جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیسها در کشور های جهان دریک قرن واندی درلابلای تاریخ
جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیسها:
در قاره اسیا وافریقا:
بعد از پیروزیها ی متواتر انگلیسها بالای پرتگالیها و اسپانیا در سال 1600 میلادی الیزابت پادشاهی انگلستان فرمانی تشکیل کمپانی هند شرقی را امضاءکرد، بعد ازان هالندیها هم کمپنی هند شرقی را درهندوستان تشکیل دا دند که درانزمان مغولان بالای هند حکمروایی داشتند؛ا نگلیسها وفرانسویها با توطئه ودسایس خاینانه توانستد که به هند تسلط وانرا به مستعمره خود تبدیل نمایند.
انگلیسها درسال 1615 به دربار جهانگیر راه یافتند واز امپراتوری مغول اجازه فعالیت بازرگانی را بنام "کمپنی بازرگانی شرقی هند" گرفتندو از سال 1690 بعد از تجزیه امپراتوری مغول درزمان اورنگ زیب که شهرهای مدراس، بمبی وکلکته را بنیادگذاشتند، موسسات خودرا درانجا فعال ورشد وتوسعه دادند. دراخرین روزهای نابودی امپراتوری مغولان بود که انگلیسها درنقاط مختلف هند از طریق دریا امدندو هرطرف گروهی را برای غارت گری مصروف ساختندواین غارتگری ها گاهی مخفیانه وگاهی علنی تحت نام بازرگانی صورت میکرفت.موقعیکه انگلیس درهند پای گذاشت تازه جامعه هند از جامعه فیودالی به سوی جامعه بازرگانی قدم برمیداشت ویک دوره از تسلط اشراف وفیودال راپشت سرمیگذاشت . در زمان اورنگزیب بود که رویداد مهم تاریخی درانگلستان بوقوع پیوست، یکی به قدرت رسیدن جمهوریخواهان که دوره کوتاهی جمهوریت را سپری ساخت وانقلاب انگلستان با ازبین رفتن « جیمز دوم» وپیروزی پارلمان درسال 1688 بودو این پارلمان ازاهمیت زیادی برخودار بود که هم علیه قدرت فیودالها واشراف وهم علیه قدرت شاه قرار میگرفت. همزمان با شکست پرتگالی ها درهند فرانسوی ها و انگلیسها دست شان دراین کشور باز شده وهمیشه بین هم دررقابت بودند؛ انگلیسها استعمار واستثمار خودرا زیرعنوان « کمپنی هند شرقی» برای جمع اوری مالیات واجاره داران بردرامد از طرف امپراتور مغول کار دیوانی را به انهاسپرده بود، اغاز کردند. این نام یک بهانه وبرای اذهان مردم بود ،حالانکه هندمستقما تحت اداره یی مستقیم انگلیسها بعد از جنگ 1757 دربنگال قرارگرفت،از طریق غارت وچورچپاول ثروت مردم بنگال وسایر نقاط هند بزرگترین ابرقدرت اقتصادی درجهان کردید. قابل یاداوریست که نقش انگلیسها در زمینه تقسیم بنگال بنام بنگال شرقی وغربی یکی از شاهکاریهای ارتجاعی ان بود که نفاق بزرگ درمیان مسلمانان وهندوها بوجود اورد. کنگره ملی هند که درسال 1885 توسط استقلال طبان یی مسلمان وهندو تشکیل شده براساس تقسیم بنگال اختلاف درحزب کنگره ملی به دوگروه بوجود امده وتوسعه یافت، درزیر رهبری قدیم کنگره ملی ، کنگره درسال 1907 رسما به دوجناح اعتدالی ها وافراط گرایان انشعاب بوجود امد. این دو گروه یکی تحت رهبری تیلک که ازجمله افراطی هابود ودیگری « اعتدالی ها» که بر ضد یکدیگر برای منافع گروهی خویش مبارزه میکردند.
انگلیسها برای ضعیف ساختن کنگره وبا تعین مهره خود دردرون کنگره ملی دست به مداخله زد وکوشید که بربنیاد مذهب انرا به شاخه ها تقسیم کند. برعلاوه که ازسابق کنگره به دوشاخه تبدیل شده بود و زمانیکه "لوکاماتیک تیلک" از زندان رهاشد کنگره ملی تحت رهبر ی معتدلین بود که درمیان مردم نفوذ نه داشت وسیاستمداران مترقی درکنگره اشتراک وهمگاری نداشتند وجامعه خود مختاری میخواستند. بنابراین دوسازمان تشکیل شدکه یکی توسط " تیلک" ودیگری توسط "خانم انی بسنت" . برعلاوه اینها گروهی انقلابی دیگری بودند که استقلال کامل هند را میخواستندکه مخالفت شدیدی میان اعتدالیون وافراطیون حاکم بود؛ گروه اولی ازجمله افراد مرفه بنام" دارا"بودندو دسته دوم که زندگی مشکل فقیری داشتند بنام "نادار" یادمیشدند. درمیان این دوگروه شخصی بنام " گوپال کریشناگوله "پیدا شد که نه نادار بود ونه فقیر زندگی متوسط داشته واز رهبران اعتدالی بود اوانجمنی را تحت نام" انجمن خدمتگذاران هند" تشکیل داد. اینها درمیان کارگران ودهقانان وسایر زحمتکشان محبوبیت نداشتند واما تیلک شخصأ درمیان مردم زحمتکش محبوییت داشت. کنگره شهر لکنهو درسال 1916 یک کنگره مختلط هندو ها ومسلمانان بود؛ کنگره ارزوداشت که یک سازمان فراگیر ملی باشدوهندوها دران تسلط داشته باشند. قبل ازجنگ روشنفکران هند نظر به مداخله وتشویق انگلیسها سازمان جداگانه یی را زیر نام جامعه سراسر مسلمانان هند(ال ایندیا مسلم لیگ)تشکیل کردند . این سازمان هم به جمع کنگره پیوست ودرجلسات کنگره لکنهو درباره مجلس موسسان اینده به توافق رسیدند،این طرح بنام" کنگره ـ لیک" معروف شدو سپس برنامه مشترک ملی شهرت یافت.
تازمان اندرا گاندی کنگره درمیان مردم شهرت زیادی نه داشت وهردوشاخه اعتدالیها وافراطیون از نمایندگی از طبقه بورژوا وسرمایداری ومتوسط بودند. ودردولت درمیان مرم مرفه حال ارتباط داشتندودر دستگاه دولت کارمینمودند.درراس کنگره زمانیکه درکلکته کنگره ملی تشکیل شد یک خانم بنام خانم بسنت نخستین زنی کنگره بود چند سال بعد بانو" ساروجینی نایدو" دومین زنی بود که رئیس کنگره ملی شد.
هدف وخواستهای گروه های اعتدالیها وافراطیها چندان فرق فاحش نداشت هردو گروه خود مختاری در داخل امپراتوری بریتانیا میخواستند، هردو اماده کمک وکاردرحکومت تحت الحمایه انگلیسها بودندوانگلیسها به تدریج وارام ارم زمام حکومت را ازلحاظ اقتصادی بدست میگرفتند وتسلط خودرا پهن میساختند.
بعدازامدن اندراگاندی به هند ،نهضت عدم همکاری تحت رهبری گاندی درسالهای 1920 و1922 بوجود امد که رهبر شهیرووالا مقام ناسیونالیسم هند گردید.فعالیت وسیع را برای تدارک استقلال هنداز سال 1930 اغاز وانرا به اوج نهایی خود رساند.حزب کنگره بعدازان استقلال بدون قید شرط و هدف نهایی مبارزه ملی خویش را از هند خواستار شدند ؛درهمین سالها بود که انگلیسها برای سرکوب مبارزین اقدام ومبارزین را به زندانها روان نموداند؛بلاخره انگلیسها بعداز پانزده سال مبارزه با فرانسویها درسال 1746 تا 1761 درهند پیروز شد.بعدازانکه انگلیسها بر فرانسویها فایق شدند، تجاوزات خویشر بالای شهرهای هند اغاز کردندو با نیرنگ وفریب بعداز انقیاد حکومتهای محلی ازبنگال اغاز نمود وسرگرده ونماینده امپراتور انگلیس فردی بنام گلایو درهند بود. گلایو درسال 1757 در پلاسی کلکته نیروی نواب را شکست داد. این جنگ وغلبه بالای شهر پلاسی بنگال سراغاز تسلط انگلیس بالای هند وستان میباشد.انگلیسها دراین شهر دست یافتند وشخصی گلایو به صفت فرمان دهنده سرمایه واندوختهای گنجینه انر ا غارت نمود.از ان بعد انگلیسها تعین کننده«نواب» دربنگال شداندوبه میل خود تعین مینمودند. سپس جنگهای متواتر برای تسلط بیشتر درهند اغازشد. به اثر جنگها وغارتگری وضع پراشفته ء نسبت عدم بارندگی قحطی بزرگ درسال 1770 رخ دادکه پیش از یک سوم نواحی بنگال نابود وتلف شد. زمامداران انگلیسی پی هم برای غارت ثروت درهند تیویل مقرر میشد که پارلمان دراین حصه نقش داشت.یکی از سردمداران انگلیس که « هاستینگس » نام داشت، نسبت چپاول وغارت ضبط اموال مردم مشهور بود.انگلیسها ازمدرک غارت وچورچپاول ومالیات هنگفت سالانه معادل 100 درصدو150 درصد پیش از 200 درصد برای سهمداران کمپنی اخذ میکردند.
جنگهای خرد وبزرگی درسند درمربوط هندوستان صورت گرفت ازان جمله درسال 1843 بود و علت ان هم توسط خودنماینده انگلیسها بود که نماینده انگلیس مردم محل را علیه انگلیسها تحریک کرده وبعد به این بهانه به انها حمله برده وانرا به قلمرو امپراتوری انگلیس می افزود. این مامور انگلیسی که" سرچالزناپیر" نام داشت مبلغ هنگفتی درحدود هشتصد هزار روپیه بخاطر عملکرد خود پولی بخشیشی بدست اورد.
قیام بزرگ مردم هند نسبت ظلم واستبدا وجمع اوری ثروت ازمردم غریب وناتوان هند درسال 1857 به قیام بزرگ ملی مردم هند علیه انگلیسها مشهوراست ،این قیام بسیار به شکل فجیع وشنع با سرکوبی صدها هزار هندی تمام شد؛دراین قیام مردم به دهن توب بسته قطعه قطعه ویاتیرباران وبه دار به درختان اویخته میشدند.یک نفر ژنرال نگلیسی به نام«نیل»از اله اباد به ایالت کانپور حمله میکرد درراه خود درهر درخت یک نفر را به دار کشیده وهمه درختان منظقه پراز مردم بدارکشیده بود ،صدها دهکده وقریه ها به ویرانه تبدیل شده بود.دراین جنگ زنان قهرمان هند از خود قهرمانی وشجاعت سرشار ازوطنپرستی نشان میدادند وعلیه نظامیان انگلیس با پوشیدن لباسهای مردانه که مشهورترین انها« لکشمی بای، رائی جهانسی» بیوه یی جوان بیست ساله بود که جنگ ناحیه شهر خودرابه عهده داشت. او ازجانب انگلیسها بنام زن قهرمان ودلیر ترین زن رهبر شورشیان نامیده میشد که دلیرانه درمیدان جنگ کشته شد.جنگهای 1857 و1858 برچیدن نطام فیدرالی درهند و ازبین رفتن سلسه مغولان که اخرین شان پسر بهادرشا ه بود که یکجا بانواده گان خود بدون هیچ علت به بهانه انتقال به دهلی توسط افسر انگلیسی بنام« هودسن» با گلوله تفنگ به قتل رسیدند.
با کشتار بیرحمانه پنجابی ها توسط حکومت نظامی انگلیسها در 13 اپریل1919 در"جالیانوالاغ"درشهر " امرتسر"هزارن نفر بی دفاع به اثر محاصره پولیس کشته شدند.از ان سال بعد این روز به نام ( هفته ملی)نامیده شد وحالا این منطقه به زیارتگاه سیاسی تبدیل شده است.توقیف گاندی درسال 1922 ترسایی نسبت نافرمانی عمومی وعدم همکاری وی از دستگاهی اجرائیوی دولت که باعث زندانی شدن رهبران نهضت ملی کنگره وعدم خشونت،اولین فعالیت نهضت عدم همکاری پایان یافت ؛.30000تن از مبارزین نهضت مقاومت هند علیه انگلیس زندانی شدند.انگلیسها بعد ازسرکوب شدن نهضت مقاومت وعدم همکاری دست به توطئه دیگری را پیش گرفتند ؛ ازروشهای تفرقه به انداز وحکومت کن را پیش گرفتند، براساس این امر درمیان فرقه ها ومذاهب هندو، مسلمان وسیک بالخصوص مسلمانان وهندوها توسط گروهای مذهبی دروجود پولیسهای مخفی بنام درویش و سادوها بداخل این فرقها نفوذ کرده واختلاف را میان شان بوجو میاورد.
این اختلاف زیادتر موجب تقویه روحیه ناسیونالیستی مردم میکردید تا خودرا به مثابه ملیتهای جد ا گانه تبارز داده ودولت مستقل را بوجوداورند.،ازجمله نهضت تجزیه طلبان سک بودکه بنام" آگالی"نامیده میشد؛هدف از تشدید اختلافهای مذهبی وجدایی طلبی درمیان فرقه ها این بود تا روحیه ازادی خواهی واستقلال طلبی هندوستانیها ضعیف شود ومیان هم به افتندتا ارمان" سواراج "یا استقلال طلبی در درجه دوم قرارگیرد.شورشهای دهقانی اولین بارعلیه زمینداری درشهر کلکته و درگجرات که سبب ترور شخصیت مبارز وازادیخواهی بنام"لالاجی"که باضربات چاقوی پولیس کشته شد، اغاز یافت. رشد کمی وکیفی نیروهای کارگر واشاعه ایده های سوسیالیستی درمیان زحمتکشان بالخصوص در شهر بمبی واعتصاب یکصدهزار کارگر دراین شهر حکومت اجرائیه انگلیس بوحشت افتاده که به تعداد 32 تن ازرهبران این نهضت را به حبسهای طویل المدت محکوم و زندانی ساختند.برای خاموشی این نهضت قانوی را حکومت بنام " مقررات بنگالی" صادر کردکه دولت اجازه دارد هرکسی که اعتصاب ویا مظنون به ان شود؛ بدون چون وچرا زندانی نماید که به اثر این قانون ده ها هزار جوان بنگالی به زندای افگنده شدند، این قانون درزمانی حکومت حزب کارگر انگلستان که قدرت را بدست داشت وسیع کردید. دولت برای سرکوب این نهضت دربنگال شرقی از تمام وسایل خوف ناک وضد انسانی استفاد ه مینمود تااین جنبش را سرکوب نمایندو نظامیان داخل شهر گشت وگذارمینمودند ومردم حق نداستند که ازادنه بدون اجازه از جایی بجای بروند وحق نداشتند دوچرخه سواری نمایند ویا به دلخواهی خود لباس بپوشند ،اگرکسی به پولیس خبر رسانی نمی کرد مورد جریمه نقدی قرار میگرفت ؛یک تعداد نسبت فیصله محکمه ها درزندان اعتصاب غدایی میکردند وتا بالاخره میمردند . بیداری ایالات شمالی هند در پشاورکه اهالی انرا" پتان"(بعدن افغان نامیده شد) میگفتند، درسال 1930 باتطاهرات مسالمت امیز به نمایش گذاشته شد و این حرکت ازطرف پولیس انگلیسها نسبت مخالفت راهپیمایی به خشونت کشیده شده وسپس به روی تطاهر کنند گان تیر اندازی و خاموش وسرکوب گردید. با رشد مقاومت کنگره ملی ونهضت نافرمانی برضد دولت وحکومت تحت الحمایه انگلیس هرروز تشدید میافت تااینکه برای ایالات یک نوع خود مختاریها بوجود امد. همچنان مبارازات دهقانی در شمال برمه نیز اعاز واوج گرفت؛ انگلیسها تصمیم گرفتند تا برمه را ازهند جدا وتحت امپریالیسم بریتانیا قرار دهند، برای اینکه توانسته باشنداز نفت ودرختان وگیاهان با اهمیت وذخایر معدن ان استفاده وانرا ستثمار نمایند ،بالاخره درسال 1937 برمه از هند جدا شد. درسال 1934 کنگره ملی دوباره غیر قانونی اعلام شد. درسال 1935 با جروبحثها زیادی" قانون حکومت هند" را انگلیسها تصویب کردندو طبق این قانون به ایالات هند طرح خود محتاری داده شد.باانهم انگلیسها به شکل مستقل ارتباط خودرا با راجه ها و مهاراجه ها بطور جداگانه حفظ کرده تاسلطه مستقیم خودرا بالای هند تحمیل کرده باشد.
اما مبارزه ازادیخواهی هند فروکش نکرد و استقلال طلبان تحت رهبری گاندی ثابت قدم به پیش میرفتند. گاندی میگفت" ما بیگانگان را دروطن خود به عنوان مهمان قبول میکنیم واما به عنوان غاصب قبول نمیکنیم." گاندی نه تنها برای هند بلکه برای جهان صلح ارزو داشت . سرانجام استقلال هند با انتقام انگلیسها ازمردم هند با جدایی مسلمانان وهندو بنام پاکستان و هندوستان در15 اگست 1947 برسیمت شناخته شد که گاندی ومحمد علی جناح به حیث بنیادگران این دوکشور شناخته شدند.
با این تقسیم اختلاف بین هندوستان وپاکستان درمورد کشمیر حل نه شده وتابحال ناحل باقی مانده است که باعث تشنجهای نظامی میان دوکشور شده است. ادامه دارد...
تاج انسانیت ما کجاست؟
الهه افتخار
من اینجا مطلب دردانگیزی را به عرض می رسانم که امید مورد تدبیر و توجه شما قرار گیرد. این موضوع از همان طفولیت روان من را درگیر خود کرده است. در اول یک تعریف دارم البته من خیلی کم دان و ناتوان از ان استم که یک چنین کلمه را تعریف کنم. اینجا داشته هایم را شریک میسازم.
انسانیت کلمه ایست که همه ی مردم دنیا با هر زبان و ملت و نژادی این لغت (یا برابر آن) را می شناسند . و این لغت در ظاهر برای همه خیلی گرامی، با کرامت و سرامد همه دیگر کلمه های دنیا است.
به نظر من انسانیت شبیه تاج است، که گویی از گرانترین و پربهاترین فلزات و سنگ های قیمت بهای دنیا ساخته شده است.
و خداوند این تاج را با محبت و لطف اش ساخته است . البته به خیال من مراد از این فلزات و سنگ های پربها درین تاج همان بهترین صفات خود خداست که شامل بزرگی ، زیبایی، رخم و شفقت، شرافت ، عقل، عدالت، محبت، عشق، صداقت، حرمت، سازنده گی، خلاقیت... و هزاران صفت برازنده ی دیگرش می شود. پس اینکه در خیلی از مذهب ها گفته می شود خداوند انسان را به مانند خودش ساخته است همین است که خداوند صفاتش را مانند همان تاج بر سر موجودی به اسم بشرگذاشته است و او را بر دیگر جانداران عالم برتری داده است. و به این حساب این موجود چنان آراسته شده است که شایسته هیچ پلیدی و شرارت و رذالت نیست و نباید باشد. چون وی به دلایل بالا اشرف مخلوقات است . اما نمی توان منکر شد که همیشه و همه جا این طور نبوده و نیست. آیا نتیجه آن می شود که تعریف من از انسان و انسانیت غلط است؟
من سخت متاسف استم و متاثر استم که درعالم واقعیت، این موجود، دنیا را به چنان جنگلی مبدل کرده است؛ که گویی خود درنده ای بوده و از بزرگترین درنده گان خلق شده باشد. بلکه به مرتبه ها بدترهم است یعنی که همین موجود صاحب آن تاج «کرمنا» خودش و هم جنس خودش را می درد و می بلعد که هیچ جانور درنده دیگر این کار را نمی کند.
دانشمندان می گویند: انسان اولین موجود است که نسبت به سایر موجوادت هستی فرق به دنیا آمدن دارد، سایر موجودات را اولا ماهیت شان تشکیل می شود ؛ و بعد خودشان یا شکل و اندام شان.
اما انسان اولا خودش به دنیا می آید و بعد ماهیت اش ساخته می شود یعنی که این موجود به کشف و خلق ماهیت اش که همان انسانیت است در درون جهان و جامعه می پردازد . شاید از همین لجاظ است که نابغه ای گفته است که اگرانسان در جامعه ساخته می شود پس باید جامعه را انسانی ساخت !
و شاید به همین دلیل است که در هزاران سال تاریخ پیامبران و دانشمندان بزرگ چون سقراط ، افلاطون، ارسطو ، زردشت وغیره قسم معلم برای بشر به این دنیا آمده اند و رفته اند تا انسان ها را با گوهر آدمی و تاج کرامت خداوندی شان آشنا و مجهز بگردانند و آن ها را با تمیز خوب از بد و حق و عدالت از باطل و شقاوت... با خود حقیقی انسان آشنا سازند. انسانیت که مبنای خلقت بشر و هدف خلقت آن است را ترویج کنند.
اما برخلاف این همه به باور دانشمندان تعلیم و تربیه و روان شناسی فقط 2 فیصد ازنوع بشرتا اکنون توانسته که به کمالش برسد یا کمی به آن نزدیک شود بقیه افراد این نوع به کمال نرسیده یعنی که دیگران همه انسان کامل نه که انسان خوب هم به بار نیامده اند.
چرا ، چرا و چرا... ؟
من سرزمین خودم را دیده ام و می بینم که غالب مردمان اش چه گونه آن تاج انسانیت را به لجن جهل و نادانی پایمال می کنند. نگاه می کنم به این مردمان که جهل و بربریت را مانند بیرق بر بام دنیا نهاده اند ، و حقیقت و عدالت را به شیطانی و نفاق و برابری را به نا برابری تقلیل داده اند و عوض نموده اند. با این درک گویی بال هایم شکسته و وجودم یخ بسته کرده است. روان ام در زندان مخوف و تاریک پر درد و شکنجه می تپد ؛ و آه و فریادش قلبم را در سینه پاره پاره می کند. می گوید بیزارم از همنوعی با این موجود بد و شوم کار و شوم اندیشه که دنیا و وطن زیبا را با دست خود به شهر مرده گان و به بیشه گرگان درنده بدل کرده هر روزش بدتر از روز پیش تر می شود.
آخر چرا اینجا هر روز خود انسان و انسانیت را به صلیب می کشند، تیغ و تیر بارانش می کنند، می سوزانند و خاکستر می کنند؟
اینحا هرسو تن های انسانی را پاره پاره و بریان شده بینی و سرهای همنوع و هموطن را به نیزه کشیده و به خاک و به گنداب افتاده. از یکسو زن را سنگسار می کنند و اتش می زنند ؛ و از سوی دیگر آنرا بازیچه هوا و هوس خود ساخته و حتا کودکان را قربانی نفس و شهوت خویش می کنند.
اینجا شبیه ی جنگلی بزرگ و مخوفی است که همه درندگان به جان همدیگر افتیده اند و هلاک خون همدیگر استند. همه گویی با انسان و انسانیت یا بزرگترین خلقت و هنر خداوند عالم دشمن شده اند. گویی در کدام مقامی رگ ها و قلب های اینها را خالی نموده و واپس با خون شیطان پر نموده اند.
به هر گوشه این جنگل وقتی پا می گذارم هر کجا جویباری از خون انسانیت روان است . آن سو مادران و پدران را می بینی که به ماتم فرزندان تباه شده خویش یخن پاره می کنند و روی می خراشند.
این سو تر دختران و زنان یا مادران نسل فردا را می بینی که در بند مردان حقیر و قبیج این جامعه تاریک اندیش، خرافاتی مرد سالار، از زن بودن خود بیزار گشته اند.
شخصاً به من (زن) مردان به چشم نفرت نگاه می کنند، به اندامم نگاهی شهوت می بندند، برایم ناسزا و سخنان ضد اخلاق و ادب و شرف می گویند. من نگاه هایم را پنهان می کنم می گذرم. چرا که وضع طوریست که اگر زن سخن گوید و حق جوید، وی را محکمه ی صحرایی می کنند. سنگسار می شود. یا برهنه اش می کنند و حرمت اش را پایمال اهانت و شرافتش را داغ دار لئامت می سازند. گویی در این دیار نا مردی و نامردمی و نا انسانی را به جان و به زر و سیم خریده و قباله شرعی کرده اند.
زمانی کودک بودم فکر می کردم آنان که دریشی و لباس منظمی به تن دارند و صاحب موتر و جاه و جلال استند از همه اگاهتر و محترم تراند. وقتی به منبر و مسجد به ملا و اهل دین نگاه می کردم اینان چون پیراهن و تنبان پاکیزه و سفید به تن و دستار های مخصوص به سر داشتند یا با همه مردم یکسان لباس به تن می کردند می گفتم با خود ؛ اینها از همه بهتر استند. اهل درایت و منبع ترویج حق ، عدالت و انسانیت هستند. شاید اینان پرچم داران هدایت و روشن سازی دماغ ها و روح و روان اعضای جامعه اند. اینان برادری و برابری را به جامعه می آورند و خلق را اگاه می سازند.
اما رفته رفته در یافتم که من اشتباه اندیشیده بودم . اینان اغلب زیر این لباس ها تن را از انسانیت بریده اند و سر را بر سجده جهل و شیطانیت و ناانسانی گذاشته اند. برادر را با برادر و پسر و دختر را با مادر و پدر دشمن کرده اند و تشنه خون و جان همدیگر ساخته می روند. و از دست آنان وطن را نابرابری و ستم و نا عدالتی و قتال و بکش بکش فراگرفته است. این است که جامعه انسانیت یعنی محبت، عقل و درایت و دوستی و خواهری و برادری و دیگر صفات اعلای خداوند گاری را گم کرده و سرگردان دوزخ و برزخ شده است. ناتوانان و اسیران و در بندان به خلاف زور داران و حاکمان بر دین و دنیا در مرداب نااگاهی غرق و از ادرس حقیقت بی اطلاع اند. همه پریشان و گمراه گویی در مزار انسانیت نشسته اند و ماتم گرفته اند.
ما چرا حقیقت و دانایی را گم کرده ایم؟
ما چرا از انسانیت و مصداق های آن بی خبر و نااگاه گردیده ایم؟
آیا جامعه و فرهنگ و کانون های خانواده ما انسانی است؟
خیر چرا این همه موجودات نا انسان درآنها ساخته می شود؟
آیا راست نیست که گفته شده: گندم از گندم بروید جو زجو!
یاد مان باشد:
اگر انسان در جامعه ساخته می شود یعنی نه مانند حیوانات پیش از تولد بلکه بعد از آن ماهیت اش به وجود می آید پس باید جامعه را انسانی ساخت و از تمام چیزها که نا انسانی و غیر انسانی است پاک اش کرد!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۲۰۷
میکانیزم حل اختلاف ها
فرودس
وزیر خارجه و مشاور شورای امنیت ملی افغانستان در دیداری با سرتاج عزیز مشاور ارشد صدراعظم پاکستان، در مورد ایجاد یک میکانیزم مورد قبول دو طرف برای حل اختلافها توافق کردند. تاحال در مورد جزییات این میکانیزم چیزی منتشرنشده، اما در اعلامیه ای که دوطرف صادر کردهاند، آمده است که صلاحالدین ربانی وزیر خارجه افغانستان و سرتاج عزیز مشاور ارشد صدراعظم پاکستان، میکانیزم حل اختلافها را به صورت مشترک مدیریت می کنند. اعلامیه می گوید تیمهای تخنیکی دوطرف هم با هم دیگر دیدار می کنند، تا اختلاف ها را حل کنند و زمینه را به گونه ای فراهم سازند که حوادث شبیه رویداد تورخم دیگر تکرار نشود.
نشست بلندپایه گان افغان و پاکستان در حاشیه کنفرانس شانگهای و توافق آنان روی میکانیزم جدید برای حل اختلافها، نشان می دهد که کابل مایل نیست دیگر در سرحدات افغانستان و پاکستان خون بریزد. کابل شاید به این نتیجه رسیده است که به دیپلوماسی یک فرصت دیگر بدهد و تا زمانی که دروازه گفت و گو باز است، اجازه ندهد که خون یک عسکر بریزد.
پاکستانیها اعلام کردهاند که وضعیت امنیتی آن کشور خیلی شکننده است. آنان می گویند که گروههای تروریستی مستقر در نوار مرزی افغانستان و پاکستان برای مکتبها و دانشگاهها، پارک ها و مکانهای عمومی آنان تهدید است. به گفته پاکستانی ها، ارتش پاکستان می خواهد با اعمال نظارت بیشتر بر سرحد از نفوذ تروریستهای «تی تی پی» یا گروه طالبان پاکستانی، به شهرهای آن کشور جلوگیری کند. کشتار شاگردان یک مکتب نظامی در پشاور وهم چنان قتل عام دانشجویان دانشگاه پاچا خان، ارتش پاکستان را تکان داده است. جنرالان پاکستانی می خواهند که اقداماتی انجام دهند تا اعتماد مردم پاکستان بر آنان اعاده شود.
اما به نظر می رسید که اقدام های پاکستانیها در سرحدات از جمله تورخم، با جانب افغانستان هماهنگ نبوده است. تا سال ۲۰۱۴ از طریق میکانیزمهای سه جانبه ای که کشورهای عضو ناتو ایجاد کرده بودند، ساخت و ساز در سرحدات تا حدودی هماهنگ بود، اما با خروج نیروهای رزمی ناتو، این هماهنگی برهم خورده است.
پاکستان از خروج نیروهای ناتو از افغانستان بهره برداری کرد و در برخی از مناطق سرحدی، به سمت قلمرو افغانستان جلو آمد. دروازه ای که پاکستان میخواست در مرز تورخم اعمار کند، با نقطه صفر مرزی ۳۰ متر فاصله داشت و این برخلاف توافقهای قبلی بود. بر مبنای توافقهای قبلی، هر نوع ساخت وساز در مرزها باید ۱۰۰ متر از نقطه صفر فاصله می داشت.
پاکستانیها شاید تصور کرده بودند که دولت افغانستان در موقعیتی نیست که پاسخ تخلفهای آنان را بدهد. اما نیروهای سرحدی افغانستان، در برابر پاکستانیها ایستاده گی کردند و این امر محاسبات دولت پاکستان را تغییر داد. بههمین دلیل است که حالا اسلام آباد حاضر به گفت و گو با افغانستان می شود. کابل هم با درنظرداشت ایجابات عقلانی سیاسی، به میز گفت وگو با پاکستان برگشت. باید مقامهای هردو کشور در بالاترین سطح در مورد اختلافهای دو کشور از جمله مشکلاتی که در سرحدات به وجود میآید، گفت وگو کنند.
اما روشن است که سرحدات افغانستان و پاکستان وقتی به صورت موثر کنترول می شود که دولت های دو کشور، روی کارشیوه و میکانیزم کنترول سرحدات به توافق برسند و یک سند تخنیکی ـ حقوقی را امضا کنند. افغانستان و پاکستان از زمان آغاز روی کارآمدن حکومت وحدت ملی، تلاش کردند چنین سندی ترتیب کنند، اما به نظر میرسد که اختلاف های سیاسی، مانع از امضا و اجرایی شدن این سند شده است. پاکستان می خواهد در سند مدیریت و کنترول مرزها از خط دیورند، به عنوان « *مرز رسمی میان دوکشور» نام برده شود. اما افغانستان نمی خواهد در سند، کلمه ای مرز بیاید، بلکه می خواهد بهجای سرحد از اصطلاح خط دیورند، استفاده شود، پاکستان اما نمی پذیرد و می خواهد کلمه مرز حتما ذکر شود. این اختلاف آشکار سیاسی، مانع امضای یک سند تخنیکی ـ حقوقی شده است.
پاکستانی ها هم مجبوریتهای جانب افغانستان را در نظر نمیگیرند. حکومت وحدت ملی نمیخواهد با امضای سند مدیریت مرزها، به مخالفان سیاسیاش بهانه بدهد تا علیهاش تبلیغ کنند. حکومت وحدت ملی باری متهم به امضای تفاهم نامه استخباراتی با « آی اس آی» شد. با آن که حکومت وحدت ملی تا حال به امضای این سند اذعان نکرده، اما پخش خبر امضای یادداشت تفاهم با « آی اس آی » موجی از مخالفتها را برانگیخت. دیگر حکومت وحدت ملی نمیخواهد که موجی از مخالفتها در داخل کشور روبه رو شود. راهحل دیگری هم برای مشکل سند مدیریت مرزها وجود دارد. دوطرف می توانند در این سند نه خط دیورند بنویسند و نه مرز رسمی، کلمههای بدیل دیگری است که می تواند استفاده شود.
اما یک نکته باید هرگز فراموش نشود و آن این است که روابط افغانستان و پاکستان تا زمانی به حالت عادی برنمی شود که پاکستان از طالبان افغان دست برندارد. تا زمانی که اسلامآباد طالبان و دیگر عناصر ضد نظم دولتی در افغانستان را در قلمرو پاکستان آزاد بگذارد، نفرت از پاکستان در میان مردم افغانستان بیشتر میشود. پاکستان با اخراج رهبران طالبان و کنار گذاشتن سیاست امنیتی هند محور در قبال افغانستان می تواند روی مردم افغانستان حساب کند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۷۰۶
سیاست دولت افغانستان با پاکستان طی دوسال که گذشت
کریم پوپل
مقدمه: طی دوسال گذشته بالاثر فشار امریکا چین و خواست یک تعداد افغان ها دولت افغانستان برای اولین بار طور واقعی و بی آلایشانه دوستی با پاکستان را تجربه نمود این دوستی نه تنها برای افغانستان مؤثر تمام نشد بلکه حصص خاک افغانستان توسط پاکستان اشغال گردیده جنگ در شمال کشور آغاز گردید. نتایج نشان داد که سیاست زمامداران پاکستان در مورد افغانستان هیچگاه صادق نبوده صرف روی منافع خویش دوستی زود گذر مینماید. درین آواخر در چندین جای حرکات نظامی نمودند تا افغان ها را تحریک به فیر مرمی نمایند. بدین وسیله به جهان نشان دهند که ما در پروسه صلح با طالبان صادق هستیم این افغان ها است که نمیخواهند با ما دوست باشند وپروسه صلح را خراب می کنند.( https://www.youtube.com/watch?v=uCEraJEM1 )
جالب اینکه پاکستان دولت افغانستان و داکتر اشرف غنی را تحریک نمود که باهم یکجا علیه تجزیه طلبان یعنی بلوچ ها مبارزه نمایند و در خفا سازمان خود ساخته وباخته آی اس آی بنام جندواله را در مناطق بلوچ های افغانی ارسال نمود تا با سازمان جندواله متحد شده با داعش بپوندند.
اسناد نشان دادهاند که دولت افغانستان مخالف تجزیه طلبان بلوچ ها میباشد. در حالیکه دولت افغانستان چنین اسناد را امضا ننموده همیشه پناهگاه سیاسون بلوچ ها بوده است.
جریان معاملات طی چندین سال
پس از قتل بن لادن قوتهایهای خارجی مقیم افغانستان تصمیم اتخاذ نمودند تا از افغانستان خارج گردند. این دولت ها مصمم شدند تا به عوض نیرو ایساف نیرو دیگری را جستجو نمایند تا بتواند بدیل ایساف گردد. عده نظر دادند تا نیرو ثقیله و هوائی ایساف با نیرو اردو افغانستان متحد شده یکجا در از بین بردند دشمنان این وطن بجنگند. عده ازممالک نیروهای کشورهای چین روسیه هند وایران را بدیل ایساف پیشنهاد نمودند. پاکستان و دولت انگلیس بدیل ایساف را نیرو طالبان پیشنهاد نمودند. دولت پاکستان اظهار نمود که بهترین بدیل در برابرایساف متحد شدن طالبان با دولت افغانستان است بدین وسیله جنگ ختم شده ضرورت به هیچ نیرو نیست. پاکستان با این مفکوره کشورهای غربی را متعقد ساخت که پاکستان رهبری نیرو طالبان را داشته آنها توانایی آنرا دارند تا نیروهای طالبان را در میز مذاکره بنشانند.
این سیاست مورد قبول دولت حامد کرزی نیروهای ایساف و سازمان ملل گردید. همه به این باور شدند که جنگ درین کشور به زودی ختم خواهد یافت. دولت افغانستان و ایساف موافقه نمودند تا داکتر صاحب اشرف غنی که مرد پخته سن، دانا و ریش سفیدتر از دیگران بود منحیث مسوول این پروسه تعین گردد. بدین لحاظ داکتر صاحب اشرف غنی مسوول پروسه مذاکره با طالبان و رهایی زندانیان طالبان گردید. متعاقباً دولت انگلستان چند جلسه را با شرکت هفتاد کشور در مورد صلح با طالبان سازمان داده وعدههای گوناگون را برای دولت افغانستان داد.
نماینده گان هفتاد کشور و سازمان بینالمللی در لندن گرد هم آمدهاند تا در مورد آینده افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی خارجی از این کشور، بحث و گفت وگو کنند. محمد اشرف غنی، رییس جمهوری و عبدالله عبدالله، رییس اجرایی حکومت افغانستان به همراه یک هیات بلندپایه دولتی در این نشست شرکت کردهاند.
دولت امریکا غرض اینکه مذاکرات با طالبان مستقیم وبدون مداخله کشورهای همسایه صورت گیرد دفتری برای طالبان در قطر باز نمود. تعداد از طالبان که درلیست سیاه قرار داشت نام شان ازاین لیست پاک گردید. جریانات الی خروج قطعات خارجی با مشوره و مذاکره پیش می رفت. در جهت دیگر نواز شریف که شخص معتدل و علاقمند معامله با کشورهای آسیای میانه است منحیث صدراعظم پاکستان تعین گردید. غرض اینکه نظامیان پاکستان در معامله دست درازی ننمایند راحل شریف که اقارب نواز شریف است منحیث لوی درستیز پاکستان ومسوول نظامی مذاکرات با افغانستان رضوان اختر منحیث رییس اداره استخبارات پاکستان تعین گردید. اردو پاکستان با مصارف دولت امریکا به وزیرستان و مناطق قبایلی حمله نموده آنچه طالب که در تحت حمایت پاکستان قرار داشت در وزیرستان باقی مانده بقیه گروپ های خارجی طالبان که مخالف پاکستان بودند همه از مناطق سرحدی فرار نموده به قرا و قصبات افغانستان جای گرفتند. گروه حدود ۵۰۰۰ نفر از خارجیها با فامیل های خود به شمال افغانستان جا گرفته به تعقیب آن گروه بزرگ از طالبان افغانی داخل ولایت های سرپل ،میمنه ، بلخ ، قندوز و بدخشان گردیدند. این در شرایط است که تازه قطعات خارجی از افغانستان خارج گردیده بود. در حقیقت پاکستان انگلیس الی خروج قطعات خارجی از افغانستان نشان دادند که آنها خیلی صادقانه رفتار می نمایند. دولت افغانستان در مقطع که تازه قطعات خارجی از افغانستان خارج شدند خواست با طالبان مذاکره را آغاز نمایند. پاکستان در عین زمان اعلان مرگ ملاعمر را پیش کش نموده طالبان را بدو گروه تقسیم نمود بدین ترتیب گروه بزرگ از طالبان به طرف داعش تحت کنترول غیر مستقیم پاکستان گروه به طرف طالبان مخالف پاکستان تبدیل گردید. گروه طالبان داخل خاک از روند صلح با دولت افغانستان ابا ورزیده در پناه دولت ایران قطرو دیگر کشورها شدند. درین صورت گروه تحت کنترول پاکستان داعش و یک گروه از طالبان باقی ماند. با دو دسته شدن طالبان پروسه صلح که برای افغانستان حیاتی بود تقریباً ناکام ماند.
(اینجا را مشاهده کنید. https://www.youtube.com/watch?v=eQUX4Ty)
حالا لازم است دولت افغانستان از یک طرف دوستی و همکاری نظامی را با کشورهای روسیه آسیای میانه ، ایران ، هند را پیش گیرد از طرف دیگر از امریکا و چین تقاضا نمایید تا بالای پاکستان فشارآورند تا او مجبور به تحقق پروسه صلح گردد. در صورت ناکام شدن پروسه صلح جنگ افغانستان وسعت می یابد وما کشتههای زیادی را خواهیم داد. لازم است ما مایوس نشده این پروسه را ادامه دهیم.
این بود پلان سیاسی چند سال اخیر که شما را آگاه کردم. حالا کوشش کنید که جنگ با پاکستان ننمائید. آنها غرض تحریک شما حرکات نظامی را اجرا مینمایند. حتی یکبار یک سرباز افغانی را به پاکستان برده به قتل رسانیدند تا درین صورت جنگ صورت گرفته نشان دهند که افغان ها دوستی ندارند. الی تطبیق پروسه صلح با چهارپایان دندان تانرا زیر دندان گرفته خاموش بمانید.
https://www.youtube.com/watch?v=NQK9ut0XBn)
عده از افغان ها، دولت موجود را متهم با دست داشتن با آی اس آی می نمایند. در حالیکه غلط بوده افغانستان یک دوستی همکاری نظامی استخباراتی و همه را بالاثر فشار و تضمین کشور امریکا انگلیس و چین امضا نموده بود. حالا این پروسه معلق مانده است.
داکترصاحب اشرف غنی مرد علمی بوده از خود ابتکارات سیاسی ندارد ولی ابتکارات اقتصادی در وجودش دور از امکان نیست. او تا حال صرف تطبیق پلان های که از حوادث ۱۵ ساله توسط کشورهای خارجی در افغانستان نتایج گرفته شده است می باشد. از خود پلان سیاسی ندارد. و اخیراً حامد کرزی منحیث نماینده افغانستان سفرهای به هند، ایران و روسیه نمود تا بتواند جلب کمک های نظامی این کشورها را به افغانستان نماید.
و چنین هم شد. باید گفت لازم بود که درین مقطع حساس دولت افغانستان مطلقاً تحت اداره رییس جمهور می بود .موجودیت دو اپوزیسون در یک دولت هم کار مشکل ساز خواهد بود .
سیاست پاکستان در مورد افغانستان امروزی
پاکستانیها می دانند که حصه ازخاک افغانستان توسط سرهنریک ماتین دیورند گورنر جنرال انگلیس در هندوستان اشغال و سپس توسط امضا یک دست نشانده متعلق به انگلیس هند بریتانوی گردید که ملت هیچ سهم درین وطن فروشی نداشت. زمانی که انگلیس ها از هند خارج شدند لازم بود سرزمین افغانستان را دوباره به افغانستان تسلیم داده میشد؛ ولی بمنظور جلوگیری از ورود کمونیسم به هند سرزمین مصنوعی را بنام پاکستان ساخت که موجب کوچ میلیون ها انسان از خانههای اصلی شان شد. پاکستانی ها می دانند که افغانستان وملت افغان با پاکستان کدام موافقت نامه به نام سرحد به امضا نرسانیده است. به همین لحاظ همیشه خواسته است تا در افغانستان موجب جنگ داخلی گردد تا دولت افغان به یک دولت قوی مبدل نگردد. وهم تلاش دارد که یک دولت ضیعف و بی معرفت و بی سواد مانند طالبان را در افغانستان به کرسی نشاند. همین معضله و فعالیت های خصمانه پاکستان اثرات ناگوار در منطقه داشته موجب نا رضایتی کشورهای منطقه گردیده است. تربیه تروریست و افروختن جنگ توسط تروریستها باعث شد که این کشور در انزوا قرار گیرد. اکنون پاکستان به جز انگلیس دیگر دوست و پشتی بان در جهان ندارد. دولت سعودی ، امریکا ،چین، بنگله دیش، هند ، افغانستان روسیه ،کشورهای آسیای میانه همه منفور پاکستان هستند. بدین لحاظ سیاست مداران فعلی پاکستان از این تنهای به خوف آمده تلاش دارند راه حل دریابند. آنها به این تصور هستند که این تنهای موجب ایجاد جنگ کشوری و تجزیه پاکستان خواهد گردید. آنها می دانند تا که راه حل برای معاهده دیورند پیدا نشود ملت پاکستان همیشه در خوف زنده گی خواهند نمود. از طرف دیگر خط دیورند باعث آن شده که کشورهای منطقه غرض دسترسی به اهداف خود در رقابت همدیگر برآمده موجب نا آرامی های دیگر گردند.
در ویدیو ذیل نظرات پاکستانی را بشنوید خالی از مفاد نیست.
(https://www.youtube.com/watch? =fmNjdZMEpc)
نوت:
زیاده سیاست مداران افغان نظر دارند با بدست آوردن راه بحری که مطلقاً مربوط افغانسان باشد حاضرند با پاکستان در مذاکره بنیشینند. ملت افغان هیچ گاه خاک خود را مفت و رایگان به کسی نخواهند داد.
منابعی که مقاله از آن نوشته شده است:
ـ صفحه فیسبوکی داکتر اشرف غنی احمدزوی
https://www.facebook.com/ashrafghani.af/…
Who Are the Taliban
http://www.infoplease.com/spot/taliban.html
Taliban Are Rising Again in Afghanistan’s North
http://www.nytimes.com/…/taliban-rise-again-in-afghanistans…%27
Taliban advances in northern Afghanistan
http://www.aljazeera.com/…/taliban-advances-northern-afghan…
Afghanistan: Taliban won't talk because it is winning
http://www.aljazeera.com/…/afghanistan-taliban-won-talk-win
کنفرانس لندن
http://www.bbc.com/persian/afghaistan/2014/12/141203_fm_landon_conference_on_afghanistan
خاطره ای از پرچمدارعدالت اجتماعی، آزادی و دموکراسی، زنده یاد نظام الدین تهذیب
داکترآرین
روز چهارم می برابر با پانزدهم ثورامسال، یکی از شخصیت های نام آور و پرآوازه مبارزات دادخواهانه مهین ما سرفراز و شکوهمندانه با ایمان استوار از جهان فانی رخت بربست و به جاویدانه گی پیوست، هنگامه این مرگ شرافتمندانه یکبار دیگر مبارزان راه عدالت اجتماعی، زحمتکشان و روشنفکران افغانستان را به یاد میهن پرستانی انداخت که افتخارشان ستهیدن با ستمبارگان و مبارزه با بیدادگران به خاطر ترقی و طن و خوشبختی مردم بود.
زنده گی و مرگ آغاز و انجام یک رشته و پشت و روی یک سکه است، اما شکوهمندی آن در پیکار جهت دادخواهی، مردم سالاری و عدالت اجتماعی می باشد، اگر از این دیدگاه بنگریم، در می یابیم که این بزرگ مرد تاریخ پیکار و مبارزه بخاطر نجات افغانستان از روزنخست تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا پایان عمرش قهرمانانه رزمید و وفا دار به آرمان های شریفانه خویش ماند و در واقعیت آن هر گز دودل و متردد نشد. شخصیتی چون او جای گفتنی های بسیار دارد، اما نگارنده اولین بار که در لندن از طریق رفیق اسد رهیاب گرامی با زنده یاد نظام الدین تهذیب از نزدیک معرفت حاصل نمودم، مبارزی را طرف صحبت خویش دیدم دارای هوش و کیاست و فراست بسیار، که با صمیمیت و متانت صحبت می کرد، او دارای بیان و قلم رسا و شیوا بود و همواره خندان و تبسمی برلب داشت، از تروریزم، بنیادگرایی، فساد، جنایت و خیانت سخت متنفر بود.
زنده یاد تهذیب خدمات خویش را درافغانستان از شریف ترین حرفه جهان که تعلیم و تربیت جوانان وطن است شروع کرد تا چه گونه و با چه روشی آنانرا به افرادی مسوول، متفکر، جویای حقایق، نقاد، متکی به نفس، پایبند اصول و اخلاق اجتماعی، صادق، میهن پرست و بشردوست مبدل نموده و تقدیم جامعه نماید، در وزارت، قضا و سنا هم به روش خود که شیوه عدالت اجتماعی و برابری تمام مردم است فرمان راند، در تحقق عدالت و بیرون کشیدن زمین، باغ، جایداد، چراگاه و چپاول از ژرفای حلقوم تاراج گران و خدا نترسان و رساندن حق به حقدار لحظه آرام ننشست و بالاترین کوشش خویش را به کار برد، مبارزه ای عدالت با ظلم، انقلاب با ارتجاع مشهود ترین صحنه مبارزه حق با باطل و تصادم نو با کهنه در تاریخ بشر است و در همین روند اجتماعی است که انسانها انسان بودن خویش را تثبیت نموده و شخصیت انسانی از دیدگاه عمل کرد تاریخی او تعیین می گردد.
زمانیکه مردم افغانستان در آشوب مطلق بسر می بردند، راه راست گم شده و کوری همه جا را فرا گرفته بود، تروریزم و بنیاد گرایی کامروا و مردم را زیر شلاق و لگد می کشتند و درفش اسلام در دست دشمنان اسلام – القاعده و طالبان بود، در لندن اولین باررفیق تهذیت گرامی را در« کمونیتی هرو » ملاقات نمودم، در لابلای صحبت در باره ای شرایط و وضع فاجعه بار افغانستان و نوشیدن چای که رفقای « کمونیتی هرو » مهمانوازی نموده بودند از زنده یاد تهذیب پرسیدم: چاره چه است و چه خواهد شد؟
برایم جواب دادند که « طرح برای نجات افغانستان » همچنان به من وظیفه سپردند که برای دیدار بعدی نکات اساسی « طرح نجات افغانستان » را تنظیم و نوشته نموده با خود بیاورم. خلاصه اینکه در نشست بعدی آنچه را که من ترتیب نموده بودم به آگاهی رفقا رساندم، و رفقا هم به نوبت خویش ابراز نظر نموده و پیشنهادات خویش را ارایه نمودند و بعد از آن رفیق تهذیب رشته صحبت را گرفته در باره طرح نهایت همه جانبه و وسیع سخن گفته و حتا بالای تمام جزیات آن تماس گرفتند که اشتراک کننده گان جلسه شگفت زده شده بودند.
پس از آنکه در طول چندین جلسه در مورد« طرح نجات افغانستان » به قدر کافی بحث و مباحثه صورت گرفت و به تصویب رفقا رسید، جلسه نگارنده را موظف ساخت تا با اشخاص دانشمند و صاحب نظر و رفقای بزرگوار که در لندن مقیم هستند « طرح نجات افغانستان » را درمیان گذاشته و پیشنهادات و انتقادات آنها را جهت نهایی شدن آن جمع آوری نمایم، من یک کاپی آنرا برای رفیق ظاهر طنین که در آنزمان در بی بی سی مصروفیت داشتند در خانه اش بردم، همچنان با زنده یاد رفیق میثاق و شاد روان پوهاند سید عبدالاحمد جاوید طرح را به جروبحث گرفتیم، باید یادآور شوم که رفیق کشتمند گرامی در همان وقت تکلیف صحی داشتند و موفق نشدم تا از نظریات شان مستفید شوم، نا گفته نباید گذاشت که فشرده این طرح را به آگاهی رفقا صبور پوپل گرامی، فرید جوینده عزیز، رفیق جانبدار عزیز و رفیق واسع عزیز که در زمان حلقه سیاسی را زیر نام « نهضت همبستگی ملی» در شهر لندن ایجاد نموده بودند نیز رسانیدیم.
آخر سخن اینکه بعد از یک ماه دیگر« طرح نجات افغانستان » به شکل نهایی تدوین گردیده و به شعبه مربوط به « شورای امنیت سازمان ملل متحد » به حیث یک طرح نهایت جامع، علمی و عملی فرستاده شد.
در ترتیب و تدوین و نوشتن این طرح رفقا محمد امین منیار ماستر ادبیات، انجنیربشیراحمد بیات ، انجیر ناصر، داکتر انور انصاری ، زنده یاد همایون خرم ، داکترآرین و زنده یاد نظام الدین تهذیب با قلم نیرومندش زحمت فروان کشیدند، جا دارد تا از رفیق عباس کرگر که در طول سه الی چهار ماه یکی از اتاق های دفتر کار خویش را با تقدیم چای و کافی رایگان جهت تنظیم و تدوین « طرح نجات افغانستان » در خدمت رفقا گذاشته بودند، سپاسگذاری نمایم.
زنده یاد تهذیب بزرگ در مبارزات داد خواهانه اش همواره با سلطه ای اختناق و عقب گرایی مبارزه نموده و با زدودن ابهام و خرافات از ذهن مردمش، برای زحمتکشان افغانستان اندیشه نجات و آزادی از دردها، محرومیت ها و بی عدالتی ها را داده است، حتا زمانی که روزگار چرخش ها کرد و رخداد ها بی داد می نمود، وطن پرستان و آزادی خواهان در جهان تهدید و تعقیب می شد و سیستم قضایی ضد دموکراتیک در دنیا جایگزین عدالت و دموکراسی گردید، تروریزم و بنیادگرایی به مثابه وسیله برای برانداختن دولت های قانونی عمل می نمود و ویرانگری به اوج خود رسیده بود، سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر و دموکراسی به ارگانیزم های بی خاصیت و بی اراده تبدیل شده بودند و در افغانستان در میهن عزیزما دیوی بنیاد گرایی و تروریزم انسانیت را در چنگال خویش می فشرد، زنده گی برای مردم به یاس و حرمان مبدل شده، جوانه های امید و نجات میهن را فرهنگ وحشت و اسارت می خشکانید و دشمنان افغانستان تصمیم آخر خود را گرفته بودند تا افغانستان را به تروریزم تسلیم نمایند، در چنین اوضاع و احوال، در غربت و در دورافتاده ها یک بار دیگر فریاد « طرح نجات افغانستان » به مثابه دورنمای روشن و شرط لازم صلح و امنیت پایدار و بقای افغانستان آزاد و مسقل به رهبری زنده یاد تهذیب گرامی بلند می شود، اما افسوس که این طرح گوش شنوا پیدا نکرد و تاسف بارتر اینکه بعد از دوسال که امارات طالبان سرنگون می گردد « طرح بن » با بسیار شباهت به شکل قیچی شده و یا دست و پا بریده و چشم کور کرده ای همان « طرح نجات افغانستان » طرح و تدوین می گردد.
این «خاطره » مظهرکوچکی است، که تا جوانان ما در باره ای مردی که تمام زنده گی خویش را در مبارزات طبقاتی در عشق به خاطر میهنش و در عزم خدشه ناپذیرش به خاطر خوشبختی انسان گذشتانده است تصوری اندک حاصل نمایند و خاطره اش را گرامی دارند، زیرا اگر در مورد اندیشه های انقلابی، وجوه گوناگون شخصیت او، درمورد دانش، تجربه، طرز سلوک اش با مردم، رفتار و گفتاراش و مبارزات سیاسی اش آگاهی بیشتر بدهیم و گسترده تر صحبت کنیم از دایره ای یک خاطره فراتر خواهیم رفت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۶ ـ ۱۴۰۶