هفته سرنوشت ساز در اتریش
سحر سیندخت
مبارزات انتخاباتی درجمهوری اتریش وارد مرحله حساسی شده ؛ و بروز یکشنبه ۱۵ ماه اکتوبر سرنوشت پارلمان بعدی اتریش تعین می گردد. این انتخابات زود هنگام پس از بحران اعتماد در حکومت ایتلافی موجود میان حزب سوسیال دموکرات به رهبری کریستیان کیرن ؛ و حزب مردم اتریش ( پس از استعفای راینهولد میترلینررهبرحزب مردم اتریش بروز دهم می ۲۰۱۷ و تعین زبستیان کورس دررهبری این حزب) ؛ وموافقت اپوزیسون پارلمانی راه اندازی شده و در آن ده حزب و لیست انتخاباتی شرکت می نمایند. درجریان سالهای گذشته در اتریش احزاب ونیروهای راستگرا از جمله، حزب آزادی اتریش به رهبری هیسن کریستیان اشتراخه و گرایش های راستگریانه در سیاست های دولتی و سیاسی اینکشور بیشتر جان گرفت که دلیل آن مهاجرت های گسترده سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ ترسایی ، به اروپا بود که به وسیله نیروهای راستگرا و خارجی ستیز منحیث وسیله ایی برای ایجاد جو ترس و بی اعتمادی از آن استفاده شد. در اتریش مانند انتخابات چند هفته پیش تر در المان « مساله امنیت » و « مهاجرت » جای برخورد و مبارزه برای برنامه های سیاسی را گرفته؛ و باعث به وجود آمدن جو بی مانند بی اعتمادی در حیات سیاسی این کشور گردید. با آنکه جمهوری اتریش از نظر رشد اقتصادی و عرضه خدمات اجتماعی جایگاه بلندی را در اروپا احراز می نماید ؛ با آنهم مردم از شیوه حکومت داری دو حزب ایتلافی سوسیال دموکرات و حزب محافظه کار مردم اتریش ناراض بوده و این نارضایتی در بی میلی در برابر سیاست؛ و از سوی دیگر روکرد به احزاب راستگرا افراطی و بیگانه ستیز برجسته می شود.
علاوتاً درجریان هفته های گذشته ماجرای مسوول پیشین کمپاین انتخاباتی حزب سوسیال دموکرات؛ آقای زیلبیراشتاین و توطیه ها برای بدنام ساختن همدیگر باعث کم مهری نسبت به انتخابات جاری در اتریش گردید.
موسسات و نهادهای « نظرسنجی » مطابق برنامه های کاری شان زمانی یک حزب را برنده و حزب دیگری را بازنده می خوانند. آنهایی که امکان بیشتر پولی و تاثیرگذاری بررسانه دارند همه روزه با پخش ارقام و امار می خواهند ازحزب مورد نظر خود جانبدای نمایند. در بیشترین این نظرسنجی ها سه حزب بزرگ یکی چپ « حزب سوسیال دموکرات اتریش » و دو حزب راستگرا هر یک « حزب مردم اتریش ؛ و « حزب آزادی اتریش » تقریباً با هم برابر می باشند. بادرنظر داشت امارهای مشابه در انتخابات چند هفته قبل المان که احزاب راستگرای دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی المان را برنده شمرده بودند ، در اتریش با احتیاط به این پیشداوری ها برخورد نموده و اغلب کارشناسان می گویند: « برنده و بازنده درمحل وصندوق رای دهی تعین میگردد!» این شیوه استدلال نشانده نقش گروه بزرگ آنهایی است که هنوز تصور دقیق نسبت به اینکه رای شانرا برای کی میدهند معلوم نیست .
در انتخابات روز یکشنبه ۱۵ اکتوبر ده حزب و لیست انتخاباتی توانستند اجازه شرکت در انتخابات را بدست بیآورند. این احزاب به سه خط سیاسی: راست ، میانه و چپ تقسیم شده و هر سه خط نیز با دیده گاه ها و برنامه های متفاوت به مبارزه انتخاباتی می روند.
در خط چپ می توان از:
ـ حزب کمونیست اتریش « KPÖ+ »
ـ حزب سوسیال دموکرات اتریش ـ (SPÖ )
ـ سبزها ( Die Grünen )
ـ لیست پیتر پیلس ( Liste Petre Pilz) نامبرد .
در خط راست :
ـ لیست زبستیان کورتس - حزب نوین مردم ( ÖVP – Liste Kurz)
ـ حزب آزادی اتریش ( FPÖ )
ـ لیست ( FLÖ )
و در خط میانه می توان ازحزب نیوس ( Nesos) نام گرفت .
کشوراتریش یک جمهوری فدرالی بوده که بر پایه قوانین دموکراتیک و تفکیک قوا بنا شده است. پارلمان فدرالی این کشور از دو بخش شورای ملی و شورای ایالت ها تشکیل شده است. اعضای این دو مجلس وظیفه قانون گذاری را برعهده دارند . صدراعظم در مقام ریاست دولت فدرال توسط پارلمان اینکشور تعین می شود. احزابی که در دور کنونی در پارلمان اتریش نماینده دارند در جریان ماه های اخیر دستخوش یکسسله بحران های درونی چون : تغیر دادن فراکسیون های پارلمانی ( تیم اشترونخ ) ، بیرون شدن از حزب قبلی ( چند عضو حزب سبز ها و یک وکیل از حزب سوسیال دموکرات ) شدند. علاوتاً درجریان ماه های گذشته بحران ساختاری و اعتماد سبب شد تا سازمان جوانان حزب سبزها با حزب شان بریده، و با حزب کمونیست اتریش ایتلاف انتخاباتی (KPÖ+ ) را پیریزی نمودند.
انچه روشن است این انتخابات که در شرایط پیچیده تر و جو نامناسب سیاسی برپا می شود، خطر پیروزی و حرکت سیاسی به سوی راست را تقویت کرده است . با آنکه لیست حزب کمونیست و جوانان سبز مسایل مبرم اجتماعی از جمله: معضله سرپناه و گران بودن آن ، مبارزه در برابر بیکاری و جلوگیری از فقر زنان و خارجی ها ، افزایش در سیستم خدمات اجتماعی ، افزایش سطح دستمزد لایه های زحمتکش جامعه و ممانعت در برابر فرار مالیاتی ، افزایش مالیات بر سرمایه داران بزرگ و ...را طرح نموده اند ، ولی کشانیدن جو مبارزه انتخاباتی به سوی تقابل و رویا رویی میان افراد، باعث شده است تا این خواست ها نتوانند گسترده تر پخش گردند. درهمین خط حزب سوسیال دموکرات ، حزب سبزها و لیست پیتر پیلس نیز مسایل مهم اقتصادی و اکولوژیک را در برنامه های انتخاباتی شان پیشکش نموده اند.
درجو حاکم بیگانه هراسی، بی اعتمادی؛ خارجی ستیزی ، بی میلی به سیاست ؛ خطر پیروزی و حاکمیت راست را بیش ترساخته است امکان آن وجود دارد که تعداد زیادی از رای دهنده گان در منازل شان مانده ؛ و دراین تصمیم گیری شرکت ننمایند.
در چنین وضعی سهم گیری دراین انتخابات، و دادن رای به نماینده گان چپ ، کمک بزرگی به سرنوشت بعدی اتریش و شهروندن آن از جمله پناهجویان می باشد. وقت آنست تا شهروندان افغان تبار اتریش ازحق رای شان استفاده نمایند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۲۱۰
فتح و حماس، دو گروه رقیب در سرزمین های فلسطینی، روز گذشته در حالی مذاکرات سه روزه خود را در قاهره، پایتخت مصر آغاز کردند که نشانه های اختلافات آتی را می شد حتا پیش از آغاز این گفت وگوهای پرهیاهو هم دید؛ رهبر گروهی از نماینده گان حماس در این مذاکرات کسی است که پیش تر به سرنگون کردن دولت محمود عباس، رییس دولت فتح، متهم شده بود؛ اما اگر چالشها و موانع حل و فصل شود، این مذاکرات که با میانجی گری مصر آغاز شده است، پوتنسیال این را دارد که به اختلافات یک دهه ای و بعضا خونین این دو گروه پایان دهد و نقشه سیاسی منطقه را از نو ترسیم کند. این مذاکرات یک هفته پس از سفر رامی حمدالله، نخست وزیر حکومت وفاق میهنی فلسطین، به نوار غزه آغاز شد که در آن، حمدالله مقدمات انتقال مسوولیت های حماس به دولت وحدت ملی را فراهم می کرد. به گزارش الجزیره، ریاست هیات نماینده گان حماس را صالح العروری بر عهده دارد و عزام الاحمد هم مسوول هدایت هیات فتح است.
به گفته خلیل الحیا، یکی از اعضای هیات حماس، در این دیدارها درباره تشکیل دولت وحدت ملی با مشارکت همه گروههای سیاسی فلسطین و آماده گی برای انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان، مجلس قانون گذاری و شورای ملی فلسطین بحث می شود. در توافق نامه سال ٢٠١١ ترسایی قید شده بود این سه انتخابات باید تا یک ماه بعد از امضای توافق نامه برگزار شوند. این توافق می گوید حماس و فتح باید با همکاری یکدیگر دولت تشکیل دهند و نخست وزیر و دیگر وزرا را انتخاب کنند. عزام الاحمد هم در یک نشست خبری که صبح روز گذشته برگزار شد، تصریح کرد: « مساله اصلی توانمند کردن دولت برای برعهده گرفتن ماموریت خود در نوار غزه بوده و در این جلسه، تحقیقاتی که در روزهای گذشته به همین منظور انجام شد، ارزیابی خواهند شد». این مقام جنبش فتح اضافه کرد: « دو طرف درباره مسایل مربوط به انتخابات، پروندههای قضایی، امنیت، سازمان آزادی بخش فلسطین، دیدگاه های سیاسی و هر آنچه که به فلسطین مربوط می شود، باهم بحث و تبادل نظر خواهند کرد. همچنین مساله گذرگاهها نیز جز اساسی اقدام های دولت فلسطین بوده که باید هرچه سریع تر به آن رسیده گی شود ». اسامه قواسمی، سخن گوی فتح، هم در گفت وگو با رادیوی تشکیلات خودگردان، گفت مذاکرات سه روز ادامه دارد و دو طرف روی میسرشدن فعالیت های سیاسی، امنیتی و اقتصادی دولت وحدت ملی متمرکز خواهند بود. مسایل دیگری مانند بحران برق غزه، دستمزد کارمندان دولتی در غزه، امنیت و مدیریت گذرگاهها هم در دستور کار قرار دارد.
در چند ماه گذشته، محمود عباس حماس را تحت فشار قرار داد تا کنترول نوار غزه را از این گروه پس بگیرد. یکی از اقدامات تنبیهی عباس که هم زمان مردم غزه را هم تحت فشار قرار می داد، کاهش انتقال برق بود. از سوی دیگر، عباس در ماههای اخیر دستمزد کارمندان دولتی غزه را هم قطع کرده بود. از همین رو، بسیاری امیدوار اند این تلاشها موفقیتآمیز باشد تا دست کم بحران انسانی کنونی غزه برطرف شود.
با وجود میانجی گری های اخیر مصر برای پایاندادن به بحران دیرینه دو طرف، چندین مانع احتمالی می تواند رسیدن به توافق برای تشکیل دولت وحدت ملی را دشوار کند. به باور تحلیل گران، یکی از موانع پیش رو، تمایل حماس برای مقاومت نظامی در برابر اسراییل است. هفته گذشته، محمود عباس از حماس خواست سلاح های خود را زمین بگذارند. او در گفت وگو با تلویزیون مصر خواستار « یک کشور، یک رژیم، یک قانون و یک سلاح » شد.
با اینحال، حماس در مناسبت های مختلف تاکید کرده مساله مقاومت مسلحانه قابل بحث نیست. به گفته حماس، نیروهای مسلح برای حفاظت از فلسطینیها و آزاد کردن سرزمین خود، در این منطقه حضور دارند. حماس از سال ٢٠٠٧ ترسایی و پس از موفقیت در انتخابات پارلمانی، کنترول غزه را بر عهده گرفت. پس از شکست فتح در انتخابات پارلمانی، حماس پس از یک درگیری خونین، فتح را از غزه بیرون راند و اختلاف ها از همان زمان آغاز شده و تلاش ها برای پایان دادن به این اختلافها هم راه به جایی نبرده است. در این یک دهه، حماس کنترول نواز غزه را بر عهده داشته و فتح کرانه باختری را.
به باور «ابراهیم ابراش»، وزیر فرهنگ سابق غزه، حل وفصل برخی مسایل به ویژه شیوه برخورد دو گروه با اسراییل، زمان بر است؛ اما ادامه چنین وضعیت هولناکی در غزه دیگر امکان پذیر نیست. به گفته ابراهیم ابراش، اگرچه فتح درباره برگزاری انتخابات ریاست جمهوری جدی است؛ اما این نگرانی وجود دارد که اسراییل مداخله کند. دوره ریاست جمهوری عباس سال ٢٠٠٩ به پایان رسیده؛ اما از آن زمان انتخابات برگزار نشده است. ابراش می گوید: « آخرین باری که حماس در انتخابات شرکت کرد، سال ٢٠٠٦ ترسایی بود و در آن زمان اسراییل گروهی از نماینده گان حماس را بازداشت کرد. باید تضمین های عربی و بینالمللی برای پیش رفتن آرام امور وجود داشته باشد». / شرق
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۱۱۰
گروه های عمده تروریستی که علیه دولت افغانستان می جنگند
کریم پوپل
پولیس ملی افغانستان بتاریخ ۲۴ حوت سال ۱۳۹۵ فهرست تمام گروههای تروریستی فعال در کشور را به سازمان پولیس انترپول تسلیم کرد. این گروهها علاوه براین که علیه دولت افغانستان می جنگند اکثر شان مجرمان بینالمللی بوده درقتل هزاران انسان شریف جهان دست دارند.
فعلاً ۳۲ مرکز آموزش تروریستی با ۸۵ رهبرعلیه افغانستان درپاکستان فعال است. تعداد مجموعی مخالفان مسلح خارجی نظر به موسوم بین ۵۰۰۰۰ - ۷۵۰۰۰ میرسد. نزدیک به ۱۶۸ گروپ بزرگ و کوچک در افغانستان به فعالیت های تروریستی مشغول اند. حدود ۶۰ الی ۱۰۰ هزار علیه دولت افغانستان می جنگند.
۱ـ طالبان مربوط ملا منصور و شورای کویته
با ۳۵۰۰۰ نفر،
رهبر: شیخ الحدیث هیبت اله ،نورزای ؛ معاونین : سراج الدین حقانی، رییس شبکه حقانی و ملا محمد یعقوب فرزند ملا محمد عمر .
۲ـ طالبان مربوط ملا رسول (مستقل )
با ۱۵۰۰۰- ۲۵۰۰۰ نفر که درولایت های هرات، فراه، بادغیس، فاریاب، هلمند، زابل، غزنی و پکتیا حضور نظامی دارند .گروه مولوی رسول، سه معاون نظامی منصوب کرده است : معاون سیاسی ، ملا باز محمد حارث ، معاونین نظامی ، ملا منصور دادالله، ملا شیر محمد آخندزاده ؛ و عبدالمنان نیازی منحیث معاون سیاسی انتخاب نموده است. متحد با ایران بوده ریاست امنیت افغانستان از وی حمایت می کند. یکبار شکست خورده حاضر مذاکرات با دولت است.
۳ـ داعش
مستقیم با داعش ارتباط داشته و ۳۴۰۰ نفر در افغانستان دارد. گروه های سابق سرحدی پاکستان بنام لشکر اسلامی ، جماعن الحرار، «کرم ایجنسی»، «خیبرایجنسی»، «اورکزی ایجنسی»، «هنگو» و «پیشاور» همه به داعش پیوستند.
۴ ـ تحریک طالبان پاکستان
علیه دولت پاکستان و امریکا میجنگـد. موسس آن بیت اله محسود بود. این سازمان همکار با القاعده، آمو، تحریک طالبان، پاکستان، سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، حرکت والاجهاد الاسلامی می باشد. ساحه فعالیت آن درکنرهار حدود ۲۵۰۰۰ نفر در پاکستان فعالیت دارد. ضد شعیه مذهبان می باشد.
۵ ـ القاعده
با ۵۰- ۱۰۰ نفر ، ساحه فعالیت کنرها ، رهبرآن سعید بن ابی وقاص در افغانستان می باشد.
۶ـ (امو)
جنبش اسلامی ازبکستان ویا حزب حرکت اسلامی ازبکستان
با تعداد۳۰۰ نفر، بنیان گذار آن جمعه نمگانی و طاهر یولدوش بود رهبر فعلی «مجاهد عثمان غازی» میباشد. ساحه فعالیت آن در شمال افغانستان بدخشان، تخار ،قندوز، میمنه و غورماچ می باشد. فعلا به داعش بیعت نموده است.
۷ـ حرکت الجهاد الاسلامی
در سال ۱۹۸۴ترسایی در جریان جنگ افغان شوروی توسط فضل الرحمان خلیل و قاری صفی اله اختر تاسیس شد. خاص علیه امریکا ،اسراییل بنگلادیش و زیلاند جدید می جنگد. در افغانستان یک گروه ۱۵ نفری آن علیه امریکا می جنگد. مرکز اصلی آن در فلسطین است.
۸ ـ حزب اسلامی افغانستان که فعلاً با دولت متحد شد.
۹ ـ حزب اسلامی خالص
اکثراین گروه با دولت افغان شریک است. انورالحق خالص پسر مولوی خالص برای هیبت اله رای داده با ۱۰۰۰ نفر خود در صفوف طالبان پیوست.
۱۰ـ لشکر طیبعه
خطرناکترین گروه پاکستانی و کشمیری است که توسط آی اس آی اداره می شود. رهبر آن حافظ محمد سعید است. درافغانستان فعالیت شدید دارند. حمله بر ۴۰۰ بستر را این گروه بدوش داشت. این طایفه باید با ساتول کشته شوند زنده ماندن این جنس حرام است.
۱۱ـ لشکر اسلامی
مربوط خیبر اجنسی؛ موسس مفتی منیرشاکر رهبرموجود منگل باغ است. این گروه به داعش بیعت کرده است. این گروه ضد پاکستان و دولت افغان می جنگند.
۱۲ـ گروه تروریستی هندی بنام عبدالعظیم و شهید بری گیت
۱۳ـ جنبش ترکستان شرقی (اویغورستان)
جنبش اسلامی ترکستان شرقی در سال ۱۹۹۳ ترسایی بنیان گذاشته شد. این سازمان با توجه به فروپاشی شوروی توانست با احزاب و گروه های بنیادگرا در آسیای مرکزی ارتباط برقرار و سپس با حضور طالبان والقاعده در افغانستان همکاری هایی با آنها بیشتر گردید. قبلا در وزیرستان لانه داشتند حالا در شمال افغانستان فعالیت دارند. تعداد یک گروه ۲۵-۳۰ نفر.
۱۴ـ جیش محمد
گروه آزادیخواه کشمیر ساخت پاکستان. اکنون علیه دولت افغانستان می جنگد.
مولانا مسعود ازهر رهبر این گروه می باشد. در کشمیر فعالیت زیاد دارد.
۱۵ ـ شبکه حقانی
شبکه حقانی یک مجموعه از شبه نظامیان است که از چند گروه تشکیل می شود. نام این شبکه از مولوی جلالالدین حقانی که تحصیل کرده مدارس علوم دینی پاکستان است گرفته شده است. البته در حال حاضر به دلیل کهولت سن جلالالدین، فرزندش سراجالدین، رهبری این شبکه را بر عهده دارد. مقر اصلی این شبکه دقیقاً معلوم نیست اما ولایتهای شرقی افغانستان همچون پکتیا، پکتیکا و خوست که در همسایه گی وزیرستان جنوبی و شمالی پاکستان قرار دارد به عنوان محل استقرار نیروهای حقانی شناخته میشود. در مراحل اول با تحریک طالبان متحد بود سپس از آن جدا شده با اردو پاکستان پیوسته علیه دولت افغانستان و آمریکا میجنگد. اعضای این شبکه از قوم پشتون و از قبیله «زدران» واقع در ولایت پکتیکا هستند. شبکه حقانی حدود چهار هزار نیرو دارد که در پیوند با گروههای دیگر، گاه تا ۱۰ هزار نیرو را میتواند سازماندهی کند. آمریکاییها معتقدند شبکه حقانی بازوی دستگاه اطلاعاتی پاکستان برای انجام عملیاتهای تروریستی در جهت منافع آن کشور است. این گروه بالای سفارت امریکا در افغانستان و اسلام آباد حمله نموده تلفات را بجا گذاشته است.
۱۶ـ اعمارات اسلامی وزیرستان گروه طالبان پاکستانی بود که قبلا توسط حقانی رهبری میشد.
۱۷ـ سپاه صحابه پاکستان
سپاه صحابه یکی از گروههای تروریستی وهابی بامنشا پاکستانی و منشعب از جمعیت علمای اسلامی پاکستان است عمدتاً منابع حمایتی خود را ازعربستان دریافت می کند. منابع مالی غالب گروه های تروریستی منطقه را عربستان و شیخ نشینان حاشیه خلیج فارس می پردازد. این گروه تروریستی پس از حضور نظامی شوروی سابق به افغانستان توسط « حق نواز جنگوی» تاسیس شد در ترور تعداد زیادی از شیعیان دست دارد. در واقع این سپاه پشتیبان سیاسی لشکر جهنگوی است و لشکر جهنگوی شاخه نظامی این حزب محسوب میشود. دارای ۱۰۰ هزار عضو در پاکستان میباشد. مخالف برقراری عزا داری ده محرم بوده در کشتن شیعه و بم گذاری در این روز سهم دارد.
۱۸ـ تحریک نفاز شریعت محمدی (سواد) ضد پاکستان. حالا صفی محمد رهبر گروه با دولت پاکستان صلح را امضا نمود. در افغانستان در نواحی چترال وردوج فعالیت دارند.
۱۹ـ اتحاد جهاد اسلامی
گروهی موسوم به اتحاد جهاد اسلامی ادعا دارد که بخش بزرگی از مناطق سرحدی میان افغانستان و تاجکستان را در کنترول خود دارد.با طالبان و القاعده رابطه دارد. بخش های عمدهء ولسوالی های امام صاحب و دشت ارچی قندز، ظاهراً در کنترول مشترک گروه ها قرار دارد. در نشریه امریکایی ده لانگ وار ژورنال نوشته شده که یک گروه از این سازمان دیده شده که از تاجکستان داخل خاک افغان می گردید. در قضیه تاجکستان بالای حضور نظامی روسیه در سرحدات می خواهد تجدید نظر نماید. این گروه در اروپا نیز فعالیت دارد.
۲۰. لشکر جهنگوی
موسس آن حق نواز جهنگوی و اسحق مالک ، درسال ۱۹۹۶ ترسایی از سپاه صحابه جدا گردید. حدود ۲۰۰ نفر در افغانستان علیه شیعه مذهبان فعالیت دارد. رهبر آن قاری محمد یاسین میباشد. انفجاردهمزنگ توسط همین گروه صورت گرفته است. مرکز این گروه وزیرستان است. در انتحاری و بم گذاری روز عاشورا مزار شریف و کابل دست اول داشت.
۲۱ ـ حرکت المجاهدین
این گروه با القاعده ارتباط داشته در زیر نام «انصارالامه» فعالیت دارد . تعداد این گروه ۸۰۰۰ نفر بوده در ناحیه شرقی افغانستان فعالیت دارد . گروه حرکت المجاهدین با اجازه نهادهای پاکستانی به خصوص سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.آی) بطور آزادانه درپاکستان فعالیت می کند . «فضل الرحمان خلیل» رهبر این گروه نیز در « اسلامآباد » زنده گی می کند.برای الحاق «کشمیر» به پاکستان تلاش می کند و خطری برای افغانستان و منافع آمریکا محسوب می شود.
۲۲ـ گروپ محاذ فدایی
گروه تروریستی در قندهار، هلمند و ارزگان فعالیت دارند. گروه فدایی محاذ شاخه ار گروه ملا داد اله است که توسط ملا نجیب اله یا عمر خطاب تاسیس گردید. این گروه در آدم رباعی ترور و بم گذاری درافغانستان سهم دارد. این گروه مسوولیت ترور مولوى ارسلان رحمانى عضو شوراى عالى صلح و مشرانوجرگه و مقام سابق طالبان را بدوش گرفت . بم گذاری در سفارت هند ، قتل دو خبرنگار سویدن و انگلیسی در کابل توسط این گروه صورت گرفته است.
رهبر این گروه، ملا نجیب الله، اظهار داشت که هدف گروه لغو روند صلح میان شورشیان و دولت افغانستان و ادامه مبارزه با دولت در کابل و نیروهای ناتو تا زمانی که افغانستان را ترک کنند.
ملا نجیب اله اظهار داشت که دفتر قطر غرض حل مشکلات بین طالبان و دولت افغانستان توسط دولت ایران به رهبری ملا منصور ساخته شد. تا مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان صورت گیرد. او اظهار داشت که ملا عمر به نسبت مریضی گرده که داشت ضرورت به تداوی داشت. ملا منصور در میان دوا اولا به ملا عمر زهر را خوراند تا ضیعف گردد. پس از اینکه ملا منصور وصیعت ملا عمر را گرفت ملا منصور اورا به قتل رساند. این کلمات ممکن توسط آی اس آی ساخته شده باشد. برخلاف زهر توسط آی اس آی داده شد تا روند صلح خراب شود.
۲۳ـ بریگارد گوریلایی ـ۵۵
اعراب مربوط القاعده- (۳۰۰۰ تا ۱۰۰۰) نفر
اینها اعراب بودند که از زمان جهاد از زندانها خریداری شده علیه روسها می جنگیدند. در زمانی که اسامه داخل افغانستان شد عده ایی از این گروه با القاعده پیوسته آماده جنگ ومرگ گردیدند . قبلاً این گروه در افغانستان در قطعه ریشخور و قلعه جنگی بلخ مستقر بودند. پس از مرگ بن لادن عده از این گروپ که در حدود ۵۰۰ نفر میرسد با همان حالت اولی با دولت افغانستان و امریکا می جنگند. درین گروه عده از قطعات گارد جمهوری صدام حسین نیز شامل بوده بر علیه امریکا و دولت موجوده می جنگند.
۲۴ ـ امارات قفقاز (توسط چیچینیها اداره میشود) امارت اسلامي قفقاز يك جنبش اسلامی توسط دوكو عمروف بنا شد .این گروه پس از شکست چیچین به گروه های مختلف کشور های اسلامی ملحق شدند. اکنون این گروه در روسیه وکشورهای قفقاز نیز فعالیت دارند. چندی قبل رهبر آن بنام ابو محمد کشته شد. این گروه با داعش پیوسته در شمال افغانستان فعالیت دارد. قبلا حدود ۳۰۰ نفر که بعضی از آنها بافامیلها خود بودند حضور داشتند حالا تعداد نا چیز باقی مانده است.
تا فعلاً حدود دو هزار سرباز از گروه های خارجی به آنطرف دریای آمو نقل مکان نمودهاند. گروههای چیچین آمو ، حرب اسلامی ازبکستان و قزاقستان همه به داعش پیوسته عده از آنها در بدخشان و تخار مستقر هستند. از جمله ۲۴ گروههای تروریستی۳ آن علیه پاکستان بوده از این ۳ گروه یک گروه آن با دولت افغانستان قبلاْ متحد بوده حمله را در مکتب نظامی پاکستان در پشاوراجرا نمود. دولت افغانستان به اساس مروده فریبکارانه پاکستان که دست دوستی باز نموده بود لست حمله کنندگان این گروه را به دولت پاکستان تسلیم نمود. دولت پاکستان پس ازدریافت اسما این گروه، بالای این گروه حمله نمود. گروه تلفات بیشماری را داده از پاکستان فرار نموده داخل خاک افغانستان گردیدند. به اساس راپور سازمان ملل بین ۷۵۰۰ تا ۷۶۰۰ از جنگجویان خارجی با دولت افغانستان می جنگند. ولی اداره کننده وطراح حملات پاکستان است. منشع این جنگها پول عربستان و کشورهای اطراف خلیج فارس است. پنجابی ها راه درآمد را از راه خون پیدا نموده است. این راه استفاده از اعتقاد مردم نادان است که از آن سواستفاده می کند.
منابع:
۱ ـ جنگ داخلی افغانستان از 2001-الی فعلاً نوشته ویکی پیدیا انگلیسی
https://en.wikipedia.org/wiki/Islamic_Movement_of_Uzbekistan
۲ ـ گروههاي سلفی چچني و امارت اسلامي قفقاز؟ نوشته نشریه سیاسی ایران
http://www.siasi.porsemani.ir/content
۳ ـ بیعت رهبران گروه امارات اسلامی قفقاز به داعش نوشته سایت دنیای اقتصاد
http://donya-e-eqtesad.com
۴ ـ ادعای حضور گروه "اتحاد جهاد اسلامی" در سرحد افغانستان و تاجکستان نوشته رادیو آزادی
https://da.azadiradio.com/a/27271929.html
۵ ـ آشنایی با سپاه صحابه نوشته خبر گذاری مهر
http://www.mehrnews.com/news/
۶ ـ مالک اسحاق، رهبر گروه تندرو سنی مذهب در پاکستان کشته شد. نوشته دوچ ویله
http://www.dw.com/fa-ir
۷ ـ داعش در افغانستان چه میکند؟ نوشته سایت بی بی سی
http://www.bbc.com/persian/blogs-38718116
۸ ـ نگاهی به گروه تروریستی «لشکر جهنگوی» در دوران «ملک اسحاق» نوشته خبر گذاری تسنیم
https://www.tasnimnews.com/fa/news/
۹ـ جنبش ترکستان شرقی و جدایی طلبی در سین کیانگ و رویکرد چینی سازی پکن نوشته سایت خبر گذاری فارس
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13920527000249
۱۰ ـ وزارت دفاع افغانستان: شمار جنگجویان ضد دولت متغیر است وشته سایت دوچ ویله
https://www.darivoa.com/a/mod-says-militants-number-is-variable-in-afghanistan/3582595.html
۱۱ ـ Talibanistan: The Establishment of the Islamic Emirate of Waziristan
https://www.longwarjournal.org/archives/2006/09/talibanistan_the_est.php
۱۲ ـ The elite force who are ready to die بریگارد 055 اعراب
https://www.theguardian.com/world/2001/oct/27/afghanistan.terrorism6
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۹۱۰
بحران اسپانیا، شانس اروپا
یانیس وارافاکیس*
نزاع زشت میان دولت محلی کاتالونیا و دولت مرکزی اسپانیا شاید همان چیزی باشد که احیای پروژه اروپا به آن نیاز دارد. یک بحران بنیادین در یکی از اعضای اتحادیه اروپا فرصتی طلایی ایجاد می کند برای بازپیکربندی حاکمیت دموکراتیک نهادهای منطقه ای، ملی و اروپایی که متعاقبا می تواند به یک اتحادیه اروپای قابل دفاع و پایدار بینجامد.
واکنش رسمی اتحادیه اروپا به خشونت پولیس در جریان همه پرسی استقلال کاتالونیا نوعی چشم بستن بر وظیفه اخلاقی این اتحادیه بود. اینکه رییس کمیسیون اروپا بگوید این مساله، مشکل داخلی اسپانیاست و اتحادیه اروپا به آن نپردازد، شکلی آشکار از ریاکاری است؛ البته ریاکاری مدت هاست که به بخشی از رفتار اتحادیه اروپا بدل شده است. مقامات این اتحادیه زمانی که درامور داخلی یکی از اعضای دیگر این اتحادیه دخالت می کردند و خواستار کناررفتن سیاست مداران منتخبی می شدند که با اجرای سیاست های ریاضتی و فروش دارایی های عمومی به قیمت هایی مسخره مخالف بودند ( این چیزی است که شخصا تجربه کرده ام )، هیچ گاه احساس شرمنده گی نداشتند؛ اما وقتی که دولت های مجارستان و پولند صراحتا اصول اتحادیه اروپا را زیر پا می گذارند، این مداخله نکردن ناگهان جای خود را به الزام به مداخله می دهد.
مساله کاتالونیا مانند بحث ملی گرایی ریشه های تاریخی عمیقی دارد، اما آیا اگر اروپا بحران منطقه یورو از سال ٢٠١٠ ترسایی به بعد را به درستی مدیریت کرده بود، به چنین سرنوشتی دچار می شد؟ اروپا با اعمال سیاست های ریاضتی بر اسپانیا و دیگر کشورهای حاشیه ای اروپا و همچنین فراهم آوردن بستری برای دگرهراسی و مهاجرستیزی عملا شرایط را برای وقوع این بحران فراهم آورد. یک مثال شاید بتواند بهتر این مساله را روشن کند. بارسلونا به عنوان پایتخت و مرکز کاتالونیا، شهری ثروتمند است که مازاد بودجه دارد، با این حال بسیاری از شهروندان آن به تازه گی با احضاریه هایی از سوی بانک های شان به دلیل عدم پرداخت مالیات مواجه شدهاند.
نتیجه شکل گیری جنبشی اجتماعی بود که در ماه ژوئن سال ٢٠١٥ ترسایی باعث شد آدا کولایو به عنوان شهردار بارسلونا انتخاب شود. از جمله تعهداتی که کولایو به مردم بارسلونا داد بود می توان به کاهش مالیات برای کسب وکارهای کوچک و افراد خانه دار، کمک به فقرا و ساخت مسکن برای ١٥ هزار پناه جو اشاره کرد. همه این ها را می شد با کاهش بودجه شهرداری انجام داد؛ با این حال کولایو خیلی زود فهمید با موانعی غیرقابلعبور مواجه است. دولت مرکزی اسپانیا با استناد به التزام این کشور به دستورالعملهای ریاضتی، قانونی را وضع کرد که کاهش بودجه شهرداری ها را ممنوع می کرد. درعین حال دولت مرکزی از ورود ١٥ هزار پناه جو که کولایو برای آنها خانه هایی عالی ساخته بود، جلوگیری کرد. تا به امروز این اضافه بودجه با قدرت پابرجاست؛ وعده کاهش مالیات محلی محقق نشده و مسکن اجتماعی برای پناه جویان نیز همچنان خالی است. به نظر این وضعیت اسفبار به خوبی علت و جدایی طلبی کاتالونیا را توضیح می دهد.
در هر بحران نظام مند، ترکیب سه عنصر ریاضت برای اکثریت، سوسیالیزم برای بانکداران و سرکوب دموکراسی محلی، وضعیتی از ناامیدی و نارضایتی را پدید می آورد که آبشخور ملی گرایی است. در چنین وضعیتی، کاتالونی هایی غیرناسیونالیست و مترقی مانند کولایو خود را از هر دو طرف در فشار می بینند: در یک سو دستگاه اقتدارگرای دولتی حضور دارد که از راهبردها و خط مشیهای اتحادیه اروپا به عنوان سرپوشی برای رفتار خود استفاده می کند و در سوی دیگر، احیای مرزبندی های رادیکال، انزواطلبی و بومی گرایی واپس گرا.
هر دو جناح به معنای شکست افق یک جامعه اروپایی مرفه و اشتراکی است. کاتالونیا یک نمونه مطالعاتی عالی برای معمای کلی تر اروپاست. انتخاب میان دولت اقتدارگرای اسپانیا و ملی گرایی مبتنی بر شعار « دوباره کاتلونیا را بزرگ کنیم» معادل انتخاب کردن میان یرون دیسل بلوم، رییس کمیته وزرای مالی منطقه یورو و مارین لوپن، رهبر جبهه ملی فرا راست گرای فرانسه است: انتخابی میان ریاضت و فروپاشی.
در چنین شرایطی، وظیفه اروپایی های پیش رو و مترقی این است که به هر دو گزینه نه بگویند. آلترناتیف این وضعیت، اروپاییزه کردن راهحل این مشکل است؛ مشکلی که تا حد زیادی به واسطه بحران نظام مند اروپا ایجاد شده است. به جای سنگ اندازی در برابر حاکمیتهای دموکراتیک منطقهای و محلی، اتحادیه اروپا باید این شکل از حاکمیتهای دموکراتیک را تقویت و حمایت کنند. اتحادیه اروپا میتواند پیمانهای متممی را در جهت به رسمیت شناختهشدن حق دولتهای محلی و منطقه ای و شوراهای شهر از جمله کاتالونیا و بارسلونا برای خود مختاری مالی به تصویب برساند.
همچنین به آنها می توان اجازه داد در قبال پناه جویان و مساله مهاجرت سیاست های خود را به کار ببندند. با این اوصاف، اگر همچنان این مناطق خود مختار خواهان جدایی از دولت های مرکزی شان باشند، اتحادیه اروپا باید رویه ای را برای جدایی ایجاد کند؛ برای مثال اتحادیه اروپا می تواند دولت منطقه ای را که با چنین خواستی به قدرت رسیده است تحریم کند. در هر صورت اگر خواست استقلال محقق شد، این کشور جدید باید مبادلات مالی خود را حداقل در سطح قبل نگه دارد. علاوه بر این، این کشور جدید نباید اقدام به ایجاد مرزهای جدید کند و همچنین موظف است حق تابعیت سه گانه شهروندانش را حفظ کند ( کشور جدید، کشور قدیمی و اروپا ).
بحران کاتالونیا به لحاظ تاریخی این نکته را به اروپا گوشزد می کند که این قاره نیازمند ایجاد نوع نوینی از حق حاکمیت است که به شهرها و منطقه ها قدرت ببخشد، انحصارگرایی ملی را برطرف کند و هنجارهای دموکراتیک را پاس بدارد. در کوتاه مدت، این کاتلونی ها، مردم ایرلند شمالی و شاید اسکاتلندیها باشند که از این حق حاکمیتی جدید منتفع می شوند. ولی در طولانی مدت، این کل اروپاست که از این وضعیت سود خواهد برد.
یک دموکراسی اروپا محور پیش نیاز شکل گیری اروپایی است که ارزش حفظ کردن را داشته باشد.
* وزیرمالیه پیشین یونان
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۱۱۰
۳۰۰میلیون سلاح و۳۰ هزار کشته درسال
در امریکا پس از هر حادثه مرگبار تیراندازی، مخالفان و موافقان قانون حمل سلاح در مقابل هم صف آرایی می کنند، اما با گذشت زمان تمامی خواسته ها به فراموشی سپرده می شود و تغییری در قانون صورت نمی گیرد.
پس از حادثه مرگبار لاس ویگاس، بار دیگر درخواست هایی برای تشدید « قانون نگهداری و حمل سلاح » در امریکا مطرح شدهاند. دیانا فاینستین، سناتور دموكرات از ایالات کالیفرنیا، دراین باره گفت: « این موضوع باید برای هر امریکایی شوک آور باشد که چه گونه هر کس می تواند به آسانی به اینهمه سلاح و مهمات دست یابد ».
بنا بر ارزیابی این سیاست مدار امریکایی، تنها با استفاده از سلاح های خود کار می توان در مدتزمانی کوتاه دست به کشتاری چنین گسترده زد. سناتور فاینستین از مردم خواست که در مورد تشدید قوانین حمل سلاح به طور جدی بیندیشند.
سناتور دموكرات، الیزابت وارن از ایالت ماساچوست، نیز تصریح کرد که « دعا و فکرکردن » درباره این حادثه مرگبار کافی نیست؛ و باید دست به عمل زد. او افزود: « حوادثی نظیر لاس ویگاس تا اکنون بارها اتفاق افتادهاند. ما باید دراین باره به بحث بپردازیم تا بتوانیم از اعمال خشونت مسلحانه جلوگیری کنیم ». برخی از هنرمندان امریکایی نیز از تشدید قانون حمل سلاح در امریکا پشتیبانی می کنند. از آنجایی که این کشتار در یک کنسرت موسیقی رخ داده، لیدی گاگا، خواننده معروف امریکایی، در حساب توییتری خود که بیش از ۷۱ میلیون نفر آن را دنبال می کنند، نوشت: « این کشتار در یک کلام اقدام تروریستی بود».
به گفته لیدی گاگا، تروریزم، نژاد، دین و جنسیت نمی شناسد. او از سیاستمداران دو حزب دموكرات و جمهوری خواه خواست که در زمینه قانون حمل سلاح به توافق دست یابند. درخواست لیدی گاگا مستقیما خطاب به پال رایان، رییس جمهوری خواه مجلس نماینده گان امریکا، بوده است.
پال رایان پس از کشتار لاس ویگاس از مردم خواسته بود که برای قربانیان و بسته گان آنها « دعا کنند». لیدی گاگا نوشته است: « دعا کردن خوب است، اما خون قربانیان دست های کسانی را آغشته کرده که از جایگاه قدرت قادر به تصویب قوانین نیستند». دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا و اکثر سیاست مداران مهم از حزب جمهوری خواه مخالف تشدید قانون نگهداری و حمل سلاح هستند. جیمی کیمل، تیلور سوییفت، ریهانا و آریانا گرانده از جمله دیگر هنرمندان مشهوری هستند که پس از حادثه لاس ویگاس از محدودیت حمل سلاح پشتیبانی کردهاند. حدود ۴۳ درصد امریکایی ها در منازل خود دست کم یک سلاح نگهداری می کنند.
آمار موجود نشان میدهد که حدود ۳۰۰ میلیون تفنگ، کلت، تفنگچه ، ماشیندار ، نیمه خودکار در منازل امریکایی ها نگهداری می شوند.
سالانه حدود ۳۰ هزار نفر در امریکا « با شلیک یک سلاح » کشته می شوند؛ یعنی قربانیان خشونت از طریق به کارگیری سلاح در هر دو سال در امریکا برابر با شمار سربازان کشته شده این کشور در جنگ ویتنام است. تا اکنون تلاشهای زیادی برای تغییر قانون حمل سلاح صورت گرفته است، اما همه آنها بی ثمر بودهاند؛ به ویژه پس از هر حمله مرگبار، مخالفان و موافقان دلایل تکراری خود را بیان می کنند، اما در قانون و در عمل تغییری رخ نمی دهد./ ش
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۸۱۰