جهادیون غربی برای چه به سوریه می روند؟
میان بی نظمی ها در حوالی پایتخت سویدن و حوادث در سوریه یا مالی چه ارتباطی وجود دارد؟ محققان میگویند که میان آنها ارتباط مسلم هست هرچند که در غرب عجله ندارند آنرا قبول کنند.
به عقیده تفسیرگر «یوگنی یرمولایف» ماهیت امر در این است که کشورهای دارای مسایل، این مسایل را به دیگر مناطق جهان وارد می کنند. اما صحبت سر این نیست که آسیا و آفریقا مسایل خود را با غرب شکوفان در میان می گذارد. نخیر، همه چیز بر عکس است. مفسر ما گفت:
« مقامات کانادا،انگلیس،بلژیک،فرانسه و آلمان اعتراف کردند که شهروندان شان در اختلاف سوریه مزدور بوده و در ترکیب شبه نظامیان می جنگند. بنا به برخی دادهها در میان مزدوران شبه نظامیانی از شمال اروپا نیز دیده شدند. چرا شهروندان این کشور ها که کشور های مرفه محسوب میشوند برای جنگیدن و ترور کردن راهی دیگر کشور ها می شوند؟ شاید زندگی در «بهشت غربی» بدون احساسات تند برایشان بی نمک و یک نواخت شده است؟ به نظر میرسد که چنین نیست.»*
رسانههای غربی ضمن پوشش بی نظمی های جمعی در حوالی استکهلم مجدانه جنبه نژادی – ملی مساله که برای اروپا مناسب نیست را نادیده می گیرند. میگویند جوانانی آشوبگری میکنند که در جامعه برای خود جا پیدا نکردند. این درست است. در باره نارساییها در سیاست اجتماعی- کاری دولت سویدن هم صحبت میکنند و این هم درست است،هر چند که تا این اواخر سیاست اجتماعی سویدن بهترین در اروپا بود و آنرا «سوسیالیسم سویدن» می نامیدند، فقط در این باره حرف نمی زنند که اکثر آشوبگران ۱۰۰ یا ۹۰ درصدشان ، برخاستگانی از آسیا و آفریقا و دارای گذرنامه سویدن بودند.
حادثه سویدن از این نظر با حوادث پاریس در سال ۲۰۰۵ و آتش سوزی های شهرهای انگلیس در ۲۰۱۱ دست کمی ندارد. افرادی که برای زندگی بهتر زمانی به اروپا آمده بودند، حالا از زندگی خود راضی نیستند. فرزندانشان که زاده اروپا هستند نیز ناراضی اند. علت فقط این نیست که خانوادههای افراد برخاسته از آسیا و آفریقا عمدتا شرایط بد تر زندگی دارند. یکی از علل نارضایتی این است که آنها فکر میکنند که برخورد به آنها مانند افراد درجه دو است. فقر و ناداری همراه با خدشه دار شدن غرور ملی ماده انفجارزا را بوجود میآورد و برای بروز انفجار روشن شدن فقط یک دانه کبریت کافی است.
فقر و ناداری و حس بیعدالتی اجتماعی شرایط ایدال برای پیدایش تروریسم نیز به شمار می روند. برخی ها از اروپاییان جوان غیر اروپایی نژاد به خیابانها رفته و ماشین آتش میزنند و دیگران در مجالس سازمان هایی حضور می یابند که برای سوریه مزدور استخدام می کنند. به نظر میآید که غرب مسایل خود را به خارج صادر میکند.
در غرب جهادیون القاعده و سازمان های مانند آنرا زیاد دشنام می دهند. اما درواقع فرستادگان آن سازمان ها بی پرده در غرب عمل می کنند. علت چیست؟ عقیده سیاست شناس «ویکتور نادیین- رایوسکی » در این باره چنین است:
« غرب گاهی اوقات خبر ندارد که دست راستش نمیداند که دست چپش چکار می کند. یگان های فرانسه در مالی با شبه نظامیان القاعده می جنگند و در این هنگام گروه دیگر شبه نظامیان در سوریه در طرف مخالفان دولت میجنگد و از حمایت فرانسه برخوردار است. اما اینجا هیچ اختلافی نیست.این سیاست معمولی استاندارد های دوگانه است. اگر جنایتکاران یک نظامی انگلیس را در لندن کشتند این یک قضیه معمولی جنایی نیست بلکه عمل تروریستی است. ولی اگر تندروهای خارجی لانه گرفته در لندن سالیان دراز در میان مسلمانان انگلیسی و خارجی به تروریسم تحریک میکنند- این آزادی بیان است. یعنی اینکه تروریسم فقط هنگامی است که به غرب ضرر رسانده می شود. ممکن نیست با این راهکار در مبارزه با تروریسم به پیروزی رسید. »
و در باره شرکت جهادیون شهروند کشور های غربی در جنگهای جاری در دیگر مناطق میشود گفت که اکنون مثل اینکه سرویس های ویژه غرب در این رابطه ابراز نگرانی می کنند. اما نه به این خاطر که آنها برای قتل و کشتار به کشور های دیگر رفتند، اما به این خاطر که میتوانند به غرب باز گردند. برای پلیس غرب بهتر بود که جهادیون به ستوه آمده شان به فاصله دورتری میرفتند.
در نتیجه شاهد یک پدیده ضد و نقیض هستیم: غرب به تحویل دهنده جهادیون برای دنیای اسلامی تبدیل شده. اما اگر تعمق کنیم میبینیم که چیز عجیب و غریبی در این پدیده نیست.
بیست وهفتم ماه می ۲۰۱۳ برابر ششم جوزا ۱۳۹۲ ، رادیو صدای روسیه
* در تحلیل سیاسی بامداد : « ای اس ای در سوریه بخاطر ایجاد یک دولت اسلامی می جنگند » ؛ اطلاعات دلچسپی درهمین زمینه وجود دارد. به نشانی زیر روکنید:
http://www.bamdaad.org/politics.html?start=10
اسامی نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران اعلام شد
وزارت داخله ایران روز سه شنبه بیست و یکم ماه می اعلام کرد: صلاحیت هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری از جمله سعید جلیلی نماینده ارشد گفت و گوهای هسته ای مورد تایید شورای نگهبان قرارگرفته و این افراد می توانند در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که چهاردهم جون برگزار می شود، شرکت کنند..
براساس اعلام وزارت داخله ایران، این ۸ نامزد شامل سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده ارشد گفت و گوهای هسته ای ایران؛ محمد باقر قالیباف، شهردار کنونی تهران؛ علیاکبر ولایتی، مشاور عالی امور بین الملل رهبر ایران و وزیر سابق امور خارجه؛ غلامعلی حدادعادل، عضو کنونی مجلس شورای اسلامی و رییس سابق مجلس شورای اسلامی ایران؛ محسن رضایی، فرمانده کل سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران؛ حسن روحانی، نماینده ارشد پیشین گفت و گوهای هسته ای ایران؛ سید محمد غرضی، وزیر سابق نفت و وزیر سابق پست و تلفن و تلگراف ایران و محمدرضا عارف، معاون اول پیشین رییس جمهوری اسلامی ایران است. از این میان، حسن روحانی و سید محمد غرضی و محمد رضا عارف از جناح اصلاح طلب و ۵ نامزدهای دیگر از جناح اصولگرا هستند.
گفتنی است که پس از بررسی های شورای نگهبان، صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس جمهوری سابق ایران و اسفندیار رحیم مشایی، مشاور عالی محمود احمدی نژاد رییس جمهوری کنونی ایران که جناح اصلاح طلب و جناح اصولگرای تندرو آن ها را به عنوان نامزدهای اصلی خود معرفی کرده بودند، رد شده و آن ها نمی توانند در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت کنند
گزارش گاردین از نقشه های آمریکا برای ایران و سوریه
تحلیل گر روزنامه ( Guardian ) سوماس مایلن در مطلبی در این روزنامه نوشت:« اگر سیاستمداران غربی می خواستند خون ریزی ها در سوریه پایان یابد با جدیدت وارد مذاکره می شدند و گفتنی است، آنها بدنبال همین خون ریزی ها هستند تا بتوانند ایران را تضعیف کنند.»
سوماس در گاردین نوشت: «گزارش ها حاکی از این است که حمله هوایی اخیر اسراییل به سوریه جان بیش از ۱۰۰ تن شهروند سوری را گرفته است و این تجاوز و بمباران هوایی کاملا غیر قانونی بوده است ولی متاسفانه این حمله بلافاصله مورد حمایت دولت آمریکا و انگلیس قرار گرفت.اما تصور کنید اگر سوریه چنین حمله ای را به اسراییل انجام می داد واکنش غربی ها در این زمینه چه می شد. »
وی در ادامه می نویسد: « این حمله به سوریه درست بعد ازحمایت های حسن نصرالله از سوریه بود که او نیز خود، کسی است که مورد حمایت ایران و چین و روسیه می باشد. سوریه کشوری مهم برای ایران بوده است و ناآرامی ها در سوریه و منطقه می تواند نفوذ ایران را در منطقه مورد تاثیر قراردهد.
هر چند غربی ها و اسراییل اخیراً ادعا کرده اند که ارتش اسد از سلاح کیمیاوی علیه شورشیان استفاده کرده است و این را بهانه برای کمک به شورشیان قرار داده اند اما خود شورشیان از گازهای اعصاب علیه موافقان اسد استفاده کرده اند.
به هر حال مداخله نظامی زاویه دیگری از این ناآرمی ها است، ناآرامی در کشوری که از یک طرف دولتش مورد حمایت ایران و روسیه است و از یک طرف مخالفان وشورشیان آن مورد حمایت غرب ازجمله آمریکا و انگلیس و برخی از کشور های عربی است و دخالت نظامی می تواند درگیری های کشورهای خارجی را در این جنگ افزایش دهد و ناآرامی های پس از آن نیز بر این امر افزوده بشود.
و دولت اوباما نیز بعد از افزایش دخالت ها به طورمستقیم به شورشیان سلاح می رساند و ایران رفته رفته متحد خود بشار اسد ار ازدست می دهد و ناآرامی ها منطقه را فراگرفته و از نفوذ ایران بتدریج کاسته خواهد شد.
صلح در همه جا در زیر آسمانها
در عصر ما «ارزشهای عام بشری» غربی، جهان را به یوغ بسته کرده ومدنیت غرب در صدد نابود کردن تنوع فرهنگی درجهان است.اما روشنفکران اروپایی درک کردند که فـرهنگ غربی نمی تواند با دگرگـونیهای فزاینده جهان سازگـاری کنـد یا دست کم یک شیـوه کارای برون رفت از بحران قرض را پیش کش کنـد.
نویسنده : وان ایوی ، نشریه ژن من ژیباوو، چین
ترجمه از دکترمحمد سالم اسپارتک
آرمان تاریخی مدنیت غربی، پیروزی ارزشهای عام بشری در مفهوم غربی آن بود، مگر آرمانِ مدنیت چینایی «وحدت بزرگ» داتون است. در عصر ما، جهان به ارزشهای چینایی نیاز دارد زیرا تنها در این ارزشها است که ارزشهای عام بشری تجلی کامل می یابند.
عادت کرده ایم که هرگاه درباره «ارزشهای عام بشری» سخن رانده میشود، منظور از آن «ارزشهای غربی» است و این همین طور پذیرفته شده است. در مورد مفهوم «متمدن بودن» نیز همین وضع وجود دارد. کشورهای پیشرفته غرب این واژه را شعار خود ساخته آن را به خود مربوط دانسته و به این صورت حق داشتن فرهنگ را منحصر به خود کرده اند. به همین دلیل است که گفته میشود که بربرها به روم متمدن هجوم آوردند. و امروز واژه های « معاصر» یا «مدرن» و «دارنده ارزش عام بشری» برای اروپایی های تحصیل کرده مترادف شمرده می شوند.
زمانی درجه افتخاری مشعلِ متمدن بودن، از اروپا به امریکا رفت و تسلط ارزشهای غربی درعمل مطلق گردید. اصطلاح های «امریکایی» و «غربی» به مفاهیم مترادف و قابل تعویض مبدل شدند، و خود امریکایی ها به مثابه باصلاحیت ترین مقام ها در مورد مسایل انتخاب مُدل انکشاف شمرده میشدند و درحقیقت ابلاغ گردید که گویا مُدل امریکایی سرمایه داری لیبرال، تاجِ تاریخ است.
اما قدرتهای نوین اقتصادی که تازه به وجود آمده اند به ویژه چین که خصلت نما ترین نماینده این گروه ازکشورها شده است، ضربه محکمی به ارزشهای عام غربی وارد کردند، و این منجربه ظهور انواع مختلف «تیوریهای خطر زرد» شد.
واریانت نخست : پیشرفت چین به زودی متوقف می شود زیرا چین فاقد ارزشهای بنیادی اروپایی است. و به همین دلیل باید نگران این موضوع بود که امورمربوط به حقوق بشر ودموکراسی درجمهوری خلق چین چگونه می باشند و باید امیدوار بود که درروند تماسها با کشورهای متمدن، بتوان نطفه های ارزشهای عام بشری را به چین صادر کرد که پسان به یک سیستم تمام عیار مبدل شوند.
واریانت دوم: چین خودش دارای سیستم ارزشها است، اما سیستم ارزشهای چینایی نمی تواند سیستم ارزشهای عام بشری باشد. مزید بر آن، چین موجودیتِ ارزشهای جهانشمول را رد می کند. بنابراین چین دشمن معنویت یا اخلاق عام بشری است.
واریانت سوم: چین دارای دیدگاه خودی درباره ارزشهای عام بشری می باشد که کمتر از سیستم غرب نیست و در «مُدل چینایی» تجلی کرده است. این مُدل که چین آن را پیش کشیده، خطری برای سلطه اندیشه های اروپایی است اما چین آن را با جدیت مطرح می کند. به همین دلیل اروپایی ها نگران شده اند که زنده گی چه سان خواهد شد اگر تصور چین از ارزشهای عام بشری در سراسر جهان پخش شود.
در شرایطی که غرب از اعتبار و صلاحیت بلاخدشه در رابطه با مسایل ارزشهای جهانشمول برخوردار است، چین در دامِ پارادوکس سه گانه قرار می گیرد : مهم نیست که چین از خود این ارزشها را دارد یا نی، مهم نیست که چین نسبت به « ارزشهای عام بشری » چه نوع برخورد دارد، در هر حالت چین خطری برای غرب شمرده می شود.
گرچه متفکرین قدیم چین در باره «صلحِ زیر آسمانها » حرف می زدند، اما در واقعیت سخن بر سرچنان سیستم ارزشها می باشد که تنها در آسیای شرقی اشاعه یافته بود، درحالی که «ارزشهای عام بشری» غربی تنها نتیجه انکسار یافته ارزشهای جهانشمول پس از عبور از شیشه منشور فرهنگ غربی است. «ارزشهای عام بشری» موجود، محصول مدنیت غرب است، که گویا از برتری اولیت برخوردار می باشد. اما حالا این اولیت، چین را در رشد معنوی اخلاقی آن متوقف می سازد.
برای چین، یگانه شیوه ریشه کن کردن پارادوکس «خطر زرد » عبارت است از جهانی سازی دوباره یا تجدید جهانی سازی. جهانی شدن معاصر، در واقع اشاعه یا انتشار نظام غربی، فرهنگ معنوی و مادی غربی در سراسر جهان است. اما ما به نوع دیگر جهانی شدن نیاز داریم، به چنان جهانی شدن سیستم ارزشها نیاز داریم که در سراسر جهان فرهنگ ها، بررسی ها و مدلهای موجود را مساویانه احترام و ارایه نموده وهمزمان تنوع وغنای مدنیتهای گوناگون را بازتاب دهد.
آرمان تاریخی مدنیت غربی، پیروزی ارزشهای عام بشری درمفهوم غربی آن بود، مگرآرمانِ مدنیت چینایی « وحدت بزرگ» داتون است. در عصر ما، جهان به ارزشهای چینایی نیاز دارد زیرا تنها در این ارزشها است که ارزشهای عام بشری تجلی کامل می یابند.
در عصر ما «ارزشهای عام بشری» غربی، جهان را به یوغ بسته کرده و مدنیت غرب در صدد نابود کردن تنوع فرهنگی در جهان است. اما روشنفکران اروپایی درک کردند که فرهنگ غربی نمی تواند با دگرگونیهای فزاینده جهان سازگاری کند یا دست کم یک شیوه کارای برون رفت از بحران قرض را پیش کش کند. روشنفکران اروپایی به صورت روز افزون چشم امید خود را به مدنیت چین بسته و امیدوارند که مدنیت چین میتواند راهی به سوی آینده باز کند، راهی که متفاوت با راه غربی باشد. به بیان دیگر جهان به آرمان چینایی نیاز دارد. و این برای ما چشمه لایزال نیرومندی و اطمینان به این است که تیوری و نظام انتخاب شده توسط ما، درست می باشند و ما به راه درست می رویم.
اندیشه های چینایی مبتنی بر «با تغییر دادن خود، جهان را تغییر میدهی »، که در دوران معاصر بخشی از سیاست رسمی چین شده است، امروز به نیرویی تبدیل میشود که قادراست درمجموع فرهنگ ما را بهبود ببخشد. انگیزه سیاست رشد صلح آمیزچین، در این وحدت سه گانه نهفته است: رسیدن چین به عظمت، رستاخیز ملت، گذار مدنیت به سطح نوین.
معنی گذارمدنیت به سطح نوین چیست؟ بر بنیاد ارزشهای چینایی سیستمی درست شود که با تمام جامعه جهانی دمساز باشد. اعمار چنین نظام، چنین فرهنگ مادی ومعنوی که برای رفاه تمام جهان باشد واز چین آغاز شده باشد، در خدمت همه کشورها بوده، محصول مساعی مشترک همه کشورها و خلقها خواهد بود.
در مستوی اندیشه، گذار مدنیت به سطح نوین قبل ازهمه در گذاراز تفکرمحلی به تفکر جهانی افاده میشود، و این گذار در گزارشِ نتایج کنگره ۱۸ حزب کمونیست چین مسجل شده است. این گزارش ارزشهای بنیادی مُدل چین را در چندین سطح تعیین کرد. در سطحِ شخصی - عشق به میهن، وفاداری (وقف) به کار،صداقت و نیت نیک. در سطح خانواده – آزادی، مساوات، عدالت، اتکا به قانون. در سطح دولت – گرایش به سوی ثروت، عظمت، دموکراسی، مدنیت و همنوایی(هارمونی). سپس گزارش بر همین اساس ارزش بنیادی و جهانشمول را تعیین کرد که در سطح تمام سیاره وجود داشته باشد : «صلح در همه جا در زیر آسمانها ». و درست در چارچوب این سیستم ارزشها،که برای تمام بشریت عمومیت دارد، چین امروزی شکل می گیرد که سه اصل را در خود متحد می سازد: چین سنتی، چین معاصر و چین جهانی.
هرگاه از این نقطه نظر دیده شود، واضح می گردد که رستاخیز بزرگ ملت چین، کدام نوع برگشت ساده به ریشه ها و سرچشمه های گذشته نیست، زیرا برگشت ساده نمی تواند مسایلی را حل کند که امروز چین با آنها مواجه است. فرا تر از آن، این کوششی نیست در جهت « پیوند کردن » مدنیت غربی با مدنیت شرقی: زیرا راههای ما بسیار ازهمدیگر متفاوت میباشند و دیگر اینکه غرب خود، به اندازه کافی مشکلات دارد.
رستاخیز ملت چین یعنی سه چیز دریکی : برگشت به آنچه که بهتر است، آماده گی برای برچیدن برتر وایجاد نو.
دیگر چطور میتوان این را توضیح کرد؟ نخست، از طریق بازگردانیدن بهترین عناصر فرهنگ اولیه چین و همزمان انکشاف دادن آن عناصر فرهنگ غربی که در چارچوب فرهنگ ما موجود است، به استقبال همه جهان برویم. دوم، با گنجانیدن مدنیت غرب در خود، باید افسانه در باره «ارزشهای عام بشری» به دور انداخته شوند و سیستم ارزشهای واقعی ایجا گردند که به همه نماینده گان بشریت نزدیک باشد. سوم، چین مدنیت نوین عام بشری را ایجاد کند و به پرچمدار عصر نوین، عصر پساغربی مبدل گردد و پیش شرط ها برای انکشاف دایمی و ابدی تمام بشریت در جهان را ایجاد کند که در آن چین مددگار و مربی هر کدام باشد.
برگردان از متن روسی
آزمایشات امریکایی ها بر نوازشریف آغاز می شود
ارتباط ایالات متحده و شریک استراتژیک آن در آسیا یعنی پاکستان در انتظار آزمایشات جدید است. سرگی تامین * بدین باور است که : بازگشت نواز شریف رئیس حزب اتحادیه مسلمانان پاکستان پیروز در انتخابات به مقام نخست وزیری در این ارتباطات ، تنش های جدیدی را به دنبال دارد.
از عشق تا نفرت تنها یک گام فاصله است. این اصطلاح در اقدامات مشخصی می تواند گویای تاریخچه ارتباطات پیچیده واشنگتن و اسلام آباد باشد که فراز و نشیب های بسیاری را سپری کرده است. امروز تمامی توجهات به رهبر حزب مسلمانان پاکستان است که سیگنال های ضد و نقیضی فرستاده است در خصوص اینکه او چطور می تواند با امریکا ارتباط داشته باشد ، کشوری که هم کمک می کند، هم مسلح می سازد و در عین حال پاکستان را بمباران می کند.
از یک طرف نواز شریف می خواهد به شدت سخت گیر و مدافع اصولی منافع ملی محسوب شود. وی ضمن پاسخ به سوالات خبرنگاران در محل اقامت خود در اطراف لاهور بیان داشت که حل مشکلات حملات هوایی امریکایی ، محرک اصلی در ارتباطات دو جانبه چند سال اخیر است و این مسله برای وی یکی از اولویت های اصلی است. نواز شریف خاطر نشان نمود : « هواپیماهای بدون سرنشین به سرزمین ما تجاوز می کنند. این مسله ای جدی است و من معتقدم که نگرانی ما کاملا درست است. »
در عین حال سخت گیری شریف تنها برای دو بیانیه کافی بود. او برای ژست گرفتن در مقابل امریکا عجله کرد. بعد از آنکه ارتباط با امریکا را خوب نامید ، قول داد به طور کامل از نیروهای امریکایی که باید افغانستان را تا سال ۲۰۱۴ترک کنند حمایت کند، شرایطی برای خروج بدون دردسر آنها فراهم نماید. وی افزود : « اگر هر یک از طرفین نگرانی خود را ابراز دارند ، ما باید توجه نشان دهیم و این کار ارتباطات ما را قویتر خواهد کرد.»
سرگی تامین ادامه می دهد : نواز شریف مجبور شد مانور دهد. حزب مسلمانان او موفق شد با روحیه ضد امریکایی رای دهندگان بازی کند ، و کمپاین های پیش از انتخاباتی خود را براساس انتقاد شدید از دولت حزب مردم پاکستان به خاطر بر آورده کردن منافع ملی امریکایی ها ایجاد نماید. بنابراین نواز شریف ضمن معرفی خود به عنوان فردی متعصب درارزش های ملی ، با اسلام گرایان بازی کرد ، اسلام گرایانی که تصور می کردند بازگشت او به سیاست اسلام آباد به معنا رد همکاری با امریکاست.
یک گواه دیگر بر اینکه در زمان نواز شریف ممکن است ارتباط با امریکا دگرگون شود این است که سفیر پاکستان در واشنگتن شری رحمان بلافاصله پس از انتخابات به طور ناگهانی استعفا داد. او فعال مشهور حزب مردم پاکستان است.
یکی دیگر از سفرای سابق پاکستان در امریکا حسین حکانی که در سال ۲۰۱۱ استعفا داد نیز بیانیه قابل توجهی ترتیب داد. حسین حکانی گفت : « نواز شریف می گوید که می خواهد ارتباط خوبی با امریکا داشته باشد و در واقع با برخی از امریکایی ها ارتباطات شخصی تنگاتنگی را شروع کرده است. در عین حال آیا می تواند حمله جدی به گروه های رادیکالی را ترتیب دهد. گروه هایی که از او در انتخابات حمایت کرده اند؟ من مطمین نیستم.»
در کاخ سفید تمامی ابهامات ارتباط با پاکستان پس از انتخابات را می دانند و سعی دارند آنها را برطرف سازند. جان کری ، وزیر امور خارجه امریکا قصد دارد در آینده ای نزدیک از اسلام آباد بازدید کند.
از دیدگاه ریاست امریکا ، ارتباطات پاکستان- امریکا به مسایل زیادی بسته گی دارد اما مسله تنها این نیست. نواز شریف گروگان اوضاع سیاست داخلی کشور باقی می ماند ، جایی که ارتباط با امریکا به مسایل زیادی وابسته است. بنابراین « آزمایشات امریکایی ها » بر روی نواز شریف آغاز می شود.
* تحلیل گر رادیو صدای روسیه