مردم مولداویا نمی خواهند برده ناتو شوند

 

بیش از یک سال و نیم از به قدرت رسیدن مایا ساندو، رییس جمهور مولداویا * طرفدار غرب، با شعار رساندن سطح زنده گی مردم این کشور به «معیارهای اروپا» می گذرد. ایگور دودون، رییس جمهور پیشین مولداویا، به مدت چهار سال با وجود کارشکنی های غرب، در همکاری نزدیک با روسیه، موفق شد اقتصاد این کشور را تا حدودی سرو سامان بدهد.

دور قبلی انتخابات مولداویا، با دخالت اتحادیه اروپا و با تقلب، به دور دوم کشیده شد و سرانجام با بسیج بیشتر شهروندان رومانیایی و دادن پاسپورت مولداویا به آن‌ها، در رای گیری دور دوم انتخاباتی، مایا سوندای طرفدار امریکا، با در صد کمی ایگور دودون را به عقب راند و رییس جمهور شد.

رییس جمهور جدید در اولین گام خود کلیه روابط اقتصادی مولداویا را با روسیه لغو کرد و دست کشورهای غربی را برای « تغییر برنامه های اقتصادی» باز گذاشت. در نتیجه پس از یک سال و اندی اقتصاد این کشور رو به ویرانی گذاشت و تورم تا ۱۲ در صد بالا رفت.

در ارتباط با وضعیت فاجعه بار اقتصادی و خرید سلاح های مدرن از غرب، به بهانه «مقاومت در برابر تهدید روسیه»، حزب کمونیست این کشور همراه با حزب جنبش سیاسی اجتماعی برابری « شور»، دعوت به اعتصاب و راه پیمایی کردند. سرانجام، روز ۱۳ جون، هزاران نفر در پایتخت مولداویا، با در دست داشتن « دیگ ها و پریپان های خالی» به خیابان‌ها آمدند. هدف از چنین اقدامی جلب توجه مقامات این کشور به وجود فقر و کمبود ضروری ترین مواد غذایی بود. تظاهر کننده گان با کوبیدن قاشق بر ظروف غذا، شعار دادند: « نه به افزایش قیمت ها »، «استعفا استعفا !» و «انتخابات زود هنگام». خود را به محل پارلمان رساندند و ظرف های خالی را روی پله ها ساختمان گذاشتند.‌

در ادامه تظاهرات دیانا کرامان، عضو حزب کمونیست و نماینده پارلمان مولداویا در سخنانی گفت: «این روزها به ـ لطف مدیریت دولت ـ کنونی، تنها ظرف های خالی و بدون غذا برای ما بجای مانده است. حکومت ما را به جایی رسانده است که نه چیزی برای سیر کردن شکم فرزندانمان داریم و نه پولی برای خرید مواد غذایی. تا به حال نیز به اشکال مختلف هر چه زبان به اعتراض گشوده ایم، گوشی برای شنیدن دردهای مردم نبوده است. به همین سبب روانه خیابان ها شدیم تا نشان دهیم که شهروندان کشور را به چه تنگناهایی کشانده اند. خواه ناخواه ما شما را وادار به استعفا خواهیم کرد و باید برگردید به همان جایی که شما را فرستاده اند.» *

در بخش دیگری از سخنرانی‌ها مارینا تاوبر، نماینده پارلمان و عضو رهبری حزب«شور» (برابری) اظهار داشت:« ما در شرایطی زنده گی می‌ کنیم که فقر و بی پولی در جامعه روز به روز حادتر می ‌شود و حتا باز کردن یخچال هایمان دیگر ضرورتی ندارد. بحران های اقتصادی و اجتماعی رو به افزایش است و حزب PAS (عمل و انسجام) حاکم به رهبری مایا ساندو، قوانینی را در دستور کار مجلس می‌ گذارد که هیچ سنخیتی با بهبود کیفی زنده گی شهروندان ندارد».

شرکت کننده گان در مراسم اظهار می داشتند، « وعده ‌های شیرین» قبل از انتخابات حزب حاکم دیگر غیرقابل تحمل است و تنها راه برون رفت از بن‌ بست های بوجود آمده و بقای کشور سرنگونی حاکمان وابسته به غرب می باشد.

قیمت های مواد غذایی، حتا در مقایسه با ماه گذشته ۲.۵ در صد افزایش یافته است. محصولات غیرخوراکی ۲.۴۸ و قیمت مواد سوخت اتومبیل ها رقم ۱۷،۵ در صد را نشان می دهد. این در حالی است که تورم فعلی نسبت به سال ۱۹۹۹ ترسایی به میزان ۵۳.۶ درصد بالا رفته است.

با تشدید بحران اقتصادی در جمهوری مولداویا، مقامات با اظهارات بلند پروازانه و از مردم میخواهند تا هر چه بیشتر از مصرف روزانه خود کاسته و با صرفه جویی هرچه بیشتر از گاز و برق به «اقتصاد کشور کمک کنند »!

یادآوری می شود، طی سال های گذشته، شخصیت‌ها و احزاب سیاسی مولداویا افتادن این کشور را به سراشیبی مخرب سیاست‌های غرب و عواقب ایجاد بحران های اقتصادی و سیاسی را به روشنی مطرح کرده بودند.

مولداویا از نظر سوق الجیشی در منطقه ای قرار دارد که با یک فاصله کوتاه، از طریق رود خانه‌ دانوب، به دریای سیاه و به بندر با اهمیت «اودسا » متصل می شود. از همین روی ایالات متحده امریکا و بریتانیا طی سال‌های اخیر کوشش کرده‌اند تا بر این منطقه حاکم شده و با ایجاد پایگاه نظامی و ارسال اسلحه پشت جبهه اوکرایین را مستحکم کنند. نتیجه چنین سیاستی است که اقتصاد مولداویا ویران شده و جامعه نیز به مرحله انفجاری رسیده است. اهمیت دیگر این باریکه، حضور نیروهای حافظ صلح روسیه است که از سال ۱۹۹۲ ترسایی تا به حال در استان پریدنسترویه، در مولداویا مستقر می‌ باشند. با روی کار آمدن ساندو غرب برآن است تا نیروهای نظامی روسیه را از این منطقه بیرون کند.

امریکا و بریتانیا، همراه با اتحادیه اروپا، تلاش دارند تا اوکرایین، گرجستان و مولداویا را وارد اتحادیه اروپا** کرده و حلقه محاصره روسیه را کامل کنند. درجریان رویدادهای اوکرایین غرب کلیه رسانه های خبری روسیه را در این کشور مسدود کرد. /پراودا

 

*مایا ساندو، اهل رومانیاست و تابعیت امریکا را نیز دارد.

 

**امروز اتحادیه اروپا در زیر فشار شدید امریکا باب مذاکره را بامولداویا باز نمود. البته بیشتر مردم در کشور های اروپایی از جمله در اتریش ، سلواک ، بلغاریا ، سلوانیا و... مخالف پذیرش اعضای جدید به اتحادیه اروپا میباشند.

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۴۰۶

Copyright ©bamdaad 2022

 

آیا جنبش صلح هنوز باید با ناتـو مخالفت کند؟

 

جان وُیچیک

در گزارش‌های خبری این روزها به ناتو( بازوی جهانی پنتاگون ) به دلیل نقش اش در جنگ اوکرایین، اشاره می‌ شود. هم ‌اکنون میلیون ‌ها نفر در امریکا ناتو را راهکاری می ‌دانند که می ‌تواند جنگ اوکرایین را پایان دهـد و صلح به ارمغان آورد. این برداشت نادرست ناشی از بمباران تبلیغاتی شبانه‌ روزی بی ‌سابقه ‌ایست که مردم امریکا در معرض آن قرار دارند. هرچند گسترش ناتو در سراسر اروپا بسیار نزدیک به مرزهای روسیه شده و به‌ واقع به مرزهای روسیه رسیده است، کمتر به گسترش این پیمان نظامی در بقیهه جهان توجه می ‌شود. پرسش اساسی که باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا گسترش ناتو و سرازیر کردن بی ‌وقفه جنگ‌افزار در جنگ اوکرایین و سایر جنگ ‌ها در جهان، در مسیر دستیابی به صلح جهانی است؟

این روزها به جنگ‌ های دیگری که اکنون در فلسطین، سوریه، یمن، و سومالیا ادامه دارد، کمتر از جنگ اوکرایین پرداخته می ‌شود. ناتوی خطرناک اتمی در هر کدام از این جنگ‌ها فعال است. ناتو صرفاً کمیته ‌ای نیست که دفتری در خیابانی باصفا در بروکسل داشته باشد. ناتو در اساس دنباله پنتاگون است ، ابزار جهانی تا دندان مسلح و دارای سلاح‌های هسته ‌یی است که سیاست‌های امپریالیزم امریکا را علیه ملت‌های دیگر به پیش می ‌برد.

از زمان شکل ‌گیری ناتو پس از جنگ جهانی دوم (اپریل ۱۹۴۹ ترسایی )، جنبش‌های صلح در امریکا و در سراسر اروپا با گسترش آن مخالفت کرده‌اند. امروزه، با وجود تلاش‌ های برخی برای خارج کردن جنبش‌های صلح از مسیر اصلی ‌شان، ضروری است که این مخالفت‌ها با ناتو ادامه یابد.

شاید در پوشش‌های خبری رسانه‌ های شرکتی نتوان تشخیص داد که هنوز هم جنبش صلحی هرچند کوچک ( و در کشورهایی مانند ایالات متحده امریکا چند پاره و در جاهای دیگر رو به رشد ) وجود دارد که در مخالفت با جنگ مبارزه و ایستاده گی می ‌کند. مدت مدیدی است که کمبود جنبش صلحی پویا و سرزنده در سراسر جهان احساس می ‌شود. از هنگامی که پنتاگون در دهه ۱۹۹۰ از طریق ناتو تصمیم گرفت نسل جدیدی از موشک‌های هسته ‌یی را در اروپا مستقر کند، نیاز به چنین جنبش صلحی به طور چشمگیری افزایش یافت. این تصمیم بخشی از ادعای پنتاگون بود مبنی بر اینکه برای حفظ دموکراسی، سامانه دفاع موشکی که سال‌ها در دست طراحی و تولید بود، لازم است. پنتاگون می ‌گفت که دیگر تضمین « نابودی قطعی متقابل » [در زمان جنگ سرد سابق] در کار نیست [که دنیا را امن نگه دارد]. امریکا سامانه‌ ای می ‌خواست که با آن بتواند در برابر هر حمله موشکی هسته ‌یی دفاع کند. بنابراین، موشک‌های جدیدی را در اروپا مستقر می ‌کرد که بتوانند چنین وظیفه ‌ای را انجام دهند. پیش از آن، جهان برای جلوگیری از جنگ هسته ‌یی بین ایالات متحده امریکا و اتحاد شوروی بر ترس از « نابودی قطعی متقابل » تکیه می ‌کرد. حالا ظاهراً فرض بر این بود که کارایی این نسل از موشک ‌های امریکا می ‌تواند از پس چنین وظیفه‌ای برآید. پنتاگون ( از طریق ناتو) هم ‌زمان با استقرار موشک‌های هسته ‌یی به‌اصطلاح «حافظ صلح » در اروپا، نخستین دور گسترش جنگ‌ افزارهای هسته ‌یی‌اش پس از پایان جنگ سرد را آغاز کرد، که قبلاً قول داده بود هرگز چنین نخواهد کرد. برآمد این دور جدید گسترش ناتو خیلی زود در بمباران و نابودی یوگسلاویا از سوی این پیمان نظامی دیده شد.

این اقدام نظامی ناتو پایان رسمی آن دنیای جدید سرشار از صلح و شادمانی بود که قرار بود پس از برچیده شدن دولت‌ های سوسیالیستی در اروپا و برقراری «صلح امریکایی » از طریق پنتاگون و ناتو آغاز شود. در عوض، برای اروپا، بمباران نظامی یوگسلاویا آغاز دوره نظامی ‌تر شده‌ای از تنش و درگیری و جنگ بود، چیزی که اروپا از سال ۱۹۴۵ترسایی(پایان جنگ جهانی دوم ) تا آن زمان به خود ندیده بود. با این اقدام، نزدیک به ۵۰ سال صلح در اروپا پایان یافت، صلحی که کشورهای سوسیالیستی دنبال می ‌کردند، و صلحی که دیرپایی آن در سراسر تاریخ آن قاره دیده نشده بود.

تازش صلح

جنبش‌ های صلح در امریکا در واقع از سال‌های دهه ۱۹۵۰ ترسایی و در برابر تهدیدهای پنتاگون، یعنی در مخالفت با آزمایش بمب‌های هسته ‌یی عظیم در آسمان، آزمایش بمب‌هایی که هزار بار نیرومندتر از بمب‌هایی بودند که روی هیروشیما و ناکازاکی انداخته شدند، به حرکت درآمدند.

زنان نقش برجسته ‌ای در این جنبش‌ ها داشتند، همان‌ طور که در یکی از فیلم ‌های مشهور هالیوود به نام « آن ‌طور که بودیم » با بازیگری باربارا استرایزند دیده می ‌شد. در زمانی که دانش ‌آموزان امریکایی برای محافظت از خود در برابر موشک‌های هسته ‌یی خیالی اتحاد شوروی در کلاس‌های درس در زیر میزهای خود مخفی می ‌شدند، زنان در سراسر امریکا برای پایان دادن به پیامدهای زیان ‌بار آزمایش بمب‌های هسته ‌یی و تابش‌های رادیواکتیف بر روی فرزندانشان مبارزه می‌ کردند. آنها به شیر پرتوزده هسته ‌یی که بسیاری از کودکان و نوزادان امریکا می ‌نوشیدند «نه » گفتند. همین سازمان ‌دهی نیروهای صلح بود که اقدام‌های مرگ‌ بار پنتاگون را در آن روزها مهار کرد.

از آن زمان به بعد، جنبش‌های صلح همواره برای پیکار عادلانه ‌شان در راه صلح و عدالت، چه در مبارزه برای پایان دادن به جنگ ‌های استعماری و سلطه در امریکای لاتین، چه جنگ ‌های کوریا و ویتنام، یا جنگ‌های بی‌ شمار دیگر، به میدان آمدند.

هم در امریکا و هم در دیگر نقاط جهان جنبش ضد جنگ ‌افزارهای هسته ‌یی همواره یکی از نیرومند ترین و مهم‌ ترین جریان‌های جنبش صلح بوده است. برای رویارویی با خطرهای ناشی از سودجویی امروزی پنتاگون و ناتو، این جنبش باید بار دیگر به صورت فزاینده‌ای رشد کند.

امروزه گفته می‌شود که جنبش صلح در امریکا برای خیزش دوباره‌اش با مشکل روبه‌ رو است. ولی اگر تاریخ راهنمای ما باشد، باید گفت که دیر یا زود جنبش صلح امریکا رشد خواهد کرد و دست در دست جنبش بین‌المللی صلحی که در سراسر جهان در برابر ناتو برخاسته است، خواهد گذاشت. واشنگتن، پایتخت امریکا، و خود کاخ سفید، پیش از این محل تظاهرات شدید بر ضد جنگ به رهبری گروه‌هایی مانند کُد پینک (CodePink) بوده است. این جنبش‌ها به ‌درستی نقش ناتو در کشاندن جهان به این جنگ هدف گرفته‌اند.

چرا مخالفت با ناتو مهم است؟

چرا لازم است که نیروهای صلح امروز نقش ناتو در جنگ اوکرایین و دیگر جنگ ‌ها، و طرح ناتو برای گسترش قلمرو عملش در سراسر جهان را به چالش بکشند؟

پاسخ آن است که این پیمان نظامی، امروزه به همان اندازه پیگیر نظامیگری، جنگ، و سودورزی سازنده گان جنگ‌افزار است که در زمان اعتراض‌های نخستین علیه بمب هسته ‌یی بود. اکنون وضعیت حتا بدتر هم شده است، زیرا ناتو به سلاح‌های هسته ‌یی بسیار قوی ‌تر و خطرناک ‌تر از آن زمان دست یافته است.

در پایان جنگ سرد، پیمان وارسا که پیمان دفاعی کشورهای سوسیالیستی بود، برچیده شد. ولی در مقابل، در واشنگتن به‌ جای اقدام برای برچیدن ناتو و برپایی آرایش امنیتی جدیدی که همه اروپا را در بر گیرد تا ساختمان نظم جهانی به‌ راستی نوین و صلح ‌آمیزی آغاز شود، تصمیم به حفظ و افزایش توانمندی ناتو گرفته شد.

ناتو نه ‌تنها حفظ شد، بلکه طی موج‌ های سونامی ‌وار پی ‌درپی در طول سال‌ها ( از سال‌های پایانی دهه ۱۹۹۰ترسایی تا امروز ) گسترش یافت. جنبش‌ های صلح در همه ‌جا با چنین گسترشی مخالف بودند چون به معنای استقرار جنگ ‌افزارهای خطرناک ‌تر بود. این گسترش به معنای وارد کردن کشورهای هرچه بیشتر به پیمانی مسلح به جنگ ‌افزارهای هسته ‌یی زیر کنترول پنتاگون بود.

هنگامی که دلیل ادعایی ضرورت وجود ناتو (یعنی محافظت در برابر حمله اتحاد شوروی، که هرگز صورت نگرفت) از میان رفت، پنتاگون تصمیم گرفت که در موقعیت ممتازی قرار گرفته است که یک ‌تنه بتازد و ستیز خود را برای تحمیل هدف ‌های امپریالیستی در همه‌ جا، حتا در خارج از اروپا، افزایش دهد. در سال ۲۰۰۱ ترسایی کشورهای اروپایی در زیر چتر ناتو به جنگ امریکا علیه افغانستان، کشوری دوردست از اروپا، پیوستند. این اقدام کشورهای اروپایی در اساس اعلام این موضع بود که ناتو اکنون پیمانی جهانی است که با نظارت و کنترول پنتاگون و ایالات متحده امریکا اداره می‌ شود. این روزها درباره جایگاه ناتو در دفاع از حق حاکمیت اوکرایین و سایر کشورها بسیار سخن گفته می ‌شود، ولی واقعیت این است که ناتو با تعیین میزان بودجه نظامی هر کشور عضو (۲درصد تولید ناخالص ملی)، اغلب به هزینه کاهش رفاه اجتماعی و نیازهای زیرساختی آن کشورها، به حق حاکمیت این کشورها خدشه وارد می ‌کند. همچنین، کشورهای عضو موظف ‌اند مرزهای خود را به روی تردد جنگ ‌افزارهای سنگین یا استقرار موشک‌ های هسته ‌یی در خاک خود بازنگه دارند. گسترش قلمرو عمل تا مرزهای روسیه، پایان برنامه‌های ناتو نیست. در نشست اخیر ناتو، روشن شد که هدف بعدی ناتو چین است. سران کشورهای عضو ناتو در آن نشست در این باره صحبت کردند که چگونه این پیمان نظامی را به سمت اقیانوس آرام می ‌کشانند تا چین را که از نظر آنان قدرتی متخاصم است، «مهار» کنند. افزون بر حرکت‌ های برنامه‌ ریزی شده علیه چین، ناتو در امریکای لاتین و آفریقا نیز در تلاش برای «حفاظت از دموکراسی » است.

جایی برای خطا نیست

از ناتو با چنین تاریخی که دارد و مسیری که در پیش گرفته است، نباید انتظار داشت که برای مردمی که در اوکرایین رنج می ‌برند و می‌ میرند رهاورد خیری داشته باشد. مسیری که چشم ‌انداز آن تجهیز و گسیل سرباز بیشتر، جنگ ‌افزار بیشتر، و جنگ بیشتر است، نمی ‌تواند برای این بحران چاره ‌ساز باشد.

آتش ‌بس و پس از آن خروج نیروهای روسیه، و سپس گفت ‌وگو پیرامون ضمانت ‌های امنیتی جدید تنها راه برون ‌رفت از بحران جنگ در اوکرایین است. هر مسیر دیگری، به ویژه مسیری که پنتاگون و ناتو می ‌روند، فقط به جنگ بیشتر و کشتار بیشتر خواهد انجامید.

شاید بزرگ ‌ترین خطر ادامه مسیر ناتوی مسلح به جنگ ‌افزار هسته‌ یی این باشد که سرانجام و در نهایت به جنگ هسته‌ یی تصورناپذیری کشانده شود. نزدیک به ۲۰هزار بمب هسته ‌یی در جهان وجود دارد که هر کدام از آنها از بمب‌ هایی که هیروشیما و ناکازاکی را ویران کردند، نیرومندتر است. با توجه به چنین خطری، چگونه ممکن است کسی خواهان ادامه گسترش ناتو در جهان باشد؟

گسترش ناتو چیزی است که جنبش صلح همواره و در شرایط کنونی جنگ در اوکرایین و جاهای دیگر با آن مخالفت کرده است و امروزه نیز باید در برابر آن بایستد. در طول تاریخ، انسان توانسته است بسیاری از خطاها و لغزش‌هایش را تصحیح کند و از کژراهه‌ ها بازگردد. اما پس از آغاز جنگی هسته ‌یی دیگر بازگشتی در میان نخواهد بود.

 

پیپلس ورلد - امریکا

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۶۰۶

 

Copyright ©bamdaad 2022

 

 اتحادیه اروپا تحت کنترول واشنگتن

ادلبرتو لوپز بلانچ

بسیاری از متخصصان بیان می ‌کنند که اگر اروپای غربی در خرید نکردن هیدروکربن ‌های روسیه پافشاری کند، با یک بحران ۱۰ ساله در زمینه انرژی، غذا، پناهجویان و تورم مواجه خواهد شد که می ‌تواند باعث ناارامی اجتماعی در کشورهای ان ‌ها و حتا اختلاف در بین ان‌ها شود، اگرچه اکنون شکاف دیده می ‌شود.

بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اتحادیه اروپا در جریان درگیری روسیه و اوکرایین با پیروی از خواست ‌های واشنگتن برای بستن غول اورواسیا از نظر اقتصادی و مالی و تلاش برای تضعیف ان نقش غم‌ انگیزی داشته که تاکنون نتیجه ‌ای نداشته است.

اروپا به ارابه امریکایی حمایت از اوکرایین و اخاذی از مسکو (به‌اصطلاح «تحریم» نامیده می‌ شود) پیوسته است و این اقدامات باعث می ‌شود که اقتصاد اروپا تضعیف شود و اختلافات داخلی در بلوک ان پدید اید.

در حالی که چندین کشور اروپایی و نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی، جوزف بورل، بر به حداکثر رساندن اخاذی و جدا کردن خود از نفت و گاز روسیه اصرار دارند، برخی دیگر متعهد به تهیه سوخت خود از ان کشور هستند زیرا اگر تامین این [مواد] را حذف کنند، دولت‌هایشان و مردم دچار مشکلات عظیمی خواهند شد.

سون ککین(Sun Keqin) ، محقق موسسه روابط بین‌المللی معاصر چین، اخیرا توضیح داده است که اگر اروپا به سیاست ‌های تحریمی و حمایت از اوکرایین ادامه دهد، « آسیب بیشتری خواهد دید و کشورهای اروپایی حتا بیشتر از هم جدا خواهند شد. »

و یکی از خطراتی که اروپا را در دامن زدن به بحران اوکرایین تهدید می ‌کند، این است که منجر به از دست دادن استقلال امنیتی آن به ‌طور کامل می‌شود و« کاملا زیر چتر ایالات متحده امریکا قرار خواهد گرفت.»

از زمانی که ولادیمیر پوتین رییس ‌جمهور روسیه اعلام کرد که سوخت را فقط به روبل معامله می ‌کند، به‌ دلیل اقدامات قهری متعددی که غرب بر کشورش تحمیل کرد، تضادها در اتحادیه اروپا تشدید شده است.

واشنگتن با یک سیاست امپریالیستی توتالیتر فشار می آورد که هیدروکربن ‌ها از مسکو با روبل خریداری نشود، زیرا این امر موجب تقویت آن ارز می ‌شود، اما بسیاری از اروپایی‌ ها اگر این شرایط را نپذیرند، احساس می ‌کنند طناب دور گردن خود دارند.

نتیجه مستقیم این است که اگر [اروپایی‌ها] گاز ایالات متحده امریکا را با قیمتی بسیار بالاتر بخرند، علاوه بر افزایش وابستگی اقتصادی و سیاسی به واشنگتن، مصرف ‌کننده گان متحمل عواقب آن خواهند شد و محصولات و شرکت‌ های اتحادیه اروپا را رقابتی ‌تر می‌ کند.

بررسی ‌های انجام‌ شده توسط سازمان ‌های مالی نشان می‌ دهد که به ‌دلیل کمبود انرژی، قیمت‌ها سر به فلک کشیده و تولید کود، شیشه، آهن ، فولاد  وغیره در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا کاهش یافته یا متوقف شده است، آن ‌طور که در اسپانیا، فرانسه، ایتالیا و اتریش اتفاق افتاده است.

به‌عنوان مثال، در ایتالیا هزینه‌ های تولید شراب به ‌دلیل چوب ‌پنبه، درپوش، برچسب، بطری و حمل ‌ونقل دریایی و جاده‌ای ۳۵درصد افزایش یافت.

در بریتانیا قیمت یک بشقاب غذا ماهی سفید که از روسیه وارد می ‌شد، ۳۸درصد افزایش یافت.

شرکت‌ هایی که کالا به روسیه صادر می‌ کردند متحمل ضررهایی شده‌اند، مانند کفش ایتالیایی، شراب اسپانیایی و بیر المانی.

برای دهه‌ ها گاز و نفت غول اوراسیا در سراسر جامعه اروپایی وجود داشته و در صنایع، کارخانه‌ ها، تسخین ، مسکن، اداره‌ها، حمل ‌ونقل و مخابرات استفاده می ‌شود.

تعلیق تهیه فقط گاز روسیه به ‌معنای زیان ۳۰۰ میلیارد دلاری برای اتحادیه اروپاست.

تنها به‌ دلیل تهدیدهایی مبنی بر گسست کامل از تهیه هیدروکربن‌ها از روسیه، ۹ عضو اتحادیه اروپا متوجه شده ‌اند که تورم چگونه آن‌ها را با مشکلات جدی مواجه کرده است.

استونیا با ۱۹درصد بیشترین آسیب را دیده است. لیتوانیا ۱۶،۸٪ ؛ بلغاریا  ۱۴،۴٪؛ جمهوری چک ۱۴،۲٪؛ رومانیا ۱۳،۸٪؛ لتونیا ۱۳٪؛ پولند ۱۲،۴٪ و سلواکی۱۱،۷٪.

تضادها در حال اشکار شدن هستند، زیرا به گفته شبکه مالی بلومبرگ تعداد شرکت ‌های اروپایی که تحت شرایط روسیه گاز می ‌خرند دوبرابر شده است.

در حال حاضر ۲۰ شرکت اروپایی در Gazprombank JSC حساب باز کرده‌اند تا بتوانند هزینه گاز را به روبل پرداخت کنند، ۱۴ مشتری دیگر برای باز کردن حساب بانکی مدارک لازم را درخواست کردند، یعنی دستورالعمل‌های واشنگتن و بروکسل مبنی بر  مخالفت با این نوع پرداخت را رد می ‌کنند.

در همین حال، مسکو در حال گسترش تجارت سوخت خود با منطقه آسیا و اقیانوسیه است که در آن تقاضای زیادی وجود دارد.

بسیاری از متخصصان بیان می ‌کنند که اگر اروپای غربی در خرید نکردن هیدروکربن‌های روسیه پافشاری کند، با یک بحران ۱۰ ساله در زمینه انرژی، غذا، پناهجویان و تورم مواجه خواهد شد که می ‌تواند باعث ناارامی اجتماعی در کشورهای آن‌ها و حتا اختلاف در بین آن‌ها شود، اگرچه اکنون شکاف دیده می‌شود.

کورکورانه از کاخ سفید پیروی کردن، هزینه سنگینی برای اروپا دربردارد!

 

* ادلبرتو لوپز بلانچ (Hedelberto López Blanch)، روزنامه‌ نگار، نویسنده و پژوهشگر کوبایی

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۲ـ۰۹۰۶

Copyright ©bamdaad 2022

 

 

 

دور اول انتخابات فرانسه: چپ ها پیشتاز واقعی اند!

 

با قدرت گرفتن احزاب چپگرا در انتخابات روز یکشنبه، گمان نمی ‌رود امانویل ماکرون، رییس ‌جمهور نیولیبرال فرانسه، از اکثریت مطلق کرسی‌های پارلمان برخوردار شود.

  به گزارش خبرگزاری فرانسه، بر اساس نتایج دور نخست انتخابات پارلمانی در فرانسه، به نظر نمی‌رسد رییس جمهور این کشور بتواند اکثریت مطلق کرسی‌های را حفظ کند.

با قدرت گرفتن احزاب چپگرا در انتخابات روز یکشنبه، گمان نمی ‌رود امانویل ماکرون، رییس‌ جمهور فرانسه، از اکثریت مطلق کرسی‌های پارلمان برخوردار شود.

بر اساس این گزارش، امانویل مکرون باید منتظر دور دوم انتخابات در روز یکشنبه هفته آینده باشد تا از حفظ اکثریت مطلق کرسی‌ های مجلس ملی فرانسه به دست حزب «لا رپوبلیک آن مارش» یا حزب امانویل مکرون ، اطمینان حاصل کند. هر چند که حتا اگر بتواند اکثریت را حفظ کند، مشخص نیست که آیا خواهد توانست با آزادی عمل اصلاحات مورد نظر خود را به اجرا در آورد یا خیر؟

نتایج انتخابات روز یکشنبه، دوازدهم جون نشان می ‌دهد از مجموع ۲۳ میلیون و ۳۰۰ هزار رای به دست آمده از صندوق‌های رای، ۲۵،۷۵ درصد رای دهنده گان به ترکیب ایتلافی موسوم به «انسامبل ـ Ensemble » *یا اکثریت کنونی مجلس ، رای داده اند و احزاب چپگرای ایتلافی تحت عنوان «نوپس Nupes » ۲۵،۶۶ ٪ د.

این ارقام نشان می ‌دهد تشکل‌های حزبی چپ تحت رهبری ژان لوک ملانشون ۲۱ هزار و ۴۴۲ رای کمتر از حزب رییس جمهور رای به دست آورده اند.

خطری که رییس جمهور راستگرای نیولیبرال باید از این نزدیک بودن آرا چپگرایان احساس کند، درس‌های مهم دیگری نیز از نتایج دور نخست انتخابات مطرح می ‌شود: قدرت گرفتی احزاب چپ گرا و فروریختن راست سنتی و سوسیال دمکرات همچنین شمار بی سابقه آرا ممتنع.

بر اساس نتایج نظرسنجی‌ها هدفدار دردست آخر، جناح مکرون تعداد ۲۵۵ تا ۲۹۵ کرسی از مجموع ۵۷۷ کرسی مجلس را از آن خود خواهد کرد و بین ۱۵۰ تا ۲۱۰ کرسی نیز به ایتلاف چپ گرا‌ها خواهد رسید. اکثریت مطلق کرسی‌ها با به دست آوردن ۲۸۹ کرسی محقق خواهد شد.

موضوع مورد توجه دیگر شمار بی سابقه افراد واجد شرایطی است که روز یکشنبه از رای دادن پرهیز کردند. بر اساس آمار به دست آمده، ۵۲،۴۹ ٪ این افراد، یعنی بیش از یک نفر از دو نفر به پای صندوق‌های رای نرفتند. این رقم در انتخابات سال ۲۰۱۷ ترسایی  ۵۱،۳ ٪ بود.

ژان لوک ملانشون، که هدایت ایتلاف چپ را در دست دارد، یکشنبه شب هواداران خود را به حضوری پررنگ در دور دوم انتخابات فراخواند و گفت حقیقت این است که حزب ریاست جمهوری شکست خورده است.

این در حالی است که به گفته کارشناسان، ممکن است تمایل به پرهیز از رای دهی، به ویژه در میان جوانان و طبقات کارگر به ضرر ملانشون تمام شود، چرا که این احتمال می ‌رود که رای دهنده گان ذخیره‌ای که او آن‌ها را به حضور در دور دوم دعوت کرد، شمار اندکی داشته باشند.

از سوی دیگر، حزب « اجتماع ملی » به رهبری مارین لوپن، رقیب امانویل مکرون در انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ اپریل، جایگاه سوم را در انتخابات پارلمانی روز یکشنبه به دست آورد. این تشکل حزبی فاصله زیادی با حزب مکرون دارد و دیگر نخستین حزب مخالف دولت به شمار نمی ‌آید.

با وجود این آمار، به دست آوردن اکثریت ضعیف در مجلس ملی فرانسه، راه را برای تغیراتی که مکرون در پی انجام آن است، به ویژه در مورد حقوق بازنشستگی، پیچیده خواهد کرد.

 

* براساس گزارش وزارت داخله فرانسه  :

نوپس : ۲۵،۷٪

انسامبل : ۲۵،۷٪

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۴۰۶

Copyright ©bamdaad 2022

 

 

رفقا ، دوستان، هموطنان گرامی!


کنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان درشرایطی برگزارمیگردد که مردم و کشورما تاریک ترین ایام زنده گی معاصر را ازسرمی گذراند ؛ امروزافغانستان درخلای سیاسی و حقوقی بسر برده و مردم ما درتحت شرایط دشوار وغیرقابل تصوردرعذابی بی مانند رنج می برد.
روان جامعه دردمند و فرسوده شده و فقربا خشن ترین چهره ممکن دربرابرمردم ما قرارگرفته و بالاترین حد ناامیدی را دربرابریک نسل ازمردم ما قرارداده است. هیچگاهی درتاریخ معاصرما راه های برون رفت ازدشواری های روزگار برای مردم ما تا این حد نامکشوف و دورازدسترسی به نظرنمی رسید.
کمترازیکسال قبل هیچکسی نمیتوانست تصورکند که طالبان بتوانند چنین روزگاری را برمردم ما تحمیل کنند. سیاست های محیلانه ناتو و امریکا موجب آن شد تا مردم ما باچنین دشواری هایی روبروشوند. امروزدراثرسیادت گروه های طالبان برمقدرات کشورما شرایط ویژه ای را به میان آورده است که همه افراد، گروه ها، جنبش ها و طیف های اندیشه وی مختلف وطنپرست، آزادیخواه ودادخواه را در برابرمسوولیت عظیم تاریخی مبارزه برای برون رفت از وضع کنونی برپایه اتحاد و وحدت عمل همه گروه ها وافراد قرارمیدهـد.
اوضاع بغرنج و دردناک کنونی افغانستان نتیجه مستقیم سیاست بنیادگرایانه متکی براهرم های سیاسی قومی، زبانی، مذهبی، جنسیتی و با دشمنی با اندیشه های عدالت و دموکراسی است ، که در کشورما تسلط یافته است .
درچنین اوضاع و احوالی کنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان همه دوستان و رفقا ، نیروهای ملی دموکراتیک و وطنپرست افغانستان را فرامیخواند تا برپایه اندیشه های ترقی خواهانه وعدالت پسندانه با شیوه برخورد مدارامحور وهمدیگرپذیری، با اتکا برنیروی روبه آینده جوانان، با سهم گیری مساویانه وفعال زنان درکنارمردان و با اعتقاد قاطع براین اصل که اتحاد و وحدت عمل یک نبرداست نه یک آرزو، تمام امکانات وظرفیت های مبارزاتی خود را دریک سمت و یک جبهه دربرگیرنده همه سلیقه های سیاسی وطیف های اندیشه وی درمحور یک پلاتفورم مبارزاتی قابل قبول برای همه درجهت نجات افغانستان بسیج نمایند.
ندای تاریخ اینست که امروزبعد ازسی سال نبرد پراگنده، منافع علیای وطن و مردم، ما را فرامیخواند که برای رسیدن به یک توافق عمومی درجهت نجات وطن از وضع بغرنج کنونی پایه های یک جنبش و جبهه سیاسی فراگیرملی و ترقی خواه را برپاکنیم.
برای رسیدن به این مامول ما ازتمام نیروهای ترقی خواه و وطن پرست دعوت به عمل می آوریم تا درجهت تدوین یک پلاتفورم حداقل ِسیاسی مبارزاتی که نظریات طیف وسیعی ازنیروها را بتواند دربرگیرد، گردهم آیند. دریک چنین پلاتفورم حداقلی همه طیف های اندیشه وی جنبش ملی ، دموکراتیک و وطنپرستانه  افغانستان دربرون ازمرزهای کشورباید بتوانند جای خود را بیابند.
ازآنجایی که دراوضاع کنونی باردیگرافراد، گروه ها و طیف های اندیشه وی مختلف داخل و خارج کشوردربرابریک مسوولیت واقعاً تاریخی وسرنوشت سازقرارگرفته اند، امکان نزدیکی ها بیشترازهر وقت دیگری وجود دارد به  ویژه اینکه ساحه فعالیت را عمدتاْ کشورهای اروپایی تشکیل میدهـد.
درجهان امروزبا درنظرداشت پیشرفت های تکنالوژیک به ویژه درعرصه تبادلات و مراسلات مجازی ایجاد یک جنبش وسیع و سراسری سیاسی ملی و ترقیخواهانه درخارج ازکشوریک امرممکن و وسیله بسیارمناسبی درجهت تاثیرگذاری براوضاع داخل کشورمیباشد. بناً فارغ ازسرکوبگری های طالبان یک چنین جنبش و اتحادعمل و یا جبهه که ساحه فعالیت أن در خارج از کشور قراردارد میتوان نقش بزرگی را درسرنوشت مردمان ما و تغیراوضاع افغانستان ایفا نماید.
ولی وضع موجود کنونی ایجاب مینماید تا جنبش و یا جبهه ای سراسری و فراگیر وسیع  برون مرزی بایست ایجاد شود .

ما با اعتقاد راسخ به این امرکه ترقی خواهان و نیروهای ملی و وطنپرست افغانستان درلحظات حساس تاریخی قادراند با تشخیص درست وظایف محوله تاریخی درکنارهم قراربگیرند این فراخوان را با امیدواری تمام مطرح ساخته ، و برای تطبیق آن همه امکانات و نیروهای خود را با صداقت وصمیمیت بکارخواهیم بست .از نظرما اختلافات سلیقه وی ، سازمانی، شخصی و ایدلوژیک  نباید مانع انجام این مامول وطنی و ملی گردد. وطنپرستان و ترقیخواهان افغانستان به آن حدی از پخته گی سیاسی  نایل آمده اند که میتوانند هرنوع اختلافی در برابرمنافع علیای وطن و مردم ما که کم ارزش است را دراین کارزار وطنپرستانه و عدالت خواهانه نادیده بگیرند. دراین عرصه همه نهادها و سازمانهای مهاجرین ، زنان و جوانان ، احزاب سیاسی ، نهادهای خیریه ، اتحادیه های هنرمندان ، حقوق دانان ، ژورنالیست ها ، نویسنده گان وغیره  میتوانند نقش تاریخی خود را برای کمک به نجات افغانستان و مردم آن از دشواری های کنونی ایفا نمایند.
بابهترین درودها و آرزوهای وحدت عمل وهمیاری صمیمانه !

همه دراین راه شریفانه وپرمسوولیت تاریخی!


نماینده گان و شرکت کننده گان کنفرانس اروپایی حزب آبادی افغانستان

هفتم ماه می سال ۲۰۲۲ میلادی ، شهر ارنهایم کشورشاهی هالند

بامـداد ـ ۱/ ۲۲ـ۲۳۰۵

Copyright ©bamdaad 2022