اسلام اصولگرا ، ابزار امپراتوری بریتانیا
بازی دیو سرشت :چگونگی تلاش ایالات متحده امریکا در تقویت اسلام اصولگرا
قسمت اول .
نوشته روزنامه نگار سوییسی : هانریت هانک گونتینگر
ترجمه حمید محوی .
سال 2005 ، رابرت دریفوس در زمینه سیاست خارجی مخفیانه ایالات متحده برای نخستین بار بررسی جامعی را به زبان انگلیسی منتشر کرد :
پشتیبانی از اسلام اصولگرا طی جنگ دوم جهانی تا امروز. امپراتوری بریتانیا پیش از این اسلام اصولگرا را برای تحمیل منافع امپریالیستی خود به خدمت گرفته بود. دریفوس برای نگارش نقد خود از منابع آرشیف ها استفاده کرد، که عبارتند از مصاحبات مردان سیاسی، ماموران سرویس های مخفی و کارمندان وزارت دفاع و وزارت امور خارجه امریکا.
دریفوس بر آن است تا توجه خوانندگانش را به تاریخ تنش آمیز خاور نزدیک، اعمال نفوذ بریتانیا در وضعیت پسا جنگ در حمله نظامی سال 2003 به عراق جلب کند. در اینجا برخی وجوه بنیادی این کتاب مهم را مختصرا یادآور می شویم.
اسلام اصولگرا، ابزار امپراتوری بریتانیا .
در پایان قرن نوزدهم، بریتانیای کبیر بزرگترین قدرت استعماری بود. هند در سیطره بریتانیا بود و سال 1882 در مصر مستقر شد. در آسیای مرکزی، تزار روسیه مجبور شد به نفع بریتانیا عقب نشینی کند. سال 1885 ملاقات مهمی بین سرویس های مخفی بریتانیا، نمایندگان وزارت امور خارجه و شخصی به نام جمال الدین افغانی در لندن صورت گرفت.آنها درباره تشکلات یک اتحادیه پان-اسلامی، به رهبری بریتانیا گفتگو کردند. این تشکلات اسلامگرا می بایستی در مصر، ترکیه، ایران و افغانستان راه اندازی می شد و هدف از چنین تشکیلاتی مقابله علیه روسیه تزاری به پدرخواندگی تاج و تخت انگلیس و با پشتیبانی شرق شناس انگلیسی ادوارد براون، که شخصیت قدرتمداری بود، نخستین سنگ بنای پان-اسلامی راست را در افغانستان بنا کرد، که می بایستی به عنوان جنبش سیاسی و اجتماعی به تمام جهان اسلام گسترش یابد.
مسلمان مومن و مقدس در ظاهر، ولی در واقع، جمال الدین افغانی بی دین و بی خدا بود، و علاوه بر این او عضو فرانماسون لوژ اسکاتلند بود. از دیدگاه او مذهب ابزاری بود برای پیش برد منافع سیاسی اش و محمد عبده، اسلامگرای مصری و شاگرد جمال الدین افغانی، جنبش اخوان المسلمین را بنیانگذاری کرد، که می بایستی اسلام اصولگرا را در طول قرن بیستم در سیطره خود داشته باشد و محمد عبده نیز در خدمت انگلستان بود. وقتی ناسیونالیست های ارتش مصر علیه تسلط انگلیس به پا خاستند، محمد عبده در کنار انگلیس موضع گیری کرد. به همین دلایل، جریان اصولگرایان مسلمان برای بریتانیا و بعدها برای امریکایی ها از اهمیت خاصی برخوردار شد.
محمد عبده مثل استادش جمال الدین الافغانی آزاد اندیش بود. سال 1899 بریتانیایی ها او را مفتی مصر نامیدند، و او به مفسر و تعیین کننده معانی شریعت اسلام در تمام کشورها تبدیل شد. علاوه بر این، او عضو مجلس قانونگذار مصر بود.
با تکیه به چندین مورد، دریفوس نشان می دهد چگونه اسلام اصولگرا از راه جانشین های متعدد از دوران جمال الدین الافغانی تا امروز، دلایلی وجود دارد که او را نیاکان و پدربزرگ اسامه بن لادن تلقی کنیم . اتحاد بریتانیا با سعودی ها و وهابی ها و پیدایی موتور و اتومبیل در پایان قرن نوزدهم تقاضای نفت را به شکل شگرفی افزایش داد، و این موضوعی بود که موجب افزایش منافع بریتانیا در رابطه با ایران، عراق و عربستان شد. در حالی که مملکت فارس تحت نفوذ بریتانیا بود، از این پس تسلط بر شبه جزیره عربستان و عراق نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار شد . در مورد شبه جزیره عربی، بریتانیایی ها روی قبیله ای صحرا نشین، یعنی خاندان ابن سعود، حساب باز کردند که با وهابیت اصولگرا پیوند تنگاتنگ داشت. از سال 1899، کویت که تحت قیومیت بریتانیا بود برای خاندان ابن سعود تبدیل به پایگاهی شد برای تصرف تمام شبه جزیره عربی. مبارزانی که به خدمت خاندان ابن سعود درآمدند ، در واقع صحرا نشینانی بود که با شعار های مذهبی تشویق می شدند. سال 1902، سعودی ها شهر ریاض را که در تصرف عثمانی ها بود فتح کردند . طی جنگ اول جهانی بریتانیایی ها امکان این را یافتند که امپراتوری عثمانی تضعیف شده را از شبه جزیره عربی برانند. سپس، با پادشاه آینده سعودی و وهابی ها عهد و پیمان بستند. در نخستین عهد و پیمانهایی که سال 1915 بسته شد، انگلستان ابن سعود را به عنوان حاکم مستقل منطقه نجد در شبه جزیره عربی به رسمیت شناخت. ابن سعود نیز به سهم خود قیومیت و سیاست راهبردی انگلیس را پذیرفت.
طی لشکرکشی مرگباری که مشاوران انگلیسی آن را هدایت می کردند، خاندان سعود با جنگجویان صحرا نشینانش شبه جزیره را فتح کرد. میزان تلفات در حد 400،000 کشته و زخمی بود، 40،000 نفر در ملا عام اعدام شدند و از 350،000 نفر نیز قطع عضو شد . سال 1927، بریتانیا استقلال کامل رژیم سلطنتی سعودی را به عنوان نخستین دولت اسلامی اصولگرا به رسمیت شناخت. در همکاری با این دولت، بریتانیایی ها پایگاهی برای ا سلام اصولگرا ایجاد کرد که تا امروز دوام آورده است. پس از جنگ اول جهانی کنترول عراق و اردن را بدست گرفت و پسران خاندان هاشمی در مکه که خود را از نوادگان پیغمبر اسلام می دانستند به پادشاهی این کشور های تحت قیومیت خود برگزید .
ارسالی : حکیم کرنزی
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۵ـ ۲۳۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
دربـاره دمـوکــراســی

تتبع نگارش از میر عبدالواحد سادات
تعریف :
دموکراسی یکی از بحث برانگیزیرین مفاهیم در تاریخ اندیشه سیاسی است که هیچگاه نظر واحد به ارتباط آن وجود نداشته است .
دموکراسی یا مردم سالاری نظامی است که قدرت سیاسی در آن از مردم سرچشمه می گیرد. در معنای حداقلی، دموکراسی یعنی انتخابات آزاد و رقابتی .
اما در معنای حداکثری، علاوه بر انتخابات، آزادی های مدنی ، حقوق شهروندی و حقوق بشر نیز جز جدایی ناپذیر آن است ، در مقابل، دیکتاتوری یعنی نظامی که مردم در آن هیچ نقش واقعی در قدرت سیاسی ندارند.
تاریخچه:
ریشه واژه دموکراسی به قرن پنجم پیش از میلاد و در آتن برمی گردد. ابتدا تنها اقلیتی ممتاز حق مشارکت داشتند. اما در قرنهای نوزدهم و بیستم، با جنبش های مدنی و مردمی حق رای، در دموکراسی ها به تدریج همگانی گردید .
انواع دموکراسی :
دموکراسی مستقیم:
ـ مشارکت بی واسطه مردم در تصمیم گیری.
ـ دموکراسی نمایندگی: انتخاب نمایندگان برای اداره امور.
ـ دموکراسی لیبرال یا چندحزبی:
همراه با تضمین آزادیها (مانند اروپا و امریکا).
ـ دموکراسی تک حزبی یا شبه دموکراسی:
ساختاری محدود یا صوری (مانند چین یا برخی کشورهای در حال توسعه)
نظامهای سیاسی مبتنی بر دموکراسی
دموکراسیهای مدرن معمولاً در چهار شکل تجربه گردیده اند :
۱ ـ ریاستی
۲- نیمه ریاستی
۳- پارلمانی
۴- نیمه پارلمانی
تفاوت آن ها در میزان توزیع قدرت میان رییس جمهور و پارلمان بیان میگردد .
مشروعیت و چالشها:
دموکراسی امروز در سطح جهانی مشروع ترین نظام سیاسی شناخته می شود. با این حال، طبق شاخصهای جهانی، تا سال (۲۰۲۲ م ) کمتر از نیمی از مردم دنیا در نظام های دموکراتیک زندگی می کردند. این نشان می دهد که دموکراسی همچنان نظامی آسیب پذیر است.
دیدگاه فیلسوفان و متفکران در مورد دموکراسی
افلاطون:
دموکراسی را حکومت توده نادان می دانست.
ارسطو:
دموکراسی را حکومت فقرا تلقی می کرد که تعادل سیاسی ندارند.
ماکیاولی:
دموکراسی را در کنار دیگر اشکال حکومت خوب و اما مستعد انحطاط میدانست.
مونتسکیو:
معتقد بود در جمهوریها حسادت و رقابت کمتر به خشونت میانجامد.
کارل مارکس:
دموکراسی لیبرال را پوششی برای سلطه بورژوازی میدانست که بدون عدالت اقتصادی معنایی ندارد.
کارل پوپر:
ارزش دموکراسی در امکان برکناری مسالمت آمیز حاکمان بد است .
او دموکراسی را بهترین نظام موجود میدانست.
گرامشی: دموکراسی لیبرال ابزاری برای هژمونی فرهنگی است، اما می تواند به دموکراسی مشارکتی و رهایی بخش تبدیل شود.
چامسکی: دموکراسیهای معاصر تحت نفوذ شرکت ها و رسانه ها هستند، اما هنوز بهترین بستر برای مبارزه مدنی اند.
تجربه دموکراسی در افغانستان
دموکراسی در افغانستان مسیری پر فراز و نشیب داشته است:
نخستین تجربه رفتن به دموکراسی با مشروطه خواهان و انفاذ اولین قانون اساسی و ایجاد نخستین دولت ملی در افغانستان (۱۹۰۹–۱۹۱۹ م ) شروع میگردد .
جنبش مشروطیت سوم و دوره هفتم شورا ، تجربه درخشان دموکراسی در افغانستان است که همچون دولت مستعجل بزودی افول مینماید و حامیان دموکراسی سرکوب میگردند .
دهه دموکراسی و یا دهه مشروطیت (۱۹۶۴–۱۹۷۳ م ) ، انفاذ قانون اساسی ( ۱۳۴۳ خورشیدی ) ، ایجاد پارلمان ، آزادی احزاب و مطبوعات ، نقطه اوج این دوره است که با کودتای (۲۶) سرطان (۱۳۵۲ خورشیدی ) دروازه آن بسته میگردد
از (۱۹۷۳ وتا ۱۹۹۲ م ) افغانستان نظام های جمهوری و جمهوری دموکراتیک را در وجود قوانین اساسی اندوره ، تجربه مینماید .
پس از دوره انارشیم تنظیمی و استبداد اول طالبان ( ۱۹۹۲ - ۲۰۰۱ م ) ، افغانستان برای دو دهه دموکراسی طراز امریکایی و غربی را تجربه مینماید که متاسفانه با وجود انفاذ قانون اساسی ، بخاطر فساد گسترده و حضور فساد کاران دشمن دموکراسی ، به کلیپتوکراسی منتج میگردد .
چهار سال اخیر حاکمیت طالبان در افغانستان استبداد خشن مذهبی و شخص محور ، بد ترین دوره دشمنی با حقوق و ازادی مردم و بویژه زنان و دختران است .
منحیث جمع بندی صحبت باید گفت که :
دموکراسی در نظر و تیوری نظامی است ، برای تحقق اراده مردم و تضمین حقوق و آزادی شهروندان
که فیلسوفان و اندیشمندان علوم سیاسی هر یک به سپک و سیاق خود ، آن را نقد یا دفاع کرده اند.
البته در سه دهه اخیر و با اوجگیری راست افراطی در دموکراسی های لیبرال و شکست افاده نیولیرالیزم ، با بحرانات درون سیستمی سرمایداری و اوجگیری ملیتاریزم ، دموکراسی معاصر غرب با چالش های بزرگ مواجه می باشد .
تجربه بیشتر از صد سال افغانستان نشان می دهد که بدون حاکمیت قانون ، نهادهای پایدار و متعهد به تطبیق قانون ، بستر فرهنگی مساعد ، رشد اجتماعی و اقتصادی صحبت از دموکراسی ، همیشه یک سراب فریبنده می باشد .
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۵ـ ۲۳۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
بازخوانی جریان های سیاسی «شعله جاوید» و «ساما» و جایگاه عبدالمجید کلکانی

نوشته: حبیب فتاح
این نبشته کوتاه با رویکردی مستند، تحلیلی و انتقادی، به بررسی دو جریان مهم چپگرای افغانستان، «شعلهٔ جاوید» و «ساما» می پردازد و جایگاه عبدالمجید کلکانی را در بستر تاریخی این جنبشها بازخوانی می کند. هدف آن، پرهیز از قهرمان سازی های افراطی و تمرکز بر واقعیتهای تاریخی است؛ روایاتی که گاه در سایه اسطوره سازی، از دقت و انصاف فاصله گرفته اند.
۱ـ از«شعله جاوید» تا «ساما»: سیر تحول یک جنبش
«شعله جاوید» در اواسط دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، به رهبری اکرم یاری، به عنوان یک جریان روشنفکری مائوییستی شکل گرفت. این گروه با تمرکز بر آموزش ایدیولوژیک، تبلیغات سیاسی و سازماندهی در میان دانشجویان، معلمان و کارمندان شهری، تلاش داشت تا بذر انقلاب را در میان طبقات متوسط شهری بپراکند. با وجود تأکید بر آرمان «انقلاب دهقانی»، ارتباط عملی این جریان با دهقانان و کارگران محدود و بیشتر نظری بود.
در اواخر دهه ۱۳۵۰، با تشدید فضای سیاسی و دولتی، بخشی از اعضای «شعله جاوید» به مبارزه مسلحانه روی آوردند و «سازمان آزادی بخش مردم افغانستان» (ساما) را بنیان نهادند. داکتر فیض احمد، چهره برجسته نظری و سازمان دهنده اصلی «ساما»، تلاش کرد تا این سازمان را به نیرویی انقلابی تبدیل کند. با این حال، فعالیتهای «ساما» عمدتاً در مناطق شرقی و اطراف کابل محدود ماند و اقدامات آن(از جمله چپاول وسایل نقلیه و ترورهای پراکنده)بیشتر رنگ و بوی ماجراجویی و خشونت محلی داشت تا کنشهای ایدیولوژیک منسجم. این روند، به کاهش مشروعیت عمومی و تضعیف جایگاه سیاسی آن انجامید.
۲ـ عبدالمجید کلکانی: شخصیت عملیاتی با شهرت پس از مرگ
عبدالمجید کلکانی، یکی از چهرههای شناخته شده «ساما»، بیشتر به عنوان یک نیروی عملیاتی و اجرایی شناخته می شود تا یک نظریه پرداز یا استراتیژیست سیاسی. فقدان آثار مکتوب یا تحلیل های نظری از او، نشان دهنده تمرکز او بر اقدامات میدانی است. این رویکرد، گرچه در برخی موارد موثر بود، اما اغلب با ماجراجویی، خودمحوری و خشونت همراه شد.
- و ماجراجوییهای غیرایدیولوژیک
در عمل، بخشی از اقدامات ساما و شعلهای ها رنگ و بوی «ماجراجویی محلی» داشت:
چپق زدن موتر حامل معاش نساجی گلبهار
غارت غند حسین کوت،
ترور مأموران و محصلان عادی،
درگیری های داخلی در شهرها و حذف رقیبان محلی.
این خشونتهای کور، نه رژیم را تضعیف کرد و نه پایگاه مردمی ساخت، بلکه اعتماد عمومی را از میان برد. به همین دلیل، جنبشهای چپ افغانستان پیش از شکست نظامی، دچار شکست اخلاقی و اجتماعی شدند.
شهرت کلکانی عمدتاً پس از اعدامش در سال ۱۳۶۳ شکل گرفت؛ روایاتی که به ویژه توسط محمد شا فرهود در قالب نوشته های تبلیغاتی منتشر شدند، او را بهعنوان یک قهرمان حماسی و رهبر محوری معرفی کردند. با این حال، منابع تاریخی معتبر نشان می دهند که نقش کلکانی بیشتر در حوزه امنیتی و عملیاتی و حملات تروریستی بوده و در تصمیم گیریهای کلان جنبش، جایگاه تعیین کنندهای نداشته است.
۳ـ نقد اسطوره سازی و بازگشت به واقعیت تاریخی
یکی از نقدهای اساسی این مقاله، به روایتهایی است که با اغراق و اسطوره سازی، تاریخ سیاسی افغانستان را به افسانه نزدیک می کنند. تمرکز بیش از حد بر شخصیتهایی چون کلکانی، موجب کم رنگ شدن نقش کادرهای فکری و روشنفکران چپ گرا شده است؛ چهرههایی چون اکرم یاری، داکتر فیض احمد و زندانیان دهمزنگ (از جمله دکتور محمد عظیم محمودی و دکتور محمدکاظم دادگر) که سهمی بنیادین در شکل گیری و تداوم اندیشه چپ در افغانستان داشتند.
بازخوانی مستند و علمی این جریان ها نشان می دهد که جذابیت داستانی و تبلیغاتی، هرچند در ساختن نمادها موثر است، اما نمی تواند جایگزین تحلیل تاریخی دقیق شود.
تنها از رهگذر پژوهشهای بی طرفانه و مستند است که میتوان نقش واقعی افراد و جریانها را روشن ساخت و از تحریف تاریخ و گمراهی نسلهای آینده جلوگیری کرد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۱۷۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
حمله اسراییل به رهبران حماس در قطر

آیا اعتماد کشورهای خلیج فارس از حمایت ایالات متحده را مورد سوال قرار میدهد؟
روزنامه گاردین
ترجمه: بصیر همت
حمله بر دوحه، رهبران عرب را به این سوال روبرو نموده که تا چه حد میتوانند به ایالات متحده متکی باشند
روز پنجشنبه، شیخ تمیم بن حمد ال ثانی امیر قطر،در مراسم تشیع جنازه شش تابوت که یکی از آنها با پرچم قطر و پنج دیگر با پرچم فلسطینی ها پوشیده بودند، در حالیکه مقامات قطری با لباس های سفید در کنارش بودند، شرکت نمود .
حمله اسراییل به رهبران حماس در دوحه ، در روز سه شنبه که منجر به کشته شدن یک افسر قطری نیز شد لحظه
بی سابقه ای را برای این پادشاهی خلیج فارس رقم زد .این حمله، سیاستی را که برای مدت سه دهه اساس سیاست خارجی قطر بوده ، در سراسر منطقه عرب ، تضعیف نمود.و این فرضیه را که برای ایالات متحده مفید باشید تا از شما حمایت نماید ، بی اعتبار ساخت .
قطر، میانجی مذاکرات صلح بین اسراییل و حماس بود ،همین کار را با طالبان و امریکا در طول جنگ افغانستان انجام داد .و میزبان پایگاه هوایی العدید، بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در خاورمیانه است .
مگر، ایالات متحد ه در این هفته نتوانست جلو حمله اسراییل به قطر را بگیرد . دونالد ترامپ ،اظهار نمود که سعی نموده تا از این حمله به قطر هشدار قبلی بـدهـد، مگر قطر میگوید که تنها پس از حمله مطلع ساخته شده است . ترامپ در شبکه اجتماعی خود نوشت : این تصمیمی بود که ناتانیاهـو گرفته بود، تصمیمی نبود که من گرفته باشم ، وی گفت که دولت وی سعی نموده تا قطر را مطلع سازد، مگر خیلی دیر شده بود .
از نظر سیاسی و نظامی حمله اسراییل بدون چراغ سبز ایالات متحده امکان پذیر نیست . رادار ها، پدافند هـای هوایی امریکا در سراسر خاور میانه فعال است و قطر و سوریه بخشی از حوزه مسوولیت فرماندهی مرکزی ارتش امریکا است .ساختمانی که توسط اسراییل مورد حمله قرار گرفت، کمتر از ۳۲ کیلومتر از پایگاه امریکا ، پایگاه العدید، فاصله دارد (م).
دوحه، این حمله را بشدت محکوم نمود و ال ثانی در مصاحبه ای با سی ان ان آنرا ترور دولتی خواند وی اظهار داشت :
هیچ کلمه ای برای بیان خشم خود از چنین اقدامی ندارم ...این ترور دولتی است، به ما خیانت شده.دیپلوماتها به این باور اند که این حمله به اعتماد بین کشورهای خلیج فارس و امریکا که از دهه ۱۹۳۰ تا به حال وجود داشته، آسیب رسانده است .
کشورهای خلیج فارس از جمله عربستان سعودی به این باور اند که جلوگیری از حمله اسراییل به قطر امربدیهی بود و میتوانست از جانب واشنگتن بدون هیچ زحمتی صورت بگیرد .پیام این حمله این نبود که واشنگتن نمیتواند اسراییل را که ده ها میلیارد دالر تسلیحات و تجهیزات به آن میدهد کنترول کند، بلکه این بود که ایالت متحده نمیخواهــد اسراییل را کنترول نماید .
یاسمین فاروق، مدیر پروژه گروه بین المللی بحران،اظهار نمود که :
باورمندی در خلیج فارس اینست که در بدترین حالت ،ایالات متحده نمیخواست جلو اسراییل را بگیرد و به آن چراغ سبز نشان داد ، و یا در بهترین حالت، امریکا به حاکمیت متحدان خلیج فارس خود اهمیتی قایل نیست .
کشورهای خلیج فارس با وجود اختلافات گذشته شان با قطر، این حمله را حمله به حاکمیت جمعی خود دانستند و دوحه روز یکشنبه میزبان جلسه اظطراری عربی – اسلامی خواهد بود .
یقینا پیآمد های جنگ اسراییل در غزه و لشکرکشی های نظامی آن در سراسر منطقه کشورهای خلیج فارس را باهم نزدیکتر نموده است .گرچه در کوتاه مدت احتمالا تغیر چشمگیری در روابط این کشورها و واشنگتن ایجاد نخواهـد شد، امریکا هنوز هم نظم امنیتی و اقتصادی را در خلیج فارس در دست دارد .مگر ترغیب کشورهای بیشتر عربی به امضای توافقنامه ابراهیم، بیش از هر زمان دیگر بعید است. رابطه میان امارات و اسراییل در حال حاضر رو به وخامت گراییده و امارات سفیر اسراییل را احضار نموده است .
ناتانیاهـو، در یک بیانیه ویدیویی قطر را به پناه دادن به تروریست ها متهم نمود و تاکید نمود که حق ادامه حملات در آینده را نیز برای خود محفوظ میدارد، وی ادامه داد :
من به قطر و همه کشورهای که به تروریست ها پناه میدهند میگویم که یا آنها را اخراج نمایید یا آنها را بدست عدالت بسپارید زیرا اگر این کار را نکنید ما این کار را خواهیم کرد .
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۵ـ ۱۷۰۹
Copyright ©bamdaad 2025
نظرسنجی سی جی تی ان:
انتظار جهانی از سازمان همکاری شانگهای برای ایجاد انگیزه تازه در حکمرانی جهانی

سازمان همکاری شانگهای (SCO) روز یکشنبه ۳۱ اگست بزرگترین اجلاس خود از زمان تاسیس را برگزار خواهد کرد. این سازمان به عنوان پرجمعیت ترین و گستردهترین سازمان همکاری منطقهای جهان، به سرعت در حال تبدیل شدن به نیرویی کارآمد در حکمرانی جهانی است و همبستگی و همکاری را کلید مقابله با خطرات و چالش های جهانی می شمارد. نظرسنجی افکار عمومی سی جی تی ان با مشارکت ۸۸۷۳ نفر از ۳۸ کشور نشان داد که پاسخ دهندگان دیدگاه مثبتی نسبت به دستاوردهای همکاری عملی SCO و نقش برجسته چین دارند و «روحیه شانگهای» نیز توجه گستردهای را به خود جلب کرده است.
چین پس از برعهده گرفتن رییس دورهای سازمان همکاری شانگهای در سال گذشته ، به تعمیق همکاریهای عملی در حوزههای مختلف در سازمان ادامه داد و نتایجی چشمگیر به دست اورد. پاسخ دهندگان از کشورهای عضو SCO این موضوع را به خوبی بازتاب دادند.
۹۱،۷ درصد از شرکت کنندگان تاثیر مثبت سازمان همکاری شانگهای بر توسعه اقتصادی کشورهای عضو را تایید کردند. ۸۹،۲ درصد بر این باور بودند که پروژههای همکاری این سازمان به توسعه زیرساخت های منطقهای و افزایش اتصال کمک کرده است.
۸۳،۷ درصد گفتند که ترویج تسویه با ارز محلی میان کشورهای منطقه توسط سازمان همکاری شانگهای به کاهش وابستگی به نظام اقتصادی غرب کمک میکند. همچنین ۸۳،۷ درصد از پاسخ دهندگان عملکرد مثبت این سازمان در حفظ امنیت منطقهای را تایید کردند. ۷۸،۷ درصد تلاشهای ان در مبارزه با تروریزم، افراطگرایی و جداییطلبی را ستودند و ۷۹،۶ درصد اقدامات مشترک در مقابله با تامین مالی تروریسم، قاچاق مواد مخدر و گسترش افراط گرایی انلاین را مورد تقدیر قراردادند.
چین به عنوان یکی از موسسان سازمان همکاری شانگهای، همواره نقشی محوری در هدایت و توسعه آن ایفا کرده است. در این نظرسنجی، ۹۱،۴ درصد از پاسخ دهندگان در کشورهای عضو بازخورد مثبتی نسبت به دستاوردهای چین در تقویت همکاری عملی در حوزههایی مانند امنیت منطقهای و توسعه اقتصادی ارایه دادند.
در میان این موارد، تلاشهای چین در گسترش همکاری اقتصادی، سرمایهگذاری زیرساختی، ارتقای همکاریهای امنیتی، گسترش تاثیرات سازمان همکاری شانگهای و تضمین کارآمدی سازوکارهای ان بیشترین تحسین را برانگیخت.
همچنین ۷۵،۱ درصد از شرکت کنندگان بازخورد مثبتی نسبت به نقش هدایت و پیشبرد بلندمدت چین در توسعه سازمان همکاری شانگهای داشتند که ۸۵،۲ درصد از پاسخ دهندگان کشورهای عضو با ان موافق بودند. در میان پاسخ دهندگان جوانتر زیر ۴۴ سال، میزان این شناخت به طور پیوسته بالاتر از ۷۵ درصد بود و در میان افراد ۲۵ تا 34 ساله به ۷۸،۸ درصد رسید.
سازمان همکاری شانگهای از زمان تاسیس، با پایبندی به «روحیه شانگهای» شامل اعتماد متقابل، منافع مشترک، برابری، مشورت، احترام به تمدنهای گوناگون و پیگیری توسعه مشترک، مسیر خود را پیش برده است.
در این نظرسنجی، ۸۶،۸ درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که «روحیه شانگهای» رویکردی نوین، غیرهژمونیک و غیرتقابلی به حکمرانی منطقه ای در جهانی چند قطبی ارایه میدهد. در همین حال، ۸۳،۱درصد از شرکت کنندگان اصل «عدم اتحاد، عدم رویارویی و عدم هدف گیری طرف ثالث» را عاملی برای کاهش رقابت قدرتهای بزرگ و بلوک ها دانستند.
۸۱،۸ درصد نیز گفتند که «روحیه شانگهای» صدای کشورهای جنوب جهانی را تقویت کرده و به ایجاد نظمی بین المللی عادلانه تر و منطقی تر کمک می کند. در میان پاسخ دهندگان از کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، سطح تایید این سه دیدگاه به ترتیب ۹۱،۱ درصد، ۸۷ درصد و ۸۷ درصد بود.
افزون بر این، ۷۳،۵ درصد از پاسخ دهندگان جهانی بر این باور بودند که تاثیرات بینالمللی SCO به سرعت در حال افزایش است و ۷۶،۶ درصد گفتند این سازمان روند حرکت به سوی جهان چند قطبی را تقویت میکند. ۸۳
درصد نیز انتظار دارند کشورشان از طریق این پلتفرم، همکاری اقتصادی با سایر کشورهای در حال توسعه را گسترش دهد. این رقم در میان پاسخ دهندگان کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای به ۹۱،۱ درصد رسید، در حالی که بیش از ۶۰ درصد پاسخ دهندگان در کشورهای گروه ۷ نیز چنین دیدگاهی داشتند. در میان افراد زیر ۴۴ سال، این انتظار از ۸۵ درصد فراتر رفت.
این نظرسنجی توسط سی جی تی ان و دانشگاه رنمین چین، از طریق موسسه ارتباطات بینالمللی در عصر جدید و با مشارکت ۸۸۷۳ پاسخ دهنده از ۳۸ کشور جهان انجام شد. کشورهای مورد بررسی شامل قدرتهای بزرگ توسعه یافته و همچنین کشورهای جنوب جهانی بودند. همه شرکت کنندگان شهروندان ۱۸ سال به بالا بودند و نمونه ها با توزیع سنی و جنسیتی سرشماری ملی مطابقت داشت.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۵ـ ۰۲۰۹
Copyright ©bamdaad 2025