پیر مُردن آسان است اما رخنه مرگ بازمیشود
محمد ولی
توافق روی طرز العمل آغاز مذاکرات دوحه خبر نیک است ، اما جریان مذاکرات دشوارتر از این توافق بوده میتواند .
هنوز موضع سیاسیون ونظامیان امریکا در مورد چگونگی دولت سازی بعد از توافق صلح معین ویکسان نیست . طبق موافقتنامه دوحه دولت جدید اسلامی باید رویکار اید اما لوی درستیز امریکا امروز گفت طالبان در قدرت شریک شوند .
عده ای بنام تحلیلگران در میزهای مدور تلویزیون های داخل افغانستان گاهی از دولت مینالند و باری از طالب ، اما با جانبداری ضمنی از طالبان در انتظار سقوط دولت هستند .
شاید پیامد مذاکرات تغیر حکومت باشد زیرا از زمان امضای موافقتنامه میان امریکا و طالبان ،انچه در مورد شرط گذاری طالبان ، طرزالعمل آغاز مذاکرات وترتیب اجندا صورت گرفته برد با طالبان بوده است .رهایی زندان طالبان ، شدت جنگ ها وحملات تروریستی ، بنیاد قرار دادن موافقتنامه امریکا وطالبان برای مذاکرات همه به نفع طالبان انجام شده حدس اینکه پایان کارهم به نفع ایشان باشد دور از حقیقت بوده نمی تواند زیرا در توافقنامه از تشکیل حکومت جدید اسلامی یاد گردیده است .
درمورد ذوق زده گان سقوط حکومت که عمدتآ وا بسته گی تنظیمی حزب اسلامی و جمعیت اسلامی را دارند باید گفت که حدوث ناهنجاری های تکرار شده دور از امکان نمی باشد .
اگر حکومت سقوط کند :
- سرقوماندانی اعلی قوای مسلح نمی باشد سوق واداره نیرو های نظامی چگونه صورت خواهد گرفت ؟
ـ خطر از هم پاشی قوای مسلح را نمی شود دور از امکان دانست . در قوای مسلح تعلقات تنظیمی و سمتی و قومی حل ناشده باقی مانده است از امکان بدور نیست که منسوبین طبق همین تعلقات ودلبسته گی ها به اصل شان بپیوندند.
- نواحی شهر کابل همچون دوران ورود مجاهدین در سال ۱۳۷۱ بین تنظیم ها مجددا تقسیم شده روی ساحه نفوذ هریک زدو خوردها تکرار نخواهد شد ؟
ـ بازارها ، تجارت خانه ها ، سرای های تجارتی ومندوی های پر و پیمان شهر به تاراج نخواهد رفت وباردیگر چپاولگران و جنایت کاران با تعلقات تنظیمی شان روی دستبرد دارایی های دولتی و شخصی به قتل وقتال نخواهند پرداخت ؟ درحالیکه در شرایط وجود حاکمیت روزانه این اعمال تکرار میشود .
ـ دختران وپسران مردم در خانه های شان مصوون خواهند بود ؟ در سرز مین فاقد حاکمیت بر خانواده ها چه خواهد گذشت ؟
ـ تصورکنید که دولت سقوط کند و لشکر های موتر سایکل سواران با راکت اندازها وکلشنیکوف ها از قره باغ ، ارغندی ، چهارآسیاب ، سروبی و خاک جبار به شهریکه نزد آنها شهر کفر وبی سیرتی تبلیغ شده است وکشتن شهریان را حلال میدانند به شهر هجوم بیاورند بر همشهریان چه خواهد گذشت و کدام مرجع جلو آنرا خواهد گرفت ؟
اگرگویند با سقوط طالبان هم حاکمیت وجود نداشت چیزی رخ نداد ، در آن زمانهوا و زمین افغانستان زیر کنترول امنیتی خارجی ها قرارداشت ، قوتهای انگلیس پس از هشتاد سال بار دیگر امنیت شهر را بعهده داشتند وتا تشکیل حاکمیت از شهر وامنیت آن مراقبت میکردند .
ـ دولت تعویض خواهد شد زیرا پاکستان ودستیاران داخلی آن جدآ در پی سقوط دولت هستند اما در خلای به میان انده آنچه واقع شود تحلیلگران طرفدار پرجنب و جوش این سقوط در مقابل بروز حوادث وجنایت چه خواهند گفت ؟
ـ کسانیکه در هیات مذاکره از جانب دولت تعین شده اند ولی دو دسته گی ایجاد مینمایند ومیگویند ما یعنی افراد مربوط به تنظیم شان با طالبان به تفاهم رسیده ایم در قبال پیآمد این دو دسته گی سخت دچار بی مسوولیتی میشوند . بهتر آنست که :
-هیات دولت جمهوری اسلامی افغانستان یک دست و یک صدا به مذاکرات بنشیند .
ـ صلحی که بر بنیاد جورآمد های جداگانه و تنظیمی برقرارگردد پایدار نمی باشد ، نشود که تضادها و رقابت ها باردیگر به برخوردها بیانجامد .
ـ پبشبینی میگردد که جورآمد یکی دو تنظیم با طالبان در نهایت باعث حذف ایشان میگردد ، به تدبیر پاکستان پس از چند پارچه سازی ، یکطرف آنها را به تدریج از حاکمیت نو تشکیل کنار زده قطعآ وَضعیت موجود را نمیداشته باشند وبا شکست فکری وتشکیلاتی مواجه میگردند .
- وحدت عمل همه آنها یکه طی بیست سال اخیر در چتر حاکمیت دولت زنده گی کرده اند وشاهد مصایب جنگ و اعمال تروریستی بوده اند بحیث یک دست واحد در مذاکرات ، تفاهمات و توافقات ضروراست ، بر بنیاد احساس ملی و وطنی مسوولیت در برابر مردم را باید بر عقده ها ، منفعت ها ولجاجت ها برتر شمرد .
ـ با درنظر داشت تجارب تاریخی بهتر انست که صلح در محور قانون و تعیر احتمالی در وجود حاکمیت عملی گردد نه از طریق جنگ .
ـ وضعیت شهرها بخصوص شهر کابل از لحاظ امنیتی و وجود باندهای تبهکار حالت آتش زیر خاکستر را دارد و با یک جرقه شعله ور گردیده تا استقرار وضعیت بربادی های جبران ناپذیر به بار خواهد امد .
ـ سلامتی کشور و تحفط جان و مال و ناموس مردم در مصلحت ها وهمدیگر پذیریهاست نه در لجاجت ها ، مر م یکبار دیدند که لجاجت ها و انتقام کشی های تنظیمی چه مصیبتی بر ایشان وارد ساخت و نتیجه ان چه شد ؟
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۳۱۲
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
خاموشی و وضعیت راکد خلق تا کی و تا کجاها ؟
سید عارف گهریک
مبارزه و درگیری های سرد و گرم میان تیپ های مختلف بشری در محدوده انواعِ تفاوت های سیاسی، جغرافیایی، نژادی و مذهبی بمنظور دسترسی و دریافت منافع و تحقق اهداف مشروع و نامشروع شکل گرفته و به راه انداخته شده است.
میدانیم و گاهی مطالعه نمودیم که بسا یادداشت های متعدد تاریخی وجود دارد که گذشته های قدیم و معاصر درگیری و کشمکش میان انسان ها را بیان میدارد و از محتوای آن میرسد که گاهی مبارزات در محور افکار و اندیشه های انسانی برعلیه تمامی نادرستی ها و عملکرد های نابرابر و ضد انسانی فایق آمده و گاهی هم افکار و اندیشه های غلطِ ناباب و عدالت ستیز ظالمانه، حیات مسالمت آمیز و عدالت طلبانه انسان ها را متضرر ساخته است.
و تمامی این حوادث و رویداد های تاریخی هیچگاه در آموزش، پرورش و بیداری نسل های اندیشمند و پوینده تحول طلب، ترقیخواه عدالت پسند بعدی بی تاثیر نبوده است تا این نیروهای عظیمی نسل نوین بیدار، متحد و مبارز با پخته گی و همبسته گی حقیقی بخاطر حفظ داشته ها و دست آورد های تاریخی ارزشمندِ پدران و نیاکان خود و انجام مسوولیت های انسانی خویش برزمند و فداکارانه گام های متین بردارند.
خوشبختانه افتخارات تاریخی عزم و رزم رهبران واقعی و فرزندان راستین، اصیل و پرچمدار خلق افغانستان که در چندین برهه ایی از زمان بخاطر نابودی جهل، ارتجاع، بربریت، استبداد و عقب مانده گی در جامعه قد برافراشته رزمیدند و با متانت و فداکاری پرچم پر افتخار آزادیخواهی، ترقی و عدالتخواهی را برفراز قله های شامخ این سرزمین به اهتزاز درآورده اند، تا به امروز چون آفتاب می درخشد و تابنده است و خواهد ماند.
اما مدتی است سرزمین آبایی ما تحت سایه سیاه و خونین فعالیت گروه های اهریمنی ددمنش و غلط اندیش ارتجاع طلب و برنامه های استعماری باداران و حامیان منطقه وی و جهانی شان قرارگرفته هر از گاهی مردم شریف و نجیب افغانستان را متضرر ساخته از آنها قربانی می گیرد که این وضعیت غیرقابل تحمل و طاقت فرسا، دیریست مردم افغانستان را از محتوای زنده گی مرفه و مترقی محروم باقیمانده و کشور را تا لبه پرتگاه سقوط کشانیده است.
اگر سوابق و تاریخ مبارزات و پیشرفت اکثر ممالک جهان امروزی را به مطالعه بگیریم می فهمیم که آن ممالک نیز در یک برهه زمان از اوضاع و احوال خراب و نهایت رقت بار شدیداً متاثر شده اند ولی با بیداری، همبسته گی، تعقل و مبارزه بی امان در مقابل مشکلات، چالش ها و اوضاع بحرانی میهن خود فداکارانه و قهرمانانه ایستاده گی نموده مردم و کشور شان را از مسیر بحرانی نابودکننده نجات و در مسیر رفاه، آسایش و ترقی سوق و اداره کرده اند.
حالا باید انکار نکرد و مسوولانه اظهار داشت که چرا؟
امروز در چنین شرایط دشوارِ رقتبار، نهایت آشفته و بحرانی آن هم در قرن بیست و یکم، فعالین سیاسی وطنپرست و نیروهای ملی مترقی و دیموکرات که همیشه سنگ مبارزات وطنپرستانه عدالتخواهی و تجدد گرایی را به سینه میزنند و اگر دعوای میراث داری مبارزات تاریخی نهضت ملی و مترقی میهنی را دارند، به پا ایستاده با اتحاد و تدبر برای نجات کشور، بیداری و رهایی خلق از سلطه ناخوش و نامیمون برنامه های استعماری خشن و قبیح غیرانسانی قلدُرهای جهانی که به وسیله عمال مزدور و خانین داخلی در این سرزمین عملی میگردد، صدا بلند نمی کنند و یا شجاعانه در یک جبهه بزرگ ملی قرار نمی گیرند؟
آیا نیروهای سیاسی ملی وطنپرست و نسل جوان متعهد بر آرمان های مردمی تا این حد ناتوان شده اند که نمیتوانند با شعار و فریاد وطنپرستانه در یک جبهه واحد دفاع از کشور و خلق باعزت افغانستان قرار گرفته در مقابل برنامه های خصمانه و رذیلانه دشمنان بیگانه و عمال مزدور و خاین داخلی قد برافراشته برزمند؟ و فداکاری پرچم پر افتخار عزت و شرف افغانستان را به اهتزاز بیآورند؟
شاید این تصور من درست و دقیق نباشد ولی به اطمینان میشود گفت که خاموشی و وضعیت راکد خلق در قبال سرنوشت و آینده کشور جبران ناپذیر است و پیآمد خوب ندارد.
تا دیر نشده به پا بایستیم و با پخته گی لازم، فداکارانه و قاطعانه انقلابی را به پیروزی برسانیم که در پی آن آینده روشن، مترقی و آبادی افغانستان مستقل و سربلند بدست آید.
به پیش تا پیروزی برای همیش!
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۰۳۱۲
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
اجمـاع مــردم
میرعنایت الله سادات
قریب به دوماه میشود که مذاکرات صلح میان نماینده گان جمهوری اسلامی افغانستان و تحریک طالبان درشهردوحه قطر جریان دارد. اما هردو طرف تا هنوز، حتا روی طرح طرزالعمل مذاکره ، به موافقه نرسیده اند . مشکل درکجاست ؟ جهت دریافت پاسخ به این سوال ، می باید روی عوامل ذیل دقت کرد :
اول - اینکه جنگ در افغانستان نیابتی بوده ، برخلاف اراده ملت ما ، از بیرون سازماندهی و سمت دهی میشود.
دوم - لذا شرکت در گفت وگوها ، بخاطربمیان اوردن صلح ، هم نیابتی است . به این معنی که افغآنها همانطوریکه در میادین جنگ حضور دارند ، درمذاکرات صلح نیزظاهر میشوند. اما تصمیم به خاطرختم جنگ واستقرار صلح دراختیار آنها نیست . یعنی طبق گفته مشهوروطنی ما « اختیار به دست بختیاراست ».
سوم - این « اختیار » را باید از لابلای سیاست های جیواستراتیژیک کشورهای منطقه وقدرت های جهانی در قبال افغانستان شناسایی کرد. به عبارت دیگر، افغآنها نه جنگ را شروع کرده اند و نه برقرارساختن صلح در توان آنهاست.
چهارم - اما چون گروه های مختلف افغانی ، به نیابت و تحریک قدرت های رقیب خارجی ، پیوسته درداخل وطن شان علیه همدیگربه مقابله وجدال مسلحانه پرداخته اند ، لذا تقابل آنها علیه همدیگرشان ، پی آمد های خونین را در قبال داشته است .این پی آمد ها ، سبب گردیده که جنگ براه انداخته شده نیابتی ، بُعد داخلی نیزپیدا کند. به عباره دیگر برخوردهای مسلحانه ، موجب انتقام جویی ، تخلیق تضاد های مذهبی ، قومی ومنطقه وی درمیان باشنده گان این مرز و بوم شده است.
پنجم - چون جنگ ریشه عمیق خارجی دارد ، لذا نمی توان بُعد خارجی آنرا در حاشیه قرارداده و با مطرح ساختن تنها پیآمد های آن درقالب یک معضل داخلی به « صلح بین الافغانی » دست یافت .بناْ بخاطر نیل به یک صلح دایمی ، باید ابعاد داخلی و خارجی این معضل دریک هماهنگی کامل ، مدنظرگرفته شده وتدابیر لازم جهت حل مشکلات و پیچیده گی های فوق الذکر ، مطمع نظر قرارگیرد.
اینکه برقراری یک صلح سراسری و باعزت به کدام شیوه و چگونه نصیب مردم رنج کشیده ما خواهد شد؟ دراین ارتباط ، مطالب و حرف های زیادی شنیده میشود :
بعضی ها میگویند که باید یک «اجماع ملی» بمیان اید. تا برطبق فیصله آن ، جمهوری اسلامی افغانستان ، قدرت را به یک دولت عبوری ، سرپرست ویا موقت بسپارد .بکاربرد پسوند « ملی » دراین اصطلاح ، فی الواقع تحت پوشش قراردادن چهره های معلوم الحال ، وجابجا ساختن آنها ازطریق چنین یک « اجماع »، در مقامات بالای دولتی است. استدلال ناحق مدعیان چنین یک راه حل ، به خودی خود ، این مقاصد پنهانی آنها را برملا ساخته و هیچگونه جای شک و تردید را باقی نمی گذارد.
- زیرا بغرض انتخاب اعضای چنین « اجماع » روی اسم کسانی انگشت گذاشته میشود که درسالهای پس از سقوط طالبان ، درقدرت دولتی ، مقامات کلیدی را در اختیار داشتند. ولی هیچ خدمت و کار خیری را برای هموطنان رنج کشیده خود انجام نداده اند. سواستفاده وغصب دارایی های عامه و خصوصی ، محتوی اصلی کارنامه ای آنها را میساخت. بی جهت نیست ، اگر بخاطر همان اعمال مشهود شان، آنها امروز از جانب هموطنان رنج کشیده شان منحیث انسان های فاسد شناسایی میشوند.
- هدف از مطرح کردن همچو اشخاص درساختار چنین اجماع چیست ؟ با قدرت گرفتن آنها ، آیا طالبان از جنگ دست میکشند ؟ و یا اینکه این گروه ، با زد و بند های مافیايی ، قدرت را به آنها انتقال میدهد ؟ یا اینکه میان آنها و گروه طالبان یک شرکت سهامی وابسته به پاکستان ایجاد میشود ؟.
- طراحان چنین « اجماع »، با ارزیابی وشناخت از ذهنیت عامه مردم به این نتیجه رسیده اند که برگشت این مهره ها به قدرت ، بالوسیله ارا مردم ازطریق انتخابات ناممکن است. لذا میکوشند تا درپرتوشعار« دولت موقت »، دوباره به قدرت برگردند و یا با قرارگرفتن درکنار گروه طالبان ، ثروت های چپاول کرده خویش را حفاظت نمایند. برخی از آنها تلاش مینمایند تا از طریق رسانه ها ، خود را منحیث چهره های قابل قبول برای طالبان جا بزنند. آنچنانی که این چهره ها درگذشته از جنگ نفع بردند ، اکنون میخواهند که ازپروژه صلح امریکا ، نیزبهره مند شوند.
- همینطورتعدادی ازآنها زیرنام « اجماع منطقه وی » ، بدون اذن رسمی دولت افغانستان ، به کشورهای حامی شان سفرنموده وطی ملاقات ها ، با مقامات بالایی این دولت ها ، روی معضلات صلح و جنگ در وطن شان ، مذاکره کردند. معلوم است که آنها با دریافت رهنمود های جدید بوطن برگشته اند.
- طوریکه دربالا بیان شد ، جنگ های تحمیلی در وطن ما ، علاوه بر نیابتی بودنش ، جهات داخلی نیز کسب کرده است. گروه های درگیرجنگ ، بخاطربرحق جلوه دادن موضعگیری های خصمانه شان ، شعارهای های مدنی و یا مذهبی را بالا میکشند. ولی هدف اصلی شان غصب نمودن « قدرت » به نفع خود و حامیان شان میباشد.
- طالبان ظاهرا یک نظام اسلامی میخواهند ، اما تعریف شان ازچنین یک نظام ، وضاحت ندارد. تا جاییکه دیده میشود ، آنها از اسلام پیوسته منحیث وسیله وابزار استفاده مینمایند. عملکرد آنها نشان میدهد که آنها بخاطر بدست اوردن « قدرت » از هیچگونه اعمال ضد انسانی و ضد اسلامی ، روگردان نیستند. احترام به حقوق انسانی و برخورد عادلانه با افراد جامعه مطمح نظرآنها نبوده و تا حال هیچ توجه یی به حقوق افراد و ارا ملت درگفتار و کردار شان ثبت نشده است.
- وقتی که قوای ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا ، بسال ۲۰۰۱ ترسایی در زیرشعار مبارزه با تروریزم وارد افغانستان شده و طالبان به جایگاه اصلی شان درقلمرو پاکستان عقب نشینی کردند. کشورهای منطقه ازعملکرد نظامی امریکا استقبال نمودند. ولی سالها بعد ، بنا بر رقابت های ذات البینی ، حُسن نظراین کشورها به سردی گراییده و یکی پی دیگر، حمایت شانرا ازعملکرد امریکا ، کمرنگ ساختند. موازی با آن نه تنها مخالفت شان با طالبان فروکش کرد ، بلکه تماس های پنهانی را با این گروه نیزبرقرارنمودند. غالبا همین برخورد کشورهای منطقه سبب شد که ایالات متحده امریکا نیز حالت تقابل سیاسی با طالبان را کنارگذاشته و به گونه بخصوص تماس های خود را با طالبان برقرارنماید . هدف این بود که نظارت برطالبان افزایش یافته و این گروه نباید تنها درمدار وابستگی با کشورهای منطقه قرارداشته باشند .همین شیوه کار سبب شد تا به حمایه ایالات متحده امریکا بسال ۲۰۰۹ دفتری برای طالبان در قطر گشایش یافت. از آن تاریخ به بعد نه تنها ، تماس ایالات متحده امریکا با طالبان روزتاروزازدیاد یافت ، بلکه چنین یک طرزالعمل ، موجب مشروعیت بخشیدن به تماس سایرکشورها با طالبان نیزگردید . به عباره دیگردر سطح جهانی ، اکنون با طالبان منحیث یک قدرت غیرقابل انکار، برخورد صورت گرفته و شهرت تروریست بودن شان ، فروکش کرده است.
- مذاکرات طولانی ایالات متحده امریکا با طالبان در قطر، هنوزهم به شهرت و منزلت این گروه درسطح جهانی یاری رسانید. طالبان با توافق روی آتش بس با امریکا ، ازنتایج این مذاکرات ، بهره برداری زیادی کردند ، ولی درجهت برقراری صلح و وفاق ملی با جانب افغانی ، یک گام هم به جلو نگذاشتند. آنها در مذاکرات دوحه ، پیشنهاد جانب دولت جمهوری اسلامی افغانستان مبنی به استقرارآتش بس سراسری را نپذیرفتند. بالعکس، خشونت وخونریزی علیه هموطنان شان را بیشتر از پیش افزایش دادند.
- فشارهای بین المللی هم بخاطربا ثمرساختن مذاکرات دوحه ، ملموس نبوده واین مذاکرات تا هنوز از محدوده تبلیغات میان تهی ، بیرون نشده است.
چه می توان کرد ؟
جهت برقراری صلح باید در هردو عرصه داخلی وخارجی ، مبتنی بر یک دورنمای روشن ، پلان های کاری و هماهنگ برای دولت ومردم رنج کشیده افغانستان وضع شود:
وظایف دولت درعرصه خارجی باید روی بمیان آوردن یک اجماع منطقه وی به اشتراک ایالات متحده امریکا استوارگردد. مطالبات کشورهای شرکت کننده این اجماع ازحالت پنهان کاری بیرون شده و نباید با خواست های مردم افغانستان درتقابل قرارداشته باشد. باید آنها تعهد نمایند که جلو نفوذ خرابکاران را ازقلمروهای شان به افغانستان میگیرند. همچنان کشورهای منطقه ، مطالب مورد نظرشان را باید با دولت افغانستان درمیان گذاشته وازگفت وشنود ها، با اشخاص مورد نظرشان درمورد صلح افغانستان پرهیز نمایند. توافقات اجماع منطقه وی ، باید درحضورداشت سرمنشی سازمان ملل متحد ، منحیث تعهد بین المللی عقد ودر شورای امنیت ان سازمان راجسترگردد. همچنان هیات ناظربراین تعهد باید ازجانب شورای امنیت ملل متحد تعین و پیوسته ازتطبیق آن نظارت نماید.
مکلفیت داخلی دولت درعرصه مصالحه با مخالفین ، مبرهن است . دراین عرصه اقدامات چشمگیری ازجانب دولت به راه افتاده است . منجمله می توان از آزادی سازی بیش ازپنج هزارطالب ، توقف عملیات تعرضی وگسیل هیات مرکب ازاقشاروگروه های مختلف جامعه برای مذاکرات صلح بین الافغانی دردوحه و امثال ان نام برد. طبعا تداوم چنین اقدامات از جانب دولت ، منحیث شیوه پیشبرد عملیات کاری ، عندالموقع مطرح خواهد بود.
وظایف مردم افغانستان دررابطه به آوردن یک صلح باعزت و واقعی ، تا هنوزبطورمنسجم ، درمیان مردم افغانستان مطرح نشده است. طوریکه دراین مقال قبلا تذکررفته است که : چون جنگ افغانستان نیابتی است ، صلح آن هم بدون پشتوانه قدرت های خارجی ، تحقق یافته نمی تواند.
درصورتی که کشورهای ذیدخل درقضایای افغانستان مسیربرقرارسازی صلح را دنبال نکنند ، مردم افغانستان چه باید بکنند ؟ یگانه پاسخ این خواهد بود که مردم ما باید با مطرح سازی خواسته های همه شمول شان دورهم آمده و مبتنی بریک تفاهم سرتاسری « اجماع مردم » خود را بوجودآورند. خواسته های اساسی مردم روشن است ومی توان آنها را مختصرا چنین برشمرد :
۱- حفظ نظام موجود دولتی (با حاکمیت فساد سالاران مغالطه نگردد) در افغانستان
۲- نفی هرگونه نظام فرد محور وگروهی مانند « امارت اسلامی» ، « دولت مؤقت » و امثال آن.
۳ - تشکیل دولت ، تنها براساس رای مستقیم افراد جامعه.
۴ - برسمیت شناختن هرنوع حزب برمبنای فکرو اندیشه سیاسی آن.
۵ - رعایت حقوق اساسی افراد مانند آزادی بیان ، حق کار، تحصیل و امثال آن
۶ - حفظ حقوق زنان .
این اجماع بخاطری زیرنام « اجماع مردم » مطرح میشود ، تا شرکت کننده گان آن مبتنی براراده مردم خود ، بدون هرگونه تعلق به گروه های معامله گر داخلی و قدرت های خارجی ، به منصه عمل ظاهرشوند. یعنی تنها انگیزه و خواسته های مردم را انعکاس دهند. درچنین یک اجماع باید تمام افراد وطندوست ، بدون درنظرداشت تفاوت های فکری ، سیاسی ، قومی ، منطقه وی و نژادی ، باهم کنار آمده ، ازدست آورد های مردم شان حراست نمایند. بخاطر نیل به این مامول بزرگ ، باید مردم را از طریق وسایل انترنتی درداخل و خارج کشوربه مسوولیت و رسالت شان متوجه ساخت . تا در پرتو ندای رسای مردم ما ، درسطح جهانی نیزتوجه به داعیه صلح افغانستان جلب شده ، ازمشی « اجماع مردم » ما دفاع نمایند. نباید بیش ازاین فرصت داد که مفسدین فی الارض سرنوشت صلح را در وطن ما رقم بزنند.
بالوسیله بسیج وطنداران علاقمند در یک « اجماع مردمی» ، می توان جلواین جنگ خانمان سوز را بگیریم و بالاخره یک صلح دایمی و باعزت را در وطن خود مستقرسازیم .
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۲۰ـ ۲۰۱۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
راهکارهای بدیل درکاهش هزینه دفاعی
عبدالاحمد فیض
تردید نمی توان داشت که اوضاع سیاسی و امنیتی کشوردربحبوحه بیرون شدن احتمالی نظامیان بین المللی درآستانه دگرگونی های ژرف قرارخواهد گرفت، تحولات وتغیرات نامترقبه که تاثیرات عمیق برمجموع ساختارهای دفاعی وسیستم امنیتی افغانستان بجا خواهند گذاشت، زیرا افغانستان ازیکطرف متکی به کمک های مالی وتخنیکی خارجی درتمویل وتجهیز نیروهای دفاعی و امنیتی خود بوده واین نیازمندی بشدت ادامه دارد ، و ازجانب دیگرنظام دفاعی این کشوربا توجه به مبرمیت ونیاز بی تاخیرافغانستان پساطالبان درایجاد نیروهای ملی و دفاعی تحت نظرمستشاران و همکاران ایتلاف بین المللی با پیروی ازسیستم نظامی سازمان اتلانتیک شمالی (ناتو) پایه گذاری شده و کاردرعرصه شبیه سازی ساختارهای دفاعی درسطوح متفاوت تا اکنون ادامه دارد. موضوع که دراین قسمت به وابسته گی مداوم و درازمدت افغانستان به کمک های بیرونی منتج گردید، ایجاد یک ساختارنامتعارف دراین کشوریعنی ارتش و پولیس اجیر با روش های رایج درسیستم ناتو بود.
بدیهی است که نظام جدید دفاعی کشوردریک برهه بخصوص زمانی که افغانستان درنتیجه نبردهای خونین دهه نود میان احزاب جهادی و سپس جنگ های ذات البینی فی مابین جنگجویان طالب و رژیم اسلامی مجاهدین برسرکنترول کابل کلیه ساختارها و زیربناهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را ازدست داده بود که تخریب والغای قوای مسلح تاریخی کشوریک مثال غم انگیزدرتاریخ مشحون ازدرد ویاس درمیهن ماست، لذا نظام دفاعی و امنیتی کنونی بمثابه قدم ابتدایی در راستای تشکیل قوای مسلح ملی بعد ازفروپاشی اداره طالبان دردستورکاررژیم جدید تحت حمایت دولت های همکارقرارگرفت، دراین برهه حساس که افغانستان یکی ازاستثنایی ترین مراحل تشتت وپراگنده گی سراسری را درمیان موج ازبیم امید نسبت به فردای بهترتجربه میکرد،ایجاد یک نیروی مسلح نوین درنبود کامل امکانات داخلی در محورتمایلات تمویل کننده گان بیک امراجتناب ناپذیرمبدل شده و تشکیلات دفاعی و امنیتی با پرسونل رزمی دربدل امتیازات ملی به استشاره دوستان بین المللی کابل درتشابه با ساختارکشورهای عضوناتو بمثابه اقدام ظاهرا معهود و زیبا مورد پذیرش قرارگرفت، اما عدم سازگاری وبقای چنین آرایش ساختاری دریک کشورمحتاج، درگیرمناقشات داخلی وهکذا بشدت متکی برکمک ازمنابع خارجی مانند کشورما، درست زمانی ازمنظرکمی و کیفی نمایان میشود که برقطع همکاری های مالی مواجه گردد.
فلهذا با عنایت به مبرمیت این موضوع که خارج شدن ازوابستگی نامحدود به منابع خارجی و خود کفایی داخلی با اتکا به امکانات خودی بویژه تمویل نیروهای امنیتی و دفاعی ازمنابع ملی ویا کاهش هزینه درعرصه دفاعی داعیه اجتناب ناپذیردریک کشوری فقیرمانند افغانستان پنداشته می شود، اما سرازیرشدن مقادرهنگفت وبی حساب مساعدت های مالی ازمنابع بین المللی درآستانه ایجاد اداره پساطالبان وابقای فیگورهای جدید ناشناخته دراریکه قدرت، جای اجتناب ناپذیری داعیه تلاش بی وقفه درراه خودکفایی داخلی بویژه درزمینه دفاعی را زراندوزی ازثروت های بادآورده گرفته و اداره جدید با باورکاذب، دایمی پنداشتن مساعدت های مالی و تخنیکی حامیان بین المللی با بی مبالاتی عرصه را برای ظهورجزایرقدرت های مافیایی، الیگارشی لجام گسیخته مالی و ساختارهای کلیپتوکراسی مساعد نمود. لذا جوحاکم درنظام سیاسی و نبود یک مانفیست جامع ملی باعث شده است که افغانستان کماکان قادرنباشد تا به تمویل مالی نیروهای دفاعی ازمنابع داخلی بپردازد.
به ایقان و اطمینان کامل میتوان اذعان داشت که ایجاد یک نیرودفاعی بدون وابسته گی مالی به منابع دولت های خارجی درچنین یک فرصت حساس تاریخی وسرنوشت سازکه کمک های مالی ازمنابع بیرونی برای نیروهای امنیتی و دفاعی کشوردرحال کاهش و یا قطع کامل قرارداشته، دردستور روز قرارگرفته است، این همان مسوولیت بزرگ ملی بعهده رهبران افغانستان دربیست سال گذشته بود که کمک های جهانی به کابل رونق داشت و زمامداران گاهی نه اندیشیدند که مساعدت و اتکا برمنابع خارجی نه تنها بقا نداشته بلکه به اسارت منتهی خواهد شد .
خدمت مقدس سربازی یا انجام مکلفیت تحت درفش ملی بخش ازتاریخ باشکوه دفاع ازافغانستان است، شتافتن به خدمت ازجلوه های بارزی مردان آزاده دراین میهن زیباست ، مردم افغانستان درمقاطع دشوارتاریخی با استادن درصف مدافعان مهین حماسه های مانده گاری ازخود بجا گذاشته است، بنابرین لحظات دشوارکنونی وتقلیل درهزینه دفاعی که به عدم وابسته گی وطن به بیگانه گان میانجامد مستلزم اقدامات تاخیرناپذیرو جسورانه مبنی برتنظیم رژیم حقوقی انجام خدمت سربازی است، جوانان مستعد به خدمت بایست وجیبه وطنی و ملی شانرا ما نند گذشته بمثابه یک رسالت و وجیبه پرافتخار ملی وقانونی ادا نمایند.
ضمن تکریم و تمکین بی پایان ازکلیه نیروهای دفاعی وامنیتی مان که متهورانه درسنگرهای داغ دفاع ازمردم و نوا میس ملی قراردارند، معتقد استم که احیای مجدد مکلفیت سربازی الترناتیف و بدیل بهینه در راستای بی نیازسازی نظام دفاعی کشوراز کمک های مالی و پرداختن حقوق نیروهای دفاعی است که بربنیاد یک سند قراردادی به شیوه ناتو مشمول خدمت گردیده و نپرداختن حقوق شان درصورت عدم امکانات مالی به ترک خدمت خواهد انجامید.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۶/ ۲۰ـ ۲۰۱۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
تیرمــاه خــونیــن
محمد ولی
رنگ زرد ، رنگ طبعیت در فصل خزان است اما در افغانستان این رنگ با خون کشته شده گان گلگون گردیده است .
چه می شد اگر اولاد آدم بخون یکدیگر تشنه نمی بود ، انسان ها همدیگر را بخاطر تفاوت رنگ ، نژاد وعقیده نمی کشتند ؟ چه می شد اگر عاطفه جای غضب وترحم جای خشونت را می گرفت ؟
با تاسف جنگ جزتاریخ بشر است ، از ابیل و قابیل تا امروز همدگیر را میکشند ولی میگویند خون ناحق حرام است اما اگرغیر را کشتی غازی میشوی ، اگر مخالف را کشتی کامروای تفکر وحکمروای اوامرت میگردی .
بکش تا کشته نشوی و خود زنده بمانی .
افغانستان در همین ورطه خونین تاریخ گیر مانده است که انجام آن ناپیداست .
اقدام به تعاملات سیاسی باید نوید تخفبف خونریزی ودرنهایت قطع آنرا میداد اما خلاف امیدها باعث تشدید کم سابقه آن گردید . سرخط هر سرویس خبری گزارش ازجان باختن مردم است چه ازاین طرف جنگ یا ازآن طرف جنگ که هردو از یک خطه اند ومدعی حفاظت از خاک و وطن میباشند ( ظاهر حرف چنین است ) این دو مدعی چنان همدیگر را و مردم را میکشند که گویی روی میراث تقسیم ناشده از سرحد مفاهمه گذشته اند وباید یک جانب را نابود سازند تا مالک یگانه این میراث گردند .
چهار فصل این وطن خونین است اما خزان خونین امسال حاصل موافقتنامه ایست که مدعیان جهاد راه حق آنرا با کفرستان منکر از اسلام امضا کرده اند وبرای تحقق وتطبیق آن ترور میکنند ، انفجار میدهند ، در جبهات میکشند وبر خانه ها راکت وهاوان میریزند . درین جنگ کور نه پیر در امان است ونه جوان وطفل خون همه مباح است تا موافقتنامه عملی گردد ، گویا مرحله اول جهاد که علیه عسکر امریکا بود خاتمه یافته مرحله دوم آن برای تحقق موافقتنامه ادامه می یابد .
درهرکیش و اندیشه گفته میشود جنگ تابع قانون باشد با کسی بجنگید که با شما می جنگد ، آنانیکه شامل جنگ نیستند مصوونیت شانرا رعایت کنید ، اما این جنگ که آنرا جهاد خوانده اند در قید هیچ قاعده وقانونی نیست ، قاعده آن کشتن است . هر انکه پیش آید بکش ، نه دوست معلوم است ونه دشمن ، نه ملکی تفکیک میشود ونه نظامی ، هدف یک چیز است قتل و ویرانی تا رسیدن به قدرت آن هم از مسیر تفاهم با امریکا وعبور ازتصفیه خانه های اسلام اباد .
اینجا ریختن خون انسان سهل ترازهرعمل دیگراست . قدرت ها در بیرون تصمیم میگیرند تا مسیر بعدی جنگ را معین سازند. آغاز گر، سازمانده و مشوق جنگ ( پاکستان ) توصیه میکند که طرفین جنگ با هم صلح کنند ، جنگ راه حل نیست زیرا او مطمین است که در برد جنگ دست بالا دارد .این هم ازجمله همان توصیه های شیطانیست که چهل سال قبل زیر نام جهاد علیه کفر، سر کرده گان خریداری شده استخبارات ا ش را موعظه مینمود ولی برخی ازآنها حالا معترف اند که نادانسته در دام جهاد سیا.و آی.اس.آی. افتیدند و وسیله پیشبرد اهداف ابلیس جهان ومنطقه شدند .
اگر پاکستان به این توصیه اش صادق است بدون انکار واختفا ابزارجنگی اش آنها رامجبور به ترک کشتار سازد ، امریکای حامی و مشوق جنگ وهمدست پاکستان که سیاستمدارانش در کتابها ، رساله ها ، مقاله ها و مصاحبه ها بارها جنگ چهل ساله افغانستان را جنگ برای خود وجنگ برای آزادی تبلیغ میکردند وتا پیاده شدن عساکر شان دراین سرزمین در آن دخیل بودند دست از توطیه بردارند ، حالا که ظاهرآ میخواهند پای شآنرا ازلجن ناشی از کثافات زایده خود شان بیرون کنند بر دست پرورده گان چهل ساله شان فشار بیاورند تا بر کشتار مردم خاتمه دهند ، به حقیقت صلح تن دهند ودر یک حاکمیت واحد شرکت ورزند .اما نه امریکا و نه پاکستان ونه ابزار دستی آنها در پی چنین عمل انسانی نیستند زیرا اهداف دورنمایی شان از طرق صلح و آشتی برآورده نمیشود .
وقتی امریکا به اشغال پرداخت بنام دموکراسی وحقوق بشر ازهوا و زمین حمله کرد بسیار کشت و زیاد ویران نمود حالا که بر میگردد رندانه میگوید پولیس جهانی برای تطبیق این دو ادعا نسیت .
وقتی به اینجا حمله نمود مشتی از آدمکشان ، جنگاوران ، مفسدین ، وطنفروشان وسوداگران دین وگروی داران قوم وسمت و زبان را با جمیع خصایل حضیضه شان بحیث بزرگان خود ساخته وسیاستگران خود پرداخته دورش جمع کرد و وسیله تطبیق حاکمیت و قدرت خود ساخت وبر آنها قرارداده ها و پیمانهای اسارت باررا امضا نمود اما حالا به نوحه ونوای شان گوش نداده پا به رکاب فرار است .چه عجب افتضاحی دامنگیر جنگ افروزان وتجاوزگران و پیشخدمتان داخلی شان شده است که همه در فکر جمعبندی مال ومنال خویش اند نه در اندیشه کشور ومردم این سرزمین .
جامعه افغانی جامعه خالص جهادی و طالبی نبوده است انسانهای این مرز و بوم ابرو، عزت وغرور داشتند و چون ملت واحد در کنارهم با مشترکات فرهنگی ، مادی ومعنوی می زیستند ، اما شما زنده گی چهل ساله شآنرا تابع جنگ ، همدیگر کشی ، فقر ، غربت و پریشان حالی روحی و جسمی ساختید ، همه ارزشهای آنرا تابع بی ارزشی های وارداتی خود نمودید وهویت آنرا درگیر خصومت و انواع تناقضات کردید ، چه چیزی از شما باقی می ماند ؟ بنیاد گرایی وهمزاد آن تروریزم ، وطن سوخته ، وسرزمین آشفته وملت پراگنده ، قدرت های جبار حلی نه ملی و سراسر وطنی و صاحب احساس بشری .
اما اگر مردم بیدار شود و قبول کند که برخی تفاوتها در نقاط نظرها را گرچه قدیمی و خشن شده است درهمین موقع خاص که موجودیت وعدم موجودیت همه اقوام وملیتها درخطر نا بودی است کنار بگذارند و برای حفظ سلامتی خود به خشونت ها واختلافات ها پشت پا زده برای دفع خطر با هم یکی شوند میتوانند بر مصایب وارده غالب آیند وطن شانرا نگهدارند وازعزت و ابروی خویش دفاع نمایند .اما حیف که ملت را بحال خود نمی گذارند ، محتاج و ناتوانش ساخته اند ، دارایی اش رامیبرند وخودش را مرهون وممنون دالرهای بدست آورده ازخودش میسازند .
حیف این ملت وحیف جوانان این کشور که گل آرزوهایشان خزان عمر را نادیده در بهار جوانی پرپر میگرد .
گوسفندی برد این گرگ مزورهمه روز
گوسفندان دگـر خیره در او می نگرند
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۷۱۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020