هـمـدردی‌ با مــردم فلسطیـن

 

احسان اوغلو نامزد ریاست جمهوری ترکیه گفت : « شما نمی‌توانید بین ظالم و مظلوم بی‌طرف باشید. نمی‌توانید بین ستمگر و قربانی بی‌طرف باشید. بی‌طرفی بیانگر بی‌معنا بودن حقوق قانونی مردم فلسطین خواهد بود. »

 

اکمل‌الدین احسان اوغلو، دبیرکل سابق سازمان همکاری‌های اسلامی، سازمان ملل را به دلیل سکوتش در محکوم کردن استفاده نامتناسب رژیم صهیونیستی از زور در فلسطین مورد انتقاد قرار داد.

به نوشته روزنامه حریت، احسان اوغلو، نامزد ریاست جمهوری ترکیه پس از بازدید از سفارت فلسطین در انقره در گفت‌وگو با خبرنگاران ضمن محکوم کردن اسراییل، از حماس خواست تا با محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین با انتخاب راه درست در مقابل پیشنهاد آتش بس شورای امنیت با او در یک صف عمل کرده و با نهادهای بین‌المللی همکاری کند.

احسان اوغلو با تاکید بر اینکه درخواست آتش بس شورای امنیت به معنی محکوم کردن استفاده بی رویه از زور توسط اسراییل نیست، این اتفاق را یک کوتاهی بزرگ از طرف ۱۵ عضو شورای امنیت خواند که به اتفاق آرا درخواست آتش بس بین اسراییل و فلسطین را مطرح کردند.

احسان اوغلو هم‌چنین با یادآوری رد درخواست مصر برای آتش بس توسط شاخه نظامی حماس، ابراز تاسف کرد و گفت: امیدوارم حماس موضعی همراه با محمود عباس اتخاذ کند. همکاری با نهادهای بین‌المللی برای بهبود زخم‌ها و ایجاد صلح در زنده گی روزمره، مفید خواهد بود.

احسان اوغلو هم‌ چنین درباره موضع‌ اش مبنی بر اهمیت بی‌طرفی ترکیه در سیاست خارجی اظهار کرد: این تنها قسمتی از مواضع پیشین من است. آنچه من گفتم درباره درگیری‌ها بین کشورهای عرب بود. ترکیه پیش از ۱۹۴۸ هم مسوولیتی تاریخی در قبال فلسطین داشت و از ۱۹۴۸ هم کمک‌های مهمی به فلسطین کرد. دولت ترکیه باید از روند صلح حمایت کند. صلح در خاورمیانه یعنی صلح برای همه.

احسان اوغلو اضافه کرد: شما نمی‌توانید بین ظالم و مظلوم بی‌طرف باشید. نمی‌توانید بین ستمگر و قربانی بی‌طرف باشید. بی‌طرفی بیانگر بی‌معنی بودن حقوق قانونی مردم فلسطین خواهد بود.

نامزد انتخابات ریاست جمهوری ترکیه از ستودن کمک‌های دولتی برای فراهم کردن کمک به مردم فلسطین خودداری نکرد.

او گفت: من کمک‌های ترکیه به مردم فلسطین به ویژه کمک‌ها به مردم غزه و تلاش‌ها برای ایجاد صلح را تحسین می‌کنم. موضع مخالف باید هم گام با مصالح ملی در سیاست خارجی و مسایل ملی باشد. اگر دربرخی از سیاست‌ها اشتباهی باشد، مانند هر شهروندی توضیح این اشتباهات یک وظیفه است.

سفارت فلسطین نیز پس از دیدار احسان اوغلو بیانیه‌ای را منتشر کرد.

در این بیانیه آمده است: نبیل معروف، سفیر فلسطین، از احسان اوغلو، نامزد ریاست جمهوری ترکیه برای این دیدار و همدردی‌اش با فلسطین و همزمان تکرار مواضع مردم ترکیه و دولت آن و جایگاه ثابت آن‌ها در حمایت از مسئله فلسطین و نوار غزه تشکر می‌کند.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۲۰۰۷

 

بحران انتخابات در گرو فکتور های خطرناک

( پیوسته به مقاله قبلی)

 ع. بصیر دهزاد

قبل از اینکه به تحریر هذا بپردازم، میخواهم بخاطر چند نظر و تذکری از دوستان گرانقدر که پیرامون  نوشته قبلی من ابراز نمودند  ، با قدردانی یاد نمایم. من به این ابراز نظر و نقد بزگوارانه شان حرفی دیگری جز اظهار سپاس بی پایان ندارم.

چند تذکر کوچک برای توضیح مقاله قبلی:

من در نبشته قبلی ام چند پیشنهادی  را برای  راه های حل ممکن معضله انتخاباتی درافغانستان مطرح نموده بودم که خوشبختانه در چهار روز اخیر  نظریات همانند آن در طرح های پیشنهادی توسط حلقات و شخصیت های سیاسی زیربط و ذینفع نیز مطرح گردیده است ، البته با تفاوت های کوچک. هدف نویسنده در مقاله قبلی و مقاله هذا در نظر داشت وتمکین به قانون اساسی و سایر ارزش های حقوق اساسی و جستجوی راه های حل فقط در همین چوکات که مشروع و حقوقی باشند، مطرح نظر و مورد پیشتیبانی بوده است. کاربرد  اصطلاح صدارت که در مقاله قبلی ، بر بنیاد یک  تفسیر مسلکی از محتوای  قانون اساسی و بخاطرایجاد  نرمش ها در تنش های ناشی از بحران و « عمدتا منافع علیای کشور» میتواند به یک بگونه مطرح بحث گردد. به بیان دیگر این مساله در حدود تفسیر نصوص قانون اساسی که وظیفه کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی و دانشمندان عرصه حقوق اساسی  خواهد بود ، نا ممکن نیست. همانوریکه اینجانب در مقاله قبلی مساله تشکیل یک حکومت « وحدت ملی» را بحیث یکی از طرح های پیشنهادی مطرح نمودم که به هیچ وجه منظور نظرم حکومت ایتلافی نیست. من هنوز هم به همان نظر هستم که جامعه افغانی و اراده انتخاباتی شهروندان بطرف یک بحران خطرناک کشانیده شده است و برای حل این بحران زمینه ها و چاره سنجی های ضروری و تدابیر عاجل بر مبنای منافع علیای کشور در اولیت اقدام ها باید قرارگیرد  درغیر آن ادامه  اوضاع کنونی برای جامعه فاجعه بار خواهد بود. درهمینجا جا دارد تا توافق مبنی بر تفتیش و شمارش دوباره رای ها  و جدا ساختن رای پاک از ناپاک و تشکیل احتمالی یک حکومت وحدت ملی را بحیث دو قدم موثر بخاطر نجات از بحران میتوان  تلقی نمود. مفهوم  حکومت وحدت ملی بحیث یک مبحث علهید در مقاله بعدی نویسنده به توضیح و ارزیابی گرفته خواهد شد.

در این مقاله توجه خواننده را به جهات دیگری نیز معطوف خواهم ساخت که به هیچ صورتی عاری از اثر گذاری بر مسایل گرهی مربوط به امنیت ، ثبات ، پروسه تحکیم  حاکمیت قانون و ارزش های دموکراسی  و جامعه مدنی نیستند. ما اکنون باید روی فکتورهای عطف توجه نماییم که از یک جانب خصوصیات جامعه و پدیده های ناشی از آنرا  به حیث واقعیت ها بپذیریم که در آن کثرت اقوام ، زبانها، مذهب ها، کلتور و سایر پدیده های مربوط به شکل گیری گروه های اتنیکی و روان اجتماعی مربوط قابل چشم پوشی نیستند واز جانب دیگر این سوال مهم قابل طرح است که چگونه با آن ها برخورد دقیق « خارج از علایق و احساسات خودی » نمود؟ ، یک برخورد سنجیده شده که جامعه در یک روند تحرک مفید اجتماعی و رشد و انکشاف متناسب درتمام عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار گیرد. علاوتاٌ باید اثرات انکشافات منطقه و جهان را نیز در یک بعد وسیع دید که نباید افغانستان با دگر بحرانات سیاسی منطقوی با خواست های غیر ملی و در معاملات نامشروع و پس پرده به درهم آمیزی کشانیده شود. این مسایلی اند که در درجه اول اعتماد و تحرک اجتماعی شهروندان را میتواند دوباره احیا کند دوام یک پروسه اطمینان بخش  برای ثبات سیاسی و اجتماعی را در وجود یک دولت غیر وابسته و ملی بتواند ضمانت نماید.

از هفته قبلی بدینسو با اینکه جامعه افغانی ما در عمق یک بحران میسوزد، روند های جالبی در منطقه امنیتی ما در جریان بوده که توطیه های مثلثی را در ذهن دوباره تداعی مینماید.

تحریک داعش اعلان خلافت اسلامی مینماید. رهبری داعش علناٌ مساله جنگ با اسراییل را دردفاع از ملت مظلوم فلسطین مطرح بحث نمیداند  و روزانه به صد ها تن از مردمان شیعه و روشنفکران تحول خواه را تحت نام « منافقان » از دم  تیغ « خلافت اسلامی » می کشند. در عین حال مساله کمک مثلثی فرانسه ، انگلستان و امریکا به « جنگجویان اسلامی سوریه » مطرح بحث دوباره میشود و دولت امریکا رسماٌ بودجه را بخاطر کمک نظامی به جنگجویان ضد دولت سوریه اعلان میکند. هزاران جنگجو اسلامگرا از کشور های غربی ، بدون کدام ممانعت،  از راه ترکیه به سوریه میروند و خود را در جرایم اشد جنگی و ضد بشری شریک میسازند ولی هیچکدام مورد تعقیب عدلی و مجازاتی در دادگاه های حقوق بشری و جنگی جوامع آزاد قرار نمیگیرند، فقط شنیده میشود که « آنان دارای مهارت های بلند جنگی وخیلی ها آموزش دیده اند». صحنه سازی ها درترکیه به شکلی است که از یک جانب حکومت این کشور از بابت فعالیت های جنگجویان که به سوریه میروند ، مساجد و خانه ها را تحت کنترول و جستجو قرارمیدهد ولی از جانب دیگر سازماندهی ، مشاورت و کمک فرستادن این اسلامگرا های تند رو از جانب دو شرکت بزرگ ترکی و دست داشتن بالعمل استخبارات ترکیه افشا میگردد. علاوتاٌ در عین حالیکه مناطق وزیرستان شمالی  به اصطلاح استخبارات نظامی پاکستان« پاکسازی »  میشود، گروه های تند رو درهمین مناطق بیعت شان را از خلافت اسلامی عراق و سوریه اعلان مینماید.

جالبتر از همه که امریکا سه صد عسکر و صاحب منصب  خود را به عراق میفرستد ولی با عدم فرستادن طیارات جنگی به این کشور عملاٌ دولت عراق را در جلوگیری از پیشرفت تحریک داعش به یک چالش سوال برانگیز قرار میدهد. موج کشتار ، شکنجه و اعمال ضد بشری اسراییلی ها در برابر مردمان غیر نظامی و گرفتاری و لت و کوب اطفال خورد سال  فلسطینی گویی که دیگراز  لست تطبیق مفهوم جرایم اشد جنگی دولت ایالات متحده حذف گردیده است.

درافغانستان که جامعه درعمق یک بحران قرار دارد، باید روشن گردد که رفت و آمد های دیپلوماتیک  و دردست گرفتن ابتکار بخاطر رفع بحران  توسط امریکا ( به عوض سازمان ملل متحد بحیث یک نهاد غیر جانبدارو متعهد به اصل حق ملل در در تعین سرنوشت شان) آیا واقعاٌ در جهت رفع بحران کاری واقع خواهد شد یا تنها تضمین منافع و اخذ تعهد خواهد بود که این منافع  در حال و آینده به کدام خطری مواجه نگردند، بدون توجه به اینکه بحران خطرناک افغانستان بکجا خواهد رفت. نشست های شام شنبه گذشته در کابل این گمان را به وجود میآورد که گویا وزیرخارجه ایالات متحده امریکا آن زحمات و ابتکار را که سفیرملل متحد در افغانستان متقبل و روی دست گرفت، از وی قپیده باشد.

خطرات جدی کنونی با شناخت دقیق از خصوصیات جامعه افغانی ما مساله ای نیست که فکتورهای عامل این خطرات را در یک جمع کل برای امروز و فردا ها نا دیده گرفت و در برابر آنها نا سنجیده عمل نمود. بدین مفهوم که یک وفاق و کنار آمدن روی منافع ملی ، نه بر بنیاد فشارهای سیاسی برونمرزی، به یک توافق مقطعی نایل آمد که مجموع پروبلم ها در وجود فکتورهای مختلفه ناحل شده کنار گذاشته شوند و جامعه آسیب پذیر ما با این معضلات ناحل شده دست و گریبان باقی بمانند. این فکتور ها کدامها اند.

۱ – تمایلات و دیدگاه های زبانی – قومی ومحلی که در طول دهه های اخیر با عث تشویق شاخه بندی ها درسازمانها و نهاد های اجتماعی و سیاسی گردیده بودند، اکنون در تعداد از نهادهای غیر دولتی یکی از معیار های ایجاد و دوام و همچنان در دستگاه دولت معیار تعین و جابجا ساختن کادر های دولتی در رده های مختلف است. این تمایلات و معیار ها  خود توسط افراد متعصب و تبعیض طلب و حلقه های معین  به دستگاه  دولت انتقال یافته و توسط اینان در یک بخش از دستگاه دولتی به یک پالیسی تسلط بردستگاه تبدیل گردیده است و حتا در سطح که بزرگترین عاملان فساد ، جرایم سازمانیافته و مافیای مواد مخدراز این خلا و سیاست رسمی پناه گاه مطمین را برای شان تلقی مینمایند. اینان درهرلحظه و به خاطر هر گونه عمل آماده اند تا خود را مصوون تر و بحران را عمیق تر و خطر ناک تر سازند. این چنین افراد در مواقع احساساتی مرتکب عمل میشوند تا اعتماد بیشتر فیگورهای کلیدی را بدست بیاورند. در بعضی حالاتی چنان احساساتی عمل نموده اند که حتا موقف یک کاندید ریاست جمهوری را درحالت نا متعارف سیاسی قراردهد.

۲ – اثرات و موجودیت تمایلات قومی زبانی و محلی را که نه تنها در شکل گیری اردو، پولیس ملی و امنیت ملی نمیتوان انکار نمود بلکه میزان نفوذ دراین ارگانهای مسلح افغانستان یک تضمین و اتکای حفظ و موجودیت همین گروه ها اند که بر بنیاد آن و یا در گرو همین تمایلات و تعلقیت های متذکره امرار موجودیت و بقا دارند و ما متاٌسفانه نمیتوانیم در این معضله  کدام استثناٌ را مطرح مثال سازیم. قوای مسلح کشورکه اکنون دربرابردشمن مشترک شان یعنی طالبان میجگند و لی درصورت عدم جلوگیری از بحران کنونی احتمال این خطر وجود دارد که  این فکتور بزرگ قدرت در یک انکشاف خطرناک و غیرقابل پیشبینی به میسر دیگری میلان داده شود.

۳ – حلقه های سیاسی و نهاد های مختله اجتماعی و سیاسی از لحاظ تعلقیت و روان ، کلتور و فرهنگ و سایر ارزش های مربوط به روان اجتماعی زمانی که در یک انتخاب « روان اجتماعی » قرار گیرند، انتخاب اولشان همان تمایلات و سلیقه و پدیده های اند که درآن زاده شده ، رشد شخصیت اجتماعی کسب نموده و درهمین فضای روانی- اجتماعی خود را مصوون در می یابد. بناٌ این یک واقعیت و پدیده غیر قابل اجتناب است و غیر طبیعی هم نیست. تحمیل اراده و وادار ساختن  به یک پروسه که خلاف پیشبینی قبلی در یک انتخاب باشد، میتواند خطرات جدی را بروز دهد. این خطر در یک بحران میتواند به حیث یک فکتور قوی و خطر ناک شکل گیرند و دور از احتمال نیست که حتا نهاد های را در برگیرد که اکنون در جهت وفاق ملی، نجات از بحران و ثبات سیاسی بر مبنای  فرا قومی- زبانی و محلی فعال اند و دارای برنامه های دورنمایی اند.

۴ -  در دوره دوم انتخابات رفتن به پای صندوق های رای در تعداد از مناطق تحت سایه تعلقات زبانی- قومی قرار گرفت که احتمالاٌ میزان تقلب انتخاباتی را نیز در بیشترین حد خود رسانیده باشد. در این مناطق انتخاب از برنامه ها ی انتخاباتی نبوده بلکه انتخاب یکی از دو چهره بوده که ممثل و نماینده یک قوم تلقی گردیده است و این خود میتواند بحیث یکی از انگیزه ها در تحریک و تشدید بحران تاثر برانگیز گردد.  

۵ –  ممکن من در اشتباه نباشم که اگر بگویم که تعداد از دولت های همسایه و ( زیربط و ذینفع) تلاش نمودند تا منافع و دور نماهای سیاسی برون مرزی شان را در حمایت آشکار و یا پنهان از این یا آن کاندید ، پیشبین باشند که این حمایت ها زمینه اضطکاک های معین را در برخورد ها و جهت گیریها داشته است.

با توضیح مختصر از چند فکتور عامل عمیق شدن بحران انتخاباتی نویسنده معتقد براین است که نباید از چنین واقعیت های جامعه خاص افغانی ما چشم پوشید. هدف نویسنده هم این نیست که بحث را بالای پروبلم ها متمرکز ساخت و آنان را به شمارش گیریم  بلکه هدف عطف توجه بردو نکته مهم زیر است:

یکی اینکه جستجوی راه های برون رفت واثر بخشی موثر و مثبت در تغیر جهت دادن این فکتور ها به عوامل موثر ثبات، ترقی و سیر جامعه بطرف یک پروسه ملت سازی و وفاق ملی و وطنی.

دوم اینکه شناخت واقعیت های اجتماعی و شیوه برخورد با آنان که چگونه اجتماع افغانی ما بخصوص حلقات سیاسی و اجتماعی خود و برنامه های خود را در یک شناخت، پذیرش و برخورد مسوولانه فراقومی ، فرازبانی و فرامذهبی عیار سازند. در اینجا مساله شناخت، پذیرش و احترام به واقعیت های غیر قابل چشم پوشی جامعه مطرح است نه یک انکار احساساتی و من برآوردی قومی- زبانی.

اکنون که بحران انتخاباتی در افغانستان دارد که ازتنش ها بطرف نرمش ها میرود و گزینه های خوب و عملی به آزمایش گرفته میشوند، امید  و آرزوی هر شهروند و اجتماع تحول و ترقی خواه افغانستان این است برای حل قطعی بحران و یک فرآیند مطمین بر انتخاب جدید در وجود یک دولت وحدت ملی  راه های جدید وعملی وغیر قابل برگشت را برای حفظ ارزش های دیموکراسی ، ثبات و حاکمیت قانون باز گرداند.

مطمیناٌ تعداد زیاد از روشنفکران امید ها و آرزو های شان را با من شریک میسازند که بهترین گزینه در یک حکومت وحدت ملی قرار گرفتن چهره ها و افراد نیک نام ، متخصص و با تجربه روی صحنه سیاسی افغانستان قرار گیرند که باز هم صدا و فغان استبدا فساد ، زور و قوماندانسالاری به آسمانها بلند نشوند و وعده ها و برنامه های انتخاباتی یکبار دیگر به « کان نمک» مسلط موجود حل نگیرند.

با احترام

از ابراز نظر شما از طریق مایل الکترونیکی زیر استقبال مینمایم:

This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۱۴۰۷

بانک بریکس چالشی برای امریکا

 

 

دنیا از حاکمیت « دلار» خسته شده است. ابتدا اتحادیه اروپا ارز ویژه خود را ایجاد کرد و حالا کشورهای در حال رشد روی این ایده کار می کنند. اولین گام در این راه تاسیس بانک « بریکس» خواهد بود که می تواند سرمایه پروژه های بزرگ زیربنایی را تامین کند. این بانک در آینده آلترناتیف صندوق بین المللی پول خواهد شد که کشورهای عضو « بریکس» مسایل زیادی با آندارند.

کشورهای « بریکس » تصمیم گرفتند تلاش های خود را متحد و به یکدیگر کمک کنند. اقتصادهای رو به رشد قصد دارند مکانیزم جدید وام ها و حمایت مالی را ایجاد کنند. « بانک بریکس » همانطور که انتظار می رود بطور رسمی در سال ۲۰۱۶ ترسایی کار خود را شروع خواهد کرد. اعضای اصلی آن برزیل، روسیه، هند ، چین وافریقای جنوبی هستند.

رومان اندرییف رییس بخش اداره سهام کمپانی « گروه RFS » معقتد است که بانک رشد و توسعه « بریکس » گزینه شایسته و لایقی در جهان مالی جهان خواهد بود.

- کشورهای عضو « بریکس » به فکر تاسیس این بانک افتادند تا همان کاری را بکند که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به انجام می رساند. اولا بانک باید در دوران بی ثباتی اقتصادی به تامین سرمایه کمبود های بودجه ای این یا آن کشور عضو بانک بپردازد، تامین سرمایه طرح های اجتماعی و یا اقتصادی که صندوق بین المللی پول و یا بانک جهانی و دیگر بانک ها از سرمایه گذاری در آنها خودداری می ورزند. یعنی این بانک به تامین رشد باثبات کشورهای عضو « بریکس » خواهد پرداخت.

فرق قابل توجه بانک « بریکس » با صندوق بین المللی پول و دیگر سازمان ها از این نوع - فقدان فشار سیاسی است. یکی دیگر از نکات تمایز مهم این بانک با سازمان های فوق الذکر، تقسیم مساوی سهام دراین بانک است. در مقایسه، چند دهه است که سهام در صندوق بین المللی پول بشکل جدید تقسیم بندی نشده است. طی این مدت اقتصاد چین بارها رشد کرده است و امریکا نمی خواهد حق وتوی خود را از دست بدهـد و استانداردهای جدید سهمیه بندی را به تصویب نمی رساند. همین موضوع به دیگر کشورها مربوط می شود. یعنی ساختار صندوق بین المللی پول منسوخ شده است و نیاز به بازنگری دارد.

آنا کوکاریوا تحلیلگر کمپانی « آلپاری» در اینباره چنین گفت: صندوق بین المللی پول، از سرمایه گذاری در پروژه های زیاد کشورهایی مانند برزیل، هند، افریقای جنوبی خودداری می ورزد. با توجه به آمار موجود، حضور صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در این کشورها ناچیز است. این کشورها نیاز به پول دارند و می خواهند رشد کنند، از اینرو تصمیم گرفتند بانک خود را تاسیس کنند - بانکی مشابه آن سازمان های مالی ولی نسبت به این کشورها وفادارتر.

قابل درک است که در مراحل اولیه، بانک « بریکس » نمی تواند بطور کامل جای صندوق بین المللی پول را بگیرد. اما وجود چنین وسیله ای مانند بانک توسعه امکان رشد را برای کشورهای عضو آن فراهم خواهد کرد و در آینده می تواند چالشی برای حاکمیت امریکا در دنیای مالی شود.

بامداد ـ اقتصادی ـ ۲/ ۱۴ـ ۰۸۰۷

غـزه در آتـش و خـون

 

دکتر اسد محسن زاده

با اعلام دولت وحدت ملی فلسطین در پی توافق سیاسی بین سازمان آزادیبخش فلسطین « ساف » و جنبش حماس در جون سال روان ترسایی، ارتجاع صهیونیستی حاکم بر اسراییل با رد این حکومت و اتهام زنی های تروریزم برآن  با تحریم‌هایی سخت و بیدادگرانه‌  به گوشمالی فلسطین ها پرداخت. پس از ربوده شدن سه جوان از سوی افراد ناشناس دولت اسراییل این عمل را به حماس نسبت داده و با بلند بردن فشار، تهدید و اقدامات پولیسی در برابر همه گروه های فلسطینی شهرها و مناطق فلسطین نشین را به زندان  بزرگی تبدیل و با تکیه برقانون جنگل و درضدیت با تمامی نورمهای حقوق  بشر و قوانین بین الدول به دستگیری کتلوی سیاسیون ، زنان ، کودکان و مردان فلسطینی  پرداخته وهرچه هیزم داشت به تنورنفرت و انزجار ضد فلسطینی ریخت.    

از جمله خانم آیلت شیکد ( Ayelet Shaked) نماینده کنست یا پارلمان اسراییل نوشت که :« کل مردم فلسطین دشمن است » این امر به نابود کردن همه فلسطینی ها « از جمله افراد مسن و زنان شان، شهرستانها و روستاهایشان، اموال و زیرساخت هایشان مشروعیت می بخشد » . تبلیغات بی ماننند ضد فلسطینی ، صدور فراخوان های انتقام جویانه در رسانه های اسراییلی سبب گردید تا نوجوان فلسطینی محمد ابوخودیر توسط شش جوان یهودی ربوده شده و زنده سوزانیده شود . درخور یاد است که همین خانمی که مردم را به نسل کشی دعوت کرد یکی از چهره های برجسته  حزب «خانه یهودی » می باشد که بخشی از یتلاف حاکم دراسراییل را تشکیل میدهد.

افزایش فشارهای بی مانند سیاسی ، نظامی و اقتصادی در برابرمردم دراسارت فلسطین؛ که با پی ریزی دولت وحدت ملی امید های بخاطر ایجاد ساختار های جدید دموکراتیک و مردم سالار، مذاکره و صلح با اسراییل درآنها جان گرفته بود، سبب شد تا این آرزو ها به خاک و خون کشانیده شوند.

سیاست مداران و گروه های راست گرا و صهیونیست اسراییل به تشدید آماده گی و اقدامات جنگی در برابر حماس و بیش از یک میلیون و ۷۰۰ هزار فلسطینی ساکن نوارغزه پرداختند. بم افگن های اسراییلی در چند روز گذشته بیش از هزار بار بر باشنده گان غزه بم ریختند. درغزه هیچ کس از شربم افگن ها و فیرتوپخانه اسراییلی درامان نیست. برنماز گزاران در مسجد، بیماران در بیمارستان ، معیوبین در محلات نگهداری شان ، جوانان در محلات تماشای بازی های جهانی فوتبال و ...  بم  ریختند و ده تن را به خاک و خون کشانیدند. نتیجه این اقدامات خونبار قتل بیش از ۱۳۰ فلسطینی درچند روز گذشته بود. راکت های فیر شده توسط فلسطینی ها با آنکه بعد تازه و گسترده گی داشت اما در نتیجه برتری نظامی و فنی اسراییل بی اثربود و  سپر دفاع هوایی « گنبد آهنین » بخشی از آنرا در هوا نابود کرد.

 

براساس منابع خبری بین المللی  در حالیکه در غزه بیش از ۱۳۰ فلسطینی شامل کودکان ، زنان و مردان  به شهادت رسیدند ، تلفات انسانی جانب اسراییل صفر بود. از سوی دیگر در نتیجه بمباردمان گسترده قوای هوایی اسراییل   تا حال نزدیک به ۱۰۰۰ فلسطینی زخم برداشته و  بیش از ۱۰۶ عمارت  درمناطق شهرنشین  غزه باخاک یکسان شده است. تصاویر ناچیزی که از این جنگ دراختیار رسانه ها قرار داده میشود، نشاندهنده وحشت بزرگ این جنایت میباشد. مادران در سوگ نشسته ، کودکان بی سرپرست و سر پناه ، جسد های سوخته و غیر قابل شناسایی، بیمارستان های پراز جسد و زخمی ، کودکان بی دست و پا ، دوکان های خالی از مواد غذایی ، مکتب های بدون شاگرد و....

و درآنسوی دیگر: اسراییلی های پناه برده در پناه گاه های مطمین ، ترس وحشت ، سپر دفاع هوایی « گنبد آهنین »، نفرت و انتقام جویی بی پایان ، زورگویی و یکه تازی ، بی توجه ای به نورمهای حقوق بین المللی ، دیکته و فرمان  و....  

در چنین جو وحشت و انتقامگیری عجب نیست که رهبرانی دراسراییل  با فراخوان های شان شعار های نسل کشی  فلسطینی ها را سرمیدهند : مادران فلسطینی که به هنگام زایمان « بچه مارها را بدنیا می آورند!» نابود شوند. برخلاف درخواست منابع دولت فلسطین و جامعه جهانی برای پایان بخشیدن به کشتار فلسطینی ها و قطع راکت زنی های حماس ، سیاست گزاران صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو اعلام داشت که : « هیچ فشار بین‌المللی نمی‌تواند باعث شود که ما با تمام قوا وارد عمل نشویم.» در همین حال محمود عباس ریس جمهور دولت خودگردان فلسطین و سایر مقامات ارشد آن با پیشکش نمودن آرزو و آماده گی به حل صلح آمیز مساله بخاطر پایان بخشید به « نسل کشی فلسطینی ها » و بر برقراری صلح دوامدارتاکید دارند.دریغ که درچنین جو تبلیغات جنگی گوش کرکننده، صدای مردم و رهبری فلسطین را کسی نمی شنود. 

دو روز پیشتر منابع فلسطینی درغزه گزارش سخت تکان دهنده ای در باره قربانیان بم ریزی های اسراییل برغزه  را به نشررسانید.اشرف القدره سخنگوی وزارت صحت عامه فلسطین درغزه اعلام کرد: که بیشتر پیکر قربانیان فلسطینی موجود در بیمارستان ها ، سوخته و تکه تکه شده هستند. او تاکید کرد که مشاهده این اجساد یادآور کاربرد سلاح های ممنوع خطرناکی مانند فسفرسفید است که ارتش اسراییلی درجنگ های گذشته در برابر فلسطینی های نوار غزه هم استفاده کرده بودند.

پزشکان و حقوقدانان فلسطینی کاربرد سلاح های ممنوع در حمله به غیرنظامیان فلسطینی درنوارغزه را تایید کرده اند. شاهدان عینی میگویند که جسدهای قربانیان بمباران ها ، سوخته و سیاه و بسرعت تکه تکه می شوند و انتقال آنها دشوار است. پزشکان فلسطینی تاکید کرده اند که : زخم های بر پیکر قربانیان بسیارعمیق بوده و سوختگی درعمق بدن نفوذ می کند و به استخوان ها می رسد و هیچ شکی برای استفاده از سلاح های ممنوعه خطرناک توسط نظامیان صهیونیست درجنگ علیه غزه وجود ندارد.

در چنین جو متشنج و فضای پر درد و غمبار فلسطینی ها چشم امید به جامعه جهانی دوخته امید آن دارند تا به « نسل کشی » فلسطینی ها پایان داده شده و بجای  جنگ و بم ریزی  به اقدامات صلح آمیز و مذاکره  رو آورده شود.بادریغ که چون همیش این خواست ونیاز فلسطینی ها با برخورد سطحی و بی تفاوتی غرب روبر شده است. چنانکه پساکی سخن گوی وزارت خاجه امریکا در کنفرانس مطبوعاتی گفت : « بین حملات راکتی سازمان تروریستی درغزه و حق اسراییل برای دفاع از خود فرق بزرگی وجود دارد .»

همین حق به اسراییل اجازه میدهد که بنا بر گفته محمود عباس رییس جمهور دولت خود گردان فلسطین به « نسل کشی فلسطینی ها » ادامه دهند. وهمین تفاوت است که در فلسطین بیش از ۱۳۰ کودک و نوجوان ، مردن و زن بی رحمانه سوختند و یا در نتیجه ریختن بم  پارچه پارچه شدند و هزار تن دیگر در شرایط غیر انسانی  و نبود دوا و وسایل پزشکی زخم برداشتند، میلیون ها دالر خساره  مالی به زیر ساختار های فلسطینی زیر نام  « مبارزه با تروریزم »  از بین رفته است .

رهبری اسراییل  با پررویی اعلام میدارند که اینکشور از سه‌ شنبه تاکنون بیش از هزار هدف در نوار غزه را مورد حمله قرار داده و اسراییل قوایی دو برابر آنچه در عملیات سال ۲۰۱۲ ترسایی در برابر فلسطینی های غزه  به کار گرفته بود، در عملیات جاری استفاده مینماید.

دیروز شبکه اینترنتی النشره  به نقل از یووال اشتاینتیز، وزیر اطلاعات و امور استراتژیک رژیم اسراییل از امکان آغاز حمله زمینی به غزه  نیزخبر داد. وی گفت که  اشغال نوارغزه احتمالاً امری ضروری بوده و دلیل ادامه روند محاصره این منطقه نیز پرتاب موشک‌ از سوی این منطقه به سمت اراضی اشغالی است. چنانکه امشب اسراییل این برنامه را نیز عملی نموده و با فرستادن ماشین عظیم جنگی به غزه باعث ویرانی وخونریزی بیشتر گردید.

بربنیاد آخرین گزارشات، نخست وزیر رژیم اسراییل با رد هرگونه آتش بس یا برقراری موقت آرامش، دستور گسترش عملیات نظامی علیه نوارغزه را صادر کرد. بنیامین نتانیاهو، در نشست اضطراری کابینه اسراییل اعلام کرد که برقراری آتش بس قابل قبول نیست و به حملات علیه غزه ادامه می‌دهیم.

ادامه این لجاجت و زور گویی جانب اسراییل به معنا قتل و ویرانی  بیشتر و افزایش درد و رنج مردم اسیر و دربند فلسطین خواهد بود. وضع دردبار و رنج آور زنده گی مردمان این منطقه بار دیگر این حقیقت را برجسته تر میسازد که با جنگ ، زور گویی و« نسل کشی » نمی توان مشکل شرقمیانه را حل کرد. یگانه گزینه فقط و فقط برگشت به میز مذاکره و حل صلح آمیزآن بر بنیاد موجودیت دو دولت در کنار هم میباشد و بس . زور و اشغال میتواند درکوتاه  مدت مقاومت مردم مردم فلسطین را سست و یا ناتوان سازد، اما در دراز مدت  باعث افزایش تشنج و اقدامات خشونت بار بیشتر خواهد شد که نه به سود اسراییلی ها و نه به نفع فلسطین میباشد.

خاموشی جامعه جهانی و برخورد نهاد های بین المللی در برابر وضع موجود درخور نکوهش بوده و این ها باید مسوولیت انسانی شانرا دربرابر زورگویی ، ادامه قتل و ویرانگری انجام  داده ، جانبین را به پایان جنگ و روکرد به میزمذاکره و صلح دوامداربکشانند.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۱۳۰۷

افسانـه فـرقـه ‌گرایی عـــراق


سامی رمضانی

 تونی بلیر بخاطر سعی در توجیه تجاوز ٢٠٠٣ ترسایی به عراق، و ادعای آخر هفته گذشته خود مبنی بر این‌ که او درهرج ‌و‌مرج کنونی بی‌تقصیر است، وسیعاً مورد ریشخند قرارگرفته است. متاسفانه، بسیاری از منتقدین او نیز دنبال هسته مرکزی استدلال او افتاده‌اند: این‌که جامعه عراق چیزی بیش ازیک مجموعه رنگارنگ از مذاهب و اقوام نیست که طی سال‌ها، اگر نه قرن‌ها، منتظر قتل‌عام یکدیگر و غرق کردن آن در حمام خون بوده‌اند.

تفاوت اصلی بین دو طرف به نظر میرسد این باشد که بلیر معتقد است مداخله غربی پاسخ است؛ برخی ازمنتقدین او می‌گویند عراق به یک دیکتاتورمانند صدام نیاز دارد تا ملت را با هم نگه دارد. اما، هیچ طرف تاکنون مدرک تاریخی درباره درگیری فرقه‌ ای بین مذاهب، فرقه‌ها، قومیت‌ها وملیت‌های عراق ارایه نکرده است. تا قبل از اشغال ٢٠٠٣ ترسایی به سرکرده گی ایالات متحده، تنها حادثه غارت خشونت‌ بارمحلات یهودی‌‌نشین در سال ١۹۴١ بود که از این نظر که چه کسی آن را طراحی کرده بود، هنوز در هاله‌ ای از اسرارقرار دارد . اسناد مرتبط با آن حادثه جنایتکارانه به دستور دولت‌های متوالی بریتانیا هنوز درمرکز اسناد عمومی محرمانه نگه ‌داری می‌شوند. بمب‌گذاری در کنیسه‌ها در بغداد در ۵١-١۹۵٠ معلوم شد کار صهیونیست‌ها بود برای این‌که یهودیان عراق را که یکی از قدیمی‌ ترین جوامع یهودی درجهان بود بترسانند تا نظر خود را در امتناع ازمهاجرت به اسراییل تغییر دهند.

تا دهه ١۹۷٠ تقریباً همه سازمان‌های سیاسی عراق سکولار بودند، مردم را از پیروان همه مذاهب و غیرمذهبی‌ها جذب می‌کردند. خطوط اختلاف بوضوح بر طبقه اجتماعی و سمت‌گیری سیاسی قرار داشت. رشد احزاب سیاسی درپی سرکوب بیرحمانه همه هویت‌های سیاسی به اسثنای حزب بعث توسط صدام حسین رخ داد. اماکن نیایش به مراکز تهیج سیاسی و سازماندهی مبدل شدند.

برخلاف افسانه‌های رایج، اکثریت بنیان‌گذاران حزب بعث شیعه بودند. اما، ایدیولوژی بعث عراق همیشه یک بُعد نژادپرستانه علیه مردم کرد و غیرعرب (همچنین علیه سمت‌گیری طبقاتی) داشت، و زمانی‌که در قدرت بود میلیون‌ها نفر از فقیرترین بخش‌های جامعه، عمدتاً در جنوب را به حاشیه راند. سکنه جنوب عراق و برخی بخش‌های بغداد، عمدتاً از شیعیان مهاجر از مناطق روستایی جنوب، که ازنقطه نظر تاریخی خانه فقیرترین‌ها بوده است، تشکیل می‌شد.

بزرگترین سازمان توده‌ای عراق از دهه ١۹۴٠ تا دهه ١۹۶٠ حزب کمونیست عراق بود، که در سال ١۹٣۴ توسط فعالینی با پیشینه‌های مذهبی و قومی گوناگون تاسیس شد. آن نیرومندترین حزب حتا در کردستان عراق بود، و تا زمانی‌که رهبری آن برخلاف خواست اکثریت اعضای حزب در سال ١۹۷٣ تصمیم گرفت به رژیم صدام بپیوندند یک حزب توده‌ای ماند. صدام در ۹ـ ١۹۷۸ کارزار خبیثانه‌ای را علیه حزب کمونیست عراق براه انداخت، و حزب پس از پیوستن به « شورای حکومتی عراق » که پس از اشغال در ٢٠٠٣ تشکیل شده بود علت وجودی خود را از دست داد.

مفسرین مسایل عراق اغلب به جنگ‌های قومی که علیه مردم کرد براه افتاد اشاره می‌کنند. آن‌ها به این توجه نمی‌کنند که هیج‌کدام از جنگ‌ها مورد حمایت مردم نبود بلکه بیرحمانه توسط رژیم‌های سرکوبگر، بویژه رژیم صدام، دنبال می‌شد.

یکی از بزرگترین شواهد بر مدارایی که بین جوامع گوناکون در عراق وجود دارد این است که بغداد هنوزنزدیک به یک میلیون کُرد دارد، که هرگز از طرف اعراب خشونت فرقه‌ای را تجربه نکرده‌اند. همین‌طور، حدود ٢٠ درصد جمعیت بصره سنی است. سامرا، یک شهرعمدتاً سنی، خانه دوتا از مقدس‌ترین حرم‌های شیعیان است. طی قرن‌ها روحانیون سنی سامرا متولیان دو حرم بوده‌اند.

هر قبیله در عراق در صفوف خود شیعه و سنی دارد. هز شهر و شهرک ترکیبی از جوامع گوناگون است. تجربه من از عراق، و تجربه دوستان و نزدیکان من، این است که برغم رژیم‌های « تفرقه بیانداز و حکومت‌ کن » متوالی، ترکیب خارق‌العاده‌ای از همزیستی جوامع وجود دارد.

جدی‌ترین تنش‌های فرقه‌ای و قومی در تاریخ مدرن عراق در پی اشغال ٢٠٠٣ بسرکرده گی ایالات متحده رخ داد، که با مخالفت و مقاومت گسترده مردمی مواجه شد. ایالات متحده سیاست « تفرقه بیانداز و حکومت کن» خود را دارد، سازمان‌های عراقی را براساس مذهب، قومیت، ملیت، یا فرقه، و نه براساس سیاست‌ها، ارتقا می‌دهـد. بسیاری از افسران ارشد ارتش تازه تاسیس عراق از این سازمان‌ها و از ارتش صدام آمدند. این، سه سال پیش زمانی‌که گروه‌های فرقه‌ای درسوریه مورد حمایت ایالات متحده، ترکیه، عربستان سعودی و قطر قرار گرفتند، تشدید شد.

این طبقه از افسران بود که ماه گذشته موصل و یک سوم قلمرو عراق را به تروریست‌های داعش؛ که توسط هزاران رزمنده خارجی، اعضای حزب بعث صدام، و حزب اسلامی (شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین) حمایت می‌شدند، واگذار کرد. این نیز روشن شده است که رهبران دولت منطقه‌ای کردستان کنترول خود را گسترش داده‌اند و با شورشیان فرقه‌گرا وارد یک آتش‌بس دفاکتو شده‌اند. این نیزمهم است که افسرانی که موصل و دیگر مناطق را بدون شلیک حتا یک گلوله رها کردند به کردستان گریختند.

باید دید آیا عراق می‌تواند این جدی‌ترین تهدید به هستی خود را پشت سر بگذارد. اما کسانی که ادعا می‌کنند عراق تنها از طریق تقسیم به سه حکومت می‌تواند صلح داشته باشد، ترکیب جامعه عراق را نمی‌شناسند. سه منطقه سریعاً تحت حکومت فرقه‌گرایانه خشونت‌آمیز و شوونیستی قرار خواهند گرفت. با توجه به این‌که قومیت و مذهب چگونه در مناطق عراق، بویژه در بغداد و عراق مرکزی، در هم آمیخته‌ اند، تجزیه ملی به سه بخش نسخه‌ ای است برای جنگ‌های دایمی که فقط شرکت‌های نفتی، فروشنده گان اسلحه، و جنگ‌سالاران برنده گان آن خواهند بود.

عدالت

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۴ ـ ۰۷۰۷