اتهامات کیفری در کارلسروهه علیه اعضای دولت فدرال به دلیل « کمک و کمک به نسل کشی در غزه»

 



جمال اقرث

در روز جمعه، در حالی که فقط چند کرسی در سالون پرشده بود، سه میکروفون رسانه‌ های بین ‌المللی روی میز مقابل سخنرانان قرار داده شده بود. به نظر میرسد به غیر از یونگه ولت، هیچ رسانه المانی دیگری در این روز جمعه ظهر در برلین به کنفرانس مطبوعاتی که توسط سازمان‌ های «عدالت و پاسخگویی برای فلسطین»، «انستیتوت دیپلوماسی عمومی فلسطین» و «مرکز حمایت حقوقی اروپا ـ  ELSC » برگزار شده بود، علاقه‌ ای نداشت.
موضوع این کنفرانس، ارایه یک شکایت کیفری به څارنوالی عمومی المان (GBA) علیه اعضای دولت فدرال المان به دلیل « کمک درجنایت نسل ‌کشی مردم فلسطین درغزه از طریق ارسال سلاح به اسراییل» بود. این شکایت توسط نادیا صامور، وکیل المانی- فلسطینی، به گفته خود او در روز جمعه به نام یک زن المانی- فلسطینی با خانواده ای در غزه ارایه شده است.
خانم صامور می‌ گوید که ۹ عضو به اصطلاح شورای امنیت فدرال، یک کمیته کابینه مخفی دولت فدرال، تحت پیگرد قانونی قرار گرفته‌ اند:  صدراعظم اولاف شولتز ( از حزب سوسیال دموکرات)، وزیر خارجه انالنا بربوک، معاون صدراعظم رابرت هابک (هر دو از سبزها)، وزیر دفاع بوریس پیستوریوس (حزب سوسیال دموکرات)، وزیر عدلیه مارکو بوشمان ( از حزب لیبرال دموکرات) و چهار وزیر دیگر.
این شکایت بر اساس این واقعیت است که ارزش صادرات تسلیحات المان به اسراییل در سال ۲۰۲۳ ترسایی به ۳۲۶.۵ میلیون یورو رسیده است که ۱۰ برابر بیشتر از سال ۲۰۲۲ است. ۲۸ درصد از واردات تسلیحاتی اسراییل از المان تامین می ‌شود. کالاهای نظامی تایید شده از المان شامل ده هزار گلوله مهمات تانک ۱۲۰ میلی ‌متری است.
از زمان حملات حماس در جنوب اسراییل در ۷ اکتوبر ۲۰۲۳، دولت اسراییل مناطق وسیعی از نوار پرجمعیت غزه را به ویرانه تبدیل کرده است. به گفته مقامات بهداشتی محلی، تا اکنون بیش از ۳۰ هزار نفر از جمله بیش از ۱۲هزار خردسال کشته شده اند. به گزارش روزنامه اسراییلی هاآرتص، حدود ۱،۷ میلیون فلسطینی در نتیجه جنگ مجبور به ترک خانه های خود شدند.
څارنوال عمومی  المان، بالاترین مقام مجری قانون در جمهوری فدرال المان، عموماً جرایمی را تحت قانون جزایی بین ‌المللی در صورتی که ارتباطی با المان داشته باشند تحت پیگرد قانونی قرار می ‌دهد. در صورت تهیه گزارش، ابتدا باید بررسی شود که آیا ظن اولیه به جرم وجود دارد یا خیر. اگر مرجع به این نتیجه برسد که این ظن اولیه موجود است، تحقیقات آغاز می شود.

اخیراً، څارنوال عمومی  المان در شهر کارلسروهه درگیر پرونده یک خانواده شش نفره المانی فلسطینی اهل دورتموند بود که در ۲۵ اکتوبر توسط اسراییل به قتل رسیدند. در ماه اکتوبر، زمانی که او مظنون به قربانی شدن توسط راکت های اسراییل در نوار غزه شد، هیچ تحقیقی آغاز نشد. به نظر څارنوال عمومی  المان هیچ ظن اولیه ای مبنی بر جنایت جنگی در این پرونده وجود نداشت.
صامور توضیح داد که با این حال، وقتی صحبت از جنایت نسل کشی می شود، همه چیز متفاوت است. براساس کنوانسیون نسل کشی سازمان ملل متحد، « قصد نسل کشی » مهمترین عامل است. محاکمه جزایی بین‌المللی در تصمیم خود در ۲۶ جنوری ۲۰۲۴ تایید کرد که « نقاط آغازی قابل قبولی» برای «قصد نسل‌ کشی» در پرونده جنگ اسراییل علیه نوار غزه وجود دارد. الکساندر گورسکی که به عنوان وکیل با ELSC کار می کند، روز جمعه به یونگه ولت گفت: فرض بر این است که مقامات کارلسروهه اکنون باید تحقیقات را آغاز کنند زیرا گمان اولیه وجود دارد که اعضای دولت فدرال المان در نسل کشی غزه همدست بوده اند.
فراتر از بعد حقوقی، شکایت جزایی همچنین یک « فراخوان برای تلاش برای اطمینان از پایان حمایت المان از نسل کشی در غزه»  است. پس از تصمیم بالاترین مقام حقوق بین الملل، سایر کشورها مشاهده کردند که چگونه اقدامات قانونی برای جلوگیری از تحویل بیشتر تسلیحات به اسراییل انجام شد. در المان نیز اکنون می خواهند « توجه را به مسوولیت مشترک دولت المان جلب کنند».
خانم نادیا صامور می‌ گوید، موارد اصلی که څارنوالی عمومی المان (GBA) باید در رابطه با اتهام کمک به نسل‌ کشی بررسی کند، شامل موارد زیر است:
ـ عدم لغو مجوز صادرات تسلیحات که قبلاً به اسراییل صادر شده است.
ـ اعطای مجوز جدید صادرات تسلیحات به اسراییل از ۷ اکتوبر.
ـ حمایت سیاسی از دولت اسراییل.
ـ به تعلیق درآوردن کمک‌ های مالی به آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل متحد برای ـ پناهنده گان فلسطینی (UNRWA) در اواخر جنوری.
خانم صامور می‌گوید که این شکایت پیام روشنی دارد: « شما نمی ‌توانید به همدستی در این جنایت ادامه دهید. ما خواهان پاسخگویی هستیم. »

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۰۳۰۳ 

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

از زنده گی احزاب سیاسی جهان :

 

 گفت ‌وگو با پیتر مرتنز، دبیرکل حزب کارگران بلجیم

 

پیترمرتنز، دبیرکل حزب کارگران بلجیم، در سال های اخیر یکی از شخصیت های مطرح در جنبش چپ در طرح  مساله ضرورت ایجاد روابط نزدیک تر کشورهای « جنوب جهانی»  برای مقاومت در برابر هژمونی طلبی کشورهای امپریالیستی بوده است. کتاب جدید او با عنوان « شورش » که چاپ اول آن  در دسامبر ۲۰۲۳ ترسایی در هالند منتشر شد، فراخوانی برانگیزاننده برای بسیج مبارزه طلبی نیروهای چپ در سراسر جهان است که علیه بی عدالتی های عمیق ناشی از عملکرد سرمایه داری نیولیبرال مبارزه می کنند. مرتنز در کتاب خود با شیوایی تضادهای سیستم سیاسی و اقتصادی موجود را افشا می کند و دقیقاً نشان می دهد که چگونه کارگران و زحمتکشان و نیروهای مدافع حقوق و منافع آن ها می توانند با هماهنگی با یکدیگر در سطح وسیع تر و فرار مرزی سازماندهی کنند تا دنیایی بهتر بسازند. 

این مصاحبه به بهانه انتشار کتاب « شورش »  با هدف آشنایی بیشتر با عرصه های مختلف نقطه نظرهای رفیق مرتنز و ادامه بحث ها و گفت وگوهای وسیعتر با ایشان در رابطه با مسایل مطرح در جنبش چپ جهانی می باشد.

***

پرسش :  چه انگیزه ای موجب نوشتن کتاب « شورش » در این برهه به خصوص شد؟ مخاطب کتاب کیست و چرا؟

پاسخ : هنگامی که من ماجرای کیت (Kath) پرستاری شاغل در شفاخانه رویال بارکشایر انگلستان را شنیدم که برای نخستین بار در زنده گی‌اش دست به اعتراض می ‌زد. کیت مدت سی سال پرستار بود و پیش از این هرگزبه اعتصاب فکر نکرده بود. او همیشه می گفت: « من اهل این کار ها نیستم. » ولی وضعیت تغییر کرد. روایت‌هایی در بیمارستانی که کیت در آن کار می ‌کرد وجود داشت. برای نمونه، افرادی بودند که برای صرفه‌ جویی در هزینه گرمایش دو عدد جاکت طرز تفکر به ‌تن می ‌کردند یا همکارانی که به ‌دلیل توانایی نداشتن در پرداخت هزینه ایاب‌ذهاب به محل کار، مرخصی استعلاجی می‌ گرفتند. این‌ها همه موجب تغییر درکیت می ‌شد و او دیگر نمی ‌توانست بی ‌تفاوت بماند. او برای دریافت دستمزدِ بیشتر به اعتصاب پیوست. در روزهای پایانی ماه دسامبر سال ۲۰۲۲ ترسایی نیم میلیون پرستار در اعتصاب بودند. این امر سرآغاز جنبش اجتماعی ‌ای تاریخی و « تابستان‌ ها و زمستان‌ های نارضایتی » بود. در شمال سیاره ما نیز شورشی در جریان است. مبارزه طبقاتی مانند امواج دریاها بالا و پایین می ‌روند و قطعاً وجود دارند.

» شورش »، مانند همه کتاب ‌های پیشین من، برای بیشترین تعداد مخاطب نوشته شده است. من کاملاً بر این باورهستم که اشخاص در پی درک چگونگی عملکرد این جهان می ‌باشند. درک بنیادین تاریخ و قبول این امرکه جهان ما قرن‌ هاست که به هم مرتبط بوده است، بسیار مهم می‌ باشد. بازرگانی، مسیرهای دریایی و بنادر، ما را به هم پیوند می ‌دهند. رویدادهای اندونزیا یا بولیویا برای ما در بلجیم اهمیت دارند، دقیقاً همان ‌گونه که تحولات اینجا (بلجیم) در برازیل طنین‌ انداز است.

پرسش : چرا عنوان « شورش »؟

پاسخ : هنگام نوشتن کتابم، صحبت‌ های فیونا هیل، یکی از اعضای سابق شورای امنیت ملی ایالات متحده امریکا را شنیدم. پاسخ او به ۱۲۷ کشوری که  از تحریم‌ها علیه روسیه حمایت نکردند این بود: « این یک شورش است » . ظاهراً، پیروی نکردن کشورها از واشنگتن، شورش تلقی می ‌شود. این پاسخ ، در ذهن من طنین‌انداز شد. اگر این را شورش می ‌نامند، بیایید آن را به‌عنوان لقبی با کمی خصلت سرکشی بپذیریم.

«شورش »  برای من یک استعاره و نمادی از سرپیچی از نظم مستقر نیز هست. « شورش » تصویریست که دارای تاریخ طولانی دریانوردی و نشان دهنده اشکال مختلف مقاومت جمعی می ‌باشد. از سرود خوانی جمعی در زیر عرشه کشتی گرفته تا برای تومار امضا جمع ‌آوری کردن، اتحاد و سرپیچی از کار، کارشکنی و در دست گرفتن کنترول کشتی. وضعیت کشتی‌ ها بر روی آب همیشه آرام نبود، بلکه برعکس، بیشتر ناآرامی حاکم بود. از هر ۱۰ کشتی، برده‌های یک کشتی دست به شورش می ‌زدند.

امروز نیز، شورش در شمال و جنوب وجود دارد. به بزرگ ‌ترین اعتراض اجتماعی در تاریخ بشر درهند نگاه کنید، جایی که دهقانان و کارگران با هم بسیج شدند. یا این امر که چگونه جنبش‌های بزرگ مردمی از بولیویا تا چیلی، به انجام نخستین اصلاحات دموکراتیک در امریکای لاتین منجر شدند. در شمال، مبارزه طبقاتی مانند امواج دریا در فرازونشیب است، ولی وجود دارد و با همان نظم جهانی، همان انحصارات، همان سیستم استثماری، مبارزه می‌کند.

پرسش :از زمانی که شما کتاب “شورش” را نوشتید، حوادث وحشتناکی در خاورمیانه رخ داده که با بی‌اعتنایی آشکار دولت اسراییل به قوانین بین‌المللی و همدستی با  ایالات متحده، اتحادیه اروپا، و بریتانیا، همراه بوده‌اند. آیا شما این رویدادها را در نسخه‌های فرانسوی، انگلیسی، و اسپانیایی کتاب خود گنجانده‌اید؟

پاسخ : من در کتابم به پنج مورد مهم که واشنگتن را آسیب ‌پذیر نموده و تعداد فزاینده‌ای از کشورهای جنوب را در پی یک جایگزین واداشته است، پرداخته‌ام. تنها کافیست که شما به جنگ غیرقانونی عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی، بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ ، و جنگ اوکرایین در سال ۲۰۲۲ فکر کنید. جنگ ویرانگر وحشتناک اسراییل علیه فلسطین، بدون شک، ششمین مورد تعیین کننده می ‌باشد. این جنگ، نقاب از چهره جنگ ‌طلبان برمی ‌دارد. محور جنگ که واشنگتن آن را تغذیه می ‌کند، با توسل به خشونت شدید، همچنان معتقد است که فراتر از همه قوانین می ‌باشد. ولی این محور، بیش‌ازپیش منزوی و سیاست دورویی آن در سراسرجهان آشکار شده است. روسیه، پس از حمله به اوکرایین، بی ‌درنگ با تحریم‌ های اقتصادی و نظامی مواجه شد، ولی اسراییل از چنین اقداماتی به‌ دور ماند. توافقنامه اتحادیه اروپا با اسراییل همچنان به این کشور دسترسی کامل به منابع اروپایی را می ‌دهد، درحالی که ایالات متحده امریکا سلاح‌ های مورد استفاده در غزه را تامین می‌ کند. از جاگارتا تا بروکسل، لندن تا یوهانسبورگ، استانبول تا واشنگتن، یک نسل جدید برای اعمال فشار و رسیدن به صلح و عدالت برای فلسطین ایستاده است. میلیون‌ها نفر برای صلح، نان، و عدالت به خیابان‌ ها می‌آیند. این امر، نشانده دیدگاه جدیدی می‌باشد.

پرسش : تاریخچه روابط ایالات متحده امریکا  و چین، چه حقایقی را درباره امکان ایجاد روابط عادلانه و محترمانه تجارتی در منطقه اقیانوس آرام و در سراسر جهان به ما می ‌گوید؟

پاسخ : از زمان بحران نفت در سال ۱۹۷۳/ ۱۳۵۲ ایالات متحده  امریکا بخش عمده‌ای از صنایع تولیدی‌اش را از دست داد و بر سرمایه مالی متمرکز شد، درحالی که موقعیت چین به‌عنوان کارخانه تولید برای جهان، تثبیت شد. امروز، واشنگتن می ‌خواهد با سیاست حمایت ‌گرایی اقتصادی و تشدید جنگ تجاری به این امر پایان دهـد و چین را به‌عنوان یک « رقیب همه‌ جانبه » معرفی نماید. چنین سیاستی، پیامدهای مهمی را برای جهان در بحبوحه انجام تغییرات تولید انرژی در مقیاس بزرگ خواهد داشت. چنین تغییراتی همیشه نظم اجتماعی را بر هم می‌ زنند. نمونه‌هایی از این تغییرات، استفاده از زغال ‌سنگ در قرن‌های هجدهم و نوزدهم، نفت در قرن بیستم، و گذار به اقتصاد بدون سوخت فسیلی در قرن حاضر می باشند. رقابت کنونی که برای دستیابی به منابع گرانبهایی مانند لیتیوم، کوبالت، و نیکل به ‌راه افتاده، منجر به توسعه پروژه‌های زیرساختی بزرگ برای پارک ‌های بادی و خورشیدی، ذخایر هایدروژنی و مسیرهای حمل ‌ونقل جدید شده است. درهمین‌ حال، یک تحول جدید در فناوری دیجیتالی موجب پیشرفت‌های سریع در یادگیری ماشین‌ ها، هوش مصنوعی، تدارک اطلاعات و حفاظت از داده‌ها، شتاب دهنده‌ های سخت ‌افزاری، شبکه‌های ارتباطی G5    و G6  و نیمه‌هادی‌ های موردنیاز برای انجام همه این کارها شده است. رقابت فزاینده با چین در همه جنبه‌ های این تغییرات نقش دارد.

کاخ سفید مناقشه با چین را یک L بازی مجموع- صفرK و دیگران را مستلزم به انتخاب یک طرف‌ می ‌داند. کاخ‌ سفیدی‌ها با آتش بازی می ‌کنند و این تفکر که اقتصاد جهان را به دو بلوک بزرگ متقابل تقلیل می ‌دهد، به ‌سود کره زمین نمی‌ باشد. کشورهای دارای اقتصاد بزرگ وظیفه دارند که به سایر کشورها احترام گذاشته و با آن ‌ها یکسان رفتار کنند. کشورهای بزرگ باید در برقراری ارتباط خود با سایر کشورها بر اساس گفت ,گو و مشارکت به‌جای رویارویی یا سیاست ایتلاف‌های  فرصت ‌طلبانه پیش‌ قدم باشند.

 پرسش : مردم جنوب جهانی در شرایط متفاوت خود به دنبال دستیابی به عدالت سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی هستند، اما دولت‌های آن‌ها در همه موارد توانایی یا تمایلی برای ارایه جایگزین‌ ها ندارند. شما برای توصیف این تنش از « شورش مضاعف » صحبت می‌کنید. منظور شما از این نام چیست؟

پاسخ : کسانی که ممکن است انتظار داشته باشند که ده کشور بریکس پلاس بر یک برنامه مشترک چپ توافق کنند، واقعاً مأیوس خواهند شد. با این ‌حال، این بدان معنا نیست که ما باید از به ‌وجود آمدن یک‌ چنین همکاری جدیدی ناامید باشیم. در جنوب جهانی، شورش دارای یک ویژه گی دوگانه است.

از یک سو، جنبش ‌های مردمی سعی در تحمیل مطالبات مترقی، از پایین به بالا، را دارند. هر گروه، این کار را در چارچوب خود انجام می ‌دهد، ازجمله جنبش اجتماعی کشاورزان بدون زمین در برازیل (MST)، جنبش بزرگ  « انجمن دموکراتیک سراسری زنان هند ـ AIDWA » و مبارزه اتحادیه ملی کارگران فلزکار افریقای جنوبی (NUMSA). این همان شورش زیر عرشه کشتی است که با صدای بلند خواستار حقوق دموکراتیک، اصلاحات ارضی، و دستمزد خوب می ‌باشد. چنین اشتیاقی برای دستیابی به آزادی در برابر رژیم‌ های مرتجع و دیکتاتوریست که شایسته حمایت ماست. ولی شورش بر روی عرشه، در سطح حکومت‌ ها نیز وجود دارد. آن‌ ها به دنبال شکل جدیدی از عدم‌ تعهد، دور از دنیای تک قطبی زیر یوغ واشنگتن، صندوق جهانی پول، و بانک جهانی هستند. کشورهای بریکس، بانک سرمایه ‌گذاری خود را تاسیس کرده‌اند. کشورها اکنون می ‌توانند برای درخواست یک وام جدید، به‌ جای صندوق جهانی پول، به بانک بریکس مراجعه کنند. این امر، یک تغییر در قوانین بازی در روابط جهان نواستعماری است که بسیاری از کشورهای پیشرفته غربی آن را نادیده گرفتند.

پرسش : چشم ‌انداز صلح جهانی را چگونه می ‌بینید و مردمان جنوب جهانی و شمال جهانی برای دستیابی به آن چه کاری می ‌توانند با هم انجام دهند؟

پاسخ : ما دریک دنیای قطبی زنده گی می ‌کنیم که می ‌تواند به هر جهت متمایل شود. افراد شرور هرگز از ما دور نمی ‌باشند. ولی می ‌بینید که چگونه مردم، چه در شمال و چه در جنوب کره زمین، گرد هم می ‌آیند، سازماندهی می‌ کنند و برای چیزهای ساده: درآمد مناسب، یک وعده غذای سالم، سقفی بالای سر و انرژی مقرون به ‌صرفه، قیام می‌ کنند.

پیام من اینست: اگر بتوانیم اجازه دهیم شورش‌ها درشمال و جنوب جهانی با هم پیوند پیدا کنند، می ‌توانیم جهان را به‌ سوی یک جهت دموکراتیک، مردمی و زیست‌ محیطی، که این سیاره به آن نیاز دارد، متمایل کنیم. آینده با نظام سرمایه ‌داری نیست، بلکه با سوسیالیسم دوم [تلاش دوباره] است./ نامه مردم

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۲۳۰۲

Copyright ©bamdaad 2024

 

حکم دیوان بین ‌المللی لاهه : اسراییل برای جلوگیری از نسل کشی اقدام کند

سرانجام، پس از نزدیک به یک ماه که دولت افریقای جنوبی بر اساس « پیمان پیشگیری از و مجازات جنایت نسل ‌کشی » (۱۹۴۸، پاریس) علیه اسراییل، به‌ اتهام « نسل ‌کشی »  فلسطینیان، به دیوان بین‌ المللی دادگستری شکایت کرد، روز جمعه ۲۶ جنوری این دیوان حکم اولیه ‌اش را در شش بند صادر کرد. افکار عمومی جهان از این حکم دیوان بین ‌المللی دادگستری بسیار استقبال کرد، چون هم شکایت افریقای جنوبی را براساس شواهد موجود معتبر دانست و درخواست اسراییل برای حذف این شکایت را نپذیرفت، و هم به‌ تلویح اعلام کرد که براساس همان شواهد، رفتار اسراییل در غزه به نسل ‌کشی منتهی می ‌شود.

این حکم نقطه‌ عطفی در تحقق عدالت درحق مردم فلسطین و شکستی سنگین برای دولت راست افراطی اسراییل و حامیان امریکایی و اروپایی آن است. تصمیم دیوان بین ‌المللی دادگستری، که از زیرمجموعه‌ های سازمان ملل متحد است، برای بررسی و اقدام به شورای امنیت سازمان ملل متحد داده می ‌شود. طبق حکم این دیوان، اسراییل موظف است از نسل‌ کشی علیه فلسطینی‌ها پیشگیری کند و برای کمک‌رسانی به غیرنظامیانی که زیر بمباران روزانه  نیروهای نظامی اسراییل‌ اند اقدام بیشتری کند. دیوان بین ‌المللی دادگستری نمی‌ توانست طبق درخواست افریقای جنوبی حکم آتش ‌بس بدهد، ظاهراً به این دلیل که از لحاظ قانونی طرف مقابل اسراییل عضو رسمی سازمان ملل متحد نیست. اگرچه تصمیم دیوان بین ‌المللی دادگستری اسراییل را ملزم به متوقف کردن جنگ در غزه نکرد، با این حال شکستی قانونی برای اسراییل بود. وزارت خارجه فلسطین گفت که این تصمیم به‌ درستی یادآور آن است که « هیچ کشوری بالاتر از قانون نیست.»

حکم نهایی ۱۷ قاضی دیوان بین ‌المللی دادگستری نه ‌فقط اسراییل را ملزم به متوقف کردن هر اقدامی می ‌کند که می ‌تواند به نسل‌ کشی بینجامد، بلکه از اسراییل می‌ خواهد که در یک ماه آینده گزارش کارش را به آن دیوان بدهد. با رای ۱۶ قاضی، از جمله یک قاضی اسراییلی، دولت اسراییل موظف شده است از هرگونه اقدام به نسل‌ کشی فلسطینیان پیشگیری کند و مرتکبان چنین اقدامی را مجازات کند.

فعالان صلح و عدالت در سراسر جهان از همه دولت‌های جهان می‌ خواهند که از تصمیم دیوان بین ‌المللی دادگستری برای حفاظت از حقوق فلسطینیان، از جمله حق بنیادین زنده گی فلسطینی‌ها در غزه، حمایت کنند. مرگ بیش از ۲۸ هزار نفر در حمله‌های اسرایيل را، که به گفته سازمان ملل متحد بیش از ۷۰ درصد آنان زن و کودک ‌اند، به‌هیچ‌ وجه نمی ‌توان با ادعای واکنش اسراییل به حمله حماس در ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ ترسایی توجیه کرد.

چنین واکنش نامتناسبی را که دیوان بین ‌المللی دادگستری محکوم کرده است کل جامعه بین ‌المللی نیز باید محکوم کند. به‌ علاوه، جامعه بین ‌المللی باید از هر تلاشی برای درخواست برقراری آتش ‌بس فوری، مذاکره برای پایان دادن به عملیات اسراییل، و آزادی همه گروگان‌ ها حمایت کند.  از همه مهم‌تر اینکه همه اعضای سازمان ملل متحد باید برای محقق شدن قطعنامه‌ های این سازمان بکوشند، به ‌ویژه در مورد تحقق راه‌ حل دو کشور، تحقق حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود شان، و ایجاد کشور فلسطین در مرزهای بین ‌المللی مورد توافق.

جنبش صلح جهانی حکم دیوان بین ‌المللی دادگستری را گامی حیاتی در راه توقف نسل‌ کشی کنونی در غزه و نخستین گام در راه ایجاد کشور مستقل فلسطین می ‌داند و از آن استقبال می‌ کند.

حزب توده ایران نیز ضمن استقبال از این حکم مهم دیوان بین ‌المللی دادگستری در لاهه، موضع دیرینه‌اش را تکرار می‌ کند که بدون برداشتن گام‌های واقعی و مشخص برای حل جامع مساله فلسطین، برای تحقق حقوق مسلم و انکارنشدنی مردم فلسطین، و ایجاد کشوری امن و دولتی پایدار، هیچ امیدی به برقراری صلح و ثبات در اسراییل و سرزمین‌های فلسطینی یا در منطقه گسترده‌ تر فراتر از آن نیست.

ما معتقدیم که تنها راه جلوگیری از تکرار وضع غم‌ انگیز کنونی پایان دادن به اشغال سرزمین‌های فلسطینی و محاصره غزه از طرف اسراییل، ایجاد کشور کاملاً مستقل فلسطین در داخل مرزهای ۴ جون ۱۹۶۷ با اورشلیم شرقی به‌عنوان پایتخت، رعایت حق بازگشت همه پناهنده گان فلسطینی بر اساس قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل متحد، و آزادی همه زندانیان سیاسی فلسطینی از زندان ‌های اسراییل است./ نامه مردم

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۰۸۰۲

Copyright ©bamdaad 2024

 

المان از گذشته درس کافی نگرفت!

 

 

ویکتوریا نیکی فوروا

 

رسانه‌ های المان گزارش دادند که دولت این کشوردر صدد است تا ۱۶ ماه فبروری در کنفرانس مونشن، یک توافقنامه امنیتی دوجانبه با اوکرایین را منعقد کند. همزمان، اخبار زیادی در باره انتقال پول به مجتمع نظامی- صنعتی المان و روی آوردن این کشور به مسیر جنگ افروزی به گوش می رسد. این کشور با سرعت زیادی خود را مسلح می کند. در این خصوص پیستوریوس، وزیر دفاع المان به محبوب ترین سیاستمدار این کشور تبدیل شده است. یعنی موضوعی که از زمان هیتلر تا به حال بی سابقه بوده است.

ما به‌ عنوان همسایه، به وضوح می‌ توانیم ناظر تلاشی باشیم که المان ها مجددا با رویای جدا کردن اوکرایین از روسیه خیز برداشته اند. اقدامی که صد سال پیش نیز اتفاق افتاد.

در سال ۱۹۱۸، سربازان المانی اوکرایین را به سرعت اشغال کردند و مرد ثروتمند مزدوری را به نام اسکوروپادسکی، در این کشور به عنوان نماینده خود منصوب کردند. انگیزه اصلی آنها از اشغال اوکرایین اقتصادی و بردن گندم و تجارت غلات بود و در ادامه، شروع به خریدن زمین های این کشور کردند.

مردم محلی که به خشم آمده بودند، قیام هایی را آغاز کردند که قتل عام عمومی توسط اشغالگران را در پی داشت. مردم به طور دسته جمعی جان خود را از دست می دادند و از این سرزمین نگون بخت گریختند، و قیصر ویلهلم، در همین حال « امنیت » مزدورخود و انتقال غلات را تضمین کرد.

این نخستین تلاش المان برای تصاحب اوکرایین، در جنگ با روسیه روبرو با شکست شد. المانی ها مجبورشدند سربازان خود را از اوکرایین خارج کنند و سرزمین هایی را از دست دادند. همزمان قیصر از تاج و تخت پایین کشیده شد و «عصر وایمار » آغاز گردید. در ادامه حوادث، این ثروتمند ترین کشور اروپایی گرسنه ماند و با سرد شدن هوا و دیگر عواقب جنگ، تورم وحشتناک نیز حاکم شده بود. فقر و تنگدستی، زنان المانی را وادار به خود فروشی کرد تا جایی که یک روسپی را با یک تخته چاکلیت می شد خرید.

در زمان هیتلر، المان ها پای در راه گذشته گان خود گذاشتند و همان مسیر را در پیش گرفتند. از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ ترسایی این منطقه تحت عنوان « کمیساریای رایش اوکرایین » به اشغال المان درآمد. آنها بر خلاف دور پیش، بدون حاکم کردن یک مزدورعمل کردند، اما همه چیز بسیار شبیه به گذشته بود. غارت محصولات کشاورزی و صنعتی و بیرون کردن بیرحمانه کارگران و زحمتکشان اوکرایینی از سرزمین های خود پیامد این اشغال بود. با ظلم بی سابقه ای که بکار گرفته می شد، مردم خشمگین به طور دسته جمعی، برای پیوستن به لشگرهای پارتیزانی در مصاف با اشغال کننده گان کشور خود صف کشیدند. تحت چنین شرایطی، در مدت تسلط « کمیساریای رایش »، اوکرایین حدود یک سوم جمعیت خود را از دست داد.

اشغال دوم هم مانند یک کاپی از اشغال پیشین به پایان رسید: المانی ها رانده شدند، سپس جنگ را باختند و نیمی از کشور را از دست دادند. باز هم المان شکست خورده و رسوا شده در سرما و گرسنگی، فقر و فلاکت فرو رفت. المانی ها دوباره به همان وضعیت شکست نظامی دوره قبل برگشتند و یک تخته چاکلیت همان نقش را بازی کرد.

فکر نمی‌ کنید یک روند خاصی وجود دارد؟ با این حال المانی های « شجاع » تصمیم گرفته اند که متوجه آن نشوند. اساساْ المان امروز به تجارت و روش معمول خود بازگشته است: اوکرایین با روسیه می جنگد و محصولات کشاورزی و نیروی کار ذخیره را برای المان تامین می کند.

این اشغال تدریجی جدید همراه با امریکایی هاست. اکنون واشنگتن باید از این موضوع خطرناک عبور کند، هیچ پیروزی سریعی به دست نیامده است. المانی ها متهم هستند که جنگ با روسیه را تأمین مالی کرده اند و از نشستن دوباره روی صندلی اتهام هم ابایی ندارند. تانک ها قبلا به اوکرایینی ها تحویل داده شده است و در حال حاضر بحث تحویل موشک های کروز و تاروس در دست بررسی است.

دست اندر کاران وزارت دفاع المان مفهومی را که سال ها فراموش شده بود، مجددا به توده ها عرضه می کنند: به نظر آنها المان باید آماده جنگ باشد. «آماده برای جنگ »!

آخرین باری که این اصطلاح در تبلیغات المان ها به کار برده می شد در زمان هیتلر بود. از آن زمان به بعد مردم نسبت به این الفاظ محتاط بودند، اما امروز دیگر نمی توان جلوی بدخواهی و تلخی این تکرار را گرفت.

نظامی شدن بدون شک منطق اقتصادی دارد. المان ها توجه دارند که مجتمع نظامی- صنعتی ایالات متحده امریکا و روسیه چقدر موفق عمل می کند. آنها بر این باور هستند که کارخانه های نظامی می توانند موتور رشد اقتصاد ملی باشند.

مورد دیگر این است که آنها منابع انرژی لازم را برای حمایت از مجتمع نظامی- صنعتی خود ندارند، یعنی با مشکلی روبرو هستند که هیتلر، آن را به روشنی دریافته بود. منابعی در روسیه وجود دارد، خوب! این بدان معناست که ما باید به چنین منبعی دست یابیم تا بتوانیم از آن بهره بگیریم. پس باید فشار دیگری را به سوی شرق سازماندهی کنیم.

نمی دانم، آیا المان ها می فهمند که چه احساساتی را در روس ها برانگیخته اند؟

روتگن سیاستمدار آنها از صدراعظم شولتز، می خواهد که بپذیرد « اوکرایین از روسیه مهم تر است » و هر چه سریع تر موشک های تاروس را در اختیار اوکرایین قرار دهد تا شلیک به شهرهای روسیه، راه را برای دست یابی به منابع باز کند. او اصلاً به چه چیزی فکر می کند؟

روس ها در واقع مردم بسیار مداراگر و مهربانی هستند. پرواضح است که ما از اوکرایینی‌ها کینه نداریم: بله، ما با آنها می ‌جنگیم، اما صادقانه می ‌جنگیم و به خوبی درک می‌ کنیم که انگیزه آنها چیست. ما اینجا یک اختلاف جدی بین اسلاوها داریم و زمانی که آن را حل کنیم، قطعاً در صلح زنده گی خواهیم کرد. به همین ترتیب، ما با درک وابسته گی کامل آنها به غرب، از پرخاشگری « برادران اسلاو » خود عصبانی نمی شویم.

باید توجه داشت که ما امریکا را می‌ فهمیم. بله، آنها یک ابرقدرت هستند، ما نیز یک ابرقدرت هستیم، ما روی یک تخته شطرنج بزرگ به نام کره زمین بازی می کنیم. جنگ های ترکیبی، عملیات ویژه، خاورمیانه، اوکرایین... آنها انرژی خود را از دست می دهند، ما هم انرژی خود را از دست می دهیم. با این حال، چشم انداز تخریب متقابل، هر دو طرف را مهار می کند و از بالا رفتن احساسات جلوگیری می کند.

اما نگرش نسبت به المانی ها متفاوت است. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در برابر روسیه اینقدر تبه کاری کرده باشد. جنایات حیرت انگیزی که (فاشیزم هیتلری) المان ها در خاک ما مرتکب شده اند حساب ندارد. خون میلیون‌ها نفری که آنها کشته‌ اند همچنان در گوش فلک به فریاد است. این جنایات هولناک را نمی توان فراموش کرد و هر کسی که این کار را انجام دهد به مردم ما خیانت می کند.

آیا ما تا به حال از المانی ها به خاطر جنایات شان انتقام گرفته ایم؟ نه، ارتش ما (ارتش سرخ اتحاد شوروی)، نجابت همه جانبه ای از خود نشان داد. اگر آنها با ورود به المان به ساده گی آنچه را که المانی ها در اینجا انجام دادند تکرار می کردند، امروز دیگر اثری از المان باقی نمی ماند. اما ما انتقام نگرفتیم. سربازان ما از غیرنظامیان با سوپ و غذای خود پذیرایی می کردند.

استالین اجازه نداد انگلیسی ها و امریکایی ها نقشه خود را برای نابودی کامل المان اجرا کنند. در حالی که آنگلوساکسون ها قصد داشتند این کشور را به چند تکه تقسیم و المانی ها را محکوم به انقراض کنند.

خوب، گورباچف هم به المانی ها اجازه داد تا دوباره متحد شوند (در اصل شرق المان را به غرب واگذار کرد). اتفاقاً در آن زمان انگلیسی ها و امریکایی ها نیز مخالف بودند، اما او آنها را برای اتحاد دو بخش المان متقاعد کرد. ما کشور آنها را سالم به خودشان بازگرداندیم، بدون اینکه مطلقاً چیزی در ازای آن دریافت کنیم، نه منافع مادی و نه تضمین امنیتی. خیلی ساده، یک ژست گسترده از حسن نیت. بیایید در آرامش زنده گی کنیم.

المان کشوری است که دوام خود را مدیون روسیه ( اتحاد شوروی) است. سیاستمداران المانی بهتر است این موضوع را به خاطر بسپارند. هرگونه کارزاری علیه اوکرایین برای آنها با یک ضرر شرم آور، تباهی و تحقیرملی به پایان خواهد رسید. کشوری که به نوعی توسط بیسمارک در سال ۱۸۷۰ ترسایی گرد هم آمد، دوباره خود را در آستانه سقوط و نابودی قرار می دهد. آیا روسیه این بار نیز المان را نجات خواهد داد؟ سوال بجایی است./ راه توده

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۴۰۲

Copyright ©bamdaad 2024

 

از زنده گی احزاب سیاسی جهان :

« اتحاد سارا واگنکنشت ـ خرد و عدالت  BSW » در المان تاسیس شد

 

سوزان بونرات

انتخابات جون آینده اتحادیه اروپا، ظهور حزب جدید « اتحاد سارا واگنکنشت ـ خرد و عدالت  BSW» (بی اس وی) رسانه‌ های جریان اصلی را به وجد آورده است. این حزب که ترکیبی از سیاست‌های سوسیال دموکرات و محافظه‌ کارانه است، در برنامه‌ ای که اخیراً منتشر کرده، به هیچ وجه قصد ندارد نظام اقتصادی را « تغییر» دهد. اما چیزی که این حزب را در چشم جریان حاکم غربی برجسته می ‌کند، مخالفت آن با جنگ ‌طلبی امپریالیستی اتحادیه اروپا و ناتو و همچنین درخواست صلح و همکاری با روسیه است.
بزرگترین مشکل برای رسانه‌های غربی جریان اصلی، که در جنگ‌ طلبی و نفرت‌ پراکنی ضدروسیه گرفتار شده ‌اند، این است که « BSW ـ بی اس وی»  خواستار همکاری صلح ‌آمیز با روسیه به نفع هر دو طرف و توقف فوری صادرات تسلیحات به اوکرایین است. روزنامه « فرانکفورتر الگمینه سایتونگ »  (FAZ) به ویژه در این زمینه با شدت تبلیغاتی را به راه انداخته است. در مقاله ‌ای با عنوان  « واگنکنشت شکاف ایجاد می ‌کند»، در اولین پاراگراف می‌ خوانیم:
» با انتشار پیش‌ نویس برنامه انتخاباتی اتحادیه اروپا، سارا واگنکنشت و همکارانش نشان دادند که بیش ازستون پنجم مسکو هستند. حزب آنها، « اتحاد سارا واگنکنشت» ، نه تنها می ‌خواهد با توقف همه تسلیحات غربی به اوکرایین، پوتین را به میزمذاکره بکشاند، بلکه می ‌خواهد اروپایی را که می ‌شناسیم، نابود کند.»
در این زمان، انتقاد علنی از جنگ ‌طلبی ضدروسیه، تسلیح گسترده کشورهای عضو ناتو و جهت ‌گیری غیردموکراتیک اتحادیه اروپا به عنوان بازوی اروپایی امپریالیزم تجاوزگرامریکا، بسیار نامطلوب است. اما علاوه بر این موارد، نکات جالب دیگری نیز در پیش ‌نویس برنامه « بی اس وی » وجود دارد.

عقب‌ نشینی از انحصارها
دربخش «عقل اقتصادی» که مفصل ‌ترین بخش برنامه است، بسیاری از موارد مثبت و حتا انقلابی به چشم می ‌خورد: قدرت سیاسی کمیسیون اروپا باید کاهش یابد و در نتیجه، اختیارات کشورهای عضو اتحادیه اروپا در مورد اتحادیه اروپا افزایش یابد. علاوه بر این، باید بیشتر با یکدیگر همکاری کنند، به عنوان مثال در توسعه زیرساخت‌ها و فناوری‌های دوستدار محیط زیست و آب و هوا.
اتحادیه اروپا باید از تشکیل کارتل ‌های بزرگ توسط شرکت‌های بزرگ جلوگیری کند و به ویژه شرکت‌های بزرگ فناوری و مالی امریکایی را به عقب براند. به گفته « بی اس وی » ، اروپا به زیرساخت دیجیتالی خود نیاز دارد. برای این منظور، اتحادیه اروپا باید به شدت شرکت‌های کوچک منطقه‌ای واگذاری قراردادهای شهری به آنها را تشویق کند.
« بی اس وی » می ‌خواهد شکاف اقتصادی درون اتحادیه اروپا را که منجر به مهاجرت و تحولات اجتماعی می ‌شود، برطرف کند. مالیات‌ گیری یکسان باید به عنوان مثال از فرار شرکت‌ های بزرگ به کشورهای اتحادیه اروپا جلوگیری کند، جایی که می ‌توانند به ضرر جامعه به تولید ارزان‌ تر بپردازند. اتحادیه اروپا باید شبکه‌های گسترده « بانک‌ های غول ‌پیکر» یا شرکت‌های فناوری مالی را ممنوع و تقسیم کند.
سیاست انرژی باید به استانداردهای اجتماعی و آب و هوایی گره بخورد. برای این منظور، توقف فوری واردات گاز مایع از فرکینگ، همکاری با روسیه و « بازتر بودن فناوری» ضروری است.
حزب جدیدی معتقد است که قیمت گذاری کاربن یک ابزار مناسب برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای نیست. در نهایت این امر به زیان قیمت مصرف کننده است. اتحادیه اروپا همچنین باید توسعه فناوری های ذخیره سازی خود را به ویژه تشویق کند، همچنین شرکت های آب و برق منطقه ای و پروژه های انرژی شهروندان. شبکه های انرژی باید به طور کامل « تحت مدیریت ملی» قرارگیرند.
حزب واگنکنشت می خواهد مزارع کشاورزی کوچک و کشاورزان را بهتر از شرکت های بزرگ کشاورزی محافظت کند. اتحادیه اروپا باید دلالی با زمین و مواد غذایی، همچنین مهندسی ژنتیک در مزرعه را ممنوع کند. در عوض، باید الزامات ایمنی برای استفاده از آفت کش ها و موادغذایی را افزایش دهد.
علاوه بر این، واگنکنشت از اتحادیه اروپا می خواهد « روابط تجاری پایدار» ایجاد کند و توافقنامه ها را به استانداردهای اجتماعی در تولید متصل کند تا رقابت ارزان قیمت را محدود کند. اتحادیه اروپا باید حق شکایت شرکت ها علیه کشورهای عضو در دادگاه های داوری خصوصی را به طور کامل لغو کند.

منطقی، اما فقط در سطح علایم
اتحاد واگنکنشت نکات مهمی را بیان میکند که واقعیت را به خوبی توصیف می کنند، اما یک نکته را نادیده می گیرند: اتحادیه اروپا قبلاً به عنوان یک سازه امپریالیستی طراحی شده بود، یا به عبارت دیگر: به عنوان نوعی حصار اقتصادی و بازوی نظامی طولانی شده امپریالیزم ایالات متحده امریکا در اروپا. اتحاد واگنکنشت نشان می دهد که « رشد نامناسبی » وجود دارد که البته این رشد وجود ندارد چرا که این رشد دقیقاً طبق برنامه پیش میرود.
مدت هاست که مشخص شده است که سرمایه غربی به دلیل رقابت، عمدتاً در شرکت های بزرگ امریکایی متمرکز شده است، یعنی انحصاری شده است. البته ایالات متحده  امریکا این توسعه را از منافع اقتصادی و سیاسی خود تقویت می کند. دولت های امپریالیستی باید دسترسی به بازارها و منابع را به طور مداوم گسترش دهند تا در بالا باقی بمانند. این امپریالیزم کلاسیک، مدرن است.

اتحادیه اروپا و امپریالیزم امریکا
اتحادیه اروپا، به امید بهره‌مندی از امپریالیزم امریکا و درعین حال محافظت از خود در برابر جنگ ‌های تجاوزکارانه این امپراتوری، شکل گرفت. گسترش اتحادیه اروپا و عضویت کشورهای شرقی در ناتو، به امریکا کمک کرد تا متحدانی مطیع برای اعمال قدرت خود داشته باشد. این موضوع، در درازمدت، اقتصاد اروپا را به ورشکستگی می ‌کشاند، همانطور که حزب «
ایالات متحده، به مدت چندین دهه، اهداف امپریالیستی خود را با استفاده از یک نیروی نظامی عظیم، در نهایت به صورت نظامی اعمال کرده است. این امر، ضرورت جدایی اتحادیه اروپا از امریکا را بیش از پیش ضروری می‌سازد، اما همچنین خطرناک و در حال حاضر به لحاظ سیاسی غیرمحتمل است. واگنکنشت، علل این امر را به طور مشخص بیان نمی‌کند و تنها به سطح علائم می‌پردازد. با این حال، این که اصلا یک نیروی سیاسی که در این جهت حرکت کند، خودش امر مثبت و ضروری است.

استانداردهای اجتماعی اتحادیه اروپا

تفاوت‌های دستمزد، نرخ فقر و استانداردهای زندگی، اتحادیه اروپا را دچار شکاف کرده و باعث مهاجرت شده است. واگنکنشت می ‌خواهد این وضعیت را تغییر دهد. برای این منظور، اتحادیه اروپا باید یک دستورالعمل موجود را در نهایت اجرا کند. این دستورالعمل مقرر می ‌دارد که هر کشور عضو اتحادیه اروپا، حداقل دستمزد خود را به ۶۰ درصد از دستمزد متوسط ملی خود افزایش دهد. طبق گفته واگنکنشت، این مبلغ در حال حاضر در المان حدود ۱۴ یورو است. علاوه بر این، اتحادیه اروپا باید حقوق پایه ای اجتماعی را معرفی کند که افراد نیز بتوانند آنها را در دادگاه اروپایی عدالت به چالش بکشند.
واگنکنشت همچنین معتقد است که اتحادیه اروپا باید خصوصی ‌سازی‌های بیشتر در بخش‌ های زیربنایی، از جمله مسکن، آب، انرژی و مراقبت ‌های بهداشتی، را متوقف کند. این صنایع باید در مالکیت عمومی باشند. در مورد این صنایع، نباید از « ضریب بدهی» استفاده شود. این امر می ‌تواند با استفاده از مالیات برسود شرکت‌ های بزرگ در اتحادیه اروپا به میزان حداقل ۲۵ درصد و همچنین یک « مالیات واقعی بر معاملات مالی» تامین شود. انتقال سود به « مناطق فرار مالیاتی» نیز باید با مالیات‌های تنبیهی مواجه شود.

مورد انتظار، اما تنها تا حدی قابل اجرا
تغییرات اجتماعی در داخل اتحادیه اروپا عظیم و روبه افزایش است. نرخ فقر، به ویژه در شرق و جنوب اروپا، همچنان بالا است. مهاجرت کاری و فقر از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمندتر اتحادیه اروپا، یک مشکل بزرگ است. اما حتا در مراکز امپریالیزم، به ویژه المان، فقر از شروع هزاره جدید به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است.
بنابراین، استانداردهای اجتماعی یکپارچه ضروری است. با افزایش مالیات بر ثروتمندان و شرکت‌های بزرگ، منابع مالی نیز برای این امر فراهم می‌ شود. با این حال، تا زمانی که بسیاری از کشورها بدهکاری به سرمایه خصوصی شدید است، الزاماتی که با سایر مقررات نیز در تضاد هستند، چندان مفید نخواهند بود.
اگر اتحاد واگنکنشت خواستار توقف خصوصی‌ سازی‌های صنایع زیربنایی باشد، این امر گرچه ضروری است، اما بسیار دیر است. زیرا بیشتر این صنایع اکنون در مالکیت خصوصی هستند. بنابراین، باید در مورد مصادره و بازگرداندن آنها به مالکیت عمومی فکر کرد، مانند شفاخانه ‌ها، املاک و شرکت‌های بزرگ انرژی. اما در این مورد صحبتی نشده است و احتمالاً در حال حاضر نیز قابل اجرا نخواهد بود.

صلح و همکاری با روسیه
در زمینه سیاست صلح، حزب جدید واگنکنشت احتمالاً بیشترین چالش را برای نظام سیاسی موجود ایجاد می ‌کند. این حزب بر خلع سلاح و دیپلوماسی تأکید می ‌کند. گسترش اتحادیه اروپا باید متوقف شود، راه‌ حل‌ های صلح با روسیه باید پیش ‌بینی شود و صادرات تسلیحات به اوکرایین و سایر مناطق جنگی باید فوراً متوقف شود. در پیش ‌نویس بیانیه آمده است:
«...ما ورود اوکرایین، مولداویا یا گرجستان به اتحادیه اروپا را رد می ‌کنیم. »
اتحادیه اروپا باید از رویکرد نظامی به رویکرد مدنی در حل و فصل درگیری‌ ها تغییر کند، اما از خروج از ناتوسخنی به میان نمی ‌آید. درعوض، واگنکنشت خواستار حفظ اصل اجماع همه کشورهای عضو برای مشارکت در ماموریت‌های نظامی است که درحال حاضر درحال تبدیل شدن به اصل اکثریت است. همچنین باید ایالات متحده امریکا را به خارج کردن سلاح‌ های هسته‌ ای خود از اروپا ترغیب کرد.

افزایش سخت‌گیری قوانین مهاجرت
علاوه براین، حزب جدید خواستار یک « استراتیژی اتحادیه اروپا است که مهاجرت غیرقانونی را متوقف کند و چشم ‌اندازها را در کشورهای مبدا افزایش دهد».  اینکه چرا این موضوع به موضوع صلح نسبت داده شده است، مشخص نیست. واگنکنشت ادعا می‌ کند که می‌ خواهد حق پناهنده گی را حفظ کند، اما می ‌خواهد آن را به پناه جویان سیاسی محدود کند. برای این منظور، باید مراکزی در مرزهای خارجی اتحادیه اروپا تاسیس شود تا در آنجا مراحل انجام شود.
برای کاهش تعداد پناه جویان، اتحادیه اروپا باید همچنین علل فرار را با « تغییر جهت سیاست خارجی، اقتصادی، تجاری و انکشافی خود» به شدت مبارزه کند. این سیاست باید بر بهبود شرایط اقتصادی در کشورهای جنوبی متمرکز باشد. اتحاد واگنکنشت در این زمینه به مواردی مانند حل و فصل درگیری‌های دیپلوماتیک، ممنوعیت صادرات تسلیحات به مناطق بحرانی و ماموریت‌های نظامی غیرقانونی اشاره می ‌کند. سازمان‌های امداد بین‌المللی محلی باید منابع بیشتری دریافت کنند.
واگنکنشت همچنین می‌ خواهد برنامه‌ های جذب نیروی کارمتخصص را متوقف کند، زیرا این برنامه‌ها کشورهای مبدا را از نظر اقتصادی تضعیف می ‌کند. به ادعای اتحاد واگنکنشت کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید خود نیروی کار متخصص را آموزش دهند. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا باید به پناه جویان و مهاجران یکپارچه شده فرصت‌های قابل اعتماد ارایه دهد.

توسعه امپریالیزم امریکا باید متوقف شود
برای اقدامات صلح ‌طلبانه اتحاد واگنکنشت نیز بسیار دیر شده است. واقعیت این است که باید تلاش‌های جنگ ‌طلبانه خطرناک امپریالیزم غربی تحت سلطه ایالات متحده امریکا متوقف شود تا از وقوع یک جنگ جهانی جلوگیری شود. اما از نظر سیاسی، این امر چندان امیدبخش به نظر نمی ‌رسد.
درمورد سیاست مهاجرت، واگنکنشت نکات درستی را بیان می ‌کند. بدیهی است که نمی ‌توان سالانه صدها هزار نفر از افراد با فرهنگ ‌های مختلف را پذیرفت، اگر برای آنها نه برنامه‌های یکپارچه‌ سازی و نه مسکن وجود نداشته باشد.
علت اصلی افزایش شمار پناه جویان در سراسر جهان، جنگ ‌های امپریالیستی، سیاست استثمارگرانه غرب و غارت اقتصادی کشورهای توسط شرکت‌های بزرگ چند ملیتی است. ناهنجاری‌ های اجتماعی ناشی از این امر، به طور قابل توجهی درگیری‌ها را تشدید می ‌کند. بدون از بین بردن انحصارها و انحصارگرایی‌ ها، مهار اقتصاد خصوصی و تغییر کامل سیاست غرب، ریشه‌های فرار هرگز به طور کامل برطرف نخواهد شد.
با توجه به این پیش ‌زمینه، اهداف اتحاد واگنکنشت، حتا اگر فقط به طور تقریبی بر روی آنها کار شود، به موفقیت ‌های قابل توجهی منجر نخواهد شد. پناه جویان احتمالاً در اردوگاه‌های غیرانسانی در مرزهای خارجی اتحادیه اروپا قرار خواهند گرفت و تعداد قربانیان جنگ فقط افزایش خواهد یافت. نمی ‌توان شرکت‌ های بزرگ خصوصی و لابی‌ گران سیاسی آنها را فقط متقاعد کرد که دیگر از جنوب غارت نکنند.

آزادی، دموکراسی – اما سیستم اشتباه
اتحاد واگنکنشت همچنین برای « آزادی و دموکراسی » تلاش می ‌کند. این سازمان می‌ خواهد نظارت و دستورات اتحادیه اروپا را مهار کند، آزادی بیان و مطبوعات و حقوق بشر را تقویت کند. اتحادیه اروپا باید قانون نظارت معروف به Digital Services Act  را پس بگیرد.
تمام اینها بسیار ستودنی است. اما دراینجا نیز بخشی از واقعیت نادیده گرفته می ‌شود: یعنی مبارزه طبقاتی و اجتماعی، که در آن حاکمان طبیعتاً هرکاری را انجام می ‌دهند تا سرکوب ‌شده گان را به بهترین شکل کنترول کنند. آنها از آنچه در دسترس است نیز برای این کار استفاده خواهند کرد. قدرت در درجه اول از مالکیت اقتصادی و حمایت سیاسی از آن ناشی می‌شود ، این یک دور باطل است./ روزنامه یونگه ولت

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۴ـ ‍۲۹۰۱

 

Copyright ©bamdaad 2024