فریاد زنان از پشت میله های زندان
نوشته : شیرین نظیری
درگذشته ها مجازات مجرمین وجبران خساره ها، عمدتاً به اشكال وحشتناكی همچون انتقام های فردی، قومی و قبیله ای، تجاوز وآدم كشی ها ، خونریزی ها و جنگ های دوامدار، آتش سوزی، اهمال انواع شكنجه های جسمی و روانی و رفتارهای بی رحمانه وددمنشانه نسبت به تخلف کاران بروزمی كرده است.
با ایجاد تغییروتحول درجوامع وقانونمند شدن مجازات های مجرمین، مساله مجازات اینگونه افراد نیزدستخوش تغییرات گوناگونی شده است. چنان كه هم اكنون هدف عمده کشورهای جهان، ازاعمال مجازات وتنبیه علیه مجرمین، بیشترجنبه تربیتی ومعنوی دارد.
درهرصورت مجرمین نظربه جرم خود، باید مدت ها را درجایی بنام زندان سپری نمایند. زندان جایی است که متهمان ومحکومان را درآنجا نگاهــداری می کنند. ولی با تاسف که درسرزمین من وتومجرمین آزاد وبی گناهان بدون سرنوشت سالها درعقب میله های زندان قرارمی گیرند. این مجرمین اند که باربارگرفتا رومعافیت حاصل می نمایند ، بجزازطالبان فردی دیگری بوده نمی تواند.
رییس جمهورافغانستان با طالب نوازی های دوازده سالۀ خود نه تنها اینکه طالبان جنایتکار و تروریست را اززندان های داخل کشورآزاد ساخت،.بل طالبان زندانی را با هزارحیله ونیرنگ ، وعده و وعید اززندان های کوبا ( زندان های امریکایی درگوانتانامو ـ بامداد ) پاکستان، تاجیکستان وازبکستان آزاد ساخت.
جناب کرزی حاکم بی بدیل وبی نظیرما با ریکارد بالایی انسان کشی درجریان نزدیک به یک سده درین سرزمین، پرچم ناامن ترین مملکت را دردوره ریاست جمهوری خود درمیان کشورهای جهان بلند کرد.
جنایات تلخ وتکان دهنده یی که درین مرزوبوم اتفاق افتاد . یک باردیگر روزهای سیاه را درتاریخ کشورما رقم زد وخاطرات دلخراش وجگرسوز آنرا، ماندگا ردراذهان مردم بویژه خانواده های آسیب دیده تاهنگام مرگ حک نمود.
ژورنالیستان ومدافعین حقوق زن بارها اعلام نمودند که افغانستان برای زنان، زندان بیش نیست. البته این ادعا یک واقعیت انکارناپذیراست. زنان میهن ما سخت ترین عذاب را درتحت سردمداری کرزی کشیدند وانواع خشونت ها ازلت و کوب گرفته تا خود سوزی، اعدام، ازدواج های اجباری، بد دادن، عدم پرداخت نفقه ،تجاوز،فروش ، مثله ، حلق آویز، اعدام وسنگساررا تجربه کردند.
حکومت افغانستان درسال۲۰۱۲ فرار زنان ازخانه را ازفهرست جرایم پاک کرد. این یک پیشرفت خوب برای حقوق زنان پنداشته می شد. زیرا این مساله به زنان فرصت می داد تا ازخشونت های خانواده گی فرارکنند و به نهادهای مسوول گزارش دهند.همچنین درهیچ یک ازقانون مدنی ما نیآمده است که اگرزن ازخانه فرارمی کند، مرتکب جرم شناخته شود وباید زندانی گردد.
هرچند براساس قانون، فرارازخانه جرم شمرده نمی شود، اما درمجموع ۲۳۰ زن درزندان زنانه بادام باغ به دلیل « جرایم اخلاقی » فرارازخانه با ۵۶ کودک یک جا زندانی هستند.
بیش ازیک سوم زندانی های این مرکز، بدلیل خودداری ازازدواج اجباری و خشونت های خانواده گی ازخانه فرارنموده وبه زندان محکوم شده اند. شمار کمی اززندانیان به اتهام چون سرقت، حمله به دیگران یا انتقال مواد مخدر زندانی هستند. تنها یک زن به جرم قتل مردی که مجبوربه ازدواج با اوشده و یک تن دیگرنیزبه دلیل قتل همسروعروسش هنگام عمل نامشروع دراین زندان ،زندانی است.
« اگرمردی همسرخود را درهنگام رابطه نا مشروع با مرد غیرببیند. زن بلاوقفه سنگسارمی گردد.ولی برعکس زنان حق سنگساروکشتن همسرخود را درهمچوروابط ندارند.اگرزن درمیان ملیون ها زن به خشم آید وازکنترول خارج شود وگلوی همسرخود را فشارد، باید تا دم مرگ درزندان بپوسد. »
مشکلات وچالش های زیادی فراروی این زندانیان بی گناه درزندان قراردارد. زنان زندانی می خواهند آواز شان را ازطریق خبرنگاران به گوش حکومت، جامعه جهانی ومردم برسانند. اما مسوولان زندان مانع آن ها می شوند.
دختران جوان بهترین دوره شباب خود را درپشت میله های زندان می گذرانند و سال ها است که کمترین توجه به پرونده های این جوانان بی دفاع نشده ومقام های دولتی به آن رسیده گی واعتنایی نمی کنند.
در کنارعدم تطبیق قانون، فساد درادارات دولتی عامل دیگری است که هنوز زنان زندانی نتوانسته اند به خواست های مشروع شان پاسخ مثبت یابند.
کودکان معصوم زندانیان گناهی ندارند اما به دلیل زندانی بودن مادران شان مجبوراند دوران کودکی را درفضای نامساعد زندان سپری کنند.زندان جای افراد ناشایسته باعملکردهای نادرست است. نباید کودکان بی گناه درمحیط نا سالم پرورش یابند وبزرگ شوند وازتعلیم و بهداشت بدورمانده وشاهد دعوا ودرگیری های زندانیان باشند.
نهاد مدنی- حقوقی عدالت گفته است که بی توجهی به بهداشت در زندان زنانه کابل، سبب شده که برخی از زندانیان دچاربیماری های ساری وخطرناک ازجمله توبرکلوز، بیماریهای کلیه، اعتیاد به مواد مخدر و رماتیسم شده اند.
مقام های زندان و دولت با این بیماری ها به عنوان یک مساله عادی برخورد میکنند. نهادهای ناظرمیگویند که پرونده هایی هم است که حتا ده سال بی سرنوشت مانده است.
زنان زندانی شکایت دارند، که مسوولین زندان رویجایی های کهنه را عوض نمیکنند، غذای مفید به زندانیان توزیع نمی شود و وسایل مورد نیازبرای پاک کاری را دراختیارشان قرار نمیدهند.
درولایات کشوروضعیت زنان زندانی بدتراززندان پایتخت است.درشماری زیادی ازولایات کشوربه نسبت کمبود زندان ویژه برای زنان، زنان جهت نگهداری به اشخاصی که بنام « امین » شناخته می شوند سپرده می شوند تا دوران محکومیت خود راسپری کنند، اما براساس گزارش های منتشره شماری زیادی ازاین زنان مورد سو استفاده جنسی قرارمی گیرند. همین مشکل درزندان بادام باغ نیزمحسوس است هشت تا نُه زن ودخترجوان دریک اتاق جا داده شده اند.
پس از آن که حکومت افغانستان ۶۵۰ زندانی طالبان را از زندان بگرام رها کرد، شماری اززندانیان زن در زندان بادام باغ کابل که ازهمه این مشکلات وبی توجهی ها، جان به لب رسیده بودند دست به اعتصاب غذایی زدند.
صدای داد و فریاد زنان زندانی ازاتاق های زندان بلند شد. آن ها فریاد برآوردند که جرم شان به مراتب سبک ترازجنایات زندانیان طالبان دربگرام است.« طالبان که اخیرا ازسوی حکومت رها شدند بارها انفجار، انتحار، چوروچپاول ، اسید پاشی برصورت دختران مکتب ، تخریب مکاتب ،شفاخانه ها، پل ها وترورهای فردی وجمعی و...را انجام دادند. ولی ما به کسی وچیزی کوچکترین آسیبی نرسانده ایم. ازخود دفاع نمودیم. تنها زنده گی خود را ازحوادث ناگوارنجات دادیم درکجایی این عمل ما جرم نهفته است؟»
حکومت به جای اینکه به این مادران ودختران جوان، دل می سوزاند وایشان رامورد عفوقرارمی داد برعکس؛ طالبان وحشی تروریست را مورد بخشایش قرارداده واززندان رها کرد. تا این جانیان قرن باردیگربه اعمال پلید وترورستی شان ادامه دهند وهم میهنان بی گناهی ما را مورد حملات انتحاری قرارداده وده ها انسان را به خاک وخون بکشانند ومادران را تا ابد داغدار و کودکان را یتیم وهمسران را بیوه بسازند.
براساس گزارش سازمان ملل، هرچند فرارازخانه یا سرباززدن ازازدواج اجباری خلاف قانون نیست، اما دادگاه های محلی معمولاً زنانی را که از خشونت های خانواده گی فرارکرده اند به عنوان « مجرم اخلاقی » به زندان محکوم می کند.
زیرا محکمه عالی افغانستان به قاضی ها دستورداده است که فرار زنان ودختران ازخانه راجرم بشمارند.
مردم افغانستان بویژه زنان این همه فریب وجعل کاری های حکومت عوام فریب ، زن ستیز ومرد سالار را به پوست واستخوان خود لمس نموده و زهرتلخ آنرا بارها چشیده است.
این عمل خاینانه و زن ستیزانه حکومت مردسالارمانند تصویب قانون خشونت دربرابرزنان است، جامه مدنی با مسولین قانون گذاری ،این قانون را تدوین نمودند.ولی به حکم کرزی وبرادرانش ازتصویب آن درپارلمان ابا ورزیدند.
پاسخگوی این همه بی عدالتی ها وقربانی های بیشمار، مجریان قانون ودرراس همه آن جناب کرزی می باشد.
برای رهایی زنان بی گناه ازپشت میله های زندان وزارت امورزنان ، وزارت عدلیه ، ستره محکمه ونهاد های مربوط به آن بالای محاکم محلی فشاروارد نمایند، تا پرونده های زنان هرچه زود ترمورد بررسی قرارگرفته ومجرم وغیرمجرم شناسایی وتفکیک شوند.
اگربه مناسبت هشت مارچ روزهمبسته گی زنان، رییس جمهورپس ازدوازده سال زمامداری خود یعنی درروزهای اخیرقدرت وصلاحیت خود، حد اقل یک خدمت عادلانه را به مادران این کشورانجام دهد وطی فرمانِ جداگانه همه زنان فراراز منزل را ازحبس رها ودرمدت حبس بقیه تخفیف به عمل آورد زنان افغانستان ممنون خواهند شد.
بامداد ـ اجتماعی ـ ۲/ ۱۴ـ ۰۵۰۲
منم یک دخت افغانم
منم فرزند افغانم
اگر هندو و یا اگر مسلمانم
به هر دینی که هستم فقط اینم که من افغانم
بیچاره و مهاجردر پاکستان و یا ایرانم
لگد مال پولیس پاکستان و یا اعدام درایرانم
منم فرزند افغانم ، منم یک دخت افغانم
پریشان حال و سرگردان در حکم قانون دیگرانم
بی وطن دورافتاده از ملک و نیاکانم
یکی تهمت به دزدی، دیگری توهین بر زبانم
گناهم اینکه من یک فرد افغانم ، منم فرزند افغانم
منم یک دخت افغانم
کسی گوش و بینی ام را بریده
یا که محکوم به سنگسارم
منم یک دخت افغانم
منم یک دخت افغانم.
برقصاندند تنم بی سر
نشاندندم به خاکستر
کشیدم رنج بد بختی
که آوردند ز هر رهبر
چی باید کرد که افغانم
منم یک دخت افغانم.
اگر در هالند و فرانسه و یا در لندن و المانم
فراری از ملک خود و پناهنده در دیر دیگرانم
دهندم القاب ناموزون از برای شوکت و شانم
مهاجر می نهند نامم ، کنند توهین به قرآنم
حقیقت گویمت اینکه زجور وظلم عزیزانم
منم فرزند افغانم ، منم یک دخت افغانم
اگرپشتون و یا تاجک، گرهزاره ویا ازبیک نالانم
فقط من افغان ز افغانستانم ، منم فرزند افغانم
منم یک دخت افغانم ، منم یک دخت افغانم
نمیباشم(زلیخا)یک نفس غافل ازدیر و نیاکانم
منم یک دخت افغانم ، منم یک دخت افغانم
۲۰۱۲/۹/۲۵ هالند
بامداد ـ فرهنگی ـ۱/ ۱۴ـ ۰۵۰۲
وداع همیشه گی اروپا با رفـاه
نوشته : رضا نعیمی
اروپا ۷ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد، ۲۵ درصد اقتصاد جهان را دربرمیگیرد، اما ۵۰ درصد بودیجه جهانی رفاه را مصرف میکند.
از نظر جورج ازبورن، وزیر مالیه انگلستان که اخیراً این سخن را برزبان راند، چنین وضعی نمیتواند پایدارباشد. از یک نظر، اعلام این امراز طرف مقامات انگلیسی که معمولاً سیاستهایی در پیش میگیرند که آمیزهای از نولیبرالیسم امریکایی و سوسیالیسم اروپایی است، شاید چندان تعجبآور نباشد، اما نگاهی دقیق تر به وضعیت اتحادیه اروپا نشان میدهد این سخن پربیراه نیست و اکنون تردیدهای جدی درباره امکان ادامه سیاستهای رفاهی در کشورهای اروپایی ابراز میشود.
در واقع، بنظر میرسد که مقامات اتحادیه اروپا میکوشند این حقیقت را درمیان شهروندان خود جا بیندازند که آنچه بهعنوان تدابیرریاضت کشی درشماری ازکشورهای عضو آغاز شده است، امری موقتی نیست، بلکه تعدیل اجباری توقعها و معیارهای زنده گی برای اکثریت جمعیت جامعه است. ازبورن در بخش دیگری از سخنان خود گفت در خلال ۶ سال گذشته، اتحادیه اروپا متوقف مانده است، درحالیکه در همین مدت اقتصاد هند ۳۳ درصد واقتصاد چین ۵۰ درصد رشد کرده است.
به گفته وی، پیشبینی میشود در خلال ۱۵ سال آینده سهم اروپا ازتولید جهانی نصف شود. آزبورن هشدارداد اگراین وضع اصلاح نشود، اروپا دچار زوال میشود. این درحالی است که در خلال سالهای اخیر، شماری ازکارشناسان یادآوری میکنند روند انتقال ثروت از غرب به شرق آغاز شده است.
از سال ۲۰۰۸ که بحران مالی از امریکا آغاز شد و سپس به اروپا کشیده شد، بسیاری ازکشورهای اروپایی ناچار شدهاند بر هزینههای رفاهی به نسبت تولید ناخالص داخلی بیفزایند. در انگلستان، از سالهای اولیه هزاره جاری بر شمار دریافت کننده گان کمک دولتی افزوده شد، به طوری که حجم کمکهای بیکاری، مسکن و مستمری طی ۱۳ سال از ۱۸.۶ درصد تولید ناخالص داخلی به ۷.۲۳ درصد رسیده است که فقط از امریکا، پرتگال، ایرلند و هسپانیا بیشتر است.
اما المان در همین مدت فقط ۱.۵ درصد تولید ناخالص داخلی به هزینههای رفاهی اضافه کرد. اضافه شدن هزینه های رفاهی ضرورتاً بهمعنای بهبود کیفیت خدمات نیست، بلکه عمدتاً از افزایش شمار خدماتگیرنده گان ناشی میشود. اما در ۳ سال گذشته، بیشتر کشورهای غربی ناچار شدند کمربندها را محکمتر ببندند. آلمان ظرف این ۳سال، ۴.۳ درصد تولید ناخالص ملی از هزینههای رفاهی خود کاست و سوئیس ۷ درصد.
براساس آمار در انگلستان از سال ۲۰۰۸ ، قیمتها سالانه ۳تا ۴ درصد افزایش یافته است، اما افزایش دستمزدها در حد ۱تا ۲درصد بوده است. در نتیجه دستمزد واقعی بین سالهای ۲۰۰۸تا ۲۰۱۲، حدود ۵/۸ درصد کاهش یافته است. شماری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا اکنون برای کاهش هزینههای رفاهی، مهاجران را هدف گرفتهاند. از سال گذشته که دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان قوانین رفاهی را اصلاح کرد، دریافت کمک از سوی مهاجران دشوارتر شد. حتا قوانین آزادی تردد شهروندان کشورهای عضو اتحادیه زیر سوال رفته است. آنان نیز به مانند مهاجران نمیتوانند از کلیه کمکهای رفاهی در کشورهای میزبان برخوردار شوند.
با توجه به آنکه بهار فصل برگزاری انتخابات در برخی کشورهای اروپایی است، از هماکنون احزاب مختلف موضوع کمکهای رفاهی را به بخشی از برنامه تبلیغاتی خود بدل کردهاند. در المان، حزب اتحادیه سوسیال مسیحی معتقد است تمام شهروندان المان شامل خارجیها و دیگر شهروندان کشورهای اروپایی باید مشمول دریافت کمکهای رفاهی شوند. به گفته رهبران این حزب، قوانین رفاهی حوزه اختیارات ملی کشورهای اروپایی محسوب میشود و ارتباطی به سیاست گذار دربروکسل ندارد.
پیشتر برخی مقامات اتحادیه اروپا گفته اند که آزادی تردد شهروندان اتحادیه در کشورهای عضو به معنای حق برخورداری آنان از تمام کمکهای رفاهی کشور مقیم نیست. در حال حاضر، طبق قوانین اتحادیه اروپا، شهروندان اتحادیه پس از ۵ سال اقامت درهرکشوری میتوانند تقاضای کمک رفاهی کنند.
مخالفان تدابیر ریاضت کشی در اروپا میگویند عامل اصلی بحران بدهی بانکها بودند. به گفته آنان، بانکها بهگونهای عمل میکنند که هرگونه سود فقط نصیب سرمایه داران آنها میشود، اما زیانهای عملکرد فاجعه بارشان دامنگیرهمه میشود. عدهای دیگرهم میگویند موضوع کمکهای رفاهی در اروپا اساساً ناشی از بالا رفتن سن جمعیت است و هرگونه تغییر درسیاستهای رفاهی باید این حقیقت را درنظر بگیرد. به نظر میرسد مردم اروپا تدریجا این حقیقت را میپذیرند که ریاضت، گذرا نیست و به معنای تعدیل انتظارها و کاهش سطح زنده گی برای همیشه است.
بامداد ـ اجتماعی ـ ۱۴/۲ـ۰۳۰۲
بی انصـافی خوبیـت نــــداره
طنزی از زلمی رزمی
می گویند درمیان کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری یک خر واقعی نیز دیده شده است.
چرا چپ چپ بطرفم سیل میکنید و زیرلب غُر میزنید؟
ببینید اولاْ گلاب بروی تان کی و چی نیست که خود ش را کاندید نکرده باشد و بیچاره خرواقعی چرا نی؟
و بیست و پنجم اینکه بی انصافی خوبیت ندارد چرا تبعیض و تعصب میان خرنما و خرواقعی ؟
آخر هرکس شخصیت خودش را دارد و خرها هم .
شایدهم گناه شما نیست ازبسکه پس لگدی آدم های خرنما ها و دُم بریده دندان های تانرا شکسته و دندان به کله تان نمانده ، مقام و ارزش والای خرهای واقعی نیز پایین آمده استږ
مگرشما فکرمیکنید که هرآدمی که هرکسیکه عرعر زد و جفتک پراند و دندان شکست خر است ؟
نه خیر، خرنماست، خردُم بریده و خردوپا است .
پس ما باید خرشناس باشیم و گفتاربزرگان خود را ازیاد نبریم:
چهارچیز است صفت خر و خریت
خریت ، خـریت ، خریت ، خریت
پس لطفاً کمی از تعصب کوتاه بیایید و آگاهی خود را ازخصوصیات نیکوی یک خرواقعی تا خر تقلبی جفتک پران بیشترکنید تا خدای ناخواسته به (خرجیلی) متهم نشوید !
ببینید یک خرواقعی ازهفت پشت خر بوده، خراست و خرخواهد بود.
نه اینکه به نرخ روزعر بزند یعنی دیروز شتربوده ، امروز خر و فردا گرک شود و خون همنوعان خودرا بریزد …
انصافاً بگویید کدام خرواقعی به دزدی و قتل وجنایت دست زده؟
کدام خر تروریست وآدم کش و باندباز و قوم پرست وجاسوس و طویله فروش بوده؟
مکاره گی وحیله گری و فریب تزویر و ریا که اصلاً درفرهنگ پدر و پدرکلانش جاه نداشته و ندارد.
نه شکم پرست است نه حریص. همیشه با مختصرگیاه وعلفی که دیگران نمیخورند، خود را سیرکرده، قانع است و حوصله و طاقتش درکار زیاد است.
القصه بارکش است و برای انسان خدمتگارو پرمنفعت میباشد.
پس تا دیرنشده این شانس طلایی را از دست ندهید و رای خود را به صندوق این خر بزرگوارکه کمر خدمت بمردم بسته ، بریزید.
اگرشما درانتخابات گذشته نیز خر بی دُم و دُم دار و خرنما و خرواقعی را تمیزو تفکیک میکردید و رای تانرا به صندوقهای غلط نمی ریختید ، امروز شاید اینقدر با خرخری و خرسواری و خردوانی مواجه نمی شدید.
خوب دگه بزرگان گفته اند:
خود کرده را نه درد است و نه درمان.
به امید اینکه هیچکس خرهیچکس دیگری نباشد.
ومن الله توفیق
بامداد ـ فرهنگی ـ ۴/ ۱۴ـ ۰۳۰۲
برتولت برشت
دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای « كی » پرسید:
اگر كوسه ها آدم بودند، با ماهی های كوچولو مهربان تر میشدند؟
آقای كی گفت :
البته ! اگر كوسه ها آدم بودند،
در دریا برای ماهی ها جعبه های محكمی میساختند،
همه جور خوراكی توی آن میگذاشتند،
مواظب بودند كه همیشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهی های كوچولو را هم داشتند.
مثلاً وقتی یک ماهی کوچولو باله اش را زخمی می کرد
بهش می رسیدند تا زود و بی هنگام نمیرد.
برای آنكه هیچوقت دل ماهی كوچولو نگیرد،
گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میكردند،
چون كه گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !
در آن جعبه های بزرگ برای ماهی ها مدرسه هم می شاختند.
در آن مدرسه ها به ماهی کوچولوها یاد میدادند
كه چطوری به طرف دهان كوسه ماهی شنا كنند
ماهی کوچولوها می بایست جغرافیا هم یاد بگیرند
تا بتوانند کوسه ماهی هایی را که این طرف و آن طرف لم داده اند پیدا کنند.
درس اصلی ماهی های کوچولو اخلاق بود.
به آنها می قبولاندند كه زیبا ترین و باشكوه ترین كارها برای یك ماهی کوچولو این است كه خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یك كوسه ماهی كند.
به ماهی های كوچولو یاد میدادند كه چطور به كوسه ماهی ها معتقد باشند
و از آن مهم ترچطوری خود را برای یك آینده زیبا مهیا كنند.
آینده یی كه فقط از راه اطاعت به دست می آید.
ماهی کوچولو ها می بایست از همه اندیشه های مادی
و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند،
و اگر یکی شان دچار چنین گرایشاتی بشود،
دیگران وظیفه شان حکم می کند که کوسه ها را خبر کنند.
اگر كوسه ها آدم بودند،
در قلمروشان البته هنرهم وجود داشت:
از دندان كوسه تصاویر زیبای رنگارنگ می كشیدند،
دهان و گلوی کوسه ها را به شکل زمین بازی و تماشاخانه در می آوردند.
ته دریا نمایشنامه هایی روی صحنه میآوردند كه
در آن ماهی كوچولو های قهرمان شاد و شنگول به دهان كوسه ها شیرجه میرفتند.
همراه نمایش،
آهنگهای محسور كننده یی هم مینواختند كه بی اختیار
ماهی های كوچولو را به طرف دهان كوسه ها میكشاند.
در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت كه به ماهیها می آموخت:
« زندگی واقعی در شكم كوسه ها آغاز میشود »
اگر کوسه ماهیها آدم بودند
ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند:
گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان می راندند،
ماهی هایی که بفهمی نفهمی بزرگتر از بقیه بودند
اجازه داشتند کوچکترها را میل کنند.
و این خودش به نفع کوسه ها بود
چون از این راه برای خود آنها لقمه های بزرگتری آماده می شد
از این مهم تر،
ماهی هایی که معلم بودند، یا رییس یا مهندس یا قوطی ساز،
مدام به ماهی های دیگر امر و نهی می کردند.
مطلب را درز بگیرم:
اگر کوسه ماهی ها آدم بودند
زیر دریا هم تمدن وجود داشت.
بامداد ـ فرهنگی ـ ۴/ ۱۴ـ ۰۱۰۲