چطور می‌توان دست دزدان و قاچاقچیان آثار باستانی را کوتاه کرد؟

رییس اداره موزیم ها و آثار باستانی سوریه گفت : «  دلمان می خواهد که جامعه جهانی در دفاع از میراث تاریخی ما که بخش مهم میراث فرهنگی جهانی است فعالانه شرکت کند.»

 

سوریه دارای آثار تاریخی متعلق به همه تمدن‌های باستان مدیترانه را اغلب « موزه در فضای باز» می نامند. حالا این موزه در حال ویرانی است و آثار دارای اهمیت جهانی تخریب می‌شوند.

به خطرات ناشی از عملیات جنگی، اعمال حفاری غیر قانونی باستانشناسی افزوده شده است. چند روز پیش « فرانچسکو باندارین » دسیتار دبیر کل یونسکو گفت که سرقت منظم شده آثار هنری قدیمی خطر مرگبار برای میراث فرهنگی سوریه است. وی بعنوان مثال به حفاری های غیر قانونی در ابلا (تل- مردیخ) و پالمیرا و آفامیا اشاره کرد.

چطور می‌توان دست قاچاقچیان را کوتاه کرد؟

پروفسورمامون عبد الکریم رییس اداره موزیم ها و آثار باستانی  وزارت فرهنگ سوریه به صدای روسیه در این باره گفت:

در گفتارهای رادیو شما و در کل رسانه‌های گروهی ما بیش از یک سال ناقوس خطر را به صدا در می آوریم و می‌خواهیم توجه جامعه جهانی و سازمان های ذیعلاقه در حفظ میراث فرهنگی کشور ما را جلب کنیم. در حقیقت الان بشریت دستخوش یک فاجعه جهانی شده و هر ماه موقعیت وخیم تر می شود.

لیکن عجالتاً جهان به خواست های مصرانه ما در باره کمک رسانی با آرامش عجیبی واکنش نشان می دهد. از میان سازمان های بین‌المللی فقط یونسکو و اینترپول و چند آژانس تخصصی صدا های ما را شنیده و با اقدام‌های مشخص به کمک ما شتافتند.

 

بویژه چگونگی این آثار در ولایت های  دوردست سوریه ، ما را نگران می کند. آن‌ها در فاصله از شهر های بزرگ و پلیس قرار دارند و افراد مسلح و ساختار مافیایی حاکم آن جا ها هستند. آن‌ها آثار ارزشمند را تخریب می کنند. آخرین مورد این نوع در استان دیر الزور بوقوع پیوست. در آنجا موزایک قرن ششم بیزانس بصورت ددمنشانه ویران گردید. راهزنان اسلام گرا برجسته کاری ها بر قبرهای دوران روم باستان را نیز منفجر کردند.

ما از هر فرد سوری که برایش تاریخ میهن، عزیز و گرامی است تمنا می کنیم که اجازه تخریب آثار تاریخی را ندهند و دول همسایه را به بستن مرز ها فرا می خوانیم. به نوبه خود ما به انجام برخی اقدام‌ها جهت جلوگیری از ادامه تخریبات موفق شدیم، لیکن اعمال شبه نظامیان هنوزهم درحکم خطر جدی به کشور ما و دوران قدیم آن باقی می ماند.

اما همه گوش شنوا ندارند. تا بحال هم همه راه‌ها به ترکیه برای قاچاقچیان باز است و غارتگران و راهزنان از دیر الزود راهی مرزهای شمالی می‌شوند و ترکیه در این غارتگری سهیم است. از وضعیت دشوار ما سو استفاده می‌کنند و همه چیز ما را به خارج می برند. قبلاً تجهیرات واحد ها و نفت به شمال می‌بردند و حالا نوبت آثار تاریخی رسید.

ما اطلاع داریم که شبکه‌های قاچاقیان بین‌المللی همراه با گروه‌های مسلح قصد دارند فعالیت‌های جنایتکارانه خود را گسترش دهند. عواقب این کار وحشتناک خواهد بود. آن‌ها در یک تعداد از جا ها برای حفاری ها از بولدوزر استفاده کردند.

شما در انتظار چه کمکی از خارج هستید؟

پروفسور مامون عبد الکریم گفت:

همین چندی پیش هیات نهاد ما با نماینده گان شعبه منطقه ای یونسکو در بیروت ملاقات کرد. ما مسایل حفظ آثار و بازسازی پس ماند های آسیب دیده دارای ارزش جهانی را بررسی کردیم. این ملاقات به ما امید بحشیده است.

مهمترین چیز برای سازمان های بین‌المللی- قطع سکوت حول این مشکل و کمک کردن به آگاهی از مقیاس آن است. ما به کمک‌های عملی نیازمند یم. الان شرکت های سوری به ما کمک می‌کنند و برای کارهای بازسازی پول می دهند. اما ابعاد خسارات وارده عظیم است و به تنهایی بزحمت می‌توانیم این تخریبات را متوقف کنیم. دلمان می خواهد که جامعه جهانی در دفاع از میراث تاریخی ما که بخش مهم میراث فرهنگی جهانی است فعالانه شرکت کند.

ص ر

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۴ـ ۱۸۰۲

 

نشست کمیته سراسری ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان در خارج کشور به تاریخ ۱۲ فبروری ۲۰۱۴ دایر گردید

کمیته سراسری ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان در خارج کشور، به اشتراک هیات های نماینده گی احزاب و سازمانهای مشمول ایتلاف تحت ریاست رفیق کریم شاه میرمسوول دوره یی کمیته سراسری ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان در خارج کشور دایر گردید، بعد از تصویب اجندای نشست،رفیق کریم شاه میر گزارش از کار های کمیته سراسری ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان در خارج کشور را به نشست ارایه نموده و اشتراک کننده گان را در جریان آخرین تحولات کشور و تصامیم هیات رییسه ایتلاف قرار داده و اجندای نشست را مطرح کرد که مورد تصویب قرارگرفت. سپس رفقا هریک طلا پامیر و نصیر احمد صدیقی به نماینده گی از حزب مردم افغانستان، احمد ضیا صدیقی سپهراز نهضت آینده افغانستان، گلاب الدین فیضی از حزب پیوند ملی، ابراهیم دهقان و طاهر انجار از شورای تفاهم  وکریم شاه میر ازحزب آزاده گان پیرامون مسایل مطروحه صحبت نموده پیشنهادات و دیدگاه های خود را به اطلاع اشتراک کننده های نشست رسانیدند.
نشست در فضای همبسته گی رفیقانه و دوستانه ساعت ۱۰ شب پایان یافت.

بامداد ـ اجتماعی ـ ۱ / ۱۴ـ ۱۷۰۲

 

 

« سـوریـه آرامـش با تـو بـاد ! »

تاریخ و ملـت

نوشته: جبران خلیل جبران

 

در کناره جویباری که بین صخره های دامنه کوه لبنان ، پیچ و تاب میخورد ، دختر چوپانی نشسته بود و دور و برش گوسفندانی استخوانی علف های خشک را مچریدند. او در حالی سیر و غور در فلق دور دست بود. گویی آینده از جلو چشمانش می گذشت.

اشک به چشمانش زیبایی بخشیده بود، مثل قطره های شبنم که گلها را زینت می بخشند.

غم ، لبانش را نیمه باز کرده بود تا بتواند به فلب حسرت کش او نفوذ کند.

بعد از غروب آفتاب، هنگامی که کوه های کوچک و تپه ها در تاریکی فرو رفتند ، تـاریخ ، در برابر دختر جوان ظاهر شد.مرد پیری بود که موهای سپیدش مثل برف روی شانه ها و سینه اش ریخته بودند، و در دست راستش داسی برنده داشت .او با صدایی که به غرش دریا می مانست، به دختر گفت :

« سـوریـه آرامش با تـو باد ! »

دختر بلند شد. از ترس می لرزید:

« از من چه میخواهی ، تاریخ ؟ »

سپس میش هایش را نشان داد:

« این باقیمانده گله تندرستی است که زمانی این دره را پر میکرد. آن  چه حرص و آز تو برای من باقی گذاشته، همین است . حال باز آمده ای آز خود را با این ها ارضا کنی ؟

« این دشت ها که زمانی آن قدر حاصلخیز بودند ، جال بر اثر لگـدمال شدن زیرپای تو تبدیل به غباری سترون شده اند. چهارپایان من که در سابق گلها را می چریدند و شیر فراوان داشتند، امروز دیگرنمی توانند به جزخار بخورند، و این آنها را لاغر و استخوانی میکند.

« از خدا بترس ای تاریخ ، و مرا پیش از این رنج مـده. تنها نگاه تو مرا از زنده گی بیزار کرد  و بیرحمی داس تو مرا واداشت که مرگ را دوست بدارم.

« مرا بگذار تا در تنهاییم جام اندوه را مزه مزه کنم، زیرا که گواراترین شراب من است . برو تاریخ ، برو به سوی غرب، جایی که برای جشن زنده گی ضیافت برپا می دارند. مرا تنها بگذار تا در این جا، به انزوایی که در آن غوطه ورم کرده ای ، زاری کنم ».

تاریخ ، در حالی که داسش را در زیر ردایش پنهان می کرد، او را به سان پدری دوستدار فرزند خود ، نگاه کرد و گفت :

« آه ، سوریه ، چیزی که من از تو گرفتم جز هـدایای خود نبود. بدان که ملت های خواهر تو هم حق دارند از شوکت و شکـوهی که از آن توست ، سهمی ببرند. باید به آنها هم چیزی را بدهم که به تو داده ام . سرنوشت تو مثل سرنوشت مصر ، پارس و یونان است. زیرا هر یک از آنها هم گله های لاغـر و زمین های خشک دارد.

ای سوریه ، آن چه تو انحطاط می نامی ، چیزی نیست جز یک خواب لازم ، که از آن نیرو خواهی گرفت. گل ، از راه مرگ به زنده گی باز میگردد، و عشق تنها پس از جدایی میتواند به عظمت برسد».

مرد پیربه دختر جوان نزدیک شد. دسش را درازکرد و گفت :

« دست مرا بفشار ای دختر پیامبران ! »

و دختر دست او را گرفت و از پشت پرده یی از اشک به او نگریست و گفت :

« بدرود، تاریخ، بدرود! »

و پیر جواب داد:

« تا لحظه یی که دوباره همدیگر را ببینیم سوریه ، تا لحظه یی که دوباره همدیگر را ببینیم ».

مثل آذرخشی تند ناپدید شد.

دختر چوپان گله اش را صدا زد و به راه افتاد، در حالی که با خود می گفت :

« آیا باز هم  همدیگر را خواهیم دید ؟ »

 

 

درزمان نوشتن این داستان سوریه و لبنان یک کشوربودند بنام سوریه ـ بامداد

برگرفته از « اندیشه ها ومکاشفات »

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۴ـ ۱۳۰۲

آرمـان صـدف گـونه

 

ای همرزم!

ای مرد با احساس ما !

روزش فرا خواهد رسید،

تا چشم دشخیمان عصرازحدقه اش آریم برون.
 همان چشمان مست در حیله و نیرنگ

که تیر انتقام بی حد وحصرش من و ترا هدف کرده.
 من و ترا که:

سالارحقیقت های رزم و زنده گی هستیم برظلمت،
 من و ترا که :

ارمان صد ف گونه در قـلـب های خویش داریم

من وترا که:

راستی راه مان سوزد تن پوســیده بیـد را
  من و تویی که:

پـرواز بلنـد برکوه های مملوازبرف وطن داریم.
  من و تویی که حــالا قـید مشت تعصـب  وابـهام
ولـی، با همـت و کاردان ،
بدراییم زسختی ها و زشتی های نامردان.
چـرا،

راه مـن وتوپاک است چون موج آبی زکوهساران هندوکش.     
روزش فـراخواهـد رسید،

ای هموطن ،

ای همرزم ،

ای مرد با احساس ما!


 حکیم کرنزی

اکتوبر۲۰۰۴ ترسایی

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱/ ۱۴ـ ۱۵۰۲

گفت و گو با « رادیو حقیقت » در سمنگان

بروز پنجم فبروری زلیخا پوپل مسوول شعبه امور اجتماعی شورای اروپایی حزب مردم افغانستان و بانو   سهیلا زحمت گفت و گوی درباره زنده گی زنان افغان در اروپا از جمله فعالیت های شورای سراسری زنان افغان درهالند را  با «  رادیو حقیقت » در ولایت سمنگان انجام داده و در جریان این برنامه به پرسش های  شنونده گان رادیو پاسخ دادند.

در نخست زلیخا پوپل درباره شرایط زنده گی ، اهداف و کارکرد های زنان افغان دربیرون ازکشور به ویژه دراروپا معلومات کوتاه ارایه و بعداً از بانوی پرتلاش سهیلا زحمت خواهش نمود تا در مورد فعالیت های شورای سراسری زنان افغان درهالند، برنامه  و کارکرد های آن توضیحات لازم را ارایه بدارد.

در بخش بعدی خانم زحمت در باره  شورای سراسری زنان افغان درهالند معلومات همه جانبه پیشکش نموده گفت : « شورا در جنب فعالیت هایش  با راه اندازی سیمینار ها در رابطه به خشونت علیه زنان ، تدویرمحافل  بمناسبت هشتم مارچ ، برگزاری محافل فرهنگی و کنسرت ها ، استقبال از مادران ممتاز و توضیع تحایف به آنها ، قدردانی از خانم هایی که بدون سر پرست و کمک کننده به تنهایی درتربیه اطفالشان و پیشبرد زنده گی شان میکوشند و برگزاری سمینارها برای جوانان تلاش های فراوانی نموده و در این راه حمایت و جانبداری زنان اگاه و با مسوولیت افغان و پشتیبانی زنان هالندی را نیز باخود داشته است.»

 در این برنامه شنوندگان و گرداننده برنامه سوالاتی را طرح نمود که توسط  سهیلا زحمت و زلیخا پوپل پاسخ داده شد. شنونده گان برنامه از جمله سوالاتی در مورد اینکه  کی ها با این شورا همکاری مینمایند؟ فعالیت های شورا از کدام منبع تمویل میگردد ؟  الویت های کاری شورا در کجا نهفته است و ...را طرح نمودند.

در بخش بعدی این برنامه ، محترم زلیخا پوپل عضوهیات رهبری شورا با سرودن اشعاری به این نشست رونق بیشترداد. موصوف درپایان این نشست دررابطه به انتخابات و نقش زنان افغان گفت :

« پیام من برای خواهران و زنان وطن اینست که در برنامه ها و پروسه انتخابات شجاعانه و بدون ترس شرکت نمایند و به شخص با اعتماد، صادق،  کارکن و فعال که از بین بردن خشونت در برابر زنان ، کمک به خواست های زنان و شناخت زن در جامعه  شامل برنامه اش بوده و وی از تعصبات قومی، لسانی و نژادی فارغ  و خود را پابند احترام به مقام انسان و انسانیت بداند،  رای بدهند.»

خانم پوپل در این برنامه از وطنداران خواست تا  اطفال خود را با روحیه وطنپرستانه تربیت و در راه ادامه درس و تحصیل فرزندان  شان سعی وکوشش نمایند. این برنامه ارزشمند بیشتر از دو ساعت دوام  و با روحیه صمیمانه و جروبحث ها به پایان رسید.

( شعبه اموراجتماعی حزب مردم افغانستان )

 

 

 بامداد ـ اجتماعی ـ ۴ / ۱۴ـ ۱۲۰۲