وضعیت زنـان مهاجـر در الـمان

 

 

بار غربت  چقدر  سنگین است

بهرهرکس وطنش شیرین است

 

نـادیــه کـوچـی 

نه جای ماندن ، نی پای رفتن ، آنجا که از آتش جنگ تحمیلی چهل ساله  زمین سخت شده واز دود بم و باروت آسمانش دور . طوریکه معلوم است آتش جنگ خانومانسوز در افغانستان جان صدها هزار نفر را گرفته ، میلیون ها نفر زخمی ، مریض وبیخان ومان وصدها هزار نفر را مجبور به ترک وطن و آواره به کشور های دیگر ساخته است به خصوص درین اواخر که در اثر تشدید جنگ طالب ها و حملات داعشی جان ملت به خطر بی مانندی روبرو گردیده واستمرار آن باعث تشدید فرار از وطن وسیل مهاجرت به اروپا می گردد .

چنانچه دراین اواخر سالانه ده ها هزار نفر از افغانستان از راه های قاچاقی عازم اروپا می شوند برخی ازین افراد در راه جان می دهند برخی دیگر بلاها را پشت سر گذاشته با تجارب تلخ  به مسیر مهاجرت ادامه می دهند .

با آنکه زنان ستمدیده افغانستان از گذشته های دور تا بدین سو در شرایط استبداد مرد سالاری و نامردسالاری  در زیر پاشنه های وحشتناک زن ستیزان جاهل ، خود خواه و زورگو در میان مرگ و زنده گی با انواع ستم دست وپنجه نرم می کنند ؛ ولی با آنهم  این جنگ لعنتی بیش ترین قربانی را از قشر زن گرفته که با از دست دادن شوهران ، فرزندان  وجگرگوشه های خود داغدار می شوند و بلای جنگ همچون  مصیبت کلانی بر زنده گی زنان سایه افگنده است .

این قشر قربانی و بی دفاع  که خود را همواره درمعرض خطر می بیند مجبور است به خاطر نجات ازجنگ و جامعه سنتی که با جامعه بدوی بیشتر شباهت دارد راه برون رفتی را جست وجو کند. یکی از آن ترک وطن و آواره شدن در سرزمین های بیگانه می باشد که برای نیل به این مقصد تمام داشته ها وپس انداز خود را روی کف دست قاچاقبران گذاشته ، سرنوشت زنده گی  خود را با مهاجرت رقم می زنند .  در بخش اول زنان شوهردار همراه با اعضای فامیل خود راهی اروپا می شوند ودر بخش دوم زنانی که سرپرست فامیل خود را از دست داده اند به خاطر نجات جان خود و کودکان شان منزل به منزل با تحمل خطرات جانی و مالی راهی کشورهای با امن می شوند . تا جایی که به همه گان معلوم است وضع رقتبار مهاجران به خصوص وضعیت زنان در مسیر مهاجرت به اروپا هولناک و رقت آوراست .

چنانچه عبور از راهای صعب العبور ترکیه ،تهدید راه و ناهنجاری های در یونان وزنده گی در پارک ها وبد تر از آن کلاه برداری خود مهاجرین که بلای جان خود شده اند توسط اشخاص مجهول الهویه که تمام مال و مصارف شان را با حیله ونیرنگ به یغما  می برند. در میان این خانواده ها نیز زنانی هستند که با کودکان شان در دشت تنهایی رها می شوند که نه روی بازگشت به وطن را دارند؛  ونی توان رفتن به کشور دیگری . بناً به خاطر نجات از وضعیت پیش آمده به ناچار دست بهر کاری می زنند که باز هم انگشت اهانت وانتقاد زن را آماج می گیرد. زنانی راکه شوهران خود را ، کودکان خود را وبعضی اعضای فامیل خود را ، تکیه گاه خود را ،چشم  و چراغ خود را و جگر پاره های خود را هم در جنگ وهم در مسیر راه از دست داده بار مشکل را شجاعانه تحمل کرده ؛ برای نجات باقی مانده عزم سفر می کنند با منزل دور و راه صعب العبور اکثراً کودکان شان در ادامه راه قربانی قاچاق بران سنگین دل شده ؛ به دام مافیای آدم ربایی می افتند . چنانچه در رابطه به مفقودی کودکان پناه جوی پس از ورود به المان به نقل از سایت همایون از اول ماه جنوری گذشته تا اکنون هشت هزار ونهصد ونود یک کودک یا نوجوان پناه جوی بدون همراه در المان ناپدید شده اند این آماریست که رادیوی دولتی المان « دویچه وله »به نقل از پولیس فدرال این کشور اعلام کرد که به موجب همین گزارش۸۶۷ تن نا پدید شده گان زیر سن ۱۳ سال می با شند .در ماه فبروری آژانس پولیس اروپا ( یوروپل) اعلام کرده است که دست کم ده هزار کودک پناه جوی بی سر پرست پس از ورود به اروپا نا پدید شده اند بیشترین احتمال در باره ناپدید شده گان این است که آنها برای استفاده از ارگان های بدن شان ربوده اند؛  ویا در شبکه های سوی استفاده جنسی و آموزش های تروریستی ربوده شده اند .

بهر صورت مادران شان از مفقودی فرزندان خود داغدار گشته اند. گذشته از آن مشکلات عدیده ای که در کشور میزبان دامنگیر زنان مظلوم مهاجر می شود همانا شرایط سخت آواره گی وسخت گیری دستگاه مهاجرپذیر است . برغم آینکه آتش جنگ در کشورما برای تک تک جهانیان اظهر من الشمس است ولی مشکل اقناع در امر مهاجرت زنان را بی چاره می سازد تا بتوانند به طور لازم ومستند از حقوق پناهنده گی خود دفاع نموده درخواست پناهنده گی خود را تحقق بخشند آنهم در شرایط نا آشنایی به زبان بیگانه ، عدم درک از قوانین کشور دومی ، احساس تنهایی بی وطنی وبیگانه گی از مردم می باشد که بخشی از مشکلات روزمره زنان را تشکیل می دهد .علاوه برآن فرهنگ وکلتور ،آداب و رسوم جامعه اروپایی ، جدایی از دوستان اقارب ،بعضاً اعضای فامیل ،و دوری از خاک شیرین وطن وفشار های روحی نیازمندی های مهاجرین به خصوص زنان مهاجر را بقرار ذیل مشخص می سازد:

ـ  در قدم نخست تداوی روحی خبر گیرایی از آنها .

ـ رهنمایی وهمکاری در رابطه به عیار ساختن رفتاری سیستم و شرایط  نو مهاجرت در کشوردومی؛  یعنی دادن آگاهی عمومی به مهاجران به خصوص زنان وکودکان .

ـ کمک های روزمره ضرورت های اولیه ( ترجمان  ، فراهم آوری کورس لسان )

ـ همکاری در رابطه به سایر مسایل صحی . 

ـ  توضح قوانین در حد ممکن .

ـ ارایه دقیق تقاضای پناهنده گی .

ـ همراهی به اداره کار با خارجی ها .

ـ  تنظیم پاسخ  درست و قابل قبول به سوالات اداره مربوطه.

ـ رهنمای استفاده به جا از  کارت موقت و سایر اسناد .

ـ خبر دادن به موقع از تبدیل آدرس به اداره مربوطه و در نظر گرفتن پرنسیپ های لازم .

بنا بر آن وقت آن است که همه نهاد ها به خصوص ساز مان ها وشوراهای زنان وهمه زنان سرشناسی که قبلاً به این کشورآمده ومسکن گزین شده اند وظیفه وجیبه خود خواهند دانست که با زنان تازه وارد از افغانستان به اروپا مخصوصاً در کشور المان با کمک های همه جانبه به زخم ها، داغ ها ، جگرهای خون چکان وچشم های خونبار زنان مهاجر مرحم گذاشته و در غم واندوه آنها سهیم وشریک شویم  تا آنها قادر به دفاع از حق خود شده وبه طور لازم از حقوق پناهنده گی خود دفاع نموده ؛ بار مکلفیت های بعدی زنده گی خویش را با آسایش و آرامش  خاطر به پیش ببرند .

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۵۰۹

 

 

گسترش صف زنان نشسته دراندوه و سوگ عزیزان شان درافغانستان

فرشته حمید سیغانی

 چهار دهه است که زنان قهرمان و رنجدیده وبلاکشیده کشورما، به اثر حمله های غیر انسانی وغیر عاطفی دشمنان کشور زیر نام«  القاعده » ،« مجاهد » ،« طالب »  و« داعش » درغم وانده عزیزان خویش قراردارند . این صف هرروز بیش تر وگسترش م یابد. زنان کشور دراین مدت شاهد هزاران هزارحادثه های دلخراش دشمنان صلح و آزادی زیرنام«  دفاع از اسلام »  و وطن هستند، چه جنایاتی نیست که انجام که این ها نمی دهند؛ فرزندان باشهامت وپرغروری که سرمایه ملی وطن را تشکیل می دهند وچرخ زنده گی را با سهم گیری خویش درعرصه های کوناگون برای اعتلا وآرامی وزنده گی انسانی برای مردم پیش می برند، ازبین رفته و ناحق نابود می شوند.

نابودی جوانان وکهن سالان درارگان های دفاعی ، فرهنگی واقتصادی ضربه ی هست بر پیکرخونین و زخمی وطن ومردم ما ، که توسط گروه های تروریستی ازجانب نیروها سیاه ارتجاعی منطقه وجهان  برای تحقق اهداف اقتصادی و نظامی صورت می گیرد؛این نیروها ازوجود حلقات ضعیف و وطن فروش  دینی ومذهبی که از کشورهای اسلامی به خاطر اجرای عمل انتحاری مغز شویی وتربیه تروریستی می شوند ،به افغانستان اعزام می شوند . این نیروهای خریده شده هر روزه به تعداد لشکر شان افزون گردیده وبه سوی خراب کاری سوق میشوند.از یک طرف کشورهای همسایه وجهانی داد از صلح برادری وهمگرایی زده و از طرف دیگر ریا کارانه از پشت سرمردم مارابه خنجر میزنند. امروز مردم ما پیش ازهروقت دیگر چهره های کثیف وارتجاعیی انهارا درک وتشخیص کرده ونفرین میسپارند. کشورهای غربی که زمانی برای سرنگونی وازبین بردن  نظام طالبان به خاک ما هجوم آوردند و بعد ازآنکه به مقصد خود نایل شدند؛ برای ادامه حضور نظامی خویش برای تحقق و تامین اهداف راهبردی خویش نه تنها  دشمن را ضعیف و نابود نکردند ، بلکه هزارها هزار مرتبه کمیت شان  نظر به گذشته ، با شکل و قیافه دیگری زیر نام«  داعش » و « سلفیست» افزایش یافته وبا قوت بیشتر به فعالیت های ضدانسانی شان با رویکردهای جدیدی آغازبه کشتار بی رحمانه زنان ومردان نمودند. در این سال ها  صدها زن سنگسار ومورد خشونت های گوناکون مرد سالاری قرار گرفت . زنان درسیر تاریخ همیشه درصف اول قربانی مادی ومعنوی بوده که به شکل های مختلفی رنج وعذاب کشیده و حتا زیر شکنجه ها و ظلم وستم  مرد سالاری جان های شیرین شان را ازدست داده اند، و یا درماتم وسوگ عزیزانشان  نشسته اند. مادر، بانو، دختر وخواهر(زن) که نصف جامعه را تشکیل ؛  ونیم  دیگرش را  درآغوش محبت آمیز زنانه ای خویش بزرگ وتربیت م ینمایند و درآرزوی آینده فرزندان ، برادران وشوهران خود امید می داشته باشند، تا فردای نیکو وخوشبخت نصیب آنها شود. اما متاسفانه که زیادترین مادران وطن ما به این امید خویش کامیاب نه شده بلکه براثر تلف شدن عزیزان شان  درماتم وغم بی پایان نشسته واز این درک صدمه بزرگ جسمی و روحی را متقبل شده اند.

 پس این دشمنان دوثلث از نفوس کشور را  به نابودی سوق داده ویا به آسیب های مدهش  مرگ آورضد انسانی مبتلا ساخته اند. حادثه خونین اخیردردانشگاه  امریکایی  شهر کابل در پهلوی سایر حادثه های خونین تر گذشته ، یک عمل جنایتکاران و وحشیانه بود که پیش از صدها خانواده را نسبت کشتار و زحمی عزیزان شان درماتم و سوگواری نشاندند. یک بار دیگر چهره شوم وضد انسانی خویشرا برملا ساخته واهداف باداران پاکستانی وعربی خود رابه جهانیان نمایان ساختند. این بدبختی ناشی از عدم کفایت و رهبری  نادرست وناصادقانه حکومت وحدت ملی است که نه توانستند درمدت حکومتداری خویش ، با داشتن کمیت بزرگی نیروهای امنیتی داخلی و خارجی امنیت کشور را تامین نمایند. بلکه خود باعث تشدید جنگ بر اساس اختلاف های منطقه وی و قوم و تنظیمی برای اهداف پلید خویش شده اند. حکومتی که درآن زیر نام نماینده گان اقوام قبایل در اسکان رهبری قراردارند نتوانستند برای مردمی که برایشان رای داده اند و ازخیرات سر آن ها در قدرت رسیدند امنیت صلح رابرای شان به ارمعان بیآورند و برعکس بی اتفاقی ومرض های کهنه گذشته قومی را تازه وآنرا وسعت بیشتر درمیان جامعه داده اند. هیچ گونه تفاهم و وحدت کامل واقعی میان دولت وحکومت بر بنیاد اعتماد اداری ومدیریت سالم وجود ندارند . خود عامل اختلاف ها و تشنجات قومی و زبانی شده اند. این عمل خواست و آرزوی کشورهای همسایه را برای تامین اهداف منطقه وی شان، به شمول کشورهای امپریالیستی برای منافع راهبردی جیوپولیتیک واقتصادی برآورده می سازد،  تا ازاین طریق بالای کشورهای مدنظر شان درمنطقه عمال شوم خویش راعملی سازند . همچنان هرچه قدر بیشتر بی امنیتی درافغاناسنان  باشد به نفع آنها بوده ؛ وموجودیت نیروهای نظامی آنها  توجیه پذیر می شود. چنانچه ازدرک کشت مواد مخدره در ولایت هلمند و کندهار درطول پانزده سال میلیادها دالر به جیب این کشورها داخل شده که  افغانستان ۹۷ فیصد تمام مواد مخدره جهان را سالانه تولید می نماید .اما رهبران دولت افغانستان بدون هیچ گونه احساس مسوولیت از خودعکس العمل نشان نه داده وبی توجه می باشند. امروز میلیونها جوان به مواد مخدره معتاد هستند که پیش از سه میلیون انسان را درافغانستان تشکیل میدهند.این هم زجری دیگریست که زنان افغانستان  در پهلوی دوری غمی عزیزان خویش متقبل می شوند.

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۱۰۹

دولت و مردم کلمبیا بعد از ۵۰ سال جنگ داخلی قدم نهایی خویش را در جهت صلح و ثبات دایمی می گذارد

بصیر دهزاد
در جریان همین هفته ( ۲۵ اگست ۲۰۱۶) موافقت نامه آتش بس دایمی میان رهبر جنبش انقلابی مردمی کلمبیا (فا رک) و رییس جمهور کلمبیا در هوانا پایتخت کشور کوبا به امضا رسید. مذاکرات صلح در کشور کوبا و تحت میانجیگری مستقیم  راول کاسترو رییس جمهور کوبا ادامه می یافت. قرار است توافقنامه نهایی صلح میان هر دو جانب به تاریخ ۲ اکتوبر سال جاری امضاٌ گردد و مطابق بر مواد این توافقنامه سال آیند یک همه پرسی « آرای عمومی » در این کشور براه انداخته خواهد شد.
رهبر جنبش گیریلایی « فارک»  یا جنبش انقلابی کلمبیا طی سخنان اش با احساسات خاص اعلان نمود :« جنگ خاتمه پذیرفته است، کلمبیا دیگر کشور خون و آتش نیست. ما بطرف صلح ، اعتماد و پبشرفت میرویم. ما از کشته شدن در جریان جنگ عمیقاٌ متاٌسفیم و معذرت می خواهیم.
جنگ در کلمبیا در سالهای ۶۰ ترسایی به شکل جنگ های گیریلایی آغاز گردید. این گروه یک شاخه کلمبیایی از بقایای مبارزین آزادی خواه و رهایی بخش ملی امریکای لاتین بر ضد استعمار اسپانیا بوده است که فراگیر تقریباٌ تمامی کشور های امریکای لاتین بود. این جنبش که خود را طرفدار سیاست چپ می داند، بر ضد حکومت کولمبیا مبارزه مسلحانه میکرد. حکومت کلمبیا در آن زمان متشکل از زمینداران ،حامی زمینداران بزرگ و تحت حمایت زمینداران بزرگ بود و حکومت دیکتاتوری طی سال های متمادی مورد حمایت سیاسی و نظامی ایلات متحده امریکا بوده است. امریکا همیشه در سدد نابودی کامل این جنبش گیریلایی بود.
جنبش انقلابی ( فارک) در مبارزه مسلحانه اش عدالت اجتماعی و حقوق مساوی برای زمینداران را شعار بزرگ خود می دانست. این گروه مصارف جنگی خود را از طریق فروش مواد مخدر که بیشترین آن به ایالات متحده امریکا قاچاق می گردید، تمویل می کرد.
نقش میانجیگری و زمینه سازی چاویز رییس جمهورقبلی ونزویلا که سال گذشته وفات نمود ؛ و راول کاسترو رییس جمهور کوبا در این مذاکرات و نتایج موفقیت بار کنونی آن خیلی ها موثر و تعین کننده بوده است.
چند مشخصه تجربه برانگیر این پروسه صلح در مقایسه با پروسه مذاکرات صلح افغانستان با طالبان از نظر اینجانب:
۱ ـ این مذاکرات با شرکت نماینده گان کشور های مختلفه منطقه وی مغلق و پیچیده ساخته نشده بود.
۲ـ طرفین مذاکرات صلح در چهار سال اخیر با صداقت و استقلالیت و بر بنیاد منافع ملی (ملت و مردم ) در مذاکرات مستقیم با هم ملاقی میگردیدند و جوانب میانجیگر فقط زمینه ساز مذاکرات بودند.
۳ـ هیچ جانبی آجندا های بیگانگان و مداخله گران خارخی را با خود به میز مذاکره نمی بردند تا قبل از آغاز مذاکره، شکست آن پیش بینی گردد.
۴ ـ نماینده گان جانب دولت از دو اجندا نماینده گی نمی کردند و گزارش اولی را به استخبارات خارجی نمی دادند.
۵ـ مذاکرات صادقانه و هدفمندانه بوده است نه اینکه پروسه را مغلق ساختن و به تعویق انداختن.
۶ ـ جنبش انقلابی کلمبیا هیچ تعهد و باج دهی و معامله با کدام استخبارات خارجی نداشته است. با اراده مستقل و در نظرداشت اهمیت اینکه تا چه وقت عامل خون ، آتش و فروپاشی و عقب نگهداشته شدن ملت و مردم خود شد که خود در آن زاده شده و بزرگ شده است، باقی ماند ؟ جوانب با اراده، شجاعت و قبول یک واقعیت و ضرورت ملت ، به خاطر ملت و برای مردم تصمیم گرفتند.
۷ـ با انتخابات اخیر در کلمبیا و نقش غیر جانبدارانه میانجی گران و صداقت همه جوانب فضای اعتماد بر ادای تعهد و مواد توافقنامه آتش بس و موافقنامه ۲ اکتوبر آینده قویاٌ به وجود آمده است.
۸ـ جنگ در این کشور ، مانند افغانستان، عامل بقای بی ثباتی و سوی استفاده حکومت آزمند خارجی به نفع سیاست های جیوپولیتیک شان خواهد بود. در حالیکه جنگ طالبان و سیاست دوگانه امریکا و انگلیس در کشور جنگ زده ما عامل موجودیت بیگانه گان و اهداف شان در کشور ما است. «  دوستان» خارجی ما در ۱۴ سال اخیر هم دولت و طالبان را نیم جان نهگداشته تا طالبان به جنگ های پراگنده بتواند دست یازد و دولت در حالت دفاعی باقی بماند و در واقعیت بحرا ن مدیریت و ادامه یابد وامید به صلح دایمی سرابی بیش نباشد.
من با این توافق تاریخی در کشور کلمبیا که در جریان جنگ بیشتر از دوصد هزار انسان قربانی گردید خوش شدم و آفرین گفتم و بر حالت کشور خود حسرت خوردم. آیا ملت ننگ و نفرین را به تقدیم کند؟

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۹۰۸

 

اگر افغانستان را می خواهید، وحدت کنید !

 

رحیم حبیبی

 هیچ تردیدی وجود ندارد که جامعه در یک چنبره حرکت قهقرایی و بحرانی رو به افول است ، اگر بر چنین وضعیت افسار زده نشود ، تا چند سال دیگر گور همه امید ها ، کنده خواهد شد ، ریشه کن کردن ویروس های اپیدمک ، برای نسل های بعدی کار پر مشقتی را به مصاف می کشد . این به خاطر آنست که اولیگارشی مالی خفاش گونه بر شاه رگ های سیاسی ـ اقتصادی جامعه ریشه دوانیده و دارند بر سرنوشت کلیت جامعه مستولی شوند و آنگاه نبرد با این سیاه کاران تاریخ راه های مغیلان زاری را در مقدوم تان تمهید خواهد داشت کار های روز تا روز دشوارتر و سنگین تر شده می رود.
هنوز فرصت ها غنمیتی را در احاطه داریم چون می بینیم که نفرت و انزجار بیسابقه ؛ در برابر حاکمان سیاسی رو به تزاید است؛ توده های مردم با یک جهش و استحاله عمیق از خواب زده گی بیدار شده اند ؛ احزاب سیاسی می توانند مرد م را اگاهی بیش تر دهند و باور ایقان چنین است که بسیج ساختن مردم ، اهداف عمده همه سازمان های سیاسی مردم گرا است بدون شک احزاب چپ دیروز پیوند ها و آرمانهای بسا مشترکی با مردم دارند که هنوز مایه امیدواری می تواند باشد و این یعنی که هنوز ما را کاملا از هم جدا نشده ایم .
مهم اینست که همه مان دربرابر دشمنان مردم و افغانستان ؛ خود را بسیج کنیم تا اینکه در برابر همدیگر به صف ارایی بپردازیم .
من میدانم که مسایل مهمی است که ما را از هم جدا کرده است ،  اما عقیده ندارم که آنها را در یک شبه حل کنیم ؛ طبیعی است که از میان ما بسیاری ها ؛ غلطی های جبران ناپذیری را انجام دادند ، که مایه شرمساری خود و تاریخ اند ، می دانم عده از میان ما چون علف ها هرزه به پای هربادی ، کمر خم کردند و عده هم هستند که چون سپیدار های بلند درون شاه موریانه زده است و از ورزش هربادی در هراس اند .
ای کاش اینان بدانند که تاریخ همچو عناصر جبون ، کم ظرفیت و بیمایه را پشت کرده و یا در جمله پادوهای وطن فروش ، ردیف خواهند کرد ، می دانم کسانی هم اند که به نرخ روزنان می خورند و اگر منافع شان درهرکجای تامین باشد ، پیش پای منفعت دهنده گان ؛ غلط می زنند ؛ می دانم که یکعده در درون حزب مهمان امده بودند و پس ازینکه سفره حزب ، خالی شد ، مهمانان هم غایب شدند .
 ۲۴ سال تمام گذشت که ما بر بی موازنه گی فکری فایق آمده نمی توانیم ، فقط در جنگ و جدل های خودی مصروف هستیم و تیشه بر ریشه همدیگر می کوبیم .بهانه ها چنان نیست که بتوانند ما را در دوجبه متخاصم بکشاند.
من نمی گویم که برغلطی ها ، اشتباهات ، ندانم کاری ها ، معاملات و خیانت ها انگشت نگذاریم  ، چون بدون عبور از خط آن اشتباهات ، ما به آینده شفاف رسیده نمی توانیم؛ اما مرحله کنونی تاریخ سوالات بسیار سنگین و تاریخی دیگری را در برابر مان مطرح کرده که بایست اولا به پاسخ آنها پرداخت .


یا مبارزه مشترک برای بقا
یا مرگ تدریجی بی هویت .
اهمیت زنده گی در نو شدن و تغیر یافتن است ، سازمان سیاسی که خود را نتواند تغیر دهد و خودش را با نیاز های زمانی و مکانی ، تطبیق دهد ، متوقف می شود ، راکد می شود فاسد می شود ، انگاه می میرد.
اهمیت و مفاهیم تغیر و نوشدن را خداوند عزووجل در ایات ۱۱ سوره الرعد چنین بیان داشته است :
" ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بی انفسهیم "
ترجمه:ملتی که خود را تغیر ندهد من هرگز او را تغیر نخواهم داد .
اقبال لاهوری شاعر و نویسنده توانا هند تغیر را در قراات شعری خویش چنین به بیان شفاف گرفته است :

ساحل افتاده گفت هرچه بسی زیستم ؛ هیچ معلوم نشد، آه که من ؛ کیستم
موج ز خود رفته ی ؛ تیزخرامید و گفت ؛ هستم اگر میروم ؛ گر نروم نیستم.

این مردم است که با اگاهی از حقوق و مکلفیت های خود در تحرک به جامعه فعال بوده و خود بایست با مبارزات حق طلبانه خویش ، روزنه امید را برای فردای تابناک خود بگشایند و الی چون امواج آرام ساحل به عطالت تن در داده و آرام بخوابند و یا در معانی مماثل این انسان ها است که عقابینه بر تارک قله های بلند روزگار ، پرواز کنند و یا چون مور های در سوراخ های تنک و تاریک و تعفن زا به زیند و خفت وار در چنبره بی معنا بچرخند و بمیرند .
بقول لاهوری دانشمند ما وقتی خواهیم بود که در حرکت و تغیر باشیم و الی نابودی ما حتم است.
من با این مقدمه موجز می خواهم رنج نامه دیگری را درین ورق پاره به استشاره گیرم و به مثابه یکی از اعضای حزب انباشت های و مفاهیم و گمانه های خویشرا هول وحدت مجدد خانوادهای متشتت به قراات روشن گیرم تا شود از آخرین امیدها و فرصت ها به نفع پیوست مجدد مان ، استفاده ببرم .
از سقوط حزب دموکراتیک خلق افغانستان بیش از دو دهه سال می گذرد ، در باب سقوط و اضمحلال حاکمیت و عوامل اساسی شکست حرف های زیادی در مخیله های هریک مان انباشت و متراکم است ، اما یک سوال اساسی اینجاست که حزب ما با داشتن تجارب بی نهایت غنی به ویژه تجارب اکتسابی این همه سال های بر ابهت و رفت و بر گشت های سیاسی و تجارب اینمهه جدا بودن ها و انقطابات و...؟
چرا نتوانسته به پا ایستد و خود را مطرح کند ، که مستلزم بحث های صادقانه است که پاسخ ان در نوشتن چند مقال ، چند رنجنامه جسته گریخته به بیان گرفته نخواهد شده به نظر من فرصت های طولانی و زمان لازم و مناسب را می طلبد به ویژه پاسخ آن در یک جمع آمد وسیع و بحث های صادقانه می تواند ما را به راهبرد های مناسب برساند ، چنانچه از سقوط حاکمیت تا اکنون سال های متمادی گذشت ولی این جزوه ها کماکان در چنبره برزخی در حرکت و بدون رسیدن به وفاق و همبسته گی هیچ گونه دستاوردی ندارند واگر وضع بدین منوال ادامه یابد ما نه تنها به جلو نه خواهیم رفت؛  بلکه روز تا روز خورد و خمیر شده و زمانی به نقطه ای خواهیم رسیدکه پل های عقبی را ویران شده درخواهیم یافت ، ادامه چنین وضع اسفناک و رقت بار جفای بزرگ تاریخی است برای نسل بعدی جنبش روشفکری افغانستان .
این را باید دانست که به دیگران اتهام بستن ، خود را مطهر جلوه دادن ، سازمان و نوزادسیاسی جداگانه ساختن ، خطای بزرگی است که مسوولیت سنگین آنرا هیچکس حمل کرده نخواهد توانست ، ما نمی توانیم با ایجاد دسته جات کوچک و بگو مگو های غیر مفید و تکراری ، از درون حوادث گذشته خود را کنار بکشیم . در ایجاد و ببار آوردن مشکلات ها همه ما مسولیت داریم کسی بیشتر و کسی کمتر . اینکه کدام شخصیت و یا رهبر و یا دسته های حزبی و یا سازمان ها چگونه ، چه وقت و در کجا مورد بازپرس ، استنطاق ومورد محاکمه قرار گیرد مورد بحث ما نیست ، زیرا زمان این فرصت را بما نداده است ولی بی گمان این قضاوت از نظر زمان بدور نخواهد ماند و فرصت برای به بحث و کنکاش روی این مسایل را بایست به آینده ماکول کرد و این پیش داوری بدین معنا نیست که واقعیت ها را کتمان کنیم . من اینرا هم می دانم که بیان و افشای واقعیت ها تلخ هستند ، تکان دهنده هستند ، بیان آن برای بسیاری از ما  آزاردهنده اند ، افشای آن بعضی از ما ها را سر افگنده و شرمسار خواهد کرد . افشای آنها بعضی ها را به محکمه تاریخ خواهند کشانده و به غل و زنجیر وجدان خواهد بست و لذا ما حق نداریم که واقعیت ها را نا دیده بگیریم ولی این همه مسایل را نمی توان وسیله ساخته وحدت و پیوست خانواده های مانرا با گذشت چند دهه باز هم معوق ساخت و هیله نمود .
فقط یک پیشنهاد:
اول باید وحدت کنیم که آخرین چاره همین است بعد روی مسایل تیوریک ، مشکلات ، ظرفیت ، کار های سازمانی و مولفه های دیگر یک ساختار سیاسی ، اتاق فکر را ایجاد نماییم تا اتاق فکر با ایجاد شعبات مختلف همه امور را به مثابه مغز متفکر حزب تولید و در اختیار سازمان های سیاسی و رهبری حزب   قرار دهد . البته در مورد اتاق فکر بایست بحث مفصل و طولانی را در آینده باید براه اندازیم .

بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۹۰۸

جګړه خپلې لوړې کچې ته رسيدلي


نوروهاب څپاند

د افغانستان په جنوب غربې ، شمالي او شرقې برخو او کابل کې د طالب د اجيرو مليشوله خوا چې پاکستان يې ملاتړ کوي په ډير وحشت جګړه کيږي . ارقام ښيې چې په تيرو څه باندي شپږو مياشتو کې ښايې د ۵۰۰۰ په شاوخوا کې افغانان شهيدان شوي او په زرهاؤ نور ټپيان شوي وي . دا افغان خوړونکې جګړه چې لاملونه يې ټولو هېوادوالو ته مالوم دي ، په داسې حال کې زور اخلې چې هېوادوال او د هغوي دولتي ، سياسي ، مدنې موسسي او ټولني د پاکستان ديکتات ته غاړه نه ږدي . پاکستان غواړي اوس او په راتلونکې کې په افغانستان کې زيات رول ولري او زموږ د هېواد د مناسبو موقعيتونو او طبيعي زيرمو څخه زياته ګټه پورته کړي . له دې کبله جګړه تپې او افغانان وژنې . له بلي خوا د ملي وحدت دحکومت دننه هغو کړيو چې د نړيوالي مافيا او بهرنيو استخباراتې سازمانونو سره لاس يو کړی ، د جګړي د ادامې څخه په خپله نفعه استفاده کوي ، اختلافونو ته لمن وهي ، د امنيتي ، اقتصادي پلانونو د پلي کېدو مخنيوی کوي ، په ظاهر کې د طالبانو مخالفت کوي ، خو په حقيقت کې د هغوي د جګړه ايزو فعاليتونو د زياتيدو او ګړندي کېدو له پاره زمينه برابروي . د افغانستان خلک د لوږي ، د امنيت د نشتوالي ، بې عزتۍ او بيلا بيلو ستونزو سره مخامخ شوي . يانې د کړکيچ او تاوتريخوالي دروند بار د خلکو په اوږو لويږي . په داسې حالاتو کې د ملي وحدت حکومت ،د هېواد سياسي ، مدنې ټولنو ته په کار دي چې د موجودې زړه بګنونکې وضعې څخه د هېواد او خلکو د ايستلو ، يا لږ تر لږه نړيوالو ته د اړو او جګړه کې د راګير شوي افغانانو د اواز د رسولو په خاطر ، په خپلو کې اړينې سلا مشوري وکړي او د ياد شوي ستونزو څخه د وطنوالو د بچ کولو په موخه د عملي لارو چارو د موندلو له پاره خپلي هڅې زياتې او ګړندئ کړي .

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۹۰۸