زنجیرها در افریقای مرکزی گسسته می شوند
جابجایی تاریخی قدرت سیاسی از نواستعمارگران غربی به سوی ملتها
پرابهات پاتنایک
کشورهای فرانسه زبان افریقایی هرگز از استعمار رهایی کامل نیافتند. فرانسه به بهانه حفاظت از دارایی هایش در مستعمرات سابق خواستار استقرار نیروهای نظامی در این کشورها شد و مستعمرات پیشین نیز با این درخواست موافقت کردند. این حضور نظامی فرصتهای فراوانی برای فرانسه فراهم آورد تا در امور سیاسی این کشورها مداخله کند. افزون بر این، مستعمرات سابق مجبور شدند ارزی به نام « فرانک جامعهٔ مالی افریقا ـ CFA » را بپذیرند که نرخ برابری ثابتی با فرانک فرانسه داشت. برای حفظ این نرخ برابری ثابت، سیاست پولی این کشورها زیر کنترول بانک مرکزی فرانسه قرارگرفت. از آنجا که سیاست پولی را نمی توان از سیاست اقتصادی به طور کلی جدا کرد، این بدان معنا بود که سیاست اقتصادی این کشورها را تا حد زیادی فرانسه کنترول می کرد.
سراسر این نظام حتا پس از ادغام فرانسه در اتحادیه اروپا نیز پابرجا ماند. از این رو، استقلال مستعمرات پیشین فرانسه همواره بسیار محدود بوده است. هر تلاشی برای رهایی از این وضع، از جمله تلاش انقلابیونی که در این کشورها به قدرت می رسیدند، با واکنشهای بی رحمانه استعمار نو فرانسه با پشتیبانی امریکا مواجه می شد. توماس سانکارا، انقلابی ای که در بورکینافاسو به قدرت رسید و خواستار خروج نیروهای فرانسوی از کشورش بود، در سال ۱۹۸۷ در کودتای یکی از اعضای حزب خودش، که آشکارا با تحریک و حمایت فرانسه صورت گرفت، ترور شد.
با این حال، مبارزه با استعمار نو در این کشورها همچنان ادامه یافته است. اغلب نیروهای مسلح محلیاند که رهبری این مقاومت از میان آنها برمی خیزد. کاپیتان ابراهیم ترایوره، رهبر جنبش میهن دوستانه برای پاسداری و بازسازی (PMSR) که در اوایل سال ۲۰۲۲ ترسایی در بورکینافاسو تاسیس شد، پس از به قدرت رسیدن در ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲ ، بر خروج نیروهای فرانسوی از کشورش پافشاری کرد و در عمل نیز در این کار موفق شد. افزون بر این، او به نظام واحد پولی CFA که کشورش در آن گرفتار شده بود نیز پایان داد. ترایوره با همکاری دو کشور همسایه مالی و نیجر، که هر دو نیز در پی استعمارزدایی واقعی بودند، «انجمن کشورهای ساحل ـ AES » را تشکیل داد.
نیروهای فرانسوی و امریکایی ناچار به عقب نشینی از نیجر شدند و یک پایگاه پهپادی پنتاگون نیز در آنجا تعطیل شد. بدین ترتیب، انجمن کشورهای ساحل (AES) به تدریج به خاری در گلوی امپریالیزم در منطقه ای بدل شد که از نظر منابع معدنی بسیار غنی است. در میان این منابع طلا جایگاه مهمی دارد. بورکینافاسو با تولید ۵۷ تن طلا در سال ۲۰۲۴ ترسایی یکی از بزرگ ترین تولیدکننده گان طلا در افریقا بود.
ولی مردم آن کشور تقریباً هیچ بهرهای از تولید طلا نمی برند، زیرا که بخش عمدهٔ درآمد حاصل از طلا به شرکت های خارجی می رسد که مالک معادن طلا هستند. دولت جنبش میهندوستانه برای حفظ و بازسازی (PMSR) در سال ۲۰۲۴ یک شرکت دولتی به نام (سوپامیب ((SOPAMIB تاسیس کرد و از آن برای در اختیار گرفتن تدریجی شرکتهای خارجی فعال در استخراج طلا استفاده کرد. درآمد بسیار بیشتری که بعد از این ملی شدن معادن طلا به دولت می رسید به صنعتی سازی کشور و سرمایه گذاری در آموزش و بهداشت و درمان مردم بورکینافاسو اختصاص داده شد.
در پی افزایش اخیر قیمت طلا و کاهش ارزش دلار و روی آوردن بسیاری از دارنده گان دلار به نگهداری طلا، دولت بورکینافاسو اکنون خودش را در موقعیتی می بیند که می تواند از این وضع بهره برداری کند و تا حدی آثار تحریمهای اقتصادی را که قدرتهای غربی، مستقیم و غیرمستقیم، پس از اخراج نیروهای فرانسوی از خاک آن کشور اعمال کردند خنثی نماید. ولی این همهٔ ماجرا نیست. دولت ترایوره بخش طلاکاری سنتی (معادن کوچک و دستی) را نیز گسترش داد، یک پالایشگاه طلا در کشور تاسیس کرد، کوشید که دیگر محصولات خام بورکینافاسو را در داخل کشور فرآوری کند، به دهقانان برای افزایش تولید کشاورزی یاری رساند، و گامهایی در راه خودکفایی در تولید غلات غذایی برداشت.
همان طور که پیش بینی می شد، این اقدامات خشم امریکا را برانگیخت. جنرال مایکل لنگلی، فرمانده ستاد افریقای ارتش امریکا (Africom)، در جلسه ای در برابر یکی از کمیته های سنای امریکا، ابراهیم ترایوره را مغرضانه به استفاده از درآمد حاصل از طلا برای مصارف شخصی، به ویژه برای افزایش امنیت شخصی، متهم کرد. اظهارات لنگلی، که در رسانه های سراسر افریقا بازتاب گستردهای یافت، انتقاد گسترده مردم در سراسر قاره را به دنبال داشت. هدف این سخنان او شاید زمینه سازی برای کودتا علیه ترایوره و تلاش برای کودتایی بود که در ۱۶ اپریل ۲۰۲۵ ، زیر پوشش انبوهی از گزارشهای رسانه یی در غرب، اغلب از منابع ناشناس، با استناد به ماهیت« دیکتاتوری » دولت ترایوره و نقض حقوق بشر در بورکینافاسو تدارک دیده شد. این کودتا شکست خورد و طراحانش بازداشت شدند. بدین ترتیب، ترایوره به سرنوشت سانکارا دچار نشد.
این کودتا واکنش قابلپیشبینی امپریالیزم به دولتی افریقایی بود که خواهان دستیابی به استقلال و پایان دادن به استعمار است. (ترور پاتریس لومومبا در سال ۱۹۶۱ ترسایی، ادواردو موندلین در سال ۱۹۶۹ ، آمیلکار کابرال در سال ۱۹۷۳ ، و سامورا ماچل در سال ۱۹۸۶ را به یاد داشته باشیم.) این امر نشان دهنده دشواریهای مبارزه برای استقلال در افریقا، از جمله در کشورهای فرانکوفون (فرانسوی زبان) است. این مشکلات سرچشمههای متعددی دارد. برای نمونه، بورکینافاسو ضمن آنکه با امپریالیزم مقابله می کند، با شورش گروه های تروریستی اسلامی نیز مواجه است که کنترول حدود ۴۰ درصد از کشور را در دست دارند. علاوه بر این، این منطقه پر از رژیم های طرفدار غرب و غیردموکراتیک است که امپریالیزم آنها را تامین مالی و از آنها برای هدفهایش استفاده میکند. از آن جمله است مجبور کردن این کشورها به تحریم دولت های «سرکش » یا فراهم کردن پایگاههایی برای سازمان دهی کودتا علیه آنها.
چنین بود که جامعهٔ اقتصادی کشورهای غرب افریقا (اکواس) علیه بورکینافاسو بسیج شد و به بهانه « دفاع از دموکراسی » آن کشور را به اعمال تحریم های اقتصادی تهدید کرد. حمایت گسترده مردم بورکینافاسو از ابراهیم ترایوره، که برخی او « ضد دموکراتیک » معرفی می کردند، به شکل تظاهرات خیابانی بزرگ در حمایت از دولت او، پوشش خبری کمی یافت. در پی این وضع بود که اتحادیه کشورهای ساحل (AES) بهعنوان گروهی جداشده از اکواس شکل گرفت.
ساحل عاج، کشور همسایه بورکینافاسو، به عنوان پایگاهی برای حفظ منافع فرانسه و انجام کودتا در بورکینافاسو مورد استفاده قرار گرفته است. در واقع، عاملان کودتا علیه توماس سانکارا در نهایت به ساحل عاج گریختند و هنوز در آنجا هستند و از مصوونیت برخوردارند. حتا گزارش شده است که پایگاه کودتاگران ناکام اپریل نیز ساحل عاج بوده است. با وجود چنین دشواریهایی، جنبش استقلال طلبی که در غرب افریقا آغاز شده حمایت گسترده و پُرشوری در سراسر افریقا یافته است، جایی که هزاران نفر با برگزاری تظاهرات از ابراهیم ترایوره حمایت کردند و خواستار دست برداشتن امپریالیستها از بورکینافاسو شدند. آرمانی که لومومبا، کابرال، موندلانه، و سانکارا برای آن جانشان را فدا کردند و قوام نکرومه و ژولیوس نیرره تمام عمر برایش جنگیدند همچنان در قلب مردم افریقا جای دارد. امروزه شاهد آغاز فصل نوینی در مبارزه برای آزادی افریقا هستیم. با این حال، پیشبینی میشود که امپریالیزم در روزهای پیش رو با واکنشهای حتی خشنتری به این مبارزه واکنش نشان دهد. علاوه بر منافع قدیمی فرانسه، حکومت دونالد ترامپ نیز تلاش وحشیانه تازهای برای تصاحب مواد خام در سراسر جهان آغاز کرده است که افریقا یکی از هدفهای اصلی آن خواهد بود. ترامپ پیش نویس طرحی را برای در دست گرفتن منابع معدنی کانگو با همکاری رژیم کانگو تهیه کرده است. فوریتی که ترامپ در تلاش برای در دست گرفتن منابع معدنی در سراسر جهان نشان می دهد، به ویژه آن منابعی که برای فناوریهای نوظهور و نوین مورد نیازند، موضوعی است که نیاز به بحث بیشتری دارد. ولی این فوریت را در چند مورد می توان دید: در بستن قرارداد با اوکرایین برای بهره برداری از معدن خاک کمیاب، تمایل ترامپ به تصاحب گرینلند، برنامه هایش برای تبدیل کردن کانادا به پنجاه و یکمین ایالت امریکا، و طرحهای طمع کارانهاش برای در اختیار گرفتن حتا کف اقیانوسها. حتا خواست ترامپ برای ایفای نقش « میانجی صادق » در جنگ روسیه و اوکرایین نیز نمی تواند بی ارتباط با تمایل اش برای دسترسی به منابع غنی معدنی هر دو کشور باشد.
افریقا در حال سر بلند کردن بهعنوان صحنه ای از مبارزهای شدید میان امپریالیزم از یک سو و نیروهای استعمارزدایی از سوی دیگر است. امپریالیزم می کوشد منابع طبیعی غنی این قاره را برای به حداکثر رساندن سودش در اختیار بگیرد، در حالی که هدف نیروهای استعمارزدایی حفظ این منابع برای بهبود زنده گی مردم خودشان است./نامه مردم
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۰۰۶
Copyright ©bamdaad 2025