در دو سوی تصمیم

داکتر حمیدالله مفید

در هفتم ماه میزان یا مهرماه  روی توافقی که صورت گرفت ، داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور و  دوکتورعبدالله عبدالله  به حیث رییس هیات اجراییه دولت جدید حلف یا سوگند وفاداری وپابندی یاد کردند و به بحران ششماهه گزینگاه ویا انتخابات ریاست جمهوری نقطه پایان گذاشتند.

در هفته ای که گذشت ، داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور جدید افغانستان در سخنرانی های گوناگونی پیرامون ودر باره مساله های مختلف رویکرد فرمودند، برخی ها امیدوار کننده وبرخی های مایوس کننده بودند.

نخستین رویداد که پس از گزینش رییس جمهور جدید به میان آمد ، گمارش حنیف اتمر به حیث مشاور امنیت ملی ودستینه یا امضا توافقنامه امنیتی با امریکا بود .که دل ودیده امریکا وناتو را روشن ساخت.

دومین رویداد نگرش پذیر، انتقاد رییس جمهور جدید از کارکرد های دادگاه ها ومحاکم افغانستان بود ، که آنها را لانه ای رشوت وفسا اداری خواند .

سومین رویداد هفته گذشته  نگاه نقادانه رییس جمهور جدید به کار های شورای ملی بود ، که آنها را نیز متوجه وظایف اساسی شان ساخت و آرزو نمود تا در کار های حکومت  و وزارت خانه ها دخالت نکنند.

چهارمین رویداد  قابل نگرش ، سر پرست ساختن وزیران و والیان کشور بود ، که صلاحیت های اجراییوی آنها را محدود ساخت.

 پنجمین رویدادی که در کشور پس از ایجاد حکومت جدید روی داد  داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور جدید افغانستان در گفت وشنود رسانه یی که با دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا به تاریخ ۳ ماه اکتوبر  در کابل انجام داد ، به مسایل گوناگونی پرداخت: از آن میان  موضوع  غیر سیاسی شدن حوزه های پولیس شهر کابل را تلویحی  اشاره نمود وگفت ، که  باید پولیس واز آن میان پولیس شهر کابل غیر سیاسی شوند. اینجاست که حکومت جدید نه از موضع سیاسی بلکه از موضع شخصی بر رویداد ها می نگرد.

پولیس غیر سیاسی یعنی چی؟

چگونه می توان پولیس ، ارتش ، امنیت ملی ، ادارات دولتی ، را غیر سیاسی ساخت؟ غیر سیاسی بودن یعنی چی؟

در هیچ کشور جهان پولیس کشور غیر سیاسی نیست ، نیرو های مسلح کشور در تمام سالها سیاسی بوده اند ، بنگرید ، ارتش وپولیس در دهه ای هشتاد سیاسی بود ، آنها با ایدیولوژی وباور های که داشتند ، از حاکمیت دولتی پاسداری کردند.

مخالفان دولت سازمانهای سیاسی اند ودر زیر سایه ای اندیشه دینی سیاسی می جنگند، ودلیرانه از اندیشه شان ولو گمراه کننده ونادرست است ، پاسداری ودفاع می کنند وجانهای شیرین شان را از دست می دهند. پولیس غیر سیاسی ، که از منافع سیاسی ، اندیشوی ، وخواست های فکری اش پاسداری نکند ، نمی تواند ، تا به خاطر یک مشت پول بجنگد ، پولیس غیر سیاسی ، به خشت خامی می ماند ، که از سیلاب سیاسی بشارد  ونابود گردد.

اگر اشاره رییس جمهور جدید به برخورد های برملا کننده ، تقلب گسترده  جناب امر خیل رییس دبیر خانه  کمیسیون انتخابات  ریاست جمهوری بود ، که از جانب محمد ظاهر فرمانده پولیس کابل ،اشکارا گردید، مساله جدا گانه است ، ایا رییس جمهور جدید ، به این زودی به امرخیل زگنال می رساند ، که من انتقام ترا به زودی می گیرم. یا چی؟

در حالی که رییس جمهور جدید ، در برابر خود وظایف بس بزرگ سیاسی ، افتصادی ، اجتماعی دارد. که باید به آنها بپردازد.

اگر هم لازم است تا به قضایایی انتخابات ریاست جمهوری بپردازد، باید دوسیه های نیمه باز امیر خیل ودیگر جعل کاران را بر ملا کند . چیزی که در پیمان نامه رییس جمهور با رییس هیات اجراییه به گونه صریح وروشن به آن اشاره شده است. افشای دوسیه نسبتی کابل بانک کار درست ویک عمل شجاعانه بود ، که باید از آن ستایش کرد.به همان اندازه پرداختن به امور پولیس شهر کابل مفتضحانه ونادرست است ، که باید ، آن را به مثابه نقطه ضعف و نیرنگ دولت جدید به چالش کشید.

رویکرد فرمایید: دولت جدید تمام وزیران کابینه ووالیان را سر پرست ساخت چرا ؟

با این کار چه را می خواست به نمایش بگذارد؟ اگر وزیران  ووالیان بی کفایت و فاسد هستند ، پس چرا رییس این کابینه فساد پیشه را مورد تفقد وستایش قرار دادند، نخستین اجلاس کابینه دایر شد وبه رییس فساد پیشه گان افتخار معنوی بزرگ از کیسه خلیفه  بخشیدند ونام تاریخی کابل را که پیشینه چهار هزار ساله دارد، از میدان هوایی برداشتند ، ونام یک بیروکرات فاسد ، یعنی حامد کرزی  را بر آن  نهادند ، یعنی چه؟

مگر نامهای تاریخی کشور اینقدر پیش پای افتاده و سبک است ، که با تصمیم کابینه سرپرست فاسد ، تغییر بپذیرد؟

چنان پنداشته می شود ، که در برابر دولت جدید فقط همین یک کار بزرگ انجام ناشده باقیمانده بود ، که باید ، عاجل جلسه می کرد و نام تاریخی کابل را از میدان هوایی برگیرند و نام یک بیروکرت فاسد را بر آن بر نهند؟

در برابر شورای وزیران کارهای بزرگ اجرآ ناشده که در روک های میز ها خاک می خورد وهمه مهم وحیاتی اند ، قرار دارند که  باید به آنها پرداخته می شد.مانند:

فیصله ودستینه قانون حق دسترسی به اطلاعات ، قانون  جلوگیری ازآلوده گی محیط زیست ، که در روک میز رییس جمهور پیشین خاک می خورد. قانون ، کنترول مواد غذایی، بررسی منابع آبی افغانستان ، وده ها وصد ها موضوع های که از سه ماه به اینسو چشمبراه اجلاس شورای وزیران اند و تا ایدون به آنها پرداخته نشده است.

اگر اینچنین ادامه داده شود ، مردم بالای همان کفن کش قدیم شکر خواهند کرد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۹۱۰

امریکا علیه دولت های مترقی امریکای لاتین

اسکار مارتینز معاون شعبه روابط بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست کوبا  گفت و گوی دلچسپی را با روزنامه  المانی « یونگه ولت» انجام داده است که  اینک بخش های از آنرا جهت آگاهی خواننده گان صفحه پیشکش میداریم.

 

یونگه ولت: در سال آینده کنفرانس سران و نخست وزیران کشورهای امریکا در پاناما برپا می گردد. کوبا نیز برای نخستین بار به این گردهمائی دعوت شده است.

مارتینز: بله، دولت پاناما از کوبا دعوت کرد و کوبا هم با خرسندی دعوت را پذیرفت.

یونگه ولت:  احتمالا باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا نیز در این کنفرانس حضور خواهد یافت. امکان آن هست که با این دیدار مناسبات کوبا و ایالات متحده امریکا به مناسبات عادی تبدیل شود؟

مارتینز: دست کم فرصتی است برای گفت و گوی رودر رو، که شاید هم به معنی نوعی نزدیکی باشد. ولی برای عادی شدن مناسبات هنوز مقدمات بسیاری باید فراهم شود. درغرب این تصور هست که گویا محاصره اقتصادی کوبا اندکی کاهش یافته است، اما عکس آن درست است. در سالهای اخیر محاصره کوبا تشدید هم شده است. درست در بخش مالی وضع وخیم هم تر شد، واقعیت این است که هرنوع مبادلات مالی کوبا با بانک ها و موسسات خارجی تحت تعقیب قرار می گیرد. این یک جنگ مالی با کوباست و همین خود حل مسایل را دشوارتر می سازد.

فقط میان سالهای ۲۰۱۰ تا  ۲۰۱۳  ترسایی سی و شش موسسه مورد تضییقات امریکا قرار گرفتند. آخرین مورد موسسه فرانسوی BNP Paribas است که محکوم به پرداخت ۹ میلیارد دلار شده، که حداکثر مجازاتی است که تا اکنون مقررشده است.

یونگه ولت:  واکنش اتحادیه اروپا به این نوع تحریم ها چگونه است، تحریم هایی که ناقض مقررات اروپایی است؟

مارتینز: واکنش اروپا در برابر این امر ضعیف است. ما فکر می کردیم که واکنش سازمان های مربوطه در برابر این تصمیمات حاد و نامناسب علیه یک بانک اروپایی سخت خواهد بود. اما اعتراض دولت های اروپایی به شدت مجازات است نه به اصل آن.

یونگه ولت:  در عین حال کوبا و اتحادیه اروپا برای عادی کردن مناسبات خود شان با یکدیگر مشغول مذاکره هستند. مذاکرات در چه مرحله است؟

مارتینز: تا به حال دو بار مذاکره صورت گرفته است. یکبار در بروکسل و یکبارهم در هاوانا. هدف مذاکرات برطرف ساختن دخالت های تبعیض آمیز است که از سالهای دهه ۹۰ تا کنون ادامه دارند و با وضع کنونی جهان بی ارتباط هستند. گرچه روند مذاکرات کند است ولی پیش می رود، چون در اتحادیه اروپا بازیگرانی هستند که کمک عینی برای پیشرفت موفقیت آمیز مذاکرات نمی کنند. برخی از کشورها – که فعلا نمی خواهم نامشان را ببرم – تلاش می کنند تا مذاکرات را مختل سازند. خوشبختانه بخش عمده کشورها و دولت های اتحادیه اروپا خواستار گفتگو هستند.

یونگه ولت:  چند روز پیش کوبا اعلام کرد که برای مبارزه با اپیدمی ابولا ۱۶۵ پزشک و پرستار به سیرالیون اعزام خواهد کرد . اندک زمانی پس از آن امریکا اعلام کرد که به افریقای غربی سرباز خواهد فرستاد. ارتش المان نیز قصد اعزام نیروی نظامی به افریقای غربی دارد. چرا یکی پزشک می فرستد و دیگران سرباز؟

ماتینز: اینجا دو نظام در برابر هم قرار دارند. تکیه یکی بر همبستگی انسانی و عدالت است ما برای ساختن این –ساختمان سوسیالیسم – تلاش می کنیم. در سوی دیگر نظامی قرار دارد که در عرصه اقتصادی فقط در پی کسب سود است و در زمینه سیاسی تلاش می کند تا خلقها را تحت فشار بگذارد.

سیاست کوبا این است که در مورد مسایل مهم زنده گی، مانند مبارزه با بیماریها از هیچ اقدام ممکنی کوتاهی نکند تا از این طریق به انسانها کمک کند. کوبا همیشه این خط مشی را با قاطعیت دنبال کرده است. بعنوان مثال هاییتی را در نظر آوریم. چند ین بریگاد طبی کوبا در آنجا فعال هستند ولی در سال ۲۰۱۰ ترسایی که زلزله آمد؛ کوبا بر دامنه تلاش های خود افزود و در چهارچوب ALBA  ( اتحادیه بولیوی برای خلقهای امریکای خودمان ( لاتین) یک برنامه امدادی عرضه کرد که در آن کوبا و ونزویلا کمک های خود را برای نجات انسان ها هماهنگ می سازند.این سیاست کوبای انقلابی است که هسته انساندوستانه انقلاب را تحکیم می کند.

یونگه ولت:  شما از « اتحادیه بولیوی برای خلقهای امریکای خودمان» نام بردید که در سال ۱۹۹۴ بابتکار فیدل کاسترو و هوگوچاوز تشکیل شد و در ماه دسامبر سال جاری ده سال از تاسیس آن می گذرد. سیر تکاملی این اتحادیه از آن زمان تا کنون چگونه بوده است.؟

مارتینز: بنظر من هر اتحادیه ای از این نوع و نیز سیر تکامل یکپارچگی امریکای لاتین برای رسیدن به مرحله پختگی به گذشت زمان نیاز دارد. «آلبا» نخستین پروژه برای رشد یکپارچگی امریکای لاتین بود، که از جمله تلاش می ورزد تا اقتصاد های ما متقابلا مکمل یکدیگر باشند. در درجه اول کشورهای عضو از اتفاق نظر سیاسی برخوردارند. افزون براین، باید بر همبستگی کشورهای عضو و کمک های متقابل آنها به یکدیگر تکیه کرد. آنچه برای ما اهمیت حیاتی دارد این است که « آلبا» به رشد خود ادامه دهد و ونزویلا برغم حمله متقابل امپریالیسم امریکای شمالی و الیگارشی ونزویلا بتواند به راه خود ادامه دهـد. اگر فرض کنیم روند انقلاب در ونزویلا قطع شود، «آلبا» و روند یکپارچگی هم از بین خواهد رفت. و این ضربه بسیار سنگینی برای امریکا ی لاتین و جهان خواهد بود.

یونگه ولت:  در سالهای گذشته، بویژه پس از درگذشت هوگو چاوز رییس جمهور ونزویلا ، چنین بنظر می رسید که روند انقلاب شتاب خود را از دست داده است، این تصور درست است؟

مارتینز: فراموش نکنیم این روند انقلابی در آغاز خواهان تغییر نظام نبود. ونزویلا همواره از امکاناتی برای کشور بهره می گیرد که در درون نظام سرمایه داری است و همچنین در عرصه هایی دست به اصلاحات زد که مردم بشدت از آن در رنج بودند. ولی ونزویلا و همچنین دیگر کشورها در آغاز اندیشه های راه جویانه هستند که این روند را چطور می توان به روند ساختن سوسیالیزم هدایت کرد. برخی آن را سوسیالیسم قرن بیست و یکم می نامند، ما آنرا سوسیالیزم در قرن های بیستم و بیست و یکم می نامیم.

بنظر من رشد قدرت اپوزیسیون و افزایش تضادها در جامعه ونزویلا در درجه اول ناشی از حمله متقابل امپریالیسم است. یک استراتیژی امپریالیسم امریکای شمالی که منحصر به مقابله با کشورهای امریکای لاتین هم نیست بلکه استراتژی جهانی آنست که ما آن را «شیوه های جنگ غیرمتعارفی» می نامیم.

۱- آفریدن شیوه ای برای تخریب ایدیولوژیک

۲- بدست آوردن نفوذ سیاسی است،

۳- ایجاد بی ثباتی است.

۴- هدایت جامعه بسوی افراط گرایی

۵- تغییر رژیم

با این استراتیژی چنین بنظر می رسد که امریکا بیرون از این جریانات قرار دارد. وقتی توده ها در ونزویلا علیه دولت بپا می خیزند چنین بنظر می رسد که این روندی است بدون دخالت خارجی. ولی واقعیت درست عکس این است. در این کشمکش امریکا ناپیدا است اما در واقع برنامه ای پیاده می شود که آنها برای مقابله با انقلاب تدارک دیده اند.

در حال حاضر امریکا تلاش می کند با سوق دادن توجه به وضع مشکلات اقتصادی کوبا تخریب ایدیولوژیک – سیاسی را تشدید کند. امریکا می کوشد تا با اعزام افرادی از امریکای شمالی و امریکای لاتین، رهبران جوانی پرورش دهـد که به مخالفت با مناسبات حاکم بر کوبا بپردازند و برخلاف خواست مردم کوبا مناسبات قدرت را تغییر دهند. این یک استراتیژی علیه ماست، علیه ونزویلاست و علیه کشورهای امریکای لاتین است.

یونگه ولت:  فکر می کنید دولت های امریکای لاتین به پاسخ درست برای مقابله با این استراتیژی دست یافته اند؟

مارتینز: من فکر می کنم که دول امریکای لاتین و بویژه نیروهای مترقی که با آنها همپیمان هستند دقیقا می دانند که داشتن یک استراتیژی برای مقابله با این سیاست امریکا و مقابله با راستگرایان بسیار ضروری است . ثانیا باید شرایط را برای توسعه اقتصاد و برنامه های اجتماعی باز هم بهبود بخشند. سوم آن که باید واقعاً خواستار یکپارچگی امریکای لاتین گردند. در این حالت است که می تواند یک جبهه مقاومت در برابر عملیات غرب بوجود آید.

 ر.نافعی/ هفته

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۳۰۰۹

شری برخیزد که خیر مردم در آن نهفته باشد!

داکتر حمیدالله مفید

پس از کشمکش های دلگیر وپس از چنه زدنها ، وکم وکاست کردن های خسته کننده ، بالاخره خیری که متصور نمی شد ، به ثمر رسید.

آری ! بالاخره ، بدون آنکه فرایند یا نتیجه  انتخابات یا گزینگاه جعل وتقلب اعلان شود . دولت وحدت ملی که جناب داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور و جناب داگتر عبدالله عبدالله رییس اجراییه پذیرفته وتوافق شدند ، ایجاد گردید.

ناگفته پیداست ، که این دولت وحدت ملی به  زور وتلاش جلالتمآب  اوباما رییس جمهور ، جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا، یان کوبیش نماینده ویژه سرمنشی ملل متحد در افغانستان و جیمز ب کنگهم سفیر ایالات متحده امریکا  در کابل ، شناسایی وایجاد گردید.

روز یکشنبه تاریخ ۲۱ ماه سپتمبر در حقیقت روز پایان تنش ها ، چنه زدنها و شمارش آرا ها بود .در این روز کشور از بحران بی رهبری نجات یافت وصبر وتحمل وشکیبایی مردم به سرمنزل مقصود خود رسید.

اگرچه مردم افغانستان وجهان شاهد دور ودراز ترین انتخابات ریاست جمهوری در جهان بودند ، که نزدیک به سه ماه دوام کرد ، وافغانستان  نخستین ریکارد جهانی را در این مورد قایم کرد . با آنهم فرایند ویا نتیجه چنین شد، که کشور از زیر سایه شوم ریاستی فردی نوع افغانی بی چون وچرا رهایی یابد وسیستم ریاستی فردی جایش را به رژیم دموکرات ترکه جای خرد وتصمیم فردی را خرد وتصمیم جمعی بگیرد  بدهد ، گرچه تا هنوز بهره ای آن هویدا نیست  و روشن نیست ، که پسانها چه خواهد شد، مگر یک چیز روشن است ، که دیگر رییس جمهور به تنهایی در امور تصمیم نمی گیرد وتصمیم وخرد جمعی در دولت دستور فرمایی خواهد کرد.

دیگر کیش شخصیت وعکس های صد متره و دوصد متره رییس جمهور به تنهایی شهر را زیر محاصره خود نخواهد گرفت  ، دیگر فیصله های پارلمان در تاق بلند گذاشته نخواهد شد، دیگر قانون اساسی با نوک بوت زده نخواهد شد. دیگر پول های مساعدتی وکمکی کشور های دوست واز آن میان ایران وامریکا در جیب رییس جمهور و به حساب بانکی شخصی او  نخواهد رفت. واز این قبیل  دیگر ها!

ایدون دیده شود که دولت جدید با این همه دشواری ها چون: جنگ و بی امنیتی ، بحران شدید اقتصادی ، فساد گسترده ای اداری گراف بلند بیکاری ، فقر ، بیسوادی ، بیماری ، تنش های جدی تباری وزبانی  ، رشوت ، چور وچپاول دارایی های عامه ،  چی خواهد کرد؟

اولویت های کاری رژیم جدید آنقدر زیاد است ، که اگر آنها را برشماریم به یک  برنامه کاری وطومار دور ودرازی مبدل خواهد شد.

مگر با آنهم در گام نخست دولت مجبور است تا با اقدام های زیرین رویکرد جدی نماید:

در بخش تامین امنیت: نخستین کاری را که باید دولت جدید در برابر خود قرار بدهد ، تامین امنیت وجستجوی راه های صلح با طالبان  ومخالفان دولت است ، چی باید کرد و چی باید شود ، از پرسش های است ، که امروز در برابر دولت جدید قرار دارد.

تقویه نیروهای مسلح وافزایش نیروی رزمی ارتش ، پولیس وامنیت ملی و پولیس محلی .با استفاده از کمک های کشورهای دوست.

گسترش شبکه های استخباراتی به منظور کشف ویژه گی های رزمی مخالفان دولت .

گسترش حاکمیت دولتی در محلات ،

در عرصه یا بخش دولتی وسیاسی:

‫- ایجاد یک کمیسیون ویژه به منظور تعدیل برخی مواد وتغییر در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان

‫- گزینش کادرها ، هموندان یا اعضای کابینه  نه بر بنیاد مصلحت و مناسبات تباری وگروهی بلکه بر بنیاد کاردانی وکارگزاری به دیده نگریسته شود.

تصویب قوانین ومقررات سختگیرانه به منظور مبارزه با رشوت وفساد اداری.

تصویب قوانین سخت گیرانه به منظور جلوگیری از تورید ، توزیع و قاچاقچیان مواد مخدر در کشور

‫- ایجاد کمیسیون به منظور بهبود امور اقتصادی کشور شامل :

بازنگری قرارداد های معادن کشور ،

ایجاد شبکه های اقتصادی دولتی در پهلوی سکتور خصوصی .

احیای دوباره سکتورمختلط دولتی وخصوصی .و تصدی های دولتی .

ایجاد کوپراتیف های دهقانی .

در بخش دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی:

حزبی شدن پارلمان وشورای ملی .

انتخابی شدن پست های والیان ، ولسوالان و شهرداران و روستا داران.

انتخابی شدن پست های ارگانهای اکادمیک وایجاد شورا ها دانشی .

درزمینه رشد امور فرهنگی:

به منظور  تامین عدالت فرهنگی و زبانی ایجاد فرهنگستان زبان های فارسی ، پشتو ، ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی وپشه یی ، به منظور جلوگیری از ایجاد تنش های زبانی در کشور. 

به منظور جلوگیری از نابودی زبانها وگویش های در حال زوال کشور مانند ، زبانهای  واخانی ، شغنانی ، برکی راجانی ودیگران  اتخاذ تدابیر جدی فرهنگی .

تامین عدالت فرهنگی در زمینه نامگذاری جاده ها، شهرها روستا ها به خواست واراده مردم محل .

تعمیم فرهنگ انسانی احترام به خود و دیگران وجلوگیری از فرهنگ زور در کشور .

ایجاد شورا های جوانان به منظور تعمیم  فرهنگ انسانی در میان جوانان .

ایجاد شورای فرهنگی دینی به منظور جلوگیری از تعمیم فرهنگ جنگ  و مبارزه با فوندمیتالیزم وبنیاد گرایی.

ایجاد مجدد پرورشگاه ها وشیرخوارگاه در ادارات دولتی

ایجاد قوانین سخت گیرانه تر به اشخاصی که حقوق زنان را پایمال می کنند،

توزیع شناسنامه برقی برای همه اتباع کشور و ثبت واحوال نفوس کشور به مثابه یک روش معقول  وایجاد قوانین سختگیرانه برای انانی که شناسانامه کشور را ندارند.

آنچه که مردم از جناب داکتر اشرف غنی احمدزی رییس جمهور جدید تقاضا دارند:

فرهنگ لباس در افغانستان از دوران آریانای قدیم  تا امروز به سبک و روال آریایی ها بود ، لباس مردم افغانستان پیشین با دریغ دیگر وجود ندارد، لباس پیراهن وتنبان روستایی  خشتک کشال امروزی که گویا به نام لباس محلی افغانی نام نهاده شده است ، از دوصد سال به اینسو توسط فرهنگ برهمنی هندی وارد کشور شده است ، لباس تبار های پشتون وتاجک که هردو فرزند یک تیره اریایی (پانتیالویی ) اند وبه مرور زمان بسیار کوتاه نسبت تغییرات در نظام واژه گانی  وزبانی آنها به دو تبار تاهیپه گنه  یا تاجک وافپانتیاگنه  یا افغان وپشتون بخش بندی شده اند ، شکل وشمایل دیگر داشت ، از همینرو امیرامان الله خان غازی دستور داده بودند، که کسی حق ندارد، تا با لباس های روستایی  پیراهن وتنبان وپیزار برهمنی  به داخل شهر کابل گشت وگذار نماید. نوک چنگ پیزارهای کسانی را که از پل یک پیسگی می گذشت ، پولیس قطع می کرد تا پیزارهم شکل بوت وکفش شود ، در دوران همین شاه وطنپرست وآزادی خواه پوشیدن دریشی نکتیایی  درادارات دولتی  حتمی بود.

وکیلان  پارلمان اعلیحضرت نادرشاه شهید ، موظف بودند ، تا با لباس یونیفورم  دریشی ونیکتایی وارد پارلمان شوند.

در دوران اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بابای ملت نه تنها  در ادارات دولتی ، مکاتب ، دانشگاه ها  حتا در سینما های دولتی چون : زینب ، کابل ننداری و پارک کسی اجازه نداشت تا با لباس روستایی وبدون پطلون داخل شود.

لباس رسمی دولتی درتمام دوره ها رییس جمهور سردار محمد داوود خان ، نورمحمد تره کی ، حفیظالله امین ، شادروان ببرک کارمل ، داکتر نجیب الله شهید ، شهید ربانی ، صبغت الله مجددی ، دریشی ونکتایی مود وحتمی  بود.

بادریغ در دوران طالبان دجال ، جای لباس رسمی دولتی را لباسهای روستایی سبک وسیاق برهمنی  گرفت .

حامد کرزی ، به تقلید از رابرت موگابی شوونیست . بجای اینکه به لباس های رسمی دولتی روی آورد ، چون گرایش جدی به طالبان داشت ، با همان لباس روستایی  برهمنی روی آورد واین مساله موجب شد ، تا  لباس روستایی جای لباس رسمی دولتی را بگیرد، کارمندان دولت ، وکیلان پارلمان وحتا وزیران با پوشیدن لباس های روستایی برهمنی از روستایان تفکیک نمی شوند. وایدون نیز این لباس برهمنی روستایی تقلیدی خشتک کشال در اغلب شبکه های دولتی به شکل زشت وقبیح آن چهره می نماید.

شما که  داکتر و شخصیت اکادمیک هستید  وپیش براین نیز درهمه ادارات رسمی که درکشور امریکا کار کرده اید ، با لباس رسمی دریشی ونکتایی ظاهر شده اید، خواهشمند اند ، تا با پیروی از امیر امان الله خان  ودیگر پادشاهان وشخصیت های برجسته ای ملی کشورنخست خود تان به لباس رسمی جهانی دریشی ونیکتایی ظاهر شوید ودستور دهید تا در ادارات دولتی نیز مانند ، کذشته دریشی نیکتایی ویا تنها دریشی ویا کم از کم پو شیدن پطلون وپیراهن یخن قاق مروج وحتمی شود ، تا کارمندان دولت از روستایان تفکیک و لباس بازار وکوچه از لباس کارمندام دولتی فرق شود.

امید وار است ، تا این پیشنهاد ها را دولت جدید کم از کم به دیده بنگرد.

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۲۵۰۹

 

 

 

 

 

 

 

   گل رفت فراق گل و گلزار بجا ماند

 عطرش بفضا و در و دیوار بجا ماند

منصور سرافراشته پیوست به تاریخ

 نامش ابدی  با  رست   دار بجا مانـد

 

               شهادت داکتر نجیب الله شهید درس بزرگتر از تاریخ

عبدالو کیل کوچی 

 

« برای هریک ما موجودیت فزیکی به هر قیمتی که باشد مطرح بحث نیست برای ما مو جودیت در تاریخ ، در معنی ، در جلایش اندیشه ها ودر انجام تعهدات ملی وبین المللی که برای مردم کشور وجهان ارایه داشته ایم مطرح خواهد بود »  دکتور نجیب الله

هژدهمین سالگرد شهادت زنده یاد داکتر نجیب الله شهید را گرامی میداریم . گرامیداشت ازسالروز شهادت زنده یاد داکتر نجیب الله شهید در واقع گرامی داشت از مبارزات دادخواهانه حزب دخ ا ، حزب وطن ، بخاطر تحقق آرمانهای والای خلق ستمدیده افغانستان است. گرامی داشت ازمبارزات مردم افغانستان در برابر استبداد ، ارتجاع ومتجاوزین خارجی است . گرامیداشت ازایثار گری ها بخاطر دفاع از استقلال، حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی ، صلح ودموکراسی ترقی وعدالت اجتماعی است.

 میراث بجا مانده از شهادت داکترنجیب الله شهید ، درد های فراق ودرس های وفاق است دردهایی سوزنده  و درس هایی آموزنده .

بلی شهادت شاد روان داکتر نجیب الله شهید  برای مردم افغانستان و قبل از همه  برای جنبش داد خواهانه کشورما ضایعه بزرگ وجبران ناپذیر بوده است. ودرعین زمان این شهادت سرافرازانه درراه وطن درس بزرگی است برای کلیه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،حزب وطن وجنبش ترقی خواهانه کشور. درسی که از آن ندای داد خواهانه زنده یاد داکتر نجیب الله شهید تا هنوز بگوش ها طنین می افگند. ندایی که وجدانهای جهل وخفته را بیدارساخته  و دردی که اکثرا توده های میلیونی کشور ما آنرا تا مغز استخوان های خود احساس نموده وبه درک فراموش ناشده تاریخ مبدل میگردد

شهید داکتر نجیب الله نماد عالی خصایل انسانی وانساندوستی بود و بالا تر از آن  که درین محدوده گنجانیده شود. ولی مختصرا باید گفت که زنده یاد داکتر نجیب الله شخصیت برازنده سیاسی ، مرد شجاع ، جدی وبا متانت ، وطنپرست دلیر ، سیاست مدار نامور میهن ومنطقه بود. زنده یاد داکتر نجیب الله شخصیت کارا و پرتوان در امر مبارزه  و رهبریت برخاسته از مکتب بزرگ حزبش ، این مکتب انساندوستی که همواره به آن فخر میکرد و اکنون همان مکتبش ، حزبش وخانه بزرگش به آن می بالد .

 به حزبت افتخاراتی که کردی ــ بناز اکنون که بر تو افتخار است

تا ریخ افغانستان مشحون از مبارزات وقهرمانی هاست ، مبارزات پر از فراز وفرود، پیروزی ها و شکستها که درین راستا نقش اساسی تو دها تعین کننده بوده ودرگستره آن شخصیت ها بو جود می آیند و در امر بیداری مردم وسمت دهی جنبش ها ی مردمی ، متبارز وماندگار می شوند .

  یادبود ازسالروزشهادت زنده یاد داکترنجیب الله شهید ، یادآور قهرمانی ها ،افتخارات

 جاودان وخاطره های شیرین زنده گی حزبی ملهم از صفا وصمیمیت ، وحدت آهنین وهمدلی رفیقانه است  که بخاطر منافع علیای کشور قلب های همه یکسان می تپید . بیاد دارم مادامیکه کارکنفرانس سراسری حزبی در تالار پولیتخنیک کابل جریان داشت در رابطه به شخصیت فرزانه زنده یاد ببرک کارمل ، شاد روان داکتر نجیب الله چنین فرمودند.

موی  سفید  را  فلکش  را یگان   نداد

این رشته را به نقد جوانی خریده است

   وهمینطورکادر های رهبری کننده بمثابه مغزهای متفکر حزب ، طرف حرمت واحترام مقامات رهبری حزبی قرار داشتند.  چنانچه  زنده یاد ببرک کارمل هنگام حضور شان در یکی از جلسات سراسری فعالین ارگانها در شهر کابل که بنده کمینه نیز افتخار شرکت در آن جلسه را داشتم  در رابطه به شخصیت نستوه زنده یاد داکتر نجیب الله  فرمودند  « برای من قابل افتخار است که در جلسه  کادر ها و کارمندان همیشه آماده به خدمت که رفیق نجیب آنرا رهبری میکند اشتراک ورزیده ام ،رفقا وحدت ویکپارچگی حزبی ومردمی شما ضا من پیروزی ودلیل موفقیت شما خواهد بود . » مسلما رهبران سر سپرده ح د خ ا حزب وطن واعضای رزمنده آن بخاطراهداف واحد با برداشتن  گام مشترک در مسیر واحد ، اکثرا جان های شیرین خود را فدا نمودند . طبعیست که  نقش شخصیت ها واعضا ی حزب در مسیر مبارزه مشترک ، در قبال کار نامه ها واجرای برنامه ها و تعهدات شان نسبت به مردم ، سر انجام باید ها ونباید ها را بو جود آورده و برجسته میسازد. به هر صورت باید قبول کرد که دریک کشور عقب نگهداشته شده ، حزب مترقی ولو پیشآهنگ ، برخاسته ازدرون جامعه پر از امراض  فیودالی وماقبل آن را چگونه میتوان از گزند چون وچرا کاملا  بر حذر داشت . اما قدر مسلم آنست که الویت بخشیدن به باید ها ونباید ها در مطابقت به منافع ملی به شرایط داخلی وخارجی کشور بستگی دارد . چنانچه در جریان مبارزات وطنخواهانه ح د خ ا حزب وطن دیده شد که ترقی کشور ما برای ارتجاع داخلی ومداخله گران خارجی ومتجاوزین پاکستانی غیر قابل تحمل بوده که همه در یک صف نامقدس بر علیه کشور ما قرار گرفتند. باید گفت که این  دشمنی ها  ادامه همان دسایس شوم دشمنان افغانستان است  که سالها قبل در خارج از کشور طرح وپیریزی شده بود و در نتیجه تشدید همان  بحران ها ی مداوم شرایطی را بوجود آورد که پای نظامیان اتحاد شوروی سابق به خاک افغانستان کشانید ه شد .

و مدتی پس ازآن ، آمدن قوت های نظامی آیساف ،  یاد آورهمان گفته مشهور یک کافر وده  کافر، که تا هنوز  نتوانسته اند روی خوشی وآرامی را به کشورکاملا باز گردانند .  مداخلاتی که تا هنوز از آن سوی سرحدات وبخصوص ازخاک پاکستان به اشکال گونا گون در خاک کشور ما ادامه دارد. بعضی ازهمسایگان کشورما ، در ترقی وپیشرفت افغانستان منافع خود را در خطر دیده افغانستان آرام وبا ثبات ،مترقی وشگوفا ،برای آنها غیر قابل تحمل میگردد.

بنا بگفته یکی از نزدیکان زنده یاد داکتر نجیب الله شهید که در یکی از مصاحبه های شان درپاسخ بسوالی راجع به عوامل سقوط حاکمیت دموکراتیک در کشور وفروپاشی ح د خ ا حزب وطن ، چنین میفرمایند »روسها از طرح سازمان ملل متحد حمایت نکردند ، آنها ازین بیم داشتند که اگر داکتر نجیب الله بتواند سر پای خود بیاستد شاید جمهوری های آسیای میانه جذ ب کشور های غربی شوند .بنا بر آن آنها خواستار افغانستانی بودند که دچار آشوب و نآرام باشد »  بنا بر آن نقش ونفوذ عوامل خارجی ومداخلات بیگانه  در سر نوشت کشور ما ریشه دیرینه داشته وتا اکنون ادامه دارد .

گرچه چون گندم میان آسیا افتاده ام ـــ سربلندم که به قلب آسیا ایستاده ام.

 رفیق نجیب در راستای تیزس های دهگانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن  بخاطر ختم جنگ وتامین صلح سراسری در کشور، سیاست مصالحه و آشتی ملی را مطرح ساخته وبا استواری وتا آخر، آنرا به پیش برد .شهید داکتر نجیب الله با مخالفان پیشنهاد آشتی ومصالحه وبا دشمنان سوگند خورده افغانستان مبارزه کرد . زمانیکه رفیق نجیب با بیانیه مشهور یا وطن یاکفن در جمع رفقای حزبی وسایر روشنفکران وطنپرست  با صدای بلند ورسا گفت «دوست دارم این وطن را ،آب او را ،خاک او را ، کوه ودشت  ودامن صحرای او را ومی گفت که اگر از خون های ما گل ها ولاله ها سر زند سرخی گل های سر زده از خون ما وشهیدان وطن در واقع سرخرویی ، سر بلندی ونماد شجاعت وایستادگی نسل مبارز کشور ما در راه انتخاب شده یعنی وطنپرستی و آزادی خواهی خواهد بود .  رفیق نجیب در همان میتنگ با شکوه حزبی فرموده بودند که ما پلها و پلچک های عقبی را شکسته ایم وبرای دفاع ونجات وطن از تجاوزات بیگانه به پیش میرویم . زمانی بود که رفقای حزبی وجمع بزرگی از ترقی خواهان وطنپرستان  با شنیدن این پیام شجاعانه ، به دور رهبری حزبی بسیج گردیده با شهامت ودلیری عازم جبه دفاعی جنگ شدند واز جمله  در جنگ جلال آباد ستون های زرهی دشمنان افغانستان را تا سرحد نامنهاد دیورند عقب راندند وبرای سردم داران رژیم خونتای پاکستانی درس عبرت دادند .آنگاه جهانیان بر حقانیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن صحه گذاشتند .

در اوج همین پیروزی هابود که دشمنان افغانستان تاب وتحمل خویش را  دست داده و به نیرنگ های تازه ی دست زدند ولی عمال داخلی ومخالفین وابسته وبی خبر از بازی های پشت پرده نخواستند ویا نتوانستند به هوشدار های تاریخی وسازنده شاد روان داکتر نجیب الله  با دقت تمام گوش فرادهند  .در چنین حالات ناخجسته واوضاع پیچیده بود که عوامل خارجی ودشمنان افغانستان همه در یک صف نا مقدس قرار گرفتند و شرایطی بوجود آمد که برمبنای آن پیروزی های رویایی وناممکن مخالفین را ممکن میساخت .در خارج از کشور ، انکشافات  اوضاع  سیاسی درمنطقه وجهان معادلات سیاسی را برهم زده وچرخش زمان ، مسیر معکوس خود را می پیمود . درچنین حال وهوا و شرایطی بوجود آمده ، روحیه رهبری جمعی مخدوش وروحیه اعضای رهبری مرعوب  بنظر میرسید. هرچند زنده یاد داکتر نجیب الله شهید با صداقت وپایداری در امر پیشبرد سیاست مصالحه ملی با تلاش خستگی نا پذیر، بخاطر جلب اعتماد مردم واعتماد سازی برای تامین صلح احتمالی تا پای جان کوشید. واما روند سیاست مصالحه ملی  بطورشتابنده آنقدر پیشی میگرفت  که حتا در جاده یکطرفه تا نقطه بی برگشت رسیده بود که بالاثر آن تصویری از سیمای دگرگونی جدی جامعه در ذهن مردم  خطور میکرد . و برغم استواری روحیه صفوف حزبی ، کار بجایی رسیده بود که مقابله بآن تاثیر بسزایی نداشت وسرانجام  در نتیجه یک جنگ نابرابر، با سقوط دولت قانونی ودموکراتیک افغانستان و فرو پاشی حزب وطن ، هر کس از جایی ومقامی پایین افتاد ولی زنده یاد داکتر نجیب الله شهید از قله های بلند قدرت افتاد که ضربه آن شدید تر ازهمه بود . باید گفت که افتادن زنده یاد داکتر نجیب الله  از قله های بلند قدرت وشهادت آن شهید وطن ، جایگاهش را در فرازافتخارات وطنپرستانه مردم افغانستان ما ند گار وجاودانه ساخت ودرنهایت درس با شرف مردن را بیا دگارگذاشت .

عیب است  ز رنج خلق راحت بودن

نظاره   گر ظلم  و حقا رت    بودن

صد مرتبه مرگ با شرف مردن  به

از  زندگی ی که  در حقارت  بودن

زنده یاد داکتر نجیب الله شهید نمرده است او در آموزه های وطنپرستانه ، در صحبت های ارزشمند تاریخی وهوشدار دهنده وآرمانهای تاریخی خود زنده است  همین اکنون صدای رسا ی وطنپرستانه اش بعضا از طریق رسانه های جمعی وانترنیتی و همراه طنین افگن گوش های اکثرا نسل جوان کشورما میباشد و جمعامد های حزبی ومردمی آن زنده یاد، تصویر زنده ازپیش بینی های معجزه آسای او درچشم انداز نسل امروز وفردای وطن چون خورشید می درخشد . به باور اینجانب بهترین گرامیداشت از سالگرد شهادت ودر گذشت رهبران وسرسپردگان حزبی ، اجرای بهتر وصایا وتحقق آرمان های والای آنها میباشد .

 ما اکنون قدر بودن وداغ نبودن هر کدام از دست دادگان خویش را بهتر از گذشته درک میکنیم که بعد از آنها چه روز گاری بر سر جنبش ترقی خواهانه کشور ومردم افغانستان آمد . بنا بر آن نباید که رهبران بزرگ حزبی خود را ، این  شخصیت های بلند مرتبه  وشناخته شده جهانی وپیشوایان جنبش انقلابی را در سازمان های کوچک حزبی سیاسی تقسیم نمود. زیرا نسبت دادن آنها به این گروه و آن گروه سیاسی در واقع قدرت همبستگی نیروهای ترقی خوا ه و بخصوص ح د خ ا حزب وطن را تجزیه وتضعیف ساخته جفای بزرگ ی برای جنبش داد خواهانه کشورما محسوب میشود .

همه بیاد دارند در آن زمانی که تمام صفوف حزبی متشکل ویک پارچه چون تن واحد در یک سنگر واحد قرار داشتیم ، بآنهم  پس از سالها مقاومت جانانه در برابر هیولای جنگ نا برابر، بلاخره زهر فروپاشی را نیزچشیدیم ، حا لا با چند تا گروه نیمه سازمان یافته سیاسی ، پارچه پارچه وبدنه زخمی زخمی بجا مانده از ح د خ ا ، حزب وطن ، آیا میتوان  نیروی از دست رفته خود را دوباره بدست آورد؟

 پاسخ روشن است  با ادامه چنین وضع  که هرگز نه . بیست سال واندی زمان زیاد ونزدیک به یک ربع قرن است که اززمان فروپاشی حزب میگذرد وما هنوز نتوانسته ایم که اختلافات را کنار گذاشته تا حزب سراسری واحد را سر از نو بسازیم. اختلافاتی که در خصلت ،اهداف واستراتیژی ما ریشه عمیق نداشته ولی ما را اسیر سلیقه های جدا جدا و ازهم مجزا میسازد وتا هنوز از آن رهایی نیافته ایم .تا هنوز نتوانسته ایم که نیروی جمعی حزب را متحدانه بدست آوریم . واضح است که نقد وانتقاد بمثابه جوهر اصلی اصول مبارزه سیاسی وسازمانی در جنبش چپ می باشد ولی این را هم میدانیم  که در طول بیست سال گذشته با خط ونشان کشیدن ها و با تلاش های برخ کشیدن به اصطلاح  گناه ها واشتباهات به جز ازدست دادن فرصت های طلایی چیزی حاصل نشد. حالا وقت آن رسیده است که بجای انتقادات انتقام جویانه،  باید تلاش های خود را بخاطر نجات وطن از حالت کنونی ، درجهت بهبود روابط وحل اختلافات ذات البینی ، ونزدیکی ،همسوی وبلاخره تشکل ویک پارچگی سیاسی متمرکز ساخته زمان کوتاه با قیمانده را از دست ندهیم .

 اگر دشمنان افغانستان مرگ زنده یاد داکترنجیب الله را به زعم خود شان ضربات کوبنده برپیکر حزب پنداشته اند ، برعکس و بگزار که شهادت زنده یاد نجیب الله ودیگر شهیدان وجان باختگان وطن درسی باشد برای اتحاد ، وحدت  وهمبستگی و تحمل همدیگر. در چنین شرایطی که وحدت ما با پیروزی وبقای ما ، همچون آکسیجن با حیات ما مرتبط  است. هرکسی از هر طرفی که باشد اگر همسویی وحدت وهمبستگی وطنپرستانه را به هر نحوی که تضعیف کرده ویا بگونه ای مانع ایجاد میکند بالاخره خودش رسوا گردیده  وبگزار که تاریخ هرگز آن را نبخشد .

به همگان معلوم است که مردم افغانستان با تحمل درد های جانکاه ورنجهای بیکرانی که از حکومات گذشته به میراث مانده است ومزید بر آن ، سی سال  واندی  در میان آتش وخون ، دود وباروت با زندگی نیمه جان ودر شرایط  جانسوز ناشی از بی امنیتی ،قانون شکنی ،فساد اداری ،زورگویی واستبداد ، رشوت وقاچاق مواد مخدر، دست وپنجه نرم کرده وتا هنوز در گروگان هیولای ،جهل ، فقر ومرض ، بیکاری وهزاران بد بختی دیگر گیر مانده اند . علاوه بر آن تهدیدات وتجاوزات مداوم از آنسوی مرزها وهمدستی عناصر خارجی  که با حملات انتحاری ، روزانه جان دها هموطن ما را میگیرد ، این مصیبت بزرگ  هنوز بر سر راه مردم وجود داشته و مردم را برسردو راهی خطر ناک ی قرار داده است  وشرایطی را بوجود می آورد که بقول معروف

 یا به تشویش وغصه راضی شو ـــ یا جگر بند دست زاغ بنه

آیا تحمل چنین رنج وعذاب وانتخاب یکی ازین دو مصیبت نیز در جمله دموکراسی محسوب میشود ؟ ودر رابطه به اصطلاح پیشرفت وترقی : هستند کسانی که همین گونه اوضاع درد ناک موجود توام با تغیرات وتبدلات معکوس را پیشرفت وترقی خوانده وبه این ترتیب خاک به چشم مردم پاشیدن وبر شکست های خود سر پوش گذاشتن است .در حالی که تغیرات نمایشی  ونوسازی اندک در مقیاسه با کمک های فراوان خارجی مطابقت نداشته  وهرگز نمیتواند پاسخگوی حد اقل نیازمندی های ابتدایی و مبرم مردم افغانستان باشد. البته این چیزیست که اکثریت عظیم جامعه در گرداب آن بد بختی ها دست وپا میزنند. در چنین شرایطی  مردم که امید های شان را نسبت به آینده از دست داده وبا سختی تمام میخواهند از میان این دوراهی خطر ناک گذشته وبه مقصد نجات به جستجوی راه سومی گام

بردارند که برای رسیدن به آن ، ضرورت یک حزب سرتاسری نیرومند ، صادق وخدمتگزار ، حزب با قدرت  ترقی خواه وعدالت پسند و حزب مقتدر ناجی وطن ومدافع منافع علیای کشور، حزب فراگیرو مردمی  را با گوشت و پوست واستخوان خود احساس میکنند . طبعیست که  ترقی خواهان مسولیت پذیر کشور، رفته رفته  همه اختلافات را بیکسو گذاشته با وحدت ویک پارچگی نیروی سازنده وبالنده ی را بوجود خواهند آورد تا بر بنیاد آن ، آرمانهای ناتمام حزب ومردم افغانستان بخاطرتامین امنیت پایدار ، صلح ودموکراسی ، ترقی وعدالت اجتماعی وتامین حقوق و آزادی های مردم ،استحکام وحدت ملی ،استقلال وحاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور به پیروزی نایل آیند .

بگذارآوازگورخونین شهیدان ، همچون ندای حقیقت ، بیاد خاطره تابناک تاریخ

مبارزات مردم افغانستان وبیان جاویدانگی نام بزرگ آنها باشد وچراغ فروزان شده  وبمیراث مانده ازآنهایی که به امید وفای ما ازجانهای شیرین خود گذشته اند ، چون مشعل راه ما بسوی قله های شامخ پیروزی ما باشد . شهید داکترنجیب الله به یقین که هم مرد مبارزه  وهم مرد صلح و آشتی بود.

او که  آشتی  کرد  ما جنگی  شدیم

 کفر  همسویی و  همرنگی   شدیم

 گرچه میسوزیم ، پیروزی زماست 

 گر چراغ   راه   یکرنگی   شویم

 بیایید با گذشت ، با همدلی وهمیاری ، توان صلح وآشتی را در وجود خود تقویت بخشیم و پرچم آشتی وهمبستگی را بر فراز اهداف والای حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن ، حزب مردم افغانستان و بر قله های شامخ آرمانهای بیکران خلق ستمدیده افغانستان در اهتزاز درآوریم .

روح زنده یاد داکتر نجیب الله شهید  وهمه سرسپرده گان راه ترقی ، سعادت ونجات وطن شاد باد .

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۲۸۰۹

 

 

 

 

مقایسه  بر مفاهیم صلح ، ثبات و امنیت بین المللی تحت سیاست های دو قطبی و یک قطبی در سه دهه گذشته

بصیر دهزاد

به ادامه گذشته ( قسمت سوم )

تذکر: این قسمت که میبایستی نظر به وعده قبلی در هفته گذشته اقبال نشر می یافت و در خدمت خواننده گرامی قرار میگرفت، ولی به نسبت مصروفیت های آنی و غیر قابل پیشبینی و  ضیقی وقت  مجال تحریر مقاله و جمع آوری بعضی از مطالب  قابل بر گرفتن  از منابع دیگر برایم میسر نگردید.

لازم میدانم در همین جا روح مرحومه دوکتور اناهیتا راتب زاد  یکی از پیشگامان نهضت روشنفکری و ترقیخواهانه افغانستان از آغاز دهه چهل هجری شمسی به بعد  و اولین آغازگر مبارزه برای حقوق زنان افغانستان و همچنان اولین مبارز و روشنفکر زن که به پارلمان افغانستان راه یافت، را شاد بخواهم. این زن مبارز و شجاع با اولین برگزاری تجلیل از  روز جهانی همبستگی بین المللی با زنان، طلسم موقف پائین زن در جامعه سنتی و دولت مرد سالار افغانستان را شکست. من یادش را گرامی میخواهم زیرا:

او یک زن با پشت کار و با تصمیم و با اراده متین بود که در شرایط دشوار خانواده گی و نبود پدر خود را به مدارج عالی تحصیلی رسانید.او در سیاست و مبارزه شجاعانه اش در تاریخ روشنفکری و سیاسی دوره دموکراسی زمان « شاه محمد ظاهر» بی بدیل بوده است.شاد روان راتب زاد  یک مادر مهربان برای فرزندانش بوده که هر کدام شان به تحصیل و ادامه راه مادر  همت گماریدند  و جایگاه وزین اجتماعی شان را باز و ایجاد نمودند.

این زن بی بدیل  افغان  با آرمان ملی  و خدمت به انسان مظلوم جامعه بود و با طینت پاک زیست. « درست  مانند دیگر همکاران و همرزمان زمانش نه قصری و جلالی و نه ثروت اندوخته داشت و نه کدام ثروت مادی و آرگاه و بارگاه  از خود بجا ماند،  نه خانواده و نه همراهان مبارزه اش کدام پول و ثروتی داشتند تا  بپاس احترام به  چنین یک مبارز به حق قابل احترام سقف و مرقد مرمرین  و فرش شده از  قالین های نایاب بالای آرامگاه اش اعمار نمایند   وگویا  لاف  زیارتگاه عام و خاص بر زبان آورند!!!» ولی او معنویت و آن غرور و افتخار اش را به یادگار گذاشت که برای نسل جوان و آینده گان  در س پاکی ، استقامت، شجاعت و خدمت و مقایسه خواهد بود.

وی یک مبارز بخاطر حق زن افغان بود و در برابر سیستم سنتی عقب مانده مبارزه نمود و مبارزه اش تنها برای خودش، خانواده اش و اعضای یک  حزبی نبود که او خودش  بدان متعلق بود. در دوران وظایف بزرگ اش در کرسی های وزارت های امور اجتماعی و معارف و همچنان رهبری سه وزارت از مقام بیروی سیاسی کمیته مرکزی وقت حزب دموکراتیک خلق افغانستان  بیشترین  تضمین های حقوقی درعرصه های حق کار، طفل و مادر و سهولت های کاری برای مادران شاغل در ادارات دولتی و موسسات تولیدی را  قانونی ساخت و میزان مشغولیت کاری زنان را ( عاری از تبعیض) ارتقاٌ بخشید. من حرفی دیگر جز ادای احترام به جایگاه باعزتش ندارم. بهشت برین نصیبش و خاطراتش گرامی و جاویدان باد.

 

و اکنون به ادامه مقاله:

گرباچف : وظایف ختم ناشده و ادامه تطبیق پلان

 

گرباچف با تصفیه های چندین دوره ای در حزب کمونست و دستگاه دولت از یک جانبی موقعیت خود را تقویه نمود بلکه حلقه  بزرگ از چهره های جدید را در ماورای سیاست و پلان خود جابجا نمود و حدود عملیات های سیاسی و اپراتیفی اش را  به طرف کشور های دیگر اروپای شرقی آغاز نمود. او  تا سرحدی حدود صلاحیت های خود را وسیع ساخت که همتای وی یا «  روی دیگر سکه »  یعنی ادوارد شواردنازی در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۰ از موقفش بحیث وزیر خارجه  شوروی استعفا نمود و از تسلط  دیکتاتوری گرباچف هوشدار داد. گرچه این چهره یکی از فیگور های اصلی فروپاشی شوروی بود و ممکن هدف وی جای پا پیدا کردن در دولت جدید گرجستان بوده باشد که همانطور هم شد. علاوتاٌ تمرکز قدرت در وجود گرباچف حتا در تضاد با شعار دموکراسی غربی بود ولی وی هیچ گاهی مورد انتقاد غرب قرار نگرفت بلکه سیاستبازان وقت غرب پیوسته وی را بحیث قهرمان داستان و ناجی اروپای شرق میدانستند.

 گرباچف  در ۵ دسامبر ۱۹۸۹ به اشتباه مداخله شوروی در چکوسلواکیا (۱۹۸۶) اعتراف و آنرا محکوم نمود. این حرکت و تبارز  وی در واقعیت دادن زیگنال برای آغاز تحرکات سیاسی بود که  در قدم اول بحرانات سیاسی و در قدم دوم فروپاشی حکومت های سوسیالستی را با عث گردید. سال ۱۹۹۰  سال تحریک اپوزیسیون های کشور های اروپای شرقی بود که به تعقیب هر سفر و بیانیه گرباچف در جمعیت مردم ، دولت های سوسیالستی در چکوسلواکیا، مجارستان ، بلغاریا و دولت های داخل اتحاد شوروی یکی پی دیگری از هم میپاشیدند . گرباچف در فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک المان شرق و وحدت دو المان بدون کدام عکس العمل در حالت « خموشی علامت رضا » قرار گرفت. درسفراش به المان شرق برای اولین بار به علامه تحریک به قیام مردم و چراغ سبز به فروپاشی دیوار برلین ، بالای این دیوار به اشتیاق منظره برلین غربی را به تماشا گرفت.

 

 در آخرین قدمه های تطبیق پلان تنظیم شده اش و در عمق بحران جامعه شوروی وی  به  امید وعده های داده شده جامعه اروپایی و هفت کشور بزرگ صنعتی و اقتصادی جهان در ۱۶ جولای۱۹۹۰  دستگاه رادیو و تلویزیون دولتی را از انحصار دولت برون ساخت و در ۱۹ اکتوبر همان سال تطبیق پلان بازار آزاد ( اقتصاد مارکیت ) را اعلان نمود. این چهره « دل خوش کرده  به کمک های میلیارد دالری»  در اوج تشویق های غرب ، تحفه تشویقی جایزه نوبل را در ۱۷ اکتوبر ۱۹۹۰ بدست آورد.

 گرباچف  بدون شک یک پلان را تنظیم و عملی نمود که ابتکار  ادامه و تطبیق آن دیگر از دست هایش و از حدود قدرت و صلاحیت دیکتاتور منشانه اش خارج و بدست امریکا و جامعه اروپایی افتاد.

گرباچف با تمام جراات و پررویی و اطمینان بر پشتیبانی امریکا و جامعه اروپایی توانست وظیفه خود را در فروپاشی سیستم سیاسی اتحاد شوروی و بلوک سوسیالستی شرق انجام دهد.  وی همچنان تمام همکاریهای اقتصادی و پیشتیبانی از تعداد از کشور های مربوط جهان سوم را بصورت آنی قطع نمود، در حالیکه این کشورها بیشترین همکاری ها و کمک های بلاعوض را از اتحاد شوروی بدست میآوردند که بر بنیاد آن در مسیر رشد و انکشاف اقتصادی یعنی  بعد از رهایی از بند استعمار ، قرار گرفتند.

 پلان گرباچف فقط  پلان بحران و فروپاشی بود که دامنه آن از کشور شوروی ، کشور های اروپای شرق و کشور جهان سوم که خود را در یک رشد نسبی اقتصادی بخصوص « اقتصاد مادر»  در میآفتند، را در برگرفت. او با ایجاد بحرانات اقتصادی – اجتماعی و سیاسی و همچنان تسلط  روحیه عدم اعتماد به آینده در کشور های فوق الذکر  در موقف کسی قرار گرفت که با ختم نقش اش ،  بخش بعدی را واگذاشت به ادامه و انجام وظایف استخباراتی امریکا و ارپای غرب. این همان نقشه تسلط سیاست تک قطبی است که عملی گردید و به حیث یک واقعیت موجود در جهان و سیاست جدید مبدل گردید.  

در ۲۲ جنوری ۱۹۹۱ که کشور و مردم شوروی در عمق بحران اقتصادی  دست و پا میزدند، جامعه اروپایی از دادن کمک های مواد غذائی و وعده دادن پول داده شده  شان  اباٌ ورزیدند و آنرا به حالت تعلیق درآوردند. در ۱۷ جولای روشن گردید که وعده کمک های چندین میلیارد دالری هفت کشور صنعتی جهان که توسط گرباچف تقاضا شده بود، عملی نشد و این  یکی از علل تعین کننده فروپاشی شوروی تلقی میگردد. با آغاز قیام های سازمان داده شده در سه جمهوری های پری بالتیک دیگر نا توانی گرباچف دریک  پلان عملی شده  برایش به مانند درد دندان محسوس بود. وی به مانند یک پارچه چرکین و یکبار استفاده شده در برابر بند ریگی که توان مقاومت موج های غولآسای توفان گونه بحری را نداشت،  خود را یکه و تنها در یافت وهم دریافت که  قمار بزرگ را به حریف مکار باخته است. او دیگر بازنده در برابر چهره معاملگر و الکولیست مانند بوریس یلتسن هم قرار گرفت. هر گونه تلاش برای حفظ آن صلاحیت های دیکتاتورمنشانه اش که با خدعه و زور و اتکا به غرب در قانون اساسی شوروی وارد ساخته بود که حزب کمونیست، دولت مقتدر شوروی و قانون اساسی را دچار تغیر های وسیع ساخت ، تیرهای در آب خورده بودند.

از این ببعد جهان دیگر یک قطبی شد، امریکا رستم میدان سیاست های بین المللی گردید . پیمان ناتو را دیگری رقیب نظامی چون پیمان دفاعی وارسا قابل محاسبه نبود. اتحاد شوروی برای همیشه از بین رفت، جنگ سرد بعد جدید را گرفت و دستگاه اقتصادی و موسسات بزرگ تولیدی کشور های اروپای شرق میدان چور و چپاول شرکت های برزگ غرب گردید.

گرباچف در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ از پست ریاست دولت اتحاد شوروی استعفا نمود و دیگر بحیث یک سیاست مدار سرگردان و طرد شده به اساس خدمت به رقبای  قبلی اتحاد شوروی و از طرف آنان به مسوولیت یک نهاد کوچک بین المللی منسوب  و بعداٌ با تشکیل یک حزب سیاسی لیبرال دموکرات در روسیه  دیگر رستم زمان نه بلکه بحیث یک  فریب خورده زمان میگفت که: « من هرگز تصمیم به فروپاشی شوروی نداشته ام »  که  غرب هم او را در این ادعا یش همراهی میکرد  ولی یکبار دیگر به  طرح، تطبیق ، ادامه و انجام پلانهای وی باید تعمق و دقت نمود که چگونه این پلانها دقیق و سنجیده شده عملی گردید و جهان به سیاست و فعالیت های توسعه طلبانه غرب و بخصوص  امریکا و انگلستان تسلیم داده شد. اساسات پنجگانه همزیستی مسالمت آمیز که در اساسنامه ملل متحد تسجیل یافته و یکی از سنگ پایه های حفظ صلح و ثبات بین المللی محسوب میگردید، دیگر به طاق نیسان گذاشته شد و دوره نفوذ و تسلط سیاسی و نظامی غرب و ناتو آغاز گردید.

این چهره که دیگر به مانند فرد تاریخ زده در تنهائی قرار دارد، همان طوریکه در سال ۱۹۸۵ با تمام توان و شهرت به مانند یک قهرمان فلم های هالیود روی صحنه آمد، مورد توجه قرار گرفت ولی در جامعه شوروی سابق به عنوان شخصی مورد نفرت قرار دارد؛ که دولت مقتدر و با  وزنه در سیاست های بین المللی را  به خاک سپرد و خاکش را به قدم های غرب پاشید ولی غرب فقط از او متشکر است که همه دنیا در کام شان به چرخیدن گرفت. گرباچف به مثل آنکه  سیاست جهان را در یک چرخش فلم گونه تغیر داد،  بخاطر سپاس از  آن جشن سالگرد هشتادمین سالروز تولداش در ماه مارچ ۲۰۱۱ با شرکت دها هنر مندن مشهور جهان بخصوص سینمای هالیود ، مانند آرنولد شوارتزنیگر، سپایس گرلز و تعداد از کمیدین های مشهور در لندن برپا گردید.

ما در بخش های بعدی این مقاله  با یک مکث گذرا از بحرانان و تغیرات سیاسی و اقتصادی در کشور های اروپای شرق، روی اثرات مستقیم پالیسی و پلان گرباچف در افغانستان به بحث ادامه خواهیم داد.

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۲۳۰۹