انجوها: در داخل نخبه‌ گرا، در خارج نوکرصفت

جیمزپتراس استاد بازنشسته جامعه شناسی دانشگاه نیویورک ، از شمار پژوهشگران نامور و پرکاری است که پژوهش های ارزشمندی را در باره مسایل مبرم اقتصادی و اجتماعی جهان پیشکش نموده است. وی درتحلیل بلندی به کالبد شناسی پدیده « سازمان ‌های غيردولتی » پرداخته است که پس از حضور امریکا درافغانستان به نام انجوها (NGOs ) شهرت یافته اند. او دربخشی از مقاله اش می نویسد : « ازنشانه‌ های گسترده گی انجوها و قدرت اقتصادی و سياسی آن‌ ها بر به اصطلاح « جهان مترقی » يکی اين است که انتقادات سيستماتيک کمی از سوی چپ پيرامون تاثيرات منفی سازمان ‌های غيردولتی وجود دارد. اين قصور عمدتاً به علت موفقيت  سازمان‌های غيردولتی در ريشه‌ کن ساختن و نابودی جنبش‌های متشکل چپ و جلب استراتژيست‌ های فکری و رهبران سازمانی آن‌هاست». تجربه چندین ساله حضور انجوها در افغانستان ، تجربه ناکام و دردباری بوده ؛ و مردم از این نهادها دل خوشی ندارند. برای آشنایی با ساختارها ، کارکرد و اماج های این سازمان ها اینک پژوهش جیمز پتراس را در دو بخش پیشکش خواننده گان گران ارج بامداد می نماییم. امید مورد توجه قرار گیرد ـ بامداد

 

 جيمز پتراس

در طول تاريخ، طبقات حاکم که اقليت کوچکی را نماينده گی می‌ کنند، هميشه  برای دفاع از قدرت، منافع و امتيارات خود به ابزار قهر دولتی وابسته بوده اند. در گذشته  به ويژه در « جهان سوم »، طبقات حاکم امپرياليستی برای کنترول مردم تحت استثمار و منحرف کردن نارضايتی آن‌ ها به رقابت‌ها و کشمکش‌ های مذهبی و گروه‌ گرايانه، در خارج و داخل بودجه موسسات مذهبی را تامين نموده و از آن‌ها حمايت می‌ کردند.

در حالی که اين اعمال امروز ادامه دارد، در دهه‌ های اخير نوعی موسسه اجتماعی-  سازمان‌های غيردولتی ( انجوها NGOs) ظهور کرده است که همان عملکرد کنترول  و اوهام ‌آفرينی ايدیولوژيک را ارايه می ‌نمايد.

امروزه حداقل ۵۰ هزار انجو در «جهان سوم » وجود دارد که بالغ بر۱٠ميليارد دلار از موسسات مالی بين‌المللی،  آژانس‌های دولتی اروپايی - امريکایی- جاپانی و دولت‌های محلی دريافت می‌ کنند. مديران انجو های بزرگ بودجه‌ های ميليون دلاری را با حقوق‌ها و مزايايی که قابل مقايسه با مديران عامل است، اداره می ‌کنند. آن‌ ها با جت به کنفرانس‌های بين ‌المللی می ‌روند، با مديران ارشد شرکت ‌های سهامی و مالی مشورت می ‌کنند و سياست‌ گذاری‌هايی می ‌نمايند که دراکثر موارد بر سرنوشت ميليون‌ها انسان به ويژه فقرا، زنان  و زحمتکشان بخش غير رسمی تاثير می ‌گذارد.

سازمان‌های غيردولتی بازيگران سياسی و اجتماعی مهمی در سراسر جهان هستند که درمناطق روستايی و شهری در اسيا، امريکای لاتين و افريقا فعاليت می‌ کنند و اغلب در نقشی  وابسته، با کمک ‌دهنده گان مالی اصلی در اروپا، ايالات متحده و جاپان پيوند دارند. از نشانه‌ های گسترده گی انجوها  و قدرت اقتصادی و سياسی آن‌ ها بر به اصطلاح « جهان مترقی » يکی اين است که انتقادات سيستماتيک کمی از سوی  چپ پيرامون تاثيرات منفی سازمان ‌های غيردولتی وجود دارد. اين قصور عمدتاً به علت موفقيت  سازمان‌های غيردولتی در ريشه‌ کن ساختن و نابودی جنبش‌های متشکل چپ و جلب استراتژيست‌ های فکری و رهبران سازمانی آن‌هاست.

امروزه اکثر جنبش‌های چپ و سخنگويان مردمی انتقاد خود را بر صندوق بين‌المللی پول، بانک جهانی، شرکت ‌های فرامليتی، بانک‌های خصوصی، وغيره که برنامه کلان اقتصادی برای غارت « جهان سوم » را تعيين می ‌کنند، متمرکز می ‌سازند. اين يک وظيفه مهم است. معهذا، حمله به شالوده صنعتی، استقلال و استانداردهای زنده گی « جهان سوم » هم در سطح کلان اقتصادی و هم درسطح اجتماعی- سياسی خُرد صورت می‌ گيرد. تأثيرات رسوای سياست‌های تعديل ساختاری بر دستمزدها و حقوق کارگران، دهقانان و سرمايه‌ داران ملی کوچک نارضايتی مردمی- ملی بالقوه‌ای به وجود می ‌آورند. و اينجاست که سازمان‌های غيردولتی برای اوهام ‌آفرينی و منحرف کردن آن نارضايتی، از حملات مستقيم به ساختار قدرت شرکت‌ها- بانک‌ها  و به سمت  طرح‌های محلی کوچک و خوداستثماری « توده‌ها » و « آموزش مردمی » که از تحليل طبقاتی امپرياليزم و استثمار سرمايه‌ داری احترازمی کند، وارد صحنه می‌ شوند.

سازمان‌های غيردولتی یا انجوها  در سراسر جهان به تازه‌ ترين وسيله حرکت به سمت بالای طبقات تحصيل کرده جاه‌ طلب: دانشگاهيان، روزنامه‌ نگاران، و متخصصانی بدل شده اند که رفت ‌وآمد پيشين خود در جنبش‌های چپ ‌گرای دارای پاداش کم را به خاطر پُست نان و آب ‌دار اداره يک NGO  کنار گذاشته اند، و مهارت‌های تشکيلاتی و کلامی خود و هم‌ چنين واژه‌ های مردمی معينی را با خود همراه می ‌آورند.

امروزه ، هزاران مدير سازمان ‌های غيردولتی یا انجوها وجود دارند که سوار بر موترهای اسپورت 4WD  چهل هزار دلاری، از خانه‌ ها يا اپارتمان‌ های شيک خود در حومه شهر به دفتر يا مجتمع ساختمانی دارای موبل عالی می ‌روند، فرزندان و کارهای خانه را به خدمتگزاران واگذار می ‌کنند، و باغبان‌ها از حياط و باغچه آن‌ ها مراقبت می ‌کنند. آن‌ها بيش ‌تر با محل کنفرانس‌ های  بين‌المللی خود پيرامون فقر (واشنگتن، بنکاک، توکيو، بروسل، روم …وغيره) آشنا هستند و در آنجا وقت صرف می‌ کنند تا در روستاهای گِلی کشورهای خودشان. آن‌ها بيش ‌تر به نوشتن پيشنهاد‌ های جديد برای گرفتن ارز خارجی برای « متخصصان محتاج »  تمايل دارند تا به خطر تو سری خوردن از پوليس در جريان حمله به تظاهرات آموزگاران مدارس روستايی که حقوق کافی دريافت نمی ‌کنند.

رهبران انجو ها  طبقه جديدی هستند که بر روابط مالکانه يا منابع دولتی تکيه ندارند، بلکه از کمک‌های مالی امپریالیزم و توانايی آن در کنترول گروه‌ های مهم مردمی نشات می ‌گيرند. رهبران سازمان‌ های غيردولتی را می ‌توان به مثابه يک نوع گروه کمپرادور جديد تصورکرد که هيچ کالای مفيدی توليد نمی‌ کند، بلکه عملکرد آن توليد خدمات برای کشورهای کمک ‌دهنده است؛ عمدتاً تجارت فقر داخلی در قبال سود فردی.

ادعا های رسمی مديران سازمان‌ های غيردولتی برای توجيه موضع ‌شان؛ که آن‌ها با فقر، نابرابری، و غيره مبارزه می‌ کنند به سود خود آن‌ها و فريبنده است. يک رابطه مستقيم بين رشد سازمان‌های غيردولتی و کاهش استانداردهای زنده گی وجود دارد: گسترش سازمان‌ های غيردولتی بيکاری ساختاری، ريشه ‌کن شدن عظيم دهقانان را کاهش نداده، يا سطوح قابل زنده گی دستمزدها را برای ارتش رشديابنده کارگران غيررسمی تامين نکرده است. آنچه سازمان‌های غيردولتی کرده اند، اين است که برای قشر باريکی از متخصصان، جهت فرار از ويرانگری اقتصاد نیوليبرالی که بر کشورها و مردم آن‌ها تاثير گذاشته است، درآمدی به ارز خارجی و بالا رفتن در ساختار طبقه اجتماعی موجود را فراهم آورده است.

اين واقعيت برخلاف تصوير خودپسندانه ‌ای است که کارگزاران سازمان‌ های غيردولتی از خود شان ارايه می ‌دهند. براساس بيانيه‌های مطبوعاتی و گفتمان عمومی ‌شان، آن‌ ها يک « راه سوم » بين « دولت‌گرايی اقتدارگرايانه » و « سرمايه‌ داری   بازار» را نماينده گی  می‌ کنند: آن‌ها خود را به عنوان پيشاهنگان « جامعه مدنی » که در حفره‌های ريز « اقتصاد جهانی» عمل می ‌کنند، توصيف می ‌نمايند. «توسعه بديل»، هدف مشترکی است که در اکثر کنفرانس‌های سازمان‌های غيردولتی تکرار می ‌شود.

جمله‌ پردازی در باره «جامعه مدنی» نمونه ‌ای از تهی‌ مغزی است. « جامعه مدنی » يک هويت واحد پاکدامن نيست؛ از طبقات تشکيل می‌ شود، احتمالاً تقسيم طبقاتی آن در اين قرن از هر زمان ديگری ژرف ‌تراست. بخش عمده بی‌عدالتی عظيمی که عليه کارگران اعمال می ‌شود از طرف بانکداران ثروتمند درجامعه مدنی است که ربای کمرشکنی از قرض‌های داخلی می ‌گيرند؛ از طرف زميندارانی است که دهقانان را از زمين می ‌رانند و از طرف سرمايه  ‌داران صنعتی است که با دستمزدهای بخور و نمير شيره کارگران را می ‌کشند.

انجوها با صحبت در باره « جامعه مدنی »، تقسيمات طبقاتی عميق، استثمار طبقاتی و مبارزه طبقاتی را که « جامعه مدنی » معاصر را دوقطبی کرده است، پنهان می ‌کنند. مفهوم « جامعه مدنی » که از نظر تحليلی به دردنخور و سردرگم کننده است، در عين حال همدستی انجوها  با منافع سرمايه‌ داری را که تامين کننده منابع مالی آن‌هاست، تسهيل نموده به آن‌ها امکان می ‌دهد طرح‌ها و پيروان خود را به سمت روابط زيردستانه با منافع سرمايه‌ داری بزرگی که اقتصادهای نیوليبرال را هدايت می ‌کند، سوق دهند. علاوه براين، در موارد عديده، لفاظی‌های «غيردولتی»ها يک توطیه حمله به برنامه‌ های عمومی جامع و موسسات دولتی تامين کننده خدمات اجتماعی است. «انجوها » جانب تبليغات « دولت ‌ستيز» سرمايه بزرگ را می ‌گيرند (يکی به نام «جامعه مدنی» ديگری به نام «بازار») تا منابع دولتی را از نو تقسيم کنند. از «دولت ‌ستيزی» سرمايه‌ داران برای افزايش بودجه عمومی جهت دادن يارانه به صادرات و بسته‌ های کمک مالی استفاد می ‌شود، «انجوها » ‌سعی می ‌کنند از طريق « قراردادهای دست چندم» برای ارايه خدمات نازل ‌تر به تعداد کم‌ تری از دريافت‌کننده گان، سهم کوچکی به دست آورند.

برخلاف تصويری که «انجوها » به عنوان رهبران اجتماعی نوآور از خود دارند، آن ‌ها در واقع مرتجعين اجتماعی هستند که از طريق پيش بردن خصوصی‌ سازی «از پايين» و پراکنده نمودن جنبش‌ های مردمی، و نتيجتاً از طريق تضعيف مقاومت، کار صندوق بين‌المللی پول را تکميل می ‌کنند. در نتيجه، سازمان‌های غيردولتی در همه جا حاضر، يک چالش جدی در مقابل چپ قرار می ‌دهند که نقد سياسی  منشا، ساختار و ايدیولوژی آن‌ها را ضروری می‌ سازد.

 

منشأ ساختار و ايدیولوژی سازمان‌ های غيردولتی
سازمان‌های غيردولتی به نظر می ‌رسد در سياست نقش متضادی داشته باشند. از يک طرف، آن‌ ها از ديکتاتوری‌ها و زير پا گذاشتن حقوق بشر انتقاد می ‌کنند. از طرف ديگر، آن ‌ها با جنبش‌های اجتماعی- سياسی راديکال رقابت نموده، سعی دارند جنبش‌های مردمی را به روابط همدستانه با نخبه گان نیوليبرال بکشانند. در واقعيت، اين سمت ‌گيری‌ های سياسی، آن‌ طور که به نظر می ‌رسند، متضاد نيستند.

ما با بررسی رشد و گسترش سازمان‌های غيردولتی طی ربع قرن گذشته، می‌بينيم که سازمان‌های غيردولتی در سه مجموعه از شرايط ظهور کردند. قبل از همه، به عنوان يک پناه گاه مطمین برای روشنفکران ناراضی در ديکتاتوری‌ها، که آن ‌ها در آن می‌ توانستند موضوع تجاوزات به حقوق بشر را تعقيب نموده و برای قربانيان برنامه‌ های رياضتی سخت، «استراتیژی‌های بقا» را سازماندهی نمايند. اما، اين سازمان‌های غيردولتی بشردوستانه، مراقب بودند نه نقش ايالات متحده و اروپايی‌ها در همدستی با عاملين محلی تجاوزات به حقوق بشر را محکوم کنند، و نه سياست‌های «بازار آزاد»ی را که توده‌ها را فقير می ‌کرد، زير سوال ببرند. در نتيجه، « غيردولتی »ها به طور استراتیژيک به عنوان « دموکرات‌هايی » قرار داده شدند که با شروع چالش جدی حکام سرکوبگر از طرف جنبش‌های وسيع مردمی، به مثابه جانشينان سياسی برای طبقات حاکم محلی و سياستگذاران امپرياليستی در دسترس باشند. تامين مالی سازمان‌های غيردولتی منتقد از طرف غرب، در حکم يک نوع خريد بيمه برای زمانی بود که مرتجعينی که سر کارند، تزلزل نشان دهند. اين در مورد سازمان‌های غيردولتی «منتقد»ی که طی رژيم مارکوس در فيليپين، رژيم پينوشه در چيلی، ديکتاتوری پارک در کوریای[جنوبی  وغيره ظهور کردند، صدق می ‌کند.

معهذا، کمک واقعی به رشد سمارق گونه سازمان‌ های غيردولتی، در زمان خيزش جنبش ‌های توده‌ای اتفاق افتاد که هژمونی امپریالیزم را چالش می ‌کردند. رشد جنبش‌ ها و مبارزات اجتماعی-سياسی راديکال کالای پُرمنفعتی  را فراهم کرد که روشنفکران راديکال و شبه ‌مردمی سابق می‌ توانستند به بنيادهای خصوصی و عمومی علاقه‌ مند، نگران و دارای منابع مالی که، از نزديک با فرامليتی‌ ها و دولت‌های اروپايی و ايالات متحده درارتباط اند، بفروشند. موسسين به اطلاعات ( اطلاعات علوم اجتماعی )  مانند « گرايش به خشونت در مناطق حاشیه‌ نشين شهری»  (يک طرح سازمان غيردولتی در چيلی در جريان قيام‌ های ۱۹۸۶- ۱۹۸۳ ترسایی ) توانايی « غيردولتی »ها در تاخت‌ وتاز به اجتماعات مردمی و هدايت کردن انرژی به طرح‌ های خودياوری به جای دگرگونی‌ های اجتماعی و معرفی لفاظی‌ های سازشکارنه طبقاتی در بسته ‌بندی « گفتمان ‌های جديد هويت»  که فعالين انقلابی را بی‌اعتبار و منزوی می ‌ساخت، علاقه‌ مند بودند.

شورش‌های مردمی سرِکيسه آژانس‌ های خارحی را شُل کرد و ميليون‌ها دلار در دهه ۱۹۷۰ در اندونزیا، تايلند و پیرو؛ در دهه ۱۹۸۰ ترسایی در نيکاراگوا، فيليپين؛ در دهه ۱۹۹٠ در السالوادور، گواتیمالا و کوریا ريخته شد.  « انجو»ها اساساً برای « اطفای حريق » بودند. آن‌ها تحت پوشش طرح ‌های سازنده گی عليه درگير کردن جنبش‌های ايدیولوژيک استدلال می ‌کردند، نتيجتاً به طورموثر از کمک مالی خارجی برای استخدام رهبران محلی، فرستادن آن‌ها به کنفرانس‌های خارجی جهت ارايه شهادت عينی استفاده نموده، در عين حال به طور کارآمد گروه‌های محلی را به پذيرش واقعيت نئوليبراليزم تشويق می‌ کردند.

با در دسترس قرار گرفتن پول از خارج، سازمان ‌های غيردولتی گسترش يافتند، اجتماعات را برای گرفتن سهم به تيول‌ های متخاصم تقسيم کردند. هر « فعال اجتماعی » يک قسمت جديدی از فقرا ( زنان، جوانان از اقليت‌ها  ...وغيره) را برای تاسيس سازمان‌های غيردولتی جديد در نظر گرفت و زائیرين را به امستردام، استکهلم ... وغيره برد تا طرح، فعاليت، موکلين خود را « در بازار عرضه کند » و مرکز و شغل خود را از نظر مالی تامين سازد.

شرايط سومی که در آن سازمان ‌های غيردولتی گسترش يافتند در جريان بحران‌های مداوم و ژرف‌ شونده اقتصادی بود که سرمايه ‌داری بازار آزاد به وجود می ‌آورد. روشنفکران، دانشگاهيان و متخصصان می ‌ديدند که مشاغل ناپديد می ‌شوند يا حقوق‌ها در نتيجه کاهش‌ها در بودجه پايين می ‌روند: داشتن يک شغل دوم به يک ضرورت مبدل شد. سازمان‌های غيردولتی به آژانس کاريابی مبدل شدند و مشاوره دادن يک تور( ايمنی برای روشنفکرانی شد که بالقوه حرکت نزولی داشتند و مايل بودند خط توسعه از طريق جامعه مدنی ) بازار آزاد را با لفت و لعاب تکرار نموده، و سياست‌های همدستی با رژيم‌های نیوليبرال و موسسات مالی بين‌المللی را پيش ببرند. زمانی که ميليون‌ها نفر کار خود را از دست می ‌دهند و فقربه بخش‌ های مهم جمعيت اشاعه می ‌يابد، سازمان‌های غيردولتی دست به اقدام پيشگيرانه می ‌زنند: آن ‌ها بر « استراتیژی‌های بقا» و نه بر اعتصابات عمومی تمرکز می‌ نمايند؛ آن‌ ها آشپزخانه‌ های سيار و نه اعتراضات گسترده عليه محتکرين خواربار، عليه رژيم‌های نیوليبرال يا عليه امپریالیزم ايالات متحده را سازماندهی می ‌کنند.

انجوها  ممکن است در آغاز، در به اصطلاح « گذارهای دمکراتيک »، زمانی که نظم کهنه  فرو می ‌ريخت، و حاکمان فاسد کنترول را از دست می ‌دادند و مبارزات مردمی در حال پيشرفت بود، يک رنگ «مترقی» خفيف می ‌داشتند. اما، به وسيله انتقال رژيم‌ های قديمی با سياستمداران محافظه‌ کار انتخابی مبدل شدند. انجوها از لفاظی‌های مردمی، منابع سازمانی و موقعيت خود به عنوان مناديان  «دموکراتيک» حقوق بشر برای هدايت کردن پشتيبانی مردمی در حمايت از سياستمداران و احزابی استفاده کردند که گذار را به اصلاحات حقوقی- سياسی محدود می ‌کردند و نه به تغييرات اجتماعی- اقتصادی. انجوها  جمعيت را پراکنده و جنبش‌ها را دچار تفرقه کردند. در هر کشوری که در دهه‌ های ۱۹۸٠ و ۱۹۹۰ ترسایی « گذار انتخاباتی » را تجربه کرد، از چيلی و فيليپين گرفته تا کوریای  جنوبی و فراتر از آن، سازمان‌های غيردولتی نقش مهمی در جمع ‌آوری آرا برای رژيم‌ هايی بازی کردند که به وضعيت موجود اقتصادی- اجتماعی ادامه داده يا حتا آن را ژرف تر ساختند. درعوض، بسياری از «غيردولتی »ها به مديريت آژانس‌های دولتی يا حتا به وزارت وزارتخانه‌هايی با نام های مردمی ( حقوق زنان، مشارکت شهروندان، قدرت مردمی... وغيره) رسيدند.

نقش سياسی ارتجاعی سازمان‌ های غيردولتی درهمان ساختاری تعبيه شده بود که آن‌ ها براساس آن سازمان يافتند ( و سازمان می‌ يابند).

( ادامه دارد...)

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۸ـ ۱۴۰۳

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

دمارچ د ( ۸) د ښځې دنړیوالې ورځې په مناسبت

دوکتور حبیب منگل

دمارچ داتمې دښځې د نړیوالې ورځې د رارسیدو په مناسبت د افغانستان ښځو ته دزړه کومې مبارکي وایم .او د خپل روا او انسانی حقونو دتامین او د تشدد ، تبعیض ، تیري ، ظلمونو ؛ ستم اوبی عدالیو پر ضد روانه آزادی بخښونکی او عادلانه داعیه او مبارزه کی ورته بریالیتوب غواړم .

ښځه انسان دئ او دانسان په توګه د نرسره برابره ده او دانساني کرامت او انساني ذاتي حقونو درلودونکي ده .

ښځه مور ده او جنت دمور په پښو کي دئ ؛ ښځه داسلام په مقدس دین او دبشری حقونو په اعلامیه کی ځانکړي ځاي لري او هر څوک چې په انسانیت او اسلامیت باور لري دښځې د انسانی کرامت درناوئ باید وکړی او دهغی د حقونو تامین او ساتنه باید خپله انسانی او دینی وجیبه وګڼي او دښځې د حقونو تر پښو لاندې کولو څخه باید ډده وکړي .
خو ؛ دادی وینو چی له بده مرغه زمونږ په هیواد افغانستان کی ښځه دبی شمیره ظلمونو او بد مرغیو سره لاس او ګریوانه ده او د مذهبی افراطیت او منحطو دودونو ؛ تشدد ؛ اسارت ؛ ستم ؛ ظلمونو او بی عدالتیو او دنر او ټولنې ددوه ګونی ستم ؛کورنی تشدد څځه ځوریږی او یا خپله دتشدد او ناخوالو څځه دخلاصون لپاره مرګ ته پناه وړي او یا ځان سوځوی . نجونې په بدو کې ورکول کیږی او جبرا دقانونې سن نه مخکي نکاح او واده ته مجبوریږی . دافغانستان مطلق اکثریت ښځې دسواد څخه محرومی دي او دبی وزلې ؛ نارو غې او د خپلو کوچنیانو او کورنئ اودنورو ټولنیزو ناخوالو څخه عذاب ګالي او په سیاسي ، اقتصادي او اجتماعی او فرهنګي چارو کې د اعیزمن او لازم ګډون څخه محرومې شویدی .
ښځه د نوو او زړو ؛ مترقی او ارتجاعی فکرونو اود پرمختګ او په شاه تګ دغورځنګونو دمبارزی په محراق قرار لري او دیوه هیواد پر مختګ دهغه هیواد دښځو د پرمختګ له مخی تاکل کیږی اوخپلو حقونو دتامین لپاره د ملی او مترقی ځواکونو او مدنی ټولنی او دښخی داعیز منی مبارزی او ټولینزغور ځنګ سره تړاولری . په افغانستان د سځې دحقونو دتامین او ټولنیزو ؛ سیاسی ؛ اقتصادی او فرهنګی ژوند کی دښځو لوړ ځای دتامین لپاره اوږده مبارزه شوی چی دشاه امان الله دملی او مترقی دولت په رامنخته کیدو او ملکی ثریا له خوا پیل شوه او بیا وروسته دافغانستان دښځو ددموکراتیک سازمان اوپه سر کی دډاکتر اناهیتا په مشری په جسارت او فداکاری او دافغانستان ددموکراتیک جمهوریت په دوران کی په موفقیت سره دوام وموند او دادی اوس هم دهیواد دملی ؛ دموکراتیکو او مترقی خواکونو او دښّځو دټولنیزو سازمانو او سرغندیو ښځو له خوا ادامه لری او لاسته راوړنی یی لیدل کیږی .او په افغانستان کی به ښځه هغه وخت دتشدد ، تیري ، ظلم، اسارت ، ستم او بي عدالتیو څخه وژغورل شی اودخپلو انسانی حقونو څخه به برخه منه شي چي په روانه ټولنیزه او سیاسي مبارزه کي دهیواد مترقی ؛ دموکراتیک او عدالت پلوه ځواکونه پریکړونئ بریالیتوب ترلاسه کړي او په ټولنه او دولت کی دمسلط جریان په توګه تثبیت او و پیژندل شي او په هیواد کې یوځواکمن، حقوقی او واقعا دموکراتیک دولت رامنځته شي اواستقرار ومومي.

نیک مرغه دې وي دمارچ اتمه دښځی نړیواله ورِځ او بریالي دې وي د آزادئ ، برابری او سوکالئ لپاره دنړۍ اوافغانستان د ښځو قهرمانانه مبارزه .

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۸ـ ۰۷۰۳

 

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

پیام شادباش همایش اروپایی زنان افغانستان به مناسبت هشتم مارچ

 

هشتم مارچ به نام روز همبسته گی   زنان جهان نامگذاری شده است ، این روز سرآغاز مبارزات متشکل سیاسی و اجتماعی  زنان علیه هر نوع بی عدالتی و  تبعیض جنسی است ،  در این روز پرچم همبسته گی به منظور برابری حقوق وشرایط  بهتر کاری و زنده گی آبرومندانه و سالم برای زنان در جهان  برافراشته شد .

سالانه میلیونها انسان در کنار هم در کشورهای مختلف جهان از این روز گرامی داشت می دارند. مبارزه پیگیر و جهانی زنان به منظور برابری حقوق شان به پیشرفت های چشمگیری بهره ای در برخی از کشورهای جهان نایل شده است.همسانی  و برابری حقوق زنان با مردان در بخش های سیاسی ، اجتماعی و حقوقی  فرآیند همین مبارزات است.

علی الرغم بیشتر از صد سال مبارزات پیگیر برای حقوق مساوی زنان دربخش های مختلف سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، حقوق خانواده گی و دیگر بخش ها ، هنوز هم تبعیض علیه زنان در تمام زمینه ها درجهان پدیدار است .

درکشور جنگ زده ای ما  افغانستان ، زنان با آنکه  در قانون اساسی برخی از حقوق مساوی با مردان را کسب کرده اند ، مگر دولت در برابر حقوق زنان از بی خردی و ناباوری استفاده می کند، هنوزهم زنان در روستاها  و شهر ها  توسط طالبان وحشی و افراطیون عقب گرا سنگسار می شوند. فروش زنان در برابر پول نقد و یا معاوضه با حیوانات در این کشور وجود دارد.  دُره زدن ، قتل های ناموسی ، ازدواج های اجباری  ، عدم دسترسی به تحصیل وکار خارج از منزل،  از عوامل بسیار روشن  واشکار نقض حقوق  زنان درافغانستان است. آزار واذیت زنانی که در بیرون از خانه کار می کنند ویا به آموزش می پردازند، از دیگر دشواری های است که در برابر زنان  افغانستان قرار دارد.

وضع حقوقی زنان درمیان خانواده های افغان در اروپا ، امریکا و استرالیا نیز بهتر از داخل کشور نیست، قتل های ناموسی ، مانع شدن دختران جوان از اشتراک درکارها ی ورزش های همگانی و فرهنگی از دیگر عواملی اند ، که موجب  نقض حقوق زنان و دختران گردیده است.

همایش اروپایی زنان  افغانستان  درحالی که هشتم مارچ روز جهانی  زن را به همه زنان جهان شاد وخجسته می خواهد به این باور است ، که مبارزات متداوم و پیگیر زنان در سراسر جهان   در کشور عزیزما افغانستان  و در میان زنان افغان در اروپا می تواند  به مرور زمان حقوق  حقه زنان را از گیرودار سیاه زن ستیزی برهاند..

تلاش در رهایی زنان از خرافات گسترده ، تلاش برای بهبود زنده گی  زنان افغان در داخل کشور و  مبارزات پیگیر در میان افغان های خارج مرز می تواند به مرور ایام  دامن گسترده بی خردی و زن ستیزی را   زداید..

تا زمانی که زنان با هم متحد نشوند و با مبارزات پیگیر خود درخت سیاه  زقوم زن ستیزی  را از ریشه نکشند  ، به صورت مجانی و رایگان  حقوق حقه زنان در بخش های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، و درآمد مساوی با مردان ، بدست نخواهد آمد.

تشکل  زنان در ساختارهای سیاسی زنان و در سازمان های مبارز واقعی حقوق زنان یگانه راه نجات کشتی درگل مانده حقوق زنان در جهان و در کشور ما افغانستان خواهد بود. 

همایش اروپایی زنان افغانستان که یک ساختار مستقل و وارسته اجتماعی و صنفی زنان  است از همه زنان افغان در اروپا می طلبد تا در تشکل گرد این ساختار، حقوق حقه ای شان را از زن ستیزان سیه دل و بی خرد بدست بیاورند و اجازه ندهند ، تا با تبرزدن ها ، گردن بریدن ها ، ازدواج های اجباری هنوز هم به برده گی کشانیده شوند.

 شما می توانید با مبارزات پیگیر تان در ساختار این همایش از حقوق مساوی کار و دریافت مزد مساوی در پرتو قانون اساسی کشورهای اروپایی و اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار شوید 

زنده باد هشتم مارچ  روز جهانی زن ! 

زنده باد ساختارهای سیاسی دادخواه ومبارز حقوق زنان در داخل کشور!  

پیروز باد همایش اروپایی زنان افغانستان!

( همایش اروپایی زنان افغانستان)

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۸ـ ۰۷۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

پیام شادباش  شورای انسجام و هماهنگی  حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اروپا  

به مناسبت هشتم مارچ روز جهانی زن

 

هشتم مارچ روز جهانی زن بدون تردید سرآغاز مبارزات دادخواهانه ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی زنان علیه مناسبات اقتصادی و اجتماعی غیرعادلانه  است  که  تاریخ بشری به ناگزیر آن  را در سینه پرادبار خود ثبت کرده است. سالانه میلیون ها انسان در سراسر جهان  این روز را با برپایی جشن ها و یادکرد ها گرامی می دارند.

بدون شک در فرایند مبارزات تاریخی ، پیگیر و سازمان یافته زنان دلیر و زنجیر شکن و جانبداری مردان آزاده  و دادخواه  پیروزی های نیز بهره ای زنان در جهان امروزی گردیده است.

درخت شگو فه های برابری حقوق زنان با مردان در بسا کشورهای پیشرفته جهان باز گردیده است، زنان در اروپا ودر برخی از کشورهای آسیایی زنجنیر سیاه برده گی را شکستانده اند.

مگر در کشورعزیز ما افغانستان  با وجود مبارزه و مقاومت  دلیرانه  و سازمان یافته زنان آزادیخواه  و عدالت پسند در چندین دهه  گذشته ، هنوز هم بانوان افغان روزهای سیاهی را در پیش دارند ، دوران پر ادباری زن ستیزی پس از سقوط حاکمیت دادخواهی در کشور چهره فرسوده و ابله  باران خود را اشکارا ساخته است.نیروهای زن ستیر ، پیورزگرا و ضد دموکراسی و آزادی زن  و زن آزار در کشور گردونه ای سیاسی و اسپ توسن زمانه را با سرکشی و دلیری می رانند.

شورای انسجام و هماهنگی  حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اروپا  به این باور است .، که این چنین دورانی به ناگزیر پایدار نخواهد ماند و جبر تاریخ  بدون تردید آن را در زیر لگد سنگین خود در هم خواهد کوبید ، اما نسل امروزی  بانوان و شاید هم نسل های پسین در این کشاکش اندوهبار زیانمند خواهند شد.که بیگمان سخت کمرشکن  است .

تنها با مبارزات توانمند ، سازمان یافته و با ایستاده گی  پایدار و تجمع متحدانه  گرد سازمان های دادخواه و ترقی پسند و از آن میان در اطراف حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان که یگانه  پایگاه وجایگاه مطمین زنان و بانوان افغانستان است ، می توان  بر این دوران سیاه پر ادبار پیروز شد.

شورای انسجام و هماهنگی  حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اروپا  در حالی که هشتم مارچ ، روز جهانی زن را به همه زنان مبارز جهان واز آن میان برای زنان افغانستان شاد وخجسته می خواهد ، آرزو می دارد ، تا روز های سیاه زن ستیزی در کشور به پایان برسد ،  وسپاهیان کفن پوش سیاه جنگ طلب از کشور به دور ریخته شوند و یکبار دیگر آفتاب دادخواهی ، آزادی ، برادری و برابری نمایان گردد. 

بادرود 

 

 کاوه کارمل 

رییس شورای انسجام و هماهنگی  حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اروپا  

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۸ـ ۰۷۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018

 

زنان  افغانستان ، سنت و تبعیض جنسیت

 

 

زرغونه ولی

 

١- سنت چیست ؟ 

نا برابرى جنسى که از شروع تاریخ بشریت تا امروز افراد جامعه را همرایى مى کند؛درزمان هاى مختلف شرایط فرهنگ در تغییر بوده است واین نا برابرى هاى جامعه از یکی به دیگری  منتقل شده است.

دانشمندان، هچو(ایوت، پاملا،۱۳۷۶،ص۴۹). الپرت نابرابری جنسی و تبعیض اجتماعی زن درجامعه مردسالار را تحت تاثیر عوامل فرهنگی و خانواده گی مى بیند زیرا فرد را کاملاً  محصول شرایط اجتماعی می ‌داند. (الپرت،۱۹۵۴). حال با توجه به نظریات دو صاحب نظر که در یک جامعه غربی معتقد اند  ادعای قوانین در آن دو جوامع به این است که تبعیض علیه زنان وجود ندارد می ‌بینیم  که در عمل نابرابری جنسیتی وجود دارد و تابع فرهنگ جوامع است.

به این اساس نابرابرى جنسى که در کشور ما ریشه ژرف و عمیق دارد با روح مردم ما با خون و رگ  آنان عجین است و بصورت قطعآ بنیاد این نابرابرى روز تا روز و بیشتر از پیش رشد و توسعه مى یابد.

در جامعه اى که مردم ما زنده گى دارند ادامه زنده گى در خلا سنت و مدرنیته معلق است و فرد نمی ىتواند با نابرابرى که با خشم در عمق ابعاد این جامعه جاگزین است بیشتر در مقاومت  بپردازند ومبارزات نهادهاى مدنى هم چندان تاثیر بیشتر ندارد زیرا:

در کشور ما بیشتر زنان و مردان در تقابل همدیگر قرار دارند و کمرنگى زنان و مشارکت های اجتماعی شان بسیار درسطح پایین و ناچیز قرار دارد، حتا مکاتب دختران و پسران  جدا است؛

- دختران در دوره کودکى به فروش مى رسند و به زنى مردان بزرگ سال داده مى شوند

- بیسوادى بیشتر زنان نسبت به مردان وغیره مشکلات که در بحث جا داده شده است 

- ازدواج هاى جبرى؛

- حجاب و روپوشى زنان؛

- حاکمیت و تصاحب بى قید شرط زن توسط شوهر یا  مردان خانواده بنام ناموس؛

- حق طلاق و حق اولاد بعد از طلاق (مردان)...وغیره مشکلات که تک شمارى  این صفحه گنجایش انرا ندارد. 

به این أساس در اغاز به معرفى سنت و تبعیض مى پردازیم

سنت و یا تبعیض در أصل دو معناى متغیر دارند ولى در تامین روابط اجتماعى افراد با هم در تنگا تنگ ارتباط مستقیم دارند .

 

فرهنگ یا سنت چیست؟

 گر چه فرهنگ بیشتر از ٤٠٠ تعریف مختلف دارد؛ ولى در عصر اوستا فرهنگ چنین به  معرفى گرفته شده  است: 

فرهنگ یا سنت از واژه (فر و هنگ) ترکیب شده است.

فر به معنای پیش و هنگ به معناى کشیده شده،یعنى پیش کشیدن یا فرا کشیدن است  و یا : مجموع عنعنات، رسوم، مذهب حاکم در جامعه فرهنگ آن است. 

وَیا در برخی تعاریف، فرهنگ دربرگیرنده ی اعتقادات، ارزش ها و اخلاق و رفتارهای متأثر ازاین سه، وهمچنین آداب و رسوم و عرف یک جامعه معین تعریف می شود. در گونه ای دیگر از تعاریف، آداب و رسوم شالوده  اصلی فرهنگ تلقی می شود و صرفاً ظواهر رفتارها،  بدون در نظر گرفتن پایه های اعتقادی آن، به عنوان فرهنگ یک جامعه معرفی می گردد. 

و بالاخره در پاره ای دیگر از تعاریف، فرهنگ به عنوان « عاملی که به زنده گی انسان معنا و جهت مى  دهد» شناخته می شود.

واما از دیگاه جامعه شناسی علمی: فرهنگ عبارتست ازمجموعه ای ارزش های مادی ومعنوی جامعه ی بشری که در جریان فعالیت اجتماعی ـ تاریخی آن ایجاد شده است. فرهنگ فعالیت خلاق انسان ها را برای بوجود آوردن این ارزش ها و نحوه ای کسب و انتقال آنها را نیز در بر می گیرد.

فرهنگ دارای دوجانب بهم پیوسته است: فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی.

فرهنگ مادی عبارتست از مجموعه ی وسایل تولیدی، تکنیک، تجربه تولید وسایرارزش های مادی که یک جامعه در هرمرحله از تکامل تاریخی خود دراختیار دارد.

فرهنگ معنوی مجموعه ای دستاوردهای جامعه را در همه ی زمینه های علم و هنر و اخلاق و فلسفه ، ایده یولوژی سیاسی و حقوقی و مذهبى تشکیل می دهد.

( واژه های سیاسی و اجتماعی ـ مؤلف امیر نیک آیین )

 

تبعیض چیست؟

 ـ تبعیض معیارهاى نا برابرى اجتماعى و موقیعتى  میان أفراد جامعه مى باشد که افراد جامعه درتأثیرآن دارای حقوق مساوى نبوده وتحرک اجتماعى یکسان براى افراد درجامعه وجودندارد. 

 تبعیض انواع مختلف دارد مانند تبعیض جنسى، تبعیض مذهبى، تبعیض نژادى و تبعیض سنی که تبعیض ضد شایسته‌ سالاری و گونه ای ستمکاری است.

گر چه تبعیض براى مرد و زن در جامعه و در مجموع مردم  و یا افراد جامعه واژه نا خوش أیند وداراى محبث وسیعتراست؛ ولى موضوع بحث ما زنان است؛ دراین بحث نقش و تأثیرات سنت وتبعیض در جامعه ما را با زنان افغانستان در عرصه هاى مختلف اجتماعى ،اقتصادى،سیاسى موردارزیابی قرار مى دهیم.

 

تبعیض جنسیت در افغانستان  

زنان کشور که سال هاست ازنداشتن حقوق مساوى رنج مى برند و متقبل درد ها و زخم هاى بیشتر ازجنس مخالف خود (مردان) مى شوند آنقدر آنان به بى رحمى مورد اذیت قرارمى گیرند که صفحات این دفترچه بیشتر گنجایش به تک شمارى آن را ندارد و بسنده نیست، ما مختصراً درمورد معلومات رایه کرده و به مثال هایی که از حقیقت زنده گى زنان در جامعه نشأت کرده،  بسنده و اتکا مى نماییم و باید به سوال هاى پاسخ دهیم:

- چرا تعدادى بیشترین زنان افغانستان این یوغ زور و ظلم را به گردن نهاده و آن را به دوش مى کشند ؟

- چرا در کشور ما با زنان بیشتر به گونه ی سنتى و با شیوه و رسم عصر حجر، برخورد  صورت مى گیرد؟

درابتدأ تطبیق سنت بیشتر بالاى زنان درجامعه سنتى ما بحث جنجال برانگیز و پردغدغه است ، در کشور سنتى ما فاصله بین زنان و مردان که شگاف بزرگ میان مرد و زن بشکل ژرف وعمیق بیشتر است؛ دو عامل دارد: منابع قدرت در « حوزه سیاسى »و حوزه  « اقتصادى ».

طبق ایدیولوژى جنسى درجامعه ما بیشتراین دو حوزه به مردان تعلق مى گیرد و سهم زنان  دراین دو حوزه ضعیف است.

از آنجایی که اقتصاد، بعنوان منبع درآمد، خود یکى از شاخص هاى مهم میان زن ومرد مى باشد أکثریت حتا بطورکل مى توان گفت درکشورما بیشترین حق تحصیل به مردان تعلق مى گیرد  و زنان که بیش ترازهمه از نعمت سواد محردم مانده اند؛ خود یکى از مشکلات سنتى و تبیض  میان زن و مرد در کشور را مى توان بصراحت مشاهده کرد. به این ملحوظ کرسى هاى پردرآمد و چوکى بلند در تمام عرصه ها سیاسى،اجتماعى ،اقتصادى و فرهنگى به مردان تعلق 

دارد که مردان عواید بیشتر بدست مى اورند که این برخورد ها وعدم نا برابرى اقتصادى و فرهنگى زنان و مردان را بمیان مى أورد. زیرا در قوانین کشور ما بیشتر اشتغال درعرصه  فرهنگ و اقتصاد را حق مردانه دانسته ووظائف رایگان خانواده گى را حق زنانه مى دانند؛ 

ولى بطوررسمى و قانونى این حق به هر دو جنس تعلق مى گیرد در حالیکه درعمل اولویت 

بیشترین و حتا همه شانسها در استخدام و فرصتهاى اقتصادى وفرهنگى به مردان تعلق دارد و تعیین مردان در پست هاى بلند و یا فراگیرى تحصیلات عالى ومسلکى بدون هیچ مخالفتى 

قابل اجرا است. حتا اشغال زنان توسط شوهران( مردان )  که خودمحدودیت هاى جنسی را ببار مى أورد و میزان بیکارى،بیسوادى، مشارکت زنان دراجتماع درسطح نازل قرار مى گیردکه این همه یکى ازطرز وشیوه هاى برخورد قوانین وسنت حاکم درجامعه ماست که نابرابرى و خشونت علیه جنسیت زنان را در کشور بلند برده و ما شاهد صدهاخشونت علیه زنان استیم. ازلت و کوب گرفته تا قطع اعضاى بدن و سنگسار شان که متاسفانه مثالهاى بیشتر را با خود 

داریم که از جمله مى توان قتل و سنگسار فرخنده ملگزاد توسط مردان در کابل ' گوش بینى

 بریدن زرینه درولایت جوز جان ، سنگسار رخشانه در ولایت غور و هزاران دیگر در جمع گمنام ها مى توان  نام برد.

بدبختانه سالهاى درازاست که زنان افغانستان با چنین نابرابرى ها دست به گریبان استند با 

وجود تلاش هاى نهاد هاى مدنى در داخل و خارج از کشور روز تا روز خشونت علیه زنان 

تبعیض درتمام عرصه هاى اجتماعى ،فرهنگى و سیاسى در جامعه ما ریشه عمیق داشته و 

مبارزه علیه این پدیده منفور را محدود ساخته است.

 با وجودهمه دشوارى ها تلاش نهادها با حمایت ملل متحد؛ هنوزهم زنان دراین قیدو بند نظام مرد سالاری استند و خشونت علیه زنان بشکل فاجعه بار ان ادامه دارد.

بنابرآن ما نمى توانم تبعیض را درکشور ما از سنت جدا سازیم. زیرا بنابرعوامل ذکر شده وَیا هم بیشترین عوامل دیگر که کنجایش این بحث را ندارد با هم پیوند مستقیم دارد وتا زمانیکه  کشوراز شکل سنت محکوم وفلاکت بار کهنه نجات نیابد تبعیض بشکل وحشتبار در ان جامعه

با قوت خود باقى خواهد ماند.

راهکار ها در زمینه نقش مساویانه زنان و مردان  در جامعه چیست؟  

 

در قدم اول تصویب و تطبیق  قوانین کشور در زمینه ی برچیدن بساط شگاف موجود  جنسیتى در موارد مختلف و اتخاذ تدابیر در موارد آتی:

- رشد و ارتقای دانش وسطح توانمندى زنان درعرصه هاى مختلف،علیه زنده گی تبعیض امیز؛

ـ ایجاد نهادهاى مدنى زنان و حمایت از تمام حقوق و ازادى هاى زنان در چوکات قانون؛ بمنظور تامین عدالت اجتماعى وعرضه کردن خدمات اجتماعى اعم از حق تحصیلات، حق  ازدواج ، حق طلاق با حفظ حق اولاد، حق مشارکت حق اموزش و توجه  جهت رشد استعداد  هاى زنان در تمام بخش ها و غیره مى باشد.

 نکات یاد اورى شده راهکارها و یا راه هاى بیرون رفت  جهت تنزیل وضعیت بد خشونت بارزنان کشور ما مى باشد.

ولى از جانب دیگر با تطبیق راهکار بیشتر به مشکلات سنت کشور بر مى خوریم که تعدادى با وجود دسترسى با این حق نمى توانند از ان استفاده مؤثر نمایند. زیرا ممانعت هاى خانواده گى از سنت عقب مانده که به میراث مانده است و زیر نام عزت و غیرت بانوان خانواده را مورد  خشونت قرار مى دهند واز مشارکت شان در اجتماع و فراگیرى تحصیلات واموزش مسلک  جلوگیرى مى کند.

-  توجه به بلند بردن سطح اگاهى تمام اقشار  جامعه  صورت گیرد تا مردان، زنان را بحیث شهروند متساوی الحقوق پذیرفته و آنان را برابر با خود دانسته و قبول نمایند.

ـ نقش رسانه ها، نهادهاى مدنى در اموزش و اگاهى شهروندان  وهمچنان از طریق همین رسانه ها نقد سیاستهاى ارگانهای دولتى و قوانین نافذ که زن را در جامعه  بنام جنس دوم می پندارند؛ این نقد ها و اعتراض هاارزنده است.

ـ وهمین طور نقش  قانون گزاران و ملل متحد با فشارها و حمایت هاى بین المللى در راستاى

 رفع تبعیض جنسى قابل لمس و مؤثراست و وظیفه دارند تا درهاى بسته را در روى  بانوان بازکنند و زن توانایى و صلاحیت پا بیرون گذاشتن را بدون اجازه شوهر و یا مرد فامیل داشته باشد و این حق انسانى را از ان ایشان سازند تاجهت فراگیرى اموزش و تبارز استعدادهاى  شان در جامعه و پرورش و سهم شان در اجتماع وحمایت خود بانوان از همدیگر شان مجال فعالیت خلاق را داشته و راه را برای رشد آتی آنان باز سازد. 

زیرا بیرون رفتن بانوان از خانه و سهم شان در اقتصاد، اجتماع، اموزش و معرفى واستخدام شان در بازارکار ؛ یکى از مهمترین راه رسیدن به حقوق مشروع  شان است.     

ـ زنان جامعه باید خود به دنبال قوانین شفاف درپیوند با توانمندی های خود و سیستم حاکم  با استفاده این توانمندی ها باشند درغیر آن حق داده نمى شود حق باید گرفته شود که نقش خود زنان جهت دستیابى به حقوق شان ارزنده است. 

هموطنان عزیز!

 امید وار استم این مقاله که از تجارب و کار با زنان  جهت استفاده ی شما عزیزان تهیه شده مورد استفاده سود مند تان قرارگیرد.  

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۸ـ ۰۷۰۳

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018