سیر زنده گی زنان افغانستان به روایت تاریخ


 

محمد انور متین، کارشناس ارشد حقوق بین المللی

پیش از قرن بیست میلادی بیشترین زنان جهان در زیر سیطره، نفوذ، استبداد، رسم و رواج های قبیله وی، قومی، مذهبی و از حداقل حقوق بشری و شهروندی بهره مند نبودند. قرن بیست به مثابه قرن جنگ های خونین، جهان دوقطبی، اعطای حق رأی به زنان، اختراعات و اکتشافات، انقلاب اکتوبر، شکل گیری اتحاد شوروی، تجزیه اتم، استفاده امریکا از بمب اتم برای نخستین بار درجاپان، ایجاد سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر، جنگ ویتنام و شکست امریکا، ترقی علوم و فنون، نخستین پرواز فضائی ورود نخستین انسان به کره مهتاب، رشد تولید و کالا، تلیفون، انترنت، رسانه های همگانی، تولید ادویه طبی، رشد فرهنگ و هنر و ادبیات، اهمیت یافتن جیوپولیتیک منابع نفتی، ظهور رهبران خردمند خردورز در آسیا، آفریقا، امریکا، اروپا و استرالیا دست آوردهای مهم دیگری بشری است که در آغازین این قرن پیامدهای گسترده آن بر زنده گی خلق های جهان تاثیرافگنده بود و در مسیر این تغییر و تحول جهانی، نگاهی به گفتمان زنده گی زن افغان که در درازنای تاریخ نشیب و فرازهای زیادی را پیموده است به آن پرداخته می شود.

زنده گی زن این سرزمین در روند تکامل تاریخ کشورچند سویه بوده است گاهی با فرود و بازدارنده گی تاریخی ، خشونت ونبرد مرگ و زنده گی که در مغایرت با ارزش های والای انسانی و حقوق زن قرار دارد و زمانی هم بافراز از تغیرات پیشرونده روبرو بوده است آنچه که پیوسته نسبت به گذشته در فرآیند تاریخی در مسیر زنده گی زنان کشور تغییر نیافته  سلطه فرهنگ مرد سالاری است.

 دوران سلطنت شاه امان الله   

برای اولین بار درتاریخ کشورمان در دوران شاه امان الله، شاه منور و مترقی، حق زن به گفتمان جدی مبدل گشت و به رسمیت شناخته شد و برنامه اصلاحات امانی فرهنگ نوین، مدرن و تجدد به هدف تغییر، اقدامی بود در زمینه بستر سازی از بهر ترقی و پیشرفت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگ متعالی در کشور، نقش و حق زنده گی بهتر زن و آزادی آن، برداشتن سنت های دیرپای تاریخی قبیله وی از فراروی زنان، منع ازدواج دختران صغیر، فراگیری علم و دانش، بیرون آمدن زن از چهار دیواری تنگ و تاریک خانه و رهایی آن از زندان سیار(چادری) حضور زنان در اجتماع و مشارکت در ساخت و ساز جامعه نوین از اولویت برنامه ملی دوران امانی بوده است که شاه منوردر زمینه زنده گی زنان کشور و رهایی آنها از قید و بند اسارت برداشت؛ اما با مقاومت سرسخت گروه های واپسگرای محافظه کار، تحول ستیز، دسایس و توطیه سازمان یافته استعمار بریتانیای کبیر، عقب مانده گی، نبود بسترفکری مساعد، عجله و شتاب زده گی شاه امان الله در اصلاحات و تغییرنظام سنتی به نظام مدرن و رفع حجاب اجباری اما  غلام محمد غبار به روایتی دیگری به شکست اصلاحات امانی پرداخته است و علت شکست را بی کفایتی عوامل مامورین حکومتی، رشوه خواری، فساد و ناراضی بودن مردم میداند. همین عوامل باعث آن گردید تا تحولات را که مبنای آن ترقی و پیشرفت، تجدد، عقلگرایی و آزادی زن تشکیل میداد به شکست تاریخی روبرو گردد و در نتیجه آن همه اقدامات میهن پرستانه و مترقی دوران امانی گرچه تغیرات بود اندک اما مهم، که در زمان کوتاهی در کشور تحقق یافت و با فرمان روایی چند ماهه ضد ترقی و پیشرفت حبیب الله کلکانی و به ادامه آن حکومت استبدادی نادری به ناکامی انجامید و سرنوشت زنده گی زن افغان بار دیگر به گذشته تاریک و نکبت باری در اسارت سنت های جامعه عقب مانده اسیر گشت.

 دهه دموکراسی و سلطنت ظاهرشاه

در زمان صدارت و ریاست جمهوری  محمد داود بار دیگر زنده گی زنان مورد توجه سیاست و پالیسی های آن قرار گرفت و این بار رفع حجاب به امر اختیاری مبدل می شود و انجمن زنان بار دوم فعالیت هایش را از سرمیگیرد و به زنان فرصت داده میشود تا در عرصه های صحت عامه و تعلیم و تربیه کار نمایند؛ قانون اساسی 1344 و دهه دموکراسی زمینه های دموکراتیک شدن رژیم شاهی را متحول ساخت و در ادبیات سیاسی افغانستان دوره هفتم شورای ملی بازتاب گسترده ای تاریخی و دموکراتیک دارد که بدون مداخله حکومت شاهی تحقق یافته و به نمادی از دموکراسی مبدل گشت این نخستین تجربه دموکراسی خاندان سلطنتی در کشور بوده است که در نتیجه آن به زنان کشور فرصت داده شد تا به دور دوازدهم شورای ملی دوکتور اناهیتا راتب زاد از شهر کابل از بنیاد گذاران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، روقیه حبیب ابوبکر، معصومه عصمتی وردک، و خدیجه احراری توانسته اند که براساس آرا و افکار مردم وارد پارلمان کشور شوند.

حکومت شاهی در دهه دموکراسی حق فعالیت های سیاسی، اجتماعی، مدنی، و فرهنگی را به رسمیت شناخت و بر مبنای آن سازمان دموکراتیک زنان افغانستان درسال 1344 خورشیدی به رهبری دوکتور اناهیتا راتب زاد پی ریزی و فعالیت های سیاسی، اجتماعی، سازمانی به هدف تغییر در زنده گی زنان افغانستان سازمان یافت و برای نخستین بار در سال 1346 به ابتکار وی از هشتم مارچ روز جهانی زن در تاریخ میهن مان تجلیل بعمل آمد. در این مرحله از تاریخ فعالان سیاسی- اجتماعی زنان در مرکز کشورکه بیشترین آنها متعلق به خانواده های تحصیل کرده، روشنفکر و از طبقه بالایی جامعه بودند از فرصت ها و امکانات آزادی ها،مشارکت در اجتماع، سیاست، کار و تحصیل، حقوق و آزادی های اساسی بهره برده اند، بیرون از محدوده مرکز و حتی اطراف کابل و به سایر نقاط کشور هیچ طرح و پلان و پالیسی و اقدامات از بهر رهای زنان از قید و بند اسارت وجود نداشت.

فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بیشتردر شهر کابل دربین روشنفکران و تحصیل یافته گان تمرکز یافته بود که محور اصلی این فعالیت ها، سیاسی بود تا مبارزات دادخواهانه از بهررهایی، آزادی و دفاع ازحقوق مدنی زنان اما تاثیرات این تغییرات کمی نتوانست بنا بر علل عقب مانده گی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه فراگیرشود وگفتمان زن در این مرحله قادر به تغییری که بتواند بیشترین بخشی از زنان کشور را بسیج وحمایت کند موفق نگردید.

 حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و مساله زنان درکشور

با ورود این حزب در سال 1357 به اقتدار سیاسی در عرصه های مختلف جامعه دست به اقدامات رادیکالیزم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زده اند و پرسمان زن افغان به محور توجه سیاست های آن مبدل گردید ازدواج دختران صغیر و پیشکش غیرقانونی اعلام شد و سواد آموزی از بهر زنان کشور اجباری بود، زمینه های فراگیری تعلیم و تربیه، سواد و مشارکت زنان در حوزه های سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی از هر زمان دیگری درحوزه زنده گی عمومی در تاریخ افغانستان پررنگ تر بوده است و زمینه های کار و آموزش وفعالیت ازبهرزنان در ادارات عامه، تحصیلات عالی و به صفوف نیروهای دفاعی و امنیتی کشور فراهم گردید و برای نخستین بار فعالیت های زنان از مرکز کابل به مراکز شهرهای کشور مدیریت و سازمان یافته بود اما کماکان حوزه زنده گی خصوصی زنان با وجود تلاش های گسترده و سازمان یافته و سیاست فعال قاعده اصول مرد سالاری پا برجا و بدون تغییر مانده است.

این حزب بنابر ماهیت ایدیولوژیک و موضعگیری های طبقاتی و سیاسی آن خواهان رهایی زنان از اسارت قید و بندهای زنده گی قرون وسطی بوده است دراین مسیر فعالیت های را انجام داد و برای اولین بار فعالیت های زنان از شهرکابل به مراکز شهرهای کشور در چهارچوب ساختارهای حزبی، سازمانهای دموکراتیک زنان و جوانان و مشارکت زنان در همه عرصه ها بدون تبعیض به آن پرداخته اند که با ورود گروه های مجاهدین و طالبان همان کورسوی کم فروغ را خاموش کرده اند و با سقوط حکومت دوکتور نجیب الله تاریکی بر زنده گی زنان کشور سایه افگند و قرایت بنیاد گرایی این گروه ها از دین، ابزاری محرومیت زن از حقوق بشر و آزادی های اساسی آنها گردید.

دراین دوران گروه های محافظه کار با استفاده ابزاری از باورهای دینی مردم تلاش کرده اند تا از بهر ناکامی گفتمان زن افغان و عدم ایجاد تغییرات در زنده گی آن از حقوق شهروندی و حقوق بشری محروم گردند.

حزب در قبال تغییرسرنوشت زنان کشور بنابر مداخلات سازمان یافته کشورهای دور و نزدیک، ادامه جنگ تحمیلی وتقابل قدرت های بزرگ دوران جنگ سرد و چپ روی و استبداد وحشتناک  حفیظ الله امین و عدم بازخوانی تجارب تلخ تاریخی دوران امانی نتوانسته اند تا زنده گی بیشترین بخش از زنان کشور را متحول سازند.

 موضعگیری حکمرانی مجاهدین و طالبان در قبال سرنوشت زنان کشور

گرچه این دوگروه از نظر ماهیت در تصمیم گیری ها در قبال تعیین حق سرنوشت زنان موضعگیری شان ازهم چندان تفاوت نداشت و در عمل موقف هر دو نسبت به زن نگاه و قرایت واحدی بود.

 عملکرد مجاهدین نسبت به زنان مصلحت سیاسی بیش نبوده است و برخورد آنها نسبت به زنان قاعده حقوقی نداشت و قانونمند نبوده است . با وجود فعالیت های مکاتب دخترانه و حضور زنان در ادارات دولتی در زمان مجاهدین به حداقل آن کاهش یافته بود و در برخی از ولایات به شمول هرات حق کار و فعالیت زنان به تهدید روبرو بود و راننده گی برای زنان جرم پنداشته می شد .

فعالیت سیاسی زنان و مشارکت آنها در حوزه عمومی قوس نزولی رامی پیمود و در رسانه های دولتی برای فعالیت زنان عملا بازدارنده گی ایجاد شده بود و بار دیگر زنان به چهار دیواری خانه محصور، حقوق و آزادی های آنها سلب شده بود.

دوران طالبان و موقف آنها در برابر زنان، بی نیاز از اثبات است، دختران و زنان کشور از کلیه حقوق بشری و شهروندی محروم گردیده بودند، دروازه های نیمه باز مکاتب، حق کار، تعلیم و تربیه و آموزش به روی زنان کشور مسدود شد و همه روزه زنان را با ضرب شلاق جهالت قرن، وحشیانه در شهر و کوچه و برزن تهدید میکردند و نامش را اصول شریعت اسلامی تبلیغ میکردند.

طالبان در برابر حقوق انسانی زنان سخت گیر و انعطاف ناپذیربودند و با سواستفاده از شریعت اسلامی به شدت در برابر زنان با تعصب برخورد میکردند و جامعه را به زندان مخوف استبدادی به زنان و مردان کشور مبدل ساخته بودند و فرهنگ عقب مانده قرون وسطی برخواسته از مدارس پاکستانی و افکار تاریک اندیشانه را در جامعه به اجبار و اکراه و سرنیزه تحمیل و صدای زنان کشور را در گلو خاموش ساخته بودند با وجود جبر و جهل و جعل طالبانی تا زمانی که منافع امریکا و غرب به مخاطره روبرو نگشت در برابر عمال و کردار طالبانی سکوت کرده بودند و از نقض حقوق بشر و حقوق زن در این سرزمین بازتاب در سیاست های غرب مطلوب نبوده است.

طالبان نه تنها که رنگ سیاه داشته اند بلکه افکار، اندیشه و عملکرد آنها نیز سیاه بوده است. با تاکید محض بر مذهب و شریعت اسلامی با برخورد ایدیولوژیک زنان افغان را ازاجتماع و کار و زنده گی حذف کردند و در حقیقت نیمی از پیکر جامعه را فلج ساخته اند گرچه عملاً این دین نبود بلکه سنت های فرهنگ قبیله وی بود که بر زن افغان تحمیل نموده بودند که از مدارس دینی ملاهای پاکستان اقتباس کرده بودند این گروه متحجر موافق و مخالف را نمی شناخت، همه مجبور بودند تا سر تعظیم در برابرشان فرود آورند.

سیاست سخت گیرانه طالبان و موضعگیری فکری آنها نسبت به زنان در برابر هیچ فشار داخلی و خارجی انعطاف پذیر نبوده و اسارت زن در خانه را به عنوان بهترین حق زنده گی و شایسته زن می پنداشتند. سرانجام استبداد افکار طالبانی بساطش برچیده شد و افق تازه ای در زنده گی زنان کشور با فروپاشی طالبان پدید آمد.

دهه هشتاد و جامعه جهانی

به کمک جامعه جهانی در دهه هشتاد انتخابات در کشور برگذار شد و حکومت برخواسته از این انتخابات نگاهی تازه ای به حقوق و آزادی های اساسی، موقف و جایگاه زن در جامعه داشت، این دهه صفحه نوین را از بهر رهایی زنان از اسارت و برگشت مجدد آنها به متن جامعه باز کرد در این مرحله از تاریخ  زمینه ها، فرصت ها، امکانات، تعلیم و تربیه، تحصیلات عالی و مشارکت در ادارات ملکی و نظامی و اجتماع  به زنان کشور فراهم گردید و تحولی در حیات زنان کشور و سهم گیری آنها در فعالیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی رونما گردید و این بار فعالیت های زنان متفاوت از ادوار تاریخی گذشته سازمان یافته و تشکیلاتی در چهارچوب احزاب، نهادها، انجمن ها، جمعیت ها، بنیادها و اتحادیه ها شکل گرفته و روند تکاملی اش را می پی ماید.

حکومت افغانستان، جامعه جهانی، قطعه نامه ۱۳۲۵شورای امنیت سازمان ملل متحد، وزارت امورزنان، قانون اساسی، قانون محو خشونت علیه زن، مقرره منع آزار و اذیت زنان، اعلامیه منع خشونت علیه زنان، اسامبله سازمان ملل متحد، کمیسیون عالی منع خشونت علیه زن وکمیسیون های ولایتی آن به حمایت از زنان افغانستان قرار دارند، مدافعین حقوق زن در برخی از ولایات کشور به ساختن خانه های امن برای زنانی که به خشونت ها روبرو اند مبادرت ورزیده اند و در کلیت آن در نتیجه حمایت نهاد های دولتی، سازمانهای ملی و بین المللی، تغییرات در زنده گی و فعالیت های زنان کشور در زمینه مشارکت آنها درعرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی در مقام های بلند دولتی، نهاد های غیردولتی، در کابینه حکومت و پارلمان فراهم گردیده است با وجود امکانات و فرصت های مطلوب تا اکنون فعالیت های  زنان در مرکز کشور و شهرهای کلیدی کشور تمرکز بیشتری دارد.

باوجود تلاش ها و مبارزات تاریخی و حمایت های ساختاری، جامعه جهانی، سازمان های ملی و بین المللی و نخست بانوی کشور تغییرات فراگیر در ساحه زنده گی عمومی و خصوصی زنان در کشور ایجاد نگردیده و مستلزم تغییر و تحولات بیشتر است در حالیکه از فروپاشی دوران سیاه و تاریک طالبان بیش از یک دهه سپری شده است تغییرات چشم گیری در زنده گی زنان روستایی رونما نشده است، خشونت علیه زنان در حوزه عمومی و خصوصی، شلاق و دره و دادگاه های صحرایی در مغایرت صریح با قوانین ملی و بین المللی به وسیله گروه های دهشت افگن، جنایات ننگین و سنگین است که برزنان کشور تحمیل میگردد. خشونت پدیده است که کماکان در فراروی زنده گی زنان کشور قرار دارد اما واقعیت عینی این است که راه صد ساله زن ستیزی در کشور را نمی توان یک شبه با اجبار و الزام و یا با انجام اصلاحات از پایین به بالا و یا برعکس آن متحول ساخت غلبه بنیادین بر این پدیده شوم مستلزم روند تغییر در زیربنای جامعه و رشد اقتصادی و توسعه فرهنگی است تا پدیده های کهنه و بازدارنده روبنای جامعه متحول شود و در خدمت زیربنای جدید جامعه قرار گیرد با فروپاشی حکومت دوکتور نجیب الله اداره واحد و سراسری در کشور شکل نگرفت و کشور در بحران خلای قدرت سقوط کرد و فعالیت های تعلیمی، تحصیلی و زمینه های کار هر روز نسبت به روز دیگربرزنان کشور دشوارتر میگردید زنان کشور در این برهه از تاریخ قربانی اهداف جنگ های تنظیمی گردید و این تنظیم ها به بهانه حراست ازارزش های دینی و فرهنگی و جنگ های میان گروهی بخاطر دستیابی یکجانبه به قدرت سیاسی زنان را به چهار دیواری خانه اسیر و آبرو و عزت زن افغان را به شدت آسیب پذیر ساخته اند.

جامعه جهانی بنا بر حمایت های که در دوران جهاد از مجاهدین داشته اند به شمول امریکا برخورد مجاهدین و طالبان را در قبال سرنوشت زنان کشوربه موقع محکوم نکرده اند.

درشرایط امروزی فرهنگ مرد سالاری، ازدواج دختران قبل از سن اهلیت، ازدواج های اجباری، عدم آگاهی زنان از قوانین و حقوق شان در خانواده و اجتماع و جنگ های فرسایشی نیابتی از جمله چالش های اند که در فراروی زنان کشور قراردارد.

حقوق زن به مفهوم واقعی آن زمانی درجامعه مان تحقق خواهد یافت که زنان کشور به خود آگاهی دست یابند و خواستار حقوق وجایگاه برابر در جامعه شوند و به مبارزه داد خواهانه برای رهایی، رفع خشونت وحق  کارو زنده گی در اجتماع و خانواده بپردازند این برترین شاخص عملکرد ازبهرزنان  به امید فرداهای بهتر برای زنده گی برتر زنان این کشور است.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۰ـ ۱۰۰۶

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

  Copyright ©bamdaad 2020