گـاهِ انـدوه 

 

گاه چنانی میشود  انـدوه، انـدک  مهـربان

گاه زِ اندک مهربانی، دردِ رنجَش بیکران

گاه به جان و دل زنـد با سـوزِ دردِ ناروا

گاه زدل آه میکشد، گاهی سرودِ جاویدان

گاه همانی میشود، چـون تنورِ داغِ داغ

گاه چو برفِ سرد سردِ قله های بامیان

گاه گلوی آرزوهـا می سرایـد چـند سـرود

گاه خموش و گاه مبهوت، ناتوان و ناتوان 

گاه به فکر شان و عزت یا اسیر ناز و نعمت

گاه به رو افتاده در خـاک، گاه سریرِ آسمان

گاه فریاد و ندامت، سر بیــرون آرد ز دل

گاه آرام، گاه ناآرام، گاهی هم شادی کنان 

آرزوها در به در، هــردم ز دل آرد چو سر

بغض و ناله میشوند فر، در هوای بوستان 

گاه نصیب است، دردِ غم گاهی هم بیچاره گی

گاه حـرمـت، گاه غربـت، گاهی هـم بی آشیان

گاه چو « گهریک » میتوان بود در نبردِ روزگار

گاه ز خــود بیگانه و مست، گـاه مرید عــارفان

( سید عارف گهریک  )

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۰۴۰۳

Copyright © bamdaad 2020

د مينې کـرښــه

که د مينې کرښه ، لاره د انسان شي
د ژوندون دښته به ټوله گلباران شي

که د شنې وږمې بهير نَفَس تازه کړي
سور دوزخ به ، د سرو گلو گلستان شي

خو که باد د سرو غوټيو ساتندوی شي
شين چمن به ، د اغزيو بيابان شي

ته به څومره بدقسمته يې هېواده
که واکدار دې د ستم د کلي خان شي

هر بدنامه ، بد عمله ستا په غېږ کې
د ولس په وينو رنگ شي ،« قهرمان » شي

ږيره پرېږدي ، د «جهاد » پر دوکان کښېني
يا « امير » شي ، يا وزير ، يا قومندان شي

د دښمن اورونه خپل کاله ته راوړي
اور لړونی د پرديو د دېگدان شي

هغه ماته بېړی نه رسي ساحل ته
که د وينو سوداگر يې کشتيوان شي!

 ( صدیق کاوون »

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۳۰۲

Copyright © bamdaad 2019

بمناسبت روز بین المللی زبان مادری

 

بصیر دهزاد

 

اداره یونسکو ملل متحد از سال ۲۰۰۰ م  بدینسو همه ساله ۲۱ فبروری را بحیث روز جهانی زبان مادری تجلیل مینماید. از نظراین سازمان، اهمیت تجلیل از روز زبان مادری در آن است که زبان یکی از فکتورهای حفظ میراث های فرهنگی در جوامع اند که در آنها کثرت زبان، کلتوررنگین  و تعدد گروه های متنوع اتنیکی وجود دارند. البته با تنوع ارزش های معنوی در زبان و کلتور، همه افتخارات را با  زبان های مادری میتوان حفظ نمود.

از لحاظ تاریخی ۲۱ فبروری بحیث روز بین المللی زبان مادری ، یاد بود  ازمبارزات و استقامت بنگالی زبان های پاکستان ( بخش سابق پاکستان شرقی و بنگله دیش کنونی) است که در سال ۱۹۵۲ م در جریان تظاهرات تعداد زیاد محصلان دانشگاهی کشته شدند. خواست مظاهره چیان این بود که باید زبان بنگالی بحیث ششمین زبان بزرگ در جهان برسمیت شناخته شود.

اتنولیکت مفهوم یا بیان تنوع زبانهاست که دربین مردمان  گروه های  اتنیکی  زبان گفتاری، تبادل احساس و پیام انسان با انسان  با اشارات معین و کلمات و جملات مانند ضرب المثل و گفتارهای عامیانه  و رابطه اجتماعی صورت میگیرد.

زبان مادری جنبه های سنتی جامعه یعنی شیوه رفتار، عادات و باورهای سنتی یک گروه اتنیکی را در قالب کلمات یا مفاهیم عامیانه بیان مینماید که در واقعیت داشته های تاریخی و میراث فرهنگی اند که از نسل ها بیکدیگر انتقال نموده اند.

موضوع زبان مادری را نباید تنها بحیث یک مسآله ذوقی و یا  با کلمات زیبا متبارزساخت و یا بحیث یک وسیله سیاسی از آن بهره گیری نمود، بلکه آنرا بحیث یک حق داشتن ارزش تاریخی، حق طبیعی، حق اجتماعی، حق اساسی بشری و حق سیاسی به بحث ، تحلیل  و نتیجه گیری گرفت و مسوولانه بدان برخورد نمود. همچنان باید اهمیت موضوع را در روی دیگر مساله نیز مورد توجه قرار داد  و آن این است که :

- یک طفل حق دارد تا به هیچ محدودیت آموزش و میدان مکالمه با همان زبانان مادری اش مواجه نگردد.

- زبان مادری وسیله تبارز و تبادل احساسات درونی با فرد و جامعه است که  متعلق به همان جامعه و گروه اتنیکی بوده  خود با همزبانان خود تبادل ، مفاهیم ، معانی ، رابطه و احساس مینماید.

- زبان مادری مقدمترین ، کاراترین و موثرترین  وسیله رشد  ذکاوت، استعداد و انکشاف مغزی فرد است.

- زبان مادری وسیله شناخت کلتور، فرهنگ و سائر بخش های روان اجتماعی است که فرد در آن به انکشاف جسمی و روانی خویش نایل گردیده است.

- زبان مادری بحیث بخشی از روان اجتماعی تعین کننده بخشی از کرکتر اجتماعی فرد میباشد.

- زبان مادری وسیله حفظ و تداوم رسوم، عنعنات و افتخارات  تاریخی یک  گروه اتنیکی است.

- بلاخره زبان مادری بخشی ازهویت و اتکای روانی فرد در اجتماعی است که  از زاویه همان هویت و ارزش اجتماعی اش داخل ارتباط اجتماعی میشود و در آن مناسبات خود را روانن مصوون احساس مینماید.

پس زبان مادری عبارت از وسیله شناخت و درک اولین پدیده ها و مفاهیم اند که انسان از طفولیت و قبل از آموزش مکتبی آنها را فرا میگیرد ، بدان فکر میکند، تصورات اش را شکل میدهد و تبارز احساسات در رابطه اجتماعی مینماید.

انسان وقتی از عمق قلب میخنند که یک شوخی و یا بذله را در ذهنش درک  کرده ،نتیجه گیری کند و احساس درونی اش را بدان پیوند دهد، وقتی متاثر میشود که حرف و یا احساس طرف مقابل و یا یک حادثه را در ذهنش و به همان زبان مادری که فراگرفته است، در قالب زبان و احساسات بیان مینماید.

یک مثال روشن،  درک و هدف یک فکاهی، یک ضرب المثل و یا یک کنایه طرف مقابل را وقتی دقیق درک نموده عکس العمل نشان میدهید که آنها  را به همان زبان و احساس اولین تان در ذهن تان ترجمه مینمایید.

یک اصل مهم در آن است که هر فردی خود را در جمع همزبانان با کلتور ، عادات و سایر پدیده های روان اجتماعی در بیشترین مصئونیت روانی توآم با ارزش هویتی  در میابد و خود را در روان و احساسات اجتماع  حل شده تلقی نموده یک بخشی از آرامی روحی را بدست میآورد و با همه انسان های هموند زبان و روان  از لذت روانی بهره مند میشوند. من خودم و ممکن همه آنانکه در جوامع بیگانه زنده گی میکنند، اینرا بیشتر درک کنند. روی همین دلیل اکثراْ بیگانه ها درکشور بیگانه ، و زبان بیگانه، بیگانه باقی میمانند. به بیان دیگر آنها با جامعه و جامعه با آنها بیگانه باقی میمانند.

شما این مثال را مرتبط به اقوام کشور خود هم با وضاحت دیده و درک میداشته باشید که جوشیدن روانی و زبانی دوهموطن از شمال و جنوب و یا دو قوم متفاوت با زبان وعادات و سنت های و گفتار های عامیانه مسلط  متفاوت خیلی ها زمانگیر میباشد.

در بسیا ری از اسناد حقوقی بین المللی  حق آموزش به زبان مادری برای اقلیت های اتنیکی ، مانند ماده ۳ و ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳و ۲۷  ۴,  ماده ۳۰کنوانسیون ۱۹۹۸ حمایت حقوق طفل، ماده۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و… مورد تاکید قرار گرفته است. ولی سوال در این است که موضوع حرمت و تمکین بر حق داشتن و آموزش به زبانهای مادری در افغانستان چگونه است.
در قانون اساسی افغانستان ، مواد ۴ و ۱۶ موضوع اقوام یا گروه های اتنیکی کشور را با زبان های مروج کشور بیان نموده است و مکلفیت های دولت در قبال آنها نسبی توضیح شده است  ولی  زبانهای محلی که اطفال در آن دوره قبل از مدرسه و دوره تحصیلات اپتدائی را بحیث یک حق سپری نمایند، بحیث زبانهای سوم برسمیت شناخته است. در ماده ۴۳ این قانون تنها امکانات تعلیم و تربیه به زبانهای مادری را تذکر داده است ولی بحیث یک حق داشتن امکانات تعلیم و تربیه اپتدائی بزبان مادری را مکلفیت دولت ندانسته  همچنان  مکلفیت دولت در حفظ و تداوم زبانهای مادری روشن نشده است. کاربرد زبان مادری بحیث زبان سوم در قانون اساسی کاربرد دقیق به نظر نمیرسد. بلکه با حفظ جایگاه معنوی و ارزش تاریخی و فرهنگی یک زبان مادری / محلی از زبانهای رسمی میتوان حرف بعمل آورد.

مبرهن است که در کشور کثیر القومی وباموجودیت بشتر از ۱۵ قوم با زبانهای مختلف ، موجودیت زبان های محلی و مادری این مردمان بخشی از تاریخ  ، کلتور و فرهنگ پرغنا و افتخارآمیز ملی ما را  تشکیل میدهند . ارجگزاری، حرمت و پذیرش حق خفظ، تداوم و انکشاف زبان های مادری خود بیان داشتن احساس ملی و اندیشه فراقومی و فرا زبانی،  ملت مشترک، کلتور مشترک و وجوه ملی مشترک ما میباشند.  پذیرش ارزش های متذکره تنها در فکر و اندیشه ملی، داشتن غرور و افتخار ملی تبلور کرده میتواند.

این همان افتخار و غرور است که با هرگونه تمایل و تبارزتفوق و تبعیض در برابر زبانهای دیگر در تقابل و تضاد قرار دارد و در نهایت اصل و معیار انتخاب تمکین و احترام، وسعت نگری و روشنگری در برایر تاریک اندیشی، جهل و بی فرهنگی میباشد.

روز ببن المللی زبان مادری پر ارج  و خجسته باد!

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۱۰۲

Copyright © bamdaad 2019

 

شماره تازه «ماهنامه حقیقت زمان» بنشر رسید

 

 

شماره دهم و یازده ام ، سال هفتم « ماهنامه حقیقت زمان » ارگان نشراتی حزب آبادی افغانستان با مطالب ارزشمند و متنوع  دراین روزها ازچاپ برون شد .

در این شماره  مطالب ارزشمند سیاسی ، فرهنگی ذیل را میخوانید :

زنده گی سازمانی :

ـ گزارش در مورد  توزیع کارت های عضویت حزب آبادی افغانستان

ـ  کنترول و نظارت حزبی و اهمیت آن در حزب آبادی افغانستان ، محراب الدین صمدی

مسایل سیاسی:

ـ تامین صلح ، فریت عاجل و مبرم در کشور ، سرمقاله

ـ  افغانستان در قطار فاسد ترین کشور های جهان

ـ تروریزم و مبارزه با آن ، میرمحمد شاه رفیعی

ـ چگونه می توان به صلح پایدار دست یافت ؟ ، دکترعبدالرشید جانباز

مسایل اقتصادی و اجتماعی:

ـ آلوده گی هوا ، مرگ خاموش ، اختر محمد

ـ اقدامات یکجانبه اقتصادی علیه کشورها محکوم گردید.

ـ علت افزایش فقردرکشورچه میباشد ، دردمند

ـ د خان عبدالغفارخان فخرافغان ژوند

ـ به مناسبت یادبود ازکارنامه های عبدالهادی داوی ، شاعر، ادیب و سیاستمدار

ـ گفتار بزرگان

اعضا وهواداران حزب آبادی افغانستان ، وعلاقمندان نشرات حزب میتوانند شماره تازه ماهنامه را از دفترهای حزب در مرکز و ولایات وغرفه فروش کتاب و نشرات موسسه بیهقی بدست آورند .

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۱۰۲

 Copyright © bamdaad 2019

 

 

قریه شیوه کی محل بزرگترین معبد « شیوا» در افغانستان

 

نسیم سحر

 

آثار و کتیبه های باستانی و قدیمی که در موزیم ملی افغانستان موجود است گویای اینست که دراین محدوده جغرافیایی قبل از دین مبین اسلام چند دین و آیین از جمله زردشتی ، مهری ، هندویزم و بودایی بطور مسلط ویا در کنارهم موجود بوده و نیاکان ما به این ادیان معتقد بودند.

حال تلاش مینمایم که دریابم که در منطقه که خودم بزرگ شده ام کدام ادیان مسلط بوده و اسلاف ما از کدام آنها پیروی میکردند.

ادیان آنزمان را میتوان از نام های برخی قریه های ولسوالی بگرامی ولایت کابل که تا اکنون شهرت کافی دارند، شناخت. بطور نمونه قریه های بگرامی ، شیوه کی و بتخاک. آثار مشهور و تاریخی در ولسوالی بگرامی منار چکری « فیل پایه های زمان اسکندر مقدونی»  ، سرخ منار، برج کافران ، قول سرخ توت....

« قول سرخ توت »  واقع در قریه شیوه کی یکی دیگر از نمونه های موجودیت آثار باستانی دوره کوشانی است که گزارش آن اخیرا نشرگردیده است .در این گزارش درمورد این آثار باستانی گزارش مفصل ارایه شده وهمزمان نشان میدهد که قاچاقبران آثار باستانی در دوران جنگ های تنظیمی چگونه آثار باستانی ، تاریخ و افتخارات ملی مان  را به یغما برده و آنها را نابود نموده  وبا حفریات غیرقانونی و غیرمسلکی چی صدمه جبران ناپذیر به تاریخ و افتخارات ملی وطن وارد نموده اند. اطلاعات بیشتر را درویدیوی زیربدست بیاورید: 

https://youtu.b/kFCU_INtM


کوتاه درمورد قریه شیوه کی ولسوالی بگرامی :

من دوره ابتداییه و متوسطه مکتب را درمکتب بگرامی و دوره لیسه ( صنف های ده الی دوازده ) را در لیسه شیوه کی تمام نمودم .  سالهای قبل از طریق همین یگانه سرویس شیوه کی به شهر کابل رفت و آمد می نمودیم و مرکز صحی ما و حتا آسیاب آرد هم درهمین قریه شیوه کی قرارداشت. در همین قریه در دوکانهای لاله ها ( سردارها ) ادویه یونانی میخریدیم.

يک قول معروف در همان سالها در قلعه ما موجود بود که در خطاب به مهمانان شهرى گفته ميشد :

« ګله ځي یا پاتي کيږى؟ پام دی اوسه چی د شيوه کيو موترپه څلورو بجوځي ! ».

نام قریه شیوه کی گرفته شده از نام شیوا :

در ولسوالی بگرامی با استفاده از نام سه قریه آن یعنی «بگرامی »، «شیوه کی » و « بتخاک » میتوان فهمید که در این منطقه کدام دین وآیین مسلط بود. نخست ، اصطلاح بگرامی یا بگ رام از بگوان رام گرفته شده  است . ثانیا، نام  شیوه کی  از نام « شیوا » گرفته شده است که در زبان سانسکریت: शिव به معنی نیک‌اختر یا فرخ‌پی است و به گفته محترم شاه محمود محمود :«در مورد وجه تسمیه شیوه کی باید به تاریح کابل شاهان و هندوشاهان رجوع کنیم که شیوا را پرستش می نمودند و بزرگترین معبد شیوا تا سال های قبل در این محل پا برجا بود . احتمالا نام شیوه کی ازهمین معبد شیوا گرفته شده است . همچنان ولسوالی شیوه ولایت ننگرهار نیز با همین وجه تسمیه مسما گردیده است . در اینجا " کی " علامه کوچک و یا اسم تصغیر را دارد که‌میتوان شیوه کی را ؛ شیوه کوچک نامید.» (افغانستان فردا ).

شیوا یکی از بلندمرتبه ترین ایزدان آئین هندو و بالاترین خدا در مذهب شیوایزم (یکی از شاخه‌های اعظم مذهب هندویزم) است. شیوا قادر به هر کاری هست؛ او خالق است، شنوا و حل کننده مشکلات است. او خدای آفریننده و نگهدار آسمان و زمین، نابودکننده اهریمنان، بخشاینده گناهان و بسیارکننده روزیست. شیوا خدایی نامیراست و اغلب بعنوان حامی در مواقع اضطراب شناخته می‌شود. او در ازای ارمغان تندرستی به جهان، جام زهر هلاهل را می ‌نوشد. گفته می ‌شود مصوونیت شیوا در مقابل این زهر، بخاطر مار کبرایی است که همسر او، « پارواتی » به دور گردن او انداخته است.*

واز نام   بتخاک ، قریه به این نام در ولسوالی بگرامی هم هویداست که باید بت های فراوانی در آن موجود بوده و« به روایتی در بتخاک آنجا انقدر بت ها را در هم شکسته بودند که ساحه وسیع را خاک بت ها فرا گرفته بود».

جناب ایشور داس دوست فیسبوکی ام در یک کمنت در مورد اینکه استوپه های بودایی درشیوه کی بوده نوشته است : « عقب همین استوپه که نادرست بودایی گفته شده اصلاْ هندویی است در شیوکی نیایشگاه بود و ویرانه آن هنوز هم است که در آن هندوشاهان کابلی مراسم تاج پوشی شان رابه جا می آوردند.»

طوریکه همه میدانند که درزمان کنیشکا پادشاه مقتدر کوشانی ها دین بودایی جاگزین آئین هندویزم گردید.

گفتنی است که دین بودایی که از هند به سرزمین کوشانی ها آورده شده بود توسط اسلاف ما این آیین حتا تا جاپان انتقال یافت. این مطلب را سفیر جاپان در سویدن که قبلا سفیر در افغانستان بود در جریان ملاقات با سفیر افغانستان جناب نویان که بخاطر تسلیت داکتر نامه مورا به سفارت جاپان رفته بود گفته بود.

درمیانه قرن سوم پیش ازمیلاد دردوران حکمرانی آشوکا در هند بودیزم وارد افغانستان شد و به این ترتیب مکاتب ریالیزم و سوریالیزم یونانی با عرفان هندی در آمیخت و مکتب هنری جدیدی زاییده شد که اکنون از آن بعنوان مکتب هنری «گندهارا» یاد می شود . کانون این مکتب در حدادا (شش مایلی جنوب جلال آباد امروزی) قرار داشت.

با بر تخت نشستن کانیشکا در قرن دوم بعد از میلاد ، افغانستان به محلی برای نشو و گسترش آموزه ها و فرهنگ بودایی تبدیل شد که سرمنشا آن به منطقه سینکیانگ چین و مغولستان بازمی گردد.

ساختن دو بت غول آسای بودا به ارتفاع ۱۷۵ و ۱۲۵ فت در قرن دوم میلادی در زمان امپراطوری کانیشکا آغاز و تا چند امپراطور دیگر بعد از او ادامه یافت ( سایت کابل ناتهـ ، ترجمه مقاله بودیزم درافغانستان).

همچنان حضور دو مجسمه‌ عظیم بودا در بامیان و موجودیت بیش از ده صومعه و بیش از یک هزار راهب به نوعی دلالت به مرکز این مذهب در افغانستان مینماید. برعلاوه « شهر باستانی سمنگان در کنار رودخانه خلم نیز یکی دیگر از مراکز مهم بودایی‌ها بوده است. یکی دیگر از مکان‌های مهم بوداها در افغانستان،مقر باستانی یا معدن مس عینک است . این مقر به عنوان مجتمعی عبادی شناخته می ‌شد که در آن، هم صومعه‌ ای بودایی‌ها قرار داشت و هم کلیساها و چند سازه‌ی دیگر. تمامی این بناها در این مقر، توسط دیوارهای بلند و برج‌های دیده ‌بانی محافظت می ‌شد» .( آخرین یادگار بودایی ها درافغانستان)

خلاصه اینکه اسلاف ما عقاید ، آئین ها ، ادیان و مذاهب مختلف را تجربه کرده اند و دانستن آن برای هر فرد وطن صرف نظراز اینکه امروز و اکنون چی عقاید دارد ضروری بوده است ، زیرا وقتی آن عقاید را ندانیم، درستی عقاید امروز خود را نیز درست درک نکرده ایم .

توجه شما را به گزارش در مورد موزیم ملی در این زمینه جلب مینمایم :

 

https://www.youtube.com/watch?=rXZJNnvks&feature=youtu.be&fbclid=IwAR2YRA8MIf2mAfGNI5VVyChSu4IoZYpXGF5sJubbPt1uQwi-k28pNc_Q_cI

 

* ( منبع خدایان باستان )

۷ فبروری ۲۰۲۰

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۶۰۲

Copyright © bamdaad 2019