گفت وگو با مایکل سپرینگمن نویسنده کتاب « ویزه برای القاعده»

دولت امریکا این افراد را استخدام کرده و برای شان آموزش داد. یک بار در وسط راه پی بردند، خوب ما گروه افراد کارکشته ایی دراختیار داریم که واقعا در ویرانی دولتها و کشورها خوب هستند، چرا از این افراد در دیگر کشورهایی که سود ما در دولت های لرزان واقتصاد ورشکسته شان است، استفاده نکنیم؟
فالکنر: کتاب شما « ویزه برای القاعده » از اولین صفحه اش کتاب موثری به نظر می رسد. می خواهم که بخش اهدای کتاب شما را بخوانم: «این اثر را به مردم افغانستان، عراق، لیبیا، روسیه، سوریه و یوگسلاویا اهدا می کنم. این را به عنوان یاد بود کوچک به مردمان زنده و مرده این کشورهای شوربخت تقدیم می کنم، به خصوص آنانی که به تعداد میلیونی توسط امریکا به قتل رسیدهاند.»
براساس نوشته تان، شما راه درازی را درمورد تفکر تان پیرامون سیاست خارجی و حالا داخلی امریکا پیمودهاید. شما دیپلومات پیشین امریکا که در پستهای متعدد خارج از کشور کارکرده و مهمترین آن مامور ویزه در جده ـ عربستان سعودی از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ ترسایی بودید. چطور به وزارت خارجه راه یافتید و در کدام پستها گماشته شدید؟
مایکل سپرینگمن: در هنگام دانش آموزی علاقه فراوان به مسایل خارجی داشتم. کتاب لیدریر و بوردک به نام « امریکایی زمخت» (The Ugly American) را خوانده بودم و تصورم این بود که وزارت خارجه به افرادی نیاز دارد که فکر بسته نداشته و چشم بند نپوشیده باشند.
بنابر این در رشته خدمات خارجی در دانشگاه جورج تاون درس خواندم و امتحان دادم که در امتحان تحریری کامیاب و در امتحان تقریری ناکام ماندم. بدبختانه، سفیر پیشین ویتنام به نام ایلسورت بنکر که خودش جهرچی جنگ است را عصبانی کردم. وقتی از من پرسیدند، «امروز چه مشکلاتی در سیاستهای خارجی در جهان میبینی؟» به ویتنام اشاره کرده و گفتم که دولت امریکا اعمالش در جنوب شرق آسیا را از دید مردم امریکا پنهان می کند ولی مردم جنوب شرق آسیا ـ ویتنامیها، کامبوجیایی ها و لاووسیها ـ همه ای شان می دانند که به فجیع ترین شکل مورد بمباران قرار گرفته اند. ای دوست مصاحبه از آن به بعد خراب شد. من فرد مناسب مورد نظر آنان نبودم.
در سال های آینده، چندین بار در امتحان شرکت کردم، اما هربار در تحریری کامیاب و در تقریری ناکام میشدم....
فالکنر: در مقدمه ای کتاب، شما درمورد القاعده نوشتهاید. القاعده چیست؟
در جریان تحقیق برای نوشتن کتابم دریافتم که شاینه ستینجر، مامور قونسلگری در جده، به ۱۱ تن از حملهکننده گان حادثه ۱۱ سپتامبر ویزه داده بود و از این کار به کلی منگ شدم.
مایکل سپرینگمن: خوب القاعده یک نام تجاری برای ویزههای امریکایی در برنامه پرورش تروریستان است. در ابتدا، مجاهدین بودند که از سرتاسر دنیا استخدام شده و پس از آموزش در امریکا و پاکستان، به افغانستان گسیل شدند تا بر همه چیز رگبار کرده و یا آن را منفجر سازند به امید این که عساکر شوروی در داخل آن باشد.سپس، نام تجاری آنان به القاعده تغییر کرد، لیکن همان بنیادگرایان مسلمان بودند که در مزایده ای راهانداخته شده توسط امریکا جهت بی ثباتی یوگسلاویا، عراق، لیبیا و سوریه برنده شده بودند. و حالا آنان را «خلافت اسلامی» و « داعش» می نامند که همان افراد اند. آنان « گروه عربهای افغان» اند، آن عده شهروندان عرب که ۲۵ سال قبل یا بیشتر از آن منحیث مجاهد برای جنگ در افغانستان استخدام شدند.
آنان به اندازه نیروهای دریایی امریکا منسجم نیستند ؛ ولی افراد وحشی ای اند که توسط امریکا استخدام و آموزش دیدهاند. سعودیها، کشورهای خلیج و دیگران آنان را تمویل کرده و سپس به جان آن کشورها و دولتهایی که امریکا خوش شان ندارد، رها می شوند تا آنها را بی ثبات، بی خانمان، بی فرهنگ و تباه سازند.
آنان این کار را در عراق و یوگسلاویا کردند؛ عین کار را در لیبیا کردند، کشوری که بلند ترین سطح زنده گی را در افریقا داشت. این کار را در سوریه هم می کنند که فکر می کنم بعد از چهار سال جنگ تمویل شده توسط امریکا نسبت به وضع گذشته و حال عراق در بدترین وضعیت به سر می برد. کم از کم یک میلیون انسان درعراق کشته شدند و هنوزهم این کشور چهار میلیون مهاجر و بی جاشده داخلی را داراست، سوریه هم از مشکلات مشابه رنج میبرد. چهار میلیون سوری بیرون از خاک شان زنده گی می کنند.
فالکنر: فکر می کنم که آموزش تروریستان در کشورهای خارجی مانند ترکیه ، اردن و جاهای دیگر صورت می گیرد. در حقیقت، بیشتر آموزش تروریستان در داخل امریکا انجام داده می شود. اعطای ویزه برای برنامه تروریستان چه بود یا است؟
مایکل سپرینگمن : این همان حرفی بود که در شروع گفتم که به من وظیفه داده شد تا در جده انجام دهم. آنان همین مجاهدین استخدامی را از خاورمیانه تا شرق دور به اینجا می آوردند. انسانهایی بودند که به آنان آموزش داده می شد تا چگونه بر همه چیز فیرکنند و منفجر سازند. آنان به تعداد هزارها به داخل کشور آورده می شدند تا در اردوگاههای نظامی امریکا در « کارولینای شمالی » توسط نیروی بحری یا در نزدیکی « ویلیامزبرگ » در ایالت ویرجنیا توسط یکی از سازمانهای مربوط سیا به نام «مزرعه» آموزش ببینند. اکنون، آنان در اردن آموزش می بینند.. تعدادی از پایگاههای نظامی امریکا نیز برای آنان آموزش می دهد. ظاهرا، در ترکیه پایگاههایی وجود دارد که به آنان آموزش می دهد که چگونه سوریه را ویران کنند و درگذشته چطور لیبیا را ویران کردند. جالب است، شاید شما فکر کنید که در خارج آموزش آنان سهل تر و ارزان تر تمام می شود ولی معلوم نیست که در ذهن آنان چه فکری است؟
فالکنر: سه مرکز استخدام در کدام قسمتهای عربستان سعودی موقعیت داشتند. شما در جده کار میکردید، آیا دو دفتر دیگر وجود نداشت؟
مایکل سپرینگمن: یک دفتر در قونسلگری دیراهان بود که من هیچ گاهی نتوانستم درموردش بدانم، و دیگرش در ریاض بود. هیچ کسی قادر نشد که نشانی دقیقاش را برایم بگوید. بلی، فقط نام شهرها را گفتند ولی نشانی دقیق را هیچ کس نمی دانست.
فالکنر: شما پس از این که ویزه عدهای را رد کردید به مشکل برخوردید. آیا همین طور نیست؟
مایکل سپرینگمن: بلی.
شما باید رابطه فرد درخواست کننده ویزه با کشورمیزبان و کشور مقصد سفر را تشخیص دهید.
وظیفه شما چیست؟ به مکتب می روید؟ شما کارو باری دارید؟ سرمایه گذاری کردهاید؟
دلیل قوی وجود داشته باشد که نشان دهد شما از امریکا برمی گردید. به گونه مثال مردم برای سیاحت، بازدید اقارب شان یا امضای قرارداد تجاری به امریکا می روند. هرچه که باشد، در آنجا نمی توانند بمانند. بایست برگردند تا کاروبار شان را سر و سامان دهند، از دانشگاه فارغ شوند، کار کنند، آنان رییس شرکتی هستند و نمی شود که کار شان را رها کنند.
هیچ کدام از این افراد چنین پیوندی نداشتند. افرادی وجود داشتند که نمی توانستند نام شهری را که مقصد سفر شان است را به درستی بگیرند و برایم نمی توانستند بگویند که چرا به آنجا می روند. هیچ معلوماتی در اختیارم نبود که نشان دهد برای چه به امریکا می روند. فکر می کنم که یک بار فریاد و سروصدا راه انداختم که شکایت می کنم تا این نوع کار توقف یابد. بازهم پس از ۱۱ سپتامبر و در جریان پژوهش برای نوشتن کتابم دریافتم که شاینه ستینجر، مامور بخش قونسلگری درجده، به ۱۱ تن از حمله کننده گان حادثه ۱۱ سپتامبر ویزه داده بود و از این کار کاملا منگ شدم. بنابر پژوهش هایم در انترنت دریافتم که شاینه ستینجر با وجود جوابهای مبهم به «کمیسیوون بررسی ۱۱ سپتامبر»، هنوزهم همان وظیفه را در اختیار دارد و رتبه اش بلند شده است.
فالکنر: شما می گویید که ۱۱ تن از مجموعه ۱۹ حمله کننده یازده سپتامبر...
مایکل سپرینگمن: فکر کنم ۱۹ یا ۲۰ حمله کننده. ۱۵ تن آن درعربستان سعودی ویزه گرفته بودند و ۱۱ تن از این ۱۵ از قونسلگری جده.
فالکنر: شما نوشته اید، « چیزی را که من در برابرآن اعتراض می کردم این بود که سیا تلاش می ورزید تا افراد اسامه بن لادن را جهت آموزش نظامی به امریکا بیاورد. آنان بعد از آن به افغانستان برمی گشتند تا برضد شوروی وقت بجنگند.»
مایکل سپرینگمن: دقیقا. تمام شان با مجاهدین برگشتند. آنان ( دولت امریکا ) این افراد را استخدام کرده و برای شان آموزش دادند. یک بار در وسط راه پی بردند، خوب ما جمع افراد کارکشته ای را دراختیار داریم که واقعا در ویرانی دولتها و کشورها خوب هستند، چرا از این افراد در دیگر کشورهایی که سود ما در دولتهای لرزان و اقتصاد ورشکسته شان است، استفاده نکنیم؟ و فکر کنم که نخست آنان را به یوگسلاویا آوردند. آنان اسامه بن لادن و ۵۰۰۰ سعودی یا بیشتر از آن را با خود داشتند. آنان افرادی را با داشتند که توسط خود شان آموزش دیده بودند و یکجا با ناتو یوگسلاویا را ویران کردند. براساس گفته های جان شنگلر که با « آژانس امنیت داخلی ـ اناسای» و «کالج جنگ دریایی» در پرویدنس در جزیره رود کار می کرد، آنان به کمک دولت امریکا به یوگسلاویا آورده شدند تا در آنجا باشند، اسلحه و معلومات استخباراتی در خدمت شان قرار گرفت و پرورش یافتند.
سپس به عراق فرستاده شدند و دیدیم که عراق به چه روزگاری سردچار شد. این کشور به طور مجازی به سه قسمت بدون کدام دولت و اقتصاد کارا تقسیم شد. به لیبیا فرستاده شدند. افراد به اصطلاح شورشی لیبیا اسلحه بیشتر نسبت به ارتش انگلستان دارند. وقتی آنان به لیبیا برده شدند و سفیر امریکا به دست آنان به قتل رسید، زیرا ظاهراً او در وسط تلاشهای شان برای انتقال اسلحه از لیبیا به سوریه قرار گرفته بود تا آن کشور را بی ثبات سازند. آنان فرصت خوبی در دست داشتند تا افراد و اسلحه را به کشورهایی انتقال دهند که می خواستند از شرشان خلاص شوند و ترکیه همکار بود. ترکیه محمولههای اسلحه و تجهیزات نظامی را توسط طیاره و کشتی انتقال می داد. توسط طیارههای سعودی نیز انتقال می دادند. از طیارههای ترکیه و اردن همچنان استفاده می شد.
فالکنر: « عربهای افغان » را چگونه توصیف می کنید و سرچشمه شان از کجا آغاز میشود؟
مایکل سپرینگمن: این افراد نام شان جالب است، در اصل تروریستانی اند که توسط امریکا به کمک سعودیها و پاکستانیها استخدام شدند تا در افغانستان بجنگند. اینان را «عربهای افغان » نام نهادند. اینان افغان نیستند ولی عربها و از کشورهای دیگر مانند اندونیزیا و فلیپین اند که به افغانستان آورده شده ؛ و برای جنگ با شوروی تربیت یافتند. تصور می شد که کار با این افراد نسبت به افغانها آسان تر است و لقب «عربهای افغان» را به آنان دادند که بعدها به « گروه عربهای افغان» شهرت یافت.
هرچند این ها همان عرب ها و مسلمانان بنیاد گرا اند که مطابق گفته های شرل بی نارد خانم زلمی خلیل زاد ـ سفیر پیشین امریکا در افغانستان و عراق و سازمان ملل متحد ـ ما به آنجا رفتیم و یگانه راه خروج شوروی از افغانستان را در این یافتیم که از وحشی ترین و دیوانه ترین بنیادگرایان کمک بگیریم، و بنابراین امروز در افغانستان افراد میانه رو و چپ وجود ندارد. تمام افرادی که شما در افغانستان می یابید، جمعی از مسلمانان بنیادگرا هستند.
فالکنر: این هم دلیل دیگر شده نمی تواند که بعضی از کشورها زندانهای شان را خالی کرده و مجرمین را به افغانستان فرستادند؟
مایکل سپرینگمن: کاملا درست است. این کار را در مصر و فکر میکنم جاهای دیگر کردند. شما به مردان وحشی نیاز دارید؟ شما به افراد آشوب گر نیاز دارید؟ خوب، ما در تمام زندانها از این نوع افراد داریم.
فالکنر: عبدالله عزام، فرد دوم بنیان گذار« دفتر خدمات»، کی بود و نقش او در ایجاد تروریزم بین المللی چه بود؟
مایکل سپرینگمن: او فردی بود که با اسامه بن لادن کار میکرد. در حقیقت تا جایی که من به یاد دارم، او مربی اسامه بود. کوشش می کنم که به یاد آورم از کجا بود.... او یکجا با اسامه بن لادن کار کرد تا حمایت از « گروه عربهای افغان » را تشویق کند، تا از افرادی که در افغانستان برضد شورویها می جنگیدند پشتیبانی نمایند.
فالکنر: «دفتر خدمات» چیست که به همکاری عبدالله عزام ساخته شد؟
مایکل سپرینگمن: در اصل این دفتر اداری بود که به طور آشکار مسایل استخدام این افراد (عربها برای جنگ در افغانستان) را به پیش می برد. او در یکی از نوشته هایش گفته بود که افرادی که پولدار اند در امریکا هستند. افراد بی پول در کشورهای فقیرعرب و مسلمان نشین سرتاسر جهان هستند و ما ضرورت به کمک آنان داریم. بهترین راه دریافت کمک، از امریکا است.
فالکنر: از لابلای کتابت به یاد دارم، او مجله ای به نام جهاد را نیز نشر نمی کرد؟
مایکل سپرینگمن: بلی، این درست است. این مجله به زبانهای مختلف در سرتاسر جهان پخش می شد. آنان « دفتر خدمات» را ایجاد کردند تا مسایل به کارگیری، آموزش و تجهیز و به طور مثال انتقال عرب های افغان را به بوسنیا اداره نمایند. عبدالله عزام پدر فکری شان بود. او « مرکز الکفا » در مسجدی در بروکلین امریکا را ساخت و همچنان در بوسنیا برای استخدام جنگ جویان در کشورهای بالکان کار میکرد.
فالکنر: «عملیات سایکلون» چیست و نقش آن در ارتباط به «گروه افغانهای عرب» چه بود؟
مایکل سپرینگمن: براساس گفته های جان پلجر، خبرنگار استرالیایی، رییس سیا به نام ویلیام کیسی پشتیبانی اش را از برنامه شریر ای اس ای پاکستان جهت استخدام افراد از سرتاسر جهان برای اشتراک در جهاد افغانستان اعلام داشت. علاوه بر آموزش آنان در پاکستان، آنان را در اردوگاههای سیا در ایالت ویرجینیا در «اردوگاه پیری» (Camp Perry) ، یا «مزرعه» (The Farm) در نزدکی ویلیامزبرگ آموزش دادند. این بود « عملیات سایکلون » که حتا پس از خروج شورویها در ۱۹۸۹ ترسایی از افغانستان نیز ادامه پیدا کرد.
فالکنر: تا جایی که شما می دانید، آیا هنوزهم « عملیات سایکلون » ادامه دارد؟
مایکل سپرینگمن:خوب، تصور میکنم بلی، با درنظرداشت این که آنان افرادی را توسط شبه نظامیان سیا در اردن و یکجا با نیروهای امریکایی در ترکیه آموزش می دهند، پس فکر می کنم که هنوزهم ادامه دارد. شاید نام متفاوتی به آن داده باشد ؛ و احتمالاً اکنون در خارج از امریکا صورت گیرد. تا زمانی که کسی از میان خود شان دست به افشاگری نزند، ما چیز زیادی نمی دانیم.
فالکنر: در امریکا در کجا و کی به تروریستان آموزش می داد. شما نام یکی از آنها را افشا کرده اید؟
مایکل سپرینگمن: بلی در «اردوگاه پیری» . آنان همچنان در کارولاینای شمالی در پایگاه نظامیای آموزش می دیدند، فکر می کنم به نحوی از انحا توسط شرکت خصوصی «بلک واتر» (Blackwater) آنان در کارولاینای شمالی فعالیت می کردند.
بونی فالکنز: فکر می کنید که چه کس دیگری دخیل بود. آیا در کتاب تان از «کلاه سبزها» (قطعه نظامی ارتش امریکا) نام نبردهاید؟
مایکل سپرینگمن: بلی. نیروهای ویژه امریکایی نیز دخیل بودند. فکر می کنم که آنان این تخصص و قابلیت را داشتند که با استفاده از گروه کوچک دولت مشخصی را واژگون کنند، عین کاری را که «تی. ایی. لارنس» (T.E. Lawrance) در عربستان سعودی کرد.
فالکنر: «مکتب الخدمت» چیست؟
مایکل سپرینگمن: این نام عربی «دفتر خدمات» است که توسط عبدالله عزام و عبدل انس جهت حمایت عربهای افغان به پیش برده می شد. آنانی که برای جنگ با شورویها در افغانستان استخدام شدند ولی افغان نبودند.
فالکنر: از مسجد الفاروق در بروکلین امریکا چه استفادهای می شد؟
مایکل سپرینگمن: این مرکز انتقال اجیر شده گان بود. مرکز انتقال پول بود. آنان به تروریستان در بوسنیا پول و تجهیزات می فرستادند. آنان این مرکز را پس از اختتام جنگ یوگسلاویا بنیاد گذاشتند که مرکز بزرگی بود. آنان از امریکایی ها، مسلمانان و عربها در امریکا پول دریافت کرده و از طریق پول شویی آن را به افغانستان، بوسنیا و مناطق مختلف یوگسلاویای سابق می فرستادند.
فالکنر: آیا گروه عربهای افغان، القاعده و داعش عین افراد اند؟
مایکل سپرینگمن: تقریبا همین طور میباشد. نام شان تغییر کرده است. تقریبا همان افراد بنیادگرا را درمییابید که به کمک امریکایی ها، سعودیها ، خلیجیها، ترکها، اردنیها و اسراییلیها استخدام و تربیت شده و تجهیز گردیدند. شاید همان افرادی نباشند که آنان ۲۵ سال قبل استخدام کردند ولی شاید افرادی باشند که آنان را تربیت دادهاند و آنان دیگران را آموزش داده باشند.
فالکنر: مایکل سپرینگمن، تشکر.
مایکل سپرینگمن: خوب، از شما هم تشکر. برایم جای افتخار است و خوشحالم که در بیان حقیقت به مردمی کمک نمودهام که علاقمندی به شنیدن آن دارند.
متن کامل این گفت و گو را درنشانی :
http://www.globalresearch.ca/visas-for-al-qaeda-cia-handouts-that-rocked-the-world-an-insiders-view/5498201
بخوانید. ـ بامداد
مایکل سپرینگمن ـ Micheal Springmann از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ترسایی مسوولیت بخش ویزههای غیرمهاجرتی در نماینده گی سیاسی امریکا در شهر جده عربستان را به عهده داشت. در جریان این ماموریت تصامیم وی در رابطه به رد ویزه برای درخواست کننده گان غیرواجد شرایط سفر به طور روزمره توسط امرینش نقض می شد. پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر، او درک عمیق از مسایلی را که در هنگام کارش با آن برخورده بود پیدا نمود. او نویسنده کتابی به نام « ویزه برای القاعده: گفتههایی از زبان یک فرد داخلی درمورد رهنمود سیا که جهان را به لرزه آورد» است. در این کتاب وی برنامه اعطای ویزه امریکا به تروریستان و گروه عربهای افغان را شرح می دهد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۰۵۰۲
ژنیو۳ به سوی صلح، بدون مخالفان مسلح

تی یری میسان
گفت و گوهای پیشبینی شده توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد برای حل مساله جنگ در سوریه با یک هفته تاخیر سرانجام روز ۱ فبروری ۲۰۱۶ ترسایی در ژنیو باید آغاز گردد. خلاف آنچه نیومحافظه کاران و شاهین های لیبرال در آغاز جنگ بدان امید داشتند، تسلیم جمهوری عرب سوریه و جایگزینی آن توسط « دولت موقت » به رهبری اخوان المسلمین در چشم انداز این گفت و گوها مطرح نیست، بلکه موضوع این گفت و گوها آتش بس و سپس سازماندهی برای نگارش قانون اساسی نوین و کشایش انتخابات برای همگان می باشد.
بی اعتباری سازمان ملل متحد
ابتدا باید یادآوری کنیم که حتا اصل قاعدۀ گفت و گو به مدیریت سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۵ ترسایی با انتشار اطلاعات در مورد نقش سری معاون دبیر کل آن جفری فلتمن و مشاور کارشناس دانشگاهی او فولکر پرتس زیر علامت سوال رفت. (۱) در نتیجه آشکار شد که سازمان ملل متحد بی طرف نیست، بلکه در جنگ شرکت دارد. این سازمان ملل متحد بود که هیات مهلیس Mehlis و دادگاه ویژه برای لبنان را سازماندهی کرد تا رییس جمهور امیل لاهود و بشار اسد را به خاطر قتل نخست وزیر اسبق رفیق حریری محاکمه کند. همین سازمان ملل متحد بود که مزد شاهدان دروغین را پرداخت کرده بود و بی آن که تایید دولت و پارلمان لبنان را به دست آورد دادگاه تشکیل داد و از گزارش نتایج بازسازی صحنه قتل امتناع کرد. و باز هم دوباره سازمان ملل متحد بود که در جون ۲۰۱۲ ترسایی طرح پرتس و فلتمن برای تسلیم کامل و بی قید و شرط جمهوری عرب سوریه را به رشته تحریر آورد و سپس گفت و گوها را به امید پیروزی جهاد طلبان به درازا کشاند.
از آنجایی که روسیه و ایالات متحده تصمیم گرفتند طرح پرتس و فلتمن را افشا نکنند، ولی نتوانستند مانع حرکت جنگ طلبانه دبیرخانه کل سازمان ملل شوند، با این وجود چنین رویکردی سازمان ملل متحد را از بحران هستی شناختی نجات داد، گرچه دست کم در مورد پرونده سوریه اعتبار سازمان ملل متحد کاملاً خدشه دار شد. در نتیجه، از این پس مخالفان جمهوری عرب سوریه می دانند که سازمان دهنده گان سازما ن ملل متحد هم پیمانان مفیدی برای آنها نیستند زیرا می توانند تحت تاثیر فشار روسیه و ایالات متحده قرار گیرند. بر عکس، هیات نماینده گی سوریه همواره امکان اعلان عدم توافق خود را در رابطه با توافقاتی که با انگیزه های سری از پیش توسط سازماندهنده گان سازمان ملل متحد مطرح می گردد را برای خود حفظ می کند. به همین علت، از این پس ژنیو ۳ نه به عنوان ابتکار عمل سازمان ملل متحد بلکه به مثابه توافقات بین ایالات متحده و روسیه به نظر می رسد.
رهبران جدید جبهه مخالف به حاشیه رانده شده اند
سپس، ایالات متحده که تا اینجا یا خواهان تخریب جمهوری عرب سوریه و یا دست کم تحمیل سازش بود، در این طرح نفعی نخواهد داشت. سال گذشته اتاق فکری «راند» Rand Corporation این موضوع را مورد بررسی قرار داد و نتیجه گرفته بود که هر دولتی به جز دولت کنونی در سوریه بدترین وضعیت ها را برای مسکو و به همین گونه برای واشنگتن به وجود خواهد آورد.
در واقع، از آغاز جنگ، اپوزیسیون توسط روشنفکرانی نماینده گی می شد که سازمان سیا و اخوان المسلمین که دست کم از سال ۱۹۵۳ ترسایی برای لانگلی کار می کردند (مرکز پژوهشی لانگلی Langle ) از سال ها پیش خریداری کرده بودند. امروز چنین موردی وجود ندارد. روشنفکرانی که قابلیت اداره کشئر را داشتند مجبور بودند جای خود را به روسای جنگی واگذار کنند که توسط عربستان سعودی استخدام شده بودند و تامین مالی می شدند. باید دانست که سلطنت سعودی یک رژیم قبیله ای بوده و تنها وابسته گی و تبعیت قبیله ای را می پذیرد. در نتیجه گزینش روسای جنگی بر اساس تعلقات قبیله ای صورت گرفت.
پس از چندین سال، حتا آنهایی که از خانواده های شهری بودند، قالب های رفتاری قبیله ای را بازیافتند. بر این اساس تنها می توانستند نماینده قبیله های بیابانگرد سوریه و سعودی باشند. اخوان المسلمین نیز نتوانستند در تونس و مصر در قدرت بمانند، در نتیجه از دیدگاه واشنگتن حایز شرایط برای حکومت در کشور دیگری نیستند.
گزینش رییس و سخنگوی هیات گفت و گو از سوی ریاض از بین وزرای قدیمی حزب بعث نیز نتوانست واقعیت روسای جنگی را استتار کند.
علاوه بر این همین موضوع خود به تنهایی یکی از دروس این جنگ است : اتحاد غیرطبیعی غربی ها با سعودی ها به بن بست رسیده است. آنچه برای سعودی ها در خانه خودشان قابل تحمل بود، در خارج نخواهد بود. امروز گسترش وهابی گری برای اروپایی ها درخاک اروپا مشکل برانگیز شده است، و قبیله مداری در خاورمیانه نیز برای همه مصیبت بار به نظر می رسد، به این معنا که به سومالیزاسیون منطقه خواهد انجامید. البته این جریان به اهداف طرفداران اشتراوس تعلق داشت، ولی ریس جمهور اولاما هدف دیگری را پی گیری می کند. هیچ گاه به ه کافی روی ناهمخوانی دولت های مدرن با جوامع قبیله ای تاکید نشده است، یعنی موضوعی که در عین حال دولت های مدرن را به تثبیت شهروندی و شهرنشینی جوامع خود هدایت کرد.
آیا دمشق بدون ژنیو۳ می تواند به صلح دست یابد؟
سومین موضوع این است که جمهوری عرب سوریه که در سال ۲۰۱۲ ترسایی برای ادامه حیاتش مجبور به گفت و گو بود، امروز چنین اجباری ندارد. با این وجود، به جز در شمال شرقی، ارتش عرب سوریه سرزمین هایی را که از دست داده بود باز پس گرفته است. و اگر به ژنیو می رود به این دلیل است که می خواهد به ضرورت آشتی با ۱۰ درسد جمعیت سوریه که از اخوان الملسمین پشتیبانی کرده اند پاسخ بگوید.
با توجه به غیبت نماینده گی مخالفان در هفتهۀ گذشته، دمشق به گزینش های دیگری روی آورد. دمشق برای توافقات درسطح محلی نیازی به قدرت های بزرگ ندارد، و می تواند در سطح ملی در صورتی که مخالفان از طرح « سرنگونی رژیم» قطع نظر کنند به آشتی دست یابد.
در نتیجه، گفت و گوهای ژنیو تنها می تواند به جذب شبکه های مخالفان در بطن دولت اتحاد ملی بیانجامد. ولی چنین موردی با توجه به موضع گیری پشتیبانان معارضان (عربستان سعودی، ترکیه و قطر) ناممکن خواهد بود. در وضعیت فعلی، هیچ عاملی نمی تواند این تک گویی ها را متوقف کند.
به یاد داشته باشیم :
۱ ـ گروه گفت و گو کننده های سازمان ملل متحد (جفری فلتمن، استافان دو میستورا و فولکر پرتس) ظاهر بی طرفانه خود را از افشای تعهدات سری خودشان علیه جمهوری عرب سوریه از دست داده اند.
۲ ـ مخالفانی که از سوی عربستان سعودی مورد پشتیبانی قرار گرفته اند، با وجود ظاهر ویترین پیش خوان از این پس از روسای جنگی متعلق به قبایل سوری و سعودی تشکیل شده، یعنی موردی که به آنها اجازه نمی دهد خود را نماینده تمام مردم سوریه معرفی کنند.
۳ ـ سوریه برای برقراری آشتی ملی دیگر نیازی به مداخله قدرت های بزرگ ندارد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۵۰۲
پناه جویان آمده اند تا اتحاد اروپا را با خود ببرند!

اشپیگل آنلاین ؛ ترجمه رضا نافعی
اوضاع اروپا چطور است؟
اگر جوّ حاکم بر کنفرانس اقتصادی داووس را معیار قرار دهیم، باید بگوییم اوضاع خراب است. بسیاری بر این باورند که بیم از هم پاشیدن اروپا می رود. آخرین امید انگلا مرکل است.
جورج سوروس« حتما کسی نیست که بگوییم مظهر خوش بینی است. اما هیچ وقت لحن سخن این مولتی میلیاردر۸۵ ساله تا این حد یاس آمیز نبوده است. سوروس با صدای لرزان می گوید اوضاع نگران کننده است.« اتحادیه اروپا از هم می پاشد.» اگر اتحادیه اروپا نتواند یک سیاست پناهنده گی مشترک تنظیم کند، تعارض اتحادیه را منفجر خواهد کرد.
احتمالا این سرمایه گذار افسانه ای تنها کسی است که نگرانی خود را در باره اروپا علنا با این شدت بیان می کند. اما تنها او نیست که چنین مایوس است. کمتر اتفاق افتاده که جو کنفرانس جهانی اقتصاد در سویس مثل امسال تا این حد بد باشد و احساس خطر درآن تا این حد شدید.
مباحثات در داووس شاخص خوبی است برای شناختن افکار نخبه گان جهان. روسای دولت ها، دانشمندان و سران کنسرن های بزرگ، کسانی که هدایت سرنوشت جهان را در دست دارند: چهار روز تمام در آن جا در کنار هم نشستند. هم در صحنۀ تالار بزرگ کنگره ها و هم در گروه های کوچک در اتاق های هوتل های نزدیک به محل کنفرانس. آنجا، در صحبت های غیررسمی، جو به مراتب تیره تر از آن بود که روسای کنسرن های بزرگ اروپایی در گزارش های رسمی خود برزبان می آورند.آنچه که این مدیران برجسته را به جنب و جوش در می آورد ترکیبی است از این مسایل:
ضعف اقتصادی چین، سقوط بهای نفت، تلاطم در بازارهای مالی و تنش های سیاسی در خاور نزدیک. اما به نظر می رسد که هراس ویژه ای هست که نخبه گان اروپا را سخت به خود مشغول می کند: وحشت از فروپاشی قاره ای که از روند متحد ساختن آن در دهه های گذشته هم موسسات اقتصادی و هم شهروندان عادی بهره های فراوان برده اند.
تحسین مرکل
هم اکنون اتحادیه اروپا گرفتار چنان نفاقی است که تا کنون مانند نداشته است. مهمترین عامل دوری کشورهای اروپایی از یک دیگر بحران صدها هزار پناهجویی است که به اروپا روی آورده اند: در حالی که کشورهای چون المان، اتریش و هم چنین یونان در جست وجوی راه حلی اروپایی برای پذیرش و ادغام عادلانه پناه جویانی هستند که به اروپا خواهند آمد، دیگر کشورهای اروپایی مانند انگلستان، پولند و یا مجارستان لجاجت بهخرج می دهند. ولفگانگ شویبله وزیر مالیه المان در مصاحبه ای با «اشپیگل آنلاین» می گوید : برخلاف مواردی که در گذشته پیش آمده بود« این بار بخشی از شرکای ما در اتحادیه اروپا معتقدند که مساله کنونی اصلا به آنها مربوط نیست. من این را نادرست می دانم، ولی آنها مساله این طور می بینند».
بسیاری از شرکت کننده گان در داووس امیدشان به المان و صدراعظم آن کشور «مرکل» است.« به نظر من جای ستایش دارد که خانم مرکل با این همه نیرو در پی یافتن یک راه حل اروپایی برای مساله است» این نظر فیلیپ هیلده براند معاون کنسرن «بلاک راک» است که بزرگترین مدیر جهانی سرمایه است و قبلا رییس بانک ناشر اسکناس سویس بوده است. او می گوید « بی تردید راه درست همین است». معهذا او هم این پرسش را مطرح می کند: آیا مرکل موفق خواهد شد؟ اگر شرکای اروپایی با او همراهی نکنند برای اروپا عواقب وخیم خواهد داشت ». آن وقت دیگر چاره ای نیست جز روی آوردن به اقدامات ملی که به تامین امنیت مرزی منجر خواهد شد.
در محفلی بسیار کوچک، بعضی ها صریح تر صحبت می کنند ؛ و علنا در این باره بحث می کنند که آیا مرکل در پایان سال جاری بازهم صدراعظم خواهد بود و اروپا در شکل کنونی خود خواهد ماند. پاسخ هر دو پرسش در داووس اصلا مثبت نبود.
انتظارات از المان بسیار زیاد است، نشان آن واکنش هایی است نسبت به حرفی که شویبله وزیر مالیه المان برزبان آورده و گفت «میلیاردها سرمایه گذاری» در کشورهای همسایه سوریه موجب تثبیت وضع آنها می گردد و دیگر نمی گذارند پناهجویان به سوی اروپا هجوم بیاورند.
گرچه سخنان شویبله بسیار مبهم بود اما با اشتیاق پذیرفته شد و فورا گفته شد این یک «نقشه مارشال» جدید است. « من شیفته این فکر هستم ». این سخن پرشور، سخن سوروسِ میلیاردر است که میانه خوبی هم با شویبله ندارد.
در عین حال تفاهم برای تصمیم المان افزایش می یابد که می خواهد انبوه پناهنده گان را بیشتر کنترول کند، تصمیمی که گاوک رییس جمهور المان نیز در داووس از آن جانبداری کرد و گفت: « از آن جا که ما می خواهیم تا جایی که ممکن است از پناه جویان صیانت کنیم، نمی توانیم پذیرای همه باشیم»، این خطی است که به نظر می رسد دولت المان هم اندک اندک به آن متمایل می گردد.
ظاهرا بیرون از اروپا نیز بسیاری موضوع را چنین می بینند- به ویژه با توجه به این خطر که ممکن است سازمان های تروریستی بتوانند افراد «دولت اسلامی» را در میان پناه جویان به المان قاچاق کنند. یک دیپلومات سابق یمن می گوید المان باید بهتر کنترول کند که چه کسانی وارد کشور می شوند، در غیر این صورت به پناه جویان واقعی هم لطفی نکرده است»./ آینده ما
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۹۰۱
رای گیری برای ممنوعیت بورس بازی بر سر مواد اولیه غذایی

کشاورزی جهانی می تواند بدون هیچ مشکلی غذای ۱۲ میلیارد انسان را تامین کند. این تقریباً دو برابر شمار جمعیت امروزی جهان بالغ بر ۳/۷ میلیارد نفر است. مشکل کمبود تولید نیست بلکه دسترسی به مواد غذایی است. کودکی که بر اثر گرسنگی می میرد، در حقیقت به قتل می رسد.
ژان سیگلر ( Jean Ziegler )
به روز ۲۸ فبروری قراراست در مورد پیشنهاد یوزو(1) مبنی بر ممنوعیت بورس بازی بر سر مواد غذایی رای گیری شود. این پیشنهاد چه فایده ای دارد؟
کشتار روزانه به وسیله گرسنه گی یک رسوایی محض در عصر ما است. هر ۵ ثانیه یک کودک زیر ۱۰ سال از گرسنه گی می میرد. اف ای او (FAO ـ سازمان تغذیه و کشاورزی سازمان ملل متحد) می گوید که کشاورزی جهانی می تواند بدون هیچ مشکلی غذای ۱۲ میلیارد انسان را تامین کند. این تقریباً دو برابر شمار جمعیت امروزی جهان بالغ بر ۳/۷ میلیارد نفر است. مشکل، کمبود تولید نیست بلکه دسترسی به مواد غذایی است. کودکی که بر اثر گرسنگی می میرد، در حقیقت به قتل می رسد.
دلیل این عدم دسترسی چیست؟
پیش از هر چیز بورس بازی بر سر مواد غذایی اولیه، یعنی برنج، غلاّت و حبوبات است. این مواد اولیه ۷۵ در صد مصرف جهانی مواد غذایی را دربرمی گیرند. بورس بازی قیمت ها را بالا می برد. طبق آمار فائو بهای این مواد غذایی پایه در بازار جهانی بین ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲ ترسایی دو برابر شده است. ۱/۱ میلیارد انسان در منطقه های فقیرنشین (Slum) یعنی جایی که مادران با پول بسیار کم می بایست غذای روزانه را تهیه کنند، زنده گی دارند. حال وقتی که بهای مواد غذایی پایه افزایش پیدا کند، این مادران دیگر توان غذا دادن به کودکان شان را ندارند. بر اساس داده های بانک جهانی ۶۹ میلیون انسان صرفاً به خاطر افزایش قیمت برنج مرده اند. این نکته یک تراژدی است.
اما آیا بورس بازی تنها دلیل افزایش بهای مواد غذایی است؟
نه، اما مهم ترین آن است. و این بورس بازی امروز کاملاً قانونی است. ژنیو امروز پس از آن که لندن مقررات معینی را برقرار کرد، پایتخت جهانی بورس بازی بر سر مواد کشاورزی است. بورس بازان میلیون ها انسان را می کُشند.
بازار کشاورزی محصور شده اروپایی، یک دلیل بسیار مهم تر در رابطه با فلاکت بخش هایی از جهان سوم است.
موافقم، این نیز یک دلیل برای فقر مفرط است. به این مساله باید زمین دزدی در آفریقا و آسیا به وسیله صندوق های پوشش ریسک ( Hedge Funds )، بانک های بزرگ و کنسرن های چند ملیتی را نیز اضافه کرد؛ و پیش از هر چیز قرض های خارجی له کننده فقیرترین کشورها. آفریقا تقریبن یک میلیارد جمعیت دارد و ۵۴ کشور. ۳۷ تا از آنها، کشورهای صرفاً کشاورزی اند. در آن جا عملاً آبیاری، حیوانات بارکش، وام، بذر اصلاح شده و کود وجود ندارد. در منطقه ساحل(2) در هر هکتار ۶۰۰ تا ۷۰۰ کیلوگرم غلات تولید می شود. برای مقایسه می گویم: در ایمن تال (Emmental) از هرهکتار ۱۰ هزار کیلو غلات برداشت می شود. علت، آن نیست که کشاورز افریقایی تنبل تر یا نالایق تر ازهمکارش در ایمن تال است. حکومت های افریقایی نمی توانند در کشاورزی سرمایه گذاری کنند، چون پول ندارند و این کشورها به گونه ای ناامید کننده مقروض اند.
بنابراین می بایست به جای ممنوع کردن بورس بازی در سو یس، قرض های خارجی کشورهای آفریقایی را بخشید.
بله، مسلم است. سو یس می تواند از این کار پشتیبانی کند. اما نمی کند، چون ( مانند همه کشورهای ثروتمند دیگر) به صورت پیگیر از منافع بانک ها دفاع می کند.
در تجارت مواد غذایی معاملات سَلَفِ (future) بورس بازانه رایج و منطقی است. تولید کننده گان، بازرگانان و فروشنده گان به این طریق خود را در برابر تلاطم های آنی بها تضمین می کنند.
موافقم. یک تولید کننده بزرگ گندم در ارجنتاین از یکسو و یک نانوایی زنجیره ای در ایالات متحد در سوی دیگر می توانند با هم یک قرارداد معامله سَلَف ببندند، هر چند ممکن است این قرارداد عناصر سفته بازی هم داشته باشد. تولید کننده ارجنتاینی منافع مشروعی دارد که محصول خود را بفروشد. و صاحب نانوایی زنجیره ای در نیویورک به نفع اش است که مواد اولیه دریافت کند. این قیمت سفته بازانه کاملاً برحق است. در اینجا منافع دوطرفه اقتصادی وجود دارد.
پس مشکل در کجا است؟
بانک ها، صندوق های پوشش ریسک، بورس بازان که به بازار اصلی ربطی ندارند، در این معامله ها دخالت می کنند. بورس بازان هیچ گاه حتا یک کالای مشخص را به چشم نمی بینند، آنها تنها کاغذ می خرند و می فروشند، وام می دهند وغیره؛ تنها هدف شان به حداکثر رساندن سود است. معامله های سَلَف موجب بالا رفتن قیمت ها می شود. این کارها از سویس انجام می گیرد. جلوی این کار را باید بگیریم. اما جدا کردن معامله های سَلَف از معامله های بورس بازی صرف، کاملاً ناممکن است.
بورس باز صرف، یک شرکت کننده در بازار است که تنها معامله های مجازی انجام می دهد. یک بورس باز هیچ گاه گندم یا برنج را لمس نمی کند. چنین چیزی را به خوبی می توان کنترول کرد.
دولت می بایست یک دیوان سالاری کنترول گر ایجاد کند.
این خیلی مبالغه آمیز است. هر معامله در بورس از لحاظ الکترونیکی ثبت می شود. هر معامله ای را به راحتی می توان کنترول کرد. هر تراکنش (transaction) را می توان کنترل کرد. قیمت، پورسانتاژ، زمان ها، شرکت کننده گان در معامله همه شناخته شده اند. بازار بورس یک فضای خلأ قانونی نیست. من در این رابطه هیچ مشکلی نمی بینم. این وظیفه اداره نظارت بر بازار بورس است که در اینجا نظم برقرار کند. متن پیشنهادی یوزو به طور مفصل شرح داده که این کار چه گونه باید انجام شود.
ممنوعیت بورس بازی تنها در سویس، تاثیری بر بهای مواد غذایی ندارد.
ما هر جا که می توانیم باید دست به کاری بزنیم. همین طور در سوئس. ژنیو پایتخت بین المللی معامله های مواد اولیه کشاورزی است. با پذیرش پیشنهاد مورد بحث، هم بورس بازی در خاک سویس و هم بورس بازی هدایت شده از خاک سویس ممنوع می شود. اما حق با شما است. از این طریق نمی توان مانع بورس بازی در سراسر جهان شد. سویس یک دموکراسی کهن سال است. وظیفه اخلاقی ما روشن است.
اما در سویس محل های اشتغال و درآمدهای مالیاتی از بین خواهند رفت.
اما نه خیلی زیاد. این اراذل تقریباً هیچ محل کاری در کشورمان ایجاد نمی کنند. هیچ ارزش آفرینی واقعی در این جا صورت نمی گیرد. حتا از لحاظ مالیاتی نیز اهمیتی ندارند، چون این صندوق های پوشش ریسک اغلب به بهشت های مالیاتی کوچیده اند. ما باید جلوی چیزی که موجب کشتن انسان ها می شود را بگیریم.
1 ـ سازمان «سوسیالیست های جوان» در سویس که دارای گرایش سوسیال دمکراتیک است.
2 ـ منطقه ای است میان صحرای بزرگ آفریقا و ساوانای سودان قرار گرفته است. این منطقه در شمال افریقا از اقیانوس اطلس تا دریای سرخ کشیده شده است. نام ساحل برگرفته از واژه عربی ساحل است و علت نام گذاری اش این است که مراتع این منطقه چون ساحلی در کنار ریگستان ها می مانند.
بامداد ـ اقتصادی ـ ۳/ ۱۵ـ ۲۹۰۱
رویای جهالت

جهالت بد ترازخوابست کی بیدارخـواهی شد
بگو تا کی اسیری دالر و کلدار خــواهی شد
عبدالوکیل کوچی
آنانی که چشم های شان نمی بیند گوش های شان نمی شنود دل های شان سختر از سنگ ، مغزهای شان پر از جنگ و برجبین شان داغ ننگ است که به اوامر بیگانه مسلح شده وطن خود را خراب وهموطن خود را برباد می کنند . باید بدانند که جامعه بشری ده ها سال قبل وارد عصر کیهان شده و با تکنالوژی پیشرفته وانترنیت به استقبال قرن بیست ویکم شتافته است. قرن بیست ویکم ، قرن بیداری ، قرن زلزله ها ، توفان ها و حوادث مهم ، قرن دگرگونی ها و رویداد های بزرگ اجتماعی ، خیزش های عظیم سیاسی ، و رخداد های خونبار نظامی وهمراه با آتش و خون .
بلاخره قرنی که جنگ تحمیلی ونیابتی پاکستانی ها تا هنوزنتوانسته انسان هایی دراین گوشه دنیا یعنی طالبان ومدعیان دین و دولت را از خواب زمستانی شان بیدارساخته وسرنوشت آنها را از اسارت آی اس آی رها سازد.
عقب گرایان افراطی اگردر فرصت های طلایی از خواب غفلت خود بیدار می شدند آنگاه می دانستند که این میراث خواران خادم استعمار، همچون بازیگران صحنه های جنگ چه گونه در دستان اجنبی قرارگرفته همانند گذشته ها که ۹۰ سال قبل اسلاف شان بنام دین ، بر ضد دین ودو لت برانگیختند و اعلیحضرت امان اله خان غازی ومحصل استقلال کشور را به نفع استعماریون از وطن بیرون راندند وافغانستان را یک مرحله تاریخی عقب زدند .
وهمچنان ۴۰ سال قبل آنها در دام آی اس آی رفته و بر ضد دولت محمد داود خان رییس جمهور افغانستان شورش بر پا کردند همچنان سی و پنج سال قبل در راستای مداخلات وتجاوزات رژیم خونتای اسلام آباد یکجا با تروریست های عرب وعجم اعم از شرقی وغربی ، زیر نام دین و بهانه شوروی بر علیه دولت قانونی و دموکراتیک افغانستان جنگیدند و به فرمایش آی اس آی و مطابق به اهداف استراتیژیک آن ، هست وبود وطن را نابود کردند. مکاتب ، مدارس ، موسسات دولتی وعام المنفعه ، فابریکات ، دستگاه های صنعتی را به آتش کشیدند .آنها پروژه های برق وآبیاری ، کتابخانه ها موزیم ، بند های آبگردان ، پل ها و زیرساختار های اقتصادی کشور را به نفع باداران پاکستانی خود کاملاً نابود و در کشور جوی خون را جاری کردند . به قول یک منبع پاکستانی « یوسف » ، از منابع بین المللی تمویل کننده پولی این جنگ ، دولت عربستان سعودی ، دولت امریکا سی آی ای ، شیخ های عرب بودند ، سلاح از مصر، ترکیه ، انگلستان ، چین و اسراییل تهیه می شد که در نتیجه چنین جنگ های تحمیلی صدها هزار نفراز مردم افغانستان شهید وصدها هزارنفر دیگر زخمی ، معلول و معیوب ومیلیون ها نفر از سکنه کشور در خاک ایران، پاکستان وکشورهای دیگر آواره شدند .
پس ازعزیمت نظامیان شوروی به وطن شان اگر مخالفان دولت افغانستان این صلاحیت را می داشتند که سلاح بر زمین گذاشته خون هموطنان خود را به نا حق نمی ریختند . چون فاقد این گونه صلاحیت بودند نتوانستند به طور مستقلانه تصمیم بگیرند . بنا بگفته منابع عینی ، رهبران جهادی وسیله اجرایی در دست آی اس آی بودند و آنان طبق سناریوی خود امر و نهی میکردند که بر بنیاد آن پس از کنار رفتن حاکمیت ح د خ ا از قدرت ، کابل را به خاک وخون کشانیدند . آنها باید می دانستند که جنگ های نیابتی آی اس آی به کمک عمال خارجی چرا با دولت جمهوری اسلامی افغانستان تا هنوز ادامه دارد و مزید بر آن هزاران نفر از طالب های ساخت پاکستان ، لشکر القاعده و داعش با تشدید حملات انتحاری ، انفجار ها وجنگ های جبهه یی در گوشه ومناطق کشور سیل خون از انسان های بی گناه را جاری میسازند ، وطن را به گورستان خونین وخاکستر سیاه مبدل می سازند با کشتن انسان های بی گناه چه وقت قلب های شان از خون انسان سیر می شود .
رسولان جنگ درامتداد تجاوز ومداخلات جنایتکارانه رژیم پاکستان ودشمنان بین المللی افغانستان با تخریب مکاتب ومدارس ، مزارع و زیرساختار های اقتصادی ، نسل جوان کشور را از حق تحصیل وکار محروم نموده وبا ترویج مواد مخدره گروهی ازاین قشر آینده ساز کشور را بیمار و از وطن بیزار ساختند . تا به این صورت کشور را از وجود نیروی بالنده آن خالی ساخته وزمینه چور وچپاول زیر زمینی های این سرزمین را به دست خود مساعد سازند . در اثر همین سیاست جنگ طلبانه و تشدید حملات دهشت افگنانه طالب و داعش در مناطق مختلف کشور، هزاران هزار جوانانی که از ادامه تحصیل محروم گشته واز بیکاری رنج می برد ند ، بنا چاری خاک شیرین وطن را ترک گفته رهسپار دیار بیگانه گردیدند، تعداد ی از آنها در آب های مدیترانه غرق شده واجساد مهاجرافغانستان طعمه ماهی می شود . گذشته از آن ننگ آورترین دسیسه برای وادار ساختن جوانان مهاجر افغان به عزیمت درکشور های عربستان سعودی و ایران به منظور شرکت در جنگ های سوریه و یمن می باشد وبه خصوص در کشور یمن که یک گروه مهاجرهموطن در دوطرف جبهه ، یکی زیر امر ایران برعلیه دولت یمن ودیگری زیر امر سعودی ها برضد حوثی ها می جنگند وتابوت های اجساد آنها وارد کشور می شود. ازین دشمنی بد تر چه می تواند علیه یک ملت مظلوم باشد که یک گروه از فرط جهل ، مزدور دالر وکلدار شده علیه کشور خود می جنگد وگروه دیگری ازشدت فقروبد امنی ، منحیث اجیر جنگی در کشور های خارجی برای دیگران می جنگند . باید گفت که در طول تاریخ هیچ گاهی افغانان ، اجیر جنگی برای وطن خود ویا بیگانه نشده اند ولی این اعزام جبری وادار ساختن جوانان به جنگ خارجی ها همچون لکه ننگی بر جبین دولت ناکارآمد افغانستان تا ابد باقی خواهد ماند . دولتی ضعیف ونا کاره ای که تا هنوز نتوانسته است وفاق را در سطح خود عملی کند چه گونه از وطن و خون جوانان کشور دفاع نماید .
بر اساس معلومات روز نامه هشت صبح سپاه پاسداران ایران مهاجران افغان مقیم ایران را برای جنگ علیه مخالفان بشار اسد به سوریه اعزام میکنند .وقبل از اعزام به جنگ تحت آموزش نظامی قرار میگیرند . برای این مهاجران کارتهای اقامت برنگ سرخ در ایران داده میشود . از موارد متعدد به ارایه یکی از مثالها می پردازیم .
طبق گزارش روزنامه هشت صبح از ۱۲۰ مهاجری که ایران بسوریه اعزام کرده است ۲۸ تن شان کشته شده اند که ازین میان ۱۴ نفر آنها سر بریده شده اند .هشت تن دیگر زخمی شده اند . روزنامه هشت صبح علاوه میکند که هر چند اعزام مهاجران به سوریه توسط سپاه پاسداران ایران از سوی منابع دولتی افغانستان تایید نشده است اما وزارت خارجه وکمیسیون روابط بین المللی مجلس نماینده گان می گویند گزارشهای در مورد اعزام مهاجران افغان بسوریه را شنیده اند .
همچنان گزارشها از منابع طلوع نیوز حاکی از آن است که فرستادن پناهجویان افغان برای جنگ بسوریه در بدل پنجصد دالر خشم نمایندگان را بر انگیخته است .رادیو صدای امریکا بنام آشنا بتاریخ یکم دلو ۱۳۹۴ در رابطه به سهیم کردن مهاجران افغان در جنگ داخلی سوریه از قول روز نامه وال استریت ژورنال گزارش داده است که حکومت ایران مهاجران افغان مقیم آن کشور را به سوریه می فرستتد تا در برار مخالفین بشار الاسد ریس جمهور سوریه بجنگند . در همین حال شماری از تحلیل گران افغان به این باور اند که نتنها حکومت ایران بلکه گروه های افراطی پاکستان نیز شماری از افغان های مهاجر را به جنگ سوریه می فرستند .
منبع از قول آقای وحید مژده میگوید که ایران در جریان جنگ آنکشور با عراق ، افغانهای را که اکثر شان شیعه هستند به میدان جنگ علیه رژیم صدام ریس جمهور عراق می فرستاده اند .
خبر علاوه میکند که احمد سعید تحلیلگر مسایل سیاسی افغانستان به ارتباط نقش ایران در اعزام مهاجران افغانی به جنگ سوریه با آقای مژده همنظر است .احمد سعید می گوید که تا حال جسد ۱۳ تن از افغان های که در جنگ سوریه کشته شده اند به هرات منتقل شدند .
به قول مجله تایمز مورخ یکم دلو ۱۳۹۴ چاپ بریتانیا ایران با مصرف هزاران دالر در افغانستان وپاکستان مردم را به حمایت از حکومت بشار اسد به جنگ سوریه استخدام میکند بقول بی بی سی فارسی ۲۰ جنوری ۲۰۱۶ عربستان عده یی را در افغانستان برای جنگ یمن استخدام میکند علاوه میکند که شماری از افغان هاحاضر شدند در باره بسته گان شان که در یمن هستند مصاحبه کنند وزارت خارجه افغانستان گفته است اطلاع دارد که شماری از شهر وندان افغان در هر دو جبهه جنگ در یمن شرکت دارند.
باز هم بقول اخبار بی بی سی شماری از جوانان افغان از عربستان سعودی به جنگ در یمن فرستاده میشوند در یمن ایتلاف برهبری سعودی با گروه خوثی که گفته میشود از سوی دولت ایران حمایت می شود بنام حج رفته وبه جنگ سوریه شرکت می ورزند .
جوان ۱۶ ساله ای که خود را اجمل معرفی کرده است می گوید برایش گفته اند که قبله مسلمانان تحت تعرض قرار گرفته به دفاع از آن به جنگ میرود . در حالیکه یمن هرگز بالای عربستان حمله نکرده واین عربستان است که جنگ های نیابتی را با ریزش بم های خوشه یی خون انسان های یمنی را میریزاند .
با توجه به اوضاع جاری در کشور باید گفت که وقت آن رسیده است که این طلسمات انسان ستیزانه وانسان دشمنی باید با دستان اتحاد وطن پرستانه مبارزین دادخواه وعدالت پسند بشکند . حالا وقت آن رسیده است که مردم با بیداری کامل دشمنان وطن را تشخیص داده فریب نیرنگ های آنان را نخورند . مردم افغانستان هر کجا یی که هستند فاصله ها واختلافات را به یک سو گذاشته همه باهم در یک صف مقدس به خاطر نجات وطن وبه دفاع از استقلال وتمامیت ارضی وحاکمیت ملی ونوامیس ملی بسیج ومتحد گردند وبا نیروی وحدت واتحاد وطنپرستانه دشمنان وطن را از سر زمین مقدس و آبایی ما دور سازند وبا پشتیبانی نیروهای مسلح کشور از وطن دفاع سرتاسری صورت گیرد. دراین صورت تمام گروه های مسوول ومتعهد کلیه وطن دوستان ومردم آزاده کشور می توانند دریک جبه سراسری ، گسترده وفراگیر با تحرک نیروی مردمی از وطن دفاع نموده صلح وثبات را به وجود آورند . در چنین شرایط دشوار وحساس تاریخی ، موضعگیری شخصیت های مستقل ملی ومسوول وگروه های سیاسی وطن دوست ، میزان وطن پرستی آنان را در عمل مشخص می سازد وتاریخ در مورد هر کدام آنها قضاوت خواهد کرد .
به امید صلح ، دموکراسی عدالت اجتماعی وامنیت پایدار درکشور محبوب ما افغانستان !
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۴۰۱