داعش ، ارواح  خبیثه  زاییده سیاست های جیواستراتیژیک بین المللی 

ع. بصیر دهزاد

با آنکه  دیدگاه ها پیرامون زایش  داعش و ریشه یابی ایجاد آن  دلایل کافی ، قابل دقت و قبول را  بدست داده اند، دیگر هرگونه شک و تردید منتفی است که این روح شیطانی به غیر از همان ارواح خبیثه بیش نیست که در دست تشنه گان زر و سیم و عاملین بین المللی غارت ملت ها قرار دارد؛  و تکرار یک طرح سازمان یافته تر و انکشاف یافته تر القاعده  در میان ملت های اسلامی  و بر ضد ملت های اسلامی میباشد که اکنون موجودیت یک تعداد کشور ها و موقعیت جغرافیائی شان را به  در معرض زوال ، فروپاشی و تجزیه قرار داده است. این پدیده شوم که تا به حال هر گونه وحشت و دهشت خون ریختن ، سربریدن  و ده ها اشکال  و نمونه وحشت انسانی را به تجربه گرفته است، چیزی دیگر را به ملت های اسلامی نداده است. این وحشت انسانی داعشیان بدون شک  بعد  از دوره  جنایات اشد ضد انسانی  و جنگی که توسط دولت های استعماری در دوران سیطره شان بر آسیا، آفریقا و امریکای لاتین انجام دادند، کشتند و سر بریدند، بی نظیر ترین جنایات ضد بشری در تاریخ معاصر، به خصوص آسیا است.  همانگونه  که دولت مداران دول استعماری با آنکه  بعد از ختم دوره استعماری و آن جنایات بی نظیر شان که انجام دادند ، اکنون خود را طراحان و مدافعان حقوق بشر میدانند، تا به حال هیچ یک از این دولت ها رسماً در برابر جهانیان جنایات ضد حقوق بشری و جنگی خود شان را محکوم نکرده  و حرفی مبنی بر معذرت خواهی را در برابر مردمان متضرر از جرایم هولناک شان به زبان نیاورده اند و هیچ گونه تعهد مبنی بر عدم تکرار آن جنایات را هم  نداده اند، به همان گونه جنایات هولناک داعش را در کشتن و سربریدن ها پایانی نیست.

با آنکه پدیده داعش میتواند برای طالبان عقب مانده قرون اوسطایی و دیگر یک وسیله ( به گفته البغدادی ، دوای تاریخ تیرشده !)  کهنه شده دستگاه های استخباراتی منطقه و بین المللی حیثیت یک «  سرخور » را داشته باشد، اکنون پدیده داعش در کشور مظلوم و عمیقا، آسیب دیده و آسیب پذیرما هم به یک واقیت عینی تبدیل شده است که  به مانند ارواح خبیثه به شکل مرموز در حالت شکل گیری است.

پیرامون این پدیده زشت نه تنها نکات بیشماری وجود دارند تا مورد  تدقیق ، تحقیق، ارزیابی محققین تاریخ ، حقوق و سیاست صورت گیرد بلکه یک مساله خطرناک جدید برای ما ، ملت ما و سرزمین ماست که در خطر فروپاشی بیشتر و عمیق تر از زمان حاکمیت  تنظیم های جهادی و طالبان قرار دارد. با بروز داعش و اهداف آن دیگر طرح مسایل

نامیمون مبنی بر تعلقیت های زبانی و قومی  در برابر اهداف « بزرگ » داعش و دلالان عقب پرده آن ها خیلی ها  کوچکی میکنند و آن اینکه میتواند سوال تجزیه و تقسیم مجدد کشور های آسیایی « مربوط یک خط زنجیری در این منطقه آسیا که منابع بی پایان زیر زمینی » آن برای بقا و اسارت ملت ها توسط  اژدهای تشنه حرص و آز جهانی مطرح است ، یعنی همان تقسیم مجدد این کشور ها از زمان ختم سیطره استعماری کهنه غرب ، اخصاٌ انگیس. این پیشبینی نمی تواند در دراز مدت دور از وقوع باشد که شیوه انگلیسی که  اقوام بزرگ با خط کشیدن های تصنعی

« سرحدات »   از هم جدا ساخته شدند ولی به مانند بم های « همیشه در حال انفجار»  برای نا رامی های منطقه وی و مخاصمت های ملی و قومی  در درون کشورها ،  گذاشته شدند که تا به حال ادامه داشته است  ولی اکنون ممکن

« خط کشیدن های جدید ی » به کار باشد تا « ما ها » در عمق رنج های بیکران داخلی و منطقه وی درگیر باقی بمانیم. یکی از تفاوت های میان سیاست های ظالمانه و ضد حقوق بشری و ضد حق ملت ها در تعین سرنوشت خود شان  در دوره استعمار کهنه و بعداٌ ایجاد القاعده و اکنون   بروز داعش در آن است که  در اولی استعماریون مستقیماٌ  با  مردمان استقلال طلب «  بدون در نظر داشت  مساٌله دین و مذهب »  می جنگیدند،  برای دومی ( در اول تنظیم های جهادی و بعداٌ القاعده و طالبان)  پول ، سلاح و مشورت میدادند و سوال جنگ بر ضد کمونیزم و شوروی مطرح بود. ولی حالا  تمویل بی حد گروه های اسلامی در کشورهای اسلامی و بر ضد ملت های اسلامی مطرح است.  طراحان پس پرده تنها پول نقد در اختیار میگذارد و پلان طویل  المدت را در قدمه ها هدایت و رهبری میکند و در واقعیت زمینه پیوستن  دها هزار جنگ جویان « خوب آموزش دیده  » از کشور های غربی ( از آسترالیا تا اروپا ، کانادا و امریکا) ، متخصصین عرصه های تکنالوژی ( کمونکیشن انترنتی) ، و بکار گیری وسایل اطلاعات جمعی، اقتصاد وغیره را نیز مساعد ساخته اند.

پس اینجا عمق موضوع نه تنها عطف دقت و توجه بر این روند زشت  و خشن در سیاست های کنونی میباشد بلکه عطف توجه و تمرکز سیاست ها و خطوط فکری و عملی سیاسیون، و تحلیل گران ، نیرو های ملی و وطنپرست ترقی خواه و سازمان های موجود سیاسی افغانستان  در مبارزه هدفمندانه بر ضد داعش و اهداف طویل المدت آن نیز مطرح میباشد.

چند فاکت سوال برانگیز:

داعش میلیارد ها دالر پول نقد در دست دارد مثلاٌ اگر برای یک طالب یکصد تا یکصدو پنجاه دالراز طالبان بدست میآورد که از منابع بدست آمده از شیخ های عربی ( سعودی و قطر و منابع مخفی استخباراتی پاکستانی وغیره) ،تمویل میگردد، داعش حتا تا ۵۰۰ دالر به یک جنگ جوی عادی خود میپردازد.

داعش از فروش منابع نفتی پول بدست میآورد ، آثار گرانبها تاریخی را به فروش میرساند، کی خریداران این منابع نفتی اند،  اخبار در چند ماه اخیر منتشر گردید که آثار تاریخی تخریب شده از محلات تاریخی سوریه در بازارهای اروپا سرازیر میشوند. کشتی های نفتی قاچاق با ساده گی در آب ها در رفت و برگشت اند، در حالیکه  اگر یک کشتی روسی و یا ایرانی به طرف یمن در حرکت باشند، همه وسایل اطلاعاتی و منابع خبری غرب گزارشات دقیقه وار جمع آوری و ارایه میکنند ، ولی از رفت و برگشت این کشتی ها هیچ خبر و گزارشی برای دستگاه های خبری و ژورنالستیک غربی قابل دلچسپی نیستند.

نظر به ارقام غربی اکنون بیش از  ۲۴۰۰۰ جنگجویان داعش از کشور های غربی  « با مهارت های خاص جنگ های چریکی و کوماندویی »  ، از اروپا گرفته تا امریکا و آسترالیا ، درعراق و سوریه می جنگند، تعداد از آنها در رفت و برگشت اند. آنها که تعداد زیاد شان با یک گذشته جرایم جنایی شان در نزد پولیس این کشورها  ثبت اند، به هدف چور چپاول و غضب دارایی نقدی مردم میروند و به همین خاطر به ساده گی انسان میکشند و شدید ترین جرایم ضد بشری و جنگی را مرتکب میشوند. یا اینکه اینان مورد پیگرد قانونی قرار نمی گیرند و اگر میگیرند با مجازات خفیف و سمبولیک محکوم میگردند. سازمان عدالت بین المللی هنوز در بررسی ایجاد  کدام پرونده جرایم شدید جنگی و ضد حقوق بشری داعش و داعشیان نیست و کمتر لب از لب تکان میدهد.

( تذکر: قرار معلوم بیشترین جوانان که در کشور های غربی به اکستریمیزم اسلامی  روی آورده اند و  یا در جنگ ها عملاٌ  اشتراک دارند و یا علاقمند اشتراک در جنگ  تحت بیرق داعش هستند، در خانواده های بزرگ شده اند که  در آن طفل به اشکال مختلف از رشد ، انکشاف مصوون روانی و تعلیم و تربیه مناسب محروم بوده اند و طفل خود در انبوه محرومیت های خانواده گی منجمله خشونت های فزیکی، روانی و جنسی و در محیط انبوه با عقده مندی ها بزرگ شده اند. آنان با این چنین  گذشته ومعضلات روانی،  جرایم جنایی و تمایل به مواد مخدر، اکستریمیزم اسلامی را برای خود یک مصوونیت و آرامش روانی میدانند و با ساده گی در چنگ تشنه گان خون و پول و قدرت می افتند که جنگ، کشتن و سربریدن برای شان به ساده گی قابل قبول و عمل است.)

با آنکه بیش از ۵۰۰۰ نظامی امریکا در عراق حضور دارند  و امریکا بمبارد های روزنه را در عراق  انجام میدهد و فغان سرداده است  که گویا  این حملات هوایی برای امریکاییان روزانه  ۵ تا ۸ میلیون  دالر هزینه دارد و علاوتاٌ از « جنگ علیه داعش »  حرف میزند در حالیکه این مبلغ تحت نام  مصارف روزانه جنگ  برای کشور مانند امریکا در حکم جیب خرچ روزانه  است . از جانب دیگر امریکا در موضع سیاسی- ژورنالستیک و استراتیژی نظامی خود  در برابر تهدید های داعش قاطع نیست وحتا  شک و گمان ها را در بمباردمان مواضع اصلی داعش در عراق  و احتمالاٌ در سوریه نیز بیشتر ساخته است. در دو کنفرانس اخیر پیرامون جنگ بر علیه داعش موضع امریکا  خیلی ها دوگانه و غیرواضح بوده است. مثلاٌ نماینده  جنرال بزرگ امریکایی در کنفرانس متذکره ضرورت یک جنگ قاطع را مطرح نکرد بلکه اصطلاحات به معانی دوگانه یعنی « ما تجارب را برسی مینماییم، ما درس گرفته ایم » وغیره. آقای اوباما در کنفرانس اخیر روی قضیه واضحاٌ گفت که « ما بر علیه داعش جنگ میکنیم ولی زمانی عقب نشینی هم لازم است » ؟

انگلستان در مبارزه با داعش کمتر حرف به زبان میآورد. تنها به عنوان « خیرخواهی ؟ »  یک وزیر انگیسی طی سفرش به کابل گفت که دولت افغانستان بایدًید با دولت پاکستان در مبارزه با تروریزم همکاری نماید.

دولت امریکا  با آنکه از تباه ساختن و بربادی ملت های مانند  لیبیا ، سوریه و عراق سیرایی نیافته است، ادامه جنگ با دولت و سرنگونی حکومت مشروع بشار الاسد را هدف نهایی تعین نموده است. دولت سوریه در حالیکه در موقعیت سیاسی و نظامی- دفاعی اش در برابر اسراییل سیاست روشن دارد و کدام تهدید برای کشور های دیگر منطقه نیست و نبوده است ولی با آنهم  امریکا ، فرانسه و انگلیس  خود ایجاد گر اولین گروه های تند رو خون خور در سوریه شدند که  در جنگ روزانه  جرایم اشد ، هولناک و بی نظیر جنگی  را مرتکب میشوند. این کمک های مالی، سیاسی و استخباراتی زمینه سازی نمود که داعش کنونی از میان همین گروه های خون خوار شکل گیرد و بحیث ارواح خبیثه و مرتکبین جرایم جنگی و ضد بشری و عامل  وحشت و دهشت زمان عرض وجود نماید.

قرارگزارشات چند سال قبل حدود چهار تا شش هزار کارمندان مخفی اطلاعاتی سی – آی – ای در افغانستان در میان مردم محل فعال اند. ممکن همین رقم کمتر و زیاد تر را دستگاه استخباراتی انگلسی  « ام  آی ۶ » را نیز در افغانستان داشته باشند. چگونه با وجود اطلاعات دقیق از موجودیت مراکز سربازگیری و تعلیمات جنگی ، بر آنان حمله صورت نمیگیرد و آنها با مصوونیت  مصروف گسترش فعالیت های شان در افغانستان اند.

چرا و چگونه تصور دیگر از انکشافات جنگی شمال افغانستان داشت که گروه های داعش از پاکستان گروه گروه با وسایط داخل افغانستان میشدند و از آنجا با سرویس ها به ولایات شمال افغانستان انتقال میآفتند. آیا این نیروی بزرگ اطلاعاتی نمی میتوانستند در جلوگیری و یا دادن معلومات به ارگانهای کشفی افغانستان  کمک کنند؟  یک مثال دیگر: ولایت کندوز در آغاز جنگ ها در معرض سقوط قرار داشت، بزرگترین پایگاه نظامی المان و مرکز تربیه پولیس در کندوز چنان در بی پروایی خاموش بود که گوئی آنها هیچ گونه تهدید را پیشبین نیستند. بر مبنای واقعیت فوق نمی توان از  شریک بودن و نقش دستگاه استخبارات پاکستان در انتقال و سازماندهی فعالیت داعش چشم پوشید و انکار نمود.

هدف نویسنده از اراهی فاکت های فوق در آن بوده است که  داعش زایش یک چالش  بزرگ و دیگر یک پدیده است که نمیتوان از آن بحیث وسیله پیشبرد سیاست های جیواستراتیژیک قدرت های آزمند منطقه و جهانی انکار نمود و ابراز تشویش ، نگرانی خویش را نهان گذاشت. دیگر کشورهای که در خط  زنجیری کشور های منابع برزگ زیر زمینی  از شرق میانه سوریه گرفته تا  عراق، ایران، افغانستان، آسیای میانه ، روسیه و چین در معرض یک پلان طویل المدت قرار دارند.  طرح یک پلان تقسیم مجدد سرزمین های بزرگ در این منطقه آسیا مطرح است.

کدام خطرات جدید در ادامه بروز مقطعی داعش و ادامه « فاورد پالیسی » در این کشور ها ممکن و محتمل خواهد بود:

۱- خطر از هم پاشیده گی ملت های بزرگ، آغاز و ادامه جنگ های داخلی برای ایجاد دولت های کوچک بر مبنای زبان ، قوم و مذهب. (  کرد ها، تاجیکان، ازبک ها، بلوچ ها، پشتون ها، ایغورها ، اسماعلیه ها، مناطق شیعه نشین و سنی نشین و ممکن ده های دیگر). در واقعیت تطبیق پلان تجزیه یوگوسلاویای بزرگ و چک و سلواک در اروپای شرقی که از یک جانب با فروپاشی سیستم های سوسیالستی به ارزش صد ها ملیارد دالرمنابع اقتصادی این کشور با رایگان در دست کنسرن های بزرگ اروپای غرب افتاد و از جانب دیگر  موجودیت یک دولت بزرگ و قدرتمند  یوگوسلاویا از صفحه جفرافیای اروپا حذف گردید.

۲- ضعیف ساختن ملت های اسلامی با بکارگیری خود مسلمانان بر ضد دین و ملت خود شان .

۳- سلب حاکمیت های ملی و خطر بزرگ تجزیه پذیری سرزمین های برزگ .

۴- به وجود آمدن حکومت های تیران و دیکتاتور تحت نام اسلامی به مانند دول ژاندارم  و ضد آزادی و دموکراسی و مضحک به مانند عربستان سعودی، قطر و پاکستان.

۵- ضعیف ساختن مداوم احساسات ملی و وطنپرستی ، حاکمیت ملی و ارزش های فرهنگی و در عوض تقویه روحیه فردی در برابر ارزش های اجتماعی و گسترش روحیه  و غریزه های پول و مادیت در برابر احساسات عاطفی ، ارزش های اخلاقی- اجتماعی  و وجدان بشری و انسانی.

۶- مضحک ساختن دین و ارزش های عاطفی و انسانی دینی و استفاده از دین بحیث وسیله خشن ، ارعاب و فشار.

چه میتوان کرد؟ 

مهارت سیاست های ضد بشری و ضد استقلال و حق تعین سرنوشت ملت ها که کاربرد اصطلاح سیاسی « جیو استراتیژیک » بدیل خوبی و مناسب به عوض فارورد پالیسی است، چنان سازمان یافته و پیشبینی شده است که ملت های مانند افغانستان هنوز یک معضله داخلی را مهار نکرده به معضله جدید مواجه و دست و گریبان میگردد. سیاسیون و سازمانهای سیاسی شان و دیگر روشنفکران ترقیخواه و روشن ضمیر اعم از چپ ، میانه و لیبرال سیاسی و مذهبی در چنین مقطع های داغ سیاسی و جنگی خود در چند راهه ها قرار میگیرند و خود و سازمانهای سیاسی شان را کمتر میتوانند از در خود فرورفتگی نجات دهند. آنها هنوز از بررسی و نقد  و محکومیت های « دیروز » نتوانسته اند برون شوند و به دفکتور های فعال سیاست روز تبدیل گردند.

با آنکه توقع از دولت ها و حکومت های دیروزی ( تنظیم ها ، طالبان و دستگاه مافیایی کرزی) نمی بوده است که آنها با سیاست واضع و فعال در چنین مسایل سر در یخن تفکر فرو برند و به ایده و آرای ملت مراجعه نمایند، ولی مسوولیت دولت کنونی که ادعای سیاست جدید را دارد، این است که  در برابر داعش و حامیان آن به سیاست های جدید ملی – وطنی  و سیاست فعال و مستقلانه ا در درازمدت  متوصل گردد. بناٌ وظایف جدید و با محتوای جدید با سیاست جدید مطرح بحث و عمل زمان کنونی میگردد که غفلت بر آن مصایب و خطرات بزرگ و بی مانند و

غیرقابل پیشبینی را بر ملت مظلوم در حال و آینده تحمیل خواهد کرد.

نویسنده معتقد است که الترناتیف های جدید میتواند مساٌله جلوگیری از پیشرفت بیشتر داعش در افغانستان و منطقه ما را به یک بحث ، ارزیابی و تصامیم ممکن و عملی ( ملی و وطنی)  ضرورت روز متبارز سازد و آن اینکه:

- ایجاد یک کنفرانس مشترک سازمانهای سیاسی ، اجتماعی ترقیخواه و جامعه مدنی  موجود در افغانستان روی موضوع دفاع و تعهد مشترک از حاکمیت ملی و سرزمین افغانستان به حیث سرزمین و ملت تجزیه ناپذیر افغانستان. مثلاٌ سازمانهای سیاسی ترقیخواه کنونی در افغانستان میتوانند ابتکار چنین اجماع سیاسی- ملی را بدست گیرند.

- از آنجاییکه دولت کنونی به هیچ وجه با تکروی های سیاسی و سیاست خارجی غیر فعال اش نمیتواند در برابر

ابرقدرت جهانی حرص و آز سر استقلالیت بلند نماید، این نکته حایز اهمیت جدی و حیاتی است تا دولت مداران طراز اول حمایت ملت بخصوص نیروهای مختلفه ملی و ترقیخواه و نیروی برزگ و موثر تحول خواه کنونی ( نسل پویا و روشن اندیش جوان ، نیروهای سیاسی مربوط به احزاب و سازمان های سیاسی- اجتماعی و جامعه مدنی ) را با خود کسب کند. بناٌ  یک جمع آمد بزرگ دولتمداران با نماینده گان این نیروها چه در داخل و چه از خارج کشور تحت نام 

« اجماع ملی » دایر نماید و زمینه یک تفاهم سیاسی، مبارزه و همکاری مشترک را مساعد سازند تا باشد که روان اجتماعی و  مورال جامعه با مساله « دفاع مشترک از سرزمین مشترک »  گره خورند.

- ایجاد همکاری ها و توافقات منطقه وی وطرح یک پلان مشترک و عملی در مبارزه با داعش و عوامل استخباراتی پس پرده آن . مثلاٌ دولت افغانستان میتواند ابتکار یک کنفرانس منطقه وی با دول که در تهدید حال و آینده داعش قرار دارند، را بدست گیرد و طرح پلان را قبلاٌ با در نظر داشت دو الترناتیف فوق فورمولبندی و در چنین یک کنفرانس بحیث پلان ابتکاری دولت افغانستان مطرح نماید.

- احیای تقویه روحیه وفاق ملی ، وطنپرستی  وتجزیه ناپذیری افغانستان  در پروگرامهای درسی مکاتب ابتدایی ، متوسط و ثانوی تا نسل آینده ساز با روان ملی و وطنپرستی تربیه گردند.

- تبلیغات سازمان یافته با پالیسی تبلیغاتی یکسان رسمی از طریق تمام  تمام وسایل اطلاعات جمعی ، در دفاع از نیرو های مسلح کشور و دادن مسوولیت با این وسایل اطلاعات جمعی بحیث تطبیق پالیسی تبلیغانی و ملی.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۲۰۶

 

 

 

 

گروه های تندرو اسلامی و جنگ های نیابتی نواستعماری

 

به یزدان اگرما خرد داشتیم

نشاید چنین  روز بد داشتیم

(فردوسی)

 

عبدالوکیل کوچی 

گروه های ساخت عربی ، عجمی و پاکستانی مسبب جنگ های نیابتی وابزاری در دست قدرت هایی است که به وسیله آنها شعله های جنگ درگوشه و کنارجهان زبانه میکشد . طوریکه معلوم است ایجاد بشریت ازهمان دوره آغازین با زد و خورد همراه بوده واز پیدایش آدم تا ایندم ادامه دارد. سلطه جویان جهان از قرن ها تا بدینسو اکثریت نقاط جهان را در اثر لشکر کشی های متعدد وحملات خونین مورد تجاوز قرارداده اند و برای تطبیق اهداف واستراتیژی های توسعه طلبانه خود به منظورغصب سرزمین ها، تاراج  ثروت ها ،غارت میراث های فرهنگی وانهدام تمدن ها وبناهای تاریخی ، کشورها را به خاک وخون کشانیده وهمچنان قاره ها را تحت مستعمره خود درآورده اند. گرچه استعمارپیشینه کهن دارد اما تاریخ جدید آن از قرن شانزدهم پس از آنکه قدرت های سلطه جو از مرزهای ملی شان تجاوز کردند برای نا توان ساختن ملتها ، تقسیم سرزمینها وایجاد امپراتوری مستعمراتی که یکی از مشخصه دوران امپریالیستی بشمار میرود با راه اندازی جنگهای صلیبی وجهانکشایی های مکرر، مردمان افریقا را به برده گی کشانیدند ، جوامع هند وچین را منهدم وبا نسل کشی سرخپوستان امریکایی وحملات تجاوزگرانه در دیگر نقاط جهان، حقوق و آزادی های مردم را پامال نمودند. و اما مردم آزاده جهان آرام ننشسته از همان آغاز تجاوزگری ، با عکس العمل های انقلابی و راه اندازی جنبش های آزادی بخش ، قیام ها وخیزش های مردمی وموج نهضت های رهایی بخش ، پرچم مبارزه را علیه سیطره سیاسی و اقتصادی امپریالیستی در گوشه ونقاط جهان بر افراشتند با گسترش تحولات سیاسی ونظامی ودرگیری های خونین بر سرتقسیم جهان که منجر به دو جنگ جهانی گردید در نتیجه آن در بیش از یکصد کشور جهان زنجیر استعماری درهم شکست ودر جغرافیای جهان تغیرات بزرگی رونما گردید. که مهمترین آن تحکیم جنبش سوسیالیستی در راس اتحاد شوروی بطور کل بلاک شرق واز سوی دیگر تجدید قوای کاپیتالیستی موسوم به بلاک غرب در برابرهم قرار گرفتند و درین راستا اوضاع سیاسی نظامی جهان بکلی عوض شد وسرنوشت مردمان و ملت ها با گرایشات متضاد وعده یی به خط سوم گره خورد که در نتیجه آن استعمار گران دیگر نمی توانستند با میتود هجومی ولشکرکشی مستقیم به کشورها سلطه خود را قایم کنند . ولی در اثر پیشرفت های تخنیکی وگسترش صنعت که منجر به رشد سرمایه و تراکم تولید گردید ، نظام های سرمایداری خصلتا به پرورش نوین بهره کشی متوسل شدند و با ایجاد سیاست های تفرقه افگنانه دربین مردمان وملت ها وتشدید جنگ سرد که خود پیش زمینه ای برای تحکیم پایه های نواستعماری بشمار میرفت دست یازیدند .آنان با تغیر شکل استعمار و سیستم بهره کشی جدید و براه انداختن تبلیغات وپروکاسیون بی پایان ، در بین جهانیان زیر نام های خطر کمونیزم ، خطرالقاعده، خطر فونده منتالیزم وحتا خطر ایران ترس وتخویف ایجاد نموده در قدم نخست اروپا را به اصطلاح از خطرکمونیزم برحذر داشتند ودر پی آن قدرت روز افزون خود را نفوذ دادند . درآسیا زیرنام ، اسلام گویا در خطر است جنگ را برنامه ریزی کردند ودر راستای افسانه سازی دفاع از دین اسلام گروه های مجاهدین، با پشتوانه قدرت های اسلامی و غیراسلامی بوجود آمد. آنگاه که اتحاد شوروی ازهم پاشید، طالب و القاعده به ظهور رسانیده شد وقدرت های سلطه جوی این بار با نیرنگ های تازه و بهانه های جدید زیرنام دفاع از دموکراسی روی صحنه ظاهر شدند. که در اثر آن کشورهای شرق میانه بیش از همه عراق قربانی جنگ ها و نیرنگ ها گردید و اخیراً  کشورهای دیگر را زیر نام خطر ایران به ترس و رعب روبرو ساختند که به موجب آن در ازا فروش اسلحه پیشرفته میلیارد ها دالر بدست آوردند. طوریکه معلوم است آنان مذبوحانه تلاش می کنند تا اسلام را از خطر کافر و کافران را ازخطر اسلام گویا بر حذر ساخته خود از آن بهره برداری کنند. به گونه مثال بدرازا کشیدن مذاکرات هسته ای ، صحنه سازی های جنگ در شرق میانه و افغانستان گواه زنده این مدعاست. طوریکه دیده میشود موجودیت خطر ها وپروسه خطر سازی  زیر نام مجاهد ، طالب، القاعده و داعش همچون مسبباتی است که پروسه جنگ را طولانی وخصلتا فرسایشی ساخته وکشورها را در آتش جنگهای نیابتی نیو استعماری فرو می برد زیرا نقاط آسیب پذیر به ناگزیری لشکرعظیم و پایگاه بزرگ را متحمل میشود. واضح است که  ادامه چنین جنگ ها پیامدهای نا گواری بروی سرنوشت ملت ها خواهد داشت که از تجزیه و تقسیم کشورها گرفته تا گرفتن جان مردم ، نان مردم ، صحت وسلامتی مردم ، هستی مردم  همه وهمه مصیبت هاییست که جنگ ها با خود حمل میکنند .

 کشورما افغانستان که در زمان استعمار انگریز طی یک سازش و معامله با روس تزاری بین دوقدرت به حیث یک سرزمین حایل ودست نخورده باقی ماند چندین مرحله از کاروان ترقی وتعالی عقب افتاد. آنگاه که در زمان اعلیحضرت غازی امان اله خان ستاره اقبال مردم تابیدن گرفت از یکسو موجودیت جهل و پسمانی، کمبود فرهنگ و دانش و از سوی دیگر دسایس شوم استعماری نهضت جوان امانی را ناکام ساخت. بار دیگر دوران حکمرانی نیم قرنه خاندان ملوکانه ، یک مرحله تاریخی کشور را از

کاروان ترقی وتعالی عقب زد.

این بارمجاهدین که به کمک غربی ها در خاک پاکستان تربیه و تجهیز گردیده بودند، به عنوان مدافعین اسلام برعلیه دولت مردمی برخاستند وپس ازعودت قطعات نظامی شوروی هم نتوانستند از جنگ برعلیه دولت جمهوری دموکراتیک و قانونی افغانستان دست بر دارند و با انتقال قدرت بدست مجاهدین وپس از آن طالبان، افغانستان یکبار دیگر درگرداب آتش و خون فرو رفت و راه برای هجوم دشمنان سوگند خورده افغانستان ولشکر بیگانه هموار گردید و درسایه دود و باروت جنگ ، داعش را به ظهور رسانیدند که درنتیجه آن جنگ اسلام با اسلام شکل تازه به خود میگیرد .

مسلمان با مسلمان جنگ کردن

نزاع  و  حیله ونیرنگ  کردن

چه باشد بد تراز این که به میهن

حضورغیر را پر رنگ کردن

 به هیچ کس پوشیده نخواهد بود که ظهور داعش وسرازیر شدن گروه های مسلح از آن سوی مرزها زیر نام مهاجر وجابجایی آنها درگوشه ونقاط کشور زمینه ساز بزرگی برای تاخت وتاز بیگانگان وبه خصوص تروریست های پاکستانی در کشورما میباشد که به موجب آن استقلال ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی ما را زیر سوال خواهد برد .

بآنکه قوای مسلح افغانستان به دفاع از وطن و نوامیس ملی با ایثار و فدا کاری تا پای جان میرزمند ودر برابر توطیه دشمنان افغانستان با شهامت ایستاده گی میکنند ولی موجودیت دولت ضعیف وابسته به خارج با ترکیب وخصلت متناقض در اثر تطمع ، سازش و معاملات پشت پرده با سکوت مرگباری از کنارآن میگذرد. در حالیکه  مسوولیت عواقب خطرناک آن را در قدم اول دولت بدوش داشته که میباید در برابر ملت جوابگو باشد. در حال حاضر مردم افغانستان به خوبی میدانند که جنگ ، فقط جنگ دین نبوده بلکه استراتیژی دشمنان سوگند خورده افغانستان با راه اندازی جنگ های نمایشی و نیابتی راه رابرای حضور خود درکشورها هموارساخته و برای بدست آوردن اهداف خود برنامه ریزی میکنند. چنانچه در اثر مداخلات و تجاوز مستقیم و غیرمستقیم رژیم های پاکستان و ایران، همین اکنون گفته میشود در پانزده ولایات کشور جنگ شدید جریان دارد به گونه مثال بیجاشدن هزاران خانه وار در ولایات قندز و ننگرهار ، تشدید حملات هجومی در ولایات بدخشان وشبرغان جا یی که ثروت های زیرزمینی و استراتیژیک کشور درآن نهفته است ادامه دارد. که اجیران جنگی همچون زاغ و زغن بر سر آن میریزند. طبعیست که دوام چنین جنگ های خانمان برانداز پای بیگانه گان را به کشور ما میکشاند وحریم مقدس کشورما تحت تجاوز دشمنان افغانستان قرار میگیرد .مرگ بر متجاوزین ، دست تجاوز از حریم مقدس کشورما کوتاه !

با چنین اوضاع و احوال ، کشوری که زیر ساختارهای اقتصادی آن منهدم گردیده زراعت آن تخریب ، جوانان آن بیکار و پیران بیمار با داشتن صدها هزار معیوب و معلول ، و مردم آن درآتش جهل وفقر ومرض دست وپا میزنند و روز تا روز حلقه زنده گی توسط زورگویان ومستبدین درگلوی شان تنگ وتنگ ترمیشود ، پس راه نجات آنها چی خواهد بود.

با توجه به نظریات جمعی سروران قلم و اندیشمندان وطنپرست وترقی خواه میتوان گفت که راه حل معضله افغانستان از سه طریق میسر و امکان پذیر خواهد بود .

یکم همبسته گی عمومی وسراسری کلیه احزاب وطنپرست وترقی خواه  وطندوستان واقعی  و دوستداران ترقی وعدالت و کلیه داد خواهان و مبارزین راه آزادی در یک صف واحد وطن خواهانه با فراخوان سراسری در داخل و خارج کشور برای تصمیم گیری مشترک و به منظور پیدا کردن راه حل های قابل قبول برای همه طرف ها ی ذیدخل داخلی وخارجی.

دوم مراجعه به نهاد های بین المللی ، ارایه طرح های مشخص به جامعه جهانی و

سازمان ملل متحد و پیگری درین زمینه .

سوم تحکیم همبسته گی وطنپرستانه وتمرکز فکری و مراجعه به خرد جمعی تمام نیروهای ترقی خواه وصلحدوست کشور. تنها با گذشتن از کینه ها و کدورت ها و بریدن فاصله ها وتحمل همدیگر خواهیم توانست راه حلی برای نجات وطن ازحالت کنونی پیدا کرد تنها راه نجات وطن از تهلکه کنونی همانا وحدت وهمبسته گی سراسری ملی وصلح دوستان واقعی کشور است که به عنوان تاکید باید گفت در صورت اتحاد سراسری  وهمبسته گی ملی و گسترده ،  میتوان راه نجات کشور را بدست آورد .تا دیر نشده باید مردم از خواب گران برخاسته  وازخوشباوری ها و نیرنگ های دشمنان افغانستان خود را رها ساخته تا بتوانند سرنوشت خود و کشورخود را مستقلانه بدست گیرند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۹۰۶

 

گسترش تهدید داعش برای چین

فرزاد رمضانی بونش ، پژوهشگر و کارشناس مسایل منطقه

در ماه های گذشته رسانه های  بسیاری در جهان به حضور نیروهایی از چنین در بدنه داعش اشاره کرده اند. در همین راستا از یک سو پیوستن گروهی از چینی های دارای عقاید افراطی به گروه تروریستی داعش که پیشتر در رسانه های مختلف منتشر شده است و چینی‌ها به عنوان تازه‌ ترین دسته جهادیون تندرو دست به تحرک زده‌اند. در همین راستا به اذعان مقامات بلند پایه چینی شماری از مسلمانان چینی منطقه اویغورهمراه با نیروهای داعش در درگیری‌های سوریه و عراق می‌ جنگند. در بعد دیگری ابوبکر البغدادی سرکرده داعش قبلا طی اظهاراتی اعلام کرده بود اعضای این گروه از ده ها کشورجهان از جمله چین برای مبارزه برای ایجاد حکومت به اصطلاح اسلامی به منطقه آمده اند. در همین راستا هر چند گمان می رود دولت چین هنوز اطلاعات کافی در این خصوص ندارد، امری که خطر بازگشت بلامانع و فعالیت این تروریست ها در داخل کشور را دو چندان می کند اما وزیر کشور مالزی، خروج بیش از ۳۰۰ تبعه چینی از خاک مالزی برای پیوستن به عناصر داعش در سوریه و عراق را تایید کرده است. بنابراین صدها شهروند چینی این کشور به تروریست های داعش پیوسته اند. در کنار  این نیز باید توجه داشت که برخی بازیگران منطقه ای چون امریکا و ترکیه در یک سال گذشته صدها معارض چینی به شمال شرق سوریه منتقل کرده‌اند و این افراد اکثرا از اویغور سنی‌ مذهب اهل جمهوری خلق چین هستند. در همین راستا در گذشته هم دستگیر شدن شهروندان چینی در عملیات ارتش عراق علیه داعش، حضور چینی ها در بین تروریست های داعش امری مسلم گردید. در واقع در ماه های گذشته بیشتر  تندروهای داعشی چینی تبار از طریق شبکه های اجتماعی پیام هایی به دختران و پسران اویغور ارسال و از آن ها دعوت به «جهاد نکاح » کرده و یا می خواهد با سفر به اندونزیا عازم عراق شوند و به گروه تروریستی و تکفیری داعش بپیوندند.

آنچه مشخص است حضور شهروندان چینی در بین تروریست های داعش به صورت بالقوه نگرانی مقامات چین را به همراه آورده است. چرا که چین در سال های اخیر از گزند حملات افراط گرایان در امان نبوده و فعالیت گروه های افراطی در این کشور در چند سال اخیر بیش از ۴۰۰ کشته و صدها زخمی به جای گذشته است. در این میان  اینک نیز نفوذ گروه تروریستی - تکفیری داعش در عراق و سوریه و استمرار جذب نیرو از سوی این گروه تروریستی در افغانستان، نگرانی امنیتی فزاینده ای را در چین سبب شده است تا مبادا عوامل این گروه راهی برای نفوذ به پهناورترین کشور آسیایی بیابند. در این راستا باید به یادداشت که منطقه خود مختار « سین کیانگ » در غرب چین با آسیای مرکزی همواره در سال های اخیر جولانگاه فعالیت گروه های فعال استقلال طلب به خصوص گروه ترکستان شرقی است و درگیری در منطقه و استان خود مختار سین کیانگ چین ( یا اویغورستان و یا ترکستان شرقی ) از سال ها قبل جریان دارد. در این منطقه که یک ششم کل مساحت چین در غرب این کشور با جمعیتی بیش از۲۰ میلیون نفر قرار دارد با هشت کشور از روسیه در شمال تا پاکستان در جنوب غربی مرز مشترک دارد. در این بین اکثریت ساکنان غیر چینی سین کیانگ را اویغور ها و مسلمانان اهل سنت تشکیل می دهند. همین امر بستر برای گسترش اندیشه هایی چون داعش در منطقه است. در واقع اویغورها که با زبان ترکی اویغوری سخن می گویند ( خط آنان فارسی و دارای ۳۵ درصد کلمات فارسی است) دارای  نزدیکی هایی با  بسیاری از مسلمانان منطقه هستند در این حال این تهدید وجود دارد که اسلامی جنبش اسلامی ترکستان شرقی که قبلا با حضور طالبان والقاعده در افغانستان همکاری هایی با آنها داشته است اکنون با توجه به همکاری ها و هماهنگی ها با سایر جنبش های همگرا و بنیادگرا چون داعش اقتدار خود را گسترش دهد و یا  بسیاری از نیروهای آن به داعش بپیوندند. جدا از این نیز باید توجه داشت که پیوستن چینی های افراطی به داعش می تواند در آینده نه چندان دور برای کشوری مثل چین تهدید جدی محسوب شود. چرا که هم اینک نیز با فعال شدن داعش درافغانستان و نزدیکی جغرافیایی به  سین کیانگ حضور گسترده تر این گروه در افغانستان دولت چین احساس ناامنی بیشتری کند.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۸۰۶

 

 

نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه جهان همیشه پیروز هستند!

میرمحمد شاه رفیعی

در این جهان متلاطم و مشحون از نابرابری های اجتماعی و بی عدالتی ها که ما شاهد نقض خشن و روز افزون حقوق بشر هستیم و مصوونیت خانواده و حفظ کرامت انسانی پایمال هوا و هوس های شیطانی سود جویان و زراندوزان منابع مالی و انحصارات جهانی گردیده است.

امواجی از نور و روشنایی که نوید دهنده پایان شب های ظلمانی استبداد و برده داری مدرن است ؛ در فضای جهان به مشاهده میرسد. انوار نجات بخش حاصلی است از اشک و آه دختران کوبانی و ایزدی که در بازارهای جهان برای فروش عرضه گردیده اند و با صدای اعتراضات آنهایی همسویی می کند که به جرم کبودی پوست بدن در شهرهای امریکا مورد ضرب و شتم بیرحمانه پولیس فدرال امریکا قرار می گیرند.

دیده می شود که تخریب آثار باستانی تمدن بین النهرین و سیلاب های خون بی گناهان و قربانیان حملات انتحاری در سرزمین آریانای کهن از سواحل آمو تا دریای خروشان سند و دودهای سیاه برخاسته از اثر توطیه ها و دسایس وهابی های متعصب و نیوعثمانی ها در شام و عراق و صحرای یمن داد خواهان و جوانان مبارز و سلحشور را با احزاب و سازمان های برخاسته از میان مردم متحد ساخته تا با شعار های ضد ریاضت های اقتصادی نیولبرالستی و مخالفت صریح با تطبیق اهداف ریاضتی بیگانه ها در راه دموکراسی و تامین عدالت از طریق اشتراک در انتخابات آزاد و سراسری و کسب آرا مردم برضد سنگرهای تعصب و تحجر و ناسیونالیزم کور و مراکز تمویل و تجهیز تروریزم و فسادهای مالی و مراکز مافیایی جهان آگاهانه و متحدانه یورش برند.

پیروزی نیروهای چپ در انتخابات قوس ۱۳۹۳ در کشور یونان زادگاه تمدن بزرگ باستانی جهان و ایجاد دولت موجود به رهبری حزب سریزا و پیروزی نیروهای چپ در انتخابات محلی اسپانیا در ماه می سال جاری در اسپاینا شاهد نارضایتی گسترده مردم از سیاست های اقتصادی محافل و سردمداران نظام مسلط کنونی در جهان است که با اشکال توهم دموکراسی و سیاست های ریاضتی اقتصاد بوسیله جنگ و حمایت از تروریزم بر جهان تحمیل گردیده است.

نتایج انتخابات هفدهم جوازای سال جاری در کشور ترکیه نه تنها برای کشور ما بلکه برای منطقه و جهان با اهمیت و قابل توجه می باشد. جمهوری ترکیه با افغانستان روابط بیش از نود سال را دارا می باشد و طی سالهای متمامدی در تربیت افسران نظامی و کادرهای متخصص با ما همکاری نموده است. هم اکنون تحت رهبری پیمانی نظامی ناتو حضور نظامی آن در افغانستان مشهود است. البته سیاست های خارجی ترکیه بر کشور ما نیز بی تاثیر نبوده و در آینده نیز نخواهد بود.

طوریکه در دهه چهل خورشیدی که با فعالیت های پان ترکیزم، ترک ها می خواستند اولین هسته های ضد وحدت ملی را در افغانستان ایجاد کنند. اما به اثر هوشیاری و دقت نخبگان سیاسی کشور همه جانبه مؤفق نگردید، هرچندتاثیرات معینی به جا گذاشت. اما در شرایط کنونی سیاست های خارجی حزب عدالت و توسعه غرض احیای امپراطوری عثمانی از طریق هجوم فرهنگی و تماس های نزدیک با بعضی گروپ ها و دادن امتیاز ملک و اقامت در ترکیه اهداف است که در مخالفت با منافع ملی کشور ما و به نفع انحصارات مالی جهان صورت گرفته است.

کشور ترکیه از جمله ۲۰ کشور بزرگ صنعتی در جهان مقام هفدهم را دارا می باشد و یک عضو فعال و مهم پیمان نظامی ناتو است. دولت موجود ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه یکی از جوانب و عامل مهم جنگ و خونریزی های موجود در شرق میانه محسوب می گردد. کشور ترکیه مخالفین دولت سوریه را همه جانبه حمایت می کند و نمی خواهد صلح و آرامش واقعی درعراق به وجود آید. رجب طیب اردوغان با همکاری نزدیک با سران دولت شاهی عربستان و دولت قطر و رقابت با ایران در ادامه جنگ و ناآرامی های موجود نقش اساسی دارد. این دولت در تجهیز و تشکل گروه تروریستی داعش نقش عمده داشته و هم اکنون بنابر شواهد مختلف در تربیت و تداوی مجروحین این گروه همکاری می کند و هزارها شهروند  اروپایی و سایر ممالک جهان از طریق ترکیه با گروه داعش پیوسته اند.

دولت حزب عدالت و توسعه با وجود  دست آورد های اقتصادی و فرهنگی در سرکوب اقلیت های قومی و مذهبی و برقراری سانسور بر رسانه ها و دنیای مجازی مانند دیکتاتورهای قرون وسطا عمل نموده است. آثار باستانی غارت شده ازعراق و سوریه به حمایت دولت ترکیه به دست قاچاق بران آثار باستانی قرار می گیرد. نفت استخراج شده توسط داعش به بازارهای ترکیه آورده می شود و از ان طریق پول های حاصله به جیب سران داعش سرازیر می گردد.

حزب عدالت و توسعه گرچه توانست از نفوذ نظامیان در امور سیاسی ترکیه بکاهد و ساحه فعالیت های سیاسی را برای نظامیان تنگتر سازد، اما این حزب بنابر عقاید و افکاری که دارد تا آن زمان به دموکراسی و اعاده حقوق مردم پای بند بود که منافع گروهی و حزبی خود شان تامین می شد. از اینرو این حزب امروز یکی از مخالفین مهم آزاد اندیشان و آزادی های انسانی در کشور ترکیه می باشد و از مخالفین حقوق و آزادی های انسانی و افراد متعصب و قوم گرا در خاور میانه حمایت می کند.

دولت موجود ترکیه تلاش می نمود تا با بدست آوردن اکثریت مطلق در انتخابات سیستم صدارتی را در ترکیه به سیستم ریاستی تبدیل کند تا بتواند در تطبیق سیاست های نیولیبرالیستی و سرکوب آزاد اندیشان و اقلیت های قومی و مذهبی دست بالا داشته باشد. اما بنابر اراده قاطع مردم ترکیه و هوشیاری سیاسی احزاب چپ و ترقیخواه آن کشور این رویای حزب عدالت و توسعه تحقق نیافت. زیرا مردم ترکیه بدون در نظرداشت نظریات قومی و منافع کوچک سیاسی توانستند حزب دموکراتیک خلق ها را با گرفتن ۱۳ درصد آرا و هشتاد نماینده راهی پارلمان نمایند.

پیروزی حزب دموکراتیک خلق ها با وجود توطیه و دسایس حزب حاکم به مردم ترکیه نوید پیروزی و رفتن به سوی یک جامعه آزاد و دور از تعصبات مذهبی و ناسیونالیزم ترکی را داده است. این پیروزی نویدی است برای تمام نیروهای چپ دموکراتیک و ترقیخواه در جهان، زیرا این انتخابات به وضوح نشان داده که تجمع و تشکل قوت های ملی و محلی بدور اهداف بزرگ سیاسی و بدون درنظرداشت اختلافات کوچک سیاسی و طرح شعار های که نمایان گر اهداف و منافع بزرگ و اساسی مردم باشد و جان نثاری و پایداری استوار در راه تحقق همچو شعارها پیروزی و رسیدن به اهداف را ممکن و میسر می سازد. در صورت تحکیم و توسعه این پیروزی تغییر بیلانس قوا در شرق میانه به نفع صلح و ترقی حتمی به نظر می رسد.  

تجارب بدست آمده نیروهای چپ دموکراتیک ترکیه می تواند برای نیروهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان آموزنده باشد و ما باید از این تجارب بیاموزیم و بتوانیم شعارهای اساسی و عمده ای که در شرایط کنونی قدرت وصلاحیت تشکل مردمی داشته باشند را استخراج نماییم ؛ ونیروهای اصیل جامعه را متحدانه به سوی اهداف بزرگ سوق دهیم.

این تجارب و تجارب بدست آمده در اروپای جنوبی میرساند که قدرت های موجود منطقه وی و جهانی نمی توانند اراده و تصامیم متشکل و متحد نیروهای اصیل و وفادار به آرمان های ملی و مردمی را مانع شوند. حاکمیت و قدرت نمایی استبداد و سرمایه عمر کوتاهی دارد و سیلاب خشم و اراده مردم کاخ های استبداد و ارتجاع را چنانچه طی زمان های گذشته ویران نموده، در آینده نیز ویران خواهد ساخت.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۸۰۶

 دستپاچگی اشرف غنی و ارسال نامه به نواز شریف

 سلیمان کبیر نوری

با پیچیده شدن اوضاع امنیتی، اجتماعی و اقتصادی کشور تحت زعامت دومین مرد متفکر جعلی جهان* آقای دکترغنی احمد زی و در پشت پرده جناب حامد کرزی مکار**، و همچنان دکتورعبدالله  که در کشمکش قدرت با غنی گیرمانده است، کارکرد های  استخبارات منطقه وی و جهانی نیز غامض تر و پیچ و در پیچ تر شده می رود.

لطف نموده توجه بفرمایید!

طوریکه مشاهده کردیم بعد از فاجعه ی ۱۱ سپتامبر، استراتیژی محو و نابودی شبکه های تروریستی القاعده - طالبان و مجازات حامیان شان مطرح شد. اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدورقطعنامه های شماره ۱۳۷۳ و۱۳۶۸ سال ۲۰۰۰ ترسایی در مورد استفاده نظامی برای محو تروریزم القاعده – طالبان و مشروعیت دادن به حضور سنگین و آهنین نیرو های جامعه ی جهانی در افغانستان  به اتفاق آرا رای دادند).بلی ده ها هزار نیروی نظامی به نام  نابودی طالبان به افغانستان هجوم آوردند. اما کرزی بعد از چندی در برابر قطعنامه های شورای امنیت ملل متحد درفش مقاومت فراز کرد و طالبان ( نیروهای نیابتی پاکستان) را برادر خواند. در پشت پرده، جناب دکتر اشرف غنی نیز به حمایت بیدریغ از طالبان پرداخت. و هردو در استحکام موضع  آی اس آی و جنرالان پنجابی قرار گرفتند.

اگر این دو شخصیت شخیص( آقایان کرزی - احمدزی)،  وطنپرست و وفادار و متعهد به آرمان والای مردم مظلوم کشور می بودند، درابتدا به دستور باداران شان، طالب را دوست و برادر خطاب نمی کردند و در حمایت بیدریغ از ایشان ایستاده گی نمیکردند.

 جناب والاشان حامد کرزی در آخرین سفر خویش به کشور شاهی دنمارک، به پرسش جدی یک هموطن چنین مواجه شد:

 با وجود جنایات طالبان شما آن ها را چرا برادر خطاب می کنید؟

 عاشق پرسوز پاسخ دادند: « من طالبان را برادر خطاب کرده بودم، حالا هم برادر خطاب می کنم و در آینده نیز خطاب خواهم کرد».

 آنچه مبرهن است همین دوتن همتن و هم کیس، با تیم های موظف از خارج بودند که اینهمه درد والام و مصایب را بر گرده مردم مان تحمیل کردند. اکنون گپ ها و نگرانی ها به جایی رسیده است  که مردم همه از سقوط ولسوالی ها و ولایات بدست برادران کرزی و دوستان احمدزی نگران اند. اما تصور می شود که بازی های استخباراتی اخیرکرزی و احمدزی را نیز گیچ ساخته است. اوشان از فردای خود مطمین نبوده، عقل خودشان هم برای استحکام و ادامه زعامت  قد نمی دهد و اوضاع میهن را سخت بحرانی ساخته اند. این همه فشارها و ساخت و سازش های روانشناسانه و سخت تخنیکی و تجربوی است که دست اندرکاران استخباراتی آن را بکار میبرند.

با این چنین کشتار وفشارهای روانی میخواهند گروهک تروریستی طالبان را( مزدورانیکه  لگام شان به دست خارجی ها و حامیانشان هم مشخص و آشکاراست) بالای مردم بقبولانند.

به آخرین خبری که در شبکه های اطلاع رسانی در مورد یکی ازین بازی های بغرنج به نشر رسانیده شده است، کارزار استخباراتی خارجی اما منطقه وی تازه به مشاهده میرسد، نه اینکه گویا اشرف غنی جعلیات « دومین متفکر جهان» بودن؛ خودش را مورد دفاع قرار دهد! *

به خبر توجه فرمایید!

«  پشت پرده لغو سفر اشرف غنی به قطر: دو روز قبل از اعلام به تاخیر افتادن سفر اشرف غنی به قطر یکی از سران ارشد مجاهدین نزدیک به ریاست جمهوری گفته است: چند مکتوب متواتر پی هم از طرف دفتر طالبان در قطر برایم مواصلت نموده است که بیایید بر سر موضوع کلان افغانستان باهم مذاکره کنیم. صاحب اصلی این وطن شما مجاهدین و ماهم هستیم و درمکتوب شان تذکر نموده که ما چند کار را قبول نداریم:

یکم- با اشرف غنی هیچ وقت روبرو نمی شویم به خاطر صلح افغانستان. زیرا هویت اسلامی آن پیش ما مشکوک است. به همین خاطر اجازه نمی دهیم که بانماینده گی از دولت مزدور کسی با ما مذاکره کند.

دوم- حکمتیار تنهای خودش است دیگر کسی برایش نمانده می خواهد با سر و صدا و با نماینده گی از امارات امتیاز بگیرد. ما اجازه نمی دهیم برایش.

سوم- داعش می خواهد جایگزین طالبان شود ما اجازه نمی دهیم زیرا داعش دست نشانده یهود و نصارا و به خاطر بدنامی اسلام از طرف امریکایی ها پرتاب شده است. همین قسم که داعش دشمن شما است دشمن ماهم هست.

چهارم- قانون اساسی را نمی پذیریم باید تغییر کند.

پنجم- یک نفر هم از افراد نظامی خارجی در کابل باشد ما سر ساختار یک حکومت فراملیتی و ملی به تفاهم نمی رسیم.

از اینجا معلوم می شود قصه طور دیگری است. اصل به تاخیر افتادن سفر رییس حکومت وحدت ملی به کشور قطر به حضور نپذیرفتن برادران ناراضی جناب شان است نه اوضاع بحرانی کشور.»

آیا متن پیام هوشدار جدی ای به جناب رییس جمهور غنی و حامیان منطقه وی و غربی آن تلقی نمی شود؟

چنین به نظر میرسد که بعد از افشای متن همین پیام؛ جناب اشرف غنی با دستپاچه گی تمام نامه هوشداردهنده به نوازشریف نخست وزیر پاکستان گسیل و از وی خواسته است تا در تامین امنیت افغانستان گام‌ های عملی بردارد؛ رییس جمهور حدود یک ماه برای پاکستان مهلت تعیین کرده تا گام عملی در این راستا بردارد، در غیر آن دریچه‌ همکاری میان دو کشور بسته خواهد شد. یک منبع حکومت می‌ گوید که رییس جمهورغنی در این نامه هشت خواست را مطرح ساخته است:

۱- صدور یک بیانیه رسمی از سوی رهبری سیاسی پاکستان برای نکوهش عملیات های طالبان.

۲- دستور رهبری نظامی پاکستان برای جلوگیری از فراهم ساختن پناه گاه به طالبان و عملی شدن این دستور.

 ۳- دستور گسترش پیکار با هراسافگنی با شبکه حقانی و بازداشت مسوولان حمله‌ های هراس‌افگنانه‌ ای اخیر در افغانستان.

 ۴- دستور بازداشت خانگی رهبران شورای کویته و شورای پشاور و آغاز پیگرد آنان به علت تهدید کردن کشور دوست.

۵- دستور سپردن تمامی زخمیان جنگ ها از سوی شفاخانهها به زندانهای امنیتی برای بازداشت و بررسی بیشتر.

 ۶- توافق برای مبادله زندانیانی چون ملا برادر با اعضای تحریک طالبان پاکستان.

۷- دستور به کارخانه های تولید مواد کیمیایی برای منع فروش مواد انفجاری به گروههای غیرقانونی و هراسافگن.

۸- ایجاد تفاهمنامه‌ ای که بربنیاد آن عملیات‌های هم زمان برای جلوگیری از رفت ‌وآمد اعضای تحریک طالبان پاکستان و تحریک طالبان افغانستان به راه انداخته شود.

آنچه بسیار مهم و بحث برانگیز است، خارجی ها و نوکران شان  تاکنون آن را در هاله ای از ابهام قرار داده اند. به قول جناب آقای وحید وحیداله کارشناس ارشد سازمان ملل متحد در منازعات منطقه وی و جهانی که درین اواخر بر ضد دشمنان وطن جانانه و شجیعانه قد برافراشته اند   « نُه گروپ مختلفی از طالبان وجود دارد»، هیچگاهی روشن نشده است که عالی جنابان کرزی - احمدزی طی چندین سال  با کدام یک از نُه گروپ طالبان تروریست میخواهند باب مذاکره و مصالحه را بگشایند و این نیروهای نیابتی استخباراتی خارجی را در سیستم سیاسی و نظامی کشور تحمیل و شامل سازند. وقتی با یک گروهک از جمله ۹ گروپ طالبان تفاهمی ایجاد شود، پس مشکل هشت گروهک دیگر چه می شود؟

سر انجام این دست پاچه گی ها میرساند که هرگاه مردم کشور هوشیاری و بیداری ضروری خویش را داشته باشند کلیه برنامه های دشمنان در تشریک مساعی با نیروهای مسلح قهرمان، و تمام اقشار وطنپرست به ویژه نیروهای ملی و ترقیخواه و آگاه...متشکل از تمامی ملیت های باهم برادر نقش برآب شده؛ کار نوکران یک طرفه، و کشور از لبه ی پرتگاه هولناک نجات می یابد. فهم اینکه پیروزی مان در وحدت و همبسته گی ماست؛ آنقدر ها نبوغ نمیخواهد!

واما با نشست اخیر بی سر و صدا و پنهانی روسیه – چین و هند در دهلی جدید که مسایل امنیت منطقه وی به ویژه موضوع افغانستان را مورد بررسی قرار دادند***...آیا در پس پرده ی صدور نامه بالا، عنوانی سران مجاهدین!، مثلث نیرومند منطقه وی ( روسیه - هند و چین باضافه ایران ) قرار خواهد داشت؟

زمان به این پرسش پاسخ خواهد داد.

*

برای اطلاع و ورود به مدارک جعلی دومین مرد متفکر جهان لطف نموده بالای عنوان زیر کلیک فرمایید:

http://www.vatandar.at/sulamanKabirNoori49.pdf

 **

ذلیل سازی مردم افغانستان با ریش و ریشخند

http://www.ariaye.com/dari8/siasi2/noori11.html

***

اعلام حمایت هند، چین و روسیه به پایان جنگ در افغانستان

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۱۰۶