کمیته ولایتی هرات حزب آبادی افغانستان هشتم مارچ روزهمبستگی بین المللی زنان را پرشورتجلیل نمود

 

 

درگردهمایی وسیع با اشتراک فعال رهبری، کادرها و فعالین شهر، روستا ها و ولسوالی ها اعم از زنان و مردان حزب آبادی افغانستان، فعالان جامعه مدنی و با دعوت ازحزب متحد ملی و برخی از استادان پوهنتون ها وموسسات تحصیلات عالی ازهشتم مارچ درتالار شاه امان الله غازی تجلیل بعمل آمد.

گردهمایی با پخش سرودملی به کارش آغاز کرد .

نخست دوکتورفقیری عضو کمیته مرکزی و رییس کمیته حزبی ولایتی شرکت کننده گان گردهمایی را خوش آمدید گفته ، و پیرامون نقش تاریخی زنان ازپس منظر تاریخی ازدوره تجدد امانی تا نقش تاریخی حزب آبادی افغانستان و اهمیت مبارزات پُرشور زنان از بهر مبارزات داد خواهانه وتامین عدالت و برچیدن بساط تبعیض جنسیتی به ایراد سخن پرداخته ، ومتعاقبا بالنوبه محمد نعیم غیور به نماینده گی از حزب متحد ملی، خانم پژواک، خانم میرزاده و خانم آریا به نماینده گی از خانم ها عضو حزب آبادی افغانستان، عبدالله شهید زاده مسوول کمیته جوانان حزب آبادی، آقای مزدک ، استاد فیصل نایل از نهادها جامعه مدنی و محمدانورمتین عضو بیروی اجراییه کمیه مرکزی حزب آبادی افغانستان پیرامون نقش و مبارزات تاریخی زنان بحث و ابراز نظر نموده ، وسخنرانان حمایت شانرا ازحزب آبادی افغانستان ابراز داشتند.

گردهمایی وسیع زنان که با پخش سرود ملی ساعت یک ونیم بعد از ظهر آغاز یافت و با ایراد بیانیه ها، پخش سرود های میهنی و اهدای

تحایف به اشتراک کننده گان،  و توزیع کارتهای پُرافتخار حزب آبادی افغانستان به زنان و دختران به ساعت چهار بجه عصر باشور میهن پرستی موفقانه به پایان رسید.

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۲۱ـ ۱۳۰۳

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

 

 

 

گراميداشت از هشتم مارچ ، روز بین المللی زن

۸ مارچ ۲۰۲۱

امروز هشتم مارچ  روز گرامیداشت از روز جهانی زن  است.  شورای  رهبرى انجمن حقوقدانان افغان دراروپا بدین مناسبت  بهترين مراتب تبريك و تهنیت خویش را به همه زنان هموطن مان در داخل و خارج کشور، منجمله زنان حقوقدان و اعضای زن  اين نهاد مسلكى ما ، تقديم ميدارد.

این روز که بعد از سال ۱۹۷۸م.  از جانب سازمان ملل متحد  بحیث روز همبستگی بین المللی زنان تصویب گردید، محصول مبارزه هدفمند زنان  در بیش از ۱۱۲ سال گذشته، بخاطر کسب حقوق مساوی و جایگاه  مساویانه  شان با مردان در تمام امور سیاسیِ، اجتماعی و اقتصادی میباشد که در این راه  مبارزه و فدا کاریها نموده اند.

انجمن  در این روز بزرگ و پر ارج  بجا و شایسته یادهانی میداند تا ادای احترام به قربانیان  ترور های هدفمند  زنان  قهرمان و علم برداران تجدد و روشنگری، منجمله هم مسلکان  ما  از دستگاه های عدلی و قضائی ، کارمندان با شهامت  رسانه ها در کابل و ولایات مختلفه  کشور نماید و روح شان را شاد و بهشت برین را جایگاه روح شان استدعا نماید.  

در این فرصت زمانی  باید سابقه  کار ، مبارزات و افتخارات زنان افغانستان را در آستانه گذار از قرن چهارده شمسی به قرن پانردهم شمسی با یک دید گذرا به جمعبندی و یادهانی گرفت.

کار و فعالیت زنان که با ارشاد النسوان و به همت ملکه ثریا  در عصر امانیه آغاز یافت،  سرآغاز  یک تحرک  اجتماعی  بود که  بعد از  یک دهه  سیاه  اختشاش و استبداد در تاریخ سیاسی افغانستان، دهه های دموکراسی سالهای شصت وهفتاد ، سالهای شکلگیری نهضت دموکراتیک زنان و مبارزات  این نهضت  با  تظاهرات خیابانی و مارش های بزرگ ، در هشتم مارچ بحیث مبارزات سیاسی- اجتماعی ، تبلور میابد  و اثرات خویش را در پذیرش اولین تضمین های اجتماعی و سیاسی از جانب دولت وقت  برجسته میسازد .  برای اولین بار میرمنو تولنه ایجاد میگردد و  چهار زن  مبارز راه حقوق زنان ، با کسب رای عادلانه روانه پارلمان افغانستان میگردند. نام های  چهره های مبارز دوکتور اناهیتا راتب زاد، دوکتور معصومه عصمتی، رقیه ابوبکر و  خام احراری  در  جمع وکلای انتهابی و خانم حمیرا سلجوقی  در جمع سناتوران  انتصابی در دوره دوازده  شورا و همچنان اولین وزیر زن۹ مرحوم دوکتور کبرا نورزائی  ثبت  تاریخ پر افتخار نهضت زن در کشور میباشد.  همچنان از چهره های تابناک نهضت زن  در دهه های اخیر از پوهنوال محبوبه جان حقوق مل، جنرال دوکتور سهیلا صدیق و ثریا پرلیکا نام برد.

 دهه های شصت و هفتاد دهه های دموکراسی و تابو شکنی  در نقش و جایگاه زن به حساب میآید.  در سالهای بعدی نه  تنها جنبش زن بحیث  بخشی از نهضت ترقی ، تنور و  روشنگری تقلی میگردد، بلکه  باز کننده جاده نقش روز افزون زنان در کسب تحصیلات عالی و تخصصی، در عرصه های  علوم طبی،انجنیری ،اقتصاد ، علوم سیاسی و حقوق،  تعلیم و تربیه و دها  عرصه های دیگر ، با سرعت  ارتقا میابد وجایگاه زن را  در جامعه  وسعت بیشتر میبخشد.

ده سال  تاریخ سیطره  تنظیم های جهادی و متعاقبن طالبان  را باید بحیث دوره های سیاه و تاریک در  ایجاد  سیستم زن ستیزی ،  دیکتاتوری  و تبعیض جنسیتی به حساب گرفت. 

زنان افغانستان هم چنانیکه در سالهای طولانی  قربانیان اصلی وحشت جنگ، ترور و محدودیت های زنده گی انسانی  قرار داشتند، بیشترین  درد و رنج  از دست دادن همسران، فرزندان و عزیزان خویش را تحمل نموده  در عمق آلام جنگ، قتل و کشتار  آسیب دیده اند.

با آنکه زنان افغانستان در جنگ های  بیش از چهل سال  پیوسته و در امتداد حوادث، یکی پی دیگری، قربانی داده اند، ولی  جریان زمان  و تبارز استعداد های زنان در افغانستان، درهمه عرصه های  زنده گی جامعه افغانی تثبیت نموده  است که  دیگر مفکوره های  کلتور-عقب مانده قرون اوسطائی  که زن کمتر از مردان  توانائی فزیکی  و فکری دارند، دیگر به افسانه های  خواب آور برای کودکان تبدیل خواهد شد. در جامعه ما برای آن زن که زمینه رشد استعداد فکری داده شده است،  ثابت گردیده است که  زنان میتوانند بهترین دوکتور و جراح گردند،  بهترین  سیاستمدار و فعال  حقوق انسان ، بهترین قاضی، وکیل و سارنوال باشند ، بهترین معلم و راهنما باشند، بهترین  مهندس و انجنیر باشند ، بهترین  ایجادگر و خلاق مهارت های  عرصه اقتصاد و تجارت و بهترین کارمند علمی و اکادمیک باشند.

به بیان دیگر ثبوت کامل در جامعه افغانستان وجود دارد که  زنان مستوجب تضمین همه حقوق جهانی اند که  در کنوانسیون های  بین المللی  تسجیل یافته اند منجمله:

- اعلاميه جهانى حقوق بشرو ميثاقهاى بين المللى ناشى از ان،

- ميثاق بين المللى حقوق مدنى و سياسى ،

- ميثاق بين المللى حقوق اقتصادى ، اجتماعى و سياسى،  

- ميثاق محو تمام أشكال تبعيض عليه زنان،  

- ميثاق بين المللى رفع تعذيب ، شكنجه و رفتار غير انسانى و ...

شورای رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا  ضمن گرامیداشت  از روز هشتم مارچ، روز بین المللی همبستگی زنان، اعلام میدارد که در احوال كنونى بهترين شيوه تجلیل و بزرگداشت  از مقام زن و روز جهانى زنان اين ميباشد تا قاطعانه در دفاع از ارزشهاى بزرگ حقوق و زنده گی شهروندی  و حقوق زنان صداى خود را رساتر بسازيم و هرگونه معامله را در محدود و مخدوش ساختن حقوق و آزادىهای زنان از قبل مردود بدانیم.

ما  با  تآکید  بیان میداریم که  باید زنان نخبه  و دانشمند ما و فعالان حقوق زن  باید در هر پروسه ملی ، سیاسی و اجتماعی  بخصوص پروسه  صلح و مزاکرات و همه تصامیم جانبی مرتبط به آنها سهم شایسته خویش را داشته باشند.

هشتم مارچ مبارک و پر میمنت باد

با حرمت

شورای رهبرى انجمن حقوقدانان افغان مقيم اروپا

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۸۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2021

 

«مینا در برف»  و هزار دست  فوبی

 

 

موسی فرکیش

۱

مجموعه‌ی داستانی «مینا در برف» از نیلاب ‌موج‌ سلام حاوی سه داستان بلند است. با آن‌ که داستان ‌ها در برهه‌ های متفاوت زمانی نوشته شده‌اند، اما سبک و نگرشِ درون‌ کاوانه در هرسه می ‌رساند که نویسنده با خطِ مشخص و خودشده در پرداخت داستانی قلم و قدم بایسته می‌ زند. شخصیت‌ها دراین داستان‌ها ماهرانه و پرقصه کاویده می‌ شوند. تامل در گستره‌ی روان‌ کاوانه‌ی شخصیت، از مهم ‌ترین بحث‌هاست؛ هم بدان‌ جهت که گذر ازاین پهنا برای کاوش ذهن و ادراک و عواطف دریچه‌ی عبور می ‌گشاید. داستان‌ های کتابِ  «مینا در برف» برای ره‌یافت بر درون ذهن و کنکاش روانکاوانه، بر علاوه‌ی نمادسازی سیر کردار، به ریزه‌کاری هایی از مصروفیت‌های پرسناژها هم پرداخته‌ است . شاید در نگاه نخست این پرداخت، کارِ کنده از روال ماجرای بزرگ درون داستانی به‌ نظر آید، اما نویسنده آگاهانه برای تشریح  وضعیتِ روان ‌پریش پرسناژ و رویتِ اضطراب بنیادی، به چنین ابزاری دست یازیده‌ است تا درکِ تیپ روان ‌شناختی شخصیت داستانی را وضوح بیشتر دهد.  در کتاب، شگردهایی متفاوت برای فرم‌ دهی اسکلیت داستانی به کار رفته است که در خدمت هم‌آوایی با حادثه و محتوا قرار دارد. چنین است قطعه‌ نویسیِ زمانی در داستان «هزار دست»؛ قصه‌ی وقوع حوادث به اساس ساعت و دقیقه. این قطعه‌ سازی زمان وقوعِ حادثه، با سیر پریشان و مضطربِ ذهن شخصیت داستانی گره می‌خورد تا ما را به آن ‌سوی پرده‌ی ماجرا ببرد. داستان از اول نوامبر، ساعت یک بعد از چاشت آغاز می شود و تا پنجم نوامبر ساعت دوازده‌ی چاشت دوام دارد. ساعت و دقیقه‌ها طی چند روزی‌ که ماجراها اتفاق می افتد، برهه‌ به‌ برهه گزارش می ‌شوند. این نوع ارایه‌ی حادثه بر هیجان و کشش مخاطب می ‌افزاید و ذهن را برای چالش در سفری درون ذهنی آماده می‌ سازد. «هزاردست» داستان بازگویی ترس و اضطراب است. ترسی‌ که پا می‌ گیرد و با توهماتی ذهنی می ‌شود. اصلاْ ترس، ساخته‌ی ذهن است، هم ‌آن‌ جاست که عنکبوت توهم برایش شبکه می‌ بافد. دراین داستان، نرگس به تهکاوی می‌ رود تا کارتن‌های خالی را دور باندازد. این رویدادِ اول نوامبر در ساعت یک بعد از چاشت است. نرگس در تهکاوی موشِ مرده‌ای را می ‌بیند؛ آغاز ترس. این ترس در طول داستان عنکبوت ‌وار شبکه می ‌بافد، تا به فوبیا یا هراس‌زدگیی تبدیل شود، آن هراس‌زده‌گیی ‌که در تداوم و باروری فوبی‌ حیوانی نام می‌ گیرد؛ ترس از هرحیوانی. این هراس با تلقین و تصویرسازی ذهنی همراه می‌ شود. با آن‌ که نرگس به کمک آقای دیک، موش‌ مرده را دور می ‌اندازد؛ اما جرابی در تشناب را خیال موش می ‌کند و موقع گذر از پهلوی درخت، فکر می‌ کند که چه ساده می‌ شود که کسی از درخت بالا برود و به منزلش بیاید. مدتی بعد «پنجره‌ی اتاق خواب را می ‌بندد. نه به خاطرسرد بودن هوا، بل برای نیامدن موش از راه پنجره. دیگر پنجره‌ها را نیز می ‌بندد. اوه که نوازش گرما امشب برایش چه خوش‌آیند است...».

ذهن در چاق‌ کردن گستره‌ی فوبی، هماره به گذشته رجعت دارد. اما گذرگاه هشیاری و تحلیلِ بیدار، سکته بر روند هراس زده گی و تصویرسازی آن در ذهن می ‌زند. در تاویل این روان ‌پریشی، سنجشِ  رفتارگرایی قامت بلند می ‌کند. دراین گزاره، به استناد بر داشته‌های پاولوفِ روان ‌شناس، فوبی زمانی ا یجاد می شود که یک علامت خنثی به طور کاملاً تصادفی بـا یـک رویـداد بـد و به‌ شدت آسیب ‌زا هم‌ راه شود. نرگس در حیطه‌ی هراس‌زده گی، به پنجال عوامل محرک چون دغدغه‌ی کراهت و ترس ناشی از ظلمت و ندانستن می ‌افتد. در روند ماجرای «هزاردست» اما نرگس چنان درگیر این گرداب می‌ ماند که حتا هشدار از ترسِ بزرگ ‌تر در هراس ‌زده گی اول نوامبر، توان رخنه نمی یابد و این فرصت مساعد می ‌شود که زمینه‌ی وقوعِ خطرِ اصلی ممکن گردد. تعقیب او در شاهراه و دیدن کابوس وحشتناک حمله بر او حین حما‌م ‌گرفتن به وحشت و گسترش پنجه‌ های اضطراب می‌افزاید. قاتلِ زنان تولد یافته در روزِ جهارم نوامبر فعال می ‌شود و این در حالی‌ست که نرگس هم متولد چهارم نوامبر است. جاده‌ی مه ‌گرفته‌ی تصاویرذهنی نرگس که بر اثرِ ترس از ساعت یک بعد از چاشت اول نوامبر آغاز شده‌است، تا ساعت یازده و پنجاه‌ دقیقه شبِ چهارم نوامبر نمی‌ تواند دریابد که قاتل زنان متولد ۴ نوامبر خیلی نزدیک به او زنده گی دارد و درست در همین ساعت به قصد کشتنش به او حمله خواهد کرد....

Ist möglicherweise ein Bild von eine oder mehrere Personen, Haare, Jacken und Mäntel und außen

۲

کارل ‌گوستاو یونگ برای تبیین اصطلاح لیبیدو در دامنه‌ی صرف ‌انرژی ‌روانی، آن‌ را به دو صورت به کار می‌ برد:

اول به صورت انرژی زنده گی پراکنده و کلی و دوم به صورت انرژی روانی محدود تری که به کار سوخت در راهکار شخصیت می رسد. فعالیت‌ های چون فکر کردن و احساس کردن از طریق همین انرژی روانی صورت میگیرند. برای سنجه‌ گیری این انرژی کارل به ترم‌ های فزیکی علاقه داشت و مفاهیمی را از آن علم وام گرفته است. او در توضیح به ‌کارگیری و سوخت و ساز انرژی روانی، سه اصل را مطرح ساخت: اضداد، هم ارزی و آنتروپی. می ‌دانیم که هر میل و احساس ضد خود را دارد. در مفهوم اضداد یونگ،  تعارضِ بیشتر سبب صرف بیشتر انرژی روانی‌ست. اصل هم ارزی یعنی این ‌که انرژی طی پروسه‌ی ایجادِ وضعیتِ ویژه مصرف می شود اما از بین نمی‌ رود. وقتی بیدار هستیم این انرژی روانی صرف عملکرد هشیارانه و در اثنای خواب برای گذار رویاها صرف می ‌شود.  یونگ در توضیح انتروپی می‌ گوید: اگر دو میل یا عقیده از نظر شدت یا ارزش روانی خیلی تفاوت داشته باشند، انرژیِ‌ که قوی ‌تر است، درونِ ضعیف ‌تر جاری می شود.
داستان «مینا در برف» که نام کتاب هم از همین ‌جا گرفته شده است، در کرداری تداوم بحثِ اضطراب در روان ‌پریشی‌ شخصیت داستانی‌ست. در این داستان، ما تاثیر عدم ارضا و جایگاه‌ی امنیت در دوران کودکی را می‌ بینیم. روان رنجور و مانده در ترومای خشونت، چهره می ‌نمایاند و سیرداستان به ‌سوی اختتام غیرمنتظره می ‌رود. دراین سیر و سفر، صرف انرژی روانی در تقابل با اضدادِ عواطف و احساس به ریشه‌ یابی آن خشونت سربلندکرده می ‌رسیم که چشم به دوران تروماتیک بچه گی دارد. مینا، قهرمان ماجراهاست. قصه‌اش با خوانش رمانی آغاز می ‌شود که آورنده‌ی خبر خوش نیست. خواننده توام با خوانشِ افکار مینا، روی بستر سفر و سکوت جاری می ‌شود: « ...دلش شاد نیست . فکر می ‌کند آنچه بر سر راهش قرارگرفته، بایستی خوشبختی نام داشته باشد، که ندارد. حس ششم یا هر آن‌ چه می توان به آن نام نهاد، او را وا می‌ دارد خودش را با دیدن واقعیت نفریبد و چشم از حقیقت نپوشد. اما حقیقت چیست؟...»

حقیقتی که مینا بایستی به آن برسد، دردناک است. صرف فراوان انرژی کار دارد و توانِ سر بالاگرفتن در گذری از اضداد عواطف. شوهر مینا سفر کاری رفته و مینا تنهاست. در حقیقت او تنها نیست. آن درد تلخ ناآگاهی از رویدادها و بودن ‌ها با اوست با حقیقتِ نشسته در کمین. حتا زمانی ‌که روی برف ها راه می ‌رود، تنها نیست. این عدم تنهایی اصابت آن کلوله‌ی برف بر کمرش و آن‌همه افکار مزاحم ترس ‌برانگیز هم شاید نباشد. گاه در هم‌دمی‌ها هم تنهاستی، می دانی و نمی ‌توانی درک کنی که این حسِ پرشکن از کجا می‌آید. مینا، لای افکارش پیچ می‌ خورد در رفتن لای برف و آن صدای غژعژ موذی تعقیب ‌کننده هم می ‌داند که تنها نیست و حقیقت نه آن چیزی‌ست که او می ‌پندارد.. دغدغه‌ی هراس ‌انگیزی‌ که سر به اوهام و لرزش در پا می ‌آورد. و آن فکر سمج تنهایی: «...می ‌پندارد اگر به پشت سر بنگرد و ناگهان مرده ‌یی را در عقب خود ببیند چه؟ همان مرده ‌یی که شاید از رمان بیرون شده و او را از خانه تا این جا تعقیب کرده‌ است؟ به گام‌ هایش سرعت می ‌بخشد. قدرتی وادارش می ‌کند با وجود ترس فراوان، سرش را برگرداند...». مینا در حقیقت بارها سربرمی ‌گرداند و با این پس‌ گردها درون خاطره و خوانش می ‌لغزد و توته‌ های گذرنده‌ی یاد و اندیشه را پهلوی هم می ‌گذارد. اما در همه «سربرگرداندن‌ها» او را نمی ‌بیند، جبران تا آخرین انفجار حادثه در نقابِ دیگری ظاهر می شود.
جبران با وجود داشتن زنده گی به‌ ظاهر آرام، در جنگِ اضداد درون دچار است. انرژی صرف شده در گذر زمان و در کوشش نسیانِ آن یادِ تروماتیک خشونت ‌دیده‌ی کودکی، به تعارضی می‌ انجامد که بالاخره روانِ تیر‌ه‌ی آسیب ‌دیده به جاری شدن درونی و ذهنی وی تسلط می ‌یابد. در شکل میتافور پرداخت یونگ از انرژی روانی، میتوان اشاره داشت که پویاییِ روانی آن آسیبِ‌ روحی روزگار کودکی، در وجود جبران قامت ‌افرازی پرخیزش داشت. محرک ‌های چون عدم‌اعتمادِ ناشی از خصلت آسیب ‌پذیری روحی و ناکامی در انجام وظیفه، شلاقِ دگرگونه برای این خیزش و انفجار بود.
کارن‌هورنای از برجسته ‌ترین روان‌ شناسان آلمانی‌ست. او هم‌ چون یونگ با داشته‌ها و پرداخت‌های فروید، قدم بر گستره‌ی اگاهی و تکامل دانشی زده‌است. و هم‌ چون او تحلیل‌ها و برداشت‌های مکمِل بر داشته‌های فرویدی به‌جا گذاشته‌است. نظریه‌ی «اضطرابِ بنیادی» از مشهورترین‌ تاملات او بر جهان روان- شخصیت است. او معتقد بود که کودک نیازمند ارضای پرامنیت نیازهایش در محیط خانواده است. توجه‌ی نیکو به ‌این مهم کمک می ‌کند تا شخصیت سالم کودک به صورت امن شکل بگیرد. خشونت و رفتار بی‌ ثبات و تحقیرآمیز والدین، این احساس امنیت را در او تضعیف کرده و دامنه‌ی قوت خصومت در کودک را زمینه می ‌دهد. این رفتار خشونت ‌آمیز و تحقیرکننده، برعلاوه به شکل‌ گیری احساس درمانده گی و ترس  در پروسه‌ی سرکوب خصومت می ‌انجامد. درست این‌ کار، نیاز کودک به امنیت را به تقلیل و تحلیل می‌ کشد و این‌ جاست که اضطراب بنیادی جان می‌گیرد.

 جبران، با این اضطرب بنیادی زنده گی کرده‌است. این تلخ او را با تمام تلاش برای زنده گی ‌بهتر، در گردابِ درمانده گی و عدم تفکر سالم پرتاب می‌ کند. آن ترومای پرکینه و سمج، هر آن‌ کسی را که جبران به‌ نوعی با او پیوند می ‌خورد، در قالب هیکل خشن و بدرفتاری مجسم می ‌سازد. او پدر را می ‌بیند. « ...پسربچه‌ی هشت ساله‌ یی دست‌هایش را جلوی چشم و بینی‌اش سپر می‌ کند. چابکانه از نقاط گونه ‌گون صورتش محافظت می‌ کند. پس‌ پسکی می‌ رود. پشتش به دیوار می ‌خورد. انگار دیواری که همیشه دیوار است، دیوارتر می شود تا از فرار او جلوگیری کند و مشت‌ ها به سر و صورتش فرود بیایند....»

هورنای می‌ گوید ما در دنیای خشن و پر از سواستفاده و تجاوز زیست داریم که دراین‌صورت  نیاز به امنیت و محبت فزونی می یابد. آن‌ هایی‌ که از همان آوان کودکی این احساس امنیت و آرامش را از دست داده‌اند، برای برگرداندن آن حس و تقابل با اضطراب بنیادی متوسل به راهکارهایی می ‌شوند که با قوت تمام تعیین ‌کننده‌ی رفتار او می ‌گردند. دریافت این تسکین، موقتی‌ست و شخص سلامت روان خویش را از دست می‌ دهد. جبران در غرقاب آن آسیبِ دیرپا، چهره بدل می ‌کند. آسیبی که او دیده‌است، در جنگ اضداد پیروزتر است و جبران سلامت روان را از دست داده ‌است. در هیاتمینا، چشم‌ های ظالمِ پدر را می ‌بیند و در دنیای غبارین بی‌اعتمادی و پرآسیب، به قصد کشتن به مینا حمله‌ ور می ‌شود. یادها و چشم‌ ها تکرار می شود؛ پدری که با مشت و لگد  به ‌جان پسرافتاده و جبران اینک در اوهام سیاه، به جدل خشونت ریخته شده در ذهن و روانش می رود تا آن انتقام را از کسِ دیگر، از مینا بگیرد.
«خود را از پنجره به بیرون پرتاب می ‌کنم و تو را با خود یک ‌جا می‌ برم...».

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۱ـ ۱۷۰۲

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

گزارش جشن پرشکوه فراغت دانش آموزان اولین دوره آموزشی« فن بیان وسخنوری»

 

جمعه، ۱۵ حوت ۱۳۹۹

 یکماه قبل از امروز اولین دوره آموزشی « فن بیان و سخنوری » توسط شعبه آموزش سیاسی و تبلیغ   کمیته حزبی ولایتی غزنی ـ حزب آبادی افغانستان ، بصورت کاملا رایگان برگزار گردید که بعد از یکماه این دوره به پایان رسیده و توانستیم دانش آموزان لایق و سخنور را از این دوره فارغ بدهیم.

امروز به مناسبت فراغت این عزیزان جشن پرشکوه برگزار گردید.

دراین مراسم شخصیت های علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و مردم عزتمند غزنی حضور گرم و پرشور داشتند.

ابتدا برنامه با تلاوت آیاتی از کلام الهی آغاز گردید و متعاقبا حضار برنامه به احترام سرود ملی به پا خاستند.

پس از آن رفیق مهدی رضایی، استاد رهنمای « فن بیان و سخنوری » به نماینده گی از کمیته حزبی ولایتی غزنی  حزب آبادی افغانستان ، صحبت نموده و از حضور مهمانان تشکری و قدردانی نمود، همچنان از همکاری و فعالیت های رفیق عظیمی  و جمع رفقای دیگر تقدیر و تشکر ویژه نمود.

بعد از آن محترم احمدضیا  یعقوبی، ولسوال ولسوالی خواجه عمری ایراد سخن نمود، او از دفتر ولایتی غزنی حزب آبادی افغانستان بابت برگزاری این برنامه تقدیر و تشکر نمود، همچنان افزود که ما خوشحالیم ازاینکه با وجود وضعیت بد امنیتی بازهم جوانان ما بدنبال کسب علم و دانش است.

گروه سرود اجرای زیبایی داشتند، و چه با احساس میخواندند: « دوست دارم این وطن را ...»

بعدا محترم شایسته خان  غزنوی، رییس بنیاد شهید نجیب الله ایراد سخن نمود او نیز از کارکردهای رییس و اعضای کمیته حزبی ولایتی غزنی حزب آبادی افغانستان تقدیر نموده و برای شان موفقیت آرزو نمود.

در قسمت دوم برنامه تقدیر نامه های که به پاس زحمات و تلاش های احمدضیا  یعقوبی ، ولسوال خواجه عمری و رفیق مهدی  رضایی ، از طرف دفتر ولایتی غزنی برای شان در نظر گرفته شده بود، توسط رفیق مهدی  عظیمی ،  رییس کمیته حزبی ولایتی غزنی حزب آبادی افغانستان تقدیم شان گردید.

بعد از آن محترم محمدعلم  قربانی ، رییس شورای اجتماعی مردم دایکندی مقیم غزنی به پاس زحمات رییس جوان و فعال کمیته حزبی ولایتی غزنی، حزب آبادی افغانستان محترم محمد مهدی  عظیمی تقدیر نامه ی را که برای شان صادر شده بود، تقدیم نمود.

به تعقیب آن تصدیق نامه های فارغین این دوره آموزشی برای شان سپرده شد .

برنامه حوالی ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر در فضای مملو از شادی و صمیمت با دعائیه خیر اختتام‌ یافت.

محمدامین کاظمی ،

مسوول شعبه  آموزش سیاسی و تبلیغ  کمیته حزبی ولایتی غزنی  حزب آبادی افغانستان

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۵۰۳

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

یــو تصوير

 

حيران پاتې يم  د دهر يارانې ته

جادوگرې، درواغجنې زمانې ته

په هر ذهن يې زندان دی لگولی

حاجت نه لري ځنځير او زولانې ته

غم ورينه راته ښکاري نننۍ شپه

ستوري ژاړي د آسمان نوې کانې ته

می پرستو د خُمونو خبر واخلئ

ډلې ډلې شیخان لاړل ميخانې ته

ستا د ميو ويالې نه رسې زاهده

د شهۍ د خوږو شونډو پیمانې ته

د دام لومه دې د بام پر څنډه ايښې

سارانۍ مرغۍ اوس نه راځي دانې ته

اندېښنه به دې په غاړه کې زېندۍ شي

که يو ځلي مخامخ شې آيينې ته

يو تصوير مې د خاطر پر پاڼه ناست دی

د يو چا ياد مې نيولی دی سينې ته.

 

( صدیق کاوون )

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۱۴۰۲

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021