تیمبوکتو حافظه افریقاست
باری فزیکدان مشهور البرت اینشتاین از زیکموند فروید بانی دانش روانکاوی پرسید که ایا میتوان بر روان انسان چنان تاثیر گذاشت که از جنگ بیزار گردد ؟
فروید با ژرف اندیشی پاسخ داد : نه ! مگر یک راهی وجود دارد که انسانهای اگاه را از جنگ و ستیز باز میدارد . این راه ، راه فرزانگی است .
دردا و دریغا که در جهان متمدن امروزی جنگ و خشونت بر فرهنگ چیره میگردد و آنچه را که بشریت فرهیخته در سده های متمادی آفریده است بکام نیستی فرومیبرد .
در این روزها نیروهای نظامی فرانسه با پیشتیبانی اتحادیه اروپا ، به کشورمالی سرکشید تا بنام دفاع از امنیت اروپا هدف های استراتیژیک و به ویژه منافع کنسرن های استخراج معادن اورانیوم در نا یجیر و نفت را در شمال کشور مالی تامین کند.
رویارویی ارتشیان فرانسوی با اسلامیست های سلفی که از کشورهای همسایه به مالی پای گذاشتهاند پیامد های زیانباری را برای مردم بومی و قوم های غیور و صحرا نورد « تواریک » داشته و روال زندگی نورمال را در این پهنه پُراز تحرک مختل گردانیده است.در این گیر ودار زور گویانه هرآنچه زیر پا میشود همانا زنده گی صلح امیز و فرهنگ کهن خلق های منطقه ساحل است که بار دیگر خاطرات تلخ ویرانگری های داشته های تاریخی، باستانی و فرهنگی افغانستان ، عراق ، لیبیا ، سوریه و … را بیاد میآورد .
ما در اینجا گفت وگویی را با نویسنده و پژوهشگر شناخته شده کشور مالی ، م. هوسوبا ، می اوریم تا دیده شود که چه ها کردند ( بامداد )
تیمبوکتو حافظه افریقاست
گفت وگوی روز نامه استاندارد با موهومودو هوسوبا
استاد دانشگاه « باماکو » در مالی وهمکار مرکز مطالعات افریقا در شهر بازل سویس
بر گرداننده : بامیک
استاندارد : روز های پیش خبر شدیم که اسلامیست ها کتابخانه با اهمیت تیمبوکتو یا مرکز « احمد بابا » را به اتش کشانیده اند .بعدا گزارش شد که اکثر کتابها قبلا به جای محفوظ انتقال یافتهاند . ایا میدانید که خسارات وارده تا چه اندازه است ؟
م.هوسوبا: نخیر ! وضع در لحظه کنونی روشن نیست. من باکسانی در « گا او » و« باماکو » صحبت داشتم ولی هیچکس نمیداند که چه اتفاق افتیده است .اکنون رفت وامد میان شهرها خطرناک است .کتابخانه را آتش زدهاند و این امرموثق است .کاری که نهایت ملال اور است .
استاندارد : در کتابخانه تیمبوکتو اضافه از سی هزار جلد کتاب موجود بود .این ها چگونه نبشته هایی بودند ؟
م.هوسوبا : بسیاری از اثرهای کتابخانه وابسته به سده های 16 و 17 ترسایی اند.اما در اینجا اثار منحصر بفرد و نادر از سده های 13 و 14 نیز موجود بودند ، متونی با تنوع بزرگ که مبین فرهنگ شرق نزدیک و دورمیباشند . این کتابها از کشورهای مصر، مراکش ، تونس و حتا اندلس ( هسپانیا ) گرد آورده شده بودند . البته نسخ قدیم قران از سده های 12 و 13 ترسایی از باارزش ترین اث های این کتابخانه بشمار میآیند .
همچنان نبشته های حقوقی ، دانشهای طبیعی و ادبی در انجا وجود داشتند ؛ اما نوشتههای در باره حقوق اسلامی از با اهمیتترین اثار این کتابخانه اند .
استاندارد : در نگاه اول خیلی مبتذل مینماید که اسلامیست ها گنجینه های فرهنگی خود را نابود میکنند .چرا به این کار دست میزنند ؟
م.هو سو با : در این رابطه بیشتر از تصویر ستیزی ( ایکونو کلاسم ) سلفی ها سخن گفته میشود ، یعنی انها تصویر را رد مینمایند و نابود میسازند .اما آنها در عین زمان خود به تولید مقدار زیاد تصویر های نو می پردازند : تصویر های خرابکاری ورنج که در پروپاگند شان مورد استفاده قرار میگیرد.
استاندارد : تیمبوکتو را شهر « 333 پیر روحانی » می نامند . ایا سلفی ها مخالف این جهت عرفانی دین اند ؟
م.هو سو با : مردمان تیمبوکتو تا به امروز به روحانیون محلی خود وابسته اند .
اسلامیست ها میخواهند تا این جوامع اسلامی را که در ساحل تشکیل شدهاند ،از نگاه روانی ، مادی و معنوی تخریب کنند. از اینرو تیمبوکتو برای انان استیژ ایدهال بوده است .
استاندارد : مقابر به میراث فرهنگی جهان سازمان یونسکو که مرکز آن در فرانسه است تعلق دارند .ایا نفرت از غرب در این زمینه نقش بازی کرده است ؟
م. هوسو با : اری ، این را بمثابه نفی موسسات دنیا گرا ( سکولار ) خواندهام .کارکردهای اسلامیست ها خیلی متضاد و با هم نا مرتبط اند و توضیحات ایدیالوژیک آنها خیلی ضعیف است. هدف انها بی امن سازی جهانی میباشد .
استاندارد : واکنش مردم در برابر خرابکاری و ویرانی چیست ؟
م.هو سو با : خرابکاری به قلب مردم مالی اصابت میکند .انسان ها به اندوه عمیق فرورفتهاند .این رویداد ها موقف مالی را در برابر جهان و به ویژه در روابط با کشورهای همسایه الجزایر و موریتانیا که از انجا ها اسلامیست ها بر خاسته اند تغیر خواهد داد .
استاندارد : ایا ممکن است تا مقابر را دوباره اعمار نمود ؟
م. هوسو با : از نگاه تخنیکی امکان دارد ، زیرا این بنا ها نقشه برداری شدهاند. اما پیکره ها و مواد کهن نیز وجود داشتند که با خرابکاری برای همیشه نابود گردیده اند .
استاندارد : نخست مرکز « احمد بابا » را که در عین زمان کتابخانه و مرکز پژوهش است به آتش کشانیدند .این مرکز در سال 1973 با پول هنگفتی از کشور افریقای جنوبی اعمارگردید. سه سال پیش تعمیر جدید آن که اینک تخریب گردیده گشایش یافت .این مرکز برای فرهنگ نوشتاری تیمبوکتو چه نقشی داشت ؟
م.هوسوبا : بسیاری از کتابها در ملکیت شخصی اند .اما مرکز « احمد بابا » بزرگترین مجموعه نسخه ها را در تیمبوکتو دارا بود .افزون بر ان این مرکز محلی بود که در ان پژوهش اندر میانی دانش ها صورت میگرفت. زبان شناس ها ، حقو ق دان ها ، علمای دینی ، خوش نویس ها به انجا می امدند و مسایل را از دید گاه های جداگانه به بررسی میگرفتند .انها به صورت یکجایی تصویر کاملی را بدست می اوردند و گام بگام در راه باز سازی تاریخ منطقه کار میکردند .منظور من در اینجا تنها شمال مالی نه بلکه همچنان موریتانیا ، سینیگال، نایجیر یا و بخش اعظم منطقه ای که بنام ساحل یاد میشود میباشد .
استاندارد : چه چیزی ارزش این کتابها و نوشتههای چرخی ( در لوله ها پیچیده شده ) را مشخص میسازد ؟
م. هوسوبا : در گام نخست اهمیت زیبایی شناسانه انست .یک نسخه خطی قران مربوط به سده دوازدهم ترسایی با خوش نویسی زیبای ان یک اثریکباره است .ایده های که اندیشیده و نگاشته شدهاند ارزشی اند که نبود آن ها خساره بزرگ خواهند بود .نوشته های چرخی تا هنوز کتلاک نشدهاند .اگر اصل این نوشتهها خساره ببینند و یا تخریب شوند دیگر در هیچ جایی کاپی انها وجود نخواهد داشت و بدینترتیب دانشها از دست خواهند رفت .
استاندارد : این نوشتهها بکدام زبان نگارش یافتهاند ؟
م.هوسوبا : از یک سو اثاری اند که به زبان عربی کلاسیک نوشته شدهاند .از سوی دیگر نوشته هایی اند که به زبان عجمی یعنی نوعی از عربی سودانی شده به نگارش آمدهاند .این خط در منطقه ساحل تا به شمال نایجیریا توسعه یافته بود زیرا الفبای عربی برای فونیتیک منطقه اصوات کافی نداشت .دراین نوشتهها هم عربی و هم زبانهای محلی بازتاب یافتهاند .این امر برای مردمان کمتر درس خوانده زمینه خوانش را سادهتر میساخت .
استاندارد : جایگاه این نوشتهها در منطقه چگونه است ؟
م.هوسوبا : بنا برکمی اثار نوشتاری، در باره تاریخ قاره ما کمتر میدانیم .اما نوشتههای تیمبوکتو فرهنگ ، تجارت، جهانگردی ،مبادلات و زنده گی عامه را دراین سر زمین مستند میسازد .تیمبوکتو به گونهای حافظه افریقاست .
تجلیل شایسته از روزجهانی زن درکشورهالند
شورای سراسری زنان افغان درهالند به همیاری همایش اروپایی زنان افغان از روز هشتم مارچ، روز جهانی زن درکشور هالند با برگزاری محفل باشکوهی تجلیل وگرامیداشت بعمل میآورد.
درین محفل خجسته وخاطره انگیز؛ محترم احمد پرویزهنرمند بااستعداد وخوش آوازبااجرای کنسرت جالب وبیادماندنی به حاضرین محفل شادی وسرورهدیه مینماید.
چون محفل برای خانمها اختصاص یافته است بنابرآن ازخانمها ودوشیزه ها ازسرتاسرهالند صمیمانه تقاضا بعمل میآید درمراسم باشکوه اشتراک ورزیده ودربرنامه اختصاصی گزینش دختران شایسته سال درآدرس آتی فعالانه سهیم شوند.
زمان تدویر محفل بروز شنبه مورخ دوم مارچ 2013 ازساعت 16 بعدازظهر الی 23 شب
قیت تکت درصورت ریزرف 10 یورو
بروزمحفل 13 یورو برای اطفال تاسن دوازده 3 یورو
نشانی:
Olympus 11 6832 EL Arnhem
Email :
This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.
Telephone:
F.Saterzada 026-3229716
S.Zahmat 06244656
افسانۀ کوری رودکی برخاسته از ناژرف بینی و دلبستگی به خیال آمیزی رخدادهاست، که ازآنچه بوده وواقعیت داشته آب نمی خورد.
شاعران را درسرزمین شعرفارسی دورۀ سامانیان، ازنگاه نگرش به عرب ، به مثابه خاستگاه دین اسلام وبسا فنون وعلوم ادبی آمده ازآن ، به دودسته می توان جداکرد :
یکی ، شاعرانی که بیشتر به ریشۀ فرهنگی خویش بسته بودند و تاآنجا که ازچشمۀ زبان ،تاریخ ، جامعه و جغرافیای خویش لبی می شد ترکرد ، به « عربیت » رونمی کردند .
دوم ، آنانی که گرویدۀ « عربیت » شده بودند وگزینش تخلص های عربی ، نازیدن به پیروی ازشاعران عرب و کاربرد بجاوبیجای واژگان عربی نشانه های آن گرایش است.
این دودستگی دردوره های دیگرتاریخ شعرپارسی هم بوده ، مگربدان توجه نشده است .
من درزمان سامانیان ،سردستۀ گروه نخستین ، رودکی درگذشته در۳٢۹ قمری ۹۴١میلادی ( نیمۀ دومین سدۀ سوم مهتابی )را می شناسم ، بنا برپافشاری اش به گزینش واژگان سوچه وفارسی سره که درلغت فرس وبسا واژه نامه های دیگر ده های بیت اونمونه آورده شده وآن بیتها ازبرکت آن واژهها مانده اند . درزمان زندگی رودکی بنابرکم ماندگی میراث شعری ، کسی را نمی شناسم که برابربا رودکی ودرمقابلش، درسرصف عرب گرایان بایستد . مگر درنیمۀ دوم سدۀ چهارم کسی است که رقیب رودکیست ومی توان سردستۀ گروه دومینش شناخت وآن ابوزراعۀ معمری گرگانیست . وی چه درشاعری وچه درعرب نگری بارودکی درتقابل قرار دارد و همان رودکی ستیزی او سبب شده که بعض پژوهشگران« گزاف گویش » بشمارند .
نخستین کسی که رودکی را کور گفته همین شاعر است ، دراین شعر:
اگربه دولت با رودکی نمی مانم
عجب مکن ، سخن ازرودکی نه کم دانم
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را
زبهرگیتی من کور بود نتوانم
هزاریک زان کویافت ازعطای ملوک
به من دهی ، سخن آید هزار چندانم
سپس چنین بحثی میان تذکره نویسان گرم شده که رودکی کور بوده ، مگر چگونه ؟ ازمادرچنان به دنیا آمده یا پسان، درآخرهای عمرکورش کرده اند ؟
ازهمروزگاران رودکی ، ازشمارکسانی که اورا دیده بوده اند ، هیچ کسی دیگر درهیچ جایی هیچ چیزی دراین باره ننوشته است .تنها درستی ونادرستی کوری رودکی را ازشعرهای دیگران دربارۀ ا ، استنباط کرده اند و به سخن خود رودکی کمتر نگریسته اند.
رودکی به گواهی شعرهای مانده ازوی ، بیش ازهرشاعری ، ازدیده و دیدن و دیده ها ودیدارها سخن می گوید:
مهردیدم بامدادان چون بتافت
ازخراسان سوی خاورمی شتافت
*
پوپک دیدم به حوالی سرخس
بانگک بربرده به ابر اندرا
چادرکی دیدم رنگین براو
رنگ بسی گونه بر آن چادرا
*
بسانگارکه حیران بدی بدو درچشم
بروی او در چشمم همیشه حیران بود
*
نبید روشن ودیدار خوب وروی لطیف
اگرگران بود زی من همیشه ارزان بود
*
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زی مردم سخندان بود
*
بی روی تو خورشید جهان سوز مباد
هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که تر انبینم آن روز مباد
*
نظرچگونه بدوزم که بهر دیدن دوست
زخاک من همه نرگس دمد به جای گیا
*
برکنارجوی بینم رستۀ بادام وسرو
راست پندارم قطاراشتران آبره
*
درراه نشاپور دهی دیدم بس خوب
انگشتۀ اورا نه عدد بود ونه مره
*
زلفت دیدم سرازچمان پیچیده
وندرگل سرخ ارغوان پیچیده
درهربندی هزار دل دربندش
درهرپیچی هزار جان پیچیده
*
بسا نگارکه حیران بدی بدو در چشم
بروی او در چشمم همیشه حیران بود
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زی مردم سخندان بود
*
لاله میان کشت بخندد همی زدور
چون پنجۀ عروس به حناشده خضیب
نفاط برق روشن ، تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل وندیدم چنین مهیب
باچنین بیتها وبیتهایی اینچنین دیگر چسان کوری رودکی را می توان باورکرد ؟
ازهمین روست که سمعانی در الانساب ، ونظامی عروضی در چهار مقاله ومولف تاریخ سیستان کوربودن را به وی نسبت نمی دهند .
ازروی همین شعرهاست که محمدبن عمرنجاتی ، نویسندۀ « بساتین الفضلا »( ۷۰۹ هجری) چنان گمان می برد که رودکی درپایان عمرکورشده است . حال آن که ابوزراعه می گوید : « اگربه کوری چشم اوبیافت گیتی را » یعنی آن همه مال ومکتت ودارایی وشهرت وعزت را با همان کوری بدست آورده است.
پس چرا تنها ابوزراعه کورش نامیده است؟ وآیا باورکردنی است که کوری باآنقدرسخن ناب وتابناک و رودوسرود ، چلچراغ کاخهای سامانیان گردد؟
گمان من برآن است که ابوزراعه که رقیب رودکی بودا زسربخل وتنگ نظری ، طعنه آمیز اورا کورنامیده است. وچرا طعنۀ کوری ، نه عیبی دیگر ؟ هنوز رواج دارد که آدم باپای بیمار را ازسرخشم لنگ می نامند وآدم با چشمان بیمار را کور. بازمی گویم که ابوزراعه رقیب رودکی بود وسخن اورا هم رقیبانه وبیان حسد وخشم او باید فهمید، نه بیش ازآن .
مگرپرسش انگیزنیست که درشمارنزدیک به هزاربیتی که از رودکی مانده است ، چرا اینقدر زیاد وباربارسخن از دیدم می زند وسخن ازرنگهاوشکلها که گواه دیدن او باشند ؟
وچرا پس از ابوزراعه دقیقی نیزکه در ۳۶۹یا۳۶۷ درگذشته است و یکی دیگر از شاعرانیست که نزدیک به زمان رودکی می زیسته ، به وی احترام زیادداشته ، اوهم رودکی را « تیره چشم »
خوانده است :
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعرتیره چشم روشن بین
دقیقی شاعربرازنده یی ازگروه دلبستگان به زبان وفرهنگ خود است . دراین راه پیرو رودکی است وگواه این گفته فارسی گرایی او درهزاربیت گشتاسپ نامه است که فردوسی آورده است.
حرف دقیقی دربارۀ رودکی باریک بینانه است . آیا « تیره چشم» درشعرفارسی وزبان فارسی آن زمان به معنای کور رواج داشته است ؟ من جای دیگری را سراغ ندارم . به پندارمن زیرتاثیرسخن ابوزراعه است که تیره چشم را کورمعنا کرده اند . تیره چشم ممکن است کم بین معنا شود . ونوعی کم بینی آن است که چشم دورهارا خوب دیده می تواند ، مگرنزدیک هارا خیره و کمرنگ می بیند . رودکی این بیماری چشم را شاید داشته است و توجه مبالغه آمیزخودش به دیدن ودیده ها ی دوردست ، دلیل دیگر درستی این گمان است . او چنان کم بین نبوده که درخواندن ونوشتن دشواری داشته باشد که می نویسد:
درپیش خود آن نامه چوبلکامه نهم
پروین زسرشک دیده بر جامه نهم
بیماری کم بینی خواه مخواه درپیری بیشتر شده است ، مگرنه به آن پایه که کوری را بارآورد . درمیان همین هزاربیت بازمانده ازرودکی شعرهایی دربیان پیری وافتادگی اوهستند ، مگر درهیچ کدام اشاره به کوری نشده است. می گوید :
جزحادثه هرگزطلبم کس نکند
یک پرسش گرم جزتبم کس نکند
ورجان به لب آیدم به جزمردم چشم
یک قطرۀ آب برلبم کس نکند
می بینیم که درهمان روزگارتنهایی وبیکسی که روزگار« عصاوانبان » است ، نیز تنها « مردم چشم » به یاری اش می رسد.
ناصرخسرونیزبه پیروی دقیقی رودکی را « تیره چشم » می خواند .
افسانه پردازان که معما گونگی و خیال آمیزی این داستان بردل شان نشسته است ، بیتی ازفردوسی را که هیچ معنای کوری رودکی راندارد ، نیزدلیل کوری وی پنداشته اند .
فردوسی می گوید :
گزارنده را پیش بنشاندند
همه نامه بر رودکی خواندند
نوشته اند که متن کلیله ودمنه که برای به نظم آوردن به رودکی داده شده بود یا ترجمۀ عربی ابن مقفع بوده یا متن اوستایی . درهرحال مترجمی را نزد رودکی نشانده اند که بخواند وبه فارسی دری بگوید تا رودکی به نظم بیاورد . نشاندن گزارنده برای آسان سازی کارنظم بوده نه به علت کوری رودکی ، زیرا رودکی کور چگونه توانسته است بنویسد ؟
درباستان زمانه رونویسی نسخه ها هم گاهی چنان بود که یکی می خواند ودیگری می نوشت.
یا بیت فردوسی را می توان تصویرخیالی شاعر پنداشت ، نه بیان واقع.
پذیرش بی شک وتردید کوری رودکی درحلقه های علمی فرارود حتا سبب آن شده که استاد صدرالدین عینی استخوانهای او را برای علم آوری برآورد و گراسیموف (۱٩۷۰م ) پیکرتراش ، با دیدن استخوان سررودکی وآسیب نیافتگی کاسه های چشم ، حکم کند که شاید زغالهای آتشین را برچشمش گذاشته کورش کرده اند . یا درجای دیگر خواندم که همو گفته است که با فلز گداخته کورش کرده اند .
باگذشت چندین سده ازدرگذشت رودکی آیا می توان تشخیص کرد که همانا با فلز گداخته ونه با چوب نیم سوخته ، با زغال آتشین ونه با چیز آتشین دیگری کورش کرده باشند؟!
درست است که رودکی درآخرهای عمر دورازدربار بود و درهمان پنج رودک دوست داشتنی اش ، دربیش از هشتاد سالگی مرد . او هرگزکورنبوده وکورنشده وهمه عمردیده می توانسته مگرشاید نزدیکهارا تیره ترودورها را روشنتر. اگرشاعرنابینایی همانند ابوالعلای معری درتاریخ شعرفارسی نباشد ، نباشد. دیگراین افسانۀ تکراری بی بنیاد را درپژوهشها ازقلم باید انداخت.
سهمگیـری اعضــای همـایش درتجلیل ازده سالگی
اتحادیه انجمن های افغانان در هالند
بتاریخ 27- جنوری سال روان میلادی اعضای اتحادیه انجمن های افغانان درهالــند محفل با شکوهی رابخاطرتجلیل ازده سالگی اتحادیه درهوتل آرزوشهربیفرویک راه اندازی نموده بودند که دراین محفل تعداد از دانشمندان، نویسنده گان، شاعران ،فلم سازان، مسوولین واعضای انجمن های افغانان ازکشورهای هالند،بلجیم وآلمان به شمول محترم عنایت الله نبیل سفیر افغانستان درهالند، محترمه بانونفیسه خانم ایشان اشتراک نموده بودند که درجمع این همه شخصیت های فرهنگــی افغانستان محترمه جمیله زمان انواری نطاق ورزیده کشوروریسه همایش اروپایی زنان افغان با یک تعداد اعضای دیگرهمایش، محترمه عزیزه عنایت شاعر ونویسنده مسوول دفتر مطبوعاتی همایش،محترم داود اکمل احمدی همکارفعال همایش،وریس اتحادیه بین المللی ورزش کاران که مقرآن درهالند میباشد ، محترمه فتانه مقتدرمسوول سایت فیسبوکی همایش،محترمه سیده طلوع مسوول مالی همایش ومسوول انجمن همبستگی هیندهوفن نیز حضوربهم رسانیده بودند .
محفل ساعت 30/2 – با جلسه شورای مشورتی اتحادیه انجمن ها آغــازگردید که بعد ازجمع آوری پیشنهادات ونظریات اشتراک کننده گان گرامی درجلسه، شاهد بخش دوم این محل بودیم که درنخست محترم ولی محمد شاهپورریس اتحادیه انجمن هــا درمورد تجلیل ازدهمین سال تاسیس اتحادیه، پیوستن انجمن های افغانا ن و قدردانی ازکـارکرد هـای بنیان گـذاران و فعـالین اتحادیه انجمـن ها درکشور هالند صحبتی داشتند که به تعقیب ایشان محترمه جمیله زمان انوری،بخش اول کارکرد ها و فعالیت های بنیان گذاران اتحادیه انجمن های افغانان درهالند را بخوانش گرفتند که بــه همین سلسله محترمه ناهید بحرکی بخش دوم کارهای، کارکنان اتحادیه رابــزبـا ن پشتو قرائت، و محترمه فتانه مقتدر،ازسال 2010 – بدینسو کارکردو فعالیت های محترم ولی محمد شاهپورریس اتحادیه و دیگراعضای آنرا به سمع حاضرین رسانیدند.
بعدازارایه گزارشها، تقدیر نامه ها و(اوارد) های که برای مسوولین انجمن ها ودیگراعضای اتحادیه ازقبل در نظر گرفته شده بود ازجانب محترم عنایت الله نبیل سفیردولت افغانستان درکشور هالند به مستحقین آن توزیع شد که دراین جمعمحترم داود اکمل احمدی عضو فعال وهمکاردایمی همایش زنان،محترمهعزیزه عنایت، بنمایندگی ازانجمن زنان شهرتیلبرخ محترمه سیده طلوع مسوول مالی همایش اروپایی زنان افغان نیز اوارد ها را بدست آوردند.
اشتراک کننده گانیکه اواردها وتقدیرنامه ها را اخــذ کردند هــریک بشکل فشرده ومختصرازخاطرات شیرین و تلخ خویش دردوره های کارازسالهای متفاوت دراتحادیه انجمن ها حکایت های داشتند که ازجانب حاظرین به استقبال روبروشد.
بعدازصرف طعام اولین مجله اتحادیه انجمن ها به عنوان(تربیون) کـه با مطالب پرمحتوا ودیزاین عالی، تازه ازچاپ برآمده بودبه مدیریت ومسوولیت محترم طارق پیکار،توسط محترم ولی محمد شاهپورریس اتحادیه ، محترمه جمیله زمان انوری محترم احمد شاه جلال ریس شورای مشورتی اتحادیه، محترمه عزیزه عنایت، محترمه صالحه وهاب واصل، محترمه ناهید علومی سکرترمسوول اتحادیه انجمن های افغانان درهالند، ننگیالی بحرکی، فضل الرحیم رحیم ژورنالیست فعال،کریم مرادی افتتاح وبدسترس علاقه مندان آن قرارگرفت .
همچنان هنرمندان جوان کشورمحترم منصوربخش شاگرد رحیم بخش آوازخوان ومحترم کنشکا تبله نوازبا اجرای آهنگهای ناب و دلنیشن محفل را رونق بیشتر بخشیدند که مهمانان اتحادیه شب خوشی را درفضای مملوازصفا وصمیمت در کنارهم سپری نمودند.
همایش زنان افغان ازاعضای اتحادیه انجمن ها ی افغانان درهالند مخصوصاً ولی محمد شاهپور ریس اتحادیه انجمن ها ودیگردست اندرکاران آن اظهارسپاس نموده موفقیت های بیشترشانرا درزمینه خواهانند.
هیت رهبری همایش اروپایی زنان افغان درهالند
ملت آزاده
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز ای مردم آواره زجا خیز زجا خیز
بر خیز که غم دیده وافتاده تویی تو در روی جهان از همه بیچاره تویی تو
پامال ابر قدرت همسایه تویی تو در غربت و آواره به هر قاره تویی تو
با قاطبه مردم آزاده به پا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
ازخیزش تواین غم واین غصه سرآید از جنبش تو نصرت و فتح و ظفر آید
خور شید دگر باره درین بام و در آید مگزار که ابر سیه بار دگر آید
برخیزبه هرشهرودهات همه جاخیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
برخیز که تا خسته ورنجور نباشی آماج بلا زخمیء ناسور نباشی
زیر اثر و مفلس و مجبور نباشی آواره واز خاک وطن دور نباشی
از بهر نجات وطن خلق خدا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
تادشمن مکاره درین خطه درآمیخت مور وملخ مار وزغن بر سر ماریخت
از روی زمین وزهواموج بلاریخت خون من وتو بود که اندر همه جا ریخت
برجنگ تروریزم تجاوزبه فراخیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
تا مردم این خانه کاشانه خموشست تا شرفه پای پل بیگانه به گوش است
دشمن پی تحمیق رذیلانه بکوشست خودکوزه خودکوزه گروکوزه فروشست
بر خورددوگانه نکند درد دوا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
هرچندکه ره پرخم پیچست خطرناک آسان نبود حاصل آزادیی این خاک
تاکی دل پر غصه بود دیده غمناک ره چیست ره جنبش سازنده وبی
با جنبش سازنده ورزمنده به پاخیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
برخیز بپا صاحب این خانه توهستی توصاحب این گنج به ویرانه توهستی
محتاج پیء کمک بیگانه تو هستی قربانی این جنگ محیلانه توهستی
برکش وطن از تهلکه دام بلا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
برخیزکه ازچهارسودشمن بکمینست آزادی هستی همه درشک یقین ست
ازخیزش ازجوشش توفتح قرین ست برخیزفقط راه برون رفت همینست
با خلق ستمدیده ومردان خدا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
برخیز پی دانش وتعلیم وهنر کوش ازبهرشگوفایی این کوه وکمر کوش
اندر پی آسایش و ابنای بشر کوش بادست زبان و قلم وچشم بصر کوش
ازتیره گی وتار سوی روزنه هاخیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
برخیزکه تایکدل یک پارچه باشیم همبسته و هم سنگر وآراسته باشیم
فتح ظفرازماست اگرخواسته باشیم آزاد وسر افراز و سر افراشته باشیم
با مردم آزاده پی صلح وصفا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
برخیز تواین جامعه آزاده نگهدار این مشعل افر وخته را تازه نگهدار
وین پرچم آزادگی افراشته نگهدار خاک وطن از دشمن وهمسایه نگ
با دوستی و همد لی و مهر وفا خیز
ای ملت آزاده به پا خیز به پا خیز
( عبدالوکیل کوچی )
شمیم عشق
ببین که چرخ فلک با نهیب بی پایان
« ستاره میکشد ، آفتاب می روید »
فروغ جلوه ء هستی نمی شود خا موش
غروب می میشود وماهتاب می روید
اگر به کینه لگد مال میکند گل را
ولی زرگرگ گل عطرناب می روید
به خشم زیر و زبر میکنند گلشن را
مگربه هروجب آن ، گلاب می روید
به باغ می شکند قامت صنوبرو کاج
به راغ سروروان بیحساب می روید
به تند باد حوادث بدشت و کوهساران
همای می کشد ، آنجا عقاب می روید
سرود زند گی هرگز نمی شود ساکت
شمیم عشق درین پیچ و تاب می روید
هنوز ریشه در آب است وباغ پا برجای
ثمر زفطرت این خاک و آب می روید
دمیکه کنده شودریشه های کینه و جنگ
نهال صلح به رنگ شباب می روید
خزان سرد سر آید ، رسد بهار امید
در خت بارورش پر شتاب می روید
عبدالو کیل کوچی