مهاجرت وسهمگیری درپروسه های سیاسی ـ اجتماعی

بر بنیاد گزارش سازمان ملل متحد افغانها درچند دهه گذشته در« سی ونه » کشورصنعتی جهان منحیث مهاجرجابجا شده و دراین کشورها زنده گی دارند، که بیشترین رقم افغان به کشورهای هممرز با افغانستان ، دراروپا ، استرالیا و امریکا کوچ کرده اند.

گمان زنی های وجود دارد که زیادترازنیم میلیون افغان دراروپا بودوباش دارد که بیشتر آنها در کشورهای المان ، فرانسه ، انگلستان، ایتالیا ، سویس، اتریش، بینولوکس ( لوکزامبورگ، بلجیم ، هالند ) ، نوردیک ( فیلند، سویدن ، ناروی و دنمارک )، ایبریا ( تنها درهسپانیا ) ، بالکان (دررومانیا ، بلغاریا ، یوگوسلاویای پیشین و یونان ) و کشورهای اروپای شرقی ( فدراتیف روسیه ، اوکرایین ، پولند ، مجارستان ، چک ، سلواک ، استوانیا ) وکشورقبرس جابجا شده اند.این کاروان که غربی ها آنرا « کاروان فقر » نام نهاده اند، هنوز راهش را ادامه داده وهمه روزه صدها تن  دیگرازهموطنان به آن میپیوندند و پایان این کاروان هنوز نمایان نیست.

 

با آنکه از نظرحقوقی تفاوت های درتعریف و کاربرد واژه ها و مفاهیم چون مهاجر، پناهنده ، بیجا شده ، مهاجرسیاسی ، مهاجر اقتصادی و ... برای غریب ها و جلا شده گان ازوطن بکار گرفته میشود، ولی دربیشترین مورد ها کار برد آنها با تعریف های پذیرفته شده حقوقی همخوانی نداشته و به غلط بکارگرفته میشوند.کمشنری عالی سازمان ملل متحد درگزارشی کوتاه این گروه ها را چنین ازهم تفکیک مینماید: « مهاجر کسیست که شرایط اقتصادی و بعضی از ویژه گی ها و یا معاذیر اجتماعی ( نبود شرایط لازم برای رشد مادی ومعنوی خانواده ها، کمبود کار ، فقدان شرایط تخصیل ، خرابی محیط زیست ، عدام موافقت با اخلاق اجتماعی ) به شرایط بهترزیستی رو می آورند... در حالیکه پناهنده به خواست خود نه ، بلکه چنین شرایطی بنا به احوال و اوضاع سیاسی ، نظامی و اجتماعی بالایش تحمیل میگردد. بناً پناهنده قربانی پیگرد و تعقیب سیاسی، انتنیکی، لسانی ودینی درکشورش است و یگانه راه نجات را در بیرون رفت فزیکی از سرزمین ابایی خود میداند که عقلاً و منطقاً ار آن بیگانه نمی ماند.»

پناهجویان سیاسی که بصورت داوطلبانه و یا ازسرناگزیری به جلای وطن پرداخته اند رقم شان دربین مهاجرین افغان اندک بوده و بیشترین دلیل کوچ ازافغانستان را دلیل های اقتصادی و امنیتی تشکیل میدهند.هموطنانی مهاجرت را دعوتی به معرفت اندوزی، آزمون و تجربه میدانند و آرزو دارند تا در مهاجرت با اندیشه ها و اندوخته های سترگ ملت ها درتماس شده وبا تاریخ ها وتمدن های غنی تری آشنا شده وچشم وگوش را برای آشنایی و پذیرش تجربه نو بکار میبندند تا با دید  گشاده ، فراختر وعمیق تردنیا ، ذات انسان و میهن را ببیند و در صورت امکان از دوردست ها خدمتی به آن انجام دهند. این ها دربی برگی و آواره گی هم اندیشه وطن در دل داشته و تا حال آنرا بهترین سنگرخود میدانند و دراندیشه همین سنگر باقی میمانند.اما هستند کسانی که به قصد یافتن گوشه آرام و خوش برای برآورده شدن خواست و آرزوهای دست نیافته مادی و برای زراندوزی به مهاجرت وجلای وطن تن درداده اند. این تنها « غیرسیاسیون » نیستند که درغربت آباد در پی گوشه آرامی هستند ؛ بل شماری ازفعالان سیاسی که در « وطن » به مبارزه سیاسی مصروف بودند نیز درمحیط تازه فرهنگی  به مبارزه سیاسی  پشت کرده اند و گوشه ارام غربت را بر مبارزه و پیکار سیاسی ترجیع داده اند.

زنده گی درمهاجرت، سرگذشت و سرنوشت پرازشگفتی ها و ماجراها را در پی دارد. با آنکه ازمهاجرت کتله وی افغانها به کشورهای پیشرفته غربی سالهای زیادی می گذرد و رقم بزرگی از افغانها با مهاجرت به کشورهای تازه تابعیت پیشین شانرا در حالت تعلیق درآورده و یا هم با پذیرش حق شهروندی تازه آنرا از دست داده اند، اما سهم گیری آنها در پروسه های سیاسی و اجتماعی سخت ناچیز بوده و بیشتر این شهروندان تازه درفعالیت های سیاسی، صنفی و انجام حقوق شهروندی سستی مینمایند.آنها بیشتر به دیاسپورا های خود پناه برده و از پروسه های سیاسی ـ اجتماعی جهان بیرونی فاصله میگیرند.بربنیاد پژوهش های اداره فدرال مهاجرت و پناهنده گی در المان ، شهروندان خارجی تبار کمتر به شرکت در انتخابات تمایل  نشان داده و میزان مشارکت و سهمگیری آنها در برابر المانی تباران کمترمیباشد. علاوتاً این پژوهش نشان میدهد که آن دسته از مهاجرانی که در دهه ۵۰ و ۶۰ ترسایی به عنوان کارگرازکشورهای اروپای جنوبی، یوگسلاوی و ترکیه به آلمان آمده‌اند، بیشتر ازهمه طرفدار احزاب و سازمانهای کارگری و چپ اند.

در سال روان ترسایی در بسیاری ازکشورهای اروپایی انتخابات پارلمان های فدرال و یا ایالتی صورت گرفته و یا درحال راه برگزاری  است.درهفته گذشته در ناروی انتخابات پارلمانی صورت گرفت. در این هفته درالمان ویک هفته پس تر درجمهوری اتریش انتخابات پارلمانی راه اندازی میشود.

مساله سهمگیری و اهمیت  آن دراین انتخابات کمتردررسانه ها و نهادهای افغانی مورد بحث و کنکاش قرارگرفته و وظایف نیروهای ترقیخواه و پیشرو ازیکسو و دیاسپورا افغانی درکل بررسی نشده است. تا جاییکه اندوخته های جداگانه نشان میدهد، بیشتر مهاجرین افغانی به پروسه ها و نهادهای سیاسی درمحیط تازه زیستی شان توجه جدی نکرده و به مساله مشارکت ، استفاده ازحق انتخاب کردن و انتخاب شدن کم بها میدهند. بیشترهموطنان ما هنوزچنان درفکرافغانستان گرفتاراند که حقوق ومسوولیت های شهروندی تازه شانرا جدی نمیگیرند.

وقتی پای سهمگیری ومشارکت درتصمیم گیری های سیاسی درمیان است ، باید ازاین حق برپایه منافع سیاسی ـ صنفی خود وهم اندیشان ازیکسو؛ ومساله برخورد با آن هموطنانی که هنوزتعین سرنوشت نشده اند و یا درآینده مهاجرت مینمایند، بهره گرفت. تجربه نشان داده است که در میدان سیاسی اروپا سه گرایش اصلی با تفاوت های بیشماری باهم درمیدان سیاسی اروپا و بیشترکشورهای پیشرفته صنعتی موجود است: چپ ، میانه و راست.پراتیک و اندوخته و روزمره نشان میدهد که نیروهای چپ  شامل چپی های ، جنبش های اکولوژیک و سوسیال دموکراسی بیشترازمیانه روها و راستگرا ها در خط دفاع ازحقوق و منافع پناه گزینان و تازه واردان قراردارند. احزاب راستگرا افراطی اشکارا و بی پرده با تازه واردان و مهاجرین ضدیت و دشمنی خود را نشان داده ، زیرنام ترس و خطر از خود بیگانگی ، تجاوزفرهنگی ، سواستفاده از نظام خدمات اجتماعی و... مردم را علیه آنها بر می انگیزند.

احزاب و سازمانهای راستگرا از نوع « فرونت ناسیونال » به رهبری مارینه له پن در فرانسه ،« حزب بخاطر آزادی  » به رهبری گیرت ویلدیرس درهالند ،« حزب آزادی اتریش » برهبری هینس کریستیان اشترخیردراتریش ، « ولامس بیلانگ » در بلجیم تحت ریاست فلیپ ده وینتر ، « شفق طلایی » به رهبری میشالولیکوس نیکو لاوس در یونان ، « حزب ملی بریتانیا » برهبری نیک گریفین  و ده ها سازمان سیاسی که درپارلمانهای ملی و پارلمان اروپا نماینده و نفوذ دارند و آنعده احزاب و سازمانهایکه در بیرون از پارلمان فعال اند، از دشمنی علنی ومبارزه در برابر تازه واردان و « بیگانگان » دست بردارنبوده وآنجاییکه امکانی در دست دارند  به پیگرد و تجاوز به حقوق و منافع شهروندان تازه میپردازند.نمونه های فراوانی از بیگانه ستیزی در یونان ، هالند ، فرانسه ، اتریش  و ... دیده میشود.

در چنین جو ، مهاجرین سیاسی وسازمانهای سیاسی ترقیخواه وظیفه دارند تا جامعه مهاجرافغان را تشویق به استفاده از حقوق شهروندی و مشارکت درحیات سیاسی و اجتماعی در مهاجرت نمایند. خوب خواهد تا با رای خود مواضع واثرگذاری آن سازمانها و نامزد های را که به حقوق شهروندی، نورمهای حقوق بشر، اصل مدارا و تساهل میان انسانهای با فرهنگ و باورهای متفاوت متعهد و باورمند اند؛ را نیرومند ترسازند.

پیام روشن است : شما که حق رای دارید  در انتخابات سهم بگیرید  ازحقوق شهروندی تان استفاده مسولانه نماید. رای تانرا به نامزد های ترقیخواه و مدافع منافع مردم و مهاجرین و آنهایکه طرفدار آزادی ، رشد اقتصادی وعدالت اجتماعی میباشند بدهید. فقط آنهایی میتوانند به حال ما سودمند واقع شوند که به آن باوردارند.

 

سیاسی ـ بامداد ۱ام / ۱۳ ـ ۱۷۰۹