رخدادهای پرشتاب درمنطقه :
مذاکرات پنهانی ملک سلمان و نتانیاهو درعربستان سعودی
ساعت پنج عصر یکشنبه هواپیمایی از فرودگاه بن گوریان ، تلآویو مستقیم رهسپار شهر نیوم در شمال غرب عربستان شد و پس از حدود پنج ساعت، به تلآویو بازگشت. به گفته آوی شارف، خبرنگار روزنامه هاآرتص که این پرواز را پیگیری کرده بود، مسیر مستقیم به عربستان آن هم با هواپیمایی تجاری، متعلق به یک سرمایه دار اسراییلی که بارها در سفرهای رسمی و غیر رسمی بنیامین نتانیاهو، صدراعظم اسراییل، از آن استفاده شده بود، این ظن را تقویت کرد که نتانیاهو در زمان حضورمایک پمپیو، وزیر خارجه امریکا در عربستان، به طور پنهانی به این کشور سفر کرده تا در دیدار با پمپیو و محمد بن سلمان ، ولیعهد عربستان، شاید گام بلندی برای عادی سازی روابط با عربستان بردارد.
ساعاتی پس از انتشار گزارش سفر پنهانی نتانیاهو به نیوم، مقام های تلآویو انجام این سفر را تایید کردند؛ اما فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، در توییتی انجام چنین دیداری را تکذیب کرد. سفر نتانیاهو با همراهی یوسی کوهن ، رییس موساد، به نیوم به اندازهای سری بود که حتا بنی گنتس»، شریک نتانیاهو درقدرت و وزیر دفاع و همچنین گابی اشکنازی، وزیر خارجه اسراییل، تا قبل از انجام این سفر کاملا از آن بی اطلاع بودند.
ساعاتی قبل از این سفر، بنی گنتس که برای پایان دادن به بحران سیاسی اسراییل توافق کرده بود تا پست صدارت در دو دوره دوساله بین او و نتانیاهو تقسیم شود، از تشکیل کمیسیون تحقیق درباره پرونده خرید زیردریایی از المان خبر داد؛ خبری که می تواند باعث دردسر نتانیاهو شود، چراکه صدراعظم اسراییل متهم به فساد مالی در ماجرای خرید زیردریایی از المان است. به همین دلیل، زمانی که رسانهها از سفر پنهانی نتانیاهو به عربستان خبر دادند، مشاور رسانه ای صدراعظم اسراییل با طعنه به گنتس، توییت کرد که « درحالیکه صدراعظم برای دستیابی به صلح تلاش می کند، گنتس به بازیهای سیاسی مشغول است».
سفر نتانیاهو به عربستان در آخرین هفته های حضور دونالد ترامپ، رییس جمهوری کنونی ایالات متحده امریکا، در کاخ سفید صورت گرفته و بدون تردید بیارتباط با فشارهای دیپلوماتیک دولت ترامپ به کشورهای عربی برای عادی سازی رابطه با اسراییل نیست. عربستان مهم ترین و تاثیرگذارترین کشور جهان عرب محسوب می شود و اعلام عادی سازی رابطه ریاض و تلآویو می تواند دستاورد و میراثی درخور توجه در کارنامه چهارساله دونالد ترامپ باشد. با اینحال در هفتههای گذشته رسانه ها به نقل از ملک سلمان، پادشاه عربستان، اعلام کرده بودند که عربستان با وجود فشارهای ایالات متحده امریکا برای عادی سازی رابطه با اسراییل، فقط زمانی این اقدام را انجام خواهد داد که تضمینی برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی وجود داشته باشد. ملک سلمان خلاف پسر و ولیعهد ماجراجویش، محمد بن سلمان، دیدگاهی محافظه کارانه در قبال اسراییل دارد و به دلیل « نادیده گرفته شدن حق فلسطینیها برای تشکیل کشور مستقل»، یکی از منتقدان جدی طرح صلح دونالد ترامپ محسوب می شود.
بلند پروازی بن سلمان
سفر روز یکشنبه نتانیاهو، نخستین سفر یک مقام اسراییلی به عربستان محسوب می شود و بیش از هر چیز به معنای تصمیمی جنجالی از سوی محمد بن سلمان بوده که با چنین ملاقاتی موافقت کرده است. این دیدارهمچنین میتواند نشانه اعتماد به نفس بن سلمان در مسیر رسیدن به جایگاه پادشاهی در عربستان نیز محسوب شود. تحولات روزهای آینده مشخص خواهد کرد که ملک سلمان چه موضعی در قبال این سفر و مذاکرات نتانیاهو با محمد بن سلمان خواهد داشت.
در ماه های اخیر سه کشور امارات متحده عربی، بحرین و سودان اعلام کردهاند روابط خود با اسراییل را عادی سازی خواهند کرد و مذاکرات واشنگتن با دیگر کشورها برای اعلام این عادی سازی از سوی تعداد بیشتری ازکشورهای جهان عرب تا قبل از پایان کار ترامپ در ۲۰ جنوری ۲۰۲۱ ترسایی ادامه دارد. قصد دولت ترامپ این است که تعداد کشورهای جهان عرب که رابطه دیپلوماتیک با اسراییل را از سر می گیرند، افزایش دهد تا ایران و جریان مقاومت در انزوا قرار گیرند.
یکی دیگر از موضوعاتی که در مذاکرات نتانیاهو با بن سلمان و پمپیو مطرح شده، ایران است. شبکه ۱۳ تلویزیون اسراییل گزارش داده که تلآویو و ریاض طرحی را دردست بررسی دارند که براساس آن می خواهند تا قبل از پایان دولت ترامپ و روی کارآمدن رییس جمهوری دموکرات در کاخ سفید، اقدامی نظامی علیه ایران انجام دهند و شرط اساسی چنین اقدامی، حمایت همه جانبه واشنگتن است.
روزنامه وال استریت ژورنال در گزارش خود درباره سفر نتانیاهو و به نقل از مقام های عربستان نوشته است که نتانیاهو و بن سلمان درباره عادی سازی روابط و ایران گفت وگو کردند، اما در هیچ کدام از موارد توافقی میان آنها حاصل نشد و قرار است مذاکرات ادامه داشته باشد. این روزنامه همچنین خبر داده که نتانیاهو از میشل عون، رییس جمهوری لبنان، خواسته تا در یکی از کشورهای اروپایی با او دیدار و درباره اختلاف بر سر مرزهای دریایی مذاکره کنند.
در چهار سال حضور ترامپ در کاخ سفید، ایالات متحده در رقابت ایران و عربستان در خاورمیانه، از ریاض حمایت کرده است، اما عربستان این نگرانی را دارد که با ورود جو بایدن، رییس جمهوری منتخب امریکا به کاخ سفید، تجربه دوران باراک اوباما، رییس جمهوری سابق امریکا تکرار شود و واشنگتن به سیاست موازنه قدرت بین تهران و ریاض روی بیاورد، سیاستی که در آن، جایگاه عربستان بهعنوان یک متحد استراتیژیک امریکا متزلزل می شود.
محمد بن سلمان می خواهد عربستان را به قدرت اول حوزه خلیج فارس تبدیل کند و شاید برای مقابله با این رویکرد احتمالی واشنگتن دست به اقدامات ماجراجویانه ای بزند. طرح اقدام نظامی علیه ایران را هم درهمین راستا می توان تفسیر کرد. علاوه براین، عادی سازی روابط عربستان با اسراییل، یکی دیگر از خواسته های محمد بن سلمان است. او با این کارهم به تقویت جبهه ضدمقاومت به رهبری ایران کمک می کند و هم دولت بعدی ایالات متحده امریکا را در موقعیتی قرار می دهد که نتواند به راحتی رویکرد خود در قبال عربستان را تغییر دهد./ شرق
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۵۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
پیام تسلیت دارالانشای حزب آبادی افغانستان بمناسبت درگذشت رفیق حسن سپاهی
با تاسف و درد امروز یک مبارز دیگر راه خدمت گذاری به انسان زحمتکش کشور را از دست دادیم . محترم محمدحسن سپاهی ریس اتاق پیشه وران و دکانداران افغانستان و عضو دارالانشای حزب آبادی افغانستان ،حوالی ساعت چهار صبح امروز دوشنبه ۳ قوس ۱۳۹۹ باثر مریضی که عاید حال شان بود وفات نمود ه و به ابدیت پیوست .
انالله و انا الیه راجعون
دارالانشای حزب آبادی افغانستان، تاثرات عمیق خود را به نسبت این ضایعه بزرگ ابراز میدارد ، زیرا یک تن از نخبه گان و رفیق روزهای دشوار خود را که در سخت ترین شرایط راه مبارزه و پیکار را رها نکرده و سرسختانه در مقابل هر نوع فشار و ناملایمات مبارزه نموده و در پهلوی همسنگران خویش قرارداشت را از دست داد .
رفیق سپاهی شخص مودب ، حلیم ، وفا دار به آرمانهای حزب محبوب خود ، پیشرفت و ترقی کشور بوده ، شب و روز در خدمت مردم کشور قرارداشته از طریق امکانات رسمی بخاطر انسجام و تحقق خواست های مشروع پیشه روان و دکانداران کشور فعالانه کار مینمود.
ما دراین غم بزرگ شریک هستیم و امروز یکتن از صادقترین فرزندان حزب ، وطن و جنبش ترقی خواه کشور را از دست دادیم .
روح رفیق سپاهی شاد و بهشت برین مکانش باد!
به همه اعضای حزب آبادی افغانستان، جنبش ترقی خواه کشور ، فامیل معزز ،دوستان، اقارب ، رهبری و اعضای اتاق پیشه روان و دکانداران کشور تسلیت عرض نموده، صبر جمیل آرزو دارم .
پروفیسور داکتر محمد داوود راوش
رییس حزب آبادی افغانستان
یادداشت : به اطلاع دوستان رسانیده میشود که جنازه امروز دوشنبه ۳ قوس ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۰ قبل از ظهر از مسجد صاحب زمان واقع افشار- سیلو برداشته شده و بعد از ادای نماز در هدیره افشار بخاک سپرده میشود.
اگهی های فوتی و پیام تسلیت ـ بامداد ـ ۲۰/۱ـ ۲۳۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
رفیق مورالس رهبری حزب سوسیالیست بولیویا را برعهده گرفت
رییس جمهوری سابق بولیویا پس از بازگشت به کشورش برای انتخابات ایالتی (۷ مارچ ۲۰۲۱)، ریاست «جنبش به سوی سوسیالیزم بولیویا ـ MAS » را بر عهده گرفت. به گزارش تله سور، امریکای لاتین، به دنبال پیروزی لوییس ارسه، رییس جمهوری جدید بولیویا در انتخابات ریاست جمهوری (۲۷ میزان)، مورالس رهبر پیشین جنبش به سوی سوسیالیزم بولیویا از تبعید در ارجنتین به وطن خود بازگشت.
وی دیروز در پی برگزاری نشستی ملی با حضور مقامات کشوری با هدف استقبال از انتخابات ایالتی اتی، ریاست این جنبش را دوباره بر عهده گرفت.
مورالس که نخستین رییس جمهوری بومی بولیویا بود، پس از ۱۳ سال حکومت، در پی نامزدی برای چهارمین دوره ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۹ بود که با کودتای ارتش تحت حمایت سازمان کشورهای امریکای لاتین، از مقامش کناره گیری و به ارجنتین رفت.
رییس جمهوری مستعفی بولیویا در گفت و گویی مطبوعاتی گفت: انتخاب نامزدها کار اسانی نیست، اما با تجربه ای که جنبش به سوی سوسیالیزم، به عنوان تنها جنبش با چشم اندازی نه پنج ساله (تا ۲۰۲۵) بلکه ده ساله (تا ۲۰۳۰)، در اختیار ما می گذارد، به سوی انتخابات پیش می رویم.
مورالس اعلام کرد که از شنبه اینده، همه برای انتخاب فرماندار، شهردار و شورای ناحیه وی و مقامات منطقه ای توافق میکنند.
وی دوشنبه گذشته (۹ نوامبر) در میان استقبال گسترده مردم در مراسمی نمادین پس از ۱۱ ماه طاقت فرسا در تبعید، به بولیویا بازگشت.
در پی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بولیویا در۲۰ اکتوبر (۲۸ میزان) که در دور نخست مورالس پیروز شد، سازمان کشورهای امریکای لاتین (OAS) در واشنگتن، پس از راه اندازی اتهام تقلب در انتخابات و تظاهرات اعتراض امیز در بولیویا، باعث برکناری مورالس شد. اتهامی که بعدها، «موسسه تحقیقاتی ماساچوست» در امریکا انرا رد کرد.
بر اساس گزارش شبکه ونزویلایی تله سور، با سفریکی از حامیان اصلی کودتا به امریکا پیش از انتخابات بولیویا، گمانه زنی ها در مورد ارتباط کودتاچیان با دولتمردان امریکای لاتین افزایش یافت. از سوی دیگر پس از استعفای مورالس، دولت موقت بولیویا به رییس جمهوری خودخوانده سناتور جنینه انیس، از زمان رسیدن به قدرت، سیاست های راست گرایانه در پیش گرفت و به دنبال روابط قوی با امریکا و رژیم صهیونیستی اسراییل بود.
مورالس پس از استعفا به مکسیکو پناهنده شد و چندی بعد، از مکسیکو به ارجنتین رفت. رییس جمهوری مستعفی بولیویا، از تبعیدگاه خود در ارجنتین ، در انتظار انتخابات اتی کشورش که به دلیل همه گیری ویروس کرونا به تعویق افتاده است، همچنان به تاثیرگذاری برسیاست بولیویا ادامه می دهد و برای بازیابی قدرت، با وجود اینکه خودش نامزد انتخابات نیست، امیدش را در انتخابات اینده ارزیابی می کند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۰ـ ۲۰۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
آموزه هایی از زنده گی احزاب سیاسی جهان :
اندوخته های جرمی کوربین در رهبری حزب کارگر انگلستان
متن خلاصه شده گفت وگوی نشریه انگلیسی تریبیون با جرمی کوربین در مورد دوران پنج ساله زمامداریاش به عنوان رهبر حزب کارگر و بحث، چالش ها و درسهای آن دوره.
در اپریل سال جاری میلادی جرمی کوربین پس از تقریبا پنج سال درمقام رهبر حزب کارگر از سمت خود کناره گیری کرد.
زمامداری او در حزب کارگر در دوران پُرجنب وجوشی بود، از شوک پیروزی او در رقابت برای رهبری حزب به نماینده گی از جناح چپ و مترقی، در سال ۲۰۱۵ تا تلاش برای کودتای حزبی علیه او در سال ۲۰۱۶، و از بازگشت انتخاباتی معروف او در سال ۲۰۱۷ ترسایی تا شکست او در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۹. و در کنار همه اینها، رخدادهای مربوط به برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) و در سطح گسترده تر، اوضاع اشفته چشم انداز سیاسی کشور بود.
پرسش: دوست قدیمی شما رالف میلی بَند استدلال می کرد که تبدیل شدن حزب کارگر به ابزاری برای دستیابی به سوسیالیزم کار عبثی بود. ایا رویدادهای پنج سال اخیر ان نظر را ثابت کرده یا نفی؟
کوربین: فکر نمی کنم نتیجه گیری قطعی باشد. من در سال ۲۰۱۵ انتخاب شدم، زمانی که میزان عضویت درحزب و تعداد هواداران حزب به سرعت رشد کرد. در مدتی کوتاه، عضویت در حزب بیش از دو برابر شد، و من می خواستم که در کتاب زنده گی حزب برگ جدیدی ورق بخورد. اساس کارزار انتخاباتی ما این بود که در انتخابات سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵ ترسایی شکل های گوناگونی از ریاضت را ارایه داده بودیم، همراه با انجماد مزدها و ادامه کمبود بودجههای خدمات دولتی عمومی. استدلال من این بود که کشور باید از نقطه عطفی عبور کند و برای اینده سرمایه گذاری کند، سیاستهایی را بر این اساس تدوین کند، و از همه مهم تر، رویکردهای زیست محیطی و بینالمللی خود را تغییر دهد.
همچنین می خواستم که حزب سازمانی بسیار دموکراتیک تر و پاسخ گوتر باشد، و در سراسر کشور حضور داشته باشد. حزب کارگر اگر تنها کاری که می کند این باشد که سرگرم بازی رسانه یی باشد و استراتیژی دولت را دنبال کند، در درازمدت نمی تواند برنده شود. حزب باید حضور واقعی در جامعه داشته باشد تا مردم را بسیج و آنها را متقاعد کند که اوضاع می تواند تغییر کند و بهبود یابد. شدید ترین مقاومتی که من در درون بیروکراسی و ساختارهای حزبی با ان روبرو بودم، مقاومت در برابر اهمیت دادن به امر سازمان دهی حزبی در میان جامعه بود. آنها می خواستند به شیوه قدیمی ادامه دهند که به نظر من اشتباه بزرگی است.
همان طور که همه می دانند، من از همان ابتدای کارم با مخالفت گستردهای از درون فراکسیون پارلمانی حزب کارگر روبرو بودم. سال اول تمام وقتم صرف برخورد با فشارهای داخل حزب شد، و بعد درگیر مبارزات انتخاباتی رهبری دوم در سال ۲۰۱۶ ترسایی شدم، که ما با اکثریت حتا بزرگتری برنده شدیم. این برهه را باید نقطهای دانست که در ان حزب حداقل متوجه شد که در میان اعضای حزب عطش زیادی برای تغییر وجود دارد.
تا جایی که من به یاد دارم، حتا از زمان به راه افتادن کارزار دفاع از دموکراسی حزب کارگر در اوایل دهه ۱۹۷۰، که بحثی درباره تبدیل کردن حزب پارلمانی به حزبی پاسخ گو و فعال در برابر خواستهای جنبش در کل بود، رابطه فراکسیون (نماینده گان) پارلمانی حزب با کل حزب همیشه مورد بحث و مناقشه بوده است. نماینده گان پارلمان فقط به این دلیل در پارلماناند که اعضای ما از نامزدی آنها حمایت می کنند و جمعیتی که آنها نماینده گیاش می کنند، خواسته اند که آنها در پارلمان باشند.
پرسش:از لحاظ اصلاحات در حزب، کارنامه خودتان را در مقام رهبرچگونه ارزیابی میکنید؟
فکرمی کنید که اصلاحات به اندازه کافی پیش رفت؟
کوربین: ما به اندازه کافی پیش نرفتیم. ما به اندازه کافی سریع حرکت نکردیم. ما قوانین گزینشها و انتخاب رهبری را تغییر دادیم. بنابراین کمی در این عرصه ها کار بهبود یافت.
عرصه ای که ارزو می کنم ای کاش بیشتر در ان پیش رفته بودیم ( و بدیهی است که این اتفاق دیر یا زود باید بیفتد) دگرگون کردن فرهنگ کار و فعالیت سازمان های محلی حزب است. آنها باید به مراتب بیشتر از این به جامعه پاسخ گو باشند و خواست های آنها را بازتاب دهند. مردم بارها و بارها با من تماس می گرفتند و می گفتند به دنبال انتخابات ما در سال ۲۰۱۵ به حزب پیوسته بودند، به جلسه محلی حزب رفته بودند، و ان را غیردوستانه، سرد، و خسته کننده دیده بودند، و نمی خواستند دوباره به جلسه حزبی برگردند. آنها کمترین احساس استقبالی از طرف حزب نکرده بودند، با اینکه به طورکامل از جهتگیری سیاست حزب در مورد محیط زیست، اقتصاد، عدالت اجتماعی و دیگر مسایلی که ما مطرح کرده بودیم، حمایت می کردند.
فکرمی کنم که حزب باید این امر را تشخیص دهد و متوجه باشد که خصومت رسانه ها با حزب کارگر و جنبش کارگری از بین نمی رود. افراد بسیار ثروتمند و قدرتمندی هستند که درهر صورت، و صرف نظر از سیاست های حزب کارگر، حمله کردن به حزب را ادامه خواهند داد، چون اصلا نمی خواهند این حزب وجود داشته باشد. تنها واکنش موثر به این حمله ها، برقراری ارتباط در میان خودمان «حزب و مردم » از طریق رسانههای اجتماعی و از راه فعالیت روزمره در میان مردم است.
پرسش: با توجه به مخالفت قابل توجه در داخل حزب خودتان با انتخاب شما به مقام نخست وزیری، با بخشهای بزرگی از برنامه شما، و با سیاست دولت سوسیالیستی به طور کلی، ایا فکر می کنید که راه انداختن کارزاری برای برقراری دولت سوسیالیستی، چه رسد به اینکه در عمل چنین دولتی را اداره کنید، واقعا شدنی است؟
کوربین: خوب البته در زمانی که نیروهایی وجود دارند، به خصوص در فراکسیون پارلمانی حزب، که با تقریبا هرکاری که شما می کنید مخالفت میکنند، و در تمام مدت در کار شما اخلال و موقعیت شما را ضعیف می کنند، کارکردن اسان نخواهد بود. اما در میان اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب چنین نبود، و قطعا در میان بیشتر اتحادیه های کارگری نیز چنین نبود.
من زمان زیادی را صرف رفتن به جلسه های اتحادیه ایی، کنفرانس ها، و برنامه های دیگر می کردم. همیشه ازمن به گرمی استقبال می شد. مایلم از جنبش کارگری به خاطر حمایتی که از من کردند تشکر کنم، و نیز بگویم که پیوند میان حزب کارگر و اتحادیه ها برای من مایه افتخار فراوان است. این پیوند بخشی اساسی و ذاتی از جنبش ماست.
من این نکته را مطرح کردم که صرفا با کار اداری و دفتری نمی توانیم در انتخابات عمومی پیروز شویم. بنابراین، من تمام پنج سال را صرف سفر به سراسر کشورکردم، و صدها بازدید انجام دادم:
از کارخانه ها، مدرسه ها، کالج ها، و دانشگاه ها، و در جلسه های حزبی، جلسه های اتحادیه ایی، جلسههای مستاجران و موارد دیگر شرکت کردم. این بازدیدها و گفت وگوها راهی بود برای گوش دادن به حرف های مردم و بسیج کردن آنها، و جلب نظرکسانی که درمورد تغییرهای محیط زیست و پایان دادن به حکایت جمعیتِ « تنبل و متقلب »(اشاره به مددجویانی که کمکهزینه های دولتی و مشابه ان دریافت می کنند)، که بحث رایجی درمیان هردو حزب بود، جدی بودند. دیگر هرگز نباید چنین شود، ما باید جامعه ای فراگیر و همه شمول بسازیم.
ماهمه این کارها را کردیم. بله، مخالفتها (با من در مقام رهبر حزب) در درون حزب اشتباه بود. من فکر می کنم کسانی که در حزب حمله های شخصی به دیگران کردند باید در مورد کاری که می کنند و چرا این کاررا می کنند لحظهای تامل کنند. آنها نماینده گان پارلمان هستند، فقط چون توسط حزب شان و توسط جامعه معرفی شدهاند.
پرسش : من در بسیاری از نقاط کشور برای تبلیغ و رای جمع کردن فعالیت کردم و چیزی که متوجه شدم این بود که از یک سو حزب کارگر برنامه ای داشت که می توانست زنده گی میلیونها نفر از طبقه کارگر را به طور اساسی متحول کند، و با وجود این، در عین حال مردم بسیاری از نقاط کشور که بیشتر از همه به اجرای آن برنامه نیاز داشتند، آن را از آنِ خود احساس نمی کردند. به نظر شما این توصیف منصفآنهای است؟
کوربین: فکر می کنم که این توصیف کمی سادهانگارانه است. ما در سال ۲۰۱۹ ترسایی در حدود ۳۰۰,۰۰۰ رای از حزب کارگر را به حزب توری (محافظهکاران) باختیم. مقداری از رایهایمان هم به سوی لیبرال دموکرات ها و به سبزها رفت، و خیلی از هواداران ما هم اصلا رای ندادند. اما این روند در حوزههایی که از دست دادیم مدتها بود که در جریان بود. «اکثریت آرا »ی عظیم دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ سرانجام در سال ۲۰۱۹ و پس از کاهشهای طولانی مدت ناپدید شد. در سراسر کشور بازچینی آرا درجریان بوده است، که البته همیشه به سود ما نیست.
در حوزههای انتخابی درون شهری مانند حوزه های لندن، حزب کارگر موقعیت قوی تری پیدا کرده است، و شهرک های تک صنعتی سابق در میدلندز و شمال به طورکلی ضعیف تر شدهاند. من این وضع را به خیلی چیزها مربوط می دانم. یکی، جوانانی اند که به دلیل صنعت زدایی و نبود شغل از این مناطق به جاهای دیگر می روند. دیگری، از دست رفتن حضور اتحادیه های کارگری دراین شهرکهاست. عضویت در اتحادیه ها، از میزان خیلی زیادِ عضویت (سابق) در مناطق صنعتی و تولیدی و در بخش خصوصی، تا حد زیادی به بخش دولتی تغییر یافته است.
عوامل دیگری نیز وجود دارد:
کمبود بودجه ادارههای دولتی محلی، کاهش خدمات عمومی دولتی و بودجه های آنها ، و در بسیاری از موارد عدم حضور حزب کارگر. نه در همه مناطق، ولی در بسیاری از مناطق، جنبشی پُرانرژی و فعال برای تبلیغ و کارزار در زمینه موضوع هایی مانند سرمایهگذاری دربهداشت و درمان و مسکن غایب بود. من فکر می کنم درسی که باید از این وضع گرفت این است که چپ برای اینکه موفق شود باید درهمه مناطق به مثابه نیرویی موثر و فعال دیده شود. سیاستِ «معاملهای » نمی تواند ما را در انتخابات آینده پیروز کند.
پرسش: به عنوان یک سوسیالیست در رهبری حزبی به طور عمده سوسیال دموکرات، لطفا برای ما توضیح دهید که این کار چقدر دشوار بود، و به طور روزمره با چه چالشها و بحران هایی مواجه بودید.
کوربین : برای هر رهبری در حزب این طور است که از لحاظ مدیریت زمان و هدف هایی که در صدد رسیدن به آنهاست، هر روز زیر فشارهای زیادی قراردارد. خیلی راحت ممکن است به طور کامل در وِست مینستر (کاخ محل پارلمان) گیر بیفتید و همه چیز را از دریچه هر آنچه درهمان لحظه دارد پیرامون شما اتفاق می افتد ببینید. در حالی که سیاسی ترین افراد در سراسر کشور جلسه های پارلمان را ([در محل یا از طریق رسانهها ) تماشا می کنند، بیشتر مردم این طور نیستند، اصلا کار پارلمان را دنبال نمی کنند. آنها علاقه خاصی به این ندارند، و زبان مورد استفاده در پارلمان و سبک کارش برایشان نسبتا نامفهوم است.
شما باید از پارلمان به عنوان وسیلهای برای مطرح کردن نظرهایتان استفاده کنید، استدلالهایتان را مطرح کنید، و دولت را به چالش بکشید، چون این تنها فرصتی است که برای این کار دارید. ولی سیاست و برنامه تان را بیرون و به میان مردم هم باید ببرید . بنابراین من مجبور بودم وقتی را که در محافل پارلمانی می گذراندم با زمانی که صرف سفر به سراسر کشور می کردم و همچنین زمانی که درحوزه انتخابی خودم می گذراندم، به طور مناسب تقسیم کنم. موضوعی که بیشتر ازهمه در دفترمن درموردش صحبت می شد، تخصیص زمان به فعالیت های گوناگون بود. من همیشه بر صرف وقت در حوزه انتخابیام اصرار داشتم، چون معتقدم برای نماینده پارلمان مهم است که به تعهداتی که در مقابل رایدهنده گان دارد عمل کند.
سپس این سوال وجود داشت که چگونه کارها را اولویت بندی کنید، چون شما نمی توانید به همه مسایل رسیده گی کنید. برای مثال، تدوین و تنظیم خط مشی سیاسی را در نظربگیرید. موضوع فقط مخالفت با تغییرهایی آبوهوایی نیست، بلکه باید استراتیژی جایگزینی نیز برای انجام انقلاب صنعتی سبزداشته باشید.
موضوع این بود که بگوییم: «ما انقلاب صنعتی سبز می خواهیم. برخلاف دیگرانقلابهای صنعتی، ما واقعا قدرت را دوباره بازتوزیع خواهیم کرد، محیط زیست را بهبود خواهیم بخشید، و به مردم در مورد آینده شان اطمینان و اعتماد خواهیم داد.» برای اینکه شما نمی توانید به سراغ افرادی بروید که الان در صنایع الاینده محیط کارمی کنند و صرفا بگویید: ببخشید، این صنعت الوده کننده است و ما می خواهیم تعطیل اش کنیم!
شما باید صنایع جایگزین جدید و مشاغل جدید ایجاد کنید، و باید همهچیز را زیست پذیر کنید.
درجریان انتخابات رهبری سال ۲۰۱۵ ترسایی در دوبلین از من در مورد شکستِ هیدرولیکی (با فشار آب درصخرههای حاوی نفت، یا فرَکینگ) در صنعت نفت پرسیدند که برخی از اتحادیه های کارگری از آن حمایت می کردند. واضح است که هم در ساخت و نصب تاسیسات و هم در بهره برداری از فرایند شکست هیدرولیکی حرفه های گوناگونی به کارمشغولاند. من به دلیل آسیبی که این شیوه به ابخوآنها (صخرههای خلل وفرج دار حاوی آب در پوسته زمین) می زند، به دلیل الوده شدن سفرههای آب زیرزمینی، و این واقعیت که آن را تبدیل به منتشر کننده گاز( دیاکسید کربن (CO2می کند، با آن مخالف هستم. اما من طرفدارسرمایه گذاری بسیار بزرگ درتولید انرژی باد، موج، خورشیدی، و زمین گرمایی هستم. و واقعیت این است که در این انرژی های تجدید پذیر، شغل های بیشتری می توان ایجاد کرد. این شیوه دردرازمدت زیست پذیر است، ولی شکست هیدرولیکی زیست پذیر نیست.
به همین ترتیب، و درمورد عدالت اجتماعی، یکی ازنقاط عطف درکارزار انتخاب رهبری در سال ۲۰۱۵ ترسایی موضع حزب ما در مورد لایحه اصلاحات رفاهی محافظه کاران (توری) بود. من به آن لایحه رای مخالف دادم و کاملا مطمینم که کار درستی کردم. ما هرگز نباید وارد این قلمرو شویم که بگوییم مردمی که از کمک های رفاهی و بهزیستی استفاده می کنند، تنبل و شیاد و متقلباند، چون اگر ما به جامعه ای فراگیراعتقاد داریم که به نیازهای همه اهمیت می دهد، پس باید نظام تامین اجتماعیی داشته باشیم که مراقبت از همه را تضمین کند. فکر می کنم ما توانستیم بحث و گفت وگو در جامعه در مورد مالکیت همگانی (دولتی) و مسایل بین المللی را نیز تغییر دهیم. نظر من همیشه این بوده که خصوصی سازیِ سامانه ریلی کشور اشتباه بوده است. ما پول زیادی در شرکت های عامل قطار ریختیم و خیلیها هم پول زیادی درآوردند. دراساس، هزینه ایجاد زیرساختها را مردم پرداخت کردهاند ولی سودها را ما به شرکت های خصوصی دادهایم.
من شکل بسیار دموکراتیک تری از مالکیت را می خواستم. در عرصه آب، با درگیرکردن بیشتر خودِ مردم و دولت های محلی، به کارگیری گسترده تر رویکردهای زیست محیطی مبتنی بر حوضه رودخانه ها، تلاش زیادی برای این کار کردیم. حمایت زیادی برای این کار وجود داشت، ولی همانطور که قابل پیشبینی بود، مخالفت صندوقهای سرمایه گذاری نیز بود که مالک بیشتر شرکتهای آب هستند.
درمقام رهبر حزب مصمم بودم که سیاست مان را تغییرخواهیم داد و به خاطرجنگ عراق هم عذرخواهی خواهیم کرد. من خودم عذرخواهی کاملی از خانوادههای نظامی داغ دار کردم. این یکی از اندوهبارترین لحظه ها در تمام آن پنج سال بود، ایستادن در مقابل گروهی از مردم که اعضای خانواده خود را در عراق از دست داده بودند و می خواستند بدانند چرا.
پرسش : علاوه بر مسایل داخلی اداره حزب، مسایل سیاسی گسترده تری نیزبود که درمجموع مُهر و نشان رهبری شما را داشت. شاید بیش از هر چیز دیگری، مساله برگزیت بود. به نظر شما برخورد به این موضع چگونه بود؟
کوربین: من می خواهم در جامعهای سوسیالیستی زنده گی کنم، و می خواهم بهترین راهِ رسیدن به آن را در پیش بگیرم که همه را با خود به آن مقصد ببرد. شما باید درهرکاری که می کنید، انچه را در نهایت در تلاش برای رسیدن به آن هستید در نظر داشته باشید. در تمام زنده گی بزرگ سالی من، اتحادیه اروپا و بازار مشترک همیشه عاملی قابل توجه در سیاست بوده است. بازار مشترک بعداْ به اتحادیه اروپا تغییر یافت و عنصرهای اجتماعی بسیار بیشتری را در درون خود پدید آورد. تردیدی نیست که در بسیاری از سیاست های اروپایی درمورد حقوق کار، حمایت از محیط زیست، حمایت از مصرف کننده گان، و همچنین از لحاظ حقوق بشر در پیمانهای تجاری اتحادیه اروپا، عنصرهای اجتماعی نیرومندی وجود دارد ( اگرچه اجرای آنها چندان موثر نبوده است). در هر صورت، حمایت از اصلِ ماندن در اتحادیه اروپا زیاد شد. و در درون حزب ما، موضع حزب باقی ماندن در اتحادیه اروپا شده بود. برنامه کارزار من، ‘ باقی ماندن و اصلاحات در داخل اتحادیه اروپا بود. نمی خواستم همان اشتباه های کارزار « بهتر با هم در اسکاتلند » را تکرار کنم که برای تحقق آن با توریها اتحاد کردیم.
نتیجه همه پرسی برگزیت این بود که آن بخش از جمعیت که به دلیل صنعت زدایی تاچری (نولیبرالیزم در دوره نخست وزیری مارگارت تاچر) بالاترین سطح بیکاری را داشتند، رای «نه » دادند. جمعیتهای درون شهری مانند جایی که خودم زنده گی می کنم، که آنها هم از سیاست های تاچر آسیب زیادی دیده بودند، رای مثبت دادند. نکته ای که من اغلب مطرح می کردم این بود که اگر شما در شرایط حداقل مزد، بدون امنیت شغلی، یا با قراردادهای صفر-ساعت (بدون تضمین حتا یک ساعت کار در هفته ) کار می کنید، در منطقه خانه های اجاره یی خصوصی در شمال لندن یا مَنسفیلد زنده گی می کنید، منافع همه شما یکسان است. شما ممکن است در مورد اینکه باید در اتحادیه اروپا بمانیم یا نه دیدگاه های متفاوتی داشته باشید، اما منافع شما در نوع جامعه ای که می خواهید در آن زنده گی کنید، یکسان است.
من سعی کردم بعد از انتخابات هم که موضوع دوباره برجسته شد، همین پیام را ادامه دهم، اما سخت بود. حزب ناچار درگیر بحث های داخلی زیادی شد، بهخصوص در کابینه سایه و در فراکسیون پارلمانی حزب. من احساس کردم تنها راهِ به جلو، توافقی است که تقریبا به اتفاق ارا در کنفرانس 2019 ترسایی به آن رسیده بودیم. و آن، این بود که بگوییم ما درمورد چگونگی مسایل تجاری و گمرکی با اتحادیه اروپا مذاکره خواهیم کرد و این توافق را تا شش ماه دیگر به رای عمومی خواهیم گذاشت. این طوری می شد کار را یکسره و تمام کرد. در نتیجه بحثهای بسیار زیاد، همین پیشنهاد را مطرح کردیم.
اگر همه از توافقی حمایت می کردیم که در کنفرانس سال ۲۰۱۹ به دست آمده بود، می توانستیم آن بحث و دستور کار را به بحثی درباره عدالت اجتماعی تبدیل کنیم. اما این کار را نکردند. استدلال درباره این یا آن راه بی وقفه ادامه داشت و تمامی نداشت. یادم میآید تجمع بزرگی در نیوکاسل داشتیم که ایان لاوِری (صدر حزب کارگر) خیلی خوب حرف زد. او گفت: «من نمی خواهم در حزبی باشم که صرفا خواهان باقی ماندن در اتحادیه اروپاست، نمی خواهم در حزبی باشم که صرفا خواهان خروج از اتحادیه اروپاست. من می خواهم در حزبی باشم که سوسیالیست است.»
به هر حال، نتیجه (برگزیت) آن شد که دیدیم. ما حالا دولت توری ، بی کفایت و خطرناکی در قدرت داریم. آنها باید به نوعی توافق با اتحادیه اروپا برسند، اما از همین الان معلوم است که رسیدن به چنان توافقی دشوار است. می شد کارها را خیلی بهتر از این انجام داد./ نامه مردم
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۲۱۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
حزب کارگر زیلاند جدید بانی متنوع ترین پارلمان و کابینه
همان روزها که دو مرد مسن سفید پوست برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا جنجال به پا کرده بودند، زیلاند جدید گزینه های مترقی تری را پیش روی رای دهنده گان قرار داده بود: دو زن سفید پوست.
اما این تازه آغاز ماجرا در زیلاند جدید بود.
به گزارش سی ان ان، جاسیندا اردرن ، صدراعظم زیلاند جدید، با پیروزی قابل توجه در انتخابات ماه گذشته، تعدادی از چهرههای متنوع سیاسی را هم همراه با خود وارد پارلمان کرد تا فراگیرترین پارلمان جهان در زیلاند جدید شکل بگیرد. تقریبا نیمی از اعضای دوره جدید پارلمان زیلاند جدید که به تازه گی سوگند یاد کرده زنان هستند و ۱۱ درصد آنها گرایشهای متفاوت جنسی دارند. مایوری های بومی زیلاند جدید و مردمی که از قبایل بومی جزایر اقیانوس آرام هستند هم دوباره توانستند تعداد قابل توجهی از نماینده گان پارلمان این کشور را تشکیل دهند. این فراگیری و تنوع تنها در پارلمان نیست و در دولت جدید اردرن هم تغییرات قابل ملاحظه ای صورت گرفته است. هشت نفر از کابینه ۲۰ نفره اردرن نیز زن و یک چهارم آنها از بومیان مایوری هستند. گرنت رابرتسون معاون صدراعظم هم اولین سیاستمداری در این رده است که گرایش جنسی متفاوت دارد. یکی از چهرههای شاخص کابینه اردرن ،نانایا ماهوتا وزیر خارجه این کشور است که خالکوبیهای سنتی روی صورتش دارد و اولین زن بومی در تاریخ زیلاند جدید است که به سمت وزیر خارجه رسیده است.
چهره جدید پارلمان
زیلاند جدید در دوره های گذشته هم پارلمانی نسبتا متنوع اما نه به اندازه دوره جدید داشت. در انتخابات سال ۲۰۱۷ ترسایی حدود ۳۸ درصد از نماینده گان پارلمان را زنان تشکیل میدادند که تا آن زمان برای این کشور یک رکورد محسوب می شد. این رقم در دوره جدید پارلمان به ۴۸ درصد رسیده است. همچنین نسبت نماینده گان دارای گرایش های جنسی متفاوت از هفت درصد به ۱۱ درصد رسیده است. تعداد مایوریهای بومی از ۲۳ درصد به ۲۱ درصد کاهش یافته که پایین ترین نسبت از سال ۲۰۱۴ ترسایی محسوب می شود اما هنوزهم بیشتر از نسبت کل افرادی است که به عنوان مایوری در زیلاند جدید زنده گی میکنند (۱۷ درصد). پارلمان زیلاند جدید از سال ۱۸۶۷ و کمی بعد از تاسیس این کشور کرسی هایی را به بومیان مایوری اختصاص داد، اما حضور این بومیان تا مدتها تنها جنبه ای سمبلیک داشت. تا سال ۱۹۶۷ ترسایی نامزدهای مایوری تنها مجاز به رقابت برای تعداد محدودی از کرسیها بودند و از سال ۱۹۷۵ بود که مایوری ها توانستند انتخاب کنند که آیا می خواهند در لیست انتخابات مایوری قرار بگیرند یا خیر.
کلوین دیویس، که مایوری و معاون رهبر حزب کارگر به رهبری جاسیندا اردرن است می گوید: «فکر می کنم این اولین دوره باشد که ما مایوری ها در این سطح در کابینه حضور داریم و افتخار می کنیم که بخشی از آن هستیم. داشتن یک قوه مقننه که دربرگیرنده تمام تنوع درون جامعه باشد، بهترین اتفاق ممکن است. در این صورت طیف وسیعی از دیدگاه ها می توانند درمورد موضوعی تصمیم گیری کنند. باید از اقدامی که همگانی و سلطه اکثریت سفیدپوست را بر هم می زند، استقبال کرد. لوییزا وال، نماینده دیگرحزب کارگر که از مایوریها است هم تاکید می کند که «افزایش تنوع در سطح سیاسی می تواند جامعه ای مترقی تر ایجاد کند. زیلاند جدید اتحادیه های مدنی برای تمام گرایشهای جنسی را در سال ۲۰۰۴ ترسایی راهاندازی کرد و حدود یک دهه بعد هم زنده گی افراد با این گرایشهای متفاوت در زیلاند جدید کاملا قانونی شد. ما راهی طولانی را طی کردهایم و این برای من و بسیاری دیگر به معنای دموکراسی واقعی است. آنچه در پارلمان و کابینه می بینیم دقیقا منعکس کننده جامعه زیلاند جدید است».
وضعیت زنان در جهان
وقتی نوبت به مقایسه با دیگر کشورها می رسد، یک کشور از نظر نسبت زنان قانون گذار در رتبه ای بالاتراز زیلاند جدید قرارمی گیرد: رواندا. در این کشور افریقایی ۶۱ درصد کرسی های پارلمان به زنان اختصاص دارد. کشوری که در سال ۱۹۹۴ ترسایی و در جریان نسل کشی گسترده تعداد زیادی از مردان را ازدست داد و زنان برای ایفای نقش های اصلی رهبری وارد میدان سیاست شدند.
اما درمیان کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، زیلاند جدید با داشتن سهم ۴۸ درصدی از زنان قانون گذار، در کنار مکسیکو، کشوری که در سال ۲۰۱۴ ترسایی قانون برابری جنسیتی درسیاست را تصویب کرد، بالاترین سهم را به زنان اختصاص داده است. جالب اینکه میانگین جهانی سهم زنان در پارلمان حدود ۲۵ درصد است. استرالیا نزدیک ترین همسایه زیلاند جدید فقط ۳۱ درصد از کرسی های مجلس عوام اش در اختیار زنان است. درحالی که این رقم برای دیگر کشورهای اقیانوس آرام حدود شش درصد است. وقتی نوبت به کل جمعیت زیلاند جدید می رسد، می بینیم که نسبت جمعیت زنان در جامعه بیشتر از مردان است. درحالی که طبق آمارها در سراسر جهان این نسبت به سود مردان سنگینی می کند. درباره تنوع قومی هنوز کمبودهای در مورد آسیاییهای زیلاند جدید وجود دارد، آنها حدود ۱۵ درصد از جمعیت عمومی کشور را تشکیل می دهند، اما تنها هفت درصد کرسی های پارلمان را در اختیاردارند. پل اسپونلی جمعیت شناس و استاد دانشگاه ماسی در اوکلند می گوید: « الزامی وجود دارد که نسبت کرسیهای پارلمان دقیقا مشابه نسبت تنوع جمعیتی آن کشور باشد. البته اگر این میزان با واقعیت درون جامعه تفاوت زیادی داشته باشد، موضوعی نگران کننده خواهد بود؛ چرا که ممکن است بخشی از مردم که نادیده گرفته شدهاند اعتماد خود را به قانون گذاران از دست بدهند. فکر می کنم واقعا مهم است که سیستم سیاسی نشان دهنده تنوع ازجمله تنوع قومی یک جمعیت باشد و این باعث می شود که تمام اقوام و اقلیت های جمعیتی بتوانند تجربه و صدای خود را به دیگران برسانند. اهمیت تنوع پارلمان زیلاند جدید این است که این نهاد سیاسی را هرچه بیشتر به جامعه این کشور با تمام تنوع موجود درآن تبدیل می کند».
چالشهای پیش رو
اما این به معنای کامل بودن شرایط نیست. درحالیکه از هرچهار زیلاند جدیدی یک نفر معلولیت دارد (براساس تعریف اداره امار زیلاند جدید: محدودیت طولانی مدت در توانایی فرد برای انجام فعالیتهای روزمره)، اما هیچ نمایندهای با این شرایط در پارلمان این کشورعضو نیست. موضوعی که با انتقاد گروههای حامی معلولان را در پی داشته است. آنها به این معترض اند که « بزرگ ترین گروه اقلیت» این کشورهنوزحتا یک نماینده هم در پارلمان ندارد. اما تنوعی که اردرن در کابینه خود ایجاد کرده با استقبال همه گروهها و احزاب سیاسی روبه رو نشده است. اولیویا پیرسون، وبلاگ نویس راست گرا معتقد است که « فراتر از جنسیت باید شایسته گی را مدنظر قرارداد. ماکوتا ماهوتا برای سمت وزارت خارجه فردی مناسب نیست و انتصاب او نشان می دهد که اردرن انتخابی ناشیانه انجام داده است».
گرچه زیلاند جدید اکنون از پارلمان متنوعی است اما هیچ تضمینی برای آینده وجود ندارد. احزاب متمایل به راست، دارای تنوع کمتری نسبت به احزاب متمایل به چپ هستند. بنابراین تغییر دولت در سال ۲۰۲۳ ترسایی می تواند به معنای پارلمانی کمتر متنوع باشد. حزب ملی که بزرگ ترین حزب مخالف دولت اردرن به شمار می آید تنها دو نماینده مجلس از اقلیت مایوری دارد و فقط ۳۰ درصد از نماینده گان آن زن هستند. جودیت کالینز ، رهبر حزب ملی این سوال جنجالی را مطرح کرده که « به تنوع فکری اعتقاد دارم اما ایا سفیدپوستان مشکلی دارند که در دولت اردرن کمتر از آنها استفاده می شود؟ این هم نوعی تبعیضنژادی است ».
حامیان دولت اردرن اما امیدوارند تا احزاب راست گرا هم تصمیم بگیرند از تنوع بیشتری در میان سیاست مداران خود برخوردار باشند تا در صورت کناررفتن اردرن و حزب کارگر از دولت، تنوعی که امروز در پارلمان و دولت وجود دارد از بین نرود و هم اقبال مردم به آنها بیشتر شود./ ش
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۲۰۱۱
Copyright ©bamdaad 2020