٢٥ نوامبر مبارزه عليه خشونت زنان 

 

از سال 1981 25 نوامبر به عنوان روز جهانی رفع خشونت علیه زنان  برگزیده شده است. این روز برای یادآوری عزم همگانی برای مبارزه با خشونت علیه زنان انتخاب شده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹ نامگذاری این روز را به عنوان روزی جهانی تصویب کرد.

این تاریخ به خاطر قتل وحشیانه سه خواهر میرابال، فعالان سیاسی اهل جمهوری دومینیکن امريكا انتخاب شده است.

خشونت تنها كتك زدن ، سياهى چشم ، كبودى بدن ، مو كندن سر نيست 

بلكه خشونت  صدمه رساندن به مغز و نابودكردن احساس درونى انسان است 

گر چه كه خشونت در بين انسان ها در جهان به انواع مختلف وجود دارد ولى خشونت عليه زنان با سختترين شكل خود در كشور هاى عقب مانده و سنتى بنابر عوامل مختلف بيشتر است از انجمله در كشور ما 

با توجه به سنت و  نا توانى هاى زنان در ادوار تاريخ خشونت بار كشور جا دارد كه تأثيرات سنت و تجارب زنان از نسل هاى گذشته كه توسط شان خشونت عليه زنان به نسل هاى بعدى انتقال ياقته است نكاتى چند را به بحث مى گيرم 

زنان و دختران ما كه از قانون برابرى در جامعه سنتى محروم  بودند  و خواسته يا نا خواست بايد با قبول سنت جامعه و با نصيحت هاى مادر كلان ها و يا بزرگان هميشه توجه داشته و به آدامه زنده گى  پرداخته اند 

مادر كلان ها مى گفتند فرزندم شوهر سايه خدا است بايد به او احترام كرد . 

وقتى او استاده شد بايد تو هم استاده باشى.  

اگر بر تو توهين كرد دندان را به دندان بچسپان 

ويا زير دندانت كاغذ كلوله را بگير تا موقع جواب دادن دهن ات بسته باشد ، وقتى دستشوى مى رود ،أب دست برايش بده 

وقتى بتو فاحشه خطاب مى كند بايد تحمل كنى و با او محبت كن   و فراموش  كن  زيرا او مرد است 

مردان  حرف بد و بد خوى دارند

اگر لت وسيلى زد به كسى حرف نزن زيرا ابرو شوهر و خانواده ات از بين مى رود 

بى بى هاى مسلمان  ما همه اينروز ها را داشته اند 

وانان با اين روش داراى  فرزندان  شاد و خانواده  هاى با ابرو بوده اند

ولى مادر كلان يكبار هم نگفت كه مردان هم به زنان خود بايد احترام كنند ، مردان از روابط عاشقانه و نامشروع دورى كنند  و به پيوند خود صادق بمانند ، مردان از نيش چشمان خود به زنان غير جلوگيرى كنند  ، مردان احترام به زنان خود داشته باشند و زنان را منحيث انسان و شريك زندگى اجازه تصميم گيرى در تمام امورات زنده گى بدهند، زيرا مادر كلان ها  خود با رنده گى دشوار خشونت بار دست وپنجه نرم نموده و سأل هاى دراز زنده گى  شان را با قبول سنت عقب مانده و خشونت  بار را پشت سر گذشتانده استند  و بارى هم بنام حيا  به دفاع از حق خود حركتى را انجام نداده  اند  و به نظرش مردان حق دارند انچه بخواهند انجام بدهند 

كه تعداد از دوشيزه گان ما با پيروى  از نصيحت هاى مادركلان هاو بزرگان به چنين زنده گى  اقارت بار تن در داده اند و مى دهند كه جهنم اين دنيا را ازمايش مى كنند و مانند كالبد ها و گودى هاى كوكى و بيجان  به زندگى ادامه مى دهند كه اعتراض و داد خواهى را بى مفهوم مى دانند حتى تعدادى از زنان روشنفكر  

و تعدادى هم با از دست دادن اعضاى بدن ، معلوليت  ، خود سوزى ، و سنگسار ، اعتياد به مواد مخدر تا قتل و معلوليت كه مثال هاى بيشتر از شهادت خشونت بار فرخنده در كابل تا كشته شدن شراره در المان ، سنگسار رخشانه در ولايت غور ،گوش بينى بريدن زرينه در ولايت جوزجان خودكشى زهرا خاورى  در كابل ،خود سوزى زنان در ولايت هرات و هزاران تن ديگر خشونت را به ازمايش گرفته اند . 

ولى خوشبختانه نسل جديد أعم از زنان ًو مردان با اگاهى از جهان مدرن وتأمين عدالت اجتماعى با حفظ قوانين  منشور ملل متحد در مورد احترام به مقام انسان توجه بيشتر  داشته و قبول  حقوق  برابر در جامعه را در رده هاى بلند انسانيت و تامين عدالت اجتماعى در جهان مى دانند  كه ما شاهد  تعدادى از بانوان فعال در داخل وخارج كشور در عرسه هاى سياسى ،اجتماعى وفرهنگى كاركرد هاى چشمگير دارند استيم كه با كانديد شان در سمت هاى بلند دولتى ، ايجاد تلويزيون هاى زنان ، نشر مجلات و اخبار 

، ايجاد ويبسايت هاى انترنتى ،  ،ايجاد نهاد ها ،اتحاديه ها ،شورا ها با بسيج كتله وسيع زنان بيرق مبارزه عليه خشونت زنان را به اهتزاز در اورده اند و به موفقيت هاى نسبى هم در عرصه هاى مختلف با وجوديكه بسنده نيست نايل شده اند .

خشونت انواع مختلف دارد 

-تجاوز جنسی در بستر زناشویی

-تجاوز شوهر به همسر

-حملات جسمانی و کتک زدن

-به کار بردن الفاظ رکیک در رابطه با زنان

-نگاه به عنوان ابزار جنسی

-احساس مالکیت به زن

-خواهان نابرابری


موضوع بحث ما تجاوز جنسى در بستر زنا شويى 

زيرا  در مقاله زير عنوان (زنان افغانستان و خشونت سياه وسفيد ) خشونت عليه زنان در كشور بيشتر به بحث پرداخته شده است كه عزيزان مى توانند اين مقاله را در ويبسايت هاى انترنتى حقيقت ،مهروطن، بامداد ، ولايت لوگر ،مرواويد سبز و وغيره مرور نمايند


تجاوز جنسي در بستر زنا شويى !

از إنجايكه  احترام به انسان و حرمت به ان دور از جنسيت يكى از قوانين منشور ملل متحد شناخته شده كه بتمام دولت هاى جهان إبلاغ گرديده و نقض اين قوانين جرم  شناخته شده است 

با وجود ان هم  خشونت زنان در حوضه هاى مختلف 

اقتصادى ،اجتماعى ،فرهنگى و سياسى مطرح است 

ولى مختصر بحث را در مورد  مسله مطرح شده ادامه مى دهيم 

تجاوز جنسى در بستر زنا شوهرى:

 تجاوز بستر در گذشته منحيث جرم شناخته نمى شد 

زيرا زنان با عقد ازدواج به اين فرض يا فكر بودند كه 

مقاربت  جنسى شان به موافقه رسيده است 

ومجبور به هر خواست جنسى شوهر و در هر موقع كه مرد مى خواست منحيث وظيفه بايد پاسخگو باشند و مرد در برقرارى رابطه جنسى مقصر شناخته نمى شد ولى براى اولين بار در سال ١٩٧٥  قانون منع تجاوز زنا شويى در امريكا به تصويب رسيد 

و بر عقد ازدواج بر مقاربت جنسى توافق صورت گرفت

 كه تا ٢٠دسمبر سال  ١٩٩٣ ميلادى 

أعلاميه منع خشونت عليه زنان به تصويب مجمع عمومى سازمان ملل متحد رسيد 

و همچنان در سال ٢٠١١   (   ناوى  پيلاى ) سر كميسيار حقوق بشر نقض حقوق بشر زنان را با نقش باردارى و جنسيت أعلام كرد دستيباى تامين تضمين ًكنترول كامل زنان بربدن شان جهت تامين حقوق مساوى گام ارزنده 

ديگرى بود كه تعيين  زمان ،نحوه انتخاب فرد دلخواه براى ايجاد روابط جنسى و توليد مثل از   

اساسى ترين ملزومات زنده گى  سالم و شرافتمندانه زنان محسوب شد 

در جوامع سنتى زنان به دلايل مختلف مورد تجاوز و سوى استفاده تعدادى مردان قرار مى گيرند و از احساسات نيك زنان در مقابل فرزندان شان ، اسيب پذيرى أطفال ، حفظ ابرو  ، ضرورت و احتياجات اقتصادى ،ترس از قطع رابطه جنسى شوهر متجاوز   

و بعضا هم فشار هاى قانونى و اجتماعى ،سنت   كه زنان راه فرار ندارند و مجبور به قبول 

روابط جنسى با شوهران خود مى شوند واشك ها و درد ها را براى هميشه زنان از چشم ديگران پنهان مى دارند ولى وقتى انان متوجه شوند با چنين  روابط تن در ندهند اينجاست كه مشكلات خانوادگى بروز  مى كند اين عوامل است كه زنان جسم و روح شان خسته شده و از بين بروند و  شاكى و نا راضى از زندگى مشترك زنا شوهرى خود مى شوند

تعدادى مردان كه به تجاوز دست مى زنند 

ناشى از قوه فزيكى ،حسادت ها، نداشتن اعتماد به نفس ، عدم اگاهى از خواسته هاى زن و يا هم ناشى از مشكلات روانى مى باشد 

كه بايد اينگونه مردان به مشوره دهندگان خانواده و يا روانشناسان مراجعه نموده و يا جهت اگاهى بيشتر امروز امكانات مدرن انترنت با معلومات وسيعتر در مورد وجود دارد كه استفاده لازم نمايند

نهاد هاى زنان ،وزارت زنان ، فعالين مدنى زنان 

بايد جهت تصويب قانون  به قانون گزاران واشخاص مسئوول نظريات و پشنهادات سالم شان را آرائه دارند تا كسانيكه به نقص از اين قوانين  دست مى زنند به جزاى اعمال شان رسانده شود پندى باشد به ديگران.   

قابل ياد اورى مى دانم مبارزه زنان عليه خشونت 

در جهان

منجر  به رشد اقتصادى جهان ، تنزيل فقر ، و مبارز با مرض كشنده ايدز ، تامين صلح و عدالت اجتماعى در جامعه  گرديده است

 تمام نيرو هاى ازاديخواه ،ديموكرات ، فيمينيست ها ، أعم از زنان و مردان صفوف مبارزين را توسعه بخشيده و بيرق برابرى ،ازادى ، تامين عدالت اجتماعى و صلح سراسرى را در كشور  

به اهتزاز دراورند 

و اينك بيجا نخواهد بود كه در اين مقاله سروده ام را كه به  اعتراض عليه  سنگسار  رخشانه در ولايت غور كه در 06.02.2016  سروده بودم انتخاب وضميمه نمايم  .  

 

" ناله زن افغان در ذلت  و نا توانى" 

مرا بردند به كشتارى گناه بار 

مرا بردند به صحراى خاكسار 

هزاران تهمت ناسور كردند 

مرا در قبر زنده زنده گور كردند 

كشيدم ناله ها از ناتوانى

رسيد به اسمان و كهكشانى

 بنام دين مذهب كرد سنگسار

كجاست انصاف شان در مسلمانى

تو اى مرد كه پروردى از من 

با خون دل و درد در دامن من 
ولى نفرين دارم بر زمانه

 كه داده  تيغ  بر تو ظالمانه 

تا زنى  بر مادرت و خواهرت تيغ 

بكش اين مظلومان را خاينانه        

صداى چيغ و ناله تا اسمان ها 

زدى بر محرمت تيغ وحشيانه

كجاست قانون و اسلام و عدالت

كه  ريختى خون و كشتى قاتلانه  

خداوندا تو دانا و بينايى

بكن رحمى بر ما  تو مخلصانه

 

زرغونه "ولى " جرمنى 25.11.2017  

 

  بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۶۱۱

این مقاله بدون ویرایش بامداد به نشر رسید.

تدارک برای کنگره

 

داکتر آرین

حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ، برای برگذاری کنگره خود آماده گی می گیرد. حرکت حزب بسوی تدویر کنگره فقط ناشی از رعایت قوانین اساسنامه نیست، بلکه شرایط نوین و مشخص اجتماعی- سیاسی و سازمانی که حزب و میهن ما در این برهه ای تاریخی قرار دارد این امر را به ضرورت مبدل کرده است، مسایل مربوط به چگونگی برخورد حزب در رابطه به قدرت سیاسی، خط مشی سیاسی حزب و تعیین وظایف مبرم  و سازمانی در شرایط کنونی، بررسی مساله صلح و امنیت، تروریزم از جمع مسایل مهم  و مطرح درکنگره حزب خواهد بود.نگارنده در این نوشته کوشش خواهم کرد تا  بالای اهمیت  و ضرورت تدویر کنگره حزب  و نقش اصول و نورم های زنده گی حزبی به طور خلص و ساده روشنی اندازم.

کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان تکانه ای نوین در اوضاع سیاسی و اجتماعی  و سیستم سیاسی کشور ما می باشد و چنان حزبی را  پی ریزی می کند که از پایه های استوار و ساختار مستحکمی برخوردار باشد، که نه طوفان زمان و نه تهاجمات ارتجاع آنرا به لرزه درآورد. اگرچه حزبی که بوجود می آید دارای اسم، پرچم، سمبول، اساسنامه و برنامه، اندیشه و ساختار متفاوت از حال حاضرخواهد داشت و دارای تشکیلات مدرن و نوین می باشد، اما ریشه های آنرا باید در ژرفای گذشته های دور جست و جو کرد، این حزب بشکل نوین فعالیت کرده و مطابق به شرایط زمان ادامه دهنده پیکارها و دستاوردهای میهن پرستان و انقلابیون یک نسل فداکار و پیکارگر گذشته خواهد بود.

وظیفه  کنگره تعیین سیاست حزب و اصول نورم های زنده گی حزبی و سازمانی می باشد، زیرا بدون داشتن یک استراتیژی روشن و اصول ساختاری و تشکیلاتی حزبی، حزب نمی تواند به مثابه یک ارگانیزم زنده و فعال در جامعه وجود داشته باشد و تنها حزبی که  دارای برنامه سیاسی و اصول و نورم های زنده گی حزبی است میتواند قدرت رزمنده گی اعضای حزب و وحدت عمل، اندیشه  و سازمانی آنها را تضمین نماید.

اهمیت سازمانی و تشکیلاتی کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در آن است که چند حزب سیاسی بعد از فایق آمدن و حل جهات متفاوت برخوردهای تاکتیکی نسبت به مسایل سیاسی و سازمانی، برای نخستین بار جهت مبارزه در راه یک هدف مشترک که بیانگر منافع تمام مردم افغانستان می باشد با وحدت عمل، اندیشه  و وحدت سازمانی  برای دست یافتن به اهداف مشترک خویش و تحکیم پایگاه حزب در جامعه کنگره حزب را تدویر می نماید، در این کنگره که بازتابی از قانونمندی های تحول اجتماعی جامعه  و ضرورت دوران تاریخی ما است، علاوه بر مهمانان، نماینده گان حزب از تمام واحدهای اولیه حزبی طی کنفرانس های شوراهای ولایتی، ولسوالی، شهر و ناحیه وی مطابق به "طرزالعمل تدویر جلسات و کنفرانس های حزبی، نورم نماینده گی و شیوه انتخاب نماینده گان به کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان" مورخ ۴ عقرب ۱۳۹۶ ، انتخاب و حضور خواهند داشت، این یک دست آورد بزرگ است.   

ضرورت تدویر کنگره برخاسته از خواست ها و حقیقت های زمان ماست، زمانی که بر تفرقه چیره شده و امید به پیروزی های برگشت ناپذیر را داریم، زمانی که حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در سطح ملی یک دوره از مبارزات خود را در یک شرایط مشخص تاریخی پراز فراز و نشیب پشت سر نهاده است و حزب  داخل دوره تازه ای از تاریخ خویش می گردد و بلاخره زمانی که در سطح بین المللی حزب باید داخل مرحله جدیدی از مناسبات جهانی شود، که درک درست از مناسبات قدرت در جهان و شرایط نوین جهانی و موضعگیری های تازه در منطقه، ظهور قدرت های جدید در صحنه بین المللی، فعالیت حلقه های زنجیری تروریزم بین المللی و مافیای جهانی در افغانستان، اینها همه و همه از دلایل است که بر ضرورت و تدارک کنگره تاکید می کند.

بزرگترین مشکل که کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان به آن بر خواهد خورد مسله انتخاب ایدیولوژی است، که چگونه برنامه عمل و مشی سیاسی حزب را مطابق به شرایط زمان و مبرا از جهات جانبدارانه ایدیولوژی های امپریالیستی و سوسیالیستی تدوین و تنظیم می نماید، تاکید می نمایم جهات و عناصر جانبدار این دو جهانبینی نه تمام جهات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها، زیرا این دو جهانبینی، جهان و جامعه را بطور علمی مورد مطالعه قرار داده و آخرین حرف علم را می زنند و دارای عالی ترین فرهنگ در جوامع بشری اند. به این ترتیب تدوین خط مشی سیاسی  حزب متحد ملی ترقی مردم افغا نستان  برای دفاع از منافع تمام مردم افغانستان و تعیین سیاست و سمتگیری علمی و عملی در بخش های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی  برای گذار به یک جامعه انسانی از وظایف مبرم کنگره می باشد،  این کاردشوار ولی امکان پذیر است.

 طوریکه در فوق گفتم، سودمند میدانم تا بالای اصول و نورم های زنده گی حزبی که تنها کنگره حزب صلاحیت تصویب آنرا دارد بصورت ساده و خلص روشنی بیندازم.

 اگرچه دیرگاهیست مباحث مربوط به تشکیلات و ساختار های حزبی از اندکی تغییرات تخنیکی  و یک سلسله تحولات کمی در این و یا آن ماده ای اساسنامه فراتر نرفته، اما برای اعضای جوان حزب دانستن و داشتن تصور از آن ضروری و مفید است.

اصول و نورم های زنده گی حزبی که ارتباط به ساختمان حزب داشته  و وابسته به حیات تشکیلاتی آن می باشد در میان سازمان های مختلف حزبی از هم متفاوت است، اما تشکیلات و ساختارهای که  بیشتر از یک قرن در اسناد حزبی، احزاب چپ و مترقی مانند اساسنامه و برنامه این احزاب منعکس شده است شامل اصول، نورم ها و بنیاد های زیرین می باشد:

۱- اصول یا بنیاد ساختمان حزبی: ساختار تشکیلاتی احزاب مترقی  و چپ بر اصل مرکزیت دموکراتیک  و اصل رهبری جمعی ؛ و مسوولیت فردی استوار بوده است، دراین ساختار ارگان های رهبری کننده حزبی به شکل ذیل برجسته گردیده است:

- کنگره حزب: کنگره عالی ترین مقام در احزاب مترقی و چپ است، که متشکل از نماینده گان انتخابی کنفرانس های حزبی می باشد، در شرایط عادی کنگره حزب هر سه سال یکبار دایر می گردد، اما در صورت لزوم بطور فوق العاده بر اساس تصمیم کمیته مرکزی زود و یا دیر تر از موعد معینه تدویر آن صورت گرفته میتواند، کنگره فوق العاده حزب از طرف کمیته مرکزی و یا در اثر پیشنهاد دو ثلث اعضای حزب دعوت می گردد. تعداد نماینده گان کنگره حزب و نورم نماینده گان سازمانهای حزبی در کنگره توسط کمیته مرکزی تعیین می گردد.

 اهمیت کنگره در ماهیت، مضمون،  وظایف و فیصله های آن است که بصورت نهایی در اساسنامه و برنامه حزب و خط مشی سیاسی آن فورمولبندی می گردد.

صلاحیت های کنگره - استماع گزارش کمیته مرکزی و کمسیون های کمیته مرکزی و تعیین تعداد اعضای کمیته مرکزی و اعضای کمیسیون های کمیته مرکزی، تجدید نظر، تعدیل، تغییر و تصویب برنامه و اساسنامه حزب، تعیین مشی حزب در عرصه سیاست داخلی و خارجی می باشد.

- کمیته مرکزی: کمیته مرکزی بعد از کنگره عالیترین مقام حزب است و در فاصله بین دو کنگره تمام فعالیتهای سیاسی، سازمانی و تشکیلاتی اورگانها و سازمانهای حزبی را رهبری می کند، کادر های رهبری را تشخیص و تعیین مینماید. کیمیته مرکزی سیاست حزب را از طریق اعضای حزب پیاده نموده و مسوولین جراید، سایت ها، رادیو و تلویزنهای حزب را تعیین کرده و امور مالی حزب را تنظیم  و کنترول می نماید. اعضای اصلی و علی البدل کمیته مرکزی از میان شایسته ترین اعضای حزب در نتیجه رای گیری علنی، با رای دوثلث آرا  انتخاب می شود. کمیته مرکزی در برابر کنگره حزب مسوول و پاسخ دهنده می باشد.

- پلینوم کمیته مرکزی: جلسه بزرگی است که در آن اعضای اصلی و علل البدل کمیته مرکزی حزب اشتراک می کنند، این جلسات نوبتی بوده و مطابق به تقسیم اوقات و گاه گاهی بصورت فوق العاده نیز دایر می گردد، در پلینوم های کمیته مرکزی حزب مسایل حاد، حیاتی و مهم سیاسی مورد بحث قرار می گیرد، همچنان از تطبیق رهنمودها، فیصله ها و چگونگی فعالیت های حزبی گذارش گرفته و فیصله ها و تصامیم جدید را به تصویب میرسانند، در بعضی موارد عده ای از کادرها و مسوولین بخشهای مختلف حزبی در این جلسات دعوت شده و اشتراک می نمایند که چنین جلسات را جلسه وسیع پلینوم کمیته مرکزی می گویند.

- کنفرانس سراسری: کنفرانس گرد هم آیی مجمع نماینده گان سازمانهای حزبی است که در فاصله بین کنگره های حزب تشکیل می شود، کنفرانس سراسری حزب زمانی دایر می گردد که در برابر حزب و جنبش مسایل ویژه و مهم قرار داشته باشد، کنفرانس سراسری بعد از کنگره حزب عالی ترین مقام حزبی محسوب می شود.

- بیروی سیاسی: بیروی سیاسی در فاصله بین جلسات کمیته مرکزی تمام فعالیت های مربوط به امور حزب را رهبری مینماید. کمیته مرکزی اعضای بیروی سیاسی و منشی عمومی حزب را که عضو بیروی سیاسی و عضو دارالانشای حزب است انتخاب می نماید. بیروی سیاسی حزب در برابر کمیته مرکزی مسوول می باشد.

- دارالانشا کمیته مرکزی: دارالانشای کمیته مرکزی حزب امور جاری حزب را رهبری و تنظیم مینماید، از انتخاب و تشخیص پرسونل و کادرهای رهبری مراقبت میکند، اشکال و طرق اجرای تصامیم عالی ترین مقامات حزبی را تعیین و از اجرای آن کنترول می نماید و در برابر بیروی سیاسی مسوول می باشد.

- شعبات و کمیسیونهای کمیته مرکزی حزب: کمیته مرکزی حزب برای تنظیم، ترویج و تحقق تصامیم حزب و کنترول از اجرای آن، شعبات و کمیسیونهای لازم کمیته مرکزی را تشکیل می دهد، شعبات و کمیسیونهای کمیته مرکزی حزب تحت رهبری دارالانشای کمیته مرکزی کار و فعالیت می نماید. مسوولین شعبات و کمسیون های کمیته مرکزی حزب در پلینوم کمیته مرکزی تایید می گردد.

- سازمانهای حزبی: سازمانهای حزبی بدنه ای اساسی حزب اند که جهت پیاده نمودن سیاست حزب و اجرای تصامیم و دستورالعمل های کمیته مرکزی و مقامات رهبری حزب تاسیس می شوند، این سازمانها شامل شوراهای ولایتی، شهری، ولسوالی، علاقه داری، ناحیوی، شورا های سازمانهای اولیه و گروپهای حزبی می شود. وظایف این سازمانها در اساسنامه و دیگر اسناد حزبی درج است.

۲- بنیاد یا اصول تشکیلاتی حزب:

این اصول بر اساس رهبری جمعی مسوولیت فردی و سنترالیزم دموکراتیک استوار است:

الف - این اصل از لحاظ ساختمان درونی خود مرکب از سه بخش است: رهبری، کادرها و صفوف حزبی، این سه بخش اساسی دارای ارتباط محکم و ناگسستنی می باشد و در حل و فصل مسایل مربوط به حزب فعالانه و آگاهانه به اساس نورمهای اساسنامه و برنامه حزب سهم می گیرند و هر بخش دارای وظایف متفاوت اند.

رهبری:

رهبری مغز متفکر حزب و نیروی هدایت کننده در جاده پر از پیچ و خم مبارزه است، رهبری حزب دورنمای مبارزه را روشن و سیاست داخلی و خارجی حزب را با عمل مبتکرانه، با استحکام  و استواری، با نرمش و قاطعیت، با قدرت و انعطاف گام به گام پیش برده و  حزب را برای رسیدن به قلعه های پیروزی رهنمایی می کند. رهبری حزب که با اساسنامه و برنامه حزب مجهز است وظیفه دارد تا این اصول و نورمهای حزبی را به طور خلاق در عمل پیاده نموده و در شرایط مختلف انطباق بدهد.

کادرها: کادرها نیروی اساسی و گرداننده گان سیاست حزب اند، کادرها از میان با تجربه ترین و آگاه ترین اعضای حزب انتخاب می شوند. کادرها در تربیه اعضای حزب و آماده ساختن آنان برای مبارزات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موظف و نقش مهم را ایفا مینمایند. کادرها اعضای حزب را با روحیه صداقت و میهن پرسیتی تربیه نموده با دانش نوین و ایدیولوژی های انساندوستانه مجهز کرده و برای سهم گیری در تحولات سیاسی و اجتماعی آنان را پرورش می دهند.

صفوف حزبی: صفوف حزب از آگاه ترین و پیشرو ترین و ستوده ترین افراد جامعه تشکیل گردیده که بشکل داوطلبانه اساسنامه و برنامه حزب را پذیرفته اند و در یکی از سازمانها اولیه حزبی تنظیم و جهت تطبیق، ترویج و تبلیغ تصامیم، فیصله ها و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حزب فعالانه سهم می گیرند. صفوف حزب پیکر اساسی حزب و ارتباط مسقیم آنرا با توده های میلیونی تنظیم و تحکیم می بخشد.

ب - سنترالیزم دموکراتیک: سنترالیزم دموکراتیک اصل عمده تشکیلاتی احزاب چپ و مترقی است. این اصل  اساسی از دو کلمه تشکیل شده است سنترالیزم یعنی مرکزیت و دموکراتیک یعنی دموکراسی، این بنیاد سازمانی که در اساسنامه حزب تصریح شده بشکل طبعی مبدا « مرکزیت » را با مبدا « دموکراسی »  پیوند داده و ضرورت این اصل تشکیلاتی را تاکید می نماید، زیرا تصور یک حزب چپ، مترقی، متشکل، متحد و میهن پرست بدون مرکزیت و دموکراسی غیر ممکن بوده و اگر چنین باشد سازمانی است باطل و مبارزه ای است عبث. مرکزیت موجد انضباط واحد و یکسان در حزب برای همه گان است و دموکراسی - آزادی طرح ها، دفاع از حق و حقوق اعضا، انتقاد آزاد و مبارزه درون حزبی می باشد.نظر به شرایط گاه گاهی یکی از این دو قطب در مواقع خاص بیشتر و کمتر می گردد، اما حفظ تعادل میان سنترالیزم و دموکراسی باعث تکامل و پیشرفت و اداره و رهبری عالی حزبی گردیده  و تنها با مراعات نمودن همین اصل میتوان حزب پیکارجو، منظم با دسپلین عالی و متحد را پدید آورد.

۳ - وحدت سازمانی و سیاسی حزب: حزب به مثابه یک سازمان سیاسی - اجتماعی متشکل از بخش پیشرو و آگاه تمام طبقات و اقشار جامعه است که به میل و اراده خود بخاطر تحقق و پیاده نمودن آرمانها و اهداف حزب مبارزه می نمایند، اعضای حزب دارای اندیشه و تفکر مشترک، اساسنامه و برنامه مشترک اند. وحدت سیاسی - سازمانی از مسائل مبرم و مهم احزاب سیاسی چپ و مترقی است، بدون داشتن وحدت سیاسی و سازمانی حزب نمی تواند انگیزه و محور وحدت اراده و عمل اعضای حزب باشد، و نمی شود توده ها را بدور حزب  بسیج کرد. شرط مهم ایفای نقش پیشاهنگ و رهبری کننده حزب وحدت  سیاسی و سازمانی آن است، این اصل باید بشکل ارگانیک و در یک تناسب پیاده و عملی گردد. نه تنها داشتن سیاست اصولی و واقع بینانه ای سیاسی برای یک حزب پیشرو و رزمنده ضروری است، بلکه داشتن سیاست و مشی اصولی و واقع بینانه ای سازمانی نیز به همان تناسب ضرور می باشد هر زمانی که احزاب مشی درست سیاسی و سازمانی را تعقیب نموده و فعالیت های خود را بر پایه ای چنین مشی استوار نموده اند به پیروزی ها و دستاوردهای بزرگی رسیده اند و اگر عکس آن بوده است هیچ ثمره ای جز شکست مکرر بدست نیاورده اند، به این ترتیب اصل پیوند دادن کار سیاسی و سازمانی برای حزب دارای اصالت، اولویت، قابل توجه و از اهمیت بزرگ برخوردار است.

گفتنی است که نکات مهم و اساسی دیگری هم است که مربوط به اصول و نورم های زنده گی حزبی احزاب چپ و مترقی می شود مانند: انظباط حزبی و دموکراسی، انتقاد و انتقاد از خود، معیارهای اخلاقی، حقوقی و جمع گرایی، حقوق و وظایف اعضای حزب و... که از حوصله این نوشته خارج می باشد.

رفقا!

راه که در پیش رو داریم، مانند گذشته با دشواری های فراوان توام است، ولی بدون تردید آینده درخشان به انتظار ماست، زیرا آیده آلهای حزب ما انسانی و مبارزات اجتماعی و سیاسی ما نه بر تصورات مجرد، بلکه بر واقعیات عیان و تجارب درخشان تاریخی مبتنی می باشد، ما بپا بر می خیزیم، ما درکنار مردم و همراه با مردم، میهن و مردم خویش را نجات می دهیم. به گفته شاعر بزرگ:

با نور آفتاب، با گذشت سالها

بروی ریشه اش روید نهالها

گل آورد به بار

باز آید بهار

گر سنگری شکست

رزمی که بود هست...

 

درتدویر کنگره موفق و پیروز باشید.

 

ماخذ:

کتاب درسی، اساسات دانش سیاسی، برای سیستم آموزش حزبی

تحت نظر: داکتر عبدالرحیم

مولفین:

پوهنیار صنعت الله بسام

داوود اسد

لعل محمد اکبری

نجیب زمر

محمد صادق

کابل میزان ۱۳۶۶

چاپ موسسه نشراتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان.

- مشوره میتودیک: پیرامون آموزش اسناد دومین کنفرانس سراسری ح.د.خ.ا

شعبه تبلیغ و فرهنگ کمیته مرکزی ح.د.خ.ا

کابل عقرب ۱۳۶۶

 - اسناد کنفرانس سراسری حزب دموکراتیک خلق افغانستان.

مطبعه حزبی

کابل میزان ۱۳۶۶

شعر از شاعر بزرگ ایران و مبارز حزب توده، ژاله.

 

  بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۴۱۱

 

 

ټاکنۍ ولسواکي او سياسي گوندونه

 

م . کوچی

 ۱۳۹۷ کال د چنگاښ ۱۶مه  د ټاکنو وخت

په اوسني سياسي نظامي  بدحالات کې چې امنيتي ستونزی تر بل هر وخت زياتي دي داسی بريښي چې د ټاکنو د ملي پروسی  له پاره  قوي اراده شتون نه لري د ټاکنو  کمزوري کميسون چی چندان خپلواک هم نه دی د مدريت کاری هم نيمگړئ دی  .د ولس او سياسي گوندونو ناهيلي مخ پر زياتيدو ده، په يوه هیواد کې چي د ترهگريزو فعاليتونو بهرنيو لاسوهنواو جنگونو د اور سری لمبی په زور او ځواک سره لمبي وهي د عامو ولسونو سري غوښي هری خواته سوځي د هرکور مخته د سرو وينو لښتي روان اود جنازو پر سر د خويندو ميندو زږيروي کړيکې، واويلاوی، ناری سوری، ساندی اوريدل کيږي. دسولی څرک نه ليدل کيږي .خو د ملي يوالي حکومت  چلونکي خلکو ته پیغام ورکوي چي په ټاکلي وخت ټاکنې کيږي؟ سياسي گوندونه هم د ټاکنو له پاره خپل دريځونه وړاندی کوي.په افغان هیواد کي اوسني سياسي گوندونه دوه ډوله موجوديت لري.

اوله کټگوري سياسي گوندونه چې ځانو ته ستر پیاوړي گوندونه وايي دا دي  جميعت اسلامي گوند، حزب اسلامي گوند، اتحاد اسلامي گوند، د وحدت اسلامي گوند ، افغان ملت گوند، عدالت گوند ، جنبش اسلامي گوند دا کټگوري گوندونه ځانته ستر او لوی سياسي گوندونه واي. په رښتیا دا گوندونه د تيرو ۱۷ کلونو را  د پخوا په واک کې شريک او زياته پانگونه يې کړی که دولس پلوي نه لري خو زور ، زر او ټوپک لري مقامونه لري. د همدی له برکته يې زيات ثروتونه لاسته راوړل.

 بله ډله سياسي گوندونه ملي دموکرات گوندونه لکه دافغانستان دخلکو دپرمختگ ملي ترقي گوند، د وطن گوند چی لا په رسمي توگه نه دی راوتلی خو د موجوديت له پاره کار فعاليت کوي،د ملي يوالي گوند، دسولي غورځنگ گوند او يو شمیر نور. اوله کټه گوري گوندونه چی وسلوال پريمانه ډلی، پريمانه ډالر، او په اوسني حکومت کې پوره زور او واکمن گوندونه دي د گوندونو د قانون له مخې دوی قانوني اجازه نه لري خو د زور او ځواک له مخې ځان ته دا حق ورکوي، د راتلونکو ټاکنو له پاره همدا اوس منډې ترړی وهي او پر دی ټينگ باور لري چی ميدان زموږ دی هر څه لرو ښه بېلگه يې دا نژدی ورځو کې د مزار د واکمن والي عطا محمد نور سفر د هرات ولايت کي د تورن محمد اسماعيل سره گډه غونډه او خپل دريځ د حزب اسلامي مشر حکمتيار د ټاکنو کميسون سره ناسته او اعلان ، داستاد سياف مټيگونه او ويناوی او نور.

 ملي دموکرات گوندون:

دا کټگوري گوندونه د غوره تگلارو در لودونکي دي خوددوی ستونزی خپل مينځي مخالفتونه  اود پخوانيو روابطو او ضوابطو نه وتل ورته گران  کار ښکاري همدا ستر لامل دی چی دوی تراوسه د مخکنيو مشرانو که ژوندي دي او که مړه شوي د هغو د تيرو کار نامو اوتگلارو پلوي کوي، نوځکه ټول د يوی موخې له پاره د گډ ارمان ته درسيد له پاره مبارزه نه کوي، په څو کوچنيو او غټو ډلو ويشل شوي د باورمندی روحيه کمزوری بريښي يو بل ته د شک په سترگو گوري دا شمیر گوندونه په حکومت کې څوکې نه لري په مادي لحاظ هم کمزوري دي اوله کټگوري گوندونه خو د نن ورځی موډل مبارزه د څوکی  او پيسو او ټوپک په زور واکمن شوي اود همدغو فاکتورونو په واسطه په ټاکنو او مقامونو کې بر لاسي ته ځانونه رسوي، بل لامل يې د خلکو د پوهاوي د نه لرلو له امله دويمه کټگوري گوندونو ته نه ورځي ځکه دا ډول سياسي گوندونه د چا لاس نيوی نشي کولای د خلکو د مجبوريت نه زورواک او مالداره خلک سو استفاده کوي په ټاکنو کې رايه د پيسو په مټ تری اخلي که د ولسونو د پوهاوي سطحه لوړه شي خلک د هغه چا په کړنو او زور زياتی او فاسدو کارونو خبر شي چی دوی کړي هيڅکله به د فاسدو خلکو د رشوت خوړونکو ډلو ټپلو او ددوی اړونده استازو ته رايه ور نکړي.

د سياسي متعهدو گوندونو له پاره اړينه ده چی پخواني رابطې هيری کړي د ملت او ولسونو د د سوکالی او ښیرازی له پاره بايد سره يو موټی شي اود ټاکنو له لاری خپل  وړ استازي ولسي جرگی او ولسواليو شورا گانو ته کانديد او بريالي کړي.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۲۱۱

 

بیاد همسنگر دادخواه،  زنده نام داود شبرنگ

 

شخص  آزاده  پیُ مرگ  نمیرد   هرگز

گرزتن  رفت ولی  درقدم  جان باقیست

نام  همسنگر  آزاده  و  فر   هیخته  ما

ثبت تاریخ وطن چوماندگاران با قیست

 

عبدالوکیل کوچی

زنده نام محمد داود شبرنگ فرزند دگروال عبدالرحیم خان زادگاهش قریه ده بالای دره فرخشاه ولسوالی زیبای نجراب ولایت کاپیسا تاریخ تولد اش به اوایل دهه چهل خورشیدی تخمین می شود . محمد داود شبرنگ یکی از اعضای سابقه دار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، از فعالین جنبش ترقیخواهانه کشور واز پیشگامان مبارزه ترقی خواهی و از اساسگذاران هسته حزبی ولسوالی نجراب ولایت کاپیسا دوست وخدمتگذار مردم و از روشنفکران پرتب و تاب انقلابی و فعالین سیاسی وهمدوره وهمیاربنده نگارنده و از همسنگران آزادی خواهی قله های هندوکش بیدار بود. 

زنده یاد محمد داود شبرنگ در مراحل آغازین هسته گذاری کمیته حزبی ولسوالی کاپیسا از همکاران نزدیک محترم عبدالواحد فیضی وهمدوره های شان بود .

خوب بیاد دارم زمانی که بنده چهار سال و اندی پس از تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۳۴۸ خورشیدی در ولسوالی نجراب منحیث معلم ودر بخش حزب  مسولیت با افتخار کمیته حزبی ولایتی کاپیسا را بعهده داشتم رفیق محمد داود شبرنگ منحیث همکار فعال و اکتیف کمیته حزبی ولسوالی نجراب شب وروز در تطبیق دساتیر و اهداف وطنپرستانه حزبی با خستگی ناپذیری وظایف شریفانه در میان مردم بخصوص جوانان را به پیش می برد .

رفیق زنده یاد محمد داود شبرنگ راه حزب و مبارزه آزادی خواهانه را برهنمایی برادر بزرگش عبدالواسع شهید یکی از فعالین حزبی و افسر مبارز قوای مسلح به پیش گرفته بود . هنوز چند سال معدود از تاسیس حزب نگذشته بود که  رفیق محمد داود شبرنگ در راه مبارزه ترقیخواهی سرنوشت خویش را با سرنوشت حزب ومردم اش یکی ساخت .

 رفیق داود شبرنگ که از میان توده ها برخاسته بود همواره در میان فرزندان رنج وغم ولسوالی بمنظور کار روشنگرانه وتنویر اذهان توده ها تا ده ها کیلومتر با پای پیاده بوظایف وطنپرستانه با عبور از کوه ها می شتافت . رفیق شبرنگ شخصیت چیزفهم ، انقلابی ، روشنفکر فرهیخته ، سخنور خوب ، وعالی ترین ترجمان آرمان های زحمتکشان کشور ومبلغ راستین اهداف والای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود .

 رفیق داود شبرنگ انسان خوش برخورد ،مهربان ، دوست دهقانان و یار زحمتکشان بود. بیاد دارم که رفیق داود شبرنگ غذای شباروزی فامیل  خود را با بیچاره گان یتیمان ومظلومان ومحرومان تقسیم میکرد . رفیق داود شبرنگ با کارگران ودهقانان همکاری وهمیاری کرده درغم وشادی آنها شریک وسهیم و خانه محمد داود شبرنگ جایگاه کلیه اعضای حزبی ولسوالی نجراب بود .

زنده یاد محمد داود شبرنگ انسان باگذشت ، فروتن ، تحمل پذیرواز لحاظ شخصی بی توقع  بود .چنانچه پس از پیروزی قیام ثور که ولایت کاپیسا طی چند سالی صرفاً ساختار دولتی آن منحیث لوی ولسوالی بولایت پروان مرتبط بود .محترم محمد ابراهیم دهقان کادرهای ولایت کاپیسا را بمنظور تقرر در پستهای ولسوالی تقاضا نمود ، رفیق داود شبرنگ نخستین کسی بود مستحق وکاردان ، ولی هیچگاه به پیشنهاد تقررش بحیث ولسوال موافقه نکرد ه و رفیق دیگری را پیشنهاد نمود . رفیق زنده یاد محمد داود شبرنگ به پیروزی هاغره نم یشد  وبه شکست ها هرگز رنگ و رخ نمیباخت . زنده یاد محمد داود شبرنگ در زمان شرایط اختفای کارحزبی سیاسی نزدیک بدوسال هردو فامیل های ما دریک مکان زنده گی میکردیم . از همان سنگر رزمی وامکانات ایشان  همواره در راه تطبیق اهداف وطن خواهانه بقیمت جان خود میکوشید . بعد از مرحله نوین رفیق محمد داود شبرنگ مسولیت خطیر کاری را که حزب به عهده اش گذاشته بود با سربلندی وصداقت انجام میداد وپس از تحولات اخیر سیاسی که منجر به فروپاشی حزب ودولت ج د ا گردید رفیق زنده یاد محمد داود شبرنگ برغم شرایط ناگوار کشور،  سربکف در آغوش وطن ودرخدمت هموطنان فعالانه قرار داشت و درمقامات رهبری حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ( عضو دارلانشا و بیروی اجراییه ) تا آخرین لحظه حیات بخاطر وطن ودر راه مردم وحزب محبوبش نفس می کشید . یادش گرامی، نامش جاودان و روحش شاد .

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۲۱۱

 

واکاوی ویژه گی های جامعه روسیه تزاری در آستانه انقلاب اکتوبر

( بخش پایانی )

 

علی رستمی 

انقلاب اکتوبر بر شالوده یی قیام ماه فبروری ۱۹۱۷ ترسایی کارگران وسربازن پتروگراد وسایر زحمتکشان روسیه پیروز شد، در آغاز قیام فبرروی حکومت به دست میهن پرستان و انقلابیون واقعی نبود ؛ برای اینکه هنوز بلشویک ها در حالی بسیج  وتکامل صفوف  و رهبری خود بودند، تا توده ها را درعقب خویش بکشاند و رهبری شان پراکنده درتبعید و مخفی گاه ها به سرمی بردند ، به این رو قدرت به دست دموکراسی بورژوازی افتاد، که برای حفظ خویش رنگ سوسیالیزم زده بود،منشویک ها هیچ توانی نداشتند جز آنکه قدرت را به بورژوازی لیبرال تحویل دهند.، ولیبرال ها هم قدرتی که داشتند، به اختیار متفقین جنگ قراردادند.

انقلاب اکتوبر روز ۲۵ اکتوبر با شورش ملونان ناوکان نظامی « گرونشتات » ، اشتراک کارگران و دهقانان وسایر زخمتکشان روسیه، و اشغال کاخ زمستانی  و زندانی کردن وزرای تزار به پیروزی رسید و بلشویک ها به قدرت رسیده و دولت سوسیالیستی رابوجود آوردند.

نقش لینن در پیروزی نهای انقلاب اکتوبر

ولادیمیر ایلچ لینن وقتیکه در  زوریخ  بسر می برد ، درک کرده بود که پیروزی نهایی انقلاب را تنها کارگران و دهقانان تحت رهبری بلشویک ها می تواند به پیروزی برسانند. ، و بلشویک ها  درآن وقت فعال بودند که برای تسخیر قدرت پس از سرنگونی سلطنت در روسیه آماده گی بگیرند . لینن درسال 1913 مضمونی  زیر عنوان«اقدام ماه می » وضع اجتماعی روسیه را بحرانی و انقلابی ارزیابی کرده بود .برای اینکه اکثریت اعظیم از زحمتکشان خرد  و بزرگ بویژه دهقانان در وضع رقتبار اقتصادی قرار داشتند، و به وقوع انقلاب خوشبین بود. برعلاوه لینن دررابطه به فعالیت حزب سوسیال دموکرات وتغییر وضع سیاسی واجتماعی  در «  نامه های ازراه دور» درمارچ ۱۹۱۷ نوشته  بود :«  بلشویک ها پیش از روزهای مهاجرت کمیته مرکزی (لنین و زینوویف) در حال جهش بسوی کسب قدرت بوده اند و این موضوع درموضع گیری بلشویک ها در۱۹۱۴ ترسایی مورد تغییر ماهیت جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی ارزیابی گردید که قبلاً درکنگره لندن درسال ۱۹۰۳ مطرح شده بود».

طوریکه  لیون تروتسکی در کتاب تاریخ انقلاب روسیه مینویسد: «  لینن در سوم اپریل ۱۹۱۷ ترسایی به پتروگراد آمده بود، چنین اقدام های را انجام داد، او اقدام به اصلاح خط سیاسی نشریه یی مرکزی حزب کرد. این کار صورت گرفت. او اقدام به تعریف اهداف طبقه کارگر نمود. لینن به طور خستگی ناپذیر اصرار داشت که بلشویک های میلیتانت باید  به کاراغالش گری ومتقاعد سازی  برتوده یی کارگران پیروز شوند.»

برخی از اعضای کمیته رهبر ی حزب  به شمول لینن که مغز متفکر حزب را تشکیل میدادند، درجریان وقایع انقلابی در خارج قرارداشتند. همه امور رهبری به لینن وخانمش کروپسکایا تعلق داشت؛ لینن با شنیدن قیام در زوریخ  درتب وتلاش بود ، تا بتواند  به هرقسمی  می شود به روسیه بیاید ، درجست و جوی راه فرار برای  برگشت بوطن خودبود، تا درحوادث بزرگی دوران ساز سهم فعال بگیرد، اومیخواست که به صفت یک انسان کر و لال از طریق سویس به روسیه بیاید، اما مجال آنرا نیافت ، بانهم در روزششم مارچ لینن توسط تیلگرام از طریق استکهلم به پتروگراد،  بنام « نامه های از راه دورخود » ، نظریه ها و تحلیل وتجزیه خودرا از وضع انقلابی روسیه به روزنامه  پراودا  ارسال میکرد.  راجع به موضع گیری که کرنسکی وبا توافق با چیدزه  درمورد جنگ گرفته بودند ، ومی خواستند  ذهن کارگران را درمورد جنگ تغییر بدهند واز جنگ دفاع نمایند، و شکل  دفاعی را بخود گرفته بودند، به بلشویک ها هوشدار داده بود، چنانچه در روز هفتم مارچ  بازهم لینن برای  دوستانش از استکهلم مینویسد:«  اگر حزب ما دراین فریب بزرگ کوچک ترین مشارکتی بجوید، خود را تا ابد بی ابرو خواهد ساخت و با این کار حکم مرگ سیاسی خود را امضا خواهد کرد.. من ترجیح می دهم که با هر عضوی از اعضا  حزب، حال هرکه می خواهد باشد، قطع رابطه کنم و تن به وطن پرستی سوسیالیستی ندهم..»  لینن بعداز کوشش های بی نهایت زیادی انقلابی و مراجعه به دولت های متفقین بالخصوص درالمان موافق شد تا دوباره بوطن خود عودت نماید. رفقای لینن برای استقبال  به فنلند رفتند، تا ازاو پذیرایی نمایند. لنین بعد از ورود در اتاق تزار با چیدزه برخورد کرد که بین هم کلماتی ردو بدل نمودند وچیدزه برایش گفت:«  رفیق لنین به نام شورای پتروگراد و به نام انقلاب ، بازگشت ترا به روسیه خوش آمد می گویم.. اما ما معتقدیم  دموکراسی انقلابی درحال حاضر پیش از هر چیز موظف است که انقلاب را درمقابل هرنوع حمله یی، اعم ازخارجی و داخلی صیانت کند. امیدوارم که تو نیز در راه کوشش برای رسیدن به این هدف به ما بپیوندی.»

  لینن بعداز ملاقات با کمیته اجراییه  رو به سربازان نموده، با صحبت های پرشورانقلابی خود خواستار دفاع ازانقلاب  وهمبستگی با طبقه کارگر جهان ومبارزه بی امان علیه استثمارکننده گان سرمایداری جهانی گردید.  .لینن برای تصرف زمین برای دهقانا ن و تصرف قدرت بدون جمهوری پارلمانی  تنها با گردان پیشاهنگ طبقه کارگر شورای نماینده گان کارگران، سربازن و دهقانان را خواستار بود. لنین بعد از مدت نظریات خود را زیر عنوان«تزهای چهارم اپریل »  چنین بیان نمود:

« "تاکتیک ما، رای عدم اعتماد، حمایت نکردن از حکومت جدید،  ، تسلیح طبقه کارگر یگانه تضمین است، انتخاب فبروری برای دومای پتروگراد، عدم توافق با سایر احزاب.»

لینن بعد از یک دوره تبعید ،که دوبار روز سوم اپریل ۱۹۱۷ ترسایی به شهر پتروگراد مواصلت نمود، دراین زمان بود که  سوسیال دموکرات ها روح و نفس تازه میگرند و جسورانه با صدای بلند سخن میگویند.

در روزهای اول انقلاب بلشویک ها متحرانه به انقلاب میدند وتردد داشتند که چه اقدام انجام شود؛ در نخستین اعلامیه خود از کارگران و دهقانان خواسته بودند، تا نماینده گان خویشرا درحکومت موقت انتخاب نمایند و بعداز مناقشه های زیادی میان اعضای کمیته مرکزی حزب درمورد حکومت موقت روز چهارم مارچ از طرف دفتر کمیته مرکزی حزب درمورد ماهیت حکومت موقت و مبارزه برای دیکتاتوری دموکراتیک طبقه کارگر و دهقانان قطعه نامه یی صارد نمودند.

بعدازانکه لینن دوباره به روسیه بازگشت کرد، از طرف حکومت موقت نسبت فعالیت هایش با تعداد از اعضای رهبری بلشویک ها حکم توقیف آنها  صادر می شود، براین اساس دوباره لینن با رفقای خود مخفی میگردد. لینن  بعد از تسخیر کاخ زمستانی توسط کمیته انقلابی کارگران و سبربازان، از مخفیگاه بیرون و در جمع انبوهی مردم حاضر شد و برنامه انقلابی را چنین مشخص میساخت:« درهم شکستن دستگاه پیشین حکومت، ایجاد نظام جدیدی از مدیریت از طریق شورها، به عمل آوردن اقدامات لارم برای اختتام فوری جنگ، اتکا بر جنبش های انقلابی درسایر کشورها، الغا حقوق  مالکیت زمین داران و جلب اعتماد دهقانان ازاین راه، برقراری نظارت کارگران برتولید.»

 اوهم چنین گفت: «  سومین انقلاب روسیه سرانجام باید به پیروزی سوسیالیزم منجر شود.»

 قابل تذکار است که در دوماه اول ۱۹۱۷  روسیه هنوز کشور شاهی سلطنتی بود؛ هشت ماه بعد بلشویک ها قدرت بدست گرفتند. بالاخره حمله با سیل خروشان کارگران و سربازن بالای قصرزمسنانی  تورید   و دومای دولتی از ماه مارچ به بعدا آغاز شد، تا قدرت عالی سراسری روسیه را بدست گیرد.این توده های همه کارگران و دهقانان و سربازن انقلابی بودند،که چرخ انقلاب را بدست داشتند. آنها بودند که میلیوکوف را از وزارت برانداختند و شوراهای  آن ها بود که صلح روسیه را به جهانیان با شعار بدون الحاق، بدون غرامت ، با حق تعین سرنوشت برای همه خلق ها  اعلام داشتند.

 انچه دربالا گفته آمدیم حقیقت براین است ،که انقلاب اکتوبر  برشالوده تظادهای عمیق طبقاتی پیروز شد . جنبش بزرگی توده یی درعقب این تحول عظیم جهانی قرارداشت که سرسختانه هم از وطن و از آرمانهای طبقاتی و صنفی خود دفاع می نمودند. بی جا نخواهد بود که نقش نیروهای انقلابی ومترقی دروجود بلشویک ها تحت سازماندهی و رهبری ولادیمیر ایلچ لینن در تارک این پیروزی قرارداشت، که جنبش را اگاهانه ومتابق به شرایط وضع ملی و بین المللی رهبری نمود . نقش لینن در شکل دادن بین المللی دوم  وحنبش کارگری وکمونیستی  باشعار« کارگران جهان متحد شوید » برای تامین  صلح  و ضد جنگ  علیه جنگ افروزان کشورها سرمایداری  درتاریخ جهان یی دگرگون شده، از شکوهمندی بی نظیری برخورداراست ،که اولین شعار صلح خواهی جنبش  چپ کمونیستی در جهان علیه جنگ طنین انداز شد.

لینن سازمانده خلاق وپرتوان انقلابی وچیره دست بود ،از معرفت نظری وسیاسی ، وبه مثابه کوره یی بود،که دران تئوری های جنبش انقلابی بلشویکها ساخته وپرداخته میشد؛  لینن هم رزم وفادار  آرمانهای مارکس و سوسیالیزم بود ،او یک خطوه هم از اصول اهداف انقلابی عدول نمی کرد ، لینن نمی خواست با احزاب ریفرمستی  چپ لیبرال  وسرمایداری که به هژمونی طبقه کارگر اعتقاد نه داشتند سازش کند،  اوبادرک وضع انقلابی در روسیه هرنوع سازش با منشویکها ونماینده گان بورژوازی دردولت شورا ها رد میکرد، اوخواستارانتقال کامل قدرت به شورا های کارگران ودهقانان بود ،وخواستاردولت نوین انقلابی به اشتراک نمایندگان طبقه کارگرودهقانان تحت رهبری حزب سوسیال دموکراتها(بلشویکها) بود، برای انکه شوراهانمایانگر  ساختار نوین وزائیده شرایط تکامل یافته  انقلابی در روسیه بود . حتی درانقلاب ۱۹۱۸ و۱۹۱۹  طبقه کارگر صنعتی ترین کشور اروپایی یعنی المان نه توانستند، به همچو سازماندهی قوی دست یازند.

 انقلاب اکتوبردر ظرف هشت ماه به پیروزی نهای خود رسید.به این رو انقلاب روسیه از لحاظ شرایط اولیه " انقلاب دموکراتیک" بود. این انقلاب موضوع دموکراسی را میخواست طوری دیگری مطرح کند و طوریکه لیون تروتسکی مینویسد:«  انقلاب مسأله دموکراسی سیاسی را به شکل جدید مطرح کرد. درهمان حال که کارگر ها سراسر کشور را زیر پوشش شوراها درمی اوردند،وسربازها وبخشی از دهقان ها را هم دران شوراها می گنجاندند،بورژوازی هنوز سرگرم چانه زدن بود مجلس موسسان را تشکیل بدهیم یا ندهیم؟ » 

بنابراین در این مدت طولانی روند انقلاب الی  پیروزی نهای جای برای تبلیغات دشمنان اکتوبر باقی نمی ماند ،که بگویند این حادثه یک کودتا وضد دموکراتیک بود . طوری که درروزهای 24 و25 اکتوبر دولت موقت با فرار کرنسکی که پایه های قدرتش به لرزه درآمده بود و مدافع گر نداشت سقوط نمود، دومین کنگره شوراها درشب ۲۵ اکتوبرسازماندهی شد ، درحالی که کمیته های نظامی یکجا با کارگران و دهقانان انقلابی به کاخ زمستانی حمله و در حال یپشروی بودند،درکنگره ۶۷۰ نماینده وجود داشت که ازجمله ۳۰۰ تن آنها بلشویک ها و ۸۵ تن نمایده گان سوسیالیست های انقلابی  که همه شامل کمیته نظامی انقلابی بودند.،بعد ازمدتی برپایی کنگره و بحث درآن سوسیالیست ها  رفرمیست ها ی راست کنگره را ترک نمودند. بناً برای تبلیغات بی اساس منحرفین جای باقی نمی ماند که بگویند، انقلاب اکتوبر کودتا بود! در حالیکه کودتا یک عمل مخفیانه  و با قیام غیرمترقبه عده و گروه از افسران ارتش دریک کشور صورت میگرد، نه با تظاهرات واعتراضات به روز روشن  توسط توده های مردمی در مدت هشت ماه !

تاریخ شاهد است،  انقلاب اکتوبر ازدرون دردها ورنجهای بیکران کارگر، دهقان و سایر زحمتکشان روسیه علیه دیکتاتور ی تزار با تغیر وتبدیل حکومت ها و تعین و سبکدوشی ده ها کدر توانست موافقانه لهیب درخشان خودرا درقلعه های کاخ زمستانی به اهتزار دراورد.

نتیجه:

به یقین  انقلابیکه مارکس از آن درمانفیست ودر آثارخود تعریف و توضیح داده است،که باید دراروپا و یا درچند کشوری رشد یافته  صنعتی  درجهان رخ میداد، اینچنین نشد. مارکس در«هجدهم برومر لویی بناپارت » درباره انقلاب تاکید کرده بود:« انسانها خود سازنده گان تاریخ خویش اند. ولی نه طبق دلخواه خود و اوضاع و احوالی که خود انتخاب کرده اند، بلکه دراوضاع واحوال موجودی که ازگذشته به ارث رسیده ومستقیماً با آن روبه رو هستند.» با درنظرداشت این امر نمی توان به ساده گی وخوشبینانه  و مطابق آرزو و دلخواه انسانها درهرشرایط که بخواهند انقلاب بوقوع بپیوندد. بلکه مطابق فرمان شرایط بر شالوده یی رشد وتکامل تضادهای اشتی ناپذیر اجتماعی میباشد. انقلاب زایده وضعیت نابرابری و انزجار و تنفر مردم از حکومت است ؛ وضع درجامعه بوجود میاید که بالاییها نمی تواند  به مانند گذشته حکومتداری خودرا ادامه دهند، وپایینی ها نخواهند به مانند قبل بالای شان حکومت شود، به این رو جامعه دربحران اقتصادی، سیاسی وتشتت فکری قرارمیگیرد.

طوریکه انقلاب اکتوبر چنین مراحل را  سپری نمود: چنانکه کمون پاریس در۱۸۷۱ شورای کارگری را تشکیل کرد در روسیه نیز بعد ازانقلاب ۱۹۰۵  تشکیل شد .برعلاوه با تغیرات توسط شوراهای کارگری درزنده گی زحمتکشان وستم دیده گان درس های از کمون پاریس بود ، که کارل مارکس آنرا جمع بندی وبعداً در نخستین دولت کارگران دراکتوبر ۱۹۱۷ تحقق یافت.

انقلاب اکتوبر دراصل خود انقلاب دموکراتیک بود که در دو فازاهدافش تحقق پذیرفت. اولین کاری که انجام داد: ازبین بردن دستگاهی بوروکراتیک سلطنتی تزار، توسط نیروی که درصنعت مدرن تولد شده بود، میباشد.

دوم، اولین بار دولت که ممثل اراده یی بالفعل  کارگران ودهقانان بود درجهان نهادینه  شد.،وجهان داخل مرحله دوران تاریخی نوین گردید.

جای گاهی انقلاب اکتوبر نسبت به دو انقلاب دیگر، اولی درانگلستان درقرن هفدهم و دومی درقرن هجده درفرانسه،  بر شالوده ارزش های مادی ومعنوی درجهان فرق دارد. چنانکه لیون تروتسکی درکتاب تاریخ انقلاب روسیه مینویسد: « هریک از انقلاب های بزرگ منادی مرحله تازه یی درجامعه بورژوازی واشکال تازه یی از اگاهی طبقات ان جامعه بودند. درست به همان شکل که فرانسه از فراز نهضت تجدد دین عبور کرد.    همچنان دراوسط قرن هفدهم، انقلاب بورژوازی درانگلستان درهئیت نهضت تجدد دین گسترش یافت . مبارزه برای حق دعا برطبق محتویات کتاب دعای هر شخصی ، با مبارزات برعلیه پادشاه ،اشرافیت، امرای کلیسا و رم، یک سان تلقی می شد. روسیه هم از فراز دموکراسی صوری گام برداشت .حزب انقلابی روسیه، که انگ خودرا برتمامی یک عصر زده است. بیان وظایف انقلاب را نه درانجیل جست و جو کرد ونه درآن مسیحیت این جهانی شده یی که دموکراسی « ناب »  نامیده می شود. بلکه آن بیان را در روابط مادی طبقات اجتماعی جست. نظام شورایی ساده ترین ، صریح ترین وشفاف ترین بیان ممکن را به این روابط بخشید. حاکمیت زحمتکشان برای نخستین بار درنظام شورائی تحقق یافته است».

 انقلاب ۲۵ اکتوبر در پتروگراد نه تنها تاریخ روسیه را بلکه تاریخ معاصر جهان را تغییر و دگرگون ، و جهان را داخل مناسبات نوین  اقتصادی واجتماعی نمود ؛حاکمیت اجتماعی  به عوض مالکیت خصوصی بر وسایل تولید تامین شد .  

انقلابی که  درنخستین اقدام خود به جنگ اول جهانی خاتمه داد ،و نوید صلح و خوشبختی را به جهانیان وعده داد، برای اولین بار حقوق زن مرد مساوی اعلام شد ،ساعت روزانه کار را از ۱۶ ساعت  به ۷ ساعت تنزیل داد و قدرت به دست کارگران و دهقانان انتقال یافت. انقلابی که شعارها و مواضع  آن پشتبانی از اقشار و طبقات محروم وستم دیده گان وکارگران علیه سرمایداران بود، برای همه نان، مسکن ،کار ، برابری ، مساوات وحل مناقشات ملی و جنسی بین مرد و زن برای اولین بار  شامل اهداف بنیادی دولت شوراها قرار گرفت.  زنان به مانند مردان از تمام حقوق  شهروند ی در عرصه ها ی اجتماعی و سیاسی  برخوردار گردیدند. انقلاب اکتوبر دراولین روزهای پیروزیش ازطرف جهان امپریالیستی با کدورت و خشونت  14 کشور جهان مواجه شد ، تمام نیروهای خود را بسیج ساختند تا به هرنوع شود آنرا در بسترش خفه و نابود بسازند . موضع گیری خصمانه  منشویک ها ، کمپپرادورها  و لیبرال ها وغیره احزاب دست راستی علیه دولت جوان کارگران و دهقانان باعث تقویه نیروهای مسلح شورشی گردید، جنگ داحلی باپشتبانی کشورها ی امریکا، انگلیس ، فرانسه وجاپان و تزار و روس های سفید از ۱۹۱۷ الی  ۱۹۲۲ ادامه داشت. امابا مبارزه شدید انقلابی و با قوت و پشتبانی عظیم مردم زحمتکش  روس دشمنان انقلاب سرکوب و انقلاب به پیروزی نهایی خود نایل شد.

درنتیجه پیروزی انقلاب اکتوبر ، اتحادجماهیر اشتراکیه شوروی به تاریخ ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ ترسایی از اتحاد روسیه و۱۴ کشورسابق ازامپراتوری تزار به مثابه حاکمیت شورایی کارگران و دهقانان بعد از کمون پاریس درسال ۱۸۷۱ تشکیل گردید.  ملغی تما م قراردادهای ظالمانه تزار از طرف لینن در جهان اعلام شد.بر بنیاد این اصل دولت جدید روسیه به رهبری لینن بعد ازانقلاب اکتوبر، اولین کشوری بود ، استقلال افغانستان  را در ۱۹۱۹ ترسایی  که ازتحت تسلط انگلیس ها بدست آمده بود،  برسمیت شناخت. قراردادهای همکاری اقتصادی و نظامی و فرهنگی میان دو دولت به امضا رسید. اتحادشووی یگانه کشوربود که با دفاع جانانه و بی مانند درجنگ دوم جهانی  فاشیزم هیتلری  را به شکست مواجه ساخته و جهان را از زیر یوغ سلطه فاشیزم برای ابد نجات داد. بعد ازختم جنگ دوم جهانی ۱ بر۶ حصه کره زمین را کشورهای سوسیالیستی تشکیل داد، که به مثابه  دژ استوار ومتین دردفاع از ستم کشان ، تهی دستان استثمارشونده گان که زیریوغ ستم استعماری کشورهای غربی قرار داشتند ، تبارز کرد. بر بنیاد این رویکردها بود،که جنبش های استقلال طلبانه و آزدیخوهانه ملی و دموکراتیک  و ضد اپارتاید و تبعیض نژادی در کشورهای اسیا ، افریقا امریکا لاتین بوجود آمد  . اما امپریالیزم جهانی که ساحه نفوذ استعماری  و استثماری خود را هر روز درجهان تنگ تر میدید تصامیمی  زشت را علیه رشد کشورهای سوسیالیستی در راس اتحاد جماهیرشوری اتخاذ نمود .به این رو، تحریم های اقتصادی و مداخلات مستقیم  درمسایل داخلی اتحاد شوروی و سایرکشورهای سوسیالیستی ازجمله دراروپایی شرقی وبراه اندازی « ۶۵ » کودتا درکشورها با براندازی حکومت های مردمی به تدریج  زمینه را برای فروپاشی اتحادشوروی مهیا  و بعد از ۱۹۹۱ ترسایی  دولت شورها تخریب گردید. با ازبین رفتن اتحاد شوروی تراژیدی بزرگی درجهان بویژه در افغانستان وشرق میانه بوجود آمد با یک قطبی شدن جهان ، امپریالیزم جهانی در راس امریکا و شرکایش درجهان دست باز  وخود را یکه تازمیدان یافتند، هرآنچه درمقابل حریف های قبلی خود توانستند نمودند. از آنجمله  با تجاوزهای مستقیم  وغیرمستقیم به بهانه مختلفی به کشورهای عراق لیبیا، سوریه ، یوگوسلاویا، افغانستان و اوکرایین لشکر کشی نظامی نموده، که میلیون ها انسان های این سرزمین آواره و به قتل رسیدند واین غایله هنوزهم ادامه دارد!

شعار نابودی تروریزم نه تنها در حرف باقی مانده، بلکه دوبرابررشد و تکامل نموده و ده ها گروه  های خُرد و بزرگ به کمک امریکا ، انگلیس واسراییل به مانند: القاعده، طالبان، جبهه النصر بوکو حرام و داعش  تشکیل و رشد وگسترش یافته، که هنوزهم  برای سرکوب نیروهای دموکراتیک  دراین کشورها فعال می باشند.

 اتحادشوروی بعد از ۴۰ سال جنگ سرد با امریکا  ازدرون پاشید ،اما دستاوردها وارزش های معنوی و مادی که  درطول عمرخود برشالوده یی آموزه های انقلاب اکتوبربدست آورده بود ، هنوزهم برای نیروهای چپ که گرایشات طبقاتی دارند، دراذهان شان باقی و دارای اهمیت بزرگ تاریخی دارد. با درنظرداشت ایده های مثبت و منفی و طرفدارن و مخالفین انقلاب اکتوبر، همه بالای یک مولفه کلی و با ارزش معتقد هستند، که انقلاب اکتوبر نه تنها تحول عظیم را در سرتا سر روسیه بلکه در تمام جهان بوجود آورد،  که هفتاد وچهارسال عمر کرد وتا ایدون که بیست  وشش سال از تخریب آن می گذرد، پس لرزه های آن محسوس است.

طوریکه کانت در مورد انقلاب فرانسه گفته بود: «  چنین پدیده یی در تاریخ بشرهرگز فراموش نه خواهد شد.. اگرچه انقلاب شکست خورد ، اما پیشگویی فلسفی آن قدر خود را از دست نداده است. زیرا این رخداد اهمیت زیادی دارد، با منافع بشریت پیوند دارد و نفوذ آن درهمه نقاط جهان آنقدر زیاد است که درشرایط مطلوب برای بازگشت به تلاش هایی ازاین نوع، به حافظه مردم باز می گردد.»

 انقلاب اکتوبر بخاطر رنج های بیکران طبقه کارگر و ایجاد جامع بدون طبقه  وعاری از استعمار بربنیاد عدالت اجتماعی و آزادی و برابری ولغو کارمزدی به پیروزی رسید. شوربختانه نسبت اشتباه ها تیوریکی وخودخواهی وقدرت طلبی ان مولفه ها به چالش کشانیده شد. تجارب پیروزی انقلاب اکتوبر الی شکست و فروپاشی اتحاد شوروی ما رامی آموزند: تمام احزب  دموکراتیک چپ  و سازمان ها وگروه ها وجنبش های عدالتخوهانه اجتماعی ، برای آرزوی کسب قدرت باید چونان مبارزه طولانی و موثر را درمیان مردم انجام دهد که با پشتبانی و انتخاب آنها به قله های پیروزی نایل آیند. هیج نهاد نه باید تنها به فکر رسیدن  قدرت و کسب امتیازهای مادی و معنوی گروهی خود باشد . بلکه هرنوع موفقیت را بخاطر جلب اعتماد  مردم  بر بنیاد رهبری جمعی غرض ازبین بردن فقر ، ستم ،استثمار و تامین عدالت اجتماعی  و « دموکراسی»  واقعی بکار ببرند، تا روابط و مناسبات  دموکراتیک  جمعی ،ـ زادی وبرابری عادلانه را تضمین نماید./ اکتوبر ۲۰۱۷

 

رویکردها:

ـ تاریخ انقلاب روسیه، لیون تروتسکی

ـ جان ریدی ،« ده روزیکه جهان را لرزاند »

ـ آثار منتخب لینن جلداول، قسمت دوم

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۷۱۱