المان از گذشته درس کافی نگرفت!

 

 

ویکتوریا نیکی فوروا

 

رسانه‌ های المان گزارش دادند که دولت این کشوردر صدد است تا ۱۶ ماه فبروری در کنفرانس مونشن، یک توافقنامه امنیتی دوجانبه با اوکرایین را منعقد کند. همزمان، اخبار زیادی در باره انتقال پول به مجتمع نظامی- صنعتی المان و روی آوردن این کشور به مسیر جنگ افروزی به گوش می رسد. این کشور با سرعت زیادی خود را مسلح می کند. در این خصوص پیستوریوس، وزیر دفاع المان به محبوب ترین سیاستمدار این کشور تبدیل شده است. یعنی موضوعی که از زمان هیتلر تا به حال بی سابقه بوده است.

ما به‌ عنوان همسایه، به وضوح می‌ توانیم ناظر تلاشی باشیم که المان ها مجددا با رویای جدا کردن اوکرایین از روسیه خیز برداشته اند. اقدامی که صد سال پیش نیز اتفاق افتاد.

در سال ۱۹۱۸، سربازان المانی اوکرایین را به سرعت اشغال کردند و مرد ثروتمند مزدوری را به نام اسکوروپادسکی، در این کشور به عنوان نماینده خود منصوب کردند. انگیزه اصلی آنها از اشغال اوکرایین اقتصادی و بردن گندم و تجارت غلات بود و در ادامه، شروع به خریدن زمین های این کشور کردند.

مردم محلی که به خشم آمده بودند، قیام هایی را آغاز کردند که قتل عام عمومی توسط اشغالگران را در پی داشت. مردم به طور دسته جمعی جان خود را از دست می دادند و از این سرزمین نگون بخت گریختند، و قیصر ویلهلم، در همین حال « امنیت » مزدورخود و انتقال غلات را تضمین کرد.

این نخستین تلاش المان برای تصاحب اوکرایین، در جنگ با روسیه روبرو با شکست شد. المانی ها مجبورشدند سربازان خود را از اوکرایین خارج کنند و سرزمین هایی را از دست دادند. همزمان قیصر از تاج و تخت پایین کشیده شد و «عصر وایمار » آغاز گردید. در ادامه حوادث، این ثروتمند ترین کشور اروپایی گرسنه ماند و با سرد شدن هوا و دیگر عواقب جنگ، تورم وحشتناک نیز حاکم شده بود. فقر و تنگدستی، زنان المانی را وادار به خود فروشی کرد تا جایی که یک روسپی را با یک تخته چاکلیت می شد خرید.

در زمان هیتلر، المان ها پای در راه گذشته گان خود گذاشتند و همان مسیر را در پیش گرفتند. از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ ترسایی این منطقه تحت عنوان « کمیساریای رایش اوکرایین » به اشغال المان درآمد. آنها بر خلاف دور پیش، بدون حاکم کردن یک مزدورعمل کردند، اما همه چیز بسیار شبیه به گذشته بود. غارت محصولات کشاورزی و صنعتی و بیرون کردن بیرحمانه کارگران و زحمتکشان اوکرایینی از سرزمین های خود پیامد این اشغال بود. با ظلم بی سابقه ای که بکار گرفته می شد، مردم خشمگین به طور دسته جمعی، برای پیوستن به لشگرهای پارتیزانی در مصاف با اشغال کننده گان کشور خود صف کشیدند. تحت چنین شرایطی، در مدت تسلط « کمیساریای رایش »، اوکرایین حدود یک سوم جمعیت خود را از دست داد.

اشغال دوم هم مانند یک کاپی از اشغال پیشین به پایان رسید: المانی ها رانده شدند، سپس جنگ را باختند و نیمی از کشور را از دست دادند. باز هم المان شکست خورده و رسوا شده در سرما و گرسنگی، فقر و فلاکت فرو رفت. المانی ها دوباره به همان وضعیت شکست نظامی دوره قبل برگشتند و یک تخته چاکلیت همان نقش را بازی کرد.

فکر نمی‌ کنید یک روند خاصی وجود دارد؟ با این حال المانی های « شجاع » تصمیم گرفته اند که متوجه آن نشوند. اساساْ المان امروز به تجارت و روش معمول خود بازگشته است: اوکرایین با روسیه می جنگد و محصولات کشاورزی و نیروی کار ذخیره را برای المان تامین می کند.

این اشغال تدریجی جدید همراه با امریکایی هاست. اکنون واشنگتن باید از این موضوع خطرناک عبور کند، هیچ پیروزی سریعی به دست نیامده است. المانی ها متهم هستند که جنگ با روسیه را تأمین مالی کرده اند و از نشستن دوباره روی صندلی اتهام هم ابایی ندارند. تانک ها قبلا به اوکرایینی ها تحویل داده شده است و در حال حاضر بحث تحویل موشک های کروز و تاروس در دست بررسی است.

دست اندر کاران وزارت دفاع المان مفهومی را که سال ها فراموش شده بود، مجددا به توده ها عرضه می کنند: به نظر آنها المان باید آماده جنگ باشد. «آماده برای جنگ »!

آخرین باری که این اصطلاح در تبلیغات المان ها به کار برده می شد در زمان هیتلر بود. از آن زمان به بعد مردم نسبت به این الفاظ محتاط بودند، اما امروز دیگر نمی توان جلوی بدخواهی و تلخی این تکرار را گرفت.

نظامی شدن بدون شک منطق اقتصادی دارد. المان ها توجه دارند که مجتمع نظامی- صنعتی ایالات متحده امریکا و روسیه چقدر موفق عمل می کند. آنها بر این باور هستند که کارخانه های نظامی می توانند موتور رشد اقتصاد ملی باشند.

مورد دیگر این است که آنها منابع انرژی لازم را برای حمایت از مجتمع نظامی- صنعتی خود ندارند، یعنی با مشکلی روبرو هستند که هیتلر، آن را به روشنی دریافته بود. منابعی در روسیه وجود دارد، خوب! این بدان معناست که ما باید به چنین منبعی دست یابیم تا بتوانیم از آن بهره بگیریم. پس باید فشار دیگری را به سوی شرق سازماندهی کنیم.

نمی دانم، آیا المان ها می فهمند که چه احساساتی را در روس ها برانگیخته اند؟

روتگن سیاستمدار آنها از صدراعظم شولتز، می خواهد که بپذیرد « اوکرایین از روسیه مهم تر است » و هر چه سریع تر موشک های تاروس را در اختیار اوکرایین قرار دهد تا شلیک به شهرهای روسیه، راه را برای دست یابی به منابع باز کند. او اصلاً به چه چیزی فکر می کند؟

روس ها در واقع مردم بسیار مداراگر و مهربانی هستند. پرواضح است که ما از اوکرایینی‌ها کینه نداریم: بله، ما با آنها می ‌جنگیم، اما صادقانه می ‌جنگیم و به خوبی درک می‌ کنیم که انگیزه آنها چیست. ما اینجا یک اختلاف جدی بین اسلاوها داریم و زمانی که آن را حل کنیم، قطعاً در صلح زنده گی خواهیم کرد. به همین ترتیب، ما با درک وابسته گی کامل آنها به غرب، از پرخاشگری « برادران اسلاو » خود عصبانی نمی شویم.

باید توجه داشت که ما امریکا را می‌ فهمیم. بله، آنها یک ابرقدرت هستند، ما نیز یک ابرقدرت هستیم، ما روی یک تخته شطرنج بزرگ به نام کره زمین بازی می کنیم. جنگ های ترکیبی، عملیات ویژه، خاورمیانه، اوکرایین... آنها انرژی خود را از دست می دهند، ما هم انرژی خود را از دست می دهیم. با این حال، چشم انداز تخریب متقابل، هر دو طرف را مهار می کند و از بالا رفتن احساسات جلوگیری می کند.

اما نگرش نسبت به المانی ها متفاوت است. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در برابر روسیه اینقدر تبه کاری کرده باشد. جنایات حیرت انگیزی که (فاشیزم هیتلری) المان ها در خاک ما مرتکب شده اند حساب ندارد. خون میلیون‌ها نفری که آنها کشته‌ اند همچنان در گوش فلک به فریاد است. این جنایات هولناک را نمی توان فراموش کرد و هر کسی که این کار را انجام دهد به مردم ما خیانت می کند.

آیا ما تا به حال از المانی ها به خاطر جنایات شان انتقام گرفته ایم؟ نه، ارتش ما (ارتش سرخ اتحاد شوروی)، نجابت همه جانبه ای از خود نشان داد. اگر آنها با ورود به المان به ساده گی آنچه را که المانی ها در اینجا انجام دادند تکرار می کردند، امروز دیگر اثری از المان باقی نمی ماند. اما ما انتقام نگرفتیم. سربازان ما از غیرنظامیان با سوپ و غذای خود پذیرایی می کردند.

استالین اجازه نداد انگلیسی ها و امریکایی ها نقشه خود را برای نابودی کامل المان اجرا کنند. در حالی که آنگلوساکسون ها قصد داشتند این کشور را به چند تکه تقسیم و المانی ها را محکوم به انقراض کنند.

خوب، گورباچف هم به المانی ها اجازه داد تا دوباره متحد شوند (در اصل شرق المان را به غرب واگذار کرد). اتفاقاً در آن زمان انگلیسی ها و امریکایی ها نیز مخالف بودند، اما او آنها را برای اتحاد دو بخش المان متقاعد کرد. ما کشور آنها را سالم به خودشان بازگرداندیم، بدون اینکه مطلقاً چیزی در ازای آن دریافت کنیم، نه منافع مادی و نه تضمین امنیتی. خیلی ساده، یک ژست گسترده از حسن نیت. بیایید در آرامش زنده گی کنیم.

المان کشوری است که دوام خود را مدیون روسیه ( اتحاد شوروی) است. سیاستمداران المانی بهتر است این موضوع را به خاطر بسپارند. هرگونه کارزاری علیه اوکرایین برای آنها با یک ضرر شرم آور، تباهی و تحقیرملی به پایان خواهد رسید. کشوری که به نوعی توسط بیسمارک در سال ۱۸۷۰ ترسایی گرد هم آمد، دوباره خود را در آستانه سقوط و نابودی قرار می دهد. آیا روسیه این بار نیز المان را نجات خواهد داد؟ سوال بجایی است./ راه توده

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۴۰۲

Copyright ©bamdaad 2024