شادباش حزب آبادی افغانستان بمناسبت پیروزی تیم ملی کریکت افغانستان

 

با مسرت بی پایان شاهد موفقیتهای چشمگیر بازیکنان تیم ملی کریکت کشور و صعود آنها به مرحله نیمه نهایی جام جهانی کریکت میباشیم. این نخستین بار است که تیم ملی کریکت افغانستان به این مرحله راه یافته و برایش جایگاه شایسته یی درسطح جهانی کمایی نموده است .

ما درحالیکه پیروزی های بدست آمده را به بازیکنان پرتلاش تیم ملی و کافه مردم شریف و رنجدیده کشورتبریک میگوییم ، آرزو میبریم که بازکنان  تیم ملی افغانستان پیروزی ها بیشتری را از آن خود گردانند.

هموطنان گرانقدر،

حزب آبادی افغانستان پیوسته بر اهمیت ورزش در سلامتی فردی و اجتماعی تاکید ورزیده ، خواستار آن شده است تا امارت اسلامی ، موسسات و نهادهای مسوول شرایط لازم برای تربیت بدنی جوانان و حمایت از ورزشکاران پرتلاش کشور را فراهم آورند. برنامه های ورزشی درمکاتب ، موسسات کارگری ، دانشگاه ها و سایر نهادهای ملکی و نظامی در سطح کشور باید پیریزی ، و مورد تشویق قرار گیرد. ورزشکاران ما اعم از پسر و دختر در سطح ملی و بین المللی به اثبات رسانیده اند که استعدادهای بزرگی در بین آنها وجود دارد که نیاز به تشویق و کمک میباشند.

ما درحالیکه پیروزی ورزشکاران پرتلاش کشور را در همه  میدانهای ورزشی آرزو میبریم ، امیدواریم  قهرمانان تیم ملی کریکت افغانستان در صدر این جام جهانی قرار گیرند.

حزب آبادی افغانستان

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۴ـ ۲۶۰۶

Copyright ©bamdaad 2024

 

« هییتلیک» عیدانه زیبایی ازاستاد یوسف اوچقون

 

هییتلیک

 

کیلدی قربان بیرمی کیل گین که قربانت شوم

مثل اسماعیل کبی دایم به فرمانت شوم

حاجی لر حج گه باریب چیقسه عرفات تاغیده

کلبه ی احزانیمه آیی که میز بانت شوم

اوشبو بیرم کونلری هربای کیشی قویلر سویر

مین سنگه قربان بولیب اّول صدقه ی نازت شوم

کویدیم هجران اوتیده وصلینگه بیر بار ایتمدیم

قنچه مین آواره ی دشت وبیابانت شوم

کیل خرا مان ایله بان یانیمده ای سروی روان

صدقه ی رفتار کبک و قد شمشادت شوم

سایه تاشلیب دیر یوزینگده مشک عنبر کاکلینگ

صدقه زلف پریشان آن ماه تابانت شوم

نرگس مستت مرا دیوانه قیلدی عاقبت

بوسه ی لعل لبینگ خال زنخدانت شوم

مقدمینگ قویسینگ اگر کُلبم ساری ای مهوشیم

تیرمولیب یولینگنده تورسم شوکت وشآنت شوم

ایله نیب پروانه دیک شمع جمالینگ گِیردیده

ایله سینگ لطف وکرم بیرکیچه مهمانت شوم

سین کبی هرگز گوزه ل نینگ هیچ قچان مین کورمادیم

جان ودلدن من فدای خالق پاکت شوم

اوتی ابراهیم خدا یولیده اوز فرزندیدن

بِیر اجازت اُول کبی مین سینی قربانت شوم

 

( استاد محمد یوسف اوچقون )

استانبول ترکیه ۱۴۰۳/۳/۲۵

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۷۰۶

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

 

 

 

 

                   شعر ته ورته تصور

 

اکبر کرگر

 

ماته هېنداره !

چې كله گورمه څېرې ته په هينداره كې !

هينداره ماته اودروزونه لري

زما څېره هم په كي خط خط چاودديدلي بريښي

بيا كله كله چې نظر واچوم ليري ليري ،

هلته هم هرڅه ونې بوټي خاوري گردونه وېنم

غرونه دښتونه مې نظر ته راځي

د ديوالونو چمنونو اوبا غونو په سيل

هم دخځلو دخاشاكو ،اوبادونو سيلي

دبوړبوكيو تاوراتاو لمنه وركه مې له پامه تښتي

پورته اسمان دخپلې شنې كاسي لمنه كې

سور او روښانه لمر را وځلوي

ماحول روښانه او سپين پړك واړوي .

لاندې په ځمكه دتوفان او دجنگونو

سيلابونو تصوير ،

اوس دغه ټول په دې هينداره تت اوپت بريښي ،

نه ! دا هينداره نه ده ،

دايوه بله دونياگې جوړه ده ، دليونتوب اود خيالاتو جوړه شوى دونيا “

چې دغمونو انديښنو له خښتو ،

دتصور له كاڼو لوټو جوړه ،

چې سترگې پټې كړم بيا هيڅ نه وينم

فكر كوم بهر هيڅ شې نشته ، دجود پته او هيڅ بڼه نشته

هغه راټول په يوه وجود اويوه هستۍ كې ښكاري !

نه ! نه !

دونيا كې هيڅ نشته دا ټوله افسانه غوندې وه ،

ېوه خيالي او له رموزو ډكه

له رنگينيو ،انځورونو اوفكرونو ډكه

بس نو يوازې اراده غوندي ده ،

كه دا دخټو څلى ولويږي ټوټه ټوټه شي ،

اودلوگي او اسويلي په څير بړاس پورته شي ،

ديوه مرغه په څير په لوړو غرو پرواز وكړي ، را ونه گرځي .

نه په ديوال وي نه به ځمكه اونه اسمان وويني

هېنداره ماته اوټوټه ټوټه شي ،

په دې ټوټو كي به هيڅ ونه بريښي ،

نه به ښايست نه به گلونه اونه شين اسمان وي

نه به دا ځمكه له دې دنگو دنگو غرونو سره

نه به اسمان له ځليدونكو ستورو لمره سره

نه به سپوږمي په كنډو بيا پورته شي ،

نه به لوي دښتي ، ځنگلونه اوسيندونه ويني

ځكه يو څلي يو منار يو اويادگار ،به وي لويدلي

او په ځمكه ناست وي.

ناست خولا څه په يوه څاه كې به پريوتي غورځېدلي اوتري تم وي ،

د روح مرغه به ترې الوتي وي بيا به هيڅ ځنگله ته را نه شي

اونه به دجگ چنار په جگه تركه وچغيږي

هينداره ماته اوټوټې ټوټې وي

دښايستو دونيا به ړنگه بنگه ،نه به ښكلا وي اونه بادونه سيلۍ

باد اوتوفان كه چېري وي ، نو هم چنگاري به كا

دجدايي چنگاري

څلي به پروت او يا به څاه ته گوزار شوي

اوغرق شوي ، تري تم به وي

هستي به نه وي ، چې يې ووېني اوسيل يې وكا

اونورو ته هم ووايي وگورۍ همدا ښكلا ده

په دې هينداره كې يې وگورې چي څه ځلا ده ؟

نو دا به هيڅ نه وي ، څلي به پروت وي اوهينداره به ټوټه ټوټه وي ،

جهان به هيڅ نه وي ، ښكلا به نه هستي به نه وي ،

ماته هېنداره به هم ريزمريز وي

نور به هيڅ نه وي .

 

اکبر کرگر

روتردم ـ هالند

د مې ٨ نيټه ٢٠٢٤ كال

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۲۴ـ ۲۴۰۵

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

پیام تبریکی شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان به مناسبت فرارسیدن عید قربان ۱۴۰هجری شمسی 

 

عید قربان، یکی از بزرگترین اعیاد مسلمانان، نه تنها یک جشن مذهبی بلکه یک رویداد فرهنگی عمیق است که ریشه در داستان‌ها و آموزه‌های اسلامی دارد.. ما در حالی جشن عید قربان را تبجیل میکنیم که مردم رنج دیدهٔ ما در شرایط خیلی دشوار بسر برده وبا انواع مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند. با هزار تاسف در کشورما زنان از فعالیت های اجتماعی و‌اقتصادی شان محروم گردیده و مکاتب و مراجع آموزشی به روی دختران بسته شده‌اند. مامورین دولت که سالها برای وطن خدمت کرده در این اواخر ازمهمترین منبع معیشتی یعنی دریافت تقاعد محروم گردیده اند . باتاسف فراوان ، مشکلات در عرصه های اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و سیاسی از شمار معضلات عمده در کشوراست.

شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان فرارسیدن این عید عظیم و فرخنده را به همه مردم مسلمان افغانستان ومسلمانان جهان، هموطنان و خانواده‌های محترم آنان در داخل و خارج از كشور تبریک و تهنیت گفته خرسندی و شادکامی را برای همه آرزو مینماید. امید است که به برکت این عید سعید، روزنه‌یی از خوشبختی را به روی مردم ستم‌دیده افغانستان بگشاید و از این ‌پس خورشید سعادت بر کوی و برزنِ این مرز و بوم پرتوافگن گردد و بساط تمام مصایب و ناملایمات برچیـده شود. ‎امیدواریم پایانی باشد به انواع تبعیض ، فرصتی باشد برای تجدید حیات و توان همه افغانها در راه توسعه کشور، زندگی بهتر، صلح پایدار، نقطهُ عطف توجه باشد در تغییر در عرصه های اجتماعی ، فرهنگی، سیاسی،اقتصادی ومعنوی جامعهُ ما و به خواست همیشگی شان که صلح، برابری، دوستی، زیست همگانی، تحصیل برای همه ، پیشرفت و ترقی است نایل و امید افق‌گشا باشد.

عید تان خجسته و خوشی های تان مستدام باد!

 

     محمد داود رزمیار

رییس شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان

 

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۴ـ ۱۶۰۶

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

میرهوتُک افغان شاعر قرن‌ سیزده قمری پیرو سبک بیدل

 

محمد ولی

در تاریخ سه صد سال اخیر افغانستان چهره ها و مشاهیر ادبی اعم از سخنسرایان زن و مرد جایگاهی داشته اند اما در دوره های پر ماجرای شاهان سدوزایی و بارکزایی در قرن سیزدهم قمری بصورت عام سخنسرایان بنابر دو عامل یکی پادشاه گردشی ها و جنگهای قدرت  ، و دیگری درباری شدن شعر و سخن شاعرانه مجال کمتر داشته اند تا ذوق و مضمون ادبی و صِیَت کلام شان در آن دوران به پایه سخنسرایان فارسی زبان هندی و گوینده گان ایرانی صاحب شهرت گردد ، کم‌ توجهی و محدودیت امکانات برای طبع و تکثیر اثار ادبا ، جنگهای داخلی و کشمکش های قدرت خانواده گی سبب شده بود تا نسخ دستنویس اثار در صندوق ها محبوس بماند یا برخی هم به خارج ‌انتقال یابد .

احمد شاه ابدالی موسس افغانستان معاصر که مرد سیاست و نظام بود در سرایش اشعار پشتو و دری دسترسی خوبی داشت . او با وجود فتوحات بزرگ اش از اصفهان تا دهلی به سربلندی قله های افغانستان می نازید و میگفت :

 

د دهلی تخت هیروم چه را یاد کرم

ستا د شکلی پشتونخواه د غرو سرونه

 

نمونه کلام فارسی اش که به اقتفای غزلی از بیدل سروده

 :

ما به صلحیم جهان در پی جنگ است اینجا

دل از این حادثه بسیار به تنگ است اینجا

ما تباهی زده گانیم دراین بحر فنا

تخته کشتی ما پشت نهنگ است اینجا

 

دو فردی از غزل بیدل به همین وزن و قافیه چنین است:

 

درخموشی همه صلح و همه جنگ است اینجا

غنچه شو دامن آرام به چنگ است اینجا

منزل عیش بوحشتکده امکان نیست

چمن از سایه گل پشت پلنگ است اینجا

 

در زمان سلطنت تیمور شاه پسر احمد شاه ارامش نسبی برقرار شد ، ادبا و شعرا بدربار تیمور مجال حضور یافتند . تیمور شاه خود شعر میسرود و ازهم صحبتی با شاعران و ادبا بهره میگرفت در آن زمان انجمن ادبی به اشتراک شعرا ، ادبا و محققین در دربار شکل گرفته بود که ضمن سخنسرایی ، اشعار بیدل به تحلیل گرفته میشد وبه اقتفای غزلیاتش غزلها می ساختند و مخمس ها میسرودند . لعل محمد عاجز ، مرزا علی عسکر وصفی ، مرزا قلندر عزت ، مولوی جایز و میر هوتک افعان از جمله سرشناسان ادبی دربار تیمور شاه درانی بودند که متاسفانه از آنها شناختی وجود ندارد و آثار شان بدسترس عام قرار نگرفته است .

میر هوتُک تخلصش افِغان و فرزند محمد زمان خان پوپلزایی بود که بزبان پشتو و فارسی شعر می سرود اما محققین تا اکنون شعر پشتوی او را در اختیار ندارند شاید کمتر به پشتو سروده باشد ، اما دیوان بزرگ شعری اش به سبک بیدل ابتدا در کتابخانه دار الا نشای ارگ شاهی بود و بعدها به موزیم نسخ خطی سپرده شد ، فهمیده نمیشود که سرنوشت آن اثار مانند موزیم ملی و موزیم  وزارت دفاع  به اثر تاراج فرهنگ ستیزان برگشته از پاکستان به کجا رسیده باشد .

افِغان در دربار تیمور شاه منزلتی تا حد مصاحبت پادشاه داشت و تا مقامات سرکار مراسلات ، داروغه اخبار و هر کاره باشی مملکت رسیده بود ، پدرش مدتی به حیث والی کشمیر ایفای وظیفه کرده خودش در سفرها همرکاب تیمور میبود ، با زنده گی در کشمیر و سیر وسفرها اگاهی لازم از اوضاع  آنزمان داشت که توظیف اش در پست های ذکر شده معنی اگهی اداری و سیاسی اش را میرساند .

از طرف مادر نواسه میر سیف الدین ایشان صاحب استالف بود که در کسب تصوف و بهره گیری از عرفان از محضر آن بزرگوار فیض میبرد پدر افغان به ایشان صاحب ارادت کامل داشت .

افغان در وصف جدش میگوید :

 

کوهدامن از تو رنگین گلشن است

از تو گل در دامن کوهدامن است

در مورد تعداد ابیاتش تفاوت نظر وجود دارد و آنرا از هفت تا ده هزار بیت گفته اند . در اشعار افغان قالبها ، قوافی ، ردیف ها ، استعارات ، ترکیبات و کنایات با ذکر کلماتی که در اشعار بیدل زیادتر معمول بوده چون موج ، ما ومن ، غبار ، ترک تعلق ، سیل ، محیط ( بحر) ، حیرت ، هجوم رنگ ، آیینه وغیره جادارد .

نمونه ها :

افغان

عدم سرمایه رنگ هجوم سجده اش کردم

سراسر خاک یعنی در رهش از جبهه ساییها

بیدل

زطوف استانش تا نصیب سجده ای دارم

برنگ سایه محمل بدوش جبهه سا ییها

افغان

هرکجا از من کسی پرسد نشان کعبه را

صورت نقش کف پایت به مژگان میکشم

بیدل

بیا ای جام‌مینای طرب نقش کف پایت

خرام موج می مخمور طرز امدنهایت

افغان

با جوانان کی توان سنجید کار پیر را

یک‌کمان اواره میسازد هزاران تیر را

بیدل

قامت خم گشته پیران نشان مرگ نیست

یک کمان صد تیر را در خاک پنهان میکند

افغان

نیست اواره جز با خاک ره یکسان شدن

هر کجا نقش قدم بینی دلیل حال ماست

بیدل

تا سر نهاده ایم به خاک در نیاز

مانند سایه جبهه ما محو نقش پاست

افغان

نبود از دور فلک پروادل از کف داده ما را

یکسر مو موج را تشویش از گرداب نیست

بیدل

دور نبود کز فلک پیچد به خویش از ناله ام

دود را از شعله حاصل غیر پیچ و تاب نیست

افغان

داده افغان حجت بیدل مرا مهر قبول

" طالع موریکه با دست سلیمان آشناست "

بیدل

گرد خط در دور حسنش ابر عالمگیر شد

طالع موریکه با دست سلیمان اشناست

این هم‌نمونه کلام ایشان :

آخر زترک خود به من و ما زدیم پا

بر عمر پشت پا و به دنیا زدیم پا

دل از تپش نگشت گرفتا دام وهم

چون شعله بر غبار هوسها زدیم پا

مارا تعلقات عنان گیر دل نشد

هر کس به عیش دست زد و ما زدیم پا

کردیم ترک صحبت سنگین دلان دهر

چون وحشت شرار به خارا زدیم پا

افشانده ایم دست به همت ز کاینات

امد هرانچه پیش ز دنیا زدیم پا

افغان گذشت از فلک انسو غبار ما

بنگر ز عاجزی به کجاها زدیم پا

 

قابل ذکرمیدانم که بنابر محدودیت مآخد بیشتر ازاین نتوانستم چیزی دریابیم . صرف از نوشته های محترم محقق حسین نایل بهره گرفته ام .

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۲۴ـ ۲۴۰۵

Copyright ©bamdaad 2024