انکشافات سیاسی –  نظامی افغانستان  در رابطه به داعش -  طالبان

ع. بصیر دهزاد

غده سرطانی داعش که همراه با تحریک، کمک و تشویق دستگاه های نظامی – استخباراتی غرب ، مقدم  برهمه  فرانسه، انگلستان و ایالات متحده امریکا در کشور سوریه ترزیق و رشد داده شد، در واقعیت امر یک بحران خطرناک منطقه وی را برای امروز و فرداهای ثبات و امنیت منطقه وی و بین المللی بخش بزرگ قاره آسیا به وجود آورده است. این پدیده همانند یک « چوچه ناخلف » است که آن پدر و یا پدران مرتکب عمل شنی، گریزان و در انکار اند و به حساب مد روز « خطر داعش » را از بلند گوهای شان صدا میزنند . این عاملین ، مشوقان و تمویل کننده گان داعش اکنون چنین نشان میدهند که گویا از خواب زمستانی بیدار شده اند و « کالی کشان»  میگویند که: « داعش خطر برای امنیت ملی ما است ».

خطر وسعت فعالیت های نظامی داعش  که در سوریه زاده شد و بطرف عراق ریشه دوانید، اکنون یکباره شاهراه مصوون استخبارارات پاکستان و همراهان بین المللی اش را پیموده ، به افغانستان راه یافت، بدون آنکه در داخل قلمرو پاکستان کدام مشکلی را برای امنیت پاکستان ایجاد نماید. اکنون خطر نفوذ داعش در کشور های شوروی سابق و چین هم به یک واقعیت عینی مبدل شده است.

جهت دیگر موضوع موقعیت در حالت تضعیف طالبان در افغانستان است که این داعش حیثیت «  سرخور» طالبان را به خود کسب نموده است. طالبان با آنکه حرفی به زبان نمیآورند ولی در وارخطائی قرار دارند زیرا دیگر آنها برای پشتیبانان اصلی شان ( پاکستان، عربستان سعودی، قطر ، انگلستان و تعداد دیگر)  به  « متاع یکبار مصرف شده» تبدیل گردیده اند. آن طالبان که در تحت حمایت دستگاه استخباراتی پاکستان ، عربستان سعودی، قطر و دیگران با غرور از زور ، خشن تهدید حرف میزدند ؛ و خود را در برابر دولت و دستگاه نظامی افغانستان  قوی  تر و با انظباط تر نشان میدادند، اکنون در برابر مذاکرات صلح قد خم میکنند.

طالبان که حمله بهاری سال ۱۳۹۴ (عزم) را در افغانستان تعین کننده میدانستند ، کدام موفقیت را بدست نیآورده اند که بحیث «  بگاژ زور و قدرت » به میزمذاکرات احتمالی بعد از ماه رمضان با خود ببرند و بر بنیاد آن چانه زنی کنند. جنگ های طالبان درهمه ولایات افغانستان بخصوص در ۹ ولایت های که بی امن ترین اند، تا کنون بی نتیجه برای طالبان و نشانه دست بالای نیرو های مسلح افغانستان در جنگ است. به بیان دیگر ناکامی طالبان در جنگ که با غرور و پیشبینی « موفقیت های بزرگ » آغاز شد، هم کنون قابل پیشبینی است. آنها در موقعیت  قرار دارند به مانند  یک ضرب المثل وطنی که میگویند : « پشت سر .....خر، پیش رو کوره آهنگری» . این بدین معنا است که از یک جهت طالبان در جنگ با نیروهای مسلح دولتی هم بیش از یک بازنده بیش نخواهند بود و هم  داعش در افغانستان به مانند « کلمرغ های گرسنه گوشت و لاشخور گوئی » در آسمان مناطق طالبان  در پرواز و چرخیدن اند.

بی علاقه شدن کشور های حامی طالبان نسبت به آنها، دست بالا و غیر قابل مقایسه نیروهای مسلح افغانستان در جنگ و ظهور پدیده داعش در افغانستان بلاخره طالبان و استخبارات پاکستان را وادار به آن ساخت تا اولین گام رسمی برای مذاکره با دولت افغانستان را بگذارند و حتا آقای مولوی حقانی در یک عکس یادگاری اش چنان دهان به خنده باز نموده است که قبلاٌ چنین خنده را « نا مناسب با شریعت محمدی» میدانست.

داعش هم دارد که خود درگیر منازعات درونی خویش شود. قرار گزارشات طرفداران البغدادی بیش از ۲۲ افراد مهم این سازمان جهنمی را به خاطر سازماندهی یک کودتا بر علیه البغدادی اعدام نمودند. دولت عراق هم برای اولین بار جراات نمود تا بیش از ۲۵ جنگجوی داعش را  به اعدام محکوم نماید. نیروهای جنگی داعش بعد از از دست دادن دو باره شهر موصل مربوط کردها به عقب زده شدند ، نیروهای جنگی سوریه و عراق هم موفقیت های را در جنگ در برابر داعش بدست آوردند.  اکنون با گذشت دوسال بحث داعش و « مبارزه علیه داعش  »  داستان های گرم و مصروف کننده را در میان دستگاه ناتو و پنتاگون و سنای امریکا  موضوع روز ساخته است.

چنانچه در بالا تذکر داده شد با آنکه بیشترین نیرو های جنگی داعش و طالبان در افغانستان خارجی های ڼ خوب تعلیمات دیدهة  اند ولی موفقیت های شان در داخل افغانستان چشمگیر نیست، خیزش مردمان محل در برابر هر دو گروه تروریست و قاتل و عامل سر بریدن های بیشمار بخصوص در کنر و ننگرهار نشان داده است که پشتیبانی مردم را نیز درآن حد ندارند که قبلاٌ بدان دلخوش و پیشبین بودند. هر دو گروه تنها در یک عمل شان برجسته گی و دست بالا داشته اند و آن هم وارد آوردن تلفات بیشمار مردمان ملکی ، کشتن مردان، زنان و کودکان با انفجار ماین های کنار سرک ها و سر بریدن اسیرا ن جنگی و موسفیدان قومی که با آنها همکار نیستند.

جالب و سوال بر انگیر است که سردمداران حکومات و سیاست مداران کشور های مانند امریکا و انگلستان با ضعیف شدن طالبان و قامت خم کردن شان به اولین مذاکره رسمی با دولت افغانستان ، چند شکست داعش در افغانستان، سوریه و عراق و تدارک کنفرانس کشور های عضد پیمان ڼ شانگهایةیکدمی موضوع مبارزه با داعش را با جدیت مطرح مینماید.

سفر غیرمترقبه جان مکین سناتور کهنه کار جمهوریخواه امریکا به کابل سوالات را در ذهن به وجود میآورد که چرا امریکا  یکبار دیگر مساٌله ادامه موجودیت عساکر امریکا در افغانستان و سهمگیری آنها را در جنگ با « داعش» مطرح میکند. این سناتور جمهوریخواه گویی می خواهد باز هم مانند دوره سیزده سال حکومت کرزی رشته های اصلی سیاست و راهبرد های کاری نظامی – سیاسی  امریکا در افغانستان را احیا نماید. در شرایطی که هنوز مقدمه مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان در شرف سازماندهی بود ، وی در سفر اخیرش در کابل اظهار نمود که : « باید در مذاکرات کابل با طالبان مشخص گردد که دولت افغانستان نباید با یک بخش طالبان وارد مذاکره گردد.

قبلاٌ  حکومت انگلستان نیز از حکومت افغانستان خواسته بود تا دولت افغانستان در پروسه صلح و مذاکره باید با دولت پاکستان مذاکره و همکاری نماید.

 داغ شدن سیاست ها دراطراف مسااله موجودیت داعش در افغانستان  و موضوع مذاکرات صلح با  طالبان در زمان متبارز میگردد ؛ که ایالات متحده امریکا و شرکای ناتو اش مساله خطر نظامی روسیه  برای امریکا و کشورهای عضو ناتوی اروپای شرقی را مطرح مینماید که در واقعیت یک تحریک جدید  و یک  زیگنال مبنی برتهدید علنی صلح و امنیت جهانی و احیای جنگ سرد  توسط امریکا به خصوص پنتاگون است. چنانچه  قوماندان عمومی نیرو های نظامی امریکا اخیراٌ این موضوع را نه تنها در یک کنفرانس مطبوعاتی مطرح نمود بلکه در مجلس سنا نیز به بحث کشانید.

تحرکات جدید امریکا ، تلاش گرفتن ابتکار جنگ با داعش در افغانستان و یک نوع وارخطایی پنهانی و شبهه گونه امریکا پس از ضربه خوردن داعش در سوریه، عراق و افغانستان  میتواند احتمالات زیر را در ذهن به وجود بیآورد:

-  سفر جان مکین به افغانستان مشابه با سفر وی در روز آغاز جنگ در سوریه میباشد که وی با تعداد از رهبران بنیاد گرا ی اسلامی منجمله البغدادی دیدار نمود تا جنگ نیروهای ضد دولت بشار اسد را نه تنها منسجم سازد و از جانب دیگر هرگونه همکاری های نظامی ، اقتصادی و سیاسی را به آنها وعده داد که بیشترین کمک را جبهه النصره بدست آورد و متعاقبا، از مجموع این نیروهای جنگی اکسترمیست اسلامی داعش بروز نمود. داعشی ها که با آسانی و مصوونیت از « گذرگاه »  پاکستان میگذرند و به افغانستان سرازیر میشوند و اکنون افغانستان و کشور های منظقه را در معرض خطر و تهدید جدی قرار داده است.

 

 

- امریکا میخواهد ابتکار مبارزه با داعش را در افغانستان بدست گیرد و استقلالیت نیروهای نظامی افغانستان را محدود تا موجودیت داعش را نه تنها در افغانستان طولانی و جنگ را تداوم بخشد، بلکه زمینه نفوذ داعش را در کشورهای مانند کشور آسیای میانه؛ روسیه و  چین قویتر و رهبری و اداره کانال های ارسال گروه های داعش را بدست گیرد و رقبای سیاسی و نظامی خود ( روسیه و چین) را در طویل المدت به انقراض و فروپاشی  مواجه ساخته و برای این هدف اش افغانستان را به حیث تخته خیز ولی به قیمت گزاف برای ملت مظلوم ما مورد سو استفاده قرار دهد.

وظایف مستقلانه و موفقیت های نیرو های وزارت داخله ، دفاع و امنیت ملی در ماه های اخیر به گفته جنرال امریکائی در کابل همه را شگفت زده ساخته است. نیروهای نظامی افغانستان از زمان که مستقلانه و با روحیه و مورال عالی جنگی وظایف شان را انجام میدهند ، نه تنها پشتیبانی بیشترین ملت را دارند  بدست میآورند و امیدها برای آینده با ثبات بزرگ ساخته اند ، علاوتاٌ ابتکار جنگ روز تا روز در دست آنها قرار میگرد. این نیروها از حالت دفاعی به جنگ های تعرضی گذار نموده اند .

 محاسبات مقایسه تلفات میان طالبان و نظامیان دولت ۱۰/۱ است یعنی طالبان با کشتن یک نظامی دولت مجبور است تلفات تا ۱۰ جنگجوی خود را بپذیرد و به قربانی دهـد. علاوتاٌ طالبان بیشترین مردمان ملکی را در جریان برنامه جنگی « عزم » شان قربانی ساخته اند.

- امریکا ممکن بخواهد تا با زمینه سازی ادامه جنگ اعلام ناشده در افغانستان و موجودیت فعال جنگی اش درکشورمظلوم ما زمینه فعالیت های استخباراتی بر ضد کشورهای همسایه را به راحتی سازمان دهی و با  بکارگیری از چهره های تطمیع شده در دستگاه دولت ماموریت های « ۰۰۷» گونه اش را سازمان دهد.

- در یک زمانی تنظیم های جهادی کمک، تسلیح و تجهیز شدند و میلیارد ها دالر به جیب های قوماندانان و تعداد از رهبران جهادی ریخته شد که حالا یک لایه « اشرافیت جهادی- تنظیمی »  را تشکیل میدهند. با به حاشیه رفتن تنظیم های جهادی ، طالبان عین وظیفه را به عهده گرفتند و متعاقبا، القاعده و اکنون داعش.  همه در بیشتر از سه  و نیم دهه جنگ اعلام نا شده را در برابر ملت مظلوم ما ادامه دادند. چهره ها و گروه ها یکی پی دیگری به مانند متاع یکبار مصرف شده ایجاد شدند، به اوج رسیدند و به اضمحلال مواجه گردیدند ولی جنگ تباه کن برای یک ملت مظلوم ادامه یافت وهنوز ادامه دارد.

ملت و مردم افغانستان که در طول بیش از سی و پنج سال جنگ بی نهایت آسیب دیده شده است و دارد جنریشن  دوم نیز به نسل آسیب دیده و آسیب پذیر مبدل گردد.

در رابطه با جنگ سی و پنج ساله افغانستان  در مقطع های مختلف ولی زنجیری همیشه یکی از سه فکتورهای عامل جنگ رول داشته است: فکتور ایدیالوژیک، فکتور دین و مذهب و فکتور  وابسته گی به بیگانگان یعنی  پیشبرد اهداف سیاسی ـ استراتیژیک بیگانگان. در دو فکتور اول همان گونه که ایدیالوژی ( مبارزه بز ضد استبداد و عقبگرائی و ایجاد حکومت دموکراسی ملی )  و یا دفاع از دین و مذهب ( دفاع از اسلام و جنگ بر ضد الحاد و حاکمیت کمونیزم) مطرح بوده است؛  ولی  مساله دفاع از ملت و مردم با فکتور ایدیالوژی و دین در یک هم آمیخته کی بوده است درحالیکه در فکتور سومی مساله  اهداف و منافع ملت ، مردم و دولت متبوعه مطرح نیست بلکه تنها منافع و اهداف بیگانگان سوال اساسی است که با  احساس ملی، انسانی – عاطفی  و حکم وجدانی بیگانه بوده و  ملت مظلوم  ما در برابر وجدان های فروخته شده و شخصیت های ضعیف و بی اراده قرار گرفته است. در هر دو فکتور اولی و دومی مساله دوستان و هموندان بین المللی مطرح بوده است که هر کدام دلایل و نقاط قابل دفاع خود را مطرح میکردند.

فکتور سومی که در دوره های قبلی نیزغیرمحسوس و تحت روپوشهای با ظاهر مشروع در وجود اشخاص و افراد عملاٌ  وجود داشت ولی در دوره بعد از موجودیت قوای ناتو در افغانستان  در دو بعد یعنی هم در دولت و هم در وجود اپوزیسیون در حالت جنگ متبارز بوده است. این فکتور از نخستین روز های کنفرانس بن ۱ آغاز و در دو دوره حاکمیت کرزی به اوج خود رسید. در زمان وی داشت که فعالیت های بیشبرد خدمات استخباراتی کشور های ذینفع در افغانستان به یک اصل قبول شده مبدل گردد.  با آنکه کرزی در دو سه سال اخیر دولتمداری خود « اکت گونه» مخالفت با امریکا و اهداف آنرا در روی صحنه سیاست داخلی و خارجی خود به تمثیل گرفت؛  ولی با مهارت خاص تلاش نمود تا با نزدیکی با طالبان نه تنها خود را بحیث یک چهره ملی تبارز دهد بلکه « در سدد پختن آش در همان دیگ زنگ زده شد » تا خود را برای دوره بعدی انتخابات قابل پذیرش سازد و گویا نشان دهد که یگانه کاندید و چهره سیاسی « ملی مشر » از قوم درانی برای اداره افغانستان بعد از ۵ سال آینده خواهد بود، حتا سفر کرزی به روسیه با هموند اش دوکتور سپنتا و پیشکش نمودن رول « کشور های همسایه » مانند روسیه و چین در مبارزه مشترک با داعش را مطرح نمود.  با در نظر داشت واقعیت های ۱۴ سال اخیر نمی توان این شک و گمان را نادیده گرفت که ممکن آقای کرزی به همان پروژه « بزرگ » که در راس دولت افغانستان قرار گرفت،  در ادامه همان پروژه خود را برای انتخابات آینده آماده خواهد ساخت.

نویسنده بدین باور است که برای حفظ منافع ملی افغانستان و مبارزه هدفمندانه و قاطع بر ضد داعش ضرورت یک « دولت مستقل و با اراده ملی، سیاست مستقل ملی در عرصه داخلی و خارجی و رهبران همنظر و مستقل و با اراده  ملی – وطنی » ضرورت اند که دیگر جامعه افغانی ما نباید تنها از بعد ایدیالوژی ها و اعتقادات دینی دیده شوند. به معهوم دیگر فرا ایدیالوژی، فرا دینی، فرا قومی و زبانی.

نویسنده با در نظر داشت مطالب توضیح شده فوق چند اصل ضروری را برای نجات ملت و مردم  دارای اهمیت جدی تلقی مینماید:

۱- بقا و موجودیت دولت غیر قابل تجزیه افغانستان، اصل دموکراسی موزون و واقعی برای مردم در گروه استقلالیت سیاست داخلی و خارجی افغانستان است. تاریخ خونین افغانستان این تجربه را نه یکبار بل چندین بار بدست داده است که مفاد و تضمین های برگشت ناپذیر در سیاست مستقل، اراده ملی و تمرکز اهداف سیاسی دولت در احترام به  اصل حاکمیت ملی و تمامیت ارضی  و موجودیت رهبران مستقل و با راده ملی نهفته است و اکنون این مساله به یک ضرورت حیاتی برای بقای ملت ، حفظ ارزش های قانون اساسی  و اخصاٌ مبارزه قاطع در قلع و قمع بیگانه گان داعشی و حمایت گران پس پرده آن است.

۲- دولت افغانستان با نیاز جدی به کمک های بین المللی باید بیشتر به رفع نیازمندی های نیروهای مسلح کشور و مسلح ساختن آنان با سلاح های مدرن هوایی و زمینی متمرکز گردد، نه اینکه یکبار دیگر وظایف  و ابتکار جنگ با طالبان و داعش بدست نیروهای خارجی باشد.

۳- دولت افغانستان به حفظ استقلالیت و عملی ساختن سیاست خارجی و داخلی مستقل نباید خود را در حالت اجبار و تحمل تحمیل پروژه های نظامی- جیواستراتیژیک یک دولت دیگر قرار دهد و برای بدست آوردن پول هرگونه شرایط طرف کمک را قبول نماید. نویسنده معتقد بر آن است که با اتخاد یک سیاست مستقل و قابل اعتماد ممکن دولت افغانستان بیشترین کمک های اقتصادی، مالی و نظامی را از کشور های دیگر  « بیشتر از یک کشور»  نیز بدست آورد. اکنون دیده میشود که تسلط  کشور های مانند امریکا ، انگلستان در روند مسایل اطراف افغانستان که بیشتر اهداف جیواستراتیژیک در منطقه دارند ،  نه تنها دولت افغانستان را در حالت یک گروگان قرار داده است بلکه ما را از دستیابی به کمک های ممکن بزرگ اقتصادی از کشور های دیگر در ایجاد « صنایع مادر »  احداث و احیای پروژه های  بزرگ عم المنفعه محروم ساخته است. نویسنده در این شک ندارد که راه دومی راه ترقی و انکشاف سریع برای افغانستان خواهد بود. بطور مثال ممکن همکاری های اقتصادی و ایجاد پروژه های بزرگ اقتصادی و تولیدی با کشورهای هند، برازیل و آفریقای جنوبی و احیای پروژه های عام المنفعه توسط روسیه و چین نیز زمینه ساز برای یک تجدید نظر بر روند های کنونی افغانستان باشد.

هدف نویسنده در آن است که حفظ روابط با همه دول و ملت ها با حفظ تساوی حقوق،  اصل منافع مشروع و متقابل بحیث بنیاد تهدابی حقوق و روابط بین المللی میباشد که افغانستان نیز جز آن و متعهد بر آن بوده است. دول مستقل نباید در روابط سیاسی و اقتصادی اش برای دول دیگر پاسخ گو باشد.

نظر بالا همچنان در را بطه با مذاکرات صلح با طالبان نیز باید مطرح نظر و عمل دولت افغانستان باشد.

۴- جای شک نیست که در واقعیت امر طالبان به چند دسته تقسیم گردیده اند و در جنگ های اخیر بعد از اعلام فصل جدید جنگ تحت عنوان " عزم" آن موفقیت  را که خود شان و استخبارات پاکستان پیشبین بودند، نتواستند و نمیتوانند بدست آورند. حالا دیکر نیروی طالب هم سطح مذاکره با دولت نمیتوانند تلقی گردد. ولی جهت دیگر موضوع در آن است که خواهی نخواهی دستگاه های استخباراتی کشور های زیربط و ذینع منطقه و خارج منطقه تلاش خواهند نمود تا گروهک های جنگی که آنرا در سالهای جنگ سرمایه گذاری نموده و تا به حال بخاطر بقای منافع و اهداف خویش حفظ و مصوون نگهداشته اند ، نباید چالش های جدید را در روند مذاکرات بعدی میان دولت و طالبان ایجاد نماید و چانه زنی ها برای نفوذ آنان در دستگاه دولت، اصل هدف  صلح و ثبات و انکشاف را  به « راه ترکستان» بکشاند.

۵- گروه های کوچک و میدان باخته مانند حزب اسلامی و دیگر گروه های کوچک نباید طرف میز مذاکره باشند بلکه آنها میتوانند با استفاده ازعفو عمومی سلاح را بر زمین بگذارند و در پروسه ساختن جامعه سهیم گردند.

۶- نویسنده بدین عقیده است که برخورد و دقت بر گذاشتن خواست ها طالبان و شرایط شان بالای میز مذاکره نباید به قیمت محدود شدن آزادی های دموکراتیک ، حقوق زنان و ارزش های جامعه مدنی و یا دادن مناطق و ولایات و ولسوالی ها برای اداره مستقیم آنها و تطبیق دساتیر طالبی در آن مناطق  تمام شود.

۷- از آنجائیکه داعش در افغانستان قویاٌ در سدد سربازگیری و سازماندهی پشبرد جنگ و نفوذ بر کشور های دیگر به قیمت بی ثباتی و ادامه جنگ در افغانستان میباشد، قاطعیت موضع دولت  و ارگانهای کشفی، استخباراتی، پولیس، اردو و ادارات حراست حقوق  باید پالیسی اختصاصی را روی دست گیرند. نویسنده تصویب یک سند تقنینی مبنی بر پیشبینی تطبیق اشد مجازات برای افغانان را که به صفوف داعش میپیوندند و محکومیت غیابی عاملان جنگ ، قتل  و بی ثباتی افغانستان را یکی از تدابیر ضروری در جلوگیری از وسعت فعالیت های داعش میداند.

خطوط و پلان مشخص برای مذاکرات و برنامه صلح در افغانستان باید قبل از همه در نظر خواهی نهاد های سیاسی  منجمله احزاب سیاسی و  آرای ملت گذاشته شود.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۳۰۷

یافتن زبان مشترک راهی بسوی برآمد در جامعه

میرمحمدشاه رفیعی

احزاب وسازمان های دموکرات وترقیخواه افغانستان وعده ای از شخصیت های سیاسی طی سال های اخیر تلاش نموده اند تا درعرصه فکری ، سیاسی واجتماعی بعد از درس های که از شکست ها وپراگنده گی های که بر آنها تحمیل  شده است برآمد دیگری را غرض حضور فعال در جامعه و به منظور خدمتگزاری به مردم ومیهن  پرافتخار شان سازمان دهند .

برآمدی که متفاوت با گذشته و اما درادامه مبارزات ملی– دموکراتیک وترقیخواهانه کشور و نیز همراه با بخشی از مبارزات عدالتخوانه وصلح جویانه درجهان باشد .

نیروهای صلح خواه وعدالت پسند امروزی در جهان که متشکل از طیف وسیع از مبارزین راه حقوق و آزادی های انسانی حقوق اقلیت ها، زنان، جوانان ومبارزین راه صلح و ضد جنگ هستند چپ نوین را تشکیل داده آنانی که در مقابل نیروی های راست افراطی ومحافظه کاران وسایر نیروی های افراطی وجنگ افروز ونژادپرست مبارزه می نمایند.

نیروی های دموکرات وترقیخواه افغانستان باچپ نوین در جهان هم سوی ومنافع مشترک دارند. از اینرو احزاب وسازمان های دموکرات وترقیخواه کشور باید با گرفتن تجربه از موفقیت های چپ نوین در جهان وهمسوی شناخت از این نیروها  با برداشتن گام های عملی برآمد مجدد داشته باشند. سیمای چپ نو در قرن بیست ویکم جهانی دموکراتیک تر وشاد تر است وهم این ها اراده  ساختن جهانی را دارند که خوشبختی و شادی انسان مرکز اصلی وهدف اساسی آن می باشد . تکیه گاه اصلی تر قیخواهان امروزی درجهان نیروی کار اقلیت های جامعه ،جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی است و دنبال تبعیض زدایی در همه عرصه ها هستند. چپ نو در سراسر جهان (یونان ، ترکیه ، هسپانیا ، برازیل ) در حال باز سازی خود وآماده برای گرفتن قدرت وحفظ آن میباشد .

ترقیخواهان جهان نیازمند بازسازی غرور واعتماد به نفس خود هستند وباید در جهت کنش سیاسی واجتماعی گام های محکم تر وحساب شده تر بردارند؛ بنیاد فعالیت وتفکر چپ نو تکیه براتحاد وهمبسته گی مردم، تبیعض زدایی ، دفاع از منافع مردم، نیروی کار، دموکراسی، آزادی وحقوق بشر است وبه این تفکرات وارزش ها ارتباطات جهانی را انسانی تر می کنند، آنها همیشه به سوی جهانی عادلانه و دست آوردهای بی شمار جهانی گام برمیدارند .

چپ نو میخواهد؛ برای این جهان و برای امروز وبرای زنده گی شاد و خوشبختی انسان قرن بیست ویکم گام بر دارد و میخواهد از شکست ها واشتباهات  درس بگیرد، و مبارزاتش را برای امروز و فردای بهترمتمرکز کند وبرای اینکه زنده وشاداب بماند باییست با تغیر نسل ها؛ فکر، نیرو و رهبرانش را نیز تازه تر و زنده کند  و نمی توانند در گذشته زنده گی کنند زیرا گذشته برای آنها محل کسب تجربه و درس آموزی از تاریخ است. نسل جوان در دنیای امروزی زنده گی میکند وباکمک وهمراهی آنها جامعه امروز وفردای کشورساخته می شود، نسل امروزی با اطلاع از سختی هایی که برنسل های پیش وجود داشت وباگرفتن درس از گذشته جایگاهش را در صحنه سیاسی جامعه بازسازی می نماید.

ترقیخواهان جهان با وقوف بر نارسایی های موجود و فرصت های بوجود آمده حداکثر استفاده را برای تشکل یابی اتحاد  و زنده تر کردن خود متمرکز می سازند، برای تحقق این آرزو کشور ما بیش از دیگران نیاز منداست تلاش های انجام داده شده در راه وحدت اگر چه تا کنون به نتایج د لخواه نرسیده وبسنده نیست اما از اینکه با جدیت ادامه دارد دست آورد ونتایج مطلوب در پی خواهد داشت  .

ما باورمندهستیم که چپ امروزی متنوع ومتکثر است وهر طیف از آنها حق فعالیت، مبارزه ، بازسازی، اتحاد و وحدت را در میان طیف های همسو باخود را دارد . واژه های چپ ترقیخواه و دموکرات اندیشه وطرزدیدی نیست که فقط در انحصار یکی از تشکیلات موجود در جامعه باشد هریک از نیروهای عدالت خواه وآزادی خواه این حق را دارد تا خود را در محک جامعه  ومردم از طریق عمل بگذارد زیرا در نهایت این مردم هستند که تصمیم می گیرند و انتخاب میکنند . از اینرو ضرورت سازماندهی ، یافتن زبان مشترک ونقاط منافع مشترک به میان می آید، زبان مشترک و منافع مشترک برای برآمد در جامعه امر ضروری وحتمی می باشد .

یافتن زبان مشترک همیشه امکان پذیراست ومبارزین راستین تنها با اتحاد و وحدت میتوانند  نیروهای شان را سازماندهی و فعال سازند زیرا صدای مبارزین عدالت خواه دریک حزب واحد و یا جبهه متحد پژواک بهتر و رساتر دارد تا در صفوف پراگنده ومجزا از همدیگر. یونان، ترکیه وهسپانیا نمونه های خوبی از همکاری ومبارزات مشترک چپ نو را به نمایش گذاشته وهمچنان از سال ها بدینسو چپ ترقیخواه در امریکایی لاتین با اتخاذ توافق برسرپروژه های ملی در سطح هر کشور به قدرت رسیده اند و از اویل قرن بیست یکم گرایش مردم امریکای لاتین به سوی احزاب اصلاح طلب ، پراگماتیست و پوپولست های چپ وانقلابی جلب گردیده است .

با به قدرت رسیدن نیروهای دموکراتیک وترقیخواه در امریکای لاتین زمینه همکاری میان این کشورها بیشتر گردیده است وهیچ نوع تهدیدی را متوجه کدام کشور دیگر نکرده اند، تمام این کشورها تلاش می نمایند تا از وابسته گی های سیاسی و اقتصادی کشورهای بزرگ رهایی یابند . در این کشورها قطب بندی های کاذب بوجود نیامده طبقه  متوسط جامعه همراه با طبقه کارگر وسایر اقشار وطبقات زحمتکش در تغیر وتحولات جامعه سهم می گیرند .

تجارب بدست آمده نشان میدهد که گام های بسیار بلند برداشتن یا از آخر شروع کردن فاصله ها را افزایش میدهد .

طرفداران وحدت باید بدانند که حداکثر خواهی در جهان امروز فرصت ها را برای برداشتن گام های مشترک با وسیعترین طیف های چپ تقویت نمی کند، بنابرآن بااگهی وشناخت موقعیت کنونی و پیروزی وشکست های گذشته باید بررسی گردند ودیده شود تابرای برآمد مجدد از چه امکانی میتوان بهتر استفاده کرد، برآمدی که آنها رابه مقام  تقویت کننده  تعادل وبرپاکننده ای عدالت و ایجاد کننده شانس های برابر ومدافعین راستین صلح در جهان ارتقا دهید.

چپ نو عدالت گستراست واز لحاظ فرهنگی مدرن و در صدد روشنگری جامعه می باشد وبدنبال عقلانیت جامعه و دولت است وباتقویت اخلاق وسنت های دموکرا تیک، جامعه را متحول وسالم میخواهد؛ از این رو چپ در قرن بیست ویک بدنبال جامعه آزاد وبهرمند از امکان تکثر آرا و رقابت مسالمت آمیزودر تلاش رفع تبعیض است .

چپ نو نمی تواند تنها منتقد حکومت باشد زیرا او دارای برنامه ویژه ایست که برای کسب قدرت در جامعه فعالیت مسالمت امیز وسیاسی می نماید . واما برای درک واقعیت ها نیاز به بررسی انتقادی از تجربه های تلخ تاریخی دارد وتنها با فهم پیروزی وشکست هایش میتواند گام های حساب شده به سوی پیروزی بردارد وبرنامه هایش وقتی بگوش مردم خواهد رسید که میان اشتراکات کوچک وبزرگ همآهنگی تقویت کننده ایجاد نماید . اتحاد و وحدت طیف های همسو براساس حداقل ها موجب تقویت وبرآمد مجدد چپ در جامعه خواهد شد.

چپ وترقی خواهان نمی توانند برای افتراق در میان نیر وهای دموکرات وآزادی خواه فعالیت کند، چپ در صورت پراگنده گی نیروهایش امکان رشد در جامعه را از دست میدهد .در بیان طرح ها و پروژه هایش فقط برای ثبت تاریخ سخن نمی گویند وبدنبال اجتماعی شدن واجرایی کردن طرح ها و پروژه هایش از طریق راهبرد های گوناگون وجدید امروزی می باشد. چپ نو میداند که سیستم نیولبرالیسم  در بحران ساختاری قرار دارد و وظیفه خود میداند تامبارزاتش را بر علیه این سیستم به اشکال گوناگون پیش برده وآنچه قواعد و ارزش های عدالت خوهانه ایجاب می نماید  وارد مبارزات مردم نماید.

چپ امروزی نیرویی است که در جبهه  کار ومزدبگیران و اقشار متوسط جامعه قرار دارد و برای آزادی و برابری میان زنان و مردان و آینده خوب برای جوانان مبارزه میکند؛ و مخالف بهره کشی فردی میباشد و ضمن اینکه از همه دستآوردها وشرایط نظام سرمایه داری استفاده میکند این نظام راپاسخ گوی نیازهای بشری نمی داند .

چپ نو همواره بدنبال تغیرات ساختاری محیط زیست است وبر علیه عوامل وپدیده های که محیط زیست را تخریب می نماید قاطعانه وپیگیر مبارزه میکند دفاع از محیط زیست سالم ونوسازی اکولوژیک همواره بخشی از برنامه ها و پروژه چپ می باشد. تقویه جنبش ترقیخوهانه چپ و اتحاد وسیع طیف های گوناگون آن در کشور ما باعث خواهد گردید تا وضعیت کنونی بسوی آرامش صلح دایمی وثبات تغیر نماید . اتحاد و همبسته گی وسیع  آنها باعث ایجاد یک پروژه ملی در سطح کشور و بوجود آمدن اعتماد وهمکاری میان جریانات دموکراتیک وآزادیخواه کشور خواهد گردید.چپ نو باهویت ملی و افغانی خودازهمه گرایش ها واقدامات دموکراتیک اپوزیسون کشور ومقامات دولتی باید حمایت نماید .

آنها باید با مبارزات پیگیر و قاطعانه در راه صلح جهانی ،حفاظت از محیط زیست ،حقوق بشر ، آزادی وعدالت اجتماعی ،گفت و گو تبادل نظر ، مصالحه ، نرمش وهمکاری باهمدیگر، رواداری، احترام به تنوع فعالیت ها وتوافق حداقلی فعالیت نمایند واز این راه خواهند توانست در جامعه جایگاه مناسب ومطلوب را احراز ومورد اعتماد وپیشتبانی همه جانبه مردم وملت شریف ما قرار گیرند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۳۰۷

 

درمانده گی ۱۴۰۰ ساله و راه گشایی داهیانه اندیشمند افغانستان

سلیمان کبیر نوری

از مدت ها بدین سو پرسش های گونه گونی، در هر کجا و در هر احوالی ذهن انسان ها را به خود منهمک می سازد که گویا، چرا مسلمانان و کشور های اسلامی همه و همه با بحران های جدی و متحیر کننده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی گرفتار اند؟

به ویژه توسعه و تسریع روز افزون جنگ های قومی، مذهبی در درون « جهان اسلام» از این جهان گویا خدایی و معنوی ؛ کویر وحشت و دهشت، قتل و بیرحمی،  بی ناموسی و رذایل عدیده درست کرده است.

از این ها که بگذریم شیوه های عبادی و مناسک، مراسم و تکالیف شرعی و شرعی خوانده شده این آیین و قراات های گوناگون آن؛ روز تا روز با واقعیت زنده گانی و شرایط تحول یافته و منقلب شده عصر کنونی تضاد و تکر پیدا میکند. یکی از مهمترین و بارز ترین موارد همانا روزه ماه رمضان میباشد.

هفته گذشته مقاله دانشورز گرانمایه ی وطن ما محترم عالم افتخار، را زیر عنوان « روزه؛ عنعنه ماقبل عصرِ کار “اجتماعی شده” است! » به مطالعه گرفته بودم. جناب ایشان قریب همه مشکلات موضوع را با شاخص های درشت، روشن و صریح چون:

 ـ  روزه و سوال روز های طولانی تا شش ماهه،

ـ  روزه و سوال عدم تمایز غنی و فقیر،

ـ    تکلیف فردی و تعارض با مسوولیت اجتماعی،

 ـ   کی ها نباید روزه بگیرند و کی ها نباید مجاز باشند که روزه بگیرند؟

ـ  آیا خدا به روزه بشر یا حیوان دیگر محتاج است؟!

ـ  آیا تحولات و انقلابات هزاره پسین؛ اهمیت تغییر میل جنسی اعراب را هم نداشت؟!

ـ  چرا زنان در امر و نهی همخوابگی با مردان؛ مورد خطاب نیستند؟!

ـ  جغرافیای قرآن؛ «اُم القری و حولها» و مخاطبش «عرب زبانان» بود و هست!

ـ  متباقی هرآنچه در باره روزه... بافیده و لافیده اند و می بافند و می لافند چِرت است و چرند و یاوه و دروغ و حتا شیطنت و منافقت!

به تحلیل گرفته اند. آنچه درین مقال جلیل یافتم، کشف چرایی و چگونگی عدیده ای از پروبلم های مربوطه است. آنچه بر قوت و گرانسنگی  و برازنده گی ی این نوشتار می افزاید، نشان دادن راه های برون رفت از این همه منگنه ها و تنش های پیچ و در پیچ است که مسلمانان جهان با آن دست و گریبان اند. این کمینه با مطالعه   آن واقعاً کیف کردم و سود بردم. اما بسیار جالب بود که سایت  بی بی سی نیز عین مشکلات را در نبشته تتبعی از نام آقای حسیب عمار به دست نشر سپرده است. درین نبشته نیز مشکلاتی از روزه و روزه داری در روز های دور و دراز و ضدیت آن با اصول تندرستی و حیات به تبصره گرفته شده است.  انبوه نظرات و فتوا ها و امر و نهی نامدار ترین و همه کاره ترین علمای شعب مختلفه و متضاد اسلامی بررسی شده است.

اما بدبختانه نه فقط از همه آنها کدام گشایشی حاصل نشده و کدام راه برون رفت عملی و معقول، منطقی و علمی دران ها پیشکش نشده است، بل به نظرم هنوز بر مشکلات و درماندگی ها افزوده است و حتا با طرح و توصیه احکام و فتوا های  بی اساس و متضاد با نصوص غیر قابل تآویل قرآن؛ عده ای هم خود و هم خدا و هم قرآن و دین را مسخره کرده اند. مانند اینکه در روز های بسیار دراز بالای ۱۸ ساعت باید روزه مطابق ساعات مکه گرفته شود و در حالیکه آفتاب در آسمان است، روزه افطار شود وغیره.

بهتر است شما دوستان محترم صرف نظر از اینکه مقاله جناب عالم افتخار را خوانده اید و یا نه؛ این مقاله جالب و عبرت ناک بی بی سی را یکبار مرور بفرمایید:

جناب عمار در ویب سایت بی بی سی چنین به تصریحات پرداخته اند:

روزه‎ داری در روزهای بلند؛« به تعداد ساعات روز در مکه روزه بگیرید.» همزمان با طولانی شدن روز در بعضی از کشورهای اروپایی در ماه رمضان در سال‌های اخیر، برخی دانشمندان مسلمان ساکن این کشورها می‌گویند که دراز بودن روز، روزه گرفتن را برای بسیاری‌ها در کشورهای اروپایی که طول روز در آن بیش از هجده ساعت است، به شدت دشوار می‌ سازد.

آنها خواستار آن شده‌اند که باید راه‌ حل شرعی برای این مشکل سنجیده شود و ساعت‌های روزه‌داری دراین سرزمین‌ها کاهش یابد.

در مقابل برخی دیگر از دانشمندان مسلمان با این نظر موافق نیستند و گفته‌اند که یک مسلمان بالغ مکلف است که تمام روز روزه بگیرد، چه روز دراز باشد چه کوتاه.

مبنای استدلال طرفین چیست؟

قرآن تصریح می‌کند که زمان روزه از سحر تا اول شب یعنی غروب آفتاب است. در آیه شماره ۱۸۷ سوره‌  بقره آمده است:

« و بخورید وبنوشید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه که همانا شب است، برای شما روشن شود. سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید. »

این آیه مبنای استدلال بسیاری از فقیهان مسلمان و مجامع فقهی بوده است، از جمله دارالافتای عربستان سعودی و شیخ حسنین مخلوف، از مفتیان اعظم سابق مصر. مطابق به این دیدگاه، مسلمانان در هرجایی که باشند باید تمام روز، چه ساعت‌های آن طولانی باشد چه کوتاه، روزه بگیرند.

پروفسور عبدالفتاح ادریس، استاد فقه تطبیقی در دانشگاه الازهر معتقد است که اینجا نص قرآن مطلق است و خالی از هر نوع قید مکانی. به بیان دیگر « ساکنان سرزمین‌هایی که آفتاب در آن طلوع می‌کند و شب و روز در آن شناخته می‌شود، به موجب حکم این آیه، ملزم و مکلف هستند که روزه را تا غروب آفتاب کامل کنند.»

جمعی از فقیهان سنی و شیعه، از جمله شمار زیادی از فقیهان برجسته دانشگاه الازهر مانند مفتی کنونی و تعدادی از مفتیان سابق مصر که از دریچه مکتب فقهی غایت‌گرا یا فقه مقاصدی به روزه نگاه می‌کنند، این دیدگاه را به چالش گرفته‌ و به مکانی بودن حکم آیه بالا تاکید می‌کنند.

از اهل تسنن، شیخ محمد عبده، نخستین مفتی سرزمین مصر، شیخ محمود شلتوت، شیخ جاد‌الحق علی جاد‌الحق از شیوخ اسبق الازهر، شیخ نصر فرید واصل، مفتی اسبق مصر، علامه مصطفی زرقا از سوریه، و از اهل تشیع، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله سید صادق حسینی شیرازی از مراجع برجسته تقلید شیعه و محسن کدیور، مجتهد و فقیه اصلاح طلب، از آن جمله هستند.

مبنای استدلال آنها، در کنار استنباط احکام از دیگر آیات قرآن و احادیث پیامبر و اصل فقهی استحسان، واقعیت‌های جغرافیایی جهان امروز است. بر اساس این دیدگاه، قرآن در آیه بالا ساکنان سرزمین‌های دارای شرایط اقلیمی مشابه را خطاب قرار داده است، نه مناطق دارای شرایط خاص اقلیمی. چرا که بر اساس آنچه علمای اصول فقه اهل تسنن می‌گویند، پدیده‌های کمیاب، حکم و قانون خاص خود را دارند.

محسن کدیور باور دارد که در آیه بالا یک بخش جغرافیایی مشخص مورد نظر است نه همه جا: «از ابتدا شارع حکم آغاز و پایان روزه را در حجاز و مناطق مشابه آن بیان کرده و در این آیه نظری به دیگر مناطق نداشته تا به اطلاق آن تمسک شود. این‌که حکم دیگر مناطق چیست به اجتهاد فقها بسته گی دارد، و الا در آیه صریحا در این زمینه چیزی نیست. به عبارت دیگر آیات و روایات از این حیث در مقام بیان نیستند تا مقدمات حکمت برای انعقاد اطلاق تمام باشد.»

سه‌ دسته گی کشورهای جهان

امروز کره‌ زمین را به لحاظ حکم نماز و روزه می‌توان به سه بخش جغرافیایی تقسیم کرد:

سرزمین‌هایی که بین مدار ۴۳ درجه‌‌ شمالی و جنوبی قرار دارند و طول روز و شب گاهی مساوی و در نهایت، طول یکی از هفده ساعت بیشتر نمی‌باشد. در مورد حکم نماز و روزه در این مناطق فقیهان اختلاف نظرعمده ندارند. هر انسان بالغ ساکن این بخش از کره زمین که عذر شرعی ندارد، مکلف است که روزه بگیرد. سرزمین‌هایی که بین مدار ۴۳ تا ۶۶ درجه شمالی و جنوبی موقعیت دارند. طول روز بین اردیبهشت تا مرداد (ثور تا اسد، می تا اگست) از هجده تا کمتر از بیست و چهار ساعت و طول شب از چند دقیقه تا شش ساعت می‌ رسد. مناطق قطبی که بالای مدار ۶۶ درجه‌ و ۳۳ دقیقه‌‌ شمالی و جنوبی هستند. این سرزمین ها چند ماه پی هم شب و چند ماه پی هم روز دارند.

در مورد حکم نماز و روزه در سرزمین‌های بخش سوم، فقیهان، دست کم اهل تسنن، تقریبا اتفاق نظر دارند که ساکنان آنها باید براساس مناطقی که شب و روز آن مشخص است روزه بگیرند. منتها برخی می‌گویند که مطابق به ساعت‌های روز مکه روزه بگیرند و بعضی دیگر معتقدند که بر اساس افق نزدیک‌ ترین سرزمین معتدل روزه بگیرند.

در سنت پترزبورگ در شمال روسیه طول روز در ماه جون تا ۲۲ ساعت هم می ‌رسد

« رحمت در برابر مشقت »

اختلاف اصلی بر سر سرزمین‌های بخش دوم است که طول روز در آن از هجده تا کمتر از بیست و چهار ساعت می رسد و نزدیک به ۳۰٪ از خشکی‌های کره‌‌ زمین را تشکیل می‌دهند. کشورهای حوزه اسکاندیناوی، بریتانیا، المان، هلند، فرانسه و شمال روسیه، از جمله همین سرزمین‌ها هستند.

بسیاری‌ها در این کشورها می‌گویند که در چنین ساعات دراز روزه گرفتن بسیار دشوار خواهد بود، بخصوص برای افراد مسن.

دانشمندان مسلمانی که خواستار کاهش ساعت‌های روزه گرفتن در این کشورها هستند، به آیه ١٨٥ سوره بقره اشاره می ‌کنند که در پی آیه صیام آمده است. این آیه تصریح می‌کند که « خداوند برای شما آسوده گی می‌خواهد نه مشقت و عُسر.» این به آن معناست که روزه برای بیش ازهجده ساعت برای انسان مشقت می‌آفریند و این مخالف حکمت الهی و خلاف مقاصد شارع است که برای بنده گانش رحمت می‌خواهد و در تناقض کامل با اصل رفع حَرَج است که قرآن بر آن تصریح کرده است.

به گفته شیخ مصطفی زرقا ، هم این برای عقل پذیرفتنی نیست که مثلا نمازهای روزیا شب را تنها بر نیم ساعت تقسیم کرد و هم این که، یک ساعت روزه گرفت و بیست و سه ساعت روز، روزه نگرفت.

دارالافتای مصر در این زمینه می‌گوید: « روزه گرفتن برای بیش از هجده ساعت پی هم برانسان دشوار است. کارشناسان گفته‌اند، دست برداشتن از خوردن و آشامیدن در این مدت، قطعا به بدن انسان آسیب می‌رساند و این نمی‌تواند هدف تکلیف شرعی باشد.»

مطابق دیدگاه الازهر و دارالافتای مصر، روزه‌‌داران در ماه رمضان در سرزمین‌هایی که طول روز آن بیش از هجده ساعت است، مطابق ساعت‌های روز مکه افطار کنند.

راه حل دیدگاه سنتی برای رفع این حَرَج که دارالافتای عربستان سعودی از آن نمایندگی می‌کند، این است که اگر کسی به دلیل دراز بودن روز یا سن بالا، نتوانست روزه بگیرد و یا روزه گرفتن به مرگ می‌انجامد یا بیماری روزه‌دار را وخیم‌تر می‌کند، روزه خود را افطار کند و در ماه دیگری که توان داشت، قضای آن را به جا آورد.

اما دیدگاه مقابل این است که چنین راه حلی، از یک سو افراد مکلف در این سرزمین‌ها را از فیض و برکت روزه‌‌ ماه رمضان محروم می‌کند و از سوی دیگر در تناقض با حکم فرض بودن روزه است که مشمول همه سرزمین‌ها و همه مردم می‌شود.

'مکه؛ ملاک اوقات شرعی'

الازهر و دارالافتای مصر نماینده اصلی این دیدگاه بین علمای اهل سنت به شمار می‌روند. مطابق به این دیدگاه که به حدیثی از پیامبر که در آن از تقدیر اوقات نماز و روزه صحبت کرده، استناد می‌کند، باید در این سرزمین‌ها اوقات شرعی را تقدیر و قیاس کرد.

اما در مورد اینکه مطابق به ساعت‌های روز کدام شهر، ساکنان این سرزمین‌ها روزه بگیرند، نظر واحدی وجود ندارد. شماری گفته‌ اند که مطابق به نزدیک ‌ترین شهربه محل سکونت که روز آن کمتر از هجده ساعت است، روزه گرفته شود اما دیدگاه غالب این است که بر اساس ساعات روز مکه امساک و افطار شود.

بر اساس این دیدگاه، خداوند مکه را ام‌ّالقری (مادرشهرها) خوانده، نه تنها به خاطر اینکه قبله مسلمانان است بلکه مادر اصل است؛ هم در قبله و هم در تقدیر اوقات شرعی. وقتی اختلال در این اوقات به وجود آید، وقت مکه ملاک قرار گیرد و آنگونه که محسن کدیور نوشته « اولویت با مکه‌ مکرمه است به دلیل اتحاد فعل مکلفین. هیچ شهر دیگری خصوصیت مورد قبول واقع شدن توسط همه مسلمانان را ندارد. اگرچه اگر کسی روز شهر دیگری را هم ملاک قرار داد روزه‌اش مقبول است.»

براین اساس مسلمانان در این سرزمین‌ها روزه‌ خود را در فجر به وقت محل آغاز کنند و بر اساس ساعت‌های مکه در همان روز، روزه‌ خود را تکمیل کنند. مثلا اگر صبح در سرزمین‌شان ساعت ۳ شروع می‌ شود و مردم مکه چهارده ساعت روزه می‌ گیرند، مسلمانان هم در این سرزمین‌ها می‌توانند ساعت پنج بعد از ظهر یعنی پس از چهارده ساعت روزه خود را افطار کنند، حتا اگر آفتاب در آسمان دیده شود.

شیخ مصطفی زرقا  در پاسخ به این اشکال که وقتی آفتاب غروب نکرده باشد، مردم این سرزمین‌ها به کدام دلیل می ‌توانند افطار کنند،‌ نوشته است: « بر اساس همان دلیلی که دیدگاه مقابل به ساکنان سرزمین‌های قطبی که شش ماه روز دارند و شش ماه شب، جواز می‌دهد که می‌توانند افطار کنند در حالیکه روزشان دوام دارد و آفتاب در آسمان است.»

آنچه از دید او مهم است،‌ مراعات مقاصد شرع در توزیع اوقات نماز و روزه است، به گونه ‌ای که عُسرِ بالاتر از توان انسان پیش نیاید و مقصود شرعی بدون کم و کاست، تحقق یابد.

نظرات که تا شام ۲۷.۶.۲۰۱۵ ابراز شده:

توسط زوار
خوب بالاخره نفهمیدم که این بحث شیرین به پایان رسید یاخیر؟ خوب است که بحث متذکره بین شیعه وسنی روبرو نیست اگرنه میدید که فجایعی دیگری مانند فجایعی که داعش خلق میکند خلق میکردند نمی فهمم که خداوند اول انسان را خلق کرد یا عقل را؟  به نظر میرسد که خداوند اول انسان را خلق نموده است چون یکعده تا هنوز به جستجوی عقل اند وانرا نمی یابند.

توسط hamid

طرفداران ادیان مدعی هستند که دین برای هدایت بشریت از آسمان نازل شده اما هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال حتا مطمین نیستند چند ساعت در روز باید روزه گرفت و یا هنوز بحث می کنند سنگسار بکنیم یا نکنیم و یا دست را باید برید و یا کوتاه کرد. این ها همه براساس کتابی است که مدعی است هیچ شک و تردیدی درآن نیست.
این ها همه نشان می دهد پیروان ادیان نه از دستورات خدا بلکه از دستورات کسانی اطاعت می کنند که خود را مفسر کلام خدا می نامند. بنابراین شما می توانید از دستورات آقای مکارم شیرازی و یا کدیور اطاعت کنید و در واقع خدای شما که به شما می گوید چه کنید و چه نکنید همان آقای کدیور و یا مکارم شیرازی است.
این آقایان بدون این که از زور استفاده کنند فقط با اقناع دینداران به این که آنها مفسران کلام خدا هستند رفتار دینداران را کنترول می کنند.خوب که دقیق شوید می بینید ریشه دین هم همین جاست. ابتدا یکی مدعی می شود که نماینده خداست و کتابی هم به مردم عرضه می کند و مردم را کنترول می کند، سپس مفسران همان کلام (که بعد معلوم می شود هزار مشکل دارد) وارد می شوند تا از این نمد برای خود کلاهی بسازند.

توسط13581127

يك راه حل هم اين است كه اصلا روزه نگيرند و بين فقهای اسلام ، اين دين رحمت ، تفرقه نيانداخته ، سبب فتنه ی جديدی نشوند.

توسطIRAN

جالب اينه تو نيم کره شمالی ساعت روز بلند تر و تو نيم کره جنوبی ساعات روز کمتره مثلاً اگر اسلام در قطب جنوب ساخته ميشد چون تو اين فصل اونجا همش شبه کلاً روزه نمي گرفتن .اين از خواص تقويم قران و مسلمانان هست که هيچ نظمی در اون وجود نداره.

توسطعلی

اميدوارم يك روزی تحقيقات وسيع علماي اعلام به اين نتيجه ختم بشه كه روزه نه تنها از نظر زماني، بلكه از نظر مكاني هم فقط واسه اهالي مكه مكرّمه واجبه!

توسطomid_azimbek

سلام و عرض ادب دارم بدین ترتیب آیه ۱۹۵ سوره بقره مبارکه ?؟

توسط majh

به جای این بحث های بی پابان چرا برای تثبیت تقویم قمری بحث نمیشه که یک بار برای همیشه ثابت بشه زمان روزه گرفتن در سال، مثلا در فصل پاییز یا زمستان.

توسط مـدارا

حال که علما دارند به این نتیجه می‌رسند که ڼ در آیه روزه یک بخش جغرافیایی مشخص مورد نظر است نه همه جا ة، کاش رودربایستی را کنار بگذارند و بگویند که قرآن یک برهه تاریخی مشخص را مورد نظر داشته و نه همه زمان‌ها، نه این که توجیهات عجیب بتراشند برای چیزهایی از قبیل مساله وجود خفت آسمان و جن در قرآن و حقوق نابرابر زن و مرد و مومن و غیرمومن و در جان و مال. 
الآن در زمانه‌ ای زنده گی می‌ کنیم که عقل جمعی بهتر ازهرکتاب کهنی می ‌تواند راه گشای مسایل روزمان باشد، مخصوصا که می ‌بینیم که دستورالعمل‌ های کتاب‌های کهن چه فجایعی را در منطقه رقم می‌زند و زده ‌است.

http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2015/06/150625_mar_islamic_fatwa_on_ramadan

اینجانب؛ البته که دعوی ندارم که ارزش این مقاله و نظریات مندرج در آن و یا ارزش و بهای کامل مقاله و طرح و تحلیل اندیشمند وطن مان عالم افتخار، را صد فیصد دانسته ام و میتوانم سخن آخر را بگویم.

به نظرم مقاله بی بی سی؛ مقاله معلوماتی خیلی مفید و ضروری است و نه بی بی سی و نه نویسنده محترم آن جناب عمار دعوا ندارند که مسایل را طرح  و ریشه یابی و حل نموده اند یا می نمایند.

ولی مقاله جناب عالم افتخار نویسنده کتاب بی پشینه و بی نظیر «معنای قرآن» به طرح  و ریشه یابی و حل مشکل می پردازد.

ایشان با خود حقیقت زنده گی مشکل را مطرح می نمایند. کارگری به ایشان گفته است که برای آنکه بتوانم روزه ماه رمضان را بگیرم یک ماه رخصت بدون معاش گرفتم. یعنی گرسنگی میکشم و در خانه میخوابم؛ به زن و فرزند خود نفقه نمی آورم، روزه برای خدا میگیرم تا مرا نسوزاند . به دوزخ عذاب نکند.

می بینید که طرح مشکل فراتر از کوتاه و درازی روز هم است. اصلا  چرا یک فرض خدا موجب شود که ده فرض دیگر او مانند تامین نفقه فامیل و کار ضرور و مفید به خلق الله، ازان متاثر گردد؟

نقص در خداست یا در شارع و مدعی نماینده گی خدا؟

آیا خدوند نعوذ بالله روز های بالاتر از ۱۸ ساعت تا شش ماه را نمی دانسته که روزه را از سحر تا غروب حتمی آفتاب در همه دنیا فرض کرده یا طبق قرآن کتاب خدا؛ گپ جای دیگر است؛ آیا خدا در مقابل فرضیت روزه؛ فرایض دیگر خود را فراموش کرده یا تعطیل نموده است؛ یا عقل مدعی های نماینده گی از خدا و پیغمبر قفل و مهر و موم شده میباشد؟!

به نظر من؛ در برابر درماندگی قرون و حتا ۱۴۰۰ ساله تیکه داران محترم دین و عبادات؛ آقای افتخار  مشکلات را کاملاً با دیگاه روشن علمی،  عقلانی و قرآنی  به تحلیل گرفته و راه های برون رفت را نیز تصریح فرموده اند. ازجانب دگر، هموطنانی در پای نبشته محترم عالم افتخار نظریاتی ارایه داشته اند که در خور تعمق و تفکر است. اینگونه نظرات و جسارت ها حتا۵-۱۰سال قبل نامتصور بود.

با درنظرداشت مراتب فوق این جانب از همه عالمان روشن بین دین، دانشمندان، خردورزان، محققین و پژوهشگران اساطیر و تواریخ و جریانات عینی عصر و زمان ما؛ احترامانه و صمیمانه متوقع بوده و تقاضا به عمل می آورم  که  این دو مقاله را به دنبال هم به مطالعه گرفته به پخش و تعمیم مندرجات آنها میان مردم و نسل جوان همت نمایند و نظریات اضافی و تکمیلی خویش را در مورد اقامه فرمایند. این مقالات باید در تمامی مدارس و مکاتب و دانشگاه ها درس داده شود و اهل منبر باید خود را به اطلاعات و دانش های عمیق و جدید مندرج در آنها مجهز نمایند.

لینک مقاله محترم عالم افتخار که حاوی نظریات هموطنان نیز میباشد:

http://homayun.org/?p=5711

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۹۰۶

 

آیا پاکستان به بی‌ ثبات ساختن افغانستان ادامـه خواهــد داد؟



انیتا اندرسنگ / اورآسیا ریوو

دولت جدید افغانستان بعد از روی کار آمدن در نخستین اقدام دست دوستی به سوی پاکستان دراز کرد. اما دیده می‌ شود جانب مقابل در مورد کار خاصی انجام نداده است. تشدید حملات شورشیان در افغانستان، اخیرا انتقاد ها شدید مردم و مقامات امنیتی این کشور را بر‌انگیخته است. پاکستان در مبارزه بر ضد افراط ‌گرایی جدی نبوده و در تلاش‌هایش به شدت ضعف مشاهده می‌گردد. برعلاوه، تلاش‌های که توسط چین مبنی بر تشویق طالبان برای گفت و گو‌های صلح حمایت می ‌شد نیز نتیجه قابل ملاحضه‌ ای در قبال نداشته است.
‌گرچند این تلاش‌ها، جهت تشویق طالبان برای حاضر شدن در گفت و گو‌های صلح صورت گرفته است. چین از بزرگترین کشور‌های سرمایه‌گذار در افغانستان است. در گذشته  آرزو‌هایی وجود داشت مبنی بر این که، چین به‌ خاطر امنیت اقتصادی و سرمایه‌ گذاری‌اش، پاکستان را تشویق خواهد که از تربیه و آموزش هراس‌افگنان دست بردارد، زیرا پاکستان دوست کشور چین است. در ضمن چین می‌ توانست از پاکستان بخواهد که هراس‌افگنان را برای نا‌امن ساختن افغانستان به ویژه در امتداد خط مرزی دیورند نفرستد.
رییس‌جمهور غنی از زمانی آغاز به کار، تلاش کرده است روابط اش را با پاکستان بهبود بخشد، به این امید که صلح در کشور بیاید. اگر چه رییس‌ جمهور در این باره، نگاه مثبتی نداشته است. غنی زمانی‌که درهند حضور داشت گفت، ما امیدوار بودیم که پاکستان در زمینه دهشت ‌افگنی با ما همکاری کند. اما به‌ نظر می ‌رسد که این امیدواری به نا‌امیدی بدل شده است. این آرزوی بود که می‌ توانست افغانستان را در مسیر توسعه، ثبات و پیشرفت قرار بدهد. رییس‌ جمهور غنی همزمان با به ‌دست گرفتن قدرت، در ماه سپتامبر سال گذشته از طالبان خواست تا در گفت و گو‌های صلح حاضر شده و در دولت سهم بگیرند. اما، این گروه ظاهرا در این مورد چراغ سبزی نشان نداده‌اند. از سال ۲۰۰۴ ترسایی  به این طرف، همواره پروسه انتخابات را مورد تهدید قرار داده و آن ‌هایی را که رای داده بودند مورد خشونت قرار داده‌اند. اما  هر بار انتخابات باموفقیت انجام شده و افغانستان توانسته است به‌ صورت صلح ‌آمیز، برمبنای قانونی اساسی قدرت را از یک فرد به فرد دیگری انتقال دهد. این بدین معنا ست که تلاش‌های طالبان بر ضد امریکا و کشور‌های ناتو ناکام بوده است.
جامعه جهانی می ‌داند که طالبان توسط پاکستان حمایت می‌شود و کلید صلح در دست پاکستان است. به همین دلیل است که رییس‌ جمهور غنی تلاش دارد تا صلح را از طریق پاکستان تامین کند. رییس‌ جمهور غنی انتخاب‌های فرعی نیز داشت. روی آوردن او به سوی پاکستان بدین معنی نیست که او به اسلام‌آباد اطمینان دارد یا خود رییس‌ جمهور فرد ساده است. در بیش از یک دهه گذشته پاکستان پناه گاه امنی برای شبکه حقانی و گروه طالبان بوده است. پاکستان این توانایی را دارد که مانع تلاش‌های صلح گردد. با این همه، غنی شاید هنوز در خیال گسترش روابط با پاکستان باشد زیرا، رییس‌ جمهور اسبق حامد کرزی، همواره از پاکستان به‌خاطر بی‌ ثبات ساختن افغانستان شکایت می‌کرد. از آن ‌جایی که خشونت‌های طالبان به ‌صورت پیچیده‌ای ادامه یافته است، رییس‌ جمهور غنی در یک نشست گروپ بین‌المللی قرار‌دادی  در ۲۱ ماه می، درافغانستان گفت:  نواز‌شریف اطمینان داده است که اسلام‌آباد بار دیگر، اجازه نخواهد داد از که از خاک پاکستان بر ضد افغانستان استفاده شود. اما اظهارات اخیر رییس‌ جمهور غنی نشان می‌ دهد، که پاکستان آنچه را که نواز‌شریف گفته است عملی نمی‌کند.
پالیسی پاکستان نسبت به افغانستان بر دو ملاحظه مهم استوار است و ممکن است توسط واشنگتن و کشور‌های ناتو درک شده باشد. اما، رهبران غربی آنچه نسبت به پاکستان می‌ دانند محتاط‌ اند و در این باره نظر واضح نمی‌دهند. نخست، تعهد و پالیسی پاکستان صادقانه نیست. پاکستان افغانستان را به چشم کشوری می‌بیند، که با هند جدل داشته باشد. زیرا از این ابزار برای نفوذ در جنوب آسیا استفاده می‌کند. دولتمردان پاکستان، مردم ملکی و نظامی‌های این کشور تلاش هرچه بیشتر را انجام دهند تا از نفوذ هند بالای کابل جلوگیری کنند. در واقع، طی سال‌ های گذشته، تلاش‌های امریکا و کشور‌های ایتلاف بوده است که مانع برگشت طالبان برسرقدرت شده است نه هند. افزایش خشونت‌های طالبان گواهی آن است که ناتو دست ‌آورد‌هایش را از دست نداده است. هم‌ چنان زیرا فشار تروریزم و افراط‌ گرایی قرار نگرفته است. دوم: پاکستان باید بر ضد دهشت‌افگنان طالب مبارزه می‌ کرد وگرنه مورد خشم و نفرت امریکا قرار می‌گرفت. به اساس گفته‌های، رییس‌جمهور مشرف، جورج بوش  رییس‌جمهور امریکا پاکستان را تهدید کرده بود در صورت همکاری نکردن با این کشور در جنگ علیه تروریزم  امریکا پاکستان را به کشور قرن سنگ تبدیل خواهد کرد.
بنا  پاکستان روش را در پیش گرفت تا طالبان را سرنگون کند. در عوض کمک‌های نظامی ‌از ایالات متحده امریکا دریافت کند. واشنگتن به خوبی می‌ داند که پاکستان به تولید افراط ‌گرایی و دهشت‌افگنی ادامه خواهد داد، اما این کشور، به این باور نیز رسیده است که پاکستان به هر طریق ممکن آن‌ها را از بین خواهد برد. بر این اساس، پاکستان هنوز کمک‌های نظامی‌ امریکا را دریافت می‌کند، حتا اگر قتل و دهشت‌افگنی طالبان افزایش نیز پیدا کند. این استراتژی اگر واقعا یک استراتژی نامیده شود، یک سیاست برد- برد است. زیرا، اوباما نا‌امیدانه تمام سربازانش به جز ۱۰۰۰ تن آنان را از افغانستان بیرون کرده است. مهلت کاری اوباما در جنوری سال ۲۰۱۷ ترسایی به پایان می‌رسد. این تنها می‌ تواند طالبان و باداران پاکستانی ‌اش را قانع کند که برای تقویت جایگاه خود وقت دارند. در ضمن  بیش از یک میلیارد دالر کمک‌های امریکا برای پاکستان نیز داده خواهد شد به این امید که با تروریزم مبارزه خواهد کرد.
اسلام ‌آباد برای بیش از یک دهه خودش را در نقش متحد امریکا در جنگ علیه تروریزم نشان داده است. از سویی هم هند و امریکا را در حاشیه قرار داده است، چه چیزی را به ‌دست خواهد آورد. عده‌ای از صاحب‌ نظران امریکایی این عمل را به دوستی‌ای تشبیه کرده‌اند که با و جود اختلافات عمیق، هنوز روابط اش را حفظ می‌کند. اما عده‌ای در واشنگتن به‌ صورت جدی خارج نمودن گزینه پاکستانی را برای خوشحال کردن هند و باقی گذاشتن عساکر امریکا در افغانستان، به دقت زیرنظر دارند. پاکستان تا هنوز بخش بزرگی از کمک‌ های امریکا را دریافت می‌کند. واشنگتن به این باور است که نیرو‌های نظامی پاکستان طالبان را درهم خواهد کوفت. کوتاه این‌ که پاکستان موثریت خود را در آسیای جنوبی توسط تربیه تروریستان، به این روش که آن‌ها را از بین خواهد برد حفظ خواهد کرد.
غنی به سختی تلاش کرد تا توجه پاکستان را جلب کند. از پاکستان ستایش به عمل آورد و تصمیم گرفت گروه کوچک از افسران نظامی ‌را برای آموزش و تعلیم به پاکستان بفرستد. این عمل انتقادات تند رییس‌ جمهور اسبق و بعضی از وزرای کابینه قبلی افغانستان را در قبال داشت. به‌خاطر که امتیاز زیاد داده شد و در بدل هیچ‌ گونه امتیازی هنوز افغانستان دریافت نکرده است. غنی هم‌ چنان حاضر شد برای پاکستان پیشنهاد صلح بدهد. این خود یک معامله نظاهمی‌ با رقیب پاکستان، هند بود. او از پاکستان نخواست که توسط جنگ از طالبان بخواهد تا برای گفت و گو‌های صلح حاضر شوند. مقامات پاکستانی و طالبان تا به حال در چندین گفت و گو‌های صلح سهم گرفته ‌اند. این گفت و گو ها در بعضی موارد توسط امریکا کمک شده است. اما پاکستان از طالبان نخواسته است تا جنگ رامتوقف کند. روشن است است که پاکستان نه رضایت نشان داده است و نه توانایی آن را دارد تا طالبان را تشویق کند که از راه ‌حل‌های دیپلوماتیک کار بگیرند.
نتیجه گفت و گو اخیر صلح با طالبان وضعیت را بیش از هر زمان دیگر وضعیت را بین کابل و اسلام‌آباد پیچیده‌ تر کرده است. هنوز هیچ چیز معلوم نیست. طالبان همچنان به خواسته‌ شان پا فشاری دارند و خواهان خروج نیروهای بین‌المللی از افغانستان می‌باشند. آن‌ها این موضوع را پیش شرط گفت و گو‌های صلح بیان داشته ‌اند. در ضمن حملات بهاری‌شان نیز به شدت جریان دارد. رهبر این گروه به گمان اغلب در شمال غربی پاکستان شهر کویته پنهان می‌ باشد. کشور چین در زمینه تشویق پاکستان مبنی بر این‌که مانع جنگ گروه طالبان شود نیز بی‌میلی نشان داده می ‌دهد. این کشور تا هنوز از پاکستان نخواسته است که دست از بی‌ثباتی و وحشت در افغانستان بردارد. رییس ‌جمهور غنی نه می‌ تواند روی چین و نه پاکستان اعتماد کند، تا آن‌ها در افغانستان صلح بیاورند. در این میان آنچه مهم است پالیسی آینده واشنگتن درباره افغانستان است که تعین‌ کننده می‌باشد. درحال حاضر جنگ بر ضد طالبان ادامه پیدا خواهد کرد./ برگردان: ضیا صادق

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۲۰۷

 

مبارزه ترقی خواهانه نیازمند موضعگیری مشخص و پیام روشن است

عبدالوکیل کوچی

به هیچکس پوشیده نیست که افغانستان در مرکزداغ حوادث داخلی وخارجی قرار دارد. از دوام جنگ های ویرانگر سی ساله گرفته تا به تشدید حملات گروه های تندرو اسلامی  طالب، داعش و لشکرمسلح مهاجر آمده از خاک پاکستان با هزینه هنگفت از سوی خارجی ها به منظور دنبال نمودن استراتیژی های کلان در منطقه که با دستیاری رژیم اسلام آباد برکشور ما تحمیل میشود که در اثر آن روزانه ده ها نفر از هموطنان ما جان های خود را ازدست داده وصدها بیگناه دیگر زخمی وهزاران نفر از سکنه کشور بی خان و مان میشوند.

بآنکه نیروهای امنیتی کشوربه خاطر دفاع از خاک ونوامیس ملی در برابر دشمنان وطن تا پای جان میرزمند ونقشه های شیطانی دشمن را نقش بر آب میسازند ؛ ولی عدم دسترسی به امکانات لازم وتجهیزات پیشرفته از یکسو و از سوی دیگرضعف مدیریت در رهبری نا کارآمد دولت ، خلای امنیتی را بوجود می آورد که به موجب آن دامنه جنگ ها دربیش از بیست ولایات کشور کشانیده شده وچند ولسوالی بدست طالبان و داعش افتاده است. که در پیآمد خطرناک آن مردم از خانه و کاشانه خود فرار نموده ، مکاتب ، شفاخانه ها موسسات دولتی و زیرساختارهای اقتصادی به آتش کشیده شده وتعدادی ازانسان های بیگناه سر بریده میشوند. گذشته از آن چرخ صنعت ، زراعت وهر گونه فعالیت ای اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی از فعالیت باز مانده وبه حالت رکود قرار دارد.

مردم جنگ زده بازهم در گرداب نا امنی فقر، مرض وبیچاره گی، بیکاری، بیماری ومحرومیت بسر برده ودرمیان شعله های آتش وباروت به سختی نفس میکشند. به این ترتیب دارد کشور در بحران عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فرومیرود که به موجب آن استقلال سیاسی ، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را بیش از هر زمان دیگر به خطر جدی روبرو میسازد و درصورت عدم توانایی مقابله لازم ونیرومند با این صاعقه خطر ناک ، دشمنان افغانستان با خیالات خام که گویا تقدیر کشور پنجهزار ساله افغانستان وسرنوشت ملت آن بدستان ناپاک سندی های اجیر و مزدوران پنجابی رقم زده خواهد شد .

چنانچه درسایه این رویا های شوم ، گروه های مسلح صادرشده از خاک پاکستان هم چون مار وملخ ، زاغ و زغن بدور سنگ های لاجورد ، معادن مس ، نفت و گاز وثروت های رده اول زیرزمینی های کشورهمچو کفچه ماران سیاه حلقه زده ومنابع اقتصادی کشور را در کمین گرفته اند. از سوی دیگردشمنان افغانستان درروند پروسه داعش سازی میخواهند کشور را به تخته خیز اجیران گماشته شده پاکستانی مبدل سازند که از حضور بالفعل وبالقوه شان حتا سران منطقه نگرانی خود را ابراز داشته اند .

 این مداخلات نشاندهنده آنست که آنها افغانستان را در محراق نیات شوم خود قرار داده

اند. با چنین حال وهوا واوضاع پیچیده کشورواضح است که مبارزین وترقی خواهان کشوربه خاطر نجات وطن از حالت کنونی با موضعگیری مشخص وبرنامه های کاری علما تنظیم شده وبا بیان روشن ، حقایق اوضاع داخلی وخارجی کشور را دنبال نموده ودر پیشاپیش آنان اندیشمندان فرهیخته وقلم بدستان متعهد ومسوول  با تحلیل عمیق وهمه جانبه اوضاع وحوادث داغ کشور را به بررسی گرفته وبا موضعگیری های وطنپرستانه ومسولانه راه حل های قابل قبول را به پیشگاه مردم شریف کشور ارایه میدارند و با آفرینش ها و آموزه های علمی واکادمیک شان  راه را بسوی نجات وطن میگشایند که قلم شان توانا باد .

اما هستند عده یی از رفقای قلم بدست ما که حتا با داشتن تجارب گرانبها ودسترسی کافی درعرصه علم وفرهنگ تا هنوز از کنار این همه حوادث خونین با سکوت می گذرند واگرچیزی هم می نویسند از حاشیه روی پا فراتر گذاشته وبا سرهم بندی جملات مقبول وجدا از وقایع وحوادث داغ روز ،  به  موضوعات دور از مسایل ضروری ومبرم می پردازند. درحالیکه مردم گیرمانده در بحران جنگ فقط درحال حاضر به خاطر پیدا کردن راه برون رفت از بحران کنونی نیازمند راه حل هایی هستند که به موجب آن بتوانند حد اقل نفس بکشند وچاره بهتری را برای نجات خود  پیدا کنند چنانچه این موضوع بمثابه مبرمترین مسله برای مردم الویت دارد .

زیرا الویت دادن به مسایل ضروری و اساسی طبعاً بحث های دیگری را در قدمه دوم قرارمیدهد. چیزیکه مردم به آن چشم امید دارند همانا کار روشنگرانه و آگاهی دادن مردم از طریق رسانه های جمعی و سایر امکانت موجود برای بیداری مردم است که نیازمند شعارهای مشخص و پیام های روشن بخاطر اتحاد وهمبستگی ومبارزه مشترک برای پیدایش راه حل های موثر ونجات وطن از حالت کنونی میباشد . این درزمانی میسر شده میتواند که رفقای قلم بدست وفرهیخته ما به مسایل مبرم تمرکز نموده  با نیروی قلم با بیان روشن واستخراج طرح های عملی برای تصامیم مشترک وظایف مبرم وحیاتی را مشخص ساخته وبه جامعه پیشکش نمایند. ضرورت زمان است که نویسنده گان متعهد ومسوول ، گذشته ازهمه مسایل فرعی ، بیشترین توانایی خود را به تحلیل مسایل داغ روز وجریان سیرتحولات جاری در کشور جنگ زده افغانستان باز هم متمرکز ساخته ودیگر آفریده های علمی وغیرعاجل را متعاقبا رویدست بگیرند .

قلم  زیباست در ابهام رنگش را مکن ضایع

که شف شف گفتن بیحد به شفتالو نمی ارزد

طوریکه معلوم است مردم درزیر پاشنه های خونین ستمگران وزورگویان ، درمیان خون وآتش وحملات جنگی دوسوی جبهه گیرمانده اند  ودر گرداب بحران های سیاسی ، منطقه وی ، قومی و مذهبی نفس کشیده و در حالت بی سرنوشتی بسر میبرند وهرلحظه بیم آن میرود که درچنین تیره راه ظلمت به اشتباه قدم بردارند. ازین رو مردم در حال حاضر نیازمند جهش هشیارانه وبیدار کننده ای هستند که بر بنیاد آن بتوانند سرنوشت خود را به دست خود گرفته در راه صلح وثبات کشور سهم فعالانه بگیرند. پس ازین مردم نباید قربانی نیرنگ ها، تظاهر وطلسمات دشمنان گردند. آنچه مسلم است عمل است وعمل ملاک معرفت آنهاست که بر پایه آن شناخت دوست از دشمن تکمیل می شود مردم باید دشمنان خود را از نیات شوم واعمال و کردارشان شناسایی کنند و پس ازین فریفته بازی با کلمات نشوند. از معاملات پشت پرده آنها و زد وبند های پی درپی ایشان را تشخیص دهند. وقتی مردم درست می توانند بیاندیشند که در پرتو اندیشه های نجات بخش و آفرینش ها وپیام های مشخص سروران قلم بیشترازپیش قرار بگیرند که چشم امید ملت بسوی آنها باز است.

هموطنان بگویید چاره وتدبیر چیست

بهر نجات وطن مشکل  تاخیر  چیست

میرود  این  سر زمین  در لبه   پرتگاه

راه برونرفت  ازین  حالت دلگیرچیست

هستی   این   میهنم   رفته   بکام   بلا

راه نجاتش بگو توضیح و تفسیرچسیت

ملت هردم  شهید   منتظر  کار  ماست

گر نشویم ما یکی شکوه ز تقد یرچیست

تا   به   ثریا   ر سید  ناله  و فریاد ها

گوش اگر  نشنود حاجت  تقریر چیست

با  عمل  ظالمي  ظا هر دین   پروري

شخص مسلمان رالازم  تزویر  چیست

خیزکه همره شویم درپی این کوره راه

عاشق سر گشته راغصه زنجیر چیست

گر من وتو ما شویم ،مشت توا نا شویم

خاک  شود کیمیا  حاجت اکسیر چیست

(عبدالو کیل کوچی )

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۲۶۰۶