گفتمان زنان

 

عمر محسن زاده

در جرگه زنان پیشتاز زنی برخاست و گفت که انگارده ما زنان در همه جا یکی است ، ستم همگون ما را درهمه جهان بهم پیوند میدهد وهمبستگی جهانی ما هم از همین جا سرچشمه میگیرد.

بنگرید ! دراین غرب متمدن که در آن از آزادی و دموکراسی سخن است ستم دو گانه بیداد میکند و خشونت در برابر زنان درهمه اشکال آن دیده میشود. ما همانند زنان در دیگرنقاط جهان قربانی بیدادیم .

زنی ازآن دوردست های عقب مانده نمیتوانست باورکند که  زنان کشورهای پیشرفته غرب غمینه های زنده گی او را بشناسند و تجربه های او را داشته  باشند. او با دلتنگی پرسید :

در جاییکه دولت قانون باشد ، قوانین اساسی برابری مرد و زن را تضمین کنند ، پیشرفت اجتماعی شرایط زنده گی را سهل تر ساخته باشد ، جدایی دین و دولت ، اعلامیه حقوق بشر، کنوانسیون حقوق زن رعایت گردند و ده ها نهاد دفاع از حقوق زن و موسسات گوناگون کمک به زن وجود داشته باشند چگونه ممکن است که  خشونت گسترده در برابر زنان پدیدار گردد ؟ 

چگونه میتوان این حقیقت تلخ را باور کرد ؟

زن اولی که اندکی شگفت زده بود پاسخ داد : باور حقایق بر اساس فاکت ها ساده تراست. من در اینجا میتوانم  گزارشی را پیشکش نمایم که همین دو روز پیش آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا بر پایه پژوهش جهانی و دراز مدت خود  منتشر نموده و در آن تنها در باره خشونت چنین گفته میشود :

ـ ۳۳ در صد همه زنان در بیست و هشت کشور اروپایی که تعداد شان به ۳۷ میلیون نفرمیرسد پس از سن پانزده سالگی مورد خشونت جسمی و یا جنسی قرارگرفته اند .( قربانیان تجاوز جنسی بیش از نُه میلیون زن می باشد )

ـ  ۴۳ در صد زنان شامل همه پرسی ( ۴۲ هزار نفر ) در گذشته و حال از خشونت روانی رنج برده و میبرند .

ـ  ۵۵ در صد زنان به شکلی از اشکال از نگاه جنسی اذیت شده اند و حتا ۷۵ درصد زنان در سطوح رهبری با مزاحمت جنسی روبر اند .

ـ  ۳۳ در صد زنان در کودکی هم خشونت جسمی و جنسی را دیده اند .

ـ ۱۸ در صد زنان از طریق رسانه های اجتماعی نو با تهدید سکسیزم روبرو اند .

این ها تازه ترین آمار اند ؛ البته حقایق پس پرده بازهم تکاندهنده تر میباشند . زن ساده دل که به سختی باور میکرد به هم پهلوی خود سر گوشی کرد و گفت :

من فکر میکردم که زنان در بزرگترین دموکراسی جهان سرنوشت غم انگیز تری دارند . تجاوز جنسی بر زنان و دختران جوان درهند چنان روال عادی بخود گرفته که زنان اقشار پایین اجتماعی به ویژه درروستا ها که دو بر سوم جمیعت این کشور را تشکیل میدهند  بمثابه شکار آزاد مردان کاست بالایی تلقی میگردند . در این کشور پهناور خشونت علیه زنان پیش از تولد شان آغاز می یابد . پدران و مادران بنا بر شرایط اجتماعی با شناخت ازجنسیت اولاد شان به سقط جنین می پردازند . عدم تناسب دموگرافیک میان مرد وزن بازار خرید و فروش دختران و زنان نادار و بی پناه را سخت گرم نگهمیدارد .قربانیان این سیستم وادار به ازدواج جبری میگردند و یا به فحشا و برده گی کشانیده میشوند. دریغا که چانس مقابله با تجاوزکاران عملأ صفر است و ارگان های حراست از قانون خود همکار زورمندان طبقات بالایی اند . زن حرف شنو به علامت تایید سرخود را شورداد و افزود :  هند کشور خطر ناکی برای زنان است ؛ ولی کشور های بد تری نسبت به آن نیز وجود دارد . زن نجواگر  اولی پرسید :

این کشور ها کدام اند ؟

افغانستان ، پاکستان و کانگو . چرا ؟ .... زن هنوز لب به سخن نگشوده بود که  زن تیره رنگی از آنسوی دیگر پا در گفتمان نهاد  و خطاب به سخنرا ن نخست گفت :

من از این ارقام و داده های آژانس اروپایی واقفم و میدانم که در ایالات متحده امریکا نیز هیچگاهی زن در راس دولت نبوده  است. من میدانم که جنبش های زنان ازهمین جا بر خاسته اند و فمینیسم سیاسی  و اجتماعی در غرب تاریخ درازی دارد. ولی من با توهم نظر نیستم . انگاره من و تو یکی نیست . از تو میپرسم که زمانی در پیش روی آیینه قرارمیگیری کی را می بینی ؟ زن سپید چهر پاسخ داد :

یک زن را . اما من با دیدن خود یک زن سیاه را می بینم . دیدی ! برای تو نژادت پنهان است ولی برای من اشکار! هر چند امروزه کسی نمی پذیرد که سیاه و سفید از نگاه بیو لوژیکی متفاوت اند ولی رنگ پوست سپیدت به تو امتیاز اجتماعی بخشیده است. همانطوریکه تبارز جنس خود نمایش قدرت است برای من راسیزم و سکسیزم شمشیر های بالای سر اند. هنوز دیالوگ این دو زن بدرستی آغاز نیافته  بود که زن مسلمانی از آنسوی دیگر صدا بر آورد :

فیمینیسم اسلامی من اگر چه رنگ سیکولار دارد ولی من در پیش آیینه  زن در بند و چادر پوش را میبینم . برمن نه تنها ستم طبقاتی و پدرسالاری بیداد میکند بلکه من ناگزیرم قیودات اجتماعی و دینی را نیز بپذیرم . موقف مرا در اجتماع  دین و سنت های پدر سالانه تعین میکند . هر چند میان اصل تساوی جنس ها در نزد خداوند و دیدگاه های پدر سالاری تقابل تاریخی ادامه دارد ولی بازهم این مناظره ها  پایه  نقش های اختصاصی و و ظایف جنس ها را مشخص و معین میسازد .

مرد رییس ، نفقه دهنده و نماینده خانواده در بیرون است .در صورت اختلاف نظر حرف آخری با او است . مردان نسبت به زنان برترآند و این تنها « فتنه زن » است که مرد و جامعه را به خطر  مواجه میسازد. برای جلو گیری از این فتنه باید چادر بپوشم و در کلیه امور دراطاعت از مرد باشم . میگویند که این ها همه ویژه گی های فر هنگ اسلامی اند و میان حقوق اسلامی که مبدا الهی دارند و حقوق غربی تفاوت های جدی وجود دارد . پس چگونه میتوان تصور کرد که سرنوشت ما یکی است ؟

زنی اعتراف گونه مداخله نمود و افزود :

در جایی خوانده ام که چندی پیش در یکی از دانشگاه های عربستان سعودی دختری جوانی سکته قلبی نمود ولی محافظین به دوکتوران مرد اجازه ندادند تا بکمک اش برسند . آن دانشجوی جوان در آنجا بمرد . زن دیگری گفت که از عدالت اینجایی درآنجا نمیتوان سخن گفت ؛ همین سه چهار هفته پیش در یکی از مجله ها تصاویر زن مسلمانی را دیدم که درگاراج هوتلی در دوبی مورد تجاوز جنسی مرد عربی قرارگرفته بود .این خانم درمانده به پولیس مراجعه نمود ولی بجای داد رسی و غمگساری زندانی گردید و به او گفته شد که باید به تن فروشی اعتراف نموده و همسری این مرد تجاوزکار را بپذیرد ؛ در غیر آن مجازات سنگینی در انتظا رش خواهد بود. زن کهنسالی که نمیتوانست انتظار بکشد خود را شریک گفتمان نموده و از شنیده گی ها خود درجمهوری اسلامی افغانستان حکایت نمود . وی گفت که دراین کشور زنان را زبان ، گوش ، بینی و رخسار می بُرند و دست و پا میشکنند . تجاوز جنسی بر کودک پنجساله تا زن هفتاد ساله دیگر کدام جنایت و گناه بزرگ بشمار نمی آید ؛ دختران و پسرانی که به خواست خود همسر میگزینند به قتل میرسند و چه عجبا که پدردرسنگسار نمودن دختر جوان خود ، خود سهم میگیرد.

زنی که با پاکستان آشنایی داشت هم متذکر گردید که دراین کشوراسلامی مردان قبیله با فیصله بزرگان قبیله به دختران قبایل دیگر تجاوز جنسی گروهی مینمایند و چه بسا مواردی وجود دارند که محاکم رسمی نیز قربانیان را مجازات میکنند .

فمینیست مصری ، مونا الطاوی هم لب به شکایت گشود و گفت :

در بر آمد بهار عرب زنان مصری با پذیرش هر گونه خطر پا بمیدان تحریر گذاشتند ؛ ولی آن تجاوزی که به خانم لارا لوگان ژورنالیست سی بی اس در اینجا صورت گرفت اکنون دامنگیر همه

  زنان مصر است . مرکز حقوق زن در مصر تجاوزات جنسی علیه زنان را « سرطان اجتماعی » دانسته و میگوید که بر اساس مطالعات آنمرکز ۸۳ در صد زنان مصر در اذیت و آزار جنسی بسر میبرند . شهیره امین ژورنالیست شناخته شده مصر می افزاید که در جامعه مصر مردان تسلط دارند  و آنها حق خویش میدانند که زن ها را مزاحمت کنند . هر کسی که میخواهد در این رابطه بیشتر بداند پس باید فلم « قاهره ۶۷۸ » را به تماشا بنشیند . هدی ذکریا پروفیسور علوم سیاسی ـ اجتماعی دانشگاه الزقا زیق همه پرسی را در دهات مصر انجام داده و از روستاییان در برابر پرسشی که اگر ده مرد به دخترانشان تجاوز کنند چه خواهند کرد ؟ چنین پاسخ گرفت : نخست آن دختر را خواهند کشت و سپس تصمیم خواهند گرفت که با تجاوزکاران چه کنند. شرم و عزت در سیستم ارزشی مصری ها جای اول را دارد ، در حالیکه داد و برابری ارزش کاهی را هم ندارد . براساس اندیکس فوروم اقتصادی جهانی در ژنیو تا سال کنونی هیچ کشورعربی نتوانسته با وجود بهارعرب  در میان صد کشور نخست جهان در رابطه با رعایت حقوق زنان قرار گیرد .از جمله ۱۳۵کشور  مصر در ردیف ۱۲۳ ، عربستان در ردیف ۱۳۱ و یمن در ردیف ۱۳۵ قرار دارند .

زن دور اندیشی که دیگر حوصله شنیدن حرف های بیشتر را نداشت بپا خاست که با در نظرداشت این همه ناهمگونی ها و پرابلم های ویژه چه کار باید کرد و رای همگانی برای رهایی زن چه خواهد بود ؟

فمینیست خون گرمی  پیشنهاد نمود تا  از ترکیب فمینیسم سیاسی ، عشق ورزی ( ایروتیک ) ، افتضاح و سکس « بمبی » ساخته و در مبارزه با پدرسالاری بکار گرفته شود . بگو مگو ها زیاد شد تا اینکه دسته ای از زنان با این نظر مخالفت کردند و گفتند :

ریشه های اجتماعی تجاوزات جنسی بر زنان در گام نخست با فقر، بیکاری و نبود چانس های زنده گی پیوند دارد. در بازارکار مردان زنان را رقیب سر سخت خود میپندارند و به همین جهت عرصه زنده گی را در فضای اجتماعی بر آنها تنگ تر میسا زند . تجاوز کاران بیشتر جوانانی اند که کار نداشته و توانایی پرداخت مصارف ازدواج و اساسگذاری خانواده را ندارند. آنها محرومیت خود را با این اعمال جبیره میکنند . زن کتاب خوانده ای این گفته ها را تایید نموده  نتیجه گیری نمود :

آری ! مساله زن و همه انواع ستم علیه زنان بدون توجه به « مساله اجتماعی » حل نخواهد گردید و سیاست و اقتصاد تا زمانی که با داد و پیشرفت اجتماعی  سمت و سو نگیرند به دستآورد های بزرگی در حل تضاد های شدید اجتماعی نایل نخواهد شد.زنان درمبارزه داد خواهانه خود به همبستگی ، اتحاد عمل و یاری رسانی متقابل نیاز دارند و این مبارزه را آنها  با مردان رسالتمند یکجا به پیش خواهند بُرد. درهر جاییکه سیستم سیاسی ـ اجتماعی بخاطر انسان و رفاهیت آن تلاش نماید درآنجا زنان نیز نقش فعالی خواهند داشت . به امریکای لاتین نطر بیافگنید که درآنجا ریاست هفت دولت با اهمیت  را زنان به عهده دارند  و روز تا روز سهم زنان در زنده گی اجتماعی بیشتر میشود .اکثریت این نظر پسندیدند .

زنان پیشتاز گفتمان خود را  سودمند دانستند و قرار گذاشتند تا باردیگر گرد هم آیند.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۲ ـ۰۸۰۳

 

 

تاریخچه هشتم مارچ

نجیبه آرش

انتخاب روز بین المللی زن و سابقه تاریخی آن به ۸ مارچ ۱۸۵۷ برمیگردد ، درین روز زنان کارگر کار خانه جات نساجی نیویارک برای کاهش ساعت کار و اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان، دست به تظاهرات زدند۰ پلیس نیویارک با شدت عمل این تظاهرات مسالمت آمیز زنان کار گر را  خنثا ساخت۰ بسیاری از زنان تظاهر کننده باز داشت و از کار اخراج شدند۰ اما زنان کارگر علی الرغم سرکوب شدید پلیس سال بعد نیز با جمع غفیر از زنان کارگر نیویارک و شیکاگوبطور گسترده تر به خاطر بزرگ داشت همرزمان خود در هشت مارچ ۱۸۵۷ به تظاهرات وسیع پرداختند۰ دو سال بعد زنان اولین اتحادیه کارگری  خود را تشکیل داده و به شدت مبارزه خود افزودند۰ و علاوه بر شعار های سال قبل ، خواستار پایان دادن به کار توان فرسا، داشتن حق رای برای زنان و جلوگیری از بهره کشی کودکان نیز شدند  ۰  مبارزات  تا سال ۱۸۶۹ ادامه داشت بعدا انجمن ملی حق رای برای زنا ن را تاسیس کردند۰ در نیمه دوم قرن نزده جنبش زنان در کشور های مختلف سرمایه داری نیرو گرفت، در سال ۱۹۱۰ در دو مین کنفرانس بین المللی زنان کلرا زیتکین مبارز برجسته آلمانی از رهبران جنبش کارگری و کمونیستی در کنفرانس پیشنهاد کرد که هر سال ۱۹ مارچ به عنوان روز زن جشن گرفته شود و مسایل زنان مورد بحث قرار گیرد ۰ این پیشنهاد رسما از طرف انترناسیونال دوم (دومین کنفرانس سازمانهای جهانی کارگری) پذیرفته شد و اولین جشن رسمی در ۱۹ مارچ۱۹۱۱برگزار گردید۰ دراین مراسم  مجله «رای» برای زنان در آلمان و مجله « روز زن» در اتریش منتشر شد۰ و مباحثی در مورد زنان وپارلمان، رابطه زن خاندار و سیاست و یک سلسله مطالب دیگر مربوط زنان مطرح بحث قرار گرفت۰ در سال ۱۹۱۳ مجدداً روز جهانی زن به هشت مارچ  انتقال یافت و از آن روز به بعد این روز به عنوان  روز جهانی زن در تاریخ ثبت وبه روز مبارزه مشترک زنان در سراسر جهان تبدیل گردید و از آن روز به بعد میلیون ها زن در سراسر جهان طی محافل گسترده، کنفرانس ها، اعتصابات ، اعتراضات علیه ظلم و استبداد فردی و اجتماعی شوریدند۰ از آن به بعد کنفرانس های بین المللی حقوق بشر سال ۱۹۶۸ در تهران، کنفرانس دوم حقوق بشر در سال ۱۹۹۳ در «وین» برگزار شد که حاصل کار این کنفرانس بنام اعلامیه « وین» برنامه عمل به تصویب ۱۷۱ تن از نماینده گان دولت های جهان در زمینه توسعه حقوق بشر، حقوق کودکان، حقوق زنان و اقلیت ها بسط و گسترش پیدا کرد که پیامد آن کنفرانس های چهار گانه ملل متحد در سال ۱۹۵۷ در «مکسیکو ستی» و کنفرانس کوپنهاگین در ۱۹۸۰ ، کنفرانس نایروبی در سال ۱۹۸۵ و کنفرانس نیویارک در سال ۱۹۹۵ در خصوص وضعیت زنان بسیار مشهور و حایز اهمیت است۰                                                                                                                        

تجلیل از هشتم مارچ روز بین المللی زن در کشور عزیز ما افغانستان:

هشتم مارچ این روز تاریخی با نام سازمان دموکراتیک زنان افغانستان پیوند نا گسستنی دارد، سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در راه تحقق خواسته های بر حق زنان افغان با تحلیل از اوضاع و شرایط کشور در سال ۱۳۴۴ هجری با گام های مصمم و استوار زن خردمند و مبارز کشور ما داکتر اناهیتا راتبزاد اساس گذاشته شد و با در نظر داشت عنعنه و رسم و رواج پسندیده مردم ما  وجایب و رسالت خود را به طور شایسته انجام داده، در هشتم مارچ سال ۱۳۴۶ هجری نخستین برنامه عمل سازمان زیر عنوان دفاع از حقوق زن افغان ، مبنی بر حق برابری زن، تنویر ذهنیت و باورمندی خود زن به هویت وشخصیت مستقل او، شرکت فعال او در ساختمان یک افغانستان آزاد، اباد و سر بلند، نشر گردید ۰ از آن به بعد تجلیل از هشتم مارچ همه ساله به یک عنعنه سر تاسری مبدل گردید۰


 

بخصوص در سال های ۸۰ الی ۹۱ میلادی استقبال ازین روز خجسته با اشتراک لایه  های وسیع و گوناگون زنان در محافل با شکوه با سهم گیری مقامات عالی رتبه دولتی، روسا و کارمندان ادارات، تصدی ها و فابریکات، مکاتب و پوهنتون ها و محلات زیست زنان  و حتا در ارگان های قوای مسلح کشور به انگیزه نیرومندی برای مبارزه بخاطر تغیر بنیادی در زنده گی زنان و ارتقا  سطح آگاهی زنان، تساوی حقوق زنان و مردان مبدل گردیده بود۰ زنان در دهه ۸۰ جایگاه خود را درعمل به گونه واقعی نه به شکل نمادین و نمایشی احراز نموده بودند۰ برابری زنان با مردان از لحاظ در  قانونی در اصول اساسی افغانستان و بعدا درقانون اساسی دولت جمهوری افغانستان و همین طور در اکثریت قوانین و مقرارات کشوری اعلام گردیده بود چنانکه در اثر معروف یادداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی محترم سلطانعلی کشتمند سابق صدراعظم افغانستان آمده است که: « البته ادعای صد در صد برابری زنان با مردان در شرایط جامعه عقب مانده، سنت گرا و با تسلط ذهنیت های مرد سالارانه دور از واقعیت است ولی دیده میشود که زنان در زنده گی اجتماعی و اقتصادی جامعه ما به گونه روز افزون و نقش موثر به پیش میرود آنان از لحاظ حقوقی برابر با مردان در کار و مزد کار بهره میگیرند۰ چنانکه برای نخستین بارشمار زیادی از زنان در فابریکات با مزد مساوی با مردان استخدام شدند بنا برای اولین بار راه برای پذیرش کته گوری زنان در ادارات وموسسات و ارگان های دولتی و خصوصی باز گردید، که رقم درشت ۶۰ الی ۷۰ فیصد اشتغال زنان را به خصوص در عرصه های فرهنگی و آموزشی و تربیت نسل جوان کشور نسبت به مردان بیشتر نشان میدهد۰» البته ما پیش از دهه ۸۰  و در جریان همین دهه الی سال ۱۹۹۱ میلادی ما یک اسلام متعادل داشتیم، ملا در مسجد بود و در سیاست دخالت نداشت۰ زنان به مثابه ناموس خانواده قابل احترام بوده، مادران را ستایش میکردند و آنان را سمبول و سرچشمه حیات انسانی میدانستند و در حقیقت زن را ستایش میکردند۰ ولی هر باری که کشور عزیز ما آماج حملات چپاول گران و غارتگران بزرگ تاریخ قرار گرفتند ، مردان را سربریدن و زنان را به برده گی و کنیزی برده اند ولی باز همین زنان و مادران بوده اند دکه همواره در گوش فرزندان شان سرود آزادی و وطنپرستی می سرودند و فرزنان را طوری تربیت میدادند که کشور به زنجیر کشیده خود را آزاد سازند ولی این بار نیرو های عقب گرا تحت حمایه آی اس آي  پاکستان ، آخوند های ایران و ارتجاع اعراب با چنگال خونین خویش گلو آزادی را در سر زمین ما بیرحمانه خفه کردند. گروه های به اصطلاح مجاهدین با درگیری جنگ های تنظیمی حاصل چندین سال پوهش و تپش مردم منجمله زنان را نیست و نابود کردند زنان دوباره به زیر چادری رفتند و حجاب پوش شدند ، مکاتب دختران به سنگر های افراطیون متخاصم تبدیل و ویران گردید۰ درحق زن و دختر افغان ، اهانت صورت گرفت، و خود آنقدر با هم جنگیدند که زمینه را برای آمدن گروهای بنیادگرای طالبی فراهم ساختند۰ با ورود طالبان بنیاد گرا، فرهنگ ستیز و زن ستیز بقیه دست آورد های چندین ساله کشور ما را نابود کردند ۰                                                                          

طالبان زن را اشتباه خلقت میدانند، هشتم مارچ را تکفیر کردند، ستیزه و اسارت را برای زن رقم زدند، به مادر که خود آزادی است فرمان میرانند، به زن که ندا  آزادی اند شلاق میزنند و فتوای سنگسار میدهند.                                   اگر چه بعداز حادثه یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی و در روشنی فیصله کنفرانس بن  یک سلسله تغیرات و تحولات در چوکات سیاسی کشور رونما گردید اما با تاسف باید گفت  که بعد از گذشت قریب یازده سال از کنفرانس بن و شماری از کنفرانس های دیگر در کشور های پیشرفته جهان و حضور بیش از ۴۰ کشور از جامعه جهانی در کشور ما  زنده گی زنان بنا به نبود صلح پایدار ، نبود امنیت سرتاسری، ضعف دولت، عدم تطبیق قانون منع خشونت علیه زنان ، عدم بازپرسی از جرایم انجام یافته ، غم انگیز است۰

هم اکنون خشونت علیه زنان فریاد میکند۰ فروختن زنان ، بد دادن ، اختطاف، لت و کوب، شکستاندن و بریدن اعضای بدن زنان، حلقه آویز و سنگسار زنان تا تجاوز به حیثیت و آبروی زنان از جانب حراس افگنان یک امر عادی بشمار میرود و همه روزه ده ها حادثه وحشتناک و تکان دهنده راجع  به زنده گی رقت بار زنان می شنویم اما از جانب مقامات دولتی هیچ گونه عکس العمل مبنی بر حمایت زنان دیده نمی شود ۰ اینکه زنان متکی بخود باشند و متحدانه عمل نمایند۰ در اخیر به تمام زنان مبارز و متعهد سراسر جهان و منجمله زنان شجاع، دلیر و نسل بالنده و جوان افغان که راه مادران مبارز و پیشکسوتان جنبش مترقی زنان را پیش گرفته اند موفقیت بیشتر و بیشتر میخواهم . هشتم مارچ  تان مبارک باد۰

 

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۶ ـ۰۷۰۳

 

مهاجران سوری، فلسطینیان آینده

وحشت مهاجران سوری گریخته از جنگ داخلی اینست که نسلهای بعدی آنها فلسطینیان آینده باشند، ملتی فاقد هویت قانونی معتبر ( کریستین ساینس مانیتور)

 

سوریه نزدیک به چهار سال است که درحال نبرد با تروریست های مسلح است که از سوی غرب و برخی کشورهای عرب منطقه حمایت می شوند. جنگ ، درگیری و ناامنی در بسیاری از مناطق سوریه سبب آواره شدن هزاران تن از مردم و مهاجرت اجباری انها به کشورهای دیگر شده است. کریستین ساینس مانیتور در مورد این مهاجران گزارشی تهیه کرده که نسبت به آینده نسل های بعدی این مهاجران در غربت احساس نگرانی کرده است.

در این گزارش به قلم ایلا باکا آمده است:« وحشت سوری ها اینست که آنها به فلسطینیان آینده تبدیل شوند یعنی مهاجرانی فاقد اوراق هویت معتبر و محروم از حمایت دولتها.»

مراکش هم به جمع کشورهای پذیرنده مهاجران سوری گریخته از جنگ داخلی این کشور پیوسته است.این کشور از خزان گذشته کاررسیده گی به امورپناه جویان سوری را آغاز کرد. مهاجرینی که بدون اسناد وارد مراکش می شوند در واقع به هیچ کشوری تعلق ندارند. مهاجران فاقد اوراق هویت قانونی، حق کارکردن و یا فرستادن فرزندانشان به مدرسه را ندارند.

این پناه جویان در بدو ورود غیرقانونی به مراکش به دلیل شرایط سخت معیشتی ناگزیر به گدایی در حاشیه مراسم نماز جمعه و یا مقابل فروشگاهها می شوند. جمع کثیری از این پناه جویان به اردوگاههای مهاجران افریقایی در ناحیه مرزی ( ملیلا) تحت قلمرو و محاصره دولت اسپانیا انتقال می یابند. منطقه با حصارهای بلند فلزی محاصره شده است.این ناحیه دروازه ورود مهاجران به اروپاست.

موضوع سیل مهاجرت مهاجران سوری به مراکش به موضوع درگیری میان این کشور با الجزایر تبدیل شده است. اوایل سال جاری میلادی مراکش الجزایر را به اخراج ۷۷ مهاجر سوریایی و انتقال آنان به خاک مراکش متهم کرد.

بیشترمهاجران سوریایی از شهرهای مختلف عازم دمشق می شوند و از آنجا بوسیله هواپیما به الجزایر می روند و از الجزیره پایتخت الجزایر با سرویس عازم شهر مرزی عوجا در مراکش می شوند .آنها در مراکش مدتی منتظر می مانند تا مراحل قانونی اخذ پذیرش مهاجرت خود را طی کنند . اگر همه مراحل کار با موفقیت انجام گیرد مهاجران از آنجا به هتل آفریقا در رباط منتقل می شوند که محل اسکان جمع کثیری از این مهاجران است.

در مقام مقایسه با لبنان که آمار پناهندگان سوری یک چهارم جمعیت آن را تشکیل می دهد و یا کشور اردن که بزرگترین جمعیت پناهندگان سوری را در خود جای داده است جمعیت پناهندگان سوری در کشور مراکش بسیار قلیل است و شاید به کمتر از پانزده هزار نفر برسد . بیشتر این مهاجران در مراکش در برزخ کسب پذیرش و اخذ اوراق تایید شده هویت گرفتار مانده اند.

مارک فاو نماینده  کمیسیاریای عالی پناهنده گان سازمان ملل  در رباط در این باره توضیح می دهد: « هزاران مهاجر سوری در مراکش زنده گی می کنند که آمارشان به طور دقیق مشخص نیست ».
این سازمان یک سال پیش پذیرش و صدور مجوز کارت پناهنده گی برای پناهندگان سوری را متوقف کرد و کار را به دولت مراکش سپرد.

تحلیلگران مسایل شرقمیانه معتقدند که حضور مهاجران سوری در مراکش ولو آنکه با همه تاییدیه های قانونی توام باشد بازهم به نسل های بعدی این اقوام آسیب های جدی وارد خواهد ساخت.یکی از این مهاجران سوری در مراکش عادل نام دارد که به همراه همسر و سه فرزندش به مراکش مهاجرت کرده است.

عادل در شهر لاذقیه سوریه صاحب یک بوتیک فروش لباسهای وارداتی از ترکیه بود؛ اما روزگار و معیشت او در مغرب به حدی رقت آور است که همسرش ناگزیر است مقابل مسجدی در شهرعوجا همراه با فرزندانش گدایی کند

http://www.csmonitor.com/layout/set/print/World/Middle-East/2014/0228/Stranded-in-Morocco-Syrians-join-African-migrants-in-storming-Europe-s-door

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ۰۴۰۳

 

 

 

یکصدو پانزده هزار ملیشه در سوریه می جنگند

 


برگردان: محمد عارف عرفان


یک مقام بلند پایه ایالات متحده امریکا اظهارنمود که به تعداد(  ۷۵۰۰۰- ۱۱۵۰۰۰) تن ملیشه که در۱۵۰۰ گروپ تنظیم گردیده اند،علیه حکومت سوریه می جنگند.
برقول James Clapper رییس اطلاعات ملی امریکا، بتعداد بیست و شش هزارتن ملیشه که با ایدیولوژی افراطگرایی مجهز اند ازجمله بیرحم ترین افراد بوده وچون آنها رزمنده گان موثردرمیدان جنگ اند،بطورنا متناسبی تاثیرگذارهستند.او این گزارش را به روزسه شنبه به « کمیته سنا » پیشکش نمود.
این مقام امریکایی اعلام کرد که به تعداد  ۷۵۰۰۰ تن ازستیزه جویان خارجی از پنجاه کشورجهان که در سوریه سرگرم عملیات اند ،اکثراْ وابسته به القاعده بوده که از افغانستان وپاکستان سرکشیده ودرجهان عرب هجوم آورده اند.
اوهمچنین خاطرنشان ساخت که شبه نظامیانی که علیه دولت سوریه می رزمند ،این بحران را درکشورهای عربی به یک « فاجعه آخرالزمانی » مبدل نموده اند.
او اضافه نمود: آنها وحشتناک اند وهنگامی که شما به فاجعه انسانی نظرمی افگنید ،دیده میشود که علاوه بر دو نیم میلیون پناهنده ، حدود شش و نیم تا هفت میلیون نفرازجمله بیجا شده گان داخلی وآوارگان سوریه اند. با توجه به رقم (۱۳۴۰۰۰)  نفرکه درین نبرد کشته شده اند،میتوان آنرا یک « فاجعه آخرالزمانی »،خواند.
او همچنان خاطر نشان ساخت که « سوریه به یک منبع بی ثباتی منطقوی مبدل شده ویک تهدید امنیتی برای امریکا واروپا تلقی میگردد. »
این درحالی است که ایالات متحده درماه جنوری به بیش از دوبرابربه ارسال سلاح ومهمات به شبه نظامیان وابسته به فرماندهی عالی به اصطلاح « ارتش آزاد سوریه » افزوده است .این فرماندهی نظامی با اپوزیسیون مورد حمایت غرب درچوکات « ایتلاف ملی سوریه » همطرازگردیده اند.
همچنان ایالات متحده امریکا،بیش از( ۶۰۰ ) تُن از کمک های نظامی را بعد از روند مذاکرات معروف به « ژ نیو ۲ » که درکشورسویس براه افتید ، به شبه نظامیان سوریه انتقال نموده است. باید گفت که کشورسوریه بعد از مارچ ۲۰۱۱ دریک درگیری مرگبار فرو رفته است.

 

منبع :

the4th news

« برد ۱۱۵۰۰۰– تن ملیشه از۵۰-۸۰ کشورجهان درسوریه  »

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۰۵۰۳

 

 

 

نقش نیروهای ملی و دموکراتیک درکارزار انتخاباتی

علی رستمی

سال ۱۳۹۳ خورشیدی برای مردم کشور ما سال سرنوشت سازو تاریخی خواهد بود. برای اینکه  دراین سال وظایف نیروهای نظامی کشورهای غربی درافغانستان به پایان میرسد ، واز سوی دیگرمردم ما درانتظار تغیرات جدید وتاریخ ساز در حیات سیاسی  کشورمیباشند. این تغیرات ناشی از پایان ریاست جمهوری حامد کرزی رییس جمهور فعلی افغانستان بوده که مردم برای تعین رهبر جدید خویش، درپای صندوق های راهی گیری خواهندرفت . دراین کارزارانتخاباتی شخصیت های مختلفی که چهره ها وعملکرد های اکثریت آنها درنزد مردم ما آشنا است ، به حیث رییس جمهوری اسلامی آینده افغانستان خود را نامزد کرده اند. اینها هریک با برنامه های متنوع وبعضاً هم یکسان درعرصه های سیاسی ،ا قتصادی واجتماعی  برای رویکردهای دولتداری خویش تدوین کرده که از طریق مناظره های تبلیغاتی بوسیله رادیوتلویزونهای کشورنشر و به سمع مردم میرسانند. مردم ما که در سه دهه اخیرباموجودیت نیروهای نظامی  ۴۸ کشور جهانی درآرزوی صلح وتامین امنیت ورفاه همگانی بودند؛ برعلاوه تغیرات ودگرگونیهای نسبی درجامعه  نتوانستند،به این ارمان انسانی خودموفق شوند. طوریکه اهداف برناموی عده ای از  کاندیدان ریاست جمهوری با وعده های نویدامیز استماع میگردد ؛ در صورت پیروزی  یکی ازانها ،اگر برنامه ها ارایه شده خودرا باصداقت ودلسوزی  تطبیق و عملی نمایند ، کشور ما میتواند در چهارسال اینده دارای یک دولت سالم  و با جامعه جدید ، داشته خواهد بود. واز رنجها ومظالم که دامنگیرزحمتکشان کشور گردید است ،کاسته شود.

 دولت داری سالم و مردمی وشفاف زمانی بوجود میایدکه  برنامه واهداف وی علمی  و مطابق خواستهای عینی  جامعه تدوین شده باشد و مورداعتماد نیروهای ملی ومترقی دموکرات وسایر اقشار جامعه قرار گیرد . این اهداف برنامه ایی زمان بهتر جامه عمل بخود میگرد که در راس دولت واعضای تیم کاری اش چهره های پاک وصادق وخدمت گذار به مردم و وطن که سوابق خوب خدمتگذاری به جامعه داشته باشد،در سکان رهبری گزینش یابند.این چهره ها دروجود افراد اگاه ،اموزنده ـ مسلکی ،روشنفکر مترقی وتجددخواه  که باسوابق نیک وپاک در نزد مردم شهره باشند ،بازتاب میابد. تا جاییکه دردرازنا ی تاریخ مردم کشور ما تجربه دارند؛ یگانه حکومت که خدمتکار صادق وپاک با روحیه وطنپرستانه ،بادست وقلب پاک با اراده متین واستوار پیگیرانه شب و روز درخدمت وطن مردم قرارداشتند، نیروهای مترقی ودموکرات ملی واعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند که درزمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)  در مقامهای دولتی قرار داشتند. که بعد از تسلیمی  صلح امیزقدرت به تنظیمهای جهادی ، به گروپها وسازمانهای سیاسی جدید با برنامه های مختلف تشکیل وبوجود امده اند. ازجمله انها هفت حزب عبارت از نهضت اینده افغانستان، حزب مردم افغانستان ، حزب پیوندملی ، حزب ازاده گان ،حزب وحدت وتفاهم افغانستان وکمیسون انسجام حزب وطن  ایتلافی را  تحت نام «  ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان» تشکیل داده اند که از جمله شش عضو ایتلاف دراین اواخر مبنی براحساس وطنپرستانه وخدمت به مردم وسهم گیری در روند صلح وباز سازی وطن  در عرصه های سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی از نامزدی اقای محترم دکترزلمی رسول وتیم مربوطه شان، مطابق « اعلامیه هیات رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان» درمورد انتخابات ریاست جمهوری وشورای ولایتی بتاریخ ۵خوت ۱۳۹۲درشهر کابل طی گردهمایی مردم پشتبانی خویشرا اعلام نمود اند.

طوریکه درقسمتی این اعلامیه امده است: «... درچنین وضع سودمند به نظر میرسد تا نیروهای مترقی (ازآن شمار، ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه) باسنجش دقیق سیاسی، با درنطرداشت برخی نشانه های مثبت در جو ژیوپولیتیک منطقه وبا حسابگیری از امکان تداوم حضور بخشی از قوای ناتو- امریکا در سرزمین ما، بربنیاد دواصل زیر موضعگیری نمایند:

۱ـ بستن راه برگشت نیروهای قرون وسطایی در مقام نیروهای هژمونیک در صدر قدرت. باید با استفاده از فضای کارزار انتخاباتی، مردم را از خطر چنین امکان اگاه ساخت ومجموع نیروهای مترقی وروشنفکر را دراین راستا بسیج کرد.

۲ ــ حمایت از نامزد هایی که برنامه های شان براساس توتا لیتاریزم ایدیولوژیک تدوین نشده باشد وگشایش اینده کشور را به سوی انکشاف ودموکراسی با تکیه بر نیروهای ملی وروشنفکر وعده دهند."

بادرنظرداشت این امرتاریخی برای اعضای ایتلاف مبرهن است که بدون کارعملی ورفتن درمیان توده ها،  نمی توان که پاسخگوی ارمانهای وخواستهای تاریخی مردم بود. کار میان توده های  مردم در سرلوحه کارزار هر جنبش سیاسی درجهان میباشد. یک حزب سیاسی وقتی سیاسی است که برای احراز قدرت ازطریق مشروع با پشتبانی مردم  به قدرت برسد ویا با سایر نیروهای  که اهداف ومنشور شان بر شالوده ارزشهای دموکراتیک ، برای اعتلای مردم وفقر زدایی وترقی وپیشرفت اجتماعی ، تدوین شده باشد، همکاری نمایند.

 طوریکه جنبشهای عدالتخواه جهانی برای رسیدن به اهداف سیاسی واجتماعی خود،چنین می اندیشند :«  به دست آوردن حقوق دموکراتیک ، روابط ونهادهای دموکراتیک را فقط محصول مبارزه نیروهای مترقی یکجا با طبقات زحمتکش میدانستد. ونیز ان همه را فقط به سود زحمتکشان میدیدند که با پیکارنیروهای دموکراتیک با عث بروز تحولات بنیادی اجتماعی  وسرنگونی حاکمیت ستمکران می شوند».

  ازانجایکه هیات رهبری  ایتلاف معتقد به انست که مجموع اعضای ایتلاف  بمثابه خدمتگذاران مردم دردولت اینده درصورت پیروزی دکتر زلمی رسول به صفت رییس جمهور اسلامی افغانستان همکار وممد خوبی برای ارمانهای انسانی زحمتکشان کشوربرای ترقی اجتماعی خواهد بود، و ارزو دارند، خویشرادراین عمل  بخاطر همدردی ،همنوایی وغمخواری  برای دفاع حقوق مشروع طبقات واقشار زحمتکش جامعه، خود را شریک بسازد .احزاب مترقی ودموکرات همیشه خود را در صف اول مبارزه برای بهروزی مردم قرارمیدهند واز شیوه ها وابزاری مختلفی که موجب خدمت به جامعه شود بطور اگاهانه وعلمی استفاده مینمایند . طوریکه تجارب احزاب کشورهای مترقی که در محور اهداف شان گسترش و تأمین عدالت اجتماعی ورفاه اجتماعی بوده است، نیز باشیوه های مختلفی چه از طریق پارلمان ویابا سهم گیری  در حکومتهای دموکراتیک ومترقی نقش فعال خویشرا در جهت بازسازی زندگی مردم ایفا نموده اند.

اشتراک در کارزارانتخاباتی در کشورما ، یک روند ملی است که باعث تبارزو موقف احزاب بمثابه نماد ملی در جامعه میگردد. برروال این امر ثقلت کاروتماس با توده ها ازاولین پایه ویاخشت جامعه که عبارت از« قریه » ویا« ده »  میباشند،آغازمیگردد.  مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان موازی با انتخاب رییس جمهور مردم نیزنماینده های شهری واستانی (ولایتی)خود را هم انتخاب مینمایند؛این شوراها وظایف معین اجتماعی را درپهلوی ارگانهای دولتی پیش می برند. با درنطرداشت این اصل مطابق موافقتنامه همکاری میان هیات رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان که میان تیم انتخاباتی جناب دکتر زلمی رسول نامزاد انتخاباتی ریاست جمهوری  صورت گرفته است ؛ جانبین مکلفیت دارند تا از نامزدان همدیگر در شوراهای استانی  درولایتهای کشور باهم همکاری و پشتبانی نمایند. در اینصورت اگرموفقیتی در این عرصه  برای نیروهای ملی ودموکراتیک بدست بیاید ، پیروزی بزرگ انها رادر پیوند عمیق با توده ها که نمایانگر اعتماد مردم است، نشان میدهد. هرچقدر پیوند ارگانیک میان توده ها بوجود اید، همانقدرحزب سیاسی چهره مردمی پیدا کرده ودر سیاستگذاری های خویش موفق خواهد بود. دوری احزاب سیاسی بمانند « ماهی هست که ازاب بیرون شود جان بدهد» فعالیت وزنده گی احزاب هم زمانی  پایان میابد که از توده های جدا شده وسلب اعتمادشوند. رفتن درمیان توده ها وکار وسیع با آنها ناشی ازخصلت  ازادمنشانه مترقی وانقلابی جنبشهای سیاسی بوده ومیباشد. در شرایط که امروز درکشور ما نسبت عدم رهبری صادقانه وشفاف در طول سه دهه گذشته با مصارف میلیاردها دالرکمکهای جهانی هنوز صلح سرتاسری بوجود نیامده ودولتی که در میان مردم از پشتبانی همه جانبه بر خوردا ر ودلسوز به مردم باشد، وجود ندارد. بلکه غرق در فساد مالی و اداری  بوده با تطبیق سیاستهای اقتصاد مصرفی، کشور به گدام تولید مصرفی کشورهای جهان تبدیل شده است که پولدار پولدارتر وغریب غریبتر میشوند. با استفاده از دموکراسی ـ آزادی وارداتی با پلانهای شتاب زده ، روحیه همکاری وخدمات اجتماعی ضعیف شده که البته این روند ناشی از  نظام حاکم اقتصادی جامعه  که زیر بنا و روبنای جامعه را در اختیار دارند ، میباشد .

 بافروپاشی اردوگاه شرق، کشور های سرمایداری در اغلب کشورهای جهان سوم ویا روبه انکشاف ازجمله افغانستان موفق شدند، تابراصل اقتصادی بازار ازاد سرمایه گذاری کرده وبر بازار داخلی این کشورها غلبه  ومسلط شوند.  با توسعه اقتصاد بازار ازاد وتغیرات وتحولات درعرصه فناوری واطلاعاتی فرایند جهانی شدن به پیش شتاب کرده ،شکل و وضع جدیدای را درجهان بوجود اورده است. این تحولات وتغیرات وضعی درجهان وظایف وشیوه های جدیدی مبارزه را درجهت ایجاد جامعه دموکراتیک ومدرن ، درقبال نیروهای دموکراتیک ملی وچپ قرارداده است.

حزب مردم افغانستان با درنطرداشت تغیرات دروضع جهانی، با نگاه نو با سایر نیروهای ملی ودموکراتیک در وجود«  ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان » مصمم براینست که رسیدن برای همچو یک جامعه که دران عدالت اجتماعی گسترش یابد؛ بدون مشارکت سایر نیروهای تجددخواه مترقی وملی وروشنفکران اگاه سیاسی، به تنهایی رسیدن به تارک پیروزی های اهداف انسانی را ناممکن میداند. تجارب سه دهه وپیش ازان هویداست که بدون پیوند و وحدت ویکپارچکی با این نیروها، دریک جنبش وسیع سیاسی وبا پشتبانی اکثریت توده های زحمتکش کشوردستیابی به اهداف غایی میسر نیست. دراینصورت برای رسیدن به جامعه انسانی می تواند، درمحورفعالیتهای ترفی خواهانه به ارزشهای اتی معتعقد وبرای تحقق ان خستگی ناپذیر مبارزه کرد: تامین صلح وامنیت دریک جامعه یکی از الویتهای نخستین میباشد که بدون صلح وامنیت دریک جامعه نمی توان به اهداف انسانی رسید،  برابری ،عدالت اجتماعی، ازادی حقوق بشر، دموکراسی، سکولاریزیم، برابری حقوق زن ومرد ،همبستگی ملی ، قومی ، منطقوی وزبانی.

تغیرات وتحولات اقتصادی با استقرار شیوه تولید سرمایداری واهداف لیبرالیستی بشکل اگاهانه وتدریجی ، در عرصه افکار عمومی در بستر جامعه مدنی در افغانستان در حال شکل گرفتن است که تاثیرات عمیق را در عرصه فرهنگی از جمله درشعور وروان جامعه وارد نموده است. درافغانستان میان افول اشکال نظام کهنه فیودالی وقبل ان به سوی تحکیم نظام سرمایداری خط فاصل بوجود امده. این تغیرات جامعه را از حالت جمعی وبسته بیرون نموده وبا تشکیل نهادهای مدنی بسوی فردگرایی وتامین ازادی های فردی شکل میدهد. اصل قرار دادن فرد ویا جمعی ویا الویت ویا ثانوی شمردن هریک ان موجب رشد یکی از انها شده وهمبستگی اجتماعی را تضعیف کرده وارزشهای ملی رانابود میسازد . این وظایف نیروهای ملی ودموکراتیک است که بر بنیاد ارزشهای اصل فردیت وجمعی این توازن را اعیار نموده وجامعه را بسوی همبستگی وکمک برای همنوع خود یار ی رساند.

این امر میتواند ازطریق تشکیل نهادهای مدنی واجتماعی بر تفکیک عرف ومسلک وموقف اجتماعی  عملی گردد.

طوریکه تیوری مترقی بما می آموزاند که :«  تجارت جهانی ، به گسترش روابط کالایی وانباشت اغازین سرمایه درکشورهای پیرامون منجرخواهد شد.سرمایه صنعتی در دورگشت خود عناصر شیوه های تولید پیشا سرمایداری را از میان برمیدارد ،یا به حاشیه می راند،وزمینه دگرگونی  شیوه های کهن تولیدرا فراهم می اورد.این کار بدون برخورد با موانع ممکن نیست، اما سرانجام پیش میرود، وتمامی عوامل وعناصری که این پیشرفت را ممکن می کنند، مترقی محسوب می شوند.»

اشتراک درانتخابات وسهم گیری در قدرت با گروپها وافرادیکه دست شان به فساد اداری وچورچپاول آغوشته نه باشد، به مفهوم این نیست که ایتلاف احزاب نیروهای ترقیخواه از ارمانهای واهداف مرامی خود عدول کرده باشند ؛ بلکه برای این باسایر نیروهای خارج ازمحور افکارخویش در قدرت همکاری خواهد نمود که تا سهم خود را دررشد وتکامل جامعه برای رسیدن به جامعه که درانجا رفاه همگانی و گسترش عدالت اجتماعی میسر شود ، ادا نمایند. نظم نوین جدید درکشور برمبنای ارزشهای دموکراسی زمینه انرا مساعد میسازد، تا برای ازبین بردن شکاف عمیق تضادهای اجتماعی با تصمیمات سیاسی که دران افراد « قدرت تصمیم گیری» را بطور رقابت امیز از طریق کسب ارای مردم بدست می اورند، مبارزه نمود. سیاستهای ضدتوده ای را میتوان با روشهای دموکراتیک ، ازمیان برد وسیاستهای دموکراتیک ومردمی را جایگزین ان ساخت.

 از انجایکه تعریف دموکراسی درمیان نخبه گان جامعه شناسی به گونه مختلفی بوده وهرکدام موضع های مختلفی را دررابطه سهمگیری تما م مردم در تصامیم که منافع اکثریت را برحق بدانند جنجا ل برانگیزودارای نطریات مختلتف است ازجمله روسوکه بنام پدر انقلاب فرانسه مشهوراست او :« به تصمیمات اکثریت گردن می نهاد ، می کوشید شرایطی را توصیف کندکه دران  اکثریت به راستی نماینده گان جامعه باشد وصرفأ مجموعه ای از منافع گروهی یا فردی را نمایند گی نکند.»

بادرنطرداشت اینکه تیوری مترقی طبقاتی ، ازادی ودموکراسی را نه تنها درآزادی سیاسی ، بلکه در وجود ازادی اجتماعی در رهایی شرایط مادی تعریف مینماید.

 هرانچه گفته امدیم مارا به ان معتقد میسازد ،تا جامعه افغانی خود را دقیقأ درک و تحلیل نموده، مطابق به وضع موجود جهان ومنطقه  بر اصل"« تحلیل مشخص از وضع مشخص»  همگام بان در تحولات بنیادی اقتصادی واجتماعی  سهم تاریخی خویشرا ادا نمایم .

 این آرمانهای شریفانه که خواست وآرزوی هروطن پرست ترقی خواه میباشد، بدون همکاری وهموندی وهمسوگرایی در بستر وفاق ملی در یک کار زارسیاسی غیرعملی خواهد بود.

کشورالمان ۲۸ فبروری ۲۰۱۴

ماخذ :

 ـ مارکس وجامعه مدرن، اثر بابک احمدی

ـ مفاهیم علوم اجتماعی ودموکراسی  از انتونی اربلاستر، ترجمه حسن مرتضوی

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ۰۳۰۳