معلم به مثابه معمار جامعه

 

عبدالو کیل کوچی

این وظیفه عظیم وسازنده یک معلم است که شاگردان خود را ازاحساسات وطنپرستی عشق بمردم وعشق بوطن وعشق به انسانیت واحترام بمقام انسانی واحساسات بشر دوستی را در وجود جوانان کشور تقویه کند .

زیبا یی جهان   بنام   معلم  است                            

فوق فلک سریر مقام  معلم  است

خورشیدهرکجاکه بتابیده پرفروغ

تا بید نش زگوشه بام  معلم  است

 معلم آموزگاریست که با آموزه های خردمندانه خود سعادت بشریت را تضمین میکند. استاد بمثابه معمار جامعه مدنیت را ایجاد وشگوفا میسازد وبشریت را از چاه ظلمت رهایی بخشیده به بلندای سرافرازی وقله های آرزوی انسانی وسپیده دم تاریخ میرساند عشق به انسان واحترام بمقام انسانی شعارجاودانه معلم است . معلم خورشیدی است که با مهرش جهانی را گرم و روشن میسازد .معلم مسیحای زنده گی،  آموزنده کارو حرکت ،تلاش ومبارزه ، جنبش وانقلاب است ، زیرا آموزش وخردمندی ، خادمی و رهبری ، صحت وسلامتی ، رفاه وآسایش ،ترقی وپیشرفت ،کار وتولید ، زحمتکشی ومحصولات ، معشیت و شخصیت بلاخره رشد وبالنده گی ،آفرینش وسازنده گی وغیره وغیره ممیزه های هستی فنا ناپذیر راه آورد وارشادات مقام عظیم الشان معلم است .

قول معروف است که سعادت کشورها نه مربوط به میزان درآمد واستحکام آنهاست ؛ و نه مربوط به عظمت و زیبایی بنا های آنها بلکه سعادت وعظمت یک کشور به میزان سطح دانش ،آفرینش ها و فرآورده های علمی ،ترقی خواهی ،وطنپرستی ، آزاده گی و احساس غرور و نواندیشی ، و ارزشهای فرهنگی وتاریخی آن جامعه بسته گی دارد که بسیاری از کشور ها را به قله های بلند افتخارات میرساند.

 کسانیکه انسانرا یاد میدهند سزاوار احترام بیشتر نسبت به کسانیکه کودکان را بوجود می آورند میباشند . یک گروه به کودکان زنده گی میبخشند یک گروه دیگر به کودکان هنر زنده گی کردن را می آموزند . بقول ابن سینای بلخی معلم بهترین الگوی مورد اعتماد واحترام دانش آموزبشمار میرود. امام غزالی میگوید شریف ترین شغل وبرترین هنر زیست انسانی معلم است .که بوسیله علم ودانش خود در قلب وروح انسان رسوخ ونفوذ میکند .واین معلم است که سینه اش ملهم از مهر ومحبت و رهنمایی  ، چیزفهمی ،عامل بودن وخود گذری را می آموزاند . ابن خلدودن میگوید معلم هنر آموزش مهارت ها ،بروز احساسات ،جذابیت وتشخصات درسی ، را می آموزاند .

 ژان ژاک رسو شناخت مردم و جامعه شناسی را هنر معلم نسبت میدهد . ویکتور هو گو می گوید معلم چراغ جامعه است و اگر درب مدرسه باز شود درب زندان بسته خواهد شد  به همین ترتیب البرت انشتین معتقد بود که تداخل یا دیگری بینی تحصیلاتم هست .ارسطو چنین معتقد بود که ریشه های دانش تلخ است ومحصولات آن شیرین . گاندی فرموده بود طوری زنده گی کنید که انگار فردا قرار است بمیرید وطوری یاد بگیرید که انگار بطور همیشه زنده خواهید بود معلم معمار جامعه است و هشدار دهنده برای پیشگیری از اشتباهات است . بقول معروف اگر معماری درکار ساختمانی اشتباه کند یک دستگاه ساختمانی را خراب خواهد کرد ویا اگر مهندسی اشتباه کند در ساختمان پل یا جاده ی اشتباه میکند واگر یک داکتر طب غلط کند صحت مریضها ی تحت درمانش را برهم خواهد زد و اگر یک معلم اشتباه کند بدون شک جامعه را مریض ودچار آشفتگی میسازد . به همین دلیل بود که در سطح جهان  به این موجود زنده گی ساز ، بر بنیاد ارجگذاری مردم و به پیشنهاد یونسکو روز پنج اکتوبر را بعنوان روز جهانی معلم نامگذاری کرده اند . با اینحال برخی از کشور ها ی جهان در روزهای متفاوتی از روز جهانی معلم تجلیل بعمل می آورند .

بطور مثال در ایران درماه اردیبهشت روز شهادت یکتن از معلمان . در افغانستان سوم جوزا و پس از آن سوم میزان وهر کشوری از جهان بنا به وقایع تاریخی مختلف این روز را در تاریخ فرهنگی کشور خود ثبت نموده اند . روز پنجم اکتوبر بعنوان روز جهانی معلم زمانی ثبت تاریخ گردید که سالها قبل از آن در ختم جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۵ترسایی سازمان آموزشی علمی وفرهنگی ملل متحد که به اختصار کلمه یونسکو نوشته میشود با این تحلیل که جنگ ها نخست در ذهن انسان شکل میگیرد پس دفاع از صلح نیز باید از ذهن بشر شروع شود شکل گرفت .

 یونسکو بشمول افغانستان کمابیش از  ۱۹۰ کشور اعضا دارد ودر سال ۱۹۹۴ در چهل وچهارمین اجلاس خود با شرکت ۱۳۵ کشور جهان پنجم ماه اکتوبر بنام « روز معلم  » بتصویب رسید که از سال ۱۹۹۵ به بعد روز ۵ اکتوبر که مصادف است بروز ۱۳ میزان تجلیل میشود .

آریانای باستان خراسان سده های میانه وافغانستان کنونی از قرنها وسالها قبل مهد علم ودانش بوده است وبه گواهی تاریخ رسم الخط این سرزمین باستان از قرن بیستم تا حدود قرن سوم وچهارم قبل از میلاد را در برمیگیرد وتعلم وتربیت توسط آیین ویدیا در مدنیت اوسطایی صورت میگرفت .پس از آن آیین زردشتی نیز مروج بود .منطق،  فلسفه ،علم نجوم ، طب یونانی نیز تدریس میشده است .محل تعلیم وتدریس آن زمان در دربار پادشاهان وتفرجگاه ها بود .

با نشر دین مبین اسلام مساجد ومدارس بهترین کانون تعلیمی در اطراف واکناف کشور محسوب می شد ودر هر منطقه کتابی بزبان مادری تدریس میشد .رفته رفته در خراسان نیز در قرن چهارم مدارس بزرگ وکتابخانه ها تاسیس گردید .واز دوره های ساسانیان گرفته تا دوره های غزنویان ، غوریان ، خوارزمشاهیان ، سلجوقیان ، کورگانیان و هوتکیان ، هزاران عالم وفاضل ودانشمند را در دامان خود پرورانده است که بزرگترین آنها بصورت اختصار مولانای بلخ ، سید جمال الدین افغان ،  ابن سینای بلخی ، ابوریحان البیرونی ، امام فخر رازی ، فردوسی  انصاری ،  سنایی ، نظامی گنجوی ، پیر روشان ، عبدالحمید مومند ، بیهقی ، ناصر خسرو بلخی  وآنچه از داده های تاریخ بر می آید افغانستان تا اواخر قرن نزدهم از نظر تعلیم وتربیت دارای یک نظام مشخص آموزشی نبود این کار بصورت سنتی در مراکز فرهنگی واموزشی که میراث صدها سال بود مانند مسجد ومکتب خانه ومنزل ودر علمیه ها انجام می شد واما در زمان امیر شیر علیخان که امیر موصوف با سید رابطه خوب داشت وبه همینگونه تحت تاثیر گفته ها وارشادات ایشان قرار داشت بر بنیاد آن اقدامات فرهنگی را رویدست گرفت .که تاثیر زیادی بر تحولات بعدی کشور گذاشت .

سید جمال الدین افغان بروحیه امیر چنان تاثیر وارد کرد که نخستین جریده در کشور بنام شمس النهار بنشر رسید .وبر بنیاد افکار ونظریات سید ، اساسات فرهنگ مکتبی عصری در افغانستان رویدست گرفته شد و در زمان امیر حبیب اله خان دو باب مکتب یکی لیسه حبیبیه در سال ۱۲۸۲ ومکتب عسکری در سال ۱۲۹۱ ودیگری  مکتب مسلکی در شهر کابل تاسیس گردید و تاثیرات خود را در کل کشور بجا گذاشت .

 آن وقتی که غازی امان اله خان در سال ۱۲۹۸ بقدرت رسید در سال ۱۳۰۰ همزمان ۲۲ باب مکتب تنها در شهر کابل تاسیس گردید تعداد ۳۲۲ باب مکتب در سطح کل کشور اساس گذاشته شد یعنی مکاتب استقلال ، غازی ، امانیه ، لیسه دخترانه مستورات تاسیس  وتعدادی از جوانان بخاطر تحصیل بکشور ترکیه نیز اعزام گردیدند باید گفت که محمود طرزی در طرح وایجاد مکاتب و مدارس ورشد تعلیم وتربیه عصری مطبوعات ونشرات نقش اساسی داشت که از بنیادین واساس معارف درین دوره برشد معارف ومطبوعات توجه خاصی صورت گرفته وخدمات محمود طرزی در سطح کشور ماندگار است .

 پس از یک دوره رکود فرهنگی تا اینکه در زمان نادرخان مع الوصف خصلت های ضد فرهنگی خاندان نادری ،علم وفرهنگ دوباره وبطور نسبی رونق گرفت فاکولته طب کابل وبعضی مکاتب در مرکز ولایات تاسیس گردید .

در زمان محمد ظاهر چندین دانشکده تاسیس گردید ودرسال ۱۹۴۶ افغانستان عضویت یونسکو را حاصل کرد .در همین دوره تعلیم وتربیت در قانون اساسی کشور مسجل گردید ودر ولایات کشور تعداد زیادی از دارالمعلمین ها مکاتب مسلکی دانشکده ننگرهار وده ها وصدها مکاتب ابتدایه ولیسه تاسیس گردید .در زمان صدارت شاه محمود ۶۲۷ مکتب و۳۴۴۱ معلم ویکصدو دوازده هزار شاگرد مصروف تعلیم وتحصیل بود .

وبعدها با رشد معارف تعداد مکاتب دهاتی وابتدایی ولیسه ها به ۱۴۶۰باب  وتعداد شاگردان ذکورودخترانه به ۸۷۲ هزار و در مکاتب مسلکی ودارالمعلمینها به بیست ویک هزار شاگرد میرسید .با آنهم بمقیاس نفوس کشور ۹۷ فیصد را بیسواد تشکیل میداد ودر زمان جمهوری محمد داود خان نیز بر تعداد مکاتب در کشور افزوده شد .

در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به پالیسی ترقی خواهانه حزب ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان پس از تصویب قانون اساسی سال ۱۳۵۹ مطایق به ماده ۲۴ و۲۶ قانون اساسی که به معارف اختصاص داشت مطابق به آن اساسنامه معارف  مصوب سال ۱۳۶۰ شورای وزیران ج د ا اهداف این اساسنامه تعلیم وتربیت جوانان با روحیه عالی انقلابی وطنپرستی واشتراک فعال و آگاهانه در تحولات وآماد گی دفاع از میهن و پرورش سالم کودکان ، رشد سطح آگاهی جوانان بصورت متوازن ودموکراتیک وفعالیت های اجتماعی وسیاسی ، احترام بموازین اخلاقی وحدت ملی وطنپرستی  وفاداری به آیده های پیشرفت اجتماعی وهمبستگی بین المللی ومشخص ساختن وظایف معلم را در امر مجهز نمودن شاگردان با مبادی مستحکم علوم تشکیل جهانبینی علمی ،  رشد مفید اجتماعی ولیاقت شاگردان ، بلند بردن سطح کیفیت تدریس،  تشریح ودفاع از حقوق معلمان کشور واعطای امتیازات به معلمان ،  فعالیت گسترش متوازن معارف ایجاد مکاتب ، شیرخوارگاهها وپرورشگاه ها در مرکز ومحلات وتدریس علوم بزبانهای مادری در تمام ولایات ، رشد تحصیلات عمومی ومسلکی ،  توجه بتحصیلات عالی مسلکی وتربیت تشخیص کادر ها از پالیسی های ترقیخواهانه دولت بود که در قوانین واساسنامه معارف تدوین وتصویب شده بود وبشدت عملی وتطبیق میگردید .

واما در زمان جنگ ، مدعیان اسلام بخاطر محروم ساختن کودکان وجوانان از نعمت سواد علم ودانش تعلیم وتربیه مطابق خواست دشمنان افغانستان تمام مکاتب محلات افغانستان را به آتش کشید ند. بگونه مثال نخستین بار در سال ۱۳۵۹ لیسه غازی میرمسجدی خان کوهستانی همراه با تمام کتب ودینیات آن توسط حزب اسلامی این مدعیان اسلام به آتش کشیده شد .

غازی میرمسجدی خان کوهستانی ازغازیان و پیشوایان جبهه جنگ با استعماریون انگریزی بود . پس از آن لیسه  محمد عثمانخان غازی را به آتش کشیدند غازی عثمانخان پروانی یکی از برجسته ترین مجاهد ضداستعماری ویکی از آزادی خواهان سر سپرده دوران مشروطیت بود که در زمان امیر حبیب اله بجرم مشروطه خواهی به اعدام محکوم شده بود این مجاهد کبیر ریخته شده از فولاد ناب با غرور وسربلندی قبل از اعدام دربرابر امیر عضبناک  با منطق کوبنده فریاد کنان گفت « شکنجه مرگ ما چند لحظه ی بیش نیست ولی محاسبه ملت با شما شکنجه ایست  ابدی »

ولی خرابکاران سیه دل دشمنان تعلیم وتربیه ومدعیان اسلام  بر ضد اسلام باردیگر از قیام ملت  و مبارزه آزادی خواهانه این غازی مردان در برابر انگریز انتقام گرفتند وبا سوختاندن صدها مکاتب در ولایات کشور ومحروم ساختن میلیونها جوان از نعمت سواد برخلاف اساسات دین وشریعت غرای محمدی وکشتن هزاران مکتبی را بجرم مکتب خواندن وکشاندن کودکان را جبراً بصفوف جنگ وآغشته به مواد مخدره وبه مهاجرت کشاندن جوانان ، خدمت بزرگی به پاکستانی ها انجام داده و روح رهبران آی اس آی را شاد ساختند . این نمونه ادعای شان برای آزادی وطن وخدمت برای اسلام بود تنها در یکی صدها شاگرد مکتب بجرم فراگیری تعلیم وتحصیل کشته شدند وده ها نفر بجرم معلم بودن شهید شدند.

 آنهایی که مکاتب را در افغانستان به آتش کشیدند  فرزندان شان در کشور های اروپایی و امریکایی به مصرف خون ملت افغانستان تحصیل کردند این است عملکرد سرسپردگان رهبران جهادی . در حالیکه این آتش سوزی ها به بهانه اسلام  ادامه همان تخریباتی بود که چندین سال قبل در زمان غازی امان اله خان دروازه های مکاتب را بروی انسان این وطن بسته کرده و روح ملا های لنگ ونورالمشایخ وشمس المشایخ ها را شاد ساخته بودند وبر طبق عادت گذشته این باردوم بود که مدعیان اسلام راه اسلاف خود را درپیش گرفته پروسه استعداد کشی زمانه های تاریک را بر مردم بی دفاع افغانستان تحمیل کردند .

در زمان حکومت موجود وقبل از آن  بار دیگر دغدغه معارف با لاف وگزاف تیم مداح ومنفعت جو بالا گرفت که در نتیجه آن در کنار کارهای نیم بند ونو سازی مکاتب ومعارف ودانشگاه ها وپوهنتونهایی در مرکز ومحلات  گفته میشود که ده ها مکاتب خیالی نیزاعمار وتاسیس گردیده است که میلیون ها میلیون دالر از بودجه عمرانی ومعاش معلم بنام مکاتب « اصلاًناموجود » بجیب مسوولین ریخته و به بانک های خارجی انتقال یافته است که این مدعیان اسلام بابی شرمی تمام نام افغانستان را در سرلوحه فساد جهانی ثبت تاریخ کردند . وبرای معلمین در ازاُ کار وزحمت تنها با برگزاری نمادین وفریبنده روزی را بنام والای معلم به تجلیل گرفته  ولی در عمل  حقوق ومعاش معلمان که فقیر ترین قشر جامعه را تشکیل میدهد تامین نمیگردد .

 این معلم است که برحکم وجدان وایمان خویش در شرایط فقر مریضی بی خانگی وقرضداری واحتیاجی بازهم خاک تباشیر می خورد ولی پرچم تعلیم وتربیه اولاد معارف را بلند نگهمیدارد .

درود به استادان ومعلمان گرامی !

در حال حاضر که ارتجاع وگروه های تروریستی در کشور بیداد می کنند وچرخ اموربه میل ومنفعت گروه های خاص می چرخد، برنسل جوان کشور تعلق دارد که با خرد جمعی و آگاهی سیاسی ونیروی اتحاد وهمبسته گی بتوانند وطن را از شر دزدان وقاچاقبران مواد مخدره  وسازشکاران با دشمنان سوگند خورده افغانستان رهایی بخشیده تا معلم ومتعلم در کمال آسایش زنده گی  کنند .

استادان گرامی ومعلمان محترم صدای تان رسا وقلم تان تواناترباد !

 

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۰۵۱۰

 

د ښونکي ورځ

د ښونکي مقام تر بل هر چا لوی اود درنښت وړ دی. هغه کوشنې ماشوم چې نوی دخبرو کولو چانس تر لا:سه کړي اود زده کړو له پاره ښونځي ته مخه کړي لو مړنې شخص چی دده کوشني ماشوم د روزنې دنده سرته رسولو ته ملاتړي هغه ته ښونکې وايي ښونکې لارښود رهنما معنوي پلار استاد او نور ورته ويل کيږي.

کله چې کوشنۍ ټولگې ته داخل شي استاد ورته په لومړي کې زده کونکو ته د مور او پلار درناوی دسلام اچول دکاليو پاک ساتل د ښونځي يو لړ ساده قوانين ورزده کوي، او کله چې زده کونکې قلم کتاب او کتابچه تر لاسه کړي اول دالف توری زده کوي چې الف ډېری ما ناوی لري بيا نور توري زده او جملې کلېمې تری جوړوي لوی ليکوال، اديب، هنرمند، شاعر، سياستوال، اينجنر، پيلوټ ( هواباز» بڼوال،کښتگر،د ، حيواناتوروزونکې، ډاکتر،کهانورد،لوی نظامي افسر،د وطن پالونکو روزنه اونوری زده کړي سرته رسوي چې ددی مقامونو روزونکې ښونکې دی اوبس.

خود په وروسته پاته ټولنو کې د ښونکې د درناوي او حرمت لپاره کمې کړنې سرته رسيږي .که دافغانستان د ښونکو اوسني حالت ته و گورو ، زموږ په هيواد کې ښونکې تر بل هر چا ډېری ستونزی لري معاشونه کم د اوسيدو لپاره مناسب چاپيريال نه موجوديت دژوند له ټولو وسايلو نه محروم قشر همدا ښونکي دي.

د يوه باتجربه ښونکې  مياشتنې معاش تر ۱۳زره افغانيو زيات نه دی دا معاش که محاسبه شي که يو ښونکې يوه ميرمن دری بچيان ولري د پلازمېنی کابل په يوه ناحيه کې دنده سره ورسوي دده ميرمن هم د کور ښځه وي يانی کارونه لري دا ۱۳زره افغاني پر مياشت وويشل شي يانې د کور کرايه ۷زره افغانې د بريښنا بيل ۵سوه افغانې د موټر هرورځ کرايه ۶۰۰ افغانی،د غرمې وچه يوه ډوډې ۲۰ افغانې ۵۰۰ افغانې،پاته شوی ۴۴۰۰افغانۍ  په دی ۴۴۰۰ روپيو د مياشتی ټوله کورنۍ وچه ډوډی لرگيغوړي کالي، دوا ،چای، بوره اخستې شي؟

نه خير هيڅکله :

چارواکو ته دا څو کرښې وليکل شوی حامد کرزي او داکتر غني ښونکو ته تغهد سپارلی وو .چې دوی به ښونکو ته يوه نمره ځمکه د کورونو لپاره ور کړي دا کا ونه شو دوی هم ملامت نه دي ځکه ځمکې ټولی غاصبينوغصب کړي  ځمکه نه ده پاته ټولې ځمکې استاد سياف او دده سړو، استاد رباني اودده مشرانو، استاد خليلي اودده ورونو، حامدکرزي او دده خپلوانو، د پير صاحب زامنو ، او لويو قومندا نانو چور کړی ښونکې ته کومه ځمکه وويشي؟ د ښونکو معاش له کومه مدرکه ور کړي يا زيات کړي ځکه ډالر خود سلاکارانو بهرنيو کارمندانو ، او چارواکو له پاره کفايت نه کوي دوی خو د مياشتی په لکونو ډالر مصارف لري ټول ملي پوليس د چارواکو باډي گاردان دي جنگ ته بيوزله او غريبان استول کيږي د واسطه لرونکو زامن گاردان دي د هر وکيل ، سناتور، وزير، والي جنرال، جهادي ټوپکمار سره تر ۶۰ تنو گاردان وي اوردو او پوليس دلته ويشل شوي په نظامي گارنيزون يا امنيتي پوستو کې تل د فرسونل د کموالي غږ پورته کيږي.

د سراعلاقومندان او اجرايه مشر او نورو چارواکو د توجو وړ: د ښونکې ورځ دی ددی ملت رښتينو خلکو او ښونکو ته مبارک وي.

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۵۱۰

سی آی ای چگونه رسانه های عمده المان

را اداره می کند!

 

مصاحبه با اودو اولفکوته (Udo Ulfcotte) که در نشریه  «Derimot»، چاپ ناروی منتشر شده، برای آن بسیار مهم است، تا فهمید که چگونه نقطه نظرایجاد می شود و رسانه ها در این چه نقش را بازی می کنند.

مدت ها قبل آن زمانه ها سپری گردیده، وقتی که رسانه ها مواد انتقادی نشر می کردند و زمان زیاد بعد از آن سپری شده، وقتی که آنها « آزاد » بودند، اگر آنها اصلاً کدام وقتی چنین بودند. آنها را همیشه آنهایی اداره می کردند، و آنها را همیشه آنهایی کنترول می کردند، کسی که اجندای روز آن ها و استفاده از آنها را تعین می نمودند. «استفاده کردن» به معنی کمایی کردن پول است. یعنی رسانه ها نه تنها به آنهایی وابسته اند، کسی که مواد منتشره آنها را بکار می برند (خواننده گان، بیننده گان یا شنونده گان)، بلکه، شاید، هنوزهم بیش تر ـ به آنهایی وابسته اند، کسانی که در آنها اعلانات شان را جابجا می کنند. در حال حاضر چند گروپ کمپنی ها (شش آنها ـ از امریکا ) بخش بیش تر مواد منتشره را کنترول می کنند. آنها از برکت سرمایه ها درموسسات مربوطه ، سهام و« شعبات»  در تمام بخش های جهان دارند. معلومات منتشره ، نه از نظر شکل و نه هم از نقطه نظر محتوا بی طرف نیستند، این معلومات در خدمت اهداف معین قراردارند.
شش کمپنی ۹۰ در صد اطلاعات در رسانه های امریکایی کنترول می کنند.

چه کسی صاحب آنها است؟ بسیاری ها اوضاع را تدریجاً درک می کنند. درک این که رسانه ها دروغ می گویند، برای بسیاری ها بسیار دردآوراست. به طور مثال: اودواولفکوته نیز این را فهمیده است. ما در این جا مصاحبه دو سال قبل او را منتشر می کنیم. وضعی را که او تشریح می کند، طی دو سال اخیر بهبود نیافته است. همه چیز کاملاً برعکس می باشد.


چگونه CIA اجنتان خود را در رسانه های المان نفوذ داده است ؟
چند سال قبل اولفکوته کتابی تحت عنوان: « Gekaufte Journalisten  ـ ژورنالیزم زرخرید » را منتشر ساخت. در این کتاب او تشریح می کند که CIA  چگونه بخش قابل ملاحظه رسانه های عمده المان، به شمول روزنامه « Frankfurter Allgemeine Zeitung - FAZ »  که او در آن شخصاً مدتی به صفت مدیر مسوول کار می کرد را اداره می کند. این روزنامه بزرگ المان بعد از نشر کتاب او اکثریت خواننده گان خود را از دست داد. او درآنجا یک عده ایی از ژورنالیستان و کارمندان رسانه ها را نامبرد ، ولی هیچ یک از آنها، تا جای که من می دانم، علیه او به محکمه به خاطر توهین یا چیزی مشابه به آن شکایت نکرد.
اودو اولفکوته را می خواستند به خاموشی مجبور سازند. کتاب او را در رسانه های المان و ناروی کاملاً نادیده گرفتند. ولی در المان به پرفروش ترین کتاب مبدل گشت. در ناروی، تا جای که به من معلوم است، در باره آن هیچکس چیزی نمی داند. از همین رو من یکبار دیگر این گفت و گو را دو سال قبل در انترنیت جابجا می سازم ؛ برای آنهایی فوق العاده مهم می دانم که واقعاً هم می خواهند بدانند که کدام نیروها برداشت واقعیت ها را اداره می کنند و بطور غیرمحسوس « عینک های » خود را بر بینی ما می گذارند. من این مصاحبه را از مقاله در Global Research ترجمه کردم.
ژورنالیست هالندی ایریک فون دی بیک  (Eric van de Beek) با مدیر مسوول عمده المانی که اعلام داشته بود که CIA  معاش کارمندان حرفوی رسانه های المانی را می پردازد، تا آنها مطالب را ترتیب نمایند که به نفع اهداف باشند که حکومت امریکا طرح می کند، مصاحبه انجام داده است.
اولفکوته در پرفروش ترین کتاب «ژورنالیزم زرخرید» خود نشان می دهد که به او چگونه « دروغ گفتن، بازی دادن و نه گفتن حقیقت به مردم را می آموختند».
مدیر مسوول سابق   (FAZ)  ، یکی از بزرگترین روزنامه های المان، بصورت مخفیانه در لست پرداخت های CIA و ادارات استخباراتی المان زمان شامل ساخته شده بود، وقتی که او مصروف تهیه کردن اخبار بود که امریکا را به شکل خوبی و دشمنان آن را ـ به شکل بدی نشان می داد.
اولفکوته در مصاحبه اخیر خود می گوید که برخی رسانه ها به غیر از ماشین تبلیغاتی احزاب سیاسی، ادارات استخباراتی و بخش مقامات عالی مالی، چیزی دیگر نیستند.
بعد از آن که اولفکوته با چنین فعالیت و چنین سازمان ها که اخبار را به نفع خود استعمال می کنند، قطع رابطه کرد، او اعلام داشت: « من خجالتم که در این کار شرکت می کردم. با تاسف، من نمی توانم همه آنچه را تصحیح کنم که انجام داده ام ».
اینک بخش های از مصاحبه با اولفکوته.
« من بنام خود مقالات را منتشر می کردم که CIA یا ادارات استخباراتی دیگر، خاصتاً المانی تهیه می کردند. اکثریت ژورنالیستان از میدیا کانسرن های میدیایی محترم و بزرگ با فوند مارشال  (Marshall fondet)، پل اتلانتیک (Atlantic-Brücke)  یا سازمان های دیگر به اصطلاح ترانس اتلانتیک رابطه نزدیک دارند… وقتیکه چنین ارتباطات را برقرارمی کنی، با حلقات برگزیده امریکایی نزدیک می شوی. تو خود را دوست آنها محسوب می کنی و همکاری را آغاز می کنی. آنها از شما مواظبت می نمایند، ترا مجبور می سازند که خود را مهم احساس کنی و بعداً فقط به آنها خدمت نمایی…
وقتی که من به فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ  اطلاع دادم که باید کتاب خود را منتشر کنم، حقوق دانان روزنامه به من نامه تهدیدکننده راجع به هرگونه عواقب حقوقی افشای اسامی یا معلومات محرم ارسال کردند. ولی برای من همه چیز بی تفاوت بود.
روزنامه  (FAZ ) علیه من به محکمه عارض نشد. در روزنامه می دانند که من اسنادی در دست دارم.
هیچ یک از ژورنالیستان راجع به کتاب من چیزی نه نوشتند. اگر آنها این کار بکنند، آنها کار را از دست میدهند. و برمی آید که ما پرفروش ترین کتاب داریم که در باره آن هیچکدام از ژورنالیستان المانی نوشته کرده نمی تواند یا چیزی گفته نمی تواند».
اینک بخش دیگر این  گفت و گو:
ایریک فون دی بیک  :«ژورنالیستان زرخرید» کی ها اند؟
اودو اولفکوته :   راجع به دست نشانده گان، ژورنالیستان صحبت می کنیم که چیزهای را می نویسند یا می گویند که باداران آنها می گویند. اگر تو می بینی که چگونه رسانه های عمده منازعه اوکرایین را تنویر می کنند و درعین حال میدانی که در واقعیت چه می گذرد، پس میدانی که چه رخ می دهد. آمران که درپشت پرده قرار دارند، راجع به جنگ با روسیه مجبور می سازند و ژورنالیستان غربی کلاه های آهنی می پوشند .
 ـ و شما یکی از آنها بودید، ولی حالا اولین کسی هستید که راجع به این حقیقت می گویید که چه رخ می دهد؟
ـ  خجالت می کشم که من جز این بودم. با تاسف، من نمی توانم ازاین رهایی یابم. اگرچه آمران من در فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ کاری را که من انجام می دادم، تایید می کردند. و، بلی، من  اولین شخصی هستم، کسی که خود را متهم می سازد، تا نشان دهـد که اشخاصی زیادی دیگر نیز وجود دارند که می خواهند عین کار را انجام دهند.
ـ  شما چگونه ژورنالیست بزرگ شدید؟
ـ این به زدوی بعد از آن آغاز شد، وقتی که من کار را در به فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ آغاز کردم من به سرعت آموختم که دعوت نامه های مجلل مطلقاً قابل قبول اند و در بدل باید مقالات مثبت بنوسیم. بعداً  « فوند مارشال » المانی امریکا مرا به امریکا دعوت نمود. همه مخارج را پرداخت و مرا با امریکاییان در ارتباط قرار داد که با آنها می خواستند ملاقات مرا سازماندهی کند. خاصتاً اکثریت ژورنالیستان محترم و کانسرن های بزرگ با « فوند مارشال المان» ، پل اتلانتیک یا سازمان های دیگر به اصطلاح ترانس اتلانتیک رابطه دارند. بسیاری آنها حتا اعضای آن یا اعضای کارپوریشن ها هستند.
ـ  من   عضو اتحادیه فوند مارشال هستم. واقعیت اینست، به مجرد که شما با آنها رابطه قایم می کنید، شما دوست امریکاییان ممتاز می شوید. تو فکر می کنی که تو دوست آنها هستی و همکاری با آنها را آغاز میکنی.
«  شما گفتید که آمرین شما کار شما را تایید می کردند؟
«  بلی. ضمن به خاطرآوردن این همه، گفته می توانم که آنها مرا با وظایف جاسوسی فرستاده بودند. در سال ۱۹۸۸ آنها مرا در طیاره روان کردند که به عراق پرواز می کرد و در آنجا من به سرحد با ایران رفتم. در آن وقت صدام حسین «شخص خوب »  و یکی از نزدیکترین متحدین امریکا محسوب می شد. امریکایان از او در جنگ با ایران حمایت می کردند. در فاصله تقریباً 36 کیلومتری سرحد در محل بنام  زبیداد من شاهد آن بودم که عراقیان چگونه هزارن ایران را می کشتند و زخمی می ساختند و برضد آنها سلاح کیمیاوی استعمال می کردند.
من دقیقاً طوری عمل کردم که به من دستور داده بودند. من حمله گازی را عکاسی کردم. وقتیکه من به فرانکفوت برگشتم، پس معلوم شد که آمرین من به  وحشت های که من شاهد آنها بودم، علاقمندی خاصی نشان نمی دهند. آنها به من اجازه نوشتن مقاله راجع به این دادند، ولی اندازه آن را بطور قابل ملاحظه کاهش دادند. در عین حال آنها از من خواهش کردند که تصاویر که من عکاسی کرده بودم، به اتحادیه صنایع کیمیاوی در فرانکفورت «Verband der Chemischen industrie»  بدهم. گاز زهری که چنین تعداد زیادی ایرانیان را به قتل رساند، در المان تولید شده بود.
و شما باید بدانید که من در نتیجه حمله گازی که من در سال ۱۹۸۸ ترسایی در ایران شاهد آن بودم، شدیداً صدمه دیده بودم. من یگانه شخص زنده مانده در نتیجه مواد سمی المانی ام. من سه سکته قلبی را پشت سر گذاشته ام. از همین رو، فکر می کنم که چند سال دیگر زنده خواهم ماند.*
ـ  شما در کتاب خود اسامی زیادی ژورنالیستان بزرگ را نام می برید. کار آنها چطور هست؟ آیا آنها را برکنار کردند؟ آیا آنها جهت تبرئه کردن خود تلاش می ورزند؟
«  نه خیر. هیچ یک از ژورنالیستان بزرگ رسانه های المان جراات نوشته راجع به کتاب من نکرده است. اگر آنها این کار را بکنند، آنها را برکنار میکنند. و حالا ما پرفروش ترین کتاب داریم که در باره آن هیچکدام از ژورنالیستان المانی چیزی نوشته و گفته نمی تواند. نقطه تکان دهنده دیگر نیز وجود دارد. ما ژورنالیستان محترم داریم که خاموشی مطلق اختیار کرده اند این وضع جالب است. من امیدوار بودم که آنها از من به محکمه شکایت خواهند کرد. ولی آنها نمی دانند که چه کار کنند. روزنامه محترم به فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ به تازه گی ۲۰۰ کارمند را برکنار می کند، به خاطر که روزنامه به سرعت مشترکین خود را از دست میدهد. ولی علیه من به محکمه شکایت نمی کند. آنها میدانند که من ثبوت ها دارم.

 

*اودو اولفکوته (Udo Ulfcotte) ، به روز۱۳ جنوری ۲۰۱۷ ترسایی به عمر ۵۶ سالگی در گذشت ـ بامـداد

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۲۱۰

ببين به روز معلم...

 

 

ببين به روز معلم كه خلق شادان است
شكوه و دبدبه از هر طرف نمايان است

مقام شـــامخ  و روز خجسته اش شـايـد
معلم است و سزاوار شوكت و شان است

ببين چه وقت گـــواراست انــــدر اين موسم
كه همچو روز مصادف به فصل نيسان است

وجــــود شخص معـلـم به كـارگــاه وطـن
غنيمت است و از الطاف ذات يزدان است

اگـــر كــه نيست معـلـم به رهنمونى خلـــق
ز خلق دانش و علم و عمل چه امكان است

تو اى معلم و اى مايه ى اميد كسان
ز زحمت تو علم و دانش ارزان است

اميد كار بود « واعظى » ز شخص فهيم
مـدار چشم تـوقـع از آن كه  نادان است

(مير محمد يونس واعظى )

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۵۱۰

اعترافات صدراعظم موقت پاکستان و آلارم* جدید

 

 

شاهد خاقان عباسی نخست ‌وزیر موقت پاکستان و یکی از رهبران بلند پایه حزب مسلم ‌لیگ این کشور اخیراٌ و در آستانه جلسات سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعتراف نمودکه « انتحاری‌های چهارراه زنبق کابل از خط دیورند پاکستان عبور کردند و به افغانستان رفتند و واسطه مملو از مواد انفجاری این انتحاری‌ها هم که در چهارراه زنبق انفجار داده شد،  نیز از پاکستان گذشته و به قلمرو افغانستان رفته است. وی گفته است که این واسطه پیش از این که انفجار داده شود، در یکی از سفارت‌ خانه‌ ها در کابل پارک شده بود. » 
این اولین اعتراف یک مقام بلند پایه پاکستان است که دولت و دستگاه استخبارات انکشور ازموجودیت تروریستان در قلمرو پاکستان آگاهی کامل و در گسیل آنان به افغانستان دخیل است. در حالیکه دستگاه حاکمه و استخبارات این دولت پیش از این هر گونه دخالت و ارسال تروریستان به قلمرو افغانستان را با پررویی و گستاخی مشهود انکار نموده اند. مهمتر این است  که اکنون افشا گردیده است که «  این موتر حامل مواد انفجاری در یکی از سفارت های خارج پارک گردیده بود».
این موضوع بدون شک یک آلارم جدید را مبنی بر همکاری دستگاه استخباراتی پاکستان با تروریستان تنها در ارسال و گسیل آنان به افغانستان محدود باقی نمی ماند بلکه بیان یک همکاری زنجیری میان حامیان تروریرم بین المللی و در سطح مراکز دیپلوماتیک، بیشتر از یک دولت ، در قلب افغانستان ، در وخیم ساختن و متشنج نگهداشتن اوضاع افغانستان ، به صدا می آورد.


انجمن حقوقدانان افغان در اروپا به کرات در اعلامیه های خویش تاٌکید نموده است که: 

«  پاکستان هم عضو سازمان ملل متحد است و هم با پررویی منشور آن ودیگر اصول قبول شده حقوق بین المللی را نقض می نماید  دولت پاکستان هم عضو جامعه جهانی است و هم از خاک آن کشور به جهان تروریست صادر می کند . پاکستان هم «شریک استراتیژیک» امریکا است و هم جنگ اعلام ناشده رابا هم پیمان آن کشور(افغانستان) تداوم میدهد.» 
به اتکا بر دلایل و مدارک فوق، کتمان و انکار مقامات پاکستانی از دست داشتن درحمایت، تجهیز و صدور تروریزم مسوولیت اخلاقی (Moral Obligation ) و صداقت دولت و رهبران پاکستان بر تعهدات بین المللی اش  زیر سوال بزرگ قرار گرفته است. ۱

از آنجایی که مطابق کنوانسیون های یاد شده ژنیو: «جنایات جنگی شامل تمام موارد نقض حقوق بشردوستانه در منازعات و درگیری های جنگی می شوند و جنایات ضدبشری اعمال پراز قساوت برضد انسان ها کشتار گروهی و تعرض بر سلامت جسمی و اخلاقی انسانان را احتوا می نماید، . وقوع « جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی و ضد بشری » در افغانستان و در تبانی دستگاه استخبارات پاکستان اظهر من الشمس است، پس موارد الزام حقوقی بر مجرم ، سازمان عامل و دولت حامی، از طرف مراجع مسول متکی بر موارد زیر وارد شده می تواند:
پاکستان مرکز تروریزم بین المللی.
پاکستان بحیث مرکزتولید فکر انتحاری وکشتن دگراندیشان است.
پاکستان مرکز پرورش شرارت پیشه گان شریر بین المللی است.
دولت پاکستان واجیران آن جرایم سنگین را درافغانستان مرتکب شده اند.
افغانستان قربانی تجاوز و تشدید جنگ اعلام ناشده پاکستان است.
باید روی این واقعیت تاکید نمود که یک دولت کارا، دستگاه دیپلوماسی مسوول و فعال می تواند رسالت دفاع و دادخواهی از حقوق مردم و وطن را در مقیاس جهان مطرح و به شورای امنیت سازمان ملل متحد عارض گردد. این موقع و فرصت طلایی را در آستانه تدویر جلسات اسامبله عمومی سازمان ملل متحد و اعترافات رسمی صدراعظم موقت پاکستان نباید از دست داد. 
دیگر از کفر ابلیس معروف تر است که پاکستان مرکز تروریزم و دولت آن کشور حامی تروریستان می باشد و به برکت سیاست های کجدار و مریز امریکا و انگلیس روزتا روز گستاخانه تر عمل می نماید. باید اذعان داشت که در اوضاع وخیم و پیچیده کشور گسیل بیشتر عساکر امریکایی به افغانستان حل مشکل نبوده و نخواهد بود بلکه اتخاذ یک سیاست روشن و شفاف دولت امریکا در برابر دولت پاکستان، به حیث محور شرارت منطقه وی و حمایت و تقویه تروریزم بین المللی، موثرتر خواهد بود.
انجمن حقوقدانان افغان دراروپا با نشر این یاداشت که لینک های اعلامیه قبلی انجمن در آن وجود دارد ، یکبار دیگر توجه تمام نهاد ها و مراجع افغانی و بین المللی را در زمینه معطوف می دارد.


با حرمت

هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

 

 

۱ ـ " hoqooq.eu/pakistan-220916.pdf:: http://hoqooq.eu/payam-310517.pdf

* زنگ خطر ـ  بامداد

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۷ـ ۲۴۰۹