حلال است یا حرام؟
طنزی از دکتر حمیدالله مفید
حاجی نه با دل خود جور می آمد ونه با پای خود ، نمیدانست ومطمیین نبود . نشود که کار خلاف شرع را انجام بدهد.
با خود میندیشید : بس است، که یس از مکه رفتن در این سن هفتاد وپنج سالگی یکبار یک گوی کلانه خوردی ، حالی که دو باره به وطن آمدی ، نباید گناه دومی ره مرتکب شوی .
دو هفته پیش برای مدت یک هفته با یک هیات تجارتی رهسپارایالات متحده امریکا شده بود، در آنجا از روی تصادف مهماندار شان یک بانوی سی ساله بود ، در میان شش نفر عضو هیآت ، قد بلند وچشمان میشی بزرگ ، بزرگ حاجی را پسندیده وپنداشته بود که شاید نسبت به دیگران پربارتر باشد ، حاجی هم که درهمان دیدار نخست یک دل نی که هفتاد وپنج دل عاشق پاتریتسیا شده بود ، حاظر شد تا تمام شرایط نقدی وقلبی پاتریتسیا را بپذیرد وبه خاطر لوت خوردن دو نفری بالای یک تختخواب یک نفری ،یک بندل نوت را فدای چشمان آبی اش کند، حاجی که از دل شوقی وازتوانایی درمانده بود نمیدانست ، که چطور این لوت وپلوت خوردنها را به ثمر برساند و نشود، که توپ را درگل بی دربان حریف گل نتواند ، این تشویش دل عاشق پیشه سرگردانش را می خورد. در همان زمان پاتریتسیا به حاجی گفته بود ، که تشویش نکند برایش داروی می آورد که او را پنجاه سال جوانتر بسازد.
از همان روز ، زور وکمال تابلیت ( ویاگرا ) را دانست وبا تمام تشکیلات وجودش احساس کرد، وقت آمدن به کابل صد عدد تابلیت ویاگرا خرید وبا خود آورد ، حالا حساب چهار سر زن نکاحی اش را پوره می رسید ، زنانش که مدت ها پیش از نان زدن حاجی در تنور عشق شان نا امید شده بودند ، اینک حاجی را مانند دوران عروسی شان جوان ونیرومند یافته بودند. همه متعجب شده بودند ، که این مسافرت چی معجزه ای ببار آورده است..
حالا که حاجی دو باره به وطن بر گشته بود،ترجیح می داد که سوی آخرت نیز به دیده بینا نگرد و آن را یک لحظه از پیش چشمانش دور نکند.
از همین رو دوباره ردای توبه وتقوا را پوشید ، اندیشید ، که نشود تا تابلیت های معجزه اسای عشق اش حرام باشند واو ناآگاهانه آب در آسیاب گناه وحرام بریزاند.از اینرو پی عقبا دوید وپشت دنیا را رها کرد.
در میان علمای دینی به مولوی شیخ محمد نبی سخت باورمند بود، حاجی به این باور بود که شیخ ید بیضا وفهم طولا در مسایل دینی دارد، نخست اینکه هم سن و سال حاجی بود، دوم اینکه ازیک کوچه ویک منطقه سر بلند کرده بودند، سوم اینکه بالای یکدیگر باور داشتند.
حاجی نزد شیخ از سیر تا پیاز داستان را برگفت وخواهان فتوای حلال وحرام این معجزه دانش بشری گردید. شیخ محمد که تاحال به چنین مساله ای برنخورده بود، نخست خواست تا آن را امتحان کند یک تابلیت ویاگرا را از نزد حاجی گرفت وخورد.
به ،به ! دانست که این معجزه بشری است ، از اینرو آن را به نظر خوشبینی دید و دست به دامن شباهت ها زد واز روی قراین وهمسویی ها آن را به دلیل اینکه برای افزایش کلمه گویان کمک می کند نه تنها حلال پنداشت ، بلکه فتوا داد ،که شاید پیامبران پیشین نیز از برکت همین معجزه ها نیرومند تا مرگ به زنان شان می رسیدند . از اینرو آن را حلال مطلق پنداشت وفتوا داد ودیدگاه خود را نیز در رسانه ها به نشر رسانید.
مولوی گلرحمان خان که مدارس دیوبند وبلا بند را از الف تا یای آن خوانده بود، بدون اینکه تابلیت ویاگرا را امتحان کند ، این فتوای شیخ را بدعت پنداشت وبه دلایلی که این تابلیت ساخت کشور های کافر است وشاید در ترکیب آن از الکهول وگوشت خوک استفاده شده باشد وهم به دلیل اینکه لهو ولعب است ، آن را حرام مطلق پنداشت ونوشت ، که نه تنها خوردن آن ممنوع وحرام است ، بلکه فروشنده وخریدار آن نیز در روز رستاخیز نزد خدای یکتا پاسخ گو خواهد بود ، در فتوای خود افزوده بود که در آن دنیا خورنده ، فروشنده وخریدار آن را بالای خر سیاه سرچپه سوار ودر دوزخ می گردانند وبرای همیشه در آتش دوزخ خواهد سوخت.
جدال جدید میان دو مولوی پیر وجوان از دو قوم از دو منطقه واز دو زبان آغاز یافت. من بنویس وتو بنویس واو بنویس ، یکی آن را تایید ودیگری رد می کرد و دیدگاه های شان را در رسانه ها بازتاب می ساختند. آهسته ، آهسته سخن در پارلمان کشید ، وکیلانی که به ملیت ، قوم وزبان شیخ محمد نبی مربوط بودند ، به دفاع از تابلیت وآنانی که به قوم وزبان مولوی گلرحمان مربوط بودن به تقبیح تابلیت پرداختند ، بدون اینکه بدانند ، ده در کجاست ودرختها در کجاست؟ خدای په جات موضعگیری می کردند.
گپ در همین جا پایان نپذیرفت ، برخی ها پیشنهاد کردند که بجای واژه« تابلیت» انگلیسی واژه« قرص » را بکار برند، یک غوغای جدید بشگفت، کسی می نوشت ، که قرص مربوط به ایرانی های می شود وهر کسی که آن را پیشنهاد کرده جاسوس ایران است ومیخواهد تا وحدت ملی ما را بر هم بزند ،دیگری می گفت : واژه « تابلیت » انگلیسی است ، کسانی که به کاربرد این واژه پافشاری دارند جاسوس انگلیس هستند.
«ویاگرا» فراموش شد وجنگ تازه قرص وتابلیت آغاز یافت ، شورای ملی به دو گروپ منقسم شد ،بوتلهای آب بود که از اینسوی سالون به آن سوی سالن انداخت می شد .
در بازار مردم پیش از آن تابلیت ویاگرا را نمی شناختند ، حالا در دوافروشی ها پیدا نمی شد.
از کشور پاکستان تابلیتهای ویاگرای جعلی که در ترکیب آن تنها قرص کمر بود سرازیر شد.
یک روز صبح مظاهره عظیمی از مخالفان ویاگرا آغاز شد. پس فردای آن دوستان ویاگرا مظاهره باشکوه تر را بر پا کردندو یکی شعار می دا د :«مرگ به ویا گرا!!» دیگری شعار می داد : « زنده باد ویاگرا!»و فشرده سخن جامعه خواب برده مصروف ویاگرا شدند.
خدا مراد دولت فاسد را داد ، مسایل مربوط به قیر ریزی سرکها ، تطبیق نشدن برنامه های رشد اقتصادی اجتماعی ، ایجاد جای کار ، مبارزه با فساد اداری وغیره فراموش شد ومردم وجامعه غرق دنیایی جدید تابلیت ویاگرا شدند.
در کوچه بالا دریا. غلام رسول نام دختر خود را ویاگیرا گل واز پسر خود را غلام ویاگرا میاند.
شهرداری کابل نام جاده مرغها را به جاده ویاگرا نامگذاری کرد.
از بسکه فتوا های گوناگون داده شد ، تا حال کسی نمی داند که استفاده از تابلیت ویا گرا حلال است یا حرام؟مگر بازار خرید وفروش آن چنان گرم است ، که نپرسین!!!!!
اول ماه اگست سال۲۰۱۳ ترسایی ، شهرهامبورگ
فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۲۸۰۸
مهـاجــر
د مات پله په سر ولاړ یمه زنګیږم
چې نه وړاندې تیریدی شم نه تر شا زه
خونړۍ سیند له سیلابه ډک روان دی
په سکون کې خپل برخلیک ته وار خطا زه
ماهیګیر یم په شکیدلي جال کې ښکار کړم
د ګونګوټي خواري کړم بیګاه، سبا زه
هر څه وینم مګر هیڅ کولای نشم
حقیقت کې لکه وړوند یم نابینا زه
په حقیرو سترګو هر یو راته ګوري
په غربت کې به هم مړ شم خامخا زه
که شم مړ دلته په خاوره کې مې خښ کړي
خاوره وائي مهاجره! نه یم ستا زه
تا خاپوړې کړي هلته چې پیدا وې
بې وطنه! بیا به هم درکړم پناه زه
ژوند او مرګ مې شو پردۍ په پردۍ خاوره
نا امید شوم سراسر له دې دنیا زه
ما کاکړ ته رسیدلی مدام غم دی
یادوم چې تیر وختونه په ژړا زه
( عبدالکبیر کاکړ )
مـیـړانـه
هر څه به تیر شي
په هر چا به تیر شي
وختونه به تیر شي
ځواني به تیره شي
ښکلا به بدله شي
زړه به شي
او مړه به شي
مګر!
میړانه پاتې کیږي
او تاریخ پرې لیکل کیږي
( عبدالکبیر کاکړ )
د انجنیرعبدالقادر« مسعود » په انتخاب
فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۲۶۰۸
گفت وگو با دوشیزه ثریا گوهرشاد علیمی
جوان فعال وپراستعداد
شیرین نظیری فعال حقوق زن
خوشبختانه اینبارگفت وگوی ما نه ازامریکا و نه ازاروپا ،بلکه ازداخل کشوربا دوشیزه ثریا گوهرشاد علیمی، استاد دانشگاه بغلان ورییس بنیاد خیریه کمک رسانی به افغانستان، در
آستان بغلان ودرشهرستان پلخمری است.
دوشیزه ثریا درود برشما! بسیارخرسندم ازینکه با شما دوشیزه گرامی آنهم ازداخل کشور آشنامی میشویم. اجازه دهید تا مبدا سخن را با فشرده اززنده گینامه ی تان آغاز نماییم.
در قدم نخست عرض درود و ادب دارم خدمت شما و تمام خوانده گان ،هم میهنان و هم زبانان خود درسرتا سر جهان.
من در سال ۱۹۸۹ در یک خانواده متدین و روشن فکر درولایت کندزبه دنیا آمدم پدرم تجارت پیشه و مادرم بانوی خانه است.
چهارمین فرزند خانواده استم که شش برادر و یک خواهر دارم .به اساس سعی و تلاش و زحمات خستگی نا پذیر والدین گرامی و مهربانم دردشوارترین شرایط افغانستان برای همه ما زمینه درس را فراهم ساختند که امروز همه فرزندان شان فارغ لسانس و در جریان تمام کردن دورلسانس خود در داخل و خارج کشور بوده و به سمت های داکتر، انجنیر و استاد دانشگاه برای میهن وهم میهنان خود خدمت می نماییم .
دروس ابتدای ،متوسطه و لیسه خود را در مکاتب ولایت بغلان شهرپلخمری به اتما م رسانیدم که در این دوره عضو فعال ازانجمن قلم بدستان مکتب خود بودم ....
در سال ۲۰۰۶ از لیسه عالی نسوان معدن شهرستان پلخمری فارغ شدم
و ازراه امتحان کانکور به دانشکده دلخواه خود (دانشکده ساینس، دانشگاه کابل ) راه پیدا کردم . بنا برعلاقمندی ویژه ایکه به طبیعت وعلم الطبیت داشتم، رشته فزیک را انتخاب کردم که خوشبختانه با نمرات کدری سند لیسانس گرفتم و دررقابت های آزاد اشتراک کرده توانستم وبه سمت استاد دردانشگاه بغلان جذب شوم ...
دردوره تحصیلی خود رییس کمیته نظم دسپلین در لیلیه ملی اناث کابل بودم .
پرسش: دردانشگاه بغلان " شهرستان پلخمری " چه دانشکده ها فعال بوده وبه چه تعداد استادان زن ومرد درآن اشتغال داشته و شماری دختران وپسران دانش آموزبه چند تن میرسند؟
پاسخ : دردانشگاه ولایت بغلان به تعداد۶ دانشکده رسما" فعالیت دارند. مانند دانشکده انجنیری، دانشکده زراعت، دانشکده اقتصاد ،دانشکده ژورنالیزم ،دانشکده تعلیم و تربیه ودانشکده ادبیات فارسی دری.
که در حدود ۱۰۰ تن استاد عم از ذکورواناث درآن اجرای وظیفه دارند که از این جمع ۱۶ تن ایشان قشراناث و متابقی آنرا آقایان تشکیل میدهند.
دانشگاه بغلان درحدود ۳۵۵۸ دانشجو دارد که ۳۰۸۲ آن آقایان و ۴۷۶ تن دیگربانوان استند
پرسش: گفته می توانید که ؛ دختران دانش آموزآستان بغلان درحال حاضربا چه چالش هایی مواجه هستند؟
در این زمینه باید اشارت کرد که مشکلات بانوان دانشجو ولایت بغلان مشکلات همه دانش جویان بانودرسرتا سرافغانستان است طبعا"چالش های منطقوی، رسوم عنعنات، پایان بودن سطح اقتصادی،عدم موجودیت امنیت عامه بویژه در مناطق دورازمرکز ازجمله عوامل استند که درپایان بودن شمار آنها درموسسات تعلیمی و تحصیلی نسبت به آقایان رول مهم را دارند ،که همه عوامل فوق مشکلات عمده است که دانشجویان دختران بغلان نیز با آن مواجه بوده ودرحالت مبارزه با آنها قراردارند.
پرسش: ازچند سال بدینسو؛چه مضمونی را دردانشکده های تعلیم و تربیه ، انجنیری وزراعت تدریس می نمایید؟ دانش آموزان ممتازتانرا؛ بیشترکدام جنس تشکیل میدهند؟
پاسخ: من ازیک سال بدینسو مضامین مختلف فزیک را در دانشکده های تعلیم وتربیه ،انجنیری و زراعت تدریس نمودم. دراوقات غیررسمی دردانشگاه خصوصی حکیم سنای دردانشکده طب شهرستان پلخمری تدریس میکردم .
دانش آموزان ممتازمانرا هردوقشرتشکیل میدهد اما بیشتردختران زحمت کش وفعال استند.
پرسش: چند ماه پیش گزارشی ازدارالمعلمین بغلان برای ما رسید. استادی دختران را تهدید می کرد؛ که حتا دراتاق های درسی نیزبا چادری ملبس باشند .درین روزها چنین عمل باردیگرازسویی یک استاد بنام خلیل ،دردانشگاه شبرغان تکرارشده است. دردانشگاه شما وضعیت دختران ازچه قراراست؟
پاسخ: در داخل دانشگاه و مرکز شهر پلخمری دختران با هیچ نوع تردیدی مواجه نیستند تا حال شاهد هیچ نوع خشونت علیه بانوان درداخل دانشگاه نیستم، قابل ذکر است که رییس دانشگاه بغلان یک شخص روشن فکروحامی خوب بانوان است . خوشبختانه رییس دانشکده ،آمرین دیپارتمنت ها ومسولین شبانه دانشگاه بغلان را بانوان اداره می کنند .
پرسش: بغلان یکی ازآستان های است که رقم کشتن ، اختطاف وخشونت دربرابر بانوان روبه گسترش بوده وقرارگزارشات سری که برای ما میرسد. پولیس درهمه این جنایت ها وآدم ربایی ها دست بالایی دارند. خواستیم واقعیت این مسله را اززبان شما بدانیم. اگرتهدیدی متوجه شما هم اکنون ویا درآینده نمی شود ،لطفاً صادقانه پاسخ بنویسید؟ درغیرآن این پرسش را فراموش کنید.
پاسخ: میخواهم در این رابطه یک بحث جامع و فشرده داشته باشم چرا که مشکلات بانوان اینجا را نمیتوان درچند سطر خلاصه ساخت ...
این چالش بزرگ نه تنها بانوان بغلان را بلکه بانوان همه افغانستان را تهدید میکند
و منشا این همه نا بسامانی ها هم مشترک است و آن هم نداشتن یک حاکمیت مرکزی
سپردن قدرت به تیکه داران ( اشخاص غیر مسوول ) و نداشتن حامی قوی بانوان هم در حاکمیت مرکزی و هم نهاد مدنی ،آلوده بودن نهاد های قضای به فساد اداری وغیره ....
پرسش: چند ماه پیش درآستان شما دختری جوانی با کلشنکوف دست داشته حدود یک ساعت به تنهایی بالای پسته پولیس انداخت نمود. " شجاعانه با پولیس جنگ کرد" شما منحیث کمک کننده بانوان درین باره چیزی میدانید؟
درباره این سوال تان نمیدانم. خیرمی گذریم.
پرسش : دلیل اینکه دربغلان؛ درهرهفته یک دخترکشته ویا اختطاف می شود چیست؟
پاسخ: من همه دلایل راکه در باره مشکلات بانوان اشارت کردم در خشونت علیه بانوان در این ولایت ذی دخل میدانم تنها چیزی را که اضافه می کنم اینکه عقب مانده گی مردم ازسواد ، وضیعت بحرانی اقتصادی ،رسوم وعنعنات قبیله یی زاده اکثرخشونت ها علیه بانوان است
پرسش: ازمهمترین فعالیت های که به بانوهای آسیب دیده انجام داده اید. نام ببرید.
AFGHANISTAN HILFE, DIE ANKOMM پاسخ: از طریق نهاد خیریه
که به ریاست داکتر نجیبه بهمنش یک بانویی فعال و دلسوز به میهن و میهن دارانش مقیم جرمنی است. ما درحدود ۲۰ خانواده را که نان آور ندارند ماهانه مبلغ ۲۰۰۰ افغانی میدهیم .همچنین کودکان را که پایین تر از سن ۱۲ سال باشند اگر به کدام بیماری قابل تداوی مبتلا و یا هم به شکستکی مواجه باشند وخانواده هایشان توان مداوای شان را نداشته باشد. به سرپرستی شخص خود شان درداخل وخارج ازکشوربه همکاری کشور آلمان تداوی می گردند. همچنین آنها یک انجمن خیاطی وصنایع دستی را درشهرستان پلخمری ایجاد کردند، که در آن شماری از بانوان مشغول کاراستند .
پرسش: شما با اینکه دردانشگاه بغلان مصروف تدریس هستید وهم بانوان خشونت دیده را یاری میرسانید. شنیدم که مکاتب را نیزمساعدت می نمایید.
اگرلطف نموده بسیارفشرده درباره کمک هایتان به مکاتب معلومات دهید ؛ این کمک ها به چه شکل صورت می گیرد. " مادی یا معنوی" ؛ و از کدام منابع تمویل می شود.
پاسخ: بلی! در مکاتب از قبیل میز ،چوکی ، فرش ، خیمه و مواد ساختمانی کمک کردیم که در این اواخر خوشبختانه کار ساخت یک مکتب را شروع کردیم که هنوزهم ادامه دارد و تمویل کننده این همه داکتر صاحب بهمنش میباشند که شب روز برای مردم و یاری رساندن به آنها زحمت میکشند .
پرسش: چندی پیش دیزاین زیبایی شما را درفیسبوک مشاهده نمودم .شما ازدستمال های گل سیب وطنی ، طرح های بسیارزیبای لباس های محلی را نموده اید. یعنی اینکه ما درپهلوی لباس های قشنگ افغانی، لباس های زیبای محلی نیزداریم.این ایده چگونه به ذهن شما جا گرفت . آیا طرح های شما مورد استقبال هم قرارگرفته است؟
پاسخ: بلی! من برای نخستین بار پیراهن از دستمال های گل سیب و دیگر دستمال های وطنی دیزاین کردم که خوشبختانه هم درداخل وهم درخارج مورد استقبال اکثریت قرارگرفت.
من عاشق میهن وهم میهنان و فرهنگ کهن اصیل وغنی خود استم وهمین شوق وعلاقه من را واداربه ساختن لباس های محلی ساخت .
من همیشه نو آوری ها را دوست دارم زمانیکه به لباس های افغانی میدیم و استفاده میکردم
همیشه در فکر این بودم که باید یک لباسی ترتیب شود که هم ساده باشد وهم وزن زیاد نداشته باشد وهم دوختن آن زمانگیرنباشد ومهمتراینکه وابسته به همه مناطق افغانستان باشد.
زمانیکه نخستین طرح خود را درعمل پیاده ساختم. آنرا به مادرم نشان دادم اوتایید کرد و گفت: بلی بسیاریک لباس محلی زیبا ...
از آن پس هرکه لباس را میدید. نخستین پرسش اش این بود که این چه نوع لباس است؟
افغانی ،هزارگی ...
من گفتم محلی مربوط به همه نقاط افغانستان است ...
پرسش: چه پیامی به بانوان افغان درخارج کشوردارید؟
از همه بانوان میخواهم که درهرجای جهان که استید حس ملی خود را فراموش نکنید ،بیاید دست به دست همه داده وبرای کمک کردن به هم وطنان ، بویژه هم جنسان خود ازهیچ نوع ایثار دریغ نورزیم ما میتوانم با سنگ ریزه ها که به وحدت هم کنار بگذاریم زیر بنای مستحکم واستواربرای هم جنسان خود بسازیم زخمی را که درطول تاریخ درپیکرمان بر جا گذاشته اند اگرخود مان درمان نکنیم هیچ غمخواری نخواهد توانست. از جوانان و هم سن های خود میخواهم از زمان و امکانات در دست داشته تان استفاده اعظمی نماید ما درآستانه پیشرفت قرار داریم خوب درس بخوانید و درعرصه های مختلف پشتیبانه قوی برای زنان رنج کشیده کشور خود باشید زمان هیچ درد را دوا نمیکند تنها این ما استیم که به آن عادت میکنیم در این دنیا همه میگن چرا شادی بگو تا ما هم بخندیم اما هرگز نمیشنوی که بگویند چرا گریه میکنی بگو تا ما هم گریه کنیم ..بیاید تا با گذشت زمان مرحم به زخم بانوان خود باشیم و اشک و اندوه شان را پاک کرده لبخندی شادی را به لبان شان نقش بندیم.
سخن آخر، چگونه به اینهمه شغل های سنگین میرسید.تقسیم اوقات کاری تان چگونه است؟ آیا گاهی پسمان شده اید؟
پاسخ: بلی من برای همه وظایف که دارم اوقات مشخص دارم تا روی آنها کار کنم
تقسیم اوقاتم را ایام بیکاریی،دانشگاه تکمیل می سازد.درصورتیکه از درس ها فارغ باشم و ساعت رسمی نداشته باشم دردیگر امورات مصروف میشوم .
ثریا علیمی نازنین! ازینکه با این همه مسوولیت های مهم ، به مصاحبه ما حاضرشده اید. قلبا" ازشما سپاسگزارم. موفق وپیروزباشید.
من هم از فرصت که برایم اهدا نمودید جهان سپاس
به شما و به فعالیت ها بشر دوستانه شما بر خصوص در قبال بانوان ارج گذاری مینمایم
فریاد برای بانوان افغانستان ازهرگلو که باشد حس ودرد مشترک دارد .
۷/ ۷/ ۲۰۱۳
فرهنگی ـ بامداد۶/ ۱۳ـ ۱۹۰۸
گزارش فعالیت های ایتلاف درسه ماه گذشته که توسط پوهاند داکتر محمد داوود راوش در ششمین اجلاس شورای عالی ایتلاف احزاب دموکرات وترقی خواه افغانستان ارایه شد
« رفقا و دوستان گرامی ، اعضای محترم شورای عا لی ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان !
اجازه میخواهم تا نخست از همه تشریف آوری شما را در ششمین اجلاس شورای عالی ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان خیر مقدم و خوش آمدید بگویم.
جلسه کنونی بیانگر رشد و استحکام هرچه بیشتر ایتلاف ما است که یکسال و چهار ماه قبل پایه گذاری گردید و با گذار از دشواری ها اکنون هفت حزب و سازمان سیاسی عضویت آنرا دارد.
* پلار په خپلو وینو وګـټله خو زوی پری بی ګټی جواری* قیمار* وواهه*
د زبیر شیرزاد لیکنه
نن هر چیری او هـرڅوک دیو منلی ورځی ، د استقلال د ورځی په هکله خبری کوی او یو بل ته په مینه او محبت د استقلال مبارکی ورکوی او یا هم د خوشحالی پیغام لیـږی، او د یو واقعی استـقلال د ورځی درنا وی کوی او یاد یی ژوندی سا تی ، او باید ددی ورځی درناوی او یاد یی وشی. چه دا ورځ زمونږ د تاریخ زرینه او له افتخاره ډ که ورځ ده. دا د اسد د میاشتی ۲۸ او د۱۲۹۸ کال ده ، او نن د هغه واقعی استقلال ۹۴ مبارکه او له ویاړه ډکه کالیزه ده ، په دی هکله یو څه پوها وی په کارده او با ید وویل شی چه دا ورځ نه په دعا او نه په زاریو ترلاسه شوی اونه هم چا زمونږ ویا ړلی ولس ته خیرات ورکړی ، بلکه داورځ د یو سر لوړی ولس د اوږدی ازادی خواهی مبارزی اود خوږژوند او له ځانه تیریدنی په مقابل کی تر لاسه شوی، هرملت د ازادی او استقلال دپاره د مبارزی ډ ګر ته په ډیره میړانه د وطنی محبت په لرلوسره وردانګی ، بیا په دغه ا نسانی لار کی څوګ خپل سرونه بایلی او دشهادت له ویاړه ډک جام ور په برخه شی ، او د ولسونو په منځ کی بیا تل پاتی شی، او په خپله سرښنده بیا په دیرو ، حجرو، کلو ، بانډو ښارونو او ټول وطن کی په غونډو په غم او ښادیوکی په شعر، نثر، ټپو اوداستان کی دهغه یاد ژوندی ساتل کیږی ، او په ملی سطحه درنا وی ورته کیږی او څوګ چه بیا له دغی مبارزی او لاری نه ژوندی پا ته شی غا زی ورته ویل کیږی ، دده حرمت هم دشهید په اندازه کیږی او دغازی افتخاری نوم ورته په برخه شی ، نړی کی دا ژوندی ولسونه شته دی چه سر ورکوی تر څو ازا دی تر لاسه کړی ،او خپل ولس ته سعادت او استـقلال په برخه کوی ، ویښ او ژوندی ولسونه په نړی کی پریمانه دی ، چه یو هم له هغو ویښو او سرکښو ولسونو څخه زمونږ ویاړلی ، ازمویل شوی ، با تور اوباشهامته افغان ولس دی چه پریمانه او نه هیریدونکی سر ښند نی ، نر او ښځو داستـقلال او ازا دی دپاره کړی دی او دغه غیور، باهمتـه او ویاړلی ولس دشاه امان الله تر قیادت لاندی یی ازادی او استقلال تر لاسه کړ . په ازا دی او ولس مین ځوان شاه امان الله کله چه پلار یی مړ شواو دی دحوت دمیاشتی په ۹ نیټه دجمعی په ورخ د۱۲۹۷کال دشاهی تاج یی تر لاسه کړ له همغی ورځی څو ښی خبری هلته او دلته کړی چه نن یی د نمونی په توګه یی یو څو یی چه داستـقلال دورځی سره سمون لری اونن د یادولو وړهم بولم چه تاسو سره یی شریک کړم او ویی لیکم . دشاه امان الله لمړنی نشریه یی داوه * تاسو ټولو ر ښتینو او صا دقو اتباعو او نجیب ملت ته اعلانوم او مژده او بشا رت درکوم چه دسلطنت تاج می د ازادی ، استقلال ،ملی حاکمیت ، داخلی او خارجی ازادی په نوم په سر کړی *. همدارنګه هغه په وطن ، خلکو اوترقی مین ځوان اواستقلال غوښتونکی شاه په ۱۴ دحمل د۱۲۹۸ کال دعیدګاه په مسجد کی افغان با تور ولس راټول کړ اوتاریخی وینا یی وکړه او افغان با تور ولس یی استقلال ګټلو او سرښندنی ته دعوت کړ او مبارز ولس چه دازادی تږی وه په یو غږ یی دغه برحقه غوښتنی ته لبیک وویل او همدغه برحقه ازادی خواهی اوږده او له درد او کړاوه ډکه اوږده مبارزه او افغانی سرښندنه وه چه انګریزانو ته یی ددریم ځل دپاره سخته ماته ورکړه او افغانی سبق یی یو وار بیا فرنګی ته ورکړ، اشغالګر انګریزانو پریمانه مالی او ځا نی تاوان ولید او افغان ولس استقلال یی لاس ته راوړ، په ۱۹۱۹ کال داپریل په ۱۳ نیټه افغان ولس او د دربارغړو ته شاه امان الله داسی وویل : * زه خپل ځان او خپل وطن له هر لحاظه په داخلی او خارجی ساحه کی په ټول توان ازاد او مستقل اوغیر وا بسته اعلانوم ، له همدی لحظی زما وطن دازادی او استقلال له نعمته برخورداردی ، کوم چه د نړی نورهیوادونه ، ولسونه او قومونه تری بر خورداردی او ګټه تری اخلی، او هیڅ نړیوال قدرت ته اجازه نه ورکوم چه دسر د یو ویښته په اندازه زمونږ دوطن په داخلی او خارجی چارو کی مداخله وکړی ، خوکه څوګ پیداشی اویاکله مداخله وکړی زه حاضریم چه په دغه شمشیر یی غاړه پریکه کړم *، د دی وینا په ختم کی شاه امان الله د استقلال تږی او په ازادی مین ، دبریتانیا نماینده په لورخپل مخ یی واړوه او ورته یی وویل : * ای سفیره کوم څه چه ما وویل تاسو ورباندی پوه شوی ؟
دبریتانیا نماینده د ترقیخواه ځوان شاه په ځواب کی داسی وویل : بلی پوه شوم * هو دانګلس په مقابل کی افغان ولس خپل یو والی او اتحاد ټولی نړی ته وښوده چه داملت یو واحد ملت دی او هیڅ شیاد او جنایتکار دا ملت نشی جدا کولی. زه تاسوګرانو هیواد والوته هر چیری چه یاستی دا له ویاړه ډ که ورځ داستقلال ورځ چه زمونږ دنیکونو درزم او میړانی نښه او دانګریز په منډو تیښته او ناکامی ده د زړه له کومی مبارکی وایم د استقلال ۹۴ له ویاړه ډ که کالیزه موهر چیری چه یاست مبارک شه،
خو دافسوس ځای دا دی چه دهغه باتورو نیکونو او پلرونو خا ین ، مزدوراو وطن فروشو زامنو او لمسیانو دغه ورځ یی یعنی داستقلال ورځ یی ترلوی سوال لاندی راوستی زه ننی وطن ته د وجدان په حکم اشغال شوی وطن وایم دا چه وجدان می نور ونه زوروی په ډاګه وایم چه زما او زما دپلرونو پرونی مستقل وطن نن بیا اشغال شوی دی، دیو ملت د پاره د ازا دی ، استقلال ، سولی ، سعادت ، خوشبختی او دموکراسی نه لوړ نعمت بل نعمت دانسان په ژوند کی نشته، چه پری افتخار وکړی. او دا زا دی په معنی محکوم ولسونه ښه پوهید لی شی چه استقلال څومره خوند لری ، هغو چه زمونږ دنیکونو او پلرونو استقلال یی دخپلوناوړه او شخصی ګټو دپاره ترسوال لاندی راوستی او زما دوطن او خلکو بربادی غواړی او کوشش کوی چه مونږه بیا غلامان کړی دوی دی پوه شی چه دوی نن اوسبا دوطن ، خلکو او استقلال دښمنان دی او د پردوغلامان یی بولم . په داسی حال کی چه زمونږ نیکونو او پلرونو دخوږ ژوند په بدل کی استقلال یی په میړانه وګاټه ، خو خرڅ شوی زامنویی په جواری *قمار * کی په استقلال باندی خپی کیښودی دا بل څه نه ده اصلآ دوی د خپلو نیکونو او پلرونو په وینو خپی ا یښی دی او ښکاره سپکاوی یی ددی وطن مبارزینو ته کړی ، دهغی ورځ په امید چه هیڅ اشغالګر زمونږ دسرنوشت حاکمان ونه اوسی ، نه پوهیږم چه کله به یو افغان مور بیا یو بل شاه امان الله وزیږوی او بیا یی په افغانی او ازادی خواهی روحیه لوی کړی، سر را جګ کړی ولس را ټول کړی او خپل خلکو ته یو وار بیا اعلان و کړی چه زه او دا وطن ازاد او مستقل دی*. او د شاه امان الله دا خبره بیا تکرار کړی: *عزیزانو دا حقیقت باید تاسو ته رو ښانه کړم چه زما د ژوند مهمه او با ارزښتـه مقصد او هدف صرف دا دی چه وکولای شم خپل ولس سعادتمند ووینم او خوشحالی ور په برخه کړم د ملی اردو تر سطحی پوری ، او هلی ځلی کوم چه ستاسی ملی ګټی په استقلال او ازادی کی خوندی وساتم ، کله می چه د ملت اعتماد په دغه هکله تر لاسه کړ اوهغه هدف می چه د وطن ترقی او د خلکو سعادت دی تر لاسه کړ او دی مقصد ته ورسیدم بیا خپل ځان او وجدان ارام احساسوم او له خدایه به شکران وکړم*. او دشاه امان الله په شان داسی ووایی * واقیعیت دادی چه ددی وطن دهر تبعه درد او تکلیف زما درد او تکلیف دی او دهریو ارامی او خوشحالی بیا زما روحی ارامی او خوشحالی ده * او یا هم یو واری دشاه امان الله دا خبره تکرار زمونږ باتور ولس ته ووایی * چه تاسو ددی وطن شریف ولس دهر نوعه ظلم ،تجاوز او تیری نه مصوون یاستی او هرڅوک د شا قه او جبری کار نه په امن کی ژوند وکړی. د وروری او همغږی په فضا کی دیو پرچم لاندی ژوند وکړی* هو زه مطمین یم او باور لرم چه ډیر ژر به زمونږ ښکلی وطن ته بیا یو ترقی غوښتونکی په استقلال او خلکو مین * امان * راشی او داستقلال دښمنانو سره، غارتګرو او غلامانو سره عادلانه حسا ب دعدالت په کور کی دعادل قاضی له خوا وکړی دا ورځ ژر راتلونکی ده.
فرهنگی ـ بامداد۵/ ۱۳ـ ۱۹۰۸
More Articles...
- مصاحبه اختصاصی با الحاج دکتور احمد غوث زلمی ژورنالیست آگاه، گوینده ی مبتکر و محبوب همه ، چهره ی برازنده، شناخته شده و با تجربه رادیو و تلویزیون افغانستان
- سخنرانی پوهندوی عبدالرازق اسمر در اجلاس شورای عالی ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان
- ششمین اجلاس نوبتی شورای عالی ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقی خواه افغانستان برگزارشد
- در ستایش وطن