بخاطر روز بین المللی صحت و مصوونیت کارگر در ساحه کار
بصیر دهزاد
۲۸اپریل روز بین المللی صحت و مصوونیت کارگر در ساحه کار است . این رور از سال ۲۰۰۳ بدین سو از جانب سازمان بین المللی کارگران ملل متحد اعلام و تجلیل میگردد. علاوتاٌ در این روز ازآنعده قربانیان در سطح جهان یاد بود به عمل میآید که در جریان کار و به نسبت عدم مصئونیت جسمی و سائر خطرات جانبی صحی ساحه کار قربانی گردیده اند. این روز قریب و مصادف به اول می نیزاست که تحت نام روز جهانی کارگر در سطح بین المللی به تجلیل گرفته میشود.
نظر به ارقام سازمان بین المللی کارگران ملل متحد در هر ۱۵ ثانیه یک کارگر جانش را در ساحه کار از دست میدهد. این بدین معنی است که ۵۵۰۰ کارگر در یک روز تلف میگردد. در مجموع در یکسال بیش از دو میلیون زن و مرد کارگر نسبت حوادث و سانحه در ساحه کار ویا ناشی از بیماریهای ناشی از عدم توجه به صحت جسمانی و مصئونیت کار، زنده گی خویش را از دست میدهند
تنها در کشورهای دموکراسی مدرن و لیبرال اروپایی سالانه ۱۶۰۰۰۰ واقعه مرگ و منجمله ۱۰۰۰۰۰ آن مرگ های ناشی ازابتلا به امراض سرطانی اند که به سبب عدم فضای صحی مصوون کاری ثبت میگردد.
میلیون ها کارگر مهمان سالانه در کشورهای مانند امارات عربی ، قطر و ایران با وحشیانه ترین شکل برده وار تن به کار میدهند که در این کتله هزاران کارگر هموطن ما نیز شامل میباشند.
در 28 اپریل هرسال مسائل مانند مصوونیت فزیکی و صحت جسمانی کارگران و توجه به یک ساحه پاک و عاری از خطرات برای کارگران در مرکز توجه این سازمان جهانی مربوط به ملل متحد قرار دارد.
تامین تمام تضمینات کاری مانند، حق بیمه های اجتماعی، عرضه کردن تاٌمینات اجتماعی، تضمین حق شرایط مناسب و تعین ساعات متناسب کار روزانه ، حق باز نشسته گی، حق امرار دستمزد در صورت عدم مساعدت جسمانی به کار ناشی از آسیب های کاری و مریضی ، حق پنج تا شش هفته رخصتی در سال، مسایل مهم اند که در قوانین کار اکثر کشور ها پیشبینی گردیده اند که این موضوعات محتوی و مورد بحث اساسی حقوق کار نیز میباشند. حقوق کار حکم مینماید که همه این تضمین ها باید در قراردادهای کاری انفرادی و دسته جمعی بین کارگر و کارفرما درج گردیده و کارفرما مکلف به رعایت این شرایط میباشد. همچنان کارفرما مکلف بر پرداخت دستمزد برای یک مدت معین میباشد ، در صورت که قراردادهای کاری از جانب یک کارفرما قبل از موعد آن فسخ گردد.
وظیفه و مکلفیت دولت عبارت از طرح قوانین و سایر اسناد حقوقی مربوط به کار و کارگرو کنترول از تطبیق و اجرای آن بوده، با پلان های و برنامه های معین در امور کار و کارگر مداخله مینماید. وظیفه اتحادیه های کارگری و پیشه وری مفاهمه روی معضلات ساحه کار با کارفرمائیان را دارد و بخاطر دفاع از حقوق کار و کارگر طرح های پیشنهادی خویش را به نهاد های دولتی ارائه میدارد. اتحادیه های کارگری نهاد های فرمایشی و عیر فعال نیستند تا تنها در جلسات دعوت گردند. اتحادیه های کارگری مسوولیت دارد تا خواست های گروهی کارگران را بوسیله مصاحبه های ژورنالستیکی، تنظیم نمایشات مشروع و قانونی خیابانی و اعتصابات و سائر وسایل فشار بر کارفرامایان و دستگاه دولت ، متبارز ساخته از نام این منافع با ارگانهای متذکره به میزهای مذاکره بنشینند.
مصوونیت کارگر در ساحه کارش تنها مربوط به مصوونیت و پیشگیری ها از حوادث و سانحه های غیر قابل پیش بینی نمی شود بلکه بعد و جوانب ویسع تر را نیر در برمیگیرد. تعداد زیاد از گارگران زن در موسسات تولیدی بعضاٌ مورد اذیت و آزار جنسی قرار میگیرند، تهدید به اخراج میگردند تا روی مجبوریت زنده گی به خواست های جنسی کار فرما ها و بالا دستان شان تن در دهند. در بعضی شرایط دشوار و ثقیل کارکارگران به انواع تکلیف های جسمانی و روانی مبتلا میگردند که در اثر عدم توجه به این معصلات از کمک رسانی روانی و کمک های طبی محروم بوده به ادامه کار اجباراٌ باید تن در دهند.
این یک حق و یک ضرورت برای ساحه مصوون کاری است که کارگران باید با افراد قابل اعتماد در داخل موسسه تولیدی مربوطه خویش مراجعه و درفضای مصوون و قابل اعتماد مشکلات خاص خویش را محرمانه مطرح نموده راه حل آن جست وجو و مشورت های لازم صورت گیرد، بدون اینکه شخص متضرر در خطر از دست دادن کارش قرار گیرد. از لحاظ حقوقی یک کارفرما تعین کننده همه سرنوشت یک کارگر نیست بلکه یک طرف از یک قرارداد است که از طرف دو جانب مورد موافقت و تطبیق قرار گرفته است که وی نیز هم حقوق معین و هم مسوولیت در برابر کارگر داشته و جوابده است.
حقوق کار و کارگر و تضمین های کاری که در فرق از آنها تذکر داده شده اند، در یک روند تاریخی شکل گرفته و تکامل یافته اند.
در اواخر قرن پانزده مانوفاکتورها ، بازار های تبادله کالا ها و شهر ها شکل گرفتند و دهاقین شکست خورده به شهر ها رو آورده با شرایط دشوار، ساعات طولانی کار و مزد ناچیز به کار تن میدادند . آنها در کارگاه های نختابی و تکه بافی مزد اندک بدست میآوردند. اینان تحت نام « جولا یا بافنده » جز لایه پایین ترین جامعه بوده مورد تمسخر و بهره گیری ظالمانه صاحبان زمین های بزرگ و دستکاه های صنعت اپتدائی قرار میگرفتند. در جریان قرن شانزده این لایه اجتماعی عنصر مورد ضرورت صاحبان منوفکتور ها بودند، زیرا کارگاه ها با انکشافات تخنیک بزرگتر و به کارگران بیشتر نیاز داشتند. در جریان قرن هفده این لایه قابل حساب اجتماعی برای بار اول در انگلستان به یک نیروی به پا ایستاده مبدل و جامعه را در آستانه تغیر و تحولات بزرگ قرار داده جهش های اجتماعی را به وجود آوردند. این نیرو در اولین انقلاب اجتماعی سال ۱۶۴۰ انگلستان در تحت رهبری « کرومول که لقب روبای آتشین را کسب نموده بود » نقش بزرگ را بازی کردند. ولی روند مبارزات این کتله وسیع ادامه یافت و روان اجتماعی جامعه را برای یک انقلاب اجتماعی تحت تاٌثیر قرار داد. بدون شک مبارزات این کتله رو به تزاید، موثر و تغیر آورنده ، ایده های را برای ایجاد سازمانهای صنفی کارگری شکل داد. ادامه این مبارزات باعث ایجاد سازمانهای متشکل در سر تاسر اروپا گردید. انترناسیونال دوم احزاب کارگری که محصول و ادامه همین مبارزات بودند، در سال ۱۸۸۹ روز اول می را روز بین المللی کارگر اعلام نمود. ریشه این روز بین المللی در تعین هشت ساعته کار در روز بود که در نتیجه اعتصابات کارگری بدست آمده بود.
در کشور ما افغانستان با وجود آنکه در سالهای دهه پنجاه و شصت کتله کارگران خیلی ها کوچک و غیر قابل حساب بودند ولی مبارزات سیاسی ـ خیابانی بخاطر بدست آوردن و قانونی ساختن حقوق کارگران در وجود سازمانهای سیاسی چپ شکل گرفتند. ایجاد اتحادیه های کارگری در فابریکات قند ، نساجی و سمنت بغلان، نساجی گلبهار، نفت و گاز شبرغان، و مزار شریف. کارخانجات جنگلک و نساجی بگرامی در کابل و تعادا زیاد مراکز تولیدی در کشور، ایجاد اولین گام های در شکل گیری تبارز خواست های کارگران در کشور بود. مارش کارگران تفحصات شبر غان در دهه های دموکراسی « تاجدار » یکی از این جهش های کارگری در کشور بوده است. در مقابل نیروهای راستگرا و وابسته به دولت شاهی و زمینداران بزرگ این مبارزات را بغاوت عوامل کفر و الحاد تعریف و عنوان نموده در هر مبارزه خیابانی در برابر آنان با چاقو و سوته صف آرایی میکردند. بدین مفهوم کی دو اصطلاح ترقی و عدالت خواهی و در جانب مقابل ارتجاع وابسته و تاریک اندیش تعریف گردیدند. این تقابل گروه های ارتجاعی و عقب گرا فقط در برابر ترقی و تحول اجتماعی و آنهم در برابر حق عدالتمندانه کارگران و زحمتکشان جامعه قرار داشت، در حالیکه اگر یکی از این افراد خود در یک موسسه تولیدی شامل کار میگردید، خود عین خواسته ها ، حقوق، تضمین کار و مصئونیت کاری خویش ضرورت حیاتی خویش میدانست.
در کشور جنگ زده ما علی الرغم تداوم جنگ ناشی از ابهامات و بازی های بزرگ ، موضوع دفاع از حقوق کارگران و ارایه تضمین های کاری و تامینات اجتماعی یک سوال قابل دقت و توجه است که دولت، وزارت کار و تامینات اجتماعی و اتحادیه کارگران و پیشه وران هنوز در سطح نازل بدانها برخورد نموده اند. قرار معلوم در موسسات صنعتی کوچک و فابریکات کارفرمایان به ساده گی میتوانند کارگران را از کار اخراج نمایند و بی سرنوشت سازند. ساعات کار با میزان دستمزد تناسب ندارد.
اظهر من الشمس است که میزان بیکاران که مساعد کار اند، به نسبت عدم برخورد مسئولانه دولت و عدم برنامه تنظیم شده مبارزه با بیکاری ، در بلند ترین سطح خود قرار دارد. دولت با کمال تاٌسف برنامه ایجاد کار را نتوانسته است در برنامه های سالانه خویش شامل و در زمینه اقدامات لازمه را روی دست گیرد. مقامات مسئول در سطح دولت در ایجاد تضمین های کاری برای کارگران و قرارداد های کار بین کارگر و کارفرما مداخله نمیکند.
با کمال تاٌسف نهاد های ژورنالستیک، پارلمان و اتحادیه کارگران و پیشه وران افغانستان تا کنون این موضوع حایز اهمیت بزرگ برای یک کتله بزرگ مساعد بکار را در دستور بحث ها و تبادل نظر قرار نداده اند.
نویسنده امیدوار است تا این موضوعات مانند مصوونیت جسمانی ،مصوونیت صحی و سایر تضمین های کاری در موازی با بحث های سیاسی شامل پروگرام های تبادل نظر و بحث های گرم گردند. کارگر ما حق دارد در محیط کارش با مصوونیت و عاری از هرگونه تهدید ها و خطرات فزیکی ، روانی و صحی در عقب ماشین و وسایل کارش با اطمینان مصروف کارش باشد.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۸ـ ۰۱۰۵
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018
خـواستم شـعـری بـرایـت بگـویم کـارگـر
شعری از پر پینه دستت،
شعری از پر کینه قلبت،
درد و رنجت.
شعری از کاخ ستم گر،
شعری از کوخ تو رنج بر،
شعری از گرمای آتش پای کوره،
شعری از سنگینی زنجیر
شعری از تاریکی دخمه،
و اندر معدون و خانه.
شعری از برخورد با آهن،
به جای گل،
تمام صبح و شب هایت،
شعری از نابودی ایمانت،
شعری از شرمت به پیش خرد فرزندت،
به پیش بی گنه همسر،
تمناشان لباسی نو.
...
شعری از احساس مردن زیر بار زنده گی،
و آن پتکی که می کوبی
نه بر آهن،
که بر فرق تمام بی شرافت ها،
که بر اندیشه ناپاک غارت گر
شعری از کارگر ظلم و ستم،
شعری از کارگر خشم و خروش
شعری از وحدت با محرومان،
شعری از خشم فراوان،
شعری از چالش با مترف ها،
شعری از ...
اما...
خبر رسید...
خبر رسید که ظلمت به سوی نابودی است،
نبرد ما به سوی پیروزی است.
خبر رسید که دنیا به کام ما شده است،
و روز فتح و ظفر بر همه عیان شده است.
خبر رسید که دست خدا از آستین امت،
بریده است دست ستم گران ضد امت.
خبر رسید که سرمایه دار بی ایمان،
بگشت فنا به دست مردان.
خبر رسید کاخ مزدوران،
گشته مسخر دست مستضعفان و محرومان.
خبر رسید که غارت گر پر تزویر،
شدند اسیر مردم به یک زنجیر.
خبر رسید که روز آبادی است.
و روز جشن و سرور و آزادی است.
خبر رسید که ایمان برنده شد بر زور،
رسید موسم شادی و جشن و سرور.
خبر رسید که روز کارگر برپا شد،
جهان دگر شد و حال کارگر دیگر شد.
اندرین تاریک سرا تا چند اسیرجاهلان !
شهربانان عزیز و شمع داران را چه شد ؟
در دیار ما گروهی جان سپاران دیگرند!
سرفرازی، پایه داری عیاران را چه شد؟
( زبیر واعظی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۱۰۵
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018
ای قـاتله خـدای دی غـرق کـړه پـدی کـار
لعنتونه دی دخدای وی ستا په لار او ستا پکار
شرمـنده به په دنـیا او آخـرت وی
ځناور به داسی وکړی، کوم چی کړی تا دا کار
نه شـرف ویـنم په تا کـی نه وجـدان
بی وجدانه انسان نلری ایمان
چی شرف او وجدان دواړه دی خراب شو
څوک دی نګوری په سترګه دانسان
د شیطان اولاده وایه دانسان وژنه ده پر تا روا؟
کـوم خبیث تـا لـه درکـړی دا فتـوا ؟
چی بی وزله خلک مـړه کـړه په ناحـقه
خدای له څه ده ستا ځواب پدی ګناه ؟
ستا دا لار او طریقت دشیطنت ده
ستا اعمال او کړه واړه رذالت ده
د ابلیس بچیه وخپلو کړه ته ځیر شه
ستا توپیر له ځناوره، کوم صفت ده
زه «بهین» اوس درته کړمه دا دعا
رب دی ورک کړه ای قاتله له دنیا
دا تر څو به دغلطو عقایدو پر بنا
خلک به وژنی، نه به کړی دچا پروا
( نثاراحمد بهین )
ریم بننا و جنگ فرهنگی که فلسطینی ها باید برنده شوند
ریم یننا در۵۱ سالگی درگذشت . مرگ او در ۱۴ مارچ ، پس از یک دهه مبارزه با سرطان، برای فلسطینی های همه جا غم انگیز بود.ریم، فلسطینی مسیحی از ناصریه ، مردم فلسطین را از میان تقسیمات سیاسی و جغرافیایی متحد کرد . وقتی که او برای وطن می خواند ، چیزی غیر از فلسطین اهمیتی نداشت .مسیحی ها و مسلمانان ، فتح و حماس ، غزه و رام الله یکی می شدند.
او با صدای روح انگیزو گرم خود مصیت را ابلاغ می کرد در عین حال زنده گی را می ستود. آوازهای «فارس اوده» و «ساره » او تفسیر شاعرانه زنده گی گرانبهای جوانان فلسطینی کوتاه شده از سوی سربازان اسراییلی بود.
پروانه ترا به پشت ابری خواهد برد
غزال با تو تا حفره چنار خواهد دوید
عطر نان تو را خواهد برد ، شهیدی به آغوش مادرت
ستاره به او گفت : مرا به حیاط خانه ام بیاور
مرا به لای خواب سبکم ببر
سستی خواب از پهلوهایم بالا رفت
و درسرم آرام گرفت.
موسیقی، زمانی که سیاست مداران شکست می خورند فلسطینی ها را متحد می کند. در حقیقت، با این که سال ها فراخوان جمعی برای اتحاد فلسطینی ها نایده گرفته شده است، موسیقی فلسطینی به نزدیک تر کردن فلسطینی ها ادامه داده است .
فرهنگ ریشه دار فلسطینی چه بود فلسطینی ها را می سازد، خلقی با هویتی یگانه وشفاف، با وجود ۷۰ سال تبعید، پاکسازی قومی، محاصره ها، مرزهای بی شمار و کشتارهای جسورانه . و زمانی که ریم می خواند، صدای او از دیوارهای ظاهرا رسوخ ناپذیر آپارتاید ، حکومت نظامی و مسافت غیرقابل عبور به داخل نفوذ می کرد. در سال ۱۹۸۷ ترسایی زمان اولین انتفاضه (خیزش مردمی ) بود که ریم قلب ها و خانه های فلسطینی های بسیاری را ، ابتدا درفلسطین و سرانجام سراسر جهان فتح کرد . صدای لطیف و اطمینان بخش او ، به همه کسانی که زیر آوار جنگ بی رحمانه ۷ ساله اسراییلی زندهگی می کردند امید می داد. تاکتیک های اسراییلی، در آن زمان شکستن روح شورشی مردم فلسطین را هدف گرفته بود . موسیفی ریم ، تفسیر های مدرن و جدیدی از آوازهای سنتی فلسطینی ها ، بدون پاک کردن هویت تاریخی و فرهنگی آن عرضه می کرد. موسیقی او به نوع موسیقی فلسطینی از لحاظ ملی پیشرو ؛ و از نظر فرهنگی متمرکز بر شکل هنری تعلق داشت که معرفی دوباره ( و برخی اوقات باز آفرینی ) گذشته در سبکی بازگوپذیر را هدف گرفته بود .
هرچند اسراییل منتهای تلاش خود را برای انکار و پاک کردن فرهنگ فلسطینی به کار می برد، اما چنین نماد های فرهنگی، مانند ریم، همچنین در راس آن ها ریم کلانی، کاملیا جبران و شدیدا منصور، فرهنگ فلسطینی و همین طورهویت فلسطینی را درسراسرجهان مورد تاکید دوباره قرارداده اند. اگر چه فرم عمومی فوق العاده ای از مقاومت، مقاومت فرهنگی در قلب مبارزه فلسطینی ها برای آزادی وجود دارد .
آنتونیو گرامشی، متفکر ایتالیایی، که بیشتر زنده گی خود را به ویژه به خاطر اندیشه مقاومت فرهنگی اش در زندان فاشیست ها گذرانید، هشدار داد که سلطه فرهنگی چگونه دشمن آشکار دیکتاتوری است .فلسطینی ها با سلطه فرهنگی نه بعنوان یک تصور آکادمیک، بلکه بعنوان یک واقعیت روزانه مبارزه می کنند. اسراییل دهه ها برای به راه انداختن و تکمیل جنگ فرهنگی خود علیه فلسطینی ها از یک طرف با هدف پاک سازی فرهنگ فلسطینی ها، در عین حال از طرف دیگر تحمیل بدیل های فرهنگی خود صرف کرده است .
به طورغریبی بیشتر آن چه اسراییل بعنوان فرهنگ اسراییلی انگ (مارک) می زند، در حقیقت، فرهنگ بسیاری از فلسطینی ها وعرب ها در محدوده هزاره است، از غذا تا موسیقی، تا سبک و هرچیزی در میان آن،« انگ اسراییل » اساسا یک انگ فلسطینی، عربی دزدیده شده و دوباره برند شده است .
اما برخلاف جنگ نظامی و سیاسی ، جنگ های فرهنگی اغلب نامریی و افزاینده هستند. در حالی که دولت اسراییلی اکنون مشغول جایگزین کردن نام های عربی خیابان ها با نام های عبری و غیرقانونی کردن مراسم نکبت( ویرانی سرزمین فلسطینی در ۱۹۴۸-۱۹۴۷ ترسایی ) است همچنین روی هم رفته درهم شکستن وحدت فرهنگی فلسطینی را هدف گرفته است .
از لحاظ تاریخی، صهیونیست های اولیه این ایده دروغ را که فلسطین سرزمینی بی مردم بود و بومیان سرزمین کوچ نشین، عابرانی بدون ریشه فرهنگی، بدون هویت بودند، از این رو هیچ اشتیاق سیاسی جمعی نداشتند ترویج می کردند.
چنین تبلیغی برای ترویج فکر دولت اسراییلی درفلسطین ضروری بود. « کوچ نشین های» فرضی، که در فلسطین زنده گی می کردند سرانجام تبدیل به « مساله مهاجر» شدند. تا امروز، صهیونیست ها و حامیان دست راستی آن ها هنوز این فکر بی رحمانه را که فلسطینی ها «مردمی جعلی» هستند تشویق می کنند.
بنا براین ، وقتی ریم بننا، ریم کلانی، محمد آصف و بی شمار دیگران ( متحد با شاعران، هنرمندان و دیگر رزمجویان فرهنگی فلسطینی ) سنت ها ، موسیقی و فرهنگ مردم را تجلیل می کنند، در خط مقدم مبارزه با گفتمان خشن صهیونیستی می ایستند، که بیش از یک قرن است مرتکب پاک سازی فلسطین بوده است .در موسیقی او، ریم علیه تلاش های اسراییلی در خلع ید فرهنگی از ملت فلسطین می جنگد، درعین حال کسانی چون فارص ، سارا و بسیاری دیگر را انسانی می سازد . به همین خاطر فلسطینی های بسیاری زمانی که ریم درگذشت گریستند، به همین خاطر نیز میلیون ها نفرزمانی که محمد آصف ( آواره ای از غزه ) برنده مسابقه « ستاره عرب» در سال ۲۰۱۳ شد اشک شوق ریختند.
تنها به این خاطر نبود که محمد صدای زیبایی داشت و شایسته پیروزی بود ، بلکه به خاطر نمایش آن صدای تندر آسا، متکی به خود، اشعار او و البته خود خواننده بود. آصف یک آواره غزه ای است. خانواده او از فلسطین تاریخی در زمان کارزار پاکسازی قومی صهیونیستی سال های ۱۹۴۷- ۱۹۴۸ ترسایی رانده شدند. او در آواره گی به دنیا آمد و سرانجام تنها برای زنده گی تحت محاصره سحرآمیز اسراییلی به غزه بازگشت . او محاصره شرکت درمسابقه را شکست .
وقتی آصف می خواند، میلیون ها نفر شگفت زده تماشا می کردند چون او با مهارت تمام دیوارها را خراب کرد، محل های بازرسی را پاک کرد, و بر تمام فاصله پل زد. ناگهان، غزه، رام الله، ناصریه، حیفا یکباره متحد تر شدند . آواره ها بازگشتند. وطن یکی شد .
ریم هم آن نمایش چند لایه را عرضه کرد، که سیاست ها وجغرافی را در قلمرویی لغو کرد که در آن وطن فلسطینی از فرهنگ مشترک، اندوه، مقاومت ، شعر و امید ساخته شده بود .ریم درگذشته است، اما نسلی از هنرمندان که او پرورش داده است به خواندن ، به گرامی داشت فرهنگ و تمدنی که نمی تواند با تفنگ ها اهلی شود یا با دیوارها زندانی شود ادامه خواهند داد. ریم بننا صدای فلسطین بود که هرگز نمی تواند خاموش شود.- ترجمه هاتف رحمانی / برگرفته از کانترپانچ
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۶۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018
اندوخته های ازجنبش دانشجویان جهان :
می ١٩۶٨ دیگری در راه است یا از آن فراتر می رویم؟
تا ا کنون دانشجویان در ٢۵ شهر فرانسه دانشگاه ها را اشغال کرده ؛ و اعتراضات و یا اجتماعات عمومی برگزار کردهاند. این جنبش که در جنوب غرب فرانسه در تولوز، بردو و پوتیه آغاز شد به نانت، لیل، پاریس، مونپلیه، گرونوبل و سایر شهرها رسید. این جنبش بیش از آنکه درصدد مسدود کردن درصد قابل توجهی از ٧٣ دانشگاه موجود در فرانسه باشد، بر «گشودن» فضای آنها تاکید دارد، یعنی تسخیر وسایل تولید فکری برای برگزاری سمینارهای عمومی، بحث و مناظره، پخش فیلم، و اجتماعات عمومی با حضورهزاران نفر؛ برخی از این جلسات به دلیل جمعیت بالای حضار بالاجبار بیرون از دانشگاه برگزار شده اند.
گابریل راکهیل
پنجاهمین سالگرد می ١٩۶٨ ترسایی در راهست و دولت مکرون برنامی هایی دارد برای بزرگداشت این خیزش تاریخی و تجلیل از نقشی که از قرار معلوم این واقعه در « مدرن سازی لیبرالی جامعه فرانسه» ایفا کرده است. برای یک دولت نسبتا تازه کار نولیبرال چه راهی بهتر از تصاحب گذشته و خاک سپاری آن با مناسک بزرگداشت دولتی تا آینده را از آنِ خود کند و داستان هایی سرهم کند مبنی بر اینکه میراث می ۶٨ زنده است و غایتی ندارد جز «لیبرال سازی» کنونی، آن هم به کمک رسانه های توده گیر و طبقه مالکان؟
سخنگوی رییس جمور فرانسه می گوید این کار را البته باید « بدون جزم اندیشی ها یا تعصبات» انجام داد تا نشان دهیم « می ۶٨ دوران اتوپیا ها و سرخورده گی های ناشی از آن بود، و ما دیگر به واقع اتوپیایی نداریم»…
خوب، ظاهرا بسیاری از دانشجویان و کارگران فرانسوی با این قضاوت قاطع مشکل دارند. خیزش های تودهای جلوی برنامه های مکرون را گرفته اند و همچنان می کوشند با زیرسوال بردن حکومتی که برنامه اش حکمرانی بر گذشته و آینده است بر شتاب خود بیفزایند. نوعی « سیاست احیای رادیکال می ۶٨» به راه افتاده تا ضدیت « غیرجزمی » مکرون با اتوپیاباوری را زیر سوال ببرد. این سیاست دیگر دنباله روی راههای آزموده و پیموده « سیاست بزرگداشت ۶٨» نیست، سیاستی که می ۶٨ را از تاریخ دور و دراز مبارزات ضد سرمایه داری و انترناسیونالیزم ضدامپریالیستی جدا می کند تا آن را در خدمت نظم جاری جهان قرار دهد. گرچه مطبوعات بین المللی کماکان این تحولات را نادیده می گیرند (همان طور که جنبش شب خیزان را در سال ٢٠١۶ ترسایی نادیده گرفتند) و رسانه های توده گیر فرانسه مرتب تصویر غلط از آنها به دست می دهند، یک خیزش وسیع در جریان است که بی وقفه به رشد خود ادامی می دهد، و همین الان نشانه های واضح دیگری هست از همگرایی مبارزات.
قیام محصلین فرانسه در می ١٩۶٨ ترسایی زمینه ساز خیرش های گسترده دانشجویی در سراسر اروپا گردید
البته مثل سایر جنبش های اجتماعی نمی توان یک نقطه شروع مشخص برای این جنبش به دست داد. ولی، اعتراضات دانشجویی و اشغال دانشکده ها اوایل سال ٢٠١٨ترسایی شروع شد، علیه تغییرات پیشنهادی دولت مکرون دربخش مدرک دیپلوم و محدودیت دسترسی دیپلومیها به دانشگاه. دولت برای حل مشکل افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاهها و هم زمان کاهش تعداد استادان تصمیم گرفت به جای سرمایه گذاری بیشتر در تحصیلات عالی، تعداد بیشتری از افراد را از ورود به دانشگاهها محروم کند. دقیق تر بگوییم، به جای تامین منابع نظام دانشگاهی که ( لااقل علیالاصول ) باید به روی همی دیپلومیها باز باشد، دستگاه اجرایی فعلی ترجیح داد یک نظام تبعیضآمیز مبتنی بر حذف و انتخاب برقرار کند که فرصتهای خاص را در اختیار متمولان و پولدارها قرار می دهد. با این کار، دانشگاه به نحوی آماده می شود تا در وهله بعد از احکام یک نظام رقابت جو مبتنی بر اولویت بندی اجتماعی و تربیت حرفهای پیروی کند.
پاسخ دولت به مقاومت دانشجویان فرقی نداشت با پاسخ دستگاه اجراییه وی شارل دوگول در می ١٩۶٨: راه برخورد با اعتراضات مسالمت آمیز و دانشجویان اشغال کنندهای که اجتماعات آرام برگزار می کنند چیزی نیست جز افتادن به جان آنها با باتون. هر روزی که می گذرد خبرهای بیشتری می رسد از دانشجویانی که پولیس ضد شورش فرانسه لت و کوب شان می کند و تعمدا با موذی گری آنها را واداشته از خود دفاع کنند. ٢٢ مارچ، یعنی همان روزی که در سال ۶٨ ترسایی پولیس به دانشجویان اشغال کننده دانشگاه نانتر حمله و با بی رحمی تمام آنها را سرکوب کرد و همین قضیه موجب توجه بیشتر رسانه ها به جنبش ۶٨ شد، آکادمیسین های سیاه جامه مسلح روی سر دانشجویان مونپلیه خراب شدند و جلوی چشم پولیس فرانسه که از آنها محافظت و حمایت می کرد دانشجویان را زدند (پولیس امنیت این گروه فاشیستی را، که در میان شان چند استاد دانشگاه هم بود، برقرار و آنها را تا بیرون از ساختمان همراهی کرد). صحنه های خونینی که از این زد وخورد پخش شد و همدستی بین مدیران دانشگاه، نگهبانان، دانشجویان دست راستی و پولیس به سازماندهی بیشتر دانشجویان انجامید. در همین اثنا، بازپرسی های دولتی به جایی نرسید و برخی اساتیدی که به گفته دانشجویان آنها را زدهاند تحت تعقیب قرار نگرفتند و گزارش ها حاکی از آن بود که پولیس دانشجویانی را که لت و کوب شده اند را واداشته تا شهادت خلاف واقع بدهند.
براساس نقشه گرافیکی سایت لیبراسیون که مرتب تازه می شود، تا ا کنون دانشجویان در ٢۵ شهر فرانسه دانشگاهها را اشغال کردهاند، و اعتراضات و/ یا اجتماعات عمومی برگزار کردهاند. این جنبش که در جنوب غربی فرانسه در تولوز، بردو و پوتیه آغاز شد به نانت، لیل، پاریس، مونپلیه، گرونوبل و سایر شهرها رسید. این جنبش بیش از آنکه درصدد مسدود کردن درصد قابل توجهی از ٧٣ دانشگاه موجود در فرانسه باشد، بر «گشودن» فضای آنها تاکید دارد، یعنی تسخیر وسایل تولید فکری برای برگزاری سمینارهای عمومی، بحث و مناظره، پخش فیلم، و اجتماعات عمومی با حضورهزاران نفر؛ برخی از این جلسات به دلیل جمعیت بالای حضار بالاجبار بیرون از دانشگاه برگزار شدهاند. دانشجویان برای بازپس گیری دانشگاهها از مدیران نولیبرال بحث های انتقادی متنوعی به راه انداخته اند، درباره موضوعاتی همچون دولت مکرون، سرمایه داری، فاشیزم، و حمله نظامی وار به پروژه «زاد» ( که بیشتر درباره آن توضیح می دهم) و نیز کلاسهای غیررسمی درباره راهبرد سیاسی، مبارزات حومه ها، تاریخ انقلابی و سازماندهی تودهای از پایین به بالا. گرچه یورش های خشونت بار پولیس ضد شورش و متحدان فاشیست آن همچنان پابرجاست و دانشجویان را وادار می کند هرازگاهی جای خود را تغییر دهند و از نو سازمان یابند، مبارزه بی وقفه ادامه دارد و به جا های دیگر هم کشیده شده. فقط همین هفته سه دانشگاه دیگر در پاریس اشغال شد (پاریس ٣، مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس، دانشگاه نانتر)، علاوه بر دانشگاه های پاریس ١ (تولبیاک و سن شارل)، پاریس ٨ و پاریس ۴ که از قبل تحت اشغال دانشجویان بودند. دانش آموزان مکاتب به این جنبش پیوسته اند و بیش از ۴٠٠ تن از استادان دانشگاه ها طرح های حکومت را محکوم کرده و آن را پوچ و مملو از تبلیغات گمراه کننده خوانده اند.
علاوه بر دانشجویانی که وسایل تولید فکری را تسخیر کرده اند، کارگران راهآهن فرانسه اعلام کردهاند در اعتراض به کارزار خصوصی سازی مکرون علیه بخشهای عمومی به مدت سه ماه اعتصابی برنامه ریزی شده و گام به گام می کنند. این همان کارزار تجاری است که مکرون راه انداخته تا حقوق استخدامی کارگران را قطع کند به نحوی که مزدبگیران جدید از همان امنیت شغلی سابق یا تسهیلات بازنشسته گی برخوردار نباشند. او می خواهد شرکت راهآهن ملی فرانسه (SNCF) را از بیخ وبن دگرگون کند و آن را در فهرست شرکت های سهامی عام قرار دهد، چیزی که از نظر بسیاری مقدمی خصوصی سازی است. مشارکت ماموران قطارها (٧۵ درصد) و کنترول چیها (٧١ درصد) در این اعتصابها بسیار بالا بوده، و دولت مکرون مدام برنامه «اصلاحی » خود را تغییر می دهد و به ابهام و مناقشات موجود در پارلمان دامن می زند. در سال ١٩٩۵ ترسایی اعتصاب هایی که هفته های متمادی فرانسه را فلج کرده بود، آلن ژوپه نخست وزیر وقت را واداشت دست از برنامه تغییر مزایای کارکنان راه آهن بردارد.
کارگران اعتصاب کننده راهآهن با دانشجویان همکاری می کنند و اقدامات آنها همراه شده با اعتصاب های دیگری در بخش های عمومی و خصوصی، از جمله، پیلوتان شرکت ایرفرانس، کارگران شبکه برق و گاز و کارکنان جمعآوری زباله که خواستار یک بخش خدماتی ملی و عمومی برای جمع آوری زباله ها هستند. فراخوان های متعددی هست برای اقدامات هماهنگ در آینده نزدیک، و چندین و چند تاریخ مشخص شده برای مبارزات مشترک و همگرا بین کارگران و دانشجویان.
کنفدراسیون عمومی کار فرانسه (CGT)، یکی از بزرگ ترین کنفدراسیونهای اتحادیه های کارگری، برای ١٩ اپریل فراخوان اعتصاب عمومی داده تا کارگران بخش عمومی و بسیاری دیگر را گردهم جمع کند که از طرح های لیبرال سازی دولت مکرون متضرر شدهاند (به همه این ها می توان سیاست گذاری های مهاجرتی سخت گیرانه و قوای نظارتی سرسختانهای را افزود که اقدامات «ضد تروریستی» آغاز آن بود). وانگهی، هم اکنون مبارزهای در جریان است حول محور اخراج نظامی و افرادی که زمین های نوتردام را اشغال کرده بودند و تلاش برای تخریب خانههای آنها (جنبش «د فاع از منطقه» یا Zone to Defend که با عنوان ZAD شناخته می شود). منطقهای خودمختار که به طور جمعی اداره می شود و نه تنها موفق شده از زیر یوغ دولت فرانسه و طرح آن برای تسخیر زمینهای این ناحیه و ساخت فرودگاهی در آن بدرآید، بلکه یک جامعه خودگردان جمعی تاسیس کرده است. اگر نماینده گان منتخب فرانسه تصمیم دارند از بالا جنگی علیه خود مختاری پروژه «زاد» راه بیندازند، بسیاری می پرسند آیا زمان قیامی از پایین و خود مختاری (ZADification) فرانسه فرا نرسیده تا با ریشه کن کردن حاکمان فعلی آنها را که در سودای حکومت بر مردم اند از صحنه بدر کنیم؟
هر بزنگاه تاریخی ویژه گیهای خاص خود را دارد، و تفاوتهای بسیاری هم بین فرانسه ٢٠١٨ و ١٩۶٨ وجود دارد. البته با توجه به اینکه دانشجویان و کارگران در سرتا سر کشور به پا خاسته اند، مبارزه مشترکی علیه خصوصی سازی بیامانِ جهان در جریان است که روزبه روز افراد بیشتری را گرد خود جمع می کند، و همین نکته مسایل فوری و فوتی درباره آینده و نیز گذشتهای که می خواهد تغییرش دهد پیش می کشد. اتفاقاتی که الان در حال وقوع است می تواند به سیاست تسکین بخشی و آرام سازی موقت بینجامد، دولت فعلا طرحهایش را متوقف کند و امتیازهای کوچکی به مخالفان بدهد، به این امید که فعالان سیاسی بعد از هفته ها اشغال دانشگاهها و فضاهای عمومی و حمله های پولیس خسته و مانده شوند و این امتیازات را نماد موفقیت خود بدانند. ضمنا با سیاست تسکین بخشی به ماههای خاموش تابستان نزدیک می شویم، چون معمولا آتش جنبش ها در فرانسه حول وحوش ایام تعطیلات جون و اگست سرد می شود، و دولت هم این نکته را خوب می داند.
بنابراین چه زمانی بهتر از الان برای شدت دادن به مبارزات کنونی، بسط راهبردهای جدید و جلوگیری از عقبگردها و شکستهایی که به کرات در گذشته اتفاق افتادهاند. اگر کار این جنبش به اینجا برسد که در وهله اول بر تغییرات جزیی نظام آموزشی و بخش دولتی تاکید کند، یا اینکه صرفا بر مکرون و سیاست انتخاباتی متمرکز شود، مسلما افق دید آن محدود و توقع آن پایین خواهد بود. تازه اگر هم چیزی تغییر کند، دیر یا زود اقدامات مشابهی راه می افتد، شاید فقط اندکی متفاوت در شکل وشمایلی دیگر. ولی اگر برنامه بسیج نیروها در راه ساختن جماعتهایی بدیل برای آموزش عمومی انتقادی، حمل ونقل عمومی رایگان و متناسب با محیط زیست، و نیز سایر خدمات اجتماعی که به طور جمعی اداره می شود، سازمان های سیاسی و انجمن های مستقل باشد، در آن صورت با شروع آیندهای روبه رو خواهیم بود که از لنگر رکود گذشته رها شده، مبارزات مشترک و همگرا فقط حول یک «محتوای خاصِ» «فورم عامِ » سرمایه داری معاصر در فرانسه به هم نمی پیوندند بلکه حول «خود این فرم عام» گرد هم میآیند که محتوای آن همواره تغییر می کند. با چنین مبارزاتی می توان نظم اجتماعی نویی ساخت ( چنانکه همین الان بسیاری ساختهاند ) که در آن مقاومتهای موضعی و واکنشی در برابر طرح های خاص جای خود را به سازماندهی جمعی فعال و ساختن کمونهای ضد سرمایه داری می دهد که در سالهای آتی رشد ونمو می کنند و ادامه خواهند یافت. با بسیج همه سازمانها و انجمنهای نقاد موجود ( و بهره گیری از تجارب تاریخی همچون جنبش شب خیزان، اعتراضات علیه قوانین کار نولیبرال فرانسه، حمایت سازماندهی شده از کارگران بیاوراق ) چنین جنبشی می تواند با جنبشهای خارج از فرانسه در هم آمیزد و یک جبهه بینالمللی از جماعتهای ضد سرمایه داری هماهنگ با یکدیگر به بار آورد.
هنوز معلوم نیست از طرح های ضداتوپیایی مکرون برای بازپس گیری روح ۶٨ در راستای اهداف مدرن سازی لیبرالی چه در بیاید، ولی هرچه هم در بیاید، همین الان سیاستی مبتنی بر تغییر شکل و احیای رادیکال ۶٨ با قدرت تمام جلو این طرح ها را گرفته، سیاستی که بسیاری امید دارند می ۶٨ را پشت سر بگذارد ( شعارهایی مثل « کاری می کنیم آرزو کنید این هم به کوچکی می ۶٨ باشد» یا «گورپدر ۶٨» همین الان سرزبان هاست). ولی هنوز چیزی معلوم نیست. حال سابقه آموزش سیاسی همه فعالان جنبش با فوریت وضعیتی مواجه خواهد شد که در آن بالاجبار باید خود را عیان کند. هرچه نباشد، گذشته تنها در آینده حقیقتا به حیات خود ادامه می دهد، یعنی در آینده کاملی که به آن خواهد رسید. بهترین شیوه بزرگداشت می ١٩۶٨ترسایی نه فقط احیای آن ، و به عبارتی بازگرداندن آن از میان مرده گان بلکه پشت سرگذاشتن و فراروی از آن است. با بیرون کشیدن آن از مقبره تقدیسی که نثارش میشود و تبدیل آن به یک تحول حی وحاضر، می ۶٨ تنها همان چیزی خواهد بود که در آینده کامل خود بعد از ٢٠١٨ ترسایی به آن خواهد رسید./ص م/ برگردان ازرحمان بوذری
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۸ـ ۲۰۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.