
دولت شعار مبارزه با فساد را میدهد. اما فاسد های معلوم الحال را مؤاخذه و دستگیر نمی کند. آنها زورمند بوده و پایه های سیستم مافیایی را در افغانستان میسازند. مسئله ای کابل بانک ، مکتب های خیالی، معلمان خیالی، سربازان خیالی، قرارداد های غیر قانونی با تیکه داران داخلی و خارجی، همه و همه، به ظاهر مطرح شد و امید هایی را از طریق رسانه ها زنده ساخت. ولی مراحل تفتیش و محکمه هیچ یک از مجرمین، برطبق قانون تعقیب نگردید.
نفوذ پرقدرت مافیا در دولت، عرصه را به دولت مداران اصلاح طلب تنگ ساخته، قدرت تصمیم گیری و اجرائیوی آنها را نامحسوس میسازد. وضعیت موجود، این آگاهی را به اصلاح طلبان بازگو میکند که: به عوض نوشتن بر روی یخ و گذاشتن در زیر آفتاب، با نیرو های مردمی و چهره های ملی همدست شده و این شبکه ها را به زودی قلع وقمع نمایند.
تا حال رهبران حکومت ملی، فقط و فقط با بکاربرد الفاظ زیبا کوشیده اند تا مردم را آرامش بدهند. اما مردم که ناهنجاری و چپاول را با گوشت و پوست خود احساس میکنند منتظر اقدامات عملی اند.
شبکه های مافیایی همزمان با ترویج فساد، فرهنگ غارتگرانه خودشان را پخش میکنند. پیش از آنکه فرهنگ زیبا و کهن سرزمین ما، آلوده با فساد شود، باید جلو آنرا گرفت.
تسلط مافیا نمی گذارد که نیروی کار در جهت سالم اجتماعی بسیج گردد. زیرا مافیا، نه تنها در دولت با نفوذ اند، بلکه در سطح محلات نیز افراد و گروه های غیر مسئول و مسلح را در اختیار دارند. به این معنی که از قرارگرفتن ساختار های اقتصادی در استقامت پاکسازی و بازسازی جلوگیری مینماید.
همان طوریکه در عنوان این مقال مطرح شده است، می توان اینطور نتیجه گرفت: شبکه های پرقدرت مافیای در وطن ما طوری به هربخش و استقامت توسعه یافته و آنقدر دردولت نفوذ کرده اند که حالا به سادگی می توان از یک « سیستم مافیایی در افغانستان » حرف زد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۰۱۰