فاصله از مردم درحکم نابودیست

 

تا بکی حرف و شعار انگیختن

یک عمل بهتر بود از صد سخن

 

عبدالوکیل کوچی

طوری که معلوم است به‌ رغم کوشش‌ها و مبارزه خستگی ناپذیر در راه خدمت به مردم افغانستان با مسوولیت پذیری و تعهد در پیشگاه مردم، ظاهراً از مردم فاصله داریم. هرچند با تحمل دردهای جانکاه غربت، احساس مسوولیت و عشق خدمت به مردم همیشه در خون و شریان ما جاریست؛ ولی دوری از دامان وطن چه از روی ناگزیری یا در نتیجه جنگ‌های تحمیلی، تجاوزات خارجی، ناامنی، تغیر نظام و یا به هر دلیل موجه ای که باشد، در واقع هزاران کیلومتر دوری از خاک وطن بر ما تحمیل گردیده است که این وضع فاصله زمانی و مکانی ما را با بدنه اصلی نفوس کشور مشخص می‌ سازد.

امپریالیزم جهانی که جنگ، ناامنی و بربادی کشورها خصیصه ذاتی آن می‌ باشد، با راه اندازی جنگ‌های خانمان‌ سوز و با افسانه سرایی‌ های مذهبی و نیرنگ‌ های قومی، سمتی، لسانی، نژادی و غیره، ابتدا کشورهای مورد نظرشان را با مشتعل ساختن جنگ داخلی و حتا لشکر کشی‌های سنگین، به خاک و خون کشانیده و از سکنه خالی می ‌سازد، پس از آن میراث‌های پر غنای تاریخی مادی و معنوی و زیر بناهای اقتصادی را توسط نوکران زر خرید خود نابود کرده و ثروت‌های زیر زمینی و سرزمینی آن کشورها را به تاراج می ‌رسانند و بر نفوس باقیمانده زخمی، مریض، خسته از جنگ و گیرمانده در میان خون و آتش، به ‌وسیله گماشتگان گوش به‌ فرمان خود حکمروایی می‌ کنند.

افغانستان یکی از مهم‌ ترین قربانی جنگ‌های تحمیلی بوده است که در نتیجه بیش از سی سال جنگ، هست و بود کشور در گرداب نابودی فرورفته و مردم در شرایط ناامنی ودر میان خون و آتش به‌ سختی نفس می‌کشند. چنانچه حوادث خونبار تاریخ نشان‌ دهنده آن است که سیه‌ ترین دوران آن زمان شکل گیری روند عقب گرایی با پیدایش گروهای واپس‌ گرا و رویش آن در سرزمین مرده ریگ پاکستان، پای تجاوز گران شرق و غرب جهان و اجیران مزدور پاکستانی را به کشور ما کشانید.

و اما تلخ‌ ترین فصل تاریخ، شدت گیری دسایس ارتجاع و استعمار بود که منجر به فرو پاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حاکمیت مردمی آن گردید و در قبال خرابی اوضاع و فرار مغزها بیش از پنج میلیون نفوس کشور به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده ودر قاره‌های جهان به شکل آواره بسر می‌برند. و اما به‌ رغم دسایس ارتجاع و استعمار و فرو پاشی حزب د خ ا و حاکمیت مردمی آن، هیچ توفان مدهشی نتوانست چراغ جنبش ترقی‌خواهی در افغانستان را خاموش سازد؛ زیرا وطن‌ پرستان مسوول و متعهد از همان آغاز، با کار پیگیر و خلاق سیاسی، با بسیج نیروهای پراگنده و از هم  پاشیده ح د خ ا و تشکل دوباره اعضای سابقه دار حزب و سایر روشنفکران وطن ‌پرست وحدت خواه و همبسته، توانستند پرچم مبارزه را در داخل کشور و بیرون از آن خاصتاً در قلب اروپا در اهتزاز در آورند.

و اما تداوم جنگ و ناامنی در داخل کشور جان صدها هزار هموطن ما را گرفت عده کثیری را معیوب و مجروح ساخت همچنان فقر، جهل، مرض بیکاری، بیماری، بی سرنوشتی اعتیاد به مواد مخدره از پیامدهای مدهش جنگ است که با موجودیت دولت ضعیف، مریض، ناکار آمد، و فرمایشی، نه تنها مشکل مردم حل نگردیده است ؛ بلکه روز تا روز تشدید می ‌یابد طوری که معلوم است دهشت افگنان و تروریستان پرتاب شده از خارج و زورمندان منطقه وی وضع امنیتی را به چالش کشیده و مردم را به گروگان گرفته‌ اند. با این حال اوضاع نابسامان کشور از سربریدن‌ها، قتل و غارت، شکنجه و تجاوز، حق تلفی و قانون شکنی‌ها حکایت دارد. ازین رو ادامه حیات و تحمل زنده گی برای مردم در زیر پاشنه‌های دهشت افگنان تروریست دشوار گردیده است که پیامد آن اخیراً آواره شدن هزاران نفر هموطن ما به کشورهای اروپایی می‌باشد.

 جریان مهاجرت نشان ‌دهنده آن است که فشار جانکاه کشورهای مسیر مهاجرت بر پناه‌ جویان هموطن ما و کشاندن عده‌ای از مهاجران به گروگان گرفته شده به جنگ‌های سوریه و دیگر کشورهای عربی و زندانی شدن مهاجران هموطن در کشورهای پاکستان، ایران، یونان و دیگر کشورها، غرق شدن کشتی مهاجران هموطن در آب‌ های مدیترانه و ناپدید شدن پناه‌ جویان بی‌ دفاع در راه سفر و آواره گی، لکه ننگی است بر جبین مسوولین امور و خاصتاُ کسانی که با سنگ اندازی در امر پذیرش پناه‌ جویان هموطن در دیگر کشورها، سرنوشت آن‌ ها را به بازی گرفته و حتا مقامات داخلی و خارجی را به اخراج و عودت قسمی آن‌ها و آن‌هم در چنین شرایط جنگ و ناامنی تشویق و ترغیب می‌کنند.

و این در حالی است که هموطنان پناه‌ جوی در راستای سفر و مهاجرت، با تحمل مشقات راه، تلفات جانی و با از دست دادن اقارب و اعضای خانواده‌های شان، توانستند به حالت نیمه جان خود را به کشورهای اروپایی برسانند و بیشترین تمرکز آن‌ها به کشور المان است که به نسبت تراکم پناه‌ جوی عده‌ای از آن‌ها که مشتمل بر زنان، مریضان و کودکان می ‌باشند، در زیر خیمه‌ها در سرمای سرد ودر شرایط سخت و هولناک بسر می‌برند. آنان در چنین آب ‌وهوای سرد شبیه زمستان به حالت مریضی، در انتظار سرنوشت شان، روزهای دشواری را پشت سر می‌گذرانند. گفته می ‌شود تعدادی از آن‌ها در خطر دیپورت قرار دارند.

ولی سازمان‌های حزبی و نهادهای اجتماعی ما به‌جز عده انگشت شمار، هیچ عضو حزب و یا سازمان اجتماعی به این مردم آواره، مصدر خدمت و همکاری نشده ودر رابطه پشتیبانی از آن‌ها با نشر اعلامیه‌ها، پیام‌ها و مضامین محدود بسنده می‌ کنند. اگر ما مدعی کار با مردم هستیم و خود را خدمتگار مردم میدانیم این‌ها مردم ما هستند. و اگر مدافع آرمان‌های والای خلق ستمدیده و بلا کشیده افغانستان هستیم که در آن تردیدی وجود ندارد، همین‌ها مردم بلا کشیده و رنجدیده‌ هایی هستند که به‌ سختی تمام تا اینجا رسیده‌اند. این‌ها مشکلات زبانی و مشکل صحی دارند. آن‌ ها به همکاری و همیاری و کمک رسانی نیاز دارند. به ترجمان نیاز دارند. به دفاع از حقوق پناهنده گی خود نیاز دارند. به رساندن صدای شان بگوش جهانیان نیاز دارند. به داکتر، دوا، نان و آب و لباس ضرورت شدید دارند. به احوال گیری و دلجویی نیازمند اند. اگر ما از وطن به دوریم ولی حالا مردم نزد ما آمده‌اند و ما مکلف به همکاری با آن‌ها می‌باشیم.

 نمی‌ شود صرف با صدور اعلامیه‌های مقبول و الفاظ شیرین، مشکل مهاجران هموطن تازه وارد را حل نمود. آن‌ها مشکلات فرا وان دارند ولی ما در اطراف آن جمع آمد بی سرنوشت اصلاً دیده نمی ‌شویم. در صورتی که حزبی متعهد در محل بود و باش مهاجران رفت و آمد نداشته باشد چگونه می ‌توان از پرابلم‌ های ایشان باخبر شد و با آن‌ها تماس برقرار کرد و مفکوره سیاسی و راه نجات را برای آن‌ها تشریح و توضیح نمود و چگونه او را به اهداف والای دادخواهانه معتقد ساخت و به ساختار سیاسی جلب یا جذب نمود. به گونه سوال مطرح می‌ شود که آیا درین زمینه کدام برنامه کاری در رابطه به مهاجران تازه وارد طرح و عملی گردیده است و با شورای مهاجران ما همکاری صورت گرفته است؟ اگر نی چرا با چنین بی ‌تحرکی، جنبش دچار رکود گردد. بنا بر آن به تاأکید باید گفت که این‌ها فرزندان مردم مصیبت زده افغانستان استند که بر اساس ظلم و ستم گری‌ های داخل کشور و جریان جنگ تحمیلی، مجبور به فرار از وطن گردیده‌اند. اگر این‌ها به فرض محال در حساب مردم نمی‌ آیند پس مردم کیست که به سراغ آن باید رفت.

بنا بر آن احترامانه پیشنهاد می‌گردد که در رابطه به چنین رویدادهای رقت آور، باید متعهدین و مسوولین امور پروگرام‌ های عاجل، ضروری، هدفمند و مشخصی را در همکاری و مشوره با شورای محترم مهاجران روی دست گرفته و با پیگیری تمام وارسی نمایند که بر موجب آن هموطنان مهاجر ما مورد همکاری قرار گرفته و از حقوق حقه‌ شان دفاع قانونی صورت بگیرد.

با درودهای رفیقانه

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۲۱۱

مکثی کوتاهی بر ختم کار کمیسیون حقیقت یاب حوادث کندوز

ع.  بصیر دهزاد

 

جناب امرالله صالح در صفحه فیس بوک خود از ختم کار کمیسیون حقیقت یاب قضیه مربوط به سقوط کندوز و ارایه گزارش دوصد صفحه ای و ارجاع آن به شورای امنیت ملی دولت اطلاعیه را پخش نمود.

البته توقع هم می رفت تا این کمیسیون فاکت ها و حقایق بدست آمده را در حدود و صغور صلاحیت کاری خویش آماده و به همان مرجع صلاحیت ده دوباره ارایه می نمود. اینکه این پروسه حقیقت یابی به سرعت انجام یافت، از یک جهت مثبت است که کمیسیون کارش را به سرعت انجام داد، شورای امنیت ملی  با دقت به حرف های کمسیون گوش داد و امید همه افراد و گروه ها هم در این است که این کمیسیون با استقلالیت وظایف شان را بدست گرفته، اجرا نموده و با کمال صداقت و استقلالیت ( بدون در نظر گرفتن تعلقات و ذوق های قبلی سیاسی و تنظیمی) گزارش را تهیه و ارایه نموده باشد. ولی در این مورد چند سوالی را میتوان مطرح نمود ،به دو دلیل:

یکی اینکه اگر ارزیابی های شورای امنیت ملی و ارگان های دولتی ازاین واقعیت ها و تصامیم مربوط به آن که از دولت توقع برده میشود، کتمان واقعیت نمایند ، آیا جناب صالح چگونه در برابر آن عکس العمل  نشان خواهد داد. زیرا این یک وظیفه خطیر ملی، دولتی و بررسی ازسقوط یک ولایت مهم، بررسی از جرایم شدید جنگی و جرایم ضد انسانی مطرح بوده است ، پلان که خیلی ها ماهرانه و مسلکی نظامی و استخباراتی سازماندهی و در یک طرح مثلثی ستون پنجم درون دولت – طالبان - استخبارات پاکستان + حامیان شان ، در عمل پیاده شد.

البته برگشت دوباره جناب صالح را به دنیای سازمان سبزشان  به فال نیک گرفته راه شان را سبزتر میخواهم ، اما چند نکته مهم برای حال و آینده کشور مرتبط بر قضیه کندوز:

دوم اینکه در کندوز چه ها واقع گردیدند:

پیش زمینه قضیه سقوط کندوز در به تعویق افتادن عملیات تصفیوی  27 منطقه کندوز که بایستی در بهار امسال انجام می شدند، می تواند نهفته باشد.  معلوم میشود که نظر به گفته رییس امنیت ملی که در پارلمان بیان نمود،  ردپای این قضیه  در شورای امنیت ملی قابل جست و جو است.

نظر به شواهد از دو ماه قبل از حمله طلبان آنان در مناطق اطراف شهر کندوز با آزادی کامل و با سلاح های شان در گشت و گذار بوده اند و امنیت ملی کندوز و اداره ولایتی ( شخص والی) از آن آگاهی کامل داشته اند. بدین مفهوم که مردم قبلاٌ در ترس و وحشت از تصرف شهر توسط طالبان قرار داشتند.

نظر به اطلاعات یکی از وکلای ولایت هرات در داخل پارلمان،  افراد مشکوک دسته دسته ، تحت حمایت اردوی پاکستان از سرحد به داخل افغانستان می گذشتند و در داخل بس ها از طریق بادغیس به ولایات شمالی کشور انتقال داده می شوند. دولت در این مورد در سکوت مرگبار و سوال بر انگیز قرار داشت و لب از لب تکان نمی داد.

توافقنامه دند غوری که فقط حیثیت یک توفقنامه موقتی ( مقطعی) را داشت ، زمینه ساز دو مسااله شد: یکی که طالبان دراین  ساحه و اطراف آن خود را با این موافقتنامه مصوون ساختند و صدهای شان،  با استفاده از مواد این قرارداد ، به کندوز فرستاده شدند  و دوم اینکه حین سقوط  کندوز طالبان در این منطقه مانع انتقال نیروهای کمکی به کندوز گردیدند که در نتیجه سقوط کندوز سریعتر به وقوع پیوست. کشته شدن بیش از صد طالب از مناطق بغلان که در کندوز کشته شده  و جسد های شان دوباره به خانواده های شان در بغلان تسلیم داده شدند، گواه این فاکت است.

عدم حضور والی و رییس امنیت کندوز در اوج تهدیدات طالبان که در واقعیت حالت اضطراری و آماده باش باید می بود، سوال بزرگ است که تنها سبکدوش ساختن والی توسط رییس جمهور یک قدم آغازین باید باشد. وزیر امور داخله افغانستان آغاز یک ساعت تاخیر در عملیات کندوز را عامل ورود غیر قابل پیشبینی طالبان به شهرمیداند.

سقوط پوسته ها به خصوص بالاحصار کندوز که قوای کمکی به موقع با آن نمی رسید و یکی پی دیگری سقوط میکردند.

بمباردمان شفاخانه دوکتوران بدون سرحد ، اینکه می گویند طالبان با آزادی کامل با استفاده از امبولانس های این شفاخانه زخمی های خویش را انتقال میدادند، روشن نیست.

اسیران جنگی به گلوله بسته شدند، در زیر چین های تانک ها کشته و خمیر شدند،  تعرض به حریم شخصی و تعرض به زنان و دختران صورت گرفته است. در حالیکه طالبان ادعا میکنند که « به فضل خداوند ما به ناموس مردم احترامانه برخورد نمودیم، دارایی های عامه و بیت المال را به غارت نبردیم و به اسیرا برخورد اخلاقی و اسلامی نمودیم. و ...!!! »  طرف دیگر هم از انجام هرگونه اعمال ضد انسانی و تعرض به نوامیس خانواده ها انکار می کنند.

طالبان با آنکه ادعای فوق را دارند، ولی دها و ممکن صد های هم قماش طالبی ( بیگانگان) را با خود به جنگ بردند و یکجا با آنها خون ریختند و با حریم شخصی خانواده ها دست به دست تعرض نمودند و غیرت افغانی خویش را خود زیر پا انداخته لگد مال نمودند.

تعداد از دلالان سیاسی  هم از طریق وسایل اطلاعات جمعی و انترنتی  بدون آگاهی از فاکت های واقع شده، جنگ را جنبه قومی و زبانی دادند و غیر مسوولانه  ( قابل تحقیق عدلی و مجازاتی)  با مصاحبه های شان عملاٌ به تحریک و تشویق تخاصمات بین القومی مبادرت ورزیدند. این تحریکات از پارلمان افغانستان تا تلویزیون های داخل افغانستان و تلویزون های برون مرزی و انعکاسات  پر تعفن آن در صفحات فیس بوکی نیز کم نبودند.

این تعداد با درد و دریغ  به آن چه در کندوز واقع می گردید و جنایت ارتکاب می یافت و انسان ها ی هموطن ما قربانی خشونت و تعرض می گردیدند، را نادیده گرفته ، یکی در دفاع مستقیم و غیرمستقیم  از طالبان و دیگری از قوماندان های جهادی مسلط در کندوز می نمایند. در حالیکه انسان با تعهد و مردم دوست برایش قبل از آنکه به دیگر جوانب فکر کند، به آن چه انسان جامعه ما قربانی جنایت می گردد ، می اندیشد، نه اینکه مساله قوم و تبار را مطرح نمایند یا اینکه با قربانی یکی بی تفاوت ماند  و با قربانی دیگر پیراهن های حضرت عثمان را در هر جا و از عقب هر میکروفون به خود حمل نموده قضیه را بزرگتر از واقعیت نشان میدادند. این خود یک تفاوت بزرگ بین تاریک اندیشی ( ولو با دریشی و نکتایی و یا خود را چپ و راست  و یا دموکرات نشان دادن)  و روشنگری و ملی اندیشی است زیرا برای یک فرد ملی انسان جامعه مطرح است ،صرنظر از اینکه مربوط به کدام قوم و زبان و منطقه است. هر یک از این قماش  از همان دیدگاه  پر تعفن ضد ملی ،ضد وحدت ملی و  عدم احترام به حق مشروع بر بنیاد قانون اساسی  اتباع ، خود را به  جعلیات تاریخ می پیچانند و  به حکم دادن های میان تهی مبادرت می ورزند و شخصیت های کاذب شان را با ارایه  همین گونه حکم ها روپوش می گذارند.  تعداد هم در صحبت های تلویزونی و برآمد های شان مطالب تحریک آمیز را مطرح نموده اند که بر بنیاد قوانین نافذه کشور و پرنسیپ های حقوق بشری و جامعه مدنی قابل بررسی عدلی می باشند. در مقابل این سیاسیون و دولتمداران دهان پرآب  و معامله گراند که جراات و توانایی بررسی شجاعانه این چنین مسایل خطر ناک را  هنوز ندارند.

تلویزون کانال 1 هالند در حین این پروسه های خطرناک در افغانستان نیز یک برنامه را پخش نمود که چندین سال قبل از کندوز تهیه و با تعداد از مردان خانواده های پشتون و نقش قوماندن میرعلم  مصاحبه گردیده بود . ولی این نوار قبلاٌ پخش نشده بود . برای  « روز مبادا »  حفظ شده بود. در این برنامه از انتقام گیری ها میان دو قوم بحث به عمل میآمد.

و بالاخره  حکومات انگلستان و امریکا نیر خود را در این پلان شریک ساخته نان خویش را در تنور داغ ملت مظلوم پزیدند و موجودیت عساکر خویش را در کشور ما دایمی ساختند. در مقابل دولت و وزارت  « پسیف » خارجه افغانستان بدون کدام عکس العمل و ارایه یک طرح مشخص فقط « دست بالا کرده  دعای خیر» نمودند.

نکات مهم و هنوز قابل بررسی کندوز:

قضیه کندوز را باید از چندین بعد مورد یک حقیقت یابی، تحقیق و نتیجه گیری های  دفاعی- نظامی، حقوق بین المللی ( حقوق بشر و جنایات جنگی و ضد بشری ) ، قدرت و اداره دولتی وعدلی و حقوق جزایی  قرارداد.

اول اینکه: ما امید واریم تا گزارش دوصد صفحه ای کمیسیون حقیقت یاب به یک بخش از سوالات پاسخ  روشن داده بتواند که :

حادثه کندور بحیث یک  پلان تنظیم شده نظامی و استخباراتی و پیش زمینه های آن در تعلل عمدی و وظیفه وی و اشتباهات نیروهای نظامی و امنیتی را به یک تصویر واقعی بکشد. مدارک لازم ، نه از حدسیات و گفته های دست دومی و سومی ، بلکه از مصاحبه های افراد و شاهدان که خود شاهد قضایا بوده و  قسم یاد کرده باشند که واقعیت را بیان نموده اند. ( کسان که به حیث شاهد و یا طرف ضرر چشمدید شان را بیان می کنند، باید قبلاٌ بدانند که در صورت دادن تصویر غیرواقعی قابل پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.)

دوم اینکه:  جرایم جنگی ، حقوق بشری و ضد انسان و انسانیت بخشی خیلی ها مهم در این قضیه میباشد. من معتقدم که ممکن در این بخش کمیسیون حقیقت یاب نتوانسته باشد  فاکت های دقیق که زمینه ساز یک پروسه عدلی و حقوق مجازاتی گردد، نایل شده باشد.  گمان من این است ممکن این بخش  شامل وظایف کمیسیون هم نبوده باشد، زیرا برای حقیقت یابی چنین جرایم اولاٌ به یک کمیسیون  ضرورت است که در ترکیب آن باید تعداد از افراد متخصص (  داکتران طب عدلی، نهاد های مدافع حقوق زنان ، حقوقدانان که در این عرصه تجربه مسلکی داشته باشند، نماینده گان  حقوق بشر و جامعه مدنی و افراد با تجربه از نهادهای مدد رسانی اجتماعی که حد اقل آشنایی به شیوه کار و مصاحبه با افراد متضررداشته باشند که آنها مورد خشونت و تعرض قرار گرفته باشند) تشکیل یافته باشند. برای این چنین حقیقت یابی نمی توان از یک وکیل پارلمان و یا یک کارمند عالیرتبه دولتی و نظامی استفاده نمود و توقع نتیجه گیری های مسلکی را نمود.

سوم اینکه: قضیه بررسی جنایات جنگی و ضد انسان و انسانیت باید از دیدگاه حقوق بین المللی و تحت رهبری مستقیم جامعه بین المللی (سازمان عدالت بین المللی ) صورت گیرد که باید مصوون از هرگونه  نفوذ و فشار دولت ها باشد،  زیرا مساله مربوط به نقض صریح کنوانسیون های بین المللی مربوط به جرایم علیه بشریت و جرایم جنگی می شوند که در کنوانسیون ها و پروتوکول های بین المللی پیشبینی گردیده اند و دولت افغانستان  متعهد بر تطبیق و رعایت آن ها می باشد.  بمباردمان شفاخانه دوکتوران بدون مرز موضوع جدی قابل بررسی است که نباید سازمان ملل متحد آنرا ( که جزٌ یک توطیه منطقه وی است) سطحی گیرد که تنها به یک معذرت خواهی و تطمع پولی خانواده های متضرر محدود باقی بماند و عاملین یک جرم جنگی به حیث ( آقای ماورای قوانین و کنوانسیون های بین المللی ) مصوون از بررسی جنایت جنگی باقی بماند.

* مراجعه شود به اعلامیه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا پیرامون جنایات جنگی در کندوز:  جنایات جنگی و بشری در کندوز;

چهارم اینکه:  قضیه موقف و ارزیابی دولت افغانستان در برابر پروسه های بعد از حقیقت یابی حایز اهمیت و میزان صداقت مندی به ملت می باشد که چگونه بدان برخورد می کند ، خواهد کرد و تا کدام سرحد موضوع را از دیدگاه یک دولت با اراده مستقل و غیروابسته به سیاست های منطقه وی نامشروع  ، مطرح ، تعقیب و مورد پیگرد قرار میدهد.

من معتقد براین امرهستم که افشا، حل و اخذ یک پالیسی روی  قضیه کندوز ممکن یک چالش بزرگ ضد حاکمیت و امنیت ملی  را برملا سازد، چهره های خاین که در جرایم ضد امنیت ملی و داخلی رول بازی نموده اند، معرفی و در یک دادگاه خاص قضیه کندوز مورد مجازات قرار گیرند، حتا اگر مسببین یا ستون پنجم در همجواری دفتر رییس جمهور و  رییس حکومت نشسته باشند. 

به حیث یک شاغل مسلک مقدس حقوق و یک فعال اجتماعی معتقد بر آنم که اگر دولت کنونی بر این « توطیه کودتا گونه » وسازمان داده شده  پا در کلوخ مانده و از آب بگذرد، بررسی این قضیه در آینده ها دوباره  به بررسی گرفته خواهد شد، ممکن توسط حکومت های مستقل و غیر وابسته در آینده هم  دور از امکان نیست. زیرا قضایای مربوط به ملت و حاکمیت و امنیت ملی نمی توانند همیشه زیر باز خاک های انداخته شده باقی بمانند و مجرمین مصوون باقی بمانند.

من اکنون از حدث و گمان بدین باور متین معتقدم که قضیه کندوز گره گاه بسیاری از سوالات خواهد بود که افراد و حلقات ترقی خواه و وطندوست این سوالات را مطرح میکنند و ولی هنوز نتوانسه اند بدین سوالات شان جواب مستدل و با فاکت های غیرقابل انکار دریابند.

من این تقاضای خود را از همه این افراد و حلقات مطرح می سازم که نگذارید بالای این گره خونین و  محور یک توطیه ملی در خاک خونین تان انبار های خاک انداخته شود. از امروز تا فردا ها دستگاه دولت را با هر گونه وسایل فشار وادار به بررسی نهایی قضیه کندوز سازید.

لطفاٌ با نوشته ها و کومنت های تان از این نکات بیان شده فوق حمایت کنید.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۲۱۱

بالگردها؛ وقتیکه بال می شکنند و وقتیکه بال میدهند!

سلیمان  کبیرنوری

 

در سوریه: داعش در هیچ جایی در امان نیست

بالگرد های می ۲۴ در فضا مستی می کنند و رعد و رعب آفریده و بر داعشی ها هی آتش می گشایند.

سربازان سوریه و مردان کردی شجیعانه آنها را تعقیب و مناطق را از لوث این مزدوران ارتجاع و امپریالیزم پاک میکنند.

جنگ خانه به خانه، جنگ کوچه به کوچه ، قریه به قریه و شهر به شهر ادامه دارد.

داعش به وحشت افتیده است، بلی ...بلی ...داعش واقعاً در پانیک رفته است. راه را گم کرده است،  همچو موش ها غار می پالند. در ویدیوی مستند زیرمشاهده فرمایید!

این است مبارزه صادقانه  بر ضد ترویزم و دهشت گری.

 

اما در کشور ما:

 در کشورمن وتو در برابر حدود ۱۵ هزار طالب، ۵۰ کشور با ۱۵۰۰۰۰ نیرو به بهانه جنگ با تروریزم زیر نام مبارزه بر ضد تروریستان طالب و القاعده هجوم آوردند. تا کنون ده ها هزارغیرنظامیان قربانی شدند. اما بالگرد های خارجی ها در افغانستان نیز گویا مستی کنان به انتقال طالبان پرداختند!

به قول کرزی و نماینده های ولایات شمال و شمال شرق در پارلمان کشور، به کمک بالگرد های خارجی جنگ جویان طالب از پاکستان و ولایات جنوبی به شمال و شمال شرق کشور انتقال داده شدند. تروریزم در شمال کشورنفوذ داده شد و حضور فزیکی یافت. مصایب و بیچاره گی و ذلت ما  به حدی رسیده است که به اساس ویدیوهای مستند از یافته های تلویزیون شمشاد، با وجود پایگاه های خارجی و امضای قرار داد امنیتی، نظامیان پاکستانی طالبان را در جنگ رهبری و با  آن ها یک جا برای تسخیر مناطقی از کشورما آغاز نموده است. سران غرب از تروریزم دولتی پاکستان چشم پوشی نمی کنند؟ آنانیکه  با ۱۵۰ هزار نیروی نظامی بر ضد تروریزم در افغانستان تشریف فرما شده بودند، گویا اکنون باب مذاکره را با آن ها باز کرده اند و الان تحمیل کرده می گویند با طالبان تروریست مذاکره کنید!

به عنوان سمبول نتایج از مستی آن بالگرد ها، تا این بالگرد ها را  ببینید و قضاوت فرمایید!

برای تماشای ویدیو، لطف نموده بالای لینک زیر کلیک نمایید!

https://www.youtube.com/watch?v=2CDdFFKTCYQ

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۹۱۰

دګوندونو مرامونه او فرعي موخې

دوهمه برخه

نورمحمد غفوري

مخکې (په لومړۍ برخه کې) مو ولوستل چې د ګوند په ستراتیژیک مرام کې د اوږدې مودې له پاره په عامو جملو، مختصر ډول او په یوڅه مجرده بڼه د ګوند اساسي ستراتیژیکې غوښتنې، موخې او ارزشونه لیکل شوي وي او له هغو څخه ښکاري چې ګوند د کومو ټولنیزو طبقو او ګروپونو په ګټه کار کوي؟ د کومو اساسي ارزشونو دفاع او د کومو نورو په وړاندې دریږی؟ د اقتصاد، کلتور او سیاست په برخه کې د کومو قوانینو د جوړیدو ننګه او د کومو نورو مخنیوی کوي؟ داسې چې ګوندي مرام د تاریخ په جاده کې د ګوند د حرکت اساسي مسیر او تګ لوری ټاکي، خو په هغه کې د ټاکلي وخت او روځنیو مبرمو مسئلو له پاره د ځواب موندل او یا د واکمنۍ په مختلفو پوړونو کې د ګوندي اهدافو وضاحت په تیره بیا د عامو وګړو له پاره ستونزمن وي.

ددې له پاره چې هر وخت او په هر ځای کې د شرایطو سره سم د ګوندي مرام د تحقق په خاطر عملي ګامونه پورته کړای شي، لازمه ده چې وخت په وخت د ګوندی مرام محتوی او مضمون ولس ته تشریح شي، په معین وخت او ټاکلو عینی شرایطو کې د مرامي اهدافو او یا د هغو د یوې معینې برخې د عملي کولو له پاره مشخصې لارې او ټاکلي تدبیرونه او اقدامونه په ګوته شي. له دې کبله اړتیا ده چې ګوند یوازې د خپل اساسي مرام په چاپولو او ویشلو بسیا ونه کړي، بلکې د وخت او سیمې له اړتیا سره سم په عامه او معموله ژبه په لازمو فرصتونو کې د فرعي برنامو په طرحه، تدوین او ترویج کې اقدام وکړي.

معمولا د ګوند له پاره په لاندې ځایو او حالاتو کې د فرعي برنامو اړتیا شته:

۱ ـ انتخاباتي برنامه Wahlprogramm: د ګوند هغه سیاسی پروګرام دی چې د هېواد په کچه د جمهوري ریاست د انتخاباتو او یا پارلماني انتخاباتي دورې (د منځني وخت) له پاره جوړيږي. په دې برنامه کې په وضاحت سره لیکل کیږی چې ګوند د ولسمشرۍ په راتلونکو پنځو کالو او یا په راتلونکی تقنینی دوره کې څه غواړي، د څه له پاره يې غواړي او څنګه او په څه وخت کې یې غواړي؛ او خپل پلانونه د کومو امکاناتو او وسیلو په زور عملی کوي؟

انتخاباتی برنامه هغه وخت ښه جوړیدای شی چې ګوند د هیواد د سیاسی، اقتصادی او اجتماعی اوضاع په دقیق تحلیل لاس بری وي. د هیواد د تکامل تاریخي مرحله، د ټولنیزو طبقو او قشرونو ترمنځ اړیکې او د کمیت او کیفیت انډول دقیق وپیژنی. د نړۍ او سیمې اوضاع وڅیړلای شی او په هغو کې د خپل هیواد موقف او ملي ګټې مشخصې کړي.

انتخاباتي برنامه د انتخاباتو له شروع نه لږ مخکې تصویب او نشریږي او د انتخاباتي غوښتنو عمده لوری ټاکي. په حقیقت کې انتخاباتی برنامه درې غوره دندې لری:

الف: د انتخاباتي برنامې یوه غوره دنده داده چې هغه غوښتنې چې په ګوندي مرامنامه کې په یوڅه مجرده او عامه توګه د اوږدې مودې له پاره ځاي شوې، ځینې برخې یې د راتلونکې تقنینی دورې له پاره د عینی او ذهنی شرایطو له په نظر کې نیولو سره په مشرح او مشخص ډول عامه افکارو ته وړاندې کړی، د پلي کیدو له پاره یې ګام په ګام تدبیرونه، پلانونه او اقدامات هم په ګوته کړي او د هغو د تسلسل اود عملی امکاناتو په اړه د ولسونو قناعت تر لاسه کړي.

ب: د انتخاباتي برنامې دوهمه مبرمه دنده دا هم ده چې د انتخاباتی کمپاین په بهیر کې د ګوند د اعلان او اشتهار له پاره کار ورکړي. د انتخاباتي برنامې تر نشر وروسته هر څوک او ټول خلک پوهیږي چې که دې ګوند ته رایه ورکړي، په راتلونکې تقنینی دوره کې به کوم کارونه انجام کړي؟ د اعلان شوو موخو د پیژندنې پر بنسټ هر څوک او هر ټولنیز ګروپ پریکړه کوي چې دې ګوند ته رایه ورکړي او که څنګه؟ په انتخاباتی دوره کې د انتخاباتي برنامې په نه شتون کې د ولسونو پراخه کتلې د ګوند سیاسی موضع سمه نه شي پیژندلای.

ج:  دریم داچې له نورو سیاسي ګوندونو او سازمانونو سره د ائتلافونو او ګډ کار د کولو امکانات څرګندوی او سیاسي پولې ټاکي. د داسې برنامې په موجودیت کې ګوند د ولسمشرۍ له پاره د انتخاباتو په مرحله کې د کاندیدانو په شخصی کرکتر پسې نه ځي، بلکې د هغوی په انتخاباتي منشورونو کې خپل سیاسی اهداف لټوي او له هغوی سره د خپلې انتخاباتی برنامې د محتویاتو د ګډون او ورته والي پر بنسټ د اعتبار وړ پریکړه، تفاهم او پروتوکولونه کوي. په دې حالت کې ګوند هغه چاته رایه نه ورکوي، چې بریا یې د خارجی او داخلی طرفدارانو په زور حتمي وي، بلکې له هغه کاندید حمایت کوي چې په ملي کچه د ګوند د طرحه شوو هدفونو له پاره په پوزیسیون او یا اپوزیسیون کې اغیزمن کار وکړي. همدا موضوع د پارلمان او په ټيټه کچه په نورو انتخاباتي پروسو کې هم په پام کې نیول کیږي.

د انتخاباتو په سیالۍ کې ټول ګډون کوونکي نه بریالی کیږي، خو هر ګوند د خپلو اهدافو د تشریح او تبلیغ له پاره له دې موقع څخه اعظمی ګټه اخلی. انتخاباتی برنامه ګوند ته امکان ورکوي چې د حوادثو په تحلیل فکر وکړي، په سیاسي ډګر کې مخکښ شی، د حوادثو په لکۍ پسې له تګ څخه ګوند وژغوري او د نورو د پېښو او تقلید پر ځای پخپله ابتکار وکړي او د سیاسي پېښو د اهمیت ټاکنه او لارښوونه په لاس کې ونیسي. 

ځينو ګوندونو د ولسمشریزو ټاکنو په تیرو دورو کې د کرزي او بیا غنی څخه په دې خاطر ملاتړ وکړ چې د دوی په نظر له هغه سره د زورورو خارجي ځواکونو او د «پاچا جوړوونکو» داخلی حلقو ملاتړ موجود او بریایې حتمی وه. د هغو ګوندونو د رهبرانو دا نظر وو، که دوی وغواړي او که نه، نو نوموړي کاندید ورباندې ولسمشر کیږی؛ نو دوی چې «سیاست کوی» باید له بریالی کاندید څخه دفاع وکړي او په مغلوب لوری کې ځانونه وا نه چوي!!!  هغه متل دی چې (بختور یې پر بل ازمویی او کم بخټ پر خپل ځان)، دې رهبرانو د خارجي ملکونو له تجربو زده کړه ونه کړه او پر خپل ځان يې دا ناکامه تجربه او هغه هم وار وار و ازمویله. عملی تجربو وښوده چې دا یو غلط نظر دی او د نورو په کاندیدانو پسې منډې وهل نه ګوند ته ګټه رسوي، نه ولسمشر تر بریا وروسته ګوند ته اهمیت ورکوي او نه په دې طریقه حمایت په ملي کچه د ګوند د هدفونو د عملی کولو له پاره ضمانت کولای شي. که دې رهبرانو له کاندیدانو سره کومه پټه معامله نه وي کړې، نو په حقیقت کې یې ددې سترې غلطۍ په پایله کې ځانونه او د ګوند ټول غړي د «زورورو خارجي ځواکونو» او «داخلی کِنګ میکرانو» په بی معاشه مزدورانو بدل کړل. د داسې مرګونې غلطۍ د تکرار اساسي علت د ګوندي مشخصو برنامو نشتوالي، په پریکړو کې له ګوندي غړو سره د مشورې کمبود، د راتلونکو حوادثو او د هغو د مسیر پيژندلو د تحلیل د استعداد نه شتون، مخکې تر مخه د انتخاباتو له پاره د چمتووالي نه لرل او د مرامي هدفونو د غوره بللو پر ځای د قومي، محلي، شخصی او نورو علایقو لومړي توب او داسې نور بللای شو.

د انتخاباتو په ټولو مرحلو او پړاوونو کې دا مهمه ده چې ګوندونه خپل مرامونه ولری او مخکې له مخه پریکړه وکړي چې په یوازې ځان او یا له کوم بل ګوند یا نورو څو ګوندونو سره یوځای انتخاباتو ته ور وړاندې کیږي؟

که ګوند د ولسمشرۍ او یا پارلماني ټاکنو په بهیر کې په مستقله توګه او یوازې ځان د انتخاباتو سیالیو ته وردانګي، په هغه صورت کې خپله ټوله انتخاباتي برنامه هم د خپل اساسی مرام د محتوی په رڼا کې جوړوی؛ خو که ګوند له نورو سیاسی ګروپو او بل ګوند یا ګوندونو سره د انتخاباتو له پاره ائتلاف کوی، مجبور دی چې انعطاف وکړي، په انتخاباتي برنامه کې د ځینو خپلو مرامی غوښتنو څخه تیر شی او د نورو پارتنرانو او د ائتلاف د غړو د مرامونو له پاره ځای خالي کړي. په داسې حال کې د بریالیتوب نه وروسته هم لازمه ده چې په خپله وعده وفا وکړي، دوه اړخیز باور مات نکړي، د خپلو ځینو اهدافو د پلي کولو پرځای په انتخاباتي برنامه کې د ائتلاف د غړو د مرامونو د ځای پر ځای شوو موادو د عملی کولو له پاره کار وکړي. که ګوند په انتخاباتي کمپاین کې مستقل وړاندې شی، خو د انتخاباتو تر پای ته رسیدو وروسته د بل ګوند سره ائتلاف وکړي، هم باید د خپلې انتخاباتي برنامې د ځینو موادو پر ځای د مؤتلف ګوند د انتخاباتې برنامې د موادو له پاره ځای خالي کړي. په ائتلافي برنامه کې د هر ګوند د غوښتنو برخه معمولا په ولس کې د ګوند د رایو د فیصدي د تناسب او مسلکي ظرفیتونو له په نظر کې نیولو سره د دواړو لورو په توافق ټاکل کیږي.

د انتخاباتي برنامې په جوړولو کې د هغو محتوی، ظاهري بڼه او د نامه انتخاب مهم رول لوبوي چې د ملی او نړیوالو شرایطو، د ملت د روحي حالت او سیاسی وضعیت سره سمون ولري.

انتخاباتی برنامه د ګوندي اصولو سره سمه په ګوندي کنګره او یا هم په ملي ګوندي کنفرانس کې تصویبیږي او معمولا درې یا څلور میاشتې د انتخاباتو له نيټې تر مخه نشریږی، د ګوند غړو ته ویشل کیږي، خلکو ته رسیږي او په ویبسایټونو کې خپریږي.

د انتخاباتي برنامي د مهمو ټکو د توضیح او روښانتیا او د موجودو سوالونو د ځوابونو د ورکولو له پاره غونډې جوړیږی او د هغو د موادو پر اساس انتخاباتی کمپاین کیږي.

۱ـ ولایتي او ولسوالي انتخاباتي برنامې: دا هم د ملي انتخاباتي برنامې په شان دي، خو د عمل جغرافیایی ساحه یې یوازې په یوه ولایت او یا یوه ځانګړې ولسوالۍ پورې محدودیږي او زمان یې هم د ولایتې او ولسوالي شوراګانو د تقنیني دورې د کلونو پر بنسټ ټاکل کیږي. په دې برنامو کې د ولایت او ولسوالیو په سطحه د ګوندي مرام د موادو دقیق او ګام پرګام پلی کیدل د ولایتي شورا او ولسوالي شوراګانو د ټاکلې انتخاباتی دورې له پاره خلکو ته وړاندې کیږی. د ولایت انتخاباتی برنامه معمولا د ولایتی ګوندي کنفرانس او د ولسوالۍ انتخاباتي برنامه د ولسوالۍ د ګوندي کنفرانس لخوا تصویبیږي.

دا څرګنده خبره ده چې ولایتي انتخاباتي برنامه د محتوی له لحاظه د ملي انتخاباتي برنامې یوه برخه او د ولسوالیو انتخاباتي برنامې د اړوندو ولایتونو د انتخاباتی برنامو جز وی، خو په ولایتی انتخاباتي برنامه کې د نوموړي ولایت په اړه د ملي انتخاباتي برنامي محتویات په کافي او لازمی اندازه توضیح او تشریح کیږي او د ولسوالۍ په انتخاباتی برنامه کې هم د اړوند ولایت په انتخاباتي برنامه کې د نوموړې ولسوالۍ په باره کې د ځاي پرځای شوو اهدافو پوره او مشرح وضاحت کیږی.

که ګوند په ملي او ګوندي سازمانونه په ولایتی او د ولسوالۍ په سطحه انتخاباتی برنامې ولري، د ولسمشرۍ د کاندید، د پارلمان د کاندیدانو او د ولایتی او ولسوالی شوراګانو له کاندیدانو سره په انتخاباتي کمپاین کې ډیره مرسته کوي. د ګوندیتوب ځوښا او شیره همداده چې ګوندیان د فعالیت په اړوندو سیمو او ساحو کې د ستونځو په پېژندلو، ښکارولو، تحلیل او حلولو کې له جمعی عقل څخه کار او ګټه اخلي او ګوندي رهبري باید د ګوند غړو ته دا شرایط چمتو کړي. که ګوند په دولتي واک کې نه وي، انتخاباتي برنامې ګوندیانو او خلکوته په ډاګه کوی چې د دولت له کومو کړو باید ننګه وشي او له کومو نورو سره یې باید مخالفت او مبارزه وشی. په حقیقت کې انتخاباتي برنامی او نور فرعی ګوندي پروګرامونه د دولت په وړاندې د بدیل (الترناتیفی) سیاست طرحې او مواد جوړوي. 

۱ـ دعمل برنامه Aktionsprogramm: د عمل برنامه د ګوندي پروګرامونو یو ډول دی چې په ګوندي ستراتیژیک مرام کې د تعیین شوو اهدافو په لور ځانګړي فعالیتونه او خاص عملی ګامونه په غیږ کې نیسي. یا په بل عبارت سره: مرامي مشخصو، محدودو، ممکنو او پر عینی ضرورت ولاړو اهدافو ته د رسیدو له پاره په ټاکلي وخت کې مفصل او تشریحی پلان ته د عمل برنامه وايي.

د عمل په برنامه کې هم د انتخاباتي برنامې په شان ذکر شوي اهداف د ګوندی ستراتیژیک مرام په نسبت مفصل او اړونده موضوع په لازم تفصیل او تشریح سره لیکل کیږي. د عمل برنامه  د ګوندي سیاسی فعالیت له پاره د منځنۍ مودې (منځ مهاله) پلان دي.

د عمل برنامه هغه وخت هم د پام وړ ګرځي چې دوه یا څو ګوندونه سره ائتلاف او یا وحدت وکړي. که چیرې د وحدت پلویان د ستراتیژیک مرام د تصویب په اړه واک مشترکې کنګرې ته ورکړی، نو تر کنګرې پورې د عمل په برنامه کې د ځای پر ځای شوو هدفونو د پلي کولو له پاره یوځای فعالیت او کار کوي. که چیرې څو ګوندونو یو له بله سره ائتلاف کړی وي،  فدراسیون یې رامنځته کړي وي او هر یو خپل مستقل سازمانی تشکیل، نوم او اساسنامه ساتي؛ خو د مشترکو فعالیتونو له پاره د عمل برنامه جوړوي چې ورپکې د هر ګوند د مرام څخه ځینې مواد پکښې ځای شوی وی. یا په بله جمله، د عمل په برنامه کې د ټولو ائتلافی ګوندونو د مرامونو مشترک ټکي ځای پر ځای کیږي. د ائتلافی ګوندونو د عمل برنامه کیدای شی د لږ او یا ډیر وخت د پاره وی.

دلته ارزي چې ذکر کړو چې ګوندونه کولای شی په ملي کچه او یا په ولایتي او ولسوالي کچه یو له بله سره ګډې موخې ولری او د هغو د عملي کولو له پاره د سیاست او دولتي واک په همدې سطحو کې ائتلافونه جوړ کړي. داسې هم کیدای شی چې په خاصو حالاتو کې د دوو ګوندونو ترمنځ په ملی کچه رقابت موجود او سیالي دوام ولري، خو په کوم ولایت یا ولسوالی کې د هغو د سازمانونو ترمنځ د مشترکو هدفونو د پلي کولو له پاره ائتلافونه را منځته شي؛ یا برعکس.

۱ـ دمعینو مسئلو په اړه د ګوند د موضع څرګندول Positionspapieren: داسې هم پیښیږي چې ګوندونه د یوې یا څو مهمو مسئلو په اړه خپل نظر د یوې اعلامیې یا اطلاعیې په واسطه اعلان کړي. د ګوندي موضع د اعلان په پروګرام کې کیدای شی چې ګوند مثلا خپل مکمل اقتصادی پروګرام او یا تنها د مالیې د جګولو په اړه خپله موضع خلکو ته څرګنده کړي. همدا اوس چې دولت د هېواد د اقتصادي رکود په حالت کې په وړو او متوسطو شرکتونو او هغو کالیو مالېې جګوی چې د ټولنې عام وګړي ترې هره ورځ ګټه اخلي، کیدای شي چې ګوندونه یې په اړه خپلې موضع ګانې څرګندې کړي. همدا ډول ګوندونه کولای شی د سولې او جنګ په اړه، د دولتي ځمکو د غصب اوغاصبینو په اړه او یا ددې دریو واړو موضوعګانو په اړه خپله موضع څرګنده او له خلکو سره شریکه کړي.

د ګوندي موقف او موضع د اعلانولو له پاره په پرمختللو هیوادونو کې د لیکلو ځانګړی شکل منل شوی او رامنځته شوی دي.

 

۱تکتیکی پلانونه: د انتخاباتي او عملیاتي برنامو د ښه پلي کولو له پاره تاکتیکي پلانونو او روځنیو شعارونو ته هم اړتیاشته چې ګوندي رهبران یې باید تل او په جدي ډول په نظر کې ولرۍ. تکتیکي پلانونه د ټول ګوندي سازمان په فعالیت پورې تړلي، خو په عملي ډګر کې زیاتره د ګوندي لومړیو سازمانی کړیو او ګوندي غړو او مینه والو په کار او فعالیت کې ځان ښکاروي. تکتیکي پلان د ستراتیژیکو موخو د پلي کولو له پاره د گوندي مبارزې د مختلفو او ډیرو ممکنو لارو څخه په ټاکلو شرایطو کې د ښې، اقتصادي، بې جنجاله او لنډې لارې انتخابول دي. تکتیکي پلانونه د کمې مودې له پاره وي او کیدای شي چې زر زر بدل شي.    تکتیکی پلانونه ګوندي غړو ته ورښئی چې پخپلو ورځنیو فعالیتونو کې د مرامی موضوعاتو د تبلیغ او پلي کیدو په هکله څنګه چلند وکړي.

۱ ـ ورځني شعارونه: روځني شعارونه د ورځنیو مهمو مسئلو په اړه د ګوند د نظر مهم ټکي دی چې د ګوندي غړو د روځني فعالیت لوری معلوموی او د مبارزې د روحیې په غښتلتیا کې یې ښه رول لوبولی شي. ګوندي ورځني شعارونه د څو مجردو، عامو او انتزاعی جملو میخانیکی ټولګه نه وي، بلکې د ملت مخ ته پرتو ورځنیو غوره مسئلو په اړه د ګوندی مشخصو غوښتنو او موقف ښکارندوی وي. د ګوند روځني شعارونه او تکتیکي پلانونه یو له بله سره تړلي دي.

لکه څنګه چې د ګوند د بریا له پاره یوازې د ستراتیژیکو هدفونو ټاکل کافي نه دي، همدا ډول ګوند باید یوازې دروځنیو شعارونو په تعيین کې هم هومره ډوب نه شي چې خپل ستراتیژیک (اوږد مهاله) او منځمهاله مرامي اهداف ځنې هیرشي. ورځني تکتیکونه او شعارونه (لنډ مهاله پلانونه) د ګوندي ستراتیژیکو اهدافو د ښه پلي کیدو له پاره دی او اړینه ده چې د مبارزې په هره مرحله، هر وخت او هر پوړ کې د ستراتیژیکو، عملي برنامو او روځنیو تکتیکي پلانونو او شعارونو تر منځ دیالکتیکی اړیکې او لازم تناسب په پام کې ونیول شي.

په آخر کې باید ووایم چې په کوم وخت او کومو حالاتو کې د ګوندي مرامونوله کومو ډولو کار واخیستل شی، د وخت او حالاتو په اړتیا او د ګوند او ګوندي رهبرۍ په وړتیا پورې اړه لري. ګوندي مرام، انتخاباتي برنامي، د عمل برنامې او د موضوعاتو په اړه د ګوندي موقف روښانتیا د محتوی، د لیکلې بڼې او  حجم په پرتله یو له بله سره فرق لری چې د هغوی حرفوی او علمی لیکل او د بیلوونکو علامو څیړل بیل بحث غواړي.  

ددې ډول ډول برنامو او تکتیکی پلانونو او روځنیو شعارونو د جوړولو د موضوع د تعقیب او ترتیب له پاره په ګوند کې یوې دایمي فعالې څانګې ته اړتیا ده چې د ګوند د علمی او مسلکی سیاسی پخو کادرونو څخه جوړه وي او له ټولو ولایتې سازمانونو او مهمو دولتی واحدونو سره اړیکې ولري. په داسې لوی کار کې کیدای شي چې د ګوندي غړو د مسلکي ماهرانو تر څنګ د نورو هغو مسلکي ماهرانو له پوهې څخه هم کار واخیستل شي چې د ګوند غړیتوب نه لري، خو له ګوندیانو سره یوځای کارکولو ته چمتو وي. 

(پای) 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۳۱۱۰

 

دموکراسی و کشورهای در حال رشد

شیــراحمـد صمیم

واژه دموکراسی که امروز بیشتر در ادبیات دنیای پر از آشوب ما مورد استفاده است تقریباً همه با این کلمه چه از لحاظ تیوریک و یا پراتیک به آن آشنایی دارند، بناً تصور میشود که نیازی برای باز توضیح  معنا  و مفهوم تکراری آن وجود داشته باشد زیرا قلم به دستان بیشتری پیرامون این واژه تحلیل های فراوانی داشته اند.

با وصف آن مروری براینکه چگونه دموکراسی میتواند درکشورهای در حال رشد آنهم از نقطه نظر تحکم بالای جامعه  تحمیل شده و درعمل پیاده گردد امریست که بایست شهروندان همچو جوامع به ویژه قشر روشن اعم از جوانان ازآن درک مکفی داشته باشند هرآن گاهی به بحث گرفته شود.

دموکراسی بعد از پایان جنگ سرد، همراه با اقتصاد بازار سرمایه داری به یک کالای غربی تبدیل شده و با این امید که بتواند پیچیده گی راه رشد را هم در جهت ایجاد یک بازار پویا و هم درجهت تثبیت جامعه با استفاده از رژیم های قانونی و دارای ثبات به راه حل نهایی سوق دهـد.

این مدل دموکراسی که برپایه تجارت کشورهای اروپای غربی اساس گذاشته شده، به ازای این وعده ها و وعید ها کوشش می نماید همکاری و پشتیبانی کشورهای جهان سوم و اروپای شرقی را به سوی خود جلب نماید و با استفاده از ابزارهای فشار اقتصادی موسسات بزرگ مالی جهانی، سازمان های نظامی ـ سیاسی و بکارگیری سازمان ملل متحد بر پایه روابط چند جانبه دموکراسی خود را تحمیل نماید.

این پدیده باعث گردیده که امواج  دموکراسی در جهان در ارتعاش درآید.

ولی به این شکل ایجاد دموکراسی قبل از همه با این دلایل مورد انتقاد روز افزون قرار می گیرد.

۱ ـ جنبه اروپا محوری آن، که این گونه دموکراسی در آسیا نتوانسته کوچک ترین رشد و پیشرفتی داشته باشد.

۲ ـ جنبه محلی، جایی که رشد این دموکراسی پیشکش شده است و انتظاری که شهروندان از آن داشته اند، مانند اروپای شرقی و افریقا، برآورده نشده است.

این کادرهای صادراتی « دموکراسی» مسلماً شکل و ساختار بنیاد های فرهنگی کشوری که به آن وارد میشود را با تغیرات رو برو میسازد و میتوان ملاحظه نمود که چگونه گروه های اجتماعی در سطوح گوناگون با جدیت تمام کوشش می نمایند که از مفهوم دموکراسی برای اهداف سیاسی خویش بهره برداری کنند.

در اکثر نقاط جهان زمامداران در جهت متقاعد کردن سازمان های بین المللی مفهوم دموکراسی را به بی ارزش ترین شکل بکار می بندند بدون اینکه مردم کشور خود را به صورت دموکراتیک در پروسه تصمیم گیری آن دخیل سازند. در عین حال مردم عام به ندرت موفق شده اند که با دست یابی به دموکراسی شرایط زنده گی خود را بهبود بخشند.

زمانیکه پیش تازان دموکراسی ( درشرایط بین المللی نامطمین ) از زوایای گوناگون ازاغلب اصول اولیه دموکراسی چشم پوشی می کنند، مساله دفاع از دموکراسی بار دیگر با وضوح تمام  مطرح می گردد.

برخورد های نظامی در برخی از کشورها فقط به طورحاشیه ای و بسیار سطحی تدارک میان صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا از یک سو؛ و کشورهای که تعهد  دموکراسی سپرده اند از سوی دیگر خدشه وارد میکند و علی الرغم نقض خشن دموکراسی و آزادی، کوچکترین نوری از دموکراسی به زینت ظاهر آراسته نمی گردد.

بنابرین ملاحظه میشود که دموکراسی غربی با وجود اینکه با حدت و شدت به مثابه یک نظام اجتماعی سیاسی با ویژه گی برتر معرفی میشود، هنگام انتقال نمی تواند همواره بر بستر اجتماع تداوم بیابد، و اصولاً همانگونه که در کشور خود تا آن درجه به مثابه یک اسیر تلقی می شود، نمی تواند زمینه محلی پیدا کرده  وعملی گردد.

لذا این نقد از دموکراسی مطرح میگردد که آیا دموکراسی به هر قیمتی باید مورد استفاده قرار بگیرد یا شاید بیشتر آنکه زمان و اصولی که  دموکراسی مسجل می نماید می بایست مورد حمایت و پشتیبانی باشد.

یک بررسی سطحی و کوتاه نشان می دهد علی الرغم اینکه  دموکراسی غربی به صورت مدام به عنوان یک سیستم برتر سیاسی ارایه میشود، ولی آن طوری که در بالا اشاره نمودیم این پرنسیپ ها در خود غرب به طور کامل رعایت و عمل نمی شود ( مثال بارز وضعیت پناهنده ها در این کشورهاست) وهمچنین بدلیل این که به طور مشخص یک تجربه جامعه غرب است که با تکامل اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی آن تکامل و همگونی پیدا کرده با مذهب  و فرهنگ محیط خود تطابق داشته و همچنان توسعه یافته، می بایست به این مساله و معضله به شکل انتقادی برخورد صورت گیرد.

یعنی اینکه دموکراسی خود بخودی و کاپی کردن از آن نیست که می بایست حمایت شده و یا به عنوان الگوی کارقرارگیرد بلکه باالعکس آن پرنسیپ های انسانی و ایده ال هایی که اصول دموکراسی و نظام دموکراتیک را ارایه میدارد باید به عنوان مدل قرارگیرد.

بدین ترتیب دموکراسی غربی نمی تواند یک نهاد پویا و دینامیک بومی  باشد مگر اینکه این اجتماع چنین تحول را به شکلی از اشکال از سر گذرانده باشد. سوال اینجاست که آیا لازم است از دموکراسی تحت هر شرایطی به عنوان نظام مطلوب دفاع شود؟

دراین جا مسایل سنتگرایی و مدرنیسم و اشکال آن اهمیت اساسی پیدا میکند که خود مساله دیگریست و بحث پیرامون آن زمان گیر میباشد.

مساله دیگری که باید مورد توجه قرارگیرد همانا کمبود و یا نبود دانش و آگاهی لازم در باره تغیر و تحولات اقتصادی ـ سیاسی، فرهنگی و همچنین ضعف و یا نبود سازمان های سیاسی ـ صنفی محلی در بازار جهان سوم و عدم شناخت از ارگان های قدرت دراین مناطق است که خود درعدم تطبیق و اشکال پیاده کردن دموکراسی مساعدت می نماید.

هرگاه نیاز به رشد دموکراتیک جوامع سوم باشد که هست و آنهم از طریق رشد اقتصادی توام با رشد سیاسی آن میسر خواهد بود، نیاز به بحث و دیالوگ سازنده و مفید بین ارگان های دموکراتیک  و مردمی جهان صنعتی  و مرفه و نیروهای فعال، آگاه و مردمی جوامع غیرتوسعه یافته شکل خواهد گرفت و نقش غرب می بایست به حد اقل خود برسد و این خود این کشورها هستند که ارگان های اساسی را برای برون رفت از بحران های موجود انتخاب نمایند. ولی مهمترین سوال این است که با چه روش ها، توسط چه نیروهایی و چه وسایل و ابزاری می بایست این تحول شکل گیرد!

برای این منظور ضروری است که واژه دموکراسی و پروسه تکاملی آن:

۱ ـ به اجزای قابل شناخت و بررسی آن تجزیه شود.

۲ ـ این پروژه با توجه به نسبی بودن آن دو باره بازسازی شده و متکامل گردد. و در نهایت دانش لازم که ازین طریق کسب شده بایست پایه تکامل ساختار هایی باشد که به حقوق پایه ای و اساسی انسان ها، جوامع و همچنین ارگانهائی که اجراکننده آن نظام ها باشند منجر شود.

تاکید درین مرحله روی دموکراتیزه کردن فی نفسه نیست بلکه از آن به عنوان یک اهرم وسیله تغیر و تحول استفاده شود. بدین عنوان که اشکال دموکراتیک مبارزه چگونه میتواند به رشد یک سیستم پویا و سازنده که هدفش توسعه جامعه و تلاش برای احقاق حقوق بشر وانسان باشد کمک نماید.

آنچه را که کشورهای عقب مانده و رو به رشد منجمله کشورمان افغانستان به آن نیازمند است و راه های دیگر و تجارب دیگر درعمل در سرزمین ما نشان داد که با تورید دموکراسی آنهم از دید تحکم به داخل کشورهیچ نوع نتیجه مثبتی بدست نیآمده و مشکل را حل نکرده است بلکه برعکس جامعه ما را ازهرلحاظ به عقب کشانده است.

به آرزوی تطبیق این آرمانهای انسانی در زوایای تاریک جهان متلاطم !

منبع: دموکراسی و حقوق بشر

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۹۱۰