ایمن الظواهری چگونه درکابل ترورشد؟

 

اسد الله کشتمند

ترورخبرسازالظواهری درکابل دربالکن محل اقامتش درمحله اعیان نشین و مزدحم شهرنوکابل توجه همه را درخودِ خبرغرق و معطوف ساخته است ولی آنچه واقعا ًمیتوان دحیرت انگیز باشد، شرایطی است که درآن الظواهری به هلاکت رسیده است زیرا این تروردرشرایط عادی و ازلحاظ امکانات شناخته شده میتواند بغرنج ترازآن باشد که ظاهراً به نظرمیرسد. ظاهراً موضوع روشن وساده و کوتاه است: الظواهری رهبرنامدار القاعده به وسیله هواپیماهای  بی سرنشین امریکایی به قتل رسید. همین! خوب این فرد سرشناس وموردپیگرد طولانی که زمان مصرف و خدمت اش مدتها قبل به پایان رسیده بود با چه پیش زمینه ای به قتل رسید؟ برای چنین تروری پیش زمینه های لازم یکی حداقل شناسایی دقیق شرایط  روزمره زنده گی فرد مورد نظرو دیگرآماده ساختن وسایل این تروراست. درموردبخش اول میشود گفت که بغرنجی ای درکارنیست؛ امریکا تاهنوزامکانات فراوان اطلاعاتی دراختیار دارد وحتا اگر پیوند بسیارمحکم  پنهانی رهبری « قطری» طالبان و امریکا را هم نادیده بگیریم، سی آی ای درطول بیست سال اشغال مستقیم افغانستان پایگاه های بسیارنیرومند و موثراطلاعاتی را درکشورما ایجاد نموده است. تا اینجا که نمیشود شکی را مطرح ساخت به علاوه اینکه بالاترین مقامات تصمیم گیرنده امریکایی ها مدتها قبل ازبیرون شدن نهایی نیروهای شان اعلام کرده بودند که درصورت این بیرون شدن یک پایگاه نیرومند سی آی ای متشکل ازچندین صد نفردرافغانستان باقی خواهد ماند. بناً میشود گفت که مقامات تصمیم گیرنده امریکایی به ساده گی میتوانند درباره بسی مسایل بغرنج به شمول شیوه های زنده گی پنهانی اهداف خود اطلاعات موثررا دراختیارداشته باشند ولی می ماند نحوه اجرای پلانهای چنین ترورهایی که آگنده ازبغرنجی و ناگفته های فراوانی است؛ درشرایط کنونی آیا میشودعلیرغم اطلاع داشتن دقیق ازتمام حرکات روزمره الظواهری، زمینه های تروروی ازپایگاه های درفاصله های دورراممکن دانست؟ این که معما نیست؛ درون ها پروازمی کنند ودرنتیجه به وسیله رادارها کشف میشوند وبه مشکل برمیخورند، به ویژه اگرفاصله های پروازطولانی باشد. دروضع کنونی منطقه ما پایگاه های شناخته شده امریکایی ازکابل درفاصله های زیادی قرارگرفته اند.شبکه های درهم تنیده این پایگاه ها درآنسوی ایران؛ درمنطقه خلیج فارس ودورتراز آن ، بعد ازعراق، درسوریه (به طورغیرقانونی)، ترکیه و...قراردارند. هواپیمای بی سرنشینی که الظواهری رابه قتل رسانید، ظاهراً از روی منطق نمیتوانسته است، ازفاصله های دورباعبورازسرزمین های همسایه های افغانستان که همه درتخاصم صریح ویا خفته با امریکا قراردارند، بگذرد. حرکت این هواپیما ازپاکستان با درنظرداشت روابط کنونی باامریکا اصولاًمطرح بحث نیست. چنانچه قبل ازبیرون رفتن نیروهای امریکایی ازافغانستان درسال گذشته جک سالیوان مشاورامنیت ملی امریکا درمذاکراتی که باجانب پاکستانی داشت و مساله ایجاد پایگاه عملیاتی درون های امریکایی برای مبارزه با تروریزم دراین مذاکرات مطرح شده بود با جواب منفی طرف پاکستانی مواجه شده بود. معما اینجاست که این هواپیما ازکجا وارد عمل شده است؟  تااکنون چندان توجهی به این امربسیارمهم ازجانب تحلیل گران ماصورت نگرفته است. تنهاعده ای برای آسان ساختن کارپاکستان را به همکاری متهم کرده اند وعده ای هم باذکر نامهایی ازپایگاه های پاکستانی این استدلال خود را توجیه کرده اند ولی هیچکسی به این امربااهمیت توجه نداشته است که ازلحاظ عینی امریکا و پاکستان دراوضاع افغانستان ازبیشترازبیست سال تا اکنون درتضاد منافع قراردارند. این بحثی است که درچندین نوشته بالنسبه طولانی دلایل آنرا تذکرداده ام  که دراینجا تکرارآن را لازم نمی بینم. در ورای شرایط  وامکانات فنی، دراینجا تنها سوال عمده اینست که ازدیدگاه سیاسی آیا پاکستان میتواند درکشته شدن الظواهری منفعتی داشته باشد؟ به نظرمن نه! سالها قبل هنگامی که مطرح میشد که دونوع طالب و دونوع استفاده ازطالب وجود دارد؛ یعنی طالب وابسته به امریکا وطالب های پاکستانی، عده ای این طرح راخیال پردازی و نوعی توسل به تیوری توطیه می نامیدند. یک سال حاکمیت طالبان نشان داد که چه قدر این تضاد منافع بین امریکا و پاکستان و درنتیجه گروه های طالبان وابسته به هریک جدی است. ازورای همین حادثه اخیردیده میشود که درترور الظواهری بازنده اصلی گروه حقانی و پاکستان است. ازقرارمعلوم سراج الدین حقانی که حامی و میزبان الظواهری بود بعد ازترور وی ازترس امریکایی ه ابه زادگاه ومیان عشیره خود پناه برده است. امروزدیگر برکسی پوشیده نیست که طالب های طرفدارپاکستان درنبردی خونین برعلیه طالبهای وابسته به امریکا ولی درکادرقدرتی مشترک، درگیراند.

درچنین وضعی چگونه میتوان ادعا داشت که درونهای امریکایی به کمک پاکستان وارد افغانستان شده وعمل کرده اند؟ 

اگربپذیریم که پاکستان نه منفعتی دراین ترورداشته ونه امریکا امید همکاری پاکستان دراین زمینه را داشته است، پس باید دید این درون ها ازکجا سرزده و درقلب کابل با راحتی تمام الظواهری را به هلاکت رسانیده اند؟ اینجاست که میدان برای حدسیات گوناگون مبتنی برمنطق حدوث حوادث بازمیشود.؛ مثلاً امریکا درتغییرحکومت ونشاندن طالبان براریکه قدرت دست بازداشته و بخشی ازامکانات قبلی خود را درتفاهم کامل باطالبان نگهداشته اند. بیهوده نخواهد بود یادآوری شود که درقرارداد دوحه طالبان خواهان بسته شدن پنج تا ازنه پایگاه شناخته شده امریکایی شدند، هیچکس نمیداند سرنوشت بقیه پایگاه ها چه شد زیرا بیرون شدن امریکایی ها بدون هیچ کنترول بین المللی تنها وتنها به اراده خود آنها صورت گرفت، آن سان که بدون اجازه هیچ کسی وهیچ مقام ومرجع بین المللی ای افغانستان را اشغال کردند. مزید برآن تعداد پایگاه های امریکا درافغانستان راهیچکسی نمیدانست و ازاینجاست که راه برای حدسیات گوناگون بازمیشود. مثلاً امروزبرکسی پوشیده نیست که قدرت به طورسنجیده شده وطبق برنامه ای درازمدت به طالبان انتقال داده شد، مگر خطا خواهد بود اگر سنجیده شود که امریکایی ها بخشی ازامکانات خود را نگهداشته اند؟ ازیاد نبریم که فضای افغانستان ازهمان بدو اشغال کشور در سال۲۰۰۱ تا اکنون دراختیارامریکایی ها قراردارد. دراین زمینه امریکا با استفاده ازامکانات عظیم خود بعد ازبیرون شدن نیروهایش ازافغانستان یک سال قبل به شیوه های مختلف کنترول فضای افغانستان راهمچنان ازطریق ترکیه زیرنام مدیریت فرودگاه های افغانستان درآغاز واکنون به وسیله امارات (که اعمال کننده فنی این کنترول شرکتهای اسراییلی است) دراختیارداشته است. پس محتملاً فرآیند روشن شدن محل پروازاین درونها درآینده اسراربا اهمیتی را برملا خواهد ساخت.

بسیارمهم است درنظرداشته باشیم که ازدید استراتیژیک و درازمدت امریکایی ها درافغانستان برای صرفاً حضور، حضورنداشتند ودرفکر تبدیل افغانستان به یکی ازنقاط اتکایی بعدی خود هم  بودند. ساده لوحی محض خواهد بود اگر ادعاشود که امریکایی ها بدون داشتن برنامه های درازمدت و استفاده استراتیژیک ازافغانستان آنرا به بهانه واهی مبارزه با تروریزم اشغال کردند وبعد ازمدتی بده بستان ها و بکش بکش های گوناگون آنجا را ترک کردند و به عقب خود نگاهی هم نیانداختند. نه چنین نیست! بالاترین مقامات سیاسی ونظامی ایالات متحده امریکا بارها با اطمینان گفته اند که هرگاه  ضرورت باشد، آنها برخواهند گشت. ترورالظواهری هم نمونه کوچکی ازاین بازگشت نیست؟

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۰۴۰۸

Copyright ©bamdaad 2022

 

 

روزنامه شرق  چاپ تهران در شماره امروز خود نوشت :

ایمن الظواهری، رهبر القاعده در مقر حکومت طالبان کشته شد

 

جراح چشم که در توهم زنده‌ کردن خلافت جهانی به سر می ‌برد، سرانجام کشته شد. حوالی صبح یکشنبه یک پهپاد امریکایی، ایمن الظواهری، رهبر شبکه تروریستی القاعده را که از سال ۲۰۱۱ ترسایی جانشین اسامه بن‌لادن شده بود، درخانه‌ ای چهار‌‌طبقه درمنطقه مرفه‌ نشین کابل به قتل رساند.

جو بایدن، رییس ‌جمهوری ایالات متحده، با گذشت دو روز از عملیات سیا، ضمن اعلام این خبر اطمینان داد این کشور اجازه نخواهد داد افغانستان تحت سلطه طالبان بار دیگر به پایگاهی برای حملات به سایر نقاط جهان تبدیل شود. از زمان حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بسیاری او را می ‌شناسند. الظواهری معمولا با عینکی بر چشم و لبخندی محو، در تصاویر در کنار اسامه بن‌لادن دیده می ‌شد. ایمن الظواهری در ۱۹ جون ۱۹۵۱ در قاهره، پایتخت مصر، به دنیا آمد. او در همان سنین پایین به یک شاخه‌ مذهبی افراطی از اسلام سنی پیوست که اعضای آن به دنبال سرنگونی دولت ‌های مصر و دیگر کشورهای عربی و برپایی حکومت اسلامی بودند. الظواهری در جوانی جراح‌ چشم بود و به صورت مرتب به کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه سفر می ‌کرد. در پی ترور انور سادات، رییس ‌جمهوری وقت مصر، به دست بنیادگرایان در سال ۱۹۸۱، او به همراه صدها عضو دیگر از جهاد اسلامی مصر دستگیر شد. در جریان محاکمه دسته ‌جمعی، الظواهری به‌ عنوان سرکرده متهمان ظاهر و فیلمی از او منتشر شد که در دادگاه می ‌گوید: « ما مسلمانانی هستیم که به دین خود معتقدیم. ما در تلاش برای ایجاد یک دولت اسلامی و جامعه اسلامی هستیم ». اگرچه الظواهری از دست ‌داشتن در ترور سادات تبریه شد، اما به حمل غیرقانونی اسلحه مجرم شناخته و به مدت سه سال محکوم شد.

‌پس از آزادی از زندان، به عربستان و بلافاصله پس از آن، به پشاور در پاکستان و بعدها به افغانستان رفت، جایی که در دوران حضور شوروی به‌ عنوان پزشک در آن کشور مشغول به کار بود و یک شاخه از جهاد اسلامی مصر را در آنجا تاسیس کرد. در جریان همین سفرها بود که با اسامه بن‌‌لادن و سایر شبه نظامیان عرب که برای کمک به شکست سربازان شوروی در افغانستان گرد‌هم آمده بودند، ملاقات کرد. الظواهری پس از ظهور مجدد جهاد اسلامی مصر در سال 1۱۹۹۳، رهبری آن را بر عهده گرفت و یکی از افراد کلیدی پشت مجموعه حملات این گروه علیه وزرای دولت مصر، از‌جمله عاطف صدقی، نخست ‌وزیر بود. زمانی که بن‌لادن القاعده را تاسیس کرد، الظواهری هم همراه او حضور داشت و گروه شبه ‌نظامی خود را در این سازمان جدید ادغام کرد.  فعالیت‌ های زیرزمینی او و گروهش، مهارت ‌های رزمی‌ و تجربه کار چریکی را به القاعده تزریق کرد و به این سازمان اجازه داد تا سلول‌های متمرکزی از اعضایش را سازماندهی کند و به اهدافی در سراسر جهان حمله ببرد.

نام ایمن الظواهری در فهرست ۱۰ رهبر خطرناک جهان قرار داشت. بر اساس گزارش‌ها، الظواهری در سال ۱۹۷۴ با عزا احمد ازدواج کرد. او از این پیوند چهار دختر و یک پسر داشت. گفته می ‌شود همسر، پسر و یک دختر ایمن الظواهری در یکی از حملات هوایی امریکا در سال ۲۰۰۱ کشته شدند.‌‌ پس از سال ‌ها سازماندهی بی‌ سروصدای مهاجمان انتحاری، تامین بودجه و برنامه ‌ریزی برای حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، الظواهری و مقامات ارشد القاعده اطمینان داشتند این سازمان قادر است از عملیات تعقیب بین‌المللی جان به در ببرد. پس از ۱۱ سپتامبر و در حالی که اسامه بن‌لادن تحت تعقیب قرار داشت، ایمن الظواهری رهبری القاعده را در منطقه مرزی میان افغانستان و پاکستان بازسازی کرد و مدیریت شاخه‌ های آن در عراق، یمن و شماری دیگر از کشورهای آسیایی را بر عهده گرفت. القاعده در ۲۰ سال گذشته حملات بی‌امانی را علیه دشمنان دور و نزدیک خود انجام داد و به اهدافی در بالی، مومباسا، ریاض، جاکارتا، استانبول، مادرید، لندن و دیگر شهرها حمله برد. با‌ این‌ حال، حمله تروریستی به لندن در سال ۲۰۰۵ ترسایی که منجر به کشته‌ شدن ۵۲ نفر شد، یکی از آخرین حملات ویرانگر القاعده در غرب بود، چرا‌ که از آن پس حملات ضد تروریستی موشکی و پهپادی توسط غرب، شبه‌ نظامیان بسیاری را که وابسته به القاعده بودند از بین برد و بخش‌هایی از شبکه این سازمان را تخریب کرد.

شناسایی و عملیات سیا

ایمن الظواهری، رهبر القاعده که امریکا برای سر او ۲۵ میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود، ظاهرا با حضور طالبان در قدرت به اندازه‌ای احساس امنیت کرده که حاضر شده بود به خانه ‌ای در کابل و در قلب پایتخت افغانستان نقل مکان کند. منابعی در کابل می ‌گویند خانه ‌ای که به آن حمله شد، در منطقه‌ ای در وزیر اکبر خان و در نزدیکی خانه سراج ‌الدین حقانی، وزیر امور داخله طالبان، قرار داشت. به گفته آنان، این خانه پیش از فرار اشرف غنی و سقوط نظام پیشین افغانستان، متعلق به فضل محمود فضلی، رییس دفتر اشرف غنی، بود و پس از آن در اختیار دستیار سراج ‌الدین حقانی قرار گرفت. حوالی ۶ صبح یکشنبه، الظواهری طبق عادت خود به بالکن این خانه آمد. بنا بر اطلاعات سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، او این کار را اغلب انجام می ‌داد. او در بالکن خانه ‌اش ایستاده بود که یک هواپیمای بدون سرنشین امریکایی دو موشک هلفایر را به سمت اش شلیک کرد. مکان دقیق ایمن الظواهری برای‌ سال ‌ها مشخص نبود، با این حال مقامات امریکایی در اوایل سال جاری ترسایی مطلع شده بودند که همسر او و سایر اعضای خانواده‌اش به ‌تازگی به خانه ‌ای امن در کابل نقل مکان کرده‌اند. از آن پس بود که سازمان ‌های اطلاعاتی امریکا به تعقیب نزدیک او پرداختند و ماه‌ های زیادی را صرف تایید هویت او کردند.

با این حال این مقام می ‌گوید که ظواهری را چندین نوبت و آن‌ هم برای مدت طولانی در بالکن خانه مذکور دیده و شناسایی کرده‌اند. مقام‌ های امریکایی می ‌گویند که این خانه را به صورت دقیق مطالعه و بررسی کردند تا بدون تهدید برای بقیه ساکنان و در شرایطی که خطر جان ‌باختن غیرنظامیان را به حداقل برسانند، بتوانند او را به قتل برسانند. مقام‌ های دفاعی و اطلاعاتی این طرح را در جون نهایی کردند و در اول جولای با استفاده از مدل دقیق اقامتگاه در کاخ سفید به جو بایدن ارایه دادند، الگویی مشابه عملیاتی که علیه بن‌لادن اجرایی شد. این مقام می ‌گوید که بایدن سوالات مفصلی درمورد ساختار، مسایل آب ‌و‌هوایی و خطر برای غیرنظامیان پرسید و سرانجام روز ۲۵ جولای و در‌حالی ‌که بایدن همچنان به ویروس کرونا مبتلا بود، تصمیم نهایی خود را در این زمینه اتخاذ کرد.‌این اتفاق مانند جلسه توجیهی روز ۲۸ اپریل ۲۰۱۱ که در آن باراک اوباما با تشکیل جلسه‌ ای با حضور معاونان، وزرا و مسوولان ارشد امنیتی در‌خصوص عملیات علیه بن‌لادن تصمیم گرفته بود، صورت گرفت. در آن زمان بایدن که معاون رییس ‌جمهوری بود نسبت به نتیجه‌ بخش ‌بودن این عملیات ابراز تردید کرده بود. او بعدها یادآور شد که خطرات اشتباه در آن عملیات زیاد بود، چرا‌که بن‌لادن به وضوح شناسایی نشده بود و ممکن بود به روابط امریکا و پاکستان ضربه بزند.‌این در حالی است که در‌خصوص ظواهری شرایط متفاوت بود. آن ‌طور که مقام ‌های امنیتی و اطلاعاتی امریکا گزارش داده‌اند، او به صورت کامل شناسایی شده بود و از سوی دیگر روابط طالبان با امریکا شباهتی به روابط امریکا و پاکستان ندارد. در پایان بحث روز ۲۵ جولای بایدن همان ‌طور که اوباما ۱۱ سال پیش انجام داده بود، از همه شرکت ‌کنندگان در این جلسه نظر پرسید. این مقام آگاه گفته است که همه حاضران اکیدا انجام این عملیات را توصیه کردند و در نهایت بایدن مجوز انجام آن ‌را صادر کرد.‌به نظر می ‌رسد این موشک‌ها از نوع هلفایرهای معمولی نبوده‌اند، چرا‌که تصاویر منتشر‌شده از ساختمان نشان می‌دهد که تنها چند پنجره در یک طبقه منفجر شده‌اند و به بقیه ساختمان آسیب چندانی نرسیده است. این در حالی است که این ‌گونه موشک ‌ها با مواد منفجره قوی که دارند، می ‌توانستند ساختمان را به صورت کامل ویران کنند. آن‌ طور که مقام آگاه امریکایی می ‌گوید، موشک استفاده‌ شده در این عملیات «جینسو پرنده» بوده که پیش ‌تر برای هدف قرار‌دادن بیش از نیمی از رهبران گروه‌های جهادی از سوی امریکا مورد استفاده قرار گرفته است. این اقدام از این نظر صورت گرفته تا نیروهای امریکایی از به حداقل رساندن آسیب به افراد غیرنظامی اطمینان حاصل کنند. مقام آگاه امریکایی بدون ارایه جزییات تاکید کرده که در این عملیات تنها الظواهری کشته شده و به دیگر اعضای خانواده او در آن ساختمان آسیبی وارد نشده است.‌مقامات رسمی امریکا می‌ گویند بدون ‌شک طالبان از حضور الظواهری در خاک افغانستان خبر داشته‌ اند. به گفته یک مقام ارشد اطلاعاتی ایالات متحده، خانه‌ ای که الظواهری با خانواده‌اش در آن زنده گی می ‌کرد، متعلق به یکی از دستیاران ارشد سراج ‌الدین حقانی، رهبر ارشد طالبان، بود. هم ‌زمان باید این نکته را به یاد داشت که این دولت طالبان بود که رهبران القاعده را در اواسط دهه ۹۰ ترسایی پذیرفت و به آنها اجازه داد حملات ۱۱ سپتامبر را در آنجا طراحی کنند. با این حال ممکن است یکی از اعضای طالبان، اطلاعات مربوط به حضور الظواهری و خانواده ‌اش را به ایالات متحده فروخته باشد.

سرنوشت القاعده و گزینه جانشینی

سرنوشت القاعده به این بستگی خواهد داشت که چه کسی جایگزین الظواهری شود. پس از چندین دهه حملات مستمر ایالات متحده امریکا و کشورهای غربی، افراد بسیاری باقی نمانده‌اند که واجد شرایط رهبری این سازمان باشند. کارشناسان گروه‌های افراطی می ‌گویند در میان این افراد، «سیف العدل» مصری از نامزدهای مهم برای جانشینی به شمار می ‌رود. مقامات غربی می ‌گویند با توجه به تجربه و جایگاه قابل احترام العدل درون سازمان القاعده، او پتانسیل بالایی برای جانشینی الظواهری دارد. با ‌این ‌حال، القاعده به‌ طور کلی با یک بحران جانشینی و آینده‌ای متزلزل روبه ‌روست، چرا‌که در فضای پس از ۱۱ سپتامبر، گروه‌‌های رقیب افراطی دیگری به وجود آمدند که در افغانستان حضوری فعال دارند. چارلز لیستر، کارشناس در زمینه شبکه‌ های افراطی، می ‌گوید امروزه ماهیت درگیری‌ها در سراسر خاورمیانه، افریقا و جنوب آسیا بیشتر به نفع سازمان‌ های جهادی متمرکز محلی است تا سازمان‌های متمرکز در سطح جهانی نظیر القاعده. سیف العدل که ظاهرا جدی ‌ترین گزینه جانشینی الظواهری محسوب می ‌شود، با نام اصلی «محمد صلاح ‌الدین زیدان»، سرهنگ پیاده‌ نظام سابق نیروی زمینی ارتش مصر و استاد سابق تخریب و مواد منفجره دانشکده افسری قاهره و یکی از اعضای بلندپایه القاعده است. او از سوی ایالات متحده متهم به دست ‌داشتن در بمب‌گذاری ۱۹۹۸ سفارت ایالات متحده است. از او به‌عنوان مهم ‌ترین و اولین گزینه برای جانشینی ایمن الظواهری برای رهبری القاعده یاد می‌ شود. بر اساس کیفرخواست، سیف العدل یکی از اعضای شورای القاعده و یکی از اعضای کمیته نظامی آن است. او به اعضای القاعده و جهاد اسلامی مصر در افغانستان، پاکستان، سودان و قبایل سومالیایی ضد سازمان ملل متحد، آموزش نظامی و اطلاعاتی ارایه کرده ‌است.

طالبان تحت فشار

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده امریکا، ساعاتی پس از سخنرانی جو بایدن که در آن مرگ ایمن‌ الظواهری در پی حمله هوایی نیروهای امریکایی در کابل را تایید کرد، با انتشار بیانیه‌ ای گفت طالبان با پناه ‌دادن به رهبر القاعده در کابل، به مردم افغانستان و جامعه جهانی خیانت کرده‌اند. بلینکن گفت: « طالبان با میزبانی ‌کردن و پناه‌ دادن به رهبر القاعده در کابل، توافق دوحه را کاملا نقض کرده‌اند. آنان به جهانیان اطمینان داده بودند که اجازه نمی ‌دهند تروریست‌ ها از خاک افغانستان برای تهدید امنیت کشورهای دیگر استفاده کنند». وزیر خارجه ایالات متحده تصریح کرد کشورش به حمایت از مردم افغانستان و دفاع و تقویت ارزش ‌های حقوق بشر در این کشور ادامه می ‌دهد. بلینکن گفت: « پس از مرگ الظواهری، جهان جای امن ‌تری است و ایالات متحده به اقدام‌ قاطعانه علیه کسانی که کشور، مردم، یا متحدان و شرکای ما را تهدید می ‌کنند، ادامه خواهد داد».

وزیر خارجه امریکا با اشاره به خروج امریکا از افغانستان گفت: « بایدن همان ‌طور که در آغار روند خروج به مردم امریکا قول داد که در حفاظت از منابع امریکا تردید نخواهد کرد، با کشتن الظواهری در کابل این تعهد را ثابت کرد. ما با عملیاتی که عدالت را در مورد ایمن‌ الظواهری اجرا کرد، به این تعهد عمل کردیم و در مواجهه با هرگونه تهدید در آینده نیز به این کار ادامه خواهیم داد.»

ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، دو‌شنبه ‌شب‌ با انتشار اطلاعیه ‌ای اعلام کرد نیروهای امریکایی صبح یکشنبه به خانه ‌ای در ناحیه شیرپور کابل حمله کردند. مجاهد این حمله را محکوم کرد و گفت امریکا توافق دوحه را نقض کرده است. طالبان پس از سخنرانی جو بایدن و تایید مرگ الظواهری در کابل، هیچ واکنشی نشان نداده‌اند.‌لیندسی گراهام، سناتور امریکایی، در توییتر نوشت: « الظواهری ممکن است در افغانستان کشته شده باشد، اما القاعده از بین نرفته است. برخلاف آنچه رییس ‌جمهوری بایدن می‌ گوید، توانایی ما برای مبارزه با تهدیدهای تروریستی فزاینده در افغانستان در حاشیه است. اردوگاه ‌های آموزشی القاعده در افغانستان مانند قبل از ۱۱ سپتامبر در حال ظهوراند».

این سناتور امریکایی هشدار داد که خروج فاجعه ‌بار دولت بایدن از افغانستان، باعث شد این کشور به پناهگاه امن تروریزم تبدیل شود و اتحاد طالبان و القاعده را تقویت کرد. او تاکید کرد حمله هوایی نیروهای امریکایی به محل زنده گی الظواهری در کابل نمی ‌تواند تمام خطری که امریکا را از سمت افغانستان تهدید می ‌کند، دفع کند.

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۰۳۰۸

Copyright ©bamdaad 2022

 

 

سـارا فـلانـدر

طی هفته دوم تا نهم سرطان سه نشست بین ‌المللی بسیار متفاوت برگزار شد. این «نشست»ها بیانگر شکاف رو به رشد جهانی است. خوبست نگاهی به آن ‌ها بیاندازیم، چه کسانی در آن‌ها شرکت کردند، و به ویژه این که چه نقشه ‌ای در سر دارند. دو تا از آن‌ها بر رودررويی و افزایش تنش نظامی متمرکز بودند . در مقابل آن، جریان نخست ( بریکس ) تمرکزش برهمکاری، توسعه پایدار و تجارت بود.

نشست سران بریکس
اولین نشست مصادف بود با ۱۴مین اجلاس سران بریکس که در روزهای دوم و سوم سرطان به صورت مجازی برگزار شد و چین ریاست جلسه را به عهده داشت.

بریکس اتحاد جمع کشورهای برازیل، روسیه، هند، چین، و افریقای جنوبی است. ۳ میلیارد نفر از مردم جهان، یعنی٪۴۰ جمعیت جهان در این پنج کشور زنده گی می‌ کنند، کشورهايی با نظام‌ های سیاسی و اقتصادی وسیعاً متفاوت. اما همه آن‌ها کشورهايی در حال توسعه هستند و همه گی سابق بر این مستعمره یا نومستعمره‌هايی بودند که از سوی کشورهای امپریالیستی بلوک (جی۷) غارت می شدند. مبارزات ضد استعماری و ضرورت همکاری، آنان را به هم پیوند داده است. تمرکز نشست سران کشورهای بریکس متوجه توسعه پایدار و ساختن جهانی با اقتصاد باز، حمایت از تجارت و گسترش همکاری بود. موضوع اصلی این نشست عبارت بود از: «مشارکت در عصر نوین توسعه جهانی.»

بریکس محل تبادل نظر خاصی است و پیش از هر اجلاس سالانه سران، ده‌ها جلسه برگزار می ‌کند. بریکس امسال ۷۰ کنفرانس و برنامه برگزار کرد و مسايلی در زمینه‌ های امنیت سیاسی، اقتصادی، تجارت، مالی، توسعه پایدار، سلامت همگانی، و نیز مبادلات بین‌المللی و فرهنگی را پوشش داده است. بریکس خود را متعهد به حفظ و تحکیم چند جانبه ‌گرايی می‌داند و با هر گونه برتری ‌طلبی مخالف است.

ارجنتین و ایران به تازه گی رسماً تقاضا کرده اند به گروه بریکس بپیوندند.

هشت کشور در حال توسعه دیگر نیز طی برگزاری جلساتی مراتب علاقمندی خود را ابراز داشته اند. جلسات گسترده از این قبیل را (بریکس+ ) می ‌نامند.

در بیانیه پایانی (بریکس) آمده است، علیرغم وجود پاندمی کوید-۱۹ و چالش‌های دیگر، کشورهای بریکس مشترکاً به حفظ همبستگی و تعمیق همکاری‌ها ادامه دادند.

کشورهای بریکس یک ‌سوم مواد غذايی جهان را تولید می ‌کنند. آن ‌ها خود را به انتقال تکنولوژی، همکاری در کشاورزی با دوام و توسعه روستايی، تامین امنیت غذايی، توسعه صنعتی، ارتباطات دیجیتال، توسعه زیرساخت‌ها و مراقبت‌های سلامت و توجه ویژه به افریقا، متعهد می ‌دانند.

در سال ۲۰۲۳ ترسایی افریقای جنوبی ریاست برگزاری پانزدهمین نشست سالانه سران بریکس را به عهده خواهد داشت. (بیانیه ۱۴- مین اجلاس سران بریکس، پکن)

گروه ۷ - پنجم تا هفتم سرطان
اجلاس سه روزه گروه ۷ (جی۷) از پنجم تا هفتم سرطان در قصر المایو، کرون، در ایالت باواریای ( بایرن ) المان برگزار شد. هدف بیان شده این اجلاس هماهنگی سیاست جهانی اقتصاد اعلام شده است.

رهبران کانادا، فرانسه، المان، ایتالیا، جاپان، انگلستان، ایالات متحده امریکا و نیز اتحادیه اروپايی در این نشست حضور داشتند. این‌ها کشورهايی هستند که مسوول چپاول و استعمار آسیا، افریقا و کشورهای امریکايی هستند. آنان باید برای جنایت علیه بومیان، به برده گی کشاندن مردم افریقا و دو جنگ ویرانگر جهانی در قرن بیستم، غرامت بپردازند.

موضوع اصلی این نشست سران قدرتمند ترین و ثروتمند ترین قدرت‌های امپریالیستی چگونگی تشدید تحریم‌ ها علیه روسیه و نیز ادامه جنگ در اوکرایین بود.

تقاضای جدید آن ‌ها این بود که کشورهای تولید کننده نفت با ایجاد سقف قیمت برای نفت، طلا و مواد نادرمعدنی روسیه همراه با ایجاد محدودیت‌ های جدید (انتقال) تکنولوژی موافقت کنند. این تقاضا احتمالاً با بی‌اعتنايی کشورهای در حال توسعه آسیا، افریقا و امریکای لاتین روبه ‌رو خواهد شد.

در حالی‌که اعضا دولت‌های ( جی۷ ) تنها ۱۰ درصد جمعیت جهان را تشکیل می ‌دهند، تولید ناخالص ملی آن ‌ها ۴۵ درصد مجموع جهانی است. این اقتصاد های قدرتمند به سود یک طبقه کوچک از صاحبان شرکت ها عمل می ‌کنند که کم‌ تر از ۱٪ جمعیت خود شان را شامل می ‌شود. آنچه این طبقه مالک را نگران می ‌کند این است که هر چند ثروت آنان در دستان تعداد هر چه کم‌ تری متمرکز شده است، موقعیت آنان از کنترول ۷۰٪ تولید ناخالص ملی در جهان در ۳۰ سال پیش تقلیل یافته است. چگونه باید وضعیت رو به افول خود را تقویت کنند، در حالی ‌که بحران اقتصاد سرمایه ‌داری، افزایش روزافزون بهای انرژی و تورم، بیش از پیش موجبات شکاف میان آنان را فراهم می‌ کند.

روزگار تسلط دلار و یورو به سر آمده است. تحمیل تحریم‌ های سخت علیه روسیه با بی ‌اعتنايی بیش ‌تر کشورهای جهان روبه ‌رو شد. تلاش ‌های تحریمی برای خفه کردن ۴۰ کشور دیگر سبب ایجاد اَشکال دیگری از مبادله شد. تجارت جهانی در حال استفاده از سبدی از ارزهاست که شامل روبل روسیه - بیش از همیشه، یوان چین و روپیه هند می ‌شود.

سیاست‌ مداران گروه ( جی ۷ ) یک بار دیگر با ژست سنگین روابط عمومی قول دادند مبلغ ۶۰۰ میلیارد دلار فایننس ظرف ۵ سال آینده به بخش خصوصی و عمومی در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در افریقا، به زیرساخت ‌ها اختصاص دهند. این اقدام در مقابل ابتکار چند تریلیون دلاری کمربند و جاده چین که در آن بیش از ۱۰۰ کشور مشارکت دارند، پیشنهاد شد.

اما این طرح ( جی ۷ )، موسوم به « مشارکت برای زیرساخت و سرمایه‌ گذاری جهانی» فقط تجدید همان قول ۶۰۰ میلیارد دلاری سال پیش بود. آن‌ها این طرح را سال ۲۰۲۱ ترسایی «بازسازی بهتر جهان» نامگذاری کرده بودند. در یک کنفرانس خبری روشن شد که قول سال پیش هرگز تصویب نشد.

سرنوشت این ماجرا هم شبیه قول‌های بایدن و سکوت کرکننده‌اش درباره طرح بسته دگرگون ساز «بازسازی بهتر» وی در برآوردن نیازها و ایجاد زیرساخت‌ های کشور در درون ایالات متحده امریکاست. هیچ کشوری ایده کمک امریکا به کشورهای در حال توسعه برای ایجاد زیرساخت‌ها را جدی نمی ‌گیرد، زیرا امریکا ده‌ها سال است که در کشور خود به ندرت به ساخت پروژه ‌های بزرگ زیرساختی دست زده است. صنایع نظامی ایالات متحده امریکا اشتیاق فراوانی به پروژه‌ های فوق سودآور در ساخت سیستم‌ های سلاح‌ های جدید، یا ساخت و نگهداری ۸۰۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان و نیز ساخت یک پایگاه جدید نظامی در پولند دارند.

نشست سران ناتو - هفتم تا نهم سرطان
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) امسال اجلاس سران خود را در مادرید برگزار کرد. ناتو اتحادیه تحت فرمان امریکاست، که در خدمت تقویت قدرت جهانی شرکت ‌های بزرگ ایالات متحده امریکا است. این سازمان در سال ۱۹۴۹ ترسایی با مشارکت ۱۲ کشور امپریالیستی اروپا، کانادا و ایالات متحده امریکا به منظور محاصره اتحاد شوروی و کشورهايی که پس از جنگ دوم جهانی در تلاش برای ساختن سوسیالزم در اروپای شرقی بودند، تشکیل شد.

پس از تخریب اتحاد شوروی این اتحادیه نظامی به سرعت به سراسر حوزه بالکان و شرق اروپا گسترش یافت و کشورهای سابقاً سوسیالیستی را به بند کشید. ناتو بازسازی اقتصاد خشن سرمایه ‌داری را به آن‌ها تحمیل کرد، مالکیت خصوصی در صنعت و مسکن را به اجرا گذاشت و پرداخت هزینه‌های سنگین مانورهای نظامی ماهانه برای پشتیبانی از جنگ ‌های امریکا در عراق و افغانستان را به گردن آن ‌ها گذاشت.

در این اجلاس ژنرال‌ها و سیاست ‌مداران بر سر یک تغییر اساسی در ناتو به توافق رسیدند، به طوری که دبیرکل ناتو، يِنس استولتنبرگ، آن ‌را « بزرگ ‌ترین بازبینی در سیاست بازدارنده گی و دفاعی پس از جنگ سرد» نامید.

ناتو در یک بیانیه مطبوعاتی با افتخار می ‌گوید: «از نزدیک ‌ترین شرکای ناتو فنلاند و سویدن دعوت شده است به این پیمان بپیوندند، این یک پیشرفت چشم‌گیر در امنیت اورو-آتلانتیک محسوب می‌ شود. ... به علاوه در مورد پشتیبانی درازمدت از اوکرایین از طریق تقویت یک بسته حمایتی همه‌ جانبه نیز توافق شد.»

ناخوشایندتر از همه این‌ که برای نخسین بار از استرالیا، جاپان، نیوزلند و جمهوری کوریا به عنوان «شرکای هندو- پاسیفیک» برای شرکت در اجلاس دعوت به عمل آمد. این دعوت بخشی از «طرح راهبردی ناتو» بود . یک طرح راهبردی ده ساله که علناً چین را یک تهدید تلقی می ‌کند: «اتحاد نزدیک بین چین و روسیه ارزش‌های غربی را تهدید می‌ کند.»

نشست ناتو بر«تحکیم نیروهای دفاعی، تقویت گروه‌های رزمی در بخش شرقی اتحادیه و افزایش تعداد نیروهای با آماده گی عالی» تأکید ورزید. تعداد نیروهای در حال آماده‌باش ناتو از رقم ۴۰.۰۰۰ کنونی به بیش از ۳۰۰.۰۰۰ افزایش خواهد یافت.

ایالات متحده امریکا ۲۰.۰۰۰ نیروی دیگر به اروپا اعزام خواهد کرد. در حال حاضر حدود ۱۰۰.۰۰۰ نیروی امریکايی در اروپا حضور دارند. این طرح شامل تقویت اعزام چرخشی نیروهای زرهی، هوايی، دفاع هوايی و نیروهای عملیات نظامی به منطقه بالتیک می ‌شود.

شایان توجه است که پیشینه میدانی ناتو در افزایش نیروهایش در عراق و افغانستان به طور فاجعه ‌باری ناموفق بوده است.

ارتش اوکرایین با آموزش ‌های ناتو از ۶.۰۰۰ نیروی آماده نبرد در سال ۲۰۱۴ ترسایی یعنی زمان کودتای امریکايی علیه دولت منتخب مردم اوکرایین، برحسب خلاصه گزارش سرویس تحقیق کنگره، به حدود ۱۵۰.۰۰۰ نفر در جون ۲۰۲۱ ترساییرسید. طی این زمان هزینه نظامی اوکرایین سه برابر شد.

ایالات متحده امریکا تانک ‌ها، خودروهای زرهی و سیستم توپخانه ‌ای اوکرایین را مدرنیزه کرد و تهیه کننده اصلی سخت ‌افزار نظامی، ادوات رادیويی، لاری ‌های حمل ‌ونقل نظامی و بیش از ۲۰۰ نفربر جاولین، و موشک‌های ضدتانک بود. بریتانیا، پولند و لیتوانی نیز به اوکرایین تسلیحات فرستادند.

حالا همین سربازان آموزش دیده اوکرایینی «آماده نبرد» خیلی سریع ‌تر از سربازان آموزش دیده ناتو در افغانستان، در حال شکست خوردن هستند. هیچ ارزیابی‌ ای در مورد شکست‌های جانانه در افغانستان یا شکست در اوکرایین به بحث گذاشته نشد.

نقشه بزرگ ناتو برای کشاندن روسیه به باتلاق اوکرایین و اعمال تحریم به منظور بی ‌ثبات کردن و ایجاد تورم شدید و کمبودها در روسیه، ضربه به مراتب شدید تری بر اعضای ناتو وارد آورد. این موضوع تنها موجبات شکست راه ‌حل‌ های نظامی دیگر را افزایش می ‌دهد.

با این حال، نشست سران ناتو خواهان افزایش درگیری نظامی در خاورمیانه، شمال افریقا و منطقه ساحل افریقا شد. ساحل از مراکش، الجزیره، لیبیا، مالی، نیجر، چاد و سودان تا اتیوپیا ادامه پیدا می‌ کند.

ناتو، به جای تهیه نقشه‌های توسعه افریقا، نقشه افزایش دخالت‌های نظامی و جنگ را در سر میپروراند.

تعمیق شکاف‌های جهانی
اتحادهای بین‌المللی جدیدی در حال شکل گرفتن است. روسای جمهور روسیه، ایران، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان، پنچ کشور شریک در حوزه دریای کاسپین ، در ۲۹ جون در ترکمنستان گرد هم آمدند تا در ششمین نشست سران این حوزه، به ویژه در بخش نفت و منابع گازی، همکاری‌ها را توسعه دهند. آنها متعهد شدند که ارتش‌های خارجی را از حوزه دریای خزر دور نگه دارند.

آنچه در مورد نشست ‌های ( جی۷) و ناتو روشن است، اینست که طبقه حاکم ایالات متحده امریکا به سرعت از جهانی ‌سازی اقتصادی (گلوبالیزاسیون) عقب ‌نشینی می ‌کند، زیرا دیگر در موقعيتی نيست که حرف خود را به کرسی بنشاند. اکنون دست به هر نوع کارشکنی می ‌زند تا در خطوط تغذیه اخلال ایجاد کند و به کمبودها دامن بزند. به اتفاق متحدین خود مشغول تشکیل پیمان‌های اقتصادی و نظامی کوچک‌ تر، خشن ‌تر و بی‌رحم ‌تر است. رکود و تورم ناشی از آن ممکن است همۀ برنامه‌های آنها را به هم بزند.

تظاهرات بزرگی که علیه نشست سران (جی۷) و ناتو برگزار شد، نشانه مقاومت روزافزون و ضروری توده‌های مردم است./ ورکرز ورلـد

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۵۰۷

Copyright ©bamdaad 2022

 

حکومت همه شمول دو تعبیر، دو برداشت

 

محمد ولی

امریکا و غرب حکومت همه شمول را به معنای برگشتاندن مفسدین دست پرورده ۲۰ ساله اش میداند که میتوان آنرا مفسد شمول نامید . دراین گروه از جهادی تا سیکولار و برگشته غرب شامل است وجه مشترک همه شان در فساد و دزدی نهفته است وگرنه از لحاظ فکری هردو از هم دور و دارای مصادیق متضاد اند که باحفظ دوری های فکری در قوس فساد دو سر یک معامله میباشند ولو به هر قوم وقبیله ای که وابستگی اتنیکی داشته باشند .

طالبان میگویند از همه اقوام کشور در تحریک شان نمایندگی میشود وانها در حاکمیت شریک اند لهذا حکومت سرپرست همه شول است ، میتوان این حکومت را طالب شمول گفت .

حل و فصل این دو برداشت متفاوت و جدا ازهم همان قصه زلف یار است که تا حشر میتوان ازآن سخن گفت ولی بی نتیجه.

حکومتی که بر معیار شایستگی ، درجه تحصیل ، تعهد و تخصص تشکیل نشود اکر مفسد شمول باشد یا طالب شمول نمیتواند از لحاظ ماهیت کاری و اجراییه وی منعکس کننده منافع اقوام و ملیت های کشور باشد لهذا همه شمول بودن مکانیکی حلال مشکل جاری در کشور نمیباشد .

ترکیب قومی ، ملیتی ، سمتی ، جنسیتی و سهمگیری سیاسی در حکومت وقتی میتواند معقول و مفید باشد که ماهیت ترکیبی آن همه شمول باشد .

طالبان میگویند ترکیب سیاسی در حکومت سرپرست ضرور نیست زیرا در جهان هر حزبی که حاکم میشود ( همیشه امریکا را بحیث نمونه یاد میکنند ) ترکیب حکومت را همان حزب تشکیل میدهد . قابل یادآوریست که احزاب سیاسی در کشورهای دیگر بر بنیاد انتخابات بقدرت میرسند و متکی به ارای مردم حاکمیت یگانه را در سطح مقامات میسازند یعنی دولت منتخب پست های کلیدی و سیاسی را تعلق به اعضایش میدهـد .دراین صورت حزب یا احزاب بازنده به آماده گی مجدد غرض رسیدن به قدرت میپردازند ازینرو تناقض میان ایشان به جنجال های قومی و ملیتی نمیرسد چون میدانند چگونه کار نمایند تا به قدرت برسند و این امیدواری وجود میداشته باشد. مجموعه این پروسه ها جامعه را درتب و تاب تحرکات سیاسی مسالمت امیز مصروف میدارد.

در افغانستان فعالیت احزاب سیاسی در حال انجماد درآورده شده است زیرا قانون اساسی وجود ندارد و تطبیق قانون احزاب در حالت التوا درآورده شده است . سقوط جمهوریت و به قدرت رسیدن طالبان طی یک عملیه نظامی که از ولسوالی ها و ولایات شروع و تا کابل رسید صورت گرفته است هنوز ارای مردم دراین مورد معلوم نیست گرچه طالبان پیروزی شانرا بِرگه ارای مردم میگویند ولی پروسیجر انتخابی و سنجش ارای مردم را نمیشود تابع یک عملیه نظامی دانست وآنرا تعبیر به ارای مردم نمود ارای که هنوز ابراز نشده است .

حکومت همه شمول را امریکا وسیله نفاق ها و تفرقه اندازی ها ساخته بود قدرت را بصورت پنجاه پنجاه تقسیم نموده بود و هریک از طرفین قدرت را بحیث وسیله دست خود حمایت میکرد و نمی گذاشت هیچ یک از طرفین مستقل عمل کنند ازاین جهت آن اصطلاح با همه ناکاره گی هایش دیگر نزد مردم چندان چسپ ندارد .

طوریکه بارها گفته ام باز نظرم را تکرار میکنم که یک حکومت ممثل وحدت ملی افغانها میتواند راه را برای جمع شدن مردم بدور حاکمیت هموار سازد زیرا در شرایط افغانستان که طی چهل سال حکومت ها از طرق نظامی یا مداخله خارجی ها شکل داده شده است اتحاد و همبستگی اقوام و ملیت های پیرو مذاهب جد اگانه با ترکیب جنسیتی آن عمقی نبوده مکانیکی و شکنند بوده است .ضرورت است تا مردم به پروسه های دموکراتیک عادت یابد و در قبال آن منافع خود را دریابد و اعتبار نماید .

در پروسه های نظامی یک امر طبیعی وجود دارد که برنده گان قدرت حاضر نمیشوند تا آنچه را با خون و زحمت بدست آورده اند دیگران را سهیم سازند این حالت برای آینده ازآن جهت مفید نیست که برنده گان قدرت اگر قانون بسازند یا انتخابات کنند به باخت خود حاضر نمیشوند اما اگر در وحله آغاز حکومت سازی قانونیت در نظر گرفته شده احزاب سیاسی ، شخصیتهای ملی موثر و جریانات مذهبی معتدل در یک مسیر واحد برای آینده سازی حرکت کنند میتوان گفت ملت آماده استفاده معقول از رای خود برای تعین حاکمان بعدی میباشند .

این پروسه در افغانستان زمانی بخوبی میتواند عملی گردد که سهم مفسدین زیر هر فشاری که باشد در آن وجود نداشته باشد و نیز هر گروهی که خواهان حضور درقدرت از راه اِعمال فشار نظامی یا پروسه های جنگی باشد مردود دانسته شوند زیرا ترکیب قدرت سیاسی بر بنیاد اتحادهای نظامی و جنگی نتیجه آن کودتاها و با یک بی رعایتی ساده در اجرای امور به جنگ ها و اغتشاشات می انجامد و کشور در تاب تکرارهای چهل ساله در می غلطد .

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۸۰۷

Copyright ©bamdaad 2022

 

در حاشیه رخدادهای نشست تهران :

متن کامل و رسمی بیانیه مشترک روسای جمهور ایران، روسیه و ترکیه



روسای جمهور:

۱ ـ وضعیت میدانی جاری در سوریه را مورد بحث قرار داده، آخرین تحولات پس از نشست مجازی سران در تاریخ ۱۱ سرطان ۱۳۹۹ را بررسی کرده و بار دیگر بر عزم خود برای تقویت هماهنگی های سه جانبه بر اساس توافقات فی مابین و نتیجه گیر های نشست های وزرای خارجه و کارشناسان ارشد تصریح نمودند. همچنین آخرین تحولات بین المللی و منطقه ای را بررسی کرده و بر نقش پیشتاز روند آستانه در حل و فصل مسالمت آمیز بحران سوریه تاکید کردند؛
۲ـ بر تعهد تزلزل ­ناپذیر خود به حاکمیت، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی جمهوری عربی سوریه و همچنین به اهداف و اصول منشورسازمان ملل متحد تاکید و تصریح کردند که این اصول باید مورد احترام همه گان بوده و هیچ اقدامی، فارغ از عاملان آن، نباید این اصول را تضعیف نماید؛
۳ ـ  عزم خود را برای ادامه همکاری برای مبارزه با تروریزم در همه اشکال و مظاهر ابراز کردند. افزایش حضور و فعالیت گروه‌های تروریستی و گروه‌های وابسته به آن‌ها با نام‌ های گوناگون در مناطق مختلف سوریه، از جمله حملاتی که تاسیسات غیرنظامی را هدف قرار داده و منجر به تلفات جانی بی ‌گناهان می‌ شود را محکوم نمودند. بر ضرورت اجرای کامل تمامی تمهیدات مربوط به شمال سوریه تاکید کردند؛
۴ ـ در این راستا تمامی تلاش­ها برای ایجاد واقعیات جدید میدانی به بهانه مبارزه با تروریزم، از جمله ابتکارات غیرمشروع خودمختاری را مردود دانسته، و عزم خود را برای مقابله با دستور کارهای جدایی طلبانه که با هدف تضعیف حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه و نیز تهدید علیه امنیت ملی کشورهای همسایه از طریق حملات و نفوذهای فرامرزی صورت می گیرد را ابراز نمودند؛
۵ ـ شرایط شمال سوریه را بررسی و تاکید کردند که دستیابی به امنیت و ثبات در منطقه تنها در سایه حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی این کشور ممکن است و بدین منظور تصمیم گرفتند تلاش­های خود را هماهنگ نمایند. مخالفت خود را با تصرف و انتقال غیرقانونی نفت و درآمدهای حاصل از فروش آن که متعلق به سوریه است ابراز کردند؛
۶ ـ  بار دیگر بر عزم خود مبنی بر تداوم همکاری­ های جاری به منظور نابودی نهایی تمامی افراد، گروه‌ها، تشکل­ها و موجودیت­های تروریستی تاکید کردند و بر طبق حقوق بین‌الملل بشردوستانه، خواستار محافظت از غیرنظامیان و زیرساخت­های غیرنظامی شدند؛
۷ ـ  اوضاع منطقه کاهش تنش ادلب را به تفصیل مورد بررسی قرار داده و بر لزوم حفظ آرامش در میدان با اجرای کامل تمامی توافقات مرتبط با ادلب تاکید کردند. از حضور و فعالیت­ های گروه­های تروریستی که غیرنظامیان داخل و خارج از منطقه کاهش تنش ادلب را تهدید می کند، ابراز نگرانی جدی کردند. توافق نمودند که تلاش‌ های بیشتری برای اطمینان از عادی ‌سازی پایدار اوضاع در منطقه کاهش تنش ادلب و اطراف آن، از جمله وضعیت انسانی صورت دهند؛
۸ ـ  نگرانی عمیق خود را نسبت به شرایط انسانی در سوریه ابراز نموده و کلیه تحریم­های یک­ جانبه که مغایر با حقوق بین المللی، حقوق بین الملل بشردوستانه و منشور سازمان ملل متحد هستند، از جمله اقدامات تبعیض آمیز از طریق صدور معافیت­ها برای مناطق خاص که می تواند با کمک به دستور کارهای جدایی طلبانه، موجب تجزیه این کشور گردد را مردود دانستند. در این راستا، از جامعه بین المللی بویژه سازمان ملل متحد و آژانس­های بشردوستانه آن و سایر نهادهای بین المللی دولتی و غیردولتی خواستند بدور از تبعیض، سیاسی کاری و پیش شرط، کمک­های خود را با شفافیت بیشتر به تمام سوری­ها افزایش دهند؛
۹ ـ بار دیگر بر این عقیده خود تصریح کردند که منازعه سوریه هیچ راه‌ حل نظامی نداشته و تنها از طریق روند سیاسی سوری ـ سوری با تسهیل ­گری سازمان ملل متحد مطابق قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل منحد قابل حل و فصل خواهد بود. در این راستا، بر نقش مهم کمیته قانون اساسی که تشکیل آن حاصل مشارکت مسلم ضامنین آستانه و اجرای تصمیمات کنگره گفتگوی ملی سوریه در سوچی است، تاکید کردند. بر آماده گی خود جهت حمایت از کار کمیته از طریق تعامل مستمر با اعضای آن و فرستاده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد در امور سوریه، گیر اُ. پدرسون به عنوان تسهیل ‌گر برای اطمینان از عملکرد پایدار و موثر نشست های بعدی کمیته مجدداً تاکید نمودند. این عقیده را ابراز کردند که کمیته در کار خود باید به قواعد مرجع و اصول آیین کار احترام بگذارد تا بتواند ماموریت خویش در جهت تهیه و تدوین اصلاحات قانون اساسی برای تصویب مردمی و همچنین دستیابی به پیشرفت در کار خود را با روحیه مصالحه و تعامل سازنده و بدون دخالت خارجی و زمان بندی های تحمیلی خارجی با هدف دستیابی به توافق عمومی اعضا به پیش ببرد. بیان کردند که فعالیت کمیته قانون اساسی باید عاری از هر گونه مانع لوژیستیک و اداری صورت پذیرد؛
۱۰ ـ  برعزم خود مبنی بر تداوم عملیات آزاد سازی متقابل بازداشت شده گان/ربوده شده گان در چارچوب کارگروه ذیربط در روند آستانه تصریح کردند. تاکید نمودند که این کارگروه سازوکار منحصر به فردی است که در اعتماد سازی بین طرف­ های سوری، موثربوده و وجود آن ضروری است و نیز تصمیم گرفتند اقداماتی برای تداوم تلاش ها برای آزادی بازداشت­ شده گان و ربوده شده گان و افزایش دامنه عملیات­ها مطابق با دستورکار کارگروه برای تحویل پیکرها و شناسایی مفقودین اتخاذ کنند؛
۱۱ـ  ضمن تصریح بر برخورداری پناهجویان و آواره گان داخلی از حق بازگشت و حق حمایت، بر لزوم تسهیل بازگشت داوطلبانه و ایمن آنان به اقامتگاه­ های اصلی خود در سوریه تاکید کردند. در این راستا، از جامعه بین المللی خواستند به منظور استقرار مجدد و بازگشت آنان به زنده گی عادی، کمک­ های مناسب ارایه داده و مسوولیت بیشتری در راستای مشارکت در تقویت کمک رسانی به سوریه از جمله توسعه طرح ­های بازیابی اولیه شامل زیرساخت­های اساسی به ویژه آب، برق، بهداشت، درمان، آموزش، مدارس، بیمارستان­ها و … و مین زدایی انسان ­دوستانه را بر حسب حقوق بین الملل بشردوستانه عهده‌دار شوند؛
۱۲ ـ تداوم حملات نظامی رژیم صهیونیستی به سوریه از جمله به زیرساخت های غیرنظامی را محکوم کردند. این حملات را ناقض حقوق بین الملل، حقوق بین الملل بشردوستانه و حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه و همچنین بی ثبات کننده و تشدید کننده تنش در منطقه تلقی کردند.بر لزوم تبعیت از تصمیمات حقوقی شناخته شده بین‌المللی از جمله مفاد قطعنامه‌های ذیربط سازمان ملل متحد در رد اشغال گولان سوریه بویژه قطعنامه های ۲۴۲ و ۴۹۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد که تمامی تصمیمات و اقدامات اتخاذ شده توسط رژیم صهیونیستی در این رابطه را باطل و بدون اثر قانونی در نظر گرفته است، تاکید کردند؛
۱۳ - علاوه بر موضوع سوریه، بر قصد خود مبنی بر تقویت هماهنگی‌های سه جانبه در عرصه های مختلف به منظور افزایش همکاری ­های مشترک سیاسی و اقتصادی تاکید کردند؛
۱۴ ـ توافق کردند نماینده گان خود را مکلف نمایند تا نوزدهمین نشست بین المللی سوریه در چارچوب روند آستانه را تا پایان سال ۲۰۲۲ برگزار کنند؛
۱۵ ـ تصمیم گرفتند که نشست آتی سه‌ جانبه سران روند آستانه را به دعوت رییس جمهور فدراسیون روسیه جناب آقای ولادیمیر پوتین در اولین فرصت ممکن در فدراسیون روسیه برگزار نمایند؛
۱۶ ـ روسای جمهور فدراسیون روسیه و جمهوری ترکیه مراتب تشکر صمیمانه خود را به رییس جمهوری اسلامی ایران جناب آقای سید ابراهیم رییسی به منظور میزبانی کریمانه نشست سه جانبه سران روند آستانه در تهران ابراز کردند.

منبع : مجله هفته

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۰۰۷

Copyright ©bamdaad 2022