کشوری که حاضر به « وداع با اسلحه » نیست

اردشیر ز. ‌قنواتی

یکشنبه اول اکتوبر جامعه امریکایی بار دیگر با تصویر ناکارآمدی  قانون اساسی ایالات متحده  و قدرت تولید ‌کننده گان سلاح در این کشور با رقم‌ خوردن فاجعه قتل عام در شهر توریستی «لاس ‌ویگاس» روبه‌ رو شد. این تصویر برخلاف آنجه معمولا سعی می‌ شود از جامعه امریکایی به‌ عنوان سرزمین فرصت‌ها و آرمان‌شهر تحقق شعار « من رویایی دارم » از مبارز حقوق مدنی امریکا  مارتین لوترکینگ  ترسیم شود، بار دیگر مشکلات ساختاری در حوزه حقوقی و سیستم سیاسی کشور را به نمایش گذاشت. این بار پای تروریزم بنیادگرای اسلامی در کار نبود تا با فریاد الله اکبر چند نفری را بکشد و موج اسلام‌ هراسی و مهاجرستیزی جامعه امریکایی  را دربربگیرد و رهبران این کشور بر طبل به‌ خطرافتادن دموکراسی کشور از سوی دشمنانی سخن ‌پراکنی کنند که گویا امریکایی ناب نبوده‌اند. ماجرای کشتار لاس ‌ویگاس حتا به نظر می ‌رسد ارتباط چندانی هم با اختلافات نژادی و گروه‌های شبه ‌نظامی راست‌ گرای افراطی هم ندارد.
آنچه تا اکنون در گزارشات پولیس از جمله اظهارات رسمی « جوزف لومباردو» کلانتر شهر لاس ‌ویگاس به‌ دفعات بر آن تاکید شده است « اقدام فردی » مهاجم ٦٤ساله  استیون پداک، ساکن شهر کوچک «مسکیت» در همسایه گی پایتخت قمار و ستاره درخشان کلان‌ شهر کویر نوادا بود که ظاهرا در سابقه خود هیچ جرم کیفری مهمی هم نداشته است. در اظهارات پولیس، برادر قاتل و همسایه گان وی بر این نکته تاکید می‌ شود که او یک ‌میلیونر قمارباز و عاشق اسحله بوده است و به همین دلیل حتا  به لحاظ روان ‌شناختی نمی‌ توان این اقدام جنایتکارانه را تبلور خشم و عصیان طبقاتی و از روی استیصال مالی فردی وابسته به طبقات زیرین دانست که می خواهد از « وضع موجود » انتقام بگیرد.
به ‌راه‌افتادن حمام خون در جریان فستیوال سه ‌روزه «٩١  روت » در جریان کنسرت روباز کانتری در مشهورترین بلوار لاس ‌ویگاس از طبقه ٣٢ هتل « مندلی بی » که با خالی ‌کردن چندین خشاب از یک اسلحه اتوماتیک توسط  استیون پداک انجام شد، گفته می‌ شود از سال ١٩٤٩ ترسایی بزرگ ‌ترین حادثه در تاریخ  امریکا بوده است. همچنین به گفته پولیس در سوییت متعلق به این ضارب ١٦ اسلحه گرم پیدا شده است و بعدا در بازرسی خانه وی در شهر کوچک مسکیت نیز یک زرادخانه از جمله ١٨ اسلحه، وسايل الکترونیک، چندین خشاب،‌ هزاران گلوله و مواد منفجره از جمله «آمونیوم نیترات» پیدا شده است. وقتی تمام قطعات این پازل در کنار هم چیده شود، مشخص می ‌شود که برخلاف گمانه زنی‌های معمول وی دچار « جنون آنی » نشده و از قبل برای این جنایت مرگ ‌بار برنامه ‌ریزی کرده است. از طرف دیگر هرچند طبق معمول همیشه گی گروه « داعش » مسوولیت این اقدام را بر عهده گرفته است اما پولیس و مقامات امنیتی – اطلاعاتی به صراحت ارتباط آن را با تروریزم اسلامی رد کرده‌اند. با رد فرضیه تروریستی‌ بودن حادثه دوباره تمام نگاه‌ها به سمت فشل ‌بودن قانون اساسی بازمانده از دوران جنگ‌های داخلی و میراث پدران معنوی امریکا  برمی‌ گردد که آزادی مالکیت و حمل سلاح در این کشور را متضمن حفظ امنیت و حق آزادی فردی می ‌داند. در متمم دوم قانون اساسی امریکا مصوب سال ١٧٩١ترسایی  در تدوین ١٠ متمم قانون اساسی این کشور به صراحت تاکید شده است « لزوم یک گروه شبه ‌نظامی منظم برای حفظ امنیت کشوری آزاد و حق مردم در نگهداری و حمل سلاح، نباید نقض شود». همین متمم قانون اساسی تا امروز در کنار قدرت لابی اسلحه در امریکا مانع از هرگونه اصلاح و ترمیم  این قوانین که بیش تر معطوف به تمایل ایالت‌های میانی و سفید که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی دارند، شده است تا جایی که تمام تلاش‌های  باراک اوباما، رییس‌ جمهوری سابق این کشور بعد از فاجعه قتل عام مدرسه « سندی هوک » نیز برای تغییر در این قوانین با در بسته کنگره جمهوری‌ خواه و حتا مخالفت بخشی از نماینده گان دموکرات برخورد کرد و راه به جایی نبرد.
حوادث و کشتارهای نمونه حادثه لاس ‌ویگاس در امریکا یک موضوع موردی نیست  بلکه همان‌ گونه که نهادهای امنیتی و حقوق ‌بشری تخمین می‌ زنند، سالانه حدود ٣٠‌ هزار نفر در این کشور با اسلحه گرم کشته می‌ شوند که رقم آن بالاتر از سرجمع تمام حوادث طبیعی، تصادفات جاده و تلفات جنگی جامعه امریکاست. با پیروزی  دونالد ترامپ،  به‌ عنوان یک حامی پروپا قرص قوانین مالکیت و حمل سلاح در انتخابات ریاست ‌جمهوری، لابی اسلحه که توسط صاحبان صنایع تسلیحاتی حمایت می ‌شوند و پشت سر وی قرار دارند، دست بازتری پیدا کرد که حتا مانع از طرح اصلاح این قوانین در کنگره شود. حامیان اسلحه در امریکا همیشه در زمان وقوع این حوادث از جمله حادثه خون ‌بار سندی هوک بر این نکته پای می‌ فشردند که اگر معلمان نیز مسلح  بودند می ‌توانستند جلوی مهاجم را بگیرند و به‌ طورکلی راه‌ حل برخورد با موضوع را تسلیح همه مردم به اسلحه برای دفاع می ‌دانند. این تفکر دقیقا ریشه در دوران ابتدایی شکل‌ گیری کشور امریکا و دهه‌ ها جنگ داخلی در این کشور دارد که بعدها با عجین‌شدن با قدرت امپریالیستی و امروز اصل « ارباب‌‌ جهان »بودن  همخوانی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی هم دارد.
بارها با بروز این اتفاقات زنگ خطر برای امریکا به صدا در آمده است اما هربار رهبران این کشور بعد از نیمه‌افراشتن پرچم و تسلیت به خانواده کشته ‌شده گان این صدا را خفه کرده و روند معیوب کنونی را ادامه داده‌اند. قانون اساسی کهنه برای ساختار سیاسی امریکا به این لحاظ هنوز غیرقابل اصلاح است که هرگونه تغییری در اصل یا متممی از آن راه را برای مطالبه اصلاح بخش‌های دیگر که تا اکنون نگهبان معبد سرمایه در مقابل حقوق عمومی بوده است، باز می‌کند و این همان ترسی است که ساختارهای مالی، اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی و اجتماعی این کشور داشته و حاضر به پذیرش آن نخواهند بود. اما حادثه جنایت ‌بار لاس ‌ویگاس و کشتار کلیسای سیاه‌ پوستان «چارلستون» و قبل از آن مدرسه سندی هوک تنها نوک یخ مشکل و معضلی است که آینده جامعه امریکا را به شدت تهدید می‌کند. با دوقطبی تشدید شونده که در سال‌های اخیر جامعه  امریکایی را دوپاره کرده است، در صورت بروز یک جنبش قدرتمند ضد سیستمی با وجود بیش از ٢٧٠‌ میلیون سلاح گرم در دست مردم و وابسته گی ٣٢ درصد از آنان به سلاح گرم، هرگونه شورش گسترده اجتماعی می ‌تواند به جنگ‌های مسلحانه و حتا جنگ‌ های داخلی منجر شود. رهبران واشنگتن در دوگانه کاخ سفید و کنگره در کنار صاحبان واقعی قدرت در ابرشرکت‌ها از جمله لابی قدرتمند تسلیحاتی تا امروز براساس منافع، صدای پای دهشت و خطر را نشنیده‌اند و فکر می‌ کنند در هر وضعیتی  سیستم و ساختار امنیتی، قدرت مهار هرگونه اخلالی را دارد. اما تجربه نشان داده است آنان  که در زمان فجایع فردی و موردی غافلگیر می‌ شوند، در صورت بروز منازعه و تنش در عرصه ملی قادر به کنترول و مهار وضعیت طبقات مسلح نيستند یا هزینه سنگینی باید بپردازند.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۸۱۰

نکته‌هایی در مورد نسبت داعش با پاکستان

 

فرزاد رمضانی بونش 

 

شرایط داعش در پاکستان

دولت اسلامی عراق و شام یا ولایة خراسان، شاخه‌ای از گروه اسلام گرای نظامی دولت اسلامی عراق و شام، فعال در افغانستان و پاکستان است. در واقع در سپتامبر سال ۲۰۱۴ ترسایی  داعش یا دولت اسلامی عراق و شام نماینده گانی به پاکستان فرستاد و در اکتوبر سال ۲۰۱۴ فرماندهانی از تحریک طالبان پاکستان در پاکستان چون حافظ خان سعید از خرم و خیبر مناطق قبیله ‌ای و پیشاور و منطقه هنگو، به ابوبکر بغدادی اعلام وفاداری کردند. دراین ‌بین با از یک سو در سال های گذشته یکی از اهداف و راهبردهای حیاتی داعش بقا و گسترش در منطقه بوده است و از سوی دیگر بـه دلیل فراهم بودن بسترهای طبیعی برای رشد با استفاده از تبلیغات و فناوری های ارتباطی نوین، داعش تلاش کرده حضور خود را در پاکستان تقویت کند. در این میان تخمین‌ های دقیقی از قدرت عددی داعش در پاکستان وجود ندارد و به ۲۰۰۰- ۳۰۰۰ نیروی مستقر در پاکستان اشاره می‌ کنند.

در این حال هر چند حتا اکنون نیز حضور داعش در پاکستان کتمان می‌ شود، اما نشانه‌ های از این گروه در شهرهای بزرگ مانند لاهور وجود داشته و حضور برخی از اقشار تحصیل‌ کرده و دانشجو، اعضای قبلی تحریک طالبان پاکستان، لشکر جهنگوی، جماعت‌الحرار، احرارالهند، جنگجویان ازبک و جنگجویان چچنی، جنگجویان آسیای مرکزی همگی نشانه‌ هایی از نیروهای داعش در پاکستان هستند. همزمان در پاکستان با وجود تاکید دولت مبنی بر عدم حضور داعش در این کشور خود داعش ادعا می‌ کند پشتیبانی بیش از۱۲هزار نفر را در شمال غرب این کشور را جذب کرده است. با این حال با توجه در ماه‌های گذشته هم درگیری درون جناحی بین فرماندهان ازبک و پاکستانی این گروه دهشت افکن برای تصاحب مقام فرماندهی در بین شخصیت هایی چون « شیخ اسلم فاروقی» فرمانده سابق طالبان پاکستانی و مخالفت جناح ازبک و برخی نیروهای بومی افغانی وجود داشته است.

 میل گروه‌های افراط گرای پاکستان به داعش

در واقع داعش برای سرمایه گذاری بر شبکه ‌اش در شهرهای پاکستان و جذب گروه‌های دهشت افکن تلاش می ‌کند و به نگاه برخی شبکه داعش در پاکستان همچنان با سرعت به رشد خود ادامه می ‌دهد.در این شرایط همچنان خطر همراهی بیشتر با داعش در بین مناطق قومی و مذهبی بلوچستان همچنان وجود دارد. چنانچه بخش‌هایی از گروه تحریک طالبان به عنوان مجموعه ‌ای متشکل از ۲۷ کنشگر مختلف غیردولتی خشن ( از گروه های دهشت افکن کوچک ۲۰۰- ۳۰۰ نفری گرفته تا گروه های شورشی بزرگ با استعداد ۵۰۰۰- ۷۰۰۰۰ نفر) در سال های گذشته به داعش اعلام وفاداری کرده‌ اند. به علاوه ارتباط گروه جنداللهپاکستان و گروه‌های کوچک دیگربا داعش درشرایطی است که بنا به سازمان مبارزه با تروریزم پاکستان بیش از۳۵ گروه دهشت افکن فعال در پاکستان از جمله لشکر جهنگوی ارتباط نزدیکی با داعش دارند. در این میان با توجه به وجود بیش ترین ارتباط عملیات‌های دهشت افکن با داعش، لشکر جهنگوی، جیش محمد، لشکرطیبه، سپاه صحابه، تحریک اسلامی القاعده و حزب التحریر در پاکستان تلاش همراهان داعش در مناطق مختلف پاکستان همچنان سبب نگرانی است.

دولت پاکستان و داعش

درچند سال اخیر، مقامات نظامی و رسمی اسلام آباد تاکید می‌ کردند که داعش حضوری سازمان یافته در پاکستان ندارد و حتا اجازه نخواهد داد سایه داعش وارد پاکستان شود. از این دید داعش درپاکستان هیچ نفوذی ندارد و جای نگرانی جدی نیست. در واقع در یک سال گذشته کم اهمیت دانستن حضور تعدادی از عوامل داعش در پاکستان و گاه مواضع متناقض در رابطه با داعش (برخی خطر داعش را بی اهمیت و برخی نیز به خطر وخامت اوضاع اشاره کرده ‌اند) همچنان ادامه دارد. از این نگاه هنوزهم وجود داعش در پاکستان تکذیب می ‌شود و با وجود اینکه پاکستان نام داعش را به عنوان یک گروه تروریست به فهرست گروه‌های دهشت افکن اضافه کرده همچنان به‌ نوعی تهدید داعش را به مرزهای دیورند و افغانستان مرتبط می‌دانند. از این دید گروه داعش در افغانستان در حال نیرومند شدن است نه پاکستان. در بعد دیگری بسیاری در پاکستان معتقدند داعش با حمایت از سوی بازیگران بیرونی در پاکستان حضور دارد. در این چارچوب حتا برخی احزاب ملی پاکستان داعش را مزدور امریکا می ‌دانند و برخی نیز در بدنه ارتش به هند بدگمان هستند. از این نگاه چون فقط مناطق همجوار با کشمیر خط قرمز هند است و تا زمانی که داعش در سین کیانگ چین و یا در داخل پاکستان اقدام کند هند مشکلی با آن ندارد، خطر تقویت داعش از سوی هند در مناطقی چون بلوچستان پاکستان برای ضربه زدن به منافع اقتصادی چین و پاکستان وجود دارد.

تاکید بر نقش مستقیم و غیرمستقیم پاکستان در تقویت داعش

در واقع پاکستان از گذشته دستخوش گروه‌های دهشت افکن برای یارگیری ، جذب و پرورش نیروهای تندرو بوده و سازمان‌های دهشت افکن در گذشته از شرایط بی ثبات این کشور بهره برده اند و اکنون نیز، این انباشته گی می‌ تواند زمینه جذب گسترده نیرو را از سوی داعش فراهم آورد. دراین ‌بین جمعیت ۲۰۰ میلیون نفری، تجهیزات هسته ‌ای، نزدیکی به افغانستان و شرایط بد اقتصادی، مکانی جذاب برای داعش و رشد گروهک‌های وابسته به داعش در پاکستان بوده و با وجود و شمار زیاد گروه‌های دهشت افکن فعال در پاکستان، جلوگیری از ریشه گرفتن داعش در این کشور بسیار دشوار خواهد بود. در بعد دیگر گمانه‌ هایی در مورد شایبه پشتیبانی سرویس اطلاعاتی پاکستان از داعش موجب توجه دولت و مقامات افغانستان نسبت به نقش مستقیم و غیرمستقیم این کشور در تقویت داعش شده است. از این منظر مقام‌ هایی در افغانستان می گویند که پاکستان از گروه داعش در افغانستان پشتیبانی مالی می‌ کند و اعضای گروه داعش از پاکستان آمده است. آنها با مقصر خواندن پاکستان و تایید پشتیبانی اسلام آباد گروه داعش در افغانستان را تنها گروهی با دستور پاکستان ارزیابی می ‌کنند. به علاوه این نگاه بدبینانه وجود دارد که نظامیان پاکستانی هم بدشان نمی‌آید از داعش برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. از این منظر نقش مستقیم پاکستان در ترویج داعش در افغانستان نیز مد نظر است. به عبارتی پیامد غیرمستقیم عملیات‌هایی چون «ضرب عضب» و خیبر ارتش پاکستان موجب صدور ناامنی‌های و داعشی‌های به افغانستان شده است. در همین راستا اکنون نیز بسیاری در کابل بر این نظراند که اسلام آباد و یا تحریک طالبان پاکستان تروریست‌ها را از مرز پاکستان - افغانستان عبور می ‌دهد و به عنوان داعشی در افغانستان مستقر می‌ کند.

ترانزیت داعش به آسیای مرکزی و سین کیانگ از پاکستان

 در واقع در سال های گذشته ارتباط داعش با حزب اسلامی ترکستان بیشتر شده است و با وجود برخی گمانه‌ ها در مورد قطع ارتباط آن‌ ها همچنان داعش به دنبال پیوستن عناصر بیشتری از «حزب اسلامی ترکستان» هست. این امر در شرایطی است جنبش اسلامی ازبکستان با ظهور داعش به دلایلی حضور در مناطق قبیله ‌ای پاکستان و تحت تاثیر داعش، پشتیبانی از ایده خلافت، به داعش اعلام وفاداری نمود. به علاوه اکنون نیز با وجود تردید درمورد اتحاد حزب اسلامی ازبکستان با طالبان یا داعش، جنگجوهای داعشی که در عراق و سوریه می ‌جنگند نیز می ‌توانند از طریق ایالت وزیرستان و بلوچستان برای کمک به داعش وارد جنوب افغانستان شوند و یا به سین کیانگ چین، آسیای مرکزی و شمال افغانستان روند.

نتیجه ‌گیری:

هرچند داعش نتوانسته حضور خود را در پاکستان چون افغانستان پررنگ ‌تر نشان دهد، اما همین حضور نیز می ‌تواند چالش زا باشد. در این حال درحالی‌ که تا چندی پیش حضور داعش در پاکستان نادیده گرفته می ‌شد، اما در حال حاضر این گروه در شهرها حضور یافته شده و حتا ادعا می‌ کند پشتیبانی بیش از۱۲هزار نفر را در شمال غرب این کشور جذب کرده است. دراین ‌بین با توجه به شبکه پیچیده‌ای حملات فرقه‌ ای و مذهبی از شرق تا جنوب کشور در کنار مجموعه ‌ای از مدارس تندرو به‌ نوعی می ‌تواند بستری برای رشد داعش درکشور داشته باشد. بنابراین از نگاه برخی داعش در پاکستان به رشد خود ادامه می ‌دهد و خطر بروز داعش در بین گروه‌های تندرو قومی و مذهبی پاکستان نیز وجود دارد. دراین ‌بین گسترش داعش می ‌تواند پیامدهایی چون ایجاد تنش فرقه ‌ای، تشدید اختلاف میان پاکستان با همسایگانی چون ایران و افغانستان، چالش بر سر برنامه‌ های اقتصادی چین در ایالت بلوچستان، ترانزیت تروریزم به آسیای مرکزی و.. را فراهم تر کند. دراین ‌بین باید گفت با توجه به تداوم چالش‌های سیاسی و شکاف ‌های اجتماعی، سیاسی، امنیتی پاکستان در کنار ناتوانی دولت‌ مرکزی در سرکوب کامل و همچنین وضعیت کنونی حامیان منطقه ‌ای و بین‌المللی حامیان داخلی داعش کاهش زیادی نخواهند یافت.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۴۱۰

 

چمـاق در بـرابـر رای

 

پولیس اسپانیا رای  ‌دهنده گان استقلال کاتالونیا را سرکوب کرد

 

روز همه‌ پرسی کاتالونیا به روزی شرم‌ آور در کارنامه دولت دست ‌راستی اسپانیا بدل شد، روزی که تصویر مسلط از دموکراسی کشورهای اتحادیه اروپا چنان درهم  کوفت که رسانه‌ های جریان اصلی را هم مجبور کرد از ترفند نادیده‌ گرفتن این رویداد بگذرند. روز گذشته ده‌ها هزار نفر از مردم ایالت خود مختار کاتالونیا دراسپانیا برای  شرکت در همه‌ پرسی استقلال این منطقه راهی خیابان‌ های این منطقه شدند اما نیروهای امنیتی تا بن دندان مسلحی که برای  سرکوب این همه‌ پرسی از سوی دولت ماریانو راخوی، نخست ‌وزیر اسپانیا، به منطقه کاتالونیا گسیل شده بودند، با هر آنچه در توان داشتند رای ‌ دهنده گان را سرکوب و با حمله به شعب رای ‌گیری ، صندوق‌ های رای  را مصادره کردند. تصاویری که روز گذشته در شبکه‌ های اجتماعی منتشر شد، گویای خشونت افسارگسیخته  نیروهای امنیتی اسپانیا بود؛ نیروهای پرشمار پولیس با مرمی‌ های  پلاستیکی به سمت مردمی آتش گشودند که برای شرکت در همه‌ پرسی استقلال از اسپانیا از صبح زود در برابر حوزه‌ های رای  ‌گیری  صف بسته بودند. مردمی که در نهایت موفق شده بودند با ورود به شعب رای  ‌گیری ، رای  خود را به صندوق بیندازند هم از سرکوب پولیس در امان نماندند و نیروهای امنیتی با خشونت، بسیاری از آنها را از این شعب خارج کردند. به گفته دولت کاتالونیا در جریان این سرکوب ‌ها ٣٣٧  نفر از هواداران استقلال کاتالونیا مجروح شدند که نه نفر از آنها به‌ دلیل شدت جراحات به بیمارستان منتقل شدند. ویدیوهای منتشرشده از کاتالونیا نشان می دهد که پولیس حتا به افراد مسن و معلول‌ هایی که روی ویلچر نشسته ‌اند ؛هم حمله کرده است.

به باور بسیاری رویدادهای روز گذشته اعتبار اروپا را در دفاع از آزادی و دموکراسی  خدشه‌ دار ؛ و دیکتاتوری دولت دست ‌راستی راخوی را بیش از پیش عریان کرد. با وجود خشونت‌ های پولیس اسپانیا، مقامات کاتالونیا روز گذشته اعلام کردند رای  ‌گیری همچنان در بسیاری از شعب ادامه دارد، اما با توجه به ابعاد مداخله  نیروهای امنیتی مشخص نیست دولت کاتالونیا بتواند نتیجه همه‌ پرسی را اعلام کند یا نه*. کارلوس پویگدمونت رهبر کاتالونیا، دولت اسپانیا را به استفاده از ابزارهای « توجیه ناپذیر وغیرمسوولانه » برای توقف رای ‌ دهنده گان  کاتالونیایی متهم کرد. رویدادی که به گفته او قراردادن  « چماق‌ها در برابر صندوق ‌های رای » است. رهبر کاتالونیا روز گذشته در جمع هواداران استقلال کاتالونیا گفت: « تصویر دولت اسپانیا به سطوح شرم‌ آوری رسیده و این تصویر تا ابد با آنها خواهد ماند».  همه‌ پرسی روز گذشته که دادگاه قانون اساسی اسپانیا پیش ‌تر آن را غیرقانونی خوانده بود، نقطه اوج تقابل پنج سال اخیر نهادهای کاتالونیا و دولت اسپانیاست.

روند استقلال کاتالونیا از ١١ سپتامبر ٢٠١٢ ترسایی  روز ملی کاتالونیا، رنگ جدی ‌تری به خود گرفت و این جنبش به نیروی سیاسی و اجتماعی پایداری بدل شد که هرساله تظاهرات‌های جمعی گسترده‌ای را سازماندهی می کرد. این تحولات موجب نگرانی دولت دست ‌راستی اسپانیا شد. روز گذشته هم در ادامه تلاش‌های دولت راخوی برای  جلوگیری از برگزاری همه‌ پرسی، تاکتیک‌های سرکوبگرانه بیش از پیش به کار گرفته شدند. جوزف ماریا آنتنتاس، تحلیل گر اسپانیا و استاد جامعه ‌شناسی دانشگاه خودگردان بارسلونا در مطلبی برای  مجله ژاکوبن، جنبش استقلال را که در سال ٢٠١٢  ترسایی پا گرفت، نتیجه سه پویایی به‌هم ‌پیوسته می‌ داند. به گفته این تحلیل گر، اول اینکه بسیاری ازشهروندان کاتالونیا از مرکز‌گرایی تهاجمی دولت دوم آزنار(٢٠٠٠- ٢٠٠٤  ترسایی)
بیزار بودند، همان دولتی که ناسیونالیسم اسپانیایی را به هسته اصلی  پروژه سیاسی و فرهنگی خود بدل کرد.

دوم اینکه زمانی که اساسنامه جدید خود مختاری کاتالونیا که پارلمان کاتالونیا در سال ٢٠٠٥ ترسایی تصویب کرد، برای  تصویب نهایی به مادرید فرستاده شد، با چالش مواجه شد. حزب محافظه ‌کار مردم که در آن زمان حزب اپوزیسیون بود، این لایحه را غیرقانونی خواند و دادگاه قانون اساسی هم با آن مخالفت کرد. شکست کاتالونیا در افزایش اختیارات در قالب خود مختاری، بسیاری از کاتالونیایی‌ها را متقاعد کرد که آنها نمی توانند اسپانیا را از درون اصلاح کنند. و در نهایت بحران اقتصادی و درپیش ‌گرفتن سیاست‌ های ریاضتی سفت و سخت بیش از پیش کاتالونیایی‌ها را از دولت اسپانیا دور و این احساس را در میان مردم این منطقه  تقویت کرد که اسپانیا به لحاظ سیاسی  و اقتصادی شکست خورده است. در این میان مادرید به دنبال این بود که با استفاده از بحران، طرح مرکزگرایی مجددی را تحمیل کند که موجب کاهش هزینه‌ های عمومی دولت منطقه‌ ای می‌شد و از همان زمان تنش میان دولت مرکزی و نهادهای منطقه کاتالونیا هم افزایش یافت.
بحث‌های زیادی درباره راستی ، یا ناراستی ایده استقلال کاتالونیا از اسپانیا درگرفته اما رویدادهای خشونت ‌بار روز گذشته حتا بسیاری از مخالفان استقلال را هم با هواداران همدل کرد. در افکار عمومی جهان، اسپانیا در همه‌ پرسی استقلال کاتالونیا شکست خورده است، حتا اگر دولت اسپانیا فکر کند با زور توانسته این همه‌ پرسی را متوقف کند./ شرق

 

* بر بنیاد گزارش کمیسیون برپایی ریفرندوم،  ۹۰ در صد رای دهنده گان با جدایی کاتالونیا از اسپانیا رای دادند ـ بامداد

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۲۱۰

 

تروریـزم دولتـی

داکتر جبیب منگل


تروریزم دولتی اصطلاحی است که برای دخالت دولت یا دولت هایی در امور دولتی دیگر ازطریق راه اندازی ، اجرا و مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور انجام می‌شود. کمک های مادی و معنوی و تسلیح وتجهیز حمایت سیاسی به گروه های مخالف دولت وتمویل ، جا  دادن درخاک خود ، تسلیح وتجهیز آنان و مشارکت در عملیاتی چون بمب گذاری، حملات بر تاسیسات دولتی ؛ ماین گذاری بنادر و سواحل، آدم ربایی، هواپیمادزدی و ترور مقام های عالی مملکتی، نمونه‌ هایی از تروریزم دولتی است.
برایان جنکینس، که از خبرنگاران مشهور در معضل تروریزم است از تروریزم دولتی به عنوان « جنگ از طریق قایم مقام » یاد می‌کند. وی می‌ گوید: « این کشورها (پیروان تروریزم دولتی) بر محدودیت های جنگ های متعارف واقف اند. بنابراین ترجیح می ‌دهند از امکانات سازمان های تروریستی، که خود راساً آنها را ایجاد کرده اند یا تغذیه مالی آنها را برعهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال درثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند».

جنکینس معتقد است که این شکل از تروریزم که به سرمایه گذاری بسیار کم تری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را از پای می ‌اندازد و می ‌توان ارتباط با تروریست ها را به طورکلی منکر شد. مجری و طراحی اعمال تروریستی دولتی، یک دولت یا چند دولت خاص هستند. علاوه بر این دخالت دولت یا دولت ها در اعمال تروریستی دو گونه است . به صورت مستقیم؛ یعنی خود دولت اعمال تروریستی را علیه دولت دیگر انجام می ‌دهد وبه صورت غیرمستقیم، یعنی به وسیله فرستادن کمک های مادی مانند این که اسلحه، مهمات  و وسایل پیشرفته نظامی در اختیار گروه های مخالف دولت مذکور قرار داده شود یا گستردن چتر حمایت معنوی از گروه های مزبور مانند حمایت سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغاتی .
از نمونه های مشهود وغیر قابل انکار تروریزم دولتی ، تروریزم دولتی در منطقه ما ؛ تروریزم دولتی پاکستان علیه کشور می باشد که ۴۳ سال پیش توسط تنطم های جهادی برعلیه حکومت جمهوری محمد داود آغاز نمود و تا سقوط حکومت جمهوری شهید دوکتورنجیب ادامه داد و اینک توسط گروه طالبان بر علیه حکومت جمهوری اسلامی و به استراتیژی جدید و دیپلوماسی « دورویی ودروغ انکار وتخلف » به پیش می برد تا به اهداف استراتیزیک خود درکشور ما به هدف بی ثباتی و براندازی و سرانجام ایجاد حکومت های دست نشانده ؛ و بدست آوردن عمق استراتیژیک  وامنیتی و وابسته کردن افغانستان به پاکستان وحتا مبدل کردن آن به صوبه پنجم  آن کشور تا اکنون ادامه می دهد . واین حقیقت تروریزم دولتی پاکستان علیه افغانستان واهداف آن در سخنان جنرال ضیا الحق به وضاحت بیان شده است که گفته بود  « یا ایجاد حکومت دست نشانده پاکستان در کابل ویا به آتش کشیده شدن کابل » و هم چنان سخنان نوازشریف به پارلمان پاکستان می گوید « من مجهزترین ومهترین اردوی افغانستان که خطر کلانی به امنیت ملی ما به‌ حساب می‌ رفت از هم پاشیدم وتضاد های قومی را ایجاد کردم دیگر پاکستان از من چی میخواهد» وهکذا سخنان جنرال حمید گل و جنرال مشرف و جنرال نورانی وسایر مقامات حکومت های آن کشور در حمایت ان کشور از طالبان و سایرشبکه های تروریستی به حقیقت تروریزم دولتی پاکستان علیه افغانستان مهرتایید می گذارد .

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۴۱۰

 

میرمحمد شاه رفیعی

افغانستان عزیز در شرایط خاص ، بغرنج و مملو از حوادث و رویدادهای غیرمترقبه قرار دارد. درمقابل ترقی خواهان دادخواه و فرزندان صدیق میهن صدها دشمن با لباس های رنگین آموزش دیده با مکر وتزویر و امکانات وسیع مادی ومعنوی قرار دارند.مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود که درمقابل هریک از روشنفکران مترقی و پیشآهنگ نهضت مردمی حداقل هشتاد تن از افراد و عناصر مخالف قرار دارد.

درکشورما جهل ، تعصب ،افراطیت واختناق و نیز بی اعتمادی و پراگنده گی بی پیشینه نیروهای مردمی، موجود است. فساد اداری لجام گسیخته ، دامن زدن به اختلافات قومی ـ مذهبی و سمتی؛ و سوق مردم ونیروهای جوان به سوی اعتیاد، قاچاق و زراندوزی و ایجاد روحیه بی تفاوتی ، سازش و تسلیم طلبی دربرابر قدرت های محلی و اداری فضای تحول وسالم اندیشی وتفکرعلمی و واقع بینی را محدود و دشوار ساخته است.

درچنین شرایط اتخاذ موضع گیری های سیاسی مشخص که بتواند توافق و همسویی همه نیروها و افراد خبیر و آگاه کشور را بدست آورد غیرممکن و دشوار می باشد.طورخاص تفاهم و همسویی با آنانی که حداقل یک ربع قرن دور از میهن و درفضای باز سیاسی کشورهای اروپایی و امریکایی  و در شهرهای توسعه یافته  با ناز و نعمت شاهانه زنده گی کرده اند دشوار ومشکل می باشد؛  و دشوارتر با آنانی که با سازش های غیراصوی با نیروهای دولتی و قدرت های مادی امتیازات و جایگاهی را کسب کرده اند.

نباید فراموش کنیم که آنانی که باهویت دادخواهانه و سابقه سیاسی مبارزات ضداستبداد، ارتجاع وتروریزم وخشونت هم اکنون درکشور زنده گی دارند وتلاش صادقانه می نمایند تا نیروهای مردم وشخصیت های سیاسی دادخواه و وطندوست در صفوف سازمان های سیاسی مترقی و سازمان های اجتماعی تحول طلب متشکل گردند و درساحه ارتقای سطح آگاهی مردم ؛ و تفکر سالم وعلمی جوانان مبارزه می نمایند و دراین راه از کوچکترین امکانات ( ولو ظاهر شدن چند دقیقه ای دریک برنامه تلویزونی ) استفاده اعظمی می نمایند همه گان قابل تمجید و ستایش هستند ؛ در صورتی که این افراد غرور وافتخارات گذشته شان را حفظ و در لجن زار فساد اداری وتعصبات قومی ـ مذهبی امروزی آلوده نگردیده باشند.

عده ای ازاین سازمان های موجود درکشوربا افتخار داشتن سابقه سیاسی- مبارزاتی عناصرمتشکله و شان و فعالیت سیاسی طی هفده  سال اخیر دستآوردهای چشمگیر و قابل لمس دارند که ازجمله می توان به حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان تماس گرفت.

این حزب با داشتن تجارب لازم مبارزات سیاسی درشرایط موجود و فعالیت های چشمگیر رسانه ای، تبلیغاتی- فرهنگی و تشکیلات منسجم در میان مردم و جامعه جایگاه رفیع و قابل لمسی را بدست آورده است.

این حزب بنا به اعتراف دوستان و دشمنانش به هیچ  یک از نیروهای بیرونی و داخلی کشور به شمول مقامات دولتی درتبانی وسازش قرار نداشته ؛ و یگانه حزبی هست که به تمام اقوام و مذاهب کشورتعلق دارد. تماس و ارتباط این حزب با ادارات دولتی و نهادهای اجتماعی همچو سازمان مستقل حقوق بشر، کمیسیون مستقل انتخابات ، وکلای پارلمان، رسانه ها  و نیز با اداره ی احزاب سیاسی دراداره امور ریاست جمهوری برمبنای روابط کاری دیپلوماتیک و اداری اصول مند بوده و بنابه درخواست و ضرورت های موجود صورت می گیرد . حزب ما درگذشته از انتخابات آزاد و طبق خواست و اراده مردم دفاع کرده و اشتراک اش در انتخابات ریاست جمهوری برمبنای تصمیم جمعی و درحمایت از انتقال سیاسی مسالمت آمیز قدرت و درمخالفت با شعارها و اهداف نیروهای افراطی، متحجر و تروریستی و حامیان ها تنظیم گردیده بود.

ما یقین و باورکامل داریم که عده ای از افراد باداشتن سابقه درخشان سیاسی بنا بر دوری از کشور و عدم آگاهی همه جانبه از شرایط موجود ؛ وعده ی دیگر بنا بر اهداف خاصی که نزد خویش دارند درصدد شایعه پراگنی و اتهام زنی های بی مورد برعلیه این حزب و رهبری آن بوده؛  و تلاش دارند تا ازتشکل و توسعه پایگاه این حزب مردمی و ترقی خواه کشور جلوگیری نمایند و با بهانه گیری های محتلف در پروسه عظیم میهنی ومبارزه در راه اعمار و بازسازی این کشور ویران شده مزاحمت ایجاد کرده ؛ و یا صفوف جداگانه را طبق منافع شخصی و جناحی خویش تشکیل دهند.

بنابر شناخت وباوری که من نسبت به  رفقا و همرزمان عزیز خود دارم ، همه ایی ما حاضر به دیالوگ و مشاوره درجهت رسیدن به تفاهم با رفقایی که پابند اصول و موازین مبارزاتی جنبش دادخواهانه کشور باشند هستیم ؛ و هرنوع سوال و سوتفاهمی اگر موجود باشد در فضای حسن تفاهم و رفیقانه ازمیان برداریم. اما برای آنانی که  ناجوانمردنه به شایعه پراگنی ، اختلاف اندازی و مطرح سازی های فیسبوکی دست یازیده ؛ و خود را عالم دهر و عقل کل وانمود ساخته ،افغانستان را از سواحل دریای سیاه وقصرهای مرمرین اروپا مشاهده نمایند جزآنکه خیر و بهبود آینده خودشان ونسل اروپایی شان را آرزو نماییم چیز دیگری برای گفتن نداریم.

به مقام و شخصیت رفقایی که باوجود دوری از میهن و زنده گی درکشورهای پیشرفته ومتمدن جهان با همه سرگردانی ها و مشکلاتی که  در زنده گی غربت دارند تا هنوز رنج ومصایب موجود درکشور شان را فراموش نکرده اند و این همه مصایب و مشکلات ما را با گوشت و پوست شان لمس می کنند شخص خودم سرتعظیم و احترام فرو میآورم و ازمشوره های سودمند، رهنمایی های سازنده رفیقانه و سایر کمک های مادی ومعنوی شان اظهار سپاس می نمایم.

رفقای همرزم وبا احساس ما این فرزندان اصیل میهن ما درهرگوشه ای از جهان که باشند با رفقای دلیر وهمرزم شان در جاده های مرگ وانتحار کابل ، دشت های خون آلود هلمند، کوهپایه های هندوکش بیدار ، قله های پامیر و سواحل دریاهای مست وخروشان کنر، هریرود ، مرغاب و آمو همه یکسان فکر می کنند و تصمیم رفیقانه مشترک می گیرند.

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۹۰۹