انتخابات پارلمانی در کوبا



فولکر هرمزدورف

بیش از هشت میلیون کوبایی در یکشنبه آینده فراخوانده می شوند تا با شعار « بهتر از این هم ممکن است» به ۴۷۰ نماینده پارلمان ملی  « Asamblea Nacional » رای دهند.
«Asamblea Nacional» جدید به طور نمادین در ۱۹ اپریل، سالگرد پیروزی کوبا بر مهاجمان سیا در خلیج خوک ها، جلسه افتتاحیه خود را برگزار می کند.
از جمله وظایف فوری پارلمان جدید، انتخاب اعضای شورای دولتی، رییس دولت جمهوری، معاون وی ، و  به پیشنهاد رییس جمهور ، نخست وزیر است. بر اساس قانون انتخابات، میگل دیاز کانل، رییس کشور که از سال ۲۰۱۹ ترسایی به مردم کشورش خدمت میکند، می تواند برای دور دوم نامزد شود.
برای دوره قانونگذاری تازه از سال ۲۰۲۳ ـ ۲۰۲۸ ترسایی تعداد اعضای منتخب عالی ترین نهاد قانونگذاری کشور از ۶۰۵ نفر فعلی به ۴۷۰ نفر کاهش یافت. اسامی، عکس ها و بیوگرافی کوتاه نامزدهای انتخابات از اوایل ماه حوت  در رسانه های کشور منتشر شده است.
برخی از نامزدان شورای ولایتی یا محلی هستند. اما اکثریت نامزدها در مجامع محلات، توسط انجمن های زنان، جوانان، هنرمندان، دانشجویان و کشاورزان، اتحادیه های کارگری و سایر تشکل های اجتماعی نامزد شده اند.
کمیته های انتخاباتی در چند هفته گذشته صدها رویداد را در ۱۶۸ شاروالی کشور ترتیب داده بودند که در آن نامزدها معرفی شدند. نامزدها کسانی هستند که توانسته ‌اند بیش از ۵۰ درصد آرای معتبر را کسب کنند.
از آنجایی که فقط افراد و نه احزاب مجاز به رای دادن هستند، قانون حزب کمونیست کوبا  (PCC) را از دخالت در نامزدی نامزدها منع می کند. با این که، بسیاری از متقاضیان عضو حزب کمونیست هستند.  خبرگزاری کوبا پرنسا لاتینا روز پنجشنبه در مورد ترکیب این پیشنهادها نوشت :

اگرچه نامزدها شامل شخصیت‌هایی مانند رییس ‌جمهور، اعضای بلندپایه دولت، هنرمندان و ورزشکاران با حضور منظم در رسانه‌ ها و همچنین دانشمندان سرشناس هستند، اما اکثریت را شهروندانی تشکیل می ‌دهند که فقط در محل زنده گی خود فعال و شناخته شده هستند.
میگل دیاز کانل در اظهار نظری بر « تنوع نامزدهای پارلمانی» تاکید کرد و زنده گی نامه آنها را « پورتره ای تاثیرگذار و متنوع از مردم کوبا» توصیف کرد.
بیش از نیمی از آنها زن هستند و حدود ۲۰ درصد از متقاضیان زیر ۳۵ سال سن دارند. بر اساس گزارش پرنسا لاتینا، اگر همه نامزدها در روز یکشنبه انتخاب شوند، ۶۵ درصد از اعضای پارلمان آینده در آن حضور می ‌یابند.
گروه‌های اپوزیسیون دست ‌راستی کنترا ، در خارج از کوبا (فلوریدای امریکا) کمپاینی را راه‌ اندازی کرده‌ اند که خواستارعدم شرکت در انتخابات هستند، آنها با انتشار ویدیوهایی در اینترنت، روند رای ‌گیری را یک «ساخته گی و مسخره» خواندند.
رویترز روز چهارشنبه به نقل از یک استاد حقوق در دانشگاه آرتمیسای کوبا گفت: « بحران اقتصادی، افزایش قیمت ها و قطع  مکرر برق، این انتخابات را به سخت ترین انتخابات از سال ۱۹۹۳ ترسایی تبدیل کرده است. او گمانه زنی میکند که بسیاری از مردم رای نمی دهند زیرا انتخابات مشکلات آنها را حل نکرد.»
به گفته رویترز، « کاهش مشارکت رای دهنده گان می تواند اعتبار مجمع جدید را تهدید کند و ( در بحبوحه رکود عمیق اقتصادی ) به احساس نا آرامی فزاینده کمک کند.»ظاهراً چنین ارزیابی هایی در کوبا جدی گرفته می شود.

«وضعیت متشنج است، ما این را می دانیم»
روزنامه گرانما روز چهارشنبه به یکی از عوامل ایجاد مشکلات اقتصادی در کوبا اشاره کرد، ۲۴۳ اقدام تحریمی و محاصره اقتصادی و تجاری و مالی اعمال شده توسط رییس جمهور پیشین امریکا دونالد ترامپ که توسط دولت فعلی جوزف بایدن تقریباً بدون تغییر اجرا میشوند، وضعیتی را در کشور ایجاد کرده است که در شش ماه گذشته بی سابقه بود.
به گفته گرانما، در پس کمپین تحریم انتخابات «طرح هایی از سوی دولت ایالات متحده برای تفرقه انداختن بین ما و از بین بردن انقلاب کوبا» وجود دارد.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۳ـ ۲۶۰۳ 

Copyright ©bamdaad 2023

 

شی در مسکو: دیداری که باعث وحشت در غرب می شود

 

ولادیمیر کورنیلوف

 

گزارش ها و تحلیل ها و اظهارات رسانه های غربی، هیچ شباهتی به گزارش معمولی از دیدار یک رییس جمهور از کشور دیگر ندارد گزارشها زبان و گفتمان هیستریک دارند و صحبت از دیدار یک « دیکتاتور از دیکتاتور» دیگر و « اتحاد مستبدان » میشود.

اگر قرارباشد که دلیل واقعی ارایه چنین گزارش‌های هیستریک را بدانیم، باید به این جاروجنجال‌ها بی میلی کنیم و دلیل واقعی آن را بدانیم  که غرب خواستار صلح و گفتگو در اوکرایین نیست و نگران موفقیت این سفر است.

غرب خواستار پایان یافتن خصومت ها در هیچ جای جهان نیست و این فقط شامل اوکرایین نمی شود. 

انبوه مقالات تحلیلی که تلاش می‌کنند نقش چین را در مورد ایجاد آشتی بین دو دشمن قسم خورده یعنی عربستان سعودی در ایران به مخاطبان خود توضیح دهند ثابت میکند که حساسیت روی این موضوع تا چه حد است.

به عنوان مثال« سی ان ان » بلافاصله زنگ خطر را به صدا درآورد که چین در حال نابودی «سلطه امریکا در خاورمیانه» است. 

برای رسانه های غربی گویی تسلط یک طرف مهمتر از مساله صلح و پایان دادن به رنج دیرینه مردم یمن است که سالهاست خون آنها ریخته می شود. در اینجا منطقی است که این سوال را مطرح کنیم:

اگر ایالات متحده امریکا برای مدت طولانی بر این منطقه «تسلط» داشته است، چرا تلاشی برای توقف خونریزی انجام نداده است؟ اما پاسخ به این سوال خیلی واضح است، به همین دلیل است که منابعی مانند «سی ان ان» آن را به صورت علنی مطرح نمی کنند. به هرحال، ترس دیگری که نویسنده مقاله بیان کرده است بسیار قابل توجه است:

«بسیاری ازکشورها در منطقه خلیج جنگی را که در حال حاضر در اوکرایین درگیر است را نتیجه سیاست ها و ماجراجویی های غیرضروری و خطرناک امریکا می ‌دانند و حتا برخی معتقدند که ادعاهای ارضی ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در مورد برخی از مناطق اوکرایین به حق است».

به گفته نویسنده، این منجر به عواقب «وحشتناکی» خواهد شد:

مثلاً سعودی‌ ها تصمیم گرفتند به جای اینکه سیاست های خود را براساس منافع و نیازهای ایالات متحده امریکا در منطقه تنظیم کنند به فکر منافع ملی خود باشند! ( چه جنایت بزرگ و غیرقابل تصوری!)

این ماهیت پوشش مفسران غربی از پیکنگ است. 

فرقی نمی ‌کند که تلاش‌ های چین به صلح منجر شود یا خیر، این حقیقت نقش معتبر میانجی ‌گری صلح چین است که غرب را بسیار وحشت زده می‌ کند. فقط به این دلیل که صلح آمیز است. 

ابتکارات پیکنگ بلافاصله با استدلال های کاملا غیر منطقی رد می شود. 

برای مثال، یکی از آنها می تواند کاخ سفید باشد که توضیح دهد چرا دولت بایدن از طرح صلح چین برای اوکرایین راضی نیست. صرفاً به این دلیل که این طرح منجر به آتش بس خواهد شد. 

با این حال، همانطور که جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده  امریکا توضیح داد، این « گامی به سوی صلح عادلانه و پایدار» نیست. 

خوب است از او بپرسیم که صلح بدون آتش بس را چگونه تصور می کند. اما چنین سوالاتی در ایالات متحده پرسیده نمی شود. 

همه به خوبی می دانند که واشنگتن هیچ قصدی برای دستیابی به صلح ندارد. صرف نظر از اینکه ما درباره ابتکار چین در مورد مناقشه اوکرایین چه فکر می کنیم، برخلاف کشورهای غربی که فقط به مناقشه دامن می زنند، پیکنگ در واقع در تلاش برای یافتن راه حلی برای آتش بس و صلح است. و خود این تلاش صادقانه و انسانی به تنهایی مستحق احترام و توجه است که مسکو مستقیماً و آشکارا در مورد آن صحبت می کند. 

تحلیلگران غربی اکنون هر کاری که می توانند انجام می دهند تا حداقل نوعی شکاف در روابط روسیه و چین ایجاد کنند.  شاید تصادفی نباشد که سخنگوی دیوان کیفری بین‌المللی تنها چند ساعت پس از اعلام رسمی سفر شی جین ‌پینگ به مسکو، با صدور حکم بازداشت پوتین بمب خبری مضحکی را منفجر کرد. اظهارات این سخنگویان غرب بسیار آشفته ، نادقیق و نا‌آماده به نظر می رسید. ظاهراً عجله داشتند که در فنجان چای طوفانی ایجاد کنند. 

رسانه های غربی با سرعت سرسام آوری شروع به انتشار این خبر مضحک کردند. آنها سعی کردند آن را طوری به تصویر بکشند که گویی این حکم بازداشت فرضی ظاهراً معنای جدیدی به سفر شی به روسیه می دهد. گویی همین دادگاهی که زمانی امریکایی‌ها سخت کوشیدند حقارت آنرا به  رخ جهانیان بکشند، میتواند مانعی بر سر روابط پیکنگ یا مسکو ایجاد کند. 

علاوه بر این، افسانه و ادعای فزاینده ای هم وجود دارد که روسیه و چین تقریباً همیشه دشمنان و رقبای سرسخت یکدیگر بوده اند. روزنامه « ساندی تایمز» ادعا می کند که مرحله کنونی دوستی و همکاری تنها یک «استثنای» از قاعده است و موقتی است. 

اما تحلیلگران غربی سعی نمی کنند زمانی را به یاد بیاورند که مردم ما سرود «مسکو- پیکنگ» را با هم می خواندند. درغیر این صورت، آنها باید یک بار دیگر به مخاطبان خود توضیح دهند که چرا آهنگ ها و پوسترهای مربوط به دوستی بین مردم روسیه و چین « نیازهای ایالات متحده امریکا را برآورده نمی کند» و برای آنها «مضر و خطرناک» هستند. / م هـ

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۳ـ ۲۳۰۳ 

Copyright ©bamdaad 2023

 

نگاه بر سیاست های استعماری غرب در افریقا :

افریقا با حمایت چین و روسیه دیگر زیر بار استعمار غرب نمی رود

 

 

از آغاز قرن پانزدهم میلادی قدرت های امپریالیستی اروپا، کشورهای افریقایی را به استعمارخود درآورده و از آن پس، افریقا را همچون حیاط خلوت خود میپندارند و این تفکر تا به امروز تغییر نکرده است. با این همه علیرغم افزایش «تلاشهای » اروپاییان به ویژه فرانسه و المان، اروپا در حال از دست دادن نفوذ خود در افریقاست.

وزارت امور خارجه المان در ۲۴ جنوری از حساب انگلیسی زبان خود در توییتی نوشت: لاوروف وزیر خارجه روسیه برای دیدن پلنگ به افریقا سفر نکرده است، او آشکارا اعلام می کند که شرکای اوکرایین می‌ خواهند «همه چیز روسی را از بین ببرند». در این توییت به جای کلمه « پلنگ » از« ایموجی» پلنگ استفاده شده است. روز بعد، ابا کالوندو، سخنگوی دبیرکل اتحادیه افریقا، در پاسخ خطاب به وزیر خارجه المان نوشت:« خانم بیربوک ، آیا شما برای دیدن حیوانات به کشورهای افریقایی سفر می کنید؟ یا قاره افریقا با مردم و حیوانات اش برای شما یک موضوع خنده دار است؟».

این سخنان مضحک و کودکانه، که موجب پاسخ سخنگوی اتحادیه افریقا شد، ذهنیت استعماری اروپاییان را نشان داد. اصطلاح «چماق مرد سفید پوست » به «چماق وزیر امور خارجه فمینیست سفید پوست » تبدیل شده است، وگرنه همه چیز ثابت مانده و تغییری نکرده است. یعنی فقط اروپایی ها می توانند وحشی های غیرمتمدن جنوب مدیترانه را از جهل و فقر نجات دهند.

والتر رادنی

والتر رادنی، مورخ اهل گویان، در اثر خود در سال ۱۹۷۲ با عنوان: « افریقا - تاریخ توسعه نیافته گی »،دلایل فقر و توسعه نیافته گی افریقا توسط قدرت های استعماری اروپایی را بررسی کرده است. رادنی ضدامپریالیست، ابتدا وضعیت توسعه اقتصادی افریقا را پیش از استعمار اروپاییان مورد کنکاش قرار می دهد. او توضیح می دهد که چگونه نژادپرستی در اروپا به منظور دفاع از منافع استعماری به وجود آمد و سپس نقش استثمار افریقا در انباشت سرمایه در اروپا را تحلیل می کند. او این دروغ را که افریقا نیز از استعمار سود برده است، را رد می کند. رادنی شرح می دهد که زیرساخت‌های ساخته شده توسط قدرت‌های استعماری منحصراً برای انتقال مواد خام از داخل افریقا به بنادر ساحلی مورد استفاده قرارمی ‌گرفته است.

این سیاست تا به امروز تغییراساسی نیافته و پیامدهای ویرانگری بر جای گذاشته است. زیرساخت های توسعه نیافته، تبدیل به مانعی بزرگ برای توسعه صنایع و همچنین دشوارتر شدن تجارت داخلی بین کشورهای افریقایی شده است.تجارت داخلی تنها حدود ۱۵ درصد از کل حجم تجارت کشورهای عضو اتحادیه افریقا را تشکیل می دهد. اتحادیه افریقا خواهان تغییر این وضعیت است. طبق برنامه اتحادیه افریقا، قرار است تا سال ۲۰۶۳ ترسایی تمام پایتخت های این قاره با حمل و نقل ریلی سریع السیر به یکدیگر متصل شوند. برای این پروژه بزرگ، اتحادیه افریقا در درجه اول به کمک های جمهوری خلق چین متکی است. تا پایان سال ۲۰۲۱ ترسایی  شرکت های چینی بیش از ۶۰۰۰ کیلومتراز این مسیرها را احداث نموده اند.

ناپدید شدن نفوذ اتحادیه اروپا

این مثال تنها یکی از نمونه های متعددی است که نشان می دهد چگونه نفوذ اتحادیه اروپا در افریقا و به همراه آن کنترول بر مستعمرات سابق در حال کاهش است. یکی از واکنش ها به همکاری چین با افریقا، پروژه «ابتکار دروازه جهانی » است. در چارچوب این طرح، کمیسیون اتحادیه اروپا برنامه شش ساله ای را از سال ۲۰۲۱ ترسایی راه اندازی کرد. بروکسل قصد سرمایه گذاری ۳۰۰ میلیارد یورویی در این پروژه را دارد. این مبلغ ازپروژه هایی که پیش از این برنامه ریزی شده ولی به انجام نرسیده بودند، بدست آمده است. اورزولا فون در لاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا هنگام ارایه این برنامه گفت: « ما سرمایه گذاری های هوشمند را در زیرساخت های با کیفیت بالا، که منطبق بر بالاترین استانداردهای اجتماعی و زیست محیطی و ارزش های ما می باشد را به اجرا در خواهیم آورد». در وبسایت «ابتکار دروازه جهانی » این پروژه بدین گونه معرفی شده است:

این پروژه بر اساس یک مدل اروپایی مبتنی بر پیوندهای دراز مدت قابل اعتماد میان کشورها طراحی شده است و با «منافع و ارزش های اتحادیه اروپا»، حاکمیت قانون، حقوق بشر، هنجارها و استانداردهای بین‌المللی همخوانی دارد.

«منافع و ارزش های اتحادیه اروپا » در افریقا به خوبی شناخته شده اند ( به ویژه منافع بورژوازی فرانسه).قتل توماس سانکارا ، رییس جمهور بورکینافاسو در ۱۵ اکتوبر ۱۹۸۷، که به احتمال زیاد به تحریک دولت فرانسوا میتران (رییس جمهور وقت فرانسه) انجام شد، همچنان در اروپا مخفی مانده ولی در افریقا فراموش نشده است. سه ماه قبل از ترور، سانکارا  از کشورهای افریقایی خواسته بود که در برابر دیکته های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تسلیم نشوند و پرداخت بدهی ها را متوقف کنند. همچنین ۹ نوامبر ۲۰۰۴ ترسایی روزی فراموش نشدنی برای مردم افریقاست. در این روزتک تیراندازان فرانسوی در آبیجان، بزرگترین شهر ساحل عاج، ۵۷ نفر را به گلوله بستند. کشته شده گان به همراه هزاران نفر دیگر، از ترس اینکه ارتش فرانسه علیه رییس جمهورشان لوران گباگبو، کودتا کند، یک زنجیره انسانی در اطراف کاخ ریاست جمهوری این کشور تشکیل داده بودند.

موقعیت فرانسه به عنوان یک قدرت بزرگ، علاوه بر زرادخانه سلاح های هسته ای و کرسی دایمی آن در شورای امنیت سازمان ملل، عمدتاً مبتنی بر کنترول مستعمرات سابق خود در غرب و مرکز افریقاست. بیش از ۱۱۰۰ شرکت انحصاری فرانسوی با ۲۱۰۰ شرکت وابسته به آنها در افریقا فعال می باشند. بریتانیا و ایالات متحده مریکا نیز مبالغ زیادی در افریقا سرمایه گذاری کرده اند. کنترول افریقا بوسیله فرانسه همراه با مشت آهنین است: دولت فرانسه، از طریق «توافقنامه‌ها»، از حقوق اولیه برای همه منابع طبیعی « کشورهای شریک» خود و دسترسی ممتاز به قراردادهای دولتی برخوردار است. در ازای آن، فرانسه به کمپرادورهای محلی خدمات نظامی ارایه می‌ کند و آنها رادر برابر کودتا محافظت می کند. فرانسه دارای پایگاه های نظامی دایمی در جیبوتی، ساحل عاج، سنیگال و گابون است. با واحد پولی فرانک «سی اف آ » پاریس سیاست پولی و ارزی بنین، بورکینافاسو، ساحل عاج، گینه بیسایو، مالی، نیجر، سنیگال، توگو و همچنین گینه استوایی، گابون، کامیرون، جمهوری کانگو، چاد و جمهوری افریقای مرکزی را کنترول می‌ کند. این کشورها ۵۰ درصد از ذخایر ارزی خود را به بانک مرکزی فرانسه می پردازند. فرانک افریقا به طور استوار با یورو پیوند خورده است و کاهش ارزش پول «فرانک سی اف آ »به منظور رقابت بین المللی غیرممکن است. در مناطق با فرانک «سی اف آ »" ارزش شرکت های فرانسوی دو برابر بیشتر از «کشور مادر» است.

در ۲۰ سال گذشته، انتقاد از این انقیاد رساتر و بلندتر شده است. معمر قذافی، به عنوان رییس اتحادیه افریقا، اقدامات مشخصی را برای جایگزینی فرانک «سی اف آ » با واحد پول مشترک افریقایی اتخاذ نمود. او پروژه ایجاد یک بانک سرمایه گذاری افریقایی مستقر در سرت، لیبیا، یک صندوق پولی دریایونده ـ کامرون و یک بانک مرکزی در ابوجاـ  نیجریه را در نظر داشت. اندکی پس از شروع شورش در لیبیا در سال ۲۰۱۱ ترسایی  دولت فرانسه از این طرح ها مطلع گردید. سیدنی بلومنتال، مشاور نزدیک هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده امریکا ، در ایمیلی در ۲ اپریل ۲۰۱‍۱ به رییس خود نوشت: « افسران اطلاعاتی فرانسه این طرح را اندکی پس از شروع شورش فعلی کشف کردند و این یکی از عواملی بود که بر تصمیمنیکلا سارکوزی (رییس جمهور وقت فرانسه) برای یک حمله نظامی به لیبیا تاثیر گذاشت ». اینیکی از ایمیل هایی است که در میان بیش از ۳۰۰۰۰ ایمیل کلینتون، توسط ویکی لیکس منتشر شده است. بلومنتال حتا واضح‌ تر توضیح می دهد که: ازجمله انگیزه های مداخله سارکوزی، « نگرانی‌های مشاورانش ازبرنامه‌ های بلندمدت قذافی برای حذف فرانسه به عنوان قدرت مسلط در افریقای فرانسوی زبان» بود.

به رغم حمایت۵۰ میلیون یورویی قذافی، از کمپاین انتخاباتی نیکلا سارکوزی در سال ۲۰۰۷ ترسایی گفته می شود که او حکم قتل رهبر انقلاب لیبیا را صادر نمود. حمله نظامی فرانسه و ناتو در لیبیا منجر به فروش انبوه تسلیحات لیبیا به ساحل عاج شد که مشکل تروریزم اسلام گرا را در آنجا تشدید کرد و همین به نوبه خود، بهانه لازم را برای دخالت نظامی فرانسه درآن کشور در سال ۲۰۱۳ ترسایی فراهم کرد.

در پایان سال  ۲۰۱۹ ترسایی  امانویل ماکرون، رییس ‌جمهور فرانسه اعلام کرد که فرانک «سی اف آ» را با ارز جدیدی به نام «اکو» جایگزین خواهد کرد و این ارز نیز پیوندی استوار با یورو خواهد داشت.

در سال ۲۰۲۱ ترسایی  اعضای سازمان «سوروی » که علیه استعمار نو فرانسه مبارزه می کنند، مجموعه ای تحت عنوان «امپراتوری که نمی خواهد بمیرد »،منتشر کردند که کنایه به حکومت فرانسه بود. آنها در این مجموعه، این امپراتوری را به سه مرحله تقسیم می کنند. اولین مرحله مربوط به سال های ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۵ ترسایی است که سیاست های این کشور براساس دسترسی به مواد خام برای انحصارات فرانسوی متمرکز بود.پس از پایان جنگ سرد، یعنی از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰، ایالات متحده امریکا و بریتانیا نفوذ خود را گسترش دادند و از آن پس غرب و مرکز افریقا یک منطقه بسته و منزوی برای فرانسه نبود و قدرت استعماری سابق مجبور بود رقابت اقتصادی بیشتری را متحمل شود.در مرحله سوم که از سال ۲۰۱۰ ترسایی آغاز می شود، مرحله ای است که فرانسه به طور فزاینده ای به مداخلات نظامی متکی بود ( برای مثال، مداخله در جنگ داخلی ساحل عاج تا سال ۲۰۱۱، و سپس در سال ۲۰۱۳ ).

المان

المان جوان در ابتدا خود را بر جنوب افریقا متمرکز نمود تا بر سر راه فرانسه و ایالات متحده امریکا قرار نگیرد.این کشور در دوران آپارتاید روابط نزدیکی با افریقای جنوبی برقرار نمود.در ابتدا، سیاست المان در افریقا با خطوطی که توسط جامعه اروپا در سال ۱۹۷۵ ترسایی در« توافقنامه لومه» و اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۰ در «توافقنامه کوتونو » تدوین شده بود، همسو بود.از اواسط دهه ۲۰۰۰ ترسایی  سیاست المان در افریقا مستقل تر شده است.

این موضوع برای نخستین باردر سال ۲۰۰۶ آشکار شد و آن زمانی بودکه دولت المان ۷۸۰ سرباز را به عنوان بخشی از ماموریت اتحادیه اروپا به جمهوری دموکراتیک کانگو فرستاد.هدف این ماموریت به طور رسمی، تضمین «انتخابات آزاد » ولی در واقع هدف دسترسی به مواد خام و اولیه این کشور بود. در بررسی های یکی از پژوهشگران صلح به نام پیتر استروتینسکی، المان برای به چنگ آوردن امتیازات جدید به هیج وجه قصد عقب نشینی در برابر فرانسه و بلجیم را نداشته است. استقرار در کانگو، نخستین ماموریت نظامی ارتش المان در افریقا نبود، ولی بزرگترین گام نظامی این کشورتا آن زمان بود.

امروزه علاوه بر جنوب افریقا، کشورهایی مانند رواندا و مراکش و مناطقی چون شاخ افریقا و غرب این قاره نیز، در کانون توجه منافع امپریالیزم المان قرار دارند. سال ۲۰۱۳ ترسایی المان تعداد بیشتری از نظامیان و سربازان خود رادر کشور مالی مستقر کرد. دولت تا ۱۴۰۰ پرسنل نظامی المانی را به عنوان بخشی از مأموریت سازمان ملل متحد به مالی منتقل کرد. ماموریت رسمی حمایت از دولت مالی در اجرای توافقنامه صلح با جدایی طلبان طوارق در شمال و بازگرداندن اقتدار به دولت مرکزی بود. افزون براین، شرکت در یک دوره آ موزشی نظامی توسط اتحادیه اروپا و «ماموریت مدیریت بحران غیرنظامی » در ساحل مالی نیز جزیی از این ماموریت بود.

نیکولاس بوسه ، به تاریخ ۲۳  می ۲۰۲۲ در روزنامه «فرانکفورت الگیمینه سایتونگ » به مناسبت سفر اولاف شولتز صدراعظم المان به افریقا نوشت: « اگرچه المان خود زمانی یک قدرت استعماری بود، اما با کمال میل حاضر است که دیگر کشورهای غربی، به ویژه فرانسه را در اولویت قرار دهد». از آنجایی که دولت المان قصد رهبری اروپا را دارد، تلاش های سیستماتیکی را برای گسترش نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی خود در افریقا انجام می دهد.

افریقا دیگر نمی خواهد «بهبود » پیدا کند

این تلاش ها روز بروز کم ثمرتر می شوند. در  می ۲۰۲۲، دولت انتقالی ما لی  دو «توافقنامه دفاعی» با فرانسه را بی درنگ فسخ کرد.آخرین سربازان فرانسوی در اواسط ماه اگست این کشور را ترک کردند. در نوامبر، رییس ‌جمهورآسیمی گویتا ، همه سازمان‌های غیردولتی تحت حمایت فرانسه را از فعالیت در مالی منع نمود. او پیش از این نیزدسترسی به رسانه های فرانسوی را مسدود کرده بود. ارتش المان نیز دیگر در آنجا مورد استقبال قرار نمی گیرد. تمدید ماموریت آنها تا ماه می ۲۰۲۴ تا حد زیادی به دلیل سفر بیربوک ، وزیر امور خارجه المان به کشور مالی بود. وی خواهان جلوگیری از «نفوذ بیشتر روسیه» و بدنبال بدست آوردن یک کرسی غیردایمی در شورای امنیت سازمان ملل می باشد.

اعتماد به نفس جدید کشور مالی ، در درجه اول ازتکیه این کشوربه شرکای جدیدی مانند روسیه و چین و همچنین ایران ناشی می شود. وجه اشتراک این کشورها چیست؟ آنها به جای دولت ها، کشورها را به رسمیت می شناسند و در امور داخلی آنها دخالت نمی کنند.

این اعتماد به نفس مسری است و می توان بازتاب آن را در توییتی که از سویابا کالوندو، سخنگوی دبیرکل اتحادیه افریقا (که در ابتدای این مقاله) نقل شد و همچنین از خودداری ۱۸ کشور افریقایی از محکوم کردن روسیه به دلیل ورود به اوکرایین مشاهده کرد. از دیگر نشانه های این اعتماد به نفس، گردهمایی اخیر دولت‌های انتقالی مالی، بورکینافاسو و گینه است. این کشورها برای تشکیل یک فدراسیون گردهم آمدند وآشکار است که چه اندیشه ای در سر دارند. آنها والتر رادنی را خوانده اند و به توماس سانکارا گوش داده اند.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۳ـ ۱۶۰۳ 

Copyright ©bamdaad 2023

 

 پیام شادباش حزب آبادی افغانستان بمناسبت  هشتم مارچ ، روز جهانی زن

 هممیهنان عزیز ،

تجلیل و بزرگداشت از روزجهانی زن در افغانستان در بیش از نیم قرن گذشته به یک سنت پرارزش تبدیل شده ، و دراین روز یکباردیگر برخواست های انسانی زنان برای عدالت ، حق دستیابی به کار و مزد برابر، حق بهداشت ، عدالت اجتماعی ، تحقق اصول و ارزش های انسانی که دولت های افغانستان درسطح جهانی متعهد به تحقق آنها هستند، تاکید می شود. در صدراین اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر قراردارد که با خواست مردان و زنان کشور برای دستیابی به یک زنده گی بهتر در صلح ، امنیت ، آزادی ، پیشرفت ، عدالت و خوشبختی همخوانی دارد.

تاریخ معاصر کشور نشان میدهـد که مبارزه و تلاش در این راه ساده و بدون قربانی نبوده ، و زنان کشور برای دستیابی به برابری حقوقی، رهایی از خشونت و تحقیر و حضور در حیات اقتصادی و اجتماعی راه پرفراز و نشیبی را طی کرده اند. با آنکه از کنفرانس بین المللی زنان در کوپنهاگن ( سال ۱۹۱۰میلادی ) و نخستین تجلیل از « روز جهانی زن » درسال ۱۹۶۷ در افغانستان سالهای زیادی می گذرد به‌ رغم همه دستاوردها، هنوز راه طولانی و دشواری تا تحقق برابری کامل حقوق زنان و مردان در جهان باقی است.

Read more...

 زنان نماد شجاعت و همبستگی

 

هایده صدیقی ، ژورنالیست و فعال مدنی

روز جهانی زن در واقع یک رویداد سیاسی است که هرساله در هشتم مارچ برای گرامی داشت از دستاوردهای زنان در عرصه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در بسیاری از کشورهای جهان ازآن یادبود به عمل می آید. هدف از بزرگداشت هشتم مارچ، آگاهی از کارزارها و مبارزات زنان در سراسر جهان است.

 درواقع، مبدا و ریشه هشتم مارچ روز همبستگی زنان، بر می گردد به اعتصاب  زنان معترض کارخانه نساجی کتان در شهر نیویورک که در سال ۱۸۵۷ بخاطر شرایط سخت کاری با دستمزد کم، تبعیض و محرومیت از حقوق شان، بشکل سازمان یافته و منظم وارد مبارزه علیه این بی عدالتی ها شدند و اعتصاب کردند. گفته میشود که به منظور جلوگیری از همبستگی و اعتصاب زنان کارگر این کارخانه درحالیکه زنان کارگر در آن محبوس بودند به دلایل نامعلوم آتش گرفت و به اثر این حادثه به تعداد ۱۲۹ تن اززنان معترض کارگر جان های شان را از دست دادند. پس از این رویداد در سال ۱۹۰۹ برای نخستین بار مراسم « روز زن » در شهر نیویورک امریکا برگزارشد و از اعتصاب زنان اتحادیه کارگری نساجی کتان یاد بود به عمل آمد و به همین ترتیب درپی تصمیم تصمیم دومین کنفرانس سوسیالیستی بین المللی زنان در شهر کوپنهاگن ( ۱۹۱۰) و پذیرش ۸ مارچ منحیث «  روزجهانی زنان » ، درهشتم مارچ مبارزات زنان علیه بی عدالتی، فشارکارسخت، نابرابری جنسیتی و تبعیض، محرومیت از حقوق و آزادی های مدنی، حق رای و مشارکت در انتخابات و حق تحصیل و کار در کشورهای اروپایی و امریکا ادامه پیدا کرد و گسترش یافت.

جنبش های جهانی زنان، مبارزات و اعتراضات زنان بخاطر کسب حق رای زنان و مشارکت زنان درعرصه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و داشتن حقوق مساوی در اجتماع، منع محرومیت ازآموزش و آزادی های مدنی، منع خشونت، تبعیض و نابرابری جنسیتی  نشان میدهد که روز زن به عنوان یک رویداد سیاسی و در واقع یک اصل سیاسی بوده که بیشتر کارزارها و مبارزات زنان را به ارمغان دارد.

این روز همچنین یک نقطه عطف در جنبش های زنان است تا توجهات را به موضوعاتی مانند حقوق و آزادی های زنان، حق تحصیل و کار، منع خشونت علیه زنان و برابری جنسیتی ، منع محرومیت ومنع سواستفاده از زنان جلب کند این درحالیست که در سند توسعه پایا ۲۰۳۰ یا (Sustainable Development Goals) که توسط روسای دولت ها، نماینده گان بلند پایه نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد و جامعه مدنی در سپتامبر 2015 درمجموع سازمان ملل متحد به تصویب رسید، در بخشی از این سند معتبر، همچنان به توسعه و حقوق زنان تاکید و پرداخته شده است و درحقیقت این دستورکاری( SDGs) یا توسعه پایا شامل برنامه ها و استراتیژی های است که با عملی سازی آن برنامه ها کشورها میتوانند فقررا درهمه اشکال آن بخصوص فقر دانش به ویژه خاتمه دادن به محرومیت زنان و دختران از آموزش و پرورش پایان ببخشند، برای زنان و دختران فرصت ها و زمینه های کاری و آموزش با کیفیت فراهم و ایجاد نمایند، تبعیض ، خشونت و نابرابری جنسیتی را کاهش داده  وتا سال ۲۰۳۰ زنان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسعه یافته و نیرومند شوند.

هشتم مارچ با داشتن تاریخ روشن مبارزات  دادخواهانه و همبستگی زنان در جهان گویا اینست که زنان میتوانند علیه ظلم و بی عدالتی، برای کسب و حفظ حقوق شان صدا بلند کنند که همواره حقوق شان از سوی دولت ها بخصوص در کشورهای جنگ زده نظیر افغانستان نادیده گرفته شده است. زنان در افغانستان حتا از حقوق و امتیازات اساسی و اولیه شان که همانا حق کار و تحصیل است محروم اند و آزادی های مدنی و حقوق بشری زنان در افغانستان سلب گردیده است. تمام نهادهای مدنی و مدافع حقوق زن از جمله سازمان منع خشونت علیه زن در افغانستان که همواره برای دفاع از حقوق و امتیازات زنان کار میکرد و همچنین نهادهای پشتیبان حقوق زنان که شامل خانه های امن و پناه گاه های امن برای زنان مطلقه و زنان که مورد خشونت ها قرار گرفته بودند، وجود داشتند و فعالیت میکردند، ادارات و موسسات که برای توانمند سازی زنان و حمایت از زنان بی سرپرست که در وضعیت خراب اقتصادی قرار داشتند طی فعالیت های حمایتی شان در بخش های از قریه جات جهت بلند بردن و توانمند سازی زنان کار میکردند تا از زنان بی سرپست که شوهران و پسران شان را درجنگ از دست داده اند، حمایت کنند، به شمول مکاتب و پوهنتون ها که دران دختران آموزش می دیدند، ادارات و نهادهای که زنان و دختران درآنها مصروف کار و اشتغال بودند و از درآمد شان زنده گی خود را سپری میکردند، در حال حاضر در افغانستان از سوی امارت اسلامی مسدود گردیده و اجازه کار و فعالیت را ندارند.

زنان در افغانستان امن نیستند، از حقوق و آزادی های مدنی، حق رای و حق آموزش و کار که از اساسی ترین حقوق بشری بوده است، واین حقوق نشان دهنده رویدادهای تکامل اولیه زنان است، محروم استند. ازدواج های اجباری و زیرسن به اساس فرهنگ های ناپسند در افغانستان، محروم ماندن دختران و زنان از تحصیل و گسترش بی سوادی در بین زنان در افغانستان، بسته ماندن مکاتب به روی دختران دانش آموز از سوی امارت اسلامی در افغانستان، اختطاف و کشتار زنان معترض و مدافع حقوق زنان از سوی امارت اسلامی، وضعیت نابه هنجار اقتصادی و مالی که دامن گیر بیشتر از چهارمیلیون افراد شامل زنان و کودکان و مردان استنند، در افغانستان، این ها همه مواردی اند که باید به انها و پیامد های ناگوار آن پرداخته شود.

افغانستان یک کشور در حال گزار از جنگ است و داشته ها و دستاوردهای زنان در افغانستان که با مبارزات و تلاش ها بدست آمده است با روی کار آمدن امارت اسلامی کاملا از بین رفته است که این عواقب خطرناک برای آینده افغانستان محسوب می شود که به آسانی نمی توان آن را جبران کرد. بنابرین از جامعه جهانی و دولت های متعهد به سند توسعه پایا، مدافعین حقوق زنان و مدافع حقوق بشر و جنبش های جهانی زنان خواهان راه حل های دایمی و پشتیبانی و حمایت از زنان و دختران افغانستان که همواره مورد خشونت ها و ظلم و بی عدالتی قرار داشته و دارند، میباشیم.

امروزه هشتم مارچ مصادف است به روز بین المللی حقوق زنان در جهان در حالیکه زنان افغانستان به طور قطعی از تمامی حقوق و آزادی های شان محروم اند و هیچ گونه عکس العمل و برنامه عملی دراین زمینه به منظور بازگشایی مکاتب به روی دختران افغانستان، بهترسازی وضعیت زنان در افغانستان در نظر نیست.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۳ـ ۰۷۰۳ 

Copyright ©bamdaad 2023