خواننده گان گرانقدر تارنمای بامداد ،

مسووولین تارنما پیوسته کوشیده و تلاش مینمایند تا بجای تحلیل های سطحی و یک بعدی که بر داده های خبری و تبلیغات رسانه ایی استوار میباشند ، بررسی های کارشناسان درباره رخدادهای کشور و جهان را پیشکش نمایند . دراین شماره بررسی و تحلیل علمی رفیق صمـد ازهـر، دیپلومات ورزیده کشور زیرعنوان « بازی های بزرگ استراتیژیک » را دردو بخش بنشر میرسانیم،  امید مورد توجه قرار گیرد. بامـداد

 

 

بازی های بزرگ استراتیژیک

 

صمد ازهـر

مبحث زیر، برای بیشترین دوستان بزرگوار مطالب نو نخواهد داشت. ولی برای دانسته ها تکرار احسن بوده و برای نوباوه گان و نسل جوان قابلیت دانستن را خواهد داشت.

افغانستان، میدان بازی های بزرگِ قدرت های نیرومند از سده نزده تا امروز مانده است. با ادامه فارورد پالیسی هند برتانوی به سمت شمال غرب و غصب سرزمین های وسیع افغانستان از یک سو ، و پیشتازی های روسیه تزاری به سمت آسیای میانه از سوی دیگر، افغانستان هم بخش های وسیعی از قلمرو خود را از دست داد و هم با وجه المعامله قرارگرفتن در یک حالت حایل یا « buffer zone » دور از ارتباطات و تعاملات جهانی و محروم از انکشاف های فرهنگی ـ اقتصادی نگه داشته شد.

در مرحله پسا استعماری، بعد از فروپاشی امپراطوری جهانشمول بریتانیا، نوزاد شرعیش ـ امریکا، با چهره نو، جای سلفش را پرکرد و در جنب به کار برد متودهای نو پیشرفته و پالیسی زردک و چماق«  carrot and stick » ، استفاده از تجارب و اندوخته های کهن آزموده شده انگلیس را نیز به کار بست. (تفرقه انداز و حکومت کن، تطمیع بزرگان قبایل و پیشوایان مذهبی، در خدمت گرفتن احساسات مذهبی و....)  بعد از توانایی انگلیس در اسقاط رژیم و جنبش مترقی دولت امانی از طریق ایجاد ایتلاف دزدان و روحانیونِ قبلاً تعبیه شده، کشورما را یک بار دیگر به عصر تاریکی برد و توانست وظیفه تکمیل ناشده ی انتقام گیری و سیاست بکُش و ببند « butcher and bolt » را توسط این دست های نیابتی اش اجرا و تکمیل نماید.۱

سیاست های سلطنت نادرشاه و ظاهرشاه بر محافظه کاری و خود سانسوری بنا یافته بود. صرف دردوره ی صدارت محمد داوود بود که گام هایی برای کشیدن افغانستان از تنگنای تاریکی و جهالت برداشته شد و تغییرات زیربنایی در اقتصاد، ترانسپورت و فرهنگ رونما گردید.سیاست بی طرفی در دوران جنگ جهانی و بعد از آن سبب شد افغانستان از ضربه های مستقیم جنگ کنار ماند. اما با تأسف بعد از کودتای محمد داوود و تحول نظام شاهی به جمهوری، یک بار دیگر همان کفتار پیر انگلیس و فرزند شرعیش امریکا، با در خدمت گرفتن دولت نیابتی نوزادشان- پاکستان، بازی نوی را علیه کشورما آغاز نهادند که در پیامد آن افغانستان میدان کشمکش دو ابر قدرت جهانی ، اتحاد شوروی و امریکا گردید و درختم آن یک بار دیگر انتقام گیری از این خاک و فرزندانش به وسیله لشکریان نیابتی شان ، مجاهدین آغاز گردید و چهارو نیم سال تمام دمار از روزگار کشور و جامعه ما برآورده شد و توسط لشکر دوم نیابتی ، طالبان در پنج سال دیگر تکمیل گردید که طی آن دوره ها از زیربنا و روبنا، تاریخ و فرهنگ، هیچ اثری بر جا نماند و ویرانی سراسری، وحشت و تاریکی کامل کشور را فراگرفت.

بالنتیجه افغانستان چنان زبون و از پا افتاده گردانیده شد که هیچ مانعی و رادعی در برابر تجاوز و هجوم وجود نداشت و به سهولت تمام اشغال گردیده به میدان کشتار، ویرانی، آزمایش های انواع اسلحه و فعالیت های رسوای استخبارات مبدل گردید.

با درنظردااشت برنامه های استراتیژیک متجاوزانه علیه چین و کشورهای خاور میانه (این محیط خلوت یا منطقه منافع حیاتی جمهوری فدراتیف روسیه)، بازی تازه بزرگ میان امریکا و ناتو از یک طرف و روسیه و چین از طرف دیگر آغازید که باز هم میدان مهم زورآزمایی شان کشورما بوده، در امتداد این بازی نیز پایمال سم ستوران جنگی و استخباراتی شان گردیده ایم. از انکشافات لاحق و اشکال جدید آینده ی این بازی هنوز آگاهی لازم تفصیلی در دست نداریم.

کشتار بی رحمانه ملت افغان، چه به دست مجاهدان، چه طالبان و چه امریکا و ناتو در قریب نیم سده اخیر، جزاین که به منظور امحای دستجمعی این ملت سرکش و برداشتن جذری هرنوع مانع از راه برنامه های آینده منطقه ای امپریالیزم جهانی باشد چیز دیگری تصورشده نمی تواند. این وظیفه را پاکستان بیش از دیگران درهر دو طرف خط دیورند با موفقیت به پیش می برد.

درعین زمان تقابل ایدولوژیک عربستان و ایران، بازی جانبی و مخلوق همان بازی بزرگ و مصیبت دیگریست که وحدت، ثبات و زنده گی را از ما می گیرد.

در اختصار می توان گفت که کشورما میدان بازی های بزرگ ذیل بوده است:

ـ  میان انگلیس و روسیه تزاری،

ـ  میان امریکا و شوروی،

ـ میان امریکا و ناتو از یک سو ، و چین و روسیه از سوی دیگر،

ـ  در کنار آن، تقابل ایدیولوژیک ایران و عربستان، به مثابه مخلوق جانبی همان بازی بزرگ معاصر،

توسعه قلمرو و قدرت استعماری انگلیس درهند، محصول خرید قدرت های محلی و ایجاد نفاق میان آنها و درعین زمان تمویل مدارس، موسسه های دینی و پیران و روحانیون مذهبی بود، که پسانها بعد از استقلال کشور ما:

ـ  از سرمایه گذاری خود بر پیران و پیشوایان مذهبی، در انتقام گیری از شاه امان الله و توبیخ ملت افغان کار گرفت،

و در جریان ترک نیم قاره:

ـ  افغانستان دو پارچه و هند چند پارچه به جا گذاشت،

ـ پاکستان را در جنوب آسیا و اسراییل را در خاورمیانه همچون ژاندارم های این دو منطقه، از هیچ زایاند.

امریکا، در نقش خلف الصدق و فرزند مشروع انگلیس، با استفاده از تجارب و بنیادهای ایجاد شده   سلفش و به خدمت گماشتن پاکستان، این فرزند نامشروع انگلیس در اجیر کردن افراد به نام دفاع از اسلام، در انهدام نهضت پیشرو و ترقی خواه کشور ما، از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۲ تمام توانش را به کار بست، مدنیت و عدالت را لگدمال کرد و بنیاد انسانیت را لرزاند،

ـ  با به هم اندازی همان اجیران که حالا به قدرت های نیابتی مبدل شده بودند، در جنگ های میان تنظیمی، بیخ و بنیاد نظام و ساختار دولتی را از ریشه برکند،

ـ  بازهم زیر پوشش دین، نیروی عظیم طالبان را در مدارس پاکستان تربیه، تمویل و مسلط ساخت،

ـ  با بهانه قراردادن سرکشی برخی از لشکرهای نیابتی اش ( القاعده و طالبان) در هجوم نیرومند نظامی، افغانستان را اشغال، لشکر دیگر نیابتی اش ( مجاهدان ) را به حکومت داری و خدمتگزاری برای ایجاد پایگاه های نظامی گماشت و به این گونه به آن کهنه آرمان استراتیژیک سال های پنجاه سده بیست، یعنی پیاده شدن فعال در خاک افغانستان به منظور به محاصره کشیدن روسیه شوروی در آن زمان و روسیه و چین امروزی، دست یافت.

اکنون برای دست درازی به حریم های روسیه و چین و ایجاد بی ثباتی در درون این کشورها، در موقعیت مناسب قرار داشته در نظر دارد هردو لشکر نیابتی اش (مجاهد و طالب )  را دریک ائتلاف نامقدس در حاکمیت شریک و علیه اهداف ذکرشده به خدمت گیرد. لشکر نیابتی دیگرش  داعش، در سالیان اخیر به کشورما نیز صادرگردیده و برای بی ثبات نگه داشتن کشورما و تهدید همسایه گان شمالی و شمال شرقی ما به کار گرفته می شوند.

استراتیژی های منطقه ای

با نظر اندازی به منطقه، در می یابیم که:

سده بیست، سده رقابت ها و رویارویی های خصمانه میان دو قدرت و دو سیستم اقتصادی ـ سیاسی و اجتماعی در جهان بود. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، در برابر جهان سرمایه داری قرارداشت و بعد از ختم جنگ دوم جهانی اتحاد شوروی با شماری از کشورهای سوسیالیستی، که به سیستم جهانی سوسیالیزم معروف بود و طیف گسترده یی از جنبش های رهایی بخش ملی، کشورهای تازه استقلال یافته و جنبش بین المللی کارگری درهاله نفوذی اش قرار داشت، در یک جبهه ، و ایالات متحده امریکا، که بعد از جنگ جهانی دوم به مثابه قدرت نیرومند و یکه تاز دنیای سرمایه داری سر بالا کرده بود و کشورهای پیشرفته صنعتی اروپا، کانادا، استرالیا، جاپان وغیره را با خود داشت، در جبهه دیگر در برابرهم قرار گرفتند. امریکا پکت نظامی اتلانتیک شمالی یا ناتو را ایجاد کرد و شوروی در برابر آن پکت نظامی وارسا را پایه گذاری کرد.

چون هردو طرف به اسلحه کشنده اتومی دسترسی داشتند و جنگ گرم میان آنها هر دو طرف را تا مرز امحای جمعی ضربه زده می توانست، کشمکش میان دو طرف معمولاً رنگ جنگ های نیابتی گرفت و یا در پشتیبانی از طرف های درگیرِ دیگر زورآزمایی کردند. این جنگ ها و تقابل ها را جنگ سرد نام دادند. جنگ ها در کوریا، در ویتنام ، در لبنان و در افغانستان، از انواع جنگ های بزرگ و تباه کن جنگ سرد بود.

با سقوط اتحاد شوروی و سیستم جهانی سوسیالیستی، امریکا یکه تاز و یگانه ابرقدرت جهان گردید و به سیاست فعال مایشایی رو آورد. امریکا اراده کرد نظم نو جهانی را بر پایه لیبرالیزم نو تحت فرمان خودش ایجاد کند. برای باز کردن درهای جهان به رخ سرمایه و فرآورده های خودی، جهانی سازی

« Globalisation » روی دست گرفته شد، سازمان تجارت جهانی با اصول و قواعد دلخواه پایه گذاری شد، فشارهای سیاسی و نظامی برای به انقیاد کشاندن کشورها و مجبورساختن شان به پذیرفتن شرایط اسارت بار به طرزالعمل روزمره مبدل گشت.

امریکا، از آغاز سده بیست و یک، که هنوز روسیه به مثابه قدرت بزرگ تبارز دوباره نکرده بود، برای ضربه وارد کردن بر اقتصادهای شگوفان کوچکتر، تسلط بر منابع آنها، تبدیل شان به بازارهای فرآورده ها و سرمایه های خودی و رسیدن به جوار رقبای احتمالی آینده، دست به تجاوزهای مسلحانه زد.

افغانستان که از پیش مطابق استراتیژی دراز مدت امریکا، به حیث نقطه ضعیف برای وارد کردن ضربه آماده ساخته شده و لشکرهای نیابتی اش در آن از پیش جا به جا بودند، اولین لقمه یی بود که به سهولت بلعیده شد و آرزوی دیرین قرار گرفتن توانمند در مجاورت روسیه و چین برآورده گردید. جورج دبلیو بوش رییس جمهور امریکا به بهانه سرکوب القاعده و تروریزم، در یک حمله نهایت نیرومند تباه کن دولت طالبانی را سقوط داد. سقوط امارت اسلامی طالبان، پایان میمون هجمونی وحشت زای طالبان سیه اندیش و درعین زمان آغاز نامیمون سلطه شوم استکبار جهانی بود. این آقای بوش، طراح سیاست خاور میانه بزرگ است که این منطقه را از افغانستان تا شمال افریقا هدف قرار می داد. با راه انداختن جنبش بهار عربی، ثبات، امنیت و اقتصاد کشورهایی چون تونس، مصر و سوریه را متلاشی کرد و عراق، لیبیا و سوریه را مورد تجاوز مسلحانه و تخریب کامل زیربناهای اقتصادی و فرهنگی قرار داد.

یکی از خصوصیات نو و دلچسپ معاصر، انکشاف و شگوفایی جهشی اقتصادی در آسیا و انتقال سریع مراکز قدرت اقتصادی و تکنالوژی پیشرفته، از غرب به شرق است. در حالی که سه کشور بسیار بزرگ از نگاه ساحه و نفوس ( روسیه، چین و هند) با سرعت تعجیلی رشد اقتصادی شان را می پیمایند، کشورهای کوچکتر دیگر همچون کوریا، ویتنام، مالیزیا، سنگاپور وغیره نیز با آهنگ رشد خوب شتابان به پیش می روند. به همین دلیل، امریکا تمام همِ سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را برای دُور کشیدنِ هند از دوی بزرگ دیگر، وارد کردن ضربه به آن دو و ایجاد تعذیرها و موانع در راه سبقت آنها، به کار می بندد.

در اقدامات برنامه ریزی شده علیه روسیه فدراتیف، امریکا و اتحادیه اروپا از طریق انضمام کشورهای سوسیالیستی سابق اروپای شرقی به اتحادیه اروپا و پیمان ناتو، خود را تا دروازه های روسیه رسانیدند. اوکرایین، این متحد سنتی روسیه را از نزدش ربودند و متحد سنتی دیگرش روسیه سپید ( بلاروس ) را بی ثبات ساختند. در واکنش به انضمام کریمیه به خاک روسیه، قطع معاملات تجارتی و تعذیرات شدید اقتصادی بر روسیه تحمیل گردید. این تعذیرات با گذشت هرسال بیشتر می گردند.

از زمان ریاست جمهوری اوباما در امریکا، با احساس خطر سر برآوردن چین به مثابه رقیب بزرگ اقتصادی و شاید رقیب نظامی آینده ، آن کشور در محراق دشمنی امریکا قرار داده شد. به همین دلیل تمرکز بر محاصره چین، بالخصوص ایجاد کنترول نیرومند بر ارتباطات تجارتی و نظامی آن در بحرالکاهل و بحرهند، و در جای نخست در تنگه های آبی عمده در برنامه کاری گذاشته شد. تخلیه بیش از یک صد هزار افراد مسلح از افغانستان نیز به منظور جا به جایی شان در پایگاه های نزدیک به چین در شرق و پایگاه های نزدیک به روسیه در غرب، انجام گرفت.

 

( ادامه دارد )

 

۱ ـ  این سیاست معروف انگلیس بود وقتی مجبور به ترک منطقه یی می شد، آنجا را تخریب و مردمش را مجازات می کرد.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۹۰۶

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021