كلارا زتكين مبتکر بنیان گذاری هشت مارچ

علی رستمی

پزوهشگرمسایل سیاسی

نام كلارا زتكين  بمثابه یکی از شخصیت نامور مبارز و ازشمار  پیشاهنگان ، برای کسب حقوق زنان ومبتکربرقراری روز جهانی زن در تاریخ ثبت است. او یکی از رهبران برجسته جنبش کارگری المان واز بنیان گذاران حزب کمونست بود.

كلارا زتكين ، روز۵جولای   ۱۸۵۷ ترسایی درقریه « د میدوری ساکسون »  در المان چشم به جهان گشود. هوشیاری ودرک سالم از مسایل اجتماعی، توانایی تفکر،اراده وانساندوستی از جمله مشخصاتی عالی بود ،  که از ابتدائ جوانی شخصیت وی را برجسته می کرد

كلارا زتكين  درسال ۱۸۷۲ با خانواده خود به شهر لایپزیک مسکن گزید ودرآن محل به عضویت حزب سوسیال دموکرات درامد. كلارا زتكين   درسال ۱۸۷۸  زمانیکه  فعالیت حزب سوسیال دموکرات از طرف بیسمارک صدراعظم الما ن غیر قانونی اعلام شد ، با ۹۰۰ تن از اعضای این حزب زندانی ویا تبعید شدند با همسرش  به پاریس تبعید شد. درآنجا درسالهای ۱۸۸۷ و۱۸۸۵  دورفرزند به دنیا اورد. در پاریس  کلارا  بیکار نه نشسته به فعالیتهای انقلابی خویش ادامه داده که محل ومنزلش ملاقات انقلابیون شده بود.

 کلارا با درک و روحیه سرشار از حق طلبی و ایدهای انقلابی شب روز برای جنبش وحقوق  زنان درخارج وداخل المان مبارزه میکرد . کلارا نظر به شهرتی که درمیان احزاب سوسیال دموکراتها وجنبش زنان پیدا نموده بود ، در برگزاری کنگره موسس بین الملل دوم که در۱۸۸۹ ترسایی در پاریس برپاشد، نقش برازنده ای را درتدارک ان داشت. کلارا بمثابه اشتراک کننده نه بلکه به صفت دبیر جلسه وهمچنان سخنران پیشتاز جنبش زن دراین کنگره بود . این زن جوان دربرابر ۴۰۰ نفر از رهبران احزاب سوسیالیست و رهبران اتحادیه های کارگری سرتاسری  اروپا که درمیان انها تعداد انگشت شمار نماینده گان زن وجود داشت؛  درباره آزادی زن وحقوق شهروندی انان سخنرانی نمود.  دراین سخنرانی نقش نظامهای سرمایداری را درمورد حقوق زن ومرد ، محکوم نموده وابراز داشت « که تا تضادهای طبقاتی درجهان وجود دارد حقوق زن ومرد تا مین نمیشود وبا سرنگونی نظامهای طبقاتی اختلافات جنسی وبرتری های جنسی ازمیان خواهد رفت » او عقیده داشت که با انقلاب اجتماعی به نفع زحمتکشان تبعیض وستم  برزنان نیز ازبین میرود  .

با وجود که سخنرانی وی در کنفرانس مورد استقبال قرار گرفت اما  کنگره ادامه بخش کار با زنان را ممنوع اعلام کرد.

کلارا درسال  ۱۸۸۹ ترسایی بعد از درگذشت همسر خود به المان بازگشت ودرشهر اشتوتگارت مسکن گزید. درانجا به نشر روزنامه بنام «یوهان هایترش دیتر» که مربوط حزب سوسیال دموکرات هابود اشنا شده وبخش کار بازنان این جریده به عهده گرفت، همچنان جریده ای بنام«برابریِ» که ارگان جنبش زنان سوسیالیست بود، رهبری ان به کلارا سپرده شد؛ کلارا از ۱۸۹۲ الی ۱۹۱۷ ترسایی رهبری  این نشریه بود، کلارا  برعلاوه امورات فرهنگی رهبری سازمان زنان سوسیالیست دموکرات را نیز عهده دار شده بود.

Clara Zetkin y Rosa Luxemburgo

درآنزمان عده از رهبران احزاب سوسیالیست واتحادیه کارگر ان مخالف کار زنان بودند وکلارا انها را نقد میکرد ،اشتغال زنان را برابر به حقوق مساوی با مردان تاکید مینمود. اومیگفت براینکه زنان از ستم مردسالاری نجات یابند، شرط اول انست که استقلالیت اقتصادی بدست آورند.  کلارا با کمک سازمانهای کارگری اروپا، آسیا ، امریکا ، استرلیا وافریقا موافق شد که دراگست سال ۱۹۰۷ کنگره بین المللی سوسیالیست ها را با اشتراک ۸۸۴ نماینده درشهر اشتوتگارت برگزار نماید، دراین کنگره راجع به حق « رای زنان » با یکدیگر تبادل نظر نمودند.

کلارازتکین درکار سازماندهی اولین کنفرانس بین المللی زنان که درآن از ۱۵ کشور جهان نماینده گان اشتراک ورزیده بودند، نقش تعین کننده داشت . این کنفرانس تصمیم گرفت تا به تمام نیروهای سوسیالست جهانی ارتباط تامین گردد ونشرجریده «برابری» به عنوان ارگان  بین المللی  تصویب شد وهمچنان  کنفرانس کارسازماندهی برگزاری دوهمین کنفرانس بین ا لمللی زنان که دراینده دایر میشود به عهده کلارا گذاشت . پیشنهاد كلارا زتكين  مبنی بر اختصاص هشتم مارچ بعنوان روز جهانی زن، در دومین کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۰ یکی ازبرجسته ترین ابتکار ،عمل خلاقانه واقدام بزرگ در جهت وحدت وهماهنگی مبارزه زنان در سراسر جهان در راه تحقق ارمانهای شان میباشد .

كلارا زتكين  براین باور بود :« زنان کارگر می بایست دراین باره اگاه باشند که نمی توانند حق رای را با یک مبارزه جنسی  به دست آورند، بلکه تنها این امر از طریق مبارزه طبقاتی تمامی کسانی که استثمار میشوند بدون استثنا جنسیت امکان پذیر است ». با انقلاب ۱۹۱۸، زنان الما ن موافق شدند که حقوق شهروندی خویشرا درابطه به «حق رای»  بدست اورند.

 کلارازتکین موضع گیرهای حزب «اس.پ.د»  را در مورد اینکه رای موافق به وام های جنگی پادشاهی در سال ۱۹۱۴ ترسایی دادند محکوم نموده وبرضد نظریات ریفرمیستی آنان دردرون تشکیلات حزبی  مبارزه مینمود.سر انجام با دلایل  اینکه سوسیال دموکراتها از سیاست جنگی طلبی دفاع و پشتبانی مینمایند، در اگست ۱۹۱۴  از حزب  اس . پ .د  کناری گیری نموده وبه فرکسیون اقلیت انقلابی  که به برنامه های انترناسیونال سوسیالیستی روزا لوکزامبورگ، کارل لیبکنشت وفرانس مرینگ وفادارمانده  بودند، پیوست.

کلارازتکین  دریکی از جلسات حزب سوسیال دموکرات  جدایی خود را از این حزب چنین اعلام کرد:« دقیقآ ۴۰ سال است که من برای ایده های سوسیالیستی می جنگم وهمان قدر هم سن من است .  میخواهم تا زمانی که می توانم موثر باشم درهمین موضع قرارداشته باشم ومبارزه میکنم. ان هم جایی که زنده گی است ونه جایی که ضعفف وحل شدن مرا احاطه کند. من نمی خواهم که بگذارم به اندیشه و روح زنده ام مرگ سیاسی دمیده شود. تنها این سو وآن سویی وجود دارد، کاپیتالیسم یا سوسیالیسم.»

کلارازتکین درهیات رهبری امور بین الملل حزب کمونیست تعین شد ودرجنوری سال ۱۹۱۹زمانیکه رفقای همرزمش لیبکنشت وروز ا لوگزامبورگ  زیر شکنجه های فاشیستی و ضد انسانی دولت المان درگذشتند، سوگند نامه بنام رفقای خود نوشت وبه حزب کمونیست المان پیوست. وی درسال ۱۹۲۰ به عنوان اولین نماینده کمونیستها در پارلمان المان برگزیده شد.

کلارازتکین  تا سال ۱۹۲۱ در ارگان مرکزی حزب کمونست المان فعالیت داشت واز ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹ عضو کمیته مرکزی حزب بود درسال ۱۹۲۵ به حیث رییس سازمان کمک های سرخ بین المللی  انتخاب گردید و از اینطریق  کمک های اجتماعی را با کارگران زنان، واتحادیه دختران  وغیره مینمود.

 کلارازتکین  در ۲۰ جون ۱۹۲۳ در گزارش خود به  پلینوم کمیته انتر ناسیونال کمونیستی تحریر داشت که: « پرولتاریا در زمان فاشیسم یک دشمن بسیار خطرناک و وحشتناک را در پیش روی خود دارد وفاشیسم قوی ترین ومتمرکزترین دشمن است و در واقع فاشیسم بیان کلاسیک حمله گسترده وکلی بورژوازی جهان دراین لحظه ومقطع میباشد.»

کلارازتکین  تا سال ۱۹۳۳ به حیث نماینده حزب کمونیست در رایش تاک( پارلمان ) مبارزه سیاسی وطبقاتی خود را پیش برد  ودر سال ۱۹۳۲ بیمار وبعداً نابینا شد وبازهم به عنوان ریس قدیمی مجلس رایش را افتتاح کرد. درحالیکه 37.4 درصد مجلس را نماینده فاشیست ها تشکیل میداد وبزرگترین فراکسیون پارلمانی بود ،درسخنرانی خود قویآ به فاشیسم حمله  کرده  که بعد ازآن از ظرف فاشیست ها تهدید به مرگ شده بود. کلارازتکین فاشیسم را « درنده ــ خونریزترین شکل حکومت سرمایداری انخصاری» محکوم میکرد.

 کلارا درسال ۱۹۳۲ طی صحبت همه جانبه خواستار جبهه برزگ واحد کارگری علیه فاشیسم شد . بالاخره با قدرت گرفتن قدرت نازی ها درسال ۱۹۳۳ وی  باردیگر اجبارآ تبعید شد وبه مسکو رفت. کلارازتکین بمثابه معلم ،آموزگار دلسوزو انسان باخرد، مجهزبا دانش وسیع ومبارزخسته گی ناپذیر، در راه کسب حقوق زنان، به آموزگار میلیونها زن مبدل شده بود.

كلارا زتكين  به مسایل فرهنگی وتربیتی توجه خاص داشت،هنرو ادبیات را سلاح نیرومند درمبارزه برای تامین زنده گی بهتر برای توده های زحمتکش می دانست. وی زنی مهربان، گرم وصمیمی بود. درد و رنج زن ها را به مثابه یک زن اگاه و با حساس درک ، هم صحبت وسخنگوی خوبِ برای برآورده شدن آرزوهای آنان بود.

پیش امد وبرخورد سالم  كلارا زتكين ،زمینهه ارتباط  انرا با زنان سایر اقشار طبقه کمک نموده تا آنان رابرای مبارزه اجتماعی جلب نماید.زنان ودختران از هرگروه و دسته، به اومراجعه میکردند واز رهنمایی ها وکمکش برخوردار می شدند.

تحریر مقالات وانتشار ان به نشرات کارکری، برای احقاق حقوق زنان زحمتکش وسخنرانی های جالب وموثرش درمجلس نماینده گان المان درآن وفت، باحضور اکثریت نماینده گان نازی های فاشیست، در رشد جنبش زنان ومبارزه دادخواهانه انها فراموش ناشدنی میباشد.

کلارازتکین  در جون سا ل ۱۹۳۳ چشم از جهان پوشیده ونامش در تاریخ مبازره سراسر زنان جهان درج و همه سال ازوی به نیکوی  در روز هشتم مارچ به حیث بنیانگذار این روز یاد میگردد.

روحش  شاد ، آرمانها وخاطراتش زنده وپیروز باد.

فر خنده باد هشت مارچ روز همبستگی زنان جهان علیه ظلم وستم طبقاتی وجنسیتی!

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۴ـ ۰۸۰۳

                        هشتم مارچ نماد همبستگی و مبارزه

 

خوشا که در وطنم  صلح  عادلانه  شود

خوشا که علم و عمل  پرتو  زمانه شود

طلسم   حیله   و  تبعیض  بشکند   آنجا

که سرنوشت زن  آزاد و جاودانه  شود

 

عبدالو کیل کوچی

کارشناس امور فرهنگی حزب مردم افغانستان

یک قرن و اندی از قیام وخیزش های جمعی زنان در گو شه وکنار جهان میگذرد . در راستای مبارزات دادخواهانه و جنبش سراسری زنان جهان ، ساز مان ملل متحد تاریخ هشتم مارچ را به عنوان روز حقوق زنان وصلح بین المللی رقم زد ه است . انتخاب این روز خجسته در تاریخ مبارزات زنان ، نتیجه خیزش ها وقیام های توده یی وکارگری زنان پیشتاز، مبارز، آگاه ، قهرمان وحماسه آفرین بوده است. هشتم مارچ بیان مبارزه وهمبستگی زنان سراسر دنیا برای آزادی زن از قید اسارت مرد سالاری ، بخاطر حصول  حقوق مساوی با مردان می باشد .هشتم مارچ حاصل کوشش ها ومبارزات میلیونها زنان مبارز و آزاده جهان بر علیه  تعصبات جنسیتی  ،بیعدالتی ،ظلم وستمگری بوده که ازین روز تاریخی همه ساله در تمام جهان تجلیل بعمل می آید .بآنکه در بعضی کشور ها تجلیل هشتم مارچ را به تدویر محافل ،سخنرانی ها ،ایراد بیانات ،خوانش اشعار واجرای کانسرت ها خلاصه میسازند

 واما با توجه به تاریخ جنبش های آزادی خواهی زنان جهان ، هشتم مارچ حاصل ریخته شدن خون های پاک میلیونها زن قهرمان و آزاده ایست که در راه عدالت وبرابری ، راه نجات زن ازظلم وستم  وبلا خره در راه پیروزی زنان ، جان های شیرین خود را از دست داده اند . بنا بر آن عظمت هشتم مارچ برابر با عظمت زنان جهان واهداف داد خواهانه آنهاست . آموزه ومیراث عظیم مبارزات شیر زنانی است که از مراحل آغازین جنبش زنان ، همچون پیشوایان نهضت زن در امریکا  انجیلا دویس ، در اروپا کلا را تگین ، در الحزایر جمیله بو پا شا ،در فلسطین لیلا خالد ،در هند اندیرا گاندی در افغانستان ملکه ثریا وداکتر اناهیتا راتبزاد وهزاران زن قهرمان نامدار وگمنام دیگر، پرچم مبارزه را علیه تبعیص وستم بر افراشتند .وبه آزادی های معینی در گوشه وکنار جهان نا یل آمدند .

ولی ما بکشوری تعلق داریم که شرایط جنگ ونا امنی بیشترین قربانی را از زنان افغانستان میگیرد .مزید بر آن میلیونها زن  در شرایط آوارگی ودور از وطن بسر می برند و همواره رنج غربت دامنگیر شان بوده است .

با تاسف همین چند ماه قبل در سال ۲۰۱۴ میلادی جنبش زنان افغانستان ،مادر مبارز ،بانوی فرهیخته وپیشوای جنبش زنان کشور، زنده یاد داکتر اناهیتا راتبزاد را در عالم غربت از دست داد . وفات زنده یاد داکتر اناهیتا راتبزاد برای آزادی خواهان ،ترقی خواهان عدالت پسند وسایر وطندوستان وبالا خص برای جنبش دموکراتیک زنان افغانستان ضایعه جبران نا پذیر دانسته میشود .روح وروانش شاد باد .

در حال حاضر اکثریت زنان کشور ما در شرایطی بسر می برند که زندگی نی بلکه ، شرایط زنده ماندن اکثریت زنان کشورما تا هنوز متاسفانه بشیوه قرون وسطایی باقی مانده است .در نتیجه تداوم جنگ سی ساله  درکشور شرایط نا امنی ،حملات انتحاری  خود سری ، تجاوز ، قانون شکنی ،بیعدالتی ،زور گویی ،تعصب ومرد سالاری ، ازدواج های اجباری ، موعظه های خشک وتعصب آمیز،اعتیاد و فساد ،افراطیت وعقبگرایی مصیبت هاییست که در نتیجه آن عده کثیری از زنا ن رنجدیده کشوربا چالش های جانکاه روبرو گردیده و با پدیده ظلم ، جهل  ومرض دست وپنجه نرم کرده وبه مریضی های صعب العلاج مبتلا میگردند. به همین ترتیب در امتداد مصیبت ها ی ناشی از شرایط موجود در کشور ما سالانه صدها زن ستمدیده وداغدیده

تحت فشار وتجاوز قرار گرفته ودر زیر پاشنه های خونین زور گویان جان های شیرین خود را از دست میدهند وصدها زن دیگر درنتیجه شکنجه وآزار زن ستیزان  دست به خود سوزی وخود کشی می زنند. مزید بر آن اکثریت عظیم  زنان کشور در نتیجه  فقر ، بیکاری وبی سر نوشتی وزندگی بخور ونمیر نه بلکه بحالت نخور وبمیر بار زنده ماندن را بدوش میکشند . هزاران هزار زن بیوه وبی سر پرست ، بیمار وبی کار ،بی دوا ، بی درمان و بی سرنوشت از معشیت ابتدایی وعادی روزمره نیز محروم بوده اند وبخاطر کسب لقمه نا نی خشک با قبول هر گونه مشقت وقربانی که قلم از تحریر آن عاجز است جان میکنند ، فریاد می زنند ودر میان آتش وخون نفس می کشند .عده یی از زنان زجر کشیده وطن حتا مجبوربفروش فرزندان وجگر گوشه های خود میشوند. ولی نا جیان دموکراسی ومدعیان حقوق بشر ومقامات رسمی دولتی تا هنوز نتوانسته اند به  ضجه وفریاد های پی در پیء زنان داغدیده وطن پاسخ عملی مثبت ومسولانه ارایه دهند بلکه کوشش میشود با برپایی مراسم نمادین ونمایشات پر زرق وبرق وتدویر محافل جشنی وفعالیت های رسانشی ومطبوعاتی وموعظه های پیچیده ومبهم  بر شرایط زندگی اسفبارواسارتبار زن پرده پوشی کنند .باید گفت برغم  ادعا هایی که دررابطه به بهبود وضع زنان صورت میگیرد ولی بنظر میرسد که شرایط رقتبار زن در کشور ما تا هنوز بهبود نیافته است ومراجع رسمی امور زنان در سطح گزارشگردهی باقی مانده است .

پس چه باید کر د باید این رسالت تاریخی را ترقی خواهان عدالت پسند مسولانه بدوش کشید ه و به مبارزان راستین راه آزادی صلح ودموکراسی است که همراه با زنان آزاده کشور با همبستگی وهمکاری وطنپرستانه وداد خواهانه  از خواست های برحق زنان  پشتیبانی نمایند .زنان آگاه ومبارزکشور بخوبی درک میکنند که آموزش سواد ومبارزه شباروزی آنها یگانه روزنه ایست برای بثمر رساندن جنبش زنان ونجات زنان از مصایب ، آلام ورنجهای بیکران آنها .

 بنا بر آن  یگانه راه نجات زنان کشور کسب آموزش ، همبستگی ، بیداری سیاسی ، آگاهی ، تقویه صفوف سازمانی وبسیج مردمی که برای زنان وطن مبرمیت خاصی دارد تلاش پیگیر نمایند . آگاهی عمومی ،آموزش همگانی وجنبش سرآسری زنان یگانه نیروی مبارزه برای زنان افغانستان خواهد بود که زنان را بسوی پیروزی نزدیک میسازد .

زنان رنجدیده کشور ،شهامت ،جانبازی ، پیگیری در مبارزه ، آموزش وکسب دانش ،هوشیاری وبیداری سیاسی ، همبستگی وهمیاری ضامن پیروزی شما خواهد بود.

زن ستیزی مردسالاری فناست

با شهامت باش زن ، حق با شماست

پیروز باد جنبش سراسری زنان افغانستان!

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۳ـ ۰۸۰۳

دوشنبه و اسلام آباد با تروریسم مبارزه می کنند

 

محی الدین کبیری نماینده مردم در پارلمان تاجکستان گفت :« اولین حسن نیتی که اسلام آباد به ما نشان داد زمانی بود که مقامات پاکستانی چند تن از پیکارجویان افراطی اسلامی را به دوشنبه تحویل دادند. با این توافق نامه، مقامات تاجیک خواهند توانست جریان رفتن مردم به پایگاه های آموزشی پیکارجویان که نهایتاً با سلاحهایی که در دست دارند به کشورخود باز خواهند گشت را کاهش داده یا متوقف نمایند.»

 

 

ندین بهرام

پارلمان تاجکستان در چهارم فبروری توافق نامه تاجکستان و پاکستان در مورد مبارزه با تروریسم در دو کشور را تصویب کرد. محمد نواز شریف، نخست وزیر پاکستان و سیمومین یاتیموف، رییس کمیته امنیت ملی کشور «جی کی ان بی »  این توافق نامه را در ماه جنوری در شهر دوشنبه امضا نمودند.

منصور عمروف  معاون سرویس امنیت ملی تاجکستان گفت که توافق نامه با هدف تقویت همکاری بین دو کشور در تامین امنیت مشترک منعقد گردیده است. این عهد نامه بنیاد بسیار قوی دارد. سرویس اطلاعات پاکستان در ماه جنوری چند شهروند تاجیک از جمله  کمارالدین احرارف که یکی از رهبران سازمان تروریستی جماعت ممنوعه انصارالله می باشد؛  را همراه با همدستان وی و یکی از اعضای طالبان استرداد کرد.

عمروف گفت: « آنها قصد داشتند در تاجکستان حملات تروریستی را انجام دهند.»

از بین بردن پایگاه های تروریستی در پاکستان نیت اصلی پاکستان و تاجکستان تبادل تجارب در مبارزه با تروریسم بین المللی، جنایت سازمان یافته و قاچاق مواد مخدر می باشد. این توافق نامه همچنین چهارچوبی برای تبادل اطلاعات در مورد تروریست هایی که در هر دو کشور کار می کنند و روشهای مربوط به متوقف کردن آنان را ایجاد کرده است.

یکی از مقامات امنیتیی تاجکستان به شرط مخفی ماندن نامش به آسیای میانه آنلاین گفت: «شهروندان تاجیک که به سازمان های تندرو می پیوندند اکثرا در وزیرستان شمالی ( منطقه عشایری در پاکستان ) آموزش می بینند.»

وی گفت: « آنها ... یک پایگاه تروریستی که دور از دسترس دولت می باشد در آن محل دارند. رهبران گروه تروریستی جماعت انصارالله از جمله امیرالدین تباروف که به نام دمولوامیرالدین شناخته می شود هم در پاکستان هستند. آنها قصد دارند دولت تاجکستان را سرنگون کرده و تاجکستان را یک کشور اسلامی اعلام نمایند.»

وی افزود: « به همین دلیل است که تقویت همکاری با پاکستان برای ما اهمیت دارد.»

شکری جان حکیموف یکی از پژوهش گران حقوق تاجیکستان گفت که تروریسم بین المللی در عصر کنونی از محدوده های مرزهای بین المللی فراتر رفته است. وی گفت: « تاجکها همچنین به عنوان مزدور نبرد می کنند. پاکستان و افغانستان با طالبان و گروه های افراطی از هر نوع مشکلات فراوانی داشته اند ... برخی از کشورهای منطقه خصوصا پاکستان مراکز ویژه ای دارند که (دانشجویان ترور)  مهارت های لازم برای انجام عملیات تروریستی را فرا می گیرند. به این دلیل، هم پاکستان و افغانستان ... حل و فصل این مساله را از طریق توافق نامه های بین المللی ضروری می دانند.»

دوشنبه و اسلام آباد با تروریسم مبارزه می کنند

محی الدین کبیری نماینده پارلمان، گفت که دو کشور این عهدنامه را در زمان مناسب منعقد کرده اند.

وی افزود: « پاکستان در مقیاس وسیع پایگاه گروه های تروریستی محسوب می شود اما این توافق نامه برای تاجکستان هم ضروری است چون در آینده راه را برای سازمانهای امنیتی برای هماهنگی اقدامات شان با همکاران پاکستانی هموار می کند.»

کبیری گفت که متحدان باید در مورد تهدیدات بالقوه با یکدیگر همکاری کرده و اقدامات پیش گیرانه که می توانند را انجام دهند.

وی گفت: «در سالهای اخیر، پاکستان بطور جدی با این مساله برخورد کرده است، به ویژه پس از اینکه ایالات شمال کشور به محلی برای گروه های مختلف که می توانند در آنجا گرد هم آمده و پاکستان و کشورهای همسایه را تهدید کرده و اقداماتی را انجام دهند، تبدیل شده اند.»

سلطان نوروف، یکی از تحلیلگران امنیتی تاجکستان با افزودن اینکه افراطی ترین اسلام گرایان تاجیک در پاکستان به سر می برند گفت که توافق نامه تاجکستان- پاکستان تایید می کند که دوشنبه شدیدا نگران مرزجنوبی خود می باشد.

وی به آسیای میانه آنلاین گفت: « روابط بین دوشنبه و اسلام آباد اخیرا رشد مثبتی داشته است...اولین حسن نیتی که اسلام آباد به ما نشان داد زمانی بود که مقامات پاکستانی چند تن از پیکارجویان افراطی اسلامی را به دوشنبه تحویل دادند. با این توافق نامه، مقامات تاجیک خواهند توانست جریان رفتن مردم به پایگاه های آموزشی پیکارجویان که نهایتاًبا سلاحهایی که در دست دارند به کشور خود باز خواهند گشت را کاهش داده یا متوقف نمایند.»

کبیری نماینده مجلس تاجکستان گفت منعقد کردن چنین توافق نامه ایی با همه کشورهای منطقه خصوصا با افغانستان به نفع تاجکستان می باشد.

وی گفت: « با توجه به رویدادهای اخیر و سناریوهای خصمانه بالقوه ... لازم است سازمان های امنیتی دو کشور ... با توجه به چهارچوب حقوقی موجود همکاری نزدیک تری نسبت به گذشته داشته باشند.»

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۲ـ ۲۲۰۲

 هشتم مارچ وفراز و فرود های آن در جهان و افغانستان

 

داکتر حمیدالله مفید

کارشناس امور فرهنگی و مسوول شعبه تبلیغ و ترویج شورای اروپایی حزب مردم افغانستان

 

نخست از همه فراررسی هشتم مارچ روز جهانی زن  به همه بانوان جهان و از آن میان به بانوان ستمدیده وستمکشیده ای افغانستان شادمان وخجسته باد!

روز هشتم مارچ یا هژدهم ماه حوت در گهنامه جهانی به نام روز جهانی زن نامگذاری شده است وهمه ساله نیروهای پیشرونگر و دادخواه جهانی از آن به مثابه روز رهایی زنان از چکمه های فرهنگ زن ستیزی بابرپایی نشست ها یاد آوری می نمایند.

چرا هشتم مارچ به نام  روز جهانی زن یاد شد؟

در هشتم مارچ سال ۱۸۷۵ ترسایی بانوان کارگر نساجی شهر نیویارک برای بهبود شرایط کار و پایین بودن دست مزد ها  برخاستند. این خیزش وجهش با تازش پولیس امریکا  به گونه ددمنشانه بالای بانوان سرکوب گردید. این خیزش سرآغاز تظاهراتی شد ، که پسان ها به گونه ای آشکارا ونهانی  همه ساله بر پا می شد.

روز هشتم مارچ سال ۱۹۰۷ ترسایی یکبار دیگر بانوان نساجی در امریکا در مخالفت با ده ساعت کار روزانه تازیدند ودست به تظاهرات زدند،اینبار نیز با سرکوب ددمنشانه پولیس روبرو شدند.در این تظاهرات تعداد زیاد بانوان دستگیر ، زندانی ویا زخمی شدند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست امریکا به ساختار کمیته ملی زنان برای حق رای یا گزینش در گزینگاه یا انتخابات ریاست جمهوری وکنگره تلاش کردند.ودر هشتم مارچ همان سال به خواست حزب سوسیالیست امریکا یکبار دیگر زنان بافنده سوزنی با خواست جلوگیری از گمارش کودکان در کار وبدست آوری حق اشتراک در انتخاب ریاست جمهوری وپارلمانی  دست به تظاهرات زدند. که اینبار نسبت فشار مردم ، تظاهرات به گونه ای مسالمت آمیز پایان یافت. در سال ۱۹۰۹ترسایی روز هشتم مارچ به فرنام روز ملی زنان در امریکا پذیرفته  وثبت شد.

در کنگره جهانی سوسیالیست های جهان که در سال ۱۹۱۰ ترسایی در گوپنهاگن دنمارک برپا گردیدبر بنیاد پیشنهاد بانو « کلارا زتگین» زن سوسیالیست از حزب سوسیال دموکرات المان ، هشتم مارج به مثابه روز جهانی زنان جهان پذیرفته شد.سپس یک میلیون زن سوسیالیست وکارگر ودیگر قشرهای روشننگر و روشنگرا در هشتم مارچ سال ۱۹۱۱ ترسایی در کشور های المان ، دنمارک ، سویس واسترالیا تظاهرات ومیتنگ ها برپا کردند.در همین سال در کشور های روسیه وچین نیز تظاهراتی به پشتبانی از زنان به راه افتاد .

یک هفته پس از هشتم مارچ ۱۹۱۱ترسایی در آتش سوزی «تریانکل» شهر نیویارک نسبت نبود دستگاه های ایمنی نزدیک به ۱۴۹ بانوی کارگر جان باختند. در تظاهرات سال۱۹۱۲  هشتم مارچ در اغلب کشور های  دنیا بطور گسترده وهمه جانبه برپا گردید .

با آغاز جنگ جهانی نخست بانوان سوسیالیست در هشتم مارچ با تظاهرات گسترده وهمه جانبه نفرت شان را از جنگ ابراز  داشتند.

در ۸ مارچ سال ۱۹۱۷ در روسیه بانوان علیه افزایش نرخ ها تعطیلی کارخانه ها واخراج کارگران دست به تظاهرات زدند ، این تظاهرات بالای انقلاب  روسیه تاثیر ژرف داشت. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تا آغازین دهه ۶۰ روز جهانی زن جلوه ونمادی چشمگیری نداشت. با رشد جنبش زنان در دهه ای ۶۰ به این روز نیز رویکرد دوباره گردید. در سال ۱۹۷۵ از سوی سازمان جهانی هشتم مارچ روز بین المللی یا جهانی زن اعلام گردید و دو سال پستر یعنی در سال ۱۹۷۷ یونسکو ۸ مارچ را به عنوان روز جهانی زن اعلام کرد.

موقعیت زنان در کشورهای به اصطلاح پیشرفته جهان:

امسال در شرایطی هشتم مارچ برپا می گردد، که بانوان در کشورهای به اصطلاح پیشرفته‌‌  سرمایه ‌داری اسیر اشکال دیگری از ستمگری شده و  به گونه ای دیگری اسیر شکنجه وتازش مردسالارانه قرار گرفته اند. تنها در ایالت متحده امریکا سالانه نزدیک به ۴هزار زن تحت ستم وشکنجه ولت وکوب مردان وبه ویژه شوهران شان قرار می گیرند.

 موقعیت زنان در کشورهای غربی با وجود برابری نسبی قانونی، تحت شکنجه ، تجاوز و تعدی، مردانه قرار دارند . خشونت علیه زنان در اشکال گوناگون  چون تجاوز، ضرب و شتم و خشونت خانگی در ابعاد گسترده  ادامه دارد و افزایش یافته است. حق سقط جنین پیوسته با محدودیت در کشورهای مختلف روبرو می‌شود. زنان در این کشورها در موقعیت فرودستی قرار دارند که همه ساله موجب اعتراض های گسترده می گردد. بانوان دراین کشورها به شکل کالا مورد خرید و فروش قرار می‌گیرند. هر ساله هزاران دختر جوان و نوجوان از طبقات محروم این کشورها و هم‌چنان از کشورهای جهان سوم و یا کشورهای بلوکِ شرق توسط سوداگران انسان برای برده گی جنسی اگرچه نه به شیوه‌  داعش بلکه به شکل‪« مدرن" آن، به بازار سکس این کشورها وارد می‌شوند تا به عنوان برده‌ی جنسی مشغول کار و یا وارد « صنعت » پورنو شوند، تا فرودستی و ستم‌های ظالمانه علیه زنان را به شکلی، به اصطلاح مدرن  تضمین کنند و میلیاردها  دلار را نصیب سلاطین سرمایه سازد.

وجود ستم و بهره‌ کشی از بانوان در‪ کشورهای پیشرفته‌ ای سرمایه داری آن‌هم در این ابعاد گسترده و وقیحانه که  زاییده‌  سیستم حاکم بر آن است، خط بطلانی است بردیدگاه های که در تلاشند تا از موقعیت زنان در این کشورها برای بانوان کشورهای جهان سوم وافغانستان  نمونه‌سازی کنند و با نظریات  فریبکارانه در پی آن اند تا بانوان را امیدوار سازند که آزادی و رهایی‌شان را می‌توانند با تغییراتی در فرهنگ حاکم در همبودگاه یا جامعه به دست آورند. این نظریات عامدانه چشم خود را بر این واقعیت می‌پوشانند که زن چه درزیر چادری  در مالکیت مرد قرار گیرد و یا بدن او به صورت کالا مورد خرید و فروش و بهره وری گذاشته شود. به هر حال در موقعیت فرودست در جامعه قرار دارد، این  خشونت‌ را باید با آن خشونت پدرسالاری وناموس سالاری شرق  یکسان دانست. سیستم یکی است و ستم بر زن یکی است و راهی برای دور زدن نیست. ممکن است زن‌ ستیزی در افغانستان و یا داعش به وقیحانه‌ ترین شکل آن اجرا شود. اما راه‌ حل رهایی زنان، در سیستم سرمایه‌ داری مردسالار نهفته نیست چرا که این سیستم خود عامل و مبدأ عمده‌ی ادامه و تشدید فرودستی زنان در سطح جهان است.

موقعیت زنان در منطقه:

امسال بانوان  با رشد بنیادگرایی اسلامی در منطقه متحمل ستم‌‌های غیرقابل تصور شده‌اند. جنگ‌افروزی‌ها و اشغال‌گری‌های ددمنشانه قدرت‌های امپریالیستی برای کنترول منطقه زیر بهانه‌های مختلف و رشد نیروهای بنیاد گرای اسلامی، زنان این منطقه را در موقعیتی به مراتب سخت ‌تر و حقارت‌ بارتر از گذشته قرار داده است. چهره‌ بانوان در این منطقه فریادی است بلند و فراخوانی است خشم‌آگین مبنی بر این که دیگر تحمل این شرایط ممکن نیست، بی‌تفاوتی در مقابل آن جایز نیست و مبارز‌ه‌ انقلابی و سازمان‌ یافته برای نابودی بنیادگرایان مذهبی و قدرت‌های امپریالیستی  وصیهونیستی در منطقه نیاز ومبرم پنداشته می شود.

با اشغال عراق و جنگ در سوریه که در نهایت منجر به قدرت‌ گیری دولت اسلامی (داعش) شد،بانوان در منطقه به ‌طور کل و به‌ ویژه بانوان ایزدی به شیوه‌  ۱۴ قرن پیش به برده گی جنسی کشانده می شوند و  مورد خرید و فروش قرار می گیرند. میلیون‌ها زن  در کشورهای عراق و سوریه، در خانه‌ خود و یا آواره در کوه و بیابان تحت بدترین شرایط زنده گی می‌کنند و از هر حق و حقوق انسانی محرومند و پیوسته تحت  تهدید به تجاوز و خشونت قرار دارند.

در پاکستان نیز موقعیت انوان با رشد بنیادگرایی در طی سالهای پسین به مراتب بدتر شده است و جایگاه نخست را در جهان  به خاطر  قتل‌های ناموسی به دست آورده است. در هند این به اصطلاح بزرگ‌ ترین دمکراسی جهان جایگاه فرودستی زنان نیز بی‌ داد می‌کند. با آنکه مبارزات و اعتراض های توده‌ها علیه تجاوز‌های گروهی خروشانتر شده  می رود با آنهم تجاوز وتازش در ابعاد هولناک  آن ادامه دارد.هند از نظر قتل‌های ناموسی در رده‌های بالای جدول در دنیا قرار دارد، موقعیت زنان بیوه هم‌ چنان نگون‌بختی است. خود سوزی زنان نیز در ابعاد وسیع کماکان ادامه دارد.

در ترکیه علیرغم ژست‌های دمکراتیک، با وجود یک دولت مذهبی موقعیت زنان روز به روز بدتر می‌شود. دولت نیز به منظور افزایش جمعیت ترک، همانند همپالگی‌های اخوانی منطقه  و برای قدرت نمایی‌های آینده  در پی  آنست که نیروی انسانی خود را به هر قیمتی افزایش دهد تا بتواند در گروهبندی‌ها و معادلات میان امپریالیست‌ها از جایگاه مطمینی برخوردار شود. به همین دلیل حق سقط جنین را محدود کرده که  موجب  مبارزه و اعتراض زنان این کشورشده است. قتل‌های ناموسی در ترکیه نیز در سال‌های اخیر رو به رشد بوده و به مرز هشدار دهنده و خطرناکی رسیده است.

موقعیت بانوان افغانستان:

افغانستان کشوریست سخت عقب مانده وغرق در اوهام وخیالات زن ستیزانه که از هزارها سال در این کشور وجود  دارد، به روایت گهنامه نگاران  وگواهی تاریخ در آغاز ساخت وساز همبودگاه انسانی در این خطه وپس از پیدایش فرهنگ وتمدن دبیره نگاری در دوران میان سالهای شکل گیری سروده های ریگویدا که در شمال وشرق افغانستان امروزی رقم خورده اند ، نقش زنان چون شاشا وگوشیا ودگران در سمت گیری سروده های ریگویدا  برازنده بود ، میترا خدای زنانه جایگاه ویژه داشت ، مگر پسانها نقش زن به مثابه جنسیت درجه دوم در تاریخ پدیدار شد، دغدوا مادر زردشت را فراهیم از خانه اش کشید واو به تبار سپنتما پناه برد ورزدشت را  آنجا به دنیا آورد .

از آن تاریخ تا ایدون و به ویژه پس از آمدن فرهنگ وتمدن تازی در این سرزمین همه روزنه های رهایی زن از چنگال اژده های زن ستیزی وبه سوی برابری حقوق آنها با مردان بسته شد.

نخستین جرقه های حقوق خواهی زنان در دوران امیر امان الله خان که اروپا دیده بود ، آغاز می یابد، امیر امان الله خان با وضع قوانین ، نکاح یک زن ، گشایش آموزشگاه های زنانه ودیگر اقدام ها به حقوق بانوان رویکرد ویژه ای معطوف داشت.

طی سالهای حاکمیت حبیب الله خان کلکانی ، سپس نادرخان ، ظاهر شاه و جمهوری محمد داوود  کوچکترین  توجه  به تامین تساوی حقوق زنان با مردان صورت نگرفت.به گفتارود س. ع. کشتمند در جلد نخست ودوم کتاب «یادداشت های سیاسی ورویداد های تاریخی رویه ای ۱۳۵ » برای نخستین بار اندیشه تامین حقوق تساوی مردان با زنان  در مرامنامه جریان دموکراتیک خلق افغانستان  بازتاب یافته بود :

در یک بخش مرامنامه حزب چنبن آمده بود: برابری همه افراد در برابر قانون ، برابری زنان با مردان از لحاظ قانونی ورفع هرگونه تبعیض . ».

جنبش زنان در افغانستان همچو جنبش های زنان منطقه چندان چشمگیر نیست ، نخستین جرقه های جنبش آگاهان زنان در سالهای دهه چهل خورشیدی در این کشور سمت وسو گرفت.

زنان آگاه ومتشکل در ساختار جریان دموکراتیک خلق افغانستان وبه ویژه بخش پرچمداران آن که به ابتکار بانوی خردورز زنده یاد داکتر اناهیتا راتب زاد رقم خورده بود مبارزات سیاسی خود را آغاز نمودند.

برخی از زنان به پیروی از جنبش آگاه وبیدار زنان در هشتم مارچ وسنت انقلابی ورادیکال آ ن با تکیه بر جنبش های آگاه وبیدار پرچمدران در یک سنگر مبارزه برای کسب آزادی های دموکراتیک مدنی وقانونی  متشکل گردیدند.

از آن پس مبارزات زنان افغانستان در راه رهایی زن وپایان دادن به انواع شکنجه وتجاوز ولت وکوب ادامه یافت.

پس از رویداد هفتم ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی در افغانستان ، در آغاز با فرامین دولت جمهوری دموکراتیک حقوق وآزادی های زنان تضمین گردید. مگر بنابر تسلط فرهنگ قبیله سالاری ددمنشانه یکبار دیگر این آزادی ها به حاشیه کشانیده شد.

پس از آنکه کشور از گیر نیروهای طراز فاشیستی رهایی یافت وبه ویژه طی دهه ی هشتاد ترسایی در افغانستان برای نخستین بار قوانین ومقرراتی به منظور برابری حقوق زنان با مردان به تصویب رسید. کنگره سازمان دموکراتیک زنان در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برپا ونخسیتن بار سازمان نیرومند دموکراتیک زنان افغانستان پی ریزی شد.که بخش اعظم فعالیت خویش را وقف امر بزرگ آزای زنان در خانواده  وهمبودگاه نمود.

در آغاز دهه نود ترسایی ، وبا شکست وسقوط حاکمیت دموکراتیک ، یکبار دیگر حاکمیت بربری وددمنشانه بر کشور مستولی گشت . زنان یکبار دیگر به خانه ها کشانیده شدند واز همه حقوق وآزادی های انسانی محروم گردیدند.

پس از تسلط بنیاد گرا ترین نیرو های طالبی در کشور . وضع حقوق وازادی  بانوان به ۱۴ سده به عقب کشانیده شد. زنان نه تنها در خانه ها زندانی شدند ، بلکه اجازه نداشتند تا بدون محرم شرعی از خانه بیرون شوند .

پس از آنکه  پای جامعه جهانی  به افغانستان کشانیده شد. برای بازیابی حقوق زنان تلاشهای صورت گرفت ، که همه نمایش وسطحی نگرانه بود. زنان افغانستان کما کان تحت شکنجه ، فرهنگ کهنه وپیشین مردسالاری قرار دارند. شکنجه ، لت وکوب ، بریدن اعضای بدن ، به شوهر دادن های جبری از جنایاتی است ، که در افغانستان با شدت  آن جریان دارد.

تا آن‌ جا که به شکل ‌گیری تاریخیِ ستم برزنان به طورعام مربوط می‌شود، ستم جنسیتی، آن شکلی از ستم است که هم زمان با تسلط فرهنگ زن ستیزی دینی  و شکل ‌گیری طبقات، در جوامع انسانی که بر پایه‌ مالکیت خصوصی و در نتیجه، نابرابری استوار هستند، بر این نیمه از جامعه تحمیل شده است. وجه اشتراک این نیمه از جامعه نه طبقه، نه نژاد و نه ملیت است. آن‌چه آنان را واجد شرایط تحمیل شکل خاصی از ستم کرده است، همانا جایگاه جنسیتی آنان است. تسلط فرهنگ دینی زن ستیزانه  وموجودیت فرهنگ طبقاتی سرمایه سالاری عامل اساسی تبعیض جنسی در افغانستان وجهان است . اگر چه نمی‌ توان ادعا کرد که همه‌ ای اجزای این کلیت، یعنی همه‌ ای زنان، با ابعاد مشابهی تحت ستم جنسیتی قرار می‌گیرند؛  ولی در عین حال نمی‌ توان موجودیت این شکل از ستم را به عنوان یک ستم فراطبقاتی و زن شمول، انکار نمود . همان ‌طور که با شکل‌ گیری طبقات وپیداش فرهنگ دینی زن ستیزانه، زنان به اسارت در آمدند و تحت ستم واقع شدند، تنها با نابودی  طبقات وپایان دادن به فرهنگ جهل خرافه  می‌توان به این ستم پایان بخشید.

ز سوی دیگر موسسات حقوق بشری   با انتشار گزارش های متعدد از وضعیت زنده گی بانوان در افغانستان به شدت ابراز نگرانی میکنند. اینها در گزارش های شان تاکید میکنند که در صورت کنار آمدن دولت با گروه های ارتجاعی مسلح  طالبان و حزب اسلامی وضعیت زنان بیش از پیش وخیم خواهد شد. پرسشی که بایست  پرسید این است که دربیش از یک دهه تلاش برای تآمین حقوق زنان باموجودیت ده ها موسسات حقوق بشری ، سازمان مستقل حقوق بشر وبخش حقوق بشر ملل متحد چه تغیراتی در زنده گی بانوان بوجود امده است؟ و در یازده سال گذشته با حضور صد ها هزار ارتش خارجی چه دست آورد برای بانوان پدیدار شد؟ چرا خشونت وجنایت علیه زنان روبروز گسترش میابد ؟ ، آیا این همه جنایت  در کشور با موجودیت ارتش جامعه جهانی انجام نپذیرفت؟ علمای دین و مرتجعان جهادی زن ستیز ترین عناصر در افغانستان اند که از سوی  جامعه جهانی حمایت و پشتبانی میگردند. آیا همه قوانین ضد انسانی برعلیه زنان بوسیله علمای دین ، باهمکاری دولت  وجنگسالارن جهادی وضع و تصویب نمیگردد؟

از سوی دیگر تا فرهنگ قبیله ای و زن ستیزانه در افغانستان وجود دارد ومردم بدوی به فرهنگ بدوی تازی وابسته است وتا تغیرات اساسی بنیادین بوسیله نیروی مترقی ایجاد نگردد و جامعه افغانستان از زیر فرهنگ زن ستیزی رهایی نیابد و به یک جامعه بی طبقه ونوین مبدل نگردد همین آش است و همین کاسه. زنان همچنان یک نیروی تحت ستم و قربانیان تاریخ باقی خواهند ماند وهمینطور صدها هشت مارچ که بوسیله فعالان حقوق زن درگذشته برگذار گردیده و صدهای دیگر در آینده برگذار گردد تغیری در وضعیت فلاکت بار زنان بوجود نخواهد آمد. بنآ تنها راه نجات زنان تغیری اساسی در ریشه نظام و جامعه است که باید بوجود آورد وجامعه افغانستان را به یک جامعه مترقی ومدرن مبدل ساخت و دست دین سالاران را از زنده گی زنان کوتاه  کرد. این امر فقط با همکاری و سهم فعال همه نیروهای مبارز و مترقی کشور و فقط توسط همه زنان و مردان مترقی  ، دادخواه وترقی پسند  امکان پذیر است و بس .

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۶ـ ۰۷۰۳

 جنگ فرسایشی و تروریزم فرمایشی

هر نهال خصم را از ریشه میباید  کشید

خار از شاخچه بری تیز و قویتر میشود

 

عبدالوکیل کوچی

کارشناس امورفرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان    

 

کیست که نمیداند تروریزم چیست وتروریست کیست ، منشا آن از کجا ، ظهور آن چرا وهدف آن تا به کجاست ؟ اکثریت عظیم جهانیان میدانند که موجودیت تروریزم بیان  تجاوزگری ، کشتار تهدید تاراج ، گرفتن جان انسانها ، غصب سرزمین ها وثروت زیر زمینی هاست .همه میدانند که  ظهور تروریزم ریشه در تجاوز داشته وبشکل ابزاری از آن کار گرفته میشود. تروریزم اگر فردی باشد ویا گروهی سازمانی باشد ویا دولتی ، خصلت آن معرف چهره اصلی وبیانگر اهداف آن است.که عمدتا بشکل سیاسی وهدف اقتصادی ظهور میکند. از کشتن یک انسان بیگناه تا قتل عام توده های بی دفاع ، از بر اندازی نظام های مردمی و دمو کراتیک گرفته تا تجزیه وتقسیم کشور ها. تروریستان تروریزم را در مطابقت به منافع خود شان تعبیر وتفسیر میکنند .سازمانهای تروریستی در طول تاریخ لشکر وابسته بخود را بنام های آزادی خواه ، پیکارجو،جنگجو ، سر کش ، نا راضی ، پرخاشگر ومخالف یاد میکنند .

همان انسان ها دریکسوی جهان تروریست و در سوی دیگر جهان ناجی و مدافعین حقوق بشرولشکر تهاجمی نظامی زیر نام  اسطلاح  کاروان های صلح خوانده  میشوند و بالعکس گروهای وطنپرست ، صلحدوست ، آزادی خواه ودموکرات ومبارز را تروریست و رژیم های دموکراتیک را دیکتا توری می نا مند .در صفحه ویژه دانشنامه آریانا در رابطه به تروریزم چنین آمده است: « تروریست کلمه ایست که هر کس میتواند علیه دشمنانش بکار برد. بحث بر سر اینکه چه کسی تروریست وچه کسی مبارز آزادیست هنوز در بسیاری زمینه ها پایان نیافته است. در دنیای پیشرفته قرن بیست ویکم بدلیل تا ثیراتی که نا آرامی بروی اقتصاد جهانی دارد ، برخی از ترور جهت ایجاد ناهنجاری در کشور های خاص ودر نتیجه آن رکود اقتصادی در یک یا چند کشور استفاده مینمایند.» بقول همین منبع تروریزم به اشکال گوناگون ظهور میکند « تروریزم مذهبی ، اسلامی ، مسیحی ،تروریزم یهودی » اما واقعیت اینست که تمام کتب آسمانی تروریزم را منع و محکوم میکند وهیچ ادیانی آنرا تایید نخواهد کرد .در یکی از مقالات منتشره سایت رسمی ، سامویل کرماسانی ، آمده است: « ما دو نوع تیوری وتعریف ومفاهیم از تروریزم را داریم .اول صدمه فزیکی یعنی محو فزیکی انسان دوم صدمه روحی که ترور شخصیت شناخته میشود .» اولی با حملات ضربتی مسلحانه و دومی با راه اندازی تبلیغات زهرآگین وپروپاگند بوسیله عناصرنفوذی وجواسیس بکار گرفته میشود که عمدتا با استفاده ابزاری از نام دین اهداف غایی و آزمندانه خود را به پیش میبرند .بقول معروف ایجاد اخوان المسلمین در مصر وتاسیس مدارس دیوبندی در آنسوی سر حدات افغانستان ، وایجاد سازمانهای تند رو در هند برتانوی ،استعمار از آن سود برده  طوریکه معلوم است تحت تاثیر این گونه جریانات وانحراف عده یی از جوانان از اهداف اصلی شان ، صفوف تروریزم در گوشه وکنارمنطقه رشد و بخصوص پاکستان را به لانه جاسوسی مبدل کرد ه است. حمله مسلحانه بالای جمال عبدالناصر فقید ، یاسر عرفات تا مرگ مشکوک آن ، ترور مهاتما گاندی ، اندیرا گاندی وحملات مسلحانه تروریستی پی در پی به جان راجیف گاندی ، حملات خصمانه علیه شاه امان الله غازی ، ترور آزادی خواهان وغیره گویای زنده این حقیقت است. در راستای تحولات سیاسی جهان بخصوص پس از جنگ دوم جهانی وفرو پاشی استعمار کهن در قبال جنگ سرد ، داستانهای دیگری در شکل گیری گروهای افراط گرا وتند روان اسلامی در پاکستان یکی پی دیگر ی وارد صحنه میشوند . .پس از آن افسانه طالبان ودر پی آن قصه های غم انگیز القاعده واخیرا داعش با لشکرعرب وعجم عرض اندام نموده که پیامد نا گوار آن  درافغانستان ، عراق ، سوریه کشورهای عربی شمال افریقا از نمونه های بارز آن میباشد.

واما در کشورما این موضوع ریشه در گذشته ها دارد و برای روشن شدن رگ وریشه این حقایق تلخ وغم انگیز که مشکلات کنونی از آن ناشی میگردد ، نا گزیریم که مرور مختصری به گذشته های نه چندان دور داشته باشیم .زیرا پرابلم های  امروزی کشور ما با دسایس دیروزی ارتباط زنجیره یی ومحکم دارد .

ما دامیکه استعمار پیر درکشور ما سایه افگند، همزمان با آن استخبارات کشفی آنها دست بکارشده وبخاطر استحکام سلطه استعماری شان افراد اجیر شده خود اعم از مردان  و زنان را از سرزمین هند برتانوی زیر نام بنجاره فروش ، چوری فروش ،کنگن فروش میمون باز ،شعبده باز ، مداری ، فال بین بمنظور جاسوسی وخبر چینی در خاک ما نفوذ داده به این ترتیب وضعیت مردم و اوضاع جامعه را زیر کنترول خود داشتند. که در جریان این پروژه مخوف و پنهانی ، لادرک شدن آزادی خواهان واز بین رفتن مبارزین ضد استعماری ومرگ مشکوک ومرموز آزادی خواهان در گوشه وکنار کشور از روی فعالیت های جاسوسی استعمار برمیدارد .

علامه میرغلام محمد غبار در رابطه به فعالیت های جاسوسی استعمار گران انگریزی در کتاب افغانستان در قرن بیست مینوشت: « فعالیت جاسوسی انگلیس در افغانستان از عملیات نظامی شدید تر وموثرتربود .آنزمان درافغانستان ادارات منظم ضد جاسوسی وجود نداشت .اگر چیزی هم بود برای کنترول داخلی بود پس عملیات جاسوسی انگلیس در افغانستان آنچه بطور سری کار میکردند برای همیشه مخفی ومستور باقی می ماند واما آنانی که علنا بنام سیاح ،طبیب ، تاجر ،ترجمان ،معلم ،مستخدم ،مهاجر وپناهنده سیاسی وغیره داخل افغانستان میشد ند اکثرا افسران پنهانی بودند که در وقت گرفتاری واسارت ، گویا مسلمان میشدند وپس از رهایی پیش قراول عساکر انگلیس بودند که بطور نمونه میتوان ازصحنه سازی های  پاتنجر ، جنرال کیمپل ،رابرت لیچ ،برنس ، میا غلام محمد هندی وموهن لال نام برد . پس از جنگ سوم افغانستان وانگلیس برای منحرف کردن ذهنیت عامه ،متحدین مسلمان انگلیسی همینکه رودبار سند را عبور میکردند هریک بعنوان ملا ، مولوی ،مولانا ،شاه ،سید ، لقب میگرفتند وهر کدام سنگ اسلام واسلامیت را به سینه میکوفتند » که از قادیانی ها وفقاضی قادرو ده های دیگربطور نمونه میتوان نام برد  .در گستره زمان و در راستای این حرکت های خصمانه وامتداد جنایات هولناک بود که  درسه دهه اخیر آغاز شکل گیری نیروهای تندرو اسلامی در سرزمین پاکستان در واقع آغاز جنگ ویرانی درافغانستان بود که از آنسوی سرحد  طرح و تجهیز میگردید درین باره کتاب افغانستان پشت پرده را ورق میزنیم در صفحه ۷۶ آن از قول منابع غربی چنین آمده است: « پاکستان مجرای ضروری برای رسیدن کمک به نهضت مقاومت است ».ودر صفحه ۱۹ آن می خوانیم «نیرویی که از پشت پرده برموضعگیری ها تاثیر میگذاشت ریس سیاویلیام کیسی بود. » واضح بود که کمک های برژنسکی به گروه مقاومت ، افغانستان را به صحنه جنگ میان دو ابر قدرت قرارداده بود .

جنگی که پس از خروج قطعات شوروی از افغانستان تا امروز نیز دوام دارد وبر ملت مظلوم افغانستان تحمیل میگردد . جنگی که بیشترین قربانی را از ملت هردم شهید افغانستان گرفت. جنگی که نه ناتو ونی جامعه جهانی و نه امریکا  ونی دولت افغانستان، هیچ کدام ظاهرا نتوانستند آتش آنرا خاموش کنند. آنطرف چند تا مرکز تروریستی وتولید تروریزم واینطرف نزدیک به کل جهان سر گرم مبارزه با تروریزم . گذشته از آن همین اکنون بتعداد صدها هزار نفر از خاک پاکستان با شکل وشمایل مهاجر در مناطق شرقی افغانستان سرازیر گردیده واز آنجا به دیگر نقاط کشور انتقال وجابجا میشوند خرابی روز افزون اوضاع امنیتی بیانگر قدم های نامیمون مهمانان ناخوانده میباشد که اوضاع آینده از روی دسته جات مهاجر نما پرده خواهد برداشت . دیر یا زود نیات خصمانه رژیم اسلام آباد بیشتر از پیش برملا خواهد گردید . جای تعجب است که بآنهم  از افغانستان طلاب نظامی جهت آموزش نظامی ، آنهم در پاکستان در کشور صادر کننده تروریزم اعزام میشوند. از کشوری که با تاریخ پنجهزار ساله  قهرمانی هایش در مقابل چنگیز وانگریز وهزاران خونریز دیگر حماسه آفریده باشد ، درس دفاع از وطن خود را از کشوری به آموزش بگیرد که تا هنوز تاریخ پیدایش آن به هفت دهه نرسیده است وهمواره خود غرق باتلاق حوادث است . بفرض محال اگر این گام حسن نیت از حانب دولت افغانستان نیز تلقی شود ،سوال اینست که رژیم اسلام آباد محصلین اعزامی کشورما را برای کشتن تروریستان وانتحارکننده گان فرستاده خود آیا آموزش خواهد داد که هرگز نه و دلبستگی به آن خواب است وخیال است ومحال .

پاکستان همیشه آماده گی خود را در جنگ با تروریزم ظاهرا اظهار میدارد وحتا بعضا جنگ های فرسایشی ونمایشی را علیه تروریستان فرمایشی وعده میدهند ولی گسترش روز افزون جنگ در افغانستان ومنطقه از نیات شوم رژیم اسلام آباد وحامیان تروریزم پرده بر میدارد با توجه به اوضاع جاری امنیتی در کشور ما گفته میشود که متاسفانه جنگ وخونریزی بیشتر از گذشته در گوشه ونقاط کشور شدت گرفته وآتش جنگ روز تا روز بوسیله متجاوزین وگماشته گان از آنسوی سرحد شعله ور میگردد. چنانچه بر اساس ارقام ارایه شده از طرف منابع رسمی وسازمان ملل متحد به نقل از اخبار بی بی سی مورخ  ۱۸ فبروری سال روان ، آمار کشته شدهگان غیر نظامی در افغانستان به بالا ترین سطح خود در شش سال گذشته رسیده است وبقول بعضی منابع رسمی تعداد تلفات ملکی به بیست ودو در صد را نشان میدهد .

در حال حاضر اوضاع  عمومی حاکی از آن است که جهان شاهد رویداد های مهم سیاسی وتحولات نظامی میباشد . از طرفی هم وقوع حوادث سیاسی ،خیزش های انقلابی ولشکرکشی های نظامی در اینسو و آنسوی جهان نشاندهنده اوضاع پیچیده ومتشنجی است که دارد صلح جهان را به خطر مواجه سازد .ازهمین رو جریان سیل مهاجرت ها برغم تلفات جانی انسانها از سرزمین های مختلف حیرت انگیز ورو به افزایش است .

چنانچه عزیمت عده یی جوانان از ارو پا به کشور های شرق میانه ومشاهده جرقه های تروریستی در دیگر نقاط جهان امید به آرامش امروز وآسایش فردای بشریت را زیر سوال می برد .

از همینجاست که ردپای تروریزم در گوشه ونقاط دور دست جهان بمشاهده میرسد .

اکنون صدای مبارزه با تروریزم در گوشه وکنار جهان بلند میشود که با تدارکات مالی ونظامی گویا خواب تروریزم را خراب خواهند نمود .

واما طوریکه معلوم میشود جریان پیشروی های تروریزم در جهان نشاندهنده آنست که خون بیگناهان روز تا روز در گوشه ونقاط جهان جاریست ولی آبخوره وسرچشمه تروریزم هیچگاهی نخشکیده بالعکس موج به موج به دیگر نقاط  کره خاکی گسترش می یابد. در حالیکه جنگ علیه تروریزم وافراط گرایی درسطح جهان وبالخاصه در کشورما با نیرو و تحرکات به اصطلاح شتابنده جهانی ادامه دارد متاسفانه به این پدیده شوم تا هنوز غلبه حاصل نگردیده است ادامه چنین وضع آیا یک تهدیدی جدی برای بشریت در مقیاس جهان نیست ؟

این سوالاتیست که تاریخ در آینده به آن پاسخ خواهد داد .

به باور این قلم تا زمانیکه اجماع جهانی متحداً دست بکارنشود وچشمه های آن از سرچشمه خشک نگردد ونهال دشمنی وتروریزم ، افراط گرایی وتجاوز ریشه کن نگردد ؛ تا زمانیکه همه جهانیان برضد تروریزم بسیج نگردند ، تا زمانیکه عدالت جهانی تحکیم نیابد ، جهان درمیان آتش وخون غوطه ور خواهد بود وجهانیان درشعله های آن یکسان خواهند سوخت. فقط با نیروی ضد تروریستی بسیج ومتشکل میتوان جهان را از شر تروریزم وافراط گری نجات داد .

زنده باد صلح ، دموکراسی وعدالت اجتماعی !

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۱ـ ۲۲۰۲