مصاحبه اختصاصی با الحاج دکتور احمد غوث زلمی ژورنالیست آگاه، گوینده ی مبتکر و محبوب همه ، چهره ی برازنده، شناخته شده و با تجربه  رادیو و تلویزیون افغانستان

مصاحبه کننده : انجنیرعبدالقادرمسعود

محترم احمد غوث زلمی یکتن از سخنوران و گوینده گان مبتکر و موفق رادیو و تلویزیون، ژورنالیست ورزیده و مجرب کشور ما هستند، که از محبوبیت خاصی در بین مردم افغانستان برخوردار می باشند.

غوث زلمی از جمله نخبه گان، فرهنگیان و خدمت گذاران اصیل وطن ما بوده که توانسته با دانش، آگاهی، فهم و ذکاوت خود خدمات روشنگرانه، مبتکرانه، ارزشمند و مثمری را در غنامندی و شگوفایی فرهنگ کشور ما انجام دهند.

 موصوف با کار و فعالیت های پر ثمر، با عشق سرشار و علاقمندی خسته گی ناپذیر که به وطن و هموطنان خود دارند توانسته با هم میهنانش و به خصوص با کارمندان رادیو وتیلیویزون رابطه نیک، دوستانه، صمیمانه و مردانه ایجاد نمایند.

او در جهت حل مشکلات دوستان و هموطنانش از هیچ نوع امکانات مادی و معنوی دریغ نورزیده. در محافل دوستان و در مجالس علمی، ادبی و مسلکی به حیث شخصیت بذله گو و طنزگو نقل مجلس دوستان خود هستند. سخنان ارزنده، طبع والای ادیبانه، شرین کلامی، وفکاهیات دلپذیرش ایشانرا محبوب القلوب دوستان خود قرار داده است.

غوث زلمی از جمله شخصیت های ملی، ادبی و فرهنگی هستند که از هرنوع تنگ نظری های ملیتی، قومی، نژادی، زبانی وسمتی  که با تاسف یک عده با این امراض آغشته اند عاری هستند. آنها فکر باز و بدون هرنوع تعصب دارند. به وطن و هموطنانش عشق میورزد، نیات عالی ملی و وطنپرستانه دارند.

به خاطری معرفی و شناخت بیشتر و به تر محترم غوث زلمی توجه شما را به این مصاحبه جلب می نمایم. انجنیرعبدالقادرمسعود

***

محترم غوث زلمی اجازه دهید پرسشهای خود را آغاز نمایم:

تشکر از شما بفرمایید... درخدمتم !

  پرسش : محترم الحاج غوث زلمی با وصف آنکه شما به حیث یک ژورنالیست آگاه ، شناخته شده و گوینده موفق رادیو و تلویزیون معرفی هستید. بگذار یک بار دیگر هموطنان ما در داخل و خارج از وطن محبوب ما با شما بیشتر آشنا شوند.پس مهربانی نموده در مورد زندگی علمی، ادبی، فرهنگی و شخصی خود به طور مختصر معلومات ارایه نماید.

پاسخ: من از صنف ده و یازده ی لیسه استقلال به کار های فرهنگی آغازیدم.

در اواخر سال (۱۳۵۱) اول نمره از لیسه ی استقلال فارغ شده کانکورسال (۱۳۵۲) را سپری کردم و در جمله ی بیست هزار محصلی که امتحان را گذشتانده بودند در زمره ی یکهزار و هشتصد نفر وارد پوهنتون کابل شده در پوهنزی ادبیات و علوم بشری وقت جذب که در سال دوم وارد دیپارتمنت ژورنالیزم گردیدم. بعد از سپری نمودن دوره ی مکلفیت وارد مطبوعات وطن طور رسمی شدم.سپس کار های ژورنالیستیک را در رادیو و تلویزیون ادامه دادم.

فوق لیسانس را از فرانسه. ماستری را از چکوسلواکیا و دکتورای ژورنالیزم را همزمان با کار در بخش مسوولیت فرهنگی سفارت افغانستان در تاشکند در (۱۹۹۵) از پوهنتون دولتی تاجیکستان طورغیابی به دست آوردم که در صفحه انترنیتی (.. آی او ام..) ملل  متحد هم به طور رسمی ثبت است.   

در دوران پوهنتون از مرکز پیداگوژیک فرانسه و افغانستان در کابل لیسانس زبان و ادبیات فرانسوی را نیز کمایی کردم.

پرسش : شما که در عرصۀ ژورنالیزم تحصیل نموده اید ژورنالیزم را چگونه تعریف مینمایید، چه کسی با کدام صفات و خصوصیات میتواند به عنوان یک ژورنالیست خوب، آگاه ومسلکی تبارز نماید؟

پاسخ:به صورت عموم ژورنالیزم معنی نوشتن اخبار و وقایع را افاده می نماید همچنان ژورنالیزم به معنی تبادله معلومات ازطریق وسایل ارتباط همه گانی نیز گفته شده است. مردم یک خواست فطری برای دانستن واقعات دارند که این همه توسط ژورنالیستان حل می شود.

مطابق واژه نامه بین المللی ویبستر: ژورنالیزم عبارت است از جمع آوری مواد مورد علاقه مردم در باره واقعات و رویداد های تازه می باشد.

مطابق واژه نامه ی  قرن ۲۰ : ژورنالیزم عبارت است از تهیه و نوشتن برای جریده، روزنامه و غیره برای مردم.

ژورنال .. کلمه ی فرانسوی بوده که به معنی ثبت احوال روز، یاد داشت روزانه  که در بر گیرنده ی واقعات روزانه باشد و ژورنال برای هر نوع نشریه گفته می شود. بلاخره ژورنالیزم به معنای مبادله ی معلومات روز از طریق نوشتن در روز نامه، تیلیویزون و یا رادیو می باشد و ژورنالیست کسی است که برای رسانه مواد تهیه می کند و گزارشگر واقعات است که در آن لحظه اتفاق افتاده است. موضوعی که در ژورنالیزم اهمیت خاص دارد عبارت از وقت است که در نویسنده های عادی این چنین نیست.

ژورنالیزم تغیر دهنده ی جوامع و حتی جهان است.

 ژورنالیست از امتیاز نزدیک بودن با واقعات بر خوردار است که تلاش هایش می تواند کشوراش و جهان را تغیر دهد.

 پرسش : به نظر شما یک ژورنالیست چه وظایف عمده واساسی دارد ؟

پاسخ: در بالا عرض شد.

پرسش : گزارشی که یک ژورنالیست تهیه مینماید، باید روی کدام معیارها واساسات مسلکی استوار باشد؟

پاسخ: سریع.. مستند بدون اظهار نظر شخصی..متوازن و خلص.

پرسش : شما آزادی بیان ومطبوعات را چگونه تعریف مینماید، آیا آزادی بیان و مطبوعات سرحد میشناسد یا خیر؟ اگر میشناسد این سرحد شاملی چه مسایلی خواهد بود؟

پاسخ: آزادی بیان از خود حد و حدودی دارد . نمی شود گفت هر چه به ذهن ما خطور کرد .. آنرا بیان نماییم که راهیست به ترکستان رفتن.

امروز در شبکه های معتبر جهانی مانند بی بی سی .. سی ان ان..و....و.... سانسور وجود دارد و ژورنالیستان مطابق قوانین نافذ کشور عمل می کنند .

در کشور ما با تاسف که سطح سواد بعضی از ژورنالیستان ما در حدی نیست که بتوانند به تمام مسایل آگهی و دسترسی داشته باشند. از همین سبب است که برخوردهای حتی فیزیکی را بین خبرنگاران و بخصوص افراد امنیتی شاهدیم.

پرسش : شما خبر دارید که در افغانستان نسبت به سالهای گذشته آزادی بیان، آزادی نشرات، کار وفعالیت ژورنالیستان با تهدید، ممانعت وسانسور روبرو شده است.به عنوان یک ژورنالیست آزاد این مشکلات را چگونه ارزیابی مینماید؟

پاسخ: اگر مطابق اساسات ژورنالیزم عمل کنیم و سطح سواد و بخصوص سواد مسلکی مان را بالا ببریم اصلن به مشکلی بر نخواهیم خورد.

پرسش : زمانیکه یکعده مقامات و حاکمان دولتی آلوده با فسادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منافع خود را درخطراحساس میکنند، واکثر ژورنالیستان و مسؤولین رسانه های گروهی را تحت فشار، اخطار، هشداروتا سرحد قتل آنها ودرتحت مراقبت های عدلی و قضایی مورد تهدید قرار میدهند. شما به عنوان یک ژورنالیست مجرب و واقع بین به خاطر همچو مشکلات وچالشها در جهت دفاع ازهم مسلکان تان چگونه می اندیشید؟

پاسخ: من که مسوولیت شورای ژورنالیستان افغانستان را به عهده دارم با چنین مسایلی زیاد برخوردیم.از آنجاییکه ژورنالیستان مرجع اجرایی نیستند مجبور باید چنین حالات را با تحمل پذیرفت و برای از بین بردن آن مبارزه ی طولانی نمود.در صورتی که حاکمیت قانون نهادینه شد دگر مشکلی نخواهیم داشت. ورنه خبرنگاران از کار خود و مسلک خویش پشیمان و روگردان خواهند شد.

پرسش : به نظر شما اینگونه مشکلات و موانع گوناگونی که در برابر ژورنالیستان ومسوولین رسانه های گروهی کشور قرار دارد، آیا بیم آن نمی رود  که ازین مسلک مقدس روگردان شوند؟

پاسخ: که در بالا عرض نمودم.

پرسش : به نظر شما اتحادیه های ملی و بین المللی ژورنالیستان درمقابل به شهادت رساندن ژورنالیستان وخبرنگاران چگونه میتوانند از توانایی های خود حد اعظم استفاده را نمایند تا جلو تکرار همچو حوادث دلخراش گرفته شود؟

پاسخ: تا حکومت قانون نافذ نگردد مشکل همچنان در سطح ملی و بین المللی ادامه خواهد داشت و منبعی کاری از پیش برده نخواهد توانست.

پرسش : قسمیکه ما شاهد هستیم شما هم در عرصه ژورنالیزم وهم در زمینه ادبیات دستاورد های درخور توجه داشته اید. در مورد همآهنگی این دو رشته چگونه می اندیشید، و در کدام بخش ها کار های تان را برجسته ترمی بینید.

پاسخ:من کار هایم را با نوشتن گزارشها و ترجمه متنون ادبی و گزارشی از فرانسوی به دری با نشریه های معتبر مرکز شروع کردم.کار های ادبی و ژورنالیستیک لازم و ملزوم هم اند.

پرسش :کدام نکات در یک خبر، مصاحبه و راپورتاژ مهم و اساسی  است؟مهربانی نموده در زمینه معلومات ارایه نماید.

پاسخ: همانی که در بالا عرض نمودم...سریع بودن..مستند..بی طرف و متوازن.

پرسش : یک  ژورنالیست، خبرنگار ویا مصاحبه کننده  جهت انعکاس دادن  صدای برحق مردم کشور خودباید به کدام نکات مهم و اساسی توجه نموده و روی کدام اصول و مقرارات مسلکی  عمل نماید؟

پاسخ: فقط اتکا کردن روی اساسات مسلکی مسلک مقدس ژورنالیزم.

پرسش : درجمع رسانه های گروهی، رادیو وتلویزیون چه رول و نقشی را در روشنگری ذهنیت مردم یک کشور میتواند داشته باشد؟

پاسخ: یک رسانه می تواند ملتی را به خوشبختی سوق دهد و یا عکس آن.

از آن روست که می گویند .. مطبوعات یا رسانه ها و ژورنالیستان رکن چهارم و یا اول جامعه است.

 پرسش : شما منحیث کارمند سابقه دار رادیو و تلویزون در تهیۀ  تعدادی از برنامه ها از جمله برنامه« پاسخ چیست»؟  و یک تعداد از برنامه های دیگری که در آن زمان واقعاً از جمله برنامه های پر بیننده ترین و پر شنونده ترین بود نقش مثمری داشتید. مهربانی نموده به طور مختصر در مورد طرز چگونگی،  تهیه مسلکی، علت  مشهور شدن  و به دل نشستن این برنامه ها در میان مردم به طور مختصر معلومات ارایه نماید؟

 پاسخ: برنامه سازی خوب و موثر  کار یک یا دو نفر نیست .اگر بخواهیم برنامه ی داشته باشیم که جلب توجه نماید و ماندگار بماند باید متن جامعه را شناخت و مطابق آن پروگرام ها را عیار ساخت.به ترین نوع کار ژورنالیستیک آنست که مواد نشراتی به سطح سویه ی مردم تهیه و تدارک شود نه به ذوق شان که به قهقرا خواهند رفت. ما باید مردم و جامعه را پشت خویش به سوی خوشبختی ها تعالی و ترقی بکشانیم.و هم در بخش اشاعه و نشر و پخش و ترویج فرهنگ اصیل .. بومی .. قدیمی و با ارزش خود در پهلوی ادیبان و ادب شناسان خویش مثمر و موثر باشیم .

پرسش : در آنزمان در پهلوی مسؤولیت برنامه های یاد شده، مصروف کدام کارها و فعالیت های مسلکی و هنری دیگر بودید، لطف نموده در زمینه معلومات ارایه نماید؟

پاسخ: فقط مصروف برنامه سازی ادبی و هنری و هم مسوولیت برنامه ی پر سر و صدا و غوغا برانگیز .. رادیو صدای مردم..بودم که در همه پرسشی وقت مجله ی آواز تهیه کننده سال هم از طرف مردم شدم و اولین جرقه های ازادی بیان را به تجربه نشستیم و موفقانه به در آمدیم. برنامه هایی برای رادیو و تلویزیون ساختم که مبتکر و نویسنده و گرداننده ی اکثر شان هم خودم بودم. طور نمونه در رادیو... رادیو صدای مردم با کمک مستقیم استاد لطیف ناظمی رییس وقت رادیو افغانستان..راه زنده گی...دریچه ی زنده گی..جوانه ها...سرود و سخن آدینه روز.....و....و.....

در تلویزیون...پاسخ چیست با همکاری و نظر فریده جان انوری که مدیر عمومی هنر و ادبیات رادیو و تلویزیون بودند..سیما هنرمند..هفت شهر هنر..کاروان حله .. از آرشیف نشراتی با کمک وحید صمد زی..هزار و یک گپ ..  اولین برنامه ی کمره ی مخفی که ممکن جهان شمول نبود در سال (۱۳۶۹) به نام.. شوخی کمره.. با همکاری عبدالاله و سرور انوری مدیر عمومی آنوقت هنر و ادبیات..و....و....   

پرسش : شما در جهت انعکاس دادن کارو فعالیت های  بیشماری از شخصیت های ادبی و هنری کشور ما نقش مثمر و برازنده ایفا نموده اید از آنجمله میتوان در مورد به شهرت رساندن مرحوم استاد ساربان یاد آور شد.چه انگیزه و احساس باعث شد که در لابلای مصاحبات تان در جهت انعکاس شخصیت هنری مرحوم استاد ساربان زیاتر تلاش نمودید؟

پاسخ :من فقط می خواستم هنرمندان اصیل وطن را روی صحنه بیاورم چه از بخش خرابات و چه هم شوقی و آماتور که به فضل خدا موفق هم بودم.ساربان هم در همین زمره بود که با کمک اتحادیه ی وقت هنرمندان جهت تداوی به شوروی وقت هم رفتند.ساربان یکبار دگر در اذهان تداعی شدند و خوش درخشیدند. خاک شان هم از پشاور به کابل انتقال گردید و در حدود پنجاه متری  جنوب آرامگاه احمد ظاهر مرحوم به خواب ابدی فرو رفته است.

مرقدش را هم قسمی ساختم تا از گزند روزگار در امان بماند.

پرسش : شما به عنوان یک ژورنالیست برنامه هاو گزارشات مختلف رادیوها و تلویزیون های افغانی  داخل و خارج کشور راچگونه می بینید ؟ آیا این برنامه ها با معیارها، اصول ومقررات مسلکی ژورنالیزم سازگار هستند یا خیر؟ واگر نه، پیشنهادات شما به خاطر بهبود این برنامه ها چه است؟

پاسخ: اگر مطا بق اساسات ژورنالیزم به پیش روند که خوب در غیر آن عدم شان به وجود چه در داخل چه خارج از کشور.

پرسش : قراریکه اطلاع داریم شما در کشور هالند زندگی میکردید بعدا به افغانستان سفر نمودید.علت عودت شما از کشور هالند به افغانستان چه بود؟ 

پاسخ: پنج سال در هالند ماندم . در سه سال اول ویزه برایم دادند و دو سال بعدی را بی سرنوشت ماندم.برای شان گفتم من که اهل قلمم و تمام وطندارانم مرا می شناسند چرا مرا معطل می کنید و تصمیم نهایی نمی گیرید. امروز و فردا کردند تا دق آوردم و داوطلبانه با فامیلم برای خدمت به وطن برگشتم.

پرسش : شما که در افغانستان به خاطر یک اقدام و فعالیت انسانی و خیرخواهانه به ترجمه، چاپ و نشر قرآن عظیم الشان تلاش نمودید، هدف و مقصد شما در زمینه چه بود. مهربانی نموده به طور مختصر معلومات ارایه نماید.

پاسخ: یک حسن نیت و خدمت به کسانی که علاقمند بودند تا با فرامین الهی با زبان خود آشنا باشند .از تصادف به اصطلاح چپه گرمک شد و تا سر حد اعدامم پیش بردند.به فضل خدا و کمک انسانی همه ی عزیزانم در سراسر وطن و بیرون از وطن اعم از فرهنگیان و همه اقشار و طبقات که ممنون همه ی شان هستم که اگر تنها از شما قادر جان مسعود یاد کنم و دگران یادم رود گناهی را مرتکب خواهم شد و محبت جلالتمآب حضرت صبغت الله مجددی که تحت ریاست شان که رییس تحکیم صلح بودند..نماینده گان هردو مجلس پارلمان.. شورای علما و روحانیون و ستره محکمه که محترم فضل احمد معنوی هم تشریف داشتند پیشنهادی مبنی به خلاصی من از زندان و نامه ی با امضای بیش از ۵ هزار هموطنم از سراسر جهان ... امر رهایی ام را جناب کرزی رییس جمهور بعد از گذشتاندن دونیم سال زندان صادر فرمودند.بعد از آزادی.. مدت بیش از سه سال را در خانه ام در کابل بیکار و بی روزگار سپری نمودم.تنها به لطف ژورنالیستان وطن در راس شورای ژورنالیستان قرار گرفتم. و در حمل (۱۳۹۲) بعد از شش سال با فامیلم بلاخره در کانادا ملحق شدم.     

پرسش : چرا درین امر انسانی و خیرخواهانه شما را  تحت مراقبت های عدلی و قضایی قرار دادند تا سرحدی که زندانی شدید، و منحیث یک مجرم به حبس محکوم شدید.

پاسخ: مسله را کسانی سیاسی ساختند . ممکن از من خوش شان نمی آمد.. اما فراموش نکنیم که نگهبانی داریم که خالق ماست و حامی مخلوق نا توانش !

تا خدا یار هست با سلطان بپیچ .. گر خدا برگشت صد سلطان به هیچ.

پرسش : شما منحیث یک ژورنالیست خردمند و آزاد در دورانیکه در زندان روز های خیلی ها دشوار را سپری مینمودید از لحاظ روانی، فکری و فزیکی خود را چگونه احساس مینمودید؟

پاسخ: به فضل و مرحمت خدا  .. استوار و امید وار به حق و حقانیت .

پرسش : زمانیکه شما در زندان بودید من باشما همیشه در تماس بودم.اگر به یاد داشته باشید یکی از روز ها در دوران انتخابات دور دوم ریاست جمهوری با هم صحبت های در مورد رهایی تان داشتیم بلاخره به این نتیجه رسیدیم تا در جهت یک کمپاین سراسری و ملی در رهایی شما اقدام نمایم، شما این اقدام انسانی و اخلاقی و سهم فعال و مجرب دوستان و عزیزان روشن ضمیرو نیک اندیش را که در دفاع از حق انسانی، دانش، علم و آزادی تان سازماندهی گردید، چگونه ارزیابی مینماید؟

پاسخ: در بالا هم کمی عرض کردم.. من ممنون لطف و شفقت شما و محبت های فرد فرد هموطنانم هستم و خدا اجر شان دهد این ملت و مردم با درد و با پاس مان را..  غمها از شان دور و دل های شان پر نور باد الهی !

 پرسش : در وضعیت بحرانی موجود کشور، فرهنگ و ادبیات و تمام داشته های مادی و معنوی کشور توسط مشتی غارتگر به  بهانه حمایت از معنویات مقدس مردم ما و به بهانه دموکراسی و سایر پدیده های خوش لباس بر باد داده میشوند . شما منحیث یک ژورنالیست آگاه و رسالتمند چی فکر میکنید آیا راه نجاتی به نظر میرسد ؟

پاسخ: بلاخره به امر خدا .. شیربچه ی دلسوز کشور آمدنی هست برای نجات وطن .

پرسش : بعد از انتظارات طولانی شما را کشور کانادا به حیث پناهنده قبول کرد، این اقدام انسانی و اخلاقی کشور کانادا را چگونه ارزیابی مینمایید؟

پاسخ: همه سرزمین خداست و ملکش . مرا خدا اینجا قبول کرده و روزی ام را حواله.

در عالم اسباب متشکرم از همدردی مردم و کشور کانادا هم .

پرسش : شما منحیث یک ژورنالیست فعال و مجرب که فعلاً در کشور کانادا زندگی می کنید، درمورد پلان های کاری و برنامه های وطنی و ملی تان و همچنان کار و فعالیت های مسلکی تان در آینده چگونه می اندیشید؟

پاسخ: چیزی که اراده ی خدا باشد... بازهم اگر بتوانم با کمک خدا یک تلویزیون سراسری ملی افغانان را ایجاد نماییم که فقط ملی باشد و مطابق اساسات ژورنالیزم و بس ..تا بفهمانیم اگر کسانی به بیراهه روانند اشتباه مسلکی می کنند. ان شاء الله با یک تیم مجرب و کار آزموده ممکن به این آرزویم نایل شوم.

پرسش : نظر شما در مورد متشکل ساختن ژورنالیستان و به خصوص کارمندان ارشد رادیو وتلویزیون و ایجاد دوبارۀ یک شبکه رادیویی و تلویزیونی قوی و مسلکی که بتواند نقش و رول موثردر برنامه هاو پروگرام های آموزنده، علمی، ملی، ادبی وفرهنگی، سیاسی واجتماعی داشته باشد چه است؟

پاسخ: همین آرزویم را که بیان نمودم می شود در سراسر دنیا حتی وطن چنین هم مسلکان را دور هم به خاطر کار با همی قسماً منسجم نمود. توکل به خدا !

پرسش : پیام شما به بنیاد ژورنالیستان و اتحادیه سراسری هنرمندان در داخل و خارج کشور چه است؟

پاسخ : من در حدی نیستم که پیام بدهم اما آرزو دارم از هم مسلکان خود که هیچوقت به خود مایوسی را راه ندهند...خدای بزرگ خود می فرماید که....پشت هر سختی گشایشی است و تاکید می کند که عقب هر نا امیدی امیدی است که است.

محترم الحاج غوث زلمی نظریات و اندیشه های روشنگرانه و میهن دوستانه شما،  عشق و محبت شما به انسان و انسانیت، صحبت های لطیف و ظریفانه شما در مجالس دوستان و در محافل علمی، ادبی و مسلکی نمایانگر کرکتر عالی، انسانی، اخلاقی، علمی و مسلکی شما میباشد. از شما دوست عزیز و گرامی قلباً  سپاسگزارم که با حوصله مندی  حاضر شدید به پرسش های من پاسخ های علمی و مسلکی ارایه نمودید. از بارگاه ایزد متعال به شما دوست عزیز و گرامی طول عمر، کامیابی های فراوان، سرافرازی،  سعادت و نیک بختی آرزومندم.  

غوث زلمی:

از شما محترم انجنیر قادرجان مسعود که علاوه از ماهر بودن در مسلک خویش هم پای مان در راه فرهنگ و ژورنالیزم موفقانه روان هستید بیشتر از پیش از خدای مهربان برای تان موفقیت هایی آرزو می کنم و ممنونم که یادی از من مسکین مظلوم قلندر نمودید .

ما و همه ی دوستان ما را خدای توانا و بی نیاز مدد گار و پشت و پناه بادا

که تا باد چنین بادا . آمین !

باعرض ادب و حرمت : انجنیرعبدالقادرمسعود.

 

 فرهنگی ـ بامداد۴/ ۱۳ـ ۱۹۰۸

 

سخنرانی پوهندوی عبدالرازق اسمر در اجلاس شورای عالی ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان

 

کابل ـ افغانستان

۲۶اسد۱۳۹۲

 

رفقای عزیز و همرزمان گرامی، گل های صمیمیت رفیقانه نثارتان باد!

 

شما رفقای ارجمند که اعضای شورای عالی ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه کشوراستید، به نیکویی آگاهی دارید که وظیفه اصلی ما ساختن حزب فردای ما میباشد؛ زیرا ما به کشتی نیازداریم که توان عبور از امواج سهمگین حالت کنونی و فردای کشور ما را داشته باشد.

مولفه های این کشتی را احزاب و سازمانها و شخصیت ها و شناورانی تشکیل میدهند که آماده گی کامل و تصمیم قاطع در جهت سپردن تعهد به مردم مظلوم تمام اقوام کشور ما افغانستان را داشته باشند.

این نوع مبارزه، میراثی است که از درون سه ظلمت کده تاریخ بشر به ارث گذاشته شده است.

 

بروقــوی شـواگرراحت جهان طلـبی

که درنظام طبیعت ضعیف پامال است

 

رفقای همرزم،

کمیسیون انسجام اعضای حزب وطن و کلیه نیروهای ملی و وطندوست، به مثابه یکی از اجزای ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه کشور، افتخار دارد که شما رفقای عزیز، سپردن ریاست دوره یی ایتلاف را به نماینده آن اعتماد کرده اید.از بنیان گذاری ایتلاف، پانزده ماه و چند روزمیگذرد. دردرازای این زمان هریک از اعضای ایتلاف، آنچنان فعالیت هایی را به دست انجام سپرده اند که بخشی از آن را از رفیق عزیز پوهاند داکتر محمدداوود راوش رییس دوره یی ایتلاف و رییس حزب مردم افغانستان شنیدید.

رفقای گرامی، میخواهم به دلایلی اشاره نمایم که چرا تا اکنون هفت حزب و سازمان دموکرات وترقیخواه کشور ما درایتلاف تجمع نموده اند؟ این پرسش به کرده ها و ناکرده های ما برمیگردد:

۱ـ اینکه بعد از ( ۲۱ ) سال پراگنده گی جنبش درافغانستان، تجمع هفت حزب دموکرات و ترقیخواه تحقق یافت، رویداد ساده شمرده شده نمیتواند.

۲ـ ابتکاررفقای موسس ایتلاف در تحمل رنج طولانی مباحثات تفاهمی و دریافت شیوه ایجاد مشوق نیرومند یعنی تدوین پلاتفورمی که تاکنون در داخل و خارج کشور برآن انگشت رد گذاشته نشده است؛یک اقدام در خور ستایش بوده است.

۳ـ تبعیت از دموکراسی در روند امورتشکیلاتی و ارج گذاری به نظریات رفقا و ادامه بحث های رفقیانه مبرا از بی حوصله گی و خود داری از نحوه مباحثه هایی که در پایان نتیجه یی نداشته باشد و تقبل پیشنهاد های سالم و ممد فراهم آوری بهبود در شیوه های ادامه مذکرات کاملاً دوستانه و نقادانه یکی دیگر از شیوه های کاری رفقا بوده است.

۴ـ اجتناب از شیوه های نابکار ساختن به اصطلاح « حزب » و دعوت دیگران برای اینکه تشکیلات خود را درحزب وی، مدغم نمایند که برعکس در ایتلاف ما هرهفت عضو آن حایز امتیاز برابراستند.

۵ـ جاذبه پلاتفورم و ساختار تشکیلاتی ایتلاف، اهمیت ویژه یی در روند تشکیل آن ثبت تاریخ حزب فردای ما خواهد بود.

۶ـ رحجان دادن رفقای ایتلاف برساختن حزب سراسری فراقومی درکشور و راه گشایی برای پرنمودن خلای موجود در جامعه، عامل دیگر تجمع در ایتلاف شمرده میشود؛ همچنان یک سلسله عوامل دیگریکه در مسیر انسجام بیشتر امور، با آنها آشنایی خواهیم یافت؛ لوکوموتیف ایجاد، بقا و پیشرفت ایتلاف ما بوده است.

ازاینجاست که ضرورت یا نیاز تجمع همه نیروهای دموکرات و ترقیخواه در یک حزب واحد سراسری متبلور گردید؛ درغیرآن باید آگاه باشیم که یا اختتام زنده گی نسل کنونی جنبش دموکرات و ترقیخواه کشور، مسوولیت تدفین این نوع جنبش به عهده ما ها خواهد بود؛ زیرا کسانی که آمده اند وشما ملاحظه فرمودید درطی۱۲سال، مانند گذشته بنیادگرایان راتقویت کردند که اینها به نوبه خود جوانان ونوجوان آنرا هدف گرفته اند.

رفقای عالیقدر و گرامی،

شما میدانید که برای ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه قبل از هرچیز دیگر، وظیفه درجه یک، کارمستمر، برای ایجاد یک حزب سراسری دموکرات و ترقیخواه و داد گستر میباشد؛ ولی هیچگاه سایر وظایف سیاسی خود را درهیچ برهه زمانی فراموش نخواهد کرد؛ مثلا : انتخابات در کشور ما وهرکشور دیگر یک عرصه کارزار سیاسی است. اگر ما به آن، بی علاقه گی نشان دهیم، رای خود را توده های مردم چگونه به طور شایسته استعمال نمایند و یا اگر دقیق تر بگوییم در جایی که ما کار نکنیم،دشمنان مردم جولانگاه گسترده یی خواهند داشت.

به همین مناسبت هیات رییسه ایتلاف، راهکارهای انتخاباتی ایتلاف را اخیراً به تصویب رسانیده که شاید به دسترس رفقا قرارداده شده باشد و یا در آینده نزدیک قرارداده شود.

به هرحال ما اوضاع را زیر نظارت داریم که چگونه میتوانیم از انتخابات طبق راهکارهای خود  ( ایتلاف )  استفاده سیاسی و تبلیغاتی لازم به تاسی از پلاتفورم ایتلاف بعمل آوریم.

رفقا تجارب دوره های گذشته ایتلاف را دارند که یکی از نتایج زیان بارآن، کار بانهاد های سیاسی ویا قومی بود که اثرات انقراض دهنده بر ایتلاف های گذشته و مقطعی به جا گذاشت. واقعاً اگر اعضای ایتلاف ما درکارزار انتخاباتی به حرکات خود سرانه، خدانا خواسته دست بیازند، بی گمان باد ویرانگرآن بردرخت نوپای ایتلاف ما هم بی تاثیرنخواهد بود.

همرزمان عزیر و گرامی،

به توجه میرسانم که طی دوره سه ماه عهده داری ریاست هیات رییسه ایتلاف در تفاهم و همکاری رفیقانه فرد فرد هیات رییسه و کلیه رفقای نهاد های شامل در ایتلاف ایفای وظایف آتی را توقع داریم:

۱ـ  گسترش پایه های ایتلاف با تماس های دوامدار با آن عده از نهاد هایی که همسویی داریم و یا داشته باشیم؛ ولی تاکنون به ایتلاف نپیوسته باشند، اینچنین نهاد های متشکل و منفرد نه تنها در داخل کشوروجود دارند؛ بلکه در خارج از کشور نیز مصروف فعالیت اند. رسانیدن پیام ایتلاف به آنان یکی ازوجایب فرد فرد رفقای ما به حساب میآید.

۲ـ تداوم ملاقات ها و تبادل اندیشه، پیرامون میکانیزم برگزاری کنگره بنیاد گذارحزب جدید و یا عبورازایتلاف به مرحله ایجاد یک حزب سراسری و ایجاد کمیسیون موظف کاری برای انجام وظایف تشکیلاتی و تهیه طرح اسناد معتبر حزب یکی از وظایف فوق العاده مهم کلیه اعضای ایتلاف به حساب میآید. روی طرح مرحله وار تدویر کنگره، کار صورت پذیرفته و هم اکنون تحت مطالعه وبحث هیات رییسه قراردارد که عنقریب تصویب وبه منصه تطبیق قرارمیگیرد.

۳ـ دریافت متود های کاری مورد نیاز تا بتوانیم به وسیله آنها درجهت مشترک سازی بیشتر طرز دیدهای اعضای مشمول ایتلاف که از جمله میتوان، تدویرمجالس مباحثه وی خارج از جلسات رسمی را تدارک دید و تعمیل کرد، تا بدین وسیله چالش ها و گره های بازناشده را دریافت و راه های بیرون رفت از آنها را مشخص ساخت.

اندیشه ما معطوف به این امراست که نمیتوان با تنوع اندیشه وعمل بطور قطع، پدیده یی چون اقتصاد بازارمستولی درافغانستان را حزب دموکرات و ترقیخواه بخوانیم؛ زیرا شما میدانید که حدود و ثغورنظر وعمل در حزبی که مامیسازیم مشخص و معلوم است.

۴ـ صداقت به آنچه که تفاهم مینماییم و نداشتن دو جلسه به عوض یک جلسه در ایتلاف و حزب آینده ما ازنیازهای مهم سیاست های فاقد رسوایی است. در غیر آن نمیشود با خلاها خلایی را پرکرد.

۵ ـ ایجاد یک کمیته علمی – تحقیقاتی برای تهیه نوشته ها و رساله ها و درسنامه ها برای یونیفورم سازی معلوماتی و علمی و سیاسی رفقا وظیفه دیگرما در دوره سه ماهه خواهد بود که خوشبختانه کدر های با دانش و دارای تجارب، زیاد داریم؛ مثلا : میتوانیم از رفقا شاهین، سیحون و سایر رفقا عزیز تقاضا کنیم تا در یک نوشته، ساختار اقتصاد موجود کشورو به خصوص مناسبات تولیدی مسلط در افغانستان را تبیین نمایند تا کادر های جوان ما از آن مستفیض گردند.

۶ـ سازماندهی و تدویرسیمنارها به اشتراک اعضای ایتلاف که این خود تبادل سخاوتمندانه داشته های علمی، تجربی و تشکیلاتی رفقا را در مرکز و ولایات، همردیف میسازد، وظیفه دیگریست که کار ما را در جهت نزدیک سازی دیدگاه ها تسهیل مینماید.

۷ـ سازماندهی آغاز گفتگوها با احزاب مماثل کشورهای همسایه در داخل و بیرون کشورهای شان وهمچنان با احزاب کشورهای منطقه که خوشبختانه کار دراین راستا درسطح جهانی با بذل مساعدت رفقا: نایبی، راوش، رزمجو وهژبر بانتیجه بوده است که از ایشان به نماینده گی از ایتلاف سپاسگزاری میکنم.

همچنان از رفیق نایبی عزیز سپاسگزاری ویژه بعمل میآوریم که همیشه با نوشته ها و طرح های اسناد مورد نیاز ایتلاف، هیات رییسه را کمک رسانیده است.

یک بار دیگر از همه رفقای عزیزهیات رییسه، شورای عالی، مجمع عمومی و مسوولان سازمان های ولایتی و فرد فرد رفقای عزیز و باعزت و وطنپرست ومردم دوست خود درهرکجایی که قراردارند ودر روند تشکیل ایتلاف و تداوم کارهای بعدی آن دربخش خود سهم عاملانه و رفیقانه گرفته اند، اظهارسپاسگذاری مینمایم واز همه شان احترامانه تقاضا بعمل میآورم تا برای نایل آمدن به ایجاد حزب جدید وتقویت امورتشکیلاتی و سازمانی و ارتقای سطح آگاهی های رفقای جوان ما کمر همت ببندند وخاطره های تابناکی برای نسل های آینده جنبش کشوربه یادگار بگذارند.

 

رفقای عزیز، سرانجام پیروزی از آن شماست!

تشکر

 

ایتلاف ـ بامداد۱۳/۳ ـ ۱۷۰۸

          

        در ستایش وطن

 

وطن نامورترازتوهیچ زمینی درجهان نیست             

 وطن بارورترازباغت بهشت جـاودان نیست

                  ***
زبختیاران بخدی ات ستــایم

ویا از تازیان سرکش راهت

بــه نـام روهیـان روهیـلکـاهـت

و یا ازباختـریش وپشتونخواهت

ز بلهیکا و باختــر یــاد نمایـم

ویا از هندوکـش وارتسپا هت

زهیتومند، زغرشه، کـوه بابا

زاریانا و زابل یا خـراسانـت

ز آرین های اریا یا اراکـوزیا

ز کافـویا زبـولان، قندهــارت

ز مرغانت کـه از عقاب نامـــی

ستانند بـاج در یک حرف عامی

ز یوچی هــا زیفتل یــا زغزنه

زهیرمند ، نیمروز و سیستانت

زفـــردوســـی زآن شـــاه ادیبت

زسوکـه های بخدی یا هری ات

زآهـــوان و کـبک مـرغــزارت

ز روه این قشنگ ختـه باستانت

همی گردیدم همسالـت نیافتم

وطـن ارباب روح بستگانت

ز احمدشاه بگویم یا زمیرویس خان نیکه

زخوشحال خان ختک یـا رحمــان بابایت

زفیض محمـــد آن کـاتب هـــزاره

ز عنصری بلخی یا کهندژ استانت

ز واسع جبــلی ، بیهقی ات

ز مولانا خداوندگار، اهل بلخ بامی ات

زخاقانی ستایم یا ز محمود سپه سالار

ز آن بت برشکن شهنشاه بروبومت

زجامی، بهزاد والبیرونی ات

ویا ازابن سینای طبیب جادویی ات

زنـام  نـامی  افــغــانســتانـــت

ویا از تمدن های قـدیم بامیانت

زلعل و آن لاجــورد بـدخشانت

زپنجهیری زمردگاه و یا هم دند پروانـت

ز توخـــاری ز بغـــلان، سکلند ،کـاه ات

زکــوشـــانیــــان و خــیست یا سیکمنشتت

ز فــــرخــارو زمــــاهیــان صـد رنگـــش

ویا از کوه وآب سرد و صاف خته پغمانت

ز هــــر چــه گـــویــم انــــدر بـاب عشقـت

هنوز هم گفته ها نا گفته دارم من به اسمت

وطـن آرمــان روهـی ات همین است

که بیند دایما معمـور ترا اندر زمینت

 

ح.کرنزی

  ۲۹/ ۲۰۰۸/۴

 

 فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۱۳۰۸

 

 

 

 

 

ششمین اجلاس نوبتی شورای عالی ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقی خواه افغانستان برگزارشد



درین اجلاس که با تلاوت آیاتی چند از قرانکریم آغاز شد، گزارش فعالیت های ایتلاف در سه ماه گذشته، توسط پوهاند داکتر محمدداوود راوش رییس دوره یی ایتلاف ارایه شد.
سپس اعضای شورای عالی به بحث درمورد گزارش پرداختند. بند دیگر آجندا درمورد استقامت های وظایف ایتلاف درآینده بود که اعضای شورای عالی، نظریات وپیشنهاد های شانرا درین راستا مطرح کردند.
درپایان مطابق اصول تشکیلاتی، ریاست دوره یی ایتلاف به کمسیون انسجام اعضای حزب وطن وکلیه نیروهای ملی ووطندوست تفویض شد و محترم پوهندوی عبدالرازق اسمر به عنوان رییس دوره یی ایتلاف ، سخنرانی مفصلی ایراد کرد.
گفتنیست درین اجلاس مسوولان احزاب همسو با ایتلاف هریک رفقا شیرگل اوستا منشی عمومی کمیته مرکزی حزب انقلابی خلق افغانستان، عبدالرشید آرین و داکتر بکتاش از حزب ملی ترقی وطن، عمر نهضت رییس حزب اتحاد آزادی مردم افغانستان و انجنیر یارمحمد تره کی مسوول بنیاد فکری – فرهنگی تره کی نیز اشتراک ورزیده بودند.
جلسه حوالی پنج عصر در فضای همبسته گی رفیقانه پایان یافت.

 

ایتلاف ـ بامداد۱۳/۲ ـ ۱۶۰۸

دا دوه سرکه دی ستاسو سر وخوری

د زبیر شیرزاد لیکنه

کرزی صاحب نور مه ژاړه، که نه؟ زه بیا تا ته ژاړم، ته پوه شه ما دی ولس ته ډیر ژړلی دی. باور وکړه ګوره ستا ژړا ته، رښتینی ژړا څوګ نه وایی، او په تا څوګ با ور نه کوی، دلته دا ټول ولس ژاړی او د اوښکو په ځای بیا هم باور وکړه چه لپی لپی وینی له سترګو تویوی، کرزی صاحب ته پوهیږی چه دا ولس هم ته وژنی او هم د تا خلیلی او فهیم او ستاسو بللی او نا بللی دوستان یی وژنی. هم زه پوهیږم او هم ته او هم دا ولس، چه ته له هر چا مخکی خبریږی حتی له جبراییل امین نه هم ددی ولس په وژلو خبریږی، دا ځکه دد غه ولس د وژلو پلان تاسو مشترک جوړوی او بیایی وژنی، خو کله چه ددی ولس کورونه ړنګ شی بیا په ژړا شی، چه دا ولس ووژل شی، تباه شی او داسی تباه شی چه د یو کورنۍ نوم د نفوس شمیرنی اداری له پاڼو هم پاک او ورک شی، او بیا چه مونږ وژاړو ناری او سوری ووهو او فغان مو آسمان ته ورسیږی چه ولی مو وژنی؟ او ته بیا د دی غیرتی ولس، سرلوړی سرونو ته سپکاوی او بی احترامی هم کوی او یو لک افغانی د دی با شهامته او میړنی ولس د وژلو قیمت ورکوی.

کرزی صاحب! نور مه ژاړه، تا زمونږ او زمونږ د قوم سرونه لیلام کړی، تا هغه سرونه چه سر یی هیچا ته ټیټ نشو خو تا او ستا بد کاره او فاسد دولت د دوی جګه غاړه راټیټ او د ملا تیر دی ورته مات کړی، خپی دی ورته قطع کړی او لاسونه دی ورته پری کړی او دا لا څه چه ګدا دی هم کړ، خو ته په دی پوه شه چه کچکول یی لا په غاړه شوی نه ده که کچکول یی غاړی ته واچاوه په ښیرو به یی لکه نور ته هم نابود شی دا ولس درد لری د دوی ښیری قبلیږی، کرزی صاحب ته پوهیږی ته څه کوی، پس د دی با وقاره او با عزته ولس له وژنی بیا په یوه بی معنا د امریکا په سفارت کی لیکل شوی تسلیت نامی او د "قالو انا لله و انا الله را جعون" په ویلو باندی ددی وژل شوی ولس او قوم د ژوند داستان ډیر ژر تر خاورو لاندی کوی، ګویا نه څه وران شوی او نه هم څوک وژل شوی قراره قراری ده.

ګوره کرزی لالا! نور مه ژاړه، ژړا نه تا ته، نه هم ما او نه زما او ستا دا زخمی وطن ته، نه ما بیوزلی ته، او نه هم زما او ستا په بمونو وژل شوی قوم، ولس او خلکو او دا وران او ویجاړ شوی وطن ته څه ګټه نه کوی دوی عمل غواړی. که چیری نور هم ژاړی ګرچه ما باور نه کاوه، ته خو واقعاً له ما او له مونږه او له دی شهید پروره ولسه هم بیوزلی یی، کوم چه حاجی فرید د میاه ګل جان لمسی درته مخامخ په ارګ کی نیغ په نیغ در ته وویل، ګوره کرزی صاحب! ته یو څه لری چه هیڅ زعیم د دی وطن نه درلود، چه هغه ستا لویه حوصله د غمیزو په مقابل کی ده، کرزی صاحب! ته په هر څه پوهیږی خو عمل نه کوی او یا د عمل توان نه لری، مونږ واوریدل خو تا هم واوریدل او هم دی د اروزګان په غرونو کی دی په رڼو سترګو او امریکایی دوربین ولیدل چه په دی مظلوم ولی سرلوړی ولس ب ۵۲ طیارو بمونه د طالب په بهانه واچول، جنتی ملا ربانی دا سیار رییس جمهور او ستا دوست او پرونی د خارجه چارو وزیر داکتر عبدالله له بیلری بمونو نه هم ناراض وه دومره په دی ولس په قهر وه او امریکایانو نه یی شکایت کاوه چه دا بمونه زر کیلویی بمونه واړه دی او ویل یی دوستان باید لوی لوی بمونه واچوی، چه دا بمونه دا وطن او دا خلک ژر نشی وژلی او تباه کولی، او امریکا له ده بمونو بیا بل څه نه درلود، که درلوده یی هغه اټوم بم وه، چه دوی یی غوښته کوله چه دا ولس دی تباه شی، چه دوی ژر کابل ته راشی او دا د قدرت تږی او لیونی تر څو قدرت د غارت او چور د پاره تر لاسه کړی، هو کرزی صاحب همداسی نه وه او همداسی چور او چپاول غا رت او تجاوز په دی ولس ونشو په دی سرلوړی ولس؟ یو ځل ته په احمدشاه ابدالی، اکبر او میرویس قسم وکړه چه زه خو به دروغ نه وایم، او مبالغه خو به هم نه په دی هکله نه کوم؟

کرزی صاحب! مونږ هر څه اوریده، هغه وخت نه مسکینیار، نه بیات او نه هم اسمعیل یون تلویزون درلود چه کوم ناوړین په وطن راغی مونږه لیدلی وای، چه څنګه بشری ناوړین په دی ولس او دغه وطن راغی او د چا له خوا راغی؟ ولی مونږ خپل دښمنان ددی وطن او ددی خاوری دښمنان ښه پیژنو، خو تا بیا په خپلو غټو سترګو دا ناوړین ولیده، چه ددغه ولس د بچو وینه د افغان په نوم که پښتون وه، که تاجک وه، که ازبک وه که هزاره وه څومره وړیا تویه شوه، کرزی صاحب! مونږ واوریده خوتا ولیده چه حاجی قدیر او داکتر عبدالرحمن څنګه ووژل شول تا د هغو د قاتلینو د محکمی عزم او وعده وکړه ولی سبا دی هر څه یو دم هیر کړه او یا یی درباندی د برچی په زور هیر کړه؟ غلی او خاموش کیناستی، کرزی صاحب! تا خو د شینوارو د واده تباهی ولیده او ورته دی وژړل، خو د هغو وژل دی هیر کړه، تا د شینډند د یو ټول کلی نابودی وژنه او تباهی ولیده؟ ودی ژړل ما هم د تا مجبوریت ته وژړل خو هیر دی کړه، تا خو د خوګیانو دسته جمعی وژل ولید ودی ژړل خو هیر دی کړه، تا د ډاکتر عبدالله د قاتلینو د نیولو او هغو ته دجزا ورکولو وعده په ژړا کی ورکړه، خو هیر دی کړه، تا د بغلان، فاریاب او جوزجان وژنی ولیدی ودی ژړل خو هیر دی کړه، تا د کندز د مظلوم ولس بمبارد ولید، ودی ژړل خو هیر دی کړه، تا د تخار د اصلی ځمکو او کورو خاوندان ولیدل چه ستا شریکانو ستا په حضور کی له خپل استوګنځی نه د امیر عبدالرحمن په ګناه وشړل، بندیان یی کړه ورته د توری وریځی په شان وغوریدی خو د سپینو وریځو په شان ونه وریدی، خو هیر دی کړه، تا د اروزګان تباهی ولیده ودی ژړل خو هیر دی کړه، تا هغه څوک چه دکور دیرش غړی یی ورته ووژل اوپه ارګ کی درته ګریوان وشکاوه هم ولید نور څه غواړی له دغه مظلوم ولس نه، کرزی لالا! شاه باس ښه هنر خو لری تا په ژړولو کی ماشالله دکتورا دی اخستی ده، خو هیر دی کړه چه د کونډو چیغه اور ده وبه سوزیږی، خو ټول دی هیر کړه، هو ما هم ولیده کوم چه مونږ ویل او دی ولس نه منله چه دا وطن ته به پنجابی، ایرانی او امریکایی راشی او دا ولس به تباه او برباد کړی، خو تا یو څه رښتیا وویل، او هر چا ومنل، هو تا چه څه وویل ښه دی وویل، تا خپلو شریکانو ته وویل، د دی وطن قاتلینو ته دی وویل، ددی وطن لوټمارانو ته دی وویل او غارتګرو ته دی وویل، ماشالله څومره ښه دی ورته وویل، چه باید ډیر مخکی دی ویلی وای، چه اوس دی ورته ویل بیا هم شاه باس کور دی ودان نا وخته نه ده ماهی چه هر وخت له اوبو راوباسی تازه ده مونږ ستا ویلو ته د سبا د پاره سخت ضرورت لاره چه عادل قاضی فیصله وکړی، تا ورته ښه وویل چه ګوری دری واری وتښتیدلی، څوک کولاب، څوک مشهد او تهران ته، څوک کویټی او اسلام آباد ته او څوک آمریکا ته وتښتیدلی او بیرته د ب ۵۲ له برکته راغلی، عوض ددی چه دغه ولس ته خدمت وکړی، چور خو مو کړ بیا هم کفایت او قناعت نه کوی، بیا هم دا ولس په تیګو او غټو ډبرو ولی.

هو کرزی صاحب! همداسی ده، مونږ او دا ولس پوهیږی چه نه تنها دوی مو په تیږو مو ولی او نور مو هم ولی دوی عادت کړی، او په مرمیو او بمونو مو هم ولی خو د څه د پاره؟ او دوی دا ستا فراری دوستان زمونږ وژنی ته پایکوبی کوی، دا ځکه دوی له پخوا چه د پردو توپک یی د تا د ویلو او زمونږ د لیدلو په اساس په اوږه کیښود، زمونږ په وژلو یی شروع کړی او ددی وطن په ورانولو یی عادت کړی او تری لذت اخلی، هو کرزی صاحب! تا وویل او رښتیا دی هم وویل چه دلته دده ولس کور لا همغه د خټو کورونه دی کوم چه د روسانو په وخت کی وه او که ارایش او رنګ شوی نو دا زما کور دی دا د حکومت د غړو مرمرین کورونه دی او یا د ولسی جرګی د غړو قصرونه دی، کور دی ودان چه تا رښتیا وویل، چه دا ته او ستا شریکان دی چه غریب یی له کوره په زوره وویسته او د شیر چور په کارته کی شیشه یی بنګلی جوړی کړی، دولتی ځمکی یی چور کړی او مرمرین او شیشه یی بلند منزل یی د خپل ولس د وینو په بدل کی جوړ کړ، هو د هیروینو فابریکی یی هم د تا او عبدالله او مرحوم ربانی د فهیم او خلیلی د دوستانو سره شریکی جوړی کړی، او بیچاره دهقان ته په یو غوایی کی غـدود ورکوی، او دوی بیا د ټول غویی غوښه خوری دوی خپله قاچاق کوی او خرڅ کوی، هو تا رښتیا وویل څه پیسی چه راغلی نیم یی هغو غلو بیرته ویوړی، چه دا وطن یی نور هم وران کړ، او نیم یی بیا تاسو داړه مارانو ته درکړی او خاوری د ولس په برخه شوی، اوس دوبی او دوشنبه تا سو ته د اروپایانو آمستردام په شان د عیاشی او میلی ښار جوړ شوی، کرزی صاحب زه پوه یم او دا ولس هم پوه ده او ته هم پوه او خبر یی، او تا د حکومت او شورا د غړو تګ دوبی او دوشنبی ته منع کړی دی، خو دوی ستا پروا نه کوی، دوی ځی او بیرته راځی ترخه په سر اړوی او خواږه د خوږو او ښکلو سره خوری، کوم چه ما به بی له خوږو او ښکلو تلخک په سر اړاوه او دوی به زما د مرګ فـتوا صادره وله، دوی چه اوس ځی شونډی هم ښکلوی خو کله چه ما به د رښتینی او روا محبت د پاره ښکلولی دوی سنګسارولم دوی کافر ګڼلم چیری دی هغه عادل ملا، قاضی او مولوی چه د دوی د سنګسار حکم صادر کړی، خو کرزی صاحب! ددی عادلانه حکم صاحبان او قاضیان راتلونکی دی ټول خبر و اوسی؟ دوی اوس هره جمعه ځی ښکلو سره په مرمرینو قصرو کی شپی کوی، دوی ډالر مصرفوی، خو په غوربند کی بیا د مینی په ګناه، چه د وی د دوبی او دوشنبی تګ او د دوی د څکلو او ښکلولو داستان پټ شی، د افغان ښځی د سنګسار حکم صادروی خو ته بیا دا غږ نه باسی او هم لکه نور دردونه هیروی، کرزی صاحب بس نور مه ژاړه کرزی صاحب مه ژاړه تا یو بل څه هم ښه وویل چه اولاد په خارج کی مه لویوه او ودی ژړل ما هم درته وژړل، هو ستا هدف دا وه چه جاسوس یی مه لویوی، ستا دا شریف احساس ته می ستا په شان وژړل، خو ته څه وا یی ته هم داسی نه یی لوی شوی، تا هیر کړی چه زما او زما د سرلوړی قوم سر دی په یو لک افغانیو لیلام کړی او د وینو تویولو ته پنځوس زره قیمت تعیین کړی، کرزی صاحب په جاسوس دی لعنت شی، کرزی صاحب دا دوه سرکه دی د تا او ستا د کابینی، شورا، معاونینو او ستا د انډیوالانو، ناټو او امریکایانو سر ډیر ژر وخوری چه هره ورځ یی یا دوی، خو تا یو ورځ ونه ویل چه د دغه دوه سرکونو په مقابل کی یی له تا څه وغوښتل او تا څه له لاسه ورکړی، که سر محقق صاحب رښتیا درته نه وایی دی او ویده وجدان یی، زه یی درته وایم، زما کلتور دی لیلام او خپو لاندی کړی زما کارګر دی نابود کړ، تا د کارګر زوی وژلی، تا د کارګر کور نابود کړی تا د کارګر روزی تری اخستلی تا د وطن ټولی فابریکی شړی کړی یا دی خرڅی کړی او یا دروازی دی ورته وتړی، او بیچاره کارګر دی په خالی لاسونو د خاورو کورته ولیږه، میرمنی یی په غاړه کی ورته لاس واچاوه ویی ژړل لکه چه زوی مړ شوی یی، خو تا د کارګر او د کارګر د ښځی ناری او فغان په خلاصو غوږونو هیڅکله وا نه وریده، او تا ورته ونه ژړل، کرزی صاحب ستا دا دوه سرکه دی د تا د شریکانو سره یو ځای سر وخوری، چه تا د دوه سرکو د پاره زما دا ټول خټـین کورونه دی راته وران کړ، زما له زلمیانو او سپین ږیرو نه دی د ګیری په لرلو د شرقی او جنوبی او غربی او شمال شرقی سیمو ولس په همدی ګناه زندانونه پری ډک کړی، تا زما د ملی اردو د وسایطو له ټوپ نه نیولی تر طیاری او ټانک له خرڅونکو دی یوه ورځ هم پوښتنه ونه کړه، ته ولی ژاړی، ته خبر نه یی؟ چه زما د قوم د سیا سرو مخ نه خسر او نه هم لیور د لیدو اجازه نه درلودله، خو نن ستا او ربانی دوستان یی را ته هغه هم د نارینه په چټلو او نا پاکو لاسو سره تالاشی کوی، او په تربیه شوو سپیـو یی هم ډاروی او هم یی خوری، ته خبر نه یی چه د شپی له خوا د بل کورته بی له اجازی تلل زمونږ د کلتور سره دښمنی ده، دا اجازه چا ورکړی، بیا هم دا پنځه بلند منزله دی په زلزلو او طوفان کی ژر ړنګ شه، کوم چه زما د وطن خټـین کورونه دی د ځمکی او هوا له لیاری بمبارد کړ بمباردوی او ړنګوی، ته خبر نه یی؟ چه هم می وژنی او هم را باندی خاندی او متیازی هم را باندی کوی، سترګی دی وړندی شه نور مه ژاړه ستا بوډاګان د حیوان په شان درته تړی د هغه چا د زوی سترګی درته تړی چه هر یرغل ګر ته یی جزا او افغانی سبق ورکړی، دا دموکراسی دی ژر په بم والوزه چه نن ایرانی آخوندان او پنجابیان او د هغو جاسوسان دی زما امیران کړه، او تا د عربو شیخان زما شاهان کړه، تا بالکل هیر کړی، چه تا ته خپل شهید پلار دی نه وه ویلی؟ چه د پنجانی زوی به ګهواره کی چه نه آرامیده او نه ویده کیده بیا یی څه په اردو ژبه ورته ویل؟ که درته یی نه وی ویلی او سر محقق صاحب هم درته نه وی ویلی؟ نو اوس له ما یی واوره کرزی صاحب! همدا، زرداری، ګیلانی، نوازشریف، میرمن بوټو او هر میجر په دی کلمه ویده شوی، آرام کرو، آرام کرو پټان اګایا، خو نن تا مجبور کړو تا مظلوم کړو چه زه د تا له لاسه خپل اولاد ته وایم احتیاط وکړی چه پنجابی بیا راغلی بم یی راوړی او بم الوزوی، څه شوه ویاړلی میرویس خان او دهغه فولادی فیصله، څه شو زړور میر مسجدی، څه شو احمد شاه ابدالی او امپراتوری یی، څه شو اکبر او د توری شړنګ یی، څه شو کاتب هزاره او د هغه پوهه او قلم، څه شو غلام نبی خان چرخی او دهغه میړانه، چیری دی صمد خان او قوی عظم یی، چیری دی خوشحال خټک، چیری دی زمونږ غازیان او شهیدان، ګوره کرزی صاحب ته او ستا یاران دی په خلاصو غوږو واوری چه افغانی بهار را تلونکی دی، خپل فراری شریکانو ته دا کلمه چه په سنګچلو خو ځه په لاړو به مو ددی وطن نه بیا وشړو، څوک به کولاب ته ځی، څوک به مشهد او تهران ته ځغلی، څوک به کویټی او اسلام آباد ته منډی وهی، په دی پوه شی دا وطن میړنی او غیرتی وارثان لری دا وطن به وژغوری او دا وطن دا وران او غارت شوی وطن به له سره جوړ کړی، او ایرانی آخوندانو او پنجابیانو ته به بیا د عبرت درس ورکړی، بیا به پیغلی می ګودر ته لاړ شی او څڼـور زلمیان به می اتڼ وکړی دا دوه سرکه دی د تا د دوستانو سرونه وخوری چه اور دی بل کړی او بیګناه می وژنی.

 

اجتماعی ـ بامداد۱۳/۱ ـ ۱۲۰۸