نیروهای نیابتی امریکا در افغانستان

 

در اوضاع و احوال امروز افغانستان، باید پذیرفت که تسلط طالبان بر این کشور یک واقعیت عینی است و بدیل دیگری را نمی‌ توان متصور بود اما توانایی طالبان، به جهت ایجاد ثبات ضروری در کشور و سر و سامان دادن به سیستم اداره دولتی، به عوامل بسیاری بستگی دارد که قبل از هرعاملی، چند مورد را باید برشمرد:

-  توانایی بخش عملگرا، هنگام تصمیم گیری های اساسی برای تسلط  بر رهبری این جنبش، به این عامل مربوط می ‌شود که توانایی رهبری، برای یافتن راه حل‌ های مصالحه و برآورده شدن انتظارات مردم و حتا اکثریت جنبش طالبان است.

-  داشتن توانایی رهبری، برای کنترول عملکرد سطوح پایین جنبش، خصوصا رفتار آن‌ ها با مردم غیرنظامی به ویژه در مناطقی که تمرکز جمعیت اقلیت‌ های قومی و مذهبی این کشور است.

 - در پیش گرفتن سیاست خارجی متعادل بر اساس قوانین شناخته شده بین المللی، با کشورهایی که آماده گی به رسمیت شناختن طالبان را در همکاری ‌های اقتصادی (جمهوری خلق چین، روسیه، ایران و کشورهای آسیای میانه به استثنای تاجیکستان) دارند.

 - نشان دادن توانایی و مشارکت درهمه سطوح سیستم مدیریت دولتی و به خدمت گرفتن کارکنان و مدیران توانا و مدیریت موثر کشور.

-  اقدام برای حل مشکلات اجتماعی- اقتصادی مردم در شرایط یک بحران بزرگ انسانی، خصوصا ایجاد وضعیت مناسب برای دریافت و توضیع عادلانه کمک ‌های بشر دوستانه جهانی.

-  توجه به تأثیرات جبهه گیری های مخرب کشورهای خارجی بر وضعیت داخلی افغانستان ( از دیدگاه چشم اندازثبات نظامی) سیاسی آینده این کشور (سیاست ایالات متحده امریکا، کشورهای اتحادیه اروپا، ترکیه و کشورهای عربی).

در اساس طالبان جنبشی است چریکی نامنظم و در شرایط فعلی رهبری آن برای ایجاد یک ساختار عمودی کارا و موثر مشکل اساسی دارد. تحقق چنین امری در کوتاه مدت و میان مدت، باید متناسب با تحول طالبان صورت پذیرد که کنترول کامل کشور را ضروری می سازد. لازمه اجرای این وظیفه، مشارکت نیروهای اصلی سیاسی و قومی را طلب می‌ کند (ساز و کاری که تا به حال نه تعریف شده است و نه اجرا). ضمن اینکه غلبه بر ساختار« چریکی» ضمانتی برای حفظ طالبان به عنوان یکی از اصلی ‌ترین نیروهای سیاسی افغانستان خواهد بود. در هرحال، حتا با ایده آل ترین اجرای این وظایف و با خوش بینی زیاد، تنها به عادی شدن وضعیت طالبان و به اوضاع داخلی کشور بستگی ندارد.

با توجه به نا بسامانی سیاسی- نظامی افغانستان، چشم انداز روشنی چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت دیده نمی شود، زیرا جدا از تضاد های داخلی و منتطقه ای، حل آن بر مناقشه ژیوپولیتیکی جهانی و در چارچوب شکل‌ گیری ساختار جدید بین‌المللی معنا پیدا می کند. یعنی، نظام روابط بین المللی عاملی است در ادامه وضعیت پرمخاطره این کشور.

شرایط جغرافیای افغانستان و ساز و کارهای شکل گرفته تاریخی درگیری‌ های بین افغانی، سرزمین این کشور را به یکی از مهم ‌ترین مناطق جهان جهت اعمال اختلافات ژیوپولیتیکی مبدل ساخته است. مهم‌ ترین بازیگر درگیری‌ های داخلی این کشور ایالات متحده امریکا بود که می ‌توانست اجرای وظایف استراتیژیک خود را به قسمت ‌های زیادی از موضوعات سیاسی- نظامی محلی واگذار کند. گاهی اوقات از جنگ‌ های نیابتی به عنوان« جنگ ‌های نیابتی» یاد می‌ شود و بدون شک روابط «اعتماد» یک شبکه بزرگ در سراسر منطقه است.

دستمایه قابل توجهی از قشر بزرگ اجتماعی عمدتا شهری افغانستان، تحت نفوذ امریکا هستند که در دهه های گذشته تحصیل کرده گان این کشور و جهان بینی امریکایی را پذیرفته اند. تأثیر غیرمستقیم این نیروها را می ‌توان به جمعیت هایی که حامیان سکولارمی باشند نسبت داد (لایه‌ ای کم تعداد نیز از حامیان روند سکورالیزم که در اتحاد شوروی تحصیل کرده‌ اند و یا با ساختار اجتماعی کشور شوراها در تعامل بودند وجود دارد).

طی مدت حضور ارتش و ساختارهای ویژه ایالات متحده امریکا در افغانستان، شمار زیادی از شرکت های مختلف نظامی خصوصی ایجاد گردید. این شرکت ها را می‌ توان به دو دسته تا حدی متعارف تقسیم‌ بندی کرد:

 - شرکت هایی که تحت نظارت یا مدل « بلک واتر» معروف گشته اند. پس از رسوایی های مربوط به فعالیت این شرکت ها در عراق، شرکت های جدید در افغانستان از شهروندان محلی عضوگیری شده‌ اند که اکثر آن‌ها تا ماه اگست۲۰۲۱ ترسایی برای پنتاگون و متحدان امریکا کار می کردند. اطلاعات در باره افراد این شرکت ها نسبتاً کمیاب است. تنها به تعداد بالای مشارکت پشتون های افغانستان، خصوصا از گروه قبیله‌ ای درانی (عمدتا ایالات شرقی)، همچنین به حضور ترک زبانان ازبک و ترکمن ها می ‌توان اشاره کرد. در این شرکت ها از مشارکت تاجیک ها و هزاره ها خبری در دسترس نیست.

-  شرکت های خصوصی ایجاد شده توسط گروه‌های سیاسی (عمدتا قومی) افغان بر اساس واحد های نظامی دهه ۱۹۹۰ ایجاد شد ( افرادی که عموما با درجات مختلف اخیراً با کمک ایالات متحده امریکا جان سالم بدر بردند). در میان آنان گروه‌هایی وجود دارند که از اهالی پنجشیر هستند و عده زیادی از آن‌ها هم در میان شرکت کنندهیگان واحد های مجاهدین ائتلاف شمال سابق یا بستگان و هم محلی های آنان می ‌باشند (ولایات پنجشیر و پروان، سالنگ و بغلان). تعداد بسیاری از سیاستمدارانی که مسوولیت این نیروها را بر عهده دارند تحت کنترول سازمان های مختلف امریکایی قرار دارند و قادر اند وظایفی را که غیرمستقیم توسط نماینده گان امریکا تعیین می‌ شود انجام دهند. از جمله این افراد امراله صالح، معاون سابق رییس جمهور که از سه دهه قبل برای سرویس های اطلاعاتی امریکا کار می‌ کرد، همینطور از نظامیان و نماینده گان عالیرتبه پیشین از آن جمله رییس سازمان امنیت و وزیر دفاع این کشور می ‌توان نام برد.

یکی دیگر از ابزارهای جنگ نیابتی امریکا، گروه‌های نظامی قومی- سیاسی، در مقام نخست، حزب تاجیک « جمعیت اسلامی افغانستان » و « جنبش ملی اسلامی افغانستان » عبدالرشید دوستم ازبک را باید نام برد.

عدم مقاومت و انفعال این گروه ها در بهار و تابستان سال ۲۰۲۱ ترسایی به این مفهوم نبود که این نیروها توان و مقابله نظامی را با طالبان نداشته‌ اند،  بلکه به توصیه امریکایی ها جهت عدم مقاومت، تفنگ‌ ها را به سوی طالبان نشانه نگرفتند. به استثنای هزاره های شیعه، سیاستمداران کنونی افغانستان، چه در درون و چه در تبعید، بر روی سیاست‌ های امریکا و متحدانش مانند ترکیه متمرکز شده‌اند و تحت کنترول آن هستند. به همین مناسبت جوامع سلسله مراتبی موجود همواره با تابعیت از رهبران اصلی خودی بسیج می‌ شوند تا وظایف خاصی را که مورد نظر رهبران خود و متولیان امریکایی آنان هستند انجام دهند.

بخش ‌های قابل توجهی از پرسونل نظامی ارتش سابق (افسران جز و بلند پایه و درجه داران) را هم می ‌توان به ذخایر داشته های نیابتی امریکا، به ویژه نیروهای ویژه عملیاتی ارتش ملی افغانستان به حساب آورد. قطعات زیادی از نیروهای اردوی سابق در خارج از افغانستان بطور سازماندهی شده در امارات متحده عربی و تحت کنترول و آموزش نظامی ارتش امریکا قرار دارند.

باید به نکته‌ ای که حایز اهمیت اساسی است توجه داشت که منافع ایالات متحده  امریکا و تعدادی از متحدین آن که ابزارهای مشابه و سایر امکانات تأثیر گذاری بر افغانستان را دارا می باشند، با عزم حفظ  درگیری در این کشور و انتقال بی ثباتی به کشورهای همسایه است. بنابراین نمی توان از خروج نیروهای نظامی آمریکا و متحدین این کشور از افغانستان به عنوان شکست، یا شکست استراتیژی صحبت به میان آورد.

سیاست ایالات متحده در باره افغانستان و سیاست منطقه ای آن، به احتمال زیاد به شکل‌ های کم هزینه تر اما در موارد بیشتر موثر ادامه خواهد یافت. ایالات متحده امریکا حضور خود در ساختارهای نیابتی افغانستان را که شامل جبهه مقاومت ملی پنجشیر، داعش و سایر ساختارهای تروریستی مشابه می باشند، به شکل نهفته و مخفی حفظ خواهد کرد!

منبع : راشیا تودی

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۱ـ ۱۴۱۲

Copyright ©bamdaad 2021