جا به جایی های ماهرانه واستراتیژی هدفمندانه

عبدالوکیل کوچی

کارشناس امورفرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان

اجداد ونیاکان ما در حدود پنجهزار سال قبل اساس تمدن بزرگی را در سرزمین آریانای کهن بجا گذاشتند که در دامان پهناور آن ، اقوام  و ملیت های با هم برادر و برابر میزیسته اند.کشوریکه بنام افغانستان یاد میشود سرزمین زیبا ، دارای تاریخ کهن  وفرهنگ مشترک بوده که از گذشته گان ما به میراث مانده است. پیوندهای خونی ، قومی ، زبانی ، بافت دیرینه اجتماعی ومنافع مشترک ملی بیانگر تحکیم وحدت ملی هموطنان ما و روحیه همبسته گی تمام مردمان این سرزمین میباشد.

تاریخ گواه آنست که برغم کشمکش های داخلی وحملات تجاوز کارانه خارجی ها ، حتا قدرت های بزرگ استعماری هم نتوانسته اند که وحدت ملی مردم شریف افغانستان را خدشه دار بسازند زیرا مردمان این سرزمین درطول تاریخ فرازها وفرودهایی را پشت سرگذاشته اند وهمواره وحدت ملی ، تمامیت ارضی واستقلال کشور را به قیمت خون های پاک خود حفظ کرده اند. ولی دشمنان افغانستان به ادامه سیاست های تجاوزکارانه وتفرقه افگنانه خود مذبوحانه تلاش کرده اند تا کشور ما را زیر نام های مذهب ، میهن ، وملت به چالش های ضد ملی مذهبی ومیهنی مواجه سازند. تجهیز وتسلیح فونده منتالستان وعقبگرایان مذهبی برای حملات تروریستی وجنگ اعلام ناشده رژیم های اسلام آباد نمونه مثالهای انکارناپذیر مداخلات آشکارای آنکشوردر وطن ما میباشد .

 در قبال سرازیرشدن گروه های مسلح و بی سلاح ازخاک پاکستان چندی قبل خبر پناهنده گی چندین هزارنفر ازآنسوی سرحد در داخل کشورما پخش گردید و پروسه انتقال تعداد کثیری از آنها درنقاط مرکزی، شمال وغرب کشور توجه مردمان محل را بخود جلب نمود که جابجایی آنها بصو رت خیلی ماهرانه وحتا بعضا تحمیلی انجام میشود. قراری که معلوم است این چیزهای تازه یی نیست با توجه به تاریخ قرن ۱۸ و۱۹ افغانستان معلوم میگردد که بنا به سیاست مستکبرانه  نظامات استبدادی گذشته حدود ۱۲۰سال

در زمان امیرعبدالرحمن خان جابراین گونه جابجایی های تحمیلی در مناطق شمال ومرکزی افغانستان اجرا گردیده است که دربرخورد با آن در مناطق مرکزی کشور موضوع کله منارها ، این خاطره تلخ تاریخ  تا هنوز باقی مانده است. در همین دوره ها بود که درسه بار جنگ علیه انگلیسها مردم آزاده افغانستان با سلاح دست داشته وآذوقه توت وتلخان ، کشمش وگندم بریان ، راهی جبهات جنگ گردیده و به قوت ایمان وعزم راسخ وبا نیروی مشترک ملی درهمین سه بار پوزه استعمار را به خاک مالیدند. ولی دیری نگذشت که عمال داخلی ووابستگان اجانب برای انتقام گیری خون ناپاک دشمنان افغانستان از درختان توت وتاکستانهای پرباراین مناطق دست و آستین برزدند  وتا مدت های زیادی مراکز نماینده گی های غربی با چوب توت تسخین میگردید .گناه درخت توت وتاکستانها و زمین های زراعتی تهییه آذوقه  برای شیر مردان آزاده کشورما در جبهات جنگ بود .

همچنان هشتاد سال قبل محمد نادرخان غدار نیز به نوبه خود هنگام گرفتن تاج وتخت کابل به مناطق شمال پایتخت ، حملات وحشیانه خود را انجام داد. علامه میرغلام محمد غبار مورخ شهیر کشور در کتاب « افغانستان در مسیر تاریخ » جلد دوم صفحه ۳۸ و۶۸ چنین مینوشت که: « مردم به نادر خان اعتماد نداشتند بویژه قشر روشنفکر ، نادر شاه مصمم بود که هیچ قوتی را در افغانستان مجال ضدیت با اداره مطلق العنانی خود ویا مخالفت با سیاست استعماری انگلیس ندهد گفته میشود  دست مخفی خارجی نقش بزرگی درتعین مقدرات کشور دارد.» وقتی قوای نادراز مناطق سرحدی به کابل رسیدند اولا بسیاری از خانه ها ومنازل مسکونی پایتخت را غصب و تاراج نمودند و پس از آن سرکوب مناطق شمال پایتخت مدنظرش بود و آنرا عملی کرد .

 با مردم این مناطق ، مردمی که در تاریخ قرن نزدهم افغانستان در راه دفاع از استقلال کشور به مقابل امپراتوری بریتانیا کانون بزرگ وبا افتخار محسوب میشد برخورد ظالمانه صورت گرفت .

همچنان شاه محمود خان با حملات ظالمانه در مناطق شمال کشور دست به سرکوب خونین مردم بیگناه زد که قتل وکشتار، گروگان گیری واسارت ، غل وزنجیر و زندانی کردن آزاده گان این مناطق از نمونه  کارنامه های سیاه این خاندان میباشد .

پس از آن محمد هاشم خان سفاک ، این علم بردار جهنم وسیاه که لکه ننگین تاریخ بر جبینش نقش بست ؛ در زمان صدارتش برعلاوه پرکردن زندانها از آزادی خواهان وافراد دیگر،  به آن بسنده نکرد ه وبخاطر روز های مبادای این خاندان غدار وجبار تاریخ ، به انتقال اقوام سرحدی وجابجایی آنها در مناطق مرکزی وشمال کشور اقدام نمود.محترم فتح محمد سامع سابق استاد پوهنتون کابل در مقاله تحت عنوان ترکیب اتنیکی (قومی ملیتی ) منتشره  سایت آریایی چنین نگاشته است: « در زمان صدارت محمد هاشم خان ریاست ناقلین درچارچوب وزارت داخله ایجاد شد ... ریاست مذکور وظیفه وتطبیق اسکان قبایل آنطرف سرحد آزاد جنوب افغانستان را در نواحی شمال کشور به عهده داشت به آرزوی آنکه بتوان این گروه را در افغانستان توسعه بخشید ونامبرده برای تشویق هرچه بیشتر نا قلین ، زمین های درجه اول نزدیک سرآب را برای آنها توزیع میکرد.» موصوف دربخش دیگری ازین مقاله علاوه میکند که « موضوع تمویل پروسه اسکان ناقلین بخاطر تشویق و جلوگیری از احتمال قیام های گروهی ومردمی طرح ریزی شده بود. ودر بخش دیگری ازین مقاله مینویسد که: « درگذشته انجام مهاجرت های اجباری برخی از گروه های قومی وملیتی بدون در نظرداشت علاقمندی وتمایل ایشان بیانگر نگرانی رژیم حاکم وقت بخاطر تقویت تداوم وتامین قدرت ایشان بوده است ».

در راستای چنین رویدادها مهاجرت گروه هزاران نفری پاکستانی ها از آنسوی سرحدات بداخل کشورما در واقع نظیرهمان سیاست هایی است که درگذشته ها بوسیله حکمرانان وقت در داخل افغانستان ودرتبانی با مداخله گران خارجی آنها تحمیل میگردید . بگونه مثال درین رابطه در شبکه اطلاع رسانی افغانستان ، مقاله منتشره اسد ۱۳۹۳ چنین آمده است : « پس از مهاجرت نزدیک به یکصد هزارنفر از وزیرستان شمالی به مناطق شرقی کشوربرخی مقام های کابل اعلام کرده اند که برخی از مهاجرین وزیرستان شمالی در شرق افغانستان حملات تروریستی انجام میدهند.» موصوف در بخش دیگری از مقاله مینویسد:« برخی ازین پاکستانی ها که صاحب پول ودارایی میباشند تعداد دیگری را تحت پوشش قرارداده بصورت قبیله یی در نقاط مختلف افغانستان مستقر میشوند.»

 در راستای پروسه انتقال وجابجایی افراد ، چندی قبل خبر انتقال افراد مسلح ذریعه طیاره ازجنوب کشوربه مناطق شمال توجه جدی مردم وسنای کشور را بخود جلب کرده است.  درین رابطه محترم سلیمان کبیر نوری در قسمت سوم مقاله خود تحت عنوان « پاکستان وهوس شیطانی حاکمیت بلامنازعه در افغانستان » چنین مینگارد: « آقای کرزی در یک کنفرانس خبری درکابل گفته بود: « تقریبا شش ماه میشود چنین گزارش های را داریم که هلیکوپترهایی شب هنگام عمدتا در ولایات سمنگان ، بغلان وکندز افراد مسلح پیاده میکنند.» ودرین اواخر گفته میشود انتقال وجابجایی مهاجرین از مناطق جنوب کشوربه مناطق شمال کابل نگرانی زیادی را به بار آورده است. یکی از افراد مسوول محلی درین رابطه میگوید بنظر میرسد که ناقلین ازساکنین اصلی این مناطق بیشترمیباشند وبعضی افراد از اهالی منطقه جابجایی اقوام ناقل را یک چالش بزرگ خوانده وپروسه مهارکردن این مناطق میداند و مسلح بودن آنها نگرانی شدید باشنده گان این مناطق را بوجود آورده است .

بنا برآن این معضله را باید از کی پرسید ؟مسوولیت عواقب حال و آینده چنین جابجایی های ماهرانه را چه کسی به عهده میگیرد و برای حل آن چه پاسخی خواهند داشت و اگر پاسخی هم باشد؟ آیا پاسخ همین است که ملتی بخاطر حفظ استقلال و تمامیت ارضی آزادی و حاکمیت ملی در طول تاریخ شجاعانه رزمیده باشد، مردمی که در طول تاریخ در برابرحملات متجاوزین ودشمنان افغانستان همیشه درصف مقدم قرارداشته باشد ودر طول تاریخ از حملات اسکندر و چنگیز وانگریز گرفته تا دیگر مداخلات همسایه گان را نقش بر آب ساخته باشد ، مردمی که همچون نماد شجاعت وایستاده گی وسمبول مقاوت باشد وسرانجام شهادت را براسارت ترجیح داده باشد آیا درانتظارچنین برخوردی باشد که هرگز نه .

درحالی که هرگونه تعصب های قومی ، زبانی ، سمتی ، جنسیتی ، مذهبی ، برتری جویی وخود محوری را قویا محکوم نموده خاطرنشان میگردد که برای حل همچو پرابلم ها راه حل های اصولی ودموکراتیک نیز وجود دارد ویکی از آن اینکه جهت انتقال وجابجایی بیجا شده گان داخلی و مهاجران عودت کننده هموطن از خارج کشور، درقدم اول می باید آنها در داخل ولایات مربوطه شان اسکان داده شوند. و زمین های مازاد هر ولایت برای عودت کننده گان هموطن ازخارج کشور، آواره گان ، بیجا شده گان ودهاقین کم زمین وبی زمین ساکنین همان ولایات توزیع گردد ونقاط نسبتا مرتفع و لامزروع برای ساختمان شهرک ها وفابریکات مدنظر گرفته شود که هم افراد بیجا شده صاحب خانه و زمین شده وهم دهقانان بی زمین از نعمت زمینداری بهره مند وازجانبی مناطق بلا استفاده به شهرک ها وپارک های صنعتی مبدل میگردد و به این ترتیب نیروی کار تقویت گردیده تولیدات زراعتی وصنعتی به رشد بالاترمیرسند .

قابل یاد آوریست که اگر زمین های دولتی ومازاد زمین در ولایات مربوط برای بیجا شده گان داخلی وعودت کننده گان مربوط هر ولایت کفایت نکرد در آنصورت شده میتواند که افراد متذکره به دیگر ولایات کشور انتقال وجابجا گردند. چون افغانستان خانه مشترک تمام مردم افغانستان است واین بحث در رابطه به مردم بیگانه و برسرکسانی است که تحت پوشش مهاجران ازکشورهمسایه می آیند و خرابکاری نموده هدف خاصی را دنبال میکنند.درین مورد میباید هرچه بیشتر و مسولانه قضاوت نموده وقابل توجه وغور جدی میباشد .

باید توجه داشت که درحال حاضر دراوضاع جهان ، تحولات بزرگی رونما گردیده است ، تحولات علمی وتکنالوژی پیشرفته که دارد جهان را به یک دهکده جهانی نزدیک میسازد. درحال حاضر ما در قرن بیست ویکم زنده گی می کنیم دوران ترقی علم و فناوری پیشرفته ، عصر تحولات علمی و فرهنگی وعصر بیداری ملت ها. در چنین عصری دیگر نمیتوان مردم را با خدعه ونیرنگ ، با فریب وتزویر و با کلمات آراسته و ظاهرا مقبول زیرتاثیر قرار داد. ملت نجیب افغانستان یک ملت بزرگ با فرهنگ همبسته وبا وقار ودارای افتخارات عظیم و تاریخی است. ملت بادانش وبااندیشه ، روزگار دیده ومجرب را چگونه میتوان فریب داد زیرا عصرما عصر کاروترقی است .

در حال حاضر جنبش های ملی و دموکراتیک کشور ما در همسویی با سایر ترقی خواهان ، تحول طلبان وعدالت خواهان کشور و مومنین پاکنهاد وشریف وطپرستان واقعی دریک صف مقدس قرارگرفته و با نیروی اتحاد از ارزشهای ملی، استقلال و

تمامیت ارضی دفاع نموده و از سرزمین واحد وتجزیه ناپذیر افغانستان این خانه مشترک مردم افغانستان همواره پاسداری مینمایند و درراه رفاه وسعادت مردم وتحکیم وحدت ملی مردم این کشور مبارزه میکنند .

زنده باد افغانستان ومستحکم باد وحدت ملی مردم افغانستان !

بامداد ـ اجتماعی ـ۱۵/۲ـ ۲۵۰۱

در اندوه نصیر احمد صدیقی

 

صدیقی،

رفتی

چه صادقانه

روانت شاد بادا

بی بهانه.

 

صدیقی ،

ای برادر

ای رفیق همرزم !

تنها ماندی تو ما را بی باورانه.

 

بامـداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۵ /۲۳۰۱

صدیقی ،

زبانم یارای رحمت ندارد

توانم نیست که گویم تسلیت نامه.

صدیقی ،

بودی  تو دست بلند حزبت

شکستی دست ما

ودل ما را کردی غمگینانه.

همانگونه که دست وقلب پاکت

به پاکی پدرور گفتی این زمانه.

 

روحت را شاد خواهم ای گل خواهر

چرا کردی بی کس و یتیم ما را جاودانه

صدیقی جان ،

صدیقی جان خواهر!

برایت درود میفرستم رفیقانه

 

۲/ جنوری /۲۰۱۵

ارزش سواد در تکامل شخصیت و جامعه

 

گزینش و ترتیب از زلیخا پوپل

فراگیری دانش و آموختن سواد نقش برازنده ای درتکامل شخصیت انسان و رشد جوامع بشری دارد. قبل ازینکه درین مورد سخنی داشته باشیم نخست باید بدانیم که سواد چیست ؟ و چند نوع است؟

سواد توان خواندن و نوشتن و محاسبات ساده ریاضی، بهره مندی از دانش عمومی و اطلاعات سطحی، یا در اختیار داشتن دانش تخصصی و عمیق، سواد تنها به مکتب رفتن ، کارکردن و یا آموختن نیست .سواد تنها این نیست که داکتر شدن باشد بلکه هدف والاتر و بالاتر آن، رسانیدن جامعه به سطح سواد علمی است و سواد علمی یعنی تربیت كودكان و جوانانی آگاه و سازنده كه: 

ـ آماده گی رو به رو شدن با شرایط اجتماعی فردا را داشته باشند ،
ـ بتوانند مسایل و مشكلات پیچیده جهان فردا را حل كنند؛ مسایلی كه امروز بر ما پوشیده اند، 
ـ خود را عضو موثر و مسوول جامعه بدانند و بتوانند در تصمیم گیری های اجتماعی مشاركت فعال داشته باشند، 
ـ توانایی برقراری ارتباط با افراد، حفظ محیط زیست، تنظیم جمعیت و صرفه جویی را داشته باشند، 
 ـ مولد علم و فناوری باشند و توانایی تحلیل مسایل ناشناخته فردا و خلاقیت لازم را برای حل آنها داشته باشند، 
ـ حافظ و مروج ارزش های اخلاقی و معنوی انسان باشند. 

انواع سواد

امروزه مفهوم سواد، دیگر توان خواندن، نوشتن و حساب كردن نیست. به قول آلوین تافلر:

« در قرن بیست و یكم، بیسوادان آنهایی نیستند كه نمیتوانند  بخوانند یا بنویسند، بلكه كسانی هستند كه نمیتوانند یاد بگیرند و بازآموزی كنند».

در دهه اخیر، جهان را با یك بیسوادی،  تحولات سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات به تعبیر جدید، و نیازهمه گیر به بازآموزی و یادگیری مواجه ساخته است. روشهای سنتی آموزش، دیگر پاسخ گوی این حجم عظیم تقاضا برای آموزش نیست.

نهضت سوادآموزی الكترونیكی به جای سوادآموزی متعارف، به عنوان یك راهكار برای گذر به جامعه اطلاعاتی مطرح شده است، با این تفاوت كه اجرای آن به جای بیسوادان جامعه، در میان باسوادترین اقشارباشد. طبیعی است كه نظام آموزشی كشوركه بخش ابتدایی و گسترده آن را سازمان آموزش و پرورش هر كشوری تشكیل میدهد، نخستین مكان اجرای آن خواهد بود و دانش آموزان، اولین كسانی هستند كه ازآن بهره میگیرند. سواد رسانه ای درگذار متحولانه مطالعه سهم دارند. این رسانه ها عوامل  رسانه های دیجیتالی قدرتمندی هستند كه به صورت سنتی در محیط چاپی وجود ندارند، ولی مزایایی مثل قابلیت تعامل، غیرخطی بودن، فوری بودن دسترسی به اطلاعات و همگرایی متن و تصویر، شنیدار و دیدار را نیز ارایه میكنند.

جهان سواد رسانه ای براساس نظر الیزابت تامن، متراكم از پیام، از لایه های فیلتر سواد رسانه ای عبور میكند تا شكل مواجه با پیام معنادار شود. پیام رسانه ای در سه لایه عمل میكند:

لایه اول: اهمیت برنامه ریزی شخصی در شیوه استفاده از رسانه ها «رژیم رسانه ای»؛به این معنا كه مخاطب به انتخاب برنامه هایی كه بیشتر مورد توجه اوست اقدام میكند و به صورت مشخصی از تلویزیون، ویدیوها، بازیهای الكترونیكی، فیلم ها و دیگر رسانه ها استفاده میكند و میزان مصرف را كاهش میدهد.

لایه دوم: در این سطح، مخاطب به جنبه های نامحسوس تر رسانه توجه دارد و به پرسشها و موضوع های عمیقی مانند چه كسی از ارسال پیام سود میبرد و چه كسی ضرر مینماید، میپردازد.

لایه سوم: این لایه مهارت های لازم برای تماشای انتقادی میدهد. مخاطب با این مهارت ها به تجزیه، تحلیل و پرسش درباره چارچوب ساخت پیام و جنبه های جا افتاده در آن میپردازد.شناخت حقایق و جنبه هایی از پیام كه حذف شده در این لایه اهمیت دارد. به عبارت دیگر، فهم مخاطب از متن، در گرو شناسایی ابعاد جاافتاده پیام است؛ این بعد مینامد. آن را « فهم سطح بالاتر» از سواد رسانه ای به اندازهای اهمیت دارد كه از نظر هابز این جنبه از سواد رسانه ای میتواند به شكلی قوی نیازها و انتظارهای مخاطبان را پیشبینی كند

 رومن معتقد است با عمیقتر شدن لایه ها، سواد رسانه ای مخاطبان بیشتر میشود؛ در لایه اول مخاطب خود را ملزم میكند تا در استفاده از رسانه، جیره مصرف داشته باشد؛ و در لایه دوم با توجه به ویژه گی های پیام دهنده، برخی پیامها كه مطلوب مخاطب است، برگزیده میشوند و به دیگر پیامها توجه نمیشود؛ در لایه سوم نیز پیامهای رسانه ای نقد میشوند.

سواد رسانه ای نظامی تفسیری و ترجیحی است كه از داوریهای ذهنی و اخلاقی تاثیر می پذیرند و شیوه رویارویی فرد را با پیامهای رسانه ای « چه در دسترس و چه جستجوگرانه »  شكل میدهد و موجب میشود مخاطبان در استفاده و انتخاب پیامها، مسوولیت بیشتری احساس كنند. بنابراین سواد رسانه ای این امكان را فراهم میكند كه پیام با چالش رو بهرو شود ومخاطب از حالت انفعالی به وضعیتی فعال « پرسشگرو خودبیانگر » برسد. به این ترتیب، سواد رسانه ای، توانمندی خاصی است كه خواننده را در برابرهرمتن « نوشتاری، دیداری یا شنیداری و در برابر انواع كتاب، مجله، بیلبورد، رادیو، تلویزیون و ماهواره» از انسانی منفعل به انسانی فعال تبدیل میكند كه مورد نیاز جوامع بشری است .

 سواد علمی

سواد علمی مجموعه های از مفاهیم، تاریخ و اندیشه هایی است كه به ما كمك میكند موضوعات علمی زمانمان را درك كنیم. سواد علمی در جامعترین اصول علمی و دانش عمومی ریشه دارد. یك شهروند دارای سواد علمی، از واژگان و حقایقی آگاه  است كه برای درك مفهوم اخبار روزانه ضروریاند.

اگر شما موضوعات علمی مجلات و روزنامه ها را خوب درك میكنید، اگر مقالات مرتبط با مهندسی یا سوراخهای لایه اُزون را به همان راحتی مقالات ورزشی، سیاسی یا هنری میفهمید، بنابراین سواد علمی دارید. برای این كه بفهمیم سواد علمی به واقع چیست، شاید بهتر باشد بدانیم كه چه چیزی سواد علمی نیست. سواد علمی اغلب با سواد تكنولوژیك اشتباه گرفته میشود.

سواد تكنولوژیك یعنی توانایی استفاده از دستگاه هایی مانند كامپیوتر و ضبط و پخش ویدیویی كه برای بسیاری از حرفه های امروزی ضروری است، اما با تعریفی كه ارایه كردیم، از سواد علمی مجزا میشود. این مساله به دانشگاه ها محدود نمیشود. ما در دبیرستانها و مدرسه ها نیز با چنین یك دیدگاه رایج در آموزش امریكای امروز این است كه  با مشكلی روبه رو هستیم. همه دانش آموزان باسواد علمی باشند. برای تحقق این امر، مربیان و معلمان نیازمند آگاهی از چالشهای درگیر در سواد علمی و گستره وسیعی از دانش هستند كه شامل:

تفسیر دانش، استفاده از دانش و فراخوانی اجتناب ناپذیر حقایق انتقادی در به كارگیری سواد علمی در جهان امروز است. به علاوه، معلمان و مربیان باید دانش را به جریان بیاندازند. و برای این امر باید توسط كارشناسان، آموزش ببینند تا برای آموزش دانش آموزانی كه توانایی های متنوع دارند؛ آماده گی داشته باشند. سواد علمی زمانی برای دانش آموز سودمند خواهد بود كه با رفع نیازهای ضروری و بحرانی وی همراه باشد؛ و نیز به گونه های سازماندهی شده باشد كه در مواقع ضرورت

دانش آموزان با راهنمایی ها و آموزشهایی كه از معلمان خویش دریافت نموده اند بتوانند نیاز خویش را برطرف نمایند. معلمان برای اینكه آموزشگرهای بهتری شوند، لازم است آموزشهایی از طریق

دوره ها و آموزش های ضمن خدمت به صورت متوالی از طرف سازمانهای مسوول برای آنان به اجرا درآید تا بتوانند عامل آموزش سواد علمی به دانش آموزان باشند.

سواد دیجیتالی

سواد دیجیتالی توانایی درك و استفاده از اطلاعات در اشكال چندگانه از یك گروه از منابع كامپیوتری است. این دانش ضروری است، زیرا اینترنت از یك ابزار كاربسته محققانه به یك شبكه باز تحقیقی و انتشاراتی جهانی گسترده و رشد یافته تبدیل شده است. این مهارت ها یك فرد را باسواد دیجیتالی مینماید. باسواد دیجیتالی بودن به اندازه داشتن لیسنانس دریوری ضروری است چرا كه اینترنت سریعترین میزان رشد در میان رسانه هاست. آنقدر كه تا به حال هیچ رسانهای در طول تاریخ چنین رشدی نداشته است. اینترنت بر روی شما و اطرافیان شما در خانه، در محل كار، از ادغام تصاویر دستگاه تلویزیون شما با شبكه اطلاعاتی تا پیدایش جامعه كاربرانی  كه شكل فعالیت های آنان را در تجارت و آموزش متغیراست؛ تأثیرگذار خواهد بود.

پس سواد در عصردیجیتال، به عبارت دیگر « سواد دیجیتالی » تا حدی درباره آگاهی به دیگر افراد و تعمیم مهارت هایمان با جریانهای رایج، مطرح میشود.همچنین سواد دیجیتال، آگاهی از درهم آمیختن شكل های قدیمی تر ارتباط برای ایجاد  یك محتوای متفاوت است.

سواد اینترنتی

اینترنت یك رسانه جمعی پنهان است. لایه های این وسیله ارتباطی بسیارناشناخته تر از رسانه های جمعی دیگر است. برای مثال یك مجله تعدادی صفحه دارد وبرنامه های تلویزیون و ماهواره نیز به چند شبكه محدود میشوند. حتا اگراین شبكه ها هزار عدد باشد، بازهم قابل دسترسی وتفكیك است، اما در اینترنت با لایه های فراوانی رو به رو هستیم.

لوینگستن معتقد است که  نخستین شرط استفاده از اینترنت، داشتن نوعی پخته گی  و تامیم و اعتماد به نفس است. استفاده از هر فناوری جدید خواه ناخواه برای كاربران پیش شرط های عقلی، عاطفی و اخلاقی ایجاد میكند كه میتوان با نهادینه كردن آنها، به افزایش آگاهی و خرد امیدوار بود. اینترنت، آگاهی ها و اطلاعات عمومی نوجوانان را افزایش میدهد و آنها میتوانند ۶ دانش خود را با استفاده از اطلاعات موجود در شبكه، به آسانی ارتقاء بخشند. همچنین خودكارآمدی و خلاقیت دانش آموزانی كه كاربر اینترنت هستند بالاتر از  ۷ دانش آموزان دیگر است. كاربران معمولی، یعنی كسانی كه در حد اعتدال از اینترنت استفاده میكنند، از نظرعزت نفس از كسانی كه به اینترنت دسترسی ندارند بهتر است، زیرا بهره گیری از اینترنت، احساس روزآمد شدن و همگامی با پیشرفتهای روز را به آنها میدهد.

 روز جهانی سواد آموزی
 ۸ سپتامبر  روز جهانی سوادآموزی است. بر اساس آخرین آمار سازمان یونسکو ، در جهان  ۷۹۳ میلیون نفر بزرگسال،  فاقد مهارت‌های اولیه سوادآموزی‌اند و از هر سه نفر بیسواد دو نفر از آنها زن هستند. بیش از ۶۷ میلیون کودک در رده سنی ابتدایی هنوز وارد مدرسه و یا مکتب  نشده‌اند و ۷۲ میلیون نوجوان در سن پایین‌تر از مدارس متوسطه نیز از حق هرگونه آموزش بی‌بهره‌اند . افزایش آمار کودکان بازمانده از تحصیل خطر ایجاد نسل جدیدی از بی‌سوادان را افزایش می‌دهد. مهم ترین اقدام  برای خشکاندن سرچشمه بیسوادی،  توسعه تحصیلات عمومی به گونه ای است که هیچ کودکی از رفتن به مدرسه بازنماند و همه کودکان به صورت اجباری و رایگان تا پایان دوره عمومی تحصیل کنند. در صورتی که آموزش و پرورش به وظیفه خود یعنی  تحت پوشش قرار دادن همه کودکان واجب التعلیم تا پایان دوره راهنمایی عمل نکند ، آموزش بزرگسالان منجر به ریشه کنی بیسوادی نخواهد شد. 

خانم ایرینا بوکوا مدیرکل یونسکو سال گذشته در پیامی به مناسبت روز جهانی سوادآموزی ، بر ارتباط بین سوادآموزی و صلح تاکید کرد. در این پیام آمده است: «امروز من از دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی، جامعه مدنی و بخش‌ خصوصی به اصرار درخواست می‌کنم که سوادآموزی را در اولویت سیاست‌های خود قرار دهند به نحوی که کلیه افراد بتوانند ظرفیت‌های فلسفه نام گذاری این روز از سوی سازمان فرهنگی یونسکو: تبلیغات و توسعه سواد آموزی در کشورها و جوامع است و همچنین به مناسبت همین روز، کشورها همه موظف اند تا به مساله سواد آموزی توجه ویژه قایل شده و در راستای برداشتن موانع سواد آموزی و تهدیدات آن، گام های عملی و استوار بردارند. به این لحاظ، می توان گفت که روز جهانی سواد آموزی یعنی تقدیر و گرامیداشت از سواد و آگاهی و مبارزه با بی سوادی و برداشتن گام های عملی در راستای توسعه سواد تا رسیدن به رفاه و زندگی انسانی تر. 
وی  به مناسبت روز جهانی سواد آموزی در سال ۲۰۱۱ گفته بود که :
«امسال؛ تاکید ویژه روز جهانی سواد آموزی بر ارتباط بین سواد آموزی و صلح متمرکز شده است.
صلح پایدار، بر اساس احترام به حقوق بشر و عدالت اجتماعی پایه گذاری می شود و سواد آموزی که شالوده هرنوع آموزش و یادگیری مادام العمر است، یکی از این حقوق به شمار می رود. 
سواد آموزی پیش نیاز صلح است زیرا با گذر از گستره های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی، فواید بی شماری به ارمغان می آورد.
درجوامع بشری، فقدان سواد بیش از هر زمان دیگر مترادف با محرومیت و فقر. از جمله در افغانستان در نتیجه فقر کشنده و ساختاری رقم بیسوادان سخت بلند و در خور نگرانی است.

 از روز جهانی سواد آموزی در کشور در حالی گرامیداشت به عمل نیامد که افغانستان در سطح کشورهای منطقه و حتا جهان، دارای پایین ترین سطح سواد و حرفه می باشد. این واقعیت تلخ و ناگوار نه تنها که نخل امید شهروندان را در راستای توسعه سواد و آگاهی و رسیدن به یک جامعه مرفه و عاری از هرگونه کینه، تعصب، نفرت و جنگ و انسان کشی و خانه به دوشی، می خشکاند؛ بلکه نادیده گرفتن روز جهانی سواد آموزی در کشوری که بالاترین آمار بی سوادان را دارد و از این ناحیه دچار مصایب و مشکلات فراوانی شده است، در نوع خود مبارزه علیه سواد آموزی است. همانگونه که علناً در افغانستان دیده می شود. 
اینکه افغانستان در میان کشورهای منطقه و حتا جهان دارای بلند ترین آمار بی سوادی است، نه یک تبلیغات یا شایعه محض، بلکه یک واقعیت انکار ناپذیر است. بر اساس یک آمار رسمی که از سوی سازمان ملل متحد به نشر رسیده، در حال حاضر ۶۶ درصد مردم افغانستان کاملاً از نعمت سواد بی بهره اند و ۳۴ درصد مردم کشور با سواد اند که به گفته آنان « بیشتر این افراد تنها توانایی خواندن و نوشتن را دارند.»
سازمان ملل همچنین سطح بی سوادی در روستاهای کشور را نگران کننده خوانده و گفته است که ۹۰ درصد زنان و ۶۳ درصد مردان در روستاها و قریه جات  بی سواد اند. این در حالی است که بر طبق آماری که از سوی اداره احصاییه مرکزی کشور به نشر رسیده «به تعداد ۹٫۵ میلیون افراد بالغ در سراسر کشور بی سواد اند که ۵٫۵ میلیون آنان زن و ۴ میلیون شان مرد می باشد؛ به همین ترتیب ۴۸ درصد اطفال سنین ۷تا ۱۲ ساله بی سواد بوده و مجموعاً ۲٫۳ میلیون طفل شامل مکاتب ابتدایی نیستند.» و این در حالی است که بنا به گفته ای « صرفاً ۱۷ درصد نفوس ۲۵ ساله و بالاتر، به نوعی از تعلیمات رسمی بر خوردار اند.»
آمار نشان می دهد که افغانستان در میان سایر کشورهای جهان یکی از کشورهایی است که بالاترین آمار بی سوادان را دارا می باشد. با این حال، سهل انگاری و نادیده گرفتن روز جهانی سواد آموزی از سوی مسولان دولتی و نهادهای ذیربط ، به معنای طرد سواد و دست کم گرفتن آن است. آنهم در کشوری که از یکسو بلند ترین آماری بی سوادان را دارد و از سوی دیگر، از این ناحیه بلایا و مصایب زیادی را در طول زمان متقبل شده است و هنوز نیز در شرر خشمگین بی سوادی و نا آگاهی می سوزند. با این حال، آیا ارج گذاری سواد آموزی، گرامیداشت از روزجهانی سواد و تبلیغات از دانش و سواد اندوزی به جای اسلحه و تفنگ و خشونت، از سوی دولت و نهادهای مسوول در نوع خود یک گام بسوی سواد آموزی نیست؟ این انتقادی است که بالای دولت و نهادهای مسوول وارد می شود. زیرا تجلیل نکردن از روز جهانی سواد و پشت گوش گذاشتن آن، به معنای این است که نهادها هنوز نیز بر مساله سواد و آگاهی و دانش وقعی نمی گذارند. 


موانع و مشکلات
آنگونه که از «سرگذشت مصیبت بار» مردمان کشور پیداست، جنگ های داخلی چندین دهه، همان گونه که تمام زیر بناها و زیر ساخت های کشور را به کام دود و باروت فرستاده است، مانع عمده سواد آموزی نیز بوده است. در طول مدت جنگ های داخلی، زمینه ها و فرصت های سواد آموزی از مردم و شهریان سلب شده و دروازه مکاتب و پوهنتون ها به روی مردم بسته مانده است. با این حال، اما در حال حاضر نیز این روند از سوی گروه های شورشی مسلح یا «برادران ناراضی»  سیه اندیشان و کوردلان  در طول سال و ماه، مکاتب به آتش کشیده می شود، گوش و گلو و بینی دانش آموزان و آموزگاران بریده می شود، بالای صورت دختران دانش مکاتب تیزاب پاشیده می شود و صدها مصیبت و بلاهای  دیگر ؛ که از سوی طالبان و گروه های شورشی و دشمنان صلح اعمال شده که حیات بخصوص کودکان مکاتب و نونهالان و نسل آینده را دچار آسیب و خطر ساخته است. 
طبق یک آمار رسمی هم اکنون « بیش از پنج میلیون کودک در سراسر کشور از آموزش محروم اند.» که بیشتر از نصف آن را دختران تشکیل می دهد.
در حال حاضر یکی از مهم ترین چالش هاو پرابلم ها  در راستای توسعه سواد آموزی، مشکلات امنیتی است. این چالش تقریبا در سرتاسر کشور موجود بوده و هم اکنون روند توسعه سواد آموزی با خطر جدی مواجه ساخته است. مشکلات امنیتی به عنوان یک مانع مهم توسعه سواد آموزی در بسیاری از مناطق و ولایات کشور محسوب می گردد. 
از دیگر عاملی که می تواند در توسعه سواد آموزی و یا مختل ساختن این پروسه نقش داشته باشد، مسوولیت نهادهای مربوطه است. هرچند که وزارت معارف و سایر نهادهای مربوط به توسعه سواد آموزی این اواخر گفته اند که «با همکاری نهادهای بین المللی و داخلی، تا ۱۱ سال دیگر بی سوادی را از کشور کاملاً محو می کنیم» و مقام های وزارت معارف نیز گفته اند «وزارت معارف در سال جاری سه صد هزار و شش صد تن را تحت آموزش قرار داده که این رقم تا پایان سال به ۶۱۱ هزار می رسد.» همچنان مسوولین این وزارت گفته اند «در تلاش هستیم تا از طریق علما، متنفذین قومی و به همکاری سازمان های ملی و بین المللی در سراسر افغانستان برنامه و کمپاین با سواد شدن را به راه بیندازیم.» با وجود این، روند با سواد سازی مردمان کشورما و توسعه سواد آموزی، آنقدر ملموس و چشمگیر و قناعت بخش نبوده است. 


سخن آخر
سواد و آگاهی و دانش یک جامعه به منزله چراغی است که می توان از نور آن استفاده کرد و راه زنده گی را بصورت درست تر آن پیمود. دسترسی به توسعه همه جانبه، عبور از خط فقر، نکبت و نگون بختی و فجایع انسانی تنها با آموختن سواد، دانش و آگاهی امکان پذیر است، در مقطعی از زمان که شعارهای صلح و مصالحه و پشت سر گذاشتن دوران عسرت و جنگ و دربدری برای ما جدی شده، توسعه سواد آموزی می تواند به حیث یک قوه عامل و موثر در راستای تحقق این آرمان بشری و کشوری عمل نماید. آنهم با شعاری که در ارتباط به روز جهانی سواد آموزی از سوی سازمان فرهنگی یونسکو در نظر گرفته شده است: روز جهانی سواد آموزی و و ارتباط بین سواد آموزی و صلح. 
با درک این مهم، اما در افغانستان هنوز موانع زیادی در راه توسعه سواد آموزی وجود دارد. با این حال، عبور از این خط نکبت، مستلزم تلاش های پیگر، موثر، صادقانه و نه صرف شعار دولت و نهادهای مسوول است. در ثانی؛ باید به گروه های شورشی و به «برادران ناراضی» فهمانده شود که سواد آموزی تنها کمال است، سواد و علم و دانش تنها مشخصه انسان است که انسان را از سایر حیوانات جدا می کند. بنابر این، به آتش کشیدن مکتب ها  و آموزش گاه های سواد آموزی، گوش و گلو بریدن ها و تیزاب پاشی ها بر سر و صورت کودکان دانش آموز، گامی به سوی بربریت است. 
می باید برای توسعه سواد آموزی، دولت از هر گونه تلاش ممکن دریغ نورزد. تقویت نهادهای آموزشی، اختصاص بودیجه و ایجاد خدمات یکسان آموزشی در سرتاسر کشور بدون درنظر داشت قوم، قبیله، نژاد و زبان و تلاش در راستای محو خشونت و ایجاد فرصت های شغلی .

یگانه راز موفقیت در جامعه چشم بینای مردم است زمانیکه سواد نبود چشمها هم کورهستند.

 

بامداد ـ اجتماعی ـ۱۵/۲ـ ۰۸۰۱

 

 

      نای و نیستان

یاد  آن نای  و نیستان و نوای من و تو

یاد  آن وعده  و پیمان  وفـای  من و تو

یاد  آن گلشن  زیبا  که  به آن  زیبــایی

بود مرغان سحر نغمه  سرای  من و تو

یاد آن ساقی و آن  شمـع  و یاران  قـدیم

یاد بزم طرب عشق  و هـوای  من و تو

یاد آن هم سفری  نـیمـه  ره  راه   دراز

یاد غم ها ی جـدایی و جفـای   من و تو

جای آن داشت اگرمن وتو« ما» میبودیم

فارغ ازمخمصه چون چرای  من و تو

چه شد آن عشق گرانمایه واهداف بزرگ

چه شد آن وعده و پیمان  وفای مـن وتو

چه شدآن هم سفر قـله و راه خم  و پیچ

چه  شد آن جاذبه لطف عطای  من و تو

چه شد آن حرمت ایثار و فدا   کاری ها

که هزاران سر و جان گشت فدای من وتو

کو همان نور که تابد به  سر این  گلشن

کو نسیمی که وزد خوش بسرای من وتو

تا که باشیم  چنین  در گرو  فاصله ها

نشود حاصل ازین  رنج دوای من و تو

دشمن ازداخل خارج به کمین افتاده ست

تا  کشاند پی هر حادثه  پای  من و تو

آمد و رفتن هرکس به مراد خویش است

عزم بیگانه نباشد  به رضای  من و تو

من وتو تا  نشویم « ما » نباشیم  آزاد

با همی صرف بود رمز بقای  من و تو

تا نگردیم  یکی  هم دل و همره  نشویم

هیچگاه چرخ نگردد به نـدای  من و تو

ای خوش آن دم که شب تیره به پایان آید

تاکه خــورشید بتابد به فضای  من و تو 

عبدالوکیل کوچی 

 

 پیام انجمن حقوقدانان افغان در اروپا به مناسبت  آغاز سال نو ۲۰۱۵ عیسوی

 

۳۱ دسامبر ۲۰۱۴

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا حلول سال نو عیسوی ۲۰۱۵ را به همه هموطنان که  زنده گی روز مره شان با این تقویم گره خورده است، هم مسلکان ارجمند و خانواده های شان و همچنان تمامی مردمان که حلول  سال نو ۲۰۱۵ عیسوی را تجلیل  و گرامی میدارند، تبریک و تهنیت میگوید.

با گذشت هر سال صد ها هزار افغان که در جمع اقلیت های ملی و پناهجویان در دیار غربت سالها را یکی پی دیگر اغاز میکنند و به پایان میرسانند و سال نو را به امید ها و ارزو های « فقط انسانی»  و به فال نیک میگیرند تا باشد  در قدم اول یک جایگاه انسانی و ابرومندانه را در این سرزمین ها بدست آورند و در آرامش ومصوونیت روانی بسربرند. این افغانان  دوراز وطن همچنان با روح روان درد ها و آلام و سایر مصایب ناشی از جنگ هموطنان را در داخل افغانستان عزیز احساس مینمایند و خود را در این آلام شریک میدانند، آرزومند یک صلح و ثبات و قطع خون زیری در کشور زادگاه شان اند.

ما در شرایط بطرف ختم سال ۲۰۱۴ عیسوی میرویم که  در این سال دها هزار پناهنده گان از کشور های نا امن و دچار جنگ های داخلی ، بخاطر بی ثباتی ، تهدید ، تبعیض مذهبی، سیاسی و تعلقیت های  گروهی اجبارآ ترک دیار و وطن آبائی میکنند و سرنوشت خود را با انبوه خطرات جانی رقم میزنند.

موج بزرگ و سیل آسای پناهجویان منجمله تعداد زیاد پناهنجویان هموطن افغان ما با تلفات بی سابقه پناهجویان،  در سالهای اخیر،  که در دریا ها طعمه آبهای توفانی میشوند، وحشت بار گردیده است. تلف شدن بی شمار پناهجویان ناشی از اضافه بار کردن در قایق های رابری کوچک توسط مافیای قاچاق انسان و همچنان  عدم سیاست های مسئولانه و حقوق بشری توسط حکومات مربوط به اتحادیه اروپائی و آسترالیا ، هردو عامل تلفات اند. بنا بر آمار تازه ( ۲۷ دسامبر) سازمان جهانی عفو بین المللی تنها در ۹ ماه اول سال ۲۰۱۴ بیش از ۲۵۰۰ پناهجو که روانه اروپا بوده اند،  در مسیر راه در آب ها غرق شده اند. این سازمان ، دول اتحادیه اروپا را در عدم تجویز مسوولانه و عدم توجه  و اقدام به موقع بخاطر  نجات این انسانها ازآبهای ساحلی  محکوم نموده است و آنرا یک عمل مناقض با حقوق بشری دانسته است. متاٌسفانه که یک رقم درشت این تلف شده گان مهاجران افغان شامل زنان، کودکان و مردان میباشد.

شرایط در کمپ های پناهجویان در یونان ظالمانه و غیر مصئوون برای زنان، مردان و اطفال ، بخصوص  خانواده های افغان اند. داستان های جگر پاره کننده پناهجویان افغان که هر کدام شان نصف از عزیزان خویش را  در زیر چشمان شان در آبهای توفانی از دست داده و با نصف دیگر در بد ترین شرایط غیر انسانی بسر میبرند، مو در قد انسان راست میکند.

شرایط موجود پناهنده گی در تعداد زیاد از کشور ها منجمله سویدن، ناروی، هالند ، دنمارک و بلجیم روز تا روز وخیم و غیر انسانی میشوند. در سال ۲۰۱۴ تعدادی از هموطنان ما یا اینکه  از این کشور ها با دیپورت های اجباری به افغانستان نا امن فرستاده شده اند ویا آنان  خود در سرگردانی روانکاه از این کشور به آن کشور میروند تا اگر بخت با آنها یاری کند و جای برای زنده گی مصئوون انسانی در یابند.

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا بحیث مدافع حقوق حقه تمام افغانان اخصاٌ حقوق پناهجویان ، در قدم اول از وزارت های امور مهاجرین و خارجه دولت افغانستان میخواهد تا  مساٌله قطع دیپورت های اجباری افغانان را رسماٌ با مقامات این کشور ها و اتحادیه اروپا مطرح سازد.  چنانچه  شورای رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا طی اعلامیه مورخ ۱۸ اکتوبر ۲۰۱۴  خویش پیرامون این معضله بزرگ مراتب تشویش خویش را ابراز و نقاط نظر خویش را در آن ارائه نموده است و عطف توجه جدی مقامات دولتی افغانستان را در مورد خواستار گردیده است.

http://www.hoqooq.eu/refug191014.pdf 

انجمن حقوقدانان افغان در  اروپا  از تمامی نهاد های اجتماعی، حقوق بشر و احزاب سیاسی کشور های اروپائی تقاضا مینمائد تا با تمام امکانات شان بالای مقامات حکومتی شان فشار آورند تا با انواع درد ها  و رنج های پناهجویان پایان دهند و به حقوق انسانی شان احترام بگذارند.

شورای رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا ارزومند است که سال ۲۰۱۵ سال فروکش شدن معضلات هموطنان پناهجو ما و سال پر از موفقیت و سعادت برای تمامی هموطنان ما در همه کشور های دیگر و ختم جنگ و آلام و مصائب ناشی از آن در کشور عزیز ما  افغانستان باشد.

 

با احترام

شورای رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

 

بامداد ـ اجتماعی ـ۱۵/۲ـ ۰۱۰۱