آیا امریکا درجنگ افغانستان به بنبست ویا شکست مواجه خواهد شد

جنگ قدرت نیست   شوخی با زمان

چا ل و نیرنگ  است و اسرار نهان

چالش فرضی چنان خصمانه  نیست

جنگ موش وگربه جزافسانه  نیست

 

عبدالوکیل کوچی

گفته می شود که امریکا در جنگ افغانستان به بنبست و شکست روبرو خواهد بود ولی گفته نشد که این ابرقدرت جهان در جنگ با کی ؟ با چند تا طلب ؟ با یک گروه نوظهور داعش؟ ویا با یک گروه تروریستی غیرقابل مقایسه ؟ درجنگ با کی ؟

آن امریکا ی ی که دیروز برخی از کشورهای اروپایی را با شوروی هراسی ،و  بعضی از کشورهای عربی را از ایران هراسی وافغانستان را از طالب هراسی هراسان و چرخ سود وسرمایه ی خود را به شدت بخشیده است ، همان امریکای که چندی پیش پاکستان وگروه های زرخرید آن بنام مجاهد در جنگ ، شوروی را بزعم خود آنها شکست داده و در واقعیت امر افغانستان را بخاک وخون کشانیدند . ولی حالا چه شد که در جنگ با چند تا دشمن فرضی بشکست وبنبست روبرو خواهند بود ؟ باور کردن آن تعجب برانگیز و مضحک است .

کسانی که می گویند امریکا در افغانستان شکست خورده است اولاً اهداف واستراتیژي امریکا را در افغانستان ومنطقه یکبار دیگر دقیق و به طور بنیادی مطالعه فرموده  پس از آن روی این اصل توجه خواهند فرمود که امریکا روی کدام هدف ، وبه منظور کدام  منافع  در افغانستان آمده و با کی جنگ دارد که شکست خورده و دراین جنگ چی را از دست داده است.  پس از آن می تواند به رویکرد واقعی مساله تمرکز داشته باشند زیرا که هر قدرت بزرگ جهان با حضور نظامی خویش قبل از همه منافع خود را دنبال میکند و با توجه به موقف ژیوپولیتیک ممالک ، اهداف ژیواستراتیژی و رقابت های منطقه وی و تسلط به منابع سرشار طبیعی کشورها ی دیگر حضور نظامی خویش را به طرز دراماتیک و افسانه های رنگارنگ سیاسی قومی ومذهبی مطرح وبا تغیر دادن رژیم های دموکراتیک و ایجاد دولت های گوش بفرمان و تحت الحمایه در بستر بحران های ایجاد شده ، اهداف سیاسی اقتصادی خود را بدست می آورند .

البته هستند کسانی که امریکایی ها را در اجرا نکردن بخش معینی از تعهدات  شان گویا در سرکوب تروریزم ، ایجاد امنیت وآرمش وکمک های موثر به منظورباز سازی ،تامین امنیت و آرامش ، قطع جنگ و دسترسی به صلح و دفع حملات تروریستی در شهرها وقصبات ، وارد کردن فشار بررژیم خونتای پاکستان مبنی برقطع صدور تروریزم از آن کشور بخاک افغانستان ، محوکشت وقاچاق مواد مخدره به شکست نسبت میدهند که این به جز کتمان حقایق سناریوی جنگی امریکا درافغانستان وطالب هراسی دیگر چه میتواند باشد زیرا دیده می شود که یکطرف ناتو و قوای نظامی یک ابرقدرت جهان وطرف دیگر چند تا طالب چطور شده می تواند بگوییم که امریکای ابرقدرت در مقابل چندتا طالب شکست خورده است در حالی که اگر قوای مسلح افغانستان اجازه جنگ مستقلانه با طالبان وتجهیزات عصری مکمل داشته باشد به تنهایی میتوانند طالبان وسایر تروریستان را تارومار سازند ولی این را خود امریکایی ها نیزمی دانند که در موجودیت قوای ناتو و قوای نظامی امریکا در افغانستان جنگ ویرانگری روز تاروز شدت گرفته نفوذ روز افزون تروریستان در قالب طالب وداعش ونیروهای نفوذی کشور های عربی و   پاکستان ، تشدید حملات انتحاری ، نا امنی وتنش های خطرناکی که چشم انداز آینده صلح را مکدرساخته وبا موجودیت دولت نا کار آمد ضعیف ، تحت الحمایه و گوش بفرمان آنها مردم در زیر شعله های آتش  تعصبات ملی ،سمتی ،قومی ، زبانی ، مذهبی وجنسیتی توام با  ظلم ، بی عدالتی ،رشوت ، قاچاق ، غارتگری بیکاری بیماری فقر، جهل وآلوده شدن جوانان بمواد مخدره ،قانون شکنی ،خود سری می سوزند . بآنکه هیچ طرفی دراین جنگ برنده نخواهد بود ولی شکل گیری افسانه جنگ وشکست در افغانستان اصلاً به نیات و سناریوی جنگی امریکا مرتبط دانسته می شود .

 زیرا این موضوع یاد آور همان سیاست های دراماتیک یک قرن قبل است که غربی ها زیر نام خطر کمونیزم اروپا را دچار مخمصه نموده وشرق میانه را از آن خود ساختند وپس از آن افسانه اسلام در خطراست را عنوان کرده که این خود منجر به مجاهد سازی ، طالب سازی و از بطن هردو زایش داعش شد . به همگان معلوم است کسانی که بجنگ  طلبان ابراز آماده گی نموده چگونه از صحنه به حاشیه رانده می شوند پس معلوم است که سرنوشت مملکت بدست کیست . بنا برآن باید گفت که با توجه به چشم اندازاکثریت تحلیل گران سرشناس مسایل سیاسی و دیدگاه عمومی ، بنظر می رسد که امریکا در هرقدم ، منافع خود را بطور موثر دنبال نموده  که میزان دستاورد و موفقیت های آن به اسرار ونیات درونی وعملکرد نهانی خود آنها  مشخص و معین میشود.

در حالیکه قدرت پرنفوذ خارجی ها در تار وپود جامعه و دولت افغانستان بشکل گسترده ی تنیده است ،  تحکیم حضور نظامی امریکا وبهره گیری از موقعیت ژیوپولیتیک وتحکیم اهداف ژیواستراتیژی ونفوذ روزافزون آنها در منطقه وگذشته از همه دستاوردهای منافع حیاتی واهداف اقتصادی از منابع طبیعی کشور موجودیت دولت تحت الحمایه وگوش بفرمان آنها در یک نمایش انتخاباتی پیامد چنین رویکردهای همگون وناهمگون و سیاست های دوگانه نی بلکه چند گانه ی می باشد که مفاهیم آن در مقاله وزین محمد عالم افتخار تحت عنوان « شریک امریکا در افغانستان ، در دولت » یا « اداره مستعمراتی » بازتاب یافته است . موصوف ضمن تبصره ی مستند پیرامون عنوان یاد شده در « پرگرافی از خود » چنین مینگارد که بسیار فشرده آن ازینقرار است ...تازه « استراتیژی امریکا در افغانستان » علناً  به هدف تامین وتضمین منافع ومصالح امریکا در این سرزمین تعریف می شود نه الزاماً برای تامین منافع ومصالح مردم وملت افغانستان ، حتا در یک مقیاس ناچیز  علی الرغم بوغ وکرنا ی انتخابات وآزادی ودموکراسی جهان ، اسم با مسمای آن « اداره مستعمراتی »است ازینجاست که «استراتیژی امریکا در افغانستان » مطرح است و نه از استراتیژی مشترک افغانستان وامریکا .

 وحال اگر بگذشته یکنیم دهه اوضاع افغانستان نظر افگنیم وبه استناد همین منبع که میگوید « آیا در عالم واقع چیزی قایم بذات جدا از امریکا مستقل از هدایت و قیمومیت و اداره و اراده امریکا به فحوای مصداق     « دولت افغانستان » پس از سال ۲۰۰۱ ترسایی تا اکنون وجود داشته است میتوانسته است وجود داشته باشد ......در جای دیگری میفرمایند « برای امریکا وهر مکتب اجنبی شاد و راضی ساختن همه آحاد یک ملت اشغال شده وتحت تسلط ،سخت وگران ولی غلام ساختن یک مشت لدر ولومپن ومناعت باخته آسان و ارزان است » از مطالب فوق چنین استنباط می شود که شراکت کاری در عرصه های کلیدی مسایل افغانستان با امریکا نمایانگر مواضع وتعهدات مشترک مقامات هردو طرف بوده است وپیامد های ناشی ازآن دوام پروسه نا فرجام .

همچنان در رابطه به موضوع یاد شده با توجه به مقاله پر محتوای دکتور جهش تحت عنوان * تغیر نظر غنی از طالب نوازی تا طالب ستیزی * منتشر در سایت وزین همایون که در بخشی از آن آمده است « هفده سال توهم با بمباردمان قتل عام مردم بیگناه افغانستان تجاوز به خانه ها وناموس مردم توسط قوای اشغالگر ،اعمال خاینانه افراد نوکر وطن فروش وخاین و فاسد دست نشانده در قصر ریاست جمهوری ،انفجارات وحملات انتحاری توسط ارتش نیابتی یتالی وداعشی امریکا وبیداد مواد مخدر ، بیکاری و بی نانی ،مریصی و بی سرپناهی همه وهمه مخصو صاً حملات تروریستی اخیر که ظرف یک هفته جان صدها هموطن بیگناه ما را به باد داد .

در بخشی دیگر از ازین مقاله آمده است امروز همه میدانند که امریکا در ایجاد طالب وداعش دست داشته تروریزم را در افغانستان تمویل وتقویه مینماید ازینرو دیر نخواهد گذشت که اعلان جنگ با طالب به اعلان صلح با طالب تبدیل خواهد شد . موصوف به ادامه میگوید اشغالگران همواره با عوامفریبی وبی شرمی اعلان میدارند که ما افغانستان را تنها نمی گذاریم ،ما اجازه نمی دهیم که افغانستان دوباره لانه تروریزم گردد ، یعنی جهت حضور نظامی دایمی شان در افغانستان » حالا که جنگ درافغانستان ادامه دارد و در چشم انداز آینده های نزدیک چیزی بنام صلح وآرامش بنظر نمیرسد . بنا بر آن از مضمون فوق چنین استنباط میشود که طالب وامریکا هم سبب اند وهم مسبب .

هکذا بقول منبع خبری سایت وزین همایون در رابطه به استخراج منابع سرشار طبیعی توسط خارجی ها درافغانستان به نقل از نماینده ولایت هلمند مینگارد : چندی پیش نماینده هلمند در پارالمان افغانستان گفته بود شواهدی وجود دارد که نشان میدهد محموله های اورانیم معدن خانشین ولایت هلمند توسط هوا پیما های غولپیکر امریکایی قاچاق می شود ونماینده مردم شورای ولایتی جوزجان بتازه گی از استخراج یورانیوم توسط داعشیان فرانسوی خبر میدهند . فرانسه یکی از متحدین ایالات متحده نیز در جای پای امریکا قدم گذاشته در چپاول کشور ما آستین برزده است .

بنا بر آن طوریکه دیده می شود هرقدر جنگ درفغانستان بدرازا میکشد ما شاهد شکل گیری منافع روز افزون غربی ها  در افغانستان و منطقه هستیم . یکبار دیگر خاطرنشان میگردد که بقرار گفته سرشناسان مسایل سیاسی بنقل از گزارشات داکتر محیط یکی از فعالین سیاسی ، که امریکا در ازا ی هزینه ۷۶ میلیارد دالر اسلحه  در افغانستان به توجه به بالا رفتن ارزش سهام وچرخش تولید در کارخانجات اسلحه سازی ،ایجاد پایگاه های نظامی وکنترول کشورهای آسیای مرکزی چینُ  پاکستان و ایران استفاده از منابع سرشار طبیعی وقیمتی افغانستان میباشد و در اثر مداخله خارجی واستمرار جنگ نیابتی وهجوم تروریستان از خاک پاکستان وکشورهای عربی افغانستان را بکشور ویرانه مبدل کرده است .

بگذارش از شبکه اطلاع رسانی افغانستان « برخی به این عقیده اند که حضور نظامی کشورهای خارجی درافغانستان بجز اقتصادی توجیه دیگر ندارد در جای دیگری همین مقاله آمده است « ...امروز غربی ها افغانستان را تقسیم کرده اند هرکدام به کند وکاو قسمتی ازین سر زمین بکر مشغول هستند کشور های غرب منابع را از افغانستان می برند که شاید مردم این سر زمین سالها بعد به اهمیت آن پی برند .به همین دلیل هم است که خارجی ها می خواهند افغانستان را نا آرام نگهدارند ودر کنار مشغول کردن مردم به نا امنی به اهداف از پیش تعین شده خود رسیده گی نمایند. »

بنا بر آن نسبت دادن کلمه شکست به امریکا در افغانستان ، کم از کم سه نقطه را برجسته میسازد .

اول اینکه : قدرت های بزرگ جهان در رقابت های منطقه وی تبلیغات مبنی بر شکست حریفان خود را جزوکمپاین برنامه های رسانشی نموده وازینطریق اذهان ملت های جهان را بسود خود تغیر میدهند .

دوم دربعد داخلی:  نسبت دادن شکست به امریکا در جنگ افغانستان میتواند یک اشتباه سیاسی و نادیده گرفتن نفوذ روز افزون غربی ها درافغانستان را تلقی کند .

سوم اینکه:  با نسبت دادن شکست به امریکا درافغانستان در واقع سرپوش گذاشتن به حقایق پیچیده برخورد امریکا با طالبان وپیگر عوامل نفوذی درافغانستان ونادیده گرفتن بهره گیری امریکا از افغانستان باشد با اینحال همه میدانند که در همین موجودیت قوای ناتو وحضورنظامی امریکا درافغانستان طالبان به نصف خاک افغانستان تسلط پیدا کرده اند .

بنا بر آن واقعیتهای تلخ اوضاع بیانگر آنست که با درد ودریغ وهزاران تُاسف که این ما هستیم که در اثر یک کمپاین تجاوزگری ومداخلات جنگهای نیابتی پاکستان ونوکران زرخرید غربیها بار شکست را کشیده ایم واکنون کشور ما در راستای مداخلات وتجاوز به گورستان عمومی میماند ما در چنین شرایط بیشتر از هرزمان دیگر به دفاع ونجات وطن ،به صلح وآزادی وموفقیت نیازمندیم .زیرا این ما هستیم که جنگ بر کشور ما تحمیل شده وروزانه جان صدها هموطن ما را گرفته مردم عذاب دیده را به ماتم ومصیبت مینشاند .

در اخیر برغم موجودیت پر رنگ ناتو درافغانستان چنین نتیجه گیری می شود که شرایط بوجود آمده ، افغانستان را در موقعیت دشوار و پیچیده قرارداده است که راه نجات آن مستلزم همبسته گی همگانی ملت هردم شهید و مردم افغانستان بدفاع از صلح و آزادی است.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۱۰۲

بدیل کیانند ؟

دوکتور حبیب منگل


در این اواخیر از سوی  شورا ها ، ایتلاف ها وجبهه های جدیدا تشکیل شده از تنظیم های جهادی هفت گانه وهشت گانه جهادی ومتحدین تکنوکرات  آنا ن ، سرو صدای بدیل حکومت موجود براه انداخته شده است وبه  گونه خود را بدیل می خوانند . ولی این ها فراموش کرده اند که درانارشی و تراژیدی سال های ۷۰ در کشور ، دولت ملی مدرن و دموکراتیک و خدمتگذار مردم را ازبین برد وپس از سقوط حاکمیت طالبان توسط امریکا وبه قدرت رسیدن وحکمروایی خویش ثروت های دولت وملت را غارت نمودند  و خود را ازهیچ خویش ، صاحب میلیارد ها دالر وقصر های افسانوی ساختند و دولت - کشور را درگرداب بحران امنیتی ، بحران مشروعیت ( دولت - ملت ) ، بحران بی قانونی و فساد سیاسی، اداری ، مالی ، اقتصادی او ناکارایی فروبرده است ومردم رنجدیده کشور را به ناامنی ، فقر و بیکاری و مصایب بیشمار دیگری محکوم ساخته اند ، به هیچ صورت بدیل حکومت موجود ومطلوب مردم افغانستان بوده نمی تواند.
بلکه بدیل واقعی نیروهای ملی - مترقی ، دموکراتیک وداد خواه کشور اند ، که می توانند یک حکومت قدرت مند ، قانون مدار، فساد ستیز ، خدمت گذار مردم ، کارا و پاسخ گو را ایجاد نمایند و به بحران ناامنی ، تروریزم وبغاوت طالبان مسلح  و شبکه های دیگر تروریستی درکشور نکته پایان بگذارند ، دموکراسی واقعی را استقرار وداعیه ساختن یک  دولت - ملت  دموکراتیک را تحقق دهند ، حاکمیت قانون را تامین ؛ وفساد اداری ، اقتصادی ومالی را ریشه کن سازند. استراتیژی انکشاف ملی کشور را به طور بایسته عملی نمایند وسطح زنده گی مردم را ارتقا بخشند ، به دخالت ومداخلات خارجی درامور کشور پایان بدهند واز مبدل شدن کشور به مقابله کشور های ذیدخل منطقه وی وقدرت های جهانی جلوگیری کنند و منافع ملی و مصالح علیای کشور را حفظ و حراست،  و موقف وجایگاه افغانستان را به مثابه کشور دارای حاکمیت ، آزاد ، مستقل وغیر متعهد ودوست کشور های منطقه وجهان در عرصه مناسبات بین المللی اعاده وتحکیم نمایند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۱۰۲۱

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 


افول داعش در منطقه و مساله بازگشت جنگجویان این گروه تروریستی به موطن شان، به ایجاد یک معضل بین‌ المللی دیگر انجامیده است. با توجه به ۳۰‌ هزار جنگجوی خارجی در این گروه تروریستی، حتا امریکا نیز در آن ‌سوی دنیا از این تهدید در امان نخواهد بود. بنا بر پژوهش اخیر دانشگاه جارج‌ واشنگتن درباره افراطی‌ گری، حدود ۳۰۰ امریکایی به داعش و دیگر گروه‌های تروریستی فعال در عراق و سوریه پیوسته ‌اند که از میان آنها، تعدادی توانسته ‌اند به رده‌های بالایی در این گروه‌ها دست یابند. همچنین بنا بر این گزارش، تا اکنون ۱۲ نفر از این افراد به امریکا بازگشته ‌اند، اما تا اکنون هیچ حمله ‌ای را در خاک امریکا ترتیب نداده‌اند. سیموس هیوز، یکی از نویسنده گان این گزارش، در این رابطه می‌ گوید: «همیشه درباره بازگشت موجی که اف ‌بی ‌آی، آن را (آواره گان تروریست ) می ‌خواند، نگرانی‌هایی وجود داشت». درباره تعداد امریکایی‌هایی که به داعش پیوسته‌ اند و همچنین سرنوشت آنها آمار دقیقی در دست نیست. هرچند  اف ‌بی ‌آی، گاها اقدام به انتشار آمارهایی کلی درباره آنها می‌ کند، اما از جزییات بیش تر خود داری کرده است. این گزارش از سال ۲۰۱۱  ترسایی به ‌بعد را که سوریه درگیر جنگ داخلی شد پوشش می ‌دهد. البته این گروه افراطی اکنون تقریبا تمام مناطق تحت‌ تصرف خود را از دست داده، هرچند هنوز قادراست حملاتی مرگبار را در این دو کشور ترتیب دهد. 
یک درصد از جنگجویان خارجی
اگر تعداد امریکایی‌های داعشی را ۳۰۰ نفر در نظر بگیریم، این تعداد یک درصد از کل ۳۰‌ هزار جنگجوی خارجی حاضر در این گروه تروریستی را تشکیل می ‌دهد. اکثر این جنگجویان خارجی متعلق به خاورمیانه، شمال افریقا  و اروپا هستند. گروه تحقیقاتی دانشگاه جارج واشنگتن با بررسی مطالب اینترنتی، اسناد دادگاهی و گفت ‌وگو با مقامات دولتی و داعشی‌های بازگشته به امریکا اقدام به نگارش این گزارش کرده است. با این ‌حال، به نظر این گزارش تقریبا حدود اندکی بیش از یک‌ سوم امریکایی‌هایی را که برای پیوستن به گروه‌های اسلامی بنیاد گرا اقدام کرده‌اند در برمی ‌گیرد؛ به‌ عنوان‌مثال، حدود ۵۰ امریکایی در هنگام خروج از کشور و پیش از پیوستن به داعش دستگیر شدند که این گزارش شامل آنها نمی ‌شود.  همچنین آن ‌طور که در این گزارش آمده، از میان ۱۲ نفری که به امریکا برگشته‌ اند، ۹ نفر در بازداشت به‌ سر می‌ برند. البته  دو نفر دیگر که نیروهای امنیتی از هویت آنها آگاهند، هنوز بازداشت نشده و درحال ‌حاضر تحت نظر قرار دارند. دوازدهمین نفر نیز در بازگشت به  سوریه، دست به عملیات انتحاری زد، هرچند تا به‌ حال هیچ حمله‌ ای در خاک امریکا از سوی این افراد انجام نشده است، اما یک نفر به نام عبدالرحمان شیخ محمود، چنین قصدی داشت. او که به عضویت جبهه النصره، یکی از شاخه‌های القاعده، درآمده بود، از سوی فرمانده ارشد خود برای انجام یک عملیات تروریستی در اماکن نظامی امریکا، به خانه فرستاده می ‌شود، اما پیش از آنکه موفق به انجام این عملیات شود، دستگیر و به ۲۲ سال زندان محکوم شد. البته این گزارش افرادی را که با الهام از داعش اقدام به انجام عملیات تروریستی کرده‌اند نیز دربر نمی ‌گیرد؛ افرادی که تحت عنوان « گرگ تنها  » شناخته می ‌شوند. تهدید پنهان داعش برای کشورهای غربی از جمله ایالات متحده امریکا  زمانی دوچندان می ‌شود که بدانیم بعد از پایان کار خلافت خود خوانده داعش در عراق و سوریه، از سرنوشت ‌هزاران جنگجوی این گروه تروریستی اطلاع دقیقی در دست نیست. /  ش

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۹۰۲

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

سیمه د بدلون په حال کی

نوروهاب څپاند

لیدل کیږي چی د افغانستان شاوخوا سیمه د سترو بدلونونو سره مخ ده . جګړه د خپل زور وروستی کچی ته ننوزي ، د جګړه مارو کورنی او نړیوالي ټلوالي نوي کیږي ، پاکستان د کنج ته کیدو په لور درومی او د ایران په خصمانه فعالیتونو پاملرنه زیاتیږي . د روانی لوبي په ژييو کی د اقتصادي سیالی څرکونه هم په لګیدو دي . د غفلت له درانده خوبه د سیمي لوي پرګني راویښيږي او د خپلو حقونو د غوښتلو په ترځ کی ، په منطقه کی د هر ‌‌‌‌‌‌ډول افراطيت ، په تیره بیا د طالبي او داعشي ترهګری په وړاندي د خلکو ذهني تیاري پخیږي او په سیمه کی عیني شرایط ، د نړیوال چاپيریال د برابریدو له امله ، د یوه مثبت خوځښت د راټوکیدوو په موخه ، هم آماده کیږي .

څرنګه چی زموږ په هیواد کی نښتی جګړه د سیمي او نړی د سیالی جګړه ده ، له دي کبله افغانانو ته په کار دي چی په افغانستان کی د جګړي د بندیدو او د سرتاسري سولي د بسیا کیدو په امید ، د هیواد د روڼ اندو او د سیمي د روښانفکره کړیو او ځواکونو هڅی ، سره غوټه کړي . که ترهګر په افغانستان او سیمه کی یو له بل سره په همغږی ، ورانکاریو ته ادامه ورکولی شي ، د دوي مخه یوازي د سیمي د روڼ اندو کتلو د مشترکو هڅو ، په هماهنګ کولو کی ، نیول کیدلی شي ! کله چی د ترهګری په وړاندي ملي او نړیواله اراده په یوه لیکه واقع کیږي ، د هیواد د ننه او بهر ترهګري ‌‌‌‌‌‌ډلي او ملاتړي يي ، زموږ په خلکو وطن تنور کوي . د داسی شومي پدیدي یانی ترهګری څخه د خلاصون لاره د هیواد او سیمي د ټولو وطنپالونکو او ترقي غوښتونکو ځوانانو ، بنسټونو او حرکتونو نږدي کیدل دي چی ، د یوي عالي همغږی په رامنځته کولو سره ، د ترهګری ټولي فکري او فزیکي لاري وتړي . ترهګري اوس سیمه ایز او نړیوال خطر جوړ شوی او د هغی له منځه وړل سیمه ایزه او نړیواله مشترکه هڅه غواړي. له دي کبله په هر افغان غږ کیږي چی د سیمي او نړی اوسنیو پرمختیا‌ؤ او بدلونونو ته په غور سره په کتو ، په خپلو کی د ‌‌‌‌‌‌ډا‌‌‌‌‌‌ډمنی همغږی د  رامنځته کولو له لاري له اوسنی تیار شوي ، سیمه ایز او نړیوال چاپيریال څخه په ګټه پورته کووني ، په افغانسنان کی د جګړي د بندولو او د تلپاته سولي د راتلو له پاره زمینه برابره کړي .

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۱۰۲

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 

 تداخل وتشابه بهت انگیز موضع گیری ها درقبال پاکستان

 ( بخش دوم )

اسد کشتمند
دربخش اول کلیاتی بجای مقدمه تحت عنوان«حوادث و مواضع پاکستان را از کدام زاویه باید دید؟» تقدیم گردید. *
گرم ترین بحث ها در عرصه سیاسی افغانستان را، مانند همیشه، برخورد با پاکستان تشکیل می دهد. پیرامون این موضوع ابهامات وتداخلات فراوانی درعرصه بیان موضعگیری ها تبارز یافته است؛ دراین آشفته بازار، ازتمام مواضع سیاسی وایدیولوژیک؛ از راست و چپ، ازبنیادگرا تامعتدلین واز «معتادین سخن پراگنی های مفت»  تا تحلیل گران سیاسی؛ همه وهمه باعجله درباره پاکستان حرف می زنند وموضع گیری می کنند. اتخاذ موضع درمورد موضوعی مهم چون پاکستان، امریست طبیعی ولی با دنیایی از تحیر دیده می شود که استدلال وفرآیند تقریباً تمام و یا بهترگفته شود اکثریت مطلق موضعگیری های سیاسی همه افراد مرتبط با جریان های فکری وسیاسی متفاوت، مشابهت بهت انگیزی دارد؛ همه عین موضعگیری را درلفافه جملات وکلمات متفاوت ابراز می دارند وهمه با ادبیات مشابه واستدلال مشابه موضعگیری می کنند گو اینکه موضعگیری درباره پاکستان مستلزم تفکر واندیشیدن نبوده وابرازنظردراین معرکه پرغوغای موضع گیری ها که هیچ کسی از هیچ کس دیگر عقب نمی ماند، غریزی است.  هرروزحادثه ای اتفاق می افتد (چه بسی خونین و دردناک ولی متفاوت) وهرروزموضع گیری ها بدون تامل کامل هم سان اتخاذ می گردد.
آیاتصادفِ تقاطع چند دید از زاویه های مختلف وازدیدگاه های ایدیولوژیک و سیاسی متفاوت در یک جهت یعنی موضع همسان وبا مختصات مشابه درباره پاکستان، میتواند ازدید منطق، طبیعی باشد؟
در این جاحرف برسراینست که نیروهای ترقی خواه افغانستان بعد ازاین همه تغییراتی که درمنطقه ما وارد شده است باید درباره پاکستان دید روشن وگویایی داشته باشند. موضع ما درباره پاکستان باید روشن، منطقی ومبتنی برشناخت موضوع مورد بحث بوده وبا مواضع بازیکن اصلی ماجراها یعنی امریکا که افغانستان رابه اشغال خود درآورده است، یکی نبوده و بامنافع علیای وطن و دورنمای مبارزه مردم مابرای آزادی واستقلال درتعارض قرارنگیرد.
نخستین واکنشی که درباره پاکستان به ذهن اکثریت هموطنان ما خطورمی کندعبارتست ازنفرت وانزجاری که تامغزاستخوان کارکرده است. درقدم اول بایدگفت که این واکنش ناشی از دردی است که مردم ما درطول بیش ترازنیم قرن ازناحیه نقشه های استعماری ای که پاکستان رابه وجودآورده ودردایره سیاست می چرخاند، ازسرگذشتانده اند، باید با صراحت تام خاطرنشان ساخت که این یک واکنش طبیعی ابتدایی وغریزی است. ولی سوال اینجاست که چنین واکنشی ازجانب کسانی که در سیاست های جدی ومبتنی بردفاع از منافع انسان ها قراردارند، می تواند درست ومنطقی باشد؟ گرچه طرح این سوال از زاویه دیدعاطفی برای عده ای که به خود زحمت نمی دهند تعمق بیش تر داشته باشند وبه علت ابهامی که درذهن شان دراین رابطه شکل گرفته است، ازیکسو ازطرح روشن تر موضوع ترس دارند که مبادا برآنها اتهام وارد شود و ازجانب دیگراین موضوع برای شان مانند یک تابواست، ولی بهرحال باید آنرامطرح ساخت.
قبل ازهرچیزی به صراحت باید بگویم که به مثابه فردی که در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان خود رامانند صدهاهزار نفر دیگر شریک میدانم، تا زنده هستم از نقش نکبت بار پاکستان در خدمت سی آی ای و ارتجاع قرون وسطی ای عرب در بحبوحه جنگ اعلام ناشده علیه مردم افغانستان که راه رهایی را درپیش گرفته بود، دل خور ومالامال ازنفرت نسبت به حاکمیت های آن دوران پاکستان هستم. این که گفته آمد باید اعتقاد خود رامبنی براینکه هیچ ملت وکشوری برای ابد، برای دشمنی های مشخص، به آدرس مشخص درعرصه وجودگام نگذاشته اند، ابرازبدارم. امری بدیهی است که با تغییر اوضاع عمومی رژیم ها وحاکمیت ها هم تغیر موضع میدهند و پاکستان نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. بناًمنطقاً درهرمرحله ای ازتکامل اوضاع، تغییر موضع حاکمیت های پاکستان را باید مورد ارزیابی مجدد قرارداد. براساس این حکم منطق سنجش وضع، دشمنی پاکستان با کشورما درتمام مراحل بدون تغیرو ناشی از یک معضل ویک انگیزه نبوده و درمراحل مختلف این دشمنی تغییرشیوه وتغییرماهیت داده است. چنانچه دشمنی پاکستان بامحمد داود فقید اولین رییس جمهور افغانستان و دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ازماهیت واحدی برخوردار نبوده وبا امروزهم تفاوت ماهوی دارد و ازهمین جاست که همزبانی عده ای ازچپ نماها درمورد پاکستان با افرادی مانند خلیل زاد مایه تعجب ونگرانی است. زیرا سی آی ای و خلیل زاد به دلیل های مشخصی از پاکستان دلخوراند که مربوط به خود شان است و ما به دلایل بکلی متفاوتی درضدیت با پاکستان قرارداشته ایم. جان مطلب اینست که داشتن یک دید مستقل درباره پاکستان به راه بردن یک تحلیل مستقل کمک می کند.
به عنوان یکی از بدیهیات عرصه سیاست باید پذیرفت که بعد از فروپاشی شوروی، پاکستان وموقعیت ژوپولیتیک آن مانند هرکشور دیگری وشاید هم باسرعت بیش ترمتغیرگردیده است. پاکستان درطول کمتر ازیک دهه ازمتحد نازدانه امریکا به حریف بالفعل آن مبدل شد؛ به دلیل اینکه ( و بی نیاز ازتکرار است) اتحاد ها وایتلاف های بین المللی به ویژه ازجانب نیروهای غالب وتصمیم گیرنده جهانی و دراوضاع کنونی، به طریق اولی ازجانب ایالات متحده امریکا، برپایه منافع شکل می گیرد.
پاکستان کشوری است که بنابرملحوظات تاریخی، بنیادگرایی و در نتیجه تشدد و خشونت درآن حرف اول را می زند. لبه تیز این تیغ تشدد دربیش تر از چهاردهه اخیر با درجات وانگیزه های متفاوت متوجه افغانستان ومردم آن بوده است. دراین جا باید مکث کوتاهی کرد که امیدوارم همین مکث وبحث مجدد موجب آن گردد که دید ما را دربرابر پاکستان با درنظرداشت واقعیت های موجودابهام زدایی وبازنگری کنیم:  دشمنی پاکستان با افغانستان دردوفاز جداگانه عمده وماهیتاً متفاوت دربرابرکشورما قدبرافراشته است:
فازاول عبارت بود از دشمنی آشکار زمامداران پاکستان بامردم ما تاجایی که سردمداران اسلام آباد می گفتند: کابل باید در آتش بسوزد وبرای عملی ساختن این شعار دیدیم که تا کجا پیش رفتند. دراین مرحله گرچه شعار ضدیت با حضور نیروهای نظامی شوروی درکشورما مطرح بود ولی ماهیتاً پاکستانی ها با پشت گرمی و کمک بلاواسطه سیستم جهانی سرمایه داری از انتخاب راه رشدی که در پیش گرفته بودیم هم ناراض بودند. درحقیقت آن نبرد، آگنده از رنگ و رخ ایدیولوژیک بود، اما علیرغم همه، اگر دنیای سرمایه و ستم درعقب پاکستان قرارنمی داشت، این کشور ریسک رودررویی با افغانستان راکه نیروی عظیمی درکنارش قرارداشت نمی پذیرفت. دراین راستا به روایت تاریخ می توان گفت که پاکستان تنها با مساعد شدن وضع و سرازیرشدن امکانات جدید وبدست آوردن جای مطمین تر درآغوش امریکا بودکه بامیل تمام به ضدیت با افغانستان پرداخت وجنگ باافغانستان رادرحقیقت به جنگ خود (درعین زمان به نیابت ازدیگران) مبدل کرد.
فاز دوم ضدیت پاکستان باافغانستان باخصوصیت جنگ نیابتی برعلیه امریکایی ها وخالی ازدید ایدیولوژیک است و بیش تربا خود موجودیت پاکستان رقم می خورد.
درنتیجه مخالفت پاکستان با افغانستان درهردو مرحله دارای خصوصیات ومشخصات بکلی متفاوت است. اتفاقاً ندیدن وندانستن این تفاوت ماهوی باعث آن می گردد که موضعگیری های نیروهای بسیار دورازهم دراین نقطه باهم درآمیزند. این بار، در نفس دشمنی پاکستان، مردم افغانستان و راه رشد انتخاب شده نیست که اماج قرارمی گیرد بلکه حضورامریکا دراوضاع ژوپولیتیک نوین خطری است برای موجودیت پاکستان به مثابه یک کشور مستقل و برای مقابله غیرمستقیم با این بلیه است که پاکستان افغانستان رابه میدان نبرد مبدل ساخته است. درنتیجه این امریکا است که ازطریق افغانستان مورد حمله غیرمستقیم پاکستان قرارمیگیرد وجنگ نیابتی  به ناب ترین مفهوم وارد عرصه مناسبات پاکستان با افغانستان می گردد. در این جنگ آنسان که پاکستان درفاز اولی به خرابی افغانستان کمر بسته بود، درفکر ویران کردن کشور ما نیست بلکه ویرانی نسبی کشورما دراین مرحله بمثابه  پی آمدنحس همین جنگ نیابتی است. این باربطورکلی پل ها را خراب نمی کنند، سیستم های برق رسانی را منفجرو نابود نمی کنند، معلمین راکشتارنمی کنند ومکاتب رابه آتش نمی کشند،مانع رساندن خواروبارومواد مورد ضرورت اولی مردمان شهرهای بزرگ بخصوص کابل نمی گردند، برشهر کابل و دیگرشهرها راکت پرانی نمی کنند ولی درهرجایی که مظهر قدرت امریکا وحاکمیت اشغالی آن است ضربه وارد می کنند،این جنگ پاکستان درافغانستان با آن جنگ پاکستان با افغانستان تفاوت ماهوی دارد.دراین جنگ امریکا ومظاهرقدرت آن مانند حاکمیت دست نشانده وغیره برای پاکستان ونیروهای وابسته به آن هدف هستند. این بارهمه حملات و ویرانی ها کار پاکستان نیست بلکه بخش عمده آن شکست وریخت (به اصطلاح مشهورcollateral damages) ) سیاست امریکا برای تداوم جنگ زرگری و بهانه برای حضور دایمی نیروهایش برای اشغال افغانستان است. اتفاقاً در همین نکته مشخص تداخل آشکار وبهت انگیزی میان موضع گیری سی آی ای و چپ نماهای ما متبارزمی گردد  وآن اینست که چپ نماهای ما، مانند نماینده گان سی آی ای وحاکمیت دست نشانده کابل هرآنچه را که به عنوان خرابکاری در افغانستان صورت می گیرد درآن تنها وتنها دست پاکستان را دخیل میدانند وامریکا را سراپا تبریه می کنند وبا حیرت می بینیم که ازهردوسووبساهمزبان، باجملات مشابه صدای محکومیت پاکستان بلندمی شود (هیچ عقل سلیمی نمیتواند ادعاکند که پاکستان دراین نوع جنایات بی گناه است ولی دراینجا حرف برسراینست که این همصدایی خصوصیت سیستماتیک و«غریزی» رابه خود اختیارکرده وبدون حداقل تحقیق ابرازمی گردد). تمام موضع گیری ها درباره پاکستان ازهمین تداخل دید وقایع و نادیده گرفتن عوامل اصلی قضایا برمی خیزد. در واقع این کسانی که با نماینده گان سی آی ای برای تفسیر وقایع خونبارافغانستان نادانسته همصدامی شوند، گرچه با انگیزه غریزی وطن پرستی وطرفداری از مردم موضع می گیرند ولی با این کارخود اشغال افغانستان و پی آمدهای طبیعی آنرا نادیده گرفته وبا اشغالگر با نادانی همصدا می شوند.
اگر مابرخورد پاکستان باافغانستان را دردوران حاکمیت انقلابی ودراوضاع کنونی یکسان ارزیابی کنیم خدمت بزرگی را به امریکا ومتحدین آن وحاکمیت دشت نشانده آن درافغانستان، انجام داده ایم. این نوع برخوردچنین معنا میدهد که پاکستان با امریکاهیچ مشکلی ندارد، تنها این ما مردم افغانستان هستیم که  پاکستان ما را دشمن ازلی وابدی خود میداند. وانگهی در قاموس سیاسی نیروهای واقعی چپ این طرزتفکر وجود ندارد که ملت ها بدون دلیل می توانند برای همیشه و بدون تغیر دشمن هم باشند. کاراین نوع «تحلیل گران» به جایی می کشد که درشت ترین تضادهای سیاسی درمنطقه ما را نادیده گرفته واز«مثلث امریکا، پاکستان وعربستان سعودی» در  دشمنی بامردم ما دم میزنند. چنین ارزیابی ای فقط وفقط عدم درک ابتدایی ازسیاست های درحال تحول جهانی است.
باید صراحت داد که طرح موضوع به این شیوه به معنی تبریه جنایات حاکمیت پاکستان درقبال افغانستان نبوده و راهی است برای پیداکردن سررشته بدبختی هایی که برمردم ما نازل می شود.
( ادامه دارد)

*

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۶۰۲

 

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018